هدایت شده از یک آیه در روز
.
2️⃣ «ما يُدْرِيكَ لَعَلَّهُ يَزَّكَّى»
اغلب مفسران مرجع ضمیر «ه» در «لعله» را همان نابینایی دانستهاند که در آیه قبل ذکر شد مثلا:
📚مجمع البيان، ج10، ص664
اما برخی از مفسران، در عین اذعان به نکته فوق، احتمال دیگری را هم در اینجا مطرح کردهاند که چهبسا مرجع ضمیر، آن کافری باشد که پیامبر ص مشغول گفتگو با او بود و میخواهد بفرماید تو [پیامبر یا عثمان] که طمع داشتی که آن کافر مسیر تزکیه را در پیش گیرد [و به خاطر این امیدت به آن نابینا اخم کردی] از کجا میدانستی که حتما او ایمان آورد که او را ترجیح دادی؟
📚مفاتيح الغيب (فخر رازی)، ج31، ص 54
📚الجامع لأحكام القرآن (قرطبی)، ج19، ص213
📚الكشاف، ج4، ص701
@yekaye
#عبس_3
هدایت شده از یک آیه در روز
هدایت شده از یک آیه در روز
هدایت شده از یک آیه در روز
.
5️⃣ «ما يُدْرِيكَ لَعَلَّهُ يَزَّكَّى»
بسیاری از اوقات همان کسی مسیر حق را میپیماید و به تزکیه نفس اقدام میکند که ما در موردش هیچ گمان نمیکردیم.
لذا برای اهتمام ورزیدن به هدایت دیگران، باید صرفا به وظیفه خود در قبال دیگران اقدام کنیم، نه بر اساس ترجیحات و ظن و گمان شخصی خویش.
این آیه چهبسا عبارت دیگری است از آیه «إِنَّكَ لا تَهْدي مَنْ أَحْبَبْتَ وَ لكِنَّ اللَّهَ يَهْدي مَنْ يَشاءُ: مسلّما تو [نمىتوانى] هر كس را كه خود دوست بدارى هدايت كنى؛ و لكن خداست كه هر كس را بخواهد هدايت میكند» (قصص/۵۶).
@yekaye
#عبس_3
هدایت شده از یک آیه در روز
🔹فتَنْفَعَهُ
قبلا بیان شد که
▪️«نفع» در مقابل «ضرر» است (لا أَمْلِكُ لِنَفْسِي نَفْعاً وَ لا ضَرًّا؛ أعراف/۱۸۸) و به معنای هر آن چیزی است که به وسیله آن به چیزی که خیر و مطلوب است میتوان رسید؛ ویا به تعبیر دیگر، به معنای خیری است که برای کسی یا چیزی حاصل میشود.
▪️در تفاوت «خیر» با «منفعت» گفتهاند که کلمه خیر فقط در مورد منافعی که اخلاقاً هم خوب باشد به کار میرود، اما کلمه منفعت در مورد گناهان و معصیت هم – اگر به نظر شخص سودی در آن باشد – به کار میرود چنانکه در قرآن کریم هم آمده است «يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَ الْمَيْسِرِ قُلْ فيهِما إِثْمٌ كَبيرٌ وَ مَنافِعُ لِلنَّاسِ وَ إِثْمُهُما أَكْبَرُ مِنْ نَفْعِهِما» (بقره/۲۱۹).
▪️همچنین اگر از زاویه مقابلات نگاه شود کلمه «نفع» با «سود» هم تفاوت ظریفی دارد: «نفع» در مقابل «ضرر» است اما «سود» (ربح) در مقابل «زیان» (خسر؛ خسران) است.
▪️ماده «متع» نیز در اصل بر منفعت و بهرهوری دلالت دارد؛ و در تفاوتش با نفع، برخی گفتهاند نفعی است که مدتی ادامه داشته باشد و برخی گفتهاند نفع و منفعتی است که همراه با لذت و رفع حاجت باشد، مخصوصا اگر انسان لذتش را زود درک کند مانند لذت پولدار شدن؛ در حالی که نفع در جایی که برای رسیدن به لذت باید صبر کرد نیز به کار میرود.
🔖جلسه ۸۲۳ http://yekaye.ir/ya-seen-36-73/
📖اختلاف قرائت
قرائت این کلمه در آیه ۴ سوره عبس به این صورت که در میان ما رایج است، اصطلاحا از متفردات حفص است؛ یعنی:
▪️در تمام قرائات سبع، حتی در روایت شعبه از قرائت عاصم (البته بر اساس روایت اعشی و برجمی از شعبه)، و نیز برخی قراءات عشر (ابوجعفر و یعقوب) این فعل به صورت مرفوع: «فَتَنْفَعُهُ» قرائت شده است،
یعنی عطف بر «يَذّكّرُ»؛
و ترجمه آیه این گونه میشود که: «شاید او ... متذکر شود به نحوی که این تذکر او را فایدهای دهد».
▪️اما در طرق مشهور از روایت حفص از قرائت عاصم، و نیز در برخی قرائات غیرمشهور (یعنی قرائتهای أعرج و أبوحيوة و ابن أبي عبلة و مجاهد و أُبي بن كعب و ابن أبي إسحاق و عيسى و سلمي و زر بن حبيش) به صورت منصوب «فَتَنْفَعَهُ» قرائت شده است؛
که وجهش را این گفتهاند که این جمله جواب ترجی (لعل) قرار گرفته؛ یعنی جمله ترجی همانند جمله شرط عمل میکند که جواب میطلبد (معجم القراءات ج ۱۰، ص۳۰۳-304 ؛ التبيان فى تفسير القرآن، ج10، ص267 ؛ مجمع البيان، ج10، ص662 ).
و ترجمه آیه این گونه میشود که: «شاید او ... متذکر شود، که در این صورت این تذکر او را فایدهای دهد».
📝نکته #علوم_قرآنی:
اصطلاح #متفردات (یا #مفردات) و #شاذ در قراء هفتگانه و راویان چهاردهگانه
چنانکه قبلا به تفصیل بیان شد قرائات نازل شده بر پیامبر ص که به مردم آموزش میدادند قرائات بسیار متنوعی بود؛ و تثبیت این قرائات هفتگانه و کمرنگ شدن سایر قرائتها عمدتا با اقدامات ابن مجاهد (م۳۱۴) و دستگاه حکومت در قرن چهارم رخ داد؛ و پس از آن هم بویژه با تلاشهای دانی (قرن ۵ و بویژه در کتاب «التیسیر فی القراءات السبع») و شاطبی (در قرن ۶ و به ویژه در کتاب «حرز الامانی و وجه التهانی»، معروف به شاطبیه) برای هریک از این دو قاری، دو راوی تثبیت شد؛ که حاصلش چهارده روایت میشود و همان است که حافظ در شعر خود بدان اشاره کرده است که:
عشقت رسد به فریاد گر خود بسان حافظ
قرآن زبر بخوانی با چارده روایت
این گونه بود که قرائات فراوان دیگر تحت الشعاع این قرائتها واقع شد و هرچند با تلاشهای افراد بعد بویژه ابن جزری (قرن۹) سه قرائت دیگر هم در عداد این قرائات متواتر قرار گرفت، اما همچنان آن قرائات سبعه و دو روایت برای هریک، محور قرائت اغلب مسلمانان قرار گرفت؛ و برخلاف آنچه برخی از معاصران پنداشتهاند اصلا این گونه نبود که روایت حفص از قرائت عاصم (که امروزه در اغلب بلاد شرق و میانه جهان اسلام رواج دارد) تنها قرائت متواتر از پیامبر ص باشد.
در هر صورت،
این وضعیتی که از قرن چهار به بعد رقم خورد موجب شکلگیری دو اصطلاح در خصوص قراء سبعه و راویان اربعه عشر شد که بیاطلاعی از معنای دقیق این دو اصطلاح منجر به اظهارات ناصوابی از جانب برخی از معاصران شده است که لازم است این دو اصطلاح را توضیح دهیم:
🔶الف. #مفردات (#متفردات) در #قراءات_سبع یا عشر
مفرداتِ (یا متفرداتِ) یک قاری یا راوی آن فراز از قرائت وی است که ...
@yekaye
#عبس_4
👇ادامه مطلب👇
هدایت شده از یک آیه در روز
ادامه نکته علوم قرآنی: اصطلاح متفردات (یا مفردات) و شاذ در قراء هفتگانه و راویان چهاردهگانه
🔶الف. #مفردات (#متفردات) در #قراءات_سبع یا عشر
مفرداتِ (یا متفرداتِ) یک قاری یا راوی آن فراز از قرائت وی است که وی تنها شخص در رده قاریان سبعه (و گاه عشره) یا راویان اربعه عشر باشد که فراز مذکور را بدان صورت قرائت تلاوت کرده است.
مثلا وقتی میگویند «مفردات عاصم»، مقصود قرائت کلماتی است از عاصم، که از هر دو طریق حفص و شعبه به ما رسیده است، اما در قرائت متواترِ هیچیک از شش [یا هشت] قاری دیگر، وجود ندارد. یا وقتی میگویند «مفردات حفص از عاصم»، مقصود قرائتی است که حفص از عاصم روایت کرده، و این قرائت نهتنها در قراءات شش [یا هشت] قاری دیگر، بلکه در روایت مشهور شعبه از قرائت عاصم هم وجود ندارد.
🔺نکته بسیار مهم در اینجا این است که چنانکه قبلا اشاره شد هم قاریان هفتگانه، راویان دیگر (و لذا قرائات دیگری) داشتهاند (چنانکه در خود کتاب السبعه ابن مجاهد مثلا در خصوص نافع بارها مشاهده میشود)، و هم خود این راویان، طرق متعددی* داشتهاند؛
و از این رو، آنچه به عنوان متفرداتِ یک قاری یا یک راوی مطرح میشود بر اساس این مجموعه قراءات و روایات مشهور وی است؛
وگرنه چهبسا همان قاری یا راوی، بر اساس نقل راوی یا طریق دیگری، همان قرائت دیگران را هم داشته باشد، ویا قاری یا راویان دیگر، بر اساس روایات یا طرق دیگرشان، در آنچه به عنوان قرائت مفرده قاری یا راوی خاصی معروف شده، با وی شریک باشند.
با این توضیح واضح است که وقتی قرائتی را متواتر میدانیم به این معناست که مفردات آن قرائت نیز متواتر است؛ و مفرد یا متفرد بودنش صرفا از حیث مقایسه آن با قرائات متواتر دیگر است و به هیچ عنوان به معنای شاذ بودن آن نیست.
* ما سه مرحله تعریف شده در قرائت در علم قرائات داریم:
قاری، به کسی که اصطلاحا امام القرائه است و اصل قرائت به وی منسوب است؛
راوی، کسی که قرائت خاصی را (هرچند گاه با چند وجه) از قاری مذکور روایت کرده و آن را ترویج نموده است؛ و
طریق، کسی است که وجه خاصی را از این راوی روایت میکند (القراءات القرآنیه، ص۸۷)؛
که وجود همین اصطلاح «طریق» بخوبی نشان میدهد که نهتنها خود هریک از قاریان، بلکه هریک از راویان هم به قرائات متعددی قرائت میکردهاند.
🔶ب. #قرائت_شاذ در میان #قراء_سبعه
اصطلاح شاذ در مورد قرائتی بیان میشود که نقل آن به صورت متواتر به ما نرسیده باشد.
با در توضیحی که در بالا گذشت میتوان فهمید ...
@yekaye
👇ادامه مطلب👇
هدایت شده از یک آیه در روز
فراز پایانی نکته علوم قرآنی: اصطلاح متفردات (یا مفردات) و شاذ در قراء هفتگانه و راویان چهاردهگانه
🔶ب. #قرائت_شاذ در میان #قراء_سبعه
اصطلاح شاذ در مورد قرائتی بیان میشود که نقل آن به صورت متواتر به ما نرسیده باشد.
با در توضیحی که در بالا گذشت میتوان فهمید که از همین قراء سبعه و عشره (و یا راویان آنها) قرائات شاذ هم نقل شده است؛ یعنی این قاریان هفتگانه راویان دیگری داشتهاند که به دلایل مختلف (از جمله تثبیت دو راوی توسط امثال دانی و شاطبی برای هر قاری) بتدریج از اهمیت افتادند و روایت آنها از این قراء سبعه، که چهبسا زمانی قرائتی متواتر بود، بتدریج روایت شاذ شد؛ یا همین راویان «طرق» دیگری داشتهاند که قرائت دیگری را که از همان قاری مذکور گرفته بودند به آنها تعلیم دادهاند؛ اما این طرق هم بتدریج مهجور و شاذ شد؛
مثلا ابوعماره حمزه بن قاسم یکی از طرق حفص از عاصم بوده است که الان شاذ شده است (جامع البيان في القراءات السبع، ج1، ص366 ).
💢بدین ترتیب
🔹اولا مقصود از قراءات شاذ یک قاری (یا راوی) غیر از مفردات وی است؛ و
🔹ثانیا و مهمتر اینکه با توضیح فوق کاملا واضح میشود که، برخلاف تصور برخی از متاخران، تعبیر قرائت شاذ در خصوص یکی از این قاریان یا راویان مشهور آنها اصلا به معنای این نیست که همان قرائت متواتری که از وی نقل شده شاذ باشد!
مثلا
شهید ثانی در شرح این عبارت شهید اول که میگوید «در نماز حمد و سوره را باید بر اساس قرائات متواتر خواند و خواندن قرائت شاذ در نماز جایز نیست» (رسائل الشهيد الأول، ص169 ) بعد از اشاره به اینکه به نظر شهید اول، نه فقط قراءاتِ هفتگانه، بلکه قرائات عشر هم متواتر است، تذکر میدهد که البته هرچه از این هفت یا ده نفر نقل شده، متواتر نیست، بلکه حتی از قراء سبعه هم «شاذ» نقل شده، چه رسد به غیر اینها (الحاشية الأولى على الألفية، ص529-530 ؛ المقاصد العلية في شرح الرسالة الألفية، ص24۵).
⛔️اما برخی چون به نکته فوق توجه نداشتند، گمان کردهاند که فقط همین دو روایت از هر قاری نقل شده؛ و لذا پنداشتهاند درباره هرچه از قراء سبعه (یا عشره) نقل شده، یا باید بگوییم متواتر است یا شاذ است! در حالی که برای کسی که در علم قراءات کار کند کاملا واضح است که این قاریانی که قرائتشان در بلاد اسلامی متواتر نقل شده، قرائات دیگری هم داشتهاند که امروزه آن قراءات دیگر ایشان در عداد قراءات شاذ درآمده است. اما افرادی که با این ادبیات آشنا نبودند این را تهافتی در کلام شهید ثانی دیدهاند که: وی چند سطر قبل تصریح کرده که این قرائات سبعه و عشره همگی متواترا به پیامبر ص میرسد اما خودش در اینجا برخی از اینها را شاذ میداند! و سپس به تکلفاتی برای جمع این دو کلام وی افتادهاند (مفتاح الكرامة في شرح قواعد العلامة، ج7، ص218-219 ).
و این سوءتفاهم همین طور ادامه پیدا کرده تا اینکه عدهای از معاصران به شهید ثانی نسبت میدهند که وی برخی از این قرائات هفتگانه مشهور را شاذ و غیرمتواتر میداند!
🔹آیه محل بحث از این جهت قابل توجه است؛ اگرچه قرائت «فَتَنْفَعَهُ» (به صورت منصوب) جزء مفردات حفص به حساب آمده، (و در بقیه قراءات مرفوع است) اما:
🔺چنانکه برخی تذکر دادهاند این بر اساس روایت مشهور حفص از عاصم است (که این تعبیر نشان میدهد که خود حفص در روایتش از عاصم، احتمالا قرائت دیگری که چهبسا مطابق قرائت دیگران باشد نیز داشته، که البته آن قرائتش شاذ است)؛
و
🔺برخی دیگر هم تذکر دادهاند که این روایت شعبه از عاصم (که در اینجا با روایت حفص از عاصم متفاوت، و شبیه قراءات دیگر است) بر اساس دو طریق معروف وی (یعنی اعشی و برجمی) بوده است؛ و این بدان معناست که طرق دیگر شعبه، احتمالا قرائتی شبیه روایت حفص را هم از وی روایت کردهاند، که البته آن قرائات از شعبه، جزء قراءات شاذ قرار میگیرد.
@yekaye