یک آیه در روز. گزیده
۱۰۶۵) 📖بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ📖 ترجمه 💢به نام خداوند رحمت گستر رحیم؛ مقدمه سوره حجرات
۱۰۶۶) 📖 يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ سَميعٌ عَليمٌ 📖
ترجمه
💢ای کسانی که ایمان آوردند [خودتان را / چیزی را] در پیشگاه خداوند و رسولش جلو نیندازید و در برابر خداوند تقوا پیشه کنید؛ چرا که خداوند شنوا و دانای مطلق است.
سوره حجرات (۴۹)، آیه۱
۱۴۰۰/۱۱/۱۶
۳ رجب ۱۴۴۳
🏴سوم رجب، سالروز شهادت حضرت امام هادی علیهالسلام را به همه شیعیان و دوستداران آن حضرت تسلیت عرض میکنم🏴
@yekaye
#حجرات_1
هدایت شده از یک آیه در روز
🔹#سميعٌ
درباره ماده #سمع بسیاری از اهل لغت اصل این ماده را به شنیدن مرتبط دانستهاند؛ مثلا گفتهاند که
▫️اصل این ماده ادراک صوت است، خواه با عضو جسمانی باشد یا قوای روحانی و نور باطنی (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج5، ص209 )؛ یا
▫️قوهای در گوش است که با آن صوت شنیده میشود و نیز خود فعل شنیدن (مفردات ألفاظ القرآن، ص425 )؛ ویا
▫️انس گرفتن با چیزی به وسیله گوش است (معجم المقاييس اللغة، ج3، ص102 )؛
و البته بر این اساس، وجه تسمیه «مِسْمَع» (چوبی که برای بستن طناب به دلو، به دو سر دلو میزنند) را به خاطر شباهت آن با گوش قلمداد کرده ، ویا کلمهای مانند «سِمع» را که نام حیوانی است که حاصل جفتگیری کفتار ماده و گرگ نر است به عنوان کلمهای شاذ نسبت به این ماده دانستهاند (معجم المقاييس اللغة، ج3، ص102 ).
البته برخی احتمال دادهاند که به خاطر قوه شنوایی قویای که این حیوان دارد این نام را به وی دادهاند، بویژه که در عرب ضرب المثلی هست که میگوید فلانی «أسمع من السِمع» است (فرهنگ ابجدى، ص499 ).
▫️اما برخی که در ریشهیابی معانی کلمات به تکتک حروف هم توجه دارند با توجه به حرف «س» که دلالت بر نفوذ ظریف دارد، اصل ماده «سمع» را به معنای «نفوذ مادهای دقیق یا لطیف در اثنای چیزی » دانستهاند؛ که شنیدن هم از این باب که نفوذ صدا در مغز از طریق گوش است چنین نامیده شده است، و وجه تسمیه «مسمع» هم این است که چوبی است که داخل دلو نفوذ کرده؛ و وجه تسمیه حیوان موسوم به«سِمع» هم این است که: «هو خَلقٌ نفذه عِرقٌ: آفریدهای است که رگی در آن نفوذ کرده»؛ یعنی چون نوعی از گرگ در نوعی از کفتار نفوذ کرده چنین نامیده شده است (المعجم الإشتقاقي المؤصل لألفاظ القرآن الكريم، ص۱۰۷۴).
▪️کلمه «سَمْع»
▫️گاهی برای اشاره به گوش به کار میرود: «خَتَمَ اللَّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ وَ عَلى سَمْعِهِمْ» (بقرة/7) [وَ ما كُنْتُمْ تَسْتَتِرُونَ أَنْ يَشْهَدَ عَلَيْكُمْ سَمْعُكُمْ وَ لا أَبْصارُكُمْ وَ لا جُلُودُكُمْ؛ فصلت/۲۲]، و
▫️ گاهی برای عمل شنیدن و گوش دادن: «إِنَّهُمْ عَنِ السَّمْعِ لَمَعْزُولُونَ» (شعراء/212)، «أَوْ أَلْقَى السَّمْعَ وَ هُوَ شَهِيدٌ» (ق/37)،
▫️گاهی برای «فهمیدن» و
▫️گاهی هم برای «اطاعت کردن» [در فارسی هم میگوییم به حرف تو گوش میکنم یعنی بدان عمل میکنم؛ شاید مصداقش این آیه باشد: «خُذُوا ما آتَيْناكُمْ بِقُوَّةٍ وَ اسْمَعُوا» (بقرة/93)].
➖ این «شنیدن» به معنای فهمیدن در قرآن کریم بسیار به کار رفته است؛ مثلا: «وَ إِذا تُتْلى عَلَيْهِمْ آياتُنا قالُوا قَدْ سَمِعْنا لَوْ نَشاءُ لَقُلْنا» (أنفال/31) یا «سَمِعْنا وَ عَصَيْنا» (نساء/46)، یعنی فهمیدیم اما اطاعت نمیکنیم؛ که نقطه مقابل «سَمِعْنا وَ أَطَعْنا» (بقرة/285) است؛ یا «وَ لا تَكُونُوا كَالَّذِينَ قالُوا سَمِعْنا وَ هُمْ لا يَسْمَعُونَ» (أنفال/21)، که هم میتواند به معنای آن باشد که «گفتند فهمیدیم اما نمیفهمند» و هم به این معنا که «گفتند شنیدیم و فهمیدیم اما به اقتضایش عمل نمیکنند». (مفردات ألفاظ القرآن، ص425 ).
البته شاید بهتر باشد به جای «اطاعت کردن»، تعبیر «اجابت کردن» را به کار ببریم؛ و این را هم یک کاربرد مجازی برای این کلمه دانستهاند؛ و از ابن الانباری هم نقل شده که تعبیر « سَمِعَ اللّه لِمَنْ حَمِدَه» به معنای آن است که خداوند دعای کسی که او را حمد گوید اجابت میکند؛ شبیه دعای «اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بك من دُعَاءٍ لا يُسْمَعُ». (تاج العروس، ج11، ص227 )
@yekaye
👇ادامه توضیح درباره ماده «سمع»👇
هدایت شده از یک آیه در روز
قسمت چهارم توضیح درباره ماده #سمع
▪️«سمیع» بر وزن «فعیل» است که این وزن هم برای صفت مشبهه و هم برای صیغه مبالغه به کار میرود؛ اگرچه در موارد نادری به معنای اسم مفعولی (مسمَع: شنیده شده) به کار رفته، اما عموما در معنای اسم فاعل (شنوا) به کار میرود؛
▫️و در تفاوت آن با «سامع» گفتهاند که در سامع حتما باید صدایی در کار باشد که وی بشنود؛ اما «سمیع» چنین نیست، بلکه اگر موجودی شأنیت شنیدن را داشته باشد «سمیع» بر او اطلاق میگردد؛ همان گونه که این تفاوت بین کلمات «عالم» و «علیم»، «مبصِر» و «بصیر»، یا «قادر» و «قدیر» هم مشاهده میشود (الفروق في اللغة، ص80-81 ).
▪️در قرآن کریم کلمه «سمیع» تنها یکبار در غیر مورد خداوند به کار رفته است (مَثَلُ الْفَريقَيْنِ كَالْأَعْمى وَ الْأَصَمِّ وَ الْبَصيرِ وَ السَّميعِ؛ هود/۲۴)
و بقیه 46 مورد کاربرد آن در خصوص خداوند است؛ که از این موارد
دو موردش به صورت مضاف (سَميعُ الدُّعاء؛ آل عمران/۳۷ ، ابراهیم/۳۹) و
یک مورد به صورت ترکیب «سَميعٌ قَريب» (سبأ/۵۰) آمده است؛
و در بقیه موارد بعد از این کلمه، یا از وصف «علیم» استفاده شده است (۳۲ مورد)
یا از وصف «بصیر» (۱۱ مورد).
▫️برخی بر این باورند که ترکیب «سمیع علیم» از باب ذکر عام بعد از خاص و برای تاکید است، و در ترکیب «سمیع بصیر» توجه به اجتماع دو جهت در فعل خداوند در ارتباط با بندگانش هست: ظهور و طلبی از جانب طرف مقابل، و توجه و نظری از جانب خداوند متعال (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج5، ص212 ).
▪️در تفاوت سه کلمه «سمع» و «بصر» و «علم» گفتهاند در سمع ظهور و ادراک صوت (ولو در قلب) موضوعیت دارد؛ و در «بصر» توجه به مبصَر و ادراک آن، اما علم، مطلق انکشاف و ادراک است (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج5، ص212 )
و ظاهرا بر همین اساس است که در خصوص مواردی که تعبیر «سمع» در مورد خداوند به کار برده شده [اعم از اینکه به صورت فعل باشد مانند «قَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّتِي تُجادِلُكَ فِي زَوْجِها» (مجادلة/1)، «لَقَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّذِينَ قالُوا» (آل عمران/181) یا خود تعبیر «سمیع»] گفتهاند که مقصود علم خداوند به مسموعات است (مفردات ألفاظ القرآن، ص426 )؛
🤔 اما به نظر میرسد صرف اینکه بگوییم «سمع» در مورد خداوند صرف علم به مسموعات است و تعبیر علیم بعد از سمیع، ذکر عام بعد از خاص و صرفا برای تاکید است تمام مطلب نباشد و ظرایف دیگری در کار باشد که ان شاء الله در قسمت تدبر بدان خواهیم پرداخت.
📿ماده «سمع» و مشتقات آن 185 بار در قرآن کریم به کار رفته است.
@yekaye
شأن نزول
1️⃣ در بسیاری از معتبرترین و قدیمیترین منابع اهل سنت از عبدالله بن زبیر نقل شده است:
هيأتى از بنىتميم نزد پيغمبر (ص) آمدند. ابوبكر گفت: قعقاع بن معبد بن زراره را بر ايشان امير كن.
عمر گفت: خیر؛ بلکه اقرع بن حابس را امير كن.
ابو بكر به عمر گفت: تو جز مخالفت با من کاری نمیکنی!
عمر پاسخ داد من قصد مخالفت تو را نداشتم.
با هم به جدل و مراء پرداختند تا جایی که صدایشان بلند شد.
آنگاه آيه نازل گرديد: «ای کسانی که ایمان آوردند جلو نیندازید ... (حجرات/۱) تا آخر آیه.
📚صحيح البخاري (م۲۵۶) ج4، ص1587 (ت البغا)؛
سنن النسائي (م۳۰۳)، ج8، ص226؛
مسند أبي يعلى (م۳۰۷) ج9، ص211 (ت السناري)؛
شرح معاني الآثار (للطحاوی، م۳۲۱) ج4، ص17۲؛
الجمع بين الصحيحين (للحميدي) ج۳، ص۳۳۲؛
جامع المسانيد (لابن الجوزي) ج۴، ص۵۳؛
الدر المنثور، ج6، ص84؛
و ...
حدثني إبراهيم بن موسى: حدثنا هِشَامُ بْنُ يُوسُفَ: أَنَّ ابْنَ جُرَيْجٍ أَخْبَرَهُمْ، عن ابن أبي ملكية: أن عبد الله بن الزبير أخبرهم:
أنه قدم ركب من بني تميم عَلَى النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ [آله و] سَلَّمَ،
فَقَالَ أبو بكر: أمر القعقاع بن معبد بن زرارة،
قال عمر: بل أمر الأقرع بن حابس،
قال أبو بكر: ما أردت إلا خلافي،
قال عمر: ما أردت خلافك،
فتماريا حتى ارتفعت أصواتهما،
فنزل في ذلك: «يَاأَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُقَدِّمُوا» حتى انقضت.
📝در بسیاری از منابع اهل سنت همین واقعه را به عنوان شأن نزول آیه بعد نقل کردهاند؛ که آدرس آنها ذیل آیه بعد خواهد آمد.
📝در برخی منابع هم مطلب از قول ابنزبیر به نحوی بیان شده که این واقعه را ناظر کل ۵ آیه اول این سوره دانسته است؛ مثلا در
📚معجم الصحابة (للبغوي، م۳۱۷)، ج5، ص75 ؛
أسباب نزول القرآن (الواحدي)، ص401 .
📝اینکه شأن نزول این آیه در مورد این دو نفر بوده است، در احادیث شیعه از قول ائمه اطهار ع هم آمده است؛ که در قسمت حدیث بدانها اشاره خواهد شد.
@yekAaye
هدایت شده از یک آیه در روز
📝نکته تخصصی #علوم_قرآنی:
چرایی شأن نزولهای متعدد برای یک آیه
این گونه مواردی که شأن نزولهای متعددی برای یک آیه نقل میشود؛ چندین احتمال وجود دارد:
✅الف. این آیه در چند مناسبت مختلف نازل شده است
(لازم به ذکر است بر اساس نقلهای معتبر بسیاری از آیات بیش از یکبار نازل شدهاند؛ از این رو احتمال دارد در خصوص برخی از آیات هم همین رخ داده باشد و لذا دو راوی مختلف که هریک در حین یکی از نزولها حاضر بوده دو واقعه مختلف را به عنوان شأن نزول ذکر میکند).
✅ب. نزول آیه مربوط به یکی از این موارد بوده است؛ اما راوی به نظر خودش آن را بر واقعه دیگری نیز تطبیق داده است؛
یعنی مقصودش از شأن نزول، نه شأن نزول اصطلاحی، بلکه این بوده که بگوید: این واقعه هم مصداقی از مصادیق این آیه است. (چنین مطلبی در روایات معصومین هم گاه مشاهده میشود).
✅ج. برخی از موارد جعلی است و هدف آن انکار ویا تحتالشعاع قرار دادن واقعه اصلی بوده است.
✅د. ...
@yekaye
☀️۱) الف. روایت شده است مردی نزد امیرمؤمنان علی (علیه السلام) آمد و از او درباره این سخن خداوند متعال «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَی اللهِ وَرَسُولِهِ: ای کسانی که ایمان آوردند [خودتان را] در پیشگاه خداوند و رسولش جلو نیندازید» پرسید که درباره چه کسی نازل شده است؟
امام ع فرمود: در مورد دو مرد از قریش!
📚الإختصاص، ص128
☀️ب. سفیان ثوری روایت کرده است که از فضیل بن زبیر – به نقل از واسطههایی که اسم برد- این حکایت را شنیدم که:
مردی نزد امیرمؤمنان علی (علیه السلام) آمد و از او درباره این سخن خداوند متعال «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَی اللهِ وَرَسُولِهِ: ای کسانی که ایمان آوردند [خودتان را] در پیشگاه خداوند و رسولش جلو نیندازید» پرسید که درباره چه کسی نازل شده است؟
امام ع فرمود: «چه می¬خواهی؟ آیا می¬خواهی مردم را علیه من بشورانی»؟
عرض کرد: «نه، ای امیر مؤمنان! ولی دوست دارم که بدانم».
امام ع فرمود: «بنشین». او هم نشست.
امام فرمود: بنویس عامر، بنویس مَعمر، بنویس عُمر، بنویس عمّار، بنویس مُعتَمر! این آیه دربارهی یکی از این پنج نفر نازل شده است
سُفیان میگوید: به فُضَیل گفتم: «فکر می¬کنی آن شخص عمر است»؟
او گفت: چه کسی جز او می¬تواند باشد؟!
📚تقريب المعارف (حلبی م۴۴۷)، ص243
حدیث همراه با متن اصلی در:
https://eitaa.com/yekaye/9155
☀️۲) جمیل بن دراج میگوید:
طیّار به من میگفت: «ابلیس از فرشتهها نیست؛ و تنها فرشتهها بودند که به سجدهی بر آدم (علیه السلام) فرمان داده شدند پس ابلیس گفت: «سجده نمیکنم». چرا ابلیس هنگامی که سجده نکرد عاصی محسوب شد در حالی که از فرشتگان نبود؟
سپس من و او نزد امام صادق (علیه السلام) رفتیم، و به خدا که خوب مساله را مطرح کرد و گفت: «فدایت شوم! بگو مواردی که خدا با تعبیر «یا ایها الذین آمنوا» مؤمنان را خطاب قرار داده منافقان را هم شامل میشود»؟
فرمود: آری! و نیز گمراهان، و هرکس در ظاهر دعوت اسلام را پذیرفته است، و ابلیس هم از کسانی بود که در پذیرش دعوت ظاهری با آنها [فرشتگان] همراه بود.
📚الكافي، ج2، ص412
📝مضمون این حدیث با عبارات دیگری نیز در کافی و تفسیر عیاشی مطرح شده است؛ که آن تعبیر قبلا در در جلسه۲۲۴ حدیث۲ (http://yekaye.ir/al-baqare-2-30/) گذشت.
حدیث همراه با متن اصلی در:
https://eitaa.com/yekaye/9156
☀️۳) از امام رضا ع از پدرانشان روایت شده است که رسول الله ص فرمودند:
علی ع از من است و من از علی ع هستم. خداوند بکشد کسی را که به جنگ با علی ع برخیزد! خداوند لعنت کند کسی را که با علی ع مخالفت کند. علی ع امام خلایق بعد از من است؛ کسی که بر او تقدم جوید بر من تقدم جسته است؛ و کسی که از او جدا شود از من جدا شده است؛ و کسی که [کس یا چیزی را] بر او ترجیح دهد [آن را] بر من ترجیح داده است. من در سلم و مدارا هستم با کسی که با او در سلم و مداراست؛ و در جنگ هستم با کسی که با او در جنگ باشد؛ و ولیّ کسی هستم که ولایت او را دارد؛ و دشمن کسی هستم که با او دشمنی کند.
📚الأمالي( للصدوق)، ص659؛
بشارة المصطفى لشيعة المرتضی، ص209
حدیث همراه با سند و متن عربی در:
https://eitaa.com/yekaye/9157
☀️۴) از امام کاظم ع از پدرشان روایت شده است که رسول الله ص اندکی قبل از رحلتشان حضرت علی ع را خواستند و گفتند:
برادرم! همانا جبرئیل از جانب خداوند رسالتی برایم آورد و به من دستور دارد که تو را به سوی مردم رهسپار کنم؛ پس نزد آنها برو و آنان را آگاه کن و در میانشان ندا بده و از جانب خدا و رسولش بگو:
ای مردم! رسول الله ص به شما میفرماید که همانا جبرئیل از جانب خداوند رسالتی برایم آورد و به من دستور دارد که آن را همراه با امینم علی بن ابیطالب ع به سوی مردم بفرستم؛
[سپس دو توصیه فرمودند و ادامه دادند:]
همانا کسی که بر امام خود تقدم جوید یا امامی را که طاعتش واجب نیست مقدم کند یا ولایت امام ستمگری را بپذیرد پس با خداوند در سلطنتش ضدیت کرده است؛ و خداوند تا روز قیامت از او بیزار است؛ و از او نه برگرداننده [= چیزی که عذاب را از او برگرداند] و نه جایگزینی را قبول نکند. سپس سه بار فرمود: آیا ابلاغ کردم؟ ...
📚طرف من الأنباء و المناقب، ص185-186
حدیث همراه با سند و متن عربی در:
https://eitaa.com/yekaye/9158
هدایت شده از یک آیه در روز
☀️۵) از امام باقر ع روایت شده است:
فضیلت امیرالمومنین ع آن چه که آمده باید [جدی] گرفته شود؛ و آنچه از آن نهی شده [ظاهرا اشاره به ادعای غلوآمیز خدایی امیرالمومنین ع است] باید بدان نهی پایبند بود؛ و در مورد اطاعت بعد از رسول الله ص، همانند آنچه در مورد رسول الله ص بود برای او جاری است؛ و البته فضل حضرت محمد ص محفوظ است؛ کسی که بر او تقدم جوید همانند کسی است که بر خدا و رسولش تقدم جوید؛ و برتریجو بر او همانند برتریجو بر خدا و رسولش است؛ و کسی که در هر امر کوچک و بزرگی بر او برتری جوید [نظر او را رد کند] اقدامش در حد شرک به خداوند است؛ چرا که رسول الله ص همان باب خداوند بود که جز از طریق آن چیزی داده نشود [= حلال و حرامی تعیین نشود]، و راه اوست که کسی که آن را بپیماید به خداوند عز و جل برسد؛ و همین طور است امیرالمومنین ع بعد از او؛ و این در مورد تک تک امامان هم جاری است؛ چرا که خداوند آنان را ارکان زمین قرار داده تا مبادا اهل خود را در خود فرو برد؛ و ستونهای اسلام و ریسمانی برای راه هدایت قرار داده است؛ هیچ هدایتگری خودش جز به هدایت ایشان هدایت نشود؛ و هیچ فرد هدایتنیافتهای جز با تقصیر در حق ایشان گمراه نگردد؛ زیرا آنان امینان خداوندند بر آنچه از علم یا عذر یا انذار فروفرستاده است، و حجت رسایی هستند بر هر آنچه در زمین است؛ برای آخرینشان همان چیزی جاری است که برای اولینشان بود، و جز به یاری خدا احدی به ذرهای از این [مقام] نرسد؛
و امیرالمومنین ع فرمود: من قسمتکننده بهشت و جهنم هستم؛ کسی در آن داخل نشود مگر بر اساس یکی از این دو قسم [که من معین میکنم]؛ و همانا من فاروق اکبر [فرقگزارنده بین حق و باطل) هستم؛ و من امامم برای کسی که بعد از من باشد و ادا کننده از جانب کسی هستم که پیش از من بوده است؛ احدی جز احمد ص بر من تقدم ندارد؛ و همانا من و او بر راهی واحدیم جز اینکه اوست که به اسمش خوانده شد [ظاهرا یعنی وی را برای نبوت تعیین کردند]؛ و همانا شش چیز به من داده شده است: علم منایا و بلایا [= علم به همه وقایعی که پیش میآید]، و وصیتها و انساب، و فصل الخطاب [اینکه در هر مسالهای سخنی بگویم که فیصلهبخش بباشد]، و همانا من صاحب رجعتها و دولت دولتها هستم [ظاهرا اشاره به حکومت نهایی حضرت امیر ع بعد از رجعت است]؛ و همانا من صاحب عصا [= عصای موسی ع] و میسم * هستم؛ و منم آن جنبدهای که با مردم سخن میگوید (اشاره به آیه ۸۲ سوره نمل ).
✳️* میسم: ابزاری آهنی برای علامتگذاری و داغ نهادن است که غالبا برای مشخص کردن اسبها با این وسیله بر آنها داغ مینهادند. مرحوم فیض در وافی این را چنین توضیح داده که چون با حب و بغض ایشان است که مومن از نافق متمایز میگردد؛ پس گویی ایشان بر منافق داغ مینهد؛ و در حاشیه بدرالدین بر کافی آمده است که مقصود از آن خاتم سلیمان است؛ (به نقل از كافي (طبع دار الحديث)، ج1، ص483، تعلیقه سوم.)
📚بصائر الدرجات، ج1، ص199؛
الكافي، ج1، ص198
سند و متن حدیث👇
https://eitaa.com/yekaye/9161
☀️۶) از امام سجاد ع دعایی برای ظهر روزهای ماه شعبان روایت شده که به صلوات شعبانیه معروف است. در فرازی از این دعا آمده است:
... اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ الْفُلْكِ الْجَارِيَةِ فِي اللُّجَجِ الْغَامِرَةِ، يَأْمَنُ مَنْ رَكِبَهَا، وَ يَغْرَقُ مَنْ تَرَكَهَا، الْمُتَقَدِّمُ لَهُمْ مَارِقٌ، وَ الْمُتَأَخِّرُ عَنْهُمْ زَاهِقٌ، وَ اللَّازِمُ لَهُمْ لَاحِقٌ...
خدایا! بر حضرت محمد ص و آل او درود فرست، همان کشتیهای جاری در دریاهای طوفانی، کسی که سوار آن شود ایمن میشود و کسی که آن را رها کند غرق میگردد؛ کسی که از آنان جلو بیفتد خارج از دین است، و کسی که از آنان عقب بیفتد نابودشدنی است، و کسی که ملازم و همراه آنان باشد ملحق شود...
📚مصباح المتهجد (للطوسی)، ج2، ص828؛
المزار الكبير (لابن المشهدي)، ص400-۴۰۲؛
الإقبال بالأعمال الحسنة (لابن طاوس)، ج3، ص300؛
البلد الأمين (للکفعمی)، ص186-187؛
المصباح (للكفعمی)، ص543-545
📝شیخ طوسی در مصباح المتهجد (ج1، ص361-۳۶۲ ) و به تبع وی سید بن طاووس در جمال الأسبوع (ص406) شبیه همین دعا را به نقل از امام صادق ع از امام سجاد ع روایت کردهاند؛ با این تفاوت که
▫️ برخی از کلمات دعا تفاوت مختصری دارد؛
▫️و نیز در فرازهای پایانی دعا، عباراتِ بعد از جمله «وَسَّعْتَ عَلَيَّ مِنْ فَضْلِكَ» را ندارد و به جایش با این عبارت ختم میشود: «الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَى كُلِّ نِعْمَةٍ وَ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ مِنْ كُلِّ ذَنْبٍ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ مِنْ كُلِّ هَوْلٍ.»
📝همچنین سید بن طاووس در فلاح السائل (ص138-142 ) همین دعا به صورت اخیر را با سندی متصل از امام حسن مجتبی ع از رسول الله ص به عنوان دعایی که بعد از چهارمین نماز نافله ظهر خوانده شود روایت کرده است.
@yekAaye
هدایت شده از یک آیه در روز
.
2️⃣ «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ»
تعبیر «تُقَدِّمُوا» فعل ثلاثی مزید از باب تفعیل است. اگرچه برخی آن را در اینجا فعل لازم دانستهاند (= جلو نیفتید)؛ اما بسیاری از اهل لغت بر متعدی بودن آن تاکید کرده (= جلو نیندازید) و گفتهاند مفعول آن محذوف است (ر.ک: نکات ادبی).
اینکه به جای «جلو نیفتید» از تعبیر متعدی «جلو نیندازید» استفاده کرد،
شاید میخواهد نشان دهد که:
اگرچه فعل لازم آن (صرف جلو افتادن شما از خدا و رسول –ولو غیرعامدانه باشد – ) مذموم است (زیرا به هر حال قرائاتی از آیه که به صورت فعل لازم باشد هم داریم)؛
اما آنچه مشکل اصلی شماست فعل و اقدام عامدانه شماست؛ یعنی اینکه چیزی را (یا خودتان را) جلو بیندازید؛
این است که مایه هلاکت شما و خلاف تقواست.
@yekaye
هدایت شده از یک آیه در روز
.
4️⃣ «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ»
از آنجا که انجام دادن یا ندادن هر کاری بناچار حکمی دارد، این نهی از تقدم جستن بر احکام خدا و رسول را میتوان دعوت انسانها دانست به دخول در ولایت الله و وقوف در موقف عبودیت و سیر در مسیری که مشیت بنده را (در امور تشریعی هم) تابع مشیت خداوند میکند؛
و به نظر میرسد کسانی که بتوانند به این دستور ملتزم بمانند، همانند فرشتگانی خواهند بود که خداوند در موردشان فرمود: «بَلْ عِبادٌ مُكْرَمُونَ لا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ» (أنبياء/27)
📚(الميزان، ج18، ص306 ).
@yekaye
هدایت شده از یک آیه در روز
.
5️⃣ «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ»
وقتی خداوند به مومنان دستور میدهد که کسی و چیزی را جلوتر از رسولش نیندازید، قطعا خود پیامبر ص به عنوان برترین مومنان عامل به این وظیفه است؛
و لذا با این همه روایاتی که درباره فضیلت امیرالمومنین علی ع داریم اما در کتب شیعه روایتی یافت نمیشود که خود پیامبر ص حضرت علی ع را بر خود مقدم داشته باشد ویا حضرت علی ع بر پیامبر ص در امری سبقت گرفته باشد.
اما وقتی قرار شد برای برخی از افراد فضیلت جعل کنند سازندگان فضیلت چون به همه آیات قرآن اشراف ندارند ترفندشان با مراجعه به قرآن کریم برملا میشود؛
و در اینجا به یکی از فضیلتهای جعلیای که دستگاه اموی ساخت و بعدا چون بسیار ضایع بود مورد اصلاحاتی قرار گرفت اشاره کنیم؛ که متاسفانه هنوز این فضیلت جعلی در میان برخی از اهل سنت طرفدار دارد.
از روایات جعلیای که برای توجیه خلافت ابوبکر توسط بنیامیه بسیار رواج پیدا کرد و بهترین دلیل بر جعلی بودنش این است که صریحا خلاف این آیه قرآن است این است که ادعا میشود که:
پیامبر اکرم ص در اواخر عمرشان که در بستر بیماری بودند به مسجد آمدند و دیدند که ابوبکر به جای ایشان به نماز ایستاده است؛ و به ابوبکر اقتدا کردند❗️
مثلا بلاذری این واقعه را این گونه نقل میکند:
«روزی که آن روز پیامبر ص رحلت کرد هنگام صبح ابوبکر برای اقامه جماعت به مسجد رفت. سپس رسول الله ص در پی او آمد. ابوبکر وقتی متوجه شد خواست عقب بیاید اما رسول الله ص نگذاشت! بلکه خودش به ابوبکر اقتدا کرد و ابوبکر امامت مردم را عهدهدار بود (فَصَلَّى هُوَ بِأَبِي بَكْرٍ، وَأَبُو بَكْرٍ إِمَامُ النَّاسِ) و رسول الله ص نمازش را نشسته خواند. چون از نماز فارغ شد، ابوبکر [که قرار بود در لشکر اسامه و بیرون شهر باشد، احتمالا وقتی تعجب رسول الله ص را از حضورش و این کارش دید] گفت: یا رسول الله ص! امروز میبینم که حالتان خوب است؛ امروز سهم دختر خارجه -یعنی همسرش از میان انصار- است [یعنی سهم یکی از زنان ابوبکر، برای اینکه آن شب ابوبکر نزد او باشد]؛ و ابوبکر سراغ آن زن رفت؛ و پیامبر ص مردم را نسبت به وقوع فتنهها هشدار میداد.»
📚أنساب الأشراف، ج1، ص558 ؛
و نیز نقل دیگری از این واقعه با تعابیری نظیر «صَلَّى رَسُولُ اللهِ ص خَلْفَ أَبِي بَكْرٍ» یا «فَصَلَّى أَبُو بَكْرٍ، وَصَلَّى النَّبِيُّ ص خَلْفَهُ» در
📚مسند أحمد، ج42، ص151-152 ؛ و ج21، ص181 ؛
که در تعلیقههای این کتاب فهرستی از منابع اهل سنت که این روایت بدین صورت در آنها نقل شده آمده است
در حالی که آیه۱ سوره حجرات به صراحت میفرماید که کسی حق ندارد جلوی رسول الله ص قرار بگیرد؛ چه رسد به اینکه در نماز، امام رسول الله ص قرار بگیرد به نحوی که در تمام اعمال نماز بر رسول الله ص سبقت بگیرد و رسول الله ص در تمام اعمالش در نماز موظف به پیروی از او باشد.
⛔️وقوع این واقعه به این صورت بقدری نامعقول و خلاف قرآن است که خود اهل سنت در روایت دیگری در بسیاری کتب معتبرشان نقل کردهاند که یکبار پیامبر ص برای رفع نزاعی رفته بود و عدهای ابوبکر را پیشنماز قرار دادند، اما به محض اینکه پیامبر ص رسید خود ابوبکر عقب عقب آمد تا در میان صفوف قرار گیرد و خود پیامبر امام جماعت شد
📚(صحيح البخاري، ج1، ص۴۰۲)
یعنی واضح بوده که هیچ معنا ندارد که کسی امام رسول الله ص شود. از این رو برخی که ظاهرا متوجه این اشکال در این داستان هم شده بودند واقعه را این طور اصلاح کردند که وقتی پیامبر ص آمد، در کنار ابوبکر قرار گرفت؛ و ابوبکر به پیامبر ص اقتدا کرد و مردم به ابوبکر!
📚(صحيح البخاري، ج1، ص۲۳۶)
اما باید از این جاعلان پرسید که چرا مردم در اینجا مثل دفعه قبل مستقیم به خود پیامبر ص اقتدا نکردند و به کسی که خودش مأموم قرار گرفته اقتدا کردند؛ و آیا اصلا در اسلام اقتدا کردن به کسی که خودش مأموم است جایی دارد؟ آن هم در جایی که خود حضور شخص پیامبر ص حضور دارد؟!
👇ادامه مطلب👇
https://eitaa.com/yekaye/9169
هدایت شده از یک آیه در روز
ادامه تدبر 5️⃣
در هر صورت این مساله، که ظاهرا امویان بعدا برای توجیه خلافت ابوبکر (که چون پیامبر ص ابوبکر را در نماز بر خود مقدم کرده است پس مسلمانان هم در حکومت باید وی را بر دیگران مقدم کنند) جعل کردهاند، همواره مورد نقد بوده است که:
اگر ابوبکر چنین کاری کرده باشد نهتنها فضیلت نیست بلکه عملی کاملا برخلاف این آیه قرآن است؛ و بسیاری از بزرگان شیعه از قدیم در کتب خود این را گوشزد کردهاند؛ مانند:
📔طبری آملی (م۳۲۶) در المسترشد في إمامة علي بن أبي طالب عليه السلام، ص212 ؛ یا
📓ابن شهر آشوب (م۵۵۸) در متشابه القرآن و مختلفه، ج2، ص71-72
در میان متاخرین هم به دو کتابی که در نقد این واقعه تالیف شده است میتوان اشاره کرد:
📗«آخرین نماز پیامبر ص» سید مرتضی عسکری؛ و
📘«چگونگی نماز ابو بکر به جای رسول خدا صلی الله علیه وآله» سید علی حسینی میلانی
علامه عسکری بعد از نشان دادن تناقضات متعدد در روایاتی که در کتب اهل سنت درباره این داستان آمده اصل واقعه که مورد تحریف واقع شده را از ارشاد شیخ مفید (م۴۱۳) چنین روایت میکند:
🗞بعد از اینکه پیامبر ص لشکری را به فرماندهی اسامه آماده کرد و اصرار شدید داشت که همه بزرگان مهاجران و انصار در آن لشکر حاضر شوند در بستر بیماری افتاد. ابتدا در منزل امسلمه بود اما به اصرار عایشه به منزل وی رفت. یک روز صبح بلال اذان صبح گفت و به پیامبر ص خبر داد که مردم منتظرند. ایشان فرمود: من حالم خوب نیست و بگویید خود مردم با هم نماز بخوانند (یکی را خودشان به امامت انتخاب کنند). عایشه پیام را این طور منتقل کرد که بگویید ابوبکر با مردم نماز بگذارد؛ و حفصه گفت: بگویید عمر با مردم، نماز بگزارد.
هنگامی که پیامبر ص سخنان عایشه و حفصه را شنید و علاقه شدید هر کدام از آنها را به امامت یافتن پدرانشان و فریفتگیشان را در این کار در حالی که ایشان، هنوز زنده بود، مشاهده کرد، فرمود: «دست بردارید! شما، همانند زنان اطراف یوسف هستید».
سپس آن حضرت، شتابان از بستر برخاست، که مبادا یکی از آن دو برای این کار، پیشی بگیرند، در حالی که حضرت، به هر دو امر کرده بود تا با اُسامه، از شهر خارج شوند و به ایشان خبر نداده بودند که آن دو، سرپیچی کردهاند و وقتی سخنان عایشه و حفصه را شنید، دانست که ابو بکر و عمر، از فرمان ایشان، سرپیچی کردهاند. لذا برای جلوگیری از فتنه و از بین بردن شبهه، با شتاب از جا برخاست، در حالی که از شدّت ضعف، توان ایستادن بر پاهایش را نداشت. پس علی بن ابی طالب ع و فضل بن عبّاس، زیر بغل های پیامبر ص را گرفتند و حضرت، بر آن دو، تکیه کرده، به راه افتاد، در حالی که پاهای مبارکش از ضعف و ناتوانی، بر زمین کشیده می شد.
هنگامی که پیامبر ص وارد مسجد شد، ابو بکر را دید که در محراب، قرار گرفته است. پس حضرت با دستش به ابوبکر اشاره کرد که از محراب، کنار برود. ابو بکر هم به عقب رفت. پیامبر خدا ص در جای ابو بکر نشست و تکبیره الإحرام نماز را گفت و نمازی را که ابو بکر، شروع کرده بود، از نو آغاز کرد و بنا را بر افعالی که در نماز ابو بکر گذشته بود، نگذاشت. هنگامی که حضرت، سلام نماز را داد، به خانه برگشت و ابو بکر و عمر و گروهی از مسلمانان را که در مسجد حاضر بودند، خواست و به آنها فرمود: «چرا از دستورم، سرپیچی کردید؟».
ابو بکر گفت: من از شهر خارج شدم؛ ولی باز گشتم تا با شما، تجدید پیمان کنم!
عمر هم گفت: ای پیامبر خدا! من از مدینه خارج نشدم؛ زیرا دوست نداشتم از شهر، خارج شوم و حال شما را از دیگران بپرسم.
پس پیامبر ص فرمود: «لشکر اُسامه را حرکت دهید» و سه بار این جمله را تکرارکرد. سپس به علّت درد و خستگیای که بر ایشان، مستولی شده بود از حال رفت...
📙الإرشاد، ج1، ص182-184
@yekaye
هدایت شده از یک آیه در روز
.
6️⃣ «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ»
آیه چنانکه کاملا واضح است و اغلب مفسران شیعه و سنی نیز تصریح کردهاند صریحا در مقام مذمت آن است که در حکمی از احکام دین کسی از خدا و رسولش جلو بیفتد و نظری بدهد که هنوز خدا و رسولش در آن زمینه نظر ندادهاند، ویا مخالف نظر خدا و رسول باشد؛
و وقتی که بعد از این نهی، دستور به تقوا داده است، یعنی بیاعتنایی به این نهی و سبقت جستن بر پیامبر ص را بوضوح مصداق بیتقوایی معرفی کرده است.
و باز چنانکه در معتبرترین منابع شیعه و سنی روایت شده (ر.ک: شان نزول و حدیث) شأن نزول اصلیاش در مورد ابوبکر و عمر بود که آنان ادب محضر رسول الله ص را رعایت نکردند و در خصوص قومی که برای تعیین رئیس خدمت رسول الله ص آمده بودند بر ایشان پیشدستی کردند.
🌀با این حال آنچه جای تاسف دارد این است که دست تحریفگران تاریخ کاری کرده که امروزه در میان اهل سنت احادیثی به عنوان «موافقات عمر» رایج شده است
📚(سیوطی این گونه موارد را بالغ بر ۲۰ مورد میشمرد؛ ر.ک: تاریخ الخلفاء، ص۹۹-۱۰۱ )
که مفاد بسیاری از آنها این است که رسول الله ص نظری داشت که عمر با آن مخالف بود (مثلا درباره حجاب زنان یا درباره نماز بر برخی از افراد یا ...) ویا عمر اقدامی انجام داده بود که در اسلام حرام بود (مانند جماع در ماه رمضان قبل از نزول آیه جواز)، اما آیه آمد و نظر عمر را تایید کرد ویا کار حرام عمر را از آن پس جایز شمرد❗️
یعنی دقیقا در مقابل مفاد این آیه سوره حجرات، که اهل ایمان را از تقدم جستن بر خدا و رسول ص برحذر میدارد؛ و خودشان هم تصریح کردهاند که شأن نزول این نهی، مشخصا شخص ابوبکر و عمر بوده است، با این حال این گونه موارد را که همگی مصادیقی از جلو انداختن خود بر رسول الله ص و مخالفت با ایشان است به عنوان مدح عمر مطرح میکنند‼️
آیا نعوذبالله خداوند تناقضگویی کرده است یا اینکه باید شأن نزولهای اینچنینی این آیات را جعلی دانست؟
⛔️تاسفبارتر اینکه بقدری این بدعت مذموم فضیلتسازی از کارهای ناپسند خلیفه دوم در میان افراطیون اهل سنت رایج شده که برخی از وقایعی که بوضوح دلالت بر بیادبی وی نسبت به محضر رسول الله ص دارد و امثال ابنعباس از آن به عنوان بزرگترین رزیه و مصیبت (الرزیة کل الرزیة) یاد میکنند (اینکه پیامبر اکرم ص در بستر بیماری قلم و دوات خواستند تا وصیتنامهای بنویسند که بعد از ایشان کسی گمراه نشود و عمر صریحا با تعبیر «این مرد هذیان میگوید» مانع از این اقدام شد؛ این مطلب در معتبرترین منابع اهل سنت مانند صحیح بخاری و مسلم آمده است؛ و ان شاء الله ذیل آیه بعد به تفصیل بیان خواهد شد) جزء موافقات عمر و فضایل وی به حساب آوردهاند
📚 (ر.ک: موافقات حضرت عمر، محمد ضیاء القاسمی، ترجمه غلام محمد سربازی، ص24).
@yekaye
هدایت شده از یک آیه در روز
.
8️⃣ «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ سَميعٌ عَليمٌ»
یکی از راههایی که برخی از مکاتب فقهی اهل سنت (مانند مکتب حنفی و مالکی) برای تعیین حکم شرعی در پیش میگیرند «استحسان» است؛ و کارکرد تمسک به استحسان وقتی است که فقیهی بخواهد به خاطر مصلحتی که به نظرش میرسد از یک دلیل فقهی عدول کند؛ به تعبیر اصطلاحی: «استحسان، عدول از حکم مستفاد از قاعده کلّی به دلیل وجود مصالح جزئی است.» (ویکیفقه).
در مقابل، شیعه و برخی دیگر از مکاتب اهل سنت (مانند شافعی و ظاهریه) این روش را برای رسیدن به حکم شرع جایز نمیدانند؛
زیرا چهبسا کار مورد نظر مصلحت دیگری دارد که ما از آن غفلت کردهایم؛ صرف اینکه مصلحتی به نظر ما مهمتر رسیده است، دلیل نمیشود که حکم خدا را تغییر دهیم.
💢بویژه اگر توجه شود که بسیاری از احکام شرعی، نه حاصل یک مصلحت یا مفسده، بلکه حاصل کسر و انکسار [= جمع و تفریق] مصالح و مفاسد گوناگون است؛ و گاه یک کار دهها منفعت، اما یک ضرر عظیم دارد، که خداوند به خاطر آن یک ضرر عظیم حکم به حرمت آن کرده است؛ چنانکه در مورد حرمت شراب و قمار همین نکته مورد توجه واقع شده است: يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَ الْمَيْسِرِ قُلْ فيهِما إِثْمٌ كَبيرٌ وَ مَنافِعُ لِلنَّاسِ وَ إِثْمُهُما أَكْبَرُ مِنْ نَفْعِهِما، بقره/۲۱۹؛
📝(تفصیل این بحث را در دو مقاله «تأملی فلسفی در باب نسبت فقه و اخلاق» و «تمایز فقه و اخلاق، تاملی در یک اشتباه تاریخی» شرح دادهام).
برخی از علمای شیعه، یکی از ادله رد استحسان را همین آیه دانستهاند؛ زیرا در جایی که حکم واضحی از جانب خداوند وجود دارد بخواهیم چیزی را که به نظر خودمان میرسد بر حکم خداوند مقدم کنیم دقیقا مصداق تقدم جستن بر خدا و رسولش است.
📚(نهج الحق و كشف الصدق، ص405)
@yekaye
هدایت شده از یک آیه در روز
.
9️⃣ «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ»
درباره مقصود از دستور «وَ اتَّقُوا اللَّهَ» که بعد از «لا تُقَدِّمُوا» آمده،
🔹 یک احتمال جدی این است که این دو فراز «لا تُقَدِّمُوا» و «اتَّقُوا اللَّهَ» دو دستور مستقل باشد که هر دو جانب افراط و تفریط در دینداری را مد نظر قرار دهد؛
▫️در اولی توصیه میکند در دینداری از خدا و رسول جلوتر نیفتید؛ که خطاب اصلی این توصیه به خشکهمقدسان است؛ و
▫️در دومی توصیه میکند به تقوا را رعایت کنید و در انجام دستورات کم نگذارید و از دین عقب نیفتید، که خطاب اصلی این به کسانی است که دین را جدی نمیگیرند؛
▪️ آنگاه میتواند به ترتیب معادل همان دو فرازی باشد که در احادیث آمده است که: «الْمُتَقَدِّمُ لَهُمْ مَارِقٌ، وَ الْمُتَأَخِّرُ عَنْهُمْ زَاهِقٌ: کسی که از آنان جلو بیفتد خارج از دین است، و کسی که از آنان عقب بیفتد نابودشدنی است» (حدیث۶).
به نظر میرسد آن دسته از مفسرانی که بعد از توضیحات رایج درباره «لا تُقَدِّمُوا»، عبارت «اتَّقُوا اللَّهَ» را به معنای «اجتنبوا معاصیه» تفسیر میکنند (📚مثلا مجمع البيان، ج9، ص196) بر اساس این احتمال باشد.
🔹احتمال دیگر این است که «وَ اتَّقُوا اللَّهَ» توضیح و تاکیدی بر نحوه رعایت «لا تُقَدِّمُوا» باشد؛ بویژه بر مبنای آن قول که «قدم نجستن بر خدا و رسول» را دعوتی به عبودیت مطلق معرفی میکرد (📚مثلا الميزان، ج18، ص307)؛
▫️که چون بر این دیدگاه ثمره اجتماعی مهمی مترتب میشود در تدبری مستقل بدان خواهیم پرداخت؛
🔹و البته کاملا محتمل است که هردوی اینها مد نظر باشد؛ و چنانکه بارها توضیح داده شد اثبات یک معنای درست برای یک آیه، امکان وجود معنای درست کاملا متفاوتی برای آن آیه را نفی نمیکند.
@yekaye
هدایت شده از یک آیه در روز
حدیثی از بحثها جا مانده بود که اینک ابتدا آن حدیث تقدیم میشود و سپس تدبر بعدی
هدایت شده از یک آیه در روز
☀️۷) الف. عبدالملک بن عمر میگوید:
یکبار امام صادق ع به من فرمود:ای عبدالملک! چرا تو به این مناطقی که اهل بلاد تو میروند نمیروی؟
گفتم: کجا؟
فرمود: [جاهایی مثل] جدّه و عبّادان و مصّیصه و قزوین. [= برخی از مناطق جنگی که افراد برای جهاد با دشمنان به آنجا میرفتند].
گفتم: منتظر امر شما* هستم و به خاطر اقتدا به شماست.
فرمود: آری! به خدا سوگند اگر کار خوبی بود بر ما پیشی نمیگرفتند.
گفتم: اما زیدیه میگویند: بین ما و [امام] جعفر [صادق ع] تفاوتی نیست جز اینکه او به جهاد اعتقاد ندارد!
فرمود: من به جهاد اعتقاد ندارم؟! بله، به خدا سوگند که اعتقاد دارم؛ ولیکن علم خودم را به جهل آنان رها نمیکنم!
✳️* تعبیر «انْتِظَاراً لِأَمْرِكُمْ» هم میتواند به معنای این باشد که منتظر دستوری از شما هستم و تا شما دستور ندهید اقدامی نمیکنم؛ و هم با توجه به شیوع این تعبیر در احادیث آن زمان که در معنای «انتظار فرج و ظهور» است، چهبسا به این معنا باشد.
📚الكافي، ج5، ص19
☀️علِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنِ الْحَكَمِ بْنِ مِسْكِينٍ عَنْ عَبْدِ الْمَلِكِ بْنِ عَمْرٍو قَالَ:
قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع: يَا عَبْدَ الْمَلِكِ مَا لِي لَا أَرَاكَ تَخْرُجُ إِلَى هَذِهِ الْمَوَاضِعِ الَّتِي يَخْرُجُ إِلَيْهَا أَهْلُ بِلَادِكَ؟
قَالَ: قُلْتُ: وَ أَيْنَ؟
فَقَالَ: جُدَّةُ وَ عَبَّادَانُ وَ الْمَصِّيصَةُ وَ قَزْوِينُ.
فَقُلْتُ: انْتِظَاراً لِأَمْرِكُمْ وَ الِاقْتِدَاءِ بِكُمْ.
فَقَالَ: إِي وَ اللَّهِ لَوْ كانَ خَيْراً ما سَبَقُونا إِلَيْهِ.
قَالَ: قُلْتُ لَهُ: فَإِنَّ الزَّيْدِيَّةَ يَقُولُونَ لَيْسَ بَيْنَنَا وَ بَيْنَ جَعْفَرٍ خِلَافٌ إِلَّا أَنَّهُ لَا يَرَى الْجِهَادَ!
فَقَالَ: أَنَا لَا أَرَاهُ؟! بَلَى وَ اللَّهِ إِنِّي لَأَرَاهُ وَ لَكِنْ أَكْرَهُ أَنْ أَدَعَ عِلْمِي إِلَى جَهْلِهِمْ.
☀️ب. از امام صادق ع روایت شده است:
سزاوار نیست که مومن خویش را ذلیل کند.
از ایشان سوال شد: و چگونه خود را ذلیل میکند؟
فرمودند: متعرض کاری شود که توانش را ندارد.
📚الكافي، ج5، ص64
☀️محَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ دَاوُدَ الرَّقِّيِ قَالَ:
سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ: لَا يَنْبَغِي لِلْمُؤْمِنِ أَنْ يُذِلَّ نَفْسَهُ؟
قِيلَ لَهُ: وَ كَيْفَ يُذِلُّ نَفْسَهُ؟
قَالَ: يَتَعَرَّضُ لِمَا لَا يُطِيقُ.
@yekaye