eitaa logo
یک آیه در روز
2هزار دنبال‌کننده
115 عکس
10 ویدیو
24 فایل
به عنوان یک مسلمان، لازم نیست که روزی حداقل در یک آیه قرآن تدبر کنیم؟! http://eitaa.com/joinchat/603193344C313f67a507 سایت www.yekaye.ir نویسنده (حسین سوزنچی) @souzanchi @HSouzanchi گزیده مطالب: @yekAaye توضیح درباره کانال https://eitaa.com/yekaye/917
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹 درباره ماده بسیاری از اهل لغت اصل این ماده را به شنیدن مرتبط دانسته‌اند؛ مثلا گفته‌اند که ▫️اصل این ماده ادراک صوت است، خواه با عضو جسمانی باشد یا قوای روحانی و نور باطنی (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏5، ص209 )؛ یا ▫️قوه‌ای در گوش است که با آن صوت شنیده می‌شود و نیز خود فعل شنیدن (مفردات ألفاظ القرآن، ص425 )؛ ویا ▫️انس گرفتن با چیزی به وسیله گوش است (معجم المقاييس اللغة، ج‏3، ص102 )؛ و البته بر این اساس، وجه تسمیه «مِسْمَع» (چوبی که برای بستن طناب به دلو، به دو سر دلو می‌زنند) را به خاطر شباهت آن با گوش قلمداد کرده ، ویا کلمه‌ای مانند «سِمع» را که نام حیوانی است که حاصل جفتگیری کفتار ماده و گرگ نر است به عنوان کلمه‌ای شاذ نسبت به این ماده دانسته‌اند (معجم المقاييس اللغة، ج‏3، ص102 ). البته برخی احتمال داده‌اند که به خاطر قوه شنوایی قوی‌ای که این حیوان دارد این نام را به وی داده‌اند، بویژه که در عرب ضرب المثلی هست که می‌گوید فلانی «أسمع من السِمع» است (فرهنگ ابجدى، ص499 ). ▫️اما برخی که در ریشه‌یابی معانی کلمات به تک‌تک حروف هم توجه دارند با توجه به حرف «س» که دلالت بر نفوذ ظریف دارد، اصل ماده «سمع» را به معنای «نفوذ ماده‌ای دقیق یا لطیف در اثنای چیزی » دانسته‌اند؛ که شنیدن هم از این باب که نفوذ صدا در مغز از طریق گوش است چنین نامیده شده است، و وجه تسمیه «مسمع» هم این است که چوبی است که داخل دلو نفوذ کرده؛ و وجه تسمیه حیوان موسوم به«سِمع» هم این است که: «هو خَلقٌ نفذه عِرقٌ: آفریده‌ای است که رگی در آن نفوذ کرده»؛ یعنی چون نوعی از گرگ در نوعی از کفتار نفوذ کرده چنین نامیده شده است (المعجم الإشتقاقي المؤصل لألفاظ القرآن الكريم، ص۱۰۷۴). ▪️کلمه «سَمْع» ▫️گاهی برای اشاره به گوش به کار می‌رود: «خَتَمَ اللَّهُ عَلى‏ قُلُوبِهِمْ وَ عَلى‏ سَمْعِهِمْ‏» (بقرة/7) [وَ ما كُنْتُمْ تَسْتَتِرُونَ أَنْ يَشْهَدَ عَلَيْكُمْ سَمْعُكُمْ وَ لا أَبْصارُكُمْ وَ لا جُلُودُكُمْ؛ فصلت/۲۲]، و ▫️ گاهی برای عمل شنیدن و گوش دادن: «إِنَّهُمْ عَنِ‏ السَّمْعِ‏ لَمَعْزُولُونَ‏» (شعراء/212)، «أَوْ أَلْقَى‏ السَّمْعَ‏ وَ هُوَ شَهِيدٌ» (ق/37)، ▫️گاهی برای «فهمیدن» و ▫️گاهی هم برای «اطاعت کردن» [در فارسی هم می‌گوییم به حرف تو گوش می‌کنم یعنی بدان عمل می‌کنم؛ شاید مصداقش این آیه باشد:‌ «خُذُوا ما آتَيْناكُمْ بِقُوَّةٍ وَ اسْمَعُوا» (بقرة/93)]. ➖ این «شنیدن» به معنای فهمیدن در قرآن کریم بسیار به کار رفته است؛ مثلا: «وَ إِذا تُتْلى‏ عَلَيْهِمْ آياتُنا قالُوا قَدْ سَمِعْنا لَوْ نَشاءُ لَقُلْنا» (أنفال/31) یا «سَمِعْنا وَ عَصَيْنا» (نساء/46)، یعنی فهمیدیم اما اطاعت نمی‌کنیم؛ که نقطه مقابل «سَمِعْنا وَ أَطَعْنا» (بقرة/285) است؛ یا «وَ لا تَكُونُوا كَالَّذِينَ قالُوا سَمِعْنا وَ هُمْ لا يَسْمَعُونَ‏» (أنفال/21)، که هم می‌تواند به معنای آن باشد که «گفتند فهمیدیم اما نمی‌فهمند» و هم به این معنا که «گفتند شنیدیم و فهمیدیم اما به اقتضایش عمل نمی‌کنند». (مفردات ألفاظ القرآن، ص425 ). البته شاید بهتر باشد به جای «اطاعت کردن»، تعبیر «اجابت کردن» را به کار ببریم؛ و این را هم یک کاربرد مجازی برای این کلمه دانسته‌اند؛ و از ابن الانباری هم نقل شده که تعبیر « سَمِعَ اللّه لِمَنْ حَمِدَه» به معنای آن است که خداوند دعای کسی که او را حمد گوید اجابت می‌کند؛‌ شبیه دعای «اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بك من دُعَاءٍ لا يُسْمَعُ». (تاج العروس، ج‏11، ص227 ) @yekaye 👇ادامه توضیح درباره ماده «سمع»👇
قسمت دوم توضیح درباره ماده ▪️وقتی ماده سمع به باب افعال می‌رود و به معنای شنواندن چیزی به کسی [ومجازاً به معنای شنوا کردن کسی] به کار می‌رود: «إِنَّكَ لا تُسْمِعُ الْمَوْتى‏ وَ لا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعاءَ إِذا وَلَّوْا مُدْبِرينَ ... إِنْ تُسْمِعُ إِلاَّ مَنْ يُؤْمِنُ بِآياتِنا فَهُمْ مُسْلِمُونَ» (نمل/80-81) یا «إِنَّ اللَّهَ يُسْمِعُ مَنْ يَشاءُ وَ ما أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِي الْقُبُورِ» (فاطر/22)؛ و برخی آن را معنای ابلاغ کردن دانسته‌اند (المصباح المنير، ج‏2، ص289 )؛ و البته بسیار می‌شود که همانند خود فعل «سمع» در همین معنای «فهماندن» هم به کار می‌رود چنانکه در ادامه آیه‌ای که در بالا اشاره شد، می‌فرماید: «وَ لَوْ عَلِمَ اللَّهُ فِيهِمْ خَيْراً لَأَسْمَعَهُمْ‏ وَ لَوْ أَسْمَعَهُمْ‏ لَتَوَلَّوْا» (أنفال/23)، که به این معناست که اگر خدا می‌خواست به آنان می‌فهماند؛ ➖ظاهرا هرجایی که خداوند سمع را برای مومنان اثبات، یا از کافران نفی، ویا به دست آوردن آن را تشویق می‌کند، مقصود همین تفکر و فهمیدن است؛ مانند: «أَمْ لَهُمْ آذانٌ‏ يَسْمَعُونَ‏ بِها» (أعراف/195) یا «إِنَّكَ لا تُسْمِعُ‏ الْمَوْتى‏ وَ لا تُسْمِعُ‏ الصُّمَّ الدُّعاءَ» (نمل/80) (مفردات ألفاظ القرآن، ص425-426). ▪️در مورد تعبیر «وَ اسْمَعْ‏ غَيْرَ مُسْمَعٍ‏» (وَ يَقُولُونَ سَمِعْنا وَ عَصَيْنا وَ اسْمَعْ غَيْرَ مُسْمَعٍ وَ راعِنا لَيًّا بِأَلْسِنَتِهِمْ وَ طَعْناً فِي الدِّينِ؛ نساء/46) هم دو وجه گفته شده است؛ یکی اینکه به معنای نفرین کردن و طلب کر شدن برای مخاطب باشد؛ ودیگر اینکه به معنای دعا کردن باشد، با این توضیح که اهل کتاب این را خطاب به پیامبر می‌گفتند که دیگران گمان کنند به ایشان احترام می‌گذارند و ایشان را دعا می‌کنند، در حالی که قصدشان نفرین کردن بود (مفردات ألفاظ القرآن، ص425 )؛ و در هر صورت در اینجا در مقام تعریض بوده است؛ برخی گفته‌اند این جمله شبیه است به «اسمع لا اسمعک الله: بشنو اما خدا هیچوقت شنوایت نکند»؛ و برخی هم گفته‌اند به معنای «اسمع لا مجاب لک و لا مقبول منک: بشنو اما بدان که اجابت نمی‌شوی و از تو قبول نشود» می‌باشد (مجمع البيان، ج‏3، ص86 ). ◼️فعل «سَمِعَ یَسمَعُ» در حالت عادی اقتضای دو مفعول دارد: «مطلبی» را از «کسی/چیزی» شنیدن»؛ آنگاه: ◾️مفعول اول آن (مطلبی که شنیده می‌شود): ▪️گاهی بدون حرف اضافه می‌آید (مانند: «قَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّتي‏ تُجادِلُكَ في‏ زَوْجِها» (مجادله/۱)، «إِذْ سَمِعْتُمُوهُ» (نور/۱۲ و ۱۶)، «فَلا تَسْمَعُ إِلاَّ هَمْساً» (طه/108)، «لا تَسْمَعُ فيها لاغِيَةً» (غاشیه/11) ▪️گاه با حرف «ل»: «وَ قالَ الَّذينَ كَفَرُوا لا تَسْمَعُوا لِهذَا الْقُرْآن» (فصلت/۲۶) ▪️گاه با حرف «ب»: «فَلَمَّا سَمِعَتْ بِمَكْرِهِنّ» (یوسف/۳۱)، «ما سَمِعْنا بِهذا في‏ آبائِنَا الْأَوَّلينَ» (مومنون/2؛ قصص/۳۶)؛ ◾️مفعول دوم آن (شخص یا چیزی که صدایی دارد) نیز: ▪️گاهی بدون حرف اضافه می‌آید مانند: «رَبَّنا إِنَّنا سَمِعْنا مُنادِياً يُنادي لِلْإيمانِ أَنْ آمِنُوا بِرَبِّكُمْ» (آل عمران/۱۹۳)، « قالُوا سَمِعْنا فَتًى يَذْكُرُهُمْ» (انبیاء/۶۰)، «قالَ هَلْ يَسْمَعُونَكُمْ إِذْ تَدْعُونَ» (شعراء/72)؛ ▪️گاهی با حرف اضافه «ل»: «إِذا أُلْقُوا فيها سَمِعُوا لَها شَهيقاً وَ هِيَ تَفُورُ» (ملک/7)؛ ▪️گاهی با حرف اضافه «مِن»: «لَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَ مِنَ الَّذينَ أَشْرَكُوا أَذىً كَثيرا» (آل عمران/۱۸۶). ◾️البته توجه شود که این فعل وقتی با حرف اضافه «ب» بیاید برای اشاره به وسیله شنیدن، و غیر از مفعولهای مذکور است: «وَ لَهُمْ آذانٌ لا يَسْمَعُونَ بِها» (اعراف/۱۷۹ و ۱۹۵) @yekaye 👇ادامه توضیح درباره ماده «سمع»👇
قسمت سوم توضیح درباره ماده ▪️در مورد «سمّاع»، برخی آن را صیغه مبالغه دانسته‌اند و گفته‌اند به کسی گفته می‌شود که نسبت به آنچه گفته می‌شود کثیر الاستماع است؛ و ظاهرا به همین مناسبت به «جاسوس« هم «سماع» گویند (تاج العروس، ج‏11، ص227 ). آنگاه در مورد تعبیر «سَمَّاعُونَ‏ لِلْكَذِبِ» (مائدة/41) ابن‌منظور دو وجه را احتمال داده شده است: ▫️یکی اینکه لام، لام غایت [لأجل] باشد؛ یعنی: می‌آیند و مطالب را گوش می‌دهند تا آنچه شنیده‌اند را تکذیب کنند (که راغب هم همین معنا را قائل است؛ مفردات ألفاظ القرآن، ص426 )؛ ▫️ و دیگر اینکه لام، حرف اضافه متعلق به «سماع»، و «کَذِب» مفعول اولِ آن باشد؛ یعنی دروغ را گوش می‌کنند که بروند در جامعه شایعه‌پراکنی کنند (لسان العرب، ج‏8، ص164 )؛ و البته جالب اینکه بلافاصله همین کلمه در همین آیه یکبار دیگر با حرف اضافه «ل» آمده است که ظاهرا مفعول دوم آن است: «سَمَّاعُونَ لِقَوْمٍ آخَرينَ لَمْ يَأْتُوك‏» (مائدة/41).؛ اما عجیب این است که راغب این دومی را هم لام غایت [لأجل] دانسته است، که معنایش این طور می‌شود که: به خاطر جایگاهشان به آنها گوش می‌دهند! (مفردات ألفاظ القرآن، ص426 ) ▪️این ماده وقتی به باب استفعال می‌رود (اسْتِمَاعُ‏) به معنای گوش سپردن (اصغاء) است: «نَحْنُ أَعْلَمُ بِما يَسْتَمِعُونَ‏ بِهِ، إِذْ يَسْتَمِعُونَ‏ إِلَيْكَ‏» (إسراء/47)، «وَ مِنْهُمْ مَنْ‏ يَسْتَمِعُ‏ إِلَيْكَ» (محمد/16)، «وَ مِنْهُمْ مَنْ‏ يَسْتَمِعُونَ‏ إِلَيْكَ‏» (يونس/42)، «وَ اسْتَمِعْ‏ يَوْمَ يُنادِ الْمُنادِ» (ق/41) (مفردات ألفاظ القرآن، ص426 )؛ در واقع استماع همواره جایی است که انسان عامدا و با قصد گوش می‌دهد؛ در حالی که «سمع» می‌تواند با قصد یا بدون آن باشد (یعنی به صرف شنیده شدن) اطلاق می‌گردد (المصباح المنير، ج‏2، ص289 )؛ برخی گفته‌اند «استماع» در جایی است که شخص برای شنیدن مطلب مورد نظر گوش می‌سپارد تا بفهمد ولی در سمع لزوما چنین نیست؛ و به همین جهت است که به خداوند «مستمع» اطلاق نمی‌گردد (الفروق في اللغة، ص81 )؛ و لازم به ذکر است که گاه در این باب حرف «ت» در «س» ادغام می‌شود مانند: «لا يَسَّمَّعُونَ إِلَى الْمَلَإِ الْأَعْلى‏» (صافات/8). ▪️کلمه استماع بقدری به «اصغاء» نزدیک است که امثال راغب و فیومی اساسا آن را به اصغاء ترجمه کرده‌اند؛ اما دیگران در تفاوت کلمه «سمع» و «اصغاء» گفته‌اند که در سمع، تاکید بر ادراک مسموع است؛ اما در اصغاء تاکید بر طلب کردن این ادراک است، به اینکه سمعِ خود را متمایل به گوینده قرار دهد؛ چنانکه اصل ماده «صغی» به معنای میل کردن به سوی چیزی است (الفروق في اللغة، ص81 ). @yekaye 👇ادامه توضیح درباره ماده «سمع»👇
قسمت چهارم توضیح درباره ماده ▪️«سمیع» بر وزن «فعیل» است که این وزن هم برای صفت مشبهه و هم برای صیغه مبالغه به کار می‌رود؛ اگرچه در موارد نادری به معنای اسم مفعولی (مسمَع:‌ شنیده شده) به کار رفته، اما عموما در معنای اسم فاعل (شنوا) به کار می‌رود؛ ▫️و در تفاوت آن با «سامع» گفته‌اند که در سامع حتما باید صدایی در کار باشد که وی بشنود؛ اما «سمیع» چنین نیست، بلکه اگر موجودی شأنیت شنیدن را داشته باشد «سمیع» بر او اطلاق می‌گردد؛ همان گونه که این تفاوت بین کلمات «عالم» و «علیم»، «مبصِر» و «بصیر»، یا «قادر» و «قدیر» هم مشاهده می‌شود (الفروق في اللغة، ص80-81 ). ▪️در قرآن کریم کلمه «سمیع» تنها یکبار در غیر مورد خداوند به کار رفته است (مَثَلُ الْفَريقَيْنِ كَالْأَعْمى‏ وَ الْأَصَمِّ وَ الْبَصيرِ وَ السَّميعِ؛ هود/۲۴) و بقیه 46 مورد کاربرد آن در خصوص خداوند است؛ که از این موارد دو موردش به صورت مضاف (سَميعُ الدُّعاء؛ آل عمران/۳۷ ، ‌ابراهیم/۳۹) و یک مورد به صورت ترکیب «سَميعٌ قَريب‏» (سبأ/۵۰) آمده است؛ و در بقیه موارد بعد از این کلمه، یا از وصف «علیم» استفاده شده است (۳۲ مورد) یا از وصف «بصیر» (۱۱ مورد). ▫️برخی بر این باورند که ترکیب «سمیع علیم» از باب ذکر عام بعد از خاص و برای تاکید است، و در ترکیب «سمیع بصیر» توجه به اجتماع دو جهت در فعل خداوند در ارتباط با بندگانش هست: ظهور و طلبی از جانب طرف مقابل، و توجه و نظری از جانب خداوند متعال (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏5، ص212 ). ▪️در تفاوت سه کلمه «سمع» و «بصر» و «علم» گفته‌اند در سمع ظهور و ادراک صوت (ولو در قلب) موضوعیت دارد؛ و در «بصر» توجه به مبصَر و ادراک آن، اما علم، مطلق انکشاف و ادراک است (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏5، ص212 ) و ظاهرا بر همین اساس است که در خصوص مواردی که تعبیر «سمع» در مورد خداوند به کار برده شده [اعم از اینکه به صورت فعل باشد مانند «قَدْ سَمِعَ‏ اللَّهُ قَوْلَ الَّتِي تُجادِلُكَ فِي زَوْجِها» (مجادلة/1)، «لَقَدْ سَمِعَ‏ اللَّهُ قَوْلَ الَّذِينَ قالُوا» (آل عمران/181) یا خود تعبیر «سمیع»] گفته‌اند که مقصود علم خداوند به مسموعات است (مفردات ألفاظ القرآن، ص426 )؛ 🤔 اما به نظر می‌رسد صرف اینکه بگوییم «سمع» در مورد خداوند صرف علم به مسموعات است و تعبیر علیم بعد از سمیع، ذکر عام بعد از خاص و صرفا برای تاکید است تمام مطلب نباشد و ظرایف دیگری در کار باشد که ان شاء الله در قسمت تدبر بدان خواهیم پرداخت. 📿ماده «سمع» و مشتقات آن 185 بار در قرآن کریم به کار رفته است. @yekaye
🔹 درباره ماده قبلا اشاره شد که ▪️برخی بر این باورند که اصل این ماده دلالت می‌کند بر اثری در چیزی که مایه تمایز آن از غیرش می‌شود، و کلمه «علامت» که به معنای «نشانه» هم به همین جهت چنین نامیده شده و کلمه «عَلَم» (جمعِ آن: أعلام) هم که به معنای «پرچم» و نیز به معنای «کوه بلند» به کار می‌رود نیز به همین جهت است و «عِلم» به معنای شناخت و نقطه مقابل «جهل» هم از باب قیاس آن به عَلَم وعلامت چنین نامیده‌اند؛‌ ▪️در مقابل برخی «عِلم» به معنای «شناخت» را محور اصلی معنای این ماده دانسته و البته برای این هم دو گونه تحلیل یافت شد: ▫️برخی گفته‌اند که اصل این ماده دلالت دارد بر حضور و احاطه بر چیزی؛ که البته احاطه به حسب اختلاف قوا و حدود متفاوت می‌باشد و اثر چیزی و نیز اموری همچون کوه و پرچم که علامت و نشانه چیزی می‌باشند را از مصادیق این معنا قلمداد کرده‌اند. ▫️برخی هم معنای محوری این ماده را دلالت و هدایت کردن به سوی یک معنا (اعم از جهت، راه، حد و اندازه، و...) دانسته‌اند چنانکه «عَلَم» (چه به معنای پرچم و چه به معنای نشانه و کوه بلند همگی برای دلالت کردن و نشان دادن چیزی است. ▪️همچنین بیان شد که «علیم» بر وزن «فعیل» است که این وزن هم برای صفت مشبهه و هم برای صیغه مبالغه به کار می‌رود؛ ▫️بسیاری از اهل لغت «علیم» را از باب مبالغه در علم دانسته‌اند و آیه «وَ فَوْقَ كُلِّ ذِي عِلْمٍ عَلِيمٌ‏» (يوسف/76) شاهد بر مدعای خود گرفته‌اند؛ ▫️در مقابل، مرحوم مصطفوی بر این باور است که این کلمه بخصوص با توجه به اینکه عموما در مورد خداوند به کار رفته [161 مورد در قرآن کریم به کار رفته؛ که جز ۸ مورد همگی در مقام توصیف خداوند است] ناظر به ثبوت صفت علم و تثبت آن است؛ بویژه که صیغه مبالغه دیگری از این ماده به صورت «عَلَّام» (که دلالت بر کثرت علم و احاطه دارد) نیز به کار رفته است: «إِنَّكَ أَنْتَ عَلَّامُ الْغُيُوبِ» (مائده/109 و ۱۱۶)؛ ➖و بر این اساس اظهار داشته‌ که تفاوت بین «عالم» با «علیم» این است که «عالم» صرف اشاره به برخورداری از «علم» است اما «علیم» ناظر به ثبوت صفت علم و تثبت آن است. ▫️اما این نکته اخیرش نیز لزوما مورد قبول عموم اهل لغت نیست، چنانکه عسکری معتقد است که تفاوت «عالم» با «علیم» در آن است که «عالم» لزوما دلالت بر «معلوم» می‌کند (یعنی در جایی به کار می‌رود که معلومی در کار باشد) و همواره متعدی است، [مانند «عالِم الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ» (انعام/۷۳) هرچند که گاه بدون مفعول هم آمده که چه‌بسا بتوان گفت به قرینه مفعولش حذف شده است؛ مانند: «إِنَّ في‏ ذلِكَ لَآياتٍ لِلْعالِمينَ» (روم/22)]؛ اما «علیم» لزوما متعدی نیست و صرفا نشان‌دهنده این است که اگر معلومی در کار باشد، حتما او بدان عالم است؛ چنانکه «سامع» به کسی گفته می‌شود که صدایی را بشنود، اما «سمیع» به کسی می‌گویند که شنوا باشد، خواه در آن لحظه صدایی در کار باشد یا نباشد (که در این صورت، باز موید آن است که علیم، صیغه مبالغه باشد تا صفت مشبهه). ▫️در تایید نظر وی می‌توان به این نکته اشاره کرد که در قرآن کریم هم کلمه «علیم» یا بدون متعلق آمده، مانند همین آيه «إِنَّ اللَّهَ سَميعٌ عَليمٌ»؛ ویا اگر متعلقی داشته با حرف «ب» بوده است، مثلا:‌ «هُوَ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ عَليمٌ» (بقره/29) «وَ اللَّهُ عَليمٌ بِالظَّالِمينَ» (بقره/95) «وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ عَليمٌ» (بقره/283)؛ هرچند که گاه «عالم» هم با حرف اضافه «ب» می‌آید مانند: «وَ كُنَّا بِهِ عالِمينَ» (انبیاء/51) «وَ كُنَّا بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ عالِمينَ» (انبیاء/81). 🔖جلسه ۱۰۴۷ https://yekaye.ir/al-waqiah-56-80/ به نظر می‌رسد در آیه حاضر نیز صیغه مبالغه بودن کلمه «علیم» تناسب بیشتری با سیاق آیه داشته باشد تا صفت مشبهه؛ و البته از باب استفاده از یک لفظ در چند معنا بعید نیست که در کاربردهای قرآنی «علیم» به هر دو وجه (صیغه مبالغه و صفت مشبهه) عنایت بوده باشد. @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شأن نزول 1️⃣ در بسیاری از معتبرترین و قدیمی‌ترین منابع اهل سنت از عبدالله بن زبیر نقل شده است: هيأتى از بنى‌تميم نزد پيغمبر (ص) آمدند. ابوبكر گفت: قعقاع بن معبد بن زراره را بر ايشان امير كن. عمر گفت: خیر؛ بلکه اقرع بن حابس را امير كن. ابو بكر به عمر گفت: تو جز مخالفت با من کاری نمی‌کنی! عمر پاسخ داد من قصد مخالفت تو را نداشتم. با هم به جدل و مراء پرداختند تا جایی که صدایشان بلند شد. آنگاه آيه نازل گرديد: «ای کسانی که ایمان آوردند جلو نیندازید ... (حجرات/۱) تا آخر آیه. 📚صحيح البخاري (م۲۵۶) ج4، ص1587 (ت البغا)؛ سنن النسائي (م۳۰۳)، ج8، ص226؛ مسند أبي يعلى (م۳۰۷) ج9، ص211 (ت السناري)؛ شرح معاني الآثار (للطحاوی، م۳۲۱) ج4، ص17۲؛ الجمع بين الصحيحين (للحميدي) ج۳، ص۳۳۲؛ جامع المسانيد (لابن الجوزي) ج۴، ص۵۳؛ الدر المنثور، ج‏6، ص84؛ و ... حدثني إبراهيم بن موسى: حدثنا هِشَامُ بْنُ يُوسُفَ: أَنَّ ابْنَ جُرَيْجٍ أَخْبَرَهُمْ، عن ابن أبي ملكية: أن عبد الله بن الزبير أخبرهم: أنه قدم ركب من بني تميم عَلَى النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ [آله و] سَلَّمَ، فَقَالَ أبو بكر: أمر القعقاع بن معبد بن زرارة، قال عمر: بل أمر الأقرع بن حابس، قال أبو بكر: ما أردت إلا خلافي، قال عمر: ما أردت خلافك، فتماريا حتى ارتفعت أصواتهما، فنزل في ذلك: «يَاأَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُقَدِّمُوا» حتى انقضت. 📝در بسیاری از منابع اهل سنت همین واقعه را به عنوان شأن نزول آیه بعد نقل کرده‌اند؛ که آدرس آنها ذیل آیه بعد خواهد آمد. 📝در برخی منابع هم مطلب از قول ابن‌زبیر به نحوی بیان شده که این واقعه را ناظر کل ۵ آیه اول این سوره دانسته‌ است؛ مثلا در 📚معجم الصحابة (للبغوي، م۳۱۷)، ج5، ص75 ؛ أسباب نزول القرآن (الواحدي)، ص401 . 📝اینکه شأن نزول این آیه در مورد این دو نفر بوده است، در احادیث شیعه از قول ائمه اطهار ع هم آمده است؛ که در قسمت حدیث بدانها اشاره خواهد شد. @yekaye
شأن نزول 2️⃣ علی بن ابراهیم قمی چنین بیان داشته که این آیه در مورد هیاتی از بنی‌تمیم بوده که وقتی سراغ پیامبر اکرم ص می‌آمدند جلوی درب حجره ایشان می‌ایستادند و ندا می‌دادند: ای محمد ص! نزد ما بیرون بیا! و وقتی هم که رسول الله بیرون می‌آمد در راه رفتن جلوی ایشان را می‌رفتند، و وقتی که سخن می‌گفتند همان گونه که با همدیگر سخن می‌گفتند صدایشان را فوق صدای ایشان بالا می‌بردند و می‌گفتند: «محمد! محمد! در مورد فلان و بهمان چه می‌گویی؟» پس خداوند این آیات را نازل فرمود. 📚تفسير القمي، ج‏2، ص318 «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ‏» نَزَلَتْ فِي وَفْدِ بَنِي تَمِيمٍ كَانُوا إِذَا قَدِمُوا عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص وَقَفُوا عَلَى بَابِ حُجْرَتِهِ فَنَادَوْا: يَا مُحَمَّدُ! اخْرُجْ إِلَيْنَا؛ وَ كَانُوا إِذَا خَرَجَ رَسُولُ اللَّهِ ص تَقَدَّمُوهُ فِي الْمَشْيِ، وَ كَانُوا إِذَا تَكَلَّمُوا رَفَعُوا أَصْوَاتَهُمْ فَوْقَ صَوْتِهِ وَ يَقُولُونَ: يَا مُحَمَّدُ يَا مُحَمَّدُ! مَا تَقُولُ فِي كَذَا وَ كَذَا؛ كَمَا يُكَلِّمُونَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً. فَأَنْزَلَ اللَّهُ «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ» الْآيَة. @yekaye
شأن نزول 3️⃣ در برخی منابع اهل سنت شأن نزول‌های دیگری هم برای این واقعه ذکر شده است ؛ از جمله: ◾️الف. از قتاده نقل شده است: به ما خبر دادند که برخی از مردم می‌گویند اگر آیه‌ای در مورد فلان‌کس یا فلان‌چیز نازل شود آنگاه چنین و چنان خواهد شد [= ما زیر بار آن نمی‌رویم و چنین و چنان می‌کنیم]؛ و خداوند این را نامطلوب دانست و این آیه را نازل فرمود. ◾️ب. از حسن بصری نقل شده است: عده‌ای در روز عید قربان قبل از رسول الله ص [= قبل از اینکه ایشان اجازه ذبح کردن بدهد] قربانی‌شان را ذبح کردند؛ پس به ایشان دستور داد که دوباره ذبحی کنند و این آیه نازل شد: «ای کسانی که ایمان آوردند [چیزی را] در پیشگاه خداوند و رسولش جلو نیندازید». ◾️ج. این مطلب به این صورت هم از حسن بصری نقل شده است که: شخصی قبل از نماز [عید] قربانی کرد؛ و این آیه نازل شد. ◾️د. از عایشه نقل شده است: عده‌ای از مردم یکی دو روز روزه ماه رمضان را جلو می‌انداختند؛ ‌پس خداوند نازل فرمود: «ای کسانی که ایمان آوردند [چیزی را] در پیشگاه خداوند و رسولش جلو نیندازید». ◾️ه. این مطلب از عایشه به این صورت هم نقل شده است: عده‌ای از مردم ماه [رمضان] را جلو می‌انداختند و قبل از اینکه رسول الله ص روزه بگیرد روزه می‌گرفتند؛ ‌پس خداوند نازل فرمود: «ای کسانی که ایمان آوردند [چیزی را] در پیشگاه خداوند و رسولش جلو نیندازید». 📚الدر المنثور، ج‏6، ص84 ◾️الف. أخرج عبد بن حميد و ابن جرير و ابن المنذر و ابن أبى حاتم عن قتادة قال: ذكر لنا ان ناسا كانوا يقولون: لو أنزل في كذا و كذا الوضع كذا و كذا؛ فكره الله ذلك و قدم فيه. ◾️ب. أخرج عبد بن حميد و ابن جرير و ابن المنذر عن الحسن رضى الله عنه: ان ناسا ذبحوا قبل رسول الله صلى الله عليه و [آله و] سلم يوم النحر فأمرهم ان يعيدوا ذبحا فانزل الله «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ‏». ◾️ج. أخرج ابن أبى الدنيا في الأضاحي عن الحسن رضى الله عنه قال: ذبح رجل قبل الصلاة، فنزلت. ◾️د. أخرج ابن النجار في تاريخه عن عائشة رضى الله عنها قالت: كان أناس يتقدمون بين يدي رمضان بصيام يعنى يوما أو يومين فانزل الله تعالى «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ‏». ◾️ه. أخرج الطبراني في الأوسط و ابن مردويه عن عائشة رضى الله عنها: ان ناسا كانوا يتقدمون الشهر فيصومون قبل النبي صلى الله عليه و [آله و] سلم فانزل الله «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ‏». @yekaye
📝نکته تخصصی : چرایی شأن نزول‌های متعدد برای یک آیه این گونه مواردی که شأن نزولهای متعددی برای یک آیه نقل می‌شود؛ ‌چندین احتمال وجود دارد: ✅الف. این آیه در چند مناسبت مختلف نازل شده است (لازم به ذکر است بر اساس نقلهای معتبر بسیاری از آیات بیش از یکبار نازل شده‌اند؛ از این رو احتمال دارد در خصوص برخی از آیات هم همین رخ داده باشد و لذا دو راوی مختلف که هریک در حین یکی از نزولها حاضر بوده دو واقعه مختلف را به عنوان شأن نزول ذکر می‌کند). ✅ب. نزول آیه مربوط به یکی از این موارد بوده است؛ اما راوی به نظر خودش آن را بر واقعه دیگری نیز تطبیق داده است؛ یعنی مقصودش از شأن نزول، نه شأن نزول اصطلاحی، بلکه این بوده که بگوید: این واقعه هم مصداقی از مصادیق این آیه است. (چنین مطلبی در روایات معصومین هم گاه مشاهده می‌شود). ✅ج. برخی از موارد جعلی است و هدف آن انکار ویا تحت‌الشعاع قرار دادن واقعه اصلی بوده است. ✅د. ... @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☀️۱) الف. روایت شده است مردی نزد امیرمؤمنان علی (علیه السلام) آمد و از او درباره این سخن خداوند متعال «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَی اللهِ وَرَسُولِهِ: ای کسانی که ایمان آوردند [خودتان را] در پیشگاه خداوند و رسولش جلو نیندازید» پرسید که درباره چه کسی نازل شده است؟ امام ع فرمود: در مورد دو مرد از قریش! 📚الإختصاص، ص128 وَ رُوِيَ عَنِ ابْنِ كُدَيْنَةَ الْأَوْدِيِّ قَالَ: قَامَ رَجُلٌ إِلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع فَسَأَلَهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ» فِيمَنْ نَزَلَتْ؟ قَالَ: فِي رَجُلَيْنِ مِنْ قُرَيْشٍ. ☀️ب. سفیان ثوری روایت کرده است که از فضیل بن زبیر – به نقل از واسطه‌هایی که اسم برد- این حکایت را شنیدم که: مردی نزد امیرمؤمنان علی (علیه السلام) آمد و از او درباره این سخن خداوند متعال «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَی اللهِ وَرَسُولِهِ: ای کسانی که ایمان آوردند [خودتان را] در پیشگاه خداوند و رسولش جلو نیندازید» پرسید که درباره چه کسی نازل شده است؟ امام ع فرمود: «چه می¬خواهی؟ آیا می¬خواهی مردم را علیه من بشورانی»؟ عرض کرد: «نه، ای امیر مؤمنان! ولی دوست دارم که بدانم». امام ع فرمود: «بنشین». او هم نشست. امام فرمود: بنویس عامر، بنویس مَعمر، بنویس عُمر، بنویس عمّار، بنویس مُعتَمر! این آیه درباره‌ی یکی از این پنج نفر نازل شده است سُفیان می‌گوید: به فُضَیل گفتم: «فکر می¬کنی آن شخص عمر است»؟ او گفت: چه کسی جز او می¬تواند باشد؟! 📚تقريب المعارف (حلبی م۴۴۷)، ص243 رَوَوْا عَنْ سُفْيَانَ، عَنْ فُضَيْلِ بْنِ الزُّبَيْرِ قَالَ: حَدَّثَنِي نَقِيعٌ، عَنْ أَبِي كُدَيْنَةَ الْأَزْدِيِّ قَالَ: قَامَ رَجُلٌ إِلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلَامُ، فَسَأَلَهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ» فِيمَنْ نَزَلَتْ؟ قَالَ: مَا تُرِيدُ، أَ تُرِيدُ أَنْ تُغْرِيَ بِيَ النَّاسَ؟ قَالَ: لَا يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ، وَ لَكِنْ أُحِبُّ أَنْ أَعْلَمَ. قَالَ: اجْلِسْ، فَجَلَسَ. فَقَالَ: اكْتُبْ عَامِراً، اكْتُبْ مَعْمَراً، اكْتُبْ عُمَرَ، اكْتُبْ عَمَّاراً، اكْتُبْ مُعْتَمِراً؛ فِي أَحَدِ الْخَمْسَةِ نَزَلَتْ. قَالَ سُفْيَانُ: قُلْتُ لِفُضَيْلٍ: أَ تَرَاهُ عُمَرَ قَالَ: فَمَنْ هُوَ غَيْرُهُ. @yekaye
☀️۲) جمیل بن دراج می‌گوید: طیّار به من می‌گفت: «ابلیس از فرشته‌ها نیست؛ و تنها فرشته‌ها بودند که به سجده‌ی بر آدم (علیه السلام) فرمان داده شدند پس ابلیس گفت: «سجده نمی‌کنم». چرا ابلیس هنگامی که سجده نکرد عاصی محسوب شد در حالی که از فرشتگان نبود؟ سپس من و او نزد امام صادق (علیه السلام) رفتیم، و به خدا که خوب مساله را مطرح کرد و گفت: «فدایت شوم! بگو مواردی که خدا با تعبیر «یا ایها الذین آمنوا» مؤمنان را خطاب قرار داده منافقان را هم شامل می‌شود»؟ فرمود: آری! و نیز گمراهان، و هرکس در ظاهر دعوت اسلام را پذیرفته است، و ابلیس هم از کسانی بود که در پذیرش دعوت ظاهری با آن‌ها [فرشتگان] همراه بود. 📚الكافي، ج‏2، ص412 عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ جَمِيلٍ قَالَ: كَانَ الطَّيَّارُ يَقُولُ لِي: إِبْلِيسُ لَيْسَ مِنَ الْمَلَائِكَةِ وَ إِنَّمَا أُمِرَتِ الْمَلَائِكَةُ بِالسُّجُودِ لآِدَمَ ع؛ فَقَالَ إِبْلِيسُ لَا أَسْجُدُ. فَمَا لِإِبْلِيسَ يَعْصِي حِينَ لَمْ يَسْجُدْ وَ لَيْسَ هُوَ مِنَ الْمَلَائِكَةِ؟ قَالَ فَدَخَلْتُ أَنَا وَ هُوَ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ فَأَحْسَنَ وَ اللَّهِ فِي الْمَسْأَلَةِ. فَقَالَ جُعِلْتُ فِدَاكَ أَ رَأَيْتَ مَا نَدَبَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَيْهِ الْمُؤْمِنِينَ مِنْ قَوْلِهِ «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا» أَ دَخَلَ فِي ذَلِكَ الْمُنَافِقُونَ مَعَهُمْ؟ قَالَ: نَعَمْ وَ الضُّلَّالُ وَ كُلُّ مَنْ أَقَرَّ بِالدَّعْوَةِ الظَّاهِرَةِ وَ كَانَ إِبْلِيسُ مِمَّنْ أَقَرَّ بِالدَّعْوَةِ الظَّاهِرَةِ مَعَهُمْ. 📝مضمون این حدیث با عبارات دیگری نیز در کافی و تفسیر عیاشی مطرح شده است؛ که آن تعبیر قبلا در در جلسه۲۲۴ حدیث۲ (http://yekaye.ir/al-baqare-2-30/) گذشت. @yekaye
☀️۳) از امام رضا ع از پدرانشان روایت شده است که رسول الله ص فرمودند: علی ع از من است و من از علی ع هستم. خداوند بکشد کسی را که به جنگ با علی ع برخیزد! خداوند لعنت کند کسی را که با علی ع مخالفت کند. علی ع امام خلایق بعد از من است؛ کسی که بر او تقدم جوید بر من تقدم جسته است؛ و کسی که از او جدا شود از من جدا شده است؛ و کسی که [کس یا چیزی را] بر او ترجیح دهد [آن را] بر من ترجیح داده است. من در سلم و مدارا هستم با کسی که با او در سلم و مداراست؛ و در جنگ هستم با کسی که با او در جنگ باشد؛ و ولیّ کسی هستم که ولایت او را دارد؛ و دشمن کسی هستم که با او دشمنی کند. 📚الأمالي( للصدوق)، ص659؛ بشارة المصطفى لشيعة المرتضی، ص209 حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَسْرُورٍ رِضْوَانُ اللَّهِ عَلَيْهِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرِ بْنِ جَامِعٍ الْحِمْيَرِيُّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ قَالَ حَدَّثَنِي الْحَسَنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ ع قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: عَلِيٌّ مِنِّي وَ أَنَا مِنْ عَلِيٍّ؛ قَاتَلَ اللَّهُ مَنْ قَاتَلَ عَلِيّاً؛ لَعَنَ اللَّهُ مَنْ خَالَفَ عَلِيّاً؛ عَلِيٌّ إِمَامُ الْخَلِيقَةِ بَعْدِي، مَنْ تَقَدَّمَ عَلَى عَلِيٍّ فَقَدْ تَقَدَّمَ عَلَيَّ، وَ مَنْ فَارَقَهُ فَقَدْ فَارَقَنِي، وَ مَنْ آثَرَ عَلَيْهِ فَقَدْ آثَرَ عَلَيَّ؛ أَنَا سِلْمٌ لِمَنْ سَالَمَهُ، وَ حَرْبٌ لِمَنْ حَارَبَهُ، وَ وَلِيٌّ لِمَنْ وَالاهُ، وَ عَدُوٌّ لِمَنْ عَادَاهُ. @yekaye
☀️۴) از امام کاظم ع از پدرشان روایت شده است که رسول الله ص اندکی قبل از رحلتشان حضرت علی ع را خواستند و گفتند: برادرم! همانا جبرئیل از جانب خداوند رسالتی برایم آورد و به من دستور دارد که تو را به سوی مردم رهسپار کنم؛ پس نزد آنها برو و آنان را آگاه کن و در میانشان ندا بده و از جانب خدا و رسولش بگو: ای مردم! رسول الله ص به شما می‌فرماید که همانا جبرئیل از جانب خداوند رسالتی برایم آورد و به من دستور دارد که آن را همراه با امینم علی بن ابی‌طالب ع به سوی مردم بفرستم؛ [سپس دو توصیه فرمودند و ادامه دادند:] همانا کسی که بر امام خود تقدم جوید یا امامی را که طاعتش واجب نیست مقدم کند یا ولایت امام ستمگری را بپذیرد پس با خداوند در سلطنتش ضدیت کرده است؛ و خداوند تا روز قیامت از او بیزار است؛ و از او نه برگرداننده [= چیزی که عذاب را از او برگرداند] و نه جایگزینی را قبول نکند. سپس سه بار فرمود: آیا ابلاغ کردم؟ ... 📚طرف من الأنباء و المناقب، ص185-186 عَنِ السَّيِّدِ رَضِيِّ الدِّينِ الْمُوسَوِيِّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ مِنْ كِتَابِ خَصَائِصِ الْأَئِمَّةِ عَنْ هَارُونَ بْنِ مُوسَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَمَّارٍ الْعِجْلِيِّ الْكُوفِيِّ عَنْ عِيسَى الضَّرِير عَنِ الْكَاظِمِ عَنْ أَبِيهِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمَا قَالَ: دَعَا رَسُولُ اللَّهِ ص عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ ع قَبْلَ وَفَاتِهِ بِقَلِيلٍ فَأَكَبَّ عَلَيْهِ، فَقَالَ: أَيْ أَخِي، إِنَّ جَبْرَئِيلَ أَتَانِي مِنْ عِنْدِ اللَّهِ بِرِسَالَةٍ وَ أَمَرَنِي أَنْ أَبْعَثَكَ بِهَا إِلَى النَّاسِ فَاخْرُجْ إِلَيْهِمْ وَ أعَلِمْهُمْ وَ ناد فیهمْ مِنَ اللَّهِ وَ قُلْ مِنَ اللَّهِ وَ مِنْ رَسُولِهِ: أَيُّهَا النَّاسُ يَقُولُ لَكُمْ رَسُولُ اللَّهِ ص: إِنَّ جَبْرَئِيلَ أَتَانِي مِنْ عِنْدِ اللَّهِ بِرِسَالَةٍ وَ أَمَرَنِي أَنْ أَبْعَثَ بِهَا إِلَيْكُمْ مَعَ أَمِينِي عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع؛ ... ألا وَ مَنْ تَقَدَّمَ عَلَى إِمَامِهِ أَوْ قَدَّمَ إِمَاماً غَيْرَ مُفْتَرَضِ الطَّاعَةِ وَ وَالَى أماماً جَائِراً فَقَدْ ضَادَّ اللَّهَ فِي مُلْكِهِ وَ اللَّهُ مِنْهُ بَرِي‏ءٌ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ لَا يَقْبَلُ اللَّهُ مِنْهُ صَرْفاً وَ لَا عَدْلًا. أَلَا هَلْ بَلَّغْتُ؟ قالها ثَلَاثاً... @yekaye
☀️۵) از امام باقر ع روایت شده است: فضیلت امیرالمومنین ع آن چه که آمده باید [جدی] گرفته شود؛ و آنچه از آن نهی شده [ظاهرا اشاره به ادعای غلوآمیز خدایی امیرالمومنین ع است] باید بدان نهی پایبند بود؛ و در مورد اطاعت بعد از رسول الله ص، همانند آنچه در مورد رسول الله ص بود برای او جاری است؛ و البته فضل حضرت محمد ص محفوظ است؛ کسی که بر او تقدم جوید همانند کسی است که بر خدا و رسولش تقدم جوید؛ ‌و برتری‌جو بر او همانند برتری‌جو بر خدا و رسولش است؛ و کسی که در هر امر کوچک و بزرگی بر او برتری جوید [نظر او را رد کند] اقدامش در حد شرک به خداوند است؛‌ چرا که رسول الله ص همان باب خداوند بود که جز از طریق آن چیزی داده نشود [= حلال و حرامی تعیین نشود]، و راه اوست که کسی که آن را بپیماید به خداوند عز و جل برسد؛ و همین طور است امیرالمومنین ع بعد از او؛ و این در مورد تک تک امامان هم جاری است؛‌ چرا که خداوند آنان را ارکان زمین قرار داده تا مبادا اهل خود را در خود فرو برد؛ و ستونهای اسلام و ریسمانی برای راه هدایت قرار داده است؛‌ هیچ هدایتگری خودش جز به هدایت ایشان هدایت نشود؛ و هیچ فرد هدایت‌نیافته‌ای جز با تقصیر در حق ایشان گمراه نگردد؛‌ زیرا آنان امینان خداوندند بر آنچه از علم یا عذر یا انذار فروفرستاده است، و حجت رسایی هستند بر هر آنچه در زمین است؛ برای آخرینشان همان چیزی جاری است که برای اولینشان بود، و جز به یاری خدا احدی به ذره‌ای از این [مقام] نرسد؛ و امیرالمومنین ع فرمود: من قسمت‌کننده بهشت و جهنم هستم؛ کسی در آن داخل نشود مگر بر اساس یکی از این دو قسم [که من معین می‌کنم]؛ و همانا من فاروق اکبر [فرق‌گزارنده بین حق و باطل) هستم؛ و من امامم برای کسی که بعد از من باشد و ادا کننده از جانب کسی هستم که پیش از من بوده است؛ احدی جز احمد ص بر من تقدم ندارد؛ و همانا من و او بر راهی واحدیم جز اینکه اوست که به اسمش خوانده شد [ظاهرا یعنی وی را برای نبوت تعیین کردند]؛ و همانا شش چیز به من داده شده است:‌ علم منایا و بلایا [= علم به همه وقایعی که پیش می‌آید]، و وصیتها و انساب، و فصل الخطاب [اینکه در هر مساله‌ای سخنی بگویم که فیصله‌بخش بباشد]، و همانا من صاحب رجعتها و دولت دولتها هستم [ظاهرا اشاره به حکومت نهایی حضرت امیر ع بعد از رجعت است]؛ و همانا من صاحب عصا [= عصای موسی ع] و میسم * هستم؛ و منم آن جنبده‌ای که با مردم سخن می‌گوید (اشاره به آیه ۸۲ سوره نمل ). ✳️* میسم: ابزاری آهنی برای علامت‌گذاری و داغ نهادن است که غالبا برای مشخص کردن اسبها با این وسیله بر آنها داغ می‌نهادند. مرحوم فیض در وافی این را چنین توضیح داده که چون با حب و بغض ایشان است که مومن از نافق متمایز می‌گردد؛ پس گویی ایشان بر منافق داغ می‌نهد؛ و در حاشیه بدرالدین بر کافی آمده است که مقصود از آن خاتم سلیمان است؛ (به نقل از كافي (طبع دار الحديث)، ج‏1، ص483، تعلیقه سوم.) 📚بصائر الدرجات، ج‏1، ص199؛ الكافي، ج‏1، ص198 سند و متن حدیث👇 https://eitaa.com/yekaye/9161
سند و متن حدیث۵ ☀️حدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ حَسَّانَ قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الرِّيَاحِيُّ عَنْ أَبِي الصَّامِتِ الْحُلْوَانِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: فَضْلُ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع مَا جَاءَ [بِهِ] آخُذُ بِهِ وَ مَا نَهَى عَنْهُ أَنْتَهِي عَنْهُ وَ جَرَى لَهُ مِنَ الطَّاعَةِ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ ص مِثْلَ الَّذِي جَرَى لِرَسُولِ اللَّهِ وَ الْفَضْلُ لِمُحَمَّدٍ ص الْمُتَقَدِّمُ بَيْنَ يَدَيْهِ كَالْمُتَقَدِّمِ بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ الْمُتَفَضِّلُ عَلَيْهِ كَالْمُتَفَضِّلِ عَلَى اللَّهِ وَ عَلَى رَسُولِهِ ص وَ الْمُتَفَضِّلُ [الرَّادُّ] عَلَيْهِ فِي صَغِيرَةٍ أَوْ كَبِيرَةٍ عَلَى حَدِّ الشِّرْكِ بِاللَّهِ؛ فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص بَابُ اللَّهِ الَّذِي لَا يُؤْتَى إِلَّا مِنْهُ وَ سَبِيلُهُ الَّذِي مَنْ سَلَكَهُ وَصَلَ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ كَذَلِكَ كَانَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع مِنْ بَعْدِهِ وَ جَرَى فِي الْأَئِمَّةِ [لِلْأَئِمَّةِ] وَاحِداً بَعْدَ وَاحِدٍ جَعَلَهُمُ اللَّهُ أَرْكَانَ الْأَرْضِ أَنْ تَمِيدَ بِأَهْلِهَا وَ عهد [عُمَدَ] الْإِسْلَامِ وَ رَابِطَةً عَلَى سَبِيلِ هُدَاهُ وَ لَا يَهْتَدِي هَادٍ إِلَّا بِهُدَاهُمْ وَ لَا يَضِلُّ خَارِجٌ مِنْ هُدًى [الْهُدَى] إِلَّا بِتَقْصِيرٍ عَنْ حَقِّهِمْ لِأَنَّهُمْ أُمَنَاءُ اللَّهِ عَلَى مَا هَبَطَ [أَهْبَطَ] مِنْ عِلْمٍ أَوْ عُذْرٍ أَوْ نُذْرٍ وَ الْحُجَّةُ الْبَالِغَةُ عَلَى مَا فِي الْأَرْضِ يَجْرِي لِآخِرِهِمْ مِنَ اللَّهِ مِثْلُ الَّذِي جَرَى لِأَوَّلِهِمْ وَ لَا يَصِلُ أَحَدٌ إِلَى شَيْ‏ءٍ مِنْ ذَلِكَ إِلَّا بِعَوْنِ اللَّهِ. وَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ: أَنَا قَسِيمُ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ لَا يَدْخُلُهَا دَاخِلٌ إِلَّا عَلَى أَحَدِ قِسْمَيْنِ وَ أَنَا الْفَارُوقُ الْأَكْبَرُ وَ أَنَا الْإِمَامُ لِمَنْ بَعْدِي وَ الْمُؤَدِّي عَمَّنْ كَانَ قَبْلِي؛ وَ لَا يَتَقَدَّمُنِي أَحَدٌ إِلَّا أَحْمَدُ ص، وَ إِنِّي وَ إِيَّاهُ لَعَلَى سَبِيلٍ وَاحِدٍ إِلَّا أَنَّهُ هُوَ الْمَدْعُوُّ بِاسْمِهِ؛ وَ لَقَدْ أُعْطِيتُ السِّتَّ عِلْمَ الْمَنَايَا وَ الْبَلَايَا وَ الْوَصَايَا [وَ الْأَنْسَابَ]‏ وَ فَصْلَ الْخِطَابِ وَ إِنِّي لَصَاحِبُ الْكَرَّاتِ وَ دَوْلَةِ الدُّوَلِ وَ إِنِّي صَاحِبُ الْعَصَا وَ الْمِيسَمِ وَ الدَّابَّةُ الَّتِي تُكَلِّمُ النَّاسَ. 📚بصائر الدرجات، ج‏1، ص199؛ الكافي، ج‏1، ص198 @yekaye
☀️۶) از امام سجاد ع دعایی برای ظهر روزهای ماه شعبان روایت شده که به صلوات شعبانیه معروف است. در فرازی از این دعا آمده است: خدایا! بر حضرت محمد ص و آل او درود فرست، همان کشتی‌های جاری در دریاهای طوفانی، کسی که سوار آن شود ایمن می‌شود و کسی که آن را رها کند غرق می‌گردد؛ کسی که از آنان جلو بیفتد خارج از دین است، و کسی که از آنان عقب بیفتد نابودشدنی است، و کسی که ملازم و همراه آنان باشد ملحق شود... 📚مصباح المتهجد (للطوسی)، ج‏2، ص828؛ المزار الكبير (لابن المشهدي)، ص400-۴۰۲؛ الإقبال بالأعمال الحسنة (لابن طاوس)، ج‏3، ص300؛ البلد الأمين (للکفعمی)، ص186-187؛ المصباح (للكفعمی)، ص543-545 رَوَى مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى الْعَطَّارُ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ السَّيَّارِيِّ، عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ مُجَاهِدٍ عَنْ أَبِيهِ قَالَ: كَانَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلَامُ يَدْعُو عِنْدَ كُلِّ زَوَالٍ مِنْ أَيَّامِ شَعْبَانَ وَ فِي لَيْلَةِ النِّصْفِ مِنْهُ، وَ يُصَلِّي عَلَى النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بِهَذِهِ الصَّلَوَاتِ، يَقُولُ: ... اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ الْفُلْكِ الْجَارِيَةِ فِي اللُّجَجِ‏ الْغَامِرَةِ، يَأْمَنُ مَنْ رَكِبَهَا، وَ يَغْرَقُ مَنْ تَرَكَهَا، الْمُتَقَدِّمُ‏ لَهُمْ‏ مَارِقٌ، وَ الْمُتَأَخِّرُ عَنْهُمْ زَاهِقٌ، وَ اللَّازِمُ لَهُمْ لَاحِقٌ... 📝شیخ طوسی در مصباح المتهجد (ج‏1، ص361-۳۶۲ ) و به تبع وی سید بن طاووس در جمال الأسبوع (ص406) شبیه همین دعا را به نقل از امام صادق ع از امام سجاد ع روایت کرده‌اند؛ ‌با این تفاوت که ▫️ برخی از کلمات دعا تفاوت مختصری دارد؛ ▫️و نیز در فرازهای پایانی دعا، عباراتِ بعد از جمله «وَسَّعْتَ عَلَيَّ مِنْ فَضْلِكَ» را ندارد و به جایش با این عبارت ختم می‌شود: «الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَى كُلِّ نِعْمَةٍ وَ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ مِنْ كُلِّ ذَنْبٍ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ مِنْ كُلِّ هَوْلٍ.» 📝همچنین سید بن طاووس در فلاح السائل (ص138-142 ) همین دعا به صورت اخیر را با سندی متصل از امام حسن مجتبی ع از رسول الله ص به عنوان دعایی که بعد از چهارمین نماز نافله ظهر خوانده شود روایت کرده است. @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یک آیه در روز
۱۰۶۶) 📖 يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ اتَّقُوا ا
. 1️⃣ «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ» تعبیر «بین یدیه» به معنای «جلوی او» و «پیش روی او» است؛ درباره اینکه مقصود از نهی از تقدم جستن جلوی خدا و رسولش چیست، دیدگاه‌های متنوعی بیان شده است؛ مثلا گفته‌اند مقصود از آن این است که: 🔹الف. به هیچ کاری بدون لحاظ امر و نهی خدا اقدام نکنید 📚(ابوعبید، به نقل از مجمع البيان، ج‏9، ص195 ). 🔹ب. به انجام واجبات را قبل از وقتی که خدا و رسولش دستور داده‌اند اقدام نکنید (زجاج) چنانکه در روز عید قربان عده‌ای قبل از نماز عید قربانی کردند و پیامبر ص به آنان دستور داد اعاده کنند (حسن بصری) 📚(به نقل از مجمع البيان، ج‏9، ص195 ). 🔹ج. اجازه ندهید کسی جلوتر از ایشان راه برود؛ بلکه پشت سر ایشان راه بروید 📚(به نقل از مجمع البيان، ج‏9، ص196 ). 🔹د. قبل از سخن گفتن ایشان سخن نگویید؛ مثلا اگر در مجلسی در محضر ایشان هستید و کسی سوالی مطرح کرد قبل از اینکه ایشان به جواب دادن لب بگشایند شما جواب ندهید 📚(ابن‌عباس، به نقل از مجمع البيان، ج‏9، ص196 ). 🔹ه. در سخن گفتن و عمل بر ایشان سبقت نگیرید و صبر کنید تا زمانی که ایشان به شما دستور دهد 📚(کلبی و سدی، به نقل از مجمع البيان، ج‏9، ص196 ) 🔹و. آیه ناظر است به مقام حکم کردن، که بالذات به خداوند اختصاص دارد: «إن الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ» (يوسف/40)، و به اذن خداوند به رسولش «وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا لِيُطاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ» (نساء/64)؛ زیرا اولا خدا و رسول را یکجا مورد نظر قرار داد، پس امری است که مشترک بین خدا و رسول است؛ ثانیا مطلب را با عبارت «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا» کرد و با عبارت «وَ اتَّقُوا اللَّهَ» ختم نمود، که نشان می‌دهد مقامی است که به مومنان متقی مرتبط است؛ که همان است که احکام اعتقادی و عملی‌شان را از خدا و رسول می‌گیرند؛ پس مراد از «لا تقدموا» این است که در قبال هیچ حکمی، پیش از آنکه از جانب خدا و رسولش صادر شود از جانب خودتان حکمی ندهید 📚(الميزان، ج‏18، ص305-306 ). 🤔به نظر می‌رسد حق با مرحوم طبرسی است که می‌فرماید که آیه را می‌توان بر همه اینها حمل کرد، زیرا هر کاری که در آن مخالفت با خدا و رسولش باشد مصداق جلو افتادن از خدا و رسولش است حتما جایز نیست 📚(مجمع البيان، ج‏9، ص196 ). البته مرحوم علامه طباطبایی بر این باور است که برخی از این اقوال پذیرفتنی نیست زیرا فقط به پیامبر ص اختصاص دارد در حالی که آیه خدا و رسول را با هم ذکر کرده است؛ پس باید مساله‌ای باشد که مشترک بین آن دو باشد 📚(الميزان، ج‏18، ص307 )؛ اما این تخصیص چندان قابل دفاع نیست؛ چرا که چنانکه برخی از مفسران اشاره کرده‌اند در این موارد ذکر خداوند در کنار رسول می‌تواند از باب تعظیم رسول باشد و اشعار به این داشته باشد که اگر نسبت به رسول ص چنین وظیفه‌ای دارید به خاطر نسبت او با خداوند است. 📚(تفسير الصافي، ج‏5، ص47 ). @yekaye
یک آیه در روز
۱۰۶۶) 📖 يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ اتَّقُوا ا
. 2️⃣ «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ» تعبیر «تُقَدِّمُوا» فعل ثلاثی مزید از باب تفعیل است. اگرچه برخی آن را در اینجا فعل لازم دانسته‌اند (= جلو نیفتید)؛ اما بسیاری از اهل لغت بر متعدی بودن آن تاکید کرده (= جلو نیندازید) و گفته‌اند مفعول آن محذوف است (ر.ک: نکات ادبی). اینکه به جای «جلو نیفتید» از تعبیر متعدی «جلو نیندازید» استفاده کرد، شاید می‌خواهد نشان دهد که: اگرچه فعل لازم آن (صرف جلو افتادن شما از خدا و رسول –ولو غیرعامدانه باشد – ) مذموم است (زیرا به هر حال قرائاتی از آیه که به صورت فعل لازم باشد هم داریم)؛ اما آنچه مشکل اصلی شماست فعل و اقدام عامدانه شماست؛ یعنی اینکه چیزی را (یا خودتان را) جلو بیندازید؛ این است که مایه هلاکت شما و خلاف تقواست. @yekaye
یک آیه در روز
۱۰۶۶) 📖 يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ اتَّقُوا ا
. 3️⃣ «لا تقدمُوا بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ» در بحث اختلاف قرائات اشاره شد که از جمله قرائات این آیه قرائت به صورت فعل ثلاثی مجرد (لاتَقْدَموا) ویا باب افعال (لاتُقْدِموا) است؛ که می‌تواند به معنای «در پیشگاه خدا و رسولش اقدام نکنید» باشد. در این صورت مقصود از این آیه چیست؟ 🔹الف. با توجه به اینکه آیات بعدی در مقام تعلیم رعایت ادب در محضر پیامبر ص است، چه‌بسا مقصود از این آیه نیز توصیه کلی به رعایت ادب در محضر خدا و رسولش باشد؛ ‌یعنی حرمت محضر نگه دارید و در پیشگاه خدا و رسولش دست به هر اقدامی نزنید. 🔹ب. ... @yekaye
یک آیه در روز
۱۰۶۶) 📖 يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ اتَّقُوا ا
. 4️⃣ «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ» از آنجا که انجام دادن یا ندادن هر کاری بناچار حکمی دارد، این نهی از تقدم جستن بر احکام خدا و رسول را می‌توان دعوت انسانها دانست به دخول در ولایت الله و وقوف در موقف عبودیت و سیر در مسیری که مشیت بنده را (در امور تشریعی هم) تابع مشیت خداوند می‌کند؛ و به نظر می‌رسد کسانی که بتوانند به این دستور ملتزم بمانند، همانند فرشتگانی خواهند بود که خداوند در موردشان فرمود: «بَلْ عِبادٌ مُكْرَمُونَ لا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ» (أنبياء/27) 📚(الميزان، ج‏18، ص306 ). @yekaye
یک آیه در روز
۱۰۶۶) 📖 يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ اتَّقُوا ا
. 5️⃣ «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ» وقتی خداوند به مومنان دستور می‌دهد که کسی و چیزی را جلوتر از رسولش نیندازید، قطعا خود پیامبر ص به عنوان برترین مومنان عامل به این وظیفه است؛ و لذا با این همه روایاتی که درباره فضیلت امیرالمومنین علی ع داریم اما در کتب شیعه روایتی یافت نمی‌شود که خود پیامبر ص حضرت علی ع را بر خود مقدم داشته باشد ویا حضرت علی ع بر پیامبر ص در امری سبقت گرفته باشد. اما وقتی قرار شد برای برخی از افراد فضیلت جعل کنند سازندگان فضیلت چون به همه آیات قرآن اشراف ندارند ترفندشان با مراجعه به قرآن کریم برملا می‌شود؛ و در اینجا به یکی از فضیلتهای جعلی‌ای که دستگاه اموی ساخت و بعدا چون بسیار ضایع بود مورد اصلاحاتی قرار گرفت اشاره کنیم؛ که متاسفانه هنوز این فضیلت جعلی در میان برخی از اهل سنت طرفدار دارد. از روایات جعلی‌ای که برای توجیه خلافت ابوبکر توسط بنی‌امیه بسیار رواج پیدا کرد و بهترین دلیل بر جعلی بودنش این است که صریحا خلاف این آیه قرآن است این است که ادعا می‌شود که: پیامبر اکرم ص در اواخر عمرشان که در بستر بیماری بودند به مسجد آمدند و دیدند که ابوبکر به جای ایشان به نماز ایستاده است؛ و به ابوبکر اقتدا کردند❗️ مثلا بلاذری این واقعه را این گونه نقل می‌کند: «روزی که آن روز پیامبر ص رحلت کرد هنگام صبح ابوبکر برای اقامه جماعت به مسجد رفت. سپس رسول الله ص در پی او آمد. ابوبکر وقتی متوجه شد خواست عقب بیاید اما رسول الله ص نگذاشت! بلکه خودش به ابوبکر اقتدا کرد و ابوبکر امامت مردم را عهده‌دار بود (فَصَلَّى هُوَ بِأَبِي بَكْرٍ، وَأَبُو بَكْرٍ إِمَامُ النَّاسِ) و رسول الله ص نمازش را نشسته خواند. چون از نماز فارغ شد، ابوبکر [که قرار بود در لشکر اسامه و بیرون شهر باشد، احتمالا وقتی تعجب رسول الله ص را از حضورش و این کارش دید] گفت: ‌یا رسول الله ص! امروز می‌بینم که حالتان خوب است؛ امروز سهم دختر خارجه -یعنی همسرش از میان انصار- است [یعنی سهم یکی از زنان ابوبکر، برای اینکه آن شب ابوبکر نزد او باشد]؛ و ابوبکر سراغ آن زن رفت؛ و پیامبر ص مردم را نسبت به وقوع فتنه‌ها هشدار می‌داد.» 📚أنساب الأشراف، ج1، ص558 ؛ و نیز نقل دیگری از این واقعه با تعابیری نظیر «صَلَّى رَسُولُ اللهِ ص خَلْفَ أَبِي بَكْرٍ» یا «فَصَلَّى أَبُو بَكْرٍ، وَصَلَّى النَّبِيُّ ص خَلْفَهُ» در 📚مسند أحمد، ج42، ص151-152 ؛ و ج21، ص181 ؛ که در تعلیقه‌های این کتاب فهرستی از منابع اهل سنت که این روایت بدین صورت در آنها نقل شده آمده است در حالی که آیه۱ سوره حجرات به صراحت می‌فرماید که کسی حق ندارد جلوی رسول الله ص قرار بگیرد؛ چه رسد به اینکه در نماز، امام رسول الله ص قرار بگیرد به نحوی که در تمام اعمال نماز بر رسول الله ص سبقت بگیرد و رسول الله ص در تمام اعمالش در نماز موظف به پیروی از او باشد. ⛔️وقوع این واقعه به این صورت بقدری نامعقول و خلاف قرآن است که خود اهل سنت در روایت دیگری در بسیاری کتب معتبرشان نقل کرده‌اند که یکبار پیامبر ص برای رفع نزاعی رفته بود و عده‌ای ابوبکر را پیشنماز قرار دادند، اما به محض اینکه پیامبر ص رسید خود ابوبکر عقب عقب آمد تا در میان صفوف قرار گیرد و خود پیامبر امام جماعت شد 📚(صحيح البخاري، ج1، ص۴۰۲) یعنی واضح بوده که هیچ معنا ندارد که کسی امام رسول الله ص شود. از این رو برخی که ظاهرا متوجه این اشکال در این داستان هم شده‌ بودند واقعه را این طور اصلاح کردند که وقتی پیامبر ص آمد، در کنار ابوبکر قرار گرفت؛ و ابوبکر به پیامبر ص اقتدا کرد و مردم به ابوبکر! 📚(صحيح البخاري، ج1، ص۲۳۶) اما باید از این جاعلان پرسید که چرا مردم در اینجا مثل دفعه قبل مستقیم به خود پیامبر ص اقتدا نکردند و به کسی که خودش مأموم قرار گرفته اقتدا کردند؛ و آیا اصلا در اسلام اقتدا کردن به کسی که خودش مأموم است جایی دارد؟ آن هم در جایی که خود حضور شخص پیامبر ص حضور دارد؟! 👇ادامه مطلب👇 https://eitaa.com/yekaye/9169
ادامه تدبر 5️⃣ در هر صورت این مساله، که ظاهرا امویان بعدا برای توجیه خلافت ابوبکر (که چون پیامبر ص ابوبکر را در نماز بر خود مقدم کرده است پس مسلمانان هم در حکومت باید وی را بر دیگران مقدم کنند) جعل کرده‌اند، همواره مورد نقد بوده است که: اگر ابوبکر چنین کاری کرده باشد نه‌تنها فضیلت نیست بلکه عملی کاملا برخلاف این آیه قرآن است؛ و بسیاری از بزرگان شیعه از قدیم در کتب خود این را گوشزد کرده‌اند؛ مانند: 📔طبری آملی (م۳۲۶) در المسترشد في إمامة علي بن أبي طالب عليه السلام، ص212 ؛ یا 📓ابن شهر آشوب (م۵۵۸) در متشابه القرآن و مختلفه، ج‏2، ص71-72 در میان متاخرین هم به دو کتابی که در نقد این واقعه تالیف شده است می‌توان اشاره کرد: 📗«آخرین نماز پیامبر ص» سید مرتضی عسکری؛ و 📘«چگونگی نماز ابو بکر به جای رسول خدا صلی الله علیه وآله» سید علی حسینی میلانی علامه عسکری بعد از نشان دادن تناقضات متعدد در روایاتی که در کتب اهل سنت درباره این داستان آمده اصل واقعه که مورد تحریف واقع شده را از ارشاد شیخ مفید (م۴۱۳) چنین روایت می‌کند: 🗞بعد از اینکه پیامبر ص لشکری را به فرماندهی اسامه آماده کرد و اصرار شدید داشت که همه بزرگان مهاجران و انصار در آن لشکر حاضر شوند در بستر بیماری افتاد. ابتدا در منزل ام‌سلمه بود اما به اصرار عایشه به منزل وی رفت. یک روز صبح بلال اذان صبح گفت و به پیامبر ص خبر داد که مردم منتظرند. ایشان فرمود: من حالم خوب نیست و بگویید خود مردم با هم نماز بخوانند (یکی را خودشان به امامت انتخاب کنند). عایشه پیام را این طور منتقل کرد که بگویید ابوبکر با مردم نماز بگذارد؛ و حفصه گفت: بگویید عمر با مردم، نماز بگزارد. هنگامی که پیامبر ص سخنان عایشه و حفصه را شنید و علاقه شدید هر کدام از آنها را به امامت یافتن پدرانشان و فریفتگی‌شان را در این کار در حالی که ایشان، هنوز زنده بود، مشاهده کرد، فرمود: «دست بردارید! شما، همانند زنان اطراف یوسف هستید». سپس آن حضرت، شتابان از بستر برخاست، که مبادا یکی از آن دو برای این کار، پیشی بگیرند، در حالی که حضرت، به هر دو امر کرده بود تا با اُسامه، از شهر خارج شوند و به ایشان خبر نداده بودند که آن دو، سرپیچی کرده‌اند و وقتی سخنان عایشه و حفصه را شنید، دانست که ابو بکر و عمر، از فرمان ایشان، سرپیچی کرده‌اند. لذا برای جلوگیری از فتنه و از بین بردن شبهه، با شتاب از جا برخاست، در حالی که از شدّت ضعف، توان ایستادن بر پاهایش را نداشت. پس علی بن ابی طالب ع و فضل بن عبّاس، زیر بغل های پیامبر ص را گرفتند و حضرت، بر آن دو، تکیه کرده، به راه افتاد، در حالی که پاهای مبارکش از ضعف و ناتوانی، بر زمین کشیده می شد. هنگامی که پیامبر ص وارد مسجد شد، ابو بکر را دید که در محراب، قرار گرفته است. پس حضرت با دستش به ابوبکر اشاره کرد که از محراب، کنار برود. ابو بکر هم به عقب رفت. پیامبر خدا ص در جای ابو بکر نشست و تکبیره الإحرام نماز را گفت و نمازی را که ابو بکر، شروع کرده بود، از نو آغاز کرد و بنا را بر افعالی که در نماز ابو بکر گذشته بود، نگذاشت. هنگامی که حضرت، سلام نماز را داد، به خانه برگشت و ابو بکر و عمر و گروهی از مسلمانان را که در مسجد حاضر بودند، خواست و به آنها فرمود: «چرا از دستورم، سرپیچی کردید؟». ابو بکر گفت: من از شهر خارج شدم؛ ولی باز گشتم تا با شما، تجدید پیمان کنم! عمر هم گفت: ای پیامبر خدا! من از مدینه خارج نشدم؛ زیرا دوست نداشتم از شهر، خارج شوم و حال شما را از دیگران بپرسم. پس پیامبر ص فرمود: «لشکر اُسامه را حرکت دهید» و سه بار این جمله را تکرارکرد. سپس به علّت درد و خستگی‌ای که بر ایشان، مستولی شده بود از حال رفت... 📙الإرشاد، ج‏1، ص182-184 @yekaye