eitaa logo
یک آیه در روز. گزیده
299 دنبال‌کننده
111 عکس
10 ویدیو
21 فایل
مطالب این کانال گزیده‌ای است از کانال یک آیه در روز، برای کسانی که فرصت مرور همه مطالب آن را ندارند: https://eitaa.com/yekaye توضیحی درباره کانال یک آیه در روز: https://eitaa.com/yekaye/917
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شأن نزول 1️⃣ در بسیاری از معتبرترین و قدیمی‌ترین منابع اهل سنت از عبدالله بن زبیر نقل شده است: هيأتى از بنى‌تميم نزد پيغمبر (ص) آمدند. ابوبكر گفت: قعقاع بن معبد بن زراره را بر ايشان امير كن. عمر گفت: خیر؛ بلکه اقرع بن حابس را امير كن. ابو بكر به عمر گفت: تو جز مخالفت با من کاری نمی‌کنی! عمر پاسخ داد من قصد مخالفت تو را نداشتم. با هم به جدل و مراء پرداختند تا جایی که صدایشان بلند شد. آنگاه آيه نازل گرديد: «ای کسانی که ایمان آوردند جلو نیندازید ... (حجرات/۱) تا آخر آیه. 📚صحيح البخاري (م۲۵۶) ج4، ص1587 (ت البغا)؛ سنن النسائي (م۳۰۳)، ج8، ص226؛ مسند أبي يعلى (م۳۰۷) ج9، ص211 (ت السناري)؛ شرح معاني الآثار (للطحاوی، م۳۲۱) ج4، ص17۲؛ الجمع بين الصحيحين (للحميدي) ج۳، ص۳۳۲؛ جامع المسانيد (لابن الجوزي) ج۴، ص۵۳؛ الدر المنثور، ج‏6، ص84؛ و ... حدثني إبراهيم بن موسى: حدثنا هِشَامُ بْنُ يُوسُفَ: أَنَّ ابْنَ جُرَيْجٍ أَخْبَرَهُمْ، عن ابن أبي ملكية: أن عبد الله بن الزبير أخبرهم: أنه قدم ركب من بني تميم عَلَى النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ [آله و] سَلَّمَ، فَقَالَ أبو بكر: أمر القعقاع بن معبد بن زرارة، قال عمر: بل أمر الأقرع بن حابس، قال أبو بكر: ما أردت إلا خلافي، قال عمر: ما أردت خلافك، فتماريا حتى ارتفعت أصواتهما، فنزل في ذلك: «يَاأَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُقَدِّمُوا» حتى انقضت. 📝در بسیاری از منابع اهل سنت همین واقعه را به عنوان شأن نزول آیه بعد نقل کرده‌اند؛ که آدرس آنها ذیل آیه بعد خواهد آمد. 📝در برخی منابع هم مطلب از قول ابن‌زبیر به نحوی بیان شده که این واقعه را ناظر کل ۵ آیه اول این سوره دانسته‌ است؛ مثلا در 📚معجم الصحابة (للبغوي، م۳۱۷)، ج5، ص75 ؛ أسباب نزول القرآن (الواحدي)، ص401 . 📝اینکه شأن نزول این آیه در مورد این دو نفر بوده است، در احادیث شیعه از قول ائمه اطهار ع هم آمده است؛ که در قسمت حدیث بدانها اشاره خواهد شد. @yekAaye
هدایت شده از یک آیه در روز
📝نکته تخصصی : چرایی شأن نزول‌های متعدد برای یک آیه این گونه مواردی که شأن نزولهای متعددی برای یک آیه نقل می‌شود؛ ‌چندین احتمال وجود دارد: ✅الف. این آیه در چند مناسبت مختلف نازل شده است (لازم به ذکر است بر اساس نقلهای معتبر بسیاری از آیات بیش از یکبار نازل شده‌اند؛ از این رو احتمال دارد در خصوص برخی از آیات هم همین رخ داده باشد و لذا دو راوی مختلف که هریک در حین یکی از نزولها حاضر بوده دو واقعه مختلف را به عنوان شأن نزول ذکر می‌کند). ✅ب. نزول آیه مربوط به یکی از این موارد بوده است؛ اما راوی به نظر خودش آن را بر واقعه دیگری نیز تطبیق داده است؛ یعنی مقصودش از شأن نزول، نه شأن نزول اصطلاحی، بلکه این بوده که بگوید: این واقعه هم مصداقی از مصادیق این آیه است. (چنین مطلبی در روایات معصومین هم گاه مشاهده می‌شود). ✅ج. برخی از موارد جعلی است و هدف آن انکار ویا تحت‌الشعاع قرار دادن واقعه اصلی بوده است. ✅د. ... @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☀️۱) الف. روایت شده است مردی نزد امیرمؤمنان علی (علیه السلام) آمد و از او درباره این سخن خداوند متعال «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَی اللهِ وَرَسُولِهِ: ای کسانی که ایمان آوردند [خودتان را] در پیشگاه خداوند و رسولش جلو نیندازید» پرسید که درباره چه کسی نازل شده است؟ امام ع فرمود: در مورد دو مرد از قریش! 📚الإختصاص، ص128 ☀️ب. سفیان ثوری روایت کرده است که از فضیل بن زبیر – به نقل از واسطه‌هایی که اسم برد- این حکایت را شنیدم که: مردی نزد امیرمؤمنان علی (علیه السلام) آمد و از او درباره این سخن خداوند متعال «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَی اللهِ وَرَسُولِهِ: ای کسانی که ایمان آوردند [خودتان را] در پیشگاه خداوند و رسولش جلو نیندازید» پرسید که درباره چه کسی نازل شده است؟ امام ع فرمود: «چه می¬خواهی؟ آیا می¬خواهی مردم را علیه من بشورانی»؟ عرض کرد: «نه، ای امیر مؤمنان! ولی دوست دارم که بدانم». امام ع فرمود: «بنشین». او هم نشست. امام فرمود: بنویس عامر، بنویس مَعمر، بنویس عُمر، بنویس عمّار، بنویس مُعتَمر! این آیه درباره‌ی یکی از این پنج نفر نازل شده است سُفیان می‌گوید: به فُضَیل گفتم: «فکر می¬کنی آن شخص عمر است»؟ او گفت: چه کسی جز او می¬تواند باشد؟! 📚تقريب المعارف (حلبی م۴۴۷)، ص243 حدیث همراه با متن اصلی در: https://eitaa.com/yekaye/9155
☀️۲) جمیل بن دراج می‌گوید: طیّار به من می‌گفت: «ابلیس از فرشته‌ها نیست؛ و تنها فرشته‌ها بودند که به سجده‌ی بر آدم (علیه السلام) فرمان داده شدند پس ابلیس گفت: «سجده نمی‌کنم». چرا ابلیس هنگامی که سجده نکرد عاصی محسوب شد در حالی که از فرشتگان نبود؟ سپس من و او نزد امام صادق (علیه السلام) رفتیم، و به خدا که خوب مساله را مطرح کرد و گفت: «فدایت شوم! بگو مواردی که خدا با تعبیر «یا ایها الذین آمنوا» مؤمنان را خطاب قرار داده منافقان را هم شامل می‌شود»؟ فرمود: آری! و نیز گمراهان، و هرکس در ظاهر دعوت اسلام را پذیرفته است، و ابلیس هم از کسانی بود که در پذیرش دعوت ظاهری با آن‌ها [فرشتگان] همراه بود. 📚الكافي، ج‏2، ص412 📝مضمون این حدیث با عبارات دیگری نیز در کافی و تفسیر عیاشی مطرح شده است؛ که آن تعبیر قبلا در در جلسه۲۲۴ حدیث۲ (http://yekaye.ir/al-baqare-2-30/) گذشت. حدیث همراه با متن اصلی در: https://eitaa.com/yekaye/9156
☀️۳) از امام رضا ع از پدرانشان روایت شده است که رسول الله ص فرمودند: علی ع از من است و من از علی ع هستم. خداوند بکشد کسی را که به جنگ با علی ع برخیزد! خداوند لعنت کند کسی را که با علی ع مخالفت کند. علی ع امام خلایق بعد از من است؛ کسی که بر او تقدم جوید بر من تقدم جسته است؛ و کسی که از او جدا شود از من جدا شده است؛ و کسی که [کس یا چیزی را] بر او ترجیح دهد [آن را] بر من ترجیح داده است. من در سلم و مدارا هستم با کسی که با او در سلم و مداراست؛ و در جنگ هستم با کسی که با او در جنگ باشد؛ و ولیّ کسی هستم که ولایت او را دارد؛ و دشمن کسی هستم که با او دشمنی کند. 📚الأمالي( للصدوق)، ص659؛ بشارة المصطفى لشيعة المرتضی، ص209 حدیث همراه با سند و متن عربی در: https://eitaa.com/yekaye/9157
☀️۴) از امام کاظم ع از پدرشان روایت شده است که رسول الله ص اندکی قبل از رحلتشان حضرت علی ع را خواستند و گفتند: برادرم! همانا جبرئیل از جانب خداوند رسالتی برایم آورد و به من دستور دارد که تو را به سوی مردم رهسپار کنم؛ پس نزد آنها برو و آنان را آگاه کن و در میانشان ندا بده و از جانب خدا و رسولش بگو: ای مردم! رسول الله ص به شما می‌فرماید که همانا جبرئیل از جانب خداوند رسالتی برایم آورد و به من دستور دارد که آن را همراه با امینم علی بن ابی‌طالب ع به سوی مردم بفرستم؛ [سپس دو توصیه فرمودند و ادامه دادند:] همانا کسی که بر امام خود تقدم جوید یا امامی را که طاعتش واجب نیست مقدم کند یا ولایت امام ستمگری را بپذیرد پس با خداوند در سلطنتش ضدیت کرده است؛ و خداوند تا روز قیامت از او بیزار است؛ و از او نه برگرداننده [= چیزی که عذاب را از او برگرداند] و نه جایگزینی را قبول نکند. سپس سه بار فرمود: آیا ابلاغ کردم؟ ... 📚طرف من الأنباء و المناقب، ص185-186 حدیث همراه با سند و متن عربی در: https://eitaa.com/yekaye/9158
هدایت شده از یک آیه در روز
☀️۵) از امام باقر ع روایت شده است: فضیلت امیرالمومنین ع آن چه که آمده باید [جدی] گرفته شود؛ و آنچه از آن نهی شده [ظاهرا اشاره به ادعای غلوآمیز خدایی امیرالمومنین ع است] باید بدان نهی پایبند بود؛ و در مورد اطاعت بعد از رسول الله ص، همانند آنچه در مورد رسول الله ص بود برای او جاری است؛ و البته فضل حضرت محمد ص محفوظ است؛ کسی که بر او تقدم جوید همانند کسی است که بر خدا و رسولش تقدم جوید؛ ‌و برتری‌جو بر او همانند برتری‌جو بر خدا و رسولش است؛ و کسی که در هر امر کوچک و بزرگی بر او برتری جوید [نظر او را رد کند] اقدامش در حد شرک به خداوند است؛‌ چرا که رسول الله ص همان باب خداوند بود که جز از طریق آن چیزی داده نشود [= حلال و حرامی تعیین نشود]، و راه اوست که کسی که آن را بپیماید به خداوند عز و جل برسد؛ و همین طور است امیرالمومنین ع بعد از او؛ و این در مورد تک تک امامان هم جاری است؛‌ چرا که خداوند آنان را ارکان زمین قرار داده تا مبادا اهل خود را در خود فرو برد؛ و ستونهای اسلام و ریسمانی برای راه هدایت قرار داده است؛‌ هیچ هدایتگری خودش جز به هدایت ایشان هدایت نشود؛ و هیچ فرد هدایت‌نیافته‌ای جز با تقصیر در حق ایشان گمراه نگردد؛‌ زیرا آنان امینان خداوندند بر آنچه از علم یا عذر یا انذار فروفرستاده است، و حجت رسایی هستند بر هر آنچه در زمین است؛ برای آخرینشان همان چیزی جاری است که برای اولینشان بود، و جز به یاری خدا احدی به ذره‌ای از این [مقام] نرسد؛ و امیرالمومنین ع فرمود: من قسمت‌کننده بهشت و جهنم هستم؛ کسی در آن داخل نشود مگر بر اساس یکی از این دو قسم [که من معین می‌کنم]؛ و همانا من فاروق اکبر [فرق‌گزارنده بین حق و باطل) هستم؛ و من امامم برای کسی که بعد از من باشد و ادا کننده از جانب کسی هستم که پیش از من بوده است؛ احدی جز احمد ص بر من تقدم ندارد؛ و همانا من و او بر راهی واحدیم جز اینکه اوست که به اسمش خوانده شد [ظاهرا یعنی وی را برای نبوت تعیین کردند]؛ و همانا شش چیز به من داده شده است:‌ علم منایا و بلایا [= علم به همه وقایعی که پیش می‌آید]، و وصیتها و انساب، و فصل الخطاب [اینکه در هر مساله‌ای سخنی بگویم که فیصله‌بخش بباشد]، و همانا من صاحب رجعتها و دولت دولتها هستم [ظاهرا اشاره به حکومت نهایی حضرت امیر ع بعد از رجعت است]؛ و همانا من صاحب عصا [= عصای موسی ع] و میسم * هستم؛ و منم آن جنبده‌ای که با مردم سخن می‌گوید (اشاره به آیه ۸۲ سوره نمل ). ✳️* میسم: ابزاری آهنی برای علامت‌گذاری و داغ نهادن است که غالبا برای مشخص کردن اسبها با این وسیله بر آنها داغ می‌نهادند. مرحوم فیض در وافی این را چنین توضیح داده که چون با حب و بغض ایشان است که مومن از نافق متمایز می‌گردد؛ پس گویی ایشان بر منافق داغ می‌نهد؛ و در حاشیه بدرالدین بر کافی آمده است که مقصود از آن خاتم سلیمان است؛ (به نقل از كافي (طبع دار الحديث)، ج‏1، ص483، تعلیقه سوم.) 📚بصائر الدرجات، ج‏1، ص199؛ الكافي، ج‏1، ص198 سند و متن حدیث👇 https://eitaa.com/yekaye/9161
☀️۶) از امام سجاد ع دعایی برای ظهر روزهای ماه شعبان روایت شده که به صلوات شعبانیه معروف است. در فرازی از این دعا آمده است: ... اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ الْفُلْكِ الْجَارِيَةِ فِي اللُّجَجِ‏ الْغَامِرَةِ، يَأْمَنُ مَنْ رَكِبَهَا، وَ يَغْرَقُ مَنْ تَرَكَهَا، الْمُتَقَدِّمُ‏ لَهُمْ‏ مَارِقٌ، وَ الْمُتَأَخِّرُ عَنْهُمْ زَاهِقٌ، وَ اللَّازِمُ لَهُمْ لَاحِقٌ... خدایا! بر حضرت محمد ص و آل او درود فرست، همان کشتی‌های جاری در دریاهای طوفانی، کسی که سوار آن شود ایمن می‌شود و کسی که آن را رها کند غرق می‌گردد؛ کسی که از آنان جلو بیفتد خارج از دین است، و کسی که از آنان عقب بیفتد نابودشدنی است، و کسی که ملازم و همراه آنان باشد ملحق شود... 📚مصباح المتهجد (للطوسی)، ج‏2، ص828؛ المزار الكبير (لابن المشهدي)، ص400-۴۰۲؛ الإقبال بالأعمال الحسنة (لابن طاوس)، ج‏3، ص300؛ البلد الأمين (للکفعمی)، ص186-187؛ المصباح (للكفعمی)، ص543-545 📝شیخ طوسی در مصباح المتهجد (ج‏1، ص361-۳۶۲ ) و به تبع وی سید بن طاووس در جمال الأسبوع (ص406) شبیه همین دعا را به نقل از امام صادق ع از امام سجاد ع روایت کرده‌اند؛ ‌با این تفاوت که ▫️ برخی از کلمات دعا تفاوت مختصری دارد؛ ▫️و نیز در فرازهای پایانی دعا، عباراتِ بعد از جمله «وَسَّعْتَ عَلَيَّ مِنْ فَضْلِكَ» را ندارد و به جایش با این عبارت ختم می‌شود: «الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَى كُلِّ نِعْمَةٍ وَ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ مِنْ كُلِّ ذَنْبٍ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ مِنْ كُلِّ هَوْلٍ.» 📝همچنین سید بن طاووس در فلاح السائل (ص138-142 ) همین دعا به صورت اخیر را با سندی متصل از امام حسن مجتبی ع از رسول الله ص به عنوان دعایی که بعد از چهارمین نماز نافله ظهر خوانده شود روایت کرده است. @yekAaye
هدایت شده از یک آیه در روز
. 2️⃣ «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ» تعبیر «تُقَدِّمُوا» فعل ثلاثی مزید از باب تفعیل است. اگرچه برخی آن را در اینجا فعل لازم دانسته‌اند (= جلو نیفتید)؛ اما بسیاری از اهل لغت بر متعدی بودن آن تاکید کرده (= جلو نیندازید) و گفته‌اند مفعول آن محذوف است (ر.ک: نکات ادبی). اینکه به جای «جلو نیفتید» از تعبیر متعدی «جلو نیندازید» استفاده کرد، شاید می‌خواهد نشان دهد که: اگرچه فعل لازم آن (صرف جلو افتادن شما از خدا و رسول –ولو غیرعامدانه باشد – ) مذموم است (زیرا به هر حال قرائاتی از آیه که به صورت فعل لازم باشد هم داریم)؛ اما آنچه مشکل اصلی شماست فعل و اقدام عامدانه شماست؛ یعنی اینکه چیزی را (یا خودتان را) جلو بیندازید؛ این است که مایه هلاکت شما و خلاف تقواست. @yekaye
هدایت شده از یک آیه در روز
. 4️⃣ «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ» از آنجا که انجام دادن یا ندادن هر کاری بناچار حکمی دارد، این نهی از تقدم جستن بر احکام خدا و رسول را می‌توان دعوت انسانها دانست به دخول در ولایت الله و وقوف در موقف عبودیت و سیر در مسیری که مشیت بنده را (در امور تشریعی هم) تابع مشیت خداوند می‌کند؛ و به نظر می‌رسد کسانی که بتوانند به این دستور ملتزم بمانند، همانند فرشتگانی خواهند بود که خداوند در موردشان فرمود: «بَلْ عِبادٌ مُكْرَمُونَ لا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ» (أنبياء/27) 📚(الميزان، ج‏18، ص306 ). @yekaye
هدایت شده از یک آیه در روز
. 5️⃣ «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ» وقتی خداوند به مومنان دستور می‌دهد که کسی و چیزی را جلوتر از رسولش نیندازید، قطعا خود پیامبر ص به عنوان برترین مومنان عامل به این وظیفه است؛ و لذا با این همه روایاتی که درباره فضیلت امیرالمومنین علی ع داریم اما در کتب شیعه روایتی یافت نمی‌شود که خود پیامبر ص حضرت علی ع را بر خود مقدم داشته باشد ویا حضرت علی ع بر پیامبر ص در امری سبقت گرفته باشد. اما وقتی قرار شد برای برخی از افراد فضیلت جعل کنند سازندگان فضیلت چون به همه آیات قرآن اشراف ندارند ترفندشان با مراجعه به قرآن کریم برملا می‌شود؛ و در اینجا به یکی از فضیلتهای جعلی‌ای که دستگاه اموی ساخت و بعدا چون بسیار ضایع بود مورد اصلاحاتی قرار گرفت اشاره کنیم؛ که متاسفانه هنوز این فضیلت جعلی در میان برخی از اهل سنت طرفدار دارد. از روایات جعلی‌ای که برای توجیه خلافت ابوبکر توسط بنی‌امیه بسیار رواج پیدا کرد و بهترین دلیل بر جعلی بودنش این است که صریحا خلاف این آیه قرآن است این است که ادعا می‌شود که: پیامبر اکرم ص در اواخر عمرشان که در بستر بیماری بودند به مسجد آمدند و دیدند که ابوبکر به جای ایشان به نماز ایستاده است؛ و به ابوبکر اقتدا کردند❗️ مثلا بلاذری این واقعه را این گونه نقل می‌کند: «روزی که آن روز پیامبر ص رحلت کرد هنگام صبح ابوبکر برای اقامه جماعت به مسجد رفت. سپس رسول الله ص در پی او آمد. ابوبکر وقتی متوجه شد خواست عقب بیاید اما رسول الله ص نگذاشت! بلکه خودش به ابوبکر اقتدا کرد و ابوبکر امامت مردم را عهده‌دار بود (فَصَلَّى هُوَ بِأَبِي بَكْرٍ، وَأَبُو بَكْرٍ إِمَامُ النَّاسِ) و رسول الله ص نمازش را نشسته خواند. چون از نماز فارغ شد، ابوبکر [که قرار بود در لشکر اسامه و بیرون شهر باشد، احتمالا وقتی تعجب رسول الله ص را از حضورش و این کارش دید] گفت: ‌یا رسول الله ص! امروز می‌بینم که حالتان خوب است؛ امروز سهم دختر خارجه -یعنی همسرش از میان انصار- است [یعنی سهم یکی از زنان ابوبکر، برای اینکه آن شب ابوبکر نزد او باشد]؛ و ابوبکر سراغ آن زن رفت؛ و پیامبر ص مردم را نسبت به وقوع فتنه‌ها هشدار می‌داد.» 📚أنساب الأشراف، ج1، ص558 ؛ و نیز نقل دیگری از این واقعه با تعابیری نظیر «صَلَّى رَسُولُ اللهِ ص خَلْفَ أَبِي بَكْرٍ» یا «فَصَلَّى أَبُو بَكْرٍ، وَصَلَّى النَّبِيُّ ص خَلْفَهُ» در 📚مسند أحمد، ج42، ص151-152 ؛ و ج21، ص181 ؛ که در تعلیقه‌های این کتاب فهرستی از منابع اهل سنت که این روایت بدین صورت در آنها نقل شده آمده است در حالی که آیه۱ سوره حجرات به صراحت می‌فرماید که کسی حق ندارد جلوی رسول الله ص قرار بگیرد؛ چه رسد به اینکه در نماز، امام رسول الله ص قرار بگیرد به نحوی که در تمام اعمال نماز بر رسول الله ص سبقت بگیرد و رسول الله ص در تمام اعمالش در نماز موظف به پیروی از او باشد. ⛔️وقوع این واقعه به این صورت بقدری نامعقول و خلاف قرآن است که خود اهل سنت در روایت دیگری در بسیاری کتب معتبرشان نقل کرده‌اند که یکبار پیامبر ص برای رفع نزاعی رفته بود و عده‌ای ابوبکر را پیشنماز قرار دادند، اما به محض اینکه پیامبر ص رسید خود ابوبکر عقب عقب آمد تا در میان صفوف قرار گیرد و خود پیامبر امام جماعت شد 📚(صحيح البخاري، ج1، ص۴۰۲) یعنی واضح بوده که هیچ معنا ندارد که کسی امام رسول الله ص شود. از این رو برخی که ظاهرا متوجه این اشکال در این داستان هم شده‌ بودند واقعه را این طور اصلاح کردند که وقتی پیامبر ص آمد، در کنار ابوبکر قرار گرفت؛ و ابوبکر به پیامبر ص اقتدا کرد و مردم به ابوبکر! 📚(صحيح البخاري، ج1، ص۲۳۶) اما باید از این جاعلان پرسید که چرا مردم در اینجا مثل دفعه قبل مستقیم به خود پیامبر ص اقتدا نکردند و به کسی که خودش مأموم قرار گرفته اقتدا کردند؛ و آیا اصلا در اسلام اقتدا کردن به کسی که خودش مأموم است جایی دارد؟ آن هم در جایی که خود حضور شخص پیامبر ص حضور دارد؟! 👇ادامه مطلب👇 https://eitaa.com/yekaye/9169
هدایت شده از یک آیه در روز
ادامه تدبر 5️⃣ در هر صورت این مساله، که ظاهرا امویان بعدا برای توجیه خلافت ابوبکر (که چون پیامبر ص ابوبکر را در نماز بر خود مقدم کرده است پس مسلمانان هم در حکومت باید وی را بر دیگران مقدم کنند) جعل کرده‌اند، همواره مورد نقد بوده است که: اگر ابوبکر چنین کاری کرده باشد نه‌تنها فضیلت نیست بلکه عملی کاملا برخلاف این آیه قرآن است؛ و بسیاری از بزرگان شیعه از قدیم در کتب خود این را گوشزد کرده‌اند؛ مانند: 📔طبری آملی (م۳۲۶) در المسترشد في إمامة علي بن أبي طالب عليه السلام، ص212 ؛ یا 📓ابن شهر آشوب (م۵۵۸) در متشابه القرآن و مختلفه، ج‏2، ص71-72 در میان متاخرین هم به دو کتابی که در نقد این واقعه تالیف شده است می‌توان اشاره کرد: 📗«آخرین نماز پیامبر ص» سید مرتضی عسکری؛ و 📘«چگونگی نماز ابو بکر به جای رسول خدا صلی الله علیه وآله» سید علی حسینی میلانی علامه عسکری بعد از نشان دادن تناقضات متعدد در روایاتی که در کتب اهل سنت درباره این داستان آمده اصل واقعه که مورد تحریف واقع شده را از ارشاد شیخ مفید (م۴۱۳) چنین روایت می‌کند: 🗞بعد از اینکه پیامبر ص لشکری را به فرماندهی اسامه آماده کرد و اصرار شدید داشت که همه بزرگان مهاجران و انصار در آن لشکر حاضر شوند در بستر بیماری افتاد. ابتدا در منزل ام‌سلمه بود اما به اصرار عایشه به منزل وی رفت. یک روز صبح بلال اذان صبح گفت و به پیامبر ص خبر داد که مردم منتظرند. ایشان فرمود: من حالم خوب نیست و بگویید خود مردم با هم نماز بخوانند (یکی را خودشان به امامت انتخاب کنند). عایشه پیام را این طور منتقل کرد که بگویید ابوبکر با مردم نماز بگذارد؛ و حفصه گفت: بگویید عمر با مردم، نماز بگزارد. هنگامی که پیامبر ص سخنان عایشه و حفصه را شنید و علاقه شدید هر کدام از آنها را به امامت یافتن پدرانشان و فریفتگی‌شان را در این کار در حالی که ایشان، هنوز زنده بود، مشاهده کرد، فرمود: «دست بردارید! شما، همانند زنان اطراف یوسف هستید». سپس آن حضرت، شتابان از بستر برخاست، که مبادا یکی از آن دو برای این کار، پیشی بگیرند، در حالی که حضرت، به هر دو امر کرده بود تا با اُسامه، از شهر خارج شوند و به ایشان خبر نداده بودند که آن دو، سرپیچی کرده‌اند و وقتی سخنان عایشه و حفصه را شنید، دانست که ابو بکر و عمر، از فرمان ایشان، سرپیچی کرده‌اند. لذا برای جلوگیری از فتنه و از بین بردن شبهه، با شتاب از جا برخاست، در حالی که از شدّت ضعف، توان ایستادن بر پاهایش را نداشت. پس علی بن ابی طالب ع و فضل بن عبّاس، زیر بغل های پیامبر ص را گرفتند و حضرت، بر آن دو، تکیه کرده، به راه افتاد، در حالی که پاهای مبارکش از ضعف و ناتوانی، بر زمین کشیده می شد. هنگامی که پیامبر ص وارد مسجد شد، ابو بکر را دید که در محراب، قرار گرفته است. پس حضرت با دستش به ابوبکر اشاره کرد که از محراب، کنار برود. ابو بکر هم به عقب رفت. پیامبر خدا ص در جای ابو بکر نشست و تکبیره الإحرام نماز را گفت و نمازی را که ابو بکر، شروع کرده بود، از نو آغاز کرد و بنا را بر افعالی که در نماز ابو بکر گذشته بود، نگذاشت. هنگامی که حضرت، سلام نماز را داد، به خانه برگشت و ابو بکر و عمر و گروهی از مسلمانان را که در مسجد حاضر بودند، خواست و به آنها فرمود: «چرا از دستورم، سرپیچی کردید؟». ابو بکر گفت: من از شهر خارج شدم؛ ولی باز گشتم تا با شما، تجدید پیمان کنم! عمر هم گفت: ای پیامبر خدا! من از مدینه خارج نشدم؛ زیرا دوست نداشتم از شهر، خارج شوم و حال شما را از دیگران بپرسم. پس پیامبر ص فرمود: «لشکر اُسامه را حرکت دهید» و سه بار این جمله را تکرارکرد. سپس به علّت درد و خستگی‌ای که بر ایشان، مستولی شده بود از حال رفت... 📙الإرشاد، ج‏1، ص182-184 @yekaye
هدایت شده از یک آیه در روز
. 6️⃣ «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ» آیه چنانکه کاملا واضح است و اغلب مفسران شیعه و سنی نیز تصریح کرده‌اند صریحا در مقام مذمت آن است که در حکمی از احکام دین کسی از خدا و رسولش جلو بیفتد و نظری بدهد که هنوز خدا و رسولش در آن زمینه نظر نداده‌اند، ویا مخالف نظر خدا و رسول باشد؛ و وقتی که بعد از این نهی، دستور به تقوا داده است، یعنی بی‌اعتنایی به این نهی و سبقت جستن بر پیامبر ص را بوضوح مصداق بی‌تقوایی معرفی کرده است. و باز چنانکه در معتبرترین منابع شیعه و سنی روایت شده (ر.ک: شان نزول و حدیث) شأن نزول اصلی‌اش در مورد ابوبکر و عمر بود که آنان ادب محضر رسول الله ص را رعایت نکردند و در خصوص قومی که برای تعیین رئیس خدمت رسول الله ص آمده بودند بر ایشان پیشدستی کردند. 🌀با این حال آنچه جای تاسف دارد این است که دست تحریفگران تاریخ کاری کرده که امروزه در میان اهل سنت احادیثی به عنوان «موافقات عمر» رایج شده است 📚(سیوطی این گونه موارد را بالغ بر ۲۰ مورد می‌شمرد؛ ر.ک: تاریخ الخلفاء، ص۹۹-۱۰۱ ) که مفاد بسیاری از آنها این است که رسول الله ص نظری داشت که عمر با آن مخالف بود (مثلا درباره حجاب زنان یا درباره نماز بر برخی از افراد یا ...) ویا عمر اقدامی انجام داده بود که در اسلام حرام بود (مانند جماع در ماه رمضان قبل از نزول آیه جواز)، اما آیه آمد و نظر عمر را تایید کرد ویا کار حرام عمر را از آن پس جایز شمرد❗️ یعنی دقیقا در مقابل مفاد این آیه سوره حجرات، که اهل ایمان را از تقدم جستن بر خدا و رسول ص برحذر می‌دارد؛ و خودشان هم تصریح کرده‌اند که شأن نزول این نهی، مشخصا شخص ابوبکر و عمر بوده است، با این حال این گونه موارد را که همگی مصادیقی از جلو انداختن خود بر رسول الله ص و مخالفت با ایشان است به عنوان مدح عمر مطرح می‌کنند‼️ آیا نعوذبالله خداوند تناقض‌گویی کرده است یا اینکه باید شأن نزول‌های این‌چنینی این آیات را جعلی دانست؟ ⛔️تاسف‌بارتر اینکه بقدری این بدعت مذموم فضیلت‌سازی از کارهای ناپسند خلیفه دوم در میان افراطیون اهل سنت رایج شده که برخی از وقایعی که بوضوح دلالت بر بی‌ادبی وی نسبت به محضر رسول الله ص دارد و امثال ابن‌عباس از آن به عنوان بزرگترین رزیه و مصیبت (الرزیة کل الرزیة) یاد می‌کنند (اینکه پیامبر اکرم ص در بستر بیماری قلم و دوات خواستند تا وصیت‌نامه‌ای بنویسند که بعد از ایشان کسی گمراه نشود و عمر صریحا با تعبیر «این مرد هذیان می‌گوید» مانع از این اقدام شد؛ این مطلب در معتبرترین منابع اهل سنت مانند صحیح بخاری و مسلم آمده است؛ و ان شاء الله ذیل آیه بعد به تفصیل بیان خواهد شد) جزء موافقات عمر و فضایل وی به حساب آورده‌اند 📚 (ر.ک: موافقات حضرت عمر، محمد ضیاء القاسمی، ترجمه غلام محمد سربازی، ص24). @yekaye
هدایت شده از یک آیه در روز
هدایت شده از یک آیه در روز
. 8️⃣ «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ سَميعٌ عَليمٌ» یکی از راههایی که برخی از مکاتب فقهی اهل سنت (مانند مکتب حنفی و مالکی) برای تعیین حکم شرعی در پیش می‌گیرند «استحسان» است؛ و کارکرد تمسک به استحسان وقتی است که فقیهی بخواهد به خاطر مصلحتی که به نظرش می‌رسد از یک دلیل فقهی عدول کند؛ به تعبیر اصطلاحی: «استحسان، عدول از حکم مستفاد از قاعده کلّی به دلیل وجود مصالح جزئی است.» (ویکی‌فقه). در مقابل، شیعه و برخی دیگر از مکاتب اهل سنت (مانند شافعی و ظاهریه) این روش را برای رسیدن به حکم شرع جایز نمی‌دانند؛ زیرا چه‌بسا کار مورد نظر مصلحت دیگری دارد که ما از آن غفلت کرده‌ایم؛ صرف اینکه مصلحتی به نظر ما مهمتر رسیده است، دلیل نمی‌شود که حکم خدا را تغییر دهیم. 💢بویژه اگر توجه شود که بسیاری از احکام شرعی، نه حاصل یک مصلحت یا مفسده، بلکه حاصل کسر و انکسار [= جمع و تفریق] مصالح و مفاسد گوناگون است؛ و گاه یک کار دهها منفعت، اما یک ضرر عظیم دارد، که خداوند به خاطر آن یک ضرر عظیم حکم به حرمت آن کرده است؛ چنانکه در مورد حرمت شراب و قمار همین نکته مورد توجه واقع شده است: يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَ الْمَيْسِرِ قُلْ فيهِما إِثْمٌ كَبيرٌ وَ مَنافِعُ لِلنَّاسِ وَ إِثْمُهُما أَكْبَرُ مِنْ نَفْعِهِما، بقره/۲۱۹؛ 📝(تفصیل این بحث را در دو مقاله «تأملی فلسفی در باب نسبت فقه و اخلاق» و «تمایز فقه و اخلاق، تاملی در یک اشتباه تاریخی» شرح داده‌ام). برخی از علمای شیعه، یکی از ادله رد استحسان را همین آیه دانسته‌اند؛ زیرا در جایی که حکم واضحی از جانب خداوند وجود دارد بخواهیم چیزی را که به نظر خودمان می‌رسد بر حکم خداوند مقدم کنیم دقیقا مصداق تقدم جستن بر خدا و رسولش است. 📚(نهج الحق و كشف الصدق، ص405) @yekaye
هدایت شده از یک آیه در روز
. 9️⃣ «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ» درباره مقصود از دستور «وَ اتَّقُوا اللَّهَ» که بعد از «لا تُقَدِّمُوا» آمده، 🔹 یک احتمال جدی این است که این دو فراز «لا تُقَدِّمُوا» و «اتَّقُوا اللَّهَ» دو دستور مستقل باشد که هر دو جانب افراط و تفریط در دینداری را مد نظر قرار دهد؛ ▫️در اولی توصیه می‌کند در دینداری از خدا و رسول جلوتر نیفتید؛ که خطاب اصلی این توصیه به خشکه‌مقدسان است؛ و ▫️در دومی توصیه می‌کند به تقوا را رعایت کنید و در انجام دستورات کم نگذارید و از دین عقب نیفتید، که خطاب اصلی این به کسانی است که دین را جدی نمی‌گیرند؛ ▪️ آنگاه می‌تواند به ترتیب معادل همان دو فرازی باشد که در احادیث آمده است که: «الْمُتَقَدِّمُ‏ لَهُمْ‏ مَارِقٌ، وَ الْمُتَأَخِّرُ عَنْهُمْ زَاهِقٌ: کسی که از آنان جلو بیفتد خارج از دین است، و کسی که از آنان عقب بیفتد نابودشدنی است» (حدیث۶). به نظر می‌رسد آن دسته از مفسرانی که بعد از توضیحات رایج درباره «لا تُقَدِّمُوا»، عبارت «اتَّقُوا اللَّهَ» را به معنای «اجتنبوا معاصیه» تفسیر می‌کنند (📚مثلا مجمع البيان، ج‏9، ص196) بر اساس این احتمال باشد. 🔹احتمال دیگر این است که «وَ اتَّقُوا اللَّهَ» توضیح و تاکیدی بر نحوه رعایت «لا تُقَدِّمُوا» باشد؛ بویژه بر مبنای آن قول که «قدم نجستن بر خدا و رسول» را دعوتی به عبودیت مطلق معرفی می‌کرد (📚مثلا الميزان، ج‏18، ص307)؛ ▫️که چون بر این دیدگاه ثمره اجتماعی مهمی مترتب می‌شود در تدبری مستقل بدان خواهیم پرداخت؛ 🔹و البته کاملا محتمل است که هردوی اینها مد نظر باشد؛ و چنانکه بارها توضیح داده شد اثبات یک معنای درست برای یک آیه، امکان وجود معنای درست کاملا متفاوتی برای آن آیه را نفی نمی‌کند. @yekaye
هدایت شده از یک آیه در روز
حدیثی از بحثها جا مانده بود که اینک ابتدا آن حدیث تقدیم می‌شود و سپس تدبر بعدی
هدایت شده از یک آیه در روز
☀️۷) الف. عبدالملک بن عمر می‌گوید: یکبار امام صادق ع به من فرمود:‌ای عبدالملک! چرا تو به این مناطقی که اهل بلاد تو می‌روند نمی‌روی؟ گفتم: کجا؟ فرمود: [جاهایی مثل] جدّه و عبّادان و مصّیصه و قزوین. [= برخی از مناطق جنگی که افراد برای جهاد با دشمنان به آنجا می‌رفتند]. گفتم: منتظر امر شما* هستم و به خاطر اقتدا به شماست. فرمود: آری! به خدا سوگند اگر کار خوبی بود بر ما پیشی نمی‌گرفتند. گفتم: اما زیدیه می‌گویند: بین ما و [امام] جعفر [صادق ع] تفاوتی نیست جز اینکه او به جهاد اعتقاد ندارد! فرمود: من به جهاد اعتقاد ندارم؟! بله، به خدا سوگند که اعتقاد دارم؛ ولیکن علم خودم را به جهل آنان رها نمی‌کنم! ✳️* تعبیر «انْتِظَاراً لِأَمْرِكُمْ» هم می‌تواند به معنای این باشد که منتظر دستوری از شما هستم و تا شما دستور ندهید اقدامی نمی‌کنم؛ و هم با توجه به شیوع این تعبیر در احادیث آن زمان که در معنای «انتظار فرج و ظهور» است، چه‌بسا به این معنا باشد. 📚الكافي، ج‏5، ص19 ☀️علِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنِ الْحَكَمِ بْنِ مِسْكِينٍ عَنْ عَبْدِ الْمَلِكِ بْنِ عَمْرٍو قَالَ: قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع: يَا عَبْدَ الْمَلِكِ مَا لِي لَا أَرَاكَ تَخْرُجُ إِلَى هَذِهِ الْمَوَاضِعِ الَّتِي يَخْرُجُ إِلَيْهَا أَهْلُ بِلَادِكَ؟ قَالَ: قُلْتُ: وَ أَيْنَ؟ فَقَالَ: جُدَّةُ وَ عَبَّادَانُ وَ الْمَصِّيصَةُ وَ قَزْوِينُ. فَقُلْتُ: انْتِظَاراً لِأَمْرِكُمْ وَ الِاقْتِدَاءِ بِكُمْ. فَقَالَ: إِي وَ اللَّهِ لَوْ كانَ خَيْراً ما سَبَقُونا إِلَيْهِ. قَالَ: قُلْتُ لَهُ: فَإِنَّ الزَّيْدِيَّةَ يَقُولُونَ لَيْسَ بَيْنَنَا وَ بَيْنَ جَعْفَرٍ خِلَافٌ إِلَّا أَنَّهُ لَا يَرَى الْجِهَادَ! فَقَالَ: أَنَا لَا أَرَاهُ؟! بَلَى وَ اللَّهِ إِنِّي لَأَرَاهُ وَ لَكِنْ أَكْرَهُ أَنْ أَدَعَ عِلْمِي إِلَى جَهْلِهِمْ. ☀️ب. از امام صادق ع روایت شده است: سزاوار نیست که مومن خویش را ذلیل کند. از ایشان سوال شد: و چگونه خود را ذلیل می‌کند؟ فرمودند: متعرض کاری شود که توانش را ندارد. 📚الكافي، ج‏5، ص64 ☀️محَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ دَاوُدَ الرَّقِّيِ‏ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ: لَا يَنْبَغِي لِلْمُؤْمِنِ أَنْ يُذِلَّ نَفْسَهُ؟ قِيلَ لَهُ: وَ كَيْفَ يُذِلُّ نَفْسَهُ؟ قَالَ: يَتَعَرَّضُ لِمَا لَا يُطِيقُ. @yekaye
هدایت شده از یک آیه در روز
. 🔟 «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ» غالبا متدینان به لغزش تفریط در دینداری (اینکه انسان به خاطر سهل‌انگاری و ... به احکام دین عمل نکند) حساسیت دارند؛ اما یکی از لغزشگاههای مهم دینداری که بسیار مورد غفلت واقع می‌شود و تشخیص آن نیز دشوارتر است، افراط در دینداری است؛ یعنی انسان بخواهد در دینداری از خدا و رسولش هم جلوتر بیفتد؛ که از معروفترین جلوه‌ این امر تحت عنوان «خشکه‌مقدسی» یاد می‌شود؛ اما منحصر در آن نیست. این مساله بقدری مهم بوده که بعد از اینکه دستور می‌دهد که چیزی را بر خدا و رسولش مقدم ندارید، دوباره تاکید می‌کند که تقوا و مراقبت از حد و مرزهای الهی را پیشه کنید؛ یعنی همین که انسان به خیال خود بیش از صاحبان اصلی دین، دغدغه دین داشته باشد و کاسه داغتر از آش شود نوعی بی‌تقوایی است. 📝نکته تخصصی : ✍️خطر : ‌(، ‌ و ...) سوره حجرات در سال نهم هجرت نازل شده است؛ یعنی تقریبا یک سال پیش از رحلت پیامبر اکرم ص و در زمانی که تقریبا جامعه اسلامی و حکومت اسلامی به ثبات رسیده و دیگر احتمال فروپاشی آن داده نمی‌شد. شروع این سوره (و چنانکه خواهیم دید یکی از مهمترین محورهای این سوره)‌ هشدار دادن به لغزشگاه بسیار مهمی برای عموم جوامع و حکومتهای دینی است؛ لغزشگاهی که بعدها در هنگام نزول آیه ولایت در غدیر خم به نوع دیگری بر آن تاکید شد که: وقتی که به قوتی رسیدید که کفار از شما ناامید شدند دیگر از آنان نترسید، بلکه از من بترسید: «الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْ دينِكُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ»، یعنی دیگر تهدید اصلی برای شما خطر خارجی نیست؛ ‌بلکه خطر داخلی است؛ ‌یعنی مبادا کاری کنید که خود خداوند شما را رها کند تا به هلاکت بیفتید. آیه اول سوره حجرات (و بلکه کل این سوره) را می‌توان پیشقراول آیه فوق دانست؛ یعنی خداوند در مقام هشدار به مهمترین خطری است که جامعه و امت و حکومت اسلامی‌ای را که حتی پیامبر اکرم ص تأسیس فرموده، تهدید می‌کند؛ و اگر وصیت جدی پیامبر ص که راه گمراه نشدن پس از خویش را در تمسک به ثقلین (قرآن و اهل بیت ع) معرفی کرده بود جدی بگیریم، به نظر می‌رسد مهمترین افتراقاتی که از مسیر اصلی ثقلین رخ داد، بیش از آنکه به خاطر تفریط در عمل به دین باشد، در جریانهای افراطی‌ای بود که چون ظاهر دینی داشتند، مسلمانان انحرافی را که از جانب آنان در دین خدا رخ می‌داد متوجه نمی‌شدند. بی‌تردید اولین انحراف بنیادینی که در اسلام رخ داد و بر خدا و رسول ص جلو افتادند، این بود که دستور خدا و رسول ص را در خصوص جانشینی رسول الله ص یک توصیه شخصی قلمداد کرده و وانمود کردند که تخطی از آن اشکالی ندارد؛ و چون چهره‌های ظاهرالصلاح با سوابق طولانی‌مدت در این جریان حضور داشتند، و بویژه شخص عمر در دوره حکومت خود، بر اجرای شداد و غلاظ احکام شرع از سویی، و پرهیز شخصی از تجمل‌گرایی از سوی دیگر، اصرار داشت، و نیز حکومت را موروثی نکرد، امت اغفال شد؛ و این انحراف در امت اسلام ریشه دواند. در اینجا قصد ندارم ابعاد این انحراف را باز کنم، بلکه می‌خواهم سراغ چند جریان انحرافی افراطی بعدی (مانند خوارج و زیدیه ) بروم که با ظاهر و نمودی بشدت دینی و انقلابی مسیری انحرافی را پیمودند. علت گزینش اینها برای باز کردن این بحث، آن است که اصل انحرافی بودن اولی برای تقریبا اغلب مسلمانان، و دومی برای شیعیان دوازده‌امامی کاملا واضح است؛ اما کمتر از این زاویه مورد عبرت‌گیری واقع شده‌اند؛ در حالی که عبرت‌های مهمی بویژه برای زمانه ما دارد؛ و بیمِ افتادن انقلاب و نظام اسلامی برپا شده در کشور ما در دام این افراط، جدی به نظر می‌رسد. اما به عنوان مقدمه تذکر نکته‌ای لازم است؛ و آن اینکه مقصود از آن است که در دین خدا از خدا و رسول ص جلو بیفتیم؛ ‌وگرنه اگر کسی بکوشد تمام زندگی و اعمال خود را بر مدار دستورات خداوند سامان دهد به هیچ عنوان تعبیر سزاوار او نیست؛ و کسانی که دینداران این‌چنینی را به بهانه افراط مذمت می‌کنند و مایلند که نسبت به برخی از دستورات دین سست‌انگاری و عملا کفرورزی شود (نساء/61 و۸۸-۸۹) به تعبیر قرآن کریم مصداق بارز منافقان‌اند. در این باره قبلا در بحثهای سوره احزاب بقدر کافی توضیح داده شد (مثلا: تدبر ۴ در جلسه ۴۲۰؛ https://yekaye.ir/al-ahzab-33-1/). @yekaye 👇ادامه مطلب👈 https://eitaa.com/yekaye/9179
هدایت شده از یک آیه در روز
فراز (۲) از تدبر 🔟 (خطر ) 🔷 الف. خوارج کسانی هستند که در جریان حکمیت چندبار از امام معصوم ع جلو افتادند. در جنگ صفین، وقتی سپاه امیرالمومنین ع در شرف پیروزی بود، ناگهان لشکر معاویه قرآنها را برافراشتند که: قرآن بین ما و شما حَکَم باشد. هرچه امیرالمومنین ع کوشید که لشکر خود را متقاعد کند که این دسیسه‌ای بیش نیست، اغلب نپذیرفتند و ▪️اولین جلو افتادنشان این بود که حضرت ع را مجبور به قبول حکمیت کردند؛ ▪️در گام دوم به جای فردی که از نظر حضرت امیر شایسته برای حکمیت بود (ابن‌عباس یا مالک اشتر)، منافق خشکه‌مقدسی (ابوموسی اشعری) را بر ایشان تحمیل کردند. ▪️وقتی هم که عمروعاص، ابوموسوی اشعری را فریب داد و آنها فهمیدند که فریب خورده‌اند - به جای اینکه اشتباهشان را در این تشخیصهای و تحمیلهای ناروای خود ببینند - در گام سوم اعلام کردند در مسائل مربوط دین خدا نمی‌توان حکَم قرار داد (این هم بر خدا تقدم جستن بود زیرا خداوند در موارد متعدد از حکم قرار دادن انسانها حمایت کرده؛ مثلا نساء/۳۵؛ یا حجرات/۹)؛ و حضرت علی ع را به خاطر اینکه با آنها همراه شده بود کافر دانستند. 🤔با توجه به اینکه درباره خوارج زیاد سخن گفته شده، در اینجا فقط به یک نکته در مورد آنان اشاره می‌شود و آن اینکه حضرت امیر ع در مورد خوارج – و در مقایسه آنان با معاویه و اصحابش – فرمود: «لَا تُقَاتِلُوا الْخَوَارِجَ بَعْدِي فَلَيْسَ مَنْ طَلَبَ الْحَقَّ فَأَخْطَأَهُ كَمَنْ طَلَبَ الْبَاطِلَ فَأَدْرَكَه» (نهج‌البلاغه، خطبه۶۱). این یعنی برخورد با اینها که اهل افراطند بسیار ظرافت می‌خواهد. 🔹در واقع، افراطیون دو دسته‌اند: ▪️یک دسته کسانی‌اند که خودشان می‌دانند‏ که جلو افتادنشان از خدا و رسول ص برای مطامع نفسانی و حب جاه و ... است (شاید کسی بگوید اینها را هم چه‌بسا بهتر باشد به تفریطیون ملحق بدانیم؛ اما چون افراطیون غالبا دور و بر این انسانها جمع می‌شوند و اینها هم در ظاهر خود را کاسه داغتر از آش می‌نمایانند، لذا در مقام تحلیل باید آنها را هم در همین محور قرار داد) ▪️دوم کسانی‌اند که امر به خودشان مشتبه است؛ ‌به تعبیر حضرت امیر ع به خیال خود دنبال حق می‌روند ولی دارند اشتباه می‌کنند؛ و البته این اشتباهشان بسیار برای دین هزینه دارد؛ تا حدی که خود حضرت امیر ع مجبور می‌شود با آنها بجنگد؛ در عین حال، چون می‌داند که غالبا گروههای تفریطی (مثل معاویه و ...؛ که دنبال جاه‌طلبی و شهوت و ... خود هستند و درد دین ندارند) با این گروهها درگیر خواهند شد، به ما توصیه می‌کنند که شما بعد از من – که امام معصومی در میانتان نیست – وارد درگیری و جنگ با اینها نشوید؛ ‌زیرا ثمره این درگیری به نفع دنیاطلبانی خواهد بود که از ابتدا دنبال باطلند. 💢این مساله‌ای است که می‌بینیم ائمه اطهار در قبال زیدیه هم در پیش گرفتند؛ یعنی با اینکه هشدارهای فراوانی به شیعیان می‌دادند که در فضای زیدی‌گری نیفتند و مذمتهای فراوانی در خصوص زیدیه و اقدامات آنها صادر شده، اما هیچ جا نمی‌بینیم ائمه ع به شیعیان اجازه درگیر شدن و جنگیدن با زیدیه را داده باشند. 🤔پس اولین نکته این است که «در حالی که وظیفه داریم از خدا و رسول ص جلو نیفتیم» و دچار افراط به این معنا نشویم؛ در عین حال متوجه باشیم که بسیاری از کسانی که دچار این می‌شوند، از روی اشتباه و خطا به این وادی می‌افتند، پس در مواجهه با آنها بسیار باید احتیاط کنیم؛ که مبادا و از این درگیری ما سوء استفاده کنند. @yekaye 👇ادامه مطلب👈 https://eitaa.com/yekaye/9180
هدایت شده از یک آیه در روز
فراز (۳) از تدبر 🔟 (خطر ) 🔷 ب. و تهدید زیدی‌گری برای زیدیه معتقد بودند درست است که امامت باید در اولاد حضرت زهرا س باشد، اما امام کسی است که «قائم به سیف» باشد، یعنی اهل جهاد و مبارزه با حکومت ظلم؛ و چون امام سجاد ع بعد از حادثه عاشورا یکسره سکوت اختیار کرد و دست به هیچ اقدام مبارزاتی نزد، لذا ایشان (و بقیه امامانی که از فرزندان ایشان بودند یعنی امام باقر ع و امام صادق ع) را امام ندانستند؛ و در عوض، زید پسر امام سجاد ع را -که قیامی کرد و شهید شد- به عنوان امامِ پس از امام حسین ع قلمداد کردند؛ و بعد از وی هم پسر وی یحیی بن زید؛ و بعد هم برخی از سادات حسنی را که دست به قیام زدند؛ و در مجموع مبنایشان همان بود که کسی امام است که اهل مبارزه و قیام باشد. 🌀قبل از اینکه تحلیلی از زیدیه (که مصداق بارز افراطی‌گری در دینداری و تقدم جستن بر امام معصوم ع هستند) ارائه شود تذکر نکته‌ای لازم است؛ و آن اینکه: ▫️ اگرچه هم امام باقر ع زید را از قیام برحذر داشته بود: «أُعِيذُكَ بِاللَّهِ يَا أَخِي أَنْ تَكُونَ غَداً الْمَصْلُوبَ بِالْكُنَاسَة» (کافی، ج۱، ص۳۵۷)، وهم امام صادق ع: «يَا عَمِّ إِنْ رَضِيتَ أَنْ تَكُونَ الْمَقْتُولَ الْمَصْلُوبَ بِالْكُنَاسَةِ، فَشَأْنَكَ» (عيون أخبار الرضا ع، ج‏1، ص249)، و اصحاب برجسته‌شان هم هیچیک در این قیام آنها شرکت نکردند (مثلا ر.ک: حکایت گفتگوی مومن الطاق با زید؛ که مورد تایید امام صادق ع هم قرار می‌گیرد در: کافی، ج۱، ص۱۷۴ ؛ و نیز گفتگوی متوکل بن هارون با یحیی بن زید در مقدمه صحیفه سجادیه) ▫️ و نیز اگرچه از ظاهر برخی سخنان زید (مثلا همین گفتگوی با مومن الطاق) و بویژه پسرش نیز مطالبی که با روحیه زیدی‌ها سازگار است دیده می‌شود (چنانکه یحیی بن زید در مقایسه بین خود و پدرش با امام باقر ع و امام صادق ع می‌گوید: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَيَّدَ هَذَا الْأَمْرَ بِنَا جَعَلَ لَنَا الْعِلْمَ وَ السَّيْفَ فَجُمِعَا لَنَا وَ خُصَّ بَنُو عَمِّنَا بِالْعِلْمِ وَحْدَه»‏ الصحيفة السجادية، المقدمة: ص12)، ▫️ اما ائمه اطهار ع از شخصیت خود زید تجلیل کرده و برای او درخواست رحمت کرده‌اند؛ و در مقایسه بین زید و سایرین گفته‌اند اگر زید پیروز می‌شد حکومت را به ما می‌داد (لَوْ ظَفِرَ لَوَفَى؛ عيون أخبار الرضا ع، ج‏1، ص249 )؛ 🤔 از این رو به نظر می‌رسد نهی‌ای که نسبت به وی داشته‌اند نهی ارشادی بوده است؛ یعنی در مجموع چون اقدام وی را غیرثمربخش می‌دیدند سعی می‌کردند با ملاطفت وی را از این اقدام بازدارند؛ و به یک معنا وی را مصداقی از «من طلب الحق فأخطأه» می‌دیدند که سعی می‌کردند وی را متوجه خطایش بکنند. 💢به نظر می‌رسد تفاوت مهم خود جناب زید با جریان زیدیه در این است که شخص زید ▫️اولا چنانکه امام ع فرمود واقعا قصد خیر داشت؛ یعنی واقعا به حدی از اخلاص رسیده بود که اگر برای رسیدن به قدرت متحمل انواع هزینه‌ها می‌شد نهایتا حاضر بود که وقتی به قدرت رسید آن را یکسره تسلیم امام معصوم ع کند؛ و ▫️ ثانیا اینکه اگرچه دیگران را به حمایت از خویش دعوت می‌کرد (مثلا در گفتگویی که بین مومن الطاق و زید اشاره شد) اما این گونه نبود که دیگران را برای این همراهی مجبور کند و هزینه این قیام را بر آنان تحمیل نماید؛ ⛔️برخلاف جریانات بعدی زیدی، که حتی یکبار چون امام صادق ع حاضر به همراهی با آنها نشدند ایشان را با خشونت زندانی و اموال ایشان و شیعیانشان را برای قیام علیه حاکم عباسی! مصادره کردند‼️ 📜متن واقعه مذکور به نقل از كافي، ج‏1، ص363 قَالَ: وَ اللَّهِ لَتُبَايِعُنِي طَائِعاً أَوْ مُكْرَهاً وَ لَا تُحْمَدُ فِي بَيْعَتِكَ فَأَبَى عَلَيْهِ إِبَاءً شَدِيداً وَ أَمَرَ بِهِ إِلَى الْحَبْسِ ... ثُمَّ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع: لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ أَ وَ تُرَاكَ تُسْجِنُنِي؟ قَالَ: نَعَمْ وَ الَّذِي أَكْرَمَ مُحَمَّداً ص بِالنُّبُوَّةِ لَأُسْجِنَنَّكَ وَ لَأُشَدِّدَنَّ عَلَيْكَ ... وَ قَامَ إِلَيْهِ السُّرَاقِيُّ بْنُ سَلْخِ الْحُوتِ فَدَفَعَ فِي ظَهْرِهِ حَتَّى وَ وَ مَا كَانَ لِقَوْمِهِ مِمَّنْ لَمْ يَخْرُجْ مَعَ مُحَمَّد؛ @yekaye 👇ادامه مطلب👈 https://eitaa.com/yekaye/9181
هدایت شده از یک آیه در روز
فراز (۴) از تدبر 🔟 (خطر ؛ ) نکته مهمی که در خصوص جریانات زیدی مشاهده می‌شود همین روحیه انقلابی‌گری ایشان است که آنان را به جلو افتادن از امام معصوم ع تشویق می‌کرد: در زمانه بنی‌امیه و بنی‌عباس و با حجم ظلمهای آشکاری که آنان می‌کردند وجود این روحیه در میان شیعیان طبیعی بود؛ اما در این بود که: ▫️زیدیه معتقد بودند که چون حکومت ظالم است پس به هر قیمت باید با این حکومت ظلم جنگید؛ اما مشی اهل بیت ع این بود که مومن نباید جان خود و دیگران را در جایی که معلوم نیست به نتیجه برسد به خطر بیندازد (حدیث۷.ب). ▫️زیدیه به خاطر این باور و اصرار امامان شیعه بر تقیه و اولویت حفظ جان شیعیان، ائمه اطهار ع را متهم می‌کردند که آنان منکر حکم جهاد در دین خدا هستند؛ و امامان هم می‌فرمودند: ما منکر حکم جهاد نیستیم؛ اما علم خود را به جهل اینان واگذار نمی‌کنیم (حدیث۷.الف). 🤔بگذارید برای اینکه پیچیدگی وضعیت زیدیه و مخالفت امامان معصوم ع با ایشان بهتر معلوم شود اعتراضی که زیدیه به ائمه اطهار ع داشتند را از منظر خود زیدیه مطرح کنیم تا ببینیم آیا این روحیه زیدیه ناخودآگاه در ما غلبه ندارد⁉️ و آیا اگر ما آن زمان بودیم این اندازه شیعه بودیم که از امامان جلو نیفتیم⁉️ 📛اشکال زیدیه این بود که مگر امام حسین ع در قبال یزید نفرموده بود که «مِثْلِي لَا يُبَايِعُ بِمِثْلِه‏» (لهوف/۲۳)؟ مگر نفرمود «وَ إِنَّمَا خَرَجْتُ أَطْلُبُ الصَّلَاحَ فِي أُمَّةِ جَدِّي مُحَمَّدٍ أُرِيدُ آمُرُ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهَى عَنِ الْمُنْكَر» (مناقب آل أبي طالب ع، ج‏4، ص89)؟ مگر فساد و ظلم حاکمان بعدی کمتر از یزید بود؟ چرا امامان شیعه با خلفای بعدی بیعت کردند و آنها را نهی از منکر نکردند و علیه آنان قیام ننمودند؟ اینجاست که از امامان جلو می‌افتادند و دست به قیام می‌زدند. 📛مثلا اشکالشان به امام سجاد ع این بود که چرا نه فقط در قیام مردم مدینه (واقعه حره) در زمان یزید، خانه‌نشین ماند و به قیام‌کنندگان نپیوست، بلکه چرا حتی در دوره فترت بنی‌امیه نیز دست به هیچ اقدام مبارزاتی نزد؟ (یعنی در سالهای پس از مرگ یزید، که حکومت اموی دچار ضعف شدیدی شد تا حدی که ابن‌زبیر در حجاز، و مختار در عراق حکومت را به دست گرفتند؛ دوره فترتی که حدودا ۸ سال - یعنی تا پایان حکومت زبیریان- طول کشید) از نظر آنها اگر شرایط در حدی بود که مختار صرفا با ادعای نیابت از جانب محمد حنفیه بتواند جماعت شیعیان را به نحوی سامان‌دهی کند که کوفه را تصرف کند، آیا اگر خود امام سجاد ع آمده بود با توجه به جایگاه خاص ایشان در شیعیان و جایگاه کلی ایشان در مسلمانان، نه‌فقط اینها، بلکه حتی توابین و بسیاری دیگر از غیرشیعیان هم به وی نمی‌پیوستند؟ و پیروزی درخشانتر و ماندگارتری در پی نمی‌آمد؟ 📛یا به امام صادق ع خرده می‌گرفتند که چرا در شرایطی که بنی‌امیه بشدت ضعیف شد و داعیان بنی‌عباس هم با شعار «الرضا من آل محمد ص» احساسات مردم را علیه بنی‌امیه تحریک کردند و با کمک همین شعار توانستند بنی‌امیه را سرنگون کنند، چرا امام صادق ع وارد این جریان نشد و خودش که بهترین شخص از «آل محمد» بود دائما از ورود در این نزاع قدرت کناره‌گیری کرد؟ چرا دست روی دست گذاشت تا بنی‌عباس بیایند و کاملا بر اوضاع مسلط شوند؟ 📛یا به امام کاظم ع انتقاد می‌کردند که چرا نسبت به برخی سادات حسنی که در برابر ظلم بنی‌عباس قیام کردند و حتی مدتی مدینه را هم به طور کامل در اختیار گرفتند هیچ کمک و حتی تاییدی نکرد؟ چرا در مقابل ظلمهای آنچنانی امثال هارون الرشید که شیعیان و علویان را زنده زنده در میان دیوار‌ها مدفون می‌کردند هیچ اقدامی نکرد؟ 🤔 برای پاسخ به اینان خوب است به تفکیکی که شهید مطهری بین و می‌گذارد توجه شود. ایشان مساله‌ای را در خصوص انقلاب ما مطرح می‌کند که به نظر می‌رسد دقیقا محل نزاع و بوده است؛ و احتمال سقوط در این انحراف را عملا همان سالهای ابتدای انقلاب پیش‌بینی می‌کند: @yekaye 👇ادامه مطلب👈 https://eitaa.com/yekaye/9182
هدایت شده از یک آیه در روز
فراز (۵) از تدبر 🔟 (خطر ؛ ) شهید مطهری می‌گوید: «ما مسلمانهای به اصطلاح انقلابی، ما كه الان، هم مسلمانیم و هم معتقد به انقلاب، بر سر یك دوراهی قرار گرفته‌ایم و این دوراهی خیلی دقیق است؛ یعنی در ابتدا تشخیص داده نمی‌شود كه دو راه است؛ اما واقعا دو راه است و تدریجا با یكدیگر زیاد فاصله می‌گیرند. و آن این است كه آینده ما چه باید باشد؟ انقلاب اسلامی یا اسلام انقلابی؟ ▫️«انقلاب اسلامی» یعنی راهی كه هدفْ اسلام و ارزشهای اسلامی است، انقلاب و مبارزه برای برقراری ارزشهای اسلامی است. یعنی مبارزه برای ما هدف نیست، وسیله است؛ اسلام و ارزشهای اسلامی برای ما هدف است. ما انقلاب می‌كنیم برای ارزشهای اسلامی، مبارزه می‌كنیم برای ارزشهای اسلامی. پس هدف برای ما اسلام است، مبارزه و انقلاب برای ما وسیله است. ▪️اما عده‌ای میان انقلاب اسلامی و «اسلام انقلابی» اشتباه می‌كنند؛ یعنی برای آنها مبارزه و انقلابْ هدف است؛ اسلام وسیله‌ای است برای مبارزه و انقلاب. نتیجه‌اش این است كه [می‌گویند] از اسلام انتخاب می‌كنیم: هر چه از اسلام ما را در مسیر مبارزه قرار بدهد آن را قبول می‌كنیم؛ و هر چه از اسلام- لااقل فكر كنیم- ما را در مسیر مبارزه قرار ندهد آن را از اسلام طرد می‌كنیم! ➖آنوقت بر اساس این كه ما «اسلام را هدف، و مبارزه و جهاد را وسیله‌ای برای برقراری ارزشهای اسلامی بدانیم» یا «مبارزه را هدف بدانیم»، تفسیرها از اسلام، انسان، توحید، تاریخ، جامعه و تفسیرها از آیات قرآن متضاد و متناقض می‌شود. آن كه مبارزه را هدف می‌داند می‌گوید من همیشه باید در حال مبارزه باشم و اصلا اسلام آمده برای مبارزه. نه، اسلام نیامده برای مبارزه؛ در اسلام عنصر مبارزه هست. اسلام خیلی دستورها آورده است، یكی از آنها مبارزه است؛ اما نه این كه اسلام آمده فقط برای مبارزه و هدفی جز مبارزه ندارد. اسلام آمده برای این كه بشریت را به سعادت برساند، یكی از وسایلی كه در شرایط خاص از آن وسایل استفاده می‌كند مبارزه است.» 📚مجموعه آثار شهید مطهری . ج24، ص172-173 در واقع اصل مطلب همین جمله اخیر است: مبارزه یکی از وسایلی است که اسلام در شرایط خاص از آن استفاده می‌کند. گاهی برای افراد، خود مبارزه با ظلم و انقلابی بودن و استکبارستیزی و ... بقدری موضوعیت می‌یابد که فراموش می‌کنند که هدف اصلی اسلام، رساندن انسانها به سعادت بوده است؛ و رسیدن به سعادت نیاز به آن دارد که خود مردم آگاهانه در این مسیر اقدام کنند. خداوند پیامبران را برای برقراری عدالت مبعوث کرد، اما به نحوی که کاری کنند که خود مردم قیام به قسط کنند: «لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْميزانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ» (حدید/۲۵). از همین رو، امیرالمومنین ع هم وقتی مردم برای بیعت با ایشان جمع شدند فرمود: اگر واقعا این مردم چنین نیامده بودند (لَوْ لَا حُضُورُ الْحَاضِرِ) من حکومت را به دست نمی‌گرفتم (نهج‌البلاغه، خطبه۳). امام حسین ع نیز همانجا که فرمود «می‌خواهم امر به معروف و نهی از منکر کنم» ادامه داد: «أَسِيرُ بِسِيرَةِ جَدِّي وَ سِيرَةِ أَبِي عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِب»؛ یعنی این امر به معروف و نهی از منکر، امتدادِ همان سیره امیرالمومنین ع است؛ نه در مقابل آن؛ یعنی اگر من گفتم «مثلی لا یبایع مثل یزید»، این سخن در مورد همه امامان قبل و بعد از من و خلفای جور زمانشان صادق است؛ یعنی به عنوان حکم اولی ما هیچیک از این خلفای جور را قبول نداریم؛ اما همین حضرت امیر ع که تا حضرت زهرا س زنده بود با ابوبکر بیعت نکرد بعدش مجبور به بیعت شد؛ و همین طور است بیعت امام حسن ع با معاویه و بیعت بقیه امامان با خلفای جور زمانه‌شان. در واقع، ما به حکم اولی با اینان نباید بیعت کنیم؛ اما ممکن است به خاطر مصالح دیگری (از جمله حفظ جان خود و شیعیان) به عنوان حکم ثانوی با آنان بیعت کنیم؛ در حالی که زیدیه گمان می‌کردند که تحت هیچ شرایطی نباید از مبارزه با آن مستکبران دست برداشت. در واقع، اگر استکبارستیزی و مبارزه با ظلم در سیره اهل بیت هست، که هست، تقیه و احکام ثانویه هم هست؛ بله، تقیه به معنای راحت‌طلبی و فرار از مسئولیت نیست؛ اما بقدری پیاده کردن و اجرای احکام دین با مشکل و ممانعت روبروست که امام صادق ع فرمودند: «إِنَّ تِسْعَةَ أَعْشَارِ الدِّينِ فِي التَّقِيَّةِ وَ لَا دِينَ لِمَنْ لَا تَقِيَّةَ لَهُ : نه‌دهم دین در تقیه است و کسی که تقیه ندارد دین ندارد» 📚(الكافي، ج‏2، ص217)؛ و این وضع تا ظهور امام زمان که بسط ید برای حق مهیا شود ادامه دارد: «كُلَّمَا تَقَارَبَ هَذَا الْأَمْرُ كَانَ أَشَدَّ لِلتَّقِيَّةِ:‌ هرچه این امر نزدیکتر شود ضرورت تقیه شدیدتر شود» 📚(الكافي، ج‏2، ص220). 👇ادامه مطلب👈 https://eitaa.com/yekaye/9183