eitaa logo
یک آیه در روز. گزیده
334 دنبال‌کننده
112 عکس
10 ویدیو
21 فایل
مطالب این کانال گزیده‌ای است از کانال یک آیه در روز، برای کسانی که فرصت مرور همه مطالب آن را ندارند: https://eitaa.com/yekaye توضیحی درباره کانال یک آیه در روز: https://eitaa.com/yekaye/917
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از یک آیه در روز
. 3️⃣ «لا یسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسی‏ أَنْ یكُونُوا خَیراً مِنْهُمْ» چرا بر کلمه قوم تاکید کرد و فرمود «قومی قوم دیگر را مسخره نکند» و صرفا نفرمود «همدیگر را مسخره نکنید»؟ ◾️الف. به قرینه فراز بعدی آیه که زنان را مطرح کرده، مقصود از «قوم» در اینجا مردان است 📚(مجمع البيان، ج‏9، ص204 ؛ الميزان، ج‏18، ص321 ) و در شيوه‏ى تبليغ، آنجا كه مسئله‏اى مهم است يا مخاطبان متنوّع هستند، بايد مطالب تكرار شود 📚(تفسير نور، ج‏9، ص187). ◾️ب. «لا تسخروا» يعنى شما كه مسخره‏كننده هستيد؛ و چنین نفرمود، زیرا كسى كه مردم را از توهين به ديگران باز مى‏دارد نبايد در شيوه‏ى سخنش توهين باشد. 📚(تفسير نور، ج‏9، ص187) ◾️ج. شاید اینجا بر یک نگاه جامعه‌شناختی به مساله می‌خواهد تاکید کند؛ چرا که کلمه «قوم» به یک نسبت خاص بین افراد اشاره دارد که اگر صرفا نهی می‌آمد (ولو برای این نهی از فعل جمع استفاده می‌شد) چنین دلالتی نداشت؛ آنگاه چه‌بسا بتوان گفت آن نکته جامعه‌شناسی این است که: ▪️ج.۱. از مهمترین آثار مسخره کردن، کاشتن کینه در دل مخاطب است؛ و شاید مهمترین و محوری‌ترین اصل برای بقای هر جامعه‌ای حفظ انسجام اجتماعی آن باشد. هر جامعه و امتی عموما از اقوام متعددی تشکیل شده است؛ و با توجه به حس برتری‌طلبی در انسان طبیعی است که هریک از این اقوام بخواهد خود را برتر از دیگران ببیند، و اینجاست که این زمینه پیش می‌آید که این برتری‌طلبی را از راه تحقیر و مسخره کردن دیگران به دست آورند. اینجاست که اگر انسجام اجتماعی مهم است باید بیش و پیش از هرچیزی بر اینکه چنین فضایی بین قومیتهای مختلف پیدا نشود جلوگیری کرد؛ و شاید به همین جهت است که از این تعبیر استفاده کرد. ▪️ج.۲. ... 📝تذکر متاسفانه امروزه در ایران عزیز ما مسخره کردن اقوام در قالب عبارات طنزگونه بسیار شایع شده است (با عباراتی مانند ترکی چنین گفت؛ رشتی‌ها چنان می‌گویند؛ اصفهانیها و ...)؛ و انسان احساس می‌کند که دست‌هایی در کار است که این روند را تقویت کند؛ و قطعا نقل و بازتکرار این گونه سخنان در خصوص اقوام مختلف خلاف دستور خداوند متعال است. @yekaye
هدایت شده از یک آیه در روز
. 4️⃣ «لا یسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ ... وَ لا نِساءٌ مِنْ نِساءٍ‏ ...» چرا مجددا بر مسخره کردن زنان همدیگر را تاکید کرد؟ ◾️الف. اغلب مفسران از همین جدا ذکر کردن زنان نتیجه گرفته‌اند که کلمه «قوم» به معنای «مردان» است (مثلا: مجمع البيان، ج‏9، ص204؛ الكشاف، ج‏4، ص367 ؛ الميزان، ج‏18، ص321)؛ و بر این اساس اگر با سوال فوق مواجه شوند چه‌بسا پاسخ دهند که وقتی قوم به معنای مردان است لازم است زنان جداگانه ذکر شوند. یعنی بر این اساس، آیه ابتدا به تمسخر بین مردان و سپس به تمسخر بین زنان اشاره کرده است. 🤔بحث: اشکال مهمی که به این سخن هست این است که اگرچه بسیاری از اهل لغت درباره اینکه دلالت اولیه کلمه «قوم» بر مردان بوده سخنانی دارد (که در نکات ادبی بیان شد) تا جایی که برخی از فقها در بحث وقف فتوا داده‌اند که اگر کسی چیزی را بر «قومِ» خودش وقف کند فقط مردان – و نه زنان- حق استفاده از آن موقوفه را دارند (فقه القرآن، ج‏2، ص293 )؛ اما به نظر می‌رسد که این کلمه در خصوص مجموعه زنان و مردان هم به کار رفته است، و حداکثر این است که در خصوص زنان بتنهایی استفاده نشده باشد؛ وگرنه در آیات متعددی که خداوند از قوم فرعون و قوم نوح و عاد و ثمود سخن گفته ویا بارها از هدایت نشدن قوم ظالم و کافر و فاسق سخن به میان آورده‌ (مثلا: إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمينَ ... إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكافِرينَ ... وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفاسِقينَ؛ مائده/ ۵۱ و ۶۷ و 108) آیا کسی احتمال می دهد که این سخن فقط درباره مردان آن اقوام و مردان ظالم و کافر و فاسق باشد؟! 🤔البته زمخشری به این ایراد چنین پاسخ می‌دهد که در مواردی که کلمه قوم برای مجموع زنان و مردان به کار رفته است از باب این بوده که زنان پیرو مردانشان هستند؛ هرچند به نظر می‌رسد این صرفا یک احتمال ذهنی و قابل مناقشه جدی است. (البته ابوحیان نیز با تایید موضع زمخشری می‌گوید که برخی این را از همان باب تغلیب دانسته‌اند. البحر المحيط، ج‏9، ص517) در هر صورت، کسانی که این مبنا را دارند بر این باورند که اساسا تمسخر کردن در میان مردان نسبت به خود مردان و در میان زنان نسبت به خود زنان بیشتر رواج دارد و قرآن نیز این دو حالت خاص را – از این جهت که بیشتر رواج داشته – مورد تاکید قرار داده است؛ و توجیهاتی هم در این زمینه ارائه کرده‌اند که تکلف‌آمیز به نظر می‌رسد (مفاتيح الغيب، ج‏28، ص108). ◾️ب. چه‌بسا این آیه به کنایه می‌خواهد به رواج بیشتر مسخره کردن در میان زنان هشدار دهد؛ یعنی گویی در این آیه درباره عرصه‌هایی که بیشتر در معرض ابتلای به این گناه است تذکر می‌دهد و آن را دو عرصه می‌داند: یکی وقتی افراد وقتی در فضای قومیت خود قرار می‌گیرند؛ و دوم در خصوص زنان نسبت به همدیگر. به تعبیر دیگر، وقتی از منظر جمعی و جامعه‌شناسی نگاه کنیم حضور انسان در فضای قومی است که ظرفیت و اقتضای ارتکاب به این گناه را (در مقام تقابل با اقوام دیگر) زیاد می‌کند؛ و وقتی از منظر فردی و روان‌شناسی نگاه کنیم، زنان بیشتر اقتضای ارتکاب این گناه را دارند. 📝نکته تخصصی : رواج بیشتر تمسخر در میان زنان؟! آیا از این آیه می توان نتیجه گرفت که زمینه مسخره کردن در میان زنان بیش‌تر است؟ و اگر هست، چرا چنین است؟ علی‌رغم اینکه احتمال فوق احتمالی جدی است اما با توجه به اینکه احتمال رقیب وجود دارد (قول الف) نمی‌توان قاطعانه این موضع را به اسلام نسبت داد و خوب است بررسی شود که در روان‌شناسی تجربی این مطلب چقدر قابل قبول است. @yekaye 👇ادامه مطلب👇
هدایت شده از یک آیه در روز
ادامه تدبر4️⃣ 📝نکته تخصصی : رواج بیشتر تمسخر در میان زنان؟! آیا از این آیه می توان نتیجه گرفت که زمینه مسخره کردن در میان زنان بیش‌تر است؟ و اگر هست، چرا چنین است؟ علی‌رغم اینکه احتمال فوق احتمالی جدی است اما با توجه به اینکه احتمال رقیب وجود دارد (قول الف) نمی‌توان قاطعانه این موضع را به اسلام نسبت داد و خوب است بررسی شود که در روان‌شناسی تجربی این مطلب چقدر قابل قبول است. 🤔البته شاید در همین استظهار فوق هم مناقشه شود که اگر قرار بود بر خصلت روانشناختی زن تاکید شود اقتضای کلام این بود که زن را مفرد بیاورد و مثلا بفرماید «لا امرأة من امرأة»، اما فرمود «وَ لا نِساءٌ مِنْ نِساءٍ»؛ که چه‌بسا دلالت دارد که در خصوص زنان هم وقتی در جمع قرار بگیرند در معرض این گناه خواهند بود؛ و از این رو یک خصلت روانشناسی نیست. 🤔اما به نظر می‌رسد این مناقشه وارد نباشد زیرا اولا شأن نزول این آیه نقضی بر این مناقشه است؛ بویژه مواردی که شأن نزول آن را این معرفی کرده که عایشه، ام‌سلمه یا زینب بنت خزیمه را (یعنی یک نفر یک نفر را) مسخره می‌کرده است. و ثانیا چه‌بسا چون مسخره کردن اساسا در مقابل دیگران انجام می‌شود تعبیر «جمع» آمده است؛ یعنی همین مواردی هم که یک نفر داشته مسخره می‌کرده است اما حتما دیگرانی بوده‌اند که مسخره کردن نزد آنان انجام می‌شده و آنان هم با سکوت خود در زمره مسخره کنندگان قرار می‌گیرند و خداوند با آوردن تعبیر جمع خواسته آنان که حضور دارند و کاری نمی کنند را نیز مذمت کند (الكشاف، ج‏4، ص368 )؛ به عبارت دیگر، با اینکه هم کلمه قوم و هم کلمه نساء بر جماعت دلالت دارد، اما [بویژه به خاطر تحلیلی که درباره چرایی این نهی در خود آیه آمده که: «شاید آنان بهتر از شما باشند»] این نهی منحصر به این نیست که حتما مسخره کنندگان جماعتی باشند، بلکه هر فردی هم که اقدام به تمسخر کند مشمول این نهی واقع می‌شود، بویژه که غالبا این طور است که یک فرد است که مسخره می‌کند و بقیه در پی این تمسخر او می‌خندند که عملا تایید کار او را کرده‌اند؛ و از این رو به این حیث می‌توان آنان را نیز در زمره مسخره‌کنندگان دانست. (البحر المحيط، ج‏9، ص517 ) و از این رو، حتی اگر بخواهد به این خصلت به لحاظ فردی تاکید کند ناچار است به حضور وی در جمع اشاره کند. و ثالثا در مورد کسانی که مسخره می‌شوند هم تعبیر جمع (قوم و نساء) آورد، و واضح است که این آیه در جایی که فقط یک نفر را مسخره کنند هم شامل می‌شود؛ پس به همین ترتیب است که جمع آودن تعبیر در مورد مسخره‌کنندگان لزوما دلالت بر اقدام جمعی ندارد. 🤔نکته دیگر اینکه از اینکه متعلق تمسخر در زنان را هم با تعبیر «من نساء» بیان کرد چه‌بسا بتوان نتیجه گرفت که مسخره کردنی که در میان زنان رایجتر است مسخره کردن زنان است، نه مطلق مسخره کردن دیگران؛ یعنی اگر آیه صرفا فرموده بود «لا یسخر بعضکم بعضا» صرف تمسخر افراد نسبت به همدیگر مورد توجه بود؛ اما اینکه هم «قوم من قوم» را آورد و هم «نساء من نساء» نشان می‌دهد آن تمسخرهای شایع‌تر که باید برای جلوگیری از آنها اهتمام ویژه داشت، یکی تمسخرهای قومیتی است و دیگری خصوص تمسخرهایی که زنان نسبت به هم دارد؛ نه صرف تمسخرهایی که زنان انجام می‌دهند. @yekaye
هدایت شده از یک آیه در روز
. 7️⃣ «لا یسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسی‏ أَنْ یكُونُوا خَیراً مِنْهُمْ وَ لا نِساءٌ مِنْ نِساءٍ عَسی‏ أَنْ یكُنَّ خَیراً مِنْهُنَّ» عبارت «شاید آنان [که مسخره شدند] از اینها [که مسخره می‌کنند] بهتر باشند» («عَسى‏ أَنْ يَكُونُوا خَيْراً مِنْهُمْ» و «عَسى‏ أَنْ يَكُنَّ خَيْراً مِنْهُنَّ») چه دلالتی دارد؟ 🌴الف. این تعبیر، بیان حکمت نهی از تمسخر دیگران است (الميزان، ج‏18، ص322 ؛ البحر المحيط، ج‏9، ص517 )؛ و نشان می‌دهد ريشه‏ى مسخره كردن، احساس خودبرتربينى است كه قرآن اين ريشه را مى‏خشكاند و مى‏فرمايد: نبايد خود را بهتر از ديگران بدانيد، شايد او بهتر از شما باشد (تفسير نور، ج‏9، ص187). 🌴ب. چه‌بسا اینجا «یکونوا» به معنای «یصیروا» باشد؛ چرا که وقتی کسی دیگری را مسخره می‌کند غالبا نقطه ضعفی در او یافته است که خودش ندارد؛ و آیه می‌خواهد هشدار دهد که مسخره نکنید، زیرا در همان جهتی که مسخره کردید چه‌بسا آنان از شما بهتر شوند (مفاتيح الغيب، ج‏28، ص108 )؛ که در این صورت این مضمون که در برخی از احادیث آمده که اگر کسی دیگری را به خاطر امری سرزنش [یا مسخره] کند از دنیا نمی‌رود مگر به اینکه به همان امر مبتلا می‌شود (مثلا حدیث ۷) کاملا تفسیری بر این آیه خواهد بود. شاید بر اساس این تحلیل است که برخی از این فراز آیه نتیجه گرفته‌اند که: ما از باطن و سرانجام مردم آگاه نيستيم، پس نبايد ظاهربين، سطحى‏نگر وامروزبين باشيم. (تفسير نور، ج‏9، ص187) 🌴ج. ... @yekaye
هدایت شده از یک آیه در روز
. 8️⃣ «یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا لا یسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسی‏ أَنْ یكُونُوا خَیراً مِنْهُمْ وَ لا نِساءٌ مِنْ نِساءٍ عَسی‏ أَنْ یكُنَّ خَیراً مِنْهُنَّ وَ لا تَلْمِزُوا أَنْفُسَكُمْ وَ لا تَنابَزُوا بِالْأَلْقابِ بِئْسَ الاِسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإیمانِ وَ مَنْ لَمْ یتُبْ فَأُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ» 📝 در قرآن اگر آیاتی که در آنها از کلماتی با ماده «هزء» و «سخر» (در معنای مسخره کردن، نه در معنای تسخیر و تسلط) و «همز» و «لمز» و «نبز» استفاده شده در قرآن را مرور کنیم جمعا با ۴۴ آیه مواجه خواهیم شد. ▪️در این میان مهمترین مطلبی که در آنها مورد توجه قرار گرفته (یعنی در 40 آیه)، این است که: انسانهایی هستند (به طور خاص: کافران و منافقان) که پیامبران، آیات و وعده‌های الهی و مومنان را مسخره می‌کنند و ثمره این مسخره کردنشان را بدانها یا در دنیا و یا در آخرت به خودشان برمی‌گردد؛ و بویژه در قیامت مورد تمسخر الهی و تمسخر مومنان قرار خواهند گرفت. در واقع، مساله تمسخر کردن به عنوان یکی از ویژگی‌های جهنمیان بقدری بارز است که در یکی از این آیات تصریح می‌شود که بزرگترین مایه حسرت انسان در قیامت این است که شخص در زمره مسخره کنندگان [آیات و وعده های الهی] بوده است (أَنْ تَقُولَ نَفْسٌ يا حَسْرَتى‏ عَلى‏ ما فَرَّطْتُ في‏ جَنْبِ اللَّهِ وَ إِنْ كُنْتُ لَمِنَ السَّاخِرينَ؛ زمر/۵۶) . ▪️از ۴ موردی که باقی مانده می‌توان سه مورد دیگر را هم با ملاحظاتی به همین موارد بالا مرتبط دانست: یکی آیه‌ای است که خداوند به پیامبرش وعده می‌دهد که ما تو را در قبال کسانی که مسخره می‌کنند کفایت خواهیم کرد (إِنَّا كَفَيْناكَ الْمُسْتَهْزِئينَ؛ حجر/95) که این مضمون هم به نحوی در راستای همان آیاتی است که می‌فرماید ما آنها را مسخره خواهیم کرد و لذا می‌توان آن را هم در زمره آیات فوق می‌توان قرار داد. دیگری آیه‌ای است که درباره داستان گاو بنی‌اسرائیل است که آنان وقتی دستور خداوند به ذبح گاو را می‌شنوند به ایشان عرض می‌کنند که آیا ما را مسخره می‌کنی (وَ إِذْ قالَ مُوسى‏ لِقَوْمِهِ إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تَذْبَحُوا بَقَرَةً قالُوا أَ تَتَّخِذُنا هُزُواً قالَ أَعُوذُ بِاللَّهِ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْجاهِلينَ؛ بقرة/6)؛ که اینها هم گویی خودشان آیه و دستور خداوند را مسخره کرده‌ و جدی نگرفته‌اند که مرتب سوالاتی کردند که کار بر آنها سخت گرفته شد. و سومی هشداری است که وقتی خداوند دستوری داد آن را جدی بگیرید؛ نه اینکه آیات خدا را مسخره بگیرید و بدانها عملا بی‌اعتنایی کنید (وَ إِذا طَلَّقْتُمُ النِّساءَ فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِكُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ سَرِّحُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ وَ لا تُمْسِكُوهُنَّ ضِراراً لِتَعْتَدُوا وَ مَنْ يَفْعَلْ ذلِكَ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ وَ لا تَتَّخِذُوا آياتِ اللَّهِ هُزُواً وَ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ ما أَنْزَلَ عَلَيْكُمْ مِنَ الْكِتابِ وَ الْحِكْمَةِ يَعِظُكُمْ بِهِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ عَليمٌ؛ بقرة/231). @yekaye 👇ادامه مطلب👇
هدایت شده از یک آیه در روز
ادامه تدبر 8️⃣ ( در قرآن) ▪️تنها یک آیه می‌ماند که همین آيه ۱۱ سوره حجرات است که خطابش مستقیما متوجه مومنان است و آنان را از اینکه همدیگر را مسخره کنند برحذر می‌دارد: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا يَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسى‏ أَنْ يَكُونُوا خَيْراً مِنْهُمْ وَ لا نِساءٌ مِنْ نِساءٍ عَسى‏ أَنْ يَكُنَّ خَيْراً مِنْهُنَّ وَ لا تَلْمِزُوا أَنْفُسَكُمْ وَ لا تَنابَزُوا بِالْأَلْقابِ بِئْسَ الاِسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإيمانِ وَ مَنْ لَمْ يَتُبْ فَأُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ». اگر این آیه را با سایر آیاتی که درباره مسخره کردن در قرآن کریم ناظر شده است می‌توان نتیجه گرفت که 🤔مسخره کردنی که در دنیا رخ می‌دهد، یکی از عادات دشمنان دین (اعم از خارجی: کافران؛ و داخلی: منافقان) است که عموما از جانب آنها نسبت به پیامبران، آیات و دستورات الهی رخ می‌دهد؛ و اگر نسبت به مومنان هم هست از زاویه ایمان آنهاست؛ ولی این آیه سوره حجرات تنها موردی است که مومنان دارند همدیگر را مسخره می‌کنند؛ و واضح است که آنان همچون منافقان نیستند که مومنان را به خاطر ایمانشان مسخره کنند؛ بلکه اشاره به اخلاق زشتی است که این اخلاق در درجه اول خصلت کافران و منافقان است، اما برخی از مومنان هم بدان آلوده می‌شوند؛ و شاید بدین جهت است که قرآن با نارحتی در آخر آیه ابراز می‌دارد که «چه بعد است نام فسق بعد از ایمان آوردن» و می فرماید اگر کسی که به این رذیله متصف شد اگر توبه نکند در زمره ظالمان است؛ و ظالم بودن وصفی است که خداوند عموما آن را برای کافران (مثلا: وَ الْكافِرُونَ هُمُ الظَّالِمُون‏؛ بقره/۲۵۴) و منافقان (مثلا: أَ في‏ قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ أَمِ ارْتابُوا أَمْ يَخافُونَ أَنْ يَحيفَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَ رَسُولُهُ بَلْ أُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُون‏؛ نور/۵۰) دانسته است. 📝ثمره با توجه به مقدمات فوق چه‌بسا بتوان گفت: مسخره کردن دیگران – حتی در جایی که مسخره‌کننده نمی‌خواهد دین و ایمان شخص مقابل را مسخره کند - بقدری زشت و دارای آثار مخرب است که انسان مسلمان و مومنی که مرتکب این عمل در حق برادر ویا خواهر ایمانی خود می‌شود اگر از این کاری که کرده توبه نکند به خاطر این عملش در عداد کافران و منافقان قرار خواهد گرفت. @yekaye
هدایت شده از یک آیه در روز
. 9️⃣ «لا یسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسی‏ أَنْ یكُونُوا خَیراً مِنْهُمْ وَ لا نِساءٌ مِنْ نِساءٍ عَسی‏ أَنْ یكُنَّ خَیراً مِنْهُنَّ» در تفسیر نور، در ذیل این آیه مطلبی با عنوان «ريشه‏هاى تمسخر» آمده که می‌خواهد برخی از عللی که قرآن کریم برای مسخره کردن برشمرده را گردآوری کند. خوبی بحث مذکور این است که مطلب را به صورت موضوعی (نه بر اساس کلیدواژه‌هایی خاص) تعقیب کرده؛ و به نظر می‌رسد اگر با این نگاه یکبار کل قرآن مرور شود بتوان موارد دیگری به فهرست ایشان افزود. در اینجا ۸ موردی که آنجا مطرح شده (تفسير نور، ج‏9، ص185-186) (با اصلاحات مختصری: که همه افزوده‌ها داخل کروشه است) تقدیم می‌شود تا انشاء الله زمینه باشد که موارد دیگر هم بدان افزوده شود. 📝ریشه‌های 🌵1. گاهى مسخره كردن برخاسته از ثروت است كه قرآن مى‏فرمايد: «وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ، الَّذِي جَمَعَ مالًا وَ عَدَّدَهُ» (همزه، 1- 2) واى بر كسى كه به خاطر ثروتى كه اندوخته است، در پيش رو يا پشت‏سر، از ديگران عيب‏جويى مى‏كند. [اگر آیه بعد نیز توجه شود: «يَحْسَبُ أَنَّ مالَهُ أَخْلَدَه‏» ریشه مسخره کردن ثروت‌اندوزی‌ای است که مبتنی بر دنیاطلبی و دل به دنیا خوش کردن است] 🌵2. گاهى ريشه‏ى استهزا، علم و مدرك تحصيلى است كه قرآن درباره اين گروه مى‏فرمايد: «فَرِحُوا بِما عِنْدَهُمْ مِنَ الْعِلْمِ وَ حاقَ بِهِمْ ما كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ» (غافر/83) آنان به علمى كه دارند شادند و كيفر آنچه را مسخره مى‏كردند، ايشان را فرا گرفت. 🌵3. گاهى ريشه‏ى مسخره، توانايى جسمى است. كفّار مى‏گفتند: «مَنْ أَشَدُّ مِنَّا قُوَّةً» (فصّلت/15) كيست كه قدرت و توانايى او از ما بيشتر باشد؟ 🌵4. گاهى انگيزه‏ى مسخره كردن ديگران، عناوين و القاب دهان پر كن اجتماعى است. كفّار فقرايى را كه همراه انبيا بودند تحقير مى‏كردند و مى‏گفتند: «ما نَراكَ اتَّبَعَكَ إِلَّا الَّذِينَ هُمْ أَراذِلُنا» (هود/27) ما پيروان تو را جز افراد اراذل نمى‏بينيم. 🌵5. گاهى به بهانه تفريح و سرگرمى، ديگران به تمسخر گرفته مى‏شوند. 🌵6. گاهى طمع به مال و مقام، سبب انتقاد همراه با تمسخر از ديگران مى‏شود. گروهى، از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله درباره‏ى زكات عيب‏جويى مى‏كردند، قرآن مى‏فرمايد: «وَ مِنْهُمْ مَنْ يَلْمِزُكَ فِي الصَّدَقاتِ فَإِنْ أُعْطُوا مِنْها رَضُوا وَ إِنْ لَمْ يُعْطَوْا مِنْها إِذا هُمْ يَسْخَطُونَ» (توبه/58) ريشه‏ى اين انتقاد طمع است، اگر از همان زكات به خود آنان بدهى راضى مى‏شوند، ولى اگر ندهى همچنان عصبانى شده و عيب‏جويى مى‏نمايند. 🌵7. گاهى ريشه‏ى مسخره، جهل و نادانى است. هنگامى كه حضرت موسى براى حل اختلاف و درگيرى دستور كشتن گاو را داد، بنى‏اسرائيل گفتند: آيا ما را مسخره مى‏كنى؟ موسى عليه السلام گفت: «أَعُوذُ بِاللَّهِ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْجاهِلِينَ» (بقره/67) به خدا پناه مى‏برم كه از جاهلان باشم. يعنى مسخره برخاسته از جهل و نادانى است و من جاهل نيستم. 🌵8. گاهى سرچشمه تمسخر، رياكارى و بهانه‏گيرى و شخصيت‏شكنى است. «يَلْمِزُونَ الْمُطَّوِّعِينَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ فِي الصَّدَقاتِ وَ الَّذِينَ لا يَجِدُونَ إِلَّا جُهْدَهُمْ فَيَسْخَرُونَ مِنْهُمْ» (توبه/79) @yekaye
هدایت شده از یک آیه در روز
. 1️⃣1️⃣ «وَ لا تَلْمِزُوا أَنْفُسَكُمْ» ابتدا مومنان را از تمسخر همدیگر برحذر داشت، و سپس «و از خودتان عیب‌جویی نکنید»؛ و در ادامه فرمود: «و القاب [زشت] بر همدیگر نگذارید». شاید کسی گمان کند که این دو تعبیر اخیر بر همان مسخره کردن دلالت دارند و فقط دارد تکرار می‌کند. اما این خلاف بلاغت است و از این رو اغلب مفسران سعی کرده‌اند وجه تفاوت اینها را بیان کنند: 🌴الف. محور تفاوت در دو فعل مسخره کردن و لمز (عیب‌جویی کردن) است. آنگاه تفاوت در این است که: 🌿الف.۱. این سه مورد به ترتیب از عام به خاص است: مسخره کردن عامترین حالت است، سپس لمز است که هر مسخره کردنی است که رو در رو باشد ولو با اشاره ؛ و سپس لقب گذاشتن است که حالت خاصی از این مسخره کردنِ رو در روست 📚التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏10، ص233-234 🌿الف.۲. مسخره کردن با هر بهانه و در حضور و غیاب ممکن است و بیشتر صبغه مادی دارد، اما لمز و عیب‌جویی ناظر به یافتن عیبی واقعی در شخص مقابل و به رخ کشدن آن است؛ و لقب زشت گذاشتن هم اگرچه با هر بهانه‌ای ممکن است اما بسیاری از اوقات کسی که شخصی را با لقب زشتی که بدان معروف شده لزوما قصد تمسخر وی را ندارد؛ از این رو به نظر می‌رسد نسبت اینها عام و خاص من وجه است، نه عام و خاص مطلق؛ در واقع اگرچه هرسه اینها به نحوی به تمسخر کردن برمی‌گردند اما در هریک از زاویه‌ای مورد تاکید است: اولی خود مسخره کردن و خندیدن به دیگران مورد توجه بوده، دومی اینکه درصدد یافتن و آشکار کردن عیب دیگران باشیم مورد توجه است (صرف نظر از اینکه با این کارمان قصد تمسخر هم داشته باشیم یا خیر)، و سومی اینکه از القاب زشت در مورد دیگران استفاده کنیم مورد توجه است (ولو این استفاده کاملا به عنوان یک عادت اجتماعی انجام شود و نه قصد تمسخر باشد و نه عیبی واقعی در او باشد). 🌿الف.۳. ... 🌴ب. تفاوت اینها در متعلق آنهاست؛ در اولی متعلق تمسخر را با تعبیری ناظر به «دیگران» مطرح کرد و در دومی با تعبیری ناظر به «خودتان»، و سومی در گذاشتن «لقب»؛ آنگاه: 🌿ب.۱. در گام اول با تعبیر «چه‌بسا آنان از شما بهتر باشند» خواست شدت بد بودن این را گوشزد کند؛ در مرتبه دوم با عبارت «انفسکم» آورد که مرتبه پایین‌تری است؛ و در اینجا مخاطب را همانند خود افراد (نه بهتر از آنها) معرفی کرد 📚مفاتيح الغيب، ج‏28، ص108 البته به نظر می‌رسد تعبیر «شاید از شما بهتر باشند» تعبیری ضعیف‌تر از «خودتان» است؛ زیرا در اولی به هر حال شخص دیگر در مقام مقایسه با گوینده است اما در دومی گویی دیگری‌ای در کار نیست و شخص با خودش چنین می‌کند. 🌿ب.۲. تمام مواردی که در تدبر ۱۲ مطرح خواهد شد می توان تبینی برای این حالت باشد. @yekaye
. 2️⃣1️⃣ «وَ لا تَلْمِزُوا أَنْفُسَكُمْ» اینکه انسان اهل مراقبه و محاسبه باشد و عیوب خویش را رصد و شناسایی کند قطعا کار خوبی است و واضح است که عیب‌جویی مذموم آنجاست که انسان درصدد کشف و ابراز عیب دیگران برآید. با توجه به اینکه خود فعل «لمز» هم عملا ناظر به شخص دیگر است، چرا در قرآن کریم این تعبیر ناظر به خود مطرح شده و فرموده است «وَ لا تَلْمِزُوا أَنْفُسَكُم» (حجرات/۱۱)؟ 🌴الف. آوردن کلمه «انفسکم» به منزله اشاره به حکمت این نهی است و مقصود این است که عيب‏جويى از مردم، در حقيقت عيب‏جويى از خود است. یعنی کل مؤمنان را به منزله نفس واحد قلمداد کرده که عیب‌جویی از همدیگر به مثابه عیب‌جویی از خودشان است چنانکه شبیه این کاربرد در جای دیگری با تعبیر «وَ لا تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُم‏« (نساء/۲۵) یا «اقْتُلُوا أَنْفُسَكُم‏» (بقره/۵۴؛ نساء/۶۶) مشاهده می‌شود. به تعبیر دیگر، با توجه به اخوتی که در آیه قبل در میان مسلمانان برقرار شده است عیب برادر به برادرش برمی‌گردد و کسی که عیب برادرش را بیان کند در واقع عیب خویش را بیان کرده است 🌴ب. چه‌بسا می‌خواهد بگوید نقل عيب ديگران، عامل كشف عيوب خود است. یعنی از دیگران عیب‌جویی نکنید که آنان هم از شما عیب‌جویی خواهند کرد و با این عملتان باب عیب‌جویی در جامعه را باز می‌کنید و با توجه به اینکه در هرکس بالاخره عیبی وجود دارد، همین موجب می‌شود که عیوب خودتان هم آشکار شود. 🌴ج. چه‌بسا می‌خواهد افراد فاسق را از بحث خارج کند؛ یعنی عیب کسانی که مانند خودتان متدین‌اند را آشکار نکنید؛ اما بیان عیب فاسق- بویژه اگر بازدارنده وی یا دیگران از انجام آن کار باشد- مشکلی ندارد. 🌴د. چه‌بسا «انفسکم» قرینه باشد که نهی «لاتلمزوا» اشاره به لازمه عمل است، نه خود عمل؛ یعنی مقصود این است که کاری انجام نکنید که در معرض عیب‌ گرفتن دیگران قرار گیرید؛ زیرا کسی که کاری انجام دهد که از او عیب‌جویی کنند به منزله کسی است که از خودش عیب‌جویی کرده است 🌴ه. چه‌بسا «انفسکم» به مثابه کل مجموعی در نظر گرفته شده و مراد این است که از تک تک خودتان در مجموع عیب‌جویی نکنید؛ به این بیان که اگر تک تک شما به عیب‌جویی روی آورد هریک از شما همان طور که عیب‌جویی کرده مورد عیب‌جویی هم واقع شده است؛ پس از خودتان عیب‌جویی کرده‌اید. 🌴و. ... @yek‌‌Aaye
. 5️⃣1️⃣ «وَ لا تَنابَزُوا بِالْأَلْقابِ» و القاب [زشت] بر همدیگر نگذارید 📜حکایت ابو بصير روایت کرده است: روزى خدمت امام صادق عليه السّلام رسيدم بعد از اینکه به سن پيرى رسیده بودم. وقتی بر ایشان وارد شدم نفس نفس می‌زدم. فرمودند: ابومحمد! این نفس نفس زدن چیست؟ گفتم: فدایت شوم. سنم زیاد شده و استخوانهایم سست گردیده و مرگم نزدیک شده است در حالی که نمی‌دانم سرانجامم در آخرت چه خواهد بود. فرمود: ابو محمّد! تو چنین حرفی مي‌زنى؟ عرض كردم: فدايت شوم چرا نگويم؟ فرمود: مگر نمي‌دانى خداوند تبارك و تعالى جوانان شما را گرامى ميدارد و از پيرمردان حيا مي‌كند! عرض كردم: چطور جوانان را گرامى ميدارد و از پيرمردان حيا مي‌كند؟ فرمود:جوانان شما را گرامى ميدارد از اينكه آنها را عذاب نمايد و از پير مردان شما حيا مي‌كند که از آنان حساب بكشد. خوشحال شدى‌؟ گفتم: آقا باز هم بفرمائيد؛ اینان به ما لقبى داده‌اند كه كمر ما را شكسته‌ و دلهای ما را میرانده و به واسطۀ آن، حاکمان خون ما را حلال مي‌دانند به واسطۀ حديثى كه فقهاى آنها نقل كرده‌اند. فرمود:منظورت لقب رافضى است‌؟ عرض كردم: بلى. فرمود: نه به خدا سوگند که آن نام را ايشان براى شما نگذاشته‌اند، بلکه خداوند شما را چنین نامید. مگر نميدانى كه هفتاد نفر از بنى اسرائيل در دربار فرعون دين او را پذيرفته بودند؛‌اما وقتى گمراهی فرعون و بر هدایت بودن موسی ع برایشان معلوم شد فرعون را رفض (رها) كردند و به موسى پيوستند و در ميان سپاه موسى اينها از تمام سپاهيان كوشش بيشتر در عبادت و فعاليت داشتند جز اينكه آنها فرعون را رفض (رها) كرده بودند. پس خداوند به حضرت موسى ع وحى كرد كه اين اسم را در تورات براى ايشان ثبت كن که من اين را ارزانی‌شان داشتم. سپس خداوند همين اسم را ذخيره نمود تا شما را بدان نامید هنگامی که شما نيز فرعون و هامان و سپاهيان آن دو را رفض (رها) كرديد و پيرو حضرت محمّد ص و آل محمّد ع شديد. خوشحالت كردم‌؟ گفتم: فدايت شوم باز بفرمائيد... 📚الإختصاص، ص104 @yekaye
هدایت شده از یک آیه در روز
. 8️⃣1️⃣ «بِئْسَ الاِسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإیمانِ» صرفا نفرمود «بِئْسَ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإیمانِ» (به معنای «بِئْسَ الفِسْقُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإیمانِ») و کلمه «الاسم» را به عنوان فاعل «بئس» آورد. شاید بدین جهت که اگرچه بسیار زشت است که کسی بعد از اینکه ایمان آورده، مرتکب فسق شود، اما این عبارت نمی خواهد فقط نمی‌خواهد به بد بودن خود این امر تذکر دهد، ‌بلکه می‌خواهد به بازنمایی آن در جامعه نیز تذکر دهد. به عبارت دیگر، یکبار کسی بعد از ایمانش مرتکب گناه و عملا فاسق می‌شود. این بد است؛ اما بدتر از آن که محل تاکید این آیه است فسق علنی ویا پخش شدن ارتکاب گناه مخفیانه است که موجب می‌گردد شخص در جامعه ایمانی متصف به نام فاسق شود؛ و این است که خیلی بد است و مورد تاکید در این آیه. 📜نقل شده که آیت الله بهجت قریب به این مضمون می‌فرمودند: 💢خدا کند گناه نکنیم؛ اگر هم گناه کردیم خدا کند گناه علنی نکنیم که تبعات اجتماعی داشته باشد.💢 📝نکته تخصصی : بازنشر مطالب در از منظر اگرچه اسلام بر پرهیز از گناه و عدم رواج بدی‌ها در جامعه اصرار دارد؛ اما افق خود در نهی از منکر را محدود به خود گناهان نمی کند و با بازنمایی گناهان در جامعه نیز به طور جدی مخالفت دارد. به تعبیر دیگر، در نگاه قرآنی، علاوه بر مدیریت اخلاقی جامعه و جلوگیری از آلودگی جامعه به رذایل اخلاقی، مدیریت فضای رسانه‌ای، و نحوه بازنمایی وقایع در جامعه نیز مورد توجه است؛ از این رو، فقط به بد بودن فسوق بعد از ایمان اشاره نکرد بلکه به بعد بودن چنین تسمیه‌ای تاکید نمود. این مطلبی است که در بسیاری از آیات دیگر قرآن کریم هم مورد تاکید قرار گرفته است، مانند آیه «إِنَّ الَّذينَ يُحِبُّونَ أَنْ تَشيعَ الْفاحِشَةُ فِي الَّذينَ آمَنُوا لَهُمْ عَذابٌ أَليمٌ فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَة: همانا کسانی که دوست دارند فحشاء در میان کسانی که ایمان آورده‌اند شیوع پیدا کند برایشان عذابی دردناک است در دنیا و آخرت» (نور/۱۹). تا حدی که پخش خبری درباره وقوع رفتار خلاف عفت از کسی حتی اگر دو سه شاهد عادل هم آن واقعه را مشاهده کرده باشند خلاف روال دینداری، و چنین نقل قول کردن‌هایی را دلیل بر دروغگو بودن افراد شمرده است؛ چنانکه می‌فرماید: «لَوْ لا جاؤُ عَلَيْهِ بِأَرْبَعَةِ شُهَداءَ فَإِذْ لَمْ يَأْتُوا بِالشُّهَداءِ فَأُولئِكَ عِنْدَ اللَّهِ هُمُ الْكاذِبُون: چرا برای این [ادعایشان درباره وقوع روابط نامشروع بین آن دو نفر]‏ چهار شاهد نیاوردند؟! پس چون آن شاهدها را نياوردند در نزد خداوند آنان خود دروغگويند».* در واقع قرآن کریم این روال که در میان ما رایج شده که هر حرفی را می‌شنویم (یا در شبکه‌های مجازی می‌خوانیم) ‌بلافاصله و بدون تحقیق کافی نشر می‌دهیم و آن را امری کم‌اهمیت می‌شمریم، گناهی بزرگ می‌داند: «إِذْ تَلَقَّوْنَهُ بِأَلْسِنَتِكُمْ وَ تَقُولُونَ بِأَفْواهِكُمْ ما لَيْسَ لَكُمْ بِهِ عِلْمٌ وَ تَحْسَبُونَهُ هَيِّناً وَ هُوَ عِنْدَ اللَّهِ عَظيم‏:آن گاه كه آن را زبان به زبان از يكديگر مى‏گرفتيد و با دهان‏هايتان آنچه را كه بدان علم نداشتيد مى‏گفتيد و آن را آسان مى‏پنداشتيد در حالى كه در نزد خدا بزرگ بود.» (نور/۱۵) ✳️* پی‌نوشت: آیه تاکید می‌کند که اثبات این واقعه نیازمند آمدن ۴ شاهد است (و می‌دانیم که شاهدی معتبر است که عدالتش احراز شود) و اگر ۴ شاهد نیاید کسی که ادعا می‌کند دروغگوست. این تعبیر نشان می‌دهد حتی اگر دو یا سه شاهد عادل هم واقعه را دیده باشند حق ندارند بیان کنند؛ و اگر بیان کردند مسلمانان حق و بلکه وظیفه دارند آنان را دروغگو به حساب آورند. 🤔همه اینها نشان می‌دهد که با اینکه قرآن کریم با وقوع عمل زناکاری مخالفت جدی دارد، اما مخالفت بسیار بیشتر و شدیدتری با پخش خبر زناکاری افراد دارد؛ به تعبیر دیگر، قرآن کریم این واقعیت تلخ را پیذرفته که حتی در جامعه دینی هم ممکن است افرادی به عمل شنیع زنا روی آورند، اما فضای رسانه‌ای را طوری مدیریت کرده که تنها اگر آنها بسیار وقیح بودند که عملشان را چنان علنی انجام دادند که ۴ شاهد عادل آن را مشاهده کرد در فضای عمومی اجازه نشر خبر و سپس محاکمه آنان مطرح شود. 💢 آیا رویه ما که خود را مسلمان و پیرو قرآن می‌دانیم در نشر اخبار مربوط به انحرافات اخلاقی در جامعه با این آیات تناسبی دارد؟! @yekaye
هدایت شده از یک آیه در روز
. 9️⃣1️⃣ «بِئْسَ الِاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِيمانِ» بد است که کسی بعد از اینکه ایمان آورده، مرتکب فسق و سزاوار نام فاسق شود. وقتی فرمود بد است، یعنی اگر چنین شد دیگر مومن نیست؟ یا هنوز مومن است؟ اساسا آیا ایمان و فسق قابل جمع شدن است؟ 📝بحث : ❗️ اینکه آیا ایمان با فسق و گناه (بویژه گناه کبیره)‌قابل جمع است یا خیر، از مسائل جنجالی اسلام از همان آغاز بوده‌اند. ▪️خوارج اصرار داشتند که کسی که مرتکب گناه کبیره شود و توبه نکند مسلمان نیست؛ و ▪️ظاهرا معتزله هم به این قول متمایل بوده و ذیل این آیه تعابیری دارند که گویی آیه هشدار می دهد که بین ایمان و فسق جمع نمی‌شود (مثلا: ر.ک: نظر زمخشری در الكشاف، ج‏4، ص370-371 و توضیح ابوحیان برای سخن وی و رمانی در البحر المحيط، ج‏9، ص518 ). ▪️از آن سو مرجئه می پنداشتند که هیچ نسبتی بین ایمان و فسق نیست و بدترین فاسق اندک خدشه‌ای به ایمانش وارد نمی‌شود. 🔸در این میان، شیعه بر این باور است که اگرچه روح فسق با روح ایمان ناسازگار است، اما چنین نیست که هرکسی با ارتکاب هر فسق و گناهی از زمره مومنان کاملا خارج شود؛ بلکه ایمان امری ذومراتب است که اتفاقا در بسیاری از مومنان (بلکه تمام مومنانی که به مقام عصمت از گناه نرسیده‌اند؛ که چنین عصمتی اعم است از عصمت ذاتی که در پیامبران و امامان است؛ و عصمت اکتسابی که در بسیاری از اولیای خدا یافت می شود) با مراتبی از فسق جمع می‌شود. بله، مراتبی از ایمان هست که فسق ذره‌ای بدان راه ندارد؛ و مراتبی از فسق هم هست که انسان را کاملا از ایمان بیرون می‌برد. 🤔شاید توجه به این اثر متقابل بهتر از همه در برخی روایات منعکس شده که می فرمایند در لحظه گناه روح ایمان از شخص جدا می‌شود و بعد از پایان گناه به وی برمی‌گردد؛ و هشدار داده‌اند که از فسق و فجور اجتناب کنید که مبادا روح گناه که از شما زایل شد دیگر برنگردد؛ و در برخی روایات هم چنین عبارت شده که با ارتکاب گناه، از اسلام خارج نمی‌شود اما از ایمان خارج می‌شود. 📚الكافي، ج‏2، ص278-285 @yekaye