هدایت شده از یک آیه در روز
.
4⃣ «وَ یقُولُونَ مَتی هذَا الْوَعْدُ إِنْ كُنْتُمْ صادِقینَ»
این کافران نگفتند «اگر راست میگویید» بلکه گفتند «اگر واقعا راستگو بودهاید»❗️
چرا؟
🍃الف. میخواهند به مردم القا کنند که پیامبران و مومنان دروغگویند❗️
💠نکته #جامعهشناختی
تهمت دروغگو بودن به مومنان و پیامبران، از مهمترین حربههایی است که کافران در پیش گرفتهاند؛
اما استدلال آنها برای این تهمت جالب است: اینکه وعده آنان هنوز محقق نشده، پس آنها دروغگویند‼️
و جالب اینجاست که اتفاقا آنها نگفته بودند که این وعده همین امروز و فردا محقق میشود، که محقق نشدنش دلیل بر دروغگوییِ آنان باشد❗️
💠ثمره #اخلاقی (بویژه برای کاربران #شبکههای_اجتماعی❗️)
در برابر شایعات و تهمتهایی که کفرپیشگان میزنند بسیار باید مراقب بود که مبادا ما هم بدون تحقیق آن تهمتها را باور و تکرار کنیم❗️
🍃ب. ...
@Yekaye
هدایت شده از یک آیه در روز
.
3⃣«لا تَحْسَبَنَّ الَّذينَ ... يُحِبُّونَ أَنْ يُحْمَدُوا بِما لَمْ يَفْعَلُوا فَلا تَحْسَبَنَّهُمْ بِمَفازَةٍ مِنَ الْعَذابِ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَليمٌ»
این گونه نیست که اگر عدهای کسی را مورد ستایش و تحسین قرار دادند، حتماً آن شخص آن کار را انجام داده باشد❗️
و یا اینکه حتما او آدم خوبی باشد و سزاوار جهنم نباشد‼️
📝نکته #جامعهشناختی
🌐 درباره پدیده #سلبریتی
از پدیدههای شوم و آثار مخرب رسانههای جمعی مدرن، پیدایش عدهای است که آنان را #سلبریتی میخوانند و قبلا #ستاره نامیده میشدند.
💢هر فرد مشهوری سلبریتی نام نمیگیرد؛ بلکه «سلبریتی» مشهوریتش را صرفاً به خاطر حضور در رسانههای جمعی به دست آورده؛ تا حدی که برخی تعبیر میکنند «سلبریتی» شهرتش را نه مدیون تلاشهای واقعی، بلکه مدیون سیستم است.💢
تا پیش از پیدایش شبکههای اجتماعی مجازی، مهمترین تولید کننده این شخصیتها (که آن موقع به «ستاره« معروفتر بودند) #سینما و تلویزیون بود؛
و مهمترین ویژگی چنین اشخاصی آن است که به جای اینکه شخصیت حقیقیِ خودشان مورد توجه قرار گیرد، #بازیگرند و بازیگریشان آنان را مشهور کرده است. #بازیگر، یعنی کسی که ماسکی به چهره میزند و نقش شخصی غیر از خودش را ایفا میکند.
پیدایش شبکههای اجتماعی مجازی موجب گردید، بازیگران منحصر به بازیگران فیلم و تئاتر نشوند،
🤔بلکه فضای مجازی ظرفیتی برای بازیگری افراد پدید آورد:
هرکسی در این عرصهها، به جای اینکه خودش باشد، نقشی که برای مخاطبان جذابیت داشته باشد ایفا میکند، جذابیتی که حتی میتواند به خاطر خشونت و رذالت باشد؛ نه صرفا خوبیها❗️
💢اینان واقعا مصداق این آیهاند:
بشدت مورد توجهاند و مرتبا از جانب طرفداران (فالوورها) تایید و ستوده میشوند؛
اما اینها هیچیک دلیل بر آن نیست که آن کاری که ادعایش را هم میکنند واقعا انجام دادهاند؛
و این را هم نقصی برای خود نمیبینند؛ چون «بازیگر»ند❗️
و به قدری این گونه ارزشگذاری باطل در ذهن مردم رواج دارد که در این آیه دوبار با تاکید بیان کرد که
🤔«لا تَحْسَبَنَّ ... لا تَحْسَبَنَّهم»🤔
💢در انحطاط #مدرنیته و نفی #انسانیت در این دوره همین بس که #بازیگران #الگو شدهاند💢
(الگو کسی باید باشد که کمالی را به دست آورده؛
اما امروزه کسانی الگو شدهاند که خودشان هیچ نباشند و تنها کمالشان این است که ادای دیگران را درآورند و نقش بازی کنند❗️)
✅تبصره
سخن فوق، نکوهشِ شغل افرادی که بازیگرند، نیست؛
بلکه نکوهشِ انسانهایی است که بازیگران – که از آن جهت که بازیگرند، شخصیت «خود»شان هیچ و پوچ است- را الگوی خود قرار دادهاند.🤔
@Yekaye
هدایت شده از یک آیه در روز
.
1️⃣ «وَ آتُوا النِّساءَ صَدُقاتِهِنَّ نِحْلَةً فَإِنْ طِبْنَ لَكُمْ عَنْ شَيْءٍ مِنْهُ نَفْساً فَكُلُوهُ هَنيئاً مَريئاً»
⭕️و به زنان مهریههایشان را هدیه بدهید. ⭕️
این آیه به اجماع شیعه و سنی، دلالت دارد بر وجوب پرداخت مهریه به زن توسط مرد
📚 (البحر المحيط، ج3، ص511)
و این مطلب بقدری قطعی است که علاوه بر اصل آن، علمای شیعه و سنی اجماع دارند که اگر ازدواج بدون مهریه انجام شود، پرداخت «مهر المثل» (= معادل مهریهای که عرفاً رایج است) بر مرد واجب میگردد.
📚(الخلاف (شیخ طوسی)، ج4، ص363)
📝 #فلسفه_مهریه
#مهریه هدیه مرد است به زنی که میخواهد با او ازدواج کند؛
و اصلا وجه تسمیه «مهریه»به «صدُقه» را این دانستهاند که نشانه راستین بودن علاقه مرد به زن است.
🔖(نکات ادبی: https://eitaa.com/yekaye/5761 )
در واقع،
در اسلام مقرر شده مرد به علامت اینکه به زن نشان دهد که من تو را دوست دارم و واقعا خواهان توأم در همان ابتدای ازدواج یک هدیه ارزشمندی به او بدهد؛
و با افزودن کلمه «نحله» (که به معنای هدیهای است که انسان کاملا با طیب خاطر میدهد و به ازایش چیزی نمیخواهد) بر اینکه این اقدام جز هدیه و پیشکشی و عطیه وجه دیگری ندارد تاکید کرده است.
چنین هدیه دادنی بقدری در شکلگیری و تقویت محبت بین زن و شوهر موثر است که حتی در روابط غیرشرعی نیز، غالبا این پسر است که ابتدا به دختر ابراز محبت میکند، هدیهای میدهد، و سعی میکند برای او هزینه کند.🤔
💠نقدی #جامعهشناختی بر وضعیت ما💠
هدف اصلی اسلام از وضع قانون مهریه، تشدید محبت بین زن و شوهر و تقویت پیوند زناشویی بوده است.
مساله این است در نگاه عمیق انسانی- اسلامی، نظام خانواده با تمام نظامات اجتماعی متفاوت است و منطق و معیار ویژهای دارد جدا از منطقها و معیارهایی که در سایر تاسیسات اجتماعی به کار میرود. (نظام حقوق زن در اسلام، ص13)
هدف از ایجاد هر #سازمان_اجتماعی، انجام شراکت به منظور رسیدن به نفع و فایده بیشتر برای طرفین است،
از این رو، منطق اصلیِ حاکم بر نظامات اجتماعی #عدالت است:
افراد باید #حد_و_مرز خود را از ابتدا دقیقا مشخص کنند که اگر در فرایند همکاری مشکلی پیش آمد براحتی و بدون اینکه ظلمی بشود بتوانند از هم جدا شوند؛
اما
هدف از #خانواده، صرفا یک شراکت برای نفع بیشتر نیست؛ بلکه تکمیل هریک از زن و مرد و رسیدن به وحدت روحیای است که از آن به #عشق تعبیر میشود: ابتدا بین زوجین، و سپس تجربه کردن محبت بیدریغ در خصوص فرزندان؛ که تجربه عشق ورزیدن و محبت کردن شکوفاییای برای روح انسان میآورد که جای دیگر به دست نمیآید.
به تعبیر قرآنی، منطق اصلی حاکم بر خانواده، تحقق #مودت_و_رحمت است:
«وَ مِنْ آياتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً لِتَسْكُنُوا إِلَيْها وَ جَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً إِنَّ في ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُون» (روم/21).
بدین ترتیب،
میزان اصلی در مطلوبیت روابط خانوادگی، تحقق #مودت_و_رحمت، و #برداشتن_مرزها و فاصله های بین زوجین، و والدین و فرزندان است؛ نه تحقق #عدالت، که در گروی #تثبیت_حد_و_مرزهای بین افراد میباشد.
🤔 البته عدالت، به عنوان #کف_وضعیت_خانوادگی قابل قبول است؛
یعنی اسلام رویهای در پیش گرفته و قوانینیش را به گونهای قرار داده که اگر مودت و رحمت (عشق) در فضای خانواده حاصل نشد، دست کم کسی به دیگری ظلم نکند؛
🤔🤔اما تفاوت بسیار است بین اینکه دغدغه اصلی در خانواده (همچون سایر نظامات اجتماعی) این باشد که ظلمی رخ ندهد، با اینکه دغدغه اصلی این باشد که مودت و رحمت حاصل شود.
💢مثلا
🔻وقتی دغدغه اولی عدالت، و نه عشق، باشد، «جنگ اول به از صلح آخر» میشود، در هنگام تاسیس شرکت سختگیری میشود، قراردادهای با وسواس نوشته و بر آن شاهد گرفته میشود؛ ولی در مقام به هم زدن شرکت، صرف توافق طرفین کافی است؛ زیرا خود این شرکت هیچ قداست و ارزشمندی خاصی نداشته؛
🔺اما وقتی دغدغه اصلی تحقق مودت و رحمت میباشد، در شکلگیری نهاد خانواده بنا بر آسان گرفتن میباشد، و صرفا در اصل انتخاب (مناسب بودن همسر) تاکید میشود، و وقتی این مقدار رعایت شد، بنا بر سهلگیری است، حتی تاسیس خانواده نیاز به شاهد ندارد؛ اما در مقابل، برای به هم زدن آن سخت گیری میشود، افراد به مدارا و تحمل همدیگر توصیه میشوند و طرفین به آوردن شاهد و حَکَم الزام میشوند، تا بلکه شاید به میانجیگری آنها این نهاد مقدس از هم نپاشد.
@yekaye
👇ادامه توضیح #فلسفه_مهریه👇
هدایت شده از یک آیه در روز
.
1⃣ «لِلرِّجالِ نَصيبٌ مِمَّا تَرَكَ الْوالِدانِ وَ الْأَقْرَبُونَ وَ لِلنِّساءِ نَصيبٌ مِمَّا تَرَكَ الْوالِدانِ وَ الْأَقْرَبُونَ مِمَّا قَلَّ مِنْهُ أَوْ كَثُرَ نَصيباً مَفْرُوضاً»
میراث هرکس، در درجه اول به فرزندان و خویشاوندان وی میرسد؛ و این آیه خط بطلانی کشید بر این سنت جاهلی – که تا یکی دو قرن پیش در جوامع غربی هم وجود داشت – که ارث را فقط به افراد مذکر میداد.
💠نکته #جامعهشناختی (مقایسه احیای #حقوق_زن در اسلام و غرب)
اسلام از سیزده قرن قبل از غرب، تصریح کرد که هم مردان و هم زنان، هر دو از ارث سهمی دارند، خواه اموال باقیمانده از متوفی، کم باشد، خواه زیاد.
@yekaye
هدایت شده از یک آیه در روز
.
9️⃣ «وَ عاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ»
مبنای معاشرت با زنان باید بر اساس «معروف» باشد، نه بر اساس «تساوی محض» و نه بر اساس «تعصبهای سنتی»‼️
🔖بحث تخصصی #جامعهشناختی:
#تساوی زن و مرد
تضییع #حقوق_زنان در بسیاری از جوامع سنتی، و به طور خاص، تضییع فاحش حقوق زنان در غرب تا یک قرن گذشته، که حتی حق مالکیت و استقلال اقتصادی را برای آنان به رسمیت نمیشناختند، در کنار منافع نظام سرمایهداری برای استخدام زنان هم به عنوان کارگر ارزانقیمت، و هم استفاده از ابعاد جنسی او به عنوان ابزاری برای فروش بیشتر کالا، و نیز به عنوان یک کالای قابل معامله، دست به دست هم داد تا نهضت احیای حقوق زن در غرب، با شعار تساوی زن و مرد، بیش از آنکه در مسیر احیای حقوق زن گام بردارد به سمت استثمار زن، و نابودی کانون خانواده قدم نهد. (نظام حقوق زن در اسلام، (مطهری)، ص12-23)
⛔️در مقابل این جریان،
🔹 برخی مانند شهید مطهری از همان کلمه «تساوی حقوق» استفاده کردند، اما آن را ذیل مفهوم عدالت بازتعریف نمودند؛ و توضیح دادند که تساوی، زمانی واقعا ارزش است که در راستای عدالت باشد. در واقع، اینان هشدار دادند که تساوی در جایی قابل دفاع است که تشابه در کار باشد: اگر بخواهیم ده عدد خودکار را بین دو نفر توزیع کنیم، اقتضای عدالت این است که به هریک 5 خودکار بدهیم؛ اما در جایی که با امور نامتشابه سر و کار داریم، تساوی به معنای عدالت، تنها زمانی میسر میشود که مساله را به عنوان سرجمع نهایی درنظر بگیریم نه تساوی جزئینگر: اگر 3 خودکار و 2 ماژیک و 1 رواننویس (که قیمت رواننویس سه برابر خودکار باشد) داشته باشیم، اقتضای عدالت این نیست که به هریک صرفا 3تا از اینها را بدهیم، بلکه یک رواننویس و یک ماژیکی که به یک نفر داده میشود معادل 3 خودکار و یک ماژیکی است که به نفر دوم داده میشود. اگر زن و مرد واقعا تفاوتهای جسمی، روانشناختی، و جامعهشناختیای دارند، اقتضای مساواتی که از جنس عدالت است، این است که حقوق آنان با لحاظ تفاوتهایی که بین آنان وجود دارد، طراحی شود.
🔹و برخی مانند علامه طباطبایی، از ابتدا در برابر کلمه «تساوی» ایستادند و به زبان حال گفتند: وقتی مساله اصلی ما عدالت است و عدالت لزوما به معنای تساوی نیست، بگوییم که احیای حقوق زن در گروی تساوی آنها نیست؛ بلکه در گروی آن است که در معیشت و معاشرت، آن گونه که واقعا پسندیده و معروف است عمل شود: انسانها در ابعادی از معیشتشان با هم مساویاند، طبیعی است که در این ابعاد از حقوق و جایگاه اجتماعی مساوی برخوردار باشند؛ اما در عین حال، جامعه به طبقات مختلفی تقسیم میشود که این طبقات در برخی از ابعاد واقعا با هم تفاوت دارند؛ و نباید اصل مشترک انسانیت را بهانهای برای نادیده گرفتن این تفاوتها قرار داد. این تفاوتها را در عرصههای مختلفی همچون قوت و ضعف، علم و جهل، بزرگی و کوچکی، ریاست و مرئوسیت، و ... می توان ملاحظه کرد که هریک اقتضائات خاصی دارد. طبقهبندی انسانها در طبقات مردان، زنان، کودکان، از جمله این دستهبندیهاست: اگر معامله کودکان خردسال ممنوع و غیرقانونی اعلام میشود، اقتضای عرفی این طبقه از جامعه است؛ و خطاست که خیال کنیم اقتضای عدالت و تساوی حقوق این است که هیچ فرقی بین افراد در هیچ زمینهای نماند. (الميزان، ج4، ص256) به همین ترتیب میتوان گفت اگر برخی از مشاغل اجتماعی صرفا باید به کسانی که در طبقه عالمان و متخصصان آن عرصه قرار دارند داده شود، به معنای تضییع حقوق دیگران نیست. ویا اینکه اگر کسی در مقام ریاست قرار گرفت امتیازات و امکاناتی باید در اختیارش قرار گیرد که در اختیار دیگران قرار نمی گیرد، ترجیح ظالمانه باشد. البته تردیدی نیست که تفاوت افراد در برخی طبقات بدین معنا نیست که آنها هیچ شباهتی با هم ندارند، اما اینکه به بهانه تساوی زن و مرد، همه تفاوتهای واقعی که عرف هر جامعهای میفهمد مورد انکار قرار گیرد، ظلمی مضاعف به زنان را در پی خواهد داشت.
@yekaye
👇ادامه مطلب👇
هدایت شده از یک آیه در روز
.
🔟 «وَ عاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ فَإِنْ كَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ يَجْعَلَ اللَّهُ فيهِ خَيْراً كَثيراً»
حتی اگر از زنان بدتان میآید، باز با آنان بر اساس معروف معاشرت کنید! چرا که خوشایند و بدآیند شما معیار نیست❗️
💠نکته تخصصی #جامعهشناختی
معنایی که در نظر اول از تعبیر «فَإِنْ كَرِهْتُمُوهُنَّ» به ذهن میرسد این است که اگر از این زنان که همسرتان هستند خوشتان نمیآمد و تمایلی به ادامه زندگی مشترک با آنان نداشتید ...» که در این حالت کلمهای در تقدیر است؛ یعنی: اگر «باقی ماندن در نکاح با» آنان را خوش ندارید.
🤔اما
برخی از مفسران یک معنای دیگر هم برای این آیه مطرح کردهاند؛ و آن اینکه
هیچ کلمهای در تقدیر نگیریم و بد آمدنِ آنان مستقیما ناظر به خود زنان باشد، نه نکاح با آنان؛
که در این صورت اشاره است به تعصبی که در برخی از مردان در جاهلیت وجود داشت و هنوز در میان برخی از افراد وجود دارد که زنان را موجودی ناقص که هیچگاه به حد انسانیت نمیرسد و صرفا طفیلی وجود مرداناند قلمداد میکنند و به همین جهت هرگونه معاشرت و حضور آنان در جامعه را برنمیتابند و بر این باورند که زنان باید همواره تحت استیلا و اطاعت محض از مردان زندگی کنند.
🤔آنگاه قرآن کریم به تعبیر «عاشروهن بالمعروف» این تعصب را به چالش کشیده و از مردان خواسته که بر اساس معروف، (یعنی آنچه واقعا در عرف زندگی بشری شایسته است) با زنان معاشرت کنند؛ و اگر زنان را ناخوش میدارند، بدانند که معیار صرفا خوشایند و ناخوشایند آنان نیست؛ چهبسا چیزهایی که آنان ناخوشایند میدانند در حالی که خداوند خیر فراوانی در آن قرار داده است.
📚 (الميزان، ج4، ص257 )
@yekaye
هدایت شده از یک آیه در روز
.
⏸ ) «وَ عاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ»
ضابطه روابط بین زنان و مردان، باید «عرف جامعه دینی» باشد؛ نه «اختلاط بیضابطه»، و نه «محدودیت از روی تعصب»
💠نکته تخصصی #جامعهشناختی
غلبه فضای مدرنیته در کشور ما وضعیت را به گونهای درآورده که
🔻برای بسیاری از مردان و زنان، حتی مردان و زنان مذهبی، برقراری روابط با افراد نامحرم، حتی در حد اختلاط بسیار صمیمانه و عاطفی و شوخی و ...، به صورت امری کاملا عادی و بیاشکال درآمده است.
🔻در سوی دیگر برخی گمان میکنند که حد مجاز روابط زن و مرد نامحرم در اسلام، بسنده کردن به موارد اضطرار است؛ و هرگونه حتی گفتگو با یک زن نامحرم، در جایی که ضرورت این گفتگو به حد وجوب نرسیده باشد، دور شدن از تعالیم اسلام است.
🤔آن خطایی که در هردوی این نگاهها مشترک است، این است که به تفاوت موقعیت افراد با همدیگر بیتوجهاند و روابط بین افراد نامحرم در همه شرایط را با یک چوب میرانند.
در این آیه، ضابطه روابط و معاشرت بین زن و مرد را #معروف قرار داده است؛
یعنی معیار را در روابط زن و مرد روشی است که جامعه با در نظر گرفتن راهنمایی عقل و شرع و فطرت میپسندد و در #عرف جامعه مومنان قابل قبول است؛
و این عرف، در موقعیتهای مختلف، اقتضائات متعددی دارد:
مثلا بحث پر شور و حرارت یک ساعته یک دانشجوی دختر در راهروی دانشگاه با استاد خود خلاف عرف دینداران نیست
اما همین سبک گفتگوی همین دختر با همان استاد در داخل یک پاساژ میتواند خلاف عرف جامعه متدینان باشد.
🔖(این تحلیل را آقای امیرحسین بانکیپور در مقالات و سخنرانیهای خود به عنوان نظریه رابطه دختر و پسر بر اساس معروف، در مقابل رابطه بر اساس اختلاط ویا اضطرار مطرح کرده است.)
@yekaye
هدایت شده از یک آیه در روز
.
4️⃣1️⃣ «عاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ فَإِنْ كَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ يَجْعَلَ اللَّهُ فيهِ خَيْراً كَثيراً»
حلّ مشكلات خانواده و داشتن حلم و حوصله، براى سعادت فرزندان، بهتر از جدايى و طلاق است. (تفسير نور، ج2، ص261)
💠نکته تخصصی #جامعهشناختی
تفاوت #ازدواج_در_اسلام_و_غرب
در مدرنیته تلقی افراط و تفریطیای از مساله ازدواج پدید آمد که در سست شدن بنیاد خانواده بسیار موثر بود:
⭕️از یکسو، عدهای ازدواج را کاملا به عنوان یک نهاد اجتماعیای قلمداد کردند که همچون عموم شرکتها و موسسات اجتماعی، قواعدش فقط به دلخواه و قرارداد موسسان آن وابسته است؛ یعنی صرف یک شراکت برای نفع بیشتر بردن؛ و از این رو، خانواده هیچ تقدسی ندارد، و برهمزدن آن همانند پایان دادن به کار هر موسسه و شرکتی است که صرفا به دلخواه موسسان آن وابسته است.
📛از سوی دیگر، با تاکید افراطی بر مفهوم عشق از سویی، و به خاطر تنگنایی که در حقوق کلیسایی وجود داشت (که اگر کسی ازدواج میکرد حق طلاقی در کار نبود و طرفین تا آخر عمر باید به پای هم میماندند و میسوختند) عدهای ازدواج را متوقف بر پیدایش عشق بین دو نفر قلمداد کردند
و به جای اینکه زن و مرد با تاسیس زندگی مشترک، بتدریج به افق عشق برسند، با برقراری روابطی با عنوان دوستدختر/ دوستپسر از تاسیس رسمی خانواده، تا پیش از اینکه به خیال خود به عشق برسند، خودداری نمودند؛
چنانکه امروزه حتی مردان و زنان فراوانی در جوامع غربی پیدا میشوند که از همدیگر بچهدار هم شدهاند اما هنوز به این نظر نرسیدهاند که برای هم مناسبند و هنوز رسما با هم ازدواج نکردهاند❗️
🕋اما در نگاه اسلامی،
🔺از طرفی پیوند ازدواج یک پیوند مقدس، و به تبع آن، خانواده متمایز از تمامی شرکتهای اجتماعی دلبخواهی است؛ پیوندی است که به همه انسانها توصیه شده که در آن درگیر شوند و خودداری از آن، اگر چه حرام نشده، اما بشدت مذمت شده است؛ چرا که تعالی و رشدی برای انسان دارد که در هیچ جای دیگری این نحوه رشد حاصل نمیشود (تعلیم و تربیت در اسلام، مطهری، ص165-169)
🔺و از سوی دیگر، اگرچه وضع مطلوب روابط خانوادگی را حصول آرامش و تحقق مودت و رحمت معرفی نموده: «وَ مِنْ آياتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً لِتَسْكُنُوا إِلَيْها وَ جَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَة» (روم/۲۱) و اگرچه راه طلاق را برای افرادی احساس میکنند نمی توانند به زندگی مشترک ادامه دهند باز گذاشته، اما این گونه نیست که اگر چنین فضایی همان ابتدا در خانواده شکل نگرفت، آن خانواده را نامطلوب قلمداد کند و ادامه آن را بیحاصل بشمارد؛ بلکه از طرفین میخواهد در برابر ناملایمات این مسیر و حتی ناخرسندی زن و شوهر از همدیگر صبر پیشه کنند که خداوند خیر فراوانی در آن قرار میدهد.
🤔شاید این خیر فراوان آن باشد که با همین صبر و همراهی در سختیهاست که کمکم روح زن و مرد و افقهای معرفتی و احساسی آنها به هم نزدیک میشود و بتدریج عشق به همدیگر را در خود تجربه خواهند کرد.
در واقع،
💢اگرچه رسیدن به عشق یکی از آرمانهای خانواده مطلوب است، اما بسیار خطاست که شروع تشکیل خانواده را در گروی تحقق این آرمان قلمداد کنیم و نرسیدن به این آرمان در هر مرحلهای از زندگی مشترک را دلیل بر ناموفق بودن خانواده و بهانهای برای برهم زدن این کانون مقدس قرار دهیم.💢
🔖همچنین به تدبر 17 توجه کنید.
@yekaye
هدایت شده از یک آیه در روز
.
2️⃣ «اسْتِبْدالَ زَوْجٍ مَكانَ زَوْجٍ»
ازدواج مجدّد از نظر اسلام مجاز است. (تفسير نور، ج2، ص261)
💠ثمره #جامعهشناختی
در مسیحیت تحریفشدهی رایج در غرب، نهتنها اصل ازدواج مذموم بود و تجرد مقدس شمرده میشد (چنانکه کشیشان موظفند تا آخر عمر ازدواج نکنند) بلکه اگر دو نفر به ازدواج اقدام میکردند، حتی اگر بعد از مدتی میفهمیدند که امکان زندگی مشترک وجود ندارد تا آخر عمر حق نداشتند از هم جدا شوند و ازدواج مجددی در پیش گیرند❗️
به نظر میرسد یکی از معضلاتی که در غرب منجر به پدیده شوم #دوستدختر و #دوستپسر شد همین حکم ناصواب بود، یعنی افراد کمکم به این سمت سوق داده شدند که مدتی طولانی با هم بودن (حتی برقراری رابطه جنسی و بچهدار شدن) را تجربه کنند تا اگر به این جمعبندی رسیدند که با هم مشکلی نخواهند داشت به ازدواج اقدام کنند.
💢اسلام با مجاز شمردن طلاق و ازدواج مجدد، عملا مانع شکلگیری چنین واقعهای شد؛
و از این رو،
اگر مردم در جوامع غربی از روی یک اضطرار اجتماعی به سوی دوستیهای غیرمجاز دختر و پسر کشیده شدند،
اما در کشورهای اسلامی، وقوع این رفتارها، و پدیدههایی مثل #ازدواج_سفید و ...، صرفا ناشی از یک #ابتذال_فرهنگی و خودباختگی و مرعوبیت در مقابل #سبک_زندگی غربی است؛
زیرا در احکام اسلام بنبستی که توجیهگر و بهانهای برای روی آوردن به چنین منکراتی باشد وجود ندارد.
@yekaye
هدایت شده از یک آیه در روز
.
5️⃣ ) «وَ لا تَنْكِحُوا ما نَكَحَ آباؤُكُمْ مِنَ النِّساءِ إِلاَّ ما قَدْ سَلَفَ إِنَّهُ كانَ فاحِشَةً ...»
قرآن کریم کلمه «فاحشة» را برای گناهانی مثل زنا (وَ لا تَقْرَبُوا الزِّنى إِنَّهُ كانَ فاحِشَةً وَ ساءَ سَبيلاً؛ اسراء/32) و لواط (وَ لُوطاً إِذْ قالَ لِقَوْمِهِ أَ تَأْتُونَ الْفاحِشَةَ ما سَبَقَكُمْ بِها مِنْ أَحَدٍ مِنَ الْعالَمينَ؛ اعراف/80) به کار برده است، که روابطی بوده که در نگاه خود افراد هم در قالب ازدواج نبوده است.
🤔چرا برای اقدامی که آن را نوعی ازدواج میدانستهاند هم این کلمه را به کار برد؟
🍃الف. زن پدر، به منزله مادر است؛ و با این تعبیر میخواهد همان قبح شدیدی که برای ازدواج با مادر هست، برای ازدواج با نامادری مستقر کند.
📚(اقتباس از تفسير نور، ج2، ص264)
🍃ب. نشان دهد که صرف قرارداد اجتماعی و رابطهای را ازدواج شمردن، موجب خروج آن از فحشاء نمیشود.
💠نکته تخصصی #جامعهشناختی:
درباره #همجنسگرایی
نکته فوق بخوبی نشان میدهد صرف اینکه در برخی از کشورها روابط جنسی بین دو همجنس را قانونی کرده و عنوان «ازدواج» بر آن نهادهاند ذرهای از فاحشه بودن آن نمیکاهد.
@yekaye
هدایت شده از یک آیه در روز
.
🔟 «حُرِّمَتْ عَلَيْكُمْ ... أَنْ تَجْمَعُوا بَيْنَ الْأُخْتَيْنِ»
ازدواج همزمان با دو خواهر، معمولًا آنان را به حسادت و رقابت شخصى و جنسى مىكشاند و علاقههايشان به عداوت مىانجامد. شايد نهى به اين خاطر باشد. (تفسير نور، ج2، ص265)
📝نکته تخصصی #جامعهشناختی
معروفترین حالتی که #خواستگاری و #ازدواج با زنی حرام است و آن زن #محرم انسان هم نیست، زنان شوهردار است مادامی که از شوهرشان «به طور کامل» جدا نشدهاند. (قید «به طور کامل» اشاره است به اینکه باید «عده» را هم سپری کرده باشند، زیرا در دوران «عده» هنوز طرفین اجازه رجوع و از سرگیری رابطه زناشویی را دارند).
اما در اسلام یک مورد هم وجود دارد که زن حتی اگر شوهر هم نداشته باشد، با اینکه جزء محارم انسان نیست، خواستگاری و ازدواج با او حرام است؛ و آن #خواهر_زن است.
💐شواهد متعددی وجود دارد که تشریع این حکم، صرفا برای رعایت شأن و عواطف و احساسات زنان بوده است؛
در واقع،
با اینکه بسیاری از زنان، ازدواج شوهرشان با زن دومی را نمیپسندند، اما دست کم چون این ازدواج برای رفع یک مشکل مهم اجتماعی ضرورت دارد (که در این باره در جلسه 928، تدبر 8 توضیح کافی ارائه شد: http://yekaye.ir/an-nesa-4-3/)، اسلام می بایست آن را مجاز بشمرد.
🤔با این حال،
این به معنای نادیده گرفتن مطلق احساسات زنان نبوده است؛
و از بهترین شواهر اینکه اسلام در این عرصه احساسات زنان را جدی گرفته این بوده که هرگونه تعدد زوجاتی را مجاز نشمرده است؛ یعنی جدا از اینکه اموری همچون #عدالت بین زوجین را شرط اقدام برای این کار میشمرد، در برخی از موارد مطلقا اجازه #تعدد_زوجات نمیدهد که معروفترینش همین حالتی است که کسی بخواهد دو خواهر را همزمان در عقد خود داشته باشد.
👈از شواهدی که نشان میدهد ممنوعیت ازدواج همزمان با دو خواهر، برای رعایت #شأن و #احساسات_زن بوده، تفاوتهای این حرمت با حرمت ازدواج با زنان مطلقه است:
در بحث زن مطلقه، تنها زن است که باید عده نگهدارد و تا پایان عده، حق ازدواج ندارد؛ اما در جایی که مردی زنی را طلاق گفته، تا وقتی عده این زن تمام نشود، نهتنها خود آن زن حق ازدواج با مرد دیگر را ندارد، بلکه شوهرش هم حق ازدواج با خواهر آن زن را ندارد؛
اما اگر جدایی زن و شوهر به این صورت بوده باشد که زن خودش خود را خلع کرده باشد [یعنی علیرغم میل مرد و به خاطر اینکه حاضر نیست دیگر به زندگی مشترک با این مرد ادامه بدهد، خودش برای طلاق اقدام و در این کار اصرار ورزیده و جدایی خود را قاطعانه و بیبازگشت معرفی نموده]، با اینکه همچنان خودش باید عده نگه دارد؛ اما شوهرش حق دارد حتی در ایام عده با خواهر وی ازدواج کند (حدیث18).
👈همچنین در این زمینه بین زن آزاد و کنیز هم فرق نگذاشته است؛
و این از شواهدی است که نشان میدهد مواجهه اسلام با مساله بردگان، کاملا مواجههای انسانی بوده و نه تثبیت نظام بردهداری: همان گونه که شخص حق ندارد با دو خواهر که هر دو آزاد هستند نکاح کند، چنین حقی را در مورد دو خواهری که هردو کنیز خود وی باشند و طبیعتا اجازه ازدواج آنها با وی است نیز ندارد. (حدیث19)
👈شاهد دیگر بر اینکه چنین حکمتی در این حکم نهفته و صرفا یک حکم تعبدی نیست، آن است که با اینکه در ادامه آیه، با قید »إلا ما سلف» نشان داد که مواردی که قبلا رخ داده، مورد مواخذه قرار نمیگیرد؛
در عین حال، این را بدین معنا ندانست که مردی که چنین اقدامی کرده حق دارد همچنان دو خواهر را تحت عقد خویش نگه دارد.
(توضیح بیشتر این نکته اخیر در تدبر بعد)
@yekaye
هدایت شده از یک آیه در روز
.
2️⃣1️⃣ «وَ أُحْضِرَتِ الْأَنْفُسُ الشُّحَّ وَ إِنْ تُحْسِنُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ اللَّهَ كانَ بِما تَعْمَلُونَ خَبيراً»
⛔️اگرچه غرایز انسان، انسان را به سوی شُحّ (بخل ورزیدن همراه با حرص زدن) میراند؛ و نفس همواره در محضر شح احضار میشود؛
🤔اما انسان، فطرت هم دارد؛ اراده و اختیار هم دارد؛ می تواند از حق خود بگذرد؛ در حق دیگران نیکویی بورزد؛ و در یک کلام نفس خود را نگهدارد (تقوی، یعنی خودنگهداری).
〽️این توصیه به «تتقوا»، که بعد از اشاره به احضار نفس در محضر «شح» آمده، عبارت اخرای همان است که در دو آیه دیگر فرمود: «وَ مَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ: و هرکس شُحّ نفس خویش را نگه دارد پس ایناناندن که رستگارانند.» (حشر/9؛ تغابن/16).
💠نکته تخصصی #انسانشناسی
📝نقدی بر #روسو
برخی امثال روسو بر این باورند که همه بدیها از جامعه برمیخیزد و اگر انسان میتوانست وارد جامعه نشود پیروی از طبیعتش او را خوشبخت میکرد.
اما این باوری ناصواب است.
انسان موجودی است که طبیعتش در ضمن فطرتش آفریده شده است.
🔸طبیعت انسان همان ابعاد غریزی اوست که با حیوانات مشترک، و بالفعل در او موجود است؛
ولی
🔹فطرتِ [= خلقت بسیار خاص و بینظیرِ] وی، همان روح عظیم و بینهایتطلب اوست که بالقوه میل به سوی کمال مطلق دارد؛ اما برای به فعلیت رسیدنش باید خود را در مسیری که فطرت برایش ترسیم میکند نگه دارد.
در واقع،
🔸طبیعت و غریزه وضعیت بالفعل اوست؛ و
🔹فطرت وضعیت بالقوه او که باید آن را شکوفا کرد.
💢اگر کسی به شکوفا کردن فطرتش اهتمام نورزد و غریزه و طبیعتش را آزاد بگذارد، این غریزه و طبیعت، چون در بستر ظرفیت بینهایتطلبی انسان کار میکند سر به طغیان و نابود کردن خود و عالم برمیدارد❗️
🔻حیوان دارای طبیعت و غریزه هست؛ اما چون فطرت ندارد، امیال غریزیاش در همان حد طبیعت وی را به فعالیت وامی دارد؛ همین که نیاز طبیعیاش رفع شد؛ آرام میگیرد. حتی حیوانی که طبیعتش بر درندهخویی است؛ درنده خوییاش حد دارد.
اما
♦️انسان چون غریزهاش در بسیتر واقعیت فطرتش حرکت میکند؛ اگر ابعاد اصیل خود فطرت شکوفا نشود، این امیال غریزی در افق بینهایتطلبی فطرت رقتار خواهد کرد؛ از این رو، در شهوترانی، درندهخویی، و سایر ابعاد حیوانی، در هیچ حدی متوقف نخواهد شد.
🤔پس این گونه نیست که اگر کسی صرفا از طبیعت بالفعلش پیروی کند سعادتمند گردد.
خیر،
باید آن فطرت بالقوهاش را شکوفا کند تا بتواند در مسیر سعادت گام بردارد؛ وگرنه اگر طبیعت بخواهد از ظرفیتهای فطرت استفاده کند، «شُح» پدید میآید؛ یعنی ترکیب پیچیدهای از #حرص و #بخل؛
هم برای به دست آوردن هر چیزی بشدت حرص میزند؛ و
هم با اینکه به بسیاری از چیزها نیاز ندارد و تا آخر عمرش هم چهبسا نیاز پیدا نکند، همچنان در حفظ آن برای خود و مانع شدن دیگران از دستیابی به آن امکانات بخل خواهد ورزید.
💠ثمره #جامعهشناختی
شاید یکی از مهمترین علل تفاوت بنیادین #نگاه_اسلامی (که #تقوی را مهمترین ارزش انسانی میشمرد: إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُم؛ حجرات/13) با #نگاه_لیبرالیستی (که #آزادی را مهمترین ارزش میشمارند) در همین فهم عمیق از انسان باشد.
اگر از اغراض اقتصادی و سیاسی و ... صرف نظر کنیم، به لحاظ #معرفتشناسی،
مشکل #لیبرالها همین مبنای روسو است که
#خوشبختی فرد را در هرچه #آزادتر_بودن وی میانگارند؛ چون انسان را صرفا حیوانی دیدهاند که از البته از اختیار برخوردار است؛
اما در نگاه اسلامی
درست است که یک ویژگی بارز انسان برخورداری از اراده و اختیار به معنای خاص آن است؛ اما ویژگی از آن مهمتر، برخورداری از فطرتی عظیم است، که اگر پرورش نیابد و غریزه بخواهد آزادانه بر آن سوار شود، هم خود انسان و هم کل نظام عالم را یکسره به فنا میدهد.
@yekaye
هدایت شده از یک آیه در روز
.
3️⃣ «لا یسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسی أَنْ یكُونُوا خَیراً مِنْهُمْ»
چرا بر کلمه قوم تاکید کرد و فرمود «قومی قوم دیگر را مسخره نکند» و صرفا نفرمود «همدیگر را مسخره نکنید»؟
◾️الف. به قرینه فراز بعدی آیه که زنان را مطرح کرده، مقصود از «قوم» در اینجا مردان است
📚(مجمع البيان، ج9، ص204 ؛ الميزان، ج18، ص321 )
و در شيوهى تبليغ، آنجا كه مسئلهاى مهم است يا مخاطبان متنوّع هستند، بايد مطالب تكرار شود
📚(تفسير نور، ج9، ص187).
◾️ب. «لا تسخروا» يعنى شما كه مسخرهكننده هستيد؛ و چنین نفرمود، زیرا كسى كه مردم را از توهين به ديگران باز مىدارد نبايد در شيوهى سخنش توهين باشد.
📚(تفسير نور، ج9، ص187)
◾️ج. شاید اینجا بر یک نگاه جامعهشناختی به مساله میخواهد تاکید کند؛ چرا که کلمه «قوم» به یک نسبت خاص بین افراد اشاره دارد که اگر صرفا نهی میآمد (ولو برای این نهی از فعل جمع استفاده میشد) چنین دلالتی نداشت؛
آنگاه چهبسا بتوان گفت آن نکته جامعهشناسی این است که:
▪️ج.۱. از مهمترین آثار مسخره کردن، کاشتن کینه در دل مخاطب است؛ و شاید مهمترین و محوریترین اصل برای بقای هر جامعهای حفظ انسجام اجتماعی آن باشد. هر جامعه و امتی عموما از اقوام متعددی تشکیل شده است؛ و با توجه به حس برتریطلبی در انسان طبیعی است که هریک از این اقوام بخواهد خود را برتر از دیگران ببیند، و اینجاست که این زمینه پیش میآید که این برتریطلبی را از راه تحقیر و مسخره کردن دیگران به دست آورند. اینجاست که اگر انسجام اجتماعی مهم است باید بیش و پیش از هرچیزی بر اینکه چنین فضایی بین قومیتهای مختلف پیدا نشود جلوگیری کرد؛ و شاید به همین جهت است که از این تعبیر استفاده کرد.
▪️ج.۲. ...
📝تذکر #اخلاقی – #جامعهشناختی
متاسفانه امروزه در ایران عزیز ما مسخره کردن اقوام در قالب عبارات طنزگونه بسیار شایع شده است (با عباراتی مانند ترکی چنین گفت؛ رشتیها چنان میگویند؛ اصفهانیها و ...)؛ و انسان احساس میکند که دستهایی در کار است که این روند را تقویت کند؛ و قطعا نقل و بازتکرار این گونه سخنان در خصوص اقوام مختلف خلاف دستور خداوند متعال است.
@yekaye
#حجرات_11
هدایت شده از یک آیه در روز
.
3️⃣ در آیات اول سوره حجرات، تقدم بر رسول الله ص و بویژه صدای خود را بر صدای رسول الله ص بلند کردن را بشدت مذمت کرد، و فروکاستن از صدای خویش در محضر پیامبر ص را ستود و از پشت دیوار صدا کردن (بدون رفتن در محضر رسول الله ص اظهارنظر کردن) را کاری خلاف عقل دانست.
در همانجا توضیح دادیم که به نظر میرسد اینها تعابیری برای نحوه مواجهه ما با دین الهی است که پیامبر ص باید آن را به ما تعلیم دهد و ما در برابر آن مستمع باشیم، نه اینکه کاری کنیم که سخن پیامبر ص نادیده گرفته شود ویا تحت الشعاع سخن ما قرار گیرد (به طور خاص به تدبر ۵ از آیه ۴ و تدبر۳ از آیه ۵ توجه شود).
در آیات پایانی از ناصواب بودن ادعای ایمان برخی افراد و منت گذاشتن آنان به خاطر اسلام آوردنشان سخن گفت و اینکه کسی بخواهد به خداوند دینش را تعلیم دهد مذمت کرد.
بعید نیست این مذمت پایانی، بیانی از همان تذکر ابتدایی باشد؛ یعنی بسیاری از افراد که در ظاهر اسلام را قبول میکنند، این قبول کردنشان صرفا مبتنی بر منفعتطلبی ویا هوای نفس (=دلخواههای شخصی) است؛ نه مبتنی بر یک باور عمیق؛ از این رو، هرجا آموزههای دین با سلیقه و دلخواهشان ناهماهنگ باشد نهتنها بدان تن نمی دهند بلکه میکوشند با انواع توجیهات سخن پیامبر ص را تحت الشعاع قرار دهند و اگر لازم باشد خودشان دین را به خدا یاد دهند!!!
و با این وصف، آیات مبانی این سوره نیز همگی لوازم اجتماعی این ترجیح دادن نظر خود بر پیامبر ص است؛ یعنی این سوره میخواهد بفرماید کسانی که دینداریشان سلیقهای و مبتنی بر هوای نفس و رسیدن به دلخواههاست و از این رو صدای خود را بر پیامبر ص بلند میکنند تا تعالیم دین تحت الشعاع نظرات و دلخواههای خودشان قرار گیرد، همان کسانیاند که:
▫️به خبر فاسق (وقتی مطابق با دلخواه هایشان هست) ترتیب اثر میدهند و علیه افرادی که خوششان نمیآید هر خبری را نشر میدهند،
▫️اگر لازم شد به جنگ و نزاع با سایر مسلمانان میپردازند، و تا زور به میان نیاید، از تعدی کردن به دیگران باکی ندارند؛
▫️اگر از کسی خوششان نیاید ویا گاهی صرفا بخاطر تفریح و خنداندن دیگران، براحتی آن شخص را مسخره میکنند، از او عیبجویی میکنند و برایش لقب میگذارند؛
▫️به جای اینکه در دلشان محبت و خوشگمانی به مومنان باشد به همه بدگماناند، در کار دیگران تجسس میکنند و وقتی بدیای یافتند براحتی غیبت میکنند؛
▫️تنوع جوامع و خردهفرهنگها را نه از زاویه تعارف، بلکه از زاویه تفاخر مینگرند و معیار برتری را وابستگیهای قومی و قبیلهای میدانند، نه تقوا؛
▫️و با اینکه ایمان در دلشان وارد نشده ادعای ایمان میکنند و به خاطر همین اسلام آوردن نیمبندشان هم بر پیامبر ص و خدا منت میگذارند.
💢ریشه همه اینها این است که اسلام آوردنشان ظاهری است و واقعا ایمان در دلشان وارد نشده، و بیش از آنکه درصدد باشند که با کمک اسلام و پیروی از تعالیم آن به رستگاری حقیقی برسند، دنبال یک دین تفننیاند که دلخواههایشان را تامین کند.
📝نکته #جامعهشناختی: تحلیلی از گسترش #معنویت_منهای_دین
در جهان امروز شاهد گسترش معنویت منهای شریعت الهی هستیم؛ یعنی انسان در ایران و جهان افراد متعددی میبیند که ادعا میکنند معنویتی برای عالم قبول دارند و حتی به یک معنا خدا را هم قبول دارند، اما خدایی که قبول دارند فاقد ربوبیت تشریعی است؛ یعنی خدایی است که انسان را به حال خود رها کرده و فقط گاهی اوقات یک حال معنوی به او میدهد؛ اما هیچ برنامهای برای سعادت انسان ندارد و هیچ شریعتی نفرستاده است!
حقیقت این است که این معنویت منهای شریعت الهی، پدیده جدیدی نیست؛ بلکه همان بتپرستی قدیمی است که در چهره جدیدی بروز کرده❗️
و در سوره حجرات دارد ظهور و نمادهای این بتپرستی را در درون جامعه دینی شرح میدهد.
بتپرستان هم این گونه نبود که منکر خدا باشند؛ بلکه وجود یک خالق برای جهان و برخی پدیدههای مادی و حتی خودشان را قبول داشتند (عنكبوت/61 و ۶۳ ؛ لقمان/25 ؛ زمر/38 ؛ زخرف/87 )، اما قبول نداشتند خداوند تدبیرگر عالم است و برای آنها توسط انسانی برنامه سعادت فرستاده است: «وَ ما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ إِذْ قالُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ عَلى بَشَرٍ مِنْ شَيْء» (انعام/۹۱).
در حالی که اگر خدا واقعا خدای مهربان است امکان ندارد نسبت به سرنوشت انسان بیاعتنا باشد؛ و البته طبیعی است که پیمودن راه کمال با پیروی محض از دلخواهها شدنی نیست؛ و کسی که میخواهد راه کمال را بپیماید باید قبول کند که در بسیاری از شرایط خلاف دلخواه خود اقدام کند؛
از این روست که قبول شریعت مبتنی بر یک نگاه عاقبتاندیشانه است؛ و رواج معنویتهای منهای دین، نهتنها به معنای بازگشت دوباره انسان غربزده به دین نیست، بلکه تداوم و تلاش برای تثبیت همان نگاه دینستیزانه و دینگریزانهای است که با رنسانس شروع شد.
@yekaye
#حجرات