eitaa logo
یک آیه در روز
1.9هزار دنبال‌کننده
113 عکس
8 ویدیو
24 فایل
به عنوان یک مسلمان، لازم نیست که روزی حداقل در یک آیه قرآن تدبر کنیم؟! http://eitaa.com/joinchat/603193344C313f67a507 سایت www.yekaye.ir نویسنده (حسین سوزنچی) @souzanchi @HSouzanchi گزیده مطالب: @yekAaye توضیح درباره کانال https://eitaa.com/yekaye/917
مشاهده در ایتا
دانلود
. 2️⃣ «قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا وَ لَمَّا یدْخُلِ الْإیمانُ فی‏ قُلُوبِكُمْ» در این آیه فرمود که هرکسی که مسلمان است، لزوما ایمان ندارد. 🤔اما این سخن بدین معنا نیست که هرجا قرآن کسی را به خطاب «مؤمن» یا «یا ایها الذین آمنوا» مخاطب قرار داد، وی حتما فراتر از یک مسلمان ظاهری است❗️ این بقدری رواج یافته که امروزه برخی با استناد به اینکه آیات حجاب (نور/۳۱ و احزاب/۵۹) مؤمنان را مخاطب قرار داده ادعا می‌کنند که پس برای عموم مسلمانان عادی، حجاب واجب نیست!!! 📝نکته تخصصی : عدم تفاوت احکام شرع برای و اگر تفکیک اسلام و ایمان در این آیه را بدون توجه به درهم‌تنیدگی اسلام و ایمان در آیات دیگر در نظر بگیریم دچار خطای راهبردی یهودیان (أَ فَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتابِ وَ تَكْفُرُونَ بِبَعْض‏؛ بقره/۸۶) و منافقان (نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَ نَكْفُرُ بِبَعْض‏؛ نساء/۱۵۰) خواهیم شد. حقیقت این است که بسیاری از اوقات کلمه «مؤمن» و «الذین آمنوا» در ادبیات قرآن به صورت یک اصطلاح برای اشاره به افراد مسلمان درآمده (به اصلاح فنی علم اصول، کاربردش در خصوصِ مطلقِ مسلمانان، «حقیقت شرعیه» شده است)؛ چنانکه گاه این دو را دقیقا به جای هم به کار می‌برد: «فَأَخْرَجْنا مَنْ كانَ فِيها مِنَ الْمُؤْمِنِينَ؛ فَما وَجَدْنا فِيها غَيْرَ بَيْتٍ مِنَ الْمُسْلِمِينَ: [فرشتگان گفتند: پس هرکس از مومنان را در آنجا بود بیرون بردیم؛ هرچند در آنجا غیر از خانه‌ای از مسلمانان نیافتیم» (ذاريات/35-36). و عموم مواردی که مطلبی درباره مؤمنان مطرح می‌شود - جز مواردی که قرینه خاصی باشد مانند همین آیه-، مقصود، تمام جامعه مسلمانان است، نه صرفا افراد متعالی و خاص؛ و این آیه بیشتر ناظر به مدیریت عنوانی است که خود افراد برای خود برمی‌گزینند، نه عنوانی که حکم شرعی بر آن بار شود. کافی است به مواردی که در همین سوره از تعبیر مؤمن استفاده کرد نگاهی بیندازیم: در دو آیه اول با خطاب «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا» به افرادی هشدار داد که به خاطر عملشان به حبط اعمال (=نابودی تمام کارهای خوبشان) مبتلا می‌شوند؛ در آیه ۹ درباره طائفه‌ای از «مؤمنین» سخن گفت که از روی ستم به قتل و غارت طائفه دیگر اقدام کرده و چنان بر این تجاوز و ستمگری ادامه می‌دهد که بقیه مسلمانان وظیفه دارند آنان را با قاطعیت سرکوب کرده، سرجایش بنشانند؛ و در آیات ۱۱ و ۱۲ به رواج گناهانی همچون تمسخر کردن همدیگر، با القاب زشت خطاب کردن، عیب‌جویی، سوءظن‌های گناه‌آلود، تجسس نابجا، و غیبت کردن در میان «الذین آمنوا» خبر داد و از آنها خواست از این کارها دست بردارند! این گونه موارد در قرآن کریم فراوان است؛ ‌یعنی کسانی را با تعبیر «مؤمن» خطاب قرار می‌دهد که اگر کسی ایمان در دلش وارد شده باشد چنین کارهایی نمی‌کند، و با خطابِ «یا ایها الذین آمنوا» از آنها می‌خواهد که از این کارها دست بردارند، کارهایی در حد ریاکاری (بقره/۲۶۴)، رباخواری (بقره/۲۷۸ و آل عمران/۱۳۰)، دوستی با کافران و کسانی که دین خدا را به بازی می‌گیرند (مائده/۵۷)، پذیرش ولایت دشمنان خدا و کسانی که مورد غضب خدا هستند (ممتحنه/۱و۱۳)، و حتی خیانت به خدا و رسول (انفال/۲۷) و پیروی از قدمهای شیطان (نور/۲۱). شاید از همه واضح‌تر، مواخذه «الذین آمنوا» باشد بخاطر اینکه چیزهایی می‌گویند که بدان عمل نمی‌کنند: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُون‏؛ كَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا ما لا تَفْعَلُون‏» (صف/۲-۳)؛ در حالی که در بسیاری از احادیث (که برخی از اینها در قسمت حدیث گذشت و بسیاری از آنها ذیل آیه بعد خواهد آمد) عمل را جزیی از ایمان شمرده شده است. در واقع، رمز این مساله آن است که توجه کنیم که ایمان امری مشکک و ذومراتب است؛ یعنی (غیر از کافران صریح از سویی، و اولیای مقرب الهی همچون معصومان از سوی دیگر)، در مورد هر شخصی، با توجه به مرتبه‌ای که در آن قرار دارد، بتوان گفت که وی در نسبت با عده‌ای دیگر از افراد، ایمان دارد، و در نسبت با عده‌ای دیگری، هنوز ایمان در دل او وارد نشده است. @yekaye 💢شاید دو مثال از دو سر این طیف، مساله را بهتر معلوم سازد: 👈ادامه مطلب👇
ادامه تدبر ۲ (نکته تخصصی ) در واقع، رمز این مساله آن است که توجه کنیم که ایمان امری مشکک و ذومراتب است؛ یعنی (غیر از کافران صریح از سویی، و اولیای مقرب الهی همچون معصومان از سوی دیگر)، در مورد هر شخصی، با توجه به مرتبه‌ای که در آن قرار دارد، بتوان گفت که وی در نسبت با عده‌ای دیگر از افراد، ایمان دارد، و در نسبت با عده‌ای دیگری، هنوز ایمان در دل او وارد نشده است. 💢شاید دو مثال از دو سر این طیف، مساله را بهتر معلوم سازد: 🔻الف. خداوند حتی درباره منافقان - که قطعا بارزترین مصداق مسلمانان غیرمؤمن هستند- از اینکه بین ایمان و کفر در رفت و آمدند سخن می‌گوید و ایمان آوردن را هم در مقاطعی به آنان نسبت می‌دهد: إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا ثُمَّ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا ثُمَّ ازْدادُوا كُفْراً لَمْ يَكُنِ اللَّهُ لِيَغْفِرَ لَهُمْ وَ لا لِيَهْدِيَهُمْ سَبيلاً؛ بَشِّرِ الْمُنافِقينَ بِأَنَّ لَهُمْ عَذاباً أَليما: همانا کسانی که ایمان آوردند سپس کفر ورزیدند سپس ایمان آوردند سپس کفر ورزیدند سپس این کفرشان فزونی گرفت قطعا خداوند آنان را نمی‌آمرزد و به هیچ راهی هدایتشان نمی‌کند؛ به این منافقان بشارت بده که برایشان عذابی دردناک است» (نساء/۱۳۷-۱۳۸). 🔺ب. از سوی دیگر، حتی کسی همچون ابوذر، که ایمانش قطعا از بسیاری از مؤمنان بالاتر است، در نسبت با سلمان چه‌بسا بتوان گفت هنوز ایمان وارد در دل او نشده است؛ به استناد روایتی که فرمود: اگر ابوذر آنچه در دل سلمان است بداند وی را کافر و مهدورالدم می‌شمرد (الكافي، ج‏1، ص40۱؛ الوافي، ج‏1، ص1۱) . این نشان می‌دهد که آن سطح ایمانی سلمان، هنوز برای ابوذر قابل درک نیست، که آن را منکر، و بدان کافر است. @yekaye
. 3️⃣ «قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا وَ لَمَّا یدْخُلِ الْإیمانُ فی‏ قُلُوبِكُمْ وَ إِنْ تُطیعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لا یلِتْكُمْ مِنْ أَعْمالِكُمْ شَیئاً إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحیمٌ» درباره «ال‍» در «الأعراب»ی که این‌چنین‌اند (یعنی ادعای ایمان می‌کنند اما ایمان به دلشان وارد نشده و فقط مسلمان بودنشان مورد تایید است) دو تحلیل می‌توان داشت: 🌴الف. «ال‍» عهد است، یعنی اینها گروه خاصی از اعراب (عرب‌های بادیه‌نشین) هستند؛ در این صورت مقصود اولیه از این آیه، بنی‌اسد ویا هر گروه دیگری است که این آیه در شأن وی نازل شده است"که این نظر اغلب مفسران است؛ مثلا: 📚تفسير مجاهد، ص 612 📚مجمع البيان، ج‏9، ص207 📚تفسير الثعلبي، ج9، ص89 📚الميزان، ج‏18، ص328 هرچند این آیه که حال و روز آنها را بیان می‌کند، نمی‌خواهد صرفا یک گزارش تاریخی از یک گروه خاص بدهد، بلکه در مقام این است که به این وضعیت هشدار دهد؛ که در مورد هر شخص یا گروهی توجه کنیم که آیا صرفا مسلمان است یا ایمان هم وارد دلش شده است. یعنی برشمردن همین یک مصداق کافی است که توجه ما به این پدیده (تفکیک اسلام از ایمان، و وجود افرادی که ادعای ایمان می‌کنند اما صرفا مسلمان‌اند) جلب شود. 🌴ب. «ال‍» جنس یا «ال‍» استغراق است، یعنی هر کسی که اعرابی باشد چنین است. اگر در اینجا «اعرابی» را به همان معنای لغوی‌اش (یعنی عرب بادیه‌نشین و دور از تمدن و فرهنگ، که در مقابل «عرب» به معنای عرب شهرنشین و اهل تمدن و فرهنگ است) در نظر بگیریم، قطعا این تحلیل نادرست است زیرا خلاف آیات دیگر است، چرا که به تصریح برخی آیات قطعا برخی از این «اعراب» ایمان آورده‌اند: «وَ مِنَ الْأَعْرابِ مَنْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ يَتَّخِذُ ما يُنْفِقُ قُرُباتٍ عِنْدَ اللَّهِ وَ صَلَواتِ الرَّسُولِ أَلا إِنَّها قُرْبَةٌ لَهُمْ سَيُدْخِلُهُمُ اللَّهُ في‏ رَحْمَتِهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحيم‏» (توبه/۹۹). 🤔اما کسانی که با ادبیات قرآن و حتی معصومین آشنا باشند می‌دانند که گاه شارع در معنای کلمه‌ای دخل و تصرف می‌کند؛ و آن را از فضایی بتدریج به فضای دیگر می‌کشاند. آنگاه این تحلیل نحوی می‌تواند درست باشد با این توضیح که مقصود از «أعرابی»، عرب بادیه‌نشین نیست، بلکه همان «عرب دور از تمدن و فرهنگ» است؛ و انسان دور از تمدن و فرهنگ، صرفا کسی نیست که در بیابان و دور از شهر زندگی کند، بلکه هر شخص ظاهرپرستی که دینداری‌اش از افق زبانش تجاوز نکند و به حد قلبش نرسد بویی از فرهنگ و تمدن نبرده و «أعرابی» است. بر این اساس است که مقصود از بسیاری از احادیث درباره «عرب» یا «أعرابی» بودن گروههای خاصی از حیث ایمانشان سخن گفته‌اند معلوم می‌شود (احادیث ۲۸-۳۱) 📝نکته تخصصی: و در قرآن کریم @yekaye 👇ادامه مطلب👇
ادامه تدبر ۳ 📝نکته تخصصی: و در قرآن کریم می‌دانیم که در مجموع قوم عرب همواره یک روحیه نژادپرستانه داشته و خود را برتر از دیگران می‌دیده است؛ و یکی از مشکلات پیامبر ص و امامان، بویژه امیرالمؤمنین ع، غلبه بر این روحیه نژادپرستی عربی بوده است؛ روحیه‌ای که متاسفانه هنوز در جوامع عرب مشاهده می‌شود. در نکات ادبی بیان شد که غالبا بین «عربیّ» و «أعرابیّ» (که جمع آنها به ترتیب «عرب» و «أعراب» است) تفاوت می‌گذارند: «عربیّ» را به عرب‌های شهرنشین (با فرهنگ و تمدن) و «أعرابی» را به عرب‌های بادیه‌نشین (دور از فرهنگ و تمدن) اطلاق می‌کنند. 🔸در قرآن کریم ماده «عرب» ۲۲ بار به کار رفته، که: ▫️یک مورد آن اصلا ربطی به زبان عربی ندارد و به معنای زنان شوهردوست است (عُرُباً أَتْراباً؛ واقعه/37)؛ ▫️ ۱۰ مورد آن صرفا اشاره به عربی بودن زبان قرآن است که باز ربطی به ابعاد قومی ندارد. ▪️از ۱۱ مورد باقیمانده که ناظر به همین «عربیّ» و «أعرابیّ» است، ▫️تنها یک مورد از تعبیر «عربیّ» استفاده شده، که آن هم جایی است که خود عربها درباره خودشان اظهار نظر کرده‌اند: «وَ لَوْ جَعَلْناهُ قُرْآناً أَعْجَمِيًّا لَقالُوا لَوْ لا فُصِّلَتْ آياتُهُ ءَ أَعْجَمِيٌّ وَ عَرَبِيٌّ: اگر این را قرآنی به زبان عجمی قرار می‌دادیم قطعا می‌گفتند چرا آیاتش تفصیل داده نشده است: آيا این عجمی [نازل شده] است در حالی که ما عرب هستیم؟» (فصلت/۴۴) و ▫️بقیه موارد همواره از تعبیر «أعرابیّ» (البته به صورت جمع، یعنی «أعراب») استفاده شده است. 💢صرف نظر از اینکه خود همین عدم استفاده خداوند از کلمه «عربیّ» برای اشاره به این قوم می‌تواند نمونه‌ای از مقابله قرآن کریم با روحیه نژادپرستی عرب باشد (زیرا آنان با این کلمه به خود افتخار می‌کنند و اگر کسی با کلمه «أعراب» یا «أعرابی» به آنان خطاب کند ناراحت می‌شوند؛ و خداوند برای اشاره به آنان هیچگاه از تعبیر «عرب» استفاده نکرده و هرجا خواسته درباره افرادی از این قوم سخن بگوید با تعبیر «أعراب» یاد کرده است)، توجه به کاربردهای قرآنی همین کلمه هم می‌تواند نکاتی در برداشته‌ باشد: ▪️از این ۱۰ مورد کاربرد (که ۶ مورد از آنها در سوره توبه آمده) تنها دوبار از آنان با تعبیر مثبت یاد شده است: ▫️در سوره توبه بعد از اینکه از بهانه‌تراشی اعراب برای عدم شرکت در جهاد سخن گفت: «وَ جاءَ الْمُعَذِّرُونَ مِنَ الْأَعْرابِ لِيُؤْذَنَ لَهُمْ وَ قَعَدَ الَّذينَ كَذَبُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ سَيُصيبُ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ عَذابٌ أَليمٌ» (توبه/90) و آنان را دارای بالاتریم مراتب کفر و نفاق و بی‌خبری از احکام خداوند خواند: «الْأَعْرابُ أَشَدُّ كُفْراً وَ نِفاقاً وَ أَجْدَرُ أَلاَّ يَعْلَمُوا حُدُودَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ عَلى‏ رَسُولِهِ وَ اللَّهُ عَليمٌ حَكيمٌ» (توبه/97) و فرمود که برخی از اینکه در راه باطل چه هزینه‌هایی می‌کنند و مرتب منتظرند که اوضاع شما مسلمانان بد شود: «وَ مِنَ الْأَعْرابِ مَنْ يَتَّخِذُ ما يُنْفِقُ مَغْرَماً وَ يَتَرَبَّصُ بِكُمُ الدَّوائِرَ عَلَيْهِمْ دائِرَةُ السَّوْءِ وَ اللَّهُ سَميعٌ عَليمٌ» (توبه/98)، صرفا یک اشاره کرد که البته در میان آنان کسانی هم هستند که ایمان آورده و در راه خدا هزینه می‌کنند: «وَ مِنَ الْأَعْرابِ مَنْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ يَتَّخِذُ ما يُنْفِقُ قُرُباتٍ عِنْدَ اللَّهِ وَ صَلَواتِ الرَّسُولِ أَلا إِنَّها قُرْبَةٌ لَهُمْ سَيُدْخِلُهُمُ اللَّهُ في‏ رَحْمَتِهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحيمٌ» (توبه/99)؛ و البته بلافاصله تکرار کرد که در میان این اعراب پیرامون شما منافقانی هست که شما از منافق بودنشان بی‌خبرید: «وَ مِمَّنْ حَوْلَكُمْ مِنَ الْأَعْرابِ مُنافِقُونَ وَ مِنْ أَهْلِ الْمَدينَةِ مَرَدُوا عَلَى النِّفاقِ لا تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ سَنُعَذِّبُهُمْ مَرَّتَيْنِ ثُمَّ يُرَدُّونَ إِلى‏ عَذابٍ عَظيمٍ» (توبه/101). ▫️مورد دوم هم این است که در آیات پایانی همین سوره اشاره کرد که اینان و اهل مدینه نباید از دستورات پیامبر ص تخلف کنند، زیرا هر مصیبت و زحمتی که در این راه بدانها برسد خداوند برایشان عمل صالح منظور می‌کند: «ما كانَ لِأَهْلِ الْمَدينَةِ وَ مَنْ حَوْلَهُمْ مِنَ الْأَعْرابِ أَنْ يَتَخَلَّفُوا عَنْ رَسُولِ اللَّهِ وَ لا يَرْغَبُوا بِأَنْفُسِهِمْ عَنْ نَفْسِهِ ذلِكَ بِأَنَّهُمْ لا يُصيبُهُمْ ظَمَأٌ وَ لا نَصَبٌ وَ لا مَخْمَصَةٌ في‏ سَبيلِ اللَّهِ وَ لا يَطَؤُنَ مَوْطِئاً يَغيظُ الْكُفَّارَ وَ لا يَنالُونَ مِنْ عَدُوٍّ نَيْلاً إِلاَّ كُتِبَ لَهُمْ بِهِ عَمَلٌ صالِحٌ إِنَّ اللَّهَ لا يُضيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنينَ» (توبه/120). @yekaye 👇ادامه مطلب👇
ادامه نکته تخصصی: و در قرآن کریم ▪️این تخلف آنان از حضور در میادین جهاد بقدری زیاد بوده که در سوره فتح هم که دوبار این تعبیر آمده هربارش ناظر به «تخلف کنندگان ایشان» است: ▫️«سَيَقُولُ لَكَ الْمُخَلَّفُونَ مِنَ الْأَعْرابِ شَغَلَتْنا أَمْوالُنا وَ أَهْلُونا فَاسْتَغْفِرْ لَنا يَقُولُونَ بِأَلْسِنَتِهِمْ ما لَيْسَ في‏ قُلُوبِهِمْ قُلْ فَمَنْ يَمْلِكُ لَكُمْ مِنَ اللَّهِ شَيْئاً إِنْ أَرادَ بِكُمْ ضَرًّا أَوْ أَرادَ بِكُمْ نَفْعاً بَلْ كانَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبيراً» (فتح/11) و ▫️«قُلْ لِلْمُخَلَّفينَ مِنَ الْأَعْرابِ سَتُدْعَوْنَ إِلى‏ قَوْمٍ أُولي‏ بَأْسٍ شَديدٍ تُقاتِلُونَهُمْ أَوْ يُسْلِمُونَ فَإِنْ تُطيعُوا يُؤْتِكُمُ اللَّهُ أَجْراً حَسَناً وَ إِنْ تَتَوَلَّوْا كَما تَوَلَّيْتُمْ مِنْ قَبْلُ يُعَذِّبْكُمْ عَذاباً أَليماً» (فتح/16)؛ و ▪️ در سوره احزاب هم که یکبار به نام آنها اشاره شده جایی است که منافقانی که با بهانه‌جویی می‌خواهند از جنگ فرار کنند درصددند خودشان را به این اعراب بادیه نشین ملحق کنند: «يَحْسَبُونَ الْأَحْزابَ لَمْ يَذْهَبُوا وَ إِنْ يَأْتِ الْأَحْزابُ يَوَدُّوا لَوْ أَنَّهُمْ بادُونَ فِي الْأَعْرابِ يَسْئَلُونَ عَنْ أَنْبائِكُمْ وَ لَوْ كانُوا فيكُمْ ما قاتَلُوا إِلاَّ قَليلاً» (احزاب/20)؛ و ▪️شاید بتوان ریشه این سرپیچی‌های آنان را همین نکته در سوره حجرات دانست که ایمان به دل آنها وارد نشده است: «قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا وَ لَمَّا يَدْخُلِ الْإيمانُ في‏ قُلُوبِكُمْ وَ إِنْ تُطيعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لا يَلِتْكُمْ مِنْ أَعْمالِكُمْ شَيْئاً إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحيمٌ» (توبه/14). 🔹در واقع غیر از دو آیه ۹۹ و ۱۲۰ سوره توبه که مقداری نگاه مثبت به آنها داشت، و آیه سوره احزاب که «أعراب» را صرفا از همین حیث بادیه‌نشینی (زندگی دور از فرهنگ و تمدن شهری) مورد توجه قرار داد، در ۹ آیه دیگر همواره با مذمت شدیدی از آنان یاد کرد؛ که این مذمت که آنان شدیدترین افراد در کفر و نفاق‌اند و سزاوارترین افراد به ندانستن احکام خدا و رسول، شاید بالاترین مذمتی باشد که در قرآن کریم درباره اشخاصی به کار رفته است؛ که چنین مذمتی می‌تواند مؤید آن باشد که اگرچه قرآن کریم ابتدا کلمه أعراب را در همین معنای بادیه‌نشینان دور از شهر استفاده کرده (سیاق سه آیه فوق کاملا دلالت بر این معنا را تقویت می‌کند)، اما چه‌بسا بتدریج بار خاصی بر این لغت حمل کرده، که بار تحقیرآمیزی را که عرب‌های شهرنشین نسبت به این واژه احساس می‌کنند به سمت افراد منافق و بی‌ایمان سوق دهد و نشان دهد که بی‌فرهنگی و بی‌تمدنی حقیقی، نه در دور بودن زندگی انسان از شهر، بلکه در دور شدن انسان از حقایق الهی و غلبه فرهنگ کفر و نفاق بر زندگی اشخاص است؛ 🤔و در این فضاست که شاهدیم که بسیاری از احادیث از همین معنای جدیدی که قرآن کریم به طور غیرمستقیم ما را بدان سو سوق داده بهره گرفته‌اند برای اینکه یک طبقه‌بندی ایمانی انسانها را جایگزین این دسته‌بندی نژادی کنند (احادیث ۲۸ به بعد)؛ که با این لحاظ حدیث ۵ نیز می‌تواند یک معنای کنایه‌آمیزی در خود داشته باشد. @yekaye
. 4️⃣ «قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا وَ لَمَّا یدْخُلِ الْإیمانُ فی‏ قُلُوبِكُمْ» اینکه آنان به زبان گفتند ایمان آوردیم اما خدا نپذیرفت و فرمود که فقط بگویید اسلام آوردید ولی هنوز ایمان در دلشان وارد نشده نشان می‌دهد که: محل ایمان، قلب است، نه زبان؛ اما اسلام با زبان حاصل می‌شود. 📚مجمع البيان، ج‏9، ص207 📚الميزان، ج‏18، ص328 @yekaye
. 5️⃣ «قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا وَ لَمَّا یدْخُلِ الْإیمانُ فی‏ قُلُوبِكُمْ» این آیه که می‌فرماید به این افراد، بگو شما ایمان نیاورده‌اید، چون ایمان در دلهایتان وارد نشده است، چگونه جمع می‌شود با آیه دیگری که فرمود به کسی که به شما سلام می‌دهد نگویید مؤمن نیستی: «وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقى‏ إِلَيْكُمُ السَّلامَ لَسْتَ مُؤْمِناً» (نساء/94). 🌴الف. با توجه به اینکه ما از درون دلهای افراد خبر نداریم معلوم می‌شود که این دستوری که اینجا به پیامبر ص داده شده یک دستور شخصی است که با توجه به اینکه خداوند وی را از دلهای آنان افراد باخبر کرده، می‌توانستند این را خطاب به افرادی بگویند. یعنی این آیه سوره حجرات وظیفه پیامبر ص را تعیین می‌کند و آیه سوره نساء وظیفه ما را. ▪️تبصره: ▫️اگر اشکال شود که اگر این آیه فقط وظیفه پیامبر ص را تعیین می‌کند آمدنش در قرآن چه فایده‌ای برای ما دارد؛ و آیا لازمه این ادعا آن نیست که دیگر قرآن از جهان‌شمولی بیفتد و ناظر به مخاطب خاص شود؟ ▫️پاسخ این است که بیان حکم و تکلیف شرعی، تنها یکی از کارکردهای آیات قرآن است نه کارکرد انحصاری آنها. بسیاری از اوقات حکم شرعی‌ای که در قرآن آمده ناظر به شخص پیامبر است (شبیه آیاتی که تکلیف خاصی را برای پیامبر ص مطرح می‌کند، مانند وجوب نماز شب بر ایشان (اسراء/۷۹) و یا حکم جواز ازدواج پیامبر ص با زنی بدون مهریه (احزاب/۵۰) )، ویا شخصی دیگر (مانند بسیاری از احکامی که در قصص قرآنی آمده، مثلا تکالیفی که حضرت موسی ع در دیدار با حضرت خضر بدانها موظف شد)، اما دانستن آن اطلاعات فراوان دیگری را در اختیار ما قرار می‌دهد، که اتفاقا از باب همین نکات بوده که خداوند بدان حکم اشاره کرده است. در اینجا نیز خداوند از بیان این وظیفه شرعی پیامبر ص می‌خواهد ما را متوجه نکات متعددی کند که در تدبرهای دیگر اشاره شد (مانند اینکه حواسمان باشد که در جامعه افرادی هستند که ادعای ایمان دارند اما هنوز ایمان در دلشان وارد نشده، و ...). 🌴ب. آیه سوره حجرات به نحوی این سخن را توصیه می‌کند که جهت‌گیری و خروجی‌اش رشد ایمانی افراد است، تعبیر مذکور به نحوی است که به وی هشداری می‌دهد تا خود را ارتقاء دهد، چرا که با آوردن حرف «لما» (وَ لَمَّا یدْخُلِ الْإیمانُ فی‏ قُلُوبِكُمْ) تذکر داد که این مؤمن نبودن شما موقتی است و انتظار می‌رود تلاش کنید تا در زمره مؤمنان قرار بگیرید؛ اما در آیه سوره نساء، استفاده از آن تعبیر توسط آن افراد که مورد نهی خداوند واقع شدند، در راستای دنیاطلبی و و با جهت‌گیری منفعت‌طلبی بوده است، چنانکه عبارت قبل و بعد آیه مذکور بخوبی این را نشان می‌دهد: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِذا ضَرَبْتُمْ في‏ سَبيلِ اللَّهِ فَتَبَيَّنُوا وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقى‏ إِلَيْكُمُ السَّلامَ لَسْتَ مُؤْمِناً تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَياةِ الدُّنْيا فَعِنْدَ اللَّهِ مَغانِمُ كَثيرَةٌ كَذلِكَ كُنْتُمْ مِنْ قَبْلُ فَمَنَّ اللَّهُ عَلَيْكُمْ فَتَبَيَّنُوا إِنَّ اللَّهَ كانَ بِما تَعْمَلُونَ خَبيرا: اى كسانى كه ايمان آورده‏اند! هنگامى كه در راه خدا گام مى‏زنيد [به سفرى مى‏رويد]، تحقيق كنيد! و به كسى كه اظهار صلح و اسلام مى‏كند نگوييد: «مؤمن نيستى» در حالی که درصدد سرمايه ناپايدار دنيا باشید؛ زيرا غنيمتهاى فراوان نزد خداست. شما قبلًا چنين بوديد؛ و خداوند بر شما منّت نهاد. پس، تحقيق كنيد! که خداوند به آنچه انجام مى‏دهيد آگاه است.» (نساء/۹۴). به تعبیر دیگر، تفاوت این دو دستور شبیه آن است که به شخص آدمکش می‌گویند «از چاقو استفاده نکن»، و به جراح می‌گویند «از چاقو استفاده کن». 🌴ج. ... @yekaye
. 6️⃣ «قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا وَ لَمَّا یدْخُلِ الْإیمانُ فی‏ قُلُوبِكُمْ» تعبیر «ولکن» دلالت بر یک جمله محذوف دارد؛ یعنی اصل کلام این طور بوده است: «قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا فلا تقولوا آمنا وَ لكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا: اعراب گفتند ایمان آوردیم بگو شما ایمان نیاوردید؛ پس نگویید ایمان آوریم، بلکه بگویید اسلام آوردیم». چرا این عبارت (فلا تقولوا آمنا) حذف شده است؟ 🌴الف. چون سیاق بر آن دلالت دارد (یعنی مخاطب با همین مقدار متوجه مراد گوینده می‌شود) و اقتضای بلاغت در کلام، رعایت مختصر و مفید بودن است. 🌴ب. این نوعی ارشاد و تأدیب است؛ گویی خداوند خواسته حرمت آنان را نگه دارد و صریحا آنان را نهی نکرده بلکه صرفا به آنها یاد داده که چگونه سخن بگویید که ادعایتان دروغ نباشد؛ یعنی اگر می‌خواهید ادعایی کنید هنوز که مطمئن نیستید ایمان در دل شما وارد شده باشد عنوان عامی را ادعا کنید که مؤمن باشید یا نباشید حتما بر شما صدق کند 📚مفاتيح الغيب، ج‏28، ص116 🌴ج. ... @yekaye
. 7️⃣ «قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا وَ لَمَّا یدْخُلِ الْإیمانُ فی‏ قُلُوبِكُمْ» چرا با اینکه ابتدا فرموده بود که «بگو ایمان نیاوردید»، دوباره فرمود: «هنوز ایمان در دل شما وارد نشده است»؟ آیا این تکرار نیست؟ چه فایده‌ای دارد؟ 🌴الف. این تکرار نیست: 🌿الف.۱. زیرا تعبیر دوم با حرف «لمّا: هنوز» آمده که دلالت بر انتظار می‌کند؛ یعنی شما ایمان نیاوردید با اینکه از شما انتظار می‌رفت ایمان بیاورید (الميزان، ج‏18، ص328 ). در واقع تعبیر «لما» (= هنوز رخ نداده)، نقطه مقابل «قد» (قطعا رخ داده) است؛ و می‌خواهد بفرماید اینکه ما گفتیم ایمان ندارید نه اینکه اصلا در مسیر نیستید؛ ‌بلکه فعلا گامی برداشته‌اید و ایمان ضعیفی دارید اما هنوز ایمان حقیقی به قلبتان وارد نشده است (اقتباس از مفاتيح الغيب، ج‏28، ص116 ). 🌿الف.۲. این پاسخ به سوال مقدر است. یعنی آنان ممکن است فرق ایمان و اسلام را متوجه نباشند و وقتی به آنان گفته شود «ایمان نیاورده‌اید بلکه بگویید اسلام آوردیم»، بگویند: چه فرقی دارد، وقتی ما مسلمان شدیم یعنی ایمان آوردیم»؛ و ادامه آیه دارد چرایی ایمان نیاوردن آنان را تبیین می‌کند و می‌فرماید آن اسلام است که همین ابراز زبانی است، اما ایمان جایش در قلب است و هنوز ایمان در دلهایتان وارد داخل نشده است (مفاتيح الغيب، ج‏28، ص116 ). 🌿الف.۳. اینها دو مطلب کاملا مستقلند: چرا که اولی را با فعل خودشان (لَمْ تُؤْمِنُوا) و دومی را با تعبیری که گویی فعل شخص دیگری است (لَمَّا یدْخُلِ الْإیمانُ فی‏ قُلُوبِكُمْ) تعبیر کرد. چه‌بسا می‌خواهد انواع نحوه‌های حصول ایمان را نفی کند؛ یعنی بگوید: نه خودتان چنان کرده‌اید که بگوییم ایمان آوردید، و نه مورد افاضه و عنایت خاصی واقع شده‌اید که بگوییم ایمان در دل شما وارد شده است (مفاتيح الغيب، ج‏28، ص116 ). 🌿الف.۴. ... 🌴ب. این تکرار است؛ ولی تکرار بی‌فایده نیست؛ و فایده‌اش در این است که: 🌿ب.۱. مساله را تثبیت می‌کند. یعنی این طور نیست که با قبول اینکه شما اسلام آورده‌اید، از ادعای اولمان که گفتیم ایمان نیاوردید دست برداشتیم. خیر؛ تاکید و اصرار داریم که شما هنوز ایمان نیاورده‌اید. 🌿ب.۲. ... @yekaye
. 8️⃣ «قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا وَ لَمَّا یدْخُلِ الْإیمانُ فی‏ قُلُوبِكُمْ وَ إِنْ تُطیعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لا یلِتْكُمْ مِنْ أَعْمالِكُمْ» از اینکه عده‌ای درباره خودشان چنان گفتند و خداوند چنین تصحیح کرد، می‌آموزیم که در مواجه با ادعاهای دیگران: 🔹الف. به هر ادّعا و شعارى گوش ندهيم (تفسير نور، ج‏9، ص197). 🔹ب. ادّعاهاى نابجا را مهار كنيم: «قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا» (همان). 🔹ج. [از افراد بخواهیم که] هر كس حريم خود را حفظ كند و بيش از آنچه هست خود را مطرح نكند: «وَ لكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا» (همان). 🔹د. با مدّعيان كمال بايد به گونه‏اى سخن بگوییم كه از رسيدن به كمال نااميد نشوند: «وَ لَمَّا يَدْخُلِ الْإِيمانُ فِي قُلُوبِكُمْ» (همان). 🔹ه. توجه کنیم که همین افراد، که درباره خود بیش از آنچه بودند ادعا کردند، اگر اهل اطاعت از خدا و رسول باشند، ثمره اعمال خود را بی‌کم‌وکاست برداشت می‌کنند. 🔹و. ... 🤔در واقع این آیه از ما می‌خواهد که در مواجهه با افراد عدالت و انصاف را رعایت کنیم: اگر کسی ادعایی بیش از آنچه هست مطرح کرد در عین حال که وی را متوجه کنیم که ادعایش گزاف بوده، اما همان مقداری که می‌توان ادعا کند را جدی بگیریم؛ و به بهانه آن ادعای نادرست تمام اعمال وی را هدر رفته قلمداد نکنیم. @yekaye
. 9️⃣ «قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا ... وَ لَمَّا یدْخُلِ الْإیمانُ فی‏ قُلُوبِكُمْ، وَ إِنْ تُطیعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ ...» راه رسيدن به ايمان، اطاعتِ عملى است، نه [صرف] ادّعاى زبانى (تفسير نور، ج‏9، ص197). @yekaye