eitaa logo
یک آیه در روز
1.9هزار دنبال‌کننده
113 عکس
8 ویدیو
24 فایل
به عنوان یک مسلمان، لازم نیست که روزی حداقل در یک آیه قرآن تدبر کنیم؟! http://eitaa.com/joinchat/603193344C313f67a507 سایت www.yekaye.ir نویسنده (حسین سوزنچی) @souzanchi @HSouzanchi گزیده مطالب: @yekAaye توضیح درباره کانال https://eitaa.com/yekaye/917
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹۷) در عین اینکه تعلیم دین به خدا (و اولیای او) کاری نارواست (حجرات/۱۶)؛ اما عرضه داشتن ایمان خویش بر آنان که حقیقت دین نزد آنان است امری کاملا صواب و جزء‌سیره اصحاب ائمه اطهار است که اینجا مناسب است به برخی اشاره شود: الف. اسماعیل بن جابر و امام باقر ع https://eitaa.com/yekaye/10549 ب. عمرو بن حریث و امام صادق ع https://eitaa.com/yekaye/10550 ج. ابن ابی یعفور و امام صادق ع https://eitaa.com/yekaye/10551 د. حسن بن زیاد و امام صادق ع https://eitaa.com/yekaye/10552 ه. عبدالعظیم حسنی و امام هادی ع https://eitaa.com/yekaye/10553 @yekaye
🔹الف. اسماعیل بن جابر ☀️اسماعیل بن جابر می‌گوید: به امام باقر ع عرض کردم: می‌خواهم دینم را که بر اساس آن خداوند عز و جل را می‌پرستم بر شما عرضه کنم. فرمود: عرضه کن! گفتم: شهادت می‌دهم که خدایی جز الله نیست، واحد است و شریکی ندارد، و اینکه [حضرت] محمد ص بنده و فرستاده اوست، و اقرار می‌کنم به آنچه از جانب خداوند آورده است [یا: و اقرار می‌کنم که آنچه آورده از جانب خداوند است] و اینکه [حضرت] علی ع امامی بود که خداوند اطاعتش را واجب کرد، سپس بعد از او [امام] حسن ع امامی بود که خداوند اطاعتش را واجب کرد، سپس بعد از او [امام] حسین ع امامی بود که خداوند اطاعتش را واجب کرد، سپس بعد از او علی بن حسین ع امامی بود که خداوند اطاعتش را واجب کرد، تا اینکه امر به شما رسید؛ سپس گفتم: و تو همان هستی، خداوند رحمتش را بر تو فروفرستد. فرمود: این همان دین [مورد قبول] خداوند و دین فرشتگانش است. 📚الكافي، ج‏1، ص188 مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَيُّوبَ عَنْ أَبَانٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ جَابِرٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ ع: أَعْرِضُ عَلَيْكَ دِينِيَ الَّذِي أَدِينُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بِه؟ قَالَ: فَقَالَ: هَاتِ! قَالَ: فَقُلْتُ: أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ وَ الْإِقْرَارُ بِمَا جَاءَ بِهِ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ أَنَّ عَلِيّاً كَانَ إِمَاماً فَرَضَ اللَّهُ طَاعَتَهُ ثُمَّ كَانَ بَعْدَهُ الْحَسَنُ إِمَاماً فَرَضَ اللَّهُ طَاعَتَهُ ثُمَّ كَانَ بَعْدَهُ الْحُسَيْنُ إِمَاماً فَرَضَ اللَّهُ طَاعَتَهُ ثُمَّ كَانَ بَعْدَهُ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ إِمَاماً فَرَضَ اللَّهُ طَاعَتَهُ حَتَّى انْتَهَى الْأَمْرُ إِلَيْهِ. ثُمَّ قُلْتُ: أَنْتَ يَرْحَمُكَ اللَّهُ. قَالَ: فَقَالَ: هَذَا دِينُ اللَّهِ وَ دِينُ مَلَائِكَتِهِ. @yekaye
🔹ب. عمرو بن حریث ☀️عمرو بن حریث می‌گوید: بر امام صادق ع وارد شدم در حالی که در منزل برادرش عبدالله بود. گفتم: فدایت شوم! چه چیزی تو را به این منزل آورده است؟ فرمود: طلب فراغت و دوری از مزاحمتها. گفتم: فدایت شوم! آیا دینم را که برایتان حکایت کنم. فرمود: بله. گفتم: خدا را با چنین دینی می‌پرستم که شهادت می‌دهم که خدایی جز الله نیست، واحد است و شریکی ندارد، و اینکه [حضرت] محمد ص بنده و فرستاده اوست، و و اینکه قیامت حتما می‌آید و تردیدی در آن نیست و اینکه خداوند هرکس در قبرها باشد برمی‌انگیزاند و [شهادت می‌دهم بر وجود] اقامه نماز و دادن زکات و روزه ماه رمضان و حج خانه خدا و ولایت علی ع امیرالمومنین ع بعد از رسول الله ص و ولایت حسن و حسین و ولایت علی بن حسین و ولایت محمد بن علی ع و شما بعد از او که صلوات خداوند بر همه آنها؛‌و اینکه همانا شما اماممان من هستید؛ بر این زنده‌ام و بر این می‌میرم و خدا را با چنین دینی می‌پرستم. فرمود: ای عمرو! به خداسوگند این همان دین [مورد قبول] خداوند و دین پدرانم است که من هم در سر و آشکار بدین دین خدا را می‌پرستم. پس تقوای الهی در پیش گیر و زبانت را جز از سخن نیک بازدار و نگو که من خودم هدایت شدم بلکه خداوند تو را هدایت کرد؛ پس شکر آنچه خداوند عز و جل برتو انعام فرموده را ادا کن و از کسانی نباش که وقتی روی می‌آورد در چشمش تیر زده می‌شود و وقتی پشت می‌کند از پشت نیزه می‌خورد* و مردم را بر شانه خودت سوار نکن که بعید نسیت که اگر مردم را بر شانه خویش سوار کنی ستون فقراتت را خرد کنند**. 📚الكافي، ج‏2، ص23 عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ وَ أَبُو عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ جَمِيعاً عَنْ صَفْوَانَ عَنْ عَمْرِو بْنِ حُرَيْثٍ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع وَ هُوَ فِي مَنْزِلِ أَخِيهِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدٍ؛ فَقُلْتُ لَهُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ مَا حَوَّلَكَ إِلَى هَذَا الْمَنْزِلِ؟ قَالَ: طَلَبُ النُّزْهَةِ. فَقُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ! أَ لَا أَقُصُّ عَلَيْكَ دِينِي؟ فَقَالَ: بَلَى. قُلْتُ: أَدِينُ اللَّهَ بِشَهَادَةِ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ وَ أَنَّ السَّاعَةَ آتِيَةٌ لا رَيْبَ فِيها وَ أَنَّ اللَّهَ يَبْعَثُ مَنْ فِي الْقُبُورِ وَ إِقَامِ الصَّلَاةِ وَ إِيتَاءِ الزَّكَاةِ وَ صَوْمِ شَهْرِ رَمَضَانَ وَ حِجِّ الْبَيْتِ وَ الْوَلَايَةِ لِعَلِيٍّ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ الْوَلَايَةِ لِلْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ وَ الْوَلَايَةِ لِعَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ الْوَلَايَةِ لِمُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ وَ لَكَ مِنْ بَعْدِهِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ أَجْمَعِينَ وَ أَنَّكُمْ أَئِمَّتِي عَلَيْهِ أَحْيَا وَ عَلَيْهِ أَمُوتُ وَ أَدِينُ اللَّهَ بِهِ. فَقَالَ: يَا عَمْرُو هَذَا وَ اللَّهِ دِينُ اللَّهِ وَ دِينُ آبَائِيَ الَّذِي أَدِينُ اللَّهَ بِهِ فِي السِّرِّ وَ الْعَلَانِيَةِ؛ فَاتَّقِ اللَّهَ وَ كُفَّ لِسَانَكَ إِلَّا مِنْ خَيْرٍ؛ وَ لَا تَقُلْ إِنِّي هَدَيْتُ نَفْسِي بَلِ اللَّهُ هَدَاكَ فَأَدِّ شُكْرَ مَا أَنْعَمَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ عَلَيْكَ وَ لَا تَكُنْ مِمَّنْ إِذَا أَقْبَلَ طُعِنَ فِي عَيْنِهِ وَ إِذَا أَدْبَرَ طُعِنَ فِي قَفَاهُ* وَ لَا تَحْمِلِ النَّاسَ عَلَى كَاهِلِكَ** فَإِنَّكَ أَوْشَكَ إِنْ حَمَلْتَ النَّاسَ عَلَى كَاهِلِكَ أَنْ يُصَدِّعُوا شَعَبَ كَاهِلِكَ. ✳️ پی‌نوشت‌ها: * ظاهرا مقصود از این تعبیر آن است که طوری رفتار کن که مردم پیش رو و پشت سرت خوبی تو را بگویند؛ که حالا منظور امام می‌تواند توصیه به این باشد که از اشراری نباش که مردم در حضو و غیبتشان آنان را مذمت می‌کنند یا یا توصیه به تقیه در برابر دشمنان باشد و توصیه به مطلق حسن معاشرت با مردم. (مرآة العقول، ج‏7، ص119 ) ** مقصود از این تعبیر آن است که به خاطر ترک تقیه ویا مدارای بیش از حد با مردم کاری نکن که متضرر شوی، یعنی مثلا ضمانت و یا تعهدی را در قبال آنان بپذیری که از عهده اش برنمی‌آیی ویا اینکه طوری برخورد کنی که آنان در اینکه تو طمع کنند که به میل آنها و برخلاف حق و یا برخلاف آنچه حلال است رفتار کنی (مرآة العقول، ج‏7، ص119 ). @yekaye
🔹ج. ابن ابی یعفور ☀️ابن ابی یعفور می‌گوید: به امام صادق ع عرض کردم: می‌خواهم دینم را که بر اساس آن خداوند عز و جل را می‌پرستم بر شما عرضه کنم. فرمود: عرضه کن! گفتم: شهادت می‌دهم که خدایی جز الله نیست، و شهادت می‌دهم که [حضرت] محمد ص فرستاده اوست، و اقرار می‌کنم به آنچه از جانب خداوند آورده است. سپس امامان را برای وی توصیف کردم تا به امام باقر ع رسیدم و گفتم: و آنچه در مورد آنها گفتم را در مورد شما هم اقرار می‌کنم. فرمود: تو را نهی می‌کنم از اینکه اسم مرا در میان مردم ببری. ابان می‌گوید که ابن ابی یعفور چنین ادامه داد: علاوه بر مطالب فوق به ایشان عرض کردم که: و به نظرم می‌آيد که آنان همان کسانی هستند که خداوند در قرآن درباره‌شان فرمود: و از خداوند اطاعت کنید و از رسول و اولی الامری که از شمایند» (نساء/59) امام صادق ع فرمود: و آيه دیگری هم هست؛ آن را هم بخوان. گفتم: فدایت شوم کدام آیه؟ فرمود: « جز اين نيست كه ولىّ شما خدا و رسول اوست و كسانى كه ايمان آورده‏اند، آنها كه نماز را برپا مى‏دارند و زكات مى‏دهند در حالى كه در ركوعند». (مائده/۵۵). و فرمود خداوند تو را رحم کرده است [یا:‌ خداوند تو را رحمت کند]. گفتم: آیا می‌فرمایی که خداوند برای این امر بر من رحم کرده است! فرمود: خداوند برای این امر بر تو رحم کرده است! 📚تفسير العياشي، ج‏1، ص: 327 عن ابن أبي يعفور قال: قلت: لأبي عبد الله ع أعرض عليك ديني الذي أدين الله به؟ قال: هاته. قلت: أشهد أن لا إله إلا الله و أشهد أن محمدا ص رسول الله، و أقر بما جاء به من عند الله. قال: ثم وصفت له الأئمة حتى انتهيت إلى أبي جعفر، قلت: و أقر بك ما أقول فيهم. فقال: أنهاك أن تذهب باسمي في الناس. قال أبان: قال ابن أبي يعفور: قلت له مع الكلام الأول: و أزعم أنهم الذين قال الله في القرآن «أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ». فقال أبو عبد الله: و الآية الأخرى فاقرأ. قال: قلت له: جعلت فداك أي آية؟ قال: «إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ» قال: فقال: رحمك الله. قال: قلت: تقول رحمك الله على هذا الأمر؟! قال: فقال: رحمك الله على هذا الأمر. @yekaye
🔹د. حسن بن زیاد ☀️حسن بن زیاد می‌گوید: وقتی زید بن علی در کوفه قیام کرد در دلم تردیدی وارد شد. پس به مکه رفتم و سپس مدینه رفتم و بر امام صادق ع وارد شدم در حالی که بیمار بود، در بستر دراز کشیده بود و [از فرط ضعف و لاغری] بین پوست و استخوانش چیزی نبود. گفتم: دلم می‌خواهد دینم را بر شما عرضه کنم. فرمود: حسن! من در تو مشکلی نمی‌بینم و تو نیازی به این نداری. سپس فرمود: عرضه کن! گفتم: شهادت می‌دهم که خدایی جز الله نیست، و شهادت می دهم که [حضرت] محمد ص فرستاده خداست. و ایشان هم شبیه همین را با من گفت. و گفتم: و من اقرار می‌کنم به همه آنچه که [حضرت] محمد بن عبدالله ص از جانب خداوند آورده است. ایشان ساکت ماند. و گفتم: و شهادت می‌دهم که [حضرت] علی ع امام بعد از رسول الله ص است که اطاعتش واجب شده؛ کسی که در او شک دارد گمراه است و کسی که منکر او شود کافر است. و حضرت همچنان ساکت بود. و گفتم: و شهادت می‌دهم که [امام] حسن ع و [امام] حسین ع همین منزلت را دارند، تا اینکه به خود ایشان [= امام صادق ع]‌ رسیدم و گفتم: و شهادت می‌دهم که تو هم همان منزلت امام حسن ع و امام حسین ع و امامان پیش از خود را داری. فرمود: بس کن. فهمیدم چه می‌خواهی. چیزی نمی‌خواهی جز اینکه من تولی تو را بر این امر بپذیرم. گفتم: اگر تولی مرا در این امر بپذیرید من به آنچه می‌خواسته‌ام رسیده‌ام. فرمود: تو را تحت ولایت خود قرار دادم. گفتم:‌فدایت شوم. دلم می‌خواهم همینجا بمانم [زندگی را در همینجا ادامه دهم]. فرمود: چرا؟ گفتم: اگر زید و اصحابش پیروز شوند کسی بدحال‌تر از ما نزد آنان نخواهد بود [ظاهرا بدین خاطر که از ما شیعیان انتظار یاری داشتند و یاریشان نکردیم کینه ما را به دل گرفته‌اند] و اگر بنی امیه پیروز شوند نزد آنان نیز به همین منوال خواهیم بود [چون به هر حال ما را شیعه می‌دانند و لذا بین ما و زیدیه فرقی نمی‌گذارند]. فرمود: برگرد؛ جای نگرانی‌ای برای تو نیست، ‌نه از اینان و نه از آنان. 📚الأمالي (للمفيد)، ص32 قَالَ أَخْبَرَنِي أَبُو غَالِبٍ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ الزُّرَارِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْقَاسِمِ حُمَيْدُ بْنُ زِيَادٍ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ الْعَطَّارِ عَنْ أَبِيهِ الْحَسَنِ بْنِ زِيَادٍ قَالَ‏: لَمَّا قَدِمَ زَيْدُ بْنُ عَلِيٍّ الْكُوفَةَ دَخَلَ قَلْبِي مِنْ ذَلِكَ بَعْضُ مَا يَدْخُلُ؛ قَالَ: فَخَرَجْتُ إِلَى مَكَّةَ وَ مَرَرْتُ بِالْمَدِينَةِ؛ فَدَخَلْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع وَ هُوَ مَرِيضٌ. فَوَجَدْتُهُ عَلَى سَرِيرٍ مُسْتَلْقِياً عَلَيْهِ وَ مَا بَيْنَ جِلْدِهِ وَ عَظْمِهِ شَيْ‏ءٌ. فَقُلْتُ: إِنِّي أُحِبُّ أَنْ أَعْرِضَ‏ عَلَيْكَ‏ دِينِي! فَانْقَلَبَ عَلَى جَنْبِهِ ثُمَّ نَظَرَ إِلَيَّ فَقَالَ: يَا حَسَنُ مَا كُنْتُ أَحْسَبُكَ إِلَّا وَ قَدِ اسْتَغْنَيْتَ عَنْ هَذَا. ثُمَّ قَالَ: هَاتِ! فَقُلْتُ: أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ. فَقَالَ ع مَعِي مِثْلُهَا. فَقُلْتُ: وَ أَنَا مُقِرٌّ بِجَمِيعِ مَا جَاءَ بِهِ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ ص. قَالَ: فَسَكَتَ. قُلْتُ: وَ أَشْهَدُ أَنَّ عَلِيّاً إِمَامٌ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ ص فُرِضَ طَاعَتُهُ مَنْ شَكَّ فِيهِ كَانَ ضَالًّا وَ مَنْ جَحَدَهُ كَانَ كَافِراً. قَالَ: فَسَكَتَ. قُلْتُ: وَ أَشْهَدُ أَنَّ الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ ع بِمَنْزِلَتِهِ حَتَّى انْتَهَيْتُ إِلَيْهِ ع. فَقُلْتُ: وَ أَشْهَدُ أَنَّكَ بِمَنْزِلَةِ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ وَ مَنْ تَقَدَّمَ مِنَ الْأَئِمَّةِ. فَقَالَ: كُفَّ قَدْ عَرَفْتُ الَّذِي تُرِيدُ؛ مَا تُرِيدُ إِلَّا أَنْ أَتَوَلَّاكَ عَلَى هَذَا. قَالَ: قُلْتُ: فَإِذَا تَوَلَّيْتَنِي عَلَى هَذَا فَقَدْ بَلَغْتُ الَّذِي أَرَدْتُ. قَالَ: قَدْ تَوَلَّيْتُكَ‏ عَلَيْهِ. فَقُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ! إِنِّي قَدْ هَمَمْتُ بِالْمُقَامِ. قَالَ: وَ لِمَ؟ قَالَ قُلْتُ: إِنْ ظَفِرَ زَيْدٌ أَوْ أَصْحَابُهُ فَلَيْسَ أَحَدٌ أَسْوَأَ حَالًا عِنْدَهُمْ مِنَّا وَ إِنْ ظَفِرَ بَنُو أُمَيَّةَ فَنَحْنُ عِنْدَهُمْ بِتِلْكَ الْمَنْزِلَةِ. قَالَ فَقَالَ لِي: انْصَرِفْ لَيْسَ عَلَيْكَ بَأْسٌ مِنْ أُولَى وَ لَا مِنْ أُولَى.‏ @yekaye
🔹ه. عبدالعظیم حسنی ☀️عبدالعظیم حسنی می‌گوید: بر سرورم حضرت امام هادی ع وارد شدم. چون چشمش به من افتاد فرمود: مرحبا به تو ای ابوالقاسم. تو واقعا ولیّ ما هستی. عرض کردم: یا ابن رسول الله! می‌خواهیم دینم را بر شما عرضه کنم؛ اگر مورد رضایت بود بر آن ثابت قدم بمانم تا وقتی که خداوند عز و جل را ملاقات کنم. فرمود: ابوالقاسم! عرضه کن! گفتم: من می‌گویم که خداوند متعال واحد است و چیزی همچون او نیست، از دو حد بیرون است هم از حد ابطال [که نتوان او را شناخت] و هم از حد تشبیه [که شبیه چیزی باشد]؛ و او نه جسم است و نه صورت و نه عرض و نه جوهر؛ ‌بلکه اوست که جسم را جسم کرده و صورتها را صورت بخشیده و جوهر و عرض‌ها را آفریده و او پروردگار هر چیزی و مالک آن و جاعل و پدید آورنده آن است؛ و اینکه [حضرت] محمد ص بنده و رسول او و آخرین پیامبران است و پیامبری تا روز قیامت بعد از او نیست [و شریعت او آخرین شریعت‌هاست و شریعتی بعد از آن تا روز قیامت نخواهد بود] و می‌گویم که امام و خلیفه و ولیّ امر بعد از او امیرالمومنین علی بن ابی‌طالب است، سپس [امام] حسن ع، سپس [امام] حسین ع، سپس علی بن حسین ع، سپس محمد بن علی ع، سپس جعفر بن محمد ع، سپس موسی بن جعفر ع، سپس علی بن موسی ع، سپس محمد بن علی ع، سپس تو ای مولای من. فرمود: و بعد از من حسن فرزندم؛ ‌و اما چگونه خواهد بود حال مردم در مورد جانشین پس از او؟! گفتم: چگونه خواهد بود ای مولای من؟ فرمود: چون شخص او را نمی‌بینند و برایشان جایز نیست که نامش را ببرند تا اینکه خروج کند و زمین را از عدل و قسط پر نماید همان گونه که از ظلم و جور پر شده است. گفتم: من اقرار می‌کنم و می‌گویم که ولیّ آنها [= کسی که ولایت آنها را قبول کند] ولیّ خداست و دشمن آنان دشمن خداست و اطاعت آنان اطاعت خداست و معصیت آنان معصیت خداست؛ و می‌گویم که همانا معراج حق است و سوال در قبر حق است و بهشت حق است و جهنم حق است و صراط حق است و میزان [=برقراری ترازوی اعمال] حق است و همانا قیامت خواهد آمد و تردیدی در آن نیست و همانا خداوند هرکه در قبرهاست برخواهد انگیخت و می‌گویم که همانا دستورات واجب بعد از ولایت، نماز است و زکات و روزه و حج و جهاد و امر به معروف و نهی از منکر. پس امام هادی ع فرمودند: ای ابوالقاسم! به خدا سوگند این دین خداوند است که برای بندگانش پسندید؛‌ پس بر این ثابت قدم باشد که خداوند ثابت قدم گرداند تو را «با سخن ثابت در دنیا و در آخرت» (ابراهیم/۲۷). 📚الأمالي( للصدوق)، ص338-340؛ 📚كفاية الأثر، ص286-288؛ 📚التوحيد (للصدوق)، ص81-82؛ 📚صفات الشيعة، ص48-50؛ 📚كمال الدين و تمام النعمة، ج‏2، ص379-380 @yekaye 👇سند و متن حدیث👇
سند و متن روایت عبدالعظیم حسنی درباره عرضه دین خویش بر امام هادی ع ☀️حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُوسَى الدَّقَّاقُ رَحِمَهُ اللَّهُ وَ عَلِيُّ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْوَرَّاقُ جَمِيعاً قَالا حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ هَارُونَ الصُّوفِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو تُرَابٍ عُبَيْدُ اللَّهِ بْنُ مُوسَى الرُّويَانِيُّ عَنْ عَبْدِ الْعَظِيمِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْحَسَنِيِّ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى سَيِّدِي عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع فَلَمَّا بَصُرَ بِي قَالَ لِي: مَرْحَباً بِكَ يَا أَبَا الْقَاسِمِ! أَنْتَ وَلِيُّنَا حَقّاً. قَالَ: فَقُلْتُ‏ لَهُ: يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ! إِنِّي أُرِيدُ أَنْ أَعْرِضَ عَلَيْكَ دِينِي؛ فَإِنْ كَانَ مَرْضِيّاً ثَبَتُّ عَلَيْهِ حَتَّى أَلْقَى اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ. فَقَالَ: هَاتِ يَا أَبَا الْقَاسِمِ. فَقُلْتُ: إِنِّي أَقُولُ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى وَاحِدٌ لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْ‏ءٌ خَارِجٌ مِنَ الْحَدَّيْنِ حَدِّ الْإِبْطَالِ وَ حَدِّ التَّشْبِيهِ وَ إِنَّهُ لَيْسَ بِجِسْمٍ وَ لَا صُورَةٍ وَ لَا عَرَضٍ وَ لَا جَوْهَرٍ، بَلْ هُوَ مُجَسِّمُ الْأَجْسَامِ وَ مُصَوِّرُ الصُّوَرِ وَ خَالِقُ الْأَعْرَاضِ وَ الْجَوَاهِرِ وَ رَبُّ كُلِّ شَيْ‏ءٍ وَ مَالِكُهُ وَ جَاعِلُهُ وَ مُحْدِثُهُ؛ وَ إِنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ خَاتَمُ النَّبِيِّينَ فَلَا نَبِيَّ بَعْدَهُ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ؛ [وَ إِنَّ شَرِيعَتَهُ خَاتِمَةُ الشَّرَائِعِ فَلَا شَرِيعَةَ بَعْدَهَا إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ؛] وَ أَقُولُ: إِنَّ الْإِمَامَ وَ الْخَلِيفَةَ وَ وَلِيَّ الْأَمْرِ بَعْدَهُ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ع، ثُمَّ الْحَسَنُ، ثُمَّ الْحُسَيْنُ، ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ، ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ، ثُمَّ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ، ثُمَّ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ، ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ مُوسَى، ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ، ثُمَّ أَنْتَ يَا مَوْلَايَ. فَقَالَ عَلِيٌّ ع: وَ مِنْ بَعْدِي الْحَسَنُ ابْنِي، فَكَيْفَ لِلنَّاسِ بِالْخَلَفِ مِنْ بَعْدِهِ؟! قَالَ: فَقُلْتُ: وَ كَيْفَ ذَاكَ يَا مَوْلَايَ؟ قَالَ: لِأَنَّهُ لَا يُرَى شَخْصُهُ وَ لَا يَحِلُّ ذِكْرُهُ بِاسْمِهِ حَتَّى يَخْرُجَ فَيَمْلَأَ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً. قَالَ: فَقُلْتُ: أَقْرَرْتُ وَ أَقُولُ إِنَّ وَلِيَّهُمْ وَلِيُّ اللَّهِ وَ عَدُوَّهُمْ عَدُوُّ اللَّهِ وَ طَاعَتَهُمْ طَاعَةُ اللَّهِ وَ مَعْصِيَتَهُمْ مَعْصِيَةُ اللَّهِ؛ وَ أَقُولُ: إِنَّ الْمِعْرَاجَ حَقٌّ وَ الْمُسَاءَلَةَ فِي الْقَبْرِ حَقٌّ وَ إِنَّ الْجَنَّةَ حَقٌّ وَ النَّارَ حَقٌّ وَ الصِّرَاطَ حَقٌّ وَ الْمِيزَانَ حَقٌّ وَ إِنَّ السَّاعَةَ آتِيَةٌ لا رَيْبَ فِيها وَ إِنَّ اللَّهَ يَبْعَثُ مَنْ فِي الْقُبُورِ؛ وَ أَقُولُ: إِنَّ الْفَرَائِضَ الْوَاجِبَةَ بَعْدَ الْوَلَايَةِ الصَّلَاةُ وَ الزَّكَاةُ وَ الصَّوْمُ وَ الْحَجُّ وَ الْجِهَادُ وَ الْأَمْرُ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيُ عَنِ الْمُنْكَرِ. فَقَالَ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ ع: يَا أَبَا الْقَاسِمِ!‏ هَذَا وَ اللَّهِ دِينُ اللَّهِ الَّذِي ارْتَضَاهُ لِعِبَادِهِ؛ فَاثْبُتْ عَلَيْهِ أَثْبَتَكَ [/ثَبَّتَكَ] اللَّهُ «بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ فِي الْآخِرَةِ». @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 1️⃣ قل أَ تُعَلِّمُونَ اللَّهَ بِدِينِكُمْ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ وَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ عَلِيمٌ در نکات ادبی اشاره شد که «تعلیم» در اصل به معنای یاد دادن است ولی گاهی در معنای «اعلام» کردن به کار می‌رود و اتفاقا راغب اصفهانی همین آیه را مثال زد؛ از این رو این آیه از این جهت دست کم دو معنا می‌تواند داشته باشد و این دو معنا در کلام هم مترجمان و هم مفسران بازتاب داشته است، یعنی این آیه می‌تواند به معنای این باشد که: 🌴الف. آيا دین و ایمان داشتن خودتان را به خداوند اعلام می‌کنید؟ این معنایی است که که اغلب مترجمان و مفسران این گونه فهم کرده‌اند (اغلب ترجمه‌ها، و در عموم تفسیرها، از باب نمونه: مجمع البيان، ج‏9، ص209 ؛‌ البحر المحيط، ج‏9، ص524 ؛ الميزان، ج‏18، ص330 ؛ تفسير نور، ج‏9، ص200 )؛ که این برداشت ناشی از این مبناست که خود کلمه «تعلیم» دلالت بر مبالغه در رساندن علم به مخاطب دارد (چون صیغه تفعیل اقتضای قوتی در حصول فعل دارد) و این نشان می‌دهد که آنان برای قانع کردن پیامبر ص در خصوص خلوص ایمانشان به تکلف افتادند و مقصود این بوده که آيا با اظهار پياپى ديانت خود، مى‏خواهيد خدا را از دینداری خود باخبر سازيد و آیه می‌خواهد بفرماید که نیاز نیست این قدر به تکلف و تکرار مدعای خود روی آورید؛ ‌زیرا خداوند خلاف این را در وجود شما باخبر است، همان خدایی که همه چیز آسمانها و زمین را می‌داند و به هر چیزی آگاه است (التحرير و التنوير، ج‏26، ص224 ). 🌴ب. آیا می‌خواهید به خداوند دین خودتان را تعلیم بدهید؟ این معنایی است که اندکی از مترجمان و مفسران این گونه ترجمه کرده‌اند، (مانند ترجمه‌های معزی ، برزی ، حلبی ، جلال‌الدین فارسی ، و ترجمه‌های تفاسیر احسن الحدیث (ج۱۰، ص۲۸۷) ، روشن (ج۱۶، ص۳۰) ؛ که همین ترجمه دو معنا می‌تواند داشته باشد. ▫️معنایی که ظاهرا مد نظر بسیاری از همین مترجمین بوده (چنانکه در توضیحات تفسیر احسن الحدیث هم مشاهده می‌شود) همان معنای الف است؛ یعنی تعلیم دادن به همان معنای صرف آگاه ساختن مخاطب از اصل دینداری خویش باشد؛ که اگر این باشد تفاوتش با ترجمه قبلی صرفا در عبارت‌پردازی است؛ ▫️اما یک معنای دیگری که برای این ترجمه محتمل است و بعید نیست که این هم مد نظر آیه شریفه باشد این است که مقصود از: جمله فوق این باشد که گویی خودتان را عالمتر از خدا به دین می‌دانید که برای خدا در خصوص احکام دین تعیین تکلیف می‌کنید و به جای اینکه احکام دینتان را از خدا و فرستاده او فرابگیرید، شما می‌خواهید به او تعلیم بدهید❗️ ✅تبصره حقیقت این است که اگر ظهور آیه را فی‌نفسه در نظر بگیریم دلالتش بر این معنا بیش از معنای الف است؛ و به نظر می‌رسد چون عموم مفسران به تفسیر آیه به تناسب سیاق اصرار داشته‌اند از این معنا غفلت کرده‌اند، در حالی که اولا بارها بیان شد که بر اساس قاعده امکان استفاده از یک لفظ در چند معنا، معتبر دانستن یک معنا بتنهایی دلیل کافی برای نادیده گرفتن یا کنار گذاشتن سایر معانی محتمل آیه نمی‌باشد؛ و ثانیا اینکه ما هر فراز آیه را بتنهایی در نظر بگیریم از نظر شخصی همچون علامه طباطبایی (که حتی در مباحث اصولی خود، امکان استفاده از یک لفظ در چند معنا را قبول ندارد) چنان در فهم قرآن مفید است که در جایی تصریح کرده‌اند این نکته که برای هر فراز آیه، معنایی مستقل به رسمیت بشناسیم سري است که اسرار فراوانی تحت آن هست و قاعده‌ای است که باب معرفت‌های قرآنی را می‌گشاید. 📚الميزان، ج‏1، ص260 @yekaye
. 2️⃣ «قُلْ أَ تُعَلِّمُونَ اللَّهَ بِدِينِكُمْ» تظاهر نزد پيامبر صلى الله عليه و آله در حقيقت تظاهر نزد خداست. با اين‏كه اين گروه نزد رسول خدا صلى الله عليه و آله تظاهر كردند، ولى قرآن مى‏فرمايد: أَ تُعَلِّمُونَ اللَّهَ ... 📚تفسير نور، ج‏9، ص200 @yekaye
. 3️⃣ «قُلْ أَ تُعَلِّمُونَ اللَّهَ بِدِينِكُمْ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ وَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ عَلِيمٌ» در تدبر ۱ اشاره شد که یک معنای محتمل از عبارت «آیا می‌خواهید به خداوند دین خودتان را تعلیم بدهید» این است که می‌خواهد بفرماید که گویی خودتان را عالمتر از خدا به دین می‌دانید که برای خدا در خصوص احکام دین تعیین تکلیف می کنید و به او تعلیم می‌خواهید بدهید؟! 📝نکته تخصصی: درباره تردیدی نیست که مخاطب اصلی دین، عقل انسان است: «لَمَّا خَلَقَ اللَّهُ الْعَقْلَ اسْتَنْطَقَهُ ثُمَّ قَالَ لَه ... ‏أَمَا إِنِّي إِيَّاكَ آمُرُ وَ إِيَّاكَ أَنْهَى وَ إِيَّاكَ أُعَاقِبُ وَ إِيَّاكَ أُثِيبُ: خداوند چون عقل را آفرید آن را به سخن درآورد و ... و سپس به او فرمود: تنها به تو امر ی‌کنم و تنها تو را نهی می‌کنم و تنها تو را عقاب می‌کنم و تنها به تو پاداش می‌دهم» (امام صادق ع، الكافي، ج‏1، ص10 )؛ و سزاوار است که انسان همواره با عقل خویش با دین مواجه شود و اساسا این عقل است که فعل عبودیت را انجام می‌دهد: «قُلْتُ لَهُ: مَا الْعَقْلُ؟ قَالَ: مَا عُبِدَ بِهِ الرَّحْمَنُ وَ اكْتُسِبَ بِهِ الْجِنَانُ: ‌پرسیدم عقل چیست؟ ‌فرمود: آنچه با آن خداوند عبادت شود و بهشت به دست آید» (امام صادق ع، الكافي، ج‏1، ص11 ). اما گاه انسان عقل‌ورزی را با خیال‌پردازی و آرزواندیشی خلط می‌کند ویا عقل وی اسیر دلخواه‌ها و هوای نفس وی می‌گردد: «كَمْ مِنْ عَقْلٍ أَسِيرٍ تَحْتَ هَوَى أَمِير: چه‌بسیار عقلی که اسیر است به دست هوای نفسی که امیر او شده است» (نهج‌البلاغه، حکمت۲۱۱). و بسیاری از مشکلات دینداری انسان‌ها به این برمی‌گردد که نام این خیال‌پردازی و آرزواندیشی را عقل می‌نهند و آنگاه در برابر بسیاری از تعالیم دین می‌ایستند و می‌گویند عقل ما نظر دیگری دارد. ⛔️نمونه بارز آن بسیاری از اظهارنظرهای افرادی است که می‌گویند فلان حکم دین خلاف عقل است یا اگر فلان حکم به این صورت باشد بهتر است (نمونه‌ای که امروزه بسیار رواج پیدا کرده اظهارنظرهای افراد است درباره حکم شرعی حجاب، که اصلا چه ضرورتی دارد زنان حجاب داشته باشند و اگر حجاب واجب نباشد و کاملا اختیاری باشد بهتر است و ...). 💢در حقیقت، همان عقلی که مخاطب اصلی دین است ما را به سوی دینداری سوق می‌دهد: مهمترین استدلال عقلی برای ضرورت تن دادن به دین و شریعت الهی این است که خود عقل می‌فهمد که زندگی اش نمی‌تواند محدود به دنیا باشد و باز خودش - بویژه اگر افق زندگی پس از مرگ و حتی احتمال وقوع آن را جدی بگیرد - می‌فهمد که با اینکه خوبی و بدی بسیاری از امور را تشخیص می‌دهد (= به اقتضای حسن و قبح عقلی) اما نمی‌تواند بتنهایی تمامی اقتضائات راه سعادت خود را به نحو دقیق و جامع دریابد؛ و از این روست که خود را نیازمند پیام الهی می‌بیند. پس محوریت احساس نیاز به پیام الهی در این است که عقل درک می‌کند که توانایی خودش برای تشخیص همه چیز کافی نیست و نیاز به راهنما دارد، آن هم راهنماییِ کسی که نه‌تنها به تمامی ابعاد و زوایای وجود انسان، بلکه به تمامی آسمانها و زمین که عرصه عمل انسان هستند، و در واقع، به هر چیزی کاملا آگاه است و اگر توصیه و رهنمودی دارد صددرصد برخاسته از آگاهی است. 🤔حالا وقتی این راهنمای الهی آمد، اگر شخصی در برابر راهنماییِ او مدعی شود که من خودم بهتر می‌فهمم، ویا اصرار داشته باشد که خداوند و پیامبران و فرستادگان الهی نحوه درست دینداری و احکام دین را از او یاد بگیرند! آیا این ادعا برخاسته از عقل اوست یا خیال‌پردازی و آرزواندیشی و هوای نفس او؟! @yekaye 👇ادامه مطلب👇