eitaa logo
یک آیه در روز
1.9هزار دنبال‌کننده
114 عکس
8 ویدیو
24 فایل
به عنوان یک مسلمان، لازم نیست که روزی حداقل در یک آیه قرآن تدبر کنیم؟! http://eitaa.com/joinchat/603193344C313f67a507 سایت www.yekaye.ir نویسنده (حسین سوزنچی) @souzanchi @HSouzanchi گزیده مطالب: @yekAaye توضیح درباره کانال https://eitaa.com/yekaye/917
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹عبَسَ درباره ماده «عبس» اغلب اهل لغت با اشاره به کلمه «العَبَس» (پشگل و مدفوع و ادرار گوسفند و شتر و ... است که به دم و باسن آنها می‌چسبد) به توضیح اصل معنای این ماده پرداخته‌اند؛ ▪️ابن فارس بر این باور است که اصل این ماده دلالت بر احساس ناخوشایندی نسبت به چیزی دارد: «عَبَسَ وَ تَوَلَّى» (عبس/۱) 📚معجم المقاييس اللغة، ج‏4، ص210-211 ▪️مرحوم مصطفوی اصل این ماده را یک نحوه انقباضی می‌داند که با حزن همراه باشد و علت تسمیه العبس را هم این دانسته که [برای انسان با دیدنش] یک نحوه انقباض و کراهتی حاصل می‌شود 📚التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏8، ص20 ▪️راغب هم با همین توضیح درباره کلمه «العبس» معنای این ماده را درهم کشیده شدن چهره به خاطر به تنگ آمدن سینه دانسته است 📚مفردات ألفاظ القرآن، ص544 ▪️اما حسن جبل در هنگام توضیح خود مقداری متفاوت موضع گرفته است. وی در هنگام بحث از ماده «عبس» به کلمه «عابس» اشاره کرده که به معنای شیری است که همه از ترس از او فرار می‌کنند و به تبع آن، معنای محوری آن را در هم شدن چهره دانسته است به نحوی که وحشت در دل انسان بیندازد همانند چهره آن شیر؛ و البته در ادامه به همین کلمه «العبس» اشاره کرده و گفته وجه تسمیه آن به خاطر آن حالت تنفری که دیدن آن به انسان دست می‌دهد آن را چنین نامیده‌اند 📚المعجم الإشتقاقي المؤصل لألفاظ القرآن الكريم، ص۱۳۹۳ ▫️اما خود وی وقتی در اول باب مربوط به دو حرف «ع» و «ب» از تک تک کلمات مربوطه بر اساس ویژگی تک‌تک حروف آنها سخن می‌گوید توضیحی داده که نشان می‌دهد همان تحلیلی که اغلب اشاره کرده‌اند درست‌تر است. وی در آنجا بیان می‌دارد که حرف «ع» اشاره به یک نحوه پیوستگی رقیق دارد و حرف «ب» برای جمع شدنی سست و یک نحوه چسبندگی به کار می‌رود و این دو در کنار هم برای تراکم یک ماده رقیق سست همانند مایعات در یک مکان یا درون چیزی استفاده می‌شود؛ و حرف «س» هم دلالت بر یک نحوه نفوذ با دقت و حدت دارد و ترکیبش با آن دو برای اشاره به چیزی که خشک و خشکیده به کار می‌رود 📚المعجم الإشتقاقي المؤصل لألفاظ القرآن الكريم، ص۱۳۸۵-۱۳۸۶ چنان که مشاهده می‌شود این توضیحات با همان کلمه «العبس» تناسب بیشتری دارد. 🔸برخی در توضیح این ماده به جایگاه آن در قبال ماده‌های مشابه اشاره کرده و گفته‌اند: «عبس» به چهره خشمگین گفته می‌شود؛ اگر خشم به حدی برسد که شخص دندانهایش را هم نشان دهد از تعبیر «کلح» استفاده می‌شود. اگر این خشم و ناراحتی با دلمشغولی و اندیشیدن درباره موضوع همراه شود از تعبیر «بسر» استفاده می‌شود که خداوند هم در جایی اشاره کرد «عَبَسَ وَ بَسَرَ» (مدثر/22) و اگر علاوه براین اخم کردن، عصبانیت هم در چهره‌اش هویدا شود می‌گویند «بسل»؛ و اگر علاوه بر اینها بین دو چشمش هم چین و چروک بیفتد تعبیر «قطب» استفاده می‌شود. 📚كتاب العين، ج‏1، ص343 ▪️در هر صورت از این تعبیر، کلمه «یوم عبوس» به معنای روزی که بشدت ناخوشایند است گرفته شده: «إِنَّا نَخافُ مِنْ رَبِّنا يَوْماً عَبُوساً قَمْطَريراً» (انسان/10) 📚معجم المقاييس اللغة، ج‏4، ص211 که برخی همین آیه را شاهد گرفته‌اند که کلمه «عبوس» برای غیر ذوی العقول هم به کار می‌رود و این حالت گرفتگی و ناخوشایندی در هر چیزی به فراخور خودش است و «عبوس» در خصوص روز عبارت است از انقباض و عسرت در جریان امور آن روز 📚التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏8، ص20 📿ماده «عبس» تنها همین ۳ بار در قرآن کریم به کار رفته است. 📖اختلاف قرائت ▪️در قراءات معروف به همین صورت فعل ثلاثی مجرد است؛ ▪️اما در قرائتی غیرمشهور (زید بن علی) به صورت فعل باب تفعیل «عَبَّسَ» قرائت شده است؛ که تشدید در اینجا را علامت شدت و مبالغه دانسته‌اند. 📚معجم القراءات ج ۱۰، ص۳۰۱ 📚 المغنی فی القراءات، ص۱۸۸۹ @yekaye
🔹توَلَّى درباره ماده «ولی» قبلا بیان شد که: ▪️برخی گفته‌اند که اصل آن، دلالت بر «قرب» و نزدیکی می‌کند، چنانکه تعبیر «تَبَاعَدَ بعد وَلْىٍ» یعنی بعد از نزدیکی دور شد. ▫️برخی دقت بیشتری به خرج داده‌اند که نه به هرگونه قرب و نزدیکی، بلکه دلالت دارد بر وقوع چیزی در ورای چیز دیگر (که وراء، اعم از جلو یا پشت سر است) در حالی که رابطه‌ای بین آنها باشد، و در واقع، «قرب» و نزدیکی لازمه و اثر این معناست، نه اصل آن؛ به تعبیر دیگر، به معنای اتصال دو چیز است بدون اینکه فاصله‌ای بین آنها باشد؛ و این استعاره گرفته می‌شود برای نزدیکی از حیث مکان، نسبت، دین، دوستی، نصرت، اعتقاد، و ...؛ چنانکه فعل «ولی یلی» – که کاربرد رایج آن به صورت «وَلِيَ يَلِي» است، اما ندرتاً به صورت «وَلَي يَلِي» هم به کار رفته است– در جایی به کار می‌رود که چیزی در پس چیز دیگری باشد «قاتِلُوا الَّذينَ يَلُونَكُمْ مِنَ الْكُفَّارِ» (توبه/۱۲۳) ویا در پی او بیاید؛ و حتی برخی اگرچه کلمه «وَلْي» را به همان معنای «قُرْب» دانسته‌اند، اما اشاره کرده‌اند که برخی این کلمه را هم به معنای «حصول امر دومی بعد از امر اول بدون فاصله» دانسته‌اند... ▪️این ماده وقتی به باب تفعیل (ولّی یولّی تولیة) می‌رود به معنای این است که چیزی را در امری و یا کاری، ورای چیز قبلی قرار دهند؛ بدین ترتیب تعبیر «ولّی وجهه کذا» که به معنای روی آوردن به چیزی است: «فَلَنُوَلِّيَنَّكَ قِبْلَةً تَرْضاها فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ حَيْثُ ما كُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَكُمْ شَطْرَهُ» (البقرة/۱۴۴) «وَ مِنْ حَيْثُ خَرَجْتَ فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ» (بقره/۱۴۹ و ۱۵۰) «فَلَمَّا قُضِيَ وَلَّوْا إِلى‏ قَوْمِهِمْ مُنْذِرينَ» (احقاف/۲۹) «فَأَيْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ» (بقره/۱۱۵) «لَيْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِب» (بقره/۱۷۷) ‏یعنی روی خود را به سمت آن چیز و در پی توجه به آن چیز قرار دادن؛ ▫️و وقتی با تعبیر عنه بیاید «وَلَّى وجهَهُ عن کذا» به معنای روی‌گردان شدن از چیزی است، گویی روی خود را در ورای آنچه در آن بوده قرار می‌دهد و از مواجهه قبلی با آن به جهت ورای آن برمی‌گردد: «سَيَقُولُ السُّفَهاءُ مِنَ النَّاسِ ما وَلَّاهُمْ عَنْ قِبْلَتِهِمُ» (بقره/۱۴۲)، که گاهی بدون حرف «عن» و با قرینه‌های کلام، این مفهوم روی‌گردان شدن (و نه روی آوردن) فهمیده می‌شود: «فَلَمَّا رَآها تَهْتَزُّ كَأَنَّها جَانٌّ وَلَّى مُدْبِراً» (نمل/۱۰ و قصص/۳۱)، «وَ مَنْ يُوَلِّهِمْ يَوْمَئِذٍ دُبُرَهُ إِلَّا مُتَحَرِّفاً» (انفال/۱۶)، «وَ إِذا تُتْلى‏ عَلَيْهِ آياتُنا وَلَّى مُسْتَكْبِراً» (لقمان/۷)... ▪️اما وقتی به باب تفعل برود به معنای پذیرش ولایت است؛ در این حالت کلمه «متولی» نیز همانند «ولیّ» در دو معنای فاعلی و مفعولی به کار می‌رود؛ یعنی هم در خصوص کسی که «ولایت و سرپرستی کس دیگری» را می‌پذیرد تا عهده‌دار امور او شود: «إِنَّ وَلِيِّيَ اللَّهُ الَّذِي نَزَّلَ الْكِتابَ وَ هُوَ يَتَوَلَّى الصَّالِحِينَ» (اعراف/۱۹۶)، «وَ إِذا تَوَلَّى سَعى‏ فِي الْأَرْضِ لِيُفْسِدَ فيها» (بقره/۲۰۵) ، «يَتَّبِعْ غَيْرَ سَبيلِ الْمُؤْمِنينَ نُوَلِّهِ ما تَوَلَّى» (نساء/۱۱۵) و هم در مورد کسی به کار می‌رود که «ولایت ولیّ‌ای بر خود» را پذیرفته است: «وَ مَنْ يَتَوَلَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُونَ» (مائده/۵۶). @yekaye 👇ادامه مطلب👇
ادامه توضیح «تولی» ▪️همانند باب تفعیل، اگر با حرف اضافه «عن» بیاید (چه صریحا و چه در تقدیر) به معنای اعراض کردن و رویگردان می‌باشد؛ که این اعراض کردن گاهی با جسم است و گاهی با گوش ندادن و بی‌اعتنایی کردن: «فَأَعْرِضْ عَنْ مَنْ تَوَلَّى عَنْ ذِكْرِنا» (نجم/۲۹) ، «فَتَوَلَّ عَنْهُمْ حَتَّى حينٍ» (صافات/۱۷۴) «أَطيعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لا تَوَلَّوْا عَنْه‏» (انفال/۲۰). ▫️البته ظاهر کلام برخی از محققان این است که چه‌بسا خود کلمه «تولی» (بدون حرف عن، حتی در تقدیر) بتواند بر اساس همان معنای اصلی‌اش به نحوی بر معنای اعراض و رویگردانی دلالت کند، بدین جهت که در پشت سر دیگری قرار گرفتن می‌تواند به معنای خروج از برنامه وی قلمداد شود که با توجه به کثرت فراوان کاربرد «تولی» بدون «عن» در معنای اعراض، - مانند «قُلْ أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما عَلَيْهِ ما حُمِّل» (نور/۵۴)، «إِنَّ الَّذينَ تَوَلَّوْا مِنْكُمْ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعانِ إِنَّمَا اسْتَزَلَّهُمُ الشَّيْطان‏» (آل عمران/۱۳۴) ، « عَبَسَ وَ تَوَلَّى» (عبس/۱)- 🤔این احتمال بعید نیست و اگر چنین باشد چه‌بسا اساساً ماده «ولی» از مواد متضاد باشد؛ یعنی از موادی باشد که در دو مفهوم ضد هم به کار می‌روند (شبیه «قسط» که هم در معنای عدل به کار می‌رود و هم در معنای ظلم) و آنگاه چه‌بسا نه‌تنها در باب تفعّل، بلکه در باب تفعیل هم همین قاعده برقرار باشد؛ و نه‌تنها تشخیص کاربرد آن در معنای رویگردان شدن، بلکه تشخیص کاربرد آن در معنای روی آوردن، به کمک قرینه‌ها باشد... 🔖جلسه ۹۶۱ https://yekaye.ir/an-nesa-4-33/ @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔷درباره شأن نزول این آیات (آیه ۱ تا ۱۰) اتفاق نظر هست که پیامبر اکرم ص در حال دعوت عده‌ای از بزرگان از مشرکان بود که شخصی نابینا خدمت پیامبر ص آمد و سوالی از ایشان داشت. در اینجا کسی به آن نابینا اخم کرد و از او روی گرداند. درباره اینکه آن دعوت‌شدگان برخی از بزرگان قریش (اغلبشان از بنی‌امیه) بودند و اینکه آن نابینایی که در آیه ۲ به وی اشاره می‌شود، ابن ام مکتوم بوده است، اختلافی نیست؛ اما درباره اینکه آن کسی که در آیه اول مورد نظر است و عتابهای بعدی (آیات ۳ تا ۱۰) متوجه اوست، کیست دو روایت متفاوت از واقعه وجود دارد. در روایت اهل سنت این شخص خود پیامبر ص است؛ که البته خود مفسرانشان در توضیح اینکه چگونه ممکن است چنین رفتاری از پیامبر ص سر زده باشد و خداوند چنین او را عتاب کرده باشد به تکلفات فراوانی افتاده‌اند (که در تدبرها بدان اشاره خواهد شد)؛ و روایت شیعه (مستند به احادیثی از امام صادق ع) این است که آن شخص عثمان بوده، که در کنار آن جمع حاضر بوده است؛ یعنی وقتی اصرار آن مسلمان نابینا را می‌بیند به او اخم می‌کند و با رویگردان شدن از او سعی می‌کند ناراحتی‌اش را از این وضع به پیامبر ص و دیگران نشان دهد. در ادامه گزارشی از این دو روایت (همراه با نقد علمای شیعه بر روایت اهل سنت) ‌تقدیم می‌شود. @yekaye
🔹الف. روایت اهل سنت از شأن نزول این آیات اول سوره عبس این واقعه در منابع اهل سنت به طرق مختلفی گزارش شده است که چند نقل معروفتر تقدیم می‌شود: 📜۱) خداوند فرمود: عبس و تولی ان جاءه الاعمی و مقصود از این نابینا ابن ام مکتوم بود و داستان از این قرار است که وی سراغ پیامبر ص آمد در حالی که پیامبر داشت با عتبة بن ربیعه، ابوجهل، عباس بن عبدالمطلب، أبیّ بن خلف و امیه بن خلف نجواکنان گفتگو می‌کرد و آنان را به خداوند دعوت می‌کرد و به اسلام آوردنشان امیدوار بود. در این شرایط ابن ام مکتوم آمد و گفت: ای رسول الله ص! از آنچه خداوند به تو تعلیم داد به من یاد بده! و این را با صدای بلند می‌گفت و تکرار می‌کرد و نمی‌دانست که ایشان با دیگران مشغول گفتگو است، تا حدی که ناراحتی در چهره رسول الله ص به خاطر قطع شدن کلامش نمایان شد و با خود گفت: این بزرگان می‌گویند: پیروان او کورها و افراد پست و بردگان‌اند پس اخم کرد و روی گرداند و به آنان که داشت با آنان صحبت می‌کرد روی آورد. پس خداوند این آیات را نازل کرد. از آن پس رسول الله ص وی را اکرام می‌کرد و وقتی او را می‌دید می‌فرمود: مرحبا به کسی که خداوند مرا به خاطر او عتاب کرد. 📚اسباب نزول القرآن، ص471 📜۲) الف. از عایشه نقل شده است که: عبس و تولی درباره ابن ام مکتوم نابینا نازل شد؛ وی سراغ پیامبر ص آمده بود و مرتب می‌گفت: یا رسول الله مرا راهنمایی کن؛ و نزد رسول الله مردانی از بزرگان مشرکان حضور داشتند و پیامبر از او رویگردان می‌شود و به بقیه توجه می‌کرد و [می‌گفت: آیا در این مطلبی که من گفتم مشکلی می‌بینید؟ و پاسخ می‌شنید که: خیر.]* در اینجا «عبس و تولی» نازل شد. 📚اسباب نزول القرآن، ص472 📚الدر المنثور، ج‏6، ص314 * مطلب داخل کروشه در اسباب النزول نیامده ولی در الدرالمنثور آمده است. ب. از عایشه روایت شده است که رسول الله ص در مجلسی بود که عده‌ای از چهره‌های مهم قریش همچون ابوجهل و عتبه حضور داشتند و به آنها می‌فرمود: آیا اگر من چنین و چنان مطلبی آورده باشم خوب نیست؛ آنها می‌گفتند: به خدا سوگند خوب است. در این موقع ابن ام مکتوم آمد در حالی که حضرت مشغول گفتگو با آنها بود و لذا به وی توجهی نکرد. پس خداوند نازل فرمود: «اما کسی که احساس بی‌نیازی می‌کند تو خود را متصدی کار او می‌کنی ... و اما کسی که شتابان به سوی تو می‌آید و [از خدا] ترسان است: تو از او به دیگران می‌پردازی» (عبس/۵-۱۰). و بعد از این پیامبر ص هر وقت وی می‌آمد اکرامش می‌کرد. 📚الدر المنثور، ج‏6، ص314 ج. از مسروق روایت شده که بر عایشه وارد شدم در حالی که مردی نابینا نزدش بود و عایشه برای او بالنگ قاچ می‌کرد و عسل به او می خورانید. گفتم:‌ای ام المومنین! این کیست؟ گفت: این ابن ام مکتوم است که خداوند به خاطر او پیامبرش را عتاب کرد. و داستانش این بود که وی سراغ پیامبر رفت در زمانی که عتبه و شیبه نزد ایشان بودند. پیامبر ص به آنها توجه کرد و از او رویگردان شد و خداوند نازل فرمود: اخم کرد و رویگردان شد؛ از اینکه سراغش آمد آن نابینا، ابن ام مکتوم. 📚الدر المنثور، ج‏6، ص315 @yekaye 👇ادامه مطلب👇
ادامه روایت اهل سنت از شأن نزول این آیات اول سوره عبس 📜۳) از انس روایت شده است: ابن ام مکتوم سراغ پیامبر ص آمد در حالی که ایشان داست با أبی بن خلف گفتگو می‌کرد و لذا از او رویگردان شد. پس خداوند «عَبَسَ وَ تَوَلَّى أَنْ جاءَهُ الْأَعْمى» (عبس/۱-۲)‌را نازل کرد و بعد از این پیامبر ص هر وقت وی می‌آمد اکرامش می‌کرد. 📚الدر المنثور، ج‏6، ص314 📜۴) از ابن عباس روایت شده است: رسول الله ص داشت با عتبه بن ربیعة و عباس بن عبدالمطلب و ابوجهل آرام گفتگو می‌کرد و خیلی خود را وقف آنان کرده بود و آرزو داشت که آنان ایمان بیاورند. پس مرد نابینایی که به وی عبدالله بن ام مکتوم می‌گفتند نزدیک شد در حالی که پیامبر گرم گفتگو بود. عبدالله مرتب از پیامبر ص درخواست می‌کرد که آیه‌ای از قرآن بر او بخواند و می‌گفت: یا رسول الله! از آنچه خداوند به تو تعلیم داده چیزی به من بیاموز! پیامبر ص از او رویگردان شد و اخم کرد و روی گرداند و از سخنش ناراحت شد و رو به دیگران آورد. چون گفتگویش با آنها تمام شد و راه رفتن به سوی خانه خود را در پیش گرفت خداوند مقداری از بینایی وی را گرفت و سرش را نگه داشت و «عَبَسَ وَ تَوَلَّى أَنْ جاءَهُ الْأَعْمى‏» را نازل فرمود. چون خداوند این را نازل کرد پیامبر خدا وی را اکرام کرد و با او سخن گفت و به او می‌فرمود: چه کاری داری؟ آیا چیزی از من می‌خواهی؟ 📚الدر المنثور، ج‏6، ص315 📜۵) از ابومالک درباره «عبس و تولی» روایت شده است: عبدالله بن ام مکتوم نزد وی آمد و او در بابر وی چهره در هم کشید و رویگرداند و مصتدی بحث با امیه بن خلف بود؛ پس خداوند فرمود: «اما کسی که احساس بی‌نیازی کند تو متصدی او می‌شوی؟» (عبس//۵-۶) 📚الدر المنثور، ج‏6، ص315 📜۶) از ضحاک درباره آیه «عَبَسَ وَ تَوَلَّى» نقل شده است که داستان از این قرار است که رسول الله ص با مردی از اظراف قریش ملاقات کرد و او را به اسلام دعوت نمود، در همین حین عبدالله بن ام مکتوم رسید و مرتب شروع به سوال کردن درباره برخی از مسائل اسلام نمود. رسول الله ص به او اخم کرد و خداوند در این واقعه وی را عتاب کرد. چون این آیه نازل شد، رسول الله ص ابن ام مکتوم را خواند و وی را اکرام نمود و دوبار هم در مدینه وی را جانشین خود کرد. 📚الدر المنثور، ج‏6، ص315 📜۷) از مجاهد نقل شده است: رسول الله ص با بزرگی از بزرگان قریش خلوت کرده بود و او را به خداوند دعوت می‌کرد و امید داشت که وی اسلام بیاورد که در همین حال عبدالله بن ام مکتوم سر رسید. چون پیامبر ص او را دید آمدنش را خوش نداشت و با خود گفت: این قریشی الان می‌گوید که پیوران وی کوران و افراد سفله و بردگان‌اند و لذا چهره در هم کشید؛‌پس وحی نازل شد: عَبَسَ وَ تَوَلَّى؛ ... . 📚الدر المنثور، ج‏6، ص315 📜۸) مطلبی هم از قول ابی امامه و هم از قول کعب بن عجره نقل شده که ابن ام مکتوم سراغ پیامبر ص آمد و گفت من سنم بالا رفته و توانم کم شده و آیا اجازه می‌دهید که نمازم را در منزل بخوانم. حضرت پرسید که آیا صدای موذن را می‌شنوی؟ گفت: بله. و حضرت اجازه نداد؛ و این دو ادعا کرده‌اند که درخواستی که وی از پیامبر ص داشت و آیات مذکور برایش نازل شده این بوده است (الدر المنثور، ج‏6، ص315 )؛ در حالی که بوضوح این نادرست است زیرا اذان دادن علنی‌ای که در این واقعه مطرح شده مربوط به مدینه است در حالی که اجماع مفسران و مورخان این است که این آیات در مکه و در جمع بزرگان قریش نازل شد. ✅تبصره آنچه در میان راویان این ماجرا بدین صورت که خود پیامبر چهره ترش کرد و رویگردان شد مشاهده می‌شود این است که هیچیک از راویان مستقیم ماجرا، امکان اینکه خودشان در این ماجرا حضور داشته باشند تقریبا منتفی است. زیرا اجماع است که این سوره از سوره‌های مکی است؛ در حالی که چنانکه مشاهده می‌شود در میان کسانی که محضر پیامبر ص را درک کردند و این واقعه را به این صورت در منابع اهل سنت نقل کرده‌اند فقط اسم ابن عباس و عایشه و انس بن مالک دیده می‌شود و بقیه در رده تابعین‌اند که اصلا محضر رسول الله ص را درک نکرده‌اند. در میان این سه هم، عایشه که در سال ۴ یا ۵ بعثت به دنیا آمده و در مکه دختر بچه‌ای بیش نبوده و ازدواجش هم با پیامبر (لااقل عروسی کردن و رفتن وی به خانه پیامبر ص) در مدینه انجام شده است؛ ابن عباس هم که در سال ۱۰ بعثت (۳ سال قبل از هجرت) به دنیا آمده در آن زمان طفل خردسالی بیش نبوده است. و انس بن مالک هم که اساسا اول بار در مدینه خدمت پیامبر می‌رسد و مسلمان می‌شود. این تبصره در لینک زیر تکمیل شد https://eitaa.com/yekaye/10690 @yekaye
🔹ب. نقد علمای شیعه بر این روایت از شأن نزول آیات اول سوره عبس 📜۱) شیخ طوسی در تفسیر خویش توضیح داده است: درباره اینکه مقصود از این کسی که خداوند حکایت کرده که او چهره درهم کشید که بوده اختلاف است. بسیاری از مفسران و ظاهرگرایان می‌گویند مراد خود پیامبر ص بوده است و مطلب از این قرار بوده که پیامبر با جماعتی از بزرگان و اشراف قریش خلوت کرده بود که ناگاه ابن ام مکتوم آمد تا مسلمان شود؛ ولی پیامبر ص از او رویگردان شد به خاطر اینکه مبادا آن جماعت از اقبال ایشان به وی ناخرسند شوند و خداوند بدین حهت او را عتاب کرد. ویا گفته‌اند که ابن ام مکتوم مسلمان بود و علت اینکه پیامبر ص را مخاطب قرار داد این بود که متوجه نبود که رسول الله ص مشغول گفتگو با آن جماعت است. اما این سخنان نادرست است؛‌زیرا پیامبر ص کسی است که خداوند قدر و منزلت وی را خیلی باتلاتر از چنین برخوردهایی دانسته است؛‌چگونه ممکن است وی اخم و روی ترش کرده باشد در حالی که وی را در جای دیگر توصیف کرد که «وَ إِنَّك‏ لَعَلى‏ خُلُقٍ عَظِيمٍ: و همانا تو بر ملكه نفسانى بزرگى [كه همه اخلاق فاضله انسانى در آن جمع است] استوارى.» (قلم/۴) و فرمود: «وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ: و اگر بد خلق و سختدل بودى حتما از دورت پراكنده مى‏شدند.» (آل عمران/۱۵۹) و چگونه ممکن است کسی از مواجهه با این نابینا رویگردان شود که خداوند درباره‌اش فرمود: «وَ لا تَطْرُدِ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداةِ وَ الْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ: از خود مران آنان كه صبح و شام پروردگارشان را مى‏خوانند در حالی که فقط توجه او را مى‏خواهند.» (انعام/۵۲) و هرکس که اخلاق نیک پیامبر و آنچه از مکارم الاخلاق و خوش‌صحبتی که خداوند به وی اختصاص داده بود را خبر داشته باشد – تا حدی که گفته شده است که نشد با کسی دست دهد مگر اینکه طرف مقابل نهایتا دستش را بکشد – آیا این سخنان را باور می‌کند. کسی که اوصافش این گونه است چگونه ممکن است در روی نابینایی که برای اسلام آوردن آمده روی ترش کند، به علاوه که پیامبران از مانند این خلقیات و کمتر از اینها منزه‌اند، چرا که اینها اموری است که موجب نفرت از قبول سخن ایشان و مانع گوش دادن مخاطبان به دعوت ایشان می‌شود؛ و کسی که قدر و منزلت پیامبران را بشناسد چنین ادعاهایی را درباره ایشان نمی‌پذیرد. اما دیگران گفته‌اند این آیات درباره مردی از بنی‌امیه نازل شد که در کنار پیامبر ص آنجا ایستاده بود [و شاهد گفتگوی پیامبر با بزرگان قریش بود]، که وقتی ابن ام مکتوم آمد از او بدش آمد و خود را جمع کرد و در روی او اخم نمود و رویش را از سمت او برگرداند؛ و خداوند این کارهای وی را حکایت کرد و از باب عتاب بر وی اینها را ناپسند شمرد. 📚التبيان فى تفسير القرآن، ج‏10، ص268-269 ابن شهر آشوب هم در متشابه القرآن و مختلفه (ج‏2، ص12) شبیه همین توضیحات را آورده است. @yekaye 👇ادامه مطلب👇
ادامه نقد علمای شیعه بر این روایت از شأن نزول آیات اول سوره عبس 📜۲) ‌شیخ مفید هم بعد از اشاره به وجود چنین تفسیری در میان برخی از مفسران توضیح داده است: ظاهر آیه که هیچ دلالتی ندارد که ناظر به پیامبر باشد و این خطابی به او باشد؛ بلکه صرفا یک خبر داده است که از کسی که خبر درباره اوست سخنی نگفته است؛ و کسی که اهل تامل باشد از همین درمی‌یابد که مقصود پیامبر ص نبوده است؛ زیرا وی را به عبوس بودن توصیف کرده و از صفاتی که خود قرآن در توضیح شخصیت پیامبر ص آورده اصلا این پذیرفتنی نیست؛ و حتی در روایات هم سخنی از چنین برخوردهایی از جانب ایشان با دشمنان فرومایه‌شان نیست، چه رسد به مومنانی که برای هدایت به ایشان مراجعه می‌کردند؛ سپس در آیه بیان کرده که آن شخص خود را متصدی ثروتمندان می‌کرده و از فقرا دوری می‌گزیده است و همه می‌دانند که پیامبر ص اصلا چنین نبوده است. پس اینها هیچ شباهتی با اخلاق گشاده‌روی ایشان و نرمخویی‌شان با مردمان و عطوفتشان در حق دیگران ندارد و چگونه ممکن است به ایشان گفته شود: «چیزی بر عهده تو نيست كه او پاك و تزکیه نشود» (عبس/۷)، در حالی که اساسا هدف از بعثت ایشان دعوت و هشدار دادن افراد به پاک شدن بوده؛ پس چگونه چیزی برعهده او نباشد؛ و این چنین سخنی تشویق به بی‌خیال شدن در خصوص ایمان قومش است. در مقابل گفته‌اند که این سوره درباره مردی از اصحاب پیامبر ص نازل شده است که اینها رفتارهای او بوده است؛ و اگر ما شک داشته باشیم که درباره چه کسی نازل شده در این نباید شک کنیم که مقصود پیامبر ص نیست؛ و چه مذمتی بالاتر از اینکه کسی در چهره مومنان اخم کند و از آنان رویگردان شود و به کافران ثروتمند روی آورد و متصدی امور آنان شود؛ در حالی که خداوند قطعا ایشان را از اموری خیلی کمتر از این هم منزه دانسته است. 📚تنزيه الأنبياء عليهم السلام، ص119 📜۳) سید بن طاووس هم بعد از اشاره به این قول در میان مفسران‏ توضیح می دهند: چه‌بسا مراد، عتاب کردن با کسی است که چنین ویژگی‌هایی را دارد از باب «به در می‌گویم تا دیوار بشنود»؛ و در بسیاری از موارد می‌شود که خداوند پیامبرش را مخاطب قرار داده است اما مقصودش امت ایشان می‌باشد؛ زیرا که پیامبر ص اساسا مرشکان را به دستور خداوند به طاعت خداوند دعوت می‌کرد و تنها چیزی که مانه طاعت خداوند بود موجب خشم و اخم ایشان می‌شد؛ و چگونه ممکن است به کسی که چنین است مورد چنین عتابی قرار گیرد؛ و اصلا آن اوصافی که از پایمبر ص کامل ص ما آمده چه نسبتی دارد با این آیات که: «اما کسی که احساس بی‌نیازی می‌کند، تو متصدی کار او می‌شوی؛ و برعهده تو چیزی نیست اگر که او پاک و تزکیه نشود؛ و اما کسی که شنابان سراغت می‌آید در حالی که خاشع است تو از او رویگردان می‌شوی!» (عبس/۵-۱۰). آیا کسی که این اوصاف را دارد همان کسی است که خداوند متعال درباره‌اش فرمود: «و او هرگز از روی هوای نفس و دلخواه سخن نمی‌گوید؛ [سخنان او] نیست مگر وحی‌ای که به وی وحی می‌شود. و آیا اصلا پیامبر ص این گونه بوده که متصدی امور ثروتمندان شود و به افراد فقیری که اهل خشیت هستند بی‌اعتنا باشد در حالی که خداوند متعال درباره‌اش می‌فرماید: «او به مومنین بسیار مهربان و دارای رحمت است» (توبه/۱۲۸). 📚سعد السعود، ص249 📜۴) مرحوم فیض کاشانی هم می‌گوید: آنچه مشهور شده که این آیات درباره خود پیامبر ص، و نه عثمان، نازل شده است، سیاق این عتابه که اصلا با منصب ایشان سازگاری‌ای ندارد،ا این ادعا را رد می‌کند؛ و نیز سایر توضیحاتی که تا آخر سوره آمده است، همان گونه که بر هرکسی که به اسلوبهای کلام آگاه باشد این مخفی نیست؛ و بعید نیست که از امور ساختگی اهل نفاق – که خداوند خوارشان کند- باشد. 📚تفسير الصافي، ج‏5، ص285 @yekaye
🔹ج. روایت علمای شیعه از شأن نزول آیات اول سوره عبس: در موارد فوق دیدیم برخی علمای شیعه (شیخ طوسی، شیخ مفید، ابن شهر آشوب، و سید بن طاووس) صرفا اشاره کرده بودند که مقصود از کسی که «عبس و تولی» شخصی غیر از پیامبر ص بوده و برخی هم بیان کرده بودند از بنی‌امیه بوده است. اما در تفسیر قمی به نام وی تصریح شده است: 📜۵) مرحوم قمی می‌نویسد: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ. عَبَسَ وَ تَوَلَّى أَنْ جاءَهُ الْأَعْمى‏. این آیات درباره عثکن* و ابن ام مکتوم که موذن رسول الله و نابینا بود نازل شد؛ وی سراغ رسول الله ص آمد در حالی که اصحابشان گرد ایشان بودند و عثکن هم آنجا بود. پس رسول الله ص وی را بر او مقدم نمود و او چهره‌اش را در هم کرد و از او رویگرداند؛ سپس خداوند نازل فرمود: «چهره درهم کشید] و رویگردان شد» یعنی عثکن؛ «از اینکه نابینایی نزد او آمد؛ و تو چه می‌دانی شاید او تزکیه شود» یعنی طاهر و پاک باشد؛ «یا متذکر شود» یعنی رسول الله ص وی را متذکر سازد؛ سپس عثکن را مخاطب قرار داد و فرمود: أ«اما کسی که احساس بی‌نیازی می‌کند؛ تو متصدی کار او می‌شوی؛ یعنی وقتی ثروتمندی سراغ تو می‌آید متصدی کار او می‌شوی و او را بالا می‌بری؛ «و برعهده تو نیست اینکه او پاک نباشد» یعنی برایت مهم نیست که او قرد پاکی است یا پاک نیست همین که ثروتمند باشد کافی است». «و اما کسی که شتابان به سراغت می‌آید» یعنی ابن ام مکتوم «در حالی که خاشع است؛ پس تو از او تلهّی می‌جویی» یعنی بی‌خیال می‌شوی و التفاتی به او نمی‌کنی. 📚تفسير القمي، ج‏2، ص404-405 * عثکن: در متن کنونی تفسیر قمی به این صورت نوشته شده است؛ اما در کتابهایی که بعدا از وی نقل قول کرده‌اند به صورت «عثمان» ثبت شده است؛ مثلا ر.ک: تفسير الصافي، ج‏5، ص284؛ البرهان في تفسير القرآن، ج‏5، ص582؛ بحار الأنوار، ج‏17، ص85، و ج۳۰، ص۱۷۴، و ج۳۱، ص۵۹۸)؛ تفسير نور الثقلين، ج‏5، ص508. 📜۶) مرحوم طبرسی نیز پس از اینکه قول مشهور مفسران اهل سنت را نقل می‌کند و نقدهای سید مرتضی را عینا تکرار می‌نماید، دو حدیث از امام صادق که موید شأن نزول فوق است می‌آورد که آن احادیث را در قسمت احادیث خواهیم آورد 📚مجمع البيان، ج‏10، ص663-664 @yekaye
در پایان روایت اهل سنت از شأن نزول این آیات اول سوره عبس تبصره‌ای مطرح شد که این تبصره به صورت زیر اصلاح و تکمیل می‌شود: ✅تبصره 💢الف. درباره اینکه آن شخصی که پیامبر ص مشغول گفتگو بود در میان خود اهل سنت اختلاف نظر فراوان است. فقط قرطبی (م۶۷۱) تا زمان خود ۷ قول متفاوت را در این زمینه از تفاسیر مختلف اهل سنت نقل کرده است: (۱) ولید بن مغیرة؛ (۲) أمية بن خلص؛ (۳) أبي بن خلف؛ (۴) عتبة بن ربيعة و شيبة بن ربيعة و أبي بن خلف؛ (۵) عتبة بن ربيعة؛ (۶) عباس بن عبدالمطلب؛ (۷) عتبة بن ربيعة و شيبة بن ربيعة و أبوجهل و عباس بن عبدالمطلب، و أمية بن خلف، و الوليد بن المغيرة. 📚الجامع لأحكام القرآن، ج‏20، ص212 💢ب. با توجه به اسامی راویان این واقعه که مدعی‌اند خود پیامبر چهره ترش کرد و رویگردان شد می‌بینیم که هیچیک از راویان مستقیم ماجرا، امکان این را نداشته‌اند که خودشان در این ماجرا حضور داشته باشند. توضیح مطلب اینکه اجماع است که این سوره از سوره‌های مکی است؛ و قبلا اشاره شد که زمان نزول این سوره را بعد از هجرت به حبشه دانسته‌اند (هجرت به حبشه مربوط به سال پنجم تا هفتم بعثت است). در حالی که راویان این واقعه، یا از تابعین‌اند که اصلا محضر رسول الله ص را درک نکرده‌اند؛ و در میان کسانی که محضر پیامبر ص را درک کردند و این واقعه را به این صورت در منابع اهل سنت نقل کرده‌اند فقط اسم ابن عباس و عایشه و انس بن مالک دیده می‌شود که در میان این سه هم، انس بن مالک هم که اساسا اول بار در مدینه خدمت پیامبر می‌رسد و مسلمان می‌شود؛ پس قطعا در این واقعه حاضر نبوده، ابن‌عباس (متولد ۱۰ بعثت) است که هنوز این واقعه رخ نداده، و عایشه (متولد ۴ یا ۵ بعثت) نیز در زمان واقعه کودکی حداکثر دو سه ساله بوده‌ که معلوم است که اگر گزارشی از این واقعه می‌دهد بر اساس تجربه خودش نیست. @yekaye
☀️ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّكِينَ بِوَلَايَةِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْأَئِمَّةِ الْمَعْصومینَ عَلَيْهِمُ السَّلَام‏☀️ 🌹عید سعید غدیر بر همه شیعیان و موالیان و دوستداران حضرت امیرالمومنین ع مبارک باد🌹 @yekaye @souzanchi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☀️۱) از امام صادق ع روایت شده است: این آیات درباره مردی از بنی‌امیه نازل شد که کنار پیامبر ص بود وقتی که ابن ام مکتوم آمد؛ آن شخص تا وی را دید از آمدنش احساس بدی کرد و خود را جمع و جور کرد و چهره‌ای را از او برگرداند. پس خداوند سبحان این مطلب را حکایت کرد و بر او خرده گرفت. 📚مجمع البيان، ج‏10، ص664 قد رُوِيَ عَنِ الصَّادِقِ ع: أَنَّهَا نَزَلَتْ فِي رَجُلٍ مِنْ بَنِي أُمَيَّةَ كَانَ عِنْدَ النَّبِيِّ ص فَجَاءَهُ ابْنُ أُمِّ مَكْتُومٍ، فَلَمَّا رَآهُ تقذر [نَفَرَ] مِنْهُ وَ جَمَعَ نَفْسَهُ وَ عَبَسَ وَ أَعْرَضَ بِوَجْهِهِ عَنْهُ، فَحَكَى اللَّهُ سبحانه ذَلِك‏ وَ أَنْكَرَهُ عَلَيْه‏. @yekaye
☀️۲) از امام صادق ع روایت شده است که فرمودند: رسول الله ص هرگاه عبدالله بن ام مکتوم را می‌دید می‌فرمود: مرحبا، مرحبا، به خدا سوگند که خداوند هرگز مرا در خصوص تو عتاب نکرد؛ و بقدری به وی لطف می‌کرد که گاه وی بخاطر این برخوردها [= ابراز محبتهای شدید پیامبر ص به وی] از اینکه محضر پیامبر ص برسد خودداری می‌کرد. 📚مجمع البيان، ج‏10، ص664 رُوِيَ عَنِ الصَّادِقِ ع أَنَّهُ قَالَ: كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِذَا رَأَى عَبْدَ اللَّهِ ابْنَ أُمِّ مَكْتُومٍ قَالَ: مَرْحَباً مَرْحَباً لَا وَ اللَّهِ لَا يُعَاتِبُنِي اللَّهُ فِيكَ أَبَداً وَ كَانَ يَصْنَعُ به [فِيهِ] مِنَ اللُّطْفِ حَتَّى كَانَ يَكُفُّ عَنِ النَّبِيِّ ص مِمَّا يَفْعَلُ بِهِ. @yekaye
☀️۳) با سندهای مختلف و در مقاطع مختلف از امام صادق ع روایت شده است که فرمودند: اگر کسی به برادر ایمانی‌اش «أف» بگوید*، ولایتی که بین آنهاست از هم می‌گسلد... ✳️* أف گفتن در عربی برای ابراز ناراحتی و کراهت به کار می‌رود؛ مانند آن است که در فارسی بگوید: «آخ، از دست تو!» 📚الكافي، ج‏2، ص170 عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عُمَرَ الْيَمَانِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: ... وَ إِذَا قَالَ الرَّجُلُ لِأَخِيهِ أُفٍّ انْقَطَعَ مَا بَيْنَهُمَا مِنَ الْوَلَايَة ... 📚الكافي، ج‏2، ص361 أَبُو عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حَسَّانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ: إِذَا قَالَ الرَّجُلُ لِأَخِيهِ الْمُؤْمِنِ أُفٍّ خَرَجَ مِنْ وَلَايَتِهِ ... 📚الكافي، ج‏8، ص365 أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَسَنِ التَّيْمِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ: إِذَا قَالَ الْمُؤْمِنُ لِأَخِيهِ أُفٍّ خَرَجَ مِنْ وَلَايَتِهِ ... @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 1️⃣ «عَبَسَ وَ تَوَلَّى» از سیاق آیه واضح است که این آیه ناظر به یک واقعه خاصی است که شخصی در برابر یک فرد نابینا چهره درهم و به او پشت کرده است؛ و خداوند در مقام مذمت این رفتار برآمده است. چنانکه در شأن نزول آیه بیان شد ▫️آن مقدار که مسلم است این است که پیامبر اکرم ص در حال دعوت یک یا چند نفر از سران مشرکین بوده، و در این حال ابن ام مکتوم، که مسلمانی نابینا بود سراغ پیامبر ص می‌آید و سوالاتی از ایشان می‌پرسد. ▫️اما اختلاف است که چه کسی در این واقعه با عبوس کردن چهره‌‌اش ناراحتی خود را ابراز داشت؟ مفسران اهل سنت بر این باورند که خود پیامبر ص بود که چنین کرد؛ و مفسران شیعه آن را شخصی دیگر می‌دانند، برخی وی را شخصی از بنی‌امیه دانسته و برخی هم به طور خاص از عثمان نام برده‌اند. ⛔️در خصوص روایاتی که در کتب اهل سنت نقل شد در قسمت شأن نزول توضیح دادیم که هیچیک از راویان مستقیم این ماجرا امکان اینکه خودش واقعه را دیده باشد وجود ندارد. این نشان می‌دهد که تمام نقل‌های این‌چنینی این واقعه، اصطلاحا روایت مسند است (‌یعنی در اهل سنت هیچ راوی‌ای که خودش ماجرا را دیده و روایت کرده باشد وجود ندارد)؛ و لذا این احتمال بسیار تقویت می‌شود که اینها برداشت و یا شنیده خود را بیان کرده باشند نه مشاهده خویش را؛ و اینجاست که این قول تقویت می‌شود که این روایت از ماجرا را منافقان (تفسير الصافي، ج‏5، ص285 ) و به احتمال زیاد بنی‌امیه، برای از یاد بردن نقش عثمان در این واقعه ساخته و پرداخته و ترویج کرده‌اند (حجة التفاسير و بلاغ الإكسير، ج‏7، ص170 ). 💢اگرچه شیعیان برای روایت صحیح از واقعه، احادیثی از امام صادق ع دارند، اما آنچه مورد تاکید شدید آنان است این است که این مذمت‌ها درباره هرکس باشد، درباره شخص پیامبر اکرم ص نیست؛ زیرا چنین مواجهه‌ای با نابینایی که برای طلب هدایت آمده، از جانب شخص پیامبر ص - که اساسا وظیفه‌اش نرم‌خویی در دعوت افراد بوده با شأن پیامبری وی ناسازگار است، بویژه که خداوند هم صریحا این نرم‌حویی وی با مومنان را مورد تاکید قرار داده است: «فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَليظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِك‏» (آل عمران/۱۵۹). برخی از علمای اهل سنت هم اصل اشکال را پذیرفته‌اند، بویژه که خود آنها از جملات معروفی که در وصف پیامبر ص نقل کرده‌اند (و این جمله بقدری معروف شده که در کتب لغت آن را شاهد مثال می‌آورند) این است که ایشان را «لا عَابِسٌ و لا مُفَنَّد : نه چهره درهم می‌کشد و نه سخن بی‌فایده می‌گوید» (الطبقات الكبير، ج1، ص198؛ أنساب الأشراف، ج1، ص391؛ بلاغات النساء، ص49؛ الثقات لابن حبان، ج1، ص127؛ دلائل النبوة للبيهقي، ج1، ص279؛ النهاية (ابن أثیر)، ج3، ص171؛ لسان العرب، ج3، ص339؛ و ...) ویا «لَا ‌عَابس وَلَا مُعْتَد: نه چهره درهم می‌کشد و نه بر کسی ستم می‌کند» (غريب الحديث (ابن قتيبة)، ج1، ص463؛ أخبار أبي القاسم الزجاجي، ص64؛ دلائل النبوة لأبي نعيم الأصبهاني، ص339؛ الفائق في غريب الحديث، ج1، ص95؛ و ...) معرفی می‌کنند؛ اما سعی کرده‌اند با انواع بیانات توجیه کنند که چرا چنین رفتاری از پیامبر ص سر زد و وقوع این رفتار منافاتی با شأن پیامبری ایشان ندارد . 💢اگر مطلب در حد همین دو آیه اول بود چه‌بسا توجیهی برای وقوع این رفتار از پیامبر ص می‌شد ارائه داد که: ابن ام مکتوم نابینا بود، و اخم کردن و روی گرداندن، دو عملی است که شخص بینا متوجه آنها می‌شود، و اگر خدا پیامبر ص را برای اینها عتاب کرد با توجه به اوج محاسن اخلاقی است که از پیامبر ص انتظار می‌رفت، نه اینکه ایشان با عملش موجب رنجش یک مسلمان نابینا شده باشد (مجمع البيان، ج‏10، ص664 )؛ 💢اما شاید نکته مهمی که به نظر می‌رسد علت اصلی حساسیت شیعه در نپذیرفتن روایت فوق است آيات بعدی است که علت این اقدام آن فردی که اخم کرده را نشان می‌دهد که این توضیحات، نه‌تنها خلاف توصیفاتی است که خداوند از پیامبر ارائه کرده، بلکه حتی از یک مومن اخلاق‌مدار بعید است چه رسد به کسی در مقام نبوت. @yekaye 👇ادامه مطلب👇
ادامه تدبر ۱ 🖌علامه طباطبایی در این باره می‌گویند: « همان طور که سید مرتضی توضیح داده این آیات هیچ ظهوری ندارد که مراد از این کسی که اخم کرد پیامبر ص باشد؛ بلکه این آیات صرفا یک خبرند که نه تنها درباره کسی که از او خبر داده می‌شود هیچ صراحتی ندارند، بلکه در آن مطالبی هست که دلالت دارد که مقصود کس دیگری است؛ زیرا عبوس بودن حتی از ویژگی‌های پیامبر ص در قبال دشمنان فرومایه‌شان نیست، چه رسد به مومنانی که برای هدایت به ایشان مراجعه می‌کردند؛ سپس در آیه بیان کرده که آن شخص خود را متصدی ثروتمندان می‌کرده و از فقرا دوری می‌گزیده است و این هیچ نسبتی با اخلاق کریمانه پیامبر ص ندارد. علاوه بر اینها، خداوند قبل از نزول این سوره، در سوره قلم خلق و خویی متعالی پیامبر ص را ستوده است هنگامی که فرمود: «وَ إِنَّك‏ لَعَلى‏ خُلُقٍ عَظِيمٍ: و راستى كه تو را خويى والاست!» (قلم/۴)؛ و همه اتفاق نظر دارند که سوره قلم بعد از سوره علق [و لذا پیش از سوره عبس] نازل شده است و چگونه فرض دارد که خداوند وی را در ابتدای بعثتش این گونه بستاید و اندکی بعد وی را به خاطر اموری عتاب کند همچون اینکه وی عطف توجه به ثروتمندان می‌کند و از فقیران هرچند که مومن و دنبال هدایت باشند رویگردان است! به علاوه که خداوند در سوره مکی دیگری فرمود: «وَ أَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ؛ وَ اخْفِضْ جَناحَكَ لِمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ؛ و خويشانِ نزديكت را هشدار ده؛ و بال [مهر و فروتنی] خود را براى آن مؤمنانى كه تو را پيروى كرده‏اند، فرو گستر.» (شعراء/214-215) و ایشان را به خفض جناح در برابر مومنان دعوت کرد؛ و خود عبارت «وَ أَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ» هم دلالت دارد که این هم از آیات نازل شده در اوایل بعثت است. همچنین در سوره مکی دیگری فرمود: «لا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلى‏ ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْهُمْ وَ لا تَحْزَنْ عَلَيْهِمْ وَ اخْفِضْ جَناحَكَ لِلْمُؤْمِنِينَ: و چشمان خود را به سوى آنچه گروه‏هايى از آنان را از آن برخوردار كرده‏ايم مدوز، و بر آنها غمگين مباش و بال تواضعت را براى مؤمنان فرو گستر» (حجر/88) و این آیه هم در حال و هوای آیه «فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ: پس آنچه را كه بدان امر مى‏شوى آشكارا بيان كن و از مشركان روى برتاب» (حجر/۹۴) نازل شده؛ آنگاه چگونه متصور است که ایشان علی‌رغم این دستور خداوند به مومنی عبوس شود و از او اعراض کند و چشمش به سوی اهل دنیا باشد. از همه اینها گذشته، اساسا بدی ترجیح دادن ثروتمندان بر فقرا و رویگردان شدن از فقرا و اقبال به ثروتمندان خودش به قدر کافی قبیح و مخالف اخلاق کریمانه انسانی است و نیازی به نهی کردن هم ندارد.» (الميزان، ج‏20، ص203 ) اینجاست که روایت امام صادق ع از سخن پیامبر ص به ابن ام مکتوم بسیار معنی‌دار است؛‌ یعنی پیامبر ص پیش‌بینی می‌کرده که بعدها چنین برداشت نادرستی از آیه شایع شود؛ و لذا در عین اینکه ابن ام مکتوم را بسیار تکریم می‌کرده (که نشان دهد رفتار کسی که در قبال وی اخم کرده و رویگردان شده چقدر بد بوده)، به وی می‌گفته: خداوند هرگز مرا به خاطر تو مورد عتاب قرار نداد (حدیث۲). @yekaye
. 2️⃣ «عَبَسَ وَ تَوَلَّى» خداوند چهره درهم کشیدن و پشت کردن به یک طالب هدایت را مذمت کرد، ولو در مورد شخصی که نابیناست و احتمالا متوجه این رفتار نشود. این نشان می‌دهد که اقدامات ناپسند اخلاقی را صرفا از حیث تاثیری که بر مخاطب می‌گذارد نباید تحلیل کرد. انجام کار بد در حق دیگران، بد است و بر خود شخص تأثیر سوء می‌گذارد، ولو خود آن دیگران متوجه این اقدام نشوند. 📚اقتباس از تفسير نور، ج‏10، ص384 @yekaye
. 3️⃣ «عَبَسَ وَ ...» نابینایی برای سوال کردن از پیامبر ص می‌آید و شخص ثالثی به این نابینا اخم می‌کند و خداوند این اخم کردن را ذکر و مذمت می‌کند. این یعنی حتی کمترین حرکات چهره، که مخاطبِ مستقیمش هم متوجه‌اش نمی‌شود، نه‌تنها در رصد دستگاه الهی است، بلکه برایش آیه نازل شده است. 📝ثمره همین آیه آیا کافی نیست که نظارت شدید الهی بر اعمال و رفتار خود را باور کنیم و خیلی جدی مراقب تک تک حرکات و سکنات خود باشیم؟ آیا واقعا این اندازه مراقب حرکات و سکنات خویش هستیم؟ @yekaye
. 4️⃣ «عَبَسَ وَ ...» مومن حرمت دارد، تا حدی که حتی اخم کردن به یک مومن نابینا – که احتمالا خودش متوجه آن اخم نشود – مذمت و مواخذه الهی را در پی دارد. شاید بدین جهت است که هرگونه ابراز ناراحتی و کراهت نسبت به یک مومن، ایمان خود فرد را متزلزل می‌کند (حدیث۳). @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. ۱۰۸۷) 📖 أنْ جاءَهُ الْأَعْمى📖 ‏ ترجمه 💢[از این] که آن نابینا پیش او آمد. سوره عبس (۸۰) آیه ۲ ۱۴۰۲/۴/۱۹ ۲۱ ذی‌الحجه ۱۴۴۴ @yekaye