یک آیه در روز
۱۰۸۶) 📖 بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ؛ عَبَسَ وَ تَوَلَّى ترجمه 💢به نام خداوند رحمتگستر که
.
1️⃣ «عَبَسَ وَ تَوَلَّى»
از سیاق آیه واضح است که این آیه ناظر به یک واقعه خاصی است که شخصی در برابر یک فرد نابینا چهره درهم و به او پشت کرده است؛ و خداوند در مقام مذمت این رفتار برآمده است.
چنانکه در شأن نزول آیه بیان شد
▫️آن مقدار که مسلم است این است که پیامبر اکرم ص در حال دعوت یک یا چند نفر از سران مشرکین بوده، و در این حال ابن ام مکتوم، که مسلمانی نابینا بود سراغ پیامبر ص میآید و سوالاتی از ایشان میپرسد.
▫️اما اختلاف است که چه کسی در این واقعه با عبوس کردن چهرهاش ناراحتی خود را ابراز داشت؟ مفسران اهل سنت بر این باورند که خود پیامبر ص بود که چنین کرد؛ و مفسران شیعه آن را شخصی دیگر میدانند، برخی وی را شخصی از بنیامیه دانسته و برخی هم به طور خاص از عثمان نام بردهاند.
⛔️در خصوص روایاتی که در کتب اهل سنت نقل شد در قسمت شأن نزول توضیح دادیم که هیچیک از راویان مستقیم این ماجرا امکان اینکه خودش واقعه را دیده باشد وجود ندارد.
این نشان میدهد که تمام نقلهای اینچنینی این واقعه، اصطلاحا روایت مسند است (یعنی در اهل سنت هیچ راویای که خودش ماجرا را دیده و روایت کرده باشد وجود ندارد)؛ و لذا این احتمال بسیار تقویت میشود که اینها برداشت و یا شنیده خود را بیان کرده باشند نه مشاهده خویش را؛ و اینجاست که این قول تقویت میشود که این روایت از ماجرا را منافقان (تفسير الصافي، ج5، ص285 ) و به احتمال زیاد بنیامیه، برای از یاد بردن نقش عثمان در این واقعه ساخته و پرداخته و ترویج کردهاند (حجة التفاسير و بلاغ الإكسير، ج7، ص170 ).
💢اگرچه شیعیان برای روایت صحیح از واقعه، احادیثی از امام صادق ع دارند، اما آنچه مورد تاکید شدید آنان است این است که این مذمتها درباره هرکس باشد، درباره شخص پیامبر اکرم ص نیست؛ زیرا چنین مواجههای با نابینایی که برای طلب هدایت آمده، از جانب شخص پیامبر ص - که اساسا وظیفهاش نرمخویی در دعوت افراد بوده با شأن پیامبری وی ناسازگار است، بویژه که خداوند هم صریحا این نرمحویی وی با مومنان را مورد تاکید قرار داده است: «فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَليظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِك» (آل عمران/۱۵۹).
برخی از علمای اهل سنت هم اصل اشکال را پذیرفتهاند، بویژه که خود آنها از جملات معروفی که در وصف پیامبر ص نقل کردهاند (و این جمله بقدری معروف شده که در کتب لغت آن را شاهد مثال میآورند) این است که ایشان را «لا عَابِسٌ و لا مُفَنَّد : نه چهره درهم میکشد و نه سخن بیفایده میگوید» (الطبقات الكبير، ج1، ص198؛ أنساب الأشراف، ج1، ص391؛ بلاغات النساء، ص49؛ الثقات لابن حبان، ج1، ص127؛ دلائل النبوة للبيهقي، ج1، ص279؛ النهاية (ابن أثیر)، ج3، ص171؛ لسان العرب، ج3، ص339؛ و ...) ویا «لَا عَابس وَلَا مُعْتَد: نه چهره درهم میکشد و نه بر کسی ستم میکند» (غريب الحديث (ابن قتيبة)، ج1، ص463؛ أخبار أبي القاسم الزجاجي، ص64؛ دلائل النبوة لأبي نعيم الأصبهاني، ص339؛ الفائق في غريب الحديث، ج1، ص95؛ و ...) معرفی میکنند؛ اما سعی کردهاند با انواع بیانات توجیه کنند که چرا چنین رفتاری از پیامبر ص سر زد و وقوع این رفتار منافاتی با شأن پیامبری ایشان ندارد .
💢اگر مطلب در حد همین دو آیه اول بود چهبسا توجیهی برای وقوع این رفتار از پیامبر ص میشد ارائه داد که: ابن ام مکتوم نابینا بود، و اخم کردن و روی گرداندن، دو عملی است که شخص بینا متوجه آنها میشود، و اگر خدا پیامبر ص را برای اینها عتاب کرد با توجه به اوج محاسن اخلاقی است که از پیامبر ص انتظار میرفت، نه اینکه ایشان با عملش موجب رنجش یک مسلمان نابینا شده باشد (مجمع البيان، ج10، ص664 )؛
💢اما شاید نکته مهمی که به نظر میرسد علت اصلی حساسیت شیعه در نپذیرفتن روایت فوق است آيات بعدی است که علت این اقدام آن فردی که اخم کرده را نشان میدهد که این توضیحات، نهتنها خلاف توصیفاتی است که خداوند از پیامبر ارائه کرده، بلکه حتی از یک مومن اخلاقمدار بعید است چه رسد به کسی در مقام نبوت.
@yekaye
👇ادامه مطلب👇
ادامه تدبر ۱
🖌علامه طباطبایی در این باره میگویند:
« همان طور که سید مرتضی توضیح داده این آیات هیچ ظهوری ندارد که مراد از این کسی که اخم کرد پیامبر ص باشد؛ بلکه این آیات صرفا یک خبرند که نه تنها درباره کسی که از او خبر داده میشود هیچ صراحتی ندارند، بلکه در آن مطالبی هست که دلالت دارد که مقصود کس دیگری است؛ زیرا عبوس بودن حتی از ویژگیهای پیامبر ص در قبال دشمنان فرومایهشان نیست، چه رسد به مومنانی که برای هدایت به ایشان مراجعه میکردند؛ سپس در آیه بیان کرده که آن شخص خود را متصدی ثروتمندان میکرده و از فقرا دوری میگزیده است و این هیچ نسبتی با اخلاق کریمانه پیامبر ص ندارد.
علاوه بر اینها، خداوند قبل از نزول این سوره، در سوره قلم خلق و خویی متعالی پیامبر ص را ستوده است هنگامی که فرمود: «وَ إِنَّك لَعَلى خُلُقٍ عَظِيمٍ: و راستى كه تو را خويى والاست!» (قلم/۴)؛ و همه اتفاق نظر دارند که سوره قلم بعد از سوره علق [و لذا پیش از سوره عبس] نازل شده است و چگونه فرض دارد که خداوند وی را در ابتدای بعثتش این گونه بستاید و اندکی بعد وی را به خاطر اموری عتاب کند همچون اینکه وی عطف توجه به ثروتمندان میکند و از فقیران هرچند که مومن و دنبال هدایت باشند رویگردان است!
به علاوه که خداوند در سوره مکی دیگری فرمود: «وَ أَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ؛ وَ اخْفِضْ جَناحَكَ لِمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ؛ و خويشانِ نزديكت را هشدار ده؛ و بال [مهر و فروتنی] خود را براى آن مؤمنانى كه تو را پيروى كردهاند، فرو گستر.» (شعراء/214-215) و ایشان را به خفض جناح در برابر مومنان دعوت کرد؛ و خود عبارت «وَ أَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ» هم دلالت دارد که این هم از آیات نازل شده در اوایل بعثت است. همچنین در سوره مکی دیگری فرمود: «لا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلى ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْهُمْ وَ لا تَحْزَنْ عَلَيْهِمْ وَ اخْفِضْ جَناحَكَ لِلْمُؤْمِنِينَ: و چشمان خود را به سوى آنچه گروههايى از آنان را از آن برخوردار كردهايم مدوز، و بر آنها غمگين مباش و بال تواضعت را براى مؤمنان فرو گستر» (حجر/88) و این آیه هم در حال و هوای آیه «فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ: پس آنچه را كه بدان امر مىشوى آشكارا بيان كن و از مشركان روى برتاب» (حجر/۹۴) نازل شده؛ آنگاه چگونه متصور است که ایشان علیرغم این دستور خداوند به مومنی عبوس شود و از او اعراض کند و چشمش به سوی اهل دنیا باشد.
از همه اینها گذشته، اساسا بدی ترجیح دادن ثروتمندان بر فقرا و رویگردان شدن از فقرا و اقبال به ثروتمندان خودش به قدر کافی قبیح و مخالف اخلاق کریمانه انسانی است و نیازی به نهی کردن هم ندارد.»
(الميزان، ج20، ص203 )
اینجاست که روایت امام صادق ع از سخن پیامبر ص به ابن ام مکتوم بسیار معنیدار است؛ یعنی پیامبر ص پیشبینی میکرده که بعدها چنین برداشت نادرستی از آیه شایع شود؛ و لذا در عین اینکه ابن ام مکتوم را بسیار تکریم میکرده (که نشان دهد رفتار کسی که در قبال وی اخم کرده و رویگردان شده چقدر بد بوده)، به وی میگفته: خداوند هرگز مرا به خاطر تو مورد عتاب قرار نداد (حدیث۲).
@yekaye
#عبس_1
یک آیه در روز
۱۰۸۶) 📖 بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ؛ عَبَسَ وَ تَوَلَّى ترجمه 💢به نام خداوند رحمتگستر که
.
2️⃣ «عَبَسَ وَ تَوَلَّى»
خداوند چهره درهم کشیدن و پشت کردن به یک طالب هدایت را مذمت کرد، ولو در مورد شخصی که نابیناست و احتمالا متوجه این رفتار نشود.
این نشان میدهد که اقدامات ناپسند اخلاقی را صرفا از حیث تاثیری که بر مخاطب میگذارد نباید تحلیل کرد.
انجام کار بد در حق دیگران، بد است و بر خود شخص تأثیر سوء میگذارد، ولو خود آن دیگران متوجه این اقدام نشوند.
📚اقتباس از تفسير نور، ج10، ص384
@yekaye
#عبس_1
یک آیه در روز
۱۰۸۶) 📖 بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ؛ عَبَسَ وَ تَوَلَّى ترجمه 💢به نام خداوند رحمتگستر که
.
3️⃣ «عَبَسَ وَ ...»
نابینایی برای سوال کردن از پیامبر ص میآید و شخص ثالثی به این نابینا اخم میکند و خداوند این اخم کردن را ذکر و مذمت میکند.
این یعنی حتی کمترین حرکات چهره، که مخاطبِ مستقیمش هم متوجهاش نمیشود، نهتنها در رصد دستگاه الهی است، بلکه برایش آیه نازل شده است.
📝ثمره #اخلاقی
همین آیه آیا کافی نیست که نظارت شدید الهی بر اعمال و رفتار خود را باور کنیم و خیلی جدی مراقب تک تک حرکات و سکنات خود باشیم؟
آیا واقعا این اندازه مراقب حرکات و سکنات خویش هستیم؟
@yekaye
#عبس_1
یک آیه در روز
۱۰۸۶) 📖 بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ؛ عَبَسَ وَ تَوَلَّى ترجمه 💢به نام خداوند رحمتگستر که
یک آیه در روز
۱۰۸۶) 📖 بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ؛ عَبَسَ وَ تَوَلَّى ترجمه 💢به نام خداوند رحمتگستر که
📖 اختلاف قرائت
🔹أَن ...
▪️در اغلب قراءات این جمله با حرف «أنْ» (فقط یک همزه) آمده است؛ که برخی آن را به معنای «إذ» (هنگامی که آن نابینا سراغش آمد) و برخی آن و متعلقاتش را مفعول له دانستهاند (به خاطر اینکه آن نابینا سراغش آمد)؛
▪️اما در برخی قراءات اربعه عشر (حسن) و برخی قراءات غیرمشهور (زید بن علی و أبوعمران جوني و عيسى) قبل از آن همزه استفهام آمده است، و برای جداشدن این دو همزه بین آنها الف فصل آمده است به صورت «أآن»؛
▪️البته بر اساس قرائت أبي بن كعب و أبوالمتوكل و روایتی از قراءات حسن و أبوعمران و عيسى، این دو همزه در هم ادغام شده و به صورت «آن» قرائت شده است؛
▪️البته در روایتی دیگر از قرائت حسن و عیسی به صورت «آأْن» هم آمده است؛
▪️و در قراءت ابن مسعود و ابن سمیفع، فقط همزه استفهام به اولش اضافه شده است و دو همزه پشت هم آمده است به صورت «أأن».
که در همه این موارد، باید جمله را به صورت استفهام انکاری خواند و معنای آیه این میشود: «آیا به خاطر اینکه نابینایی سراغش آمد، [او اخم کرد و رویگردان شد]؟»
📚معجم القراءات ج ۱۰، ص301-۳۰۲ ؛ مجمع البيان، ج10، ص662 ؛ المغنی فی القراءات، ص۱۸۸۹ ؛ مفاتيح الغيب، ج31، ص53
@yekaye
🔹الْأَعْمی
قبلا بیان شد که
▪️ماده «عمی» در اصل در مورد پوشاندن و از معرض دید مخفی کردن به کار میرود، چنانکه به ابر بسیار انبوه «عَمَاء» و به تکهای از آن «عَمَاءة» گفته میشود. معنای بسیار رایج و پرکاربرد این کلمه «فقدان بینایی» است، و بقدری این معنا شیوع دارد که برخی گفتهاند اصل این ماده درباره عدم بینایی است، اعم از عدم بینایی چشم (بَصَر) ویا عدم بینایی دل (بصیرة).
دو کلمه «عَمی» و «أَعْمى» به معنای کور و نابینا، و مفرد است (أَنْ جاءَهُ الْأَعْمى؛ عبس/۲) ؛ و جمعِ مکسر آن به صورت «عُمْي» (صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لا يَرْجِعُونَ؛ بقره/۱۸) و «عُمْيَان» (لَمْ يَخِرُّوا عَلَيْها صُمًّا وَ عُمْياناً؛ فرقان/۷۳) میباشد؛ و جمع سالم آن به صورت «عمون» و «عمین» (إِنَّهُمْ كانُوا قَوْماً عَمِينَ؛أعراف/۶۴).
▪️البته کلمه «عَمى» به عنوان مصدر (به معنای «کوری و نابینایی») هم به کار میرود (ْ فَاسْتَحَبُّوا الْعَمى عَلَى الْهُدى، فصلت/۱۷؛ فِي آذانِهِمْ وَقْرٌ وَ هُوَ عَلَيْهِمْ عَمًى، فصلت/۴۴).
▪️چنانکه اشاره شد «عمی» هم برای فقدان «بَصَر» (چشم ظاهر) به کار میرود و هم برای فقدان «بصیرة» (چشم باطن، چشم دل)؛ و برخی خواستهاند شبیه تفاوت بین «بصر» و «بصیرة» را در مورد ماده «عمی» نیز بیابند (به صورت «عَمْي» و «أَعْمَى» و …) اما به نظر میرسد این ماده در هر دو مورد به کار میرود و مانند «بصر» و «بصیرة» نیست که صرفاً از روی لفظ آن بتوان معنا را تفکیک کرد؛ مثلا در آیه «فَإِنَّها لا تَعْمَى الْأَبْصارُ وَ لكِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِ» (حج/۴۶) فعل «عمی» ابتدا در مورد چشم و سپس در مورد دل به کار رفته؛ و یا در آیه «وَ مَنْ كانَ فِي هذِهِ أَعْمى فَهُوَ فِي الْآخِرَةِ أَعْمى وَ أَضَلُّ سَبِيلًا» (إسراء/۷۲) میتوان دید که کلمه «أعمی» ابتدا در مورد کورباطنی، و سپس درباره کوری ظاهری به کار رفته است.
▪️تعبیر «عَمِيَ عليه» به معنای آن است که امر بر شخص مشتبه شد چنانکه گویی در قبال آن امر، او نابیناست (فَعَمِيَتْ عَلَيْهِمُ الْأَنْباءُ يَوْمَئِذٍ، ص/۶۶؛ وَ آتانِي رَحْمَةً مِنْ عِنْدِهِ فَعُمِّيَتْ عَلَيْكُمْ، هود/۲۸)؛ و برخی این را به همان معنای اصلی «پوشیده و ملتبس شدن» امر بر شخص برگرداندهاند.
🔖جلسه ۷۱۹ https://yekaye.ir/al-fater-35-19/
@yekaye
☀️۱) الف. از امام صادق ع روایت شده است: بلال و ابن ام مکتوم برای پیامبر ص [و در زمان حیات ایشان] اذان میگفتند؛ ابن ام مکتوم که نابینا بود شب [= برای نمازهای مغرب و عشاء] اذان می داد؛ و بلال هنگام طلوع فجر.
📚الكافي، ج4، ص98
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ وَ مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ جَمِيعاً عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع ... قَالَ:
وَ كَانَ بِلَالٌ يُؤَذِّنُ لِلنَّبِيِّ ص وَ ابْنُ أُمِّ مَكْتُومٍ وَ كَانَ أَعْمَى يُؤَذِّنُ بِلَيْلٍ وَ يُؤَذِّنُ بِلَالٌ حِينَ يَطْلُعُ الْفَجْرُ ...
☀️ب. از امام صادق ع روایت شده است:
اینکه شخص نابینا اذان بدهد، در صورتی که محکمکاری میکند [یعنی واقعا بر اساس زمانی که معلوم است اذان میدهد] هیچ اشکالی ندارد؛ ابن ام مکتوم نابینا بود و برای رسول الله ص اذان میداد.
📚دعائم الإسلام، ج1، ص147
عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ص أَنَّهُ قَالَ:
لَا بَأْسَ بِأَذَانِ الْأَعْمَى إِذَا سُدِّدَ وَ قَدْ كَانَ ابْنُ أُمِّ مَكْتُومٍ أَعْمَى يُؤَذِّنُ لِرَسُولِ اللَّهِ ص.
@yekaye
☀️۲) الف. روایت شده است که یکبار ابن ام مکتوم [درب خانه پیامبر ص را زد و] از پیامبر اجازه ورود خواست و عایشه و حفصه نزد پیامبر ص بودند. پیامبر ص به آن دو فرمود: بلند شوید و داخل اتاق بروید.
آن دو گفتند: او نابیناست.
فرمود: اگر او شما دو نفر را نمیبیند شما که او را میبینید.
📚الكافي، ج5، ص534
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ:
اسْتَأْذَنَ ابْنُ أُمِّ مَكْتُومٍ عَلَى النَّبِيِّ ص وَ عِنْدَهُ عَائِشَةُ وَ حَفْصَةُ فَقَالَ لَهُمَا: قُومَا فَادْخُلَا الْبَيْتَ.
فَقَالَتَا: إِنَّهُ أَعْمَى.
فَقَالَ: إِنْ لَمْ يَرَكُمَا فَإِنَّكُمَا تَرَيَانِه.
☀️ب. شبیه این واقعه در منابع شیعه و سنی در خصوص ام سلمه نیز روایت شده است که در جلسه ۵۴۲ حدیث ۳ گذشت:
http://yekaye.ir/al-ahzab-33-53/
☀️ج. از امام صادق ع از پدرانشان از امام حسین ع روایت شده است:
یکبار فاطمه دختر رسول الله ص نزد ایشان بود و نابینایی برای ورود به منزل اجازه خواست؛ و حضرت زهرا در پس پرده رفت.
پیامبر ص فرمود: چرا در پس پرده رفتی، او که تو را نمیبیند؟
فرمود: یا رسول الله ص! اگر او مرا نمیبیند من که او را میبینم؛ و او بو را متوجه میشود [ظاهرا کنایه از اینکه متوجه حضور من در اینجا میشود].
پیامبر ص فرمود: شهادت می دهم که تو را پاره تن من هستی.
📚الجعفريات (الأشعثيات)، ص95
أَخْبَرَنَا عَبْدُ اللَّهِ حَدَّثَنِي مُحَمَّدٌ حَدَّثَنِي مُوسَى قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ أَبِيهِ:
أَنَّ فَاطِمَةَ بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ ص اسْتَأْذَنَ عَلَيْهَا أَعْمَى فَحَجَبَتْهُ. فَقَالَ لَهَا النَّبِيُّ ص: لِمَ حَجَبْتِهِ وَ هُوَ لَا يَرَاكِ؟
فَقَالَتْ: يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنْ لَمْ يراني [يَرَنِي] فَأَنَا أَرَاهُ وَ هُوَ يَشَمُّ الرِّيحَ فَقَالَ النَّبِيُّ ص أَشْهَدُ أَنَّكِ بَضْعَةٌ مِنِّي.
#کجفهمی از روایت فوق و تصحیح آن:
بسیاری از متاخران این روایات را از جنس توصیه به رعایت پوشش زن دانستهاند؛ گویی توصیه شده است که زن حتی در مقابل نابینا حجاب بر سر کند❗️
اما قبلا هم ذیل آیه ۵۳ سوره احزاب، تدبر ۴
http://yekaye.ir/al-ahzab-33-53/
و هم مستقلا
https://www.souzanchi.ir/a-mistake-in-understanding-an-hadith-related-to-hijab/
به تفصیل توضیح داده شد که به نظر میرسد عدم دقت در تفاوت کاربرد کلمه «حجاب» در قرآن و روایات با ادبیات عمومی متاخر موجب این سوءبرداشت شده است.
کلمه #حجاب در قرآن و روایات به معنای #پرده است، نه #پوشش زن؛
و در سوره احزاب خداوند درباره زنان پیامبر ص میفرماید: «وَ إِذا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتاعاً فَسْئَلُوهُنَّ مِنْ وَراءِ حِجابٍ ذلِكُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِكُمْ وَ قُلُوبِهِنَّ: و هنگامی که از زنان او متاعی میخواهید از پشت پرده درخواستتان از آنها را مطرح کنید که این برای پاک ماندن دلهای شما و دلهای آنها بهتر است».
🤔در واقع، یکی از دستورات اختصاصی پیامبر ص که در اواخر عمر ایشان نازل شد این است که ارتباط مردم با زنان پیامبر ص باید از پشت پرده باشد.
این آیه به خاطر وجود کلمه «حجاب» از همان صدر اسلام، به #آیه_حجاب معروف شده است؛ و حجاب در این آیه قطعا به معنای پرده، دیوار، و هر چیزی است که فاصلهای بین دو کس یا دو چیز بیندازد؛ و با «حجاب» در ادبیات امروز، که به معنای پوشش خاصی است که رعایتش بر زنان واجب است، متفاوت میباشد.
در ادبیات دینی، غالبا به جای کلمه #حجاب که ما امروز به کار میبریم از کلمه #ستر: پوشش استفاده میشود و وقتی در ادبیات امروزی میگوییم #آیه_حجاب، منظورمان آیاتی است مانند: «قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ ... لا يُبْدينَ زينَتَهُنَّ إِلاَّ ما ظَهَرَ مِنْها وَ لْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلى جُيُوبِهِنَّ ...: به زنان با ایمان بگو ... زینتهایشان را جز آنچه ظاهر است، آشکار نسازند و با روسریهایشان گریبان را نیز بپوشانند و ...» (نور/۳۱) یا «قُلْ لِأَزْواجِكَ وَ بَناتِكَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنينَ يُدْنينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلاَبِيبِهِن ...: به همسرانت و دخترانت و زنان مومنین بگو چادرهایشان را به خویش نزدیک کنند ...» (احزاب/۵۹).
@yekaye
👇ادامه مطلب👇
ادامه حدیث ۲ (کجفهمی از روایت حجاب در برابر نابینا و تصحیح آن)
با این توضیح معلوم میشود که روایات فوق میگویند هنگام ورود شخص نابینا پیامبر ص به زنان خود دستور میدهند که در این مورد هم در پشت پرده قرار بگیرند، نه اینکه چادر بر سر کنند؛ و بر پردهنشینی زنان پیامبر ص و عدم اختلاط آنان با مردان بیگانه اصرار دارد؛
زیرا برخلاف پوشش واجب زن، که هدفش مانع شدن از مشاهده مردان است و اگر مردی نابینا باشد دیگر ضرورتی ندارد، این آیه محدودیت ارتباط را در دو طرف برقرار میکند؛ چنانکه در پایان آیه هم صرفاً نمیفرماید: «این حکم برای نلغزیدن دلهای مردان» بهتر است؛ بلکه میفرماید هم برای دلهای مردان است و هم برای دلهای شما زنان پیامبر ص.
به نظر میرسد این حکم، بیش از اینکه از جنس حکم پوشش ضروری برای زنان باشد، یک نوع حرمت خاص قرار دادن برای زنان پیامبر ص، در عین محدود کردن نقشآفرینی اجتماعی آنان است، که در جریان جنگ جمل، اهمیت این حکم و مضرات تخطی از آن بر همگان آشکار شد؛
و احتمالا این پاک ماندن قلوب طرفین، بیشتر ناظر به پاک ماندن از سوءاستفاده سیاسی است، تا سوءاستفاده شهوانی.
🤔البته اصل اینکه زن حتی در مقابل هر نامحرمی - حتی اگر نابینا باشد ¬- حریم را رعایت کند به لحاظ ذوق و سلیقه دینی، چیز بدی نیست؛ ولی بحث این است که مقصود از این روایات چه بوده است.
حضرت زهرا س هم، چهبسا از باب اینکه به خاطر کلمه «نساءکم» در آیه مباهله (آل عمران/۶۱)، مصداق «نساء النبی» قلمداد میشده، بر چنین اقدامی تاکید ورزیده است؛ و لذا
برخلاف واقعههای نقل شده در خصوص زنان پیامبر ص، خود حضرت زهرا س بدین کار اقدام کرد نه اینکه پیامبر ص به او دستور بدهد؛
به علاوه این را مطرح فرمود که او از بوی من حضورم را متوجه میشود، که همین تعبیر نشان میدهد که مساله، پشت پرده رفتن و فاصله را حفظ کردن بوده، وگرنه صرف رعایت پوشش سر که مانع استشمام بو نمیشود.
@yekaye
یک آیه در روز
. ۱۰۸۷) 📖 أنْ جاءَهُ الْأَعْمى📖 ترجمه 💢[از این] که آن نابینا پیش او آمد. سوره عبس (۸۰) آیه ۲ ۱
.
1️⃣ «أَنْ جاءَهُ الْأَعْمى»
با توجه به اینکه این آیه اشاره به یک واقعه معین (درباره ابن ام مکتوم) دارد، درباره اینکه چرا اسم وی را نیاورد و به وصف وی (نابینا بودنش) اشاره کرد، اغلب مفسران چنین توضیح دادهاند که این آیه در مقام نکوهش کسی است که فردی را بخاطر نابینا بودنش جدی نمیگیرد و مورد بیاعتنایی قرار دهد.
اما سوالی که اینجا پیش میآید این است که اگر چنین است چرا کلمه «أعمی» را به صورت معرفه آورد و نفرمود: «أَنْ جاءَهُ أَعْمىً: از اینکه نابینایی نزد او آمد»؟
🌴الف. برخی «إن» را نه به معنای مفعول له، بلکه به معنای «إذ: هنگامی که» دانستهاند (مثلا: ابن خالویه، به نقل از التبيان فى تفسير القرآن، ج10، ص268 ).
اگر چنین باشد چون به جای اسم، از وصف استفاده کرده، همین دلالت مورد نظر (نکوهش کسی که فردی را بخاطر نابینا بودنش جدی نمیگیرد) دارد؛ و چون در مقام گزارش یک واقعه است طبیعی است که الف و لام معرفه بیاید. به تعبیر دیگر، اشکال فوق تنها در صورتی وارد است که «إن» را در کارکرد مفعول له ببینیم.
(بر اساس قرائتهایی که حرف استفهام انکاری در ابتدای جمله آمده نیز اشکال فوق مطابق با همین بیان، مرتفع می گردد).
🌴ب. چهبسا میخواهد نشان دهد که این نابینا یک فرد خاص و محترمی بوده که نادیده گرفتن او و اخم کردن بر او مایه مذمت است؛ نه هر نابینایی.
🌴ج. ...
@yekaye
#عبس_2
یک آیه در روز
. ۱۰۸۷) 📖 أنْ جاءَهُ الْأَعْمى📖 ترجمه 💢[از این] که آن نابینا پیش او آمد. سوره عبس (۸۰) آیه ۲ ۱
یک آیه در روز
. ۱۰۸۷) 📖 أنْ جاءَهُ الْأَعْمى📖 ترجمه 💢[از این] که آن نابینا پیش او آمد. سوره عبس (۸۰) آیه ۲ ۱
🔹ما يُدْريكَ
قبلا بیان شد که
▪️«ما» «اسم استفهام»؛ و از این رو، جمله، جمله اسمیه است.
▪️«یدری» از ریشه «دری» (مصدر معروفش: درایه) به معنای «علم» میباشد؛ و چون به باب إفعال رفته، متعدی، و به معنای «أعلم» (آگاه کرد، مطلع کرد) شده است، پس ترکیب «ما یُدْریكَ» به معنای «أَيُّ شيء یُعْلِمُك: چه چیزی تو را آگاه میکند» است، به معنای چه چیزی میتواند تو را آگاه کند.
▪️بسیاری از مترجمان ترکیب «ما يُدْريكَ» را به صورت «چه میدانی» ترجمه کردهاند، که ترجمه دقیقی نیست و این عبارت، ترجمه «ما تَدری» است؛ مگر اینکه کاربرد مجازی آن در فارسی مد نظر باشد. همچنین فعل «یُدری» از افعال دو مفعولی است و به لحاظ نحوی، ضمیر «ک» مفعول اول، و جمله «لَعَلَّهُ يَزَّكَّى» در مقام مفعول دوم برای آن میباشد
📚إعراب القرآن و بيانه، ج۱۰، ص۳۷۵
▪️درباره اینکه «دری» با «علم» چه تفاوتی دارد، اشاره شد که دیدگاههای مختلفی ابراز شده است.
برخی گفتهاند تفاوتی ندارند، برخی اولی را اخص از دومی دانستهاند و برخی اولی را در جایی دانستهاند که قبلش شکی بوده باشد. برخی بر این باورند که «دری» معرفتی است که با نوعی تدبیر حاصل میشود؛ و برخی دیگر معتقدند که اتفاقا معرفتی است که با تحصیل و تهیه مقدمات حاصل نمیشود، بلکه از راهی غیر عادی حاصل میشود. برخی هم این گونه توضیح دادهاند که کلمه «درایه» چون بر وزن «فعاله» است و دلالت بر نوعی شمول و احاطه میکند (همانند کلمه عمامه) پس درایه در مورد شناختی به کار میرود که عالِم از همه وجوه به معلوم علم داشته باشد. البته با توجه به اینکه همگان معترفند که این ماده در مورد خداوند به کار نمیرود، حتی اگر این نظر آخر درست باشد، باز باید حداقل یکی از وجوه قبلی (مانند گذر از فرایند شک، احتیاج به تدبیر، حصول از راهی غیر عادی) نیز در این ماده لحاظ شده باشد.
ضمنا به لحاظ بلاغی، تعبیر «ما أَدْراكَ» و مشابهات آن دلالت بر عظیم شمردن مطلبی دارد که بعدش میآید.
🔖جلسه۹۸ http://yekaye.ir/al-qadr-097-02/
▪️همچنین به این نکته نیز اشاره شد که یک احتمال ضعیف در این ترکیب آن است که «ما»را «ما نافیه» (و جمله را جمله فعلیه) بدانیم که درباره اینکه چقدر این احتمال قابل اعتناست بحثی گذشت
🔖جلسه ۵۵۱ https://yekaye.ir/al-ahzab-33-63/
🔹نکته #بلاغی
بنا بر هر دو روایت شیعی و سنی از این ماجرا، تغییر خطابی که در این آیه رخ داده است از باب صنعت التفات است:
➖بر مبنای روایت شیعی از واقعه، دو آیه قبل ناظر به شخص دیگری بوده، و الان از همان شخص با تعبیر خطاب یاد میشود
📚تفسير كنز الدقائق، ج14، ص133
که اثرش در شنونده جدیتر شود؛ و این در فارسی هم رواج دارد؛ مثلا کسی واقعهای را برای شخص ثالثی این طور حکایت میکند: «فلان کس این طور رانندگی کرد و تصادف کرد؛ مگر من بهت نگفتم این طور رانندگی نکن».
➖اما بر مبنای روایت سنی از این واقعه، این را دو گونه کاملا ضد هم تفسیر کردهاند:
▫️برخی که خواستهاند جانب حرمت پیامبر ص را رعایت کنند، گفتهاند این التفات از این باب است که خداوند ابتدا به خاطر احترام و تعظیم شخص پیامبر ص مطلب اول (که نوعی نکوهش است) را با ضمیر غایب آورد، سپس ادامه مطلب را از باب تأنیس (= انس گرفتن) به صورت خطاب به خود ایشان آورد.
📚الجامع لأحكام القرآن (قرطبی)، ج19، ص213
▫️اما برخی که خواستهاند ظهور عادی لفظ را مورد تاکید قرار دهند گفتهاند اینکه ابتدا به صورت غایب آورد و سپس یکدفعه لحن را به صورت مخاطب قرار داد دلالت بر شدت مواخذه دارد، همانند کسی که به مردم از دست جنایتکاری گلایه میکند، یکدفعه رو به خود جنایتکار میکند و او را مورد توبیخ قرار میدهد.
📚الكشاف، ج4، ص701
که همین توضیح نیز نشان میدهد وضعیت بلاغی آیه با روایت شیعی از واقعه (که واقعا اینجا توبیخ شدیدی رخ داده، اما مخاطب توبیخ شخص پیامبر ص نبوده است) سازگارتر است؛ یعنی ابتدا خداوند دارد واقعه را به پیامبرش میگوید بعد یکدفعه خطاب را برمی گرداند و کسی که عامل بوده را مورد سرزنش مستقیم قرار میدهد.
که همین توضیح نیز نشان میدهد وضعیت بلاغی آیه با روایت شیعی از واقعه (که واقعا اینجا توبیخ شدیدی رخ داده، اما مخاطب توبیخ شخص پیامبر ص نبوده است) سازگارتر است؛ یعنی ابتدا خداوند دارد واقعه را به پیامبرش میگوید بعد یکدفعه خطاب را برمیگرداند و کسی که عامل بوده را مورد سرزنش مستقیم قرار میدهد.
▪️البته در تدبر ۱ گزینه سومی نیز مطرح خواهد شد که چگونه می توان بین این دو نکته (که آیات ۱ و ۵تا۱۰ درباره پیامبر ص نباشد اما آیات ۳و۴ درباره ایشان باشد) جمع کرد که در این صورت، دیگر صنعت التفات در اینجا رخ نداده است.
@yekaye