🔹اسْتَغْنى
▪️ماده «غنی» وقتی به صورت کلمه و با الف مقصوره (غِنی) به کار میرود غالبا در معنای مال و ثروت است،
و وقتی با الف ممدوده (غِناء) به کار میرود یک نوع صدای طربانگیز است؛
و البته اگر با الف ممدوده به صورت مفتوح الغین ادا شود (غَناء) به معنای بینیازی و کفایت است و از همان معنای اول است
📚كتاب العين، ج4، ص450
▪️ اگرچه ابن فارس نتوانسته معنای واحدی برای آن بیابد و در خصوص آن، از دو اصل (یکی در معنای «کفایت» و دوم این «صوت» خاص) سخن گفته
📚معجم المقاييس اللغة، ج۴، ص۳۹7
اما برخی از اهل لغت این دومی را هم به آن اولی برگرداندهاند؛
مثلا
▪️عسکری بر این باور است که چون همانند ثروت که نفس را بهرهمند میسازد صوت غنایی هم بهره نفسانی به انسان میرساند چنین نامیده شده
📚الفروق فی اللغة، ص۱۶۹
یا
▪️حسن جبل بعد از اینکه توضیح داده که حرف «غ» برای یک نحوه تخلخل همراه با سستی به کار میرود و حرف «ن» بر یک امتداد لطیف در باطن دلالت دارد و حرف «ی» هم یک نحوه اتصال و امتداد را نشان میدهد و ترکیب اینها بر امتداد وجود چیزی لطیف به وفور در یک عرصه دلالت دارد، معنای محوری این ماده را «وجود کفایتی که یک عرصهای را به نحو مطلوبی آباد میکند و امر آن را برپا میدارد» دانسته، چنانکه ثروت برای اغلب مردم چنین کارکردی دارد و یا مثال برپا ماندن در یک مکان، تعبیر « كَأَنْ لَمْ يَغْنَوْا فيها» (اعراف/۹۲؛ هود/۶۸ و ۹۸) است
📚المعجم الإشتقاقي المؤصل لألفاظ القرآن الكريم، ص۱۶۱۱
بیان میکند وجه تسمیه صدای غناء هم این است که یک صوت دارای رخوت و مطلوبیتی است که به وسیله آن عرصهای، یعنی حنجره) آباد میشود، برخلاف صداهای نتراشیده و نخراشیده که به حنجره فشار میآورد
📚همان، ص۱۶۱۳
و
▪️مرحوم مصطفوی نیز که اصل معنای این ماده را به معنای عدم احتیاج و نقطه مقابل فقر میداند و اموری همچون کفایت و إجزاءو ثروتمندی را از مصادیق آن به حساب میآورد، با اینکه کاربرد این ماده در خصوص صدای غنایی را برگرفته از کلمه «عناه» در زبان عبری (که به معنای ترنم و نغمه و صوت دلرباست) میداند، اما اذعان دارد که تناسبی بین این ماده و معنای عربیاش هست، که البته آن تناسب را به نحوی تکلفآمیز این گونه بیان کرده که استغناء و احساس بینیازی منجر به طغیان و خودنمایی و تجاوز از حد میشود که از زمره اینها بلند کردن صداست
📚التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج7، ص274-275
و البته در قرآن کریم ظاهرا در همان معنای این صوت استفاده نشده است.
▪️در خصوص کلمه «غِنى» برخی بر این باورند که این بر سه قسم است:
▫️یکی به معنای عدم هرگونه حاجت و نیاز است که فقط در مورد خدا به این معنا به کار میرود؛
▫️دوم به معنای کم بودن نیازهای شخص است که مثلا در آیه «وَ وَجَدَكَ عائِلًا فَأَغْنى»(لضحى/8) در این معنا به کار رفته، و
▫️سوم به معنای فراوانی مال و ثروت متناسب با تنوع خود مردم است که در آیاتی همچون «وَ مَنْ كانَ غَنِيًّا فَلْيَسْتَعْفِفْ» (نساء/6)، «الَّذِينَ يَسْتَأْذِنُونَكَ وَ هُمْ أَغْنِياءُ» (توبة/93)، «لَقَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّذِينَ قالُوا إِنَّ اللَّهَ فَقِيرٌ وَ نَحْنُ أَغْنِياءُ» (آل عمران/181)، «يَحْسَبُهُمُ الْجاهِلُ أَغْنِياءَ مِنَ التَّعَفُّفِ» (بقرة/273] به کار رفته است
📚مفردات ألفاظ القرآن، ص615
▪️چنانکه بیان شد عمده استعمال خاص ان کلمه در معنای مال و ثروت است،
اما تعبیر در مورد مستقر شدن در یک مکان هم به کار میرود: «كَأَنْ لَمْ يَغْنَوْا فيها» (اعراف/۹۲ و هود/۶۸ و ۹۵) و در تفاوت تعبیر «أقام بالمكان» و «غني بالمكان» گفتهاند که این دومی در اقامت کردنی به کار میرود که شخص با این اقامت کردنش دیگر نیازی به غیر ندارد، در حالی که در خود تعبیر «أقام بالمكان» این معنا نهفته نیست
📚الفروق فی اللغة، ص۳۰۳
و برخی هم این را این گونه توضیح دادهاند که تعبیر « غَنِيَ في مكان كذا» در جایی به کار میرود که وی بقدری در آنجا اقامت کرده باشد که دیگر نیازمند کسی نباشد [و خودش اموراتش را بگذراند]
📚مفردات ألفاظ القرآن، ص616
هرچند برخی هم این تعبیر به صورت منفی را به معنای مطلقِ نیست و نابود شدن چیزی دانسته و گفتهاند «كَأَنْ لَمْ تَغْنَ بِالْأَمْسِ» یعنی کانه اصلا چیزی نبوده است
📚كتاب العين، ج4، ص451
@yekaye
👇ادامه مطلب👇
ادامه توضیح کلمه «استغنی»
◾️کاربرد فعل ثلاثی مجرد این ماده در قرآن تنها در همین مصداق فوق (بحث بودن در یک مکان) است، اما در ابواب ثلاثی مجرد در دو باب افعال و استفعال به کار رفته است:
▪️در باب افعال، «إِغْنَاء» به معنای چیزی یا کسی را غنی و بینیاز کردن است
📚مفردات ألفاظ القرآن، ص616
📚التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج7، ص275
این ماده وقتی به باب افعال میرود اقتضای دو مفعول دارد:
▫️یکی چیزی که متعلق نیاز است (نیاز به چه چیزی) که
در بسیاری از موارد تعبیر «شیئاْ» آمده: (إِنَّ الظَّنَّ لا يُغْني مِنَ الْحَقِّ شَيْئاً، یونس/36 و نجم/28؛ إِذْ قالَ لِأَبيهِ يا أَبَتِ لِمَ تَعْبُدُ ما لا يَسْمَعُ وَ لا يُبْصِرُ وَ لا يُغْني عَنْكَ شَيْئاً، مریم/42؛ يَوْمَ لا يُغْني مَوْلًى عَنْ مَوْلًى شَيْئاً، دخان/41؛ مِنْ وَرائِهِمْ جَهَنَّمُ وَ لا يُغْني عَنْهُمْ ما كَسَبُوا شَيْئاً، جاثیه/10؛ يَوْمَ لا يُغْني عَنْهُمْ كَيْدُهُمْ شَيْئاً، طور/46؛ فَلَمْ يُغْنِيا عَنْهُما مِنَ اللَّهِ شَيْئا، تحریم/۱۰) و
یک مورد هم با حرف اضافه «من» آمده: «وَ لا يُغْنِي مِنَ اللَّهَبِ» (مرسلات/31)؛ و
در موارد فراوانی هم حذف شده است (وَ ما تُغْنِي الْآياتُ وَ النُّذُرُ عَنْ قَوْمٍ لا يُؤْمِنُونَ، یونس/101؛ ما أَغْنى عَنْهُ مالُهُ، مسد/2)؛
▫️ و دوم کسی که قرار است نیازش را رفع کنند،
برخی در اینجا به نکته لطیفی تذکر دادهاند و آن این است که تعبیر «إغناء» وقتی به خدا [یا کسانی که در امتداد خداوند نامشان آمده] نسبت داده شود به صورت مفعول بیواسطه به کار میرود، مانند: «إِلَّا أَنْ أَغْناهُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ مِنْ فَضْلِه» (توبه/۷۴)، «وَ إِنْ يَتَفَرَّقا يُغْنِ اللَّهُ كُلاًّ مِنْ سَعَتِه» (نساء/۱۳۰)، «إِنْ يَكُونُوا فُقَراءَ يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِه» (نور/۳۲)، «وَ لْيَسْتَعْفِفِ الَّذينَ لا يَجِدُونَ نِكاحاً حَتَّى يُغْنِيَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِه» (نور/۳۳)، «وَ إِنْ خِفْتُمْ عَيْلَةً فَسَوْفَ يُغْنيكُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ إِنْ شاء» (توبه/۲۸)؛
اما اگر فاعلش غیر خدا باشد، برای اشاره به شخصی که نیازی از او قرار است رفع شود از حرف «عن» استفاده میشود: «ما أَغْنى عَنِّي مالِيَهْ» (حاقة/28)، «لَنْ تُغْنِيَ عَنْهُمْ أَمْوالُهُمْ وَ لا أَوْلادُهُمْ مِنَ اللَّهِ شَيْئاً» (آل عمران/10)، «ما أَغْنى عَنْهُمْ ما كانُوا يُمَتَّعُونَ» (شعراء/207)، «لا تُغْنِ عَنِّي شَفاعَتُهُمْ» (يس/23).
در وجه آن گفتهاند که چون خداوند قادر مطلق است غنی کردنی که انجام میدهد مطلق است و هیچ قید و شرطی ندارد؛ اما غیر خداوند اگر بتواند غنایی برای دیگران انجام دهد از جهت خاصی است؛ حرف «عن» دلالت بر یک نحوه صدور و خروج دارد
📚التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج7، ص276
تنها مثال نقض قرآنی این سخن، تعبیر «لِكُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ يَوْمَئِذٍ شَأْنٌ يُغْنيهِ» (عبس/37) است؛ که شاید وجه فوق در اینجا نیز توجیه داشته باشد؛ زیرا در این آيه «یغنیه» نه به معنای بینیاز کردن و به غنی رساندن خویش، بلکه به معنای شدت گرفتاری به خویش است که وی را از هرگونه توجهی به غیر بینیاز میکند.
▪️اما وقتی به باب استفعال میرود برخی گفتهاند «استغناء» به معنای «به بینیازی رسیدن» است
📚کتاب العین، ج۴، ص۴۵۰
و ظاهرا با توجه به باب استفعال، در اصل به معنای «طلب غنی و بینیاز شدن» بوده، اما به خاطر کثرت استعمالش در خصوص «غنی» کمکم به معنای «بینیازی» به کار رفته است
📚الفروق فی اللغة، ص۱۶۹
و برخی کاربرد آن را در همین معنای «احساس بینیازی کردن» را همچنان برقرار دانسته و از جمله آيه را به عنوان یکی از مصادیق آن برشمردهاند
📚المعجم الإشتقاقي المؤصل لألفاظ القرآن الكريم، ص۱۶۱۲
📚التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج7، ص27۶
و به نظر میرسد اگرچه در برخی کاربردهای قرآنی ظهور آن در معنای «بینیاز شدن» پررنگ است (مانند: وَ أَمَّا مَنْ بَخِلَ وَ اسْتَغْنى»، لیل/8، أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى، علق/7)، اما برخی از کاربردهای دیگر نیز هست که ادعای فوق را تایید کند، مانند: «فَقالُوا أَ بَشَرٌ يَهْدُونَنا فَكَفَرُوا وَ تَوَلَّوْا وَ اسْتَغْنَى اللَّهُ وَ اللَّهُ غَنِيٌّ حَميدٌ» (تغابن/6).
@yekaye
👇ادامه مطلب👇
فراز پایانی توضیح کلمه «استغنی»
▪️این کلمه در وزن «فعیل» در معنای اسم فاعل (یا صفت مشبهه) نیز به کار رفته است که نقطه مقابل «فقیر» است: «إِنْ يَكُنْ غَنِيًّا أَوْ فَقيراً فَاللَّهُ أَوْلى بِهِما» (نساء/۱۳۵)؛ که اگرچه هم به صورت مفرد (مانند آیه قبل) و هم به صورت جمع (مثلا: يَحْسَبُهُمُ الْجاهِلُ أَغْنِياءَ مِنَ التَّعَفُّف، بقره/۲۷۳؛ إِنَّمَا السَّبيلُ عَلَى الَّذينَ يَسْتَأْذِنُونَكَ وَ هُمْ أَغْنِياءُ، توبه/۹۳) در قرآن در خصوص انسانها به کار رفته، اما کاربرد آن در مورد خداوند که فراوان است: «و اللَّهُ غَنِيٌّ حَليمٌ» (بقره/263)، «اللَّه غَنِيٌّ حَميدٌ» (بقره/267؛ لقمان/12؛ تغابن/6)، «فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ عَنِ الْعالَمينَ» (آل عمران/97)، «فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَريمٌ« (نمل/40)، «إِنْ تَكْفُرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ عَنْكُمْ» (زمر/7)؛
و چنانکه برخی توضیح دادهاند کاربرد حقیقی آن تنها شایسته خداوند است 📚التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج7، ص276-277
🔸کلمه «غِنی» به معنای مال و ثروت، به کلمات «جده» و «یسار» نزدیک است؛ در تفاوت اینها گفتهاند
▪️استفاده شایع از کلمه «غنی» در مورد مال و ثروت است؛ اما منحصر در آن نیست و برای هر چیزی که بتواند نیازی از انسان را مرتفع کند به کار میرود؛
▪️برخلاف «جدة» که تنها در مورد مال و ثروت به کار میرود؛ و
▪️فرق «یسار» با این دو در آن است که «یسار» آن مقدار مال و ثروتی است که یک زندگی مطلوب با آن میسر میشود و کثرت در آن شرط نیست
📚الفروق فی اللغة، ص۱۶۹
📿ماده «غنی» و مشتقات آن ۷۳ بار در قرآن کریم به کار رفته است.
@yekaye
ذیل آیه «أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى: که خود را مستغنی دید» (علق/۷)
(در جلسه ۳۵۴ http://yekaye.ir/al-alaq-96-7/) و
آیه «وَ أَمَّا مَنْ بَخِلَ وَ اسْتَغْنی: و اما کسی که بخل ورزید و خود را بینیاز شمرد» (لیل/۹)
(در جلسه ۵۶۸ https://yekaye.ir/al-lail-92-8/) و
آیه «وَ ما يُغْني عَنْهُ مالُهُ إِذا تَرَدَّی: و ثروتش چه نیازی را از او مرتفع سازد، چون نگونسار شود؟!» (لیل/۱۱)
(در جلسه ۵۷۱ https://yekaye.ir/al-lail-92-11/)
احادیث متعددی گذشت که اغلب آنها را میتوان ذیل این آیه نیز در نظر گرفت.
اما احادیث دیگر:
@yekaye
☀️۱) از امام باقر ع روایت شده که درباره آیه «اما کسی که بینیازی ورزید» (عبس/۵) فرمودند:
او کسی است که ترککننده حق ما، و ضایعکننده آن چیزی است که خداوند از ولایت ما بر وی واجب کرده است.
📚شرح الأخبار في فضائل الأئمة الأطهار عليهم السلام، ج1، ص239
[عن الحسين بن الحكم الحبري، باسناده، عن] عبد اللّه بن محمد بن عقيل، عن أبي جعفر عليه السّلام، إنه قال في قول اللّه تعالى: «أَمَّا مَنِ اسْتَغْنى»، قال:
هو التارك لحقنا، المضيع لما افترضه اللّه تعالى عليه من ولايتنا.
✅این حدیث ادامهای دارد که ان شاء الله ذیل آیه ۷ خواهد آمد.
@yekaye
☀️۲) الف. از امام صادق ع از پدرانشان روایت شده است که امیرالمومنین ع فرمودند:
مستی [دست کم] چهار گونه است: مستی شراب؛ و مستی مال و ثروت؛ و مستی خواب؛ و مستی حکمرانی.
📚معاني الأخبار، ص365؛
📚الخصال، ج2، ص636 ؛
📚تحف العقول، ص124
حَدَّثَنَا أَبِي رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ هَاشِمٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ يَحْيَى عَنْ جَدِّهِ الْحَسَنِ بْنِ رَاشِدٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ وَ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ ع قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع:
السُّكْرُ أَرْبَعُ سَكَرَاتٍ: سُكْرُ الشَّرَابِ وَ سُكْرُ الْمَالِ وَ سُكْرُ النَّوْمِ وَ سُكْرُ الْمُلْكِ.
☀️ب. و باز از ایشان روایت شده که فرمودند:
سزاوار است که عاقل خود را از مستی مال و مستی قدرت و مستی علم و مستی حاصل از مدح شدن و مستی جوانی نگه دارد؛ که هر یک از اینها بادی خبیث دارد که عقل را سلب، و وقار را کم میکند.
📚عيون الحكم و المواعظ (لليثي)، ص552؛
📚تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، ص66
قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع:
يَنْبَغِي لِلْعَاقِلِ أَنْ يَحْتَرِسَ مِنْ سُكْرِ الْمَالِ وَ سُكْرِ الْقُدْرَةِ وَ سُكْرِ الْعِلْمِ وَ سُكْرِ الْمَدْحِ وَ سُكْرِ الشَّبَابِ؛ فَإِنَّ لِكُلِّ ذَلِكَ رِيحاً خَبِيثَةً تَسْلُبُ الْعَقْلَ وَ تَسْتَخِفُّ الْوَقَارَ.
☀️ج. و باز از ایشان روایت شده که فرمودند:
از مستی ثروتمندی به خدا پناه ببرید که مستی آن دیر به هشیاری میانجامد.
📚تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، ص370
قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع:
اسْتَعِيذُوا بِاللَّهِ مِنْ سَكْرَةِ الْغِنَى فَإِنَّ لَهُ سَكْرَةً بَعِيدَةَ الْإِفَاقَة.
@yekaye
☀️۳) الف. از امیرالمومنین ع روایت شده که فرمودند:
با غیرخداوند بینیاز شدن، بزرگترین فقر و بدبختی است (56/2).
📚عيون الحكم و المواعظ (لليثي)، ص54؛
📚تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، ص370
قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع:
الْغِنَى بِغَيْرِ اللَّهِ أَعْظَمُ الْفَقْرِ وَ الشَّقَاءِ.
☀️ب. و باز از ایشان روایت شده که فرمودند:
مغرور شدن به ثروت موجب گستاخی [= آمیزهای از غرور و هوسرانی] میشود
📚عيون الحكم و المواعظ (لليثي)، ص349؛
📚تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، ص370
قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع:
غُرُورُ الْغِنَى يُوجِبُ الْأَشَرَ.
☀️ج. و باز از ایشان روایت شده که فرمودند:
بدترین اموال آن است که صاحب خویش را بینیاز نکند.
📚عيون الحكم و المواعظ (لليثي)، ص293؛
📚تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، ص369
قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع:
شَرُّ الاموال ما لَمْ یُغْنِ عَنْ صاحِبِه.
@yekaye
🔶۴) از امیرالمومنین ع روایت شده که فرمودند:
☀️الف. حب مال دین را سست کرده، یقین را از بین میبرد.
☀️ب. هر که مال در چشم او ارزشمند شد بزرگان در نظر او خوار و بیمقدار میشوند.
☀️ج. ثروت حاصل از مال هلاک میکند و به طغیان میکشاند و [همه چیز را] بر باد میدهد.
☀️د. فراوانی اموال دل را فاسد میکند و گناه پدید میآورد [یا: موجب فراموش گناهان میشود].
📚تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، ص368
قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع:
☀️الف. حُبُّ المالِ یُوهِنُ الدِّینَ و یُفْسِدُ الیَقینَ.
☀️ب. مَنْ كَرُمَ عَلَيْهِ الْمَالُ هَانَتْ عَلَيْهِ الرِّجَالُ.
☀️ج. ثَرْوَةُ الْمَالِ تُرْدِي وَ تُطْغِي وَ تَفْنَى.
☀️د. كَثْرَةُ الْمَالِ تُفْسِدُ الْقُلُوبَ وَ تُنْشِئُ [يُنْسِي] الذُّنُوبَ.
🔹درباره عبارت اخیر ظاهرا هر دو معنا میتواند درست باشد زیرا از امام صادق ع هم حدیث داریم که:
☀️ه. ... به خاطر پولداری غبطه کسی را نخور، زیرا با ثروت فراوان گناهان زیاد میشود به خاطر حقوق واجبی که برعهده انسان میآید...
📚الكافي، ج2، ص135
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنِ ابْنِ أَبِي يَعْفُورٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ
☀️... وَ لَا تَغْبِطْ أَحَداً بِكَثْرَةِ الْمَالِ ،فَإِنَّ مَعَ كَثْرَةِ الْمَالِ تَكْثُرُ الذُّنُوبُ لِوَاجِبِ الْحُقُوق ...
و هم حدیث داریم که:
☀️و. به خاطر ثروت فراوان خوشحال نشو ... که همانا ثروت فراان گناهان را از یاد میبرد...
📚الكافي، ج2، ص497
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ النَّوْفَلِيِّ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:
☀️... لَا تَفْرَحْ بِكَثْرَةِ الْمَالِ ... فَإِنَّ كَثْرَةَ الْمَالِ تُنْسِي الذُّنُوبَ ... .
@yekaye
🔺۵) از امیرالمومنین ع روایت شده که فرمودند:
☀️الف. هرکس مالی از غیر راه حلال به دست آورد، آن را در راه ناشایستی مصرف کند.
📚عيون الحكم و المواعظ (لليثي)، ص458؛
📚تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، ص355
قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع:
☀️مَنْ يَكْتَسِبْ [اكْتَسَبَ] مَالًا مِنْ غَيْرِ حِلِّهِ يَصْرِفْهُ فِي غَيْرِ حَقِّهِ.
☀️ب. اندکی که کفایت کند، بهتر از فراوانی است که طغیان آورد.
📚عيون الحكم و المواعظ (لليثي)، ص371؛
📚تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، ص366
قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع:
☀️قَلِيلٌ [/ یَسیرٌ] يَكْفِي خَيْرٌ مِنْ كَثِيرٍ يُطْغِي.
@yekaye
☀️۶) از امام سجاد ع روایت شده است:
رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله به شترچرانى گذر کرد و کسى را فرستاد تا ایشان را سیراب کند.
شتربان گفت: آنچه در پستان شتران است صبحانه قبیله است و آنچه در ظرفهاست شام آنهاست.
رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله فرمود: خدایا مال و فرزندانش را زیاد کن.
سپس به گوسفندچرانى گذر کرد و کس فرستاد تا ایشان را سیراب کند.
چوپان گوسفندها را دوشید و به همراه هر چه در ظرف قبلا دوشیده بود در ظرف پیغمبر صلى اللَّه علیه و آله ریخت و گوسفندى هم براى حضرت فرستاد و عرض کرد: این بود آنچه داشتیم، اگر دوست دارید که بر آن بیفزاییم میافزاییم.
رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله فرمود: خدایا او را به قدر کفاف روزى ده.
یکى از اصحاب عرض کرد: یا رسول اللَّه! براى آنکه درخواستت را در کرد دعاى فرمودى که همه ما آن را دوست داریم، و براى کسى که حاجتت را روا کرد دعایى فرمودى که همه ما ناخوش داریم.
رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله فرمود: آنچه کم باشد و کفایت کند، بهتر است از زیادى باشد و دل را مشغول دارد. بار خدایا به محمد و آل محمد ص به قدر کفاف روزى ده!
📚الكافي ، ج2، ص140-141
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مُحَمَّدٍ النَّوْفَلِيِّ رَفَعَهُ إِلَى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ص قَالَ:
مَرَّ رَسُولُ اللَّهِ ص بِرَاعِي إِبِلٍ، فَبَعَثَ يَسْتَسْقِيهِ. فَقَالَ: أَمَّا مَا فِي ضُرُوعِهَا فَصَبُوحُ الْحَيِ وَ أَمَّا مَا فِي آنِيَتِنَا فَغَبُوقُهُمْ.
فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: اللَّهُمَّ أَكْثِرْ مَالَهُ وَ وُلْدَهُ.
ثُمَّ مَرَّ بِرَاعِي غَنَمٍ، فَبَعَثَ إِلَيْهِ يَسْتَسْقِيهِ. فَحَلَبَ لَهُ مَا فِي ضُرُوعِهَا وَ أَكْفَأَ مَا فِي إِنَائِهِ فِي إِنَاءِرَسُولِ اللَّهِ ص، وَ بَعَثَ إِلَيْهِ بِشَاةٍ، وَ قَالَ: هَذَا مَا عِنْدَنَا؛ وَ إِنْ أَحْبَبْتَ أَنْ نَزِيدَكَ زِدْنَاكَ.
قَالَ: فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: اللَّهُمَّ ارْزُقْهُ الْكَفَافَ.
فَقَالَ لَهُ بَعْضُ أَصْحَابِهِ: يَا رَسُولَ اللَّهِ! دَعَوْتَ لِلَّذِي رَدَّكَ بِدُعَاءٍ عَامَّتُنَا نُحِبُّهُ، وَ دَعَوْتَ لِلَّذِي أَسْعَفَكَ بِحَاجَتِكَ بِدُعَاءٍ كُلُّنَا نَكْرَهُهُ.
فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: إِنَّ مَا قَلَّ وَ كَفَى خَيْرٌ مِمَّا كَثُرَ وَ أَلْهَى. اللَّهُمَّ ارْزُقْ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ الْكَفَافَ.
@yekaye
☀️۷) امیرالمومنین ع در خطبهای فرمودند:
چگونه سرایی را توصیف کنم که آغازش سختی است و پایانش نابودی؛ در حلالش حساب است و در حرامش عقاب؛ کسی که در آن مستغنی شود به فتنه افتد و کسی که در آن نیازمند گردد غمگین شود...
📚نهج البلاغة، خطبه۸۲
📚تحف العقول، ص201
📚عيون الحكم و المواعظ (لليثي)، ص146
📚تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، ص127
و من كلام له ع في ذم صفة الدنيا
مَا أَصِفُ مِنْ دَارٍ أَوَّلُهَا عَنَاءٌ وَ آخِرُهَا فَنَاءٌ؛ فِي حَلَالِهَا حِسَابٌ وَ فِي حَرَامِهَا عِقَابٌ؛ مَنِ اسْتَغْنَى فِيهَا فُتِنَ وَ مَنِ افْتَقَرَ فِيهَا حَزِنَ ...
@yekaye
☀️۸) الف. درفرازی از خطبه امیرالمومنین ع که هفت روز بعد از شهادت رسول الله ص ایراد کردند و به خطبه وسیله معروف است و فرازهایی از آن قبلا گذشت آمده است:
ای مردم! گنجی سودمندتر از علم نیست؛ ...
و زیباییای زیباتر از عقل نیست ...
و کسی که به رأی خویش مغرور شود گمراه گردد؛
و کسی که با عقل خویش استغنا ورزد [= احساس بینیازی کند] بلغزد...
📚الكافي، ج8، ص19
📚 تحف العقول، ص93
خُطْبَةٌ لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع وَ هِيَ خُطْبَةُ الْوَسِيلَةِ
مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ مَعْمَرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ عُكَايَةَ التَّمِيمِيِّ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ النَّضْرِ الْفِهْرِيِّ عَنْ أَبِي عَمْرٍو الْأَوْزَاعِيِّ عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرِ بْنِ يَزِيدَ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِي جَعْفَرٍ ع ... فَقَالَ: ... إِنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ع خَطَبَ النَّاسَ بِالْمَدِينَةِ بَعْدَ سَبْعَةِ أَيَّامٍ مِنْ وَفَاةِ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ ذَلِكَ حِينَ فَرَغَ مِنْ جَمْعِ الْقُرْآنِ وَ تَأْلِيفِهِ، فَقَال: ...
أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّهُ لَا كَنْزَ أَنْفَعُ مِنَ الْعِلْمِ ... وَ لَا جَمَالَ أَزْيَنُ مِنَ الْعَقْلِ ... وَ مَنْ أُعْجِبَ بِرَأْيِهِ ضَلَّ وَ مَنِ اسْتَغْنَى بِعَقْلِهِ زَل ...
📚دو فراز آخر حدیث فوق در ضمن وصیتی از امیرالمومنین ع به امام حسن ع (العدد القوية لدفع المخاوف اليومية، ص359 ) یا به امام حسین ع (تحف العقول، ص88 ) نیز آمده است؛
و
▪️ آثار این دو اقدام اخیر در منبع زیر به صورت معکوس آمده است؛ یعنی:
☀️ب. کسی که با عقل خویش استغنا ورزد [= احساس بینیازی کند] گمراه گردد؛ و کسی که به رأی خویش استبداد ورزد بلغزد.
📚عيون الحكم و المواعظ (لليثي)، ص429
📚تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، ص347
قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع:
مَنِ اسْتَغْنَى بِعَقْلِهِ ضَلَّ و مَنِ اسْتَبَدَّ بِرَأْيِهِ زَلَّ.
@yekaye
یک آیه در روز
. ۱۰۹۰) 📖 أَمَّا مَنِ اسْتَغْنى 📖 ترجمه 💢اما کسی که بینیازی ورزید [/ کسی که مستغنی است]، سوره ع
.
1️⃣«أَمَّا مَنِ اسْتَغْنى»
در نکات ادبی اشاره شد که کلمه «اسْتَغْنى» به معنای طلب بینیازی کردن است که تدریجا در خصوص خود بینیاز شدن (بویژه به لحاظ مالی، یعنی) و ثروتمند بودن و احساس بینیازی کردن به کار رفته است.
درباره اینکه مقصود از آن در این آیه چیست دیدگاههای مختلفی بیان شده است:
🌴الف. کسی که در میان قوم خود جایگاهی دارد و به لحاظ مالی ثروتمند و مستغنی است (مجمع البيان، ج10، ص664 ).
✅تبصره:
برخی از علمای اهل سنت که مخاطب این آیه را پیامبر ص قلمداد کردهاند با این معنا بشدت مخالفاند؛ زیرا میگویند زندگی پیامبر ص نشان میدهد که ایشان کسی نبوده است که فردی را به خاطر ثروتمند بودنش مورد احترام ویژه قرار دهد (مفاتيح الغيب، ج31، ص54 ).
حق این است که اگر واقعا مخاطب این آیه را پیامبر ص بدانیم این تحلیل درست است؛ اما چنانکه قبلا توضیح داده شد نمیتوان مخاطب را پیامبر ص دانست، زیرا به فرض که این آیه را توجیه کنیم، تطبیق آیات ۸ تا ۱۰ بر پیامبر که ناظر به بیاعتنایی نسبت به کسی است که دنبال هدایت است چگونه توجیه شود؟!
🌴ب. کسی که خود را بینیاز از خدا ویا هدایت شدن میبیند و احساس نیاز نمیکند که به پیامبر ص و دین الهی مراجعه کند (عطاء و کلبی، به نقل از مفاتيح الغيب، ج31، ص54 ).
✅تبصره:
این معنا که در میان اهل سنت بسیار رواج دارد و البته معنای درستی هم هست، میتواند امتدادی برای زمان بعد از پیامبر ص نیز داشته باشد؛ یعنی اشاره به کسی که خود را از دین الهی بینیاز میبیند، هم میتواند شامل کسانی باشد که نسبت به اصل نبوت و ارسال پیام الهی احساس بینیازی میکنند، و هم ناظر به کسانی که نسبت به اصل امامت و مفسر حقیقی و معصوم وحی احساس بینیازی میکنند؛ و مذمت این آیه همان طور که شامل گروه اول میشود شامل گروه دوم نیز هست (حدیث۱).
🌴ج. میتواند تلفیقی از هر دو مطلب فوق باشد، یعنی کسی که به لحاظ مالی ثروتمند است و احساس بینیازی میکند و لازمهاش یک نحوه ریاست و بزرگی در دیگران مردم و استکبار ورزیدن از پیروی حق است (الميزان، ج20، ص200 )؛
یا به تعبیر دیگر، شخصی است که در اثر ثروت زياد، گرفتار غرور شده و به این جهت احساس میکند که نیازی به هدایت و شنیدن سخن حق ندارد (تفسير نور، ج10، ص384 ؛ مفاتيح الغيب، ج31، ص54 ).
@yekaye
#عبس_5
یک آیه در روز
. ۱۰۹۰) 📖 أَمَّا مَنِ اسْتَغْنى 📖 ترجمه 💢اما کسی که بینیازی ورزید [/ کسی که مستغنی است]، سوره ع
.
2️⃣ «أَمَّا مَنِ اسْتَغْنى»
با توجه به اینکه جمله «أَمَّا مَنِ اسْتَغْنى» در مقام انتقاد است، میتوان نتیجه گرفت:
احساس بىنيازى کردن محكوم است
📚تفسير نور، ج10، ص384
و از احادیث معلوم میشود که نهتنها احساس بینیازیای که به خاطر کثرت مال و ثروت برای شخص حاصل شود (احادیث ۲ تا ۶)، بلکه هر چیزی ما سوی الله که در انسان احساس بینیازی رقم بزند مذموم (حدیث۳.الف) و فتنهای برای انسان است (حدیث۷)، حتی اگر آن چیز عقل باشد (جالب است که امیرالمومنین ع در همان حدیثی که علم را بهترین گنج و عقل را بهترین زینت برشمرده، تذکر داده که همینها اگر احساس بینیازی را در انسان رقم بزنند و انسان به علم و عقل خویش مغرور شود مایه هلاکتند، حدیث۸).
@yekaye
#عبس_5
هدایت شده از حسین سوزنچی
🏴عَظَّمَ اللَّهُ أُجُورَنَا بِمُصَابِنَا بِالْحُسَيْنِ علیهالسلام وَ جَعَلَنَا وَ إِيَّاكُمْ مِنَ الطَّالِبِينَ بِثَأْرِهِ مَعَ وَلِيِّهِ الْإِمَامِ الْمَهْدِيِّ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ علیهمالسلام🏴
@souzanchi
هدایت شده از هیات عاشقان مهدی (عج) شاهرود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #کلیپ
خوش شانسی و بدشانسی
شیعیان
سخنرانی حجت الاسلام
#حسین_سوزنچی
مراسم محرم-تیرماه ۱۴۰۲
هیات عاشقان مهدی (عج)
✅ @asheghanmahdi_ir
یک آیه در روز
. ۱۰۹۰) 📖 أَمَّا مَنِ اسْتَغْنى 📖 ترجمه 💢اما کسی که بینیازی ورزید [/ کسی که مستغنی است]، سوره ع
🔹تصَدَّى
◾️درباره اینکه ماده اصلی این کلمه «صدی» باشد یا «صدد» بین اهل لغت اختلاف است. در واقع در قرآن کریم دو کلمه داریم که ظاهر آنها از ماده «صدی» است؛ یکی کلمه «تصدی» در همین آیه، و دیگری کلمه «تصدیة» در آیه «وَ ما كانَ صَلاتُهُمْ عِنْدَ الْبَيْتِ إِلاَّ مُكاءً وَ تَصْدِيَةً» (انفال/35).
▪️اگر از ماده «صدی» باشد این ماده بقدری معانی متعددی به کار رفته است (مثلا کلمه «صَدَی» هم به معنای جغد مذکر است، هم به معنای مغز (دماغ) است؛ و هم برای مردی که اموالش را درست و بجا مدیریت میکند به کار میرود و میگویند فلانی «صَدَى مالٍ» است؛ و هم به معنای عطش و تشنگی است؛ و صوادی به درختان نخل بلند گویند و «تصدی» چیزی به معنای مشرف شدن بر آن برای نظارت بر آن است؛ و «تصدية» به معنای سوت زدن به کمک دو دست است) که همین باعث شده برخی از بازگرداندن آن به یک اصل واحد اظهار عجز کنند.
📚معجم المقاييس اللغة، ج3، ص340-341
▪️برخی هم در خصوص این دو کلمه قرآنی اظهار نظر کرده و کوشیدهاند این دو را به یک معنا برگردانند و گفتهاند که «صدی» صوتی است که از هر مکان صیقلی منعکس میشود و برمیگردد؛ بر این اساس، «تصدیة» ایجاد هر صوتی است که شبیه چنین صوتی باشد؛ و «تصدی» هم به معنای در قبال چیزی قرار گرفتن است همان گونه که «صُدی» بر یک نحوه تقابل دلالت دارد.
📚مفردات ألفاظ القرآن، ص481
و یا گفتهاند «متصدی کسی شدن» به معنای پیروی کردن از صدا و صوت اوست.
📚المحيط في اللغة، ج8، ص169
▪️برخی هم خواستهاند یک اصل واحد برای همه اینها بیایند و گفتهاند که آن عبارت است از هر گونه تظاهر کردنی که با سخن یا صوت یا عمل یا سوت زدن یا بلند و رفیع بودن یا مشرف شدن یا متعرض کسی شدن یا انعکاس صوت حاصل شود و ارتباط ماده «صدی»و «صدد» و «صدأ» را صرفا در اشتقاق اکبر قبول کردهاند.
📚التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج6، ص219
و یا برخی در خصوص ارتباط ماده با معنای عطش گفتهاند: تصدی متعرض شدن و پرداختن به چیزی است چنانکه شخص عطشناک سراغ آب میرود
📚مجمع البيان، ج10، ص663
◾️اما آن گونه که زبیدی روایت کرده، بسیاری از قدما همچون ابن سکیت و ابوعبید و ابن سیده و سیبویه و ... این را از ماده «صدد» دانستهاند، از این باب که تبدل یک حرف مشدد به حرف «ی» در زبان عربی را امری متداول معرفی کردهاند و گفتهاند اصلا دو کلمه »تصدید» و «تصدد» به ترتیب به معنای سوت زدن و متعرض چیزی شدن است و این دو به صورت «تصدیه» و «تصدی» در آمده است؛ و فقط در میان قدما از أَبو جعفر رسْتُمي نقل شده که «تصدیه» از کلمه «صَدی» به معنای صوت گرفته شده و از این کلمه فعلی در زبان عربی به کار نرفته است.
📚تاج العروس من جواهر القاموس، ج5، ص53
▪️در مورد کلمه «تصدی» برخی گفتهاند همین که به باب تفعل رفته دلالت بر اختیار فعل و مطاوعه دارد، یعنی تو با تمایل و رغبت به پرداختن به کار او اهتمام میورزی.
📚التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج6، ص220
📿چنانکه اشاره شد اگر ماده «صدی» را مستقل از «صدد» حساب کنیم از این ماده تنها همین دو بار در قرآن کریم استفاده شده است.
📖اختلاف قرائت
▪️این کلمه در قرائت اهل کوفه (عاصم و حمزه و کسائی) و بصره (ابوعمرو) و شام (ابن عامر) و برخی قراء عشره (یعقوب) و اربعه عشر (حسن و اعمش) و برخی قراءات غیرمشهور (ابورجاء و قتاده و أعرج و عیسی) به صورت «تَصَدَّى» قرائت شده است که اصل آن «تَتَصَدَّى» بوده که تاء آن حذف شده است؛
▪️اما در قرائت اهل مدینه (نافع) و مکه (ابن کثیر) و برخی دیگر از قراء عشره (ابوجعفر) و اربعه عشر (ابن محیصن) و برخی قرائات غیرمشهور دیگر (زعفرانی ) به صورت «تَصَّدَّى» قرائت شده است، که در اینجا نیز اصل آن «تَتَصَدَّى» بوده ولی تاء آن به خاطر نزدیک بودن مخرج ادای حرف، به صاد تبدیل و در آن ادغام شده است؛
◾️و البته در قرائات غیرمشهور به صورتهای دیگری هم قرائت شده است:
▪️در قرائتی از أبي بن كعب و أبو جوزاء و عمرو بن دينار به همان صورت اصلی یعنی «تتصَدَّى» قرائت شده است؛
▪️در قرائتی از امام باقر ع و ابوجعفر یزید بن قعقاع به صورت مجهول یعنی «تُصَدّى» قرائت شده است؛ که به این معناست که چیزی تو را متصدی این امر کرد؛
▪️و در قرائت ابن مسعود وابن سميفع و جحدري به صورت فعل مجهول از ثلاثی مجرد: «تُصْدَى» قرائت شده است؛
▪️و در برخی روایات غیرمشهور از ابوعمرو (قاری بصره) (یعنی روایت عباس و خالد و نیز روایت صفراوی از طریق اهوازی) به صورت «تَصْدَى» قرائت شده است.
📚معجم القراءات ج ۱۰، ص۳۰۴-305
📚التبيان فى تفسير القرآن، ج10، ص267
📚مجمع البيان، ج10، ص662
▪️المغنی فی القراءات، ص۱۸۸۹
@yekaye
#عبس_6
🔹در ذیل آيه ۳ اشاره شد که اغلب مفسران آن آیه را محل وقوع صنعت التفات دانسته بودند.
اما در تدبر ۱ همان آیه بیان شد که وجهی که با سایر شواهد و قرائن بیرونی سازگارتر باشد این است که وقوع صنعت التفات را در این آیه (۶) بدانیم، نه آیه ۳.
@yekaye
#عبس_6
☀️۱) از رسول الله ص روایت شده که فرمودند:
هیچ بندهای در میان امت من نیست که در راه خدا اندک لفطی در حق برادرش انجام دهد مگر اینکه خداوند از خادمان بهشت را به خدمت وی گمارد.
📚الكافي، ج2، ص206
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ نَصْرِ بْنِ إِسْحَاقَ عَنِ الْحَارِثِ بْنِ النُّعْمَانِ عَنْ الْهَيْثَمِ بْنِ حَمَّادٍ عَنْ أَبِي دَاوُدَ عَنْ زَيْدِ بْنِ أَرْقَمَ قَالَ:
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَا فِي أُمَّتِي عَبْدٌ أَلْطَفَ أَخَاهُ فِي اللَّهِ بِشَيْءٍ مِنْ لُطْفٍ إِلَّا أَخْدَمَهُ اللَّهُ مِنْ خَدَمِ الْجَنَّةِ.
@yekaye
☀️۲) از امام صادق ع روایت شده است:
کسی که برادر مسلمانش نزد وی بیاید و وی او را اکرام کند همانا خداوند عز و جل را اکرام کرده است.
📚الكافي، ج2، ص206
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:
مَنْ أَتَاهُ أَخُوهُ الْمُسْلِمُ فَأَكْرَمَهُ فَإِنَّمَا أَكْرَمَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ.
@yekaye
☀️۳) اسحاق بن عمار روایت کرده که امام صادق ع به من فرمود:
ای اسحاق! در حق اولیای من هرچه میتوانی نیکی کن؛ که هیچ مومنی به مومنی نیکی نکند و وی را یاری نرساند مگر اینکه سیلی به صورت ابلیس زند و دل وی را به جریحهدار سازد.
📚الكافي، ج2، ص207
الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى جَمِيعاً عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَعْدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَسْلَمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ عَدِيٍّ قَالَ أَمْلَى عَلَيَّ مُحَمَّدُ بْنُ سُلَيْمَانَ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع:
أَحْسِنْ يَا إِسْحَاقُ إِلَى أَوْلِيَائِي مَا اسْتَطَعْتَ؛ فَمَا أَحْسَنَ مُؤْمِنٌ إِلَى مُؤْمِنٍ وَ لَا أَعَانَهُ إِلَّا خَمَشَ وَجْهَ إِبْلِيسَ وَ قَرَّحَ قَلْبَهُ.
@yekaye
☀️۴) الف. از امام باقر ع روایت شده که فرمودند:
کسی در یاری برای مسلمانش و اقدام کردن به رفع حاجت او بخل نورزد مگر اینکه خداوند وی را مبتلا کند به یاری کسی که بر او گناه کند و پاداشی دریافت نکند.
☀️ب. از امام صادق ع روایت شده که فرمودند:
کسی نسبت به یاری برای مسلمانش – که برای او بکوشد و حق برادری را بجا آورد – بیاعتنا نشود مگر اینکه مبتلا شود به یاری کسی که بر او گناه کند و پاداشی دریافت نکند.
📚الكافي، ج2، ص366
☀️الف. عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ وَ أَبُو عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حَسَّانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ سَعْدَانَ عَنْ حُسَيْنِ بْنِ أَمِينٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ:
مَنْ بَخِلَ بِمَعُونَةِ أَخِيهِ الْمُسْلِمِ وَ الْقِيَامِ لَهُ فِي حَاجَتِهِ إِلَّا ابْتُلِيَ بِمَعُونَةِ مَنْ يَأْثَمُ عَلَيْهِ وَ لَا يُؤْجَرُ.
☀️ب. أَبُو عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حَسَّانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَسْلَمَ عَنِ الْخَطَّابِ بْنِ مُصْعَبٍ عَنْ سَدِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:
لَمْ يَدَعْ رَجُلٌ مَعُونَةَ أَخِيهِ الْمُسْلِمِ حَتَّى يَسْعَى فِيهَا وَ يُوَاسِيَهُ إِلَّا ابْتُلِيَ بِمَعُونَةِ مَنْ يَأْثَمُ وَ لَا يُؤْجَرُ.
@yekaye
در قسمت اختلاف قرائات از تفاسیر شیعه و سنی ذکر شد که از این آیه قرائتی به صورت «فَأَنْتَ لَهُ تُصَدَّى» از امام باقر ع و دیگران روایت شده است (مثلا در میان شیعه، در تفسیر مرحوم طبرسی (مجمع البيان)؛ و در میان اهل سنت، در تفاسیر فخر رازی (مفاتيح الغيب) و زمخشری (الكشاف) و نیز در کتاب المغنی فی القراءات). ناظر به این قرائت روایت زیر قابل توجه است:
☀️۵) ابوبصیر از امام باقر این آیه را به این صورت روایت کرده است که: «اما کسی که بینیازی ورزید؛ پس تو خواسته شد که به او نپردازی؛ و کسی که با تلاش به سراغت میآمد و خشیت داشت؛ از تو خواسته شد که به او بیاعتنایی کنی.»
و امام ع بعد از این قرائت فرمودند:
این از آن مواردی است که تحریف شد.
📚القراءات (سیاری)، ص۱۷۲
خلف بن حماد عن أبی عبدالرحمن الحذاء (الأعرج) عن أبی بصیر عن أبی جعفر علیه السلام فی قوله ... و بإسناده فی قوله:
«أَمَّا مَنِ اسْتَغْنى؛ فَأَنْتَ لَهُ تُصَدَّى؛ وَ ما عَلَيْكَ أَلاَّ يَزَّكَّى؛ وَ أَمَّا مَنْ جاءَكَ يَسْعى؛ وَ هُوَ يَخْشى؛ فَأَنْتَ عَنْهُ تُلَهَّى» قال:
هذا مما حرّف.
✅این روایت شرحی نیاز دارد که در تدبر ۱ بیان خواهد شد.
@yekaye