جمع بندی 10 آیه اول سوره عبس
این آیات با حکایت چهره درهم کشیدن و رویگردان شدن شخصی از یک نابینا آغاز شد.
سیاق آیات نشان میدهد که کسی که چهره در هم کشیده و از آن نابینا رویگردان شده، اهتمام خویش را معطوف به کسی نموده است که وی مستغنی بوده است؛
و خداوند در مقام عتاب فرمود که چرا نسبت به آن کسی که استغنا میورزید چنین اهتمام ورزیدی، اما نسبت به کسی که با سعی و تلاش سراغت آمده بود و در دل خشیت خدا داشت این گونه بیاعتنایی کردی.
در واقع درست است که ابتدا بر روی نابینا بودن آن مراجعهکننده تاکید کرد، اما وقتی که در مقام عتاب برآمد، محور را نابینا بودن قرار نداد، بلکه محور را این قرار داد که در بین دو نفر که یکی احساس بینیازی میکند و معلوم نیست که بر اثر تذکرات تو راه تزکیه در پیش گیرد، و دیگری که خودش شتابان سراغت آمده و خشیت از خدا دارد، تو چرا سرگرم به اولی میشوی و دومی برایت مهم نیست؟!
اگرچه مفسران درباره اینکه این شخصی که چهره درهم کشید پیامبر ص بود یا شخصی دیگر، اختلاف کردهاند؛ اما نباید این اختلاف موضوع اصلی را دغدغه این آیات بوده تحت الشعاع قرار دهد:
مساله این است که علیالقاعده در مقام تبلیغ دین برای یک مبلغ چارهای نمیماند جز اینکه دست به انتخاب بزند؛ زیرا وقتی به کسی میپردازد عملا از دیگری غافل میشود؛ و این آیه میخواهد معیار اولویتگذاری ما را اصلاح کند.
حقیقت این است که بسیاری از ما (چه خودمان شخصا در مقام تبلیغ و معرفی دین برآمده باشیم؛ و چه دنبال این باشیم که درباره مبلغ دینی که در مقام تبلیغ است را به سوی فرد یا افراد خاصی سوق دهیم) برایمان برخی از معیارهای ظاهری مهمتر است، مانند اینکه شخص مخاطب را به لحاظ جایگاه دنیوی مهمتر بدانیم یا خیر؛ و
خداوند در این آیات میخواهد این معیارها را به هم بزند و معیار درست را مطرح نماید.
درست است که بحث را به یک معنا از تقابل ثروتمند و نابینا شروع کرد،
اما اشتباه است اگر گمان کنیم معیار ترجیح این است که لزوما طبقه مستضعف را بر طبقه مرفه ترجیح دهیم؛
که اگر چنین بود باید
اولا به جای تعبیر نابینا (که نابینا بودن لزوما دلالتی بر عضو طبقه مستضعف بودن ندارد) از تعبیر دیگری همانند فقیر و مسکین و ... (که چنین دلالتی داشته باشد) استفاده میکرد؛ و
ثانیا و مهمتر اینکه در مقام عتاب هم این دو ویژگی را در این دو طرف برجسته میکرد؛
اما نهتنها در گام اول چنان نکرد بلکه در گام دوم هم از سویی برای طرف منفی از تعبیر «مستغنی» (=کسی که احساس بینیازی میکند) استفاده کرد و نه از تعابیری همچون غنی (= ثروتمند) یا مترَف (= مرفه و رفاهزده) و ...؛ و برای طرف مثبت، حتی سراغ همان نابینا بودن (که به هر حال دلالت بر یک نحوه ضعف دارد و میتوانست نمادی از طبقه ضعیف باشد) هم نرفت؛ بلکه از این تعبیر که «او شتابان سراغت میآمد در حالی که خشیت داشت» استفاده نمود.
💢اینها نشان میدهد که ظاهرا ضابطه اصلی برای ترجیح دادن اینکه در مقام تبلیغ چه کسی را اولویت دهیم این باشد که:
کسی که خودش تمایل دارد و خواهان است و خشیتی به دل دارد مهمتر است از کسی که خودش احساس بینیازی میکند.
📝#تذکر_اخلاقی
آیا ضابطه ما در مقام اولویت دادن به مخاطب تبلیغ (چه به عنوان مبلغ، و چه به عنوان کسی که میخواهیم زمینه را برای تبلیغ دیگران مهیا کنیم) این است که محور فعالیت را کسانی قرار دهیم که خودشان مشتاقند یا خیر؟
⛔️آیا تبلیغ اسلام برای غربیها (اروپاییان و آمریکاییان) را مهمتر از تبلیغ اسلام برای آفریقاییها نمیدانیم؟ (جلسه ۱۰۹۱، تدبر۲ https://yekaye.ir/ababsa-80-06/)
⛔️آيا تبلیغ برای بالای شهریها و طبقات ثروتمند را، که اغلبشان علاقه چندانی به مباحث دینی ندارند، ولی در میانشان معدود افرادی هست که راحت میتوانند برای برگزاری جلسه هزینه کنند، بر تبلیغ در محلههای پایینشهر و طبقات محرومی که اتفاقا علاقمند بحثهای دینی هستند اما هزینه چندانی برای برگزاری جلسات و دعوت از مبلغ ندارند، ترجیح نمیدهیم؟
⛔️آیا ما چنین نیستیم که تبلیغ کردن اسلام برای صاحبان قدرت و ثروت را مهمتر بدانیم؛ و سخنرانی ویا حضور در مجلسی را که مخاطبش مسئولان رده بالای حکومتی است (که اتفاقا عمدهشان در فضای رودربایستیهای سیاسی در آن مجلس آمدهاند) ترجیح نمیدهیم بر مجلسی که مخاطبش افراد عادی جامعهاند ولی با اشتیاق و به خاطر علاقه به جلسه اهل بیت در آن مجلس آمدهاند؟
⛔️آیا تبلیغ کردن در جمعهای کثیر و عمومی (که لزوما معلوم نیست مخاطب احساس نیازی به شنیدن سخنان داشته باشد، و کاملا به صورت عبوری مخاطب قرار گرفته، مانند تبلیغ در تلویزیون و فضاهای مجازی با فالوور بالا و برخی از محلهای سخنرانی عمومی) را بر تبلیغ کردن در جایی که مخاطبانی که خودشان به اصرار تقاضا دارند ولی تعدادشان بسیار کمتر است، ترجیح نمیدهیم؟
⛔️و آیا ...؟
👇ادامه مطلب👇
ادامه جمعبندی ۱۰ آیه اول سوره عبس
🤔و آیا کسی که ترجیحاتش چنین است حتی اگر خود سخنور قهاری باشد ویا از سخنور قهاری دعوت کرده باشد عملا و با رفتار خویش پیام خدا را به مخاطبشان منتقل میکند یا پیام نفسانیت خویش را؟
🤔و با این توصیفات، آيا یکی از علل اینکه امام زمان ع ظهور نکرده این نیست که «مَا أَكْثَرَ الضَّجِيجَ وَ أَقَلَّ الْحَجِيجَ»*؟
✳️* پینوشت:
تعبیر «مَا أَكْثَرَ الضَّجِيجَ وَ أَقَلَّ الْحَجِيجَ: چقدر ضجهزن زیاد است و چقدر حاجی کم است» تعبیری است که امام سجاد ع در پاسخ به کسی که کثرت حاجیان را در طواف دیده بود و گفته بود امسال چقدر حاجی زیاد است، فرمود (التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام، ص606-607 ).
شبیه این گفتگو در مورد امام باقر ع (عيون المعجزات، ص76 ؛ مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب)، ج4، ص184 ) و امام صادق ع (بصائر الدرجات، ج1، ص271 و ص358 ؛ لإختصاص، النص، ص303 ) نیز روایت شده است.
✅تکمله
از بحث فوق نباید نتیجه گرفت که اساسا تبلیغ کردن برای کسانی که خودشان احساس نیاز نمیکنند کار درستی نیست.
واضح است که پیامبر اکرم ص تبلیغ خود را در مکه آغاز کرد که اصلا به سخنش گوش نمیدادند.
خود قرآن به حضرت موسی ع دستور میدهد برای تبلیغ سراغ فرعون برود که اوج استکبار و طغیان و سرکشی را در برابر حق دارد: «اذْهَبْ إِلى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغى» (طه/۲۴؛ نازعات/۱۷).
🤔قطعا در بسیاری از اوقات یک مبلغ دینی وظیفه دارد در مجامعی حضور پیدا کند که خودشان احساس بینیازی میکنند؛ و باید با روشهای مختلف بکوشد این احساس نیاز را در آنان زنده کند.
بلکه بحث صرفا این است که در جایی که بین دو گروه مخیر شدیم که یکی احساس نیاز میکند ولی در مجموع در مرتبه پایینتری از اولویتهای دنیامدارانه (چه از حیث قدرت و ثروت، و چه از حیث جمعیت و کثرت، و چه از ابعاد دیگر) قرار دارد، و دیگری بر اساس اولویتهای دنیامدارانه بالاتر است اما عملا احساس نیاز به دین ندارد، دومی را بر اولی ترجیح ندهیم؛ و در پرداختن به اولی، اعراض و غفلت و سهلانگاری نکنیم.
@yekaye
🔹تَذْكِرَةٌ
درباره ماده «ذکر» ذیل آیه ۴ همین سوره بحث شد https://yekaye.ir/ababsa-80-04/ و به صورت خاص درباره «تذکرة» بیان شد که:
▪️«تَذْكِرَة» بر وزن تفعله را گفتهاند که همان معنای تفعیل (تذکیر) میدهد به نحوی خفیفتر؛ یعنی به معنای آن چیزی است که مایه یادآوری و تذکر میشود؛ به تعبیر دیگر، آن موعظه و نصیحتی است که با آن، آنچه را باید بدان عمل شود متذکر میشوند.
@yekaye
☀️۱) محمد بن فضیل در گفتگویی طولانی با امام کاظم ع درباره معانی آیات متعددی سوال میکند. در فرازی از این گفتگو، وی درباره آيات ۳۱ تا ۴۹ سوره مدثر میپرسد که امام ع فرازهای متعددی از آن را بر ولایت امیرالمومنین ع تطبیق میدهد که آخرین موردش این است که:
درباره این آیه سوال کردم که میفرماید: «پس آنها را چه میشود كه از این مایه تذكر رويگردانند؟» (مدثر/۴۹)
امام ع فرمود: یعنی از ولایت رویگردانند.
گفتم: «زنهار! همانا این مایه تذکر است» (عبس/۱۱).
فرمود: همان ولایت.
📚الكافي، ج1، ص434
عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الْمَاضِي ع قَالَ:
سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ... قُلْتُ: «فَما لَهُمْ عَنِ التَّذْكِرَةِ مُعْرِضِينَ»؟
قَالَ: عَنِ الْوَلَايَةِ مُعْرِضِينَ!
قُلْتُ: «كَلَّا إِنَّها تَذْكِرَةٌ»
قَالَ: الْوَلَايَة.
✳️تبصره:
با توجه به اینکه آيه ۵۴ سوره مدثر «كَلاَّ إِنَّهُ تَذْكِرَة» است؛ با توجه به اینکه در میان قراءات موجود قرائت آن آیه به صورت «إِنَّها» در سوره مدثر یافت نشد، شاید آن گونه که مرحوم مجلسی احتمال داده، یک احتمال این است که یا راوی ویا ناسخ بین این دو اشتباه کرده باشد، ویا قرائتی از آن آیه درسوره مدثر به صورت «إِنَّها» نزد اهل بیت موجود بوده باشد (مرآة العقول، ج5، ص151 ؛ بحار الأنوار، ج24، ص346 )؛ و در مجموع این احتمال که تطبیق «ولایت» بر این آیه، ناظر به آیه سوره مدثر باشد در اینجا بسیار زیاد است؛ چنانکه در عموم تفاسیر روایی متاخر همچون تفسیر صافی و البرهان و نور الثقلین و کنزالدقائق، حدیث فوق را ذیل سوره مدثر آوردهاند و نه در اینجا؛ و در تفاسیر روایی متقدم مانند تفسیر قمی هم با توجه به آیات بعدی، مقصود از انها در اینجا را آیات قرآن دانستهاند؛ هرچند خود مرحوم مجلسی این احتمال را که مقصود سوال سائل همین آیه عبس باشد را بعید ندانسته است.
@yekaye
☀️۲) روایت شده است که امیرالمومنین ع در فرازی از یکی از خطبههای خود فرمودند:
همانا بهترین قصهها و رساترین موعظهها و سودمندترین تذکرها کتاب الله عز و جل است که خداوند عز و جل فرمود: «و هنگامی که قرآن قرائت شود بدان گوش دهید و ساکت باشید؛ باشد که مورد رحمت واقع شوید» (اعراف/۲۰۳).
📚الكافي، ج8، ص175
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ النُّعْمَانِ أَوْ غَيْرِهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ ذَكَرَ هَذِهِ الْخُطْبَةَ لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع يَوْمَ الْجُمُعَةِ ...
ثُمَّ إِنَّ أَحْسَنَ الْقَصَصِ وَ أَبْلَغَ الْمَوْعِظَةِ وَ أَنْفَعَ التَّذَكُّرِ كِتَابُ اللَّهِ جَلَّ وَ عَز َّ؛ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: «وَ إِذا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَ أَنْصِتُوا لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ».
@yekaye
یک آیه در روز
1097) 📖 كَلّا إِنَّها تَذْكِرَةٌ 📖 ترجمه 💢زنهار! همانا این مایه تذکر است؛ سوره عبس (۸۰) آیه ۱۱ ۱۴
.
1️⃣«كَلّا إِنَّها تَذْكِرَةٌ»
تعبیر «كَلّا» تاکیدی است بر ناروا بودن این رویه که بر شخص نابینایی که شتابان و در حال خشیت سراغمان آمده چهره درهم کشیم و از او رویگردان شویم و به کار کسی بپردازیم که مستغنی است و معلوم نیست که به تزکیه روی آورد.
اما در ادامه فرمود: که همانا این مایه تذکر است.
درباره اینکه مرجع ضمیر «ها» چیست، اغلب مفسران بر این باورند که مقصود آیات قرآن است که اساسا مایه تذکر و موعظه است (مجمع البيان، ج10، ص665 ؛ الميزان، ج20، ص201 )؛
و موید این مطلب آیات بعدی است؛ یعنی آیه « فَمَنْ شاءَ ذَكَرَهُ» که حالت جمله معترضه دارد را کنار بگذاریم، تعبیر «فِي صُحُفٍ مُكَرَّمَةٍ» که متعلق به «تذکرة» است بخوبی نشان میدهد که مرجع ضمیر «ها» آیات قرآن است. (البحر المحيط، ج10، ص408 ).
اما با توجه به کلمه «کلا» که به وضوح ناظر به جملات قبل است، یک احتمال دیگر هم این است که مقصود، نه مطلق آیات، بلکه همین مطالبی باشد که در آیات قبل گذشت. یعنی این آيه با تاکیدی بر ناروا بودن رویهای که در آیات قبل بدان تذکر داد، الان تاکید میکند که تمام سخن ما یک تذکر است، برای کسی که تذکر را پذیرا باشد. توجیه تعبیر «فِي صُحُفٍ مُكَرَّمَةٍ» که در ادامه آمده است نیز این است که مقصودش همین آیاتی است که این مطلب را بیان کرد.
یعنی میفرماید:
این چند آیهای که گذشت مایه تذکر است؛ و این آیات حاوی این تذکر در صحیفههایی ارزشمند و ... ثبت شده و موجود است
@yekaye
#عبس_11
یک آیه در روز
1097) 📖 كَلّا إِنَّها تَذْكِرَةٌ 📖 ترجمه 💢زنهار! همانا این مایه تذکر است؛ سوره عبس (۸۰) آیه ۱۱ ۱۴
.
2️⃣ «إِنَّها تَذْكِرَةٌ»
آيات قرآن مايه تذكّر و عامل بيدارى فطرت بشرى است
📚تفسير نور، ج10، ص385
@yekaye
☀️۱) از جابر بن یزید جعفی روایت شده است که امام صادق ع فرمودند:
همانا رسول الله ص روالش این بود که اصحابش را [به تعالیم الهی] دعوت میکرد. پس هرکس که خداوند خیر او را میخواست به وی گوش میداد و آنچه که ایشان بدان دعوت می کرد را میفهمید؛ و کسی که خداوند خیرش را نمی خواست بر دلش مهر میزد پس نه گوش میداد و نه درک میکرد؛ و این همان سخن خداوند عز و جل است که فرمود: «[و از آنان كسانى هستند كه به تو گوش مىدهند،] تا آن گاه كه از نزد تو بيرون شوند به كسانى كه علم به آنها داده شده مىگويند: الآن چه گفت؟ آنها كسانى هستند كه خداوند بر دلهاى آنها مهر نهاده است [و از هواهاى خود پيروى كردهاند].» (محمد/۱۶) و نیز فرمود: «مسلّما تو مردگان را نتوانى شنواند و دعوت خود را به كَرها، در جايى كه پشت كرده و رويگردانند نتوانى رساند. و تو هدايتكننده كوردلان از گمراهيشان نيستى» (نمل/۸۰-۸۱).
📚الأصول الستة عشر، ص222
قَالَ جَعْفَرٌ: وَ حَدَّثَنِي حُمَيْدُ بْنُ شُعَيْبٍ، عَنْ جَابِرِ بْنِ يَزِيدَ، قَالَ جَابِرٌ: سَمِعْتُ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ عَلَيْهِمَا السَّلَام يَقُولُ:
إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ كَانَ يَدْعُو أَصْحَابَهُ مَنْ أَرَادَ اللَّهُ بِهِ خَيْراً سَمِعَ وَ عَرَفَ مَا يَدْعُوهُ إِلَيْهِ، وَ مَنْ أَرَادَ اللَّهُ بِهِ شَرّاً طَبَعَ عَلَى قَلْبِهِ، فَلَا يَسْمَعُ وَ لَا يَعْقِلُ، وَ ذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ- عَزَّ وَ جَلَّ-: «حَتَّى إِذا خَرَجُوا مِنْ عِنْدِكَ قالُوا لِلَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ ما ذا قالَ آنِفاً أُولئِكَ الَّذِينَ طَبَعَ اللَّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ» وَ قَالَ: «إِنَّكَ لا تُسْمِعُ الْمَوْتى وَ لا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعاءَ إِذا وَلَّوْا مُدْبِرِينَ وَ ما أَنْتَ بِهادِي الْعُمْيِ عَنْ ضَلالَتِهِمْ» الْآيَة.
📚این روایت البته فقط با اشاره به آیه اول، در تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة (ص571) نیز آمده،
📚و باز به همین صورت ولی با سند کامل به نقل ابوبصیر از امام باقر ع در تفسير القمي (ج2، ص303) روایت شده؛
📚و از قول اسحاق بن عمار هم در تفسير العياشي (ج2، ص273) از امام صادق ع روایت شده، با این تفاوت که در نقل اخیر، حضرت به جای دو آیه فوق، به آیه «أُولئِكَ الَّذِينَ طَبَعَ اللَّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ وَ سَمْعِهِمْ وَ أَبْصارِهِمْ وَ أُولئِكَ هُمُ الْغافِلُونَ: آنهايند كسانى كه خداوند بر دلها و گوش و چشمانشان مهر (نافهمى و شقاوت) نهاده و آنها همان غافلانند.» (نحل/۱۰۸) استشهاد فرمودهاند؛ که احتمال دارد به خاطر شباهت این آیات در عبارت «أُولئِكَ الَّذِينَ طَبَعَ اللَّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ» اشتباه از راوی یا ناسخ باشد.
@yekaye
☀️۲) از امام صادق ع روایت شده است که در فرازی از روایتی طولانی فرمودند:
از سر مردم دست بردارید و نگویید فلانی عموی من یا برادرم یا پسرعمویم یا همسایهام است*؛ اگر خداوند خیر کسی را بخواهد روحش را پاک گرداند پس او سخن معروفی نشنود مگر اینکه بدان اذعان کند و سخن منکری نشنود مگر اینکه آن را انکار نماید؛سپس خداوند در دلش کلمهای اندازد که کارش بدان جمع شود.
✳️* پی نوشت:
ظاهرا مقصود حضرت از این جمله آن است که گمان نکنید که به خاطر قرابت یا رفاقتی که با کسی دارید میتوانید کاری کنید که وی حتما و قطعا به راه راست هدایت شود.
📚الكافي، ج1، ص165؛ و ج2، ص213
📚المحاسن، ج1، ص200
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ [أَبِي] إِسْمَاعِيلَ السَّرَّاجِ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنْ ثَابِتِ بْنِ [/أَبِي] سَعِيدٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع: يَا ثَابِتُ مَا لَكُمْ وَ لِلنَّاسِ كُفُّوا عَنِ النَّاسِ ...
كُفُّوا عَنِ النَّاسِ وَ لَا يَقُولُ أَحَدٌ عَمِّي وَ أَخِي وَ ابْنُ عَمِّي وَ جَارِي؛ فَإِنَّ اللَّهَ إِذَا أَرَادَ بِعَبْدٍ خَيْراً طَيَّبَ رُوحَهُ فَلَا يَسْمَعُ مَعْرُوفاً إِلَّا عَرَفَهُ وَ لَا مُنْكَراً إِلَّا أَنْكَرَهُ ثُمَّ يَقْذِفُ اللَّهُ فِي قَلْبِهِ كَلِمَةً يَجْمَعُ بِهَا أَمْرَهُ.
📚این عبارات با مقدمهها و موخرههای متفاوت و سندهای دیگری نیز از امام صادق ع (مثلا خطاب به مومن الطاق (ابوجعفر محمد بن نعمان الاحول) در تحف العقول، ص312 ؛ یا خطاب به عبدالغفار جاری در بصائر الدرجات، ج1، ص16 و ...) روایت شده است.
@yekaye
یک آیه در روز
۱۰۹۸) 📖 فَمَنْ شاءَ ذَكَرَهُ 📖 ترجمه 💢پس کسی که بخواهد، آن را متذکر شود؛ سوره عبس (۸۰) آیه ۱۲ ۱۴
.
1️⃣ «فَمَنْ شاءَ ذَكَرَهُ»
این آيه جمله معترضهای است که متضمن یک نحوه وعده و وعید است
📚البحر المحيط، ج10، ص408
یعنی وقتی کلمه «تذکرة» در آیه قبل مطرح شود، پیش از اینکه کلام در روال خودش ادامه یابد و توضیح دهد که این تذکرة در کجاست، هشداری داد که البته چون مایه تذکر است تنها به درد کسی میخورد که خودش بخواهد تذکر را پذیرا باشد و در دعوت الهی زور و اجبار اثربخش نخواهد بود؛ بلکه خود شخص باید بخواهد
📚مجمع البيان، ج10، ص665
📚الميزان، ج20، ص201
به تعبیر دیگر میخواهد بیان کند که اگر کسی پذیرای تذکر نباشد این سخنان اثری در او نخواهد گذاشت و گمان نکنید با صرف بیان ما همه عامل خواهند شد.
📝#تذکر_اخلاقی
قرار نیست هرکس اسم مسلمان روی خود گذاشت بیعیب و نقص باشد و همه سخنان اسلام را عمل کند.
به خودمان نگاه کنیم:
آیا همه دستورات اسلام را مو به مو انجام میدهیم؟!
پس چرا از دیگران انتظار داریم که چنین باشند و اگر این طور نبودند مسلمانی آنان را زیر سوال میبریم.
توجه شود:
غرض از این سخن صرفا یک تذکر است که انتظارمان را از دیگران اصلاح کنیم و با دیدن یک اشتباه یا گناه، سریع انگ بیدینی و ... بر افراد نگذاریم، نه اینکه بخواهیم بیاعتنایی افراد به تذکرات الهی را توجیه کنیم.
سخن این است که خداوند با کلام خودش و توسط پیامبر، مخاطبان مستقیم پیامبر را تذکر میدهد اما این تذکر در برخی از آنها، که حتی در زمره اصحاب ایشاناند، اثری نمیگذارد زیرا نخواستهاند که تذکر را بپذیرند؛ و این یک وضعیتی است که ما به طریق اولی باید در محاسباتمان در جامعه دینی جدی بگیریم.
@yekaye
#عبس_12
یک آیه در روز
۱۰۹۸) 📖 فَمَنْ شاءَ ذَكَرَهُ 📖 ترجمه 💢پس کسی که بخواهد، آن را متذکر شود؛ سوره عبس (۸۰) آیه ۱۲ ۱۴
.
3️⃣ «فَمَنْ شاءَ ذَكَرَهُ»
اغلب مرجع ضمیر «ه» در «ذَكَرَهُ» را «تذکرة» در آیه قبل دانستهاند؛ اما اگر چنین است چرا به صورت مذکر آمد و نفرمود: «ذَكَرَها»؛ بویژه که در آیه قبل از ضمیر مونث استفاده کرده بود و فرموده بود: «إِنَّها تَذْكِرَةٌ»؟
🌴الف. چون «تذکره» به معنای ذکر است؛ و این ضمیر به معنای این کلمه برگشت میکند نه به ظاهر آن
(الكشاف، ج4، ص702 ؛ البحر المحيط، ج10، ص408).
🌴ب. ممکن است مرجع ضمیر، قرآن (که در ادامه فرمود جایگاهش در صحف مکرمه است) باشد؛ یعنی هرکه بخواهد میتواند از این قرآن تذکر گیرد؛ و در این صورت چهبسا تلویحی دارد که مطالب قرآن همگی در لوح فطرت ما از قبل ثبت شده است (الميزان، ج20، ص201 )؛ و لذا عمده آنها یادآوری است، نه ارائه مطلبی که هیچ سابقهای از آن نداریم؛ که در این صورت باز هم تاکیدی است بر اینکه در دعوت قرآن، اكراه و اجبارى نيست و هركس بخواهد با اختيار خودش آن را مىپذيرد
(تفسير نور، ج10، ص386).
🌴ج. ...
@yekaye
#عبس_12
یک آیه در روز
۱۰۹۸) 📖 فَمَنْ شاءَ ذَكَرَهُ 📖 ترجمه 💢پس کسی که بخواهد، آن را متذکر شود؛ سوره عبس (۸۰) آیه ۱۲ ۱۴
.
2️⃣ «فَمَنْ شاءَ ذَكَرَهُ»
وقتی کلام خداوند که توسط پیامبر اکرم بیان میشود، تا وقتی خود شخص نخواهد در وی اثری نخواهد گذاشت، تکلیف تذکر دادنهای ما معلوم است.
📝#ثمره_اخلاقی
ضابطه تذکر مناسب، این نیست که حتما در مخاطب اثر کند. یکی از عوامل برای اثر کردن تذکر در افراد، خواست درونی خود آنان است؛ یعنی باید در آنها آمادگیای برای پذیرش حق و تذکر باشد تا تذکر دادن در آنها موثر واقع شود. پس این گونه نیست که اگر تذکر اثر نداد حتما تذکر دهنده از روش درستی استفاده نکرده است.
این سخن به معنای آن نیست که همواره تقصیر از مخاطب است و هر تذکر دهندهای به وظیفه خود درست عمل کرده؛ خیر؛ واضح است که گاهی وقتها تذکردهنده شرایط لازم برای اثرگذاری تذکر را رعایت نکرده است؛ اما سخن این است که صرف اثر نکردن تذکر، دلیل بر نارسایی و نامناسب بودن نحوه اقدام تذکردهنده نیست.
@yekaye
#عبس_12
یک آیه در روز
۱۰۹۸) 📖 فَمَنْ شاءَ ذَكَرَهُ 📖 ترجمه 💢پس کسی که بخواهد، آن را متذکر شود؛ سوره عبس (۸۰) آیه ۱۲ ۱۴