یک آیه در روز
۱۱۳۳) 📖 لَنْ تَنْفَعَكُمْ أَرْحامُكُمْ وَ لا أَوْلادُكُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ يَفْصِلُ بَيْنَكُمْ وَ
یک آیه در روز
۱۱۳۳) 📖 لَنْ تَنْفَعَكُمْ أَرْحامُكُمْ وَ لا أَوْلادُكُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ يَفْصِلُ بَيْنَكُمْ وَ
یک آیه در روز
۱۱۳۳) 📖 لَنْ تَنْفَعَكُمْ أَرْحامُكُمْ وَ لا أَوْلادُكُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ يَفْصِلُ بَيْنَكُمْ وَ
.
5️⃣ «لَنْ تَنْفَعَكُمْ ... يَوْمَ الْقِيامَةِ يَفْصِلُ بَيْنَكُمْ»
«یوم القیامة» در این آیه ظرف است؛ که
هم میتواند ظرف برای «ینفعکم» باشد (روز قیامت نفعی برای شما ندارند) و
هم برای یفصل بینکم (روز قیامت بین شما جدایی انداخته میشود) (مفاتيح الغيب، ج29، ص518 ؛ البحر المحيط، ج10، ص154 )؛
و ظاهرا دومی دلیلی برای اولی است؛ یعنی علت اینکه روز قیامت آنان هیچ نفعی ندارند این فصلی است که رخ میدهد؛
اما مقصود از این فصل چیست؟
🌴الف. همان قطع شدن مطلق اسباب و روابط دنیوی است که در آیات دیگر فرمود : «لَقَدْ تَقَطَّعَ بَيْنَكُمْ وَ ضَلَّ عَنْكُمْ ما كُنْتُمْ تَزْعُمُونَ» (أنعام/94) یا «وَ رَأَوُا الْعَذابَ وَ تَقَطَّعَتْ بِهِمُ الْأَسْبابُ» (بقرة/166)؛ که در این آیه به طور خاص در خصوص خویشاوندان و فرزندان است و همان است که در جایی دیگر فرمود: ««فَإِذا نُفِخَ فِي الصُّورِ فَلا أَنْسابَ بَيْنَهُمْ يَوْمَئِذٍ» (مؤمنون/101). (الميزان، ج19، ص229 ).
🌴ب. مراد جداییای است که خداوند بین انسانها میاندازد که ناشی از همان هول و هراس شدید قیامت است که در جای دیگر فرمود: «يَوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِيهِ وَ أُمِّهِ وَ أَبِيهِ وَ صاحِبَتِهِ وَ بَنِيهِ لِكُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ يَوْمَئِذٍ شَأْنٌ يُغْنِيهِ» (عبس/۳۴-37) (به نقل از الميزان، ج19، ص229 ).
🌴ج. جداییای است که بین اهل ایمان و اهل کفر میافتد؛ از این رو خویشاوندان و فرزندان کافر در کنار مومن نخواهند بود (به نقل از الميزان، ج19، ص229 )؛ یعنی میخواهد بفرماید در روز قیامت، خدا بستگان منحرف را از مؤمنان جدا میکند، پس برای چند روز دنیا، خود را به آنان وابسته نکنیم (تفسیر نور، ج۹، ص۵۷۷).
🌴د. مقصود از «فصل» قضاوت است نه جدایی. یعنی خداوند روز قیامت بین شما قضاوت خواهد کرد، یعنی شبیه مضمون آیه «إِنَّ رَبَّكَ هُوَ يَفْصِلُ بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ فِيما كانُوا فِيهِ يَخْتَلِفُونَ» (سجدة/20) (به نقل از الميزان، ج19، ص229 )؛ که در این صورت مقصود از «بینکم» میتواند بین مومنان و کفار باشد؛ یا بین شما و خویشاوندان و فرزندانتان، و میتواند بین دو گروه از مومنان باشد گروهی که پایبند به دوری از کفار بودند و گروهی که روابط دوستانه با کفار برقرار میکردند.
🌴ه. ...
✳️تبصره
علامه طباطبایی بعد از ذکر هریک از این احتمالات دوم به بعد، مناقشهای از حیث عدم ارتباط آن با سیاق آیه داشته است؛ و ظاهرا این مناقشه ایشان از این بابت است که ناخودآگاه وجود یک معنای درست را شاهدی بر نادرست بودن سایر معانی قلمداد میکنند؛
در حالی که بر اساس قاعده امکان استفاده از یک لفظ در چند معنا چنین تلازمی در کار نیست؛ و بهویژه بر اساس همان نکته تفسیری مهمی که ایشان قبلا تحت عنوان «هذان سرّان تحتهما أسرار» بدان اشاره کرد (الميزان، ج1، ص2610 ) ضرورتی ندارد معنای آیه را صرفا در معنایی که متناسب با سیاق است محدود کنیم و از این رو همه این وجوه می تواند مد نظر آیه بوده باشد.
@yekaye
#ممتحنه_3
یک آیه در روز
۱۱۳۳) 📖 لَنْ تَنْفَعَكُمْ أَرْحامُكُمْ وَ لا أَوْلادُكُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ يَفْصِلُ بَيْنَكُمْ وَ
.
7️⃣ «وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ»
این جمله اخیر به یک نحو متمم اصل مطلب «لَنْ تَنْفَعَكُمْ ...» و تأکیدی بر آن است یعنی میخواهد بفرماید برای رفع تبعات این خیانت روز قیامت خویشاوندانتان و فرزندانتان کاری برای شما نمیتوانند انجام دهند و خداوند بدانچه انجام میدهید بیناست و این خیانت بر او مخفی نمیماند و شما را به خاطر آن عذاب خواهد کرد (الميزان، ج19، ص230 ).
در واقع، ایمان به علم و نظارت خداوند، عامل بازدارنده از گناه است (تفسیر نور، ج۹، ص۵۷۷) و تناسب استفاده از کلمه «بصیر» در اینجا (با اینکه میتوانست از تعابیری مانند «خبیر» و «علیم» و ... استفاده کند) شاید بدین جهت است که آنها مخفیکاری کرده بودند و میخواهد بفرماید این مخفیکاری شما از دید الهی مخفی نیست و او همین کار مخفی شما را میبیند (اقتباس از مفاتيح الغيب، ج29، ص518 ).
@yekaye
#ممتحنه_3
یک آیه در روز
۱۱۳۳) 📖 لَنْ تَنْفَعَكُمْ أَرْحامُكُمْ وَ لا أَوْلادُكُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ يَفْصِلُ بَيْنَكُمْ وَ
.
6️⃣ «يَوْمَ الْقِيامَةِ يَفْصِلُ بَيْنَكُمْ»
در نکات ادبی گذشت که تفاوت ماده «فصل» با «فرق» در این است که اولی فاصله و جداییای است که یک وحدتی در کار بوده؛ اما دومی جدایی دو امری است که بهخودی خود دوتا بودهاند؛
و کاری که خداوند در روز قیامت بین انسانها انجام میدهد «فصل» بین آنهاست نه «فرق»؛
شاید از همین روست که درباره قیامت تعبیر «یوم الفرق» نداریم؛ هرچند - چنانکه در ادامه خواهیم دید - خود انسانها گاه چنان زندگی میکنند که خروجیاش در قیامت تبدیل شدن آنان به چند «فریق» است.
📝نکته تخصصی جامعهشناسی:
عمق مساله #اصالت_خانواده و #اصالت_جامعه
به کار بردن تعبیر #فصل برای اینجا که رابطه بین خانوادهها گسسته میشود شاهد مهمی است که پیوند افراد درون خانواده یک پیوند بسیار شدیدی است که گویی اعضای یک پیکرهاند نه افرادی در کنار هم؛
و مروری بر آیات قرآن نشان می دهد که این پیوند فقط بین اعضای خانواده نیست؛ بلکه بین مطلق انسانها (نه فقط جامعهای که در یک زمان در یک جا زندگی میکنند، بلکه عموم انسانها در عموم زمانها) صادق است؛ و شاهد بر این ادعا آن است که اساسا یکی از اسامی پرکاربرد روز قیامت #یوم_الفصل است و این یوم الفصل بودن صرفا ناظر به روابط خانوادگی نیست، بلکه ناظر به کل جمعیت انسانهای اولین و آخرین است که یکجا کنار هم گرد هم میآیند: «هذا يَوْمُ الْفَصْلِ جَمَعْناكُمْ وَ الْأَوَّلينَ» (مرسلات/38).
🔸در واقع به نظر میرسد انواعی از پیوندها بین انسانها برقرار میشود که مراتبی از اصالت جامعه را رقم میزند که
🔺اولا قبول هر مرتبه نباید ما را از مراتب دیگر غافل کند و
🔺ثانیا نباید احکام این مراتب را با هم خلط کنیم و به نظر میرسد عمده نقدهایی که بر اصالت جامعه میشود ناشی از خلط احکام مراتب مختلف جامعه است.
🤔اگر بخواهیم به این مراتب اشارهای داشته باشیم به طور خلاصه می توان گفت:
🌴الف. یک مرتبه ناظر به خانواده است؛ که خانوادهها (هم در سطح خانواده هستهای و هم مراتب مختلف خانواده گسترده، که از خویشان نزدیک شروع میشود و تا قوم و قبیله و حتی نزاد ادامه پیدا میکند) یک پیوند شدیدی را در انسانها رقم میزند که سرنوشت آنها را بشدت به هم وابسته میکند؛ البته این وابستگی به نحوی است که اگر بر مدار تقوا باشد در قیامت هم تداوم خواهد داشت: «هُمْ وَ أَزْواجُهُمْ في ظِلالٍ عَلَى الْأَرائِكِ مُتَّكِؤن» (یس/۵۶؛)، «جَنَّاتُ عَدْنٍ يَدْخُلُونَها وَ مَنْ صَلَحَ مِنْ آبائِهِمْ وَ أَزْواجِهِمْ وَ ذُرِّيَّاتِهِم» (رعد/۳۴؛ غافر/۸) ، «وَ الَّذينَ آمَنُوا وَ اتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّيَّتُهُمْ بِإيمانٍ أَلْحَقْنا بِهِمْ ذُرِّيَّتَهُم» (طور/۲۱) و ...؛ و اگر بر مدار تقوا نباشد نفعی به حال هم ندارند: «لَنْ تَنْفَعَكُمْ أَرْحامُكُمْ وَ لا أَوْلادُكُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ يَفْصِلُ بَيْنَكُمْ» (ممتحنه/۳) و از هم فرار میکنند: «يَوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِيهِ وَ أُمِّهِ وَ أَبِيهِ وَ صاحِبَتِهِ وَ بَنِيهِ لِكُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ يَوْمَئِذٍ شَأْنٌ يُغْنِيهِ» (عبس/۳۴-37) و چهبسا با هم دشمن شوند: « إِنَّ مِنْ أَزْواجِكُمْ وَ أَوْلادِكُمْ عَدُوًّا لَكُمْ» (تغابن/۱۴) هرچند که در عین این دشمنی ممکن است بقدری به هم پیوند خورده باشند که با هم در جهنم حاضر باشند: «احْشُرُوا الَّذينَ ظَلَمُوا وَ أَزْواجَهُمْ وَ ما كانُوا يَعْبُدُون» (صافات/۲۲) ، «سَيَصْلى ناراً ذاتَ لَهَب؛ وَ امْرَأَتُهُ حَمَّالَةَ الْحَطَب» (مسد/۳-۴).
🌵ب. مرتبه دیگر ناظر به مردمی است که در یک زمان و یک مکان (در یک شهر یا یک روستا یا ...) زندگی میکنند و از این جهت زندگیهایشان به هم گره خورده و از هم تاثیر میپذیرد: «وَ إِذْ قالَتْ أُمَّةٌ مِنْهُمْ لِمَ تَعِظُونَ قَوْماً اللَّهُ مُهْلِكُهُمْ أَوْ مُعَذِّبُهُمْ عَذاباً شَديداً قالُوا مَعْذِرَةً إِلى رَبِّكُمْ وَ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُون» (اعراف/۱۶۴)، «وَ ما أَرْسَلْنا في قَرْيَةٍ مِنْ نَبِيٍّ إِلاَّ أَخَذْنا أَهْلَها بِالْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ يَضَّرَّعُونَ» (اعراف/94)، «وَ إِذا أَرَدْنا أَنْ نُهْلِكَ قَرْيَةً أَمَرْنا مُتْرَفيها فَفَسَقُوا فيها» (اسراء/۱۶).
🌳ج. مرتبه دیگر ناظر به مردمی است که در یک مکان به هم پیوند خوردهاند ولو در زمان واحدی نباشند؛ مثلا فرهنگی که در یک منطقه مستقر شده را نسلی بعد از نسل دیگر به هم منتقل میکنند: «وَ كَذلِكَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ في قَرْيَةٍ مِنْ نَذيرٍ إِلاَّ قالَ مُتْرَفُوها إِنَّا وَجَدْنا آباءَنا عَلى أُمَّةٍ وَ إِنَّا عَلى آثارِهِمْ مُقْتَدُونَ» (زخرف/23)، «لِكُلِّ أُمَّةٍ جَعَلْنا مَنْسَكاً هُمْ ناسِكُوهُ فَلا يُنازِعُنَّكَ فِي الْأَمْر» (حج/۶۷)
@yekaye
👇ادامه مطلب👇
ادامه تدبر 6 (عمق مساله #اصالت_خانواده و #اصالت_جامعه)
🌎د. مرتبه دیگر مردم کل عالم است، در یک زمان که به خاطر اینکه در یک زمان زندگی میکنند از هم تاثیر و تاثر میپذیرند: «وَ إِذْ قالَ مُوسى لِقَوْمِهِ يا قَوْمِ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ جَعَلَ فيكُمْ أَنْبِياءَ وَ جَعَلَكُمْ مُلُوكاً وَ آتاكُمْ ما لَمْ يُؤْتِ أَحَداً مِنَ الْعالَمينَ» (مائده/20)، «وَ لَقَدْ نَجَّيْنا بَني إِسْرائيلَ مِنَ الْعَذابِ الْمُهينِ ... وَ لَقَدِ اخْتَرْناهُمْ عَلى عِلْمٍ عَلَى الْعالَمينَ» (دخان/۳۰-32)
🌲ه. مرتبه دیگر ناظر به مردمی است که به خاطر قبول یا انکار یک مرام در طول زمان به هم پیوند خوردهاند ولو در هیچ مکان یا زمان مشترکی در کنار هم نبوده باشند: «وَ قالَ الَّذينَ لا يَعْلَمُونَ لَوْ لا يُكَلِّمُنَا اللَّهُ أَوْ تَأْتينا آيَةٌ كَذلِكَ قالَ الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ مِثْلَ قَوْلِهِمْ تَشابَهَتْ قُلُوبُهُمْ» (بقره/۱۱۸) «وَ مَنْ أَحْسَنُ ديناً مِمَّنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ وَ اتَّبَعَ مِلَّةَ إِبْراهيمَ حَنيفاً» (نساء/۱۲۵)؛ و این وحدت بقدری بر وحدتهای دیگر تفوق دارد که گاه میشود شخصی در میان یک جامعه و یک قوم (یعنی در زمان و مکان واحد با عدهای دیگر) زندگی میکند اما واقعا خود را از آنها نمیبیند و از خدا میخواهد که بین او و آنها، نه حتی «فصل»، بلکه «فرق» بگذارد: «قالَ رَبِّ إِنِّي لا أَمْلِكُ إِلاَّ نَفْسي وَ أَخي فَافْرُقْ بَيْنَنا وَ بَيْنَ الْقَوْمِ الْفاسِقينَ» (مائده/25) و خداوند هم از مومنان میخواهد که صراط واحد الهی را بپیمایند و با چنگ زدن به ریسمان الهی کاری کنند که بینشان «فرق» نیفتد: «وَ أَنَّ هذا صِراطي مُسْتَقيماً فَاتَّبِعُوهُ وَ لا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَنْ سَبيلِهِ» (انعام/۱۵۳)، «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَميعاً وَ لا تَفَرَّقُوا» (آل عمران/۱۰۳)؛ چنانکه هیچ فرق و دوئیتی بین کل پیامبران الهی نیست: «قُلْ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ ما أُنْزِلَ عَلَيْنا وَ ما أُنْزِلَ عَلى إِبْراهيمَ وَ إِسْماعيلَ وَ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ وَ الْأَسْباطِ وَ ما أُوتِيَ مُوسى وَ عيسى وَ النَّبِيُّونَ مِنْ رَبِّهِمْ لا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ» (آل عمران/84)؛ و اساسا مسیر هدایت و مسیر ضلالت دو مسیریاند که هرچند افرادی در یک زمان و مکان واحد کنار هم باشند اما بینشان «فرق» هست و «فریق» همدیگرند: «فَريقاً هَدى وَ فَريقاً حَقَّ عَلَيْهِمُ الضَّلالَةُ إِنَّهُمُ اتَّخَذُوا الشَّياطينَ أَوْلِياءَ مِنْ دُونِ اللَّه» (اعراف/۳۰)، «مَثَلُ الْفَريقَيْنِ كَالْأَعْمى وَ الْأَصَمِّ وَ الْبَصيرِ وَ السَّميعِ هَلْ يَسْتَوِيانِ مَثَلا» (هود/۲۴) «تُنْذِرَ يَوْمَ الْجَمْعِ لا رَيْبَ فيهِ فَريقٌ فِي الْجَنَّةِ وَ فَريقٌ فِي السَّعيرِ» (شوری/7)؛ و از ویژگیهای منافقان در جامعه دینی این است که درصددند «وصل» جامعه به هم بخورد و بین اعضای جامعه ایمانی، نه فقط «فصل» بلکه «فرق» بیفتد: «وَ يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ إِنَّهُمْ لَمِنْكُمْ وَ ما هُمْ مِنْكُمْ وَ لكِنَّهُمْ قَوْمٌ يَفْرَقُونَ» (توبه/56) و حتی اگر مسجدی هم بنا کنند در همین راستاست: «وَ الَّذينَ اتَّخَذُوا مَسْجِداً ضِراراً وَ كُفْراً وَ تَفْريقاً بَيْنَ الْمُؤْمِنينَ وَ إِرْصاداً لِمَنْ حارَبَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ مِنْ قَبْلُ» (توبه/۱۰۷)
☄️و. و مرتبه آخر مردم کل عالم است در همه زمانها و مکانها، که به انحای مختلف از همدیگر تاثیر و تاثر میپذیرند: «سَلامٌ عَلى نُوحٍ فِي الْعالَمين» (صافات/۷۹)، «إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذي بِبَكَّةَ مُبارَكاً وَ هُدىً لِلْعالَمين» (آل عمران/۸)؛ «وَ كَذلِكَ جَعَلْناكُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَكُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاس» (بقره/۱۴۳)، «وَ يَوْمَ نَبْعَثُ في كُلِّ أُمَّةٍ شَهيداً عَلَيْهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ جِئْنا بِكَ شَهيداً عَلى هؤُلاء» (نحل/۸۹)، «ُ مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَميعاً وَ مَنْ أَحْياها فَكَأَنَّما أَحْيَا النَّاسَ جَميعاً» (مائده/۳۳)، «رَبَّنا إِنِّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتي بِوادٍ غَيْرِ ذي زَرْعٍ عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنا لِيُقيمُوا الصَّلاةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوي إِلَيْهِمْ وَ ارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَراتِ لَعَلَّهُمْ يَشْكُرُونَ» (ابراهیم/37) «وَ أَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجالاً وَ عَلى كُلِّ ضامِرٍ يَأْتينَ مِنْ كُلِّ فَجٍّ عَميقٍ» (حج/27)
@yekaye
💢توجه شود مراتب فوق، محورهای اصلی مراتب #اصالت_جامعه است وگرنه اگر دقت شود در بین اینها مراتب دیگری هم قابل استقصاست که برای رعایت اختصار صرف نظر شد.
👇ادامه مطلب👇
❇️ فراز پایانی تدبر 6 (عمق مساله #اصالت_خانواده و #اصالت_جامعه)
💢توجه شود مراتب فوق، محورهای اصلی مراتب #اصالت_جامعه است وگرنه اگر دقت شود در بین اینها مراتب دیگری هم قابل استقصاست که برای رعایت اختصار صرف نظر شد.
🤔اساسا یکی از تفاوتهای بنیادین انسان با سایر موجودات زمینی این است که انسان صرفا در مکان و زمان خویش محدود نمیشود بلکه دامنه تاثیر و تاثراتش کاملا زمان و مکان را درمینوردد که واضحترین امری که امکان این تاثیر و تاثر فرازمانی و فرامکانی را مهیا میکند همان توان کتابت و خواندن است که امکان برقراری ارتباط با دیگری را خارج از قید زمان و مکان میسر میکند و این در هیچ حیوانی وجود ندارد (و البته منحصر در این نیست).
و هر تاثیر و تاثری در بین انسانها یک وحدتی را بین آنها رقم میزند، شباهتهایی را در سرنوشت افراد ایجاد میکند و وضعیت آنان را بشدت در هم متداخل و به هم مرتبط میگرداند که پرداختن به یکی بدون پرداختن به دیگری ممکن نیست؛
از این رو،
🔹در حالی که هر فرد انسان یک واحد مستقل است و حساب و کتاب کاملا جداگانهای برای او برپا میشود: «وَ لَقَدْ جِئْتُمُونا فُرادى كَما خَلَقْناكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ تَرَكْتُمْ ما خَوَّلْناكُمْ وَراءَ ظُهُورِكُمْ وَ ما نَرى مَعَكُمْ شُفَعاءَكُمُ الَّذينَ زَعَمْتُمْ أَنَّهُمْ فيكُمْ شُرَكاءُ لَقَدْ تَقَطَّعَ بَيْنَكُمْ وَ ضَلَّ عَنْكُمْ ما كُنْتُمْ تَزْعُمُون» (انعام/۵۴)،
🔹در عین حال سرنوشت همه انسانها چنان به هم گره خورده است که حسابرسی از یکی جز با جمع کردن و حشر همگان میسر نیست؛ و از این روست که روز قیامت همان طور که یوم الفصل است یوم الجمع و یوم الحشر نیز هست «يَوْمَ يَجْمَعُكُمْ لِيَوْمِ الْجَمْعِ ذلِكَ يَوْمُ التَّغابُنِ» (تغابن/۹)، «ذلِكَ يَوْمٌ مَجْمُوعٌ لَهُ النَّاسُ وَ ذلِكَ يَوْمٌ مَشْهُودٌ» (هود/۱۰۳)، «نُفِخَ فِي الصُّورِ فَجَمَعْناهُمْ جَمْعاً» (کهف/99)، «حَشَرْناهُمْ فَلَمْ نُغادِرْ مِنْهُمْ أَحَدا» (کهف/۴۷)، «وَ يَوْمَ يَحْشُرُهُمْ جَميعاً يا مَعْشَرَ الْجِنِّ قَدِ اسْتَكْثَرْتُمْ مِنَ الْإِنْسِ وَ قالَ أَوْلِياؤُهُمْ مِنَ الْإِنْسِ رَبَّنَا اسْتَمْتَعَ بَعْضُنا بِبَعْضٍ وَ بَلَغْنا أَجَلَنَا الَّذي أَجَّلْتَ لَنا» (انعام/۱۲۸) و از همه جالبتر اینکه: روز فصل و جدایی، میقاتی برای همگان است: «إِنَّ يَوْمَ الْفَصْلِ ميقاتُهُمْ أَجْمَعينَ» (دخان/40) «هذا يَوْمُ الْفَصْلِ جَمَعْناكُمْ وَ الْأَوَّلينَ» (مرسلات/38)؛ همه را جمع میکند تا بتوان همه را از هم جدا کرد: «قُلْ يَجْمَعُ بَيْنَنا رَبُّنا ثُمَّ يَفْتَحُ بَيْنَنا بِالْحَقِّ وَ هُوَ الْفَتَّاحُ الْعَليمُ» (سبأ/26).
@yekaye
#ممتحنه_3
۱۱۳۴) 📖 قدْ كانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ في إِبْراهيمَ وَ الَّذينَ مَعَهُ إِذْ قالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَآؤُا مِنْكُمْ وَ مِمَّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ كَفَرْنا بِكُمْ وَ بَدا بَيْنَنا وَ بَيْنَكُمُ الْعَداوَةُ وَ الْبَغْضاءُ أَبَداً حَتَّی تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَحْدَهُ إِلاَّ قَوْلَ إِبْراهيمَ لِأَبيهِ لَأَسْتَغْفِرَنَّ لَكَ وَ ما أَمْلِكُ لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَيْءٍ رَبَّنا عَلَيْكَ تَوَكَّلْنا وَ إِلَيْكَ أَنَبْنا وَ إِلَيْكَ الْمَصيرُ 📖
ترجمه
💢قطعا برای شما در ابراهیم و کسانی که با اویند اسوه خوبی هست هنگامی که به قومشان گفتند یقینا ما بیزاریم از شما و از آنچه جز خدا میپرستید، به شما کفر ورزیدیم و همواره بین ما و شما دشمنی و بغض [= کینه] پدیدار است تا وقتی که به خداوند که یکتاست ایمان آورید؛ به جز گفتار ابراهیم به پدرش که من حتما برای طلب آمرزش میکنم با آنکه برای تو از خداوند [اختیار] هیچ چیزی را ندارم؛ پروردگارا [فقط] بر تو توکل کردیم و [صرفا] به سوی تو بازگشتیم و بازگشت [فقط] به سوی توست.
سوره ممتحنة (۶۰) آیه ۴
۱۴۰۳/۶/۱۲
۲۸ صفر ۱۴۴۶ (🏴شهادت پیامبر اکرم ص و امام حسن مجتبی ع تسلیت باد🏴)
@yekaye
#ممتحنه_4
🔹أُسْوَةٌ
▪️کلمه «أسوة» ، که به معنای «قُدوه» (کسی که به او اقتدا میشود) است و عموما آن را حالتی دانستهاند که انسان خود را در موقعیت تبعیت از دیگری قرار دهد و فعل «تأسی» [= اسوه قرار دادن] هم از آن گرفته شده (مفردات ألفاظ القرآن، ص۷۶ )، تنها کلمه از ماده «أسو» است که ۳ بار در قرآن کریم آمده است.
▪️اینکه آیا این ماده با ماده «أسی» - که از آن فعل «آسی يأسی» چهار بار در قرآن کریم به کار رفته است: «فَلا تَأْسَ عَلَى الْقَوْمِ الْفاسِقينَ» (مائده/26)، «فَلا تَأْسَ عَلَى الْقَوْمِ الْكافِرينَ» (مائده/68)، «فَكَيْفَ آسى عَلى قَوْمٍ كافِرينَ» (اعراف/93)، «لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُمْ» (حدید/23) – تفاوت دارد یا یکی است بین اهل لغت اختلاف است:
▫️بسیاری از اهل لغت همچون خلیل و ابن فارس این دو را مستقل دانستهاند و گفتهاند که «أسی» به معنای حزن و اندوه بر چیزی است (كتاب العين، ج7، ص332 ؛ معجم المقاييس اللغة، ج1، ص106 )؛ ولی «أسو» در اصل به معنای مداواست و فعل «أَسَا يَأْسُو أَسْواً» برای کار طبیب که با دوا و دوختن جراحتها را مداوا کند به کار میرود و تعبیر «أسَوتُ بين القوم» یعنی بین آنها اصلاح کردم و کلمه «أسوة» هم از همین ماده گرفته شده است و این کلمه از «مواساة» گرفته شده و وقتی گفته میشود این قوم در آن امر «أسوة»اند یعنی در آن امر یک حال واحدی دارند و وقتی گفته میشود فلانی به فلانی «تأسی» کرد یعنی او را مقتدای خود قرار داد و حالش همانند حال او شد ویا آنچه که او برای خودش میپسندید وی هم برای خود همان را میپسندد (كتاب العين، ج7، ص333 ؛ معجم المقاييس اللغة، ج1، ص105 ).
▪️اما برخی این دو را بسیار به هم نزدیک میدانند و به نحوی به هم برگرداندهاند:
▫️راغب مبنا را روی معتل یایی میگذارد و توضیح میدهد که «أسی» به معنای حزن است، و «أسو» [که مداوا کردن است] یک نحوه اصلاح جراحات و در واقع زایل کردن «أسی» و حزن است، چنانکه «أسَوتُ بين القوم» هم یعنی بین آنها اصلاح کردم (مفردات ألفاظ القرآن، ص77 ).
▫️مرحوم مصطفوی ابتدا تذکر میدهد که این دو با هم متفاوتند تا حدی که وزن ثلاثی مجرد آنها در «أسی» از باب علم (یعنی فَعِل یفعَل) است اما در «أسو» از باب نصر (یعنی فَعَل یفعُل) است و اولی معنایش به ماده «أسف» نزدیک است و بین آن دو اشتقاق کبیر است و «أسی» حسرت خوردن است بر چیزی که از دست رفته که همراه با حزن است یعنی حزنی است که در پی آن حسرت میآید؛ اما «أسف» حسرت خوردنی است که در پی آن حزن و اندوه میآید؛ ولی «أسو» به معنای جبران کردن یک ضعف و اصلاح آن است و آن ضعف و ضرر تلازمی با حزن دارد [یعنی به توضیح راغب نزدیک میشود که «أسو» را اصلاحِ حزن و «أسی» دانست] و معانیای همچون معالجه کردن و اقتدا از مصادیق آن است. وی همچنین توضیح می دهد که خود کلمه «أسوة» بر وزن فُعلَة برای «ما یفعل به» به کار میرود (شبیه لقمه) پس أسوة یعنی کسی که به وی تأسی میشود و به وسیله او [= با اقتدای به عمل او] کار و حال و رفتار و سلوک انسان اصلاح و ضعفش جبران میگردد (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج1، ص91 ).
▫️اما حسن جبل ظاهرا اصل را «أسو» گرفته و «أسی» را بر اساس آن توضیح میدهد. وی با اشاره به کلمه «آسیة» به معنای عمود و ستون خیمه که در وسط قرار میگیرد، بر این باور است که اصل این ماده دلالت دارد بر رفت یافتن چیزی قوی یا تیز در یک فراخیای به نحوی که قسمت بالای آن با اطرافش مساوی و در «أسوة» هم شخص رفتی یافته که دیگران هم بکوشند به او برسند و کسی هم تأسی میکند میخواهد خود را رفعتی بدهد تا به اسوه خویش نزدیک شود. سپس در خصوص «أسی» به معنای حزن و اندوه این چنین توضیح میدهد که صیغهاش آن را در معنای مفعولی قرار داده، گویی فرو رفتن چیز تیزی در درون است شود (المعجم الإشتقاقي المؤصل لألفاظ القرآن الكريم، ص۹۴۰ ).
📿اگر ماده «أسو» را مستقل از «أسی» در نظر بگیریم این ماده ۳ بار و اگر با هم در نظر بگیریم ۷ بار در قرآن کریم به کار رفته است.
لازم به ذکر است که همان گونه که راغب تذکر داده «اساءة» (به معنای بدی کردن در حق کسی، که در قرآن کریم ۸ بار به صورت فعل به کار رفته)، نه از این ماده، بلکه از ماده «سوء» است (مفردات ألفاظ القرآن، ص77 )؛ هرچند که واضح است که در اشتقاق کبیر به ماده «أسو» و «أسی» بسیار نزدیک است.
📖اختلاف قرائت
▪️در اکثر قراءات این کلمه را به صورت «إِسْوَة» (یعنی با همزه مکسور) تلفظ میکنند؛ که گویش اهل حجاز است؛
▪️اما در برخی قراءات کوفی (عاصم) و برخی از قراءات اربعه عشر (أعمش) به صورت «أُسْوَة» (یعنی با همزه مضموم) تلفظ میکنند؛ که گویش قبایل قیس و تمیم است.
📚معجم القراءات ج ۹، ص۴۱۹ ؛ البحر المحيط، ج10، ص154
@yekaye