🔹امْتازُوا
▪️ماده «میز» در اصل دلالت دارد بر جدا کردن چیزی از چیز دیگر
📚(معجم المقاييس اللغة، ج5، ص289)
▫️و برخی افزودهاند که غالبا این ماده در خصوص جدا کردن دو امری که بین آنها مشابهت و یا مشارکتی در برخی جهات برقرار بوده، به کار میرود (حَتَّى يَميزَ الْخَبيثَ مِنَ الطَّيِّبِ، آلعمران/179؛ لِيَميزَ اللَّهُ الْخَبيثَ مِنَ الطَّيِّب، انفال/37)
📚(مفردات ألفاظ القرآن، ص783 ؛ التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج11، ص226)
▪️هم «امتاز» (وَ امْتازُوا الْیوْمَ أَیهَا الْمُجْرِمُونَ؛ یس/59) و هم «تمیّز» (تَكادُ تَمَيَّزُ مِنَ الْغَيْظِ؛ ملك/8) (باب افتعال و تفعل) برای مطاوعه و به معنای جدایی و انقطاع را پذیرفتن است.
📚(مفردات ألفاظ القرآن، ص783)
ماده «میز» و مشتقات آن جمعاً 4 بار در قرآن کریم به کار رفته است.
@Yekaye
🔹«الْمُجْرِمُونَ»
قبلا بیان شد که
▪️ماده «جرم» را در اصل به معنای «قطع کردن» میدانند، چنانکه به چیدن میوه از درخت «جَرْم» و «جِرَام»، و به میوه چیده شده «ثمر جریم» گویند.
▪️از مهمترین کاربردهای این ماده، کاربرد آن در معنای «جُرم» و «گناه» است و به فرد گناهکار «مُجرم» گویند، و این کاربرد بقدری شایع است که برخی از اهل لغت بر این باورند که اساسا ماده «جرم» نه در مورد هرگونه قطع کردنی، بلکه در خصوص «قطع کردنی که بر خلاف اقتضای حق باشد» به کار میرود؛ و به این جهت به «گناه»، «جُرم» گفته میشود که موجب انقطاع انسان از خداوند میگردد.
▫️در تفاوت «ذنب» و «جُرم» گفتهاند به گناه از این جهت «ذنب» گفته میشود که دنباله ناپسندی (از مذمت دیگران تا عقوبت) در پی دارد [کلمه «ذنب» به معنای دم هم هست] ، اما از این جهت «جُرم» گفته میشود که شخص را از آنچه انجامش برعهده او واجب است قطع و جدا میکند.
▪️از کاربردهای شایع این ماده، کاربرد آن در باب افعال (إجرام) است (کلمه «مُجرِم» هم اسم فاعل از همین باب است) و در تفاوت «جَرم» (لا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلى أَلاَّ تَعْدِلُوا؛ مائده/۸) و «إِجرام» (فَانْتَقَمْنا مِنَ الَّذينَ أَجْرَمُوا؛ روم/۴۷) گفتهاند که در إجرام، تاکید بر فاعلِ جُرم، و ملاحظه نقش او در کاری است که به وقوع پیوسته است.
🔖جلسه 634 http://yekaye.ir/al-kahf-18-53/
@Yekaye
☀️1) امیرالمومینن ع در خطبه ای فرمودند:
آنگاه که موعد مقرر سر رسد، و اندازههای امور در رسد و آخر آفريدگان به آغاز آن پيوندد، و از اراده خدا آنچه بر ایجاد دوباره مخلوقات تعلق گرفته، فرا رسد؛
آسمان را بتکاند و بشكافد، و زمين را بجنباند و سخت بلرزاند؛
كوهها را از بن بركند و پراکنده کند، چنانكه از هيبت جلالش، و بيم سطوتش درهم کوبیده شوند؛
و هر آن که را که در زمين [مدفون] است بیرون آورد، و پس از پوسیدگی دوباره حیات بخشد، و پس از پراكندگى گرد هم آورد، تا آنها را مورد سوال قرار دهد از كردارهاى پنهان و كارهاى كرده در نهان؛
و آنان را دو گروه سازد: بر گروهى نعمت بخشد، و گروه ديگر را در عتاب كشد.
امّا طاعت پيشگان، به پاداش، جوار خود ارزانىشان دارد و در خانه خويش جاودانشان سازد، جايى كه فرود آمدگان از آن رخت برنبندند، و دگرگون حال نگردند. نه جزع و فزعی آنان را فرا گيرد و نه بيمارىای بدانها روى آورد، نه خطرى برایشان پيش آيد و نه سفرى آنها را به زحمت اندازد.
و امّا نافرمانان، آنان را در بدترين جاى فرود آرد و دستهاشان را با غل در گردن درآرد و پيشانيهاشان را تا به قدمها فرو دارد، و بر آنان بپوشاند جامه قطران و پارههای آتش سوزان، در عذابى كه سخت گداخته شده، و دری که به روى ساكنانش بسته شده، در آتشى زبانهزن و غرّنده، با زبانهاى سوزان و آوايى ترساننده. مقیم آن از آنجا رخت نتواند بست، و اسير آن با فدیه از آنجا نتواند رست، و قيدهاى آن را نتوان شكست. آن سرا را نه مدّتى است كه سر رسد، و نه اجلی است که برای مردمش در رسد.
📚نهجالبلاغه، خطبه۱۰۹ (با اقتباس از ترجمه شهیدی، ص۱۰۵-۱۰۶)
حَتَّى إِذَا بَلَغَ الْكِتَابُ أَجَلَهُ وَ الْأَمْرُ مَقَادِيرَهُ وَ أُلْحِقَ آخِرُ الْخَلْقِ بِأَوَّلِهِ وَ جَاءَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ مَا يُرِيدُهُ مِنْ تَجْدِيدِ خَلْقِهِ أَمَادَ السَّمَاءَ وَ فَطَرَهَا وَ أَرَجَّ الْأَرْضَ وَ أَرْجَفَهَا وَ قَلَعَ جِبَالَهَا وَ نَسَفَهَا وَ دَكَّ بَعْضُهَا بَعْضاً مِنْ هَيْبَةِ جَلَالَتِهِ وَ مَخُوفِ سَطْوَتِهِ وَ أَخْرَجَ مَنْ فِيهَا فَجَدَّدَهُمْ بَعْدَ إِخْلَاقِهِمْ وَ جَمَعَهُمْ بَعْدَ تَفَرُّقِهِمْ ثُمَّ مَيَّزَهُمْ لِمَا يُرِيدُهُ مِنْ مَسْأَلَتِهِمْ عَنْ خَفَايَا الْأَعْمَالِ وَ خَبَايَا الْأَفْعَالِ وَ جَعَلَهُمْ فَرِيقَيْنِ أَنْعَمَ عَلَى هَؤُلَاءِ وَ انْتَقَمَ مِنْ هَؤُلَاءِ فَأَمَّا أَهْلُ الطَّاعَةِ فَأَثَابَهُمْ بِجِوَارِهِ وَ خَلَّدَهُمْ فِي دَارِهِ حَيْثُ لَا يَظْعَنُ النُّزَّالُ وَ لَا تَتَغَيَّرُ بِهِمُ الْحَالُ وَ لَا تَنُوبُهُمُ الْأَفْزَاعُ وَ لَا تَنَالُهُمُ الْأَسْقَامُ وَ لَا تَعْرِضُ لَهُمُ الْأَخْطَارُ وَ لَا تُشْخِصُهُمُ الْأَسْفَارُ وَ أَمَّا أَهْلُ الْمَعْصِيَةِ فَأَنْزَلَهُمْ شَرَّ دَارٍ وَ غَلَّ الْأَيْدِيَ إِلَى الْأَعْنَاقِ وَ قَرَنَ النَّوَاصِيَ بِالْأَقْدَامِ وَ أَلْبَسَهُمْ سَرَابِيلَ الْقَطِرَانِ وَ مُقَطَّعَاتِ النِّيرَانِ فِي عَذَابٍ قَدِ اشْتَدَّ حَرُّهُ وَ بَابٍ قَدْ أُطْبِقَ عَلَى أَهْلِهِ فِي نَارٍ لَهَا كَلَبٌ وَ لَجَبٌ وَ لَهَبٌ سَاطِعٌ وَ قَصِيفٌ هَائِلٌ لَا يَظْعَنُ مُقِيمُهَا وَ لَا يُفَادَى أَسِيرُهَا وَ لَا تُفْصَمُ كُبُولُهَا لَا مُدَّةَ لِلدَّارِ فَتَفْنَى وَ لَا أَجَلَ لِلْقَوْمِ فَيُقْضَى.
@Yekaye
☀️2) امیرالمومنین ع در فرازی از خطبه معروف به خطبه «غراء» میفرماید:
بندگانى هستند، آفريده شده به قدرت قاهره او و پرورش يافته در تحت سيطره او، نه به دلخواه خود. در چنگال مرگ گرفتار آمده، در گورها جاى گرفته. پيكرهايشان پوسيده گرديده، تنها از گورها بيرونشان آورند تا به کردارشان جزا بینند و برای حسابرسی از هم متمایز گردند.
[در اين جهان] مهلتشان دادند تا از گمراهى به در آيند و راه روشن به آنان نمایاندند و عمرشان را چنان بلند نمودند که بتوانند خشنودى [خدا] را به دست آوردند و تاریکیهای شبهات از آنان زدوده شود. آنان را مانند اسبان مسابقه رها کردند تا در فرصت عمرشان که با ناآرامی سپری میشود در اندیشیدن و یافتن نور و معرفت بر هم پیشی بگیرند.
📚نهج البلاغه خطبه ۸۳ معروف به خطبه غراء
...عِبَادٌ مَخْلُوقُونَ اقْتِدَاراً وَ مَرْبُوبُونَ اقْتِسَاراً وَ مَقْبُوضُونَ احْتِضَاراً وَ [مُضَمِّنُونَ] مُضَمَّنُونَ أَجْدَاثاً وَ كَائِنُونَ رُفَاتاً وَ مَبْعُوثُونَ أَفْرَاداً وَ مَدِينُونَ جَزَاءً وَ مُمَيَّزُونَ حِسَاباً.
قَدْ أُمْهِلُوا فِي طَلَبِ الْمَخْرَجِ وَ هُدُوا سَبِيلَ الْمَنْهَجِ وَ عُمِّرُوا مَهَلَ الْمُسْتَعْتَبِ وَ كُشِفَتْ عَنْهُمْ سُدَفُ الرِّيَبِ وَ خُلُّوا لِمِضْمَارِ الْجِيَادِ [الْخِيَارِ] وَ رَوِيَّةِ الِارْتِيَادِ وَ أَنَاةِ الْمُقْتَبِسِ [الْمُقْتَبِينَ] الْمُرْتَادِ [الْمُتَّقِينَ] فِي مُدَّةِ الْأَجَلِ وَ مُضْطَرَبِ الْمَهَلِ...
@Yekaye
☀️3) معاویه دهنی میگوید:
امام صادق ع یکبار این آیه را که میفرماید «مجرمان به سيمايشان شناخته مىشوند، پس آنها را از موهاى جلو سر و قدمها مىگيرند» (الرحمن/41) قرائت کردند و فرمودند: معاویه! مردم درباره این آیه چه می گویند؟
گفتم: گمان میکنند که «خداوند تبارک و تعالی مجرمان را به سيمايشان میشناسد، پس دستور میدهد که آنها را از موهاى جلو سر و قدمها بگيرند و در آتش افكنند.
فرمود: چگونه خداوند تبارک و تعالی نیاز به شناختن مخلوقات داشته باشد که خودش آنها را پدید آورده و آفریده است؟
گفتم: فدایت شوم؛ پس مطلب چیست؟
فرمود: اگر قائم ما قیام کند خداوند به او [افشا شدن] سیما را عطا میکند؛ به سيمايشان شناخته مىشوند، پس وی در مورد کفرپیشگان دستور میدهد و آنها را از موهاى جلو سر و قدمها مىگيرند و سپس با شمشیر به سزایشان میرساند.
📚بصائر الدرجات، ج1، ص356
حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ هَاشِمٍ عَنْ أَبِي سُلَيْمَانَ الدَّيْلَمِيِّ عَنْ مُعَاوِيَةَ الدُّهْنِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «يُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسِيماهُمْ فَيُؤْخَذُ بِالنَّواصِي وَ الْأَقْدامِ» فَقَالَ: يَا مُعَاوِيَةُ مَا يَقُولُونَ فِي هَذَا؟
قَالَ قُلْتُ يَزْعُمُونَ أَنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى يَعْرِفُ المجرمون [الْمُجْرِمِينَ] بِسِيمَاهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَيَأْمُرُ بِهِمْ فَيُؤْخَذُ بِنَوَاصِيهِمْ وَ أَقْدَامِهِمْ وَ يُلْقَوْنَ فِي النَّارِ.
قَالَ فَقَالَ لِي وَ كَيْفَ يَحْتَاجُ الْجَبَّارُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى إِلَى مَعْرِفَةِ خَلْقٍ أَنْشَأَهُمْ وَ هُوَ خَلَقَهُمْ؟
قَالَ فَقُلْتُ فَمَا ذَاكَ جُعِلْتُ فِدَاكَ؟
قَالَ ذَلِكَ لَوْ قَدْ قَامَ قَائِمُنَا أَعْطَاهُ اللَّهُ السِّيمَاءَ فَيَأْمُرُ بِالْكَافِرِ فَيُوخَذُ بِنَوَاصِيهِمْ وَ أَقْدَامِهِمْ ثُمَّ يَخْبِطُ بِالسَّيْفِ خَبْطاً.
@Yekaye
یک آیه در روز
808 ) 🌺 وَ امْتازُوا الْیوْمَ أَیهَا الْمُجْرِمُونَ 🌺 💐 ترجمه و امروز ای مجرمان جدا شوید! سوره یس
.
1⃣ «وَ امْتازُوا الْیوْمَ أَیهَا الْمُجْرِمُونَ»
در دنیا مومن و کافر، و نیکوکار و بدکار، چنان درهم هستند که گاه حتی در ذهن مردم جای انسان خوب و انسان بد، عوض میشود؛ و مثلا عدهای از مردم، به بهانه خوانخواهی از مظلوم، علیه عادلترین حاکم جهان، یعنی امیرالمومنین ع میشورند!
اما قيامت روز فيصله و جدايى است
📚(تفسير نور، ج9، ص552)؛
عرصهای است که مجرمان کاملا متمایز میشوند و دیگر هیچ بزهکاری نمیتواند کسی را بفریبد.
و این تحقق همان وعده خداوند است که این در هم بودن همین گونه نخواهد ماند:
«أَمْ نَجْعَلُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ كَالْمُفْسِدِينَ فِي الْأَرْضِ أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقِينَ كَالْفُجَّارِ» (ص/28)
«أَمْ حَسِبَ الَّذِينَ اجْتَرَحُوا السَّيِّئاتِ أَنْ نَجْعَلَهُمْ كَالَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَواءً مَحْياهُمْ وَ مَماتُهُمْ» (جاثية/21)
📚(المیزان، ج17، ص102)
@Yekaye
یک آیه در روز
808 ) 🌺 وَ امْتازُوا الْیوْمَ أَیهَا الْمُجْرِمُونَ 🌺 💐 ترجمه و امروز ای مجرمان جدا شوید! سوره یس
.
2⃣«وَ امْتازُوا الْیوْمَ أَیهَا الْمُجْرِمُونَ»
قبلا
🔖(جلسه 119 تدبر2 http://yekaye.ir/an-naml-027-69/ )
اشاره شد که در قرآن کریم برای «گناه» از تعابیر «ذنب» و «إثم» و «جرم» استفاده شده؛ اما در بحث عبرتگیری از عاقبت گناهکاران، از این سه واژه، فقط اصطلاح «مجرم» را به کار برده است.
(البته قرآن کریم، در مواردی که به عبرتگیری از عاقبت یک عده، تذکر داده، از آنها با تعابیر مکذِّب، مشرک، ظالم، مفسد، و مجرم به کار برده است که همگی غیر از کلمه «مجرم» معانیای دارند که با معنای «گناهکار» اندکی تفاوت دارد).
اینجا نیز که مقام جدا کردن گناهکاران از بهشتیان است، از تعبیر «مجرم» استفاده شد. در آنجا درباره چرایی این امر احتمالاتی بیان گردید. در اینجا علاوه بر آن احتمالات، موارد دیگری هم ممکن است مد نظر بوده باشد:
🍃الف. کلمه «مجرم» از ماده «جرم» است که در اصل بر انقطاع و جدایی دلالت دارد؛ و از این رو، این کلمه تناسب بیشتری دارد با این مقام، که مقام جدا شدن گناهکاران است.
🍃ب. کلمه «جرم» بار منفیاش از زاویه اجتماعی بیشتر است؛ و شاید خداوند میخواهد نشان دهد که «مجرم» حقیقی – که در هر جامعهای «مجرم» باید مجازات شود - کسی است که در قیامت مجرم شمرده شود، نه فقط در دنیا.
🍃ج. ...
@Yekaye
یک آیه در روز
808 ) 🌺 وَ امْتازُوا الْیوْمَ أَیهَا الْمُجْرِمُونَ 🌺 💐 ترجمه و امروز ای مجرمان جدا شوید! سوره یس
.
3⃣ «وَ امْتازُوا الْیوْمَ أَیهَا الْمُجْرِمُونَ»
با اینکه معلوم است این خطاب در روز قیامت است چرا باز کلمه «الیوم» را آورد؟
🍃الف. شاید میخواهد نشان دهد که آن جدایی واقعی مجرمان از خوبان تنها در روز قیامت رخ میدهد و شما در دنیا انتظار چنین جدایی کاملی نداشته
باشید.
🍃ب. ...
@Yekaye
یک آیه در روز
808 ) 🌺 وَ امْتازُوا الْیوْمَ أَیهَا الْمُجْرِمُونَ 🌺 💐 ترجمه و امروز ای مجرمان جدا شوید! سوره یس
.
4⃣ «وَ امْتازُوا الْیوْمَ أَیهَا الْمُجْرِمُونَ»
چرا برای جدا شدن، مجرمان جهنمی را مخاطب قرار داد، نه هر دو گروه بهشتیان و جهنمیان؟
🍃الف. شاید این در قبال آیه 55 است که بهشتیان را سرگرم به دلخواههای خود و فارغالبال از حسابرسی معرفی کرد؛ یعنی میخواهد بدین وسیله نشان دهد که مجرماناند که در آن وضعیت پر از اضطراباند و خطاب هم سراغ آنان میرود.
🍃ب. چهبسا می خواهد اشاره کند که در دنیا این مجرمان و بدکاران هستند که خود را در قالب افراد خود مینمایانند و میکوشند افراد خوب را به عنوان افراد بد القا کنند؛ و اگر آنان در وضعیت مجرمانهشان متمایز شوند، دیگر ابهامی برای تشخیص خوبان نمیماند.
🍃ج. ...
@Yekaye
809 ) 🌺 أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَیكُمْ یا بَنی آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّیطانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبینٌ 🌺
💐 ترجمه
آیا به شما، ای فرزندان آدم، سفارش نکردم که شیطان را نپرستید، بیتردید او شما را دشمنی آشکار است؟!
سوره یس (36) آیه 60
1397/5/6
14 ذیالقعده 1439
@Yekaye
🔹أَعْهَدْ
قبلا بیان شد که
▪️ماده «عهد» در اصل به معنای حفظ و مراعات چیزی است .
▫️ کلمه «عهد» وقتی با حرف «الی» متعدی شود به معنای «وصیت» (سفارش؛ برعهده گذاشتن) میشود
▫️و وقتی از عهد «بین دو نفر» سخن به میان آید به معنای «میثاق» (پیمان؛ برعهده گرفتن) میباشد؛ که البته در تفاوت «عهد» و «میثاق» گفتهاند میثاق محکمتر از عهد است و نیز گفته شده وقتی «میثاق» گفته میشود از جانب یکی از طرفین مدنظر است اما وقتی «عهد» گفته میشود از جانب هردو طرف مد نظر است.
🔖جلسه 94 http://yekaye.ir/ta-ha-020-115/
@Yekaye
🔹تَعْبُدُوا
قبلا بیان شد که
▪️ ماده «عبد» دلالت بر رام و ذلیل بودن میکند؛ و لذا [در قدیم که غلطتک و آسفالت نبوده] به جادهای که سنگی در آن نباشد و بر اثر کثرت عبور و مرور هموار شده باشد، راه «معَبَّد» گفته میشد.
▪️برخی از اهل لغت توضیح دادهاند که استعمال این ماده در مورد بندگان خدا و بردههای بشر تفاوت مهمی دارد [در فارسی هم ما دو تعبیر «بنده» و «برده» داریم]؛
وقتی در مورد «بردگان بشری» به کار میرود، در زبان عربی، فعلی از آن مشتق نشده است؛ و اگر فعلی بخواهد بیاید، بر وزن «عَبُدَ» خواهد بود که به معنای «برده شد، به بردگیاش اقرار کرد» میشود؛
اما وزن «عَبَدَ» به معنای پرستش به کار میرود که در رابطه انسان و خدا [یا هر پرستش دیگری] مطرح میشود؛
لذا در مورد بردهها گفته نمیشود که «فلانٌ عَبَدَ مولاه؛ فلانی اربابش را پرستید!» البته در مورد رابطه بین انسانها، تعبیر «تعبَّد فلانٌ فلاناً؛ فلانی با فلانی (که آزاد است) مانند برده رفتار کرد» یا «عَبَّد / أعْبَدَ فلانٌ فلاناً؛ فلانی فلانی را به بردگی گرفت» به کار میرود؛
و در قرآن نیز همواره از تعبیر «عَبَدَ یَعبُدُ» استفاده شده است، فقط یکبار از تعبیر «عَبَّدَ» استفاده شده و آن در جایی است که حضرت موسی ع به فرعون اعتراض میکند که چرا بنیاسرائیل را به بردگی گرفتی: «وَ تِلْكَ نِعْمَةٌ تَمُنُّها عَلَيَّ أَنْ عَبَّدْتَ بَني إِسْرائيلَ» (شعراء/۲۲)
▫️کلمه «عَبْد» را هم برای بنده (إِنْ هُوَ إِلاَّ عَبْدٌ أَنْعَمْنا عَلَيْه؛ زخرف/۵۹) و هم برای برده (لا تُنْكِحُوا الْمُشْرِكينَ حَتَّى يُؤْمِنُوا وَ لَعَبْدٌ مُؤْمِنٌ خَيْرٌ مِنْ مُشْرِکٍ؛ بقره/۲۲۱) استفاده کردهاند؛ اما به نظر میرسد اسم فاعل آن در حالت ثلاثی مجرد (عابد)، عموما ناظر به معنای مربوط به «بنده» (از صیغه «عَبَد») است (وَ لا أَنا عابِدٌ ما عَبَدْتُّمْ؛ کافرون/۴)؛ با این حال برخی «عَبْد» را بلیغتر از «عابد» دانستهاند.
▪️کلمه «عبودیّة» را به معنای اظهار تذلل دانستهاند و گفتهاند که کلمه «عبادت» (لا يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِهِ؛ اعراف/۲۰۶ و انبیاء/۱۹) در رساندن این معنا بلیغتر است؛ چرا که نشاندهنده غایت تذلل است؛ و در مجموع، عبودیت را به معنای تسلیم بودن و نهایت خضوع، که منجر به اطاعت میشود، دانستهاند.
🔖جلسه ۱۲۵ http://yekaye.ir/ad-dhariyat-051-56/
@Yekaye
🔹«عَدُوّ»
قبلا بیان شد که
▪️ماده «عدو» [یا «عدی] در اصل دلالت دارد بر تجاوز کردن (گذر کردن) از حد خود و پیشی گرفتن در جایی که سزاوار است بدانجا بسنده شود؛
▫️و «عادیّ» کسی است که ظالمانه از حق خودش تجاوز میکند. و تفاوتش با «تجاوز» در این است که تجاوز، به صرفِ گذر کردن از نقطه معین (خروج از حق خود) گفته میشود؛
▪️اما «تعدی»، تجاوزی است که ورود نابجا به حقوق دیگران هم در آن لحاظ شده است.
▪️برخی اصل این ماده را از کلمه «عُدوَة» (أنفال/۴۲) دانستهاند («عدوة الوادی» لبه و حاشیه یک سرزمین) دانستهاند، گویی کسی که تعدی میکند، به سمت لبه حق خود میرود و از آن گذر میکند.
▪️این ماده هم در مورد امور قلبی و درونی (مانند «عداوت»: دشمنی، «عَدُوّ»: دشمن، جمع آن: اعداء)، و هم در مورد امور ظاهری و مادی (مانند «عَدْو» به معنای تندتر از معمول راه رفتن، دویدن) به کار میرود.
🔖جلسه ۳۰۲ http://yekaye.ir/al-maaarij-70-31/
@Yekaye
🔹«مُبين»
قبلا بیان شد که
▪️«مبین» از ریشه «بین» است. کلمه «بین» (که در زبان فارسی هم رایج است) از کلماتی است که اصطلاحا از اضداد است؛ یعنی
▫️هم به معنای «فصل» (فاصله و جدایی) به کار میرود
▫️ و هم به معنای «وصل» (اتصال و به هم رسیدن).
▪️ «بیان» به معنی آشکار کردن است و به کلام از این جهت بیان میگویند که آشکارکننده مافیالضمیر است و با توجه به ریشه کلمه، برخی گفتهاند بیان به معنای آشکار کردن بعد از ابهام و اجمال است و به کلام از این جهت بیان میگویند که در آن انسان باید با جدا کردن کلمات و سپس اتصال برقرار کردن بین آنها مراد مبهم خود را آشکار کند.
▪️ «بیِّنه» [= دلیل] هم از همین ریشه و به معنای چیزی است که دلالت کاملا آشکار داشته باشد.
🔖جلسه ۱۱۴ http://yekaye.ir/ash-shuara-026-195/
@Yekaye
☀️1) الف. از امام صادق ع روایت شده است:
عبادت صرفا سجده و رکوع گذاشتن برای کسی نیست؛ بلکه همان اطاعت کردن از افراد است؛ کسی که از مخلوقی در کاری که معصیت خالق است اطاعت کند، او را عبادت کرده است.
📚تفسير القمي، ج2، ص55
حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ أَحْمَدَ قَالَ: حَدَّثَنَا عُبَيْدُ اللَّهِ [عَبْدُ اللَّهِ] بْنُ مُوسَى قَالَ: حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع ... ثُمَّ قَالَ:
لَيْسَتِ الْعِبَادَةُ هِيَ السُّجُودَ وَ لَا الرُّكُوعَ وَ إِنَّمَا هِيَ طَاعَةُ الرِّجَالِ، مَنْ أَطَاعَ مَخْلُوقاً فِي مَعْصِيَةِ الْخَالِقِ فَقَدْ عَبَدَه.
☀️ب. ابوبصیر از امام صادق ع روایت کرده که امام باقر ع فرمودند:
شما کسانی هستید که از اینکه طاغوت را بپرستید خودداری کردید؛ و کسی که جبار و ستمگری را اطاعت کند، او را پرستیده است.
📚تأويل الآيات الظاهرة، ص502
رُوِيَ بِحَذْفِ الْإِسْنَادِ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع أَنَّهُ قَالَ:
أَنْتُمْ الَّذِينَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَنْ يَعْبُدُوها وَ مَنْ أَطَاعَ جَبَّاراً فَقَدْ عَبَدَهُ.
☀️ج. از امام باقر ع در ضمن روایت مفصلی در شرح برخی از آیات قرآن کریم آمده است:
«و آنان هستند که رستگاراناند» (اعراف/157) یعنی کسانی که خودداری کردند از اینکه «جبت» و «طاغوت» را بپرستند (زمر/17) و جبت و طاغوت، فلانی و فلانی و فلانی است؛ و عبادت هم اطاعت مردم است از ایشان؛ ...
📚الكافي، ج1، ص429
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِي عُبَيْدَةَ الْحَذَّاءِ [عن أَبَی جَعْفَرٍ ع] قَالَ:
... «أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» يَعْنِي الَّذِينَ اجْتَنَبُوا الْجِبْتَ «وَ الطَّاغُوتَ أَنْ يَعْبُدُوها» وَ الْجِبْتُ وَ الطَّاغُوتُ فُلَانٌ وَ فُلَانٌ وَ فُلَانٌ وَ الْعِبَادَةُ طَاعَةُ النَّاسِ لَهُمْ...
@Yekaye
☀️2) ابوبصیر میگوید: از امام صادق ع درباره این سخن خداوند عز و جل که میفرماید «احبار و راهبان خود را اربابی به جای خدا قرار دادند» (توبه/31) پرسیدم؛ فرمودند:
به خدا سوگند [آن احبار و راهبان] آنان را به پرستش خویش دعوت نکردند؛ که اگر به این دعوت میکردند آنان اجابتشان نمی کردند؛ ولیکن آنان حرامی را بر ایشان حلال کردند و حلالی را بر ایشان حرام کردند؛ پس از آن حیثی که احساس نکردند، آنان را پرستیدند.
📚الكافي، ج2، ص398؛ المحاسن، ج1، ص246
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ يَحْيَى عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُسْكَانَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ:
سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «اتَّخَذُوا أَحْبارَهُمْ وَ رُهْبانَهُمْ أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ»
فَقَالَ أَمَا وَ اللَّهِ مَا دَعَوْهُمْ إِلَى عِبَادَةِ أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ دَعَوْهُمْ إِلَى عِبَادَةِ أَنْفُسِهِمْ لَمَا أَجَابُوهُمْ وَ لَكِنْ أَحَلُّوا لَهُمْ حَرَاماً وَ حَرَّمُوا عَلَيْهِمْ حَلَالًا فَعَبَدُوهُمْ مِنْ حَيْثُ لَا يَشْعُرُونَ.
@Yekaye
☀️3) از امام باقر ع روایت شده است:
اگر کسی به سخنگویی [با تمام وجود] گوش بسپارد، او را پرستیده است؛ پس اگر آن سخنگو از [جانب] خداوند عز و جل مطلبی ادا کند، خدا را پرستیده است؛ و اگر آن سخنگو از [جانب] شیطان مطلبی ادا کند، شیطان را پرستیده است.
📚الكافي، ج6، ص434
الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ الْأَرْمَنِيِّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ يَقْطِينٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ:
مَنْ أَصْغَى إِلَى نَاطِقٍ فَقَدْ عَبَدَهُ فَإِنْ كَانَ النَّاطِقُ يُؤَدِّي عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَدْ عَبَدَ اللَّهَ وَ إِنْ كَانَ النَّاطِقُ يُؤَدِّي عَنِ الشَّيْطَانِ فَقَدْ عَبَدَ الشَّيْطَانَ.
@Yekaye