1⃣در آیات نخستین این سوره به دو گروه در مقابل انذار پیامبران اشاره کرد:
یک اکثریتی که غافلاند و ایمان نمیآورند و عذاب و هلاکت بر آنان محقق میشود؛
و یک افرادی که از ذکر پیروی میکنند و از خدا خشیت دارند که مشمول مغفرت و اجر کریمانه خواهند شد؛
و
🔹این آیات چهبسا میخواهد گزارشی دهد از وضعیت نهاییِ آن دو گروه؛
مطلب را از انکار عدهای نسبت به وعده قیامت شروع کرد و اینکه چگونه با آن صیحه آسمانی به یکباره همه آنان قبض روح و سپس همگان یکجا برای حسابرسی احضار میشود و عاقبت دو گروه بهشتیان و جهنمیان چه میشود.
در واقع،
این آیات را در سه فراز میتوان تعقیب کرد:
🔹فراز اول: غافلگیری منکران قیامت از وقوع قیامت (48-54)؛
🔹فراز دوم: وضعیت بیدغدغه بهشتیان و خوشی وصفناپذیر آنان در این موقف (56-58)؛
🔹فراز سوم: جدا شدن مجرمان و مواخذه شدید و همهجانبه آنان (59-66).
@Yekaye
2⃣ غافلگیری منکران قیامت از وقوع قیامت، شاید از تذکرات مهمی است که بارها در قرآن کریم مورد توجه قرار گرفته است:
🔹با یک صیحه آسمانی، در اوج مشغولیتهای دنیوی بساط زندگیشان جمع میشود؛
🔹و با نفخ صوری دیگر همگان از قبرها برانگیخته و در پیشگاه عدل الهی احضار میشوند.
@Yekaye
3⃣ قیامت غایت و سرنوشتی است که در انتظار همه ماست؛
که اگر آن را جدی بگیریم، به گونهای دیگر زندگی خواهیم کرد.
شاید بدین جهت است که در بحبوحه این غافلگیری منکران قیامت و مواخذه شدیدی که در انتظار آنان است، یک دفعه در 4 آیه گریزی میزند به «یاران بهشت»:
💐در این میان کسانی هم هستند که به گونهای دیگر زندگی کردهاند؛ و از این رو، نهتنها از وقوع این صحنه غافلگیر نمیشوند؛
بلکه با وقوع این واقعه، آنان در شادمانیهای خود همراه با عزیزترین کسان و شریک زندگی خود – که با هم مسیر زندگی را این گونه پیمودند - غوطهورند،
بیتوجه به وضعیت رنجآوری که دیگران در حین حساب ویا در عذاب بدان گرفتارند؛
هرچه میخواهند برایشان مهیاست؛
این نعمتهای بهشتی برای بهشتیان صرفا سرگرمیها و شوخیها، سایهسارها، اریکههای سلطنتی، میوهها و سایر درخواستهایی که دارند نیست؛
بلکه از همه اینها بالاتر، سلامی است که از جانب پروردگار مهربانشان بدانها ابلاغ میشود.
@Yekaye
4⃣ و قرآن در نهایت به جدا شدن این مجرمان از بهشتیان – که در دنیا همواره درهم بودند و تمایزشان معلوم نبود – میپردازد و به بازخواست مجرمان میپردازد:
که چرا به جای پرستش خداوند که حقیقت محض است، دل به محدودیتها و توهمات شیطانی دادید و از عاقبت دیگران عبرت نگرفتید و لجاجت با حقیقت [کفر] را در پیش گرفتید⁉️
و برای اینکه معلوم شود که آنجا عرصه ظهور حقیقت است و دیگر از زبانبازی کاری ساخته نیست، بر دهانشان مهر زده میشود و اعضا و جوارحشان به سخن گفتن و شهادت دادن علیه آنان اقدام میکنند و به خاطر یک عمر کفرورزی و تسلیم حقیقت نشدن، به آتش جهنم افکنده میشوند؛ جهنمی که بارها بدانان وعده داده شده بود و آنان انکارش میکردند.
@Yekaye
5⃣ و آیه 66 شاید جمعبندی از کل این ماجرا باشد:
ما انسانها هستیم، و صراطی که خداوند برای ما قرار داده، و عقلی که به ما داده تا با کمک پیامبران خویش این صراط را ببینیم، در آن قدم نهیم، سرعت گیریم، و از دیگران هم جلو بزنیم و به مقام «السابقون السابقون» برسیم.
اگر خداوند این توان دیدن راه را – که به واسطه عقل از سویی، و با یاری پیامبران از سویی دیگر در اختیار انسانها قرار داده – از انسان میگرفت، آیا انسان شاکی نمیشد که من چگونه راه را ببینم و در این صراط از دیگران سبقت بگیرم⁉️
پس چرا الان از این که این ابزارها را دارد درست از آنها استفاده نمیکند❗️
چرا سرنوشت بهشتی بودن را برای خود رقم نمیزند⁉️
@Yekaye
✳️اطلاعیه✳️
💢به دلایلی ادامه کار کانال «یک آیه در روز» چند روزی متوقف میشود❗️
💐ان شاء الله برای ایام عرفه در کربلای مقدسه نایب الزیاره همه دلدادگان امام حسین ع خواهم بود.🌺
امید است بعد از بازگشت از آن سفر و با عنایات اهل بیت ع بتوانم کار را آن گونه که مورد رضای ایشان باشد ادامه دهم.
از همگان التماس دعا دارم.
@Yekaye
817 ) 🔥و لَوْ نَشاءُ لَمَسَخْناهُمْ عَلی مَكانَتِهِمْ فَمَا اسْتَطاعُوا مُضِیّاً وَ لا یرْجِعُونَ 🔥
〽️ترجمه
و اگر بخواهیم قطعاً آنها را در جای خود مسخ کنیم، که در آن صورت، نه استطاعت بر گذر کردن [پیش رفتن] میداشتند و نه برگردند.
سوره یس (36) آیه 67
1397/6/20
1 محرم 1440
⬛️ شروع محرم الحرام و آغاز ایام مصیبت اهل بیت علیهمالسلام بر همه مومنان و دلدادگان اباعبدالله ع تسلیت باد⬛️
@Yekaye
🔹لَمَسَخْناهُمْ
▪️ماده «مسخ» در اصل بر زشتی و بیمزه بودن چیزی دلالت دارد، چنانکه «رجل مَسيخ» به آدم بیمزه و «طعام مَسيخ» به غذای بینمک و بیمزه گفته میشود؛ و «مسخ کردن چیزی» به معنای آن است که خلقت چیزی را از آن صورتی که بر آن بوده، به یک صورت بدترکیب و زشت و نفرتآور تبدیل کنند.
📚(كتاب العين، ج4، ص206؛ معجم المقاييس اللغة، ج5، ص323)
▪️و برخی گفتهاند «مسخ» به معنای بدترکیب و زشت کردن خَلق و خُلقِ چیزی است؛ و آن «مسخِ در خلقت و آفرینشِ» چیزی بوده که تنها در زمان خاصی رخ داده (و مثلا گروهی به میمون یا خوک تبدیل شدند: وَ جَعَلَ مِنْهُمُ الْقِرَدَةَ وَ الْخَنازِيرَ؛ مائدة/60) اما «مسخ در خُلق و خو» در هر زمان رخ میدهد و آن این است که انسانی اخلاقش همچون اخلاق مذموم برخی از حیوانات شود مثلا از شدت حرص مانند سگ و یا از شدت شهوترانی مانند خوک، و ... گردد
📚(مفردات ألفاظ القرآن، ص768)
▪️و بر همین اساس، برخی مسخ را عقوبت شدیدی دانستهاند که موجب تحولی در صورت ظاهری یا باطنی کسی شود و آن را را بر دو گونه شدید و خفیف تقسیم کردهاند: مسخ خفیف آن است که این تحول که ناشی از گناهان شخص است تنها در صورت باطنی و برزخیِ وی رخ دهد و تنها کسانی که چشم برزخی دارند آن را میبینند؛ اما مسخ شدید و تام آن است که این تحول درونی در بدنش نیز آشکار گردد و ظاهرش هم مانند باطنش شود.
⬛️(التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج11، ص103)
📿اگرچه اشاره به واقعیت مسخ شدن در آیات متعددی از قرآن کریم آمده است (مانند: قُلْنا لَهُمْ كُونُوا قِرَدَةً خاسِئينَ، بقره/65 و اعراف/166؛ وَ جَعَلَ مِنْهُمُ الْقِرَدَةَ وَ الْخَنازِيرَ، مائدة/60) اما ماده «مسخ» تنها همین یکبار در قرآن کریم به کار رفته است.
@Yekaye
🔹مَكانَتِهِمْ
▪️کلمه «مکان» با کلمه «مکانة» به یک معناست
📚(مجمعالبیان، ج8، ص674؛ البحر المحيط، ج9، ص79)
▪️و درباره کلمه «مکان» قبلا اشاره شد که در نگاه اول به نظر میرسد، ریشه این کلمه «مکن» است، اما اهل لغت تذکر دادهاند که کلمه «مکان» بر وزن «مَفعَل» [وزن رایج برای اسم مکان: مانند مَغسل: محل غسل، مَذبح: محل ذبح؛ مَشرب: محل شُرب] از ماده «کون» (فعل «کان» «یکون») میباشد یعنی «موضع کینونت: محلّ بودن»، ولی به خاطر کثرت کاربرد این کلمه، در تصریف [یعنی هنگام ساختن همخانواده] همانند وزن «فعال» [یعنی مانند اینکه ریشه آن «مکن» باشد] با آن برخورد میشود.
🔖جلسه ۲۳۰ http://yekaye.ir/al-aaraf-7-10/
📖مَكانتِهِمْ
▪️اغلب این کلمه را به همین صورت «مَكانَتِهِمْ» یعنی به صورت مفرد قرائت کردهاند؛
▪️اما در روایت شعبه از عاصم (از قراء کوفه) و نیز در قرائت حسن و سلمی و زر بن حبیش به صورت «مَكاناتِهِمْ» یعنی به صورت جمع قرائت شده است.
📚مجمع البيان، ج8، ص673 ؛ معجم القراءات، ج7، ص515-516
@Yekaye
🔹فما اسْتَطاعُوا
▪️قبلا بیان شد که ماده «طوع» در اصل به معنای تسلیم شدن و انقیاد و اطاعت کردن، و نقطه مقابل «اکراه و اجبار» است «ائْتِيا طَوْعاً أَوْ كَرْهاً» (فصلت/۱۱).
وقتی این ماده به باب استفعال برود (استطاع یستطیع) به معنای قدرت و طاقت بر انجام کاری داشتن است (لَنْ تَسْتَطيعَ مَعِيَ صَبْراً؛ کهف/۶۷ و ۷۲ و ۷۵) یعنی چیزی که به خاطر آن، انجام دادن فعل مقدور میگردد و مصدر آن «استطاعة» است که در اصل «استطواع» بوده که واو آن حذف شده و به جایش در انتها «ة» افزوده شده است که این چنین حالتی در کلمات معتل اجوف رایج است مانند استعانة و استعاذة.
از ابنسکیت نقل شده که این کلمه در لهجههای مختلف عرب به چهار صورت أستطيع و اسطيع و استتيع و استيع تلفظ شده است که در دومی «ت» به خاطر التقای با «ط» افتاده است (لَمْ تَسْطِعْ عَلَيْهِ؛ کهف/۸۲) در سومی، «ط» به «ت» تبدیل شده و در چهارمی این دو حالت با هم رخ داده است.
🔖جلسه 656 http://yekaye.ir/al-kahf-18-75/
@Yekaye
🔹مضِیّاً
▪️ماده «مضی» در اصل به معنای «گذشتن» و «عبور کردن» از چیزی میباشد
📚(معجم المقاييس اللغة، ج5، ص331)
▪️به تعبیر دیگر، به معنای تحقق و وقوع امری است در زمان گذشته که متکلم از آن عبور است
📚(التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج11، ص127)
مانند «فَقَدْ مَضَتْ سُنَّتُ الْأَوَّلينَ» (انفال/38) و «مَضى مَثَلُ الْأَوَّلينَ» (زخرف/8) و «أَوْ أَمْضِيَ حُقُباً» (کهف/60).
▪️معنای این کلمه به «رفتن» (ذهاب) بسیار نزدیک است (وَ امْضُوا حَيْثُ تُؤْمَرُونَ؛ حجر/65) و در تفاوت این دو گفتهاند که «مضی»نقطه مقابل روی آوردن (استقبال) است و به همین جهت تعبیر ماضی (گذشته) و مستقبل (آینده) را در مقابل هم به کار میبرند؛ اما در «ذهاب» (رفتن) چنین مقابلهای در کار نیست؛ هرچند بر اثر کثرت استعمال این دو به جای هم، دیگر در معنای همدیگر به کار میروند
📚(الفروق في اللغة، ص302)
📿ماده «مضی» 5 بار در قرآن کریم به کار رفته است.
📖 مضِیّاً
▪️این کلمه را اغلب به همین صورت «مُضِیاً» یعنی به ضم میم قرائت کردهاند؛
▪️اما در برخی قرائتهای غیرمشهور به کسر میم (مِضِیّاً) و به فتحِ میم (مَضِیّاً) هم قرائت شده است؛ که درباره قرائت به کسر گفتهاند در مقام تلفظ از کسره حرف بعدی (ض) تبعیت کرده؛ و درباره قرائت به فتح گفتهاند مصدر در باب فعیل است (همانند رسیم و وجیف).
📚(البحر المحيط، ج9، ص79)
@Yekaye
🔹یرْجِعُونَ
▪️قبلا بیان شد که ماده «رجع» در اصل به معنای «رد» (برگرداندن) و «تکرار»، ویا «برگشت (عود) بدانجایی که از آنجا آمده ویا به وضعیتی که قبلا در آن وضعیت بوده» به کار میرود، و صیغه ثلاثی آن (رَجَعَ)، هم در معنای لازم (برگشتن، بازگشتن) و هم در معنای متعدی (برگرداندن، بازگرداندن) استفاده شده است.
در زبان عربی، برای «برگشت» و «بازگشت» کلمات متعددی به کار رفته است که «رجع» عامترین معنای آن (= برگشتن، برگرداندن) است و در همانجا تفاوت این ماده با مادههای دیگری مانند «توبه» ، «إنابة» ، «إیاب» ، «عود» ، «ردّ» ، «فيء» ، «انقلاب» اشاره شد.
🔖جلسه 355 http://yekaye.ir/al-alaq-96-8/
@Yekaye
☀️1) روایت شده است که در یکی از مجالسی که مامون برای بحث بین امام رضا ع و علمای فرقههای مختلف تشکیل داده بود، خود مامون از امام رضا ع پرسید:
در مورد کسانی که به تناسخ* اعتقاد دارند، چه میگویید؟
فرمود: چنین کسی به خداوند عظیم کفر ورزیده و بهشت و جهنم را تکذیب نموده است.
مامون پرسید: درباره مسخشدهها چه میگویید؟
فرمود: آنان کسانی بودند که «خداوند بر آنان غضب کرد» (مائده/60) پس آنان را مسخ نمود؛ و آنان سه روز زیستند سپس مردند و [بعد از مسخ شدن] زاد و ولدی نکردند؛ پس آنچه در دنیا از میمون و خوک و سایر حیواناتی که به «مسخشدهها» معروفند، یافت میشود؛ همانند سایر حیواناتیاند که خوردن و استفاده از آنها [مانند استفاده از پوست و ... آنها] جایز نیست.
✳️* تناسخ: اعتقاد کسانی است که منکر قیامتاند و میپندارند انسانها بعد از اینکه میمیرند، روحشان بسته به اینکه انسان خوب یا بدی بوده باشد دوباره در بدن شخص دیگر (یا در بدن یک حیوان) دوباره به دنیا برمیگردد؛ و از نو زندگی را شروع میکند.
📚عيون أخبار الرضا عليه السلام، ج2، ص202
حَدَّثَنَا تَمِيمُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ تَمِيمٍ الْقُرَشِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ عَلِيٍّ الْأَنْصَارِيُّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ الْجَهْمِ قَالَ: حَضَرْتُ مَجْلِسَ الْمَأْمُونِ يَوْماً وَ عِنْدَهُ عَلِيُّ بْنُ مُوسَى الرِّضَا ع ...
فَقَالَ الْمَأْمُونُ: يَا أَبَا الْحَسَنِ فَمَا تَقُولُ فِي الْقَائِلِينَ بِالتَّنَاسُخِ؟
فَقَالَ الرِّضَا ع: مَنْ قَالَ بِالتَّنَاسُخِ فَهُوَ كَافِرٌ بِاللَّهِ الْعَظِيمِ مُكَذِّبٌ بِالْجَنَّةِ وَ النَّارِ.
قَالَ الْمَأْمُونُ: مَا تَقُولُ فِي الْمُسُوخِ؟
قَالَ الرِّضَا ع: أُولَئِكَ قَوْمٌ غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ فَمَسَخَهُمْ فَعَاشُوا ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ ثُمَّ مَاتُوا وَ لَمْ يَتَنَاسَلُوا فَمَا يُوجَدُ فِي الدُّنْيَا مِنَ الْقِرَدَةِ وَ الْخَنَازِيرِ وَ غَيْرِ ذَلِكَ مِمَّا وَقَعَ عَلَيْهِمْ اسْمُ الْمُسُوخِيَّةِ فَهُوَ مِثْلُ مَا لَا يَحِلُّ أَكْلُهَا وَ الِانْتِفَاعُ بِهَا.
@Yekaye
☀️2) مرحوم مجلسی از قول نعمانی در کتاب «تسلی» - که این کتاب متاسفانه اکنون موجود نیست – روایتی را از امام صادق ع نقل میکند درباره کیفیت جان دادن کافر، و مراحلی که تا قیامت سپری میکند،
که از مضمون روایت معلوم میشود مقصود از «کافر» هرکسی که «مسلمان نباشد» نیست؛ بلکه کسی است که در مقابل حق و حقیقتی که به وی عرضه شده، کفر و لجاجت میورزد.
در فرازی از این روایت میفرمایند:
به خدا سوگند، بعد از اینکه عمر سعد کشته شد او را [در عالم برزخ] آوردند در حالی که او را به صورت میمونی درآورده بودند که برگردنش زنجیری آویخته بودند؛ و او اهل خانهاش را میشناخت اما آنان او را نمیشناختند؛ و به خدا سوگند زمانه به پایان نمیرسد مگر اینکه دشمن ما آشکارا مسخ خواهد شد، چنانکه برخی از آنان در زندگی خویش به شکل میمون و خوک مسخ خواهند شد؛ و در پشت سر آنان «عذابی شدید است» (ابراهیم/17) و «در پشت سر آنان جهنم است و بد بازگشتگاهی است» (جاثیه/10).
📚بحار الأنوار، ج45، ص313
رَوَى السَّائِلُ عَنِ السَّيِّدِ الْمُرْتَضَى رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ عَنْ خَبَرٍ رَوَى النُّعْمَانِيُّ فِي كِتَابِ التَّسَلِّي عَنِ الصَّادِقِ ع أَنَّهُ قَالَ: إِذَا احْتُضِرَ الْكَافِرُ ...
وَ اللَّهِ لَقَدْ أُتِيَ بِعُمَرَ بْنِ سَعْدٍ بَعْدَ مَا قُتِلَ وَ إِنَّهُ لَفِي صُورَةِ قِرْدٍ فِي عُنُقِهِ سِلْسِلَةٌ فَجَعَلَ يَعْرِفُ أَهْلَ الدَّارِ وَ هُمْ لَا يَعْرِفُونَهُ وَ اللَّهِ لَا يَذْهَبُ الْأَيَّامُ حَتَّى يُمْسَخَ عَدُوُّنَا مَسْخاً ظَاهِراً حَتَّى إِنَّ الرَّجُلَ مِنْهُمْ لَيُمْسَخُ فِي حَيَاتِهِ قِرْداً أَوْ خِنْزِيراً وَ مِنْ وَرَائِهِمْ عَذابٌ غَلِيظٌ وَ مِنْ وَرائِهِمْ جَهَنَّمُ وَ ساءَتْ مَصِيراً.
✳️توجه:
ظاهرا این حدیث در مقام بیان وضعیت برزخی این افراد است.
@Yekaye
☀️3) علی بن ابیحمزه میگوید:
با امام صادق ع به حج رفته بودم و در راهی زیر درخت خرمای خشک شدهای نشسته بودیم که ایشان لب به دعایی گشود که من آن را نفهمیدم،
سپس فرمود: ای درخت! از آنچه خداوند در تو به عنوان رزق بندگانش قرار داده، به ما خوراکی بده!
بناگاه درخت در حالی که تر و تازه شده بود، با شاخههایش به سوی ایشان متمایل شد در حالی که در آن خرمای تازه بود.
حضرت فرمود: جلو بیا و بسم الله بگو و بخور!
پس از آن رُطَبی خوردیم بسیار گوارا و دلپسند؛
در همانجا عرب بادیهنشینی را دیدیم که میگوید: تا امروز جادویی به این عظمت ندیده بودم!
امام صادق ع فرمود: ما وارثان پیامبرانیم؛ در ما نه جادوگری هست و نه کاهنی؛ بلکه به پیشگاه خداوند دعا میکنیم و او اجابت میکند؛ و اگر دلت میخواهد دعا کنم که خداوند تو را به شکل سگی مسخ نماید که به خانهات بروی و بر اهل منزلت وارد شوی و برای آنان دم تکان دهی!
آن عرب بادیهنشین در کمال جهالت و نفهمی گفت: بله!
پس ایشان به پیشگاه خداوند دعا کرد و او سگ شد و راه خود را در پیش گرفت!
امام صادق ع به من فرمود: او را تعقیب کن! من هم دنبالش رفتم تا وارد محلهشان شد و وارد منزلش شد و برای همسر و فرزندانش دم تکان داد، اما آنان چوب برداشتند واو را از خانهشان بیرون کردند.
پس به نزد امام صادق ع برگشتم و ایشان را از آنچه دیدم باخبر ساختم که در همین صحبت بودیم که آمد و جلوی امام صادق ع ایستاد و اشک بر گونههایش روان بود و خودش را جلوی ایشان به خاک میمالید و پارس میکرد.
پس حضرت به ایشان رحم کرد و به درگاه خداوند دعا کرد و او به شکل همان عرب بادیهنشین برگشت.
امام صادق ع به او فرمود: ایمان آوردی ای عرب بادیهنشین؟!
گفت: بله، هزار بار و هزار بار!
📚الخرائج و الجرائح، ج1، ص: 296؛ كشف الغمة في معرفة الأئمة، ج2، ص200
قَالَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي حَمْزَةَ قَالَ:
حَجَجْتُ مَعَ الصَّادِقِ ع فَجَلَسْنَا فِي بَعْضِ الطَّرِيقِ تَحْتَ نَخْلَةٍ يَابِسَةٍ فَحَرَّكَ شَفَتَيْهِ بِدُعَاءٍ لَمْ أَفْهَمْهُ ثُمَّ قَالَ: يَا نَخْلَةُ أَطْعِمِينَا مِمَّا جَعَلَ اللَّهُ فِيكِ مِنْ رِزْقِ عِبَادِهِ!
قَالَ فَنَظَرْتُ إِلَى النَّخْلَةِ وَ قَدْ تَمَايَلَتْ نَحْوَ الصَّادِقِ ع وَ عَلَيْهَا أَعْذَاقُهَا [أوراقها] وَ فِيهَا الرُّطَبُ.
قَالَ ادْنُ فَسَمِّ وَ كُلْ! فَأَكَلْنَا مِنْهَا رُطَباً أَعْذَبَ رُطَبٍ وَ أَطْيَبَهُ. فَإِذَا نَحْنُ بِأَعْرَابِيٍّ يَقُولُ مَا رَأَيْتُ كَالْيَوْمِ سِحْراً أَعْظَمَ مِنْ هَذَا !
فَقَالَ الصَّادِقُ ع نَحْنُ وَرَثَةُ الْأَنْبِيَاءِ لَيْسَ فِينَا سَاحِرٌ وَ لَا كَاهِنٌ بَلْ نَدْعُو اللَّهَ فَيُجِيبُ وَ إِنْ أَحْبَبْتَ أَنْ أَدْعُوَ اللَّهَ فَيَمْسَخَكَ كَلْباً تَهْتَدِي إِلَى مَنْزِلِكَ وَ تَدْخُلُ عَلَيْهِمْ وَ تُبَصْبِصُ لِأَهْلِكَ فَعَلْتُ؟!
قَالَ الْأَعْرَابِيُّ بِجَهْلِهِ بَلَى!
فَدَعَا اللَّهَ فَصَارَ كَلْباً فِي وَقْتِهِ وَ مَضَى عَلَى وَجْهِهِ.
فَقَالَ لِيَ الصَّادِقُ ع اتَّبِعْهُ!
فَاتَّبَعْتُهُ حَتَّى صَارَ إِلَى حَيِّهِ فَدَخَلَ إِلَى مَنْزِلِهِ فَجَعَلَ يُبَصْبِصُ لِأَهْلِهِ وَ وُلْدِهِ فَأَخَذُوا لَهُ الْعَصَا حَتَّى أَخْرَجُوهُ فَانْصَرَفْتُ إِلَى الصَّادِقِ ع فَأَخْبَرْتُهُ بِمَا كَانَ مِنْهُ. فَبَيْنَا نَحْنُ فِي حَدِيثِهِ إِذْ أَقْبَلَ حَتَّى وَقَفَ بَيْنَ يَدَيِ الصَّادِقِ ع وَ جَعَلَتْ دُمُوعُهُ تَسِيلُ عَلَى خَدَّيْهِ وَ أَقْبَلَ يَتَمَرَّغُ فِي التُّرَابِ وَ يَعْوِي. فَرَحِمَهُ فَدَعَا اللَّهَ لَهُ فَعَادَ أَعْرَابِيّاً !
فَقَالَ لَهُ الصَّادِقُ ع هَلْ آمَنْتَ يَا أَعْرَابِيُّ؟
قَالَ نَعَمْ أَلْفاً وَ أَلْفا !
✳️توجه:
لازم به ذکر است که «علی بن ابیحمزه» یکی از اصحاب نزدیک امام صادق و امام کاظم ع بوده است که اموال خمس و زکات را برای امام جمع میکرد و متاسفانه بعد از شهادت امام کاظم ع برای اینکه آن اموال را برای خودش بردارد، با امام رضا ع بیعت نکرد و فرقه واقفیه را راه انداخت، و از این جهت، علما برخی روایات وی را – بویژه روایاتی که معلوم شود بعد از انحرافش بیان کرده است - با دیده تردید مینگرند.
@Yekaye
.
1⃣«وَ لَوْ نَشاءُ لَمَسَخْناهُمْ عَلی مَكانَتِهِمْ فَمَا اسْتَطاعُوا مُضِیا وَ لا یرْجِعُونَ»
😇خداوند انسان را انسان آفرید؛
🤔اما این ظرفیت را به او داد که با اختیار خود هر راهی را در پیش گیرد؛
یعنی این امکان را به او داد که خودش هویت نهایی خویش را رقم بزند.
💢برخی از انسانها به جای اینکه مسیر خلیفةاللهی را که خداوند برایش مقدر فرموده در پیش بگیرند، به غرایز حیوانی خویش اصالت میدهند:
🐺برخی چون گرگ درندهخو میشوند و درندهخوییشان جز به ریختن خون انسانهای بیگناه آرام نمیگیرد؛ و
🐖 برخی همچون خوک چنان در شهوات جنسی غوطهور میشوند که به بهانه آزادی هرگونه شهوترانی را برای خویش و دیگران آزاد اعلام میکنند؛ و
🐵🐮🐭🐨🐗🐜🐞🐛🦂🕷 و ...
اینان در حقیقت مسخ شدهاند و باطن خویش را به جای اینکه انسان خلیفةالله قرار دهند، به صورت گرگ و خوک و ... درآوردهاند.
آیا اینان نمیترسند که اگر خداوند اراده کند، در همینجا آنان را مسخ کند (چنانکه این واقعه برای برخی از امتهای پیشین به وقوع پیوسته است؛ بقره/65 و اعراف/166 و مائدة/60) که در این صورت، نه راه پیش برایشان میماند و نه راه پس.
@Yekaye
.
2⃣ «وَ لَوْ نَشاءُ لَمَسَخْناهُمْ ... فَمَا اسْتَطاعُوا ...»
حرف «لو» [برای جمله شرطیهای است که قرار نیست انجام شود؛ پس] نشانه آن است كه سنّت خداوند، مسخ و زمينگير كردن مردم نيست.
سنّت خداوند، آزاد گذاشتن انسانها است تا از راه ديدن و شنيدن حقايق ايمان بياورند، نه آنكه از طريق قهر و اجبار و فشار ايمان آورند.
📚(تفسير نور، ج9، ص555)
@Yekaye
.
3⃣ «وَ لَوْ نَشاءُ لَمَسَخْناهُمْ عَلی مَكانَتِهِمْ»
مقصود از اینکه آنان را «در مکانشان مسخ میکنیم» چیست؟
🍃الف. تعبیر «در مکانشان» برای نشان دادن سهولت امر بر خداوند است که انجام این کار برای او هیچ زحمتی ندارد؛ یعنی بدون اینکه نیاز به چیزی باشد، همانجا آنان را مسخ میکنیم.
📚(المیزان، ج17، ص107)
🍃ب. در همان منزلی که در آن بسر میبرند و همان جایی که در آن نشستهاند، مسخ میکنیم که دیگر نتوانند از منزلشان بیرون بیایند.
📚 (مجمعالبیان، ج8، ص674)
🍃ج. گفته شده یعنی آنان را در جای خود به صورت سنگهایی بیروح درمیآوریم.
📚(به نقل مجمعالبیان، ج8، ص674)
یعنی «مسخ بر مکان» میکنیم؛ روح آنان را میگیریم و فقط جسم بیروحشان را در همانجا باقی میگذاریم
🍃د. یعنی آنان را در همانجا زمینگیر میکنیم که توان حرکت کردن نداشته باشند.
📚(حسن و قتاده، به نقل از: البحر المحیط، ج9، ص79)
🍃ه. هر مكانى مىتواند ظرف قهر خدا باشد.
📚(تفسير نور، ج9، ص555)
🍃و ...
@Yekaye