یک آیه در روز
845) 📖 فانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ وَ اتَّبَعُوا رِضْوانَ
.
8⃣ «فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ وَ اتَّبَعُوا رِضْوانَ اللَّهِ»
کسی که دنبال رضایت خداوند باشد، هرچقدر هم مسیرش با سختیهای ظاهری توام باشد و همگان او را از عاقبت کارش بترسانند، حتما به فضل و نعمت خدا میرسد و هیچ گزندی به او نخواهد رسید.
🔖 حدیث6 https://eitaa.com/yekaye/3378
@Yekaye
یک آیه در روز
845) 📖 فانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ وَ اتَّبَعُوا رِضْوانَ
.
9⃣ « الَّذينَ قالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزادَهُمْ إيماناً وَ قالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكيلُ؛ فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ وَ اتَّبَعُوا رِضْوانَ اللَّهِ وَ اللَّهُ ذُو فَضْلٍ عَظيمٍ»
به نظر میرسد عبارت «وَ اللَّهُ ذُو فَضْلٍ عَظيمٍ: خداوند دارای تفضلی عظیم است» دلیلی باشد برای تک تک اقداماتی و حالاتی که در این دو آیه درباره این مومنان گذشت:
🔹چرا وقتی مردم به آنها گفتند: همانا مردم علیه شما گرد آمدهاند؛ پس، از آنان بترسید؛ آنان نترسیدند؟
🔸چون میدانستند که خداوند دارای تفضلی عظیم است و هرقدر هم دشمن بزرگ باشد در مقابل فضل خدا کاری از پیش نمیبرد.
🔹چرا به لحاظ ایمان فزونی یافتند؟
🔸چون میدانستند که خداوند دارای تفضلی عظیم است و اگر آنان در سختی بیافتند خداوند نه معادل آن، بلکه چند برابر آن آنان را یاری میرساند و به آنان پاداش میدهد.
🔹چرا گفتند: خدا ما را بس است و چه نیکو کارگزاری است؟
🔸چون میدانستند که خداوند دارای تفضلی عظیم است و برای انجام هر کاری بتنهایی کافی است.
🔹چرا به نعمتی از خداوند و فضلی [ از جانب او] بازگشتند؟
🔸چون خداوند دارای تفضلی عظیم است و وقتی کسی بر او تکیه کند بیش از آنچه او انجام داده به او برمیگرداند.
🔹چرا هیچ گزندی بدیشان نرسید؟
🔸چون خداوند دارای تفضلی عظیم است و هرکه را بخواهد حفظ کند بتمامه میتواند حفظ کند.
🔹چرا آنان خشنودی خداوند را پیروی کردند؟
🔸چون میدانستند که خداوند دارای تفضلی عظیم است و اگر کسی رضایت خدا را به دست آورد، خداوند با تفضلی عظیم برایش جبران میکند.
@Yekaye
یک آیه در روز
845) 📖 فانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ وَ اتَّبَعُوا رِضْوانَ
.
🔟 «الَّذِينَ قالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزادَهُمْ إِيماناً وَ قالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ؛ فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ وَ اتَّبَعُوا رِضْوانَ اللَّهِ وَ اللَّهُ ذُو فَضْلٍ عَظيمٍ»
📜حکایت📜
سید بن طاووس میگوید حکایتی را ابن باقلانی (عالِم علم نحو) از سید موید الدین عبدالملک نقل کرده است که وی گفته است:
من مریض بودم و بناگاه دیدم امیرالمومنین در کنارم حاضر شد و گویی از هوا فرود آمد.
خواستم از او تقاضا کنم دعایی برای مریضیام بکند؛ اما به جای آن تقاضای شفا کردم.
حضرت دستی بر بازوی راستم کشید و فرمود:
سه بار این [آیات] را تکرار کن تا خداوند به واسطه آنها تو را حفظ کند. بگو:
أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ الَّذِينَ قالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزادَهُمْ إِيماناً وَ قالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ: به خداوند پناه میبرم از شیطان رانده شده؛ «کسانی که مردم به آنها گفتند: همانا مردم علیه شما گرد آمدهاند؛ پس، از آنان بترسید! پس، به لحاظ ایمان فزونی یافتند و گفتند: خدا ما را بس است و چه نیکو کارگزاری است.» (آل عمران/173)
أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ: به خداوند پناه میبرم از شیطان رانده شده؛ و كار خود را به خدا مىسپارم، که همانا خداوند به [حال] بندگان بيناست.» (غافر/44)
أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ ما يَفْتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ مِنْ رَحْمَةٍ فَلا مُمْسِكَ لَها وَ ما يُمْسِكْ فَلا مُرْسِلَ لَهُ مِنْ بَعْدِهِ وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ: به خداوند پناه میبرم از شیطان رانده شده؛ هر رحمتى را كه خداوند براى مردم بگشايد هرگز آن را بازدارندهاى نيست، و هر چه را بازدارد هرگز آن را پس از او گشايندهاى نباشد، و اوست شکستناپذیر حكيم. (فاطر/2)
هنگامی که آیه اول را گفتی، خداوند متعال فرمود « فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ: پس به نعمتی از خداوند و فضلی [ از جانب او] بازگشتند، در حالی که هیچ گزندی بدیشان نرسیده بود» (آل عمران/174)
و هنگامی که گفتی «كار خود را به خدا مىسپارم ...» خداوند متعال فرمود: « فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا وَ حاقَ بِآلِ فِرْعَوْنَ سُوءُ الْعَذابِ: پس خداوند او را از آسيب مکرهاى آنها نگه داشت و عذابى سخت فرعونيان را فرا گرفت.» (غافر/45)
و هنگامی که گفتی «هر رحمتى را كه خداوند بگشايد ...» این ایمان تام و تمام است.
و امیرالمومنین این گونه تفسیر کرد.
📚مهج الدعوات، (سید بن طاوس) ص97
@Yekaye
846) 📖 إِنَّما ذلِكُمُ الشَّيْطانُ يُخَوِّفُ أَوْلِياءَهُ فَلا تَخافُوهُمْ وَ خافُونِ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنينَ 📖
💢ترجمه
جز این نیست که آن شیطان است که پیروانش را میترساند؛ پس، از آنان نترسید و از من بترسید اگر که مومن بودهاید.
سوره آلعمران (3) آیه 175
1397/8/18
جمعه 1 ربیع الاول 1440
@Yekaye
🔹يخَوِّفُ تَخافُوهُمْ خافُونِ
▪️ماده «خوف» در اصل دلالت بر ترس و بیم (فزع) دارد.
📚(معجم المقاييس اللغة، ج2، ص230)
به تعبیر دیگر،
▫️«خوف» عبارت است از اینکه شخص به خاطر یک نشانه محتمل ویا قطعی ، انتظار مواجهه با یک امر ناخوشایند را داشته باشد؛ همان گونه که امید و طمع، عبارت است از اینکه به خاطر یک نشانه محتمل ویا قطعی، شخص انتظار رسیدن به یک امر خوشایند را داشته باشد؛ و نقطه مقابل خوف، «امن» است
📚(مفردات ألفاظ القرآن، ص303)
و آیاتی نظیر «وَ إِذا جاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْف» (نساء/83) ، «لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً» (نور/55) ، «لا تَخَفْ إِنَّكَ مِنَ الْآمِنينَ» (قصص/31) ، «آمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ» (قریش/4) ، شاهدی است بر اینکه «خوف» در مقابل «امن» است
📚(التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج3، ص145)
▪️از شواهدی که نشان میدهد که کلمه ترس همواره با یک نوع شناخت همراه است [ولو ممکن است شناخت ناصواب باشد] عبارت «وَ إِنْ خِفْتُمْ شِقاقَ بَيْنِهِما ...» (اگر از جدایی و اختلاف زن و شوهر میترسید، ...؛ نساء/35) است که حتی گفته شده که «خفتم» در اینجا به معنای «عرفتم: دانستید» می باشد؛ یعنی اگر به خاطر اطلاع از حال و روز آنها می ترسید که چنین شود ...»
📚 (مفردات ألفاظ القرآن، ص303)
▪️ماده «خوف» در حالت عادی متعدی است (ترسیدن همواره، ترس از چیزی است)
▫️خواه این مفعول ذکر شود (وَ إِنْ خِفْتُمْ شِقاقَ بَيْنِهِما، نساء/35؛ إِنِّي أَخافُ اللَّهَ، مائده/28؛ وَ اللَّاتِي تَخافُونَ نُشُوزَهُنَ، نساء/34)
▫️یا در تقدیر باشد (فَإِنْ خِفْتُمْ فَرِجالًا أَوْ رُكْباناً، بقره/239؛ لا تَخَفْ إِنَّكَ أَنْتَ الْأَعْلى، طه/68؛ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ، بقره/38)
که این حذف مفعول، یا برای دلالت بر اطلاق است [یعنی میخواهد هر امر ترسآوری را شامل شود] و یا اگر امر خاصی مورد نظر بوده، واضح است و اقتضای کلام حذف آن بوده است.
📚(التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج3، ص146)
▪️این ماده وقتی به باب تفعیل میرود، به دو مفعول متعدی میشود («تخویف» یعنی ترساندن کسی از کسی [یا از چیزی]) «ذلِكَ يُخَوِّفُ اللَّهُ بِهِ عِبادَهُ» (زمر/16)
که مقصود از ترساندن از خدا، تاکید بر خویشتنداری و حفظ خود از عذاب خداوند
📚(مفردات ألفاظ القرآن، ص303)
ویا به تعبیر دیگر، ترساندن از این است که خداوند بخواهد به اقتضای عدالتش با ما رفتار کند و ما را به خاطر گناهانمان مواخذه نماید.
📚(مطهری، ده گفتار، گفتار «تقوی»)
و در اینجا نیز ممکن است دو مفعول در کلام ذکر شود و ممکن است یکی (إِنَّما ذلِكُمُ الشَّيْطانُ يُخَوِّفُ أَوْلِياءَهُ؛ آل عمران/175) یا هر دو (وَ ما نُرْسِلُ بِالْآياتِ إِلاَّ تَخْويفاً؛ اسراء/59) در تقدیر باشد.
📚(التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج3، ص146)
▪️و وقتی به باب «تفعّل» می رود (أَوْ يَأْخُذَهُمْ عَلى تَخَوُّفٍ؛ نمل/47)
▫️برخی گفتهاند به اقتضای این باب، دلالت بر مطاوعه و پذیرش خوف (استقرار حالت ترس در درون شخص) میکند
📚(التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج3، ص146)
▫️ولی بسیاری از اهل لغت تاکید کردهاند که «تخوّف» در زبان عربی به صورت متعدی و به معنای «کاستن و نقص وارد کردن بر کسی که مایه ترس او شود» به کار میرود
📚(معجم المقاييس اللغة، ج2، ص230)
▫️و برخی هم آن را به معنای «ظهور خوف در شخص» دانستهاند
📚(مفردات ألفاظ القرآن، ص303).
▪️«خیفة» بر وزن «فعلة» دلالت بر «حالت» میکند؛
و مقصود از آن، حالت و وضعیتی است که ترس بر شخص مستولی شده است: «فَأَوْجَسَ فِي نَفْسِهِ خِيفَةً مُوسى؛ قُلْنا لا تَخَفْ»([طه/67)
و گاه این کلمه در همان معنای مصدری (به معنای «خوف: ترس) به کار میرود «وَ الْمَلائِكَةُ مِنْ خِيفَتِهِ» (رعد/13) «تَخافُونَهُمْ كَخِيفَتِكُمْ أَنْفُسَكُمْ» (روم/28)
و در این گونه موارد هم
برخی تذکر دادهاند که وجه استعمال «خیفة» به جای «خوف» این است که خداوند میخواهد اشاره کند که این ترس، به صورت یک حالتی درآمده که از آنان جدا نمیشود.
📚(مفردات ألفاظ القرآن، ص303)
ویا اینکه به نوع حاصی از ترس اشاره میکند (چرا که وزن فعله، دلالت بر نوع خاص بودن دارد)
📚(التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج3، ص146)
📿ماده «خوف» و مشتقات آن جمعا 124 بار در قرآن کریم به کار رفته است.
@Yekaye
👇ادامه مطلب👇
🔶تفاوت ماده «خوف» و مواد مشابه در زبان عربی
▪️ماده «خوف» در زبان عربی با موادی مانند «خشی» (خشیت) ، «حذر» ، «رهب» (رهبت) ، «فزع» ، «هلع» (هلوع)، «وحش» (وحشت) ، «هول» ، و «نذر» (انذار) نزدیک است
اما تفاوت ظریفی بین اینها هست:
🔸در مورد تفاوتش با «خشیت» در بحث از آیه قبل نیز اشاره شد که برخی «خشیت» را خوفی دانستهاند که همراه با نوعی تعظیم نسبت به امر مورد نظر باشد،
📚(مفردات ألفاظ القرآن، ص۲۸۳)
▫️اما دیگران با توجه به برخی از کاربردهای قرآنی این واژه مانند «فَخَشِينا أَنْ يُرْهِقَهُما طُغْياناً وَ كُفْراً» (کهف/۸۰) «تَخْشَوْنَ كَسادَها» (توبه/۲۴) «ذلِكَ لِمَنْ خَشِيَ الْعَنَتَ منکم» (نساء/۲۵) «خَشْيَةَ إِمْلاقٍ» (اسراء/۳۱) و «خَشْيَةَ الْإِنْفاق» (اسراء/۱۰۰) با این تحلیل مخالفت کرده، و گفتهاند که معنای این ماده «مراقبت و محافظت کردنی است که همراه با خوف باشد» و به لحاظ معنایی به ماده «خشع» نزدیک است (خاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِنْ خَشْيَةِ اللَّه؛ حشر/۲۱)
📚 (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج۳، ص۶۴-۶۵)
🔖جلسه 728 http://yekaye.ir/al-fater-35-28/
🔸در تفاوتش با «حذر» گفتهاند که اگرچه در هر دو انتظار رسیدن امر ناخوشایند در کار است، اما در «حذر» اینکه شخص برای در امان ماندن از امر ناخوشایند تدبیری بیندیشد و خود را حفظ و دفع خطر کند لحاظ شده، اما خوف لزوما چنین نیست.
📚(الفروق في اللغة، ص235-236؛ التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج3، ص145)
🔸در تفاوتش با «رهبت» گفتهاند «رهبت« خوفی است که ادامهدار و مستمر باشد؛ و از این روست که به «راهب» راهب گویند.
📚 (الفروق في اللغة، ص236؛ التحقيق، ج3، ص145)
و از علی بن عیسی نقل شده که وی بر این باور است که «خوف» در جایی است که نسبت به ضرر یا خطر محتمل علم قطعی در کار نباشد، ولی «رهبت» در ▫️جایی است که علم قطعی به خطر و ضرر پیش رو در کار باشد.
📚(الفروق في اللغة، ص236)
🔸در تفاوتش با «فزع» گفتهاند که «فزع» امر ترسناکی است که ناگهانی سر برسد و انسان یکدفعه با آن مواجه شود
📚(الفروق في اللغة، ص236؛ التحقيق، ج3، ص145)
🔸در تفاوتش با «هلع» (إِنَّ الْإِنْسانَ خُلِقَ هَلُوعاً؛ معارج/19)
▫️برخی گفتهاند که «هلع» از مراتب «جزع» (إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً؛ معارج/20) و «فزع» است
📚(التحقيق، ج3، ص145)
▫️اما برخی آن را وضعیتی بدتر از «جزع» دانستهاند؛ یعنی آن کمطاقتیای که موجب میشود انسان در شرایط سختی جزع و فزع کند و در شرایط راحتی، دچار غرور و تکبر گردد، چنانکه قرآن کریم میفرماید «إِنَّ الْإِنْسانَ خُلِقَ هَلُوعاً؛ إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً؛ وَ إِذا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعاً» (معارج/19-21)
📚(الفروق في اللغة، ص237)
🔸در تفاوتش با «هول» (= هراس) گفتهاند که «هول» ترسیدن از چیزی است که شخص نداند که آن امر ترسناکی چگونه ممکن است بلایی بر سر وی بیاورد، چنانکه میگویند «هول و هراس شب» یا «هول و هراس دریا».
📚(الفروق في اللغة، ص238)
🔸در تفاوتش با «وجل» گفتهاند که در کلمه «وجل» یک اضطراب و تشویش و عدم اطمینان مورد تاکید است؛ و فعل «وجل» لازم است در حالی که فعل مربوط به ماده «خوف» متعدی است.
📚(الفروق في اللغة، ص238)
🔸در تفاوتش با «وحش» (وحشت) گفتهاند که «وحشت» در مقابل «انس» است در حالی که «خوف» در مقابل «امن» است
📚(التحقيق، ج3، ص145)
در واقع، «وحشت» نه هر گونه ترسی، بلکه ترسی است که ناشی از نامانوس بودن و احساس غریبی و تنهایی کردن است.
🔸در تفاوتش با «نذر» (انذار) هم قبلا بیان شد که عموما «انذار» را اخص از «ترساندن» (تخویف) دانستهاند؛
▫️ برخی گفتهاند ترساندنی است از طریق سخن انجام میشود
📚(التحقيق، ج۱۲، ص۷۵)؛
▫️وبرخی توضیح دادهاند که ترساندنی است که موضع ترس، و چرایی ترسناک بودن را برای مخاطب آشکار میکند و ناشی از نوعی احسان و خیرخواهی از جانب انذاردهنده است و هرچه آن امری که سزاوار ترسیدن است عظیمتر باشد، این احسان بیشتر است.
📚(الفروق في اللغة، ص۲۳۷)
🔖جلسه 723 http://yekaye.ir/al-fater-35-23/
@Yekaye
📖اختلاف قرائت
🔹يخَوِّفُ أَوْلِياءَهُ
▪️این عبارت در قرائات مشهور به همین صورت «يُخَوِّفُ أَوْلِياءَهُ» قرائت شده است؛ اما:
▪️در قرائت ابن مسعود، ابن عباس، عکرمه و عطاء به صورت «يُخَوِّفُکُم أَوْلِياءَهُ: شما را از اولیای خود میترساند» است؛
▪️در روایت ابیّ بن کعب و نخعی، به صورت «يُخَوِّفُکُم بِأَوْلِياءِهِ» قرائت شده که به لجاظ معنایی شبیه حالت فوق است
و این «ب» را میتوان باء زائده دانست که «اولیاء» در همان نقش معنایی مفعول دوم باشد؛ و میتوان باءسببیت دانست که معنایش چیزی بوده شبیه اینکه «یخوفکم الشر باولیائه: شما را به وسیله اولیای خود از گزندهایی که قرار است به شما برسد میترساند»
▪️و در روایت سمین از همین دو نفر، به صورت «يُخَوِّفُ بِأَوْلِياءِهِ» (شبیه روایت مشهور، که فقط حرف «ب» اضافه دارد) روایت شده است.
▪️و در روایت ابوعمرو دانی و نخعی از ابنعباس به صورت «يُخَوِّفُکُم أَوْلِياءُهُ: اولیای شیطان هستند که شما را میترسانند» نیز روایت شده است.
📚(البحر المحيط، ج3، ص440 ؛ معجم القرائات، ج1، ص625)
@Yekaye
☀️1) امام سجاد ع در فرازی از دعای 25 صحیفه سجادیه میفرمایند:
خدایا ... و مرا و فرزندانم را از شیطان رانده شده پناه بده؛ که همانا تو ما را آفریدی و امر و نهی فرمودی و به پاداش آنچه بدان امر کردی مشتاق کردی و از عقابش بیم دادی؛
و برای ما دشمنی قرار دادی که دامهای کیدش را برای ما گسترده، او را نسبت به ما تسلطی بخشیدی که ما را نسبت به او چنان تسلطی ندادی: او را در سینه ما جای دادی و همچون خون در ما جاری ساختی، به طوری که اگر غافل شویم او غافل نشود و اگر فراموش کنیم او فراموش نکند، ما را از عقابت غافل میکند و ما را از غیر تو میترساند ...
خدایا، پس سلطه او بر ما را به سلطنت خویش درهم شکن تا اینکه با کثرت دعای به درگاه تو، او از دسترسی به ما حبس شود و ما درحالی که از کید او در عصمت قرار گرفتاه باشیم صبح کنیم ...
📚الصحيفة السجادية، (دعاء25: وَ كَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ لِوُلْدِهِ)
... وَ أَعِذْنِي وَ ذُرِّيَّتِي مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ، فَإِنَّكَ خَلَقْتَنَا وَ أَمَرْتَنَا وَ نَهَيْتَنَا وَ رَغَّبْتَنَا فِي ثَوَابِ مَا أَمَرْتَنَا وَ رَهَّبْتَنَا عِقَابَهُ، وَ جَعَلْتَ لَنَا عَدُوّاً يَكِيدُنَا، سَلَّطْتَهُ مِنَّا عَلَى مَا لَمْ تُسَلِّطْنَا عَلَيْهِ مِنْهُ، أَسْكَنْتَهُ صُدُورَنَا، وَ أَجْرَيْتَهُ مَجَارِيَ دِمَائِنَا، لَا يَغْفُلُ إِنْ غَفَلْنَا، وَ لَا يَنْسَى إِنْ نَسِينَا، يُؤْمِنُنَا عِقَابَكَ، وَ يُخَوِّفُنَا بِغَيْرِكَ ...
اللَّهُمَّ فَاقْهَرْ سُلْطَانَهُ عَنَّا بِسُلْطَانِكَ حَتَّى تَحْبِسَهُ عَنَّا بِكَثْرَةِ الدُّعَاءِ لَكَ فَنُصْبِحَ مِنْ كَيْدِهِ فِي الْمَعْصُومِينَ بِكَ...
@Yekaye