849) 📖 وَ لا يَحْسَبَنَّ الَّذينَ كَفَرُوا أَنَّما نُمْلي لَهُمْ خَيْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلي لَهُمْ لِيَزْدادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهينٌ 📖
💢ترجمه
و البته کسانی که کفر ورزیدند نباید چنین حساب نکنند که مهلتی که به آنان میدهیم برای خودشان بهتر است؛ فقط به آنها مهلت میدهیم تا گناهی بیفزایند و آنان را عذابی است خوارکننده.
سوره آلعمران (3) آیه 178
1397/8/28
11 ربیعالاول 1440
@Yekaye
🔹يحْسَبَنَّ
در آیه 169 همین سوره درباره ماده «حسب» توضیح داده شد که
▪️ماده «حسب»، در اصل در دو معنای اصلی «عدّ» یعنی «حساب کردن» و «شمردن» (إِنَّما يُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَيْرِ حِسابٍ؛ زمر/۱۰) و «کفایت کردن» (حَسْبُنَا اللَّهُ؛ آل عمران/۱۷۳) به کار میرود.
این ماده وقتی به صورت «حَسَبَ» بیاید صریحا در معنای شمردن و حساب کردن است؛
اما وقتی در وزن «حَسِبَ» (که ظاهرا مصدر آن فقط به صورت «حسبان» میآید، نه «حساب») به کار رود غالبا به معنای «ظن» و گمان میباشد؛ و آن را هم نه معنایی مستقل، بلکه برگرفته از همین معنای «شمردن» دانستهاند با این توضیح که در اصل معنایش این بوده که «حساب میکنم که از اموری باشد که رخ میدهد»؛
در واقع، معنای «حسب» به معنای «ظن»، اذغان به وقوع یک مطلب بر اساس حساب و کتابی است که احتمال آن واقعه را بالا برده است.
🔖جلسه 840 http://yekaye.ir/ale-imran-3-169/
📖اختلاف قرائت
🔹یحسبنّ
این کلمه در قرائات مختلف به صورتهای زیر قرائت شده است:
▪️قرائت اهل مکه (ابن کثیر) و اهل مدینه (نافع) و اهل بصره (ابوعمرو) و برخی از اهل کوفه (کسائی) یعقوب (از قراء عشره): لا يَحْسِبَنَّ.
▪️قرائت اهل شام (ابن عامر) و برخی از اهل کوفه (عاصم): لا يَحْسَبَنَّ.
▪️قرائت برخی از اهل کوفه (حمزه) و برخی قرائات غیرمشهور (مطوعی): لا تَحْسَبَنَّ.
📚مجمع البيان، ج2، ص892 ؛ البحر المحيط، ج3، ص443-444 ؛ معجم القرائات، ج1، ص629.
🔹وَ لا يَحْسَبَنَّ ... انَّما ... انَّما
▪️در اغلب قرائات که به صورت «یحسبن» قرائت کردهاند، این دو «انما» به ترتیب به صورت «أنما» و «إنما» قرائت شده است؛
▪️اما در قرائتی که به صورت «تحسبن» است هر دو به صورت «أنما» قرائت شده است.
▪️البته در برخی قرائات غیرمشهور (یحیی بن وثاب) «یحسبنّ ... إنما ... أنما» قرائت شده است.
📚البحر المحيط، ج3، ص444-445 ؛ معاني القرآن، ج1، ص248
@Yekaye
🔹نمْلي
▪️ماده «ملو» (که برخی آن را «ملی» دانستهاند) در اصل بر امتداد در چیزی دلالت دارد، در زمان یا در غیر آن
📚(معجم المقاييس اللغة، ج5، ص352).
▫️زمخشری چنین توضیح میدهد که معنای رایج این کلمه «کسی را به حال خود واگذاشتن» است و اصل این کلمه در «أملی لفَرَسه» به معنای این بوده که شخص اسبش را به چراگاهی میبرده و آن را در آنجا رها میکرده تا هرچقدرخواست بچَرَد؛ و از این معنا، برای مهلت دادن به افراد استعاره گرفته شده است.
📚(الکشاف، ج1، ص444)
▪️«ملیّ» (بر وزن فعیل) (وَ اهْجُرْنِي مَلِيًّا؛ مريم/46) به معنای مدتی طولانی در زمانه است
📚(مفردات ألفاظ القرآن، ص777).
▪️و «املاء» (فَأَمْلَيْتُ لِلْكافِرينَ ثُمَّ أَخَذْتُهُم؛ حج/44) به معنای طول دادن در زمان است
📚(مجمع البيان، ج2، ص893)
که غالبا در معنای مهلت دادن و طولانی کردن عمر به کار میرود
📚(البحر المحيط، ج3، ص443).
▫️این معنای مهلت دادن و به تاخیر انداختن بهقدری در این ماده رایج شده که برخی اصل معنای این ماده را همین دانسته و گفتهاند امتداد و توسعه از لوازم مهلت دادن است.
📚 (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج11، ص176)
▫️ و برخی هم هر دو نکته را در معنای این ماده دخیل دانسته و گفتهاند «املاء» به معنای مهلت دادنی است که شخص در آن مهلت در توسعه و گشایش و راحتی باشد.
📚(كتاب العين، ج8، ص344)
🚫البته گاهی در ماده «ملل» - که در معنای القا کردن مطلب می باشد (فَلْيُمْلِلْ وَلِيُّهُ بِالْعَدْلِ؛ بقرة/282) – قلب رخ می دهد و «ل» دوم آن به «ی» تبدیل میشود و به صورت «ملی» درمیآید (فَهِيَ تُمْلى عَلَيْهِ بُكْرَةً وَ أَصِيلًا [الفرقان/5) که باید تفاوت آن با ماده «ملو» را مد نظر قرار داد؛ و در مورد آیه «الشَّيْطانُ سَوَّلَ لَهُمْ وَ اَمْلى لَهُمْ» (محمد/25) که به معنای «به آنها مهلت میدهد» [= آنان را میفریبد که گویی هنوز مهلت دارید] است، قرائتی به صورت «اُمْلِى لَهُمْ» هست که در این صورت از همین باب اخیر است و به معنای «بر آنان القا میکند» میباشد
📚(مفردات ألفاظ القرآن، ص777)
و برخی با توجه به اینکه معنای محصلی برای «مهلت دادن شیطان» نیافتهاند در همان قرائت رایج نیز این کلمه را از باب «القا کردن» (ماده «ملی» که از «ملل»قلب شده) دانستهاند.
📚 (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج11، ص177)
🔖درباره ماده «ملل» و قلب فوق، قبلا در جلسه 601 توضیح داده شد: http://yekaye.ir/al-kahf-18-20/
📿ماده «ملو» یا «ملی» (بدون احتساب آیه 5 سوره فرقان که در بالا گذشت) جمعا 9 بار در قرآن کریم به کار رفته است که غیر از کلمه «ملیّاً» (مریم/46)، همواره به صورت فعل باب افعال به کار رفته است.
@Yekaye
🔹«الْإِثْمَ»
قبلا بیان شد که
▪️ ماده «أثم» در اصل بر تعلل ورزیدن و به تاخیر انداختن انداختن میکند؛ و بر همین اساس، برخی گفتهاند که اساسا اسمی شده است برای کارهایی که ثواب را به عقب میاندازد؛ و ظاهرا به همین مناسبت است که در زبان فارسی، گاه آن را به «گناه» ترجمه میکنند.
البته برخی از اهل لغت گفتهاند که اصل کلمه «إثم» دلالت بر «تقصیر» (= کوتاهی ورزیدن، چرا که تقصیر از «قصر» به معنای «کوتاهی» میآید) میکند که در زبان فارسی کلمه «تقصیر» (خصوصا وقتی به صورت تعبیر «قصور و تقصیر» به کار میرود؛ اولی برای کمکاریای که شخص در آن مقصر نباشد، و دومی در جایی است که شخص مقصر باشد)، بخوبی معنای «إثم» را میرساند.
و برخی گفتهاند «إثم» گاه در مستقیما به معنای «خمر (= شراب) به کار میرود و از این جهت است انسان را به باز ماندن از خیرات میاندازد.
🔖جلسه 253 http://yekaye.ir/al-aaraf-7-33/
🔸درباره تفاوت «إثم» با «خطا» و «ذنب» هم بیان شد که: در «خطا» لزوما تعمدی در کار نیست، اما «إثم» در جایی است که تنبلی و کمکاری در انجام وظیفه رخ دهد؛ و «ذنب» مشخصا در مورد کار زشت و قبیحی که بد بودنش مورد اذعان و اعتراف خود فرد است به کار میرود.
🔖جلسه 362 http://yekaye.ir/al-alaq-96-16/
🔸همچنین گذشت که در قرآن کریم برای «گناه» از تعابیر «ذنب» و «إثم» و «جرم» استفاده شده؛ اما در بحث عبرتگیری از عاقبت گناهکاران، از این سه واژه، فقط اصطلاح «مجرم» را به کار برده است؛ و برای چرایی این احتمالاتی بیان شد:
🔖جلسه 119، تدبر2 http://yekaye.ir/an-naml-027-69/
@Yekaye
🔹«مُهین»
قبلا بیان شد که
▪️ماده «هون» به معنای «خواری و ذلت»، و «مُهین» به معنای وضعیت خوارکننده است.
▪️با توجه به اینکه این کلمه گاه با بار معنایی مثبت هم به کار رفته، برخی مدعی شدهاند که این ماده در اصل خود در دو معنای مختلف به کار رفته و معنای دیگر آن، سکون و سکینه می باشد که کلمه «هَوْن» به معنای با وقار و سکینه (يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنا؛ فرقان/۶۳) از این معنی میباشد؛ اما اغلب بر این باورند که اصل این ماده تنها همان در معنای ذلت و خواری است و در مواردی مانند آیه فوق، از این جهت است که در برخی موقعیتها سزاوار است که انسان خود را کوچک ببیند و سرکشی نکند.
🔸در تفاوت «هون» و «ذلت» (یا «اهانت» و «اذلال: ذلیل کردن») گفتهاند که در ذلت و ذلیل کردن، همواره شخصی از موضع بالا دیگری را به کرنش در برابر خویش وادار میسازد؛ اما در هون و اهانت، وی را تحقیر میکند و طوری با وی رفتار مینماید که گویی او شخص قابل اعتنایی نیست؛ لذا نقطه مقابل ذلت (اذلال)، عزت (اعزاز) است، ولی نقطه مقابل هون (اهانت)، کرامت (اکرام) میباشد.
🔖جلسه 545 http://yekaye.ir/al-ahzab-33-57/
@Yekaye
☀️1) محمد بن مسلم میگوید:
از امام باقر ع پرسیدم: لطفا بفرمایید در مورد کافر که مرگ برایش بهتر است یا زندگی؟
فرمودند: مرگ برای مومن و کافر بهتر است!
گفتم: چرا؟
فرمودند: چون خداوند میفرماید «ؤ آنچه نزد خداوند است برای نیکان بهتر است» (آل عمران/198) و میفرماید « و البته کسانی که کفر ورزیدند نباید چنین حساب نکنند که مهلتی که به آنان میدهیم برای خودشان بهتر است؛ فقط به آنها مهلت میدهیم تا گناهی بیفزایند و آنان را عذابی است خوارکننده.» (آل عمران/178)
📚تفسير العياشي، ج1، ص207
عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: قُلْتُ لَهُ أَخْبِرْنِي عَنِ الْكَافِرِ الْمَوْتُ خَيْرٌ لَهُ أَمِ الْحَيَاةُ؟
فَقَالَ الْمَوْتُ خَيْرٌ لِلْمُؤْمِنِ وَ الْكَافِرِ.
قُلْتُ وَ لِمَ؟
قَالَ: لِأَنَّ اللَّهَ يَقُولُ «وَ ما عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ لِلْأَبْرارِ» وَ يَقُولُ «وَ لا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّما نُمْلِي لَهُمْ خَيْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهِينٌ»
📚شبیه این عبارات از امیرالمومنین ع نیز روایت شده است (شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد، ج20، ص344)
✅ تبصره
توجه شود که این گونه روایات ناظر به جهت و حیثیت خاصی است؛ وگرنه روایات فراوانی دارد که انسان مومن از خداوند تقاضای طول عمر کند تا بر حسناتش بیفزاید و مقامش در آخرت را بالا ببرد.
@Yekaye
☀️2) یونس بن عبدالرحمن میگوید:
به امام باقر ع عرض گردم: آیا رسول الله ص دخترش را به ازدواج با فلانی درآورد؟
فرمود: بله.
گفتم: پس چگونه دختر دیگرش را هم به همسری او درآورد؟
فرمود: او چنین کرد؛ و خداوند نازل فرمود «و البته کسانی که کفر ورزیدند نباید چنین حساب نکنند که مهلتی که به آنان میدهیم برای خودشان بهتر است؛ فقط به آنها مهلت میدهیم تا گناهی بیفزایند و آنان را عذابی است خوارکننده.» (آل عمران/178)
📚تفسير العياشي، ج1، ص207
عَنْ يُونُسَ رَفَعَهُ قَالَ: قُلْتُ لَهُ زَوَّجَ رَسُولُ اللَّهِ ص ابْنَتَهُ فُلَاناً؟
قَالَ نَعَمْ.
قُلْتُ فَكَيْفَ زَوَّجَهُ الْأُخْرَى؟
قَالَ قَدْ فَعَلَ، فَأَنْزَلَ اللَّهُ «وَ لا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّما نُمْلِي لَهُمْ خَيْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ» إلى «عَذابٌ مُهِينٌ».
@Yekaye
☀️3) از امیرالمومنین ع روایت شده است:
بسا كسى كه با نعمتى كه بدو دهند، به تدریج [به سوی عذاب] کشانده شود؛ و با پردهاى كه بر گناه او پوشند فريفته گردد، و با سخن نيكی كه در بارهاش گويند به فتنه افتد؛ و خدا هيچ كس را نيازمود به چیزی همچون مهلتى كه بدو عطا فرمود؛ که خداوند عز و جل فرمود: «فقط به آنها مهلت میدهیم تا گناهی بیفزایند» (آل عمران/178)
📚تحف العقول، ص203؛ نهجالبلاغه، حکمت 116
روي عن أمير المؤمنين ع قَالَ:
كَمْ مِنْ مُسْتَدْرَجٍ بِالْإِحْسَانِ إِلَيْهِ وَ كَمْ مِنْ مَغْرُورٍ بِالسَّتْرِ عَلَيْهِ وَ كَمْ مِنْ مَفْتُونٍ بِحُسْنِ الْقَوْلِ فِيهِ وَ مَا ابْتَلَى اللَّهُ عَبْداً بِمِثْلِ الْإِمْلَاءِ لَهُ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ «إِنَّما نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدادُوا إِثْماً»
@Yekaye
☀️4) حلبی از امام صادق ع روایت میکند که ایشان فرمودند:
هنگامی که امام حسین ع به شهادت رسید خاندان ما در مدینه ندایی شنیدند که میگوید: امروز بلایی بر این امت نازل شد که دیگر خوشی نخواهند دید تا اینکه قائمتان قیام، و دلهایتان را خنک کند و دشمنتان را به قتل برساند و یکی را با بسیار پاسخ دهد.
پس ترسیدند و گفتند: این سخن نشان میدهد که واقعه تلخی رخ داده که ما از آن خبر نداریم.
و هنگامی که خبر شهادت امام حسین ع بدانها رسید آن را همان دانستند چرا که این واقعه در همان شبی بود که آن گوینده چنان گفته بود.
[حلبی میگوید:] گفتم: فدایت شوم! تا به کی [قرار است] شما و ما در این کشتار و ترس و شدت بسر بریم؟!
فرمودند: تا اینکه هفتاد مرحله طی شود [یا: تا اینکه هفتاد تن از جوانان ما شهید شوند] و نوبت به هفتادمی برسد؛
و چون وقت هفتادمی فرا رسد پرچمها [یا: نشانهها] روی آورند در پی هم، گویی که همچون نخ تسبیح به صف شدهاند؛
پس هر که آن زمانه را درک کند چشمش روشن شود!
همانا هنگامی که امام حسین ع شهید شد شخصی نزدشان آمد در حالی که در لشکر بودند؛ و فریادی زد و منع شد.
گفت: چگونه فریاد نزنم در حالی که رسول الله ص ایستاده و یکبار به زمین مینگرد و بار دیگر به جماعت شما؛ و من میترسم که او بر اهل زمین نفرین کند و هر که در آن استهلاک گردد.
برخی به همدیگر گفتند: این انسانی دیوانه است!
اما توابین گفتند: خدا به دادمان برسد که با خود چه کردیم! به خاطر پسر سمیه سرور جوانان بهشت را کُشتیم؛ پس بر عبیدالله بن زیاد شوریدند و بر آنان گذشت آنچه گذشت.
گفتم: فدایت شوم! آن فریادزننده که بود؟!
فرمود: ما او را جز جبرئیل نمیدانیم! اگر به او اذن داده میشد صیحهای بر آنان میزد که که روحهایشان از بدنهایشان برکنده، و به آتش افکنده میشد؛ ولیکن بدانان مهلت داده شد «تا بر گناه بیفزایند و آنان را عذابی است» دردناک.
📚كامل الزيارات، ص337
حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِيدِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الصَّفَّارِ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ مَعْرُوفٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْأَصَمِّ عَنِ الْحُسَيْنِ عَنِ الْحَلَبِيِّ قَالَ: قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع:
لَمَّا قُتِلَ الْحُسَيْنُ ع سَمِعَ أَهْلُنَا قَائِلًا يَقُولُ بِالْمَدِينَةِ الْيَوْمَ نَزَلَ الْبَلَاءُ عَلَى هَذِهِ الْأُمَّةِ فَلَا تَرَوْنَ فَرَحاً حَتَّى يَقُومَ قَائِمُكُمْ فَيَشْفِيَ صُدُورَكُمْ وَ يَقْتُلَ عَدُوَّكُمْ وَ يَنَالَ بِالْوَتْرِ أَوْتَاراً.
فَفَزِعُوا مِنْهُ وَ قَالُوا: إِنَّ لِهَذَا الْقَوْلِ لَحَادِثاً قَدْ حَدَثَ مَا لَا نَعْرِفُهُ. فَأَتَاهُمْ خَبَرُ قَتْلِ الْحُسَيْنِ ع بَعْدَ ذَلِكَ فَحَسِبُوا ذَلِكَ فَإِذَا هِيَ تِلْكَ اللَّيْلَةُ الَّتِي تَكَلَّمَ فِيهَا الْمُتَكَلِّمُ .
فَقَالَ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِلَى مَتَى أَنْتُمْ وَ نَحْنُ فِي هَذَا الْقَتْلِ وَ الْخَوْفِ وَ الشِدَّةِ؟
فَقَالَ حَتَّى يَأْتِيَ سَبْعُونَ فَرَجاً أَجْوَابٌ [حَتَّى مَاتَ سَبْعُونَ فَرْخاً أَخُو أَب] وَ يَدْخُلَ وَقْتُ السَّبْعِينَ فَإِذَا دَخَلَ وَقْتُ السَّبْعِينَ أَقْبَلَتِ الرَّايَاتُ [الْآيَاتُ] تَتْرَى كَأَنَّهَا نِظَامٌ فَمَنْ أَدْرَكَ ذَلِكَ الْوَقْتَ قَرَّتْ عَيْنُهُ. إِنَّ الْحُسَيْنَ ع لَمَّا قُتِلَ أَتَاهُمْ آتٍ وَ هُمْ فِي الْعَسْكَرِ فَصَرَخَ؛ فَزُبِرَ. فَقَالَ لَهُمْ: وَ كَيْفَ لَا أَصْرُخُ وَ رَسُولُ اللَّهِ ص قَائِمٌ يَنْظُرُ إِلَى الْأَرْضِ مَرَّةً وَ إِلَى حِزْبِكُمْ مَرَّةً وَ أَنَا أَخَافُ أَنْ يَدْعُوَ اللَّهَ عَلَى أَهْلِ الْأَرْضِ فَأَهْلِكَ فِيهِمْ.
فَقَالَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ هَذَا إِنْسَانٌ مَجْنُونٌ.
فَقَالَ التَّوَّابُونَ: يَا لَلَّهِ [تَاللَّهِ] مَا صَنَعْنَا لِأَنْفُسِنَا قَتَلْنَا لِابْنِ سُمَيَّةَ سَيِّدَ شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ؛ فَخَرَجُوا عَلَى عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ زِيَادٍ فَكَانَ مِنْ أَمْرِهِمْ مَا كَانَ.
قَالَ فَقُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ مَنْ هَذَا الصَّارِخُ؟
قَالَ مَا نَرَاهُ إِلَّا جَبْرَئِيلَ ع أَمَا إِنَّهُ لَوْ أُذِنَ لَهُ فِيهِمْ لَصَاحَ بِهِمْ صَيْحَةً يَخْطَفُ بِهِ أَرْوَاحَهُمْ مِنْ أَبْدَانِهِمْ إِلَى النَّارِ وَ لَكِنْ أُمْهِلَ لَهُمْ «لِيَزْدادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذابٌ» أَلِيمٌ.
@Yekaye
✅ توجه
سنت املاء و استدراج بسیار به هم نزدیک است، از این رو، روایاتی که در باب استدراج در جلسه 509 گذشت نیز همگی بدینجا نیز مربوط میشود:
🔖 http://yekaye.ir/al-qalam-68-44/
☀️5) امام سجاد در فرازی از دعای بیستم صحیفه سجادیه می فرمایند:
خداوند بر محمد و آل محمد درود فرست و مرا از هدایت درستی بهره مند ساز که آن را با چیزی عوض نکنم؛ و راه حقی که از آن منحرف نشوم؛ نیت رشدی که در آن شک نکنم؛ و بر عمرم بیفزا مادامی که عمرم در راه طاعت تو خرج میشود، اما هنگامی که عمرم چراگاه شیطان شد مرا قبض روح کن پیش از آنکه خشم تو بر من پیشی گیرد یا غضبت بر من مستحکم گردد.
📚الصحيفة السجادية، دعاء20 (وَ كَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ فِي مَكَارِمِ الْأَخْلَاقِ وَ مَرْضِيِّ الْأَفْعَالِ)
... اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ مَتِّعْنِي بِهُدًى صَالِحٍ لَا أَسْتَبْدِلُ بِهِ، وَ طَرِيقَةِ حَقٍّ لَا أَزِيغُ عَنْهَا، وَ نِيَّةِ رُشْدٍ لَا أَشُكُّ فِيهَا، وَ عَمِّرْنِي مَا كَانَ عُمُرِي بِذْلَةً فِي طَاعَتِكَ، فَإِذَا كَانَ عُمُرِي مَرْتَعاً لِلشَّيْطَانِ فَاقْبِضْنِي إِلَيْكَ قَبْلَ أَنْ يَسْبِقَ مَقْتُكَ إِلَيَّ، أَوْ يَسْتَحْكِمَ غَضَبُكَ عَلَيَّ.
@Yekaye
.
1⃣ ) «وَ لا یحْسَبَنَّ الَّذینَ كَفَرُوا أَنَّما نُمْلی لَهُمْ خَیرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلی لَهُمْ لِیزْدادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهینٌ»
خداوند حتی به افراد بد هم مهلت میدهد؛
این گونه نیست که هرکه عمر بیشتری کرد و مهلت بیشتری برای سوءاستفاده از عمر و سرمایهاش داشت، این سوء استفادهها واقعا به نفعش تمام شود؛ بلکه این مهلتها سنت خداوند است تا کار بر آنها سخت و سختتر شود و اگر مسیر جهنم را در پیش گرفته، چنان جلو برود که جهنمی شدنش برایش قطعی شود.
@Yekaye
.
2⃣ «وَ لا یحْسَبَنَّ الَّذینَ كَفَرُوا أَنَّما نُمْلی لَهُمْ خَیرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلی لَهُمْ لِیزْدادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهینٌ»
مهلت و امکاناتی که خداوند به افراد میدهد دلیل ارج و قرب آنان نیست؛ بلکه عمل خود افراد است که آنان را بها میدهد ویا مایه پست و خوار شدنشان میگردد.
به تعبیر دیگر،
مهلتهاى الهى، نشانهى محبوبیت نیست؛ و نعمتهای الهی به شرطى سودمند هستند كه در راه رشد و خیر قرار گیرند، نه شرّ و گناه.
📚(تفسیر نور، ج2، ص207)
@Yekaye
.
3⃣ «وَ لا یحْسَبَنَّ الَّذینَ كَفَرُوا أَنَّما نُمْلی لَهُمْ خَیرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلی لَهُمْ لِیزْدادُوا إِثْماً ...»
عدهای هستند که نهتنها فرصتها را از دست میدهند، بلکه از فرصتها جهت تضییع و نابودی خویش و بدتر شدن وضع خود استفاده میکنند!
با اینکه خودشان فکر میکنند که از این فرصت دارند سود میبرند!
@Yekaye
.
4⃣ «وَ لا یحْسَبَنَّ الَّذینَ كَفَرُوا أَنَّما نُمْلی لَهُمْ خَیرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلی لَهُمْ لِیزْدادُوا إِثْماً»
كفر، مانع شناخت حقیقت است.
📚(تفسیر نور، ج2، ص207)
@Yekaye
.
5⃣ «وَ لا یحْسَبَنَّ ... خَیرٌ لِأَنْفُسِهِمْ»
همه انسانها دنبال خیر هستند، لكن بعضى در مصداق اشتباه مىكنند.
📚(تفسیر نور، ج2، ص207)
@Yekaye
.
6⃣ «نُمْلِی لَهُمْ ... نُمْلِی لَهُمْ»
كوتاه یا بلند بودن عمر و زمان رفاه، به دست خداست.
📚(تفسیر نور، ج2، ص207)
@Yekaye
.
7⃣ «وَ لا یحْسَبَنَّ الَّذینَ كَفَرُوا أَنَّما نُمْلی لَهُمْ خَیرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلی لَهُمْ لِیزْدادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهینٌ»
🌀شبهه
آیا خداوند دوست دارد که افراد زیاد گناه کنند؟! پس چگونه است که فرموده «نُمْلی لَهُمْ لِیزْدادُوا إِثْماً: مهلت میدهیم تا گناهی بیفزایند»؟
💐پاسخ
🍃الف. حرف «ل» در اینجا لام غایت است نه لام تعلیل؛ یعنی آیه غایت مترتب بر مهلت خدا را شرح میدهد؛ شبیه آیه فَالْتَقَطَهُ آلُ فِرْعَوْنَ لِیكُونَ لَهُمْ عَدُوًّا وَ حَزَناً: پس خاندان فرعون، او را [از آب] برگرفتند تا سرانجام دشمنِ [جانِ] آنان و مایه اندوهشان باشد» (قصص/8) که میدانیم که غرض آل فرعون از پذیرش موسی به فرزندی این بود که مایه سرورشان شود اما نهایتش این شد که عامل ناراحتی آنان شد.
📚(مجمع البیان، ج2، ص893)
🍃ب. منظور آیه این است که «کافران گمان نکنند که مهلت ما بدانان، علامت رضایت ما از آنهاست، بلکه این برایشان بد است زیرا ما مهلت دادیم و آنان گناهشان بیشتر میشود و سزاوار عذاب دردناک میگردند.
📚(ابوالقاسم بلخی، به نقل از مجمع البیان، ج2، ص893)
🍃ج. زیاد شدن گناه «علت مهلت دادن است» ولی این گونه نیست که علت هر کاری، هدف و غرض از آن کار باشد. مثلا میگویید به خاطر فقر و ناتوانی از جنگ برگشتم. در اینجا فقر و ناتوانی علت برگشتن است، اما غرض از برگشتن نیست. زیاد شدن گناه، علت مهلت دادن بوده، بدین معناست که در علم خداوند معلوم بوده که آنها بر گناهشان میافزایند و برای اینکه این امر محقق شود به آنها مهلت کافی داده میشود.
📚(الکشاف، ج1، ص444)
🍃د. این از باب تقدیم و تاخیر است؛ یعنی مفاد آیه مقدم و مؤخر بیان شده و مقصود این بوده که «آنان گمان میکنند که این مهلتی که به آنها دادهایم برای این است که گناه کنند؛ در حالی که ما مهلتی دادیم که برای خویش بهتر باشند [یعنی از این مهلت ما استفاده کنند و به توبه و عمل خیر روی آورند].
📚 (اخفش و اسکافی، به نقل مجمعالبیان، ج2، ص894)
اما بر این قول اشکال شده که اگر چنین میبود باید اولین «انما» مکسور (إنما) و دومین «انما» مفتوح (أنما) میآمد
📚(مجمعالبیان، ج2، ص894)
که در بحث اختلاف قرائات اشاره شد که چنین قرائتی هم هست؛ پس این به عنوان یکی از معانی آیه میتواند مورد نظر بوده باشد.
🔖 https://eitaa.com/yekaye/3500
🍃ه. این جمله خبر دادن خداوند است از گمان آنها درباره اینکه عاقبت امرشان به کجا میانجامد؛ یعنی آنان گمان میکنند که این مهلت دادن نهایتا به نفع آنها خواهد بود؛ در حالی که این نهایتا به ضرر آنها خواهد بود و فقط بار گناهانشان اضافه میشود.
📚(این مطلب را ماتریدی به عنوان یکی از تفاسیر معتزله، از این آیه نقل و در آن مناقشه میکند؛ به نقل از البحر المحیط، ج3، ص446)
🍃و. ...
@Yekaye
.
8⃣ «وَ لا یحْسَبَنَّ الَّذینَ كَفَرُوا أَنَّما نُمْلی لَهُمْ خَیرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلی لَهُمْ لِیزْدادُوا إِثْماً»
طول عمر مهم نیست، بهره از عمر مهم است.
📚(تفسیر نور، ج2، ص207)
عمری که حاصلش افزودن گناه باشد نبودنش قطعا بهتر است.
🔖حدیث 5 https://eitaa.com/yekaye/3512
@Yekaye
.
9⃣ «وَ لا یحْسَبَنَّ ... أَنَّما نُمْلی لَهُمْ خَیرٌ لِأَنْفُسِهِمْ ... لَهُمْ عَذابٌ مُهِینٌ»
زود قضاوت نكنید، [برای قضاوت کردن] پایان كار و آخرت را نیز به حساب بیاورید.
📚 (تفسیر نور، ج2، ص207)
@Yekaye