eitaa logo
یک آیه در روز
1.9هزار دنبال‌کننده
114 عکس
8 ویدیو
24 فایل
به عنوان یک مسلمان، لازم نیست که روزی حداقل در یک آیه قرآن تدبر کنیم؟! http://eitaa.com/joinchat/603193344C313f67a507 سایت www.yekaye.ir نویسنده (حسین سوزنچی) @souzanchi @HSouzanchi گزیده مطالب: @yekAaye توضیح درباره کانال https://eitaa.com/yekaye/917
مشاهده در ایتا
دانلود
. 7⃣ «فَبَشَّرْناها بِإِسْحاقَ وَ مِنْ وَراءِ إِسْحاقَ يَعْقُوبَ» می‌دانیم که حضرت اسحاق ع، فرزند حضرت ابراهیم ع است؛ و حضرت یعقوب ع، فرزند حضرت اسحاق ع. اینکه یک زن نازا را به آوردن بچه بشارت دهند، طبیعی است؛ اما چرا بعد از این بشارت، آمدن یعقوب بعد از اسحاق را هم بشارت داد؟ 🔹الف. می‌خواهد به او بشارت دهد که نه‌تنها فرزندی خواهی آورد، بلکه فرزندت هم فرزندی خواهد آورد 📚(المیزان، ج10، ص323) و در واقع، بشارت فقط به فرزند آوردن نیست، بلکه بشارتی است که اساساً نسل شما ادامه خواهد یافت؛ چرا که: از بهترين بشارتها، نعمتى مستمر و دنبالهدار است. 📚(تفسير نور، ج4، ص91) 🍃ب. با این بشارت، نه‌تنها برخوردار شدن وی از یک فرزند را نشان می‌دهد، بلکه عملا به او مژده می‌دهد که فرزند تو پیامبری است بین دو پیامبر؛ ‌یعنی خدا به تو فرزندی می‌دهد که پیامبر است و پدر و پسرش هم پیامبر بوده‌اند. 📚 (ابن عباس، به نقل از مجمع البيان، ج5، ص273) 🍃ج. چه‌بسا با آوردن تعبیر «من وراء اسحاق یعقوب» می‌خواهد به وجه تسمیه حضرت یعقوب اشاره کند (که یعقوب کسی است که عقب دیگری می‌آید، و با این تعبیر بفهماند که این عقب بودن، منظور عقب بودن و در پی پدرش اسحاق بودن است) و غیرمستقیم مطلب غلطی که در تورات تحریف‌شده موجود است را برملا سازد؛ و آن اینکه در تورات آمده که حضرت اسحاق بچه‌دار نمی‌شد و به درگاه خداوند دعا کرد و همسرش دوقلو باردار شد و فرزند اولش را «عیسو» نامیدند و دومی چون در عقب عیسو آمد و عقب او را گرفته بود، یعقوب نامیده شد. 📚 (المیزان، ج10، ص323) @Yekaye
. 8⃣«أَوْجَسَ مِنْهُمْ خِيفَةً ... فَبَشَّرْناها گاه در لابلاى دلهره‌ها، بشارت هم وجود دارد. 📚(تفسير نور، ج4، ص91) @Yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
859) 📖 قالَتْ يا وَيْلَتى أَ أَلِدُ وَ أَنَا عَجُوزٌ وَ هذا بَعْلي شَيْخاً إِنَّ هذا لَشَيْءٌ عَجيبٌ 📖 💢ترجمه گفت: ای وای! آیا من بچه آورم در حالی که پیرزنی هستم و این شوهرم است که پیرمرد است. همانا این واقعاً چیز عجیبی است! سوره هود (11) آیه 72 1397/9/27 10 ربیع‌الثانی 1440 ▪️سالروز وفات حضرت معصومه سلام الله علیها را به همه محبان اهل بیت علیهم السلام تسلیت عرض می‌کنم▪️ @Yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹يا وَيْلَتَى ▪️اصل این کلمه‌ برای ابراز مصیبت به کار می‌رود؛ اما زنان وقتی از یک امری تعجب می‌کنند نیز این کلمه را به کار می‌برند. ترجمه تحت‌اللفظی آن «ای وای بر من» می‌شود؛ اما کاربرد آن بویژه در این موقعیت شبیه کاربرد «ای وای» در فارسی است. الف آخر آن را اصطلاحا «الف ندبه» می گویند (الفی که هنگام غم و غصه به کلمه اضافه می‌شود) 📖اختلاف قرائت ▪️حرکت پایانی این کلمه، در قرائت اهل کوفه (حمزه و کسائی و عاصم) و بصره (ابوعمرو) و نیز در قرائت خلف (از قراء عشره) و اعمش (از قراء اربعه عشر) و اعشی (از قراء غیرمشهور به صورت اماله قرائت شده است، چرا که الف آن بدل از یاء است. ▪️حسن (از قراء اربعه عشر) و ابن قطیب آن را به صورت یاء قرائت کرده‌اند. (يا وَيْلَتى) ▪️و بقیه به صورت فتحه واضح قرائت کرده‌اند. ▪️و در روایتی از رویس (یکی از راویان قرائت یعقوب، از قراء عشره) هنگام وقف، کلمه را به هاء سَکت وقف می‌کرده است: یا ویلتاه. 📚البحر المحيط، ج6، ص183 ؛ معجم القرائات، ج4، ص102-104 @Yekaye
🔹أَ أَلِدُ قبلا بیان شد که ▪️ماده «ولد» به معنای فرزند است و آنچه از نسل شخصی ادامه پیدا کند؛ و فعل «وَلَدَ» هم به معنای «فرزند آورد» (فعل پدر و مادر) است، نه به معنای «متولد شد» (فعل فرزند). 📚جلسه 332 http://yekaye.ir/al-balad-90-3/ 🔸وقتی این ماده در افعال مضارع قرار می‌گیرد حرف «و» آن که ساکن می‌شود، ساقط می‌گردد؛ و از این رو، «ألِدُ» در اصل «أوْلِدُ» بوده است که به صورت «ألِدُ» درآمده است 🔹و واضح است که در اینجا همزه اول همزه استفهام است (استفهام انکاری)‌ و همزه دوم، همزه صیغه متکلم وحده است. 📖 أَ أَلِدُ ▪️در اینکه دو همزه پیاپی را چگونه قرائت کنند، رایج‌ترین قرائت این است که هر دو را واضح (نبر همزه) ادا کنند؛ ▪️اما در برخی قرائات اولی را واضح (نبر) و در دومی تسهیل اعمال کرده، ▪️و برخی بالعکس ادا کرده‌اند. ▪️همچنین برخی برای این تسهیل، به گونه‌ای تلفظ می‌کنند که گویی یک الف دیگر هم در این بین وجود دارد (أ ا ا لد) ▪️و در روایت جمال از حلوانی از هشام (یکی از قراء عشره) به صورت «آ أ لِدُ» (که در اصل «أ ا ألد» یعنی هر دو همزه واضح ادا شده و حرف الفی هم برای تسهیل بین این دو قرار گرفته، و سپس همزه اول و الف در هم به صورت مد ادغام شده) ادا شده است. 📚معجم القرائات، ج4، ص104 @Yekaye
🔹 عَجُوزٌ ▪️در مورد ماده «عجز» ▫️برخی بر این باورند که این ماده از ابتدا در دو معنای متفاوت به کار رفته است: 🔸 یکی معنای ضعف و ناتوانی [که تعبیر عَجز در فارسی هم به همین معنا به کار می‌رود] (أَ عَجَزْتُ أَنْ أَكُونَ مِثْلَ هذَا الْغُراب؛ مائده/31)؛ و از همین باب است که به زنی که پیر شده باشد «عجوز» می گویند (إِلاَّ عَجُوزاً فِي الْغابِرينَ؛ شعراء/171 و صافات/135)؛ 🔸 و دیگری به معنای دنباله و موخره‌ی چیزی. 📚(معجم المقاييس اللغة، ج4، ص232) ▫️در مقابل برخی کوشیده‌اند این دو معنا را به هم برگردانند؛ بر این اساس، برخی بر این باورند که این ماده در اصل بر همان معنای دنباله و تاخر از چیزی دلالت دارد «عَجُزِ» انسان (باسن) همان پشت و دنباله اوست و به این مناسبت برای پشت و دنباله هر چیزی از این ماده استفاده کرده اندن چنانکه به ریشه‌های درخت هم «أعجاز» (جمعِ «عَجُز») گویند: «کَأَنَّهُمْ أَعْجازُ نَخْلٍ مُنْقَعِرٍ» (قمر/20) و به همین مناسبت برای اشاره به قصور از انجام کار و در نقطه مقابل قدرت [که بنوعی احاطه بر چیزی است] به کار رفته است. 📚(مفردات ألفاظ القرآن، ص547) ▫️اما برخی اصل این ماده را همان «ناتوانی» و نقطه مقابل «قدرت» دانسته‌اند و گفته‌اند وجه تسمیه ریشه درخت به «عجُز» آن است که ریشه قسمت ضعیف درخت است و برای سالم ماندنش نیاز است که در محافظت خاک بماند و آب از او قطع نشود. 📚(التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج8، ص38) ▪️وقتی این ماده به باب افعال (أعجز) می‌رود متعدی می‌شود و به معنای «ناتوان کردن» و «به عجز درآوردن» به کار می‌رود «لَنْ نُعْجِزَ اللَّهَ فِي الْأَرْضِ وَ لَنْ نُعْجِزَهُ هَرَباً» (جن/12) که اسم فالع آن «مُجِز» (به عجز درآورنده) می‌شود «وَ اعْلَمُوا أَنَّكُمْ غَيْرُ مُعْجِزِي اللَّهِ» (توبة/2) «وَ ما أَنْتُمْ بِمُعْجِزِينَ فِي الْأَرْضِ» (شورى/31) و وقتی به باب مفاعله می‌رود به معنای آن است که گمان می‌کند می‌تواند دیگری را به عجز درآورد: «وَ الَّذِينَ سَعَوْا فِي آياتِنا مُعاجِزِينَ» (حج/51) و پیرزن را هم به همین مناسبت «عجوز» گفته‌اند که از انجام بسیاری از کارها ناتوان است. 📚(مفردات ألفاظ القرآن، ص547) 📿ماده «عجز» و مشتقات آن 26 بار در قرآن کریم به کار رفته است. @Yekaye
🔹شَيْخاً ▪️ماده «شیخ» با همین کلمه «شیخ» به معنای پیرمرد رایج است که اگر مونث (پیرزن) باشد «شیخة» گویند 📚(معجم مقاييس اللغه، ج3، ص234) در واقع «شیخ» کسی است که سنش زیاد باشد، و به این مناسبت، به کسانی هم که علم زیادی دارند «شیخ»‌می‌گویند از این جهت شأن کسی که شیخ [پیرمرد] شده این است تجارب و معارفش فزونی یافته باشد 📚(مفردات ألفاظ القرآن، ص468). ▪️برخی بر این باورند که در کلمه «شیخ» علاوه بر دلالت بر سن زیاد، نوعی مفهوم بزرگی و وقار، بویژه در میان خانواده خویش، نیز نهفته است؛ و ظاهرا با همین ملاحظه در زبان سریانی در مورد رئیس و یا معلم هم به کار رفته است. 📚(التحقيق فى كلمات القرآن الكريم، ج6، ص197-198) البته در کاربردهای قرآنی آن، حتی در مواردی که در مورد پیامبران الهی به کار رفته، بعید به نظر می‌رسد که مفاهیم وقار و مانند آن مد نظر باشد؛ عمدتاً همان کِبَرِ سن مد نظر است: 🔺در مورد حضرت ابراهیم: قالَتْ يا وَيْلَتى أَ أَلِدُ وَ أَنَا عَجُوزٌ وَ هذا بَعْلي شَيْخاً إِنَّ هذا لَشَيْءٌ عَجيبٌ (هود/72) 🔺در مورد حضرت یعقوب: «قالُوا يا أَيُّهَا الْعَزيزُ إِنَّ لَهُ أَباً شَيْخاً كَبيراً» (یوسف/78) 🔺در مورد حضرت شعیب: «قالَتا لا نَسْقي حَتَّى يُصْدِرَ الرِّعاءُ وَ أَبُونا شَيْخٌ كَبيرٌ» (قصص/23) ▪️این کلمه به صورت «شیوخ» جمع بسته می‌شود (ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّكُمْ ثُمَّ لِتَكُونُوا شُيُوخاً؛‌ غافر/65) و جمعی از آن به صورت «مشایخ» هم رایج است که درباره اینکه این کلمه جمع شیخ است ویا جمع الجمع است (و در صورت اخیر، جمعِ شیوخ است یا جمعِ مشیخة) بین اهل لغت اختلاف می‌باشد. 📚(تاج العروس، ج4، ص285) 📿این کلمه همین چهار بار در قرآن کریم به کار رفته است. 📖اختلاف قرائت ▪️در اکثر قرائات به همین صورت منصوب (شیخاً) قرائت شده است؛ ▪️اما در مصحف و قرائت ابن مسعود، و نیز در قرائت اعمش (از قراء اربعه عشر) به صورت مرفوع (شیخٌ) قرائت شده است. (تفاوت اینکه به لحاظ نحوی و معنایی چه تفاوتی دارند در ادامه خواهد آمد) 📚مجمع البيان، ج5، ص267 ؛ البحر المحيط، ج6، ص184 🔹هذا بَعْلي شَيْخاً اشاره شد که «شیخ» هم به صورت منصوب قرائت شده هم به صورت مرفوع: ▪️اگر منصوب باشد، به لحاظ نحوی، 🔺بر مبنای بصریون حال است، 🔺و بر مبنای کوفیون «خبر تقریب» است؛ و در تحلیل رایج نحو - که همانند بصریون این را حال قلمداد می‌کند - توضیحی می‌دهند که آن را به خبر تقریب نزدیک می‌کند و آن این است که: در چنین عبارتی (شبیه «هذا زیدٌ قائماً»)، نه می‌خواهند خبری درباره مبتدا بدهند، یعنی این گونه نیست که مخاطب، خبر (مثلا زید بودنِ شخص مورد اشاره) را نداند؛ و نه با افزودن کلمه سوم، حال او را توصیف کنند، چرا که در این صورت در جمله «هذا زیدٌ قائماً» لازم می‌آید زید برای اینکه زید باشد همواره ایستاده باشد! بلکه اشاره‌ای است به آن شخص که در آن اشاره، می خواهد نکته‌ای از او را مورد توجه قرار دهد؛ و یا انتظار دارد شنونده، آن وضعیت کسی که در موردش سخن گفته می‌شود را مد نظر قرار دهد (یعنی به زید در حالی که قائم است توجه کن؛ یا توجه کن که الان زید قائم است). در اینجا یعنی می‌خواهد بگوید ببینید که شوهرم الان پیرمرد است! ▪️و اگر مرفوع باشد، به لحاظ نحوی تحلیل‌های متعددی می‌توان ارائه کرد که هریک به لحاظ معنایی ظرافت خاصی را منتقل می کند: 🔺بعلی خبر اول و شیخ خبر دوم باشد: و این شوهرم است و پیرمرد است. 🔺بعلی خبر، و شیخ خبر برای مبتدای محذوف باشد: و این شوهرم است و او پیرمرد است. 🔺بعلی خبر، و شیخ بدل از آن باشد: و این شوهرم است، پیرمرد است. 🔺بعلی عطف بیان برای هذا، و شیخ خبر باشد: و این شوهرم، پیرمرد است. 🔺بعلی بدل برای هذا، و شیخ خبر باشد: و این، [یعنی] شوهرم، پیرمرد است. 🔺(بر مبنای کسائی، خبر، حتی اگر مشتق نباشد می تواند دارای ضمیر مستتر باشد؛ آنگاه) بعلی خبر است، شیخ ابراز آن ضمیر می‌باشد: و این شوهرم است که شوهرم یک پیرمرد است. 🔺«بعلی شیخ» مبتدا و خبرند و این جمله، خبر برای «هذا» است. مطلب این است که شوهرم پیرمرد است. 📚مجمع البيان، ج5، ص269-272 ؛ البحر المحيط، ج6، ص184 ؛ معجم القرائات، ج4، ص105. [به نظر می‌رسد علاوه بر آنچه گفته‌اند، به لحاظ نحوی بتوان «شیخ» را صفت برای «بعلی» هم گرفت: و این شوهرِ پیرمردِ من است؛ اما چنین معنایی با مقام مناسبت ندارد؛ و ظاهرا به این جهت است که کسی این را ذکر نکرده]. @Yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☀️1) از امام صادق ع روایت شده است که درباره این سخن خداوند متعال که «وَ امْرَأَتُهُ قائِمَةٌ فَضَحِكَتْ» فرمودند: «ضحکت» یعنی حیض شد؛ و او در آن روز نود ساله بود و حضرت ابراهیم ع صد و بیست ساله. سپس فرمودند: و همانا قوم ابراهیم به اسحاق نگاه کردند و گفتند: عجب از این و این – منظورشان حضرت ابراهیم ع و ساره بود – که نوزادی را در بغل دارند و می‌گویند این پسر ماست – ومنظورشان اسحاق بود. پس چون وی بزرگ شد این [اسحاق] را از او [ابراهمی] تشخیص نمی‌دادند از فرط شباهتی که به هم داشتند، جز اینکه حضرت ابراهیم به ریش سفیدش شناخته می‌شد... 📚قصص الأنبياء عليهم السلام (للراوندي)، ص109 عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ص فِي قَوْلِهِ تَعَالَى «وَ امْرَأَتُهُ قائِمَةٌ فَضَحِكَتْ» يَعْنِي حَاضَتْ وَ هِيَ يَوْمَئِذٍ ابْنَةُ تِسْعِينَ سَنَةً وَ إِبْرَاهِيمُ ابْنُ مِائَةٍ وَ عِشْرِينَ سَنَةً. قَالَ وَ إِنَّ قَوْمَ إِبْرَاهِيمَ ع نَظَرُوا إِلَى إِسْحَاقَ ع قَالُوا مَا أَعْجَبَ هَذَا وَ هَذِهِ يَعْنُونَ إِبْرَاهِيمَ ع وَ سَارَةَ أَخَذَا صَبِيّاً وَ قَالا هَذَا ابْنُنَا يَعْنُونَ إِسْحَاقَ فَلَمَّا كَبِرَ لَمْ يُعْرَفْ هَذَا وَ هَذَا لِتَشَابُهِهِمْ [لِتَشَابُهِهِمَا] حَتَّى صَارَ إِبْرَاهِيمُ يُعْرَفُ بِالشَّيْبِ ... @Yekaye
☀️2) فضل بن ابی قره می گوید از امام صادق ع شنیدم که فرمود: خداوند به حضرت ابراهیم ع وحی کرد که بزودی فرزندی برایت متولد خواهد شد. حضرت این خبر را به ساره داد. ساره گفت: آیا من فرزند می‌آورم در حالی که پیرزنی هستم. پس خداوند به او وحی کرد که همانا او فرزندی خواهد آورد ولی فرزندانش به خاطر اینکه او سخن مرا برگرداند تا چهارصد سال سختی خواهند کشید.* پس چون سختی ها بر بنی‌اسرائیل طولانی شد چهل روز به درگاه خداوند ضجه زدند و گریستند، پس خداوند به موسی و هارون علیهما السلام وحی فرمود که آنان را از فرعون نجات دهد و صد و هفتاد سال را بر آنان بخشید. 💢و امام صادق ع فرمود: شما هم اگر این گونه می‌کردید خداوند فرج ما را می‌رساند؛ اما وقتی که این گونه نیستید امر باید به نهایت خودش برسد. 📚تفسير العياشي، ج2، ص154 عَنِ الْفَضْلِ بْنِ أَبِي قُرَّةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ يَقُولُ أَوْحَى اللَّهُ إِلَى إِبْرَاهِيمَ أَنَّهُ سَيُولَدُ لَكَ فَقَالَ لِسَارَةَ فَقَالَتْ «أَ أَلِدُ وَ أَنَا عَجُوزٌ» فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَيْهِ أَنَّهَا سَتَلِدُ وَ يُعَذَّبُ أَوْلَادُهَا أَرْبَعَمِائَةِ سَنَةٍ بِرَدِّهَا الْكَلَامَ عَلَيَّ. قَالَ فَلَمَّا طَالَ عَلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ الْعَذَابُ ضَجُّوا وَ بَكَوْا إِلَى اللَّهِ أَرْبَعِينَ صَبَاحاً فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَى مُوسَى وَ هَارُونَ عَلَيْهِمَا السَّلَامُ أن يُخَلِّصَهُمْ مِنْ فِرْعَوْنَ فَحَطَّ عَنْهُمْ سَبْعِينَ وَ مِائَةَ سَنَةٍ. 💢قَالَ وَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ هَكَذَا أَنْتُمْ لَوْ فَعَلْتُمْ لَفَرَّجَ اللَّهُ عَنَّا فَأَمَّا إِذْ لَمْ تَكُونُوا فَإِنَّ الْأَمْرَ يَنْتَهِي إِلَى مُنْتَهَاه. ✳️* پی‌نوشت این تعبیر که به خاطر عمل ساره فرزندانش به سختی افتادند ناظر به این حقیقت قرآنی است که اعمال دنیوی ما، نه فقط در خودمان، بلکه در اطرافیانمان و حتی در آینده فرزندانمان موثر است (مثلا: نساء/9) و این منافاتی با عدالت خداوند ندارد؛ بلکه پیچیدگی‌های تدبیر الهی را نشان می‌دهد؛ به علاوه که هر سختی‌ای که در دنیا به کسی می‌رسد، به معننای خوبی یا بدی برای او نیست، بلکه مواجهه صبورانه او با همین سختی می‌تواند زمینه‌ای برای رشد بسیار بیشتر او باشد؛ و این گونه مقدرات هم قابل برطرف شدن است چنانکه در ادامه فرمود که بر اثر دعای خود آنان مدت عظیمی از آن برطرف شد. @Yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 1⃣ «قالَتْ يا وَيْلَتى أَ أَلِدُ وَ أَنَا عَجُوزٌ وَ هذا بَعْلي شَيْخاً إِنَّ هذا لَشَيْءٌ عَجيبٌ» ساره وقتی از جانب کسانی که فرشته خدا بودن آنها را فهمیده بود بشارت فرزنددار شدن را شنید، گفت: ای وای! مگر می‌شود من پیرزن با این شوهر پیرمردم بچه‌دار شویم؟! این که خیلی عجیب است! با توجه به اینکه ساره (همسر حضرت ابراهیم ع) بقدری مقام داشت که توانست فرشتگان الهی را ببیند و با آنان هم‌سخن شود و آنان مستقیما به خود بشارتی بدهند، مفسران نتیجه گرفته‌اند که این سوال و ابراز تعجب وی از باب شک در قدرت خداوند نبوده است. 📚(مجمع‌البیان، ج5، ص274) پس چرا این اندازه تعجب کرد؟ 🍃الف. گاه ذهن انسان بقدری با روابط عادی مانوس می‌شود که حتی با داشتن چنان مقامی و بشارت مستقیم فرشتگان، باز هم باورش نمی‌شود که خداوند ممکن است کاری چنین خلاف عادت انجام بدهد. 📚(اقتباس از مجمع‌البیان، ج5، ص274) 🍃ب. در قدرت خداوند شک نداشت اما چنان متواضع بود که خودش را کسی نمی‌دید و باورش نمی‌شد که خداوند روال عادی عالم را به خاطر او تغییر دهد. 🍃ج. سوالش تردید در قدرت خدا نبود، بلکه ناظر به این بود که آیا او و شوهرش جوان می‌شوند و فرزند می‌آورند یا در همین حال پیری فرزنددار می‌شوند؛ که هر کدام باشد بسیار جای تعجب دارد. 📚 (به نقل از مجمع‌البیان، ج5، ص274) 🍃د. ... @Yekaye
. 2⃣ «أَ أَلِدُ وَ أَنَا عَجُوزٌ وَ هذا بَعْلي شَيْخاً» قدرت خدا را در امكانات محدود خود محصور نسازيم. در واقع، هميشه اسباب و علل ظاهرى، كارساز نيست. 📚(تفسير نور، ج4، ص92) @Yekaye
. 3⃣ «قالَتْ يا وَيْلَتى ... إِنَّ هذا لَشَيْءٌ عَجيبٌ» اظهار تعجّب از اعمال قدرت الهى، منافاتى با ايمان به خداوند ندارد. 📚(تفسير نور، ج4، ص92) @Yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
860) 📖 قالُوا أَ تَعْجَبينَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ رَحْمَتُ اللَّهِ وَ بَرَكاتُهُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ إِنَّهُ حَميدٌ مَجيدٌ 📖 💢ترجمه گفتند آیا از امر خدا تعجب می‌کنی؟! رحمت خداوند و برکاتش بر شما اهل بیت [باد/است]؛ همانا او ستوده‌ و ارجمند است. سوره هود (11) آیه 73 1397/9/29 12 ربیع‌الثانی 1440 @Yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹رَحْمَتُ قبلا بیان شد که ▪️ماده «رحم» در اصل دلالت بر معانی‌ای همچون رقت و و عطوفت و مهربانی (= رأفت) می‌کند؛ و به تعبیر دیگر، دلالت بر «رقت قلب همراه با احسان کردن» می‌کند که گاه ممکن است در مورد «احسان کردن بدون لحاظ رقت قلب» به کار رود (مثلا وقتی در مورد خداوند به کار می‌رود) و یا «رقت قلب بتنهایی». درواقع، رحمت، ‌تجلی رأفت، و ظهور شوق و شفقت است، و مربوط به مقام ابراز نسبت به چیز خاصی است که در آن خیر و صلاح مخاطب لحاظ می‌شود، ولو خود مخاطب آن را خوش ندارد، مانند خوراندن دوای تلخ به مریض. ▪️همچنین در تفاوت «رأفت» (مهربانی) با «رحمت» هم گفته‌اند در «رأفت» رقت قلب بیشتری از «رحمت» وجود دارد؛ لذا کلمه رأفت هیچگاه در موردی که با کراهت توام باشد به کار نمی‌رود؛ اما «رحمت» گاه با کراهت توام است. (آنچه در پزشک است، «رحمت» است؛ نه «رأفت» وگرنه هیچگاه آمپول تجویز نمی‌کرد!) ▪️مصدر معروف این ماده «رحمت» است که در نگارش قرآنی هم با «ت» (ِ أُولئِكَ يَرْجُونَ رَحْمَتَ اللَّه، بقره/۲۱۸؛ إِنَّ رَحْمَتَ اللَّهِ قَريبٌ مِنَ الْمُحْسِنينَ، اعراف/۵۶؛ ذِكْرُ رَحْمَتِ رَبِّک، مریم/۲) و هم با «ة» (كَتَبَ عَلى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ، انعام/۱۲؛ وَ رَبُّكَ الْغَنِيُّ ذُو الرَّحْمَةِ، انعام/۱۳۳) نوشته می‌شود؛ اما علاوه بر آن، کلمه «مَرْحَمَةِ» هم به عنوان مصدر میمی این ماده به کار رفته است است (تَواصَوْا بِالْمَرْحَمَةِ؛ بلد/۱۷) که آن هم به معنای «رحمت» می‌باشد. (در زبان فارسی نیز تعبیر «مرحمت فرمایید» متداول است.) 🔖جلسه 762 http://yekaye.ir/ya-seen-36-15/ @Yekaye
🔹بَرَكاتُهُ ▪️ماده «برک» از موادی است که در معانی بسیار متعددی به کار رفته است و درباره اینکه اصل این معانی چه بوده بین اهل لغت اختلاف است. ▫️برخی اصل همه آن معانی را «ثبات چیزی» می دانند 📚(معجم المقاييس اللغة، ج1، ص227) و البته می‌پذیرند که برکت به معنای زیادت و نمو است و «تبریک» به معنای دعا کردن به برکت است؛ و گفته اند «تبارک الله» چه بسا به معنای «تعالی الله: خداوند متعالی است» باشد 📚(همان، ص230-231) ▫️برخی اصل این ماده را از کاربرد کلمه «بَرْك» که به معنای سینه شتر است دانسته و بر این باورند که به مناسبتهایی این کلمه در موارد دیگر به کار رفته است. «بَرَكَ البعير» به معنای آن است که سینه را جلو انداخت و به معنای ثابت شد و در جای خود محکم ایستاد، به کار رفته و به همین مناسبت تعبیر «ابْتَرَكُوا» برای ثابت‌قدم ماندن در میدان جنگ به کار رفته است. 📚(مفردات ألفاظ القرآن، ص119) ▫️برخی هم اصل این ماده را فضل و فیض و خیر و زیادت می دانند و معتقند «مبارک» آن چیزی است که در آن خیر باشد و مورد فیض و فضل قرار گرفته باشد؛ و «بَرَکة» (جمعِ آن: «برکات») هم خیر و فضل و زیادت است و «بِرکه» هم آبی است که در جایی جمع شده و مایه خیر و زیادت است. به سینه شتر هم «بَرَک» گویند چون سینه جلوی بدن و در مقام اظهار تشخص و وجود و شجاعت می‌باشد بویژه که شتر مهمترین وسیله زندگی در میان بیابان‌نشینان عرب بوده است. 📚(التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج1، ص259) ▪️از آنجا که وزن «فاعَلَ» دلالت بر امتداد دارد «بارک» دلالت بر امتداد برکت و استمرار آن دارد؛ و وزن «تفاعل» نیز دلالت بر قبول نسبتِ مذکور و تحقق آن دارد؛ پس فعل «تبارک» دلالت بر تحقق امتداد برکت دارد 📚 (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج1، ص259) و هرجا کلمه «تبارک» در قرآن به کار رفته اشاره‌ای است به خیراتی که به طور خاص از جانب خداوند می‌باشد: «تَبارَكَ الَّذِي جَعَلَ فِي السَّماءِ بُرُوجاً» (فرقان/61) ، «فَتَبارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقِينَ» (مؤمنون/14) ، «تَبارَكَ الَّذِي نَزَّلَ الْفُرْقانَ»(فرقان/1) ، «تَبارَكَ الَّذِي إِنْ شاءَ جَعَلَ لَكَ خَيْراً مِنْ ذلِكَ جَنَّاتٍ» (فرقان/10) و ... 📚 (مفردات ألفاظ القرآن، ص119) ▫️در هر صورت، «برکت» به معنای امری است که خیر فراوانی در آن ثابت و مستقر است؛ که احتمالا از باب تشبیه به «بِرکه» بوده است؛ و ▫️مُبارَک» آن چیزی است که آن خیر در آن جمع شده است؛ چنانکه «وَ هذا ذِكْرٌ مُبارَكٌ أَنْزَلْناهُ» (انبياء/50) اشاره است به خیرات الهی که در قرآن هست و «وَ جَعَلَنِي مُبارَكاً» (مريم/31) 📚 (مفردات ألفاظ القرآن، ص119) و برخی هم گفته‌اند «مبارک»‌ محل نزول برکت است. 📚(التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج1، ص260) 📿ماده «برک» و مشتقات آن 32 بار در قرآن کریم به کار رفته است. @Yekaye
🔹رَحْمَتُ اللَّهِ وَ بَرَكاتُهُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ ▪️عبارت «رَحْمَتُ اللَّهِ ... عَلَيْكُمْ» را عموما مبتدا و خبر دانسته‌اند که کل جمله می‌تواند جمله خبری یا جمله دعایی باشد؛ ▪️و عبارت «أَهْلَ الْبَيْتِ» به لحاظ نحوی می‌تواند: ▫️منادا باشد، یعنیرحمت و برکات خدا بر شما باد ای اهل بیت! ▫️از باب تخصیص ویا تعظیم باشد یعنی: رحمت خدا بر شما باد، منظورم شما اهل بیت است. ▫️بدل از ضمیر «کم» باشد. رحمت خدا و برکاتش بر شما اهل بیت است. (البته برخی بدل دانستن آن را چندان روا ندانسته‌اند، زیرا ضمیر مخاطب در غایت وضوح است؛ اما به نظر می‌رسد این اشکال چندان وارد نباشد.] 📚التبيان في إعراب القرآن، ص204 @Yekaye
🔹حَميدٌ درباره ماده «حمد» قبلا بیان شد که ▪️«حمد» در فارسی معادل ندارد؛ و در آن معنای «ستایش» (= مدح) و «سپاس» (= شکر) با هم جمع شده است. ▫️مدح (ستایش) عکس‌العمل در برابر مشاهده زیبایی و عظمت است که می‌تواند در امور غیراختیاری هم باشد (مثلا مدح قامت رعنا)؛ در حالی که «حمد» فقط در مواردی است که اقدامی اختیاری رخ داده باشد؛ ▪️و «شکر» (سپاس) در جایی است که نعمت در کار باشد؛ اما «حمد» منحصر به این نیست؛ زیرا شکر فقط بر افعال است؛ اما حمد هم در مورد افعال و هم در مورد صفات است؛ در واقع، شکر بر اساس نعمت است و حمد بر اساس حکمت؛ همچنین، نقطه مقابل حمد، «ذم» (سرزنش و مذمت کردن) است؛ ولی نقطه مقابل شکر، «کفران» و ناسپاسی است. پس «حمد» اعم از «شکر»، و اخص از «مدح» است ▪️همچنین توضیح داده شد که «حمید» صفت مشبهه از ماده «حمد» است که اگرچه غالبا آن را در معنای مفعولی (محمود، ستوده شده، کسی که مورد حمد قرار گرفته) دانسته‌اند؛ ولی برخی احتمال این را که گاه در معنای اسم فاعل (حامد: ستاینده، حمد کننده) منتفی ندانسته‌اند. 🔖جلسه 715 http://yekaye.ir/al-fater-35-15/ @Yekaye