eitaa logo
یک آیه در روز
1.9هزار دنبال‌کننده
113 عکس
8 ویدیو
24 فایل
به عنوان یک مسلمان، لازم نیست که روزی حداقل در یک آیه قرآن تدبر کنیم؟! http://eitaa.com/joinchat/603193344C313f67a507 سایت www.yekaye.ir نویسنده (حسین سوزنچی) @souzanchi @HSouzanchi گزیده مطالب: @yekAaye توضیح درباره کانال https://eitaa.com/yekaye/917
مشاهده در ایتا
دانلود
☀️4) ظاهرا از امام صادق ع روایت شده است که فرمودند: «الشفع: جفت» امام حسن و امام حسین علیهما السلام هستند و «وتر:تک» امیرالمومنین ع است. 📚تفسير القمي، ج2، ص419 وَ فِي حَدِيثٍ آخَرَ قَالَ: الشَّفْعُ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ وَ الْوَتْرُ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع @Yekaye
☀️5) از پیامبر ص روایت شده که «شفع» روز عید قربان است و وتر روز عرفه (که وجهش را چنین دانسته‌اند که روز عید قربان با روز بعدش که باید «نفر: کوچ» کنند [به سوی مکه] جفت شده؛ اما روز عرفه که برای ماندن در موقف است، تک می‌باشد) و از امام باقر ع و امام صادق ع روایت شده که «شفع» روز ترویه (هشتم ذی‌الحجه که حاجیان از مکه به سمت منی حرکت و در آنجا شب را بیتوته می‌کنند) است و «وتر» روز عرفه است. [ممکن است وجه تسمیه اینها به خاطر روز زوج ماه و روز فرد ماه بودنشان باشد.] 📚مجمع البيان، ج10، ص736 قيل الشفع يوم النحر و الوتر يوم عرفة عن ابن عباس و عكرمة و الضحاك و هي رواية جابر عن النبي ص و الوجه فيه أن يوم النحر يشفع بيوم نفر بعده و ينفرد يوم عرفة بالموقف و قيل الشفع يوم التروية و الوتر يوم عرفة و روي ذلك عن أبي جعفر و أبي عبد الله (ع) @Yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1⃣«وَ الشَّفْعِ وَ الْوَتْرِ» درباره اینکه مراد از شفع و وتر چیست هم در روایات اهل بیت و هم در اقوال مفسران مطالب متعددی آمده است. مرحوم طبرسی 12 قول را آورد (مجمع البيان، ج10، ص736)، بدین بیان: 1. خود زوج و فرد (در میان اعداد) است (حسن بصری)، و این تذکری به حساب است به خاطر نفع عظیمی که دارد. (ابومسلم) 2. همه مخلوقات و جمیع اشیاء مورد نظر است، زیرا از دو حال خارج نیستند یا زوجند یا فرد. (ابن زید و جبائی) 3. «شفع» مخلوقاتند چرا که خداوند فرمود: «و شما را [به صورت] زوج‌هایی آفرید» (نبأ/8) اعم از کفر و ایمان، سعادت و شقاوت، هدایت و ضلالت، شب و روز، آسمان و زمین، خشکی و دریا، خورشید و ماه، جن و انس، و...، و «وتر: تک و بی‌همتا» تنها خداوند متعال است. (عطية و أبي صالح و ابن عباس و مجاهد و نیز رواية أبوسعيد خدري از پیامبر) 4. شفع و وتر نمازند؛ چنانکه نمازها از حیث تعداد رکعاتشان برخی زوج است و برخی فرد. (روایت ابن‌حصین از پیامبر ص) 5. شفع روز عید قربان است، و وتر روز عرفه است. (ابن عباس و عكرمة و الضحاك و روايت جابر از پیامبر ص) (یا به جهت روز نهم و دهم بودن یعنی روز فرد و زوج بودن این دو روز، یا بدین جهت که روز عید قربان با روز بعدش که باید «نفر: کوچ» کنند [به سوی مکه] جفت شده؛ اما روز عرفه که برای ماندن در موقف است، تک می‌باشد) 6. شفع روز ترویه (هشتم ذی‌الحجه که حاجیان از مکه به سمت منی حرکت و در آنجا شب را بیتوته می‌کنند) است و وتر روز عرفه است. (روایت از امام باقر ع و امام صادق ع) 7. شفع و وتر مربوط به آیه «فَمَنْ تَعَجَّلَ فِي يَوْمَيْنِ فَلا إِثْمَ عَلَيْهِ وَ مَنْ تَأَخَّرَ فَلا إِثْمَ عَلَيْهِ: هر كه در دو روز [اعمال را انجام دهد و] شتاب به كوچ كند گناهى بر او نيست، و كسى هم كه [تا روز سوم] تأخير كند گناهى بر او نيست» (بقره/203) است که ناظر به وقوف در منی در ایام 11 و 12 و 13 ذی‌الحجه است. که شفع اشاره به دو روز اول است و وتر، روز سوم. (ابن زبیر) 8. وتر حضرت آدم است که به واسطه آفرینش حوا شفع شد. (ابن عباس) 9. شفع شبها و روزهاست، و وتر روزی است که دیگر شبی ندارد که همان روز قیامت است. (مقاتل بن حيان) 10. شفع صفات مخلوقات است چون دائما تغییر می‌کند و به ضد خود تبدیل می‌شود، مانند قدرت به عجز و ..و، و وتر صفات خداوند متعال است که او بتنهایی صفاتی دارد و هیچگاه صفتش تغییر نکند، مثلا اوست که عزیز بدون ذلت است، غنی بدون فقر است، علم بدون جهل است و ... 11. شفع حضرت علی ع و حضرت زهراست و وتر حضرت محمد ص است. 12. شفع صفا و مروه است و وتر بیت الله الحرام است. ✅کفعمی در المصباح، ص343 این 12 مورد را ذکر کرده و سپس با استفاده از تفسیر ثعالبی و دیگران موارد زیر را بر آن افزوده است: 13. شفع شبهای زوجِ ایام دهگانه‌ای است که در آیه قبل گذشت (متناسب با تفسیری که از آنها شد، خواه دهه اول ذی‌الحجه باشد یا دهه آخر یا اول ماه رمضان یا ...) و وتر شبهای فرد ایام مذکور است. 14. شفع آدم و حواست و وتر خداوند سبحان است. 15. شفع دو رکعت نماز مغرب است و وتر رکعت سوم آن است. 16. شفع درجات بهشت است که تعدادشان زوج است و وتر درکات جهنم است کهع تعدادشان فرد است و گویی خداوند به بهشت و جهنم سوگند خورده. 17. هم وتر خداوند سبحان است چون تک است و هم شفع خداوند سبحان است به قرینه آیه «ما يَكُونُ مِنْ نَجْوى ثَلاثَةٍ إِلَّا هُوَ رابِعُهُمْ وَ لا خَمْسَةٍ إِلَّا هُوَ سادِسُهُمْ: هيچ گفتگوى محرمانهاى ميان سه تن نيست مگر اينكه او چهارمين آنهاست، و نه ميان پنج تن مگر اينكه او ششمين آنهاست» (مجادله/7) [یعنی او با هرکسی هم هست] 18. شفع مسجدالحرام و مسجدالنبی است و وتر بیت المقدس است. 19. شفع حج قِران و حج تمتع است و وتر حج افراد (عمره مفرده) است. 20. شفع واجبات است و وتر مستحبات. 21 شفع افعال است و وتر نیت است که همان اخلاص می‌باشد. 22. شفع عبادتی است که تکرار می‌شود مانند نماز و روزه و زکات، اما وتر عبادتی است که فقط یک بار واجب می‌شود مانند حج. 23. شفح روح و بدن با هم است و وتر روح تنهاست، بدین ترتیب خداوند به دو حالت اجتماع و جدایی اینها سوگند خورده است. ✅فخر رازی هم در تفسیر خود 20 مورد ذکر کرده (مفاتیح الغیب، ج31، ص151) که برخی از اینها را با موارد فوق مشترک است و موارد دیگری هم برشمرده که عبارتند از: 24. شفع هر پیامبری است که دو اسم دارد مثل حضرت محمد و احمد، مسیح و عیسی، یونس و ذوالنون؛ و وتر هر پیامبری است که فقط یک اسم دارد مانند آدم و نوح و ابراهیم. 25. شفع حضرت آدم و حواست و وتر حضرت مریم. @Yekaye 👇ادامه مطلب👇
ادامه مطلب 26. شفع دوازده چشمه‌ای است که خداوند برای حضرت موسی ع جوشاند (فَانْفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتا عَشْرَةَ عَيْناً؛ بقره/60) و وتر آیات نه‌گانه‌ای است که به حضرت موسی ع داده شد. (وَ لَقَدْ آتَيْنا مُوسى تِسْعَ آياتٍ بَيِّناتٍ؛ اسراء/101) 27. شفع برج‌های [= ماههای شمسی، که توقف‌گاههای محاسباتی خورشید است] دوازده‌گانه است که خداوند فرمود «جَعَلَ فِي السَّماءِ بُرُوجاً» (فرقان/61) و وتر ستارگان [سیارات] هفت‌گانه‌اند [شاید تعبیر بهتر این بود که بگوییم شفع تعداد ماههای سال است که دوازده تاست؛ و وتر روزهای هفته است که 7 است] 28. شفع ماه [قمری] 30 روزه است و وتر ماه 29 روزه. 29. شفع اعضای بدن است که جفتند (چشم و گوش و دست و پا و ...) و وتر قلب است که تک است و خداوند فرمود «ما جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَيْنِ فِي جَوْفِهِ» (احزاب/4) 30. شفع شفتان (دو لب) است و وتر زبان است؛ که خداوند بر تقابل دو و یک اینها تاکید کرد: « وَ لِساناً وَ شَفَتَيْنِ» (بلد/9) 31. شفع دو سجده نماز است و وتر رکوع نماز است. ✅علامه طباطبایی هم می‌گوید برخی تا 36 مورد را مطرح کرده‌اند و برخی از موارد فوق را می‌آورد و اینها را می‌افزاید (المیزان، ج2، ص279) 32. شفع دو رکعت می‌باشد و وتر یک رکعت که در آن قنوت می‌گیرند؛ یعنی نماز شفع و وتر در نماز شب. 33. شفع روزهای عذاب قوم عاد است و وتر شبهای آن (اشاره به آیه سَخَّرَها عَلَيْهِمْ سَبْعَ لَيالٍ وَ ثَمانِيَةَ أَيَّامٍ حُسُوماً؛ حاقه/7) ✅و با تتبعی دیگر، موارد زیر هم یافت شد: 34. «شفع» رسول الله ع و حضرت علی ع می‌باشد و «وتر» همان خداوند عز و جل است. (حدیث3.ب) 35. شفع به معنای «حصی» (سنگریزه) و حکایتگر از کثرت مخلوقات است و وتر خداوند متعال (كتاب العين، ج1، ص260) 36. شفع مخلوقاتند از آن جهت که مرکبند و وتر خداوند متعال است از آن جهت که واحد من جمیع جهات است. (مفردات ألفاظ القرآن، ص457) 37. شفع فرزندان حضرت آدم‌اند و وتر خود حضرت آدم است که هیچ والدی (پدر یا مادر) ندارد. (مفردات ألفاظ القرآن، ص457) 📝درباره اینکه کدام معنای فوق درست است، شاید بهترین تحلیل تحلیل فخر رازی باشد که هرکدام از موارد فوق را بتوان به قول پیامبر ص [یا معصومین ع] مستند کرد، قطعا درست است و در مورد بقیه هم مادامی که دلیل موجهی برای آن ارائه نشده، در حد یک احتمال می‌پذیریم؛ (مفاتیح الغیب، ج31، ص151) چرا که با توجه به قاعده امکان استفاده از یک لفظ در چند معنا هیچ محال نیست که همه اینها و بلکه موارد دیگری مد نظر بوده باشد. 🤔اما چرا اینها مطرح شد و آیا اینان صرفا بازی با الفاظ ویا سخنانی تحکمی و تخیلی است؟🤔 بسیاری از این اقوال توجیهات تفسیری خوبی دارند: 🔹اگر الف و لام الشفع و الوتر الف و لام جنس باشد، قول اول (که منظور خود عدد زوج و فرد است) درست است؛ و 🔹اگر الف و لام عهد باشد، یعنی آن جفت و آن فرد؛ آنگاه متناسب با اینکه عبارات قبل را در چه معنایی دانستیم، این شفع و وتر معنا می‌یابد مثلا اگر آیه قبل ناظر به دهه ذی‌الحجه شد، تطبیق شفع و وتر بر روز عرفه، روز ترویه، عید قربان و... مناسبت دارد، یا اگر ناظر به اهل بیت ع بود، آیاتی که امیرالمومنین و حضرت زهرا و یا ... مطرح می‌کرد موضوعیت پیدا می‌کند و ... 🔹و اگر هم الف و لام معرفه باشد یعنی آن شفع و وتر معین، که بسته به اینکه معین بر چه اساسی باشد مختلف می‌شودT مثلا اگر معین در قرآن مد نظر باشد اقوالی که شواهد قرآنی می‌آوردند اهمیت می‌یابند و ... . 🔸و با این ملاحظات می‌توان از یک از این اقوال نکات خاصی را استخراج کرد ناظر به اینکه خداوند چرا به آن سوگند یاد کرد و آن مطلب چه اهمیتی برای عالَم و آدم دارد. 🤔وجود اقوال متعدد در روایات معصومین برای همینها نیز شاهد خوبی است بر قاعده امکان استفاده از یک لفظ در چند معنا، و ذکر این اقوال متعدد، کمترین فایده‌اش این است که باور به این مطلب که معانی بسیار فراوانی در قرآن کریم قرار داده شده است [به تعبیر قرآن: «وَ لا رَطْبٍ وَ لا يابِسٍ إِلاَّ في‏ كِتابٍ مُبينٍ: تر و خشکی نیست مگر در کتابی بیان‌کننده» (انعام/59)] را تسهیل می‌کند. 💢بسیاری از ما به خاطر محدودیتهایی که داریم باورمان نمی‌شود که امکان دارد در یک متن محدود، تمامی معانی عالم را گنجاند؛ اما وقتی ببینیم در مورد یک آیه دوسه کلمه‌ای دست کم 37 معنا قابل استخراج است که بسیاری از آنها شواهد خوبی از آیات و واقعیتهای تاریخی برای تایید مدعای خود ارائه می‌دهند، آیا اگر خود پیامبر ص یا امامی که عِدل و همتای قرآن است بیاید نمی‌تواند همه حقایق را از دل همین قرآن به ما نشان دهد⁉️ @Yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
875) ‌📖 وَ اللَّيْلِ إِذا يَسْرِ 📖 💢ترجمه و شب هنگامی که سپری می‌شود؛ سوره فجر (89) آیه4 1397/11/3 16 جمادی‌الاولی 1440 @Yekaye
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
@Yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹يَسْرِ قبلا بیان شد که ▪️ماده «سری» در اصل بر تلفیقی از دو معنای «سیر» (حرکت کردن) و «سرّ» (مخفی) دلالت دارد؛ و در واقع معنایش سیر و حرکتی است که بدون اعلام و آشکار شدن، و به صورت سرّی و مخفیانه باشد؛ خواه سیر مادی باشد: «فَأَسْرِ بِأَهْلِكَ بِقِطْعٍ مِنَ اللَّيْلِ» (هود/۸۱؛ حجر/۶۵) [یا: وَ لَقَدْ أَوْحَيْنا إِلى مُوسى أَنْ أَسْرِ بِعِبادی؛ طه/۷۷] یا معنوی و فراتر از روال مادی «سُبْحانَ الَّذي أَسْرى بِعَبْدِهِ لَيْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَی» (اسراء/۱). ▪️به همین مناسبت غالبا کلمه «سُرَى» را به معنای سیر شبانه دانسته‌اند که هم به صورت ثلاثی مجرد «سَرَى» و هم به صورت ثلاثی مزید «أَسْرَى» به کار می‌رود؛ هرچند احتمال اینکه کلمه «أسری» در آیه «سُبْحانَ الَّذِي أَسْرى بِعَبْدِهِ» از ماده «سرو» (نه از «سری») باشد (یعنی از سَرَاة» که به معنای «زمین گسترده» است) گرفته شده باشد، که در این صورت، مقصود از این تعبیر بردن پیامبر ص در عرصه گسترده‌ای از زمین می‌باشد. ▪️و در آیه «وَ اللَّيْلِ إِذا يَسْرِ» (فجر/۴) نیز در اصل «یسری» بوده است به معنای «سوگند به شب هنگامی که سپری می‌شود» و این آیه می‌تواند موید نظر مرحوم مصطفوی باشد که کاربرد این ماده در معنای «سیر شبانه» را لازمه این معنا می‌داند؛ و اصل معنا را همان سیر مخفیانه معرفی می کند. 🔖جلسه 868 http://yekaye.ir/hood-11-81/ @Yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☀️1) در جلسه قبل، (حدیث3.ب https://eitaa.com/yekaye/4247) روایتی از تفسیر قمی نقل شد. در ادامه‌اش جمله‌ای است که دقیقا معلوم نیست، جملات علی بن ابراهیم قمی (صاحب تفسیر) است یا ادامه کلام معصوم ع: «و شب هنگامی که سپری می‌شود» فرمود: همان شب جمع است. [ظاهرا مقصود شب مزدلفه است که مردم از عرفات به مزدلفه می‌آیند و همگی در آنجا جمع می‌شوند] 📚تفسير القمي، ج2، ص419 ... «وَ اللَّيْلِ إِذا يَسْرِ» قَالَ: هِيَ لَيْلَةُ جَمْعٍ @Yekaye
☀️2) در جلسه اول روایتی از امام صادق ع گذشت. حدیث1.ب. https://eitaa.com/yekaye/4214 در ادامه آن آمده است: «و شب هنگامی که سیر می‌کند» مقصود همان دولت «حبتر»* است که تا قیام قائم سیر می‌کند. 📚تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة، ص766 رُوِيَ بِالْإِسْنَادِ مَرْفُوعاً عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرِ بْنِ يَزِيدَ الْجُعْفِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: ... «وَ اللَّيْلِ إِذا يَسْرِ» هِيَ دَوْلَةُ حَبْتَرٍ فَهِيَ تَسْرِي إِلَى قِيَامِ الْقَائِمِ ع. ✳️* کلمه «حبتر» در روایات کنایه است از شخصی که مسیر جانشینی پیامبر ص را تغییر داد و نگذاشت امامان حقیقی زمام اداره امت را به دست گیرند. @Yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 1⃣ «وَ اللَّيْلِ إِذا يَسْرِ» درباره اینکه منظور از این تعبیر چیست در مجموع دو تحلیل ارائه شده است: 🍃الف. الف و لام «اللیل» الف و لام جنس باشد و مقصود مطلقِ شبهاست؛ آنگاه سوگند خوردن است به شب از این جهت که می‌رود و سپری می‌شود و با رفتنش ظلمت رخت برمی‌بندد؛ و با این تغییرات دلالت دارد بر آفریننده‌ای که فوق هر گونه تغییری است. (قتاده و جبائی، به نقل از مجمع البيان، ج10، ص736) 🍃ب. الف و لام، الف و لام معرفه است و دلالت دارد بر شبی معین، و اغلب هم گفته‌اند با توجه به اینکه در آیات قبل،‌بحث دهه ذی‌الحجه بوده، این شب هم اجتمالا شب مزدلفه است که حجاج از عرفه به مزدلفه می‌آیند و همگی در آنجا حمع می‌شوند و شب را آنجا بیتوته می‌کنند تا شب به طور کامل سپری شود و نمازصبح بخوانند و به سمت منی بروند. (مجاهد و عکرمه و کلبی، به نقل از مجمع البيان، ج10، ص737) ✅به نظر می‌رسد اگر منظور شب معینی باشد، همانند آیه قبل احتمالات متعددی را می‌توان برای این آیه هم در نظر گرفت. @Yekaye
. 2⃣ «وَ اللَّيْلِ إِذا يَسْرِ» ساعات پایان شب که سالکان در آن سیر معنوی دارند، از قداست خاصی برخوردار است. (تفسیر نور، ج10، ص472) @Yekaye
. 3⃣ «وَ اللَّيْلِ إِذا يَسْرِ» «یسری» به معنای سیر شبانه است؛ 🔹هم می‌تواند به معنای سپری شدن و تمام شدن باشد و 🔹هم به معنای آمدن و به ما روی آوردن؛ (مجمع البيان، ج10، ص736) 🔸برخی مفسران معنای اول (سپری شدن را ترجیح داده‌اند و مضمون این آیه را شبیه آیه «وَ اللَّيْلِ إِذْ أَدْبَرَ» (مدثر/3) دانسته‌اند (المیزان، ج20، ص280) و 🔸 برخی معنای دوم را ترجیح داده‌اند (قتاده و جبائی، به نقل از مجمع البيان، ج10، ص737) که در این صورت مضمون آیه نزدیک می‌شود به آیه «وَ اللَّيْلِ إِذا يَغْشى» (لیل/1) 💢می‌توان گفت: 🔹اگر شب عرصه سکون و آرامش باشد (وَ جَعَلَ اللَّيْلَ سَكَناً، انعام/96؛ جَعَلَ لَكُمُ اللَّيْلَ لِتَسْكُنُوا فيهِ، یونس/67) آمدنش بقدری دل‌انگز و آرامش‌بخش است که جای سوگند خوردن دارد؛ 🔹و اگر شب مظهر ظلمت باشد (وَ آيَةٌ لَهُمُ اللَّيْلُ نَسْلَخُ مِنْهُ النَّهارَ فَإِذا هُمْ مُظْلِمُونَ؛ یس/37)، سپری شدنش بقدری دل انگیز است که جای سوگند خوردن دارد! @Yekaye
. 4⃣ «وَ اللَّيْلِ إِذا يَسْرِ» در بحث از آیه 2 🔖(جلسه 873، تدبر1.ج http://yekaye.ir/al-fajr-89-02/ ) اشاره شد که «فجر» می‌تواند در معنای کسی که ظلمت را می‌شکافد و نور را در عالم می‌گستراند (پیامبر اکرم ص یا امام مهدی ع) به کار رود، و در همین راستا «شب» را درباره دوره بقیه ائمه اطهار (از امام حسن مجتبی تا امام حسن عسکری) به کار برده‌اند، بر همین اساس، «شب هنگامی که سپری می‌شود» اشاره است به زوال حکومتهای غیرالهی که نویدبخش ظهور امام زمان ع است. 🔖(حدیث2 https://eitaa.com/yekaye/4264) 📝نکته تخصصی قبلا بارها به اینکه با توجه به قاعده امکان استفاده از یک لفظ در معانی متعدد، معانی متعددی برای یک آیه مطرح شد. 💢اکنون به یک قاعده مهم اشاره می‌شود:💢 هرگاه آیه‌ای بر اساس یک مبنای خاص معنا می‌شود آیات دیگر هم در همان راستا باید معنا شود و نباید بین دو فضای معنایی خلط کرد. در واقع، قاعده فوق به معنای هرج و مرج در معانی آیات نیست؛ بلکه شبیه یک نظام اصل موضوعی است: اگر یک مطلب به عنوان اصل موضوع پذیرفته شود بقیه آن نظام نیز بر اساس همان اصل موضوع پیش می‌رود. مثلا اگر «فجر» به معنای شکفتن عرصه جهالت و ظلم با نور نبوت یا امامت گرفته شود، لیالی عشر هم به امامانی که از دسترس دور شدند اطلاق می‌گردد؛ و سپری شدن شب هم به پایان دوره عدم دسترسی؛ و ... . و بر همین اساس، گاه تا پایان سوره می‌توان به فهم مذکور ادامه داد (البته اگر قرینه خاصی بر توقف آن معنا در کار نباشد) و پذیرش این فهم، منافاتی با معانی دیگری که بدون این اصل موضوع در فهم آیات به دست می‌آید ندارد. 🌐با این مبنا بخوبی می‌توان تمامی تفاسیر متعددی که از اهل بیت برای برخی آیات ارائه شده (در صورت اطمینان از صدور آن از معصوم)‌ پذیرفت. @Yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
876) ‌📖 هَلْ في ذلِكَ قَسَمٌ لِذي حِجْرٍ 📖 💢ترجمه آیا در آن [امور] سوگندی برای خردمند هست؟! سوره فجر (89) آیه5 1397/11/4 17 جمادی‌الاولی 1440 @Yekaye
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
@Yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹قَسَمٌ ▪️ماده «قسم» در اصل بر تجزیه چیزی (معجم المقاييس اللغة، ج5، ص86) و نصیب و سهم‌ها را متمایز کردن (مفردات ألفاظ القرآن، ص670) دلالت می‌کند. به تعبیر دیگر، جزءجزء کردن چیزی است که بر اساس تدبیر و اندازه‌گیری انجام شده باشد و به همین مناسبت برای معانی‌ای همچون اندازه‌گیری و سهم و نصیب هم به کار می‌رود. (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج9، ص262) ▪️فعل ثلاثی مجرد آن «قَسَمَ يَقْسِمُ» است (أَ هُمْ يَقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّكَ نَحْنُ قَسَمْنا بَيْنَهُمْ مَعيشَتَهُم؛ زخرف/32) که مصدر آن به صورت «قَسْم» می‌باشد؛ اما در مورد «قِسْمَة» («قسمت» در فارسی) (تِلْكَ إِذاً قِسْمَةٌ ضيزى؛ نجم/22) برخی آن را مصدر باب اقْتِسَام دانسته‌اند (كتاب العين، ج5، ص86)؛ البته برخی آن را هم‌معنی «قَسم» و به عنوان مصدر ثلاثی مجرد قلمداد کرده‌اند (مفردات ألفاظ القرآن، ص670) هر چند هر دو کلمه «قِسم» و «قسمة» به معنای سهم و نصیب هم به کار رفته [وَ إِذا حَضَرَ الْقِسْمَةَ أُولُوا الْقُرْبى وَ الْيَتامى وَ الْمَساكين؛ نساء/8] (مجمع البحرين، ج6، ص138) و در این حالت آن را اسم دانسته‌اند (المصباح المنير، ج2، ص503)؛ و بعید نیست که به معنای اسم مفعول (مقسوم) هم به کار رود، چنانکه بعید نیست معنای قسمت در آیه «وَ نَبِّئْهُمْ أَنَّ الْماءَ قِسْمَةٌ بَيْنَهُم» (قمر/28) شبیه معنای مقسوم در آیه «لِكُلِّ بابٍ مِنْهُمْ جُزْءٌ مَقْسُومٌ (حجر/44) باشد. از این ماده است «قَسَم» به معنای سوگند خوردن، که فعل آن به صورت «أقسَمَ» می‌آید (وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمانِهِمْ؛ انعام/109) (كتاب العين، ج5، ص86)، برخی اصل کلمه قسم به معنای سوگند را برگرفته از کلمه «قیسما» در زبان آرامی و سریانی دانسته‌اند (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج9، ص263) و احتمال داده اند از این جهت که با سوگند خوردن، مطلبی قطعی می‌شود و طرفین مساله از همدیگر جدا می‌گردد، چه‌بسا با «قِسم» در عربی هم نسبتی داشته باشد (همان، ص265) اما بسیاری از اهل لغت آن را کلمه‌ای عربی و برگرفته از تعبیر «قسامة» دانسته‌اند که وقتی اولیای مقتول خون مقتولشان را بعهده افرادی می‌دانستند، «قسامه» سوگندهایی را بین آنان تقسیم می‌کردند [به هرکسی سهمی از سوگند خوردن می‌دادند] و سپس برای هر سوگند خوردنی به کار رفت. (معجم المقاييس اللغة، ج5، ص86؛ مفردات ألفاظ القرآن، ص670) و «أقسام» به عنوان جمع، هم برای «قِسم» ‌به کار می‌رود و هم برای «قَسَم». (كتاب العين، ج5، ص86) ▪️فعل قسم خوردن وقتی به باب مفاعله می‌رود به معنای برای کس خاصی سوگند خوردن است «وَ قاسَمَهُما إِنِّي لَكُما لَمِنَ النَّاصِحِينَ» (اعراف/21) و وقتی به باب تفاعل می‌رود به معنای هم‌پیمان شدن گروهی با سوگند خوردن است برای انجام کاری «قالُوا تَقاسَمُوا بِاللَّهِ لَنُبَيِّتَنَّهُ وَ أَهْلَهُ» (نمل/42) (لسان العرب، ج12، ص481) ▪️ماده «قسم» وقتی به باب استفعال می‌رود (حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ ... وَ أَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلامِ؛ مائده/3) برخی گفته‌اند به همان معنای طلب کردن است؛ یعنی طلب تقسیم کردن ویا طلب قَسَم خوردن (مفردات ألفاظ القرآن، ص670) و برخی بر این باورند که این ماده عوما به صورت تعبیر‌«استقسام بالازلام» به کار می‌رفت و مراسم خاصی بوده که وظیفه‌ای که باید انجام می‌داده‌اند [یا سهم افراد در تقسیم گوشت ] را با برداشتن «تیر»هایی که به آن ازلام می‌گفتند انجام می‌دادند (كتاب العين، ج5، ص87) ▪️درباره فعل اقتسام هم که دلالت بر قبول کردن و مطاوعه (پذیرش) دارد (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج9، ص263) ظاهرا هم در مورد کلمه «قَسَم» به کار می‌رود و هم برای «قسمت»؛ و از این رو، درباره مراد از «مقتسمین» (که اسم فاعل از فعل اقتسم است) در آیه «كَما أَنْزَلْنا عَلَى الْمُقْتَسِمِينَ» (حجر/90) هم احتمال این معنا را داده‌اند که مقصود کسانی بودند که بر راههای مکه تقسیم شدند تا سد راهی باشند برای هرکسی که می‌خواهد سراغ پیامبر ص بیاید؛ و هم احتمال داده‌اند مقصود کسانی باشند که علیه ایشان سوگند خوردند و هم‌پیمان شدند. (مفردات ألفاظ القرآن، ص670) 📿ماده قسم و مشتقات آن 33 بار در قرآن کریم به کار رفته است. ✅از کاربردهای رایج قسم به صورت «لا أُقْسِمُ» است که اغلب آن را به معنای «قسم می‌خورم» دانسته‌اند و وجوه مختلفی درباره این تعبیر گفته شده که قبلا در 🔖جلسه ۱۳۶ (قیامت/۲ http://yekaye.ir/al-qiyamah-075-02/) و 🔖جلسه۳۳۰ (بلد/۱ http://yekaye.ir/al-balad-90-1/) درباره‌اش به تفصیل توضیح داده شد. @Yekaye
🔹لِذي حِجْرٍ ▪️ماده «حجر» در کلمات متعددی به کار رفته است مانند ▫️«حَجَر» (به معنای سنگ) (اضْرِبْ بِعَصاكَ الْحَجَر؛ بقره/60)، (که جمع آن «أحجار» و «حجارة» می‌باشد: فَأَمْطِرْ عَلَيْنا حِجارَةً مِنَ السَّماء؛ انفال/32) ، ▫️ «حِجر»‌ به معنای عقل (قَسَمٌ لِذي حِجْرٍ؛ فجر/5) ▫️و به معنای منع و ممنوع (هذِهِ أَنْعامٌ وَ حَرْثٌ حِجْرٌ لا يَطْعَمُها إِلاَّ مَنْ نَشاءُ؛ انعام/138) ، ▫️و در «حجر» کسی بودن به معنای تحت حمایت وی بودن (رَبائِبُكُمُ اللاَّتي في حُجُورِكُمْ؛ نساء/23) ▫️و ... و از این رو، یافتن معنای اصلی آن را دشوار نموده است. ▪️برخی معنای اصلی آن را منع کردن و احاطه بر چیزی دانسته‌اند (معجم المقاييس اللغة، ج2، ص138) و به تعبیر دیگر، حفظ کردن چیزی با محدود کردن آن (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج2، ص172) و ▪️عقل را هم بدین جهت «حِجر» گفته‌اند که انسان را از انجام آنچه سزاوار نیست و قبیح است بازمی دارد. (مجمع البيان، ج10، ص734؛ معجم المقاييس اللغة، ج2، ص138) تحجیر هم سنگ‌چین کردنی است که برای محدود و معلوم کرده محدوده ممانعت از ورود دیگران می‌باشد. (معجم المقاييس اللغة، ج2، ص138). بدین تریتب، «حِجر» به معنای چیزی که ممنوع شده به کار رفته «هذِهِ أَنْعامٌ وَ حَرْثٌ حِجْرٌ لا يَطْعَمُها إِلاَّ مَنْ نَشاءُ» (انعام/138) و ظاهرا «محجور» هم از همین تعبیر تحجیر گرفته شده است: «وَ جَعَلَ بَيْنَهُما بَرْزَخاً وَ حِجْراً مَحْجُوراً»‌ (فرقان/53)؛ پس حجرا محجورا یعنی منع و محدود کردنی که هیچ راه مفری باقی نمی‌گذارد (مفردات ألفاظ القرآن، ص220) ▪️«حُجْرَة» نیز به معنای اتاق است (که جمع آن «حُجُرَات» می‌باشد: «يُنادُونَكَ مِنْ وَراءِ الْحُجُرات» حجرات/4) (المصباح المنير، ج2، ص122) نیز احتمالا بدین جهت حجره نامیده شده که عرصه‌ای است که با سنگها و دیوارها محدود و محصور شده است. 📿ماده «حجر» و مشتقات آن جمعا 21 بار در قرآن کریم به کار رفته است. @Yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا