یک آیه در روز
879) 📖 الَّتي لَمْ يُخْلَقْ مِثْلُها فِي الْبِلادِ 📖 💢ترجمه که نظیرش در سرزمینها آفریده نشد؛ سو
.
.
2⃣ «الَّتي لَمْ يُخْلَقْ مِثْلُها فِي الْبِلادِ»
📜حکایت
ابو وائل گويد: مردى بود به نام عبد اللَّه بن قلابة كه شترش گم شده بود و در جستجوى آن بيابانهاى عدن را مىگشت، در اين ميان به شهرى رسيد كه حصارى داشت و در داخل آن حصار كاخها و ستونهاى بلندى بود و چون نزديكتر آمد پنداشت كه در آنجا كسى باشد كه بتواند سراغ شترش را از او بگيرد. امّا كسى را نديد كه در آنجا آمد و شد كند، از مركب پياده شد و آن را بست. آنگاه شمشيرش را كشيد و از دروازه حصار داخل شد.
ديد آنجا دو در بزرگ وجود دارد که در دنيا درى به آن بزرگى نديده بود و چوب آن از خوشبوترين عودها بود و ستارههايى از ياقوت زرد و سرخ بر آن كوبيده شده بود كه پرتو آنها آن مكان را روشن كرده بود، از ديدن آنها در شگفت شد. آنگاه يكى از دو در را گشود و داخل شد، به ناگاه شهرى ديد كه هرگز چشمى مانند آن را نديده است، كاخهايى بود كه بر فراز ستونهايى كه از زبرجد و ياقوت برافراشته شده بود و در بالاى هر كاخى غرفههايى وجود داشت و بالاى آن غرفهها را با طلا و نقره و ياقوت و زبرجد آراسته بودند و بر هر درى از درهاى اين كاخها لنگه درهايى بود به مانند دروازه شهر كه از عود خوشبوتر بود و دانههاى ياقوت بر آنها نصب شده بود و اين كاخها همه با لؤلؤ و مشك و زعفران مفروش بود، از ديدار آنها شگفتزده شده و كسى را نديد كه از وى پرسش كند، و هراس بر وى مستولى گرديد.
آنگاه به كوچه باغهاى آنجا نگريست و در هر كوچهاى درختهاى ميوهدارى را مشاهده كرد كه جويهاى آب از زير آنها جارى بود و با خود گفت اين همان بهشتى است كه خداى تعالى آن را در دنيا براى بندگان خود وصف فرموده است، خدا را سپاس كه مرا در آن وارد كرد. و از لؤلؤ و مشك و زعفران آن برداشت ولى نتوانست از زبرجد و ياقوت آن بردارد زيرا آنها بر درها و ديوارها كوبيده شده بود و لؤلؤ و مشك و زعفران مانند سنگريزه در ميان كاخها و غرفهها ريخته شده بود، آنها را برداشت و بيرون آمد و بر مركب خود سوار شد و دنبال شتر خود را گرفت تا آنكه به يمن بازگشت و آنچه همراه آورده بود به مردم نشان داد و مقدارى از آن لؤلؤها را كه به واسطه گذشت روزگار به زردى گرائيده بود فروخت. خبر او شايع شد و به گوش معاوية بن أبي سفيان رسيد و كسى را نزد حاكم صنعا فرستاد و دستور داد او را به شام بفرستد.
او به نزد معاويه آمد و با او خلوت كرد و پرسيد كه چه ديده است؟ و او نيز داستان آن شهر و آنچه را كه ديده بود بازگفت و مقدارى از لؤلؤ و مشك و زعفرانها را به او تقديم كرد و گفت: به خدا سوگند به سليمان پسر داود هم چنين شهرى ارزانى نشده بود.
معاويه به دنبال كعب الاحبار فرستاد و او را فراخواند و گفت: اى ابا اسحاق! آيا شنيدهاى كه در دنيا شهرى با طلا و نقره بنا شده باشد و ستونهايش از زبرجد و ياقوت و سنگ ريزه كاخها و غرفههايش لؤلؤ باشد و در كوچه باغهايش جويهايى به زير درختهايش جارى باشد؟
كعب گفت: آرى، اين شهرى است كه صاحب آن شدّاد بن عاد است كه آن را بنا كرده است و اين همان «إِرَمَ ذاتِ الْعِمادِ» است كه خداى تعالى در كتابش آن را وصف كرده و فرموده مثل آن در بلاد ساخته نشده است.
معاويه گفت: داستان آن را بر ايمان بازگو، گفت: عاد اوّل دو پسر داشت كه يكى شديد و ديگرى را شدّاد ناميده بود، عاد درگذشت و آن دو پسر باقى ماندند و پادشاهان ستمگرى شدند و مردم در شرق و غرب زمين از آنها اطاعت مىكردند، شديد نيز درگذشت و شدّاد بلا منازع پادشاه گرديد. او به خواندن كتابها اشتياق وافرى داشت و چون نام بهشت و كاخها و ياقوت و زبرجد و لؤلؤهاى آن را شنيده بود مايل گرديد كه مانند آن را در دنيا بنا كند، و تا گردنكشى و رقابتى با خداى تعالى كرده باشد.
يك صد مهندس را برگماشت و زير نظر هر يك از آنان يك هزار كمككار قرار داد و گفت: برويد و پاكيزهترين و وسيعترين جاى زمين را معيّن كنيد و در آنجا براى من شهرى از طلا و نقره و ياقوت و زبرجد و لؤلؤ بنا كنيد و ستونهاى آن را از زبرجد قرار دهيد و در آن شهر كاخها و در آن كاخها غرفهها و بر بالاى آن غرفهها غرفههاى ديگرى بسازيد و در كوچه باغهاى آن شهر درختهاى ميوه بكاريد و زير آنها جوىها جارى كنيد كه من در كتابها خواندهام كه بهشت چنين اوصافى دارد و دوست دارم كه مانند آن را در زمين بسازم.
گفتند: اين همه جواهر و طلا و نقره را از كجا فراهم آوريم تا بتوانيم شهرى را با اين اوصاف بنا كنيم؟
شدّاد گفت: آيا نمىدانيد كه پادشاهى دنيا با من است؟
@Yekaye
👇ادامه حکایت👇
👇ادامه حکایت👇
شدّاد گفت: آيا نمىدانيد كه پادشاهى دنيا با من است؟
گفتند: مىدانيم.
گفت برويد و بر همه معادن جواهر و طلا و نقره كسانى را بگماريد و در دست مردم نيز هر چه طلا و نقره يافتيد بگيريد تا نيازتان مرتفع شود.
و به همه شاهان شرق و غرب نوشتند و در طىّ ده سال انواع جواهر را فراهم آوردند و اين شهر را در مدّت سيصد سال براى وى ساختند و عمر شدّاد نهصد سال بود.
چون به نزد وى آمدند و او را از اتمام بناى قصر آگاه كردند، گفت برويد و بر گرداگرد آن حصارى بسازيد و بر اطراف آن حصار هزار كاخ بنا كنيد و بر فراز هر يك هزار پرچم برافرازيد كه هر يك از آن كاخها مقرّ يكى از وزراى من خواهد بود.
آنها رفتند و همه آن كارها را به انجام رسانيدند و آمدند و او را از پايان كار آگاه كردند آنگاه مردم را براى تجهيز إِرَمَ ذاتِ الْعِمادِ فراخواند و ده سال نيز اين كار به طول انجاميد.
آنگاه پادشاه براى ديدار ارم حركت كرد و تنها يك شبانه روز مانده بود كه به آنجا برسد كه خداى تعالى بر او و همراهانش عذاب آسمانى فرو فرستاد و همه آنها را نابود كرد و نه او و نه هيچ يك از همراهانش نتوانستند بر آن ارم داخل شوند.
آرى اين است داستان ارم ذات العمادى كه مانند آن در بلاد آفريده نشده است.
و من در كتابها خواندهام كه مردى بر آن داخل مىشود و آنچه در آن است مىبيند بعد از آن بيرون مىآيد و مشهودات خود را براى مردم بازگو مىكند، امّا كسى باور نمىكند و به زودى در آخر الزّمان دينداران به آن درآيند.
📚كمال الدين، ترجمه پهلوان، ج2، ص360-364؛ قصص الأنبياء عليهم السلام (للراوندي)، ص93-95 ؛
📚این واقعه اندکی مختصرتر و به نقل از وهب بن مبنه در مجمع البيان، ج10، ص738 هم آمده است.
@Yekaye
یک آیه در روز
879) 📖 الَّتي لَمْ يُخْلَقْ مِثْلُها فِي الْبِلادِ 📖 💢ترجمه که نظیرش در سرزمینها آفریده نشد؛ سو
.
3⃣ «الَّتي لَمْ يُخْلَقْ مِثْلُها فِي الْبِلادِ»
شیخ صدوق از کتاب المعمرین نقل میکند که از هشام بن سعید جهانگرد نقل شده که:
ما در اسکندریه سنگنوشتهای یافتیم که در آن نوشته شده بود:
من شداد بن عاد هستم؛ و من هستم که آن ستونها را بنا کردم که مانندش در سرزمینها آفریده نشد و لشکریان را بسیج نمودم، آنها را بنا كردم در حالى كه پيرى و مرگ نبود و سنگ در نرمى براى من چون گِل بود و گنجى را در دريا نهادم كه دوازده منزل فاصله آن از ساحل است و كسى جز امّت محمّد ص آن را استخراج نكند.
📚كمال الدين، ترجمه پهلوان، ج2، ص365
@Yekaye
880) 📖 وَ ثَمُودَ الَّذينَ جابُوا الصَّخْرَ بِالْوادِ 📖
💢ترجمه
و ثمود، که صخره را در آن وادی میبریدند؛
سوره فجر (89) آیه9
1397/11/8
21 جمادیالاولی 1440
@Yekaye
☀️1) ابوبصیر میگوید: از امام صادق ع درباره این آیات سوال کردم که میفرماید «ثمود نيز بيمدهندگان را تكذيب نمودند.
پس گفتند: آيا ما بشری از خودمان، که تنهاست، را پيروى كنيم؟ در اين هنگام ما در گمراهى و جنون خواهيم بود. آيا ذکر از ميان ما بر او القا شده؟ [نه] بلكه او دروغپردازى هوسباز است.» (قمر/23-25)
فرمودند:
این به خاطر آن بود که حضرت صالح ع را تکذیب کردند؛ و خداوند عز و جل البته که هیچ قومی را هلاک نکرد مگر اینکه پیش از آن رسولانی به نزد آنان مبعوث فرمود تا بر آنان احتجاج کنند؛ پس خداوند حضرت صالح ع را به سوی آنان مبعوث فرمود و وی آنان را به خدا خواند ولی اجابتش نکردند و بر او سرکشی نمودند و گفتند «هرگز به تو ایمان نمیآوریم مگر اینکه از این صخره شتری دهماهه بیرون آوری؛ و آن صخرهای بود که آن را تعظیم میکردند و میپرستیدند و سر هر سال برایش قربانی میکردند و کنارش جمع میشدند. گفتند: اگر میپنداری که پیامبری فرستادهشده هستی پس از خدایت بخواه که برای ما از این صخره سخت شتری دهماهه بیرون آورد و خداوند هم همان گونه که آنان درخواست کرده بودند آن ناقه را بیرون آورد ...
📚الكافي، ج8، ص187
عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْعَبَّاسِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قُلْتُ لَهُ «كَذَّبَتْ ثَمُودُ بِالنُّذُرِ فَقالُوا أَ بَشَراً مِنَّا واحِداً نَتَّبِعُهُ إِنَّا إِذاً لَفِي ضَلالٍ وَ سُعُرٍ أَ أُلْقِيَ الذِّكْرُ عَلَيْهِ مِنْ بَيْنِنا بَلْ هُوَ كَذَّابٌ أَشِرٌ».
قَالَ ع: هَذَا كَانَ بِمَا كَذَّبُوا بِهِ صَالِحاً وَ مَا أَهْلَكَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ قَوْماً قَطُّ حَتَّى يَبْعَثَ إِلَيْهِمْ قَبْلَ ذَلِكَ الرُّسُلَ فَيَحْتَجُّوا عَلَيْهِمْ فَبَعَثَ اللَّهُ إِلَيْهِمْ صَالِحاً فَدَعَاهُمْ إِلَى اللَّهِ فَلَمْ يُجِيبُوا وَ عَتَوْا عَلَيْهِ وَ قَالُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّى تُخْرِجَ لَنَا مِنْ هَذِهِ الصَّخْرَةِ نَاقَةً عُشَرَاءَ وَ كَانَتِ الصَّخْرَةُ يُعَظِّمُونَهَا وَ يَعْبُدُونَهَا وَ يُذَبِّحُونَ عِنْدَهَا فِي رَأْسِ كُلِّ سَنَةٍ وَ يَجْتَمِعُونَ عِنْدَهَا فَقَالُوا لَهُ إِنْ كُنْتَ كَمَا تَزْعُمُ نَبِيّاً رَسُولًا فَادْعُ لَنَا إِلَهَكَ حَتَّى تُخْرَجَ لَنَا مِنْ هَذِهِ الصَّخْرَةِ الصَّمَّاءِ نَاقَةٌ عُشَرَاءُ فَأَخْرَجَهَا اللَّهُ كَمَا طَلَبُوا مِنْه ...
@Yekaye
یک آیه در روز
880) 📖 وَ ثَمُودَ الَّذينَ جابُوا الصَّخْرَ بِالْوادِ 📖 💢ترجمه و ثمود، که صخره را در آن وادی می
.
1⃣ «وَ ثَمُودَ الَّذينَ جابُوا الصَّخْرَ بِالْوادِ»
درباره مقصود از عبارت «جابُوا الصَّخْرَ بِالْوادِ» گفتهاند:
🍃الف. کوهها را میتراشیدند و در درون آن خانه میساختند چنانکه قرآن کریم در جای دیگر فرمود « وَ تَنْحِتُونَ مِنَ الْجِبالِ بُيُوتاً فارِهِين: و ماهرانه [یا: سركشانه] از كوهها خانههايى مىتراشيد؟!» (شعراء/149)
(ابنعباس، به نقل از مجمع البيان، ج10، ص739)
به تعبیر دیگر، در کوهها حفرههایی عظیم پدید میآوردند
(تفسير القمي، ج2، ص420)
و آن حفرهها را به عنوان منزل خود قرار میدادند
(ابنعباس، به نقل از الدر المنثور، ج6، ص347)
🍃ب. صخرهها را میبریدند و آنها را به صورت خانهای درمیآوردند.
(تفسير الصافي، ج5، ص325)
🍃ج. ...
@Yekaye
یک آیه در روز
880) 📖 وَ ثَمُودَ الَّذينَ جابُوا الصَّخْرَ بِالْوادِ 📖 💢ترجمه و ثمود، که صخره را در آن وادی می
.
2⃣ «وَ ثَمُودَ الَّذينَ جابُوا الصَّخْرَ بِالْوادِ»
کلمه «ثمود» عطف به «عاد» است؛
پس خداوند میفرماید آیا ندیدهای که پروردگارت با ثمود، که صخره را در آن وادی میبریدند، چه کرد؟
درباره مقصود از کاری که خدا با ثمود کرد، آنچه اول به ذهن خطور میکند عذابی بود که بر آنان نازل کرد، و آیه در مقام بیان این است که آنان که چنین قدرتمند و مسلط بر طبیعت بودند را چه آسان هلاک نمود؛
اما
اگر دقت کنیم، کاری که خداوند با ثمود کرد، به این منحصر نمیشود:
یکی از مهمترین کارهایی که خداوند با ثمود کرد آن معجزهای است که برای آنان فرستاد:
آنان تبحر در سنگتراشی داشتند، و خداوند از دل سنگ، شتری زنده بیرون آورد! و آنگاه چون تسلیم حق نشدند نیست و نابودشان کرد.
به تعبیر دیگر،
کاری که خدا مردمان میکند، صرفاً عذاب آنان به خاطر گناهشان نیست؛
کار مهمتر، اتمام حجت با آنان است، به نحوی که جای هیچ عذر و بهانهای باقی نمانَد.
@Yekaye
یک آیه در روز
880) 📖 وَ ثَمُودَ الَّذينَ جابُوا الصَّخْرَ بِالْوادِ 📖 💢ترجمه و ثمود، که صخره را در آن وادی می
.
3⃣ «وَ ثَمُودَ الَّذينَ جابُوا الصَّخْرَ بِالْوادِ»
ثمود توان تکنولوژیکیشان بقدری بود که صخرههای عظیم درون کوهها را چنان میتراشیدند که از دل آن خانهای درمیآوردند. اما خداوند آنها را درهمکوبید.
در نقلهای تاریخی و کلمات مفسران، محل قوم ثمود در وادی القری بین مدینه و شام دانسته شده است.
📚(مجمعالبیان، ج5، ص264 و ج7، ص354)
🌐روستاهای صخرهای جهان
امروزه سه روستای صخرهای در جهان یافت شده است که خانهها کاملا درون کوههای صخرهای تراشیده شده است:
یکی روستای کندوان در نزدیکی تبریز است؛
دو روستای دیگر کاپادوکیه در ترکیه و داکوتا در آمریکاست؛
و از این سه، تنها روستای کندوان است که هنوز ساکنانی دارد که در آن خانههای صخرهای زندگی میکنند.
@Yekaye