902) جمعبندی سوره مبارکه فجر
📖بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ
وَ الْفَجْرِ؛
وَ لَيالٍ عَشْرٍ؛
وَ الشَّفْعِ وَ الْوَتْرِ؛
وَ اللَّيْلِ إِذا يَسْرِ؛
هَلْ في ذلِكَ قَسَمٌ لِذي حِجْرٍ؛
أَ لَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِعادٍ؛
إِرَمَ ذاتِ الْعِمادِ؛
الَّتي لَمْ يُخْلَقْ مِثْلُها فِي الْبِلادِ؛
وَ ثَمُودَ الَّذينَ جابُوا الصَّخْرَ بِالْوادِ؛
وَ فِرْعَوْنَ ذِي الْأَوْتادِ؛
الَّذينَ طَغَوْا فِي الْبِلادِ؛
فَأَكْثَرُوا فيهَا الْفَسادَ؛
فَصَبَّ عَلَيْهِمْ رَبُّكَ سَوْطَ عَذابٍ؛
إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصادِ؛
فَأَمَّا الْإِنْسانُ إِذا مَا ابْتَلاهُ رَبُّهُ فَأَكْرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَكْرَمَنِ؛
وَ أَمَّا إِذا مَا ابْتَلاهُ فَقَدَرَ عَلَيْهِ رِزْقَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَهانَنِ؛
كَلاَّ بَلْ لا تُكْرِمُونَ الْيَتيمَ؛
وَ لا تَحَاضُّونَ عَلى طَعامِ الْمِسْكينِ؛
وَ تَأْكُلُونَ التُّراثَ أَكْلاً لَمًّا؛
وَ تُحِبُّونَ الْمالَ حُبًّا جَمًّا؛
كَلاَّ إِذا دُكَّتِ الْأَرْضُ دَكًّا دَكًّا؛
وَ جاءَ رَبُّكَ وَ الْمَلَكُ صَفًّا صَفًّا؛
وَ جيءَ يَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ يَوْمَئِذٍ يَتَذَكَّرُ الْإِنْسانُ وَ أَنَّى لَهُ الذِّكْرى؛
يَقُولُ يا لَيْتَني قَدَّمْتُ لِحَياتي؛
فَيَوْمَئِذٍ لا يُعَذِّبُ عَذابَهُ أَحَدٌ؛
وَ لا يُوثِقُ وَثاقَهُ أَحَدٌ؛
يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ؛
ارْجِعي إِلى رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً؛
فَادْخُلي في عِبادي؛
وَ ادْخُلي جَنَّتي.
💢ترجمه
به نام الله دارای رحمت گسترده و همیشگی؛ قسم به فجر؛ و [سوگند] به شبهای دهگانه؛ و [سوگند به] جفت و [سوگند به] تک؛ و شب هنگامی که سپری میشود؛ آیا در آن [امور] سوگندی برای خردمند هست؟!
آیا ندیدهای که پروردگارت با عاد چگونه عمل کرد؟ [با آن] ارگِ با ستونهای بلند؛ که نظیرش در سرزمینها آفریده نشد؛ و ثمود، که صخره را در آن وادی میبریدند؛ و فرعون صاحب میخها [یا دارنده خیمه و خرگاهها]؛ همانان که در سرزمینها طغیان کردند؛ پس/ و در آن فساد را تکثیر کردند؛ پس بر آنان پروردگارت تازیانه عذاب را فرو ریخت. بیتردید پروردگارت واقعاً به کمینگاه است.
و اما انسان، هنگامی که پروردگارش او را بیازماید: به اینکه او را اکرام نماید و از نعمت برخوردارش کند، گوید پروردگارم مرا اکرام کرد؛ و اما هنگامی که او را بیازماید: به اینکه بر او روزی اش را تنگ گیرد، گوید پروردگارم مرا خوار کرد؛ ولی نه، بلکه یتیم را اکرام نمیکنید؛ و همدیگر را برای خوراک مسکین برنمیانگیزید؛ و ارث و میراث را می خورید، خوردنی یکجا و بیملاحظه؛ و مال را دوست دارید، دوستداشتنی فراوان؛
نه چنین است، هنگامی که زمین کوبیده و هموار شود، کوبیدنی شدید؛ و آمد پروردگارت، و فرشتگان صف به صف؛ و آن روز جهنم آورده شود، آن روز است که انسان متذکر شود، ولی برای او دیگر چه جای تذکر است؟ گوید: ای کاش برای زندگی خویش [چیزی] از پیش فرستاده بودم؛ پس در آن روز کسی به عذاب او عذاب نکند [نشود]؛ و كسی همچون بند او بند ننهد [یا: به بند کشیده نشود]. ای نفسِ به آرامش رسیده! به پروردگارت بازگرد، راضی و مورد رضایت؛ پس در [میان] بندگانم درآی؛ و در بهشتم داخل شو!
1397/12/2
15 جمادی الثانی 1440
@Yekaye
▪️کلیت این سوره را میتوان در این فرازها دید:
🔹سوگندهای ابتدایی،
🔹اشاره به عاقبت برخی از سرکشان،
🔹تحلیل انسانهایی که دنیا را محل ابتلا نمیبینند و دغدغه نیازمندان را ندارند؛
🔹وقوع قیامت و آمدن جهنم که عاقبت بدی را برای دو گروه قبل تثبیت میکند،
🔹و اشاره به انسان مطلوب و وضع خوب او در آخرت:
@Yekaye
1⃣ سوره فجر بعد از بسم الله، با چند سوگند آغاز شد: سوگند به فجر؛ به شبهای دهگانه؛ به جفت و تک؛ به شب هنگامی که سپری میشود؛ و سوال شد که آیا در آن [امور] سوگندی برای خردمند هست؟!
غیر از سوگند به جفت و تک، همه این سوگندها سوگندی به زمان بود؛ زمانهایی که با شب ارتباط دارند: فجر پایان شب است؛ شبهای دهگانه، و شب هنگامی که سپری میشود.
علاوه بر این در همه سوگندها، به نحوی وجه معنویت پررنگ بود: سپیدهدم و بین الطلوعین، وقت عبادت و بیداری مومنان است؛ ده شب، شبهای دهه اول ذی الحجه یا آخر ماه رمضان است که مهمترین دهه عبودیت است؛ شفع و وتر در اغلب اقوال ناظر به بود به عبادت (نماز شفع و وتر، روزهای جفت و فرد از دهه ذی حجه، و ...)؛ و پایان شب هم که مهمترین وقت شبزندهداری و مناجات و خلوت با خداست، که بیداریاش موضوعیت دارد.
@Yekaye
2⃣ در ادامه، خداوند از آنچه بر سر برخی از اقوام سرکش و نیرومند آورد سخن گفت:
قوم عاد، با ارگِ با ستونهای بلند و بینظیر؛ قوم ثمود، که با تراشیدن سنگها از دل کوه خانه میساختند؛ و فرعون صاحب میخها [یا دارنده خیمه و خرگاهها]؛
💢آنچه وجه جمع اینان بود این بود که:
🔹اولا همگیشان اهل طغیان و پر کردن زمین از فساد بودند و خداوند تذکر داد که آنان را با تازیانه عذاب راند، و این گونه نیست که دنیاپرستان که به دنیای خود رسیدند، واقعا سودی برده باشند.
🔹ثانیا عدهای خیال میکنند که اگر حقیقت و عدالتی در عالم باشد باید وقتی کار بدی مرتکب می شوند همان جا آناً مجازات الهی برسد، ولی نمیدانند که اگر این طور بود امتحان و تکلیف از میان برداشته شده بود. مثل معروف عامیانهای میگوید «اگر هر کس دروغ میگفت در همان آنی که دروغ می گفت یک تومان از جیبش کم میشد هیچ کس دروغ نمی گفت»؛ بله، هیچ کس دروغ نمیگفت اما اجباراً، نه اینکه کسی که دروغ نمیگفت، می شد یک انسان راستگو. خدای متعال به انسانها این مقدار آزادی را داده چون كمال انسان جز در پرتو اختیار و آزادی امکان پذیر نیست، اما این به معنی این نیست که خدا و حقیقت و عدالت در کمین بندگان نباشد.
📚(آشنایی با قرآن، (مطهری) ج13، ص75)
@Yekaye
3⃣ چه ارتباطی بین دو فراز فوق (سوگندها و بیان وضع این اقوام سرکش) وجود دارد؟
🍃الف. همه آن سوگندها به نحوی با معنویت همراه است؛ و بعد از این قسمهای خیلی لطیف و روحانی، میرود سراغ مردمی که بر ضد این حالتها هستند، مردم پول پرست، جاہ پرست، و ... (آشنایی با قرآن، ج13، ص73) تا هشدار دهد ببینید عاقبت کسانی که این اوقات شریف را جدی نگرفتند، چه شد؟!
🍃ب. شاید بتوان گفت فجر، شب، و سپری شدنش حکایت همین اقوام است؛ آنان که با گناهان و ظلمهای خود جهان را مانند شب سیاه و ظلمانی کردند؛ اما همگی سپری شدند و چیزی از آنان نماند و فجر بردمید.
🍃ج. ...
@Yekaye
4⃣ در فراز سوم سوره، از گونهای ناصواب از فهم انسان از وضعیت خود در جهان سخن گفت:
اینکه با رسیدن نعمت و خوشی سرمست و مغرور میشود و با رسیدن سختیها و تنگناها ناامید و مغموم❗️
و بلافاصله تذکر داد که این تحلیل چه اندازه خطاست:
اگر اکرام ویا خوار کردن از جانب خدا، به این نیست که امکانات و نعمت بیشتری به کسی داده یا نداده؛
بلکه به این است که او خودش اهل نیکوکاری و دستگیری از دیگران هست یا نه؟ اگر اکرام یتیم و دغدغه غذای مسکین جزء برنامههایتان نیست ولی در مواجهه با ارث و میراث و جمع مال سر از پا نمیشناسید، بدانید که خدا شما را خوار کرده است.
🤔نکته جالب در این فراز تفاوت لحن بیان است:
با اینکه هیچ کدام از فقر و غنا را - قطع نظر از طرز رفتار انسان و از نظر نهایی - نمی شود گفت نعمت مطلق یا نقمت مطلق است، ولی در عین حال قرآن در تعبیر خود، میان این دو فرق گذاشته، (برای نعمت دادن، خود خداوند هم تعبیر اکرام کردن آورد، اما برای سخت گرفتن نیاورد) چون در غنا، دادنِ چیزی است و خدا نعمتی را در اختیار انسان قرار داده، و در فقر، ندادن چیزی است؛ یعنی خدا یکی را با دادن نعمت آزمایش می کند و دیگری را با ندادن نعمت. و البته كار آن کسی که خدا با نعمت دادن او را مورد آزمایش قرار داده مشکل تر است از کار کسی که خدا با باز گرفتن نعمت او را مورد آزمایش قرار داده است.
📚(آشنایی با قرآن، ج13، ص73)
و شاید به همین مناسبت است که هم در آیات قبل و هم در آیات بعد، محور سخن را کسانی قرار داد که غرق نعمتاند و بیچاره میشوند.
@Yekaye
5⃣ در فراز چهارم، گویی میخواهد توضیح دهد که چرا آن جهانبینی دنیامدارانه نادرست است:
چون وقتی این نظام ظاهری تغییر کند و همه در پیشگاه خداوند حاضر شود حقیقت بر همه آشکار میشود؛
اما دیگر چه سود؟ او آنجا آرزو میکند که کاش چیزی از پیش فرستاده بودم؛ اما صرفا با عذاب و در بند کردنی بسیار شدید و غیرقابل تصور مواجه میشود که نجاتی از آن در کار نخواهد بود.
@Yekaye
6⃣ در آن سو و در قبال چنین انسانی، نفس مطمئنه است؛
همان که به آرامش حقیقی رسیده!
اگر در آن عرصه به هم ریختن نظام زمین و آسمان آن انسان غافل در اضطراب شدید است؛
💐اما به این انسان در آرامش خطاب میشود به جانب پروردگارت بازگرد، که هم تو از او راضی هستی و هم مورد رضایتی؛ و از او دعوت میشود که از این پس، دیگر نیاز نیست که همنشینی با بدان را تحمل کنی! اینک بیا در میان بندگان خاص خدا جای گیر؛ و در بهشت خاصی که خداوند به طور ویژه مقدر فرموده داخل شو❗️
@Yekaye
7⃣ سوره فجر میفرماید:
💢هم شب را ببینید و هم سپری شدنش را ‼️
اگر عدهای مدار زندگی خود را در شب قرار دادهاند بدانند قویتر از آنانی هم بودند که چنین بودند؛ اما ببینید خدا با آنان چه کرد؟
این را بفهمید که نعمت و نقمت دنیوی دادن خدا، کار مهمی نیست که خدا با انسانها میکند.
مهم عمل خود آنهاست که چه اندازه به دنیا میچسبند،
که اگر چسبیدند، خدا چنان این نظام را زیر و رو میکند که برایشان اصلا قابل تحمل نخواهد بود؛
و اگر نه به دنیا، بلکه به خدا آرامش جستند، به مرجع حقیقی خود برمیگردند در کمال رضایت و مورد رضایت واقع شدن؛ این چنین است که بندگان خاص از بقیه جدا میشوند: در کنار هم خواهند بود و در بهشت خاصی که خداوند برایشان مقدر فرموده است.
@Yekaye
8⃣ سوره فجر انسان را به فهم صحیح زندگی دعوت میکند:
🤔ما مادام که در دنیا هستیم در شب زندگی میکنیم. اما مومن اگر در شب زندگی میکند، اما سپری شدن شب را باور دارد و به فجر دل میبندد؛ و البته انتظار ندارد که این فجر با نعمتهای دنیوی حاصل شود. میفهمد که نعمت و نقمت دنیوی از باب امتحان و ابتلاست؛ نه از باب اینکه خداوند کسی را که مورد انعام قرار داده محترمتر و بهتر میداند از کسی که وی را در تنگنا قرار داده است.
اتفاقا این تنگناها بسیاری از اوقات به نفع ماست، زیرا امید ما را از غیرخدا قطع میکند وبیشتر به خدا پناه میبریم و اگر کسی به خدا پناه برد به آرامش حقیقی خواهد رسید:
رضایتی همه جانبه از همه چیز، و از فرط خوبی مورد رضایت حق واقع شدن؛ قرار گرفتن در میان بندگان خاص خدا و رفتن به بهشت خاص الهی.
@Yekaye
9⃣ محور این سوره چیست؟
🍃 الف. برخی محور این سوره را مذمت تعلق خاطر به دنیا، که در پی آن طعیان و کفران نعمت است، دانستهاند؛ که خداوند دنیامداران را به عذاب در دنیا و آخرت تهدید فرمود؛ و نشان داد که انسان به خاطر کوتهبینیاش گمان میکند که نعمتهای دنیوی که خدا به او داده اکرام اوست و فقر و نداریِ افراد، دلیل بر خواریِ آنان؛ پس وقتی از نعمتها بهرهمند میشود سر به طغیان و فساد برمیدارد؛ در حالی که چنین نیست؛ و وقتی قیامت و برپا شود معلوم میشود چه کسی در این دنیا سود برده و به آرامش حقیقی رسیده و چه کسی در عذاب گرفتار خواهد بود.
📚(الميزان، ج20، ص278)
🍃ب. برخی هم گفتهاند روح این سوره با توجه به آیات 15-16 مبارزه با فکر افرادی است که اکرام و إنعام مادی و دنیایی را دلیل کرامت شخصیت خودشان و سعادت واقعی می شمارند و به آن آرام میگیرند و قهرا مغرور می شوند که به دنبال آن هزاران فساد پیدا می شود، و بر عکس فقر را اهانت به شخصیت واقعی خودشان می شمارند. در حالی که فقر و غنا هر دو وسیله هستند برای سعادت یا شقاوت و بدبختی؛ [یعنی بستگی دارد به اینکه] انسان چه عکس العملی در مقابل این اکرامها و انعامها و غناها يا فقرها و احتياجها نشان بدهد. به تعبیر دیگر: همه اینها برای انسان مایه امتحان و ابتلاست.
📚(آشنایی با قرآن (مطهری) ج13، ص63)
📝 شما محور و غرض این سوره را چه میدانید؟
@Yekaye
بسم الله الرحمن الرحیم
✅از مهر تا آذر سال 1397 به مناسبت #جنگ_اقتصادی ای که در آن واقع شدهایم به سراغ آیاتی از سوره #آل_عمران رفتیم؛ و با توجه به موضوعی که پیش آمد، از جلسه 850 آیات دیگری مطرح شد؛
و ان شاء الله از امروز آیات مذکور را ادامه میدهیم.
@Yekaye
903) 📖 وَ لا يَحْسَبَنَّ الَّذينَ يَبْخَلُونَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ هُوَ خَيْراً لَهُمْ بَلْ هُوَ شَرٌّ لَهُمْ سَيُطَوَّقُونَ ما بَخِلُوا بِهِ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ لِلَّهِ ميراثُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبيرٌ 📖
💢ترجمه
کسانی که به آنچه خداوند از فضل خویش بدانان داده بخل میورزند گمان نکنند که خیری برایشان است؛ بلکه آن شری است برای آنها؛ بزودی آنچه را بدان بخل ورزیدند، روز قیامت طوق گردنشان شود؛ و از آنِ خداست میراث آسمانها و زمین؛ و خداوند قطعا بدانچه میکنند بهدقت آگاه است.
سوره آل عمران، (3) آیه 180
1397/12/3
16 جمادی الثانی1440
@Yekaye
🔹لا يَحْسَبَنَّ
در آیه ۱۶۹ همین سوره درباره ماده «حسب» توضیح داده شد که
▪️ماده «حسب»، در اصل در دو معنای اصلی «عدّ» یعنی «حساب کردن» و «شمردن» (إِنَّما یوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَیرِ حِسابٍ؛ زمر/۱۰) و «کفایت کردن» (حَسْبُنَا اللَّهُ؛ آل عمران/۱۷۳) به کار میرود.
این ماده وقتی به صورت «حَسَبَ» بیاید صریحا در معنای شمردن و حساب کردن است؛ اما وقتی در وزن «حَسِبَ» (که ظاهرا مصدر آن فقط به صورت «حسبان» میآید، نه «حساب») به کار رود غالبا به معنای «ظن» و گمان میباشد؛ و آن را هم نه معنایی مستقل، بلکه برگرفته از همین معنای «شمردن» دانستهاند با این توضیح که در اصل معنایش این بوده که «حساب میکنم که از اموری باشد که رخ میدهد»؛
در واقع، معنای «حسب» به معنای «ظن»، اذغان به وقوع یک مطلب بر اساس حساب و کتابی است که احتمال آن واقعه را بالا برده است.
🔖جلسه ۸۴۰ http://yekaye.ir/ale-imran-3-169/
📖 اختلاف قرائت
این کلمه در قرائات مختلف به صورتهای زیر قرائت شده است:
▪️قرائت اهل مکه (ابن کثیر) و اهل مدینه (نافع) و اهل بصره (ابوعمرو) و برخی از اهل کوفه (کسائی) و یعقوب (از قراء عشره): لا یحْسِبَنَّ.
▪️قرائت اهل شام (ابن عامر) و برخی از اهل کوفه (عاصم): لا یحْسَبَنَّ.
▪️قرائت برخی از اهل کوفه (حمزه) و برخی قرائات غیرمشهور (مطوعی): لا تَحْسَبَنَّ.
📚مجمع البیان، ج2، ص892 و896 ؛ البحر المحیط، ج3، ص451 ؛ معجم القرائات، ج1، ص629.
@Yekaye
🔹سَيُطَوَّقُونَ
▪️ماده «طوق» در اصل دلالت دارد بر پیچیدن چیزی به دور چیز دیگر، به همین مناسبت است که سقفهای مدور را «طاق» میگویند. (معجم المقاييس اللغة، ج3، ص433). اصل «طَوْق» چیزی است که دور گردن باشد؛ خواه به نحو طبیعی و در متن آفرینش مانند طوق کبوتر؛ یا به نحو مصنوعی مانند گردنبند طلا و نقره (مفردات ألفاظ القرآن، ص532) و در واقع این ماده برای هرگونه احاطه و دور چیزی را گرفتن به کار میرود
(التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج7، ص145).
▪️این ماده وقتی به باب افعال برود (أطاق یطیق) برای تاکید بر جهت صدور فعل از فاعل است: «وَ عَلَى الَّذِينَ يُطِيقُونَهُ فِدْيَةٌ طَعامُ مِسْكِينٍ» (بقرة/184) (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج7، ص145). ولی وقتی به باب تفعیل برود (طَوّق یُطَوّق) (سَيُطَوَّقُونَ ما بَخِلُوا بِهِ؛ آل عمران/180) به معنای کاری را بر گردن دیگری انداختن و بر او تحمیل کردن و او را بدان کار مکلف نمودن است و وجه کاربردش در هر دو، این است که گویی آن کار بر آن شخص احاطه پیدا می کند و از همه طرف او را دور میزند و دربرمیگیرد
(معجم المقاييس اللغة، ج3، ص433؛ مفردات ألفاظ القرآن، ص532).
▪️از آنجا که ماده طوقی که به گردن می اندازند غالبا با نوعی محدود و مقهور شدن همراه است، کلمه «طاقت» را برای محدودیت و مقهوریت و تحمل به کار بردهاند میرود (التحقيق، ج7، ص145). در واقع »طاقة» اسمی است برای آن مقدار کاری که انسان با مشقت میتواند انجام دهد، از باب تشبیه آن به «طَوق» که چیزی را احاطه میکند؛ و از همین رو برخی تذکر دادهاند آیه «وَ لا تُحَمِّلْنا ما لا طاقَةَ لَنا بِهِ» (بقرة/286) تعبیر «طاقت آن را نداریم» به معنای «آنچه بر آن قدرت نداریم» نیست، بلکه به معنای چیزی است که رها شدن از آن (از عهده آن برآمدن) بسیار صعب و دشوار باشد، یعنی همان معنایی که در جای دیگر فرمود: «وَ يَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ: غل و زنجیرهایشان را از آنان برمی دارد» (اعراف/157» یا » وَ وَضَعْنا عَنْكَ وِزْرَكَ: بارت را از دوش تو برداشتیم» (انشراح/2) هرچند گاه به مناسبت سخت بودن آن، برای نفی قدرت هم به کار میرود، مانند «قالُوا لا طاقَةَ لَنَا الْيَوْمَ بِجالُوتَ وَ جُنُودِهِ» (بقرة/249)
(مفردات ألفاظ القرآن، ص533؛ التحقيق، ج7، ص145).
📿ماده «طوق» همین 4 بار در قرآن کریم به کار رفته است.
@Yekaye
📜شأن نزول
از ابنعباس روایت شده که این آیه درباره علمای یهود نازل شد که اوصاف حضرت محمد ص و نبوت ایشان را کتمان می کردند؛ و مراد از بخل، کتمان علمی است که خداوند متعال به آنها داده بود.
📚أسباب نزول القرآن (الواحدي)، ص137؛ مجمع البيان، ج2، ص897
و روى عطية [العوفي] عن ابن عباس: أن الآية نزلت في أحبار اليهود الذين كتموا صفة محمد صلى اللَّه عليه و [آله و] سلم، و نبوته، و أراد بالبخل: كتمان العلم الذي آتاهم اللَّه تعالى.
@Yekaye