.
7⃣ «قالُوا إِنَّ اللَّهَ فَقيرٌ وَ نَحْنُ أَغْنِياءُ سَنَكْتُبُ ما قالُوا وَ قَتْلَهُمُ الْأَنْبِياءَ بِغَيْرِ حَقٍّ»
چرا ثبتِ آن سخن آنان را در کنار کُشتنِ بناحقِ انبیاء قرار داد؟
🍃الف. میخواهد قبح عظیم آن سخن را نشان دهد. (الميزان، ج4، ص83) یعنی گناهِ ياوه گويى درباره خداوند، هم سنگِ گناه كشتن انبياست. (تفسير نور، ج2، ص212)
🍃ب. یعنی نشان دهد که برخی از سخنان و موضعگیریها به اندازه اینکه کسی پیامبران را بناحق به قتل برساند، زشت و پلید است.
🍃ج. اهمیت واجبات مالی را گوشزد کند و نشان دهد بخل ورزیدن در ادای وجوهات شرعی و توجیه کردنِ اینچنینی آن، گناهی است در ردیف کشتن پیامبران.
🍃د. ...
@Yekaye
.
8⃣ «قَتْلَهُمُ الْأَنْبِياءَ بِغَيْرِ حَقٍّ»
با اینکه ظاهرا گوینده آن سخنان برخی از یهودیان بودهاند و کُشتن پیامبران را هم به همان افراد نسبت داد، مقصود از کُشتنِ بناحق انبیاء چیست؟
🍃الف. مقصود همان کُشتن واقعی آنهاست، و نشان میدهد آنان پروایی در به قتل رساندن پیامبران نداشتهاند چنانکه در قرآن کریم از قول هارون نقل میکند که وقتی حضرت موسی ع او را به خاطر گوسالهپرستی قوم مواخذه کرد گفت: آنان مرا در موضع ضعف قرار دادند و میخواستند مرا بکشند (إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُوني وَ كادُوا يَقْتُلُونَني؛ نساء/150)؛
ویا اینکه قصد کشتن حضرت عیسی ع کردند،
ویا در روایات از قتل حضرت زکریا و حضرت یحیی به دست آنان سخن گفته شده؛ ویا اینکه در یک روز گاه چندین پیامبر میکشتند (الدر المنثور، ج1، ص73)
🍃ب. مقصود راضی بودن به قتل آنان است، و میخواهد بیان کند که رضایت به گناه در حد خود آن گناه است.
(مجمع البيان، ج2، ص899)
🍃ج. مقصود آن است که در حفظ اسرار آنان در برابر دشمنانشان دقت نمی کردند و با افشای اسرار آنها، زمینه کشته شدن آنان را فراهم میکردند.
🔖حدیث3 https://eitaa.com/yekaye/4796
د. ....
@Yekaye
.
9⃣ «سَنَكْتُبُ ما قالُوا وَ قَتْلَهُمُ الْأَنْبِياءَ بِغَيْرِ حَقٍّ»
مگر به قتل رساندن پیامبران الهی، اقدام بهحقی هم میشود که از «کُشتنِ بناحق» آنان سخن گفت؟
🍃الف. ملاك ارزيابى گفتار و كردار، از هر كس كه باشد، حقّ است. حتّى كشتن پيامبران چون ناحق است مورد كيفر واقع مىشود. (تفسير نور، ج2، ص212)
🍃ب. از باب تاکید بر ظالمانه بودن این قتلهاست.
🍃ج. با عطف تعبیرِ «کشتن بناحق پیامبران» بر «آنچه گفتند»، عملا شدتِ ناحق و ناصواب بودن گفتار آنان را نشان میدهد.
🍃د. ...
@Yekaye
.
🔟 «لَقَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّذينَ قالُوا إِنَّ اللَّهَ فَقيرٌ وَ نَحْنُ أَغْنِياءُ سَنَكْتُبُ ما قالُوا وَ قَتْلَهُمُ الْأَنْبِياءَ بِغَيْرِ حَقٍّ وَ نَقُولُ ذُوقُوا عَذابَ الْحَريقِ»
خداوند در قرآن کریم در مورد عذاب جهنم از تعابیر مختلفی مانند عذاب الیم (دردناک)، عذاب مهین (خوار کننده)، و ... یاد کرد و در این آیه از عذاب حریق (آتشی که میسوزاند و اثر از خود برجای میگذارد) تعبیر کرد.
چرا چنین تعبیری به کار برد؟
🍃الف. با توجه به اینکه عذابها باطن عمل خود آنان است، این سخن آنان و نیز آن پیامبرکُشیِ آنان چنان گزنده است که اثری بسیار نامطلوب در جامعه باقی میگذارد و میسوزاند و نابود میکند؛ و این همان عذاب حریق است.
🍃ب. ...
@Yekaye
.
1⃣1⃣ «لَقَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّذينَ قالُوا إِنَّ اللَّهَ فَقيرٌ وَ نَحْنُ أَغْنِياءُ سَنَكْتُبُ ما قالُوا ...»
بهدرستی که خداوند شنید سخن کسانی را که گفتند «همانا خداوند فقیر است و ما اغنیاییم.» بزودی خواهیم نوشت آنچه را گفتند...
📜حکایت📜
بعد از شهادت امام باقر ع موسی بن عطیه با عدهای به نمایندگی از اهل خراسان به مدینه میآیند تا امام پس از امام باقر ع را بشناسند و اموالی که شیعیان داده بودند به امام برسانند؛ و برای اینکه امام را امتحان کنند مقداری طلا و نقره اضافی درون آن اموال میگذارند.
داستان آمدن آنان و سرگردانیشان در مدینه تا شرفیاب شدنشان خدمت امام صادق ع طولانی است.
آنان نهایتاً خدمت امام صادق ع میرسند و معجزاتی از امام میبینند که به امامت ایشان یقین میکنند.
در اواخر این دیدار امام ع به آنان می فرماید:
ای موسی بن عطیه! بخوان: بسم الله الرحمن الرحیم. قطعا کافر شدند کسانی که گفتند همانا خداوند فقیر است و ما اغنیاییم. ما اموال شما را نخواستیم از این جهت که فقیریم؛ آنها را نخواستیم جز برای اینکه بین یاران فقیرمان پخش کنیم و حق خدا را از اموال اغنیاء بیرون آوریم؛ همانا آن گرهی است که خداوند بر شما واجب فرموده که خداوند عز و جل میفرماید: «حقّا كه خداوند از مؤمنان جانها و مالهايشان را خريدارى كرده به بهاى آنكه بهشت از آن آنها باشد» (توبه/111) و نیز میفرماید: «همان كسانى كه چون مصيبتى بر آنها وارد شود گويند: همانا ما از آنِ خداييم و همانا به سوى او باز خواهيم گشت. آنها هستند كه بر آنها درودها و رحمتى از پروردگارشان مىرسد، و آنها هستند كه رهيافتهاند.» (بقره/156-157)
سپس همه دینارها را برداشت و در محلش قرار داد و فرمود:
«در حق برادران ایمانیتان نیکی کنید و به آنان رفت و آمد نمایید و رابطهتان را قطع نکنید؛ که اگر به آنان بپیوندید و حق برادری را در مورد آنان ادا کنید از ما و همراه ما و برای ما، و نه علیه ما، خواهید بود؛ و اگر پیوندتان را پاره کنید، حلقه اتصال ما و خودتان را پاره کردهاید که دیگر وصل و اتصالی در کار نخواهد بود.»
پس آن مال را به اصحابش داد و آن نقره [که ما در اموال اضافه کرده بودیم] را از نقرهها جدا کرد و آن طلا را از طلاها جدا کرد [و پس داد] و به اصحابش دستور داد که:
«با آن اموال در حق دوستداران و شیعیان فقیر ما نیکی کنید که همانا این کارشان به ما میرسد و ما آن را جبران میکنیم.»
📚الثاقب في المناقب، ص419
عن الحسن بن علي بن فضّال، قال: قال موسى بن عطية النيسابوري: اجتمع وفد خراسان من أقطارها، كبارها و علماؤها، و قصدوا داري، و اجتمع علماء الشيعة و اختاروا أبا لبابة و طهمان و جماعة شتى، و قالوا بأجمعهم: رضينا بكم أن تردوا المدينة، فتسألوا عن المستخلف فيها، لنقلّده أمرنا، فقد ذكر أنّ باقر العلم قد مضى، و لا ندري من نصبه اللّه بعده من آل الرسول من ولد علي و فاطمة عليهما السلام. و دفعوا إلينا مائة ألف درهم ذهبا و فضّة ...
فمضينا نريد جعفر بن محمّد عليهما السلام، فقيل لنا: إنّه مضى إلى حائط له، فما لبثنا إلّا ساعة حتّى أقبل و قال: «يا موسى بن عطية النيسابوري و يا أبا لبابة، و يا طهمان، و يا أيّها الوافدون من أرض خراسان، إليّ فأقبلوا»...
ثمّ قال ع: «يا موسى بن عطية، اقرأ: بسم اللّه الرحمن الرحيم لقد كفر الَّذِينَ قالُوا إِنَّ اللَّهَ فَقِيرٌ وَ نَحْنُ أَغْنِياءُ» لم نرد مالكم لأنّا فقراء، و ما أردناه إلّا لنفرّقه على أوليائنا من الفقراء، و ننتزع حق اللّه من الأغنياء، فإنّها عقدة فرضها اللّه عليكم، قال اللّه عز و جل: إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ».
و قال عز و جل: الَّذِينَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ. أُولئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ».
قال: ثمّ رمق الدنانير بعينه فتبادرت إلى كوّ كان في المجالس.
ثمّ قال: «أحسنوا إلى إخوانكم المؤمنين، وصلوهم و لا تقطعوهم، فإنّكم إن وصلتموهم كنتم منّا و معنا و لنا لا علينا، و إن قطعتموهم انقطعت العصمة بيننا و بينكم لا موصلين و لا مفصلين [متّصلين]» فردّ المال إلى أصحابه و أخذ الفضّة التي وضعت في الفضة، و الذهب الذي وضع في الذهب، و أمرهم أن يصلوا بذلك «أولياءنا و شيعتنا الفقراء، فإنّه الواصل إلينا و نحن المكافئون عليه»...
@Yekaye
905) 📖 ذلِكَ بِما قَدَّمَتْ أَيْديكُمْ وَ أَنَّ اللَّهَ لَيْسَ بِظَلاَّمٍ لِلْعَبيدِ 📖
💢ترجمه
این به خاطر آن چیزی است که دستانتان از پیش فرستاد؛ و همانا خداوند هرگز ظلمکننده به بندگان نیست.
سوره آل عمران، (3) آیه 182
1397/12/9
22 جمادی الثانی1440
@Yekaye
🔹قدَّمَتْ
قبلا بیان شد که
▪️ماده «قدم» نقطه مقابل «أخر» است و دلالت دارد بر سبقت گرفتن و جلو افتادن؛ و تفاوتش با سبقت گرفتن این است که در سبقت گرفتن، اینکه کسی جلوتر بوده باشد و شخص به او برسد لحاظ شده، اما در تقدم، صرفا سابقه زمانی داشتن مد نظر است.
▪️«قَدَّمَ، یُقَدِّمُ» باب تفعیل از این ماده است که برای متعدی کردن به کار میرود و به معنای چیزی را مقدم کردن و از پیش فرستادن است (لَبِئْسَ ما قَدَّمَتْ لَهُمْ أَنْفُسُهُمْ؛ مائده/۸۰) (أَ أَشْفَقْتُمْ أَنْ تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيْ نَجْواكُمْ صَدَقاتٍ؛ لمجادله/۱۳). البته تعبیر «لا تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ؛ حجرات/۱) را برخی به معنای «مقدم نشوید و پیشی نگیرید» دانستهاند (یعنی در معنای لازم)؛ اما برخی اهل لغت تذکر دادهاند که این هم در معنای متعدی است: یعنی سخن و نظر و حکم خود را بر سخن و دستور خدا و رسولش مقدم نکنید همان گونه که فرشتگان چنیناند: «لا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ؛ أنبياء/۲۷)
🔖جلسه ۲۵۴ http://yekaye.ir/al-aaraf-7-34/
@Yekaye
🔹بِظَلاَّمٍ
قبلا بیان شد که
▪️ ماده «ظلم» در اصل بر دو معنا دلالت میکند:
▫️یکی ظلمت و تاریکی در مقابل نور و روشنایی؛ و
▫️دیگری قرار دادن چیزی در غیر جایگاه اصلی خود، که ظلم و ستم از این معنای دوم است.
▪️برخی معتقدند معنای اول هم به این معنای دوم برمیگردد، با این توجیه که اصل در عالم بر نور و روشنایی است و ظلمت و تاریکی، نبودن این اصل در جایگاه خود است؛
بویژه که معنای دوم آن (قرار ندادن چیزی در جای خود) بقدری عام است که حتی در مورد زمینی که در محصول مناسب نمیدهد هم به کار رفته است: «كِلْتَا الْجَنَّتَيْنِ آتَتْ أُكُلَها وَ لَمْ تَظْلِمْ مِنْهُ شَيْئاً» (کهف/۳۳)
▪️«ظُلْمَة» که جمع آن «ظلمات» میشود را خداوند برای اشاره به جهل و شرک و فسق به کار برده است؛ همان گونه که برای مقابلات اینها از تعبیر «نور» استفاده کرده است. و گاه تعبیر «در ظلمات بودن» و «کوری» به جای هم به کار میرود چنانکه در جایی میفرماید «كَمَنْ مَثَلُهُ فِي الظُّلُماتِ»(أنعام/۱۲۲) و در جای دیگر میفرماید «كَمَنْ هُوَ أَعْمى» (رعد/۱۹) و یا در جایی میفرماید «وَ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا صُمٌّ وَ بُكْمٌ فِي الظُّلُماتِ»(أنعام/۳۹) و در جای دیگر میفرماید «صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ» (بقرة/۱۸)
▪️کلمه «ظالم» واضح است که در معنای ظلم و تجاوز از حق به کار میرود، و چون تجاوز از حق عام است هر کسی که مرتکب هر گناه کوچک یا بزرگی شده باشد، شامل میشود.
▪️«ظلوم» صیغه مبالغه است (إِنَّ الْإِنْسانَ لَظَلُومٌ كَفَّارٌ، ابراهیم/۳۴؛ إِنَّهُ كانَ ظَلُوماً جَهُولاً، احزاب/۷۲) که غالبا آن را در معنای ظلم و ستم گرفتهاند (مثلا لسان العرب، ج۱۲، ص۳۷۳ و ۳۷۵) اما شاید بتوان آن را در معنای شدت ظلمت هم به کار برد.
▪️درباره اینکه تعبیر «ظَلّام» به ظلم برمیگردد یا ظلمت هم اختلاف نظر است؛ برخی بر این باورند که در اشعار عرب، تعبیر «ظلّام» به طور خاص در جایی که کاری در جای خود انجام نشده (مثلاً برای نحر شتر، چاقو را در جای مناسب قرار ندهند) ویا قبل از اینکه زمانش برسد انجام شود، به کار رفته است؛ هر چند برخی بر این باورند که «ظلام» اسم است برای مصدر «ظلمت». و البته در تمامی استعمالات این کلمه در قرآن کریم (آلعمران/۱۸۲، انفال/۵۱، حج/۱۰، فصلت/۴۶، ق/۲۹) همگی درباره نفى ظلم از خداوند در مورد بندگان (ان الله لیس/ ما ربک/ ما أنا، بِظَلاَّمٍ لِلْعَبيد) به کار رفته است.
🔖جلسه 720 http://yekaye.ir/al-fater-35-20/
@Yekaye