یک آیه در روز
930) 📖 وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَكُمُ الَّتي جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ قِياماً وَ ارْزُقُوهُمْ
.
1️⃣ «وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَكُمُ الَّتي جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ قِياماً وَ ارْزُقُوهُمْ فيها وَ اكْسُوهُمْ ...»
در مورد افراد سفیه، اسلام اگرچه از ما میخواهد نیازهای متعارف آنان (خوراک و پوشاک و ....) را تامین کنیم؛ اما به ما دستور میدهد اموال را مستقیما در اختیارشان قرار ندهیم.
💠نکته تخصصی #اقتصادی
سفيه، از تصرّف در مال خود ممنوع است. (تفسير نور، ج2، ص244)
یعنی در اسلام، صرف مالکیت، استفاده از مایملک را مجاز نمیکند.
نحوه مصرف، محل مصرف، خود مالک، و ... هم باید از شروطی برخوردار باشند تا استفاده مجاز شود.
این آیه میفرماید یکی از شروطی که برای مجاز شدن استفاده از اموال، ضرورت دارد، این است که به رشد و بلوغ اقتصادی رسیده باشد.
🤔در واقع، مال و ثروت در هر جا که باشد، اولا و بالذات مِلک خداست؛ و اوست که آن را مایه قوام و معیشت جوامع بشری قرار داده است؛ به همین جهت افراد مجاز نیستند که هرگونه دلشان خواست از مالی که فعلا مالکیتش در اختیار انان قرار گرفته، استفاده کنند (الميزان، ج4، ص171)
و خداوند در موارد متعدد همگان را به حفظ اموال و اینکه با اسراف و تبذیر آن را در معرض نابودی قرار ندهند، توصیه کرده، و مثلا فرموده «وَ لا تُبَذِّرْ تَبْذِيراً إِنَّ الْمُبَذِّرِينَ كانُوا إِخْوانَ الشَّياطِينِ» (إسراء/26-27) «وَ لا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلى عُنُقِكَ وَ لا تَبْسُطْها كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسُوراً» (إسراء/29) و «وَ الَّذِينَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَ لَمْ يَقْتُرُوا» (فرقان/67) مفاتيح الغيب، ج9، ص496)
@yekaye
یک آیه در روز
930) 📖 وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَكُمُ الَّتي جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ قِياماً وَ ارْزُقُوهُمْ
.
2️⃣ «وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَكُمُ الَّتي جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ قِياماً»
سفیه» در لغت به معنای «فرد رشدنایافته» است؛ کسی که نابخرد است (= در تصمیمگیریاش عقلانیت ندارد) و کوتهبین (= عاقبتبین نیست و آثار درازمدت عمل خود را در نظر نمیگیرد) است.
درباره اینکه مقصود از آن در این آیه چیست، گفتهانند:
🍃الف. مقصود زنان و فرزندان شخصاند، آن هم زن یا فرزندی که اگر مال در اختیارش باشد آن را تباه میکند. (حدیث1 https://eitaa.com/yekaye/5806، و ابن عباس و سعيد بن جبير و الحسن و الضحاك و أبي مالك و قتادة، به نقل از مجمع البيان، ج3، ص13)
🍃ب. مقصود زنان هستند. (مجاهد و ابن عمر، به نقل از مجمع البيان، ج3، ص13) (این قولی است که در فقهای اهل سنت رایج است و در حدیث 2 اشاره شد: https://eitaa.com/yekaye/5807)
🍃ج. شامل هر فرد سفیه و رشدنایافتهای است، اعم از کودک و دیوانه و کسی که به خاطر ولخرجی از تصرف در مالش ممنوع شده (محجور)، و بر همین اساس است که در روایات، شرابخوار را مصداق سفیه دانستهاند (مجمع البيان، ج3، ص14)
🍃د. با توجه به سیاق آیات که درباره یتیمان بود و نیز آیه بعد، که میفرماید یتیمان را بیازمایید و اگر به رشد رسیده بودند اموالشان را به آنها بدهید، مقصود اصلی و اولی آیه یتیمانی است که هنوز به سن رشد نرسیدهاند، هرچند که آیه ظرفیت این را دارد که شامل همه سفیهان بشود. (المیزان، ج4، ص170)
🍃ه. ...
@yekaye
یک آیه در روز
930) 📖 وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَكُمُ الَّتي جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ قِياماً وَ ارْزُقُوهُمْ
.
3️⃣ «وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَكُمُ الَّتي جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ قِياماً»
آیه قبل درباره این بود که مهریه زنان را با کمال میل بدانها بدهید؛ و اگر بر شما بخشیدند آن را خودتان استفاده کنید؛ این آیه درباره ندادن اموال به سفیهان است، مادام که به رشد و بلوغ اقتصادی در مصرف نرسیدهاند.
از کنار هم قرار دادن این دو آیه و آمدن این حکم بعد از آن حکم میتوان نتیجه گرفت:
برخلاف آنچه بسیاری از مفسران و فقهای اهل سنت پنداشتهاند
(توضیح در حدیث2 https://eitaa.com/yekaye/5807)
اسلام زنان را بهخودی خود جزء سفیهان نمیداند که اجازه اموالشان تنها در دست پدر یا شوهرشان باشد.
اما با توجه به اینکه میدانیم همان گونه که مردان سفیه نیز وجود دارند، یکی از مصادیق افراد سفیه، زنانی است که در مسائل اقتصادی نابخرد و کوتهبیناند؛
اما آیا از این آیه میتوان نتیجه گرفت که اگر زنی سفیه بود و بیم مصرف نابجا و هدر دادن اموالش در میان بود، شوهرش حق (یا وظیفه) دارد که مهریه وی را، بویژه اگر مبلغ هنگفتی باشد، در اختیار او قرار ندهد⁉️
🤔 ظاهرا به طور قاطعانه با صرف استناد به این آیه، نمیتوان قضاوتی کرد:
🔺از طرفی میتوان گفت مقدمه آیه (وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ) به نحوی است که اطلاقش ابای از تخصیص دارد (یعنی به نحوی اطلاق دارد که شامل این زنان هم میشود)؛ و برخی گفتهاند آمدن آن در ادامه آیه قبل، برای اشاره به همین بوده که بفرماید اگرچه من گفتم اموال یتیمان و مهریه زنان را به آنها بدهید؛ اما این برای وقتی است که آنان رشید باشند؛ اما اگر سفیهاند و اموالشان را هدر میدهند، مادام که به رشدیافتگی نرسیدهاند جز در حد مخارج معمولشان، اموالشان را در اختیارشان قرار ندهید (مفاتيح الغيب (فخر رازی)، ج9، ص494)؛
🔺و از طرف دیگر، تعبیر «أَمْوالَكُمُ الَّتي جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ قِياماً» به گونهای است که شاید بتوان در اینکه خداوند برای مرد نسبت به مهریه زنش، قیام و سلطهای قرار داده باشد تردید کرد.
💢قدر متیقن این است که اگر هم چنین حق (یا وظیفه)ای برای اینکه مهریه را در اختیار زنش قرار ندهد بتوان اثبات کرد، تنها در جایی است که واقعا از باب مصلحت خود آن زن، مهریهاش را به او ندهد، نه از باب منفعت خویش و فرار از دادن مهریه.
@yekaye
یک آیه در روز
930) 📖 وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَكُمُ الَّتي جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ قِياماً وَ ارْزُقُوهُمْ
.
4️⃣ «وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَكُمُ الَّتي جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ قِياماً»
مقصود از «اموالکم: اموالتان» در این آیه چیست؟
مگر کسی قرار است مال خودش را به یتیمان و سفیهان بدهد؟
🍃الف. به قرینه آیات قبل و بعد که ناظر به تکفل یتیمان است، مقصود از «اموالکم» همان اموال یتیمان است، و به این مناسبت در آیه به «اموال شما» تعبیر شده که:
🌱الف.1. فعلا در اختیار شماست؛ و خرج کردنش به اجازه شما میباشد؛ که و انتساب این به شما، چهبسا از باب مجاز است (مجمع البيان، ج3، ص14؛ فقه القرآن، ج2، ص310)
🌱الف.2. از باب این است که اموال آنها با اموال شما مخلوط شده؛ یعنی اموالتان، که مقداری از آن مال خودتان است و مقداری مال یتیم است؛ و این شبیه آن است که به یک نفر بگویید «يا فلان أكلتم أموالكم بينكم بالباطل: فلانی! اموالتان را بین خودتان به باطل نخورید» و منظورت او و یارانش باشد. (فقه القرآن، ج2، ص310)
🌱الف.3. از این باب که شما وارث آنهایید و اگر آنها نباشند، آنها مال شما خواهد بود (مجمع البيان، ج3، ص14 و حدیث5)
🌱الف.4. چون مجموع مال و ثروت دنیا، متعلق به مجموع مردم است؛ و اینجا «کُم: شما» به معنای همه مردم است؛ و از این جهت شبیه آیه «وَ مَنْ لَمْ يَسْتَطِعْ مِنْكُمْ طَوْلًا أَنْ يَنْكِحَ الْمُحْصَناتِ الْمُؤْمِناتِ فَمِنْ ما مَلَكَتْ أَيْمانُكُمْ مِنْ فَتَياتِكُمُ» (نساء/25) که واضح است مقصود از «فتیاتکم» کنیزهای خود شخص نیست، زیرا شخص محل خطاب کسی است که توان تامین مخارج یک زن آزاد را ندارد؛ چه رسد به اینکه صاحب کنیز هم باشد. (المیزان، ج4، ص171)
🌱الف.5. مقصود از «اموالکم» همان «اموالهم» است شبیه آیه «وَ لا تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ» [که منظور کشتن دیگر انسانهاست، نه خودکشی] (سعید بن جبیر، به نقل از مجمع البيان، ج3، ص14 و فقه القرآن، ج2، ص309)
🌱الف.6. ...
🍃ب. مقصود اموال خودتان است؛ آنگاه منظور از آیه این است که:
🌱ب.1. اموالی که در اختیارتان هست را در اختیار آنان قرار ندهید، فقط اگر واجب النفقه هستند، مخارجشان (خوراک و پوشاک و ...) را ادا کنید. (ابن عباس و الحسن و قتادة و مجاهد، به نقل از مجمع البيان، ج3، ص14)
🌱ب.2. اموالتان که معیشتتان با آن تامین میشود را یکسره در اختیار زن و فرزندان سفیهتان قرار ندهید که بعدا نیازمند آنان شوید و آنان باشند که خوراک و پوشاک شما را بدهند. (سدی و ابن زید، به نقل از مجمع البيان، ج3، ص14)
🌱ب.3. ...
🍃ج. حاكم شدن سفيه حتّى بر اموال خود، ضربهى اقتصادى به جامعه است و با این تعبیر میخواهد بفرماید جامعه نسبت به اموال شخصى افراد حقّ دارد. (تفسير نور، ج2، ص244)
🍃د. ...
@yekaye
یک آیه در روز
930) 📖 وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَكُمُ الَّتي جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ قِياماً وَ ارْزُقُوهُمْ
.
5️⃣ «لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَكُمُ...»
درباره اینکه خطاب این آیه به چه کسانی است، این دیدگاهها مطرح شده است:
🍃الف. اولیای افراد سفیه، و کسانی که اموال سفیهان در اختیارشان است؛ به قرینه ادامه آیه که میفرماید: «وَ ارْزُقُوهُمْ فيها وَ اكْسُوهُمْ» (مفاتيح الغيب، ج9، ص494).
🍃ب. پدران یتیمان، از این جهت که اموال خودشان را در اختیار فرزندان رشدنایافته خود قرار ندهند (مفاتيح الغيب، ج9، ص494)
که در این معنا میتوان همسران زنان سفیه را هم مطرح کرد.
🍃ج. با اینکه ظهور اولیه آیه درباره اولیای سفیهان است، اما بعید نیست از این آیه وظیفه سرپرستی افراد سفیه بر کل جامعه و وممانعت از هدر دادن اموال آنان به دست خودشان فهمیده شود، یعنی در درجه اول، خطاب به اولیای مستقیم این افراد (مانند پدر و جدِ و ...) است، و اگر ولیّ شایستهای ندارند، خطاب آیه به عموم مومنین و یا حکومت اسلامی برگردد (الميزان، ج4، ص170-171)
و چیزی که موید این معناست آنکه اغلب مفسران، «سفهاء» در این آیه را ابه معنای مطلق سفیهان (نه صرفا یتیمان و زنان سفیه) دانستهاند.
🍃د. ...
@yekaye
یک آیه در روز
930) 📖 وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَكُمُ الَّتي جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ قِياماً وَ ارْزُقُوهُمْ
.
6️⃣ «لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَكُمُ ...»
در برخوردها، به مصالح اقتصادى جامعه و رشد فكرى افراد بايد توجّه كرد، نه عواطف و ترحّمهاى گذرا.
(تفسير نور، ج2، ص244)
@yekaye
یک آیه در روز
930) 📖 وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَكُمُ الَّتي جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ قِياماً وَ ارْزُقُوهُمْ
.
7️⃣ «وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَكُمُ الَّتي جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ قِياماً»
در نکات ادبی اشاره شد که «قیام» مصدر است که در معانی مختلفی به کار میرود: یا «قیام به چیزی» است یا «قیام بر چیزی» و یا قیام به معنای «عزم به کاری» ویا به معنای اسم برای «چیزی که امور دیگر بدان تکیه میزنند».
اکنون مقصود از اینکه خداوند آن اموال را برای شما «قیاماً» قرار داده، چیست؟
🍃الف. «قیام» به معنای «عماد» (چیزی که امور دیگر بدان تکیه میزنند) است و تعبیر «فلانٌ قیامُ اهله» یعنی شئون و زندگی آنها به او برپا و پابرجاست.
(شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد، ج13، ص157)
این رایجترین معنایی است که مفسران و مترجمان در نظر گرفتهاند؛ یعنی مایه قوام معیشت و آخرتتان قرار داده، که به واسطه آن زندگی تان برپاست و جریان دارد.
(مجمع البیان، ج3، ص14)
♦️این کاربرد،
🔺یا بدین جهت است که «ما به القیام» (آنچه به واسطه آن برپا بودن حاصل میشود» از باب مبالغه (کاربرد مسبب به جای سبب)، «قیام» (برپا بودن) خوانده شده است؛ یعنی این مال عین قیام و برپایی معیشت شماست. (مفاتيح الغيب، ج9، ص494 ؛ تفسير الصافي، ج1، ص422)
🔺 یا بدین جهت است که قيام و قوام به معنى برپا شدن و از مرحله قوّت به فعليّت رسيدن است؛ و منظور اين است كه اموال خودتان را كه فعليّت و نيروى شما بوده، و بوسيله آن توانايى در ادامه زندگى و معيشت پيدا مىكنيد، هرگز در اختيار كسي كه از جهت فكر و عقل ضعيف است، قرار ندهيد. (تفسير روشن (مصطفوی)، ج5، ص257)
💠نگاه #فرهنگی به #اقتصاد
مال و ثروت، قوام زندگى و اهرم نظام است؛
و مالى كه سبب برپا ماندن جامعه است، نبايد در اختيار سفيه باشد. (تفسير نور، ج2، ص244)
🍃ب. در معانی «قائم بر چیزی» به کار رفته، یعنی اموالتان را كه خداوند شما را به سرپرستى آن برگماشته است (ترجمه برزی) و شما قَیّم آن می باشید (ترجمه نوبری) و در دست و تدبیر شماست. (تاج التراجم في تفسير القرآن للأعاجم (اسفراینی)، ج2، ص460)
🍃ج. اشاره شد که یکی از قرائتهای این کلمه «قواماً» است. یک معنای «قوام» همان قیام است، اما یکی از معانی «قوام»، «قامت» است که به امتداد و کشیدگی قامت، قوام گویند. بر این اساس، یک معنای این تعبیر چنین میشود: اموالی که خداوند آن را سبب بقای قامتهای شما قرار داده است. (البحر المحيط، ج3، ص517)
🍃د. ...
@yekaye
@yekaye
یک آیه در روز
930) 📖 وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَكُمُ الَّتي جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ قِياماً وَ ارْزُقُوهُمْ
.
8️⃣ «وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَكُمُ الَّتي جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ قِياماً»
این آیه دلالت دارد بر #وجوب_وصیت در مورد کسی که وارثانش، کودک، رشدنایافته و سفیه هستند؛
زیرا ترک وصیت در چنین حالتی به منزله آن است که اموال خود را در اختیار سفیهان قرار دهد؛ که در این آیه از آن نهی شده است.
📚(مجمع البيان، ج3، ص14؛ فقه القرآن، ج2، ص310)
@yekaye
یک آیه در روز
930) 📖 وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَكُمُ الَّتي جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ قِياماً وَ ارْزُقُوهُمْ
.
9️⃣ «وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَكُمُ الَّتي جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ قِياماً وَ ارْزُقُوهُمْ فيها وَ اكْسُوهُمْ»
چرا فرمود «ارْزُقُوهُمْ فيها» و نفرمود «منها»؟
🍃الف. اگر میگفت «منها» معنایش این بود که روزی آنان را از اصل دارایی آنان بدهید، و در نتیجه دارایی آنها بتدریج مصرف میشد و وقتی به سن رشد میرسیدند دیگر سرمایهای برایشان نمیماند. اما با تعبیر «فیها» میخواهد بفرماید که در آن اموال تجارت و کسب و کار انجام شود؛ و از ثمرات و سود آن، مخارج آنان را تامین کنید؛ نه از اصل مال.
📚(مفاتيح الغيب، ج9، ص496)
💠نگاهی #اقتصادی در اسلام
سرمايه نبايد راكد بماند؛ حتی اموال يتيمان و سفيهان هم، بايد در مدار توليد و سوددهى قرار گيرد و از درآمدش زندگى آنان بچرخد، نه از اصل مال.
📚(تفسير نور، ج2، ص244)
🍃ب. ...
@yekaye
یک آیه در روز
930) 📖 وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَكُمُ الَّتي جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ قِياماً وَ ارْزُقُوهُمْ
.
🔟 «وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَكُمُ ... قُولُوا لَهُمْ قَوْلًا مَعْرُوفاً»
بعد از نهی از اینکه اموال سفیهان را به آنان بدهیم، علاوه بر اینکه دستور دادن که مخارجشان را تامین کنیم، فرمود با آنان به نحوی شایسته سخن بگویید. مقصود از گفتن «قول معروف» به سفیهان چیست؟
🍃الف. وعده نیکو دادن به آنان است که خیالشان از بابت اموالشان راحت شود و گمان نکنند که شما قصد مصادره اموال آنان به نفع خود را دارید.
(تفسير الصافي، ج1، ص422)
🍃ب. اینکه اموالشان را به آنان نمی دهید به این صورت نباشد که با آنان با خشونت برخورد کنید؛ بلکه با مهریانی و لطافت این جلوگیری را انجام دهید (مجمع البيان، ج3، ص14) و ثمره مهمش این است که سخن زیبا و مناسب خودش سفاهت را بتدریج زایل میکند در حالی که سخن نامناسب و ناشایست بر سفاهت و نابخردیِ آنان خواهد افزود.
(مفاتيح الغيب، ج9، ص496)
🍃ج. دعا کردن برای آنان است و هر تعبیری که مایه آرامش و خوشایند آنان شود.
(ابن زید، به نقل از مفاتيح الغيب، ج9، ص497)
🍃د. علاوه بر تامین نیازهای مادی، خوراک فکری و نیازهای معنوی آنان، که دانستن معارف دینشان است، را هم تامین کنید.
(زجاج، به نقل از مفاتيح الغيب، ج9، ص497)
🍃ه. اگر فرد تحت سرپرستی، چون کودک است، اموالش فعلا در اختیارش قرار نمیگیرد، به او بشناسانید و او را مطلع سازید از اینکه آن مال، مال اوست و وقتی که به رشد لازم رسید، در اختیار او قرار خواهد گرفت (و از این جهت مضمون آیه شبیه است به آیاتی مانند: فَأَمَّا الْيَتِيمَ فَلا تَقْهَرْ، ضحى/9؛ یا آیه وَ إِمَّا تُعْرِضَنَّ عَنْهُمُ ابْتِغاءَ رَحْمَةٍ مِنْ رَبِّكَ تَرْجُوها فَقُلْ لَهُمْ قَوْلًا مَيْسُوراً؛ إسراء/28)؛ و اگر به خاطر سفیه بودنش است، سعی کنید با نصیحت و ترغیب او به ترک اسراف و تبذیر و آموختن عاقبتبینی به وی و اینکه اگر در خرج کردن کوتهبینانه رفتار کند چقدر ضرر خواهد کرد، او را رشد دهید.
(قفال، به نقل از مفاتيح الغيب، ج9، ص497)
🍃و. ...
@yekaye
یک آیه در روز
930) 📖 وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَكُمُ الَّتي جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ قِياماً وَ ارْزُقُوهُمْ
.
1️⃣1️⃣ «وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَكُمُ الَّتي جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ قِياماً وَ ارْزُقُوهُمْ فيها وَ اكْسُوهُمْ وَ قُولُوا لَهُمْ قَوْلاً مَعْرُوفاً»
بعد از نهی از اینکه اموال سفیهان را به آنان بدهیم، دستور داد که مخارجشان را تامین کنیم و با آنان به نحوی شایسته سخن بگویید.
💠ثمره #اخلاق_اجتماعی
🍃الف. ممنوع كردن افراد از تصرّف در اموالشان، واكنش دارد. چارهى آن برخورد و سخن نيكوست. (تفسير نور، ج2، ص244)
🍃ب. هرجا ممنوعیتی برقرار میشود، بر عرصههای مُجاز هم تاکید شود که شخص متوجه شود که همان ممنوعیت هم به خاطر مصالح خودش بوده است.
🍃ج. ...
@yekaye
931) 📖 وَ ابْتَلُوا الْيَتامی حَتَّی إِذا بَلَغُوا النِّكاحَ فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً فَادْفَعُوا إِلَيْهِمْ أَمْوالَهُمْ وَ لا تَأْكُلُوها إِسْرافاً وَ بِداراً أَنْ يَكْبَرُوا وَ مَنْ كانَ غَنِيًّا فَلْيَسْتَعْفِفْ وَ مَنْ كانَ فَقيراً فَلْيَأْكُلْ بِالْمَعْرُوفِ فَإِذا دَفَعْتُمْ إِلَيْهِمْ أَمْوالَهُمْ فَأَشْهِدُوا عَلَيْهِمْ وَ كَفی بِاللَّهِ حَسيباً 📖
💢ترجمه
و یتیمان را بیازمایید، تا زمانی که به حد ازدواج برسند، سپس اگر از آنان رشدی دیدید پس اموالشان را به ایشان برگردانید، و آن را به گزاف و عجله [ناشی از] اینکه مبادا بزرگ شوند نخورید؛ و هرکس که توانگر است خویشتنداری ورزد و هرکس تنگدست است مطابق عرف [= به طور متعارف] بخورد؛ پس هنگامی که اموالشان را به آنان برگرداندید شاهدی بر آنان بگیرید؛ و برای حسابرسی، خداوند کافی است.
سوره نساء (4) آیه 6
1397/3/12
27 رمضان 1440
@yekaye
🔹ابْتَلُوا
قبلا بیان شد که
▪️این کلمه از ماده «بلو» (ویا «بلی») میباشد.
▪️به نظر میرسد ماده «بلو» در اصل به معنای «اختبار» (امتحان کردن به منظور خبر گرفتن و معلوم کردن یک وضعیت) است و «بلی» به معنای کهنه شدن و پوسیدن میباشد؛
و اشاره شد درباره اینکه آیا واقعا اینها دو ماده مستقلند یا اینکه هردو به یکی برمیگردند، بین علمای لغت اختلاف است که این اختلاف در خصوص کلماتی مانند بلاء (که از کدام است) بیشتر آشکار میشود.
▫️برخی هم هستند که این دو را به هم ارجاع دادهاند که اینها دو دستهاند: برخی اصل را بر معنای کهنه شدن و پوسیدن قرار داده، و گفتهاند به این جهت به معنای امتحان کردن (اختبار) به کار میرود که گویی از کثرت امتحان و خبر گرفتن از او، او را پوساندم! و بلاء را هم از این جهت بلا گفتهاند که جسم را میپوساند
▫️و برخی هم «ایجاد تحول به منظور رسیدن به نتیجه مطلوب» (که به معنای «امتحان کردن» نزدیکتر است) را معنای اصلی این ماده دانستهاند و آنگاه گفتهاند لفظ «بَلِیَ» به خاطر کسره در عینالفعل بر «تحول رو به سقوط» دلالت دارد و به همین جهت است که معنای پوسیدن میدهد.
ابتلاء با اینکه به باب افتعال رفته اما معنای متعدی میدهد و آن را عموما به معنای امتحان کردن و به بلا انداختن دانستهاند.
🔖جلسه ۸۸۶ http://yekaye.ir/al-fajr-89-15/
@yekaye
🔹آنَسْتُمْ
قبلا بیان شد که
▪️ماده «أنس» را در اصل به معنای ظهور و آشکار شدنی که همراه با آرامش باشد دانسته و گفتهاند به «إنسان» در مقابل «جنیان»، «إنس» میگویند، چون آنها مخفیاند و نمیشود با آنها مأنوس شد و احساس آرامش کرد؛ اما انسان آشکار است و میتوان با او أنس گرفت.
به تعبیر دیگر،
این ماده دلالت میکند بر نزدیک شدن همراه با ظاهر و آشکار شدنی است به منظور رسیدن به انس و آرامش میباشد و کلمه «اُنس» و «مأنوس شدن» در زبان فارسی هم بسیار رایج است.
▪️از آنجا که در معنای این ماده، مفهوم ظهور و آشکار شدن هست، گاه در معنای «دیدن» یا «دیده شدن» هم به کار میرود؛ چنانکه به «مردمک» چشم هم «إنسان» العین میگویند، و در مورد آیه «إِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْدا» (نساء/۶) و آیه «آنَسَ مِنْ جانِبِ الطُّورِ» (قصص/29) گفتهاند که «إیناس» به معنای «إبصار» است و از همین إنسان العین گرفته شده است.
▪️«اُنس» نقطه مقابل «نفرت» و «وحشت» است؛ و به امر منسوب به انسان، و هر چیزی که در جانب انسان باشد [و آرامش به همراه بیاورد] «إِنْسِيّ» میگویند که چیزی که نقطه مقابل باشد «وحشيّ» گفته میشود.
🔖جلسه۵۴۲ http://yekaye.ir/al-ahzab-33-53/
@yekaye
🔹رُشْداً
قبلا بیان شد که
▪️ماده «رشد» در اصل بر «استقامت در راه» دلالت دارد که به نحوی مشتمل بر معنای «هدایت شدن به سوی خیر و صلاح» میباشد.
▪️مصدر این ماده در حالت ثلاثی مجرد هم به صورت «رُشْد» (مثلا: تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْداً، کهف/۶۶؛ وَ لَقَدْ آتَيْنا إِبْراهيمَ رُشْدَهُ مِنْ قَبْلُ، ابراهیم/۵۱) و «رَشَاد» (سَبيلَ الرَّشادِ؛ غافر/۲۹ و ۳۸) آمده که از فعل «رَشَدَ يَرْشُدُ» میباشد (لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ، بقره/۱۸۶)؛ و هم به صورت «رَشَد» (فَأُولئِكَ تَحَرَّوْا رَشَداً، جن/۱۴؛ لا أَمْلِكُ لَكُمْ ضَرًّا وَ لا رَشَداً، جن/۲۱) که آن را از فعل «رَشِدَ يَرْشَدُ» دانستهاند (كتاب العين، ج۶، ص۲۴۲)؛ اما اینکه تفاوت این دو در چیست بین اهل لغت اختلاف است:
▪️برخی «رُشد» را نقطه مقابل «غیّ» و «رَشَد» را نقطه مقابل «ضلالت» دانستهاند؛ و برخی احتمال دادهاند که «رَشَد» اخص از «رُشد» است؛ «رُشد» درباره امور دنیوی و اخروی باشد اما «رَشَد» تنها در امور اخروی باشد؛ برخی هم بر این باورند که «رُشد» دلالت بر وقوع و بهرهمندی از مطلق معنای رشد میکند؛ اما «رَشَد» دلالت بر وضعیتی متحول که شخص در معرض رشد قرار گرفته است؛ و «رشاد» هم دلالت بر استمرار رشد دارد. برخی هم معتقدند که «رُشْد» استقامت در دین است؛ اما «رَشَد» همان صلاح است؛ و نهایتا برخی هم بر این باورند که اینها دو لهجه در میان عرب است و کاملا به جای هم به کار میروند.
▪️اگرچه معنای «رشد» به «هدایت» بسیار نزدیک است اما تفاوت ظریفی هم با هم دارند و آن این است که «ارشاد به چیزی» به معنای «راه به سوی آن را نشان دادن» است؛ اما «اهتداء» امکان و زمینه وصول به آن چیز را عملا مهیا نمودن است.
🔖جلسه ۵۹۱ http://yekaye.ir/al-kahf-18-10/
@yekaye
🔹إِسْرافاً
قبلا بیان شد که
▪️ماده «سرف» در اصل به معنای «از حد و اندازه تجاوز کردن» است،
این ماده گاه در معنای «مورد غفلت قرار دادن» به کار می رود و مثلا می گویند «مررت بكم فَسَرَفْتُكُم: از شما عبور کردم و شما را نشناختم و غفلت ورزیدم»؛ برخی توضیح داده اند که این معنا هم ناشی از این است که در آن حد و محلی که باید توقف می کرده، نایستاده و از آن حد عبور کرده است ویا از این باب که چیزی را در غیر جایگاه مناسب خود قرار داده ویا از این باب که یکی از موجبات اسراف، جهل و غفلت میباشد.
▫️همچنین برخی افزودهاند که «اسراف» نه برای هر گونه خروج از حد، بلکه برای خروج از حدی که به فساد منجر شود، به کار میرود؛ هرچند مورد استعمالش در خصوص «خرج کردن» بیشتر است (وَ الَّذينَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَ لَمْ يَقْتُرُوا وَ كانَ بَيْنَ ذلِكَ قَواماً؛ فرقان/۶۷).
▪️این کلمه نقطه مقابل «میانهروی» (= اقتصاد) بوده و در مورد هر گونه کار انسان که از حد اعتدال خارج شود به کار میرود، و برخی توضیح دادهاند که
▫️وقتی برای اشاره به تفریط و کوتاهی کردن باشد به صورت ثلاثی مجرد به کار میرود و عبارت «مررت بكم فَسَرَفْتُكُم» هم از همین باب است؛ و
▫️وقتی در خصوص افراط باشد به باب افعال میرود این ماده در قرآن کریم همواره در باب افعال به کار رفته است، و اسم فاعل آن «مُسْرِف» میباشد (وَ لا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لا يُحِبُّ الْمُسْرِفينَ؛ انعام/۱۴۱ و اعراف/۳۱)
🔖جلسه ۷۶۶ http://yekaye.ir/ya-seen-36-19/ (در تدبر7 همین جلسه بحثی تفصیلی درباره کاربردهای قرآنی ماده «سرف» ارائه شده است)
@yekaye
🔹بِداراً
▪️برای ماده «بدر» دو معنای اصلی مطرح شده است:
▫️یکی کمال و پُر شدن چیزی؛ چنانکه به ماه تمام «بدر» و به کیسه پراز پول «بدرة» میگویند؛ و
▫️دیگری به معنای شتافتن و سرعت گرفتن برای رسیدن به چیزی یا کاری است، که تعبیر «مبادرت» و «بدار» (بِداراً أَنْ يَكْبَرُوا؛ نساء/6) از این ماده است؛ و به خطا هم «بادرة» گویند به این جهت که انسان هنگام عصبانیت بدان مبادرت میکند. (معجم المقاييس اللغة، ج1، ص208)
▪️در میان این دو معنا،
▫️برخی اصل را معنای اول قرار دادهاند و گفتهاند ماه تمام را هم به خاطر پر و کامل شدنش «بدر» گفتهاند (مجمع البيان، ج3، ص15)
▫️برخی بر این باورند که اصل این ماده در معنای سرعت گرفتن به سوی چیزی یا کاری بوده و به ماه تمام بدین جهت بدر گفتهاند که بسرعت به ظهور و آشکار شدن اقدام میکند [برخلاف ماه نو که بسختی به ظهور میآید] و تفاوتش با «سرعت» در این است که ماده «سرع» همدتا برای سرعت و شتاب ظاهری و مادی به کار میرود اما «بدر» اعم از شتاب مادی و معنوی میباشد (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج1، ص228).
▫️برخی هم با اینکه این احتمال که وجه تسمیه «بدر» به خاطر مبادرت کردن به طلوع و ظهور است، منتفی ندانستهاند؛ اما احتمال دادهاند که اصل کاربرد این ماده در خصوص ماه تمام بوده، سپس از جهت پُر و کامل بودنش به امور پر و کامل اطلاق شده (مانند بدرة) و از باب شباهت به ظهور و طلوع ماده تمام، فعل «بَدَرَ» را برای اقدام سریع و واضح به کار بردهاند. (مفردات ألفاظ القرآن، ص110)
▪️کلمه «بدر» نام منطقهای در جنوب غربی مدینه بوده که جنگ بدر در آنجا رخ داد «وَ لَقَدْ نَصَرَكُمُ اللَّهُ بِبَدْرٍ» (آل عمران/123) و درباره وجه تسمیهاش گفتهاند که چاههای آبی در آنجا بوده که منسوب به شخصی بوده به نام «بدر» (معجم المقاييس اللغة، ج1، ص209)
📿ماده «بدر» همین دو بار در قرآن کریم به کار رفته است.
@yekaye
🔹وَ لا تَأْكُلُوها إِسْرافاً وَ بِداراً أَنْ يَكْبَرُوا
▪️«إسرافا» و «بدارا» هر دو مصدرند که به لحاظ نحوی میتوان آنها را حال دانست «نخورید در حالی که اسراف میکنید و ...» یا مفعول له «نخورید از باب اسراف و مبادرت کردن به ...»
▪️عبارت «أن يكبروا» در معنای مصدری است و متعلق به «بداراً»؛ که میتوان آن را مفعول به دانست، که به صورت «مبادرةَ کبرهم» بوده؛ یا مفعول له که مفعول به آن محذوف بوده؛ یعنی مثلا «مخافة أن يكبروا»
📚 (إعراب القرآن و بيانه، ج2، ص162)
@yekaye
🔹غَنِيًّا
قبلا بیان شد که
▪️ماده «غنی» در اصل در دو معنا به کار رفته است: یکی در معنای «کفایت» و «بینیاز شدن»، و دوم در خصوص حالت خاصی از «صوت» که برخی تذکر دادهاند که این معنای دوم از زبان عبری وارد عربی شده است و اصلش «عناه» بوده است؛ و البته در قرآن کریم تمام ۷۳ موردی که از این ماده استفاده شده در همان معنای اول بوده است.
▪️استفاده شایع این تعبیر در مورد مال و ثروت است؛ اما منحصر در آن نیست؛ برخلاف «جدة» که تنها در مورد مال و ثروت به کار میرود.
🔖جلسه ۳۵۴ http://yekaye.ir/al-alaq-96-7/
@yekaye
🔹فَلْيَسْتَعْفِفْ
▪️درباره ماده «عفف» برخی گفتهاند که بر دو معنای اصلی دلالت دارد:
▫️یکی خودداری کردن از کار زشت و ناشایست؛ و
▫️دیگری دلالت بر مقدار کم از چیزی دارد، چنانکه «عُفَّة» به اندک شیری که در پستان باقی مانده گویند
(معجم المقاييس اللغة، ج4، ص3)
▪️ البته دیگران بر این باورند که این معنای دوم هم به همان معنای اول برمی گردد و «عُفَّة» به معنای «ما یُعَفّ» است، گویی آنچه از شیر در پستان مانده، چیزی است که پستان از دوشیده شدنش ممانعت و خودداری میکند
(التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج8، ص180)
در واقع،
▪️ عفت حصول حالتی در نفس است که مانع از غلبه شهوت بر آدمی میشود
▪️«مُتَعَفِّف» که با تمرین و سختگیری بر خود به این حالت دست یافته است: «يَحْسَبُهُمُ الْجاهِلُ أَغْنِياءَ مِنَ التَّعَفُّفِ» (بقره/273) و
▪️ استعفاف هم طلب عفت کردن است: «وَ مَنْ كانَ غَنِيًّا فَلْيَسْتَعْفِفْ»(نساء/6) «وَ لْيَسْتَعْفِفِ الَّذِينَ لا يَجِدُونَ نِكاحاً» (نور/33)
(مفردات ألفاظ القرآن، ص573)
🔸به لحاظ معنایی کلمه «عفت» به «تقوی» بسیار نزدیک است با این تفاوت که عفت خودداری نفس است از دلخواهها و تمایلات خویش و بیشتر ناظر به درون نفس است؛ اما تقوی حفظ نفس است از عصیان و مخالفت و بیشتر ناظر به امور خارج از نفس میباشد؛
(التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج8، ص180)
📿ماده «عفف» و مشتقات آن 4 بار در قرآن کریم به کار رفته است.
@yekaye
🔹فَقيراً
قبلا بیان شد که
▪️اصل ماده «فقر» را به معنای گشودگی و شکافی که در چیزی پدید آید دانسته، و «فقار» (ستون فقرات؛ مفردِ آن: فقارة) را هم از همین باب معرفی کردهاند، و اغلب اهل لغت گفتهاند وجه تسمیه شخص نیازمند و محتاج، به «فقیر»، این است که گویی ستوان فقراتش (پشتش) در برابر نیازها و احتیاجات شکسته است. کسانی که این گونه فقر را به ستون فقرات برمیگردانند؛ «فاقرة» (تَظُنُّ أَنْ يُفْعَلَ بِها فاقِرَةٌ؛ قیامت/۲۵) را هم به معنای وضعیتی که ستوان فقرات آدمی را درهم بشکند (کمرشکن) دانستهاند.
▪️البته مرحوم مصطفوی بر این باور است که اصل ماده فقر به معنای ضعفی است که موجب احتیاج شود؛ درست نقطه مقابل «غنی» که قوتی است که احتیاج را مرتفع میسازد؛ و «فاقره» هم از همین معنا گرفته شده و به معنای «آنچه موجب فقر و نیاز میشود» است و بر این باور است که «فقارة» (ستوان فقرات) کلمهای است که از زبان سریانی وارد شده است (یعنی اصل آن ربطی به فقر ندارد) هرچند که چون استخوانهای آن ضعیف است میتواند نسبتی هم با معنای «فقر» پیدا کرده باشد.
🔖جلسه ۳۸۳ http://yekaye.ir/al-qiyamah-75-25/
@yekaye
🔹فَأَشْهِدُوا عَلَيْهِمْ
قبلا بیان شد که
▪️اصل ماده «شهد» دلالت دارد بر حضور و آگاهی (علم) و آگاه کردن (اعلام). به تعبیر دیگر، «شهادت» حضوری است که همراه با مشاهده (اعم از مشاهده با چشم یا با شهود قلبی) باشد. برخی افزودهاند که جایی که هم که استدلال و تفکر به نحو قطعی به مطلبی برشد، کلمه «شهادت» را میتوان به کار برد و شاهد بر این مدعا هم آیه «شَهِدَ شاهِدٌ مِنْ أَهْلِها إِنْ كانَ قَميصُهُ قُدَّ مِنْ قُبُلٍ فَصَدَقَت …» (یوسف/۲۶-۲۷) است.
▪️با این توضیحات معلوم میشود که در شهادت دو عنصر «علم» و «حضور» با هم شرط است؛ لذا «شهادت» هم از «علم» اخص است و منحصر به مواردی است که علم به معلوم بدون هیچ واسطهای حاصل شده باشد، و هم از «حضور» اخص است و جایی که حضور همراه با غفلت و بیتوجهی باشد، شهادت صدق نمیکند
▫️ اصطلاح «شهادت» هم در جایی که واقعه رخ میدهد و شخص حاضر است و به واقعه توجه میکند به کار میرود (اصطلاحا: تحمل شهادت) و هم در جایی که از شخص تقاضا میشود واقعهای را که در آن حاضر بوده، در مقابل دیگران گواهی دهد (اصطلاحا: ادای شهادت).
🔖جلسه ۳۰۴ http://yekaye.ir/al-maaarij-70-33/
@yekaye
🔹حَسيباً
قبلا بیان شد
▪️برخی بر این باورند که ماده «حسب»، در اصل در چند معنای اصلی به کار رفته؛ که دو کاربرد مهم قرآنیاش یکی «عدّ» به معنای «حساب کردن» و «شمردن» (إِنَّما يُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَيْرِ حِسابٍ؛ زمر/۱۰) بود و دومی «کفایت کردن» (حَسْبُنَا اللَّهُ؛ آل عمران/۱۷۳).
▪️برخی معنای شمردن و حساب کردن را معنای اصلی قرار داده و خواستهاند بقیه معانی را هم به نحوی بدان برگردانند و برخی همه این معانی را بدین ترتیب جمع کردهاند که اصل این ماده را اشراف به قصد اطلاع و خبردار شدن (در فارسی: رسیدگی) دانستهاند و گفتهاند شمارش مقدمه این رسیدگی است و کفایت کردن هم لازمه این اطلاع یافتن و اشراف پیدا کردن است.
▪️همچنین اشاره شد که «حَسَبُ» آن چیزی است که از انسان حساب میشود [تعبیر «حَسَب و نَسَب» در فارسی هم رایج است] و به این جهت که آباء و اجداد شخص که مایه شرف اوست و از او شمرده میشود گفته میشود و برخی گفتهاند وجه تسمیهاش این است که با آباء و اجداد و سابقه یک نفر میتوان بر حال و روز او تاحدودی اشراف پیدا کرد و
▪️«حسیب» هم به معنای کسی که حَسَب و نَسَب بلندمرتیهای داشته باشد به کار میرود و هم به معنای «محاسبهگر»؛ که ظاهرا در آیه «وَ كَفى بِاللَّهِ حَسِيباً» (نساء/6) معنای دوم مد نظر است و بویژه در این معنا شاید شاهد خوبی باشد بر مدعای کسانی که دو معنای «حساب و کتاب کردن» با «کفایت کردن» را ذیل معنای «رسیدگی کردن» جمع میکنند؛ بویژه اگر تعابیری مانند «حَسْبُنَا اللَّهُ» (آل عمران/173) یعنی خدا ما را کفایت میکند و «حَسْبُهُمْ جَهَنَّمُ» یعنی جهنم برای آنها کافی است (مجادلة/8) را کنار آیه «ما عَلَيْكَ مِنْ حِسابِهِمْ مِنْ شَيْءٍ وَ ما مِنْ حِسابِكَ عَلَيْهِمْ مِنْ شَيْءٍ» (أنعام/ 52) و آیه «وَ ما عِلْمِي بِما كانُوا يَعْمَلُونَ؛ إِنْ حِسابُهُمْ إِلَّا عَلى رَبِّي»(شعراء/112- 113) بگذاریم؛ زیرا حسیب، کسی است که با شمارش و حساب و کتاب به امور افراد رسیدگی میکند.
🔖جلسه ۸۴۰ http://yekaye.ir/ale-imran-3-169/
@yekaye