eitaa logo
یک آیه در روز
2هزار دنبال‌کننده
116 عکس
10 ویدیو
24 فایل
به عنوان یک مسلمان، لازم نیست که روزی حداقل در یک آیه قرآن تدبر کنیم؟! http://eitaa.com/joinchat/603193344C313f67a507 سایت www.yekaye.ir نویسنده (حسین سوزنچی) @souzanchi @HSouzanchi گزیده مطالب: @yekAaye توضیح درباره کانال https://eitaa.com/yekaye/917
مشاهده در ایتا
دانلود
یک آیه در روز
945) 📖 وَ لَيْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّئاتِ حَتَّى إِذا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْم
. 8️⃣ «إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَى اللَّهِ لِلَّذينَ يَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهالَةٍ .. وَ لَيْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّئاتِ حَتَّى إِذا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ إِنِّي تُبْتُ الْآنَ. ..» در این دو آیه دو گروه را برشمرد: 🔻افرادی که از روی جهالت گناهی می‌کنند و زود توبه می‌کنند و خدا توبه‌شان را می‌پذیرد؛ 🔻افرادی که تا لحظه مرگ توبه نمی‌کنند و خداوند توبه‌شان را نمی پذیرد. 🤔اما می‌دانیم که بین این دو افراد دیگری هم متصور است: 🔻افرادی که نه از روی جهالت، بلکه از روی عمد و آگاهی گناه می‌کنند، اما به هر دلیلی بعد از مدتی پشیمان می‌شوند و توبه ‌می‌کنند؛ یا افرادی که از روی جهالت گناه می‌کنند، اما چنان شهوت و غضب بر آنان غلبه دارد که تا مدتهای مدید توبه نمی‌کنند؛ اما نهایتا پیش از رسیدن مرگ توبه می‌کنند. 💢برخی از مفسران کوشیده‌اند که همه اینها را به دو شق فوق برگردانند، یعنی مثلا یا مفهوم جهالت را به حدی توسعه دهند که هرکس که پشیمان شود و توبه کند را بگویند گناهش از روی جهالت بوده، هرچند هنگام انجام گناه کاملا تعمد و قصد عصیان داشته باشد؛ و یا هرکس که تا پیش از مرگش توبه کرده باشد را در زمره کسانی که زود توبه می‌کنند قرار دهند ولو فاصله گناه و توبه چند ده سال باشد؛ ⭕️ اما به نظر می‌رسد بعید نیست که حق با مفسرانی باشد که بر این باورند که خداوند دو سر طیف را مطرح کرده، یعنی آنجا که حتما توبه‌اش قبول یا حتما رد می‌شود؛ و بقیه گروهها را بین خوف و رجا باقی نگه داشته است؛ تا در عین حال که افراد از اینکه از روی عمد گناه کنند یا توبه را به تاخیر اندازند، برحذر داشته شوند، اما اگر کسی هم چنین کرد، کاملا ناامید نشود و هنوز باب توبه را باز بداند. @yekaye
. 9️⃣ «وَ لَيْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّئاتِ حَتَّى إِذا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ إِنِّي تُبْتُ الْآنَ وَ لاَ الَّذينَ يَمُوتُونَ وَ هُمْ كُفَّارٌ أُولئِكَ أَعْتَدْنا لَهُمْ عَذاباً أَليماً» کسی که توبه نکند، خواه در لحظه مرگ توبه کند، یا اصلا توبه‌ای نکند و کافر بمیرد، خداوند عذابی دردناک برایش آماده کرده است. 💠بحث تخصصی کلامی 📝 و برخی گمان می‌کنند که عذاب کردن با رحمت خداوند سازگار نیست؛ و می‌پندارند به خاطر گستره رحمت الهی، عذابی رخ نخواهد داد❗️ در این تلقی، نه تنها رحمت خدا به گونه‌ای کاملا عاطفی و احساساتی و غیرحکیمانه قلمداد شده، بلکه رابطه دنیا و آخرت،رابطه ای قراردادی و فرضی پنداشته شده است؛ اما اگر توجه کنیم که حقیقت عذاب، ظهور و تجلی مسیری است که آنها در دنیا پیموده‌اند، در واقع با این گونه حرکت خویش، خودشان عذابی دردناک برای خود آماده می‌کنند؛ و چون توبه نکرده و از راه ناصواب برنگشته‌اند آن عذاب برایشان قطعی و حتمی می‌شود؛ و اینکه کسی حقیقت و باطن عمل خود را در آخرت مشاهده کند، ربطی ندارد به اینکه خداوند رحمتش چه اندازه گسترده است: آیا می‌شود توجیه کرد که چون رحمت خدا گسترده است پس هنگام عبور از خیابان بی‌دقت عبور کنیم و انتظار داشته باشیم که علی‌رغم بی‌مبالاتی‌مان تصادف نکنیم و اگر هم تصادف کردیم پایمان نشکند و اگر هم شکست درد نداشته باشد و یا اینکه هیچگاه فلج نشویم⁉️ 📝تکمله: بحثی با معتزله برخی از معتزله بر این باورند که این آیه دلالت دارد که کسی که مرتکب گناه کبیره شود و تا لحظه مرگ توبه نکند حتما در قیامت عذاب خواهد شد زیرا علاوه بر اینکه فرمود توبه آنان قبول نیست در پایان هم تاکید کرد که عذابی دردناک برایشان آماده کرده‌ایم. اما چند پاسخ به اینها می‌توان داد. 🍃الف. آیه ظهور صریح ندارد که «اولئک» شامل هر دو گروه (کسانی که تا لحظه مرگ توبه نمی‌کنند؛ و کافران) باشد، بعید نیست که «اولئک»‌فقط به گروه دوم برگردد که مرجع نزدیکتری برای اسم اشاره است. (مفاتیح الغیب، ج10، ص10) 🍃ب. آیه در مقام قبولی توبه است و نسبت به امور دیگر از جمله شفاعت ساکت است؛ و اصل شفاعت نه‌تنها در قرآن کریم مطرح شده، بلکه بر اساس روایات متعدد شیعه و سنی از پیامبر ص نقل شده که شفاعت من به اهل کبائر از امتم خواهد رسید؛ و اینکه توبه کسی در لحظه مرگ پذیرفته نشود و وی مدتی در برزخ و حتی در مواقف قیامت معذب باشد منافاتی ندارد با اینکه نهایتا مورد شفاعت قرار گیرد. آنگاه حتی اگر «اولئک» به هر دوی اینها برگردد، تعبیر آماده کردن عذاب، اولا غیر از عذاب کردن است (یعنی عذاب به خاطر عملشان برایشان آماده شده، اما با توجه به شفاعت، آن عذاب بدانها نمی‌رسد)‌ و ثانیا آماده کردن عذاب، با اینکه در برزخ عذابی شوند هم سازگار است و ضرورتی ندارد که به معنای عذاب اخروی یا عذاب جاودانه باشد. 🍃ج. ... @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
946) 📖 يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا يَحِلُّ لَكُمْ أَنْ تَرِثُوا النِّساءَ كَرْهاً وَ لا تَعْضُلُوهُنَّ لِتَذْهَبُوا بِبَعْضِ ما آتَيْتُمُوهُنَّ إِلاَّ أَنْ يَأْتينَ بِفاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ وَ عاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ فَإِنْ كَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ يَجْعَلَ اللَّهُ فيهِ خَيْراً كَثيراً 📖 💢ترجمه ای کسانی که ایمان آورده‌اند! نه برای شما حلال است که زنان را به اکراه وارث شوید، و نه اینکه بر آنان سخت بگیرید تا مقداری از آنچه را بدانها [به عنوان مهریه] داده‌اید [از دستشان بیرون] ببرید، مگر اینکه زشتکاریِ آشکاری مرتکب شوند؛ و با آنان به نیکی معاشرت کنید؛ پس اگر آنان را خوش ندارید، پس چه بسا چیزی را خوش نمی‌دارید و خداوند در آن خیر فراوانی قرار می‌دهد. سوره نساء (4) آیه 19 1398/5/22 11 ذی‌الحجه 1440 @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹لا يَحِلُّ قبلا بیان شد که ▪️ماده «حلل» در اصل به معنای «گشودن» و «باز کردن» (باز کردن گره؛ طه/۲۷) دانسته‌اند؛ ▪️ «حلال» (در مقابل «حرام») را از این جهت حلال گفته‌اند که وقتی چیزی حلال است، گویی گره آن را گشوده و در آن اجازه تصرف داده‌ شده است. ▪️«فرود آمدن و در جایی اقامت کردن» را هم «حلول» (و مکان آن را «محل») گویند از این جهت که وقتی مسافر در جایی فرود می‌آید بارهایش را باز می‌کند؛ و کم‌کم در مورد هر نزول و جای گرفتنی به کار رفته است. ▪️به زن و شوهر هم «حلیله» و «حلیل» (جمع آن: «حلائل»؛ نساء/۲۳) می‌گویند از این جهت که هر یک بر دیگری حلال شده است (و برخی گفته‌اند از این جهت هریک حق دارد لباس دیگری را بگشاید)؛ و برخی گفته‌اند: علاوه بر زن و شوهر، به هر همنشینی حلیل و حلیله گویند از این جهت که در یک محل قرار گرفته‌اند. ▪️«محله» هم مکانی است که یک گروهی در آنجا جای گرفته‌اند. 🔖جلسه 331 http://yekaye.ir/al-balad-90-2/ 📖اختلاف قرائت ▪️در اغلب قرائات به صورت فعل مفرد مذکر غایب قرائت شده (لا یحل) ▪️اما در قرائتی غیرمشهور (نعیم بن میسرة) به صورت مفرد مونث غایب (لا تحل) قرائت شده و تقدیر کلام این است که «لا تحلّ لکم الوراثة». (معجم القراءات، ج2، ص40) @yekaye
🔹كَرْهاً ، كَرِهْتُمُوهُنَّ ، تَكْرَهُوا ▪️ماده «کره» را در اصل به معنای نارضایتی و دوست نداشتن، و نقطه مقابل رضایت و محبت دانسته‌اند (معجم المقاييس اللغة، ج5، ص172) ▫️هرچند برخی معنای اجبار را در آن پررنگ‌تر دانسته و آن را نقطه مقابل اراده معرفی کرده‌اند، بدین بیان که اراده، خواستن همراه با اختیار و انتخاب است؛ [اما اکراه، انجام کار از روی اجبار و برخلاف میل است] (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج10، ص50) ▫️اما دست کم در سه آیه قرآن، ماده «کره» در مقابل ماده «حبب» قرار داده شده است: «عَسى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً ... وَ عَسى أَنْ تُحِبُّوا شَيْئاً» (بقره/216) ، «لكِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإيمانَ ... وَ كَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْيانَ» (حجرات/7) ، «أَ يُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخيهِ مَيْتاً فَكَرِهْتُمُوهُ» (حجرات/12) ▪️مصدر فعل «کَرِهَ یَکرَهُ» را «کَره» دانسته‌اند: «لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ كَرْهاً» (آل عمران/83) ▫️برخی «کُره» را هم مصدر و تفاوت آنها را صرفا تفاوت در لهجه (لغتان) دانسته‌اند (مجمع البيان، ج3، ص38) ▫️اما برخی «کُره» ‌را اسم و به معنای «مشقت» دانسته (حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْهاً وَ وَضَعَتْهُ كُرْهاً؛ احقاف/15)؛ و گفته‌اند «کَره» در آنجاست که خود شخص متکلفانه عملی را عهده‌دار شود و آن را با ناخرسندی انجام دهد (معجم المقاييس اللغة، ج5، ص172 ) ▫️به تعبیر دیگر، «کُره» را مشقتی بدون اینکه شخص به خاطر آن به تکلف افتد دانسته‌اند و «کَرة» را مشقتی که شخص را به تکلف می‌اندازد و وی بناچار آن را عهده‌دار می‌شود (المحيط في اللغة، ج3، ص355 ) ▫️و نیز گفته شده که «کَره» مشقتی است که از خارج و به اجبار بر شخص تحمیل می‌شود، اما «کُره» آن است که شخص خود بدان می‌رسد در حالی که می‌توانسته از آن معاف باشد (مفردات ألفاظ القرآن، ص707 ) ▪️این ماده وقتی به باب افعال برود به معنای اجبار کردن و کسی را به کاری که دوست ندارد وادار نمودن است: «وَ ما أَكْرَهْتَنا عَلَيْهِ مِنَ السِّحْر» (طه/72) «وَ لا تُكْرِهُوا فَتَياتِكُمْ عَلَى الْبِغاءِ ... وَ مَنْ يُكْرِهْهُنَّ فَإِنَّ اللَّهَ مِنْ بَعْدِ إِكْراهِهِنَّ غَفُورٌ رَحيمٌ» (نور/33) «أَ فَأَنْتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّى يَكُونُوا مُؤْمِنينَ» (یونس/99) «لا إِكْراهَ فِي الدِّينِ» (بقره/256) ▪️بر همین اساس وقتی شخص با امر خارجی بر کاری مجبور شود، با صیغه اسم مفعول از باب افعال (یعنی «مُکرَه») تعبیر می‌شود؛ اما وقتی این کراهت از درون وی برخاسته باشد با صیغه اسم فاعل ثلاثی مجرد (یعنی «کاره») تعبیر می‌شود: «أَ نُلْزِمُكُمُوها وَ أَنْتُمْ لَها كارِهُونَ» (هود/28) «أَكْثَرُهُمْ لِلْحَقِّ كارِهُونَ» (مومنون/70) «كَما أَخْرَجَكَ رَبُّكَ مِنْ بَيْتِكَ بِالْحَقِّ وَ إِنَّ فَريقاً مِنَ الْمُؤْمِنينَ لَكارِهُونَ» (انفال/5) ▫️اما چیزی که خود آن چیز مورد کراهت باشد با صیغه اسم مفعول ثلاثی مجرد می‌آید (یعنی «مکروه») «كُلُّ ذلِكَ كانَ سَيِّئُهُ عِنْدَ رَبِّكَ مَكْرُوهاً» (اسراء/38) ▫️و وقتی به باب تفعیل برود، غالبا با حرف «الی» همراه می‌شود و به معنای چیزی را نزد کسی مکروه و ناخوشایند گرداندن است؛ و نقطه مقابل «حَبَّبَ الیه» می‌باشد: «وَ لكِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإيمانَ ... وَ كَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْيانَ» (حجرات/7) (مجمع البحرين، ج6، ص360) 📿ماده «کره» و مشتقات آن 41 بار در قرآن کریم به کار رفته است. 📖 اختلاف قرائات 🔹در اغلب قرائات به صورت «کَرهاً» قرائت شده است ▪️اما در قرائات برخی از اهل کوفه (حمزه و کسائی) و نیز در برخی از قرائات عشر و اربعه عشر (خلف و حسن و اعمش) به صورت «کُرهاً» قرائت شده؛ و هر دو را مصدر دانسته‌اند که درباره تفاوت این دو در نکات ادبی توضیح داده خواهد شد. 📚مجمع البيان، ج3، ص38 ؛ معجم القراءات، ج2، ص41 @yekaye
🔹 لا تَعْضُلُوهُنَّ ▪️ماده «عضل» در اصل بر شدت و پیچیده شدن کار دلالت دارد (معجم المقاييس اللغة، ج4، ص345) برخی اصل این ماده را امتناع و بازداشتن (مجمع البيان، ج3، ص39) آن هم بازداشتنی که با در مضیقه و فشار قرار دادن همراه باشد دانسته‌اند (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج8، ص165) و بعید نیست که اصل این ماده از کلمه «الْعَضَلَة» [که در فارسی به اشتباه عَضُلِه» تلفظ می‌شود] بوده است به قسمت پرگوشت ساق و بازو گفته می‌شود (كتاب العين، ج1، ص278) و در واقع به هر گوشت محکم و درهم‌تنیده‌ای اطلاق می‌گردد [که تعبیر «عضلانی» در زبان فارسی از همین ماده اخذ شده است] (مفردات ألفاظ القرآن، ص571) ▪️امر «مُعضِل»‌ کار شدیدی است که اصلاح آن با سختی و زحمت همراه است، و به همین جهت به شدائد «مُعضِلات» گفته می‌شود (معجم المقاييس اللغة، ج4، ص345) که در فارسی به اشتباه «معضَلات» تلفظ می‌شود. ▪️«عَضَلْ» در تنگنا قرار دادن زن است از این طریق که مانع ازدواج او شوند (مجمع البيان، ج3، ص39) و «عَضَلْتُ المرأةَ» در جایی گفته می‌شود که انسان از روی ظلم مانع ازدواج کردن زنی بشود (معجم المقاييس اللغة، ج4، ص346) و 🔸 در تفاوت «عضل» و «امساک» گفته‌اند که «امساک» مطلق نگهداشتن همسر در قبال رها کردن و طلاق دادن اوست (فَإِمْساكٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِيحٌ بِإِحْسانٍ؛ بقره/229) اما «عضل» نگه داشتنی است که همراه با سختی دادن و در مضیقه قرار دادن وی باشد. (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج8، ص165) 📿ماده «عضل» تنها دوبار در قرآن کریم و هردوبار با همین تعبیر «لا تَعْضُلُوهُنَّ» آمده است (مورد دیگر: ‌بقره/232) 📖 اختلاف قرائت 🔹لا تَعْضُلُوهُنَّ ▪️در قرائات رایج بر اساس مصحف عثمانی به همین صورت است؛ اما ▪️در قرائت مبتنی بر مصحف ابن مسعود به صورت لا أن تَعْضُلُوهُنَّ» قرائت شده است. ▪️همچنین در قرائت یعقوب (از قراء عشر) این فعل با هاء سکت قرائت شده به صورت «ولا تَعْضُلُوهُنَّه». 📚(معجم القراءات، ج2، ص41) @yekaye
🔹بفاحِشَةٍ ▪️در آیه 15 بیان شد که ماده «فحش» (با کلماتی همچون فُحْش و فَحْشَاء و فَاحِشَة) در اصل دلالت بر زشتی و قبح و شناعت در چیزی می‌کند، به طوری که در مورد هر چیزی که از حد خودش تجاوز کند (که به نحوی موجب کراهت شود) «فاحش» گفته می‌شود؛ «فاحشة» عملی است که زشتی آن شدید است؛ و کلمه «فحشاء» (إِنَّما يَأْمُرُكُمْ بِالسُّوءِ وَ الْفَحْشاءِ؛ بقره/۱۶۹) ‌به خاطر «مد»ی که در کلام دارد، مفهومش شدیدتر از «فاحِشَة» است. ▪️همچنین اشاره شد که این کلمه بسیاری از اوقات به طور خاص در مورد «روابط جنسی نامشروع» (اعم از زنا و لواط و مساحقه) به کار می‌رود: «لا تُخْرِجُوهُنَّ مِنْ بُيُوتِهِنَّ وَ لا يَخْرُجْنَ إِلاَّ أَنْ يَأْتينَ بِفاحِشَةٍ مُبَيِّنَة» (طلاق/۱) ، «وَ لا تَقْرَبُوا الزِّنى إِنَّهُ كانَ فاحِشَةً وَ ساءَ سَبيلاً» (اسراء/۳۲) ، «أَ تَأْتُونَ الْفاحِشَةَ ما سَبَقَكُمْ بِها مِنْ أَحَدٍ مِنَ الْعالَمينَ» (اعراف/۸۰) ، «وَ اللاَّتي يَأْتينَ الْفاحِشَةَ مِنْ نِسائِكُمْ» (نساء/۱۵) 🔖جلسه 942 http://yekaye.ir/an-nesa-4-15/ 📖 إلاَّ أَنْ يَأْتينَ بِفاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ وَ عاشِرُوهُنَّ ▪️این عبارت در قرائت ابیّ بن کعب به صورت «إلا أن يَفْحَشْنَ عليكم و ...» قرائت شده است، ▪️در قرائت ابن مسعود به صورت «إلا أن يَفْحَشْنَ و عاشِرُوهُنَّ» که این قرائت از ابن عباس وعكرمة نیز روایت شده است. 📚(معجم القراءات، ج2، ص41) @yekaye
🔹مُبَيِّنَةٍ قبلا بیان شد که ▪️ماده «بین» - و به تبع آن، کلمه «بین» که در زبان فارسی هم رایج است- از کلماتی است که اصطلاحا از اضداد است؛ یعنی هم به معنای «فصل» (فاصله و جدایی) به کار می‌رود و هم به معنای «وصل» (اتصال و به هم رسیدن). و «بیان» به معنی آشکار کردن است و به کلام از این جهت بیان می‌گویند که آشکارکننده مافی‌الضمیر است و با توجه به ریشه کلمه، برخی گفته‌اند بیان به معنای آشکار کردن بعد از ابهام و اجمال است و به کلام از این جهت بیان می‌گویند که در آن انسان باید با جدا کردن کلمات و سپس اتصال برقرار کردن بین آنها مراد مبهم خود را آشکار کند. و «بیِّنه» [= دلیل] هم از همین ریشه و به معنای چیزی است که دلالت کاملا آشکار داشته باشد. 🔖جلسه 114 http://yekaye.ir/ash-shuara-026-195/ 📖 اختلاف قرائت ▪️این کلمه در قرائت اهل مدینه (نافع) و بصره (ابوعمرو) و شام (ابن عامر) و اغلب اهل کوفه (حمزه و کسائی و روایت حفص از عاصم) و نیز در برخی از قرائات عشر و اربعه عشر (ابوجعفر و یعقوب و یزیدی و مفضل) به صورت «مُبَيِّنَةٍ» قرائت شده است، که اسم فاعل از فعل «بَیَّنَ» است؛ یعنی فاحشه‌ای نمایاننده. ▪️در قرائت اهل مکه (ابن کثیر) و برخی از اهل کوفه (روایت شعبه از عاصم) و برخی دیگر از قراء اربعه عشر (حسن و ابن‌محیصن) به صورت «مُبَيَّنَة» قرائت شده است، که اسم مفعول از فعل «بَیَّنَ» است؛ یعنی فاحشه‌ای آشکارشده. ▪️و در قرائتی از ابن‌عباس هم به صورت«مُبِينَة»، که اسم فاعل از «أبان» است (یعنی متمایز کننده) و هم به صورت مصدر «بَيِّنَةٍ» قرائت شده است. 📚مجمع البيان، ج3، ص 38 ؛ معجم القراءات، ج2، ص42 @yekaye
🔹عاشِرُوهُنَّ قبلا بیان شد که ▪️ماده «عشر» در اصل در دو معنا به کار می‌رود: یکی معنای «عدد ۱۰»؛ و دیگری به معنای مصاحبت و اختلاط و با هم درآمیختن و معاشرت کردن که «عشیره» به معنای اهل و عیال از همین باب است. ▪️برخی خواسته‌اند این دو به معنا را به هم پیوند دهند و گفته‌اند ده عدد کامل است و «عشیره» آن اهل و عیال شخص است که با آنها زیاد می‌شود و گویی با آنها به منزله عدد کامل می‌گردد، و به این مناسبت، به نزدیکان و خویشان شخص که با آنها زیاد می‌شود، عشیره گفته‌اند؛ در مقابل، برخی بر این باورند که اساساً در زبان عربی «عشر» به همان معنای مصاحبت و همنشینی بوده است و عشر به معنای «عدد۱۰» همانند نام سایر اعداد، از زبان عبری به عربی وارد شده است.) ▪️از مشتقات این ماده در معنای دوم، علاوه بر واژه‌های «عشیر» (حج/۱۳) و «عشیرة» (توبه/۲۴؛ شعراء/۲۱۴؛ مجادله/۲۲)، به صورت فعل «عاشروا» (عاشروهن بالمعروف: به نیکی با آنها معاشرت کنید؛ نساء/۱۹) و نیز به صورت اسم «معشر» (معشر الجن، انعام/۱۲۸ و ۱۳۰ و الرحمن/۳۳) به معنای جماعتی که امرشان واحد باشد [وضع و حالشان یکسان مورد توجه باشد] به کار رفته است. 🔖جلسه 318 http://yekaye.ir/al-hajj-22-13/ @yekaye