947) 📖 وَ إِنْ أَرَدْتُمُ اسْتِبْدالَ زَوْجٍ مَكانَ زَوْجٍ وَ آتَيْتُمْ إِحْداهُنَّ قِنْطاراً فَلا تَأْخُذُوا مِنْهُ شَيْئاً أَ تَأْخُذُونَهُ بُهْتاناً وَ إِثْماً مُبيناً 📖
💢ترجمه
و اگر خواستید همسری را جایگزین همسری کنید و به یکی از آنها مال فراوانی داده باشید پس چیزی از آن را باز نستانید! آیا [میخواهید] آن را به بهتان و به عنوان گناهی آشکار بگیرید؟!
سوره نساء (4) آیه 20
1398/5/28
17 ذیالحجه 1440
@yekaye
🔹اسْتِبْدالَ
▪️ماده «بدل» را در اصل به معنای اینکه چیزی در جای چیز دیگری قرار گیرد، دانستهاند (معجم المقاييس اللغة، ج1، ص210)
▪️برخی تذکر داداند که این جایگزینی اعم از «عوض» و «تعویض» است؛
▫️در عوض، حتما دومی به ازای اولی است، اما تبدیل به مطلق تغییر دادن چیزی و برداشتن آن گویند: «أَنْ يُبَدِّلَ دِينَكُمْ» (غافر/26) «فَمَنْ بَدَّلَهُ بَعْدَ ما سَمِعَهُ» (بقرة/181) «ما يُبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَيَّ» (ق/29) «وَ إِذا شِئْنا بَدَّلْنا أَمْثالَهُمْ تَبْديلاً» (انسان/28) (مفردات ألفاظ القرآن، ص111).
▫️از تفاوتهای دیگر «تعویض» و «تبدیل» این است که در «عوض» همارزش و همقیمت بودن مورد توجه است؛ اما در «بدل» صرف تعاقب و این به جای آن آمدن مد نظر است (الفروق في اللغة، ص233)، خواه همرتبه و همارزش باشند: «وَ إِذا بَدَّلْنا آيَةً مَكانَ آيَةٍ» (نحل/101) یا نباشند و حتی کاملا نقطه مقابل هم باشند «فَبَدَّلَ الَّذِينَ ظَلَمُوا قَوْلًا غَيْرَ الَّذِي قِيلَ لَهُمْ» (بقرة/59)، «وَ لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً» (نور/55) «فَأُوْلئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ» (فرقان/70) «ثُمَّ بَدَّلْنا مَكانَ السَّيِّئَةِ الْحَسَنَةَ» (أعراف/95) «يَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَيْرَ الْأَرْضِ» (إبراهيم/48) «بَدَّلْناهُمْ بِجَنَّتَيْهِمْ جَنَّتَيْنِ ذَواتَيْ أُكُلٍ خَمْطٍ وَ أَثْلٍ وَ شَيْءٍ مِنْ سِدْرٍ قَليلٍ» (سبأ/16)
▪️کلمه «بَدَل» (بِئْسَ لِلظَّالِمينَ بَدَلاً؛ کهف/50) را به معنای «بدیل» [= جایگزین] و صفت مشبهه دانستهاند (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج1، ص232)
▪️برخی بین ورود این کلمه در ابواب مختلف تفاوتی نگذاشته، و تمامی کلمات «إبدال» و «تَبديل» و «تَبَدُّل» و «استبدال» را صرفا همان چیزی را به جای چیز دیگر گذاشتن دانستهاند (مفردات ألفاظ القرآن، ص112)؛ اما اغلب به تفاوتهای ظریفی بین اینها اشاره کردهاند:
🔸فرق «إبدال» و «تبدیل» این است که تبدیل ناظر به جهت وقوع است (ما يَكُونُ لي أَنْ أُبَدِّلَهُ مِنْ تِلْقاءِ نَفْسی، یونس/15؛ مَنْ ظَلَمَ ثُمَّ بَدَّلَ حُسْناً، نمل/11؛ ثُمَّ بَدَّلْنا مَكانَ السَّيِّئَةِ الْحَسَنَةَ، اعراف/95؛ وَ إِذا بَدَّلْنا آيَةً مَكانَ آيَة، نحل/11؛ الَّذينَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ كُفْراً، ابراهیم/28) اما «ابدال» ناظر به جهت صدور (عَسى رَبُّنا أَنْ يُبْدِلَنا خَيْراً مِنْها، قلم/32؛ عَسى رَبُّهُ إِنْ طَلَّقَكُنَّ أَنْ يُبْدِلَهُ أَزْواجاً خَيْراً مِنْكُنَّ، تحریم/5؛ فَأَرَدْنا أَنْ يُبْدِلَهُما رَبُّهُما خَيْراً مِنْهُ زَكاةً وَ أَقْرَبَ رُحْماً، کهف/81) (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج1، ص232).
شاید با همین عنایت بوده که اغلب گفتهاند «تبدیل» تغییر چیزی از حالت اولیه خود است، اما «ابدال» چیزی را به جای چیز دیگر گذاشتن. (الفروق في اللغة، ص: 309؛ التبيان في تفسير القرآن، ج7، ص456؛ التبيان في تفسير غريب القرآن، ص187)
همچنین کلمه «تبدیل» با «أتی به» نزدیک است؛ و در تفاوت این دو گفتهاند که وقتی تعبیر «تبدیل» میآید تاکید بر این است که چیزی کنار گذاشته شد تا اینکه چیز جدیدی به جایش آمد، اما در تعبیر «أتی به» ممکن است همان چیز قبلی هنوز باقی باشد و در عین حال چیز جدیدی در کنارش بیاید: « ائْتِ بِقُرْآنٍ غَيْرِ هذا أَوْ بَدِّلْهُ» (یونس/15) (الفروق في اللغة، ص233)
🔸همچنین «تَبَدُّل» چون به باب تفعل رفته، دلالت بر مطاوعهی [= پذیرشِ] تفعیل میکند، یعنی تبدیل را در خود پذیرفتن: (مَنْ يَتَبَدَّلِ الْكُفْرَ بِالْإيمانِ، بقره/108؛ لا يَحِلُّ لَكَ النِّساءُ مِنْ بَعْدُ وَ لا أَنْ تَبَدَّلَ بِهِنَّ مِنْ أَزْواجٍ، احزاب/52؛ يَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَيْرَ الْأَرْضِ، ابراهیم/48؛ ْ وَ لا تَتَبَدَّلُوا الْخَبيثَ بِالطَّيِّبِ، نساء/2) (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج1، ص232)
🔸و بر این باورند که معنای «تبدل» از این جهت به معنای «استبدال» نزدیک است، چرا که باب استفعال هم دلالت بر «طلب» دارد اما چون طلب در این ماده به معنای پذیرفتن و امری انفعالی است، نه طلب کردن بالفعل، به «تبدل» که نوعی قبول و انفعال در مقابل تبدیل است نزدیک میشود: (أَ تَسْتَبْدِلُونَ الَّذي هُوَ أَدْنى بِالَّذي هُوَ خَيْرٌ، بقره/61؛ إِنْ أَرَدْتُمُ اسْتِبْدالَ زَوْجٍ مَكانَ زَوْجٍ، نساء/20؛ يَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَيْرَكُمْ، توبه/39 و محمد/38) (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج1، ص232)
البته استبدال برای خرید و فروش (شراء) هم به کار میرود؛ اما چنانکه در آیات فوق هم واضح است معنایش اعم از خرید و فروش است (الفروق في اللغة، ص234).
@yekaye
👇ادامه توضیح درباره ماده «بدل»👇
ادامه توضیح ماده «بدل»
🔸«اَبْدال» به بزرگان صالحی که خداوند آنان را جایگزین پیشینیان کرده، گویند؛ و چهبسا وجه تسمیهاش این باشد که آنان حالات زشت و بد خود را به حالات خوب و پسندیده تبدیل کرده و مصداق آیه «فَأُوْلئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ»(فرقان/70) شدهاند. (مفردات ألفاظ القرآن، ص112)
📿ماده «بدل» و مشتقات آن 44 بار در قرآن کریم به کار رفته است.
@yekaye
🔹قِنْطاراً
▪️«قنطار» به معنای پول هنگفتی است که درباره مقدار آن اختلاف نظر است؛
آن را از چهل اوقیه (هر اوقیه، هفت مثقال است) از طلایی که رویش نقره باشد دانستهاند،
تا هشتاد هزار درهم (ابنعباس)
یا یک رطل از طلا که رویش هم نقره باشد (سدی)
و یا اینکه در زبانهای سریانی به اندازه یک پوست گاو پر از طلا و نقره؛
و در زبان بربری، هزار مثقال از طلا که رویش را نقره بریزند؛ و ... (كتاب العين، ج5، ص256 ) و
نیز رقمهایی مثل چهار هزار دینار طلا؛ صد من و صد رطل و صد مثال و صد درهم برایش مطرح است؛ و نیز مال فراوانی که روی هم انباشته شده باشد (المصباح المنير، ج2، ص508)
▪️اینکه اصل این کلمه ثلاثی است یا رباعی بین اهل لغت اختلاف است.
▫️برخی همچون خلیل (كتاب العين، ج5، ص256) و ابن منظور (لسان العرب، ج5، ص118) صریحا باب جداگانهای برایش باز کرده و آن را در کنار کلمه «قنطرة» (که به معنای «پُل» میباشد) کلمهای رباعی به حساب آوردهاند؛
▫️اما برخی مانند فیومی (المصباح المنير، ج2، ص508) و طریحی (مجمع البحرين، ج3، ص461) و مصطفوی (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج9، ص289) آن را ذیل ماده «قطر» بحث کردهاند هرچند برخی از آنها مانند فیومی تصریح کردهاند که وزن «فنعال» در زبان عربی نظیری ندارد.
▪️اگر از ماده «قطر» باشد، قبلا بیان شد که:
"ماده «قطر» در معانی متعددی به کار میرود، از «قُطر» (در هندسه) گرفته تا «قطره» باران و «قِطر» به معنای مسِ [یا آهن یا هر فلز] گداخته و «قَطار» (پشت سر هم ردیف شدن چیزهایی از یک سنخ) و «أقطار» به معنای جوانب و نواحی (جمعِ قُطر) (إِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَنْ تَنْفُذُوا مِنْ أَقْطارِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ، الرحمن/۳۳؛ وَ لَوْ دُخِلَتْ عَلَيْهِمْ مِنْ أَقْطارِها، أحزاب/۱۴). با توجه به چنین تنوعی، برخی از اینکه این معانی را به معنای واحدی برگردانند اظهار عجز کردهاند؛ و حداکثر برخی از اینها را در معنای «پشت سر هم بودن» مشترک دانستهاند؛ اما برخی دیگر معنای مشترک در همه کاربردهای این ماده را «پشت سر هم آمدن قطعاتی محدود و جدا شدن اجزاء از کل» دانستهاند؛ و مس [یا آهن یا سرب] مذاب را هم از این جهت «قِطر» گفتهاند همچون قطرات آب پشت سر هم سرازیر میشود"
🔖جلسه 678 http://yekaye.ir/al-kahf-18-96/
▪️ امثال مرحوم مصطفوی که «قنطار» و «قنطرة» را از ماده «قطر» دانسته و کل معانی ماده «قطر» را به معنای واحدی برگرداندهاند (که همان تتابع قطعات محدود در عین انفصال و جدایی آنها از همدیگر باشد)
و فرق «قِطْر» (که برای اشاره به مس مذاب به کار میرود) و «قُطْر» (که در زبان فارسی هم معروف است) و «قنطار» را در این دانستهاند که در «قِطر» نوع خاص و شکل مخصوصی از پشت سر هم آمدن مورد نظر است چنانکه به سیلان مس مذاب اطلاق میگردد؛ در «قُطْر» پشت سر هم بودن و در عین حال منفصل بودن در یک مکان وسیع مد نظر است؛ و در «قِنْطَار» مقدار وسیعی از مال و اموال که یکجا و در کنار هم پیمانه و حساب شده باشد. (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج9، ص289)
▫️ از تحلیل راغب اصفهانی هم چنین برمیآید که گویی ابتدا کلمه «قنطرة» به معنای «پل» [که یک نحوه اجزایش در پی هم است و همانند قطاری به چشم میآید] از ماده «قطر»ساخته شده؛ و سپس «قنطار» از باب تشبیه به «قنطره» ساخته شده است. «قنطار» به صورت کلمه «قناطیر» جمع بسته شده و و تعبیر «قناطیر المقنطرة» (الْقَناطيرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّة؛ آلعمران/14) نیز به معنای مجموعهای است که قنطار قنطار در کنار هم قرار گرفته باشد. (مفردات ألفاظ القرآن، ص۶۷۷)
▪️لازم به ذکر است که مرحوم مصطفوی این را که این کلمه از زبانهای سریانی و آرامی وارد زبان عربی شده باشد منتفی ندانسته. (التحقيق، ج9، ص289) و شاید اینکه به مردمان ترک «بنو قَنْطُور» گفته شده و در وجه تسمیهاش گفتهاند که «قنطور» یکی از کنیزان حضرت ابراهیم ع بوده که از او فرزندانی آورد و نسل مردمان ترک و نیز مردمان چین به او برمیگردد (كتاب العين، ج5، ص257) نیز موید غیرعربی بودن اصل این کلمه بوده باشد؛ که در این صورت شاید حق با کسانی باشد که از ابتدا این ماده را یک کلمه رباعی و مستقل از ماده «قطر» قلمداد کرده بودند.
📿ماده «قنطر» را اگر مستقل از ماده «قطر» در نظر بگیریم مشتقات آن 4 بار در قرآن کریم به کار رفته (با سه کلمه قنطار، قناطیر و مقنطرة)؛ و اگر آن را ذیل ماده «قطر» قرار دهیم، باید گفت ماده «قطر» و مشتقاتش 9 بار در قرآن کریم به کار رفته است. (یعنی کلمات قِطر، قِطران، و أقطار هم به لیست فوق اضافه میشود)
@yekaye
🔹بُهْتاناً
▪️ماده «بهت» در اصل به معنای گیج شدن (دَهِش) و حیرت به کار میرود (معجم المقاييس اللغة، ج1، ص307؛ التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج1، ص346)
بر همین اساس، «فَبُهِتَ الَّذِي كَفَرَ« (بقرة/258) یعنی او را مبهوت و حیران و شگفتزده کرد. (مفردات ألفاظ القرآن، ص148) و
قیامت هم چون یکدفعه سر میرسد کافران را گیج و مبهوت میسازد و فرصت هرگونه عکسالعملی را از آنها میگیرد: «بَلْ تَأْتيهِمْ بَغْتَةً فَتَبْهَتُهُمْ فَلا يَسْتَطيعُونَ رَدَّها وَ لا هُمْ يُنْظَرُونَ» (انبیاء/40)
▪️«بهتان« دروغی است که از شدت بیشرمانه بودنش شنونده را مبهوت میسازد (مفردات ألفاظ القرآن، ص148)
▫️برخی گفتهاند از این بابت به دروغ «بهتان» گویند که امری بیاساس را به واقعیت نسبت میدهند و موجب حیرت میگردد و شخص را دچار دهشت و شگفتی میکند (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج1، ص346)
▫️ ویا به تعبیر دیگر، چون خود شخص از چنین تهمتی مبراست، با مشاهده اینکه وی را به آن امر متهم میکنند، گیج و متحیر میشود. (الکشاف، ج1، ص491)
▫️و این معنا در عموم کاربردهای قرآنی این واژه مشاهده میشود: «أَ تَأْخُذُونَهُ بُهْتاناً وَ إِثْماً مُبيناً» (نساء/20) «وَ مَنْ يَكْسِبْ خَطيئَةً أَوْ إِثْماً ثُمَّ يَرْمِ بِهِ بَريئاً فَقَدِ احْتَمَلَ بُهْتاناً وَ إِثْماً مُبيناً» (نساء/112) «وَ الَّذينَ يُؤْذُونَ الْمُؤْمِنينَ وَ الْمُؤْمِناتِ بِغَيْرِ مَا اكْتَسَبُوا فَقَدِ احْتَمَلُوا بُهْتاناً وَ إِثْماً مُبيناً» (احزاب/58).
🔸البته در آيه »وَ لا يَأْتِينَ بِبُهْتانٍ يَفْتَرِينَهُ بَيْنَ أَيْدِيهِنَّ وَ أَرْجُلِهِنَ» (ممتحنة/12) برخی گفتهاند «بهتان» به کنایه از زناکاری به کار رفته؛ هرچند این احتمال را هم دادهاند که مقصود انجام هر کار شنیعی با دست و پا باشد، یعنی گرفتن چیزی با دست که گرفتنش سزاوار نیست و رفتن به جایی با پا که رفتنش روا نباشد (مفردات ألفاظ القرآن، ص148)
▫️و باید افزود که واقعا بعید نیست همان توضیح اول درستتر، و بار کنایی این کلمه در خصوص زناکاری پررنگ باشد و شاید به همین مناسبت بوده که نهتنها در آیه فوق، بلکه هم در مورد تهمتی که به حضرت مریم س (قَوْلِهِمْ عَلى مَرْيَمَ بُهْتاناً عَظيماً؛ نساء/156) و نیز به یکی از زنان پیامبر ص (وَ لَوْ لا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ قُلْتُمْ ما يَكُونُ لَنا أَنْ نَتَكَلَّمَ بِهذا سُبْحانَكَ هذا بُهْتانٌ عَظيمٌ؛ نور/16) زده شد از این واژه استفاده شده باشد؛ اما هرچه باشد وجه مشترک همه اینها آن است که «بهتان» مطلبی است که شنونده و بویژه خود کسی که مورد تهمت قرار گرفته را کاملا گیج و شگفتزده میسازد. (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج1، ص346)
▪️با این توضیح تفاوت «کذب» و «زور» و «بهتان» نیز معلوم میشود:
🔸«کذب» مطلق دروغ و سخن خلاف واقع است،
🔸 «زور» دروغی است که تزیین داده شده و در ظاهری نیکو بیان شده چنانکه از عمر نقل شده که «زورت يوم السقيفة كلاما: در روز سقیفه کلامی را مزورانه گفتم» و
🔸«بهتان» آن دروغی است که مواجهه با آن انسان را مبهوت و شگفتزده میکند. (الفروق في اللغة، ص38)
📿ماده «بهت» و مشتقات آن 8 بار در قرآن کریم به کار رفته است.
🔹«بهتان» مصدری است که در این آیه آن را عموما حال دانستهاند، که مقصود این است که: «آیا آن اموال را میگیرید در حالی که این گرفتنتان بهتان است». و در عین حال که تصریح کردهاند که در این جمله نمیتواند غایت و غرض باشد، جایز دانستهاند که آن را مفعول له بدانیم، که ظاهرا در این صورت معنایش چنین میشود «آیا آن اموال را از روی بهتان [= با بهتان زدن] میگیرید»
📚(الكشاف، ج1، ص492 ؛ التبيان في إعراب القرآن، ص101)
@yekaye
🔹إثْماً
قبلا بیان شد که
▪️ ماده «أثم» در اصل بر تعلل ورزیدن و به تاخیر انداختن میکند؛ و
بر همین اساس، برخی گفتهاند که اساسا اسمی شده است برای کارهایی که ثواب را به عقب میاندازد؛
و ظاهرا به همین مناسبت است که در زبان فارسی، گاه آن را به «گناه» ترجمه میکنند.
البته برخی از اهل لغت گفتهاند که اصل کلمه «إثم» دلالت بر «تقصیر» (= کوتاهی ورزیدن، چرا که تقصیر از «قصر» به معنای «کوتاهی» میآید) میکند که در زبان فارسی کلمه «تقصیر» (خصوصا وقتی به صورت تعبیر «قصور و تقصیر» به کار میرود؛ اولی برای کمکاریای که شخص در آن مقصر نباشد، و دومی در جایی است که شخص مقصر باشد)، بخوبی معنای «إثم» را میرساند.
و برخی گفتهاند «إثم» گاه در مستقیما به معنای «خمر (= شراب) به کار میرود و از این جهت است انسان را به باز ماندن از خیرات میاندازد.
🔖جلسه 849 http://yekaye.ir/ale-imran-3-178/
▪️درباره تفاوت «إثم» با «خطا» و «ذنب» «قبیح» و «معصیت» هم بیان شد که:
🔸در «خطا» لزوما تعمدی در کار نیست، اما
🔸«إثم» در جایی است که تنبلی و کمکاری در انجام وظیفه رخ دهد؛ و
🔸«ذنب» مشخصا در مورد کار زشت و قبیحی که بد بودنش مورد اذعان و اعتراف خود فرد است به کار میرود.
🔸در کلمه «قبح» لزوما عقاب و مواخذه در کار نیست؛ و از این رو، ممکن است به کاری که از طفل سر میزند هم قبیح بگویند؛ اما «ذنب» در مورد کارهایی است که مستحق عقاب است.
🔸در ماده «عصی» هم مخالفت کردن شخص با نهی مولا مورد اهتمام است، اما در ذنب توجه اصلی به عقوبتی است که در پی دارد. در «وزر» هم تاکید بر سنگینی است که بار گناه بر دوش انجام دهندهاش تحمیل میکند.
🔖جلسه 916 http://yekaye.ir/ale-imran-3-193/
@yekaye
💐💐💐عید سعید ولایت مبارک باد 🌹🌹🌹
صاحب اسرار «سُبْحان الَّذی أسری» علی است
مقصد سیر رسول از مسجد الاقصی علی است
طاق جفت ابروانش قاب قوسین رسول
آیت حق در مقام قرب «اَو اَدْنی» علی است
شاهد ما بر علوّش آیه های بَیّنه
بین آیات الهی آیت کبری علی است
«قُلْ هو الله احد» تفسیری از اخلاص اوست
در کمال بندگی یکتای بی همتا علی است
حافظ جان علی «فالله خَیْرٌ حافظا»
حافظ قرآن به «إنّا نحن نَزَّلْنا» علی است
آیت الکرسی به اسم اعظمش مستمسک است
ای مسلمانان به قرآن «عُروهُ الوُثقی» علی است
شرح آن را از «اَلَمْ نَشْرَح لک صَدْرَک» بپرس
آنکه شرح صدر میافزود بر طاها علی است
سیرْ در «ما فی السَّموات وَ ما فیِ الارض» کُن
چشم دل وا کن ببین پیدا و ناپیدا علی است
با حدیث طِیر، تا اوج خدا پرواز کن
آنکه با این بال ما را میبرد بالا علی است
«اُدْخُلوُها بسلامٍ ذلک یَوْمُ الْخُلود»
در مقام قاف قرآن جنت الاعلی علی است
از «اَلَمْ اَعْهَد الیکم یا بنی آدم» بپرس
تا بدانی در وفای عهدِ حق «اَوْفی» علی است
آسمانِ «رَبَّنا اَنْزِل علینا مائده»
سفرهدارِ «اَنْتَ خیرُ الرّازقین» مولا علی است
نور علمش «عَلَّم الانسانَ ما لم یَعلم» است
«عَلّم القرآن» علی و «علّم الاسما» علی است
در طریقت، رایت«إنّا هَدَیْناه السَّبیل»
رهنمای «اَلَّذینَ جاهدوا فینا» علی است
اختر تابندهی «إنَّ علینا للهدی»
ماه ظلمتسوز «واللیل إذا یغشی» علی است
نوح، ایمن ماند از طوفان به یمن نام او
باء «بسم اللَّهِ مَجْرَیها و مُرْسَیها» علی است
سجده، راز سر به مُهری بود و آخر فاش شد
رازدار «سَبّح اسم ربک الأعلی» علی است
@yekaye
🔹در شان نزول این آیه گفتهاند که در جاهلیت چنین روالی بود که گاه مردی که از زنش خوشش نمیآمد و تصمیم میگرفت با زن دیگری ازدواج کند زن خودش را متهم به فحشاء میکرد تا وی را مجبور سازد که آنچه به عنوان مهریه به او داده را به وی بازپس دهد تا آن را به عنوان مهریه به همسر جدیدش بدهد. (مفاتيح الغيب، ج10، ص13)
@yekaye