eitaa logo
یک آیه در روز
2هزار دنبال‌کننده
115 عکس
10 ویدیو
24 فایل
به عنوان یک مسلمان، لازم نیست که روزی حداقل در یک آیه قرآن تدبر کنیم؟! http://eitaa.com/joinchat/603193344C313f67a507 سایت www.yekaye.ir نویسنده (حسین سوزنچی) @souzanchi @HSouzanchi گزیده مطالب: @yekAaye توضیح درباره کانال https://eitaa.com/yekaye/917
مشاهده در ایتا
دانلود
یک آیه در روز
968) 📖 بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ‏؛ إِذا وَقَعَتِ الْواقِعَة 📖 💢ترجمه به نام خداوند پررحمِ
. 3️⃣ «إِذا وَقَعَتِ الْواقِعَة» به نظر می‌رسد که جمله «هنگامی که آن واقعه واقع شد» جمله ناقص است؛ و مطلبی را در تقدیر دارد؛ اما آن چیست؟ 🍃الف. این عبارت «ظرف» است؛ آنگاه متعلق است به: 🌱الف.1. آیه بعد (لَيْسَ لِوَقْعَتِها كاذِبَةٌ)، یعنی این واقعه قابل تکذیب نیست در آن هنگامی که واقع می‌شود. (مجمع البيان، ج‏9، ص323 ) 🌱الف.2. ... 🍃ب. این یک جمله شرطیه‌ است که مقدم آمده اما جزای شرط محذوف است. درباره اینکه آن جزای شرط چه بوده و چرا محذوف است، احتمالات متعددی می‌توان مطرح کرد: 🌱ب.1. همان احوالاتی است که در این سوره بدان پرداخته، که خلاصه‌اش رستگاری مومنان و خسران کافران است؛ و حذف آن، از باب اعظام و تفخیم و بزرگداشت است. 📚(الميزان، ج‏19، ص115 ؛ مجمع البيان، ج‏9، ص323 ) 🌱ب.2. دو کلمه «خافضة رافعة» که در ادامه می‌آید دلالت بر آن محذوف دارد؛ یعنی تقدیر کلام این بوده: آن هنگامی که آن واقعه واقع شود اموری را بالا برد و اموری را پایین آورد. 📚(ابوعلی، به نقل از مجمع البيان، ج‏9، ص323 ؛ مفاتيح الغيب، ج‏29، ص384 ) 🌱ب.3. به قرینه آیه بعد (که می‌فرماید وقوعش قابل تکذیب نیست) جمله محذوف چیزی شبیه این است که «هرکس بدان اعتراف خواهد کرد و دیگر هیچکس نمی‌تواند انکارش کند.» 📚(مفاتيح الغيب، ج‏29، ص384 ) 🌱ب.4. جزای شرط آیه 8 (فَأَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ ما أَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ) است؛ یعنی هنگامی که آن واقعه واقع شود آنگاه است که اصحاب میمنه چنین می‌باشند و اصحاب مشئمه چنان و ... . 📚(مفاتيح الغيب، ج‏29، ص385 ) 🌱ب.5. ... 🍃ج. این جمله مفعول است برای فعل محذوف؛ در واقع تقدیر کلام چنین بوده است: «اذکروا اذا وقعت الواقعه: ‌به یاد داشته باشید آن هنگامی را که آن واقعه واقع می‌شود.» و این تشویق است برای آماده شدن برای آن واقعه. 📚(مجمع البيان، ج‏9، ص324 ؛ مفاتيح الغيب، ج‏29، ص385 ) 🍃د. می‌تواند کل این جمله در مقام مبتدا باشد، و جمله «إِذا رُجَّتِ الْأَرْضُ رَجًّا» خبر آن باشد؛ یعنی وقتی که آن واقعه رخ می‌دهد همان وقتی است که زمین بشدت می‌لرزد و ...» 📚(مجمع البيان، ج‏9، ص323 ) 🍃د. ... @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
969) 📖 ليْسَ لِوَقْعَتِها كاذِبَةٌ 📖 ترجمه 💢در وقوعش دروغی [در کار] نیست. سوره واقعه (56)، آیه 2 1396/12/6 1 رجب 1441 🌹 میلاد باسعادت امام محمد باقر علیه‌السلام و حلول ماه مبارک رجب بر همگان مبارک باد🌷 @yekaye
056002.mp3
47.2K
@yekaye #واقعه_2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹 كاذِبَةٌ ▪️درباره ماده «کذب» اغلب به همین بسنده کرده‌اند که اصل این ماده نقطه مقابل «صدق» است (معجم المقاييس اللغة، ج‏5، ص167) و آن چیزی است که حقیقت و واقعیت نداشته باشد (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏10، ص34) و «کِذب:» به معنای خبر دادن از چیری برخلاف واقع است، اعم از اینکه عامدانه یا از روی اشتباه باشد (المصباح المنير، ج‏۲، ص۵۲۹). ▪️اما برخی توضیح داده‌اند که اصل این ماده به معنای کم گذاشتن در کار است چنانکه به کسی که در جنگ موضعی را که داشته رها می‌کند می گویند «کذب عن قرنه» (الفروق في اللغة، ص37 ) ▫️و به تعبیر دیگر، اصل این ماده دلالت دارد بر نقص در حدت و شدتی که در چیزی جاری است و یا لااقل مورد انتظار است، و به این جهت به سخن دروغ کذب گویند چون آنچه از کلام انتظار می‌رود بیان حقیقتی است که شخص در دل دارد؛ و دروغ، نقص و بلکه فقدان در چیزی است که از کلام انتظار می‌رود. (المعجم الإشتقاقي المؤصل لألفاظ القرآن الكريم، ص1879) ▫️و موید این معنا هم آن است که در خصوص «صدق» که نقطه مقابل آن است قبلا (در جلسه 929 http://yekaye.ir/an-nesa-4-4/) بیان شد که اصل ماده «صدق» دلالت دارد بر قوتی در چیزی از حیث سخن یا غیر آن؛ و «صِدق» در مقابل «کذب» را بدین جهت چنین نامیده‌اند که دارای قوتی فی نفسه است برخلاف کذب که هیچ قوتی ندارد و باطل محض است؛ و بر همین اساس است که برای شیء صُلب و محکم، تعبیر «شى‏ءٌ صَدْق» به کار می‌برند. (معجم المقاييس اللغة، ج‏۳، ص۳۳۹) ▪️در هر صورت «کَذِب» (َ يَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ؛ آل عمران/75) نیز همانند «کِذب» به معنای «دروغ» و امری است که برای ابراز خلاف واقع به کار گرفته شده و اعم از آن که: ▫️- سخن باشد (كَبُرَتْ كَلِمَةً تَخْرُجُ مِنْ أَفْواهِهِمْ إِنْ يَقُولُونَ إِلاَّ كَذِباً؛ کهف/۵) ▫️- یا یک عمل و شیء خارجی (وَ جاؤُوا عَلى‏ قَمِيصِهِ بِدَمٍ كَذِبٍ‏؛ یوسف/۱۸)؛ ▫️- و حتی در جایی که خود سخن صحیح است اما اعتقادات با این سخن همراه نیست باز تعبیر «کذب» به کار می‌رود: «إِذا جاءَكَ الْمُنافِقُونَ قالُوا نَشْهَدُ إِنَّكَ لَرَسُولُ اللَّهِ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ إِنَّكَ لَرَسُولُهُ وَ اللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّ الْمُنافِقينَ لَكاذِبُونَ» (منافقون/1) ▫️- و گاه «کذب» و «کاذب» بودن، به خود فعل (نه فاعل آن) نسبت داده می‌شود، چنانکه یکی از احتمالات معنای آیه آیه «ناصِيَةٍ كاذِبَةٍ» (علق/16) این است که کاذبة را صفت خود ناصیه دانست، کنایه از اینکه دروغگویی در پیشانی‌اش نمایان است [حالت دیگر که بسیاری بدان سمت رفته‌اند این است که چیزی در تقدیر بوده است؛ مثلا: «ناصیةٌ صاحبها کاذبةٌ: پیشانی کسی که صاحب این پیشانی دروغگو است»؛ لسان العرب، ج‏1، ص706 ] و یا معنای آیه «لَيْسَ لِوَقْعَتِها كاذِبَةٌ» (واقعة/2) را این دانست که این واقعه، فعلة کاذبة نیست. (مفردات ألفاظ القرآن، ص704) و البته بسیاری از اهل لغت مانند زجاج و فراء ‌بر این باورند که «کاذبة» در این آیه نه اسم فاعل، بلکه مصدر است، شبیه عافیت و عاقبت، و اینها اسمائی هستند که در جای مصدر می‌نشینند، چنانکه در مورد «باقیة» هم کاملا در معنای «بقاء»‌به کار رفته است: «فَهَلْ تَرى‏ لَهُمْ مِنْ باقِيَةٍ» (حاقه/8) و معنایش این است که برای وقوع قیامت هیچ دروغی در کار نیست و قابل تخطی نیست و به تعبیر دیگر قیامت امری است که هیچ چیزی نمی تواند آن را رد کند، چنانکه می‌گویند «حَمَلَ فما كَذَبَ» (یعنی آن را بر دوش کشید و تخطی نکرد) (به نقل از لسان العرب، ج‏1، ص706 ؛ و نیز مجمع البحرين، ج‏2، ص157) @yekaye 👇ادامه مطلب👇
ادامه توضیح ماده «کذب» ▪️همانند آنچه قبلا درباره فعل «صَدَقَ» گفته شد، فعل «کَذَبَ» نیز هم به صورت لازم، هم متعدی یک مفعولی، و هم متعدی دومفعولی به کار می‌رود: ▫️وقتی فقط خود فعل دروغ گفتن مد نظر باشد به صورت لازم به کار می‌رود (وَ إِنْ كانَ قَميصُهُ قُدَّ مِنْ دُبُرٍ فَكَذَبَتْ، یوسف/27؛ وَ ما أَنْزَلَ الرَّحْمنُ مِنْ شَيْ‏ءٍ إِنْ أَنْتُمْ إِلاَّ تَكْذِبُونَ؛ یس/15؛ َ لَهُمْ عَذابٌ أَليمٌ بِما كانُوا يَكْذِبُونَ، بقره/10) چنانکه می‌گویند فلانی کاذب است: «أُولئِكَ هُمُ الْكاذِبُونَ» (نحل/105) «وَ إِنْ يَكُ كاذِباً فَعَلَيْهِ كَذِبُهُ» (غافر/28) [و ظاهرا وقتی با حرف «علی» می‌آید هم به همین حالت ملحق می‌شود: «انْظُرْ كَيْفَ كَذَبُوا عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ» (انعام/24)، «هؤُلاءِ الَّذينَ كَذَبُوا عَلى‏ رَبِّهِمْ أَلا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمينَ» (هود/18) ، «وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ تَرَى الَّذينَ كَذَبُوا عَلَى اللَّهِ وُجُوهُهُمْ مُسْوَدَّةٌ» (زمر/60)] ▫️اما وقتی به مقول قول (= سخنی که گفته شده) ویا مخاطب (کس ویا چیزی که کذب درباره اوست) توجه شود به صورت فعل متعدی یک مفعولی به کار می‌رود: «ظَنُّوا أَنَّهُمْ قَدْ كُذِبُوا» (یوسف/110) «ذلِكَ وَعْدٌ غَيْرُ مَكْذُوبٍ» (هود/65) ▫️و وقتی که هم به مخاطب و هم بدانچه کذب ناظر به آن است توجه شود به صورت متعدی دومفعولی به کار می‌رود «ما كَذَبَ الْفُؤادُ ما رَأى»‏ (نجم/11) که در اینجا کلمه «أحداً» یا «نفسَه» در تقدیر است [یعنی دل در خصوص آنچه دید به کسی یا به خودش دروغ نگفت] (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏10، ص35 ) ▪️و البته در صورتی که به باب افعال یا تفعیل هم برود متعدی با یک مفعول خواهد شد، اما معنایش متفاوت است؛ ▪️وقتی به باب تفعیل می‌رود (کذّب، یُکَذّب، تکذیب) به معنای «نسبت دروغ دادن» به کسی یا به محتوایی به کار می‌رود، خواه آن شخص یا محتوا واقعا صادق باشد، یا کاذب (مفردات ألفاظ القرآن، ص۷۰۴)؛ ▫️که در این صورت، ظاهرا اگر امر مورد تکذیب انسان باشد بدون حرف اضافه می‌آید (فَكَذَّبُوهُ، اعراف/64؛ فَكَذَّبُوهُما، مومنون/48 و یس/14؛ وَ لَقَدْ كَذَّبَ أَصْحابُ الْحِجْرِ الْمُرْسَلينَ، حجر/80) ▫️و اگر مطلب یا یک حقیقتی باشد نه شخص، با حرف اضافه «بـ» می‌آید (كَذَّبُوا بِآياتِنا، بقره/39؛ كَلاَّ بَلْ تُكَذِّبُونَ بِالدِّينِ، انفطار/9؛ ثُمَّ يُقالُ هذَا الَّذي كُنْتُمْ بِهِ تُكَذِّبُونَ، مطففین/17؛ أَعْتَدْنا لِمَنْ كَذَّبَ بِالسَّاعَةِ سَعيراً، فرقان/11؛ وَ كَذَّبَ بِالْحُسْنى، ‏لیل/9؛ كَذَّبَتْ ثَمُودُ وَ عادٌ بِالْقارِعَةِ، حاقه/4؛ قَدْ خَسِرَ الَّذينَ كَذَّبُوا بِلِقاءِ اللَّه، انعام/31 و یونس/45؛ بَلْ كَذَّبُوا بِما لَمْ يُحيطُوا بِعِلْمِهِ، یونس/39؛ بَلْ كَذَّبُوا بِالْحَقِّ، ق/5) ▫️و البته گاه می‌شود که برای تکذیب شخص از حرف اضافه «بـ» استفاده شود: «كَذَّبَتْ ثَمُودُ بِالنُّذُرِ ... كَذَّبَتْ قَوْمُ لُوطٍ بِالنُّذُرِ» (قمر/23 و 33) ▫️و البته این باء همواره باء تعدیه نیست، بلکه گاه باء سببیت است، مثلا: «كَذَّبَتْ ثَمُودُ بِطَغْواها» (شمس/11) «فَقَدْ كَذَّبُوكُمْ بِما تَقُولُونَ» (فرقان/19)؛ ▫️و بسیار می‌شود که مفعول آن حذف می‌شود (وَ تَجْعَلُونَ رِزْقَكُمْ أَنَّكُمْ تُكَذِّبُونَ، واقعه/82؛ وَ لَقَدْ أَرَيْناهُ آياتِنا كُلَّها فَكَذَّبَ وَ أَبى، ‏طه/56) و اسم فاعل آن «مُکَذِّب» می‌شود (ثُمَّ إِنَّكُمْ أَيُّهَا الضَّالُّونَ الْمُكَذِّبُونَ، واقعه/51؛ ِ فَانْظُروا كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُكَذِّبينَ، آل‌عمران/137؛ فَلا تُطِعِ الْمُكَذِّبينَ، قلم/8؛ فَوَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبينَ، طور/11). @yekaye 👇ادامه مطلب👇
ادامه توضیح ماده «کذب» در باب تفعیل 🤔جالب توجه این است آنچه در قرآن از این باب آمده است همگی در مورد تکذیب کردنِ شخص یا محتوای صادق است: «كَذَّبُوا بِآياتِنا» (آل عمران/11)، «رَبِّ انْصُرْنِي بِما كَذَّبُونِ» (المؤمنون/26)، «بَلْ كَذَّبُوا بِالْحَقِ»‏ (ق/5)، «كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ فَكَذَّبُوا عَبْدَنا» (القمر/9)، «كَذَّبَتْ ثَمُودُ وَ عادٌ بِالْقارِعَةِ» (الحاقة/4)، «وَ إِنْ يُكَذِّبُوكَ فَقَدْ كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ»‏ (الحج/42)، «وَ إِنْ يُكَذِّبُوكَ فَقَدْ كَذَّبَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ»‏ (فاطر/25) «فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ» (الرحمن/13) ▫️ولذا لااقل در فضای قرآن، تکذیب همواره نوعی دلالت بر انکار حق و زیر بار حق نرفتن دارد؛ و آنجا هم که فرمود « فَإِنَّهُمْ لا يُكَذِّبُونَكَ»‏ (أنعام/33) در واقع می‌خواهد بفرماید که آنان واقعا تو را دروغگو نیافتند و نمی‌توانند دروغگو بودن تو را اثبات کنند. (مفردات ألفاظ القرآن، ص۷۰۴) ▫️و البته برخی این کاربرد کلمه «مکذّب» در معنای منفی را اقتضای طبیعی این کلمه دانسته‌اند و گفته‌اند که اگر بخواهد در معنای تکذیب کردن سخن باطل باشد حتما باید بدان تصریح شود ویا قرینه واضحی بر آن بیاید؛ همان گونه که کلمه «کافر» هم به کار کثرت کاربردش در معنای مذموم بار منفی پیدا کرده ولو که کاربردش در معنایی مانند «کفر به طاغوت» در صورت تصریح یا وجود قرینه، رواست. (الفروق في اللغة، ص36 ) ▪️و وقتی به باب افعال می‌رود به معنای «کسی را دروغگو یافتن» است؛ «أَكْذَبْتُهُ» یعنی «وجدته كاذبا» (مفردات ألفاظ القرآن، ص704) اشاره شد که «كِذَّاب» به معنای «تّكذيب» است؛ اما باید توجه داشت که «کَذَّاب» (همانند کلمات كَذُوب و كُذُبْذُب و كَيْذُبَان) صیغه مبالغه است: «سَيَعْلَمُونَ غَداً مَنِ الْكَذَّابُ الْأَشِرُ» (قمر/26) «قالَ الْكافِرُونَ هذا ساحِرٌ كَذَّابٌ» (ص/4) و البته به لباسی هم که رنگ‌آمیزی شده «كَذَّابَة» می گویند ظاهرا از این جهت که گویی حال واقعی خود را نشان نمی‌دهد. (مفردات ألفاظ القرآن، ص704) 🔸ماده «کذب» به برخی کلمات مانند «بهتان»، «زور»، «خرص»، «إفک» ، و «جحد» نزدیک است. ▪️در مورد دو کلمه نخست قبلا (در بحث از ماده «بهت» در جلسه 974 http://yekaye.ir/an-nesa-4-20/) بیان شد که «کذب» مطلق دروغ و سخن خلاف واقع است، «زور» دروغی است که تزیین داده شده و در ظاهری نیکو بیان شده چنانکه از عمر نقل شده که «زورت يوم السقيفة كلاما: در روز سقیفه کلامی را مزورانه گفتم» و ماده «بهت» در اصل به معنای گیج شدن و حیرت به کار می‌رود و «بهتان» آن دروغی است که مواجهه با آن انسان را مبهوت و شگفت‌زده می‌کند. (الفروق في اللغة، ص۳۸) ▪️و اکنون می‌افزاییم تفاوتش با «إفک» هم در این است که «کذب» به هر گونه دروغی گفته می‌شود اما «إفک» فقط به دروغی که قبحش کاملا فاحش باشد (مانند دروغ بستن بر خدا و پیامبر ویا تهمت زنا زدن به شخص پاکدامن) گفته می‌شود و اصل «إفک» به معنای برگرداندن (صرف) کسی یا چیزی از مسیر اصلی‌اش است. (الفروق في اللغة، ص37 ) ▪️و تفاوتش با «جحد» این است که در «کذب» صرف اینکه خبر با واقعیت تطابق نداشته باشد مد نظر است، اما در «جحد» انکار امر آشکار و واقعی علیرغم علم به واقعی بودن آن؛ در حالی که کذب می‌تواند در مقام انکار باشد یا در غیر مقام انکار [مثلا مقام فریب یا حتی اشتباه] (الفروق في اللغة، ص38 ) ▪️و «خرص» هم این است که اصل ماده «خرص» برای تخمین زدن به کار می‌رود چنانکه وقتی می‌گویند «كم خرص نخلك» یعنی «درخت خرمایت چقدر ثمره خواهد داشت» و چون غالبا تخمین زدن بسیاری از اوقات بدون تحقیق و صرفا بر اساس گمانه‌زنی است، شبیه دروغ شده و کم‌کم در خصوص مواردی که دروغ است به کار رفته است. (الفروق في اللغة، ص36 ) بدین ترتیب می‌توان گفت معنای دقیق «خرص» سخن بی‌پایه و بی‌مبناست، تا دروغ. 📿ماده «کذب» و مشتقاتش 282 بار در قرآن کریم به کار رفته است. @yekaye
🔹لِوَقْعَتِها = لِـ + وَقْعَة + ها حرف «لـ» در اینجا می‌تواند ▫️لام تعلیل (لأجل) یا ▫️لام تعدیه (علامت مفعول) و یا ▫️لام در معنای «فی» (شبیه: قَدَّمْتُ لِحَياتِي؛ فجر/24) 📚(مفاتيح الغيب، ج‏29، ص385-386؛ تفسير كنز الدقائق، ج‏13، ص12-13) ویا ▫️«لام توقیت» (شبیه: أَقِمِ الصَّلاةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ، إسراء/78؛ یا فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ، طلاق/1) که به معنای «عند» است) 📚(التحرير و التنوير، ج‏27، ص261) باشد؛ که تفصیل این در قسمت تدبر خواهد آمد. درباره «وقعة» و ماده «وقع» نیز در جلسه قبل توضیح داده شد. ضمیر «ها» نیز به «الواقعة» برمی‌گردد. @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☀️ 1) از حضرت امیر ع خطبه‌ای طولانی روایت شده که در فرازی از آن فرمودند: به ايمان بر اعمال شايسته استدلال مى‏شود، و به اعمال شايسته بر ايمان دليل مى‏آورند. با ايمان [سرای] علم آباد مى‏گردد، و با علم از مرگ هراسان مى‏شود، و با مرگ دنيا پايان مى‏پذيرد، و با دنيا آخرت به دست مى‏آيد [یا: از آخرت عبور می‌کند]، با قيامت بهشت نزديك می‌شود، و دوزخ براى گمراهان آشكار مى‏گردد؛ و همانا مردمان را چاره‏اى از قيامت نيست، كه در ميدان مسابقه آن با سرعت به جانب آخرين جايگاه روان مى‏شوند. ... از قبرها بيرون آمده، و به آخرين منزل روان شدند. آنجا براى هر خانه اهلى است كه آن را به خانه ديگرى تبديل نكنند، و از آنجا نقل مکان نکنند. 📚نهج البلاغة، خطبه 156 بِالْإِيمَانِ يُسْتَدَلُّ عَلَى الصَّالِحَاتِ وَ بِالصَّالِحَاتِ يُسْتَدَلُّ عَلَى الْإِيمَانِ وَ بِالْإِيمَانِ يُعْمَرُ الْعِلْمُ وَ بِالْعِلْمِ يُرْهَبُ الْمَوْتُ و بِالْمَوْتِ تُخْتَمُ الدُّنْيَا وَ بِالدُّنْيَا تُحْرَزُ [تُجَوَّزُ] الْآخِرَةُ وَ بِالْقِيَامَةِ تُزْلَفُ الْجَنَّةُ وَ تُبَرَّزُ الْجَحِيمُ لِلْغَاوِينَ وَ إِنَّ الْخَلْقَ لَا مَقْصَرَ لَهُمْ عَنِ الْقِيَامَةِ مُرْقِلِينَ فِي مِضْمَارِهَا إِلَى الْغَايَةِ الْقُصْوَى‏ ... قَدْ شَخَصُوا مِنْ مُسْتَقَرِّ الْأَجْدَاثِ وَ صَارُوا إِلَى مَصَايِرِ الْغَايَاتِ لِكُلِّ دَارٍ أَهْلُهَا لَا يَسْتَبْدِلُونَ بِهَا وَ لَا يَنْقُلُونَ عَنْهَا. ✅توجه: از ابتدای این عبارات تا عبارت «بِالْقِيَامَةِ تُزْلَفُ الْجَنَّةُ» در منابع متعددی با سندهای مختلف روایت شده (از جمله در كتاب سليم بن قيس الهلالي، ج‏2، ص619 ؛ الغارات، ج‏1، ص84 ؛ الكافي، ج‏2، ص50 ؛ تحف العقول، ص164)؛ البته در منابع مذکور، جمله بعدی این است «الْجَنَّةُ حَسْرَةُ أَهْلِ النَّار: و بهشت مایه حسرت جهنمیان است» و ادامه حدیث وارد بحث دیگری می‌شود. @yekaye
☀️ 2) روایت شده است که پیامبر اکرم ص در اوایل بعثت خویش خویشاوندان خود در میان بنی‌هاشم را جمع کرد، که ابولهب هم در میان آنها بود. وی فکر می‌کرد که ایشان آنها را جمع کرده تا اعلام کند که از دعوتش دست برداشته است؛ اما ایشان در آن مجلس فرمود: پیک و فرستاده هیچگاه به نزدیکان خود دروغ نمی‌گوید. به خدایی که جز او خدایی نیست همانا من فرستاده و رسول خداوند به نزد شما و به سوی تمام مردمان هستم؛ و به خدا سوگند که همان گونه که می‌خوابید خواهید مرد؛ و همان گونه که بیدار می‌شوید مبعوث، و همان گونه که می‌دانید مورد حسابرسی واقع، و جزا داده خواهید شد و شما اولین کسانی هستید که من بدانها انذار و هشدار می‌دهم. 📚اثبات الوصية، ص118 في رواية اخرى: انّه صلّى اللّه عليه و آله جمع عشيرته من بني هاشم و هم خمسة و أربعون رجلا فيهم عمّه أبو لهب فظنّوا انّه يريد أن ينزع عمّا دعا إليه. فقال له من بينهم أبو لهب: يا محمّد هؤلاء عمومتك و بنو عمومتك قد اجتمعوا فتكلّم بما تريد و اعلم انّه لا طاقة لقومك بالعرب. فقام صلّى اللّه عليه و آله فيهم خطيبا فحمد اللّه و أثنى عليه كثيرا و ذكّرهم بأيام اللّه جلّ ذكره و القرون الخالية من الأنبياء- صلّى اللّه عليهم- و الجبابرة و الفراعنة و وصف لهم الجنّة و النار ثم قال: «ان الرايد لا يكذب أهله. و اللّه الذي لا إله إلّا هو، اني رسول اللّه إليكم حقّا و إلى الناس كافة. و اللّه لتموتن كما تنامون و لتبعثن كما تستيقظون و لتحاسبن كما تعلمون و لتجزون سرمدا و انّكم أوّل من أنذره». ✅این واقعه با عبارات متفاوت در إعتقادات الإمامية شیخ صدوق (ص64) و روضة الواعظين (ج‏1، ص53 ) و نیز در بسیاری از منابع اهل سنت مانند السيرة الحلبية (ج1، ص405 ) و الكامل في التاريخِ ابن اثیر (ج1، ص659 ) روایت شده است. @yekaye