یک آیه در روز
740) 🌺 قُلْ أَ رَأَيْتُمْ شُرَكاءَكُمُ الَّذينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَرُوني ما ذا خَلَقُوا
.
7⃣ «بَلْ إِنْ يَعِدُ الظَّالِمُونَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً إِلاَّ غُرُوراً»
وعدهى ظالمان، فريب و شعارهاى آنان فريبنده است.
📚(تفسير نور، ج9، ص509)
به تعبیر دیگر،
کسی که اهل ظلم باشد، با نظام عالم هماهنگ نیست؛
پس هیچ دلیل و بیّنهای برای اقداماتش ندارد؛
و اگر ظالمان همدیگر را توجیه میکنند و به هم وعدهای میدهند، وعده و توجیهشان جز فریب و دروغ نیست.
@yekaye
یک آیه در روز
740) 🌺 قُلْ أَ رَأَيْتُمْ شُرَكاءَكُمُ الَّذينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَرُوني ما ذا خَلَقُوا
.
8⃣ «قُلْ أَ رَأَيْتُمْ شُرَكاءَكُمُ ... بَلْ إِنْ يَعِدُ الظَّالِمُونَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً إِلاَّ غُرُوراً»
🔹شروع این آیه درباره مشرکان است؛ و
🔹پایان آیه از آنها با تعبیر «ظالمان»ی یاد میکند که همدیگر را فریب میدهند.
یعنی،
کسی که شرک میورزد، ظالم است (إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظيم؛ لقمان/13)؛
و زندگی مبتنی بر فریب و دروغ در پیش گرفته است.
به عبارت دیگر،
شرك بر تبليغات و وعدههاى فريبكارانه استوار است.
📚(تفسير نور، ج9، ص509)
@yekaye
یک آیه در روز
740) 🌺 قُلْ أَ رَأَيْتُمْ شُرَكاءَكُمُ الَّذينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَرُوني ما ذا خَلَقُوا
.
9⃣ «فَهُمْ عَلی بَيِّنَةٍ مِنْهُ بَلْ إِنْ يَعِدُ ... إِلاَّ غُرُوراً»
هر جا منطق و بيّنه نباشد، فريب است.
@yekaye
یک آیه در روز
740) 🌺 قُلْ أَ رَأَيْتُمْ شُرَكاءَكُمُ الَّذينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَرُوني ما ذا خَلَقُوا
.
🔟 «إِنْ يَعِدُ الظَّالِمُونَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً إِلاَّ غُرُوراً»
فريب از هر كس مىتواند باشد. گاهى افراد ضعيف و عادى با تملق و چاپلوسى افراد بالاتر را به انحراف مىكشانند و گاهى افراد قوى با تهديد و تطميع و وعدهها و شعارهاى دروغين مردم را به اطاعت بى چون و چراى خود وادار مىكنند.
📚(تفسير نور، ج9، ص509)
@yekaye
741) 🌺 إِنَّ اللَّهَ يُمْسِكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ أَنْ تَزُولا وَ لَئِنْ زالَتا إِنْ أَمْسَكَهُما مِنْ أَحَدٍ مِنْ بَعْدِهِ إِنَّهُ كانَ حَليماً غَفُوراً 🌺
💐ترجمه
همانا خداوند آسمانها و زمین را نگهداشته است از اینکه زوال پذیرند؛ و اگر زایل میشدند، هیچکس بعد از او، آن دو را نگه نمیداشت؛ البته او همواره بردبار و بس خطاپوش است.
سوره فاطر (35) آیه 41
1397/2/19
22 شعبان 1439
@yekaye
🔹يُمْسِكُ ؛ أَمْسَكَهُما
▪️در آیه 2 همین سوره بیان شد که ماده «مسک» را
▫️برخی در اصل به معنای «حبس کردن» دانستهاند؛ و
▫️برخی معنای اصلی آن را «درآویختن به چیزی» (وَ لا تُمْسِكُوا بِعِصَمِ الْكَوافِر؛ ممتحنه/۱۰) ویا «حفظ کردن آن»؛ و
▫️برخی هم تلفیقی از این دو معنا را، یعنی «حبس کردن»ی که همراه با «حفظ کردن» باشد، که نقطه مقابل رها گذاشتن (إرسال) است.
▪️این ماده وقتی به باب إفعال میرود، دلالت بر نگهداشتنی دارد که فاعل آن مورد توجه خاص است، یعنی زاویه اقدام کردن شخص برای نگهداشتن بیشتر مورد توجه است (الطَّلاقُ مَرَّتانِ فَإِمْساكٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِيحٌ بِإِحْسانٍ؛ بقره/۲۲۹)
▪️اما وقتی به باب تفعیل میرود، عمدتاً نگه داشته شدن از زاویه مفعول (آنچه حفظ و نگه داشته میشود) مورد توجه است؛ چنانکه «وَ الَّذِينَ يُمَسِّكُونَ بِالْكِتابِ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ» (اعراف/۱۷۰) به معنای کسانی است که خودشان را مقید به ضوابط کتاب آسمانی میکنند.
▪️و وقتی به باب استفعال میرود به معنای درصدد حفظ و تمسک کردن به چیزی برآمدن میباشد «فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى» که اسم فاعل آن «مستمسِک» میشود (أَمْ آتَيْناهُمْ كِتاباً مِنْ قَبْلِهِ فَهُمْ بِهِ مُسْتَمْسِكُونَ؛ زخرف/۲۱).
🔖جلسه 702 http://yekaye.ir/al-fater-35-2/
@yekaye
🔹تَزُولا ؛ زالَتا
▪️ماده «زول» در اصل بر برداشته شدن چیزی از جایگاهش دلالت میکند 📚(معجم المقاييس اللغة، ج3، ص38) و علاوه بر کاربرد آن به صورت فعل (يُمْسِكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ أَنْ تَزُولا وَ لَئِنْ زالَتا، فاطر/41؛ ْ لِتَزُولَ مِنْهُ الْجِبالُ، ابراهیم/46) به صورت مصدر (زوال) هم در قرآن به کار رفته است (ما لَكُمْ مِنْ زَوالٍ؛ ابراهیم/44)
▪️درباره اینکه کلماتی مانند «ما زال» (فَما زالَتْ تِلْكَ دَعْواهُمْ حَتَّى جَعَلْناهُمْ حَصيداً خامِدينَ؛ انبیاء/15) و «لا یزال» (لا يَزالُ بُنْيانُهُمُ الَّذي بَنَوْا ريبَةً؛ توبه/110) - که مانند «کان» ناقصه عمل میکند و از این رو درباره اینکه واقعا «فعل» هستند یا اسم فعل، اختلاف نظر است - آیا با ماده «زول» تفاوت دارد یا خیر، بین اهل لغت اختلاف است.
🔸أزدی (م 466) سه حالت قائل است:
▫️«زال یزال» که غالبا با حرف نفی میآید و مانند «کان» ناقصه عمل میکند و مصدر ندارد؛
▫️«زال یزول» که فعل تام و لازم است و به معنای رفتن و انتقال میباشد (مانند آیه حاضر)، و مصدر آن «زوال» است؛ و
▫️«زال یزیل» که فعل تام و متعدی است و به معنای «جدا کردن» (تمییز) میباشد، و مصدر آن «زَيْل» است؛ و باب مفاعله (زاول یزاول مزاولة) هم از همین حالت مشتق شده و به معنای «جدایی» (مفارقت) میباشد.
📚(كتاب الماء، ج2، ص597)
▫️ابن منظور (م 711) معتقد است که تنها دو صورت «زال یزول زوالاً» و «زال، یزال زَيْلاً» در کار است که اولی از ماده «زول» و دومی از ماده «زیل» است، و فعل ناقص «زال یزال» هم به صورت اول برمیگردد
📚(لسان العرب، ج11، ص313 و 317)
▫️ابن فارس (م 395) ماده اصلی را «زول» (به معنای برداشتن از جای خود) میداند که صورت اول را شکل می دهد و آنگاه این ماده دچار اعلال شده و «و» آن به «ی» تبدیل شده است و صورت دوم را رقم زده است ولی تفاوتی در معنا پدید نیامده
📚(معجم المقاييس اللغة، ج3، ص41)
▫️مرحوم مصطفوی نیز در عین حال که به اشتقاق کبیر بین این دو باور دارد، معتقد است که تفاوت آنها در این است که ماده «زول» برداشتنی است که بنوعی بر معنای «بلند کردن از جایی» دلالت دارد، اما ماده «زیل» برداشتنی است که بنوعی بر معنای «جدا کردن از چیزی» دلالت دارد، و از آنجا که نقطه مقابل جدایی (افتراق)، همواره با هم بودن (تلازم و تداوم) است، تعبیر «ما زال» دلالت بر ثبات و استمرار و همیشگی بودن میکند
📚(التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج4، ص366 و 373)
به تعبیر دیگر، از آنجا که معنای «زال» بنوعی دلالت بر معنایی منفی میکند، وقتی حرف نفی بر آن وارد میشود، دلالت بر معنای اثبات و ثبوت و دوام میکند.
📚(مفردات ألفاظ القرآن، ص388)
▪️برخی معتقدند که این ماده لازم است و متعدی نمیشود و از این رو، وقتی به باب تفعیل میرود صرفا به معنای تکثیر و شدت زایل شدن است
📚(مفردات ألفاظ القرآن، ص388)،
ولی برخی آن را متعدی دانسته و به معنای «زایل کردن» و یا «جدا کردن» قلمداد نمودهاند
📚(التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج4، ص373)
و آیه «نَقُولُ لِلَّذِينَ أَشْرَكُوا مَكانَكُمْ أَنْتُمْ وَ شُرَكاؤُكُمْ فَزَيَّلْنا بَيْنَهُمْ» (یونس/28) هم با این تحلیل سازگارتر است.
▪️با توجه به اینکه در ماده «زیل» معنای تفرقه و جدایی نهفته است؛ وقتی به باب تفعل میرود (لَوْ تَزَيَّلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ؛ فتح/25) همه اتفاق نظر دارند که به معنای «تفرُق» و جدا شدن میباشد
📚(مثلا: معجم المقاييس اللغة، ج3، ص41؛ مفردات ألفاظ القرآن، ص388)
و برخی با توجه به همین معنا، آن را مطاوعه [=پذیرش و قبول کردن جدایی] قلمداد کردهاند: زَیَّلتُهُ فَتَزَیَّلَ.
📚(التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج4، ص373)
با توجه به اینکه ظاهرا ما با دو ماده «زول» و «زیل» سر و کار داریم و فعل ناقص «ما زال» هم به ماده «زول» برمیگردد؛ در مورد کاربردهای این مادهها در قرآن کریم باید گفت:
🔹ماده «زول» و مشتقات آن 4 بار؛ و
🔹ماده «زیل» و مشتقات آن 10 بار در قرآن کریم به کار رفته است.
@yekaye
🔹مِنْ أَحَدٍ مِنْ بَعْدِهِ
▪️اولین «مِن»، من زائده است که برای تاکید به کار میرود؛
اما
▪️دومین «من» را من ابتدا دانستهاند؛
آنگاه مرجع ضمیر در «بعده» را
🔸میتوان به «امساک» برگرداند، یعنی «من بعد امساکه» (یعنی بعد از اینکه خدا آن را نگه میداشت، چه کسی ...)
(کشاف، ج3، ص617)
🔸یا به «زوال» برگرداند (یعنی من بعد الزوال)، و
🔸میتوان آن را به «الله» برگرداند یعنی «من بعد الله» (یعنی بعد از خدا چه کسی میتواند آنها را نگهدارد)
📚(المیزان، ج17، ص56)
که عبارت «من بعده» در صورت اول «حال» و در صورت دوم «صفت» محسوب میشود
📚(إعراب القرآن و بيانه، ج8، ص166)
@yekaye
🔹حَليماً
▪️درباره اینکه اصل ماده «حلم» بر چه چیزی دلالت دارد بین اهل لغت اختلاف است.
▫️ابن فارس بر این باور است که این ماده حداقل بر سه معنای کاملا متباین و بیربط به هم دلالت دارد:
(1) بردباری و نقطه مقابل عجله؛
(2) حالت سوراخ و فاسد شدن پوست که توسط موریانه و سایر حشرات رخ میدهد؛ و
(3) دیدن چیزی در خواب؛
و این ماده را از بهترین شواهدی دانسته که نمیتوان همه معانیاش را بهم برگرداند.
📚(معجم المقاييس اللغة، ج2، ص93)
در مقابل،
▫️برخی معنای اصلی این ماده را خویشتنداری و کنترل هیجانات معرفی کرده و به نحو تکلفآمیزی کوشیدهاند همه معانی مذکور را به این معنا برگردانند، با این توضیح که پوستی که فاسد میشود به خاطر این است که کاملا ساکن و آرام در برابر حشرات موذی بوده، و خواب هم موقعیتی است که اقتضای آرامش و رهایی از هیجانات روز دارد!
📚(التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج2، ص274)
▪️در هر صورت، بحثی نیست که «حِلْم» به معنای خویشتنداری و کنترل هیجانات است و جمع آن «أَحْلَام» میباشد، که با توجه به برخی از کاربردهای این واژه، (مثلا: أَمْ تَأْمُرُهُمْ أَحْلامُهُمْ بِهذا؛ طور/32) برخی «حِلْم» را به معنای «عقل» دانستهاند؛ اما حق این است که از نتایج عقل است 📚(مفردات ألفاظ القرآن، ص253) یعنی اگر هم گاهی بر عقل اطلاق شود نوعی کاربرد مجازی میباشد (از باب تسمیه شیء باسم مسببه)
▪️به زمان بلوغ، «حُلُم» گفته میشود (الَّذينَ لَمْ يَبْلُغُوا الْحُلُمَ مِنْكُمْ، نور/58؛ وَ إِذا بَلَغَ الْأَطْفالُ مِنْكُمُ الْحُلُمَ، نور/59)، ظاهرا از این باب که شخص وقتی به این سن میرسد سزاوار است که اهل حِلم و بردباری شود و بتواند خویشتن را کنترل کند
📚(مفردات ألفاظ القرآن، ص253؛ التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج2، ص274)
▪️«حُلْم» به معنای آن چیزی است انسان در خواب میبیند (رویا)، که جمع آن نیز «أَحْلَام» میباشد (أَضْغاثُ أَحْلام؛ یوسف/44؛ انبیاء/5)
▪️«حلیم» صفت مشبهه است به معنای کسی که بسیار بردبار است و صفتی است که هم در مورد انسان (إِنَّ إِبْراهِيمَ لَحَلِيمٌ أَوَّاهٌ مُنِيبٌ، هود/75؛ فَبَشَّرْناهُ بِغُلامٍ حَلِيمٍ، صافات/101) و هم در مورد خداوند به کار رفته است، به همراه اوصافی دیگر (غَفُورٌ حَلِيمٌ، ... غَنِيٌّ حَلِيمٌ، ... عَلِيمٌ حَلِيمٌ، ... شَكُورٌ حَلِيمٌ)
▪️معنای «حلم» به «صبر» بسیار نزدیک است و برخی در تفاوت این دو گفتهاند که «حلم» مهلت دادن حکیمانه در عذاب کردن و مواخذه کردن کسی است که مستحق عقوبت است و از این رو، نقطه مقابل آن «سفاهت» است که نوعی عجلهورزی غیرحکیمانه است ؛ اما «صبر» بازداشتن خویش است از افتادن در ناملایمات یا اظهار بیتابی کردن؛ و از این روست که در مورد خداوند تعبیر «حلیم» به کار میرود اما تعبیر «صابر» خیر
📚(الفروق فی اللغة، 194-195)
که اگر این توضیح را قبول کنیم، حق با کسانی است که اصل ماده «حلم» را نقطه مقابل عجله میدانستند؛ و مفهوم «خویشتنداری» را لازمه آن، و نه جزء آن، برمیشمردند.
ماده «حلم» و مشتقات آن 21 بار در قرآن کریم به کار رفته است.
@yekaye