eitaa logo
یک آیه در روز
1.9هزار دنبال‌کننده
113 عکس
8 ویدیو
24 فایل
به عنوان یک مسلمان، لازم نیست که روزی حداقل در یک آیه قرآن تدبر کنیم؟! http://eitaa.com/joinchat/603193344C313f67a507 سایت www.yekaye.ir نویسنده (حسین سوزنچی) @souzanchi @HSouzanchi گزیده مطالب: @yekAaye توضیح درباره کانال https://eitaa.com/yekaye/917
مشاهده در ایتا
دانلود
دعای روز پانزدهم ماه مبارک رمضان 🌷میلاد کریم اهل بیت ع، امام حسن مجتبی علیه‌السلام مبارک باد @yekaye
🔹 تأْثیماً ▪️درباره ماده «أثم» اهل لغت اتفاق نظر دارند که اصل معنای آن به یک نحوه کُندی (بطء) و به تاخیر انداختن دلالت دارد؛ چنانکه به شتری که از قافله شتران عقب بماند ناقة آثِمةٌ گویند و تعبیر «ذوالإثم» را برای کسی که در انجام خیر کوتاهی و تعلل می‌کند به کار می‌برند (معجم المقاييس اللغة، ج‏۱، ص۶۰ )؛ ▫️و شاید به این مناسبت بوده که برخی «إثم» را نه مطلق تاخیر و کندی، بلکه کندی و تاخیر در انجام کار خوب دانسته‌اند (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏1، ص34)‌. ▫️برخی هم گفته‌اند کندی‌ای است که ناشی از سنگین بودن و یا بار سنگینی است که بر دوش شخص گذاشته شده باشد (المعجم الإشتقاقي المؤصل لألفاظ القرآن الكريم، ص۲۵۴) ▫️ بر همین اساس، گفته‌اند که اساسا «اِثْم» تعبیری است برای کارهایی که ثواب را به عقب می‌اندازد (مفردات ألفاظ القرآن، ص۶۳) و ظاهرا به همین مناسبت است که گاه برای اشاره به مطلق «گناه» به کار رفته است: «فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ باغٍ وَ لا عادٍ فَلا إِثْمَ عَلَيْهِ» (بقره/۱۷۳) «وَ ذَرُوا ظاهِرَ الْإِثْمِ وَ باطِنَهُ إِنَّ الَّذينَ يَكْسِبُونَ الْإِثْمَ سَيُجْزَوْنَ بِما كانُوا يَقْتَرِفُونَ» (انعام/120) «إِنِّي أُريدُ أَنْ تَبُوءَ بِإِثْمي‏ وَ إِثْمِكَ فَتَكُونَ مِنْ أَصْحابِ النَّارِ» (مائده//۲۷) ؛ ▫️و از اخفش نقل شده که با اشاره به این شعر که «شَرِبْتُ الإثْمَ حتَّى ضَلَّ عَقْلِى / كذاك الإِثمُ تفْعَلُ بالعُقولِ» گفته است که «إثم» گاه در مستقیما به معنای «خمر (= شراب) به کار می‌رود و آیه «قُلْ إِنَّما حَرَّمَ رَبِّيَ الْفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَنَ وَ الْإِثْمَ وَ الْبَغْيَ بِغَيْرِ الْحَقِّ» (اعراف/۳۳) را بر همین معنا تطبیق کرده است؛ وجهش را این گفته‌اند که چون انسان را در گناه می اندازد (معجم المقاييس اللغة، ج‏۱، ص۶۰) و برخی هم وجهش را به اصل لغت برگردانده و گفته‌اند که چون شراب یک حالت خماری و سنگینی می‌آورد (المعجم الإشتقاقي المؤصل لألفاظ القرآن الكريم، ص۲۵۴) ویا چون موجب تعلل و تقصیر ورزیدن شخص از انجام وظایفش می‌گردد (الفروق في اللغة، ص227) ▫️و البته برخی هم بر این باورند که گاه عرب برای «کذب: دروغگویی» هم مستقیما تعبیر «إثم» را به کار می‌برد؛ از این جهت که آن را مصداق بارز اثم می داند. (مفردات، ص63 ) ▪️در هر صورت چنانکه برخی تذکر داده اند در خصوص کاربردهای کلمه «إثم» این معنای کند کردن و به تاخیر انداختن ظرافت خاصی را در کاربردهای قرآنی این کلمه منعکس می‌سازد؛ مثلا ▫️در آیه «أَخَذَتْهُ الْعِزَّةُ بِالْإِثْمِ» ‏(بقرة/206) اشاره دارد که عزت‌طلبی و خودبزرگ‌بینی وی را از انجام کار خیر به تعلل واداشت؛ ▫️ویا در مورد شراب و قمار: «يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَ الْمَيْسِرِ قُلْ فيهِما إِثْمٌ كَبيرٌ وَ مَنافِعُ لِلنَّاسِ وَ إِثْمُهُما أَكْبَرُ مِنْ نَفْعِهِما» (بقره/۲۱۹) نشان می‌دهد این دو انسان را از انجام کارهای خیر عقب می‌اندازد؛ ▫️ و یا در موارد متعدد «إثم» را در کنار «عدوان» (تجاوز از حد) آورده «تَظاهَرُونَ عَلَيْهِمْ بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوان» (بقره/۸۵) «وَ لا تَعاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ» (مائده/2) ، «وَ تَرى‏ كَثيراً مِنْهُمْ يُسارِعُونَ فِي الْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ» (مائده/۶۲) «يَتَناجَوْنَ بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوان» (مجادله/۸) که گویی به ترتیب به تفریط و افراط اشاره دارد؛ ▫️ و در جای دیگر آن را در عرض فواحش آورده: «قُلْ إِنَّما حَرَّمَ رَبِّيَ الْفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَنَ وَ الْإِثْمَ وَ الْبَغْيَ بِغَيْرِ الْحَقِّ» (اعراف/۳۳) [و نیز: «الَّذينَ يَجْتَنِبُونَ كَبائِرَ الْإِثْمِ وَ الْفَواحِشَ» (شوری/۳۷ و نجم/۳۲)] که فواحش اقدام بر گناه و إثم تعلل ورزیدن در انجام کارهای لازم است (التحقيق، ج‏1، ص34 ) ▫️ و در آیه «وَ لا تُطِعْ مِنْهُمْ آثِماً أَوْ كَفُوراً» (انسان/24) اطاعت از کفار را ابتدا موجب تعلل ورزیدن در انجام کار درست و سپس موجب کفر ورزیدن معرفی کرده است؛ ▫️ویا در آیه «فَمَنْ خافَ مِنْ مُوصٍ جَنَفاً أَوْ إِثْماً» (بقره/۱۸۲) دو امر نگران کننده درباره وصیت‌کننده یکی انحراف و تمایل نابجای وی به برخی از وراث است؛ و دیگری قصور و کم گذاشتن وی برای برخی دیگر؛ ▫️ و یا در بحث شهادت کسی که برای شهادت دادن حاضر نمی‌شود «فَإِنْ عُثِرَ عَلى‏ أَنَّهُمَا اسْتَحَقَّا إِثْماً» (مائده/107) همین تعلل به خرج دادش گناه است. 🔸همچنین برخی با استناد حدیثی نبوی که فرموده باشد «الْبِرُّ مَا اطْمَأَنَّتْ إِلَيْهِ النَّفْسُ، وَ الْإِثْمُ مَا حَاكٍ فِي صَدْرِكَ» «إِثْم» را نقطه مقابل «بِرّ» دانسته‌اند (مفردات ألفاظ القرآن، ص64) و شاید بتوان آیه «تَعاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوى‏ وَ لا تَعاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ» (مائده/2) را هم موید این دانست. 👇ادامه مطلب👇 @yekaye
ادامه بحث از ماده «أثم» ▪️«تأْثِيم» (مصدر باب تفعیل) را برخی به همان معنای «إثْم» (مصدر ثلاثی مجرد) گرفته‌اند و آیات «يَتَنازَعُونَ فيها كَأْساً لا لَغْوٌ فيها وَ لا تَأْثيمٌ» (طور/23) و «لا يَسْمَعُونَ فيها لَغْواً وَ لا تَأْثيماً» (واقعه/25) را بر همین اساس تفسیر کرده‌اند (تاج العروس، ج‏16، ص6) ▫️اما برخی بر این باورند که وقتی این ماده به باب تفعیل می‌رود به معنای «نسبت دادن کسی به إثم» (مجمع البحرين، ج‏6، ص5؛ قاموس قرآن، ج‏1، ص 24) ▫️ ویا به معنای «به إثم واداشتن» دیگران (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏1، ص35 ) می‌باشد. ▪️«أَثَام» نیز همانند «إِثْم» مصدر است و در آیه «وَ الَّذينَ لا يَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ وَ لا يَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتي‏ حَرَّمَ اللَّهُ إِلاَّ بِالْحَقِّ وَ لا يَزْنُونَ و مَنْ يَفْعَلْ ذلِكَ يَلْقَ أَثاماً» (فرقان/68) برخی آن را اساسا به معنای عذاب دانسته‌اند (یعنی: اگر چنان کند با عذاب مواجه می‌شود) از آن جهت که ثمره إثم است؛ ▫️و نیز احتمال داده اند به معنای ارتکاب إثم باشد یعنی آن کارها انسان را به ارتکاب هرچه‌بیشتر گناه وامی‌دارد (مفردات ألفاظ القرآن، ص63 ) ▫️ و برخی هم احتمال داده‌اند همان معنای سنگینی‌ای که مایه کندی در انجام کارهای خیر می‌شود در اینجا مد نظر باشد؛ ‌یعنی درست نقطه مقابل خوبان که اهل سرعت و سبقت در کارهای خیرند (المعجم الإشتقاقي المؤصل لألفاظ القرآن الكريم، ص۲۵۴). ▪️انجام دهنده «إِثْم» را «آثم» و «أثیم» گویند؛ تفاوت این دو در آن است که ▫️اولی به صرف انجام دادن اثم گویند «وَ لا نَكْتُمُ شَهادَةَ اللَّهِ إِنَّا إِذاً لَمِنَ الْآثِمينَ» (مائده/106) «وَ لا تُطِعْ مِنْهُمْ آثِماً أَوْ كَفُوراً» (انسان/24) ▫️اما «أثیم» کسی است که اساسا در «إِثْم» مستقر و پابرجاست «وَ اللَّهُ لا يُحِبُّ كُلَّ كَفَّارٍ أَثيمٍ» (بقره/276) «إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ مَنْ كانَ خَوَّاناً أَثيماً» (نساء/107) «كُلِّ أَفَّاكٍ أَثيمٍ» (شعراء222؛ جاثیه/7) «مُعْتَدٍ أَثيمٍ» (قلم/12؛ مطففین/۱۲) «طَعامُ الْأَثيمِ» (دخان/44) (الفروق في اللغة، ص228 ) و به تعبیر دیگر «آثم» کسی است که مرتکب «إِثْم» می‌شود ولی «أثیم» حامل «إِثْم» است (المعجم الإشتقاقي المؤصل لألفاظ القرآن الكريم، ص۲۵۴). 🔸چنانکه اشاره شد کلمه «إثم» در معنای گناه هم به کار می‌رود و از این جهت با کلماتی مانند «خطأ» ، «ذنب» ، «جرم» ، «معصیت» و «وزر» نزدیک است؛ اما تفاوتشان به است که: ▪️«إثم» در جایی است که تنبلی و کم‌کاری ناشی از نوعی تعمد در کار است و دلالت بر «تقصیر» (= کوتاهی‌ ورزیدن، چرا که تقصیر از «قصر» به معنای «کوتاهی» می‌آید) دارد؛ اما: ▪️در «خطأ» لزوما تعمدی در کار نیست؛ هرچند که بقدری در مورد گناهان به کار رفته که گاه تعبیر «خاطی» (لا يَأْكُلُهُ إِلاَّ الْخاطِؤُنَ؛ حاقه/37) و «خطایا» (نَغْفِرْ لَكُمْ خَطاياكُمْ؛ بقره/5۸) برای اشاره به گناهکار و گناهان به کار می‌رود (الفروق في اللغة، ص227 ) و البته تقابل «خطا» و «اثم» در این آیه بوضوح مشاهده می‌شود: «وَ مَنْ يَكْسِبْ خَطِيئَةً أَوْ إِثْماً ثُمَّ يَرْمِ بِهِ بَرِيئاً فَقَدِ احْتَمَلَ بُهْتاناً وَ إِثْماً مُبِينا» (نساء/۱۱۲) ▪️ماده «ذنب» در اصل به معنای دنباله و دم (قسمت رذل و پست هر چیزی) است؛ و به گناه از این جهت «ذنب» گفته می‌شود که یا یک رذالت و پستی‌ای است ویا از این جهت دنباله ناپسندی (از مذمت دیگران تا عقوبت) در پی دارد (الفروق في اللغة، ص۲۲7-228 )؛ ▪️ماده «جرم» را در اصل به معنای «قطع کردن» می‌دانند، و از این جهت به گناه «جُرم» گفته می‌شود که شخص را از آنچه انجامش برعهده او واجب است قطع و جدا می‌کند. (الفروق فى اللغة، ص۲۲۸) ▪️در «معصیت» و ماده «عصی»، مخالفت کردن شخص با نهی مولا مورد اهتمام است (الفروق في اللغة، ص۲۲۴ ) ▪️و در «وزر» تاکید بر سنگینی است که بار گناه بر دوش انجام دهنده‌اش تحمیل می‌کند. (الفروق في اللغة، ص۲۲۸) 🔸همچنین گذشت که در قرآن کریم برای «گناه» از تعابیر «ذنب» و «إثم» و «جرم» و «عصیان» و «خطا» استفاده شده؛ اما در بحث عبرت‌گیری از عاقبت گناهکاران، فقط اصطلاح «مجرم» را به کار برده است؛ و برای چرایی این احتمالاتی بیان شد (جلسه ۱۱۹، تدبر۲) 📿ماده «ءثم» و مشتقات آن 48 بار در قرآن کریم به کار رفته است. @yekaye
دعای روز شانزدهم ماه مبارک رمضان @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☀️۱) در فرازی از دعای امام سجاد ع در آغاز ماه مبارک رمضان می خواندند آمده است: بار خدايا، بر محمد و آلش درود بفرست و شناخت فضيلت اين ماه و بزرگداشت حرمت آن و پرهيز از هر چه در اين ماه ما را از آن منع كرده‏اى. به ما الهام كن. و ما را به روزه داشتن يارى ده: آن سان كه اعضاى بدن خويش از معاصى تو بازداريم و در آنچه سبب خشنودى توست به كار داريم، تا به هيچ سخن بيهوده گوش نسپاريم و به هيچ لهو و بازيچه ننگريم و به هيچ ممنوع دست نگشاييم و به سوى هيچ حرامى گام بر نداريم و چيزى جز آنچه تو حلال كرده‏اى در شكمهاى خود جاى ندهيم و زبانمان جز سخن تو نگويد و رنجى بر خود هموار نكنيم جز آنكه ما را به ثواب تو نزديك سازد و كارى نكنيم جز آنچه ما را از عقاب تو در امان دارد؛ سپس همه اینها را از رياى رياكاران و آوازه در افكندن آوازه افكنان دور نگه دار. به طوری كه كسى را در عبادت با تو شريك نسازيم و در آن کارها جز تو براى خود مرادى نجوييم... 📚الصحيفة السجادية، دعاء 44 (اقتباس از ترجمه آیتی، ص266) وَ كَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ إِذَا دَخَلَ شَهْرُ رَمَضَانَ: .... اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ أَلْهِمْنَا مَعْرِفَةَ فَضْلِهِ وَ إِجْلَالَ حُرْمَتِهِ، وَ التَّحَفُّظَ مِمَّا حَظَرْتَ فِيهِ، وَ أَعِنَّا عَلَى صِيَامِهِ بِكَفِّ الْجَوَارِحِ عَنْ مَعَاصِيكَ، وَ اسْتِعْمَالِهَا فِيهِ بِمَا يُرْضِيكَ حَتَّى لَا نُصْغِيَ بِأَسْمَاعِنَا إِلَى لَغْوٍ، وَ لَا نُسْرِعَ بِأَبْصَارِنَا إِلَى لَهْوٍ، وَ حَتَّى لَا نَبْسُطَ أَيْدِيَنَا إِلَى مَحْظُورٍ، وَ لَا نَخْطُوَ بِأَقْدَامِنَا إِلَى مَحْجُورٍ، وَ حَتَّى لَا تَعِيَ بُطُونُنَا إِلَّا مَا أَحْلَلْتَ، وَ لَا تَنْطِقَ أَلْسِنَتُنَا إِلَّا بِمَا مَثَّلْتَ، وَ لَا نَتَكَلَّفَ إِلَّا مَا يُدْنِي مِنْ ثَوَابِكَ، وَ لَا نَتَعَاطَى إِلَّا الَّذِي يَقِي مِنْ عِقَابِكَ، ثُمَّ خَلِّصْ ذَلِكَ كُلَّهُ مِنْ رِئَاءِ الْمُرَاءِينَ، وَ سُمْعَةِ الْمُسْمِعِينَ، لَا نُشْرِكُ فِيهِ أَحَداً دُونَكَ، وَ لَا نَبْتَغِي فِيهِ مُرَاداً سِوَاكَ... @yekaye
☀️۲) از امام صادق ع روایت شده است که فرمودند: روزه فقط خودداری از خوردنی و نوشیدنی نیست؛ بلکه سزاوار است که انسان زبانش را هم از سخنان لغو و باطل در ماه رمضان و غیر آن نگه دارد .. 📚تهذيب الأحكام، ج‏4، ص189؛ النوادر(للأشعري)، ص24 عَلِيُّ بْنُ مَهْزِيَارَ عَنِ الْحَسَنِ عَنِ الْقَاسِمِ عَنْ عَلِيٍّ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع لَيْسَ الصِّيَامُ مِنَ الطَّعَامِ وَ الشَّرَابِ وَ الْإِنْسَانُ يَنْبَغِي لَهُ أَنْ يَحْفَظَ لِسَانَهُ مِنَ اللَّغْوِ [و] الْبَاطِلِ فِي رَمَضَانَ وَ غَيْرِهِ. @yekaye
☀️۳) از امام صادق ع از پدرشان از پدرانشان روایت شده است که امیرالمومنین ع فرمودند: همه خوبی‌ها در سه خصلت جمع شده است: نگاه و سکوت و سخن؛ پس هر نگاهی که در آن عبرت‌گیری نباشد سهو [= حواس‌پرتی] است؛ و هر سکوتی که در آن تفکر نباشد غفلت است؛ و هر سخنی که در آن ذکر نباشد لغو و بیهوده است؛ پس خوشا به حال کسی که نگاهش عبرت‌ باشد و سکوتش فکر و سخنش ذکر؛ و بر خطاهای خویش گبرید و مردم از شر او در امان باشند. 📚الأمالي( للصدوق)، ص27؛ 📚 المحاسن، ج‏1، ص5 حَدَّثَنَا أَبِي رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا يَعْقُوبُ بْنُ يَزِيدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ خَالِدٍ عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ ع أَنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ع قَالَ: جُمِعَ الْخَيْرُ كُلُّهُ فِي ثَلَاثِ خِصَالٍ النَّظَرِ وَ السُّكُوتِ وَ الْكَلَامِ فَكُلُّ نَظَرٍ لَيْسَ فِيهِ اعْتِبَارٌ فَهُوَ سَهْوٌ وَ كُلُّ سُكُوتٍ لَيْسَ فِيهِ فِكْرَةٌ فَهُوَ غَفْلَةٌ وَ كُلُّ كَلَامٍ لَيْسَ فِيهِ ذِكْرٌ فَهُوَ لَغْوٌ فَطُوبَى لِمَنْ كَانَ نَظَرُهُ عَبَراً [عِبْرَةً؛ اعْتِبَاراً] وَ سُكُوتُهُ فِكْراً [فِكْرَةً] وَ كَلَامُهُ ذِكْراً وَ بَكَى عَلَى خَطِيئَتِهِ وَ أَمِنَ النَّاسُ شَرَّهُ. 📚شیخ صدوق همین روایت را با سندی دیگر از طریق امام باقر ع هم روایت کرده است (الخصال، ج‏1، ص98) @yekaye
☀️۴) از رسول الله ص حدیثی روایت شده است که در آن شخص جاهل را دارای ده صفت دانسته‌اند. یکی از آنها این است که: سخنش بدون تدبر است؛ اگر سخن بگوید مرتکب إثم و گناه می‌شود و اگر سکوت کند سهو [= حواس‌پرتی] است. 📚تحف العقول، ص: 29 عن رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم: .. و صِفَةُ الْجَاهِلِ ... كَلَامُهُ بِغَيْرِ تَدَبُّرٍ إِنْ تَكَلَّمَ أَثِمَ وَ إِنْ سَكَتَ سَهَا ... @yekaye
دعای روز هفدهم ماه مبارک رمضان @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 1️⃣ «لا یسْمَعُونَ فیها لَغْواً وَ لا تَأْثیماً» در آیات قبل اشاره شد که مقربان رو در روی هم بر تخت‌هایی تکیه زده‌اند؛ طبیعتا این رو در روی بودن آنان اشاره‌ای دارد به گفتگوهایی که بین آنان رد و بدل می‌شود؛ در این آیه می‌فرماید که در آنجا نه سخن لغو و بیهوده‌ای می‌شنوند و نه سخن گناه و نابجایی. اگر -چنانکه در نکات ادبی گذشت - توجه کنیم که ماده «إثم» در اصل دلالت بر تعلل ورزیدن و کوتاهی کردن دارد (و وجه کاربردش در مورد گناهان، کم‌کاری و کوتاهی ورزیدنی است که در گناهان است) آنگاه شاید بتوان گفت با عطف تعبیر «تأثیم» بر «لغو» در واقع می‌خواهد نشان دهد که هیچ گونه افراط و تفریطی در سخنان آنان در بهشت نیست؛ و هر سخنی که بین آنان رد و بدل می‌شود کاملا در جای خودش است؛ نه سخن زیادی‌ای بر زبان می‌آورند و می‌شنوند که مصداق سخنان لغو و بیهوده‌ باشد؛ و نه در سخن گفتن (و به تبع آن شنیدن)شان کم‌کاری و قصوری مرتکب می‌شوند (= از آنچه باید گفت و شنید و سزاوار گفتن و شنیدن است دریغ نمی‌کنند). @yekaye
. 2️⃣ «لا یسْمَعُونَ فیها لَغْواً» لغو نشنیدن در بهشت بارها در قرآن کریم مورد تاکید قرار گرفته است (سه بار با عبارت «لا يَسْمَعُونَ فيها لَغْواً» و یکبار با عبارت «لا تَسْمَعُ فيها لاغِيَةً») و مشاهده این موارد نشان می‌دهد که این امر ظاهرا فقط وصف مقربان نیست؛‌ بلکه وصف عموم بهشتیان است؛ ▪️چنانکه یک موردش درباره مطلق بهشتی است که به بندگان وعده داده شده است: «جَنَّاتِ عَدْنٍ الَّتي‏ وَعَدَ الرَّحْمنُ عِبادَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّهُ كانَ وَعْدُهُ مَأْتِيًّا؛ لا يَسْمَعُونَ فيها لَغْواً إِلاَّ سَلاماً وَ لَهُمْ رِزْقُهُمْ فيها بُكْرَةً وَ عَشِيًّا» (مریم/62) ▪️و دو مورد دیگر هم در خصوص چهره‌های شاد در قیامت (وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ ناعِمَةٌ؛ لِسَعْيِها راضِيَةٌ؛ في‏ جَنَّةٍ عالِيَةٍ؛ لا تَسْمَعُ فيها لاغِيَةً؛ غاشیه/8-11) و ▪️درباره عموم تقواپیشگان (إِنَّ لِلْمُتَّقينَ مَفازاً ... لا يَسْمَعُونَ فيها لَغْواً وَ لا كِذَّاباً: نبأ/31-35) است. با توجه به اینکه بسیاری از نعمتهای بهشتی تجسم اعمال دنیوی بهشتیان است، این لغو نشنیدن در بهشت هم چه‌بسا تجسم این است که در دنیا هم از لغو رویگردان بودند؛ چنانکه خداوند در جای دیگر در وصف مومنان، عبادالرحمن، و کسانی که به کتابهای قبلی ایمان آوردند و به پیامبر اسلام هم ایمان می‌آورند به ترتیب می‌فرماید: ▫️وَ الَّذينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ (مومنون/3) ▫️وَ الَّذينَ لا يَشْهَدُونَ الزُّورَ وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِراماً (فرقان/72) ▫️وَ إِذا سَمِعُوا اللَّغْوَ أَعْرَضُوا عَنْهُ وَ قالُوا لَنا أَعْمالُنا وَ لَكُمْ أَعْمالُكُمْ سَلامٌ عَلَيْكُمْ لا نَبْتَغِي الْجاهِلينَ (قصص/55) @yekaye
. 3️⃣ ) «لا یسْمَعُونَ فیها لَغْواً وَ لا تَأْثیماً» شبیه این تعبیر که اینجا درباره مقربان آمده است درباره عموم تقواپیشگان به این صورت آمده است (إِنَّ لِلْمُتَّقينَ مَفازاً ... لا يَسْمَعُونَ فيها لَغْواً وَ لا كِذَّاباً: نبأ/31-35) یعنی به جای «لا تَأْثیماً» از تعبیر «لا كِذَّاباً» استفاده شده است. ▪️یک احتمال این است که اساسا «تأثیم» در آیه حاضر همان مصداق «كِذَّاباً» باشد؛ یعنی آنان برخلاف دنیا که دائما از سوی کوته‌فکران مورد تکذیب واقع می‌شدند دیگر در بهشت با هیچ تکذیبی مواجه نخواهند شد؛ چنانکه در نکات ادبی اشاره شد که برخی بر این باورند که گاه برای «کذب: دروغگویی» هم مستقیما تعبیر «إثم» را به کار می‌رود. اما یک احتمال قوی‌تر این است که این تفاوت حاوی نکته‌ای باشد: 🍃الف. تاثیم از ماده «إثم» است که هرچه باشد به یک نحوه تعلل و کم‌کاری در کار خیر دلالت دارد؛ و این معنا به هیچ عنوان با سابقون بودن (که دلالت بر سبقت گرفتن و پیشتاز بودن دارد) سازگار نیست (المعجم الإشتقاقي المؤصل لألفاظ القرآن الكريم، ص۲۵۴)؛ پس در مقام شنیدن هم آنها هیچگونه تعلل و کم‌کاری‌ای ندارند. 🍃ب. گفته شد که از نظر برخی، تاثیم به معنای نسبت دادن گناه به کسی است؛ آنگاه: 🌱ب.۱. چون در آنجا إثم و گناهی در کار نیست می‌خواهد بگوید کسی به دیگری نسبت إثم و گناه نمی‌دهد (این شاید رایج ترین قول در میان مفسران باشد؛ مثلا أنوار التنزيل، ج‏5، ص179؛ المیزان، ج۱۹، ص۱۲۳) 🌱ب.۲. چون کسی سخنی مشتمل بر گناه نمی‌گوید کسی به دیگری نمی‌گوید که مرتکب إثم و گناه شدی (ابن‌عباس، به نقل از مجمع البيان، ج‏9، ص328 ) 🌱ب.۳. چه‌بسا آیه ناظر به این است که بسیاری از مومنان (إِنَّ الَّذينَ أَجْرَمُوا كانُوا مِنَ الَّذينَ آمَنُوا يَضْحَكُونَ؛ مطففین/29) و بلکه مقربان (وَ لَقَدِ اسْتُهْزِئَ بِرُسُلٍ مِنْ قَبْلِک، انعام/۱۰ و رعد/۳۲؛ وَ ما يَأْتيهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ، حجر/11 و یس/۳۰) در دنیا دائما مسخره می‌شدند؛ و نه‌تنها خوبی‌هایشان دیده نمی‌شد بلکه متهم به رذالت و بدکاری می‌شدند (وَ ما نَراكَ اتَّبَعَكَ إِلاَّ الَّذينَ هُمْ أَراذِلُنا بادِيَ الرَّأْيِ، هود/۲۷؛ قالُوا أَ نُؤْمِنُ لَكَ وَ اتَّبَعَكَ الْأَرْذَلُونَ، شعراء/۱11)؛ خداوند می‌فرماید در بهشت دیگر چنین خبری نیست و کسی به اینان چنین نسبتی نمی‌دهد. 🍃ج. اگر تأثیم چنانکه در تدبر ۱ گذشت ناظر باشد به کم‌کاری و قصور، و نشنیدن تأثیم اشاره باشد به در امان بودن آنان از حیثیت کم‌کاری و قصور در شنیدن مطالب؛ یعنی این گونه نیستند که از دریافت آنچه سزاوار شنیدن است قصوری داشته باشند و همه مطالب را آن گونه که حقش است دریافت می‌کنند؛ و اگر این آیه نیز چنانکه در تدبر ۲ گذشت ناظر به تجسم اعمال دنیوی مقربان باشد؛ آنگاه: 🌱ج.۱. واضح است که از شنیدن سخن لغو وبی‌حاصل اجتناب کردن (یعنی کنترل گوش به نحو سلبی) بسیار دشوارتر است از فروگذار کردن هر سخنی که باید شنیده شود و حق هر مطلبی را ادا کردن. به تعبیر دیگر، اگرچه حفظ زبان و گوش از حرف‌های بیهوده کار سختی است، ولی کسی که صرفا اهل احتیاط و تقوی و خویشتنداری باشد می‌تواند مانع این خطای زبان و گوش خود شود؛ اما اینکه انسان به تشخیصی برسد که علاوه بر اینکه بیهوده سخن نگوید و نشنود، در هر موقعیتی هر سخنی را که لازم است حتما بگوید و بشنود کاری است که ظاهرا جز از آنانکه خداوند آنان را خالص کرده باشد برنمی‌آید. از این رو همه بهشتیان چون اهل تقوا بوده‌اند از سخنان بیهوده‌ دورند؛ اما اینکه هر سخنی هم که برای انسان لازم است حتما شنیده باشند و این وضع در قیامت برایشان مجسم شود شاید فقط وصف مقربان باشد. 🌱ج.۲. تاثیم نشنیدن چه‌بسا به معنای سلب سلب باشد، که ایجاب می‌شود؛ یعنی همه حقیقت را شنیدن؛ و این یعنی به آخرین مراتبی که انسان در سیر الی الله می‌تواند برسد رسیدن؛ که این وصف مقربان است نه همه بهشتیان. 🍃د. احتمال دارد این آیه ناظر باشد به خوردن شرابی که در آیات قبل اشاره شد و از این جهت شبیه باشد به آیه «يَتَنازَعُونَ فيها كَأْساً لا لَغْوٌ فيها وَ لا تَأْثيمٌ» (طور/23) یعنی آن شرابی که در آنجا می نوشند همچون شراب‌های دنیوی نیست که نوشیدنش لغو و گناه باشد ویا منجر به رفت و برگشت سخنان لغو و گناه بین آنان شود. 🍃ه. چه‌بسا کلمه «إثم» در اینجا اشاره به مطلق امر باطل باشد یعنی هیچ کلام باطلی بین آنان رد و بدل نمی شود. 🍃و. ... @yekaye
. 4️⃣ «لا یسْمَعُونَ فیها لَغْواً وَ لا تَأْثیماً» این آیه در ادامه آیات قبل، علی‌القاعده در مقام بیان یکی از نعمتهای بهشتی‌ای است که بر مقربان ارزانی داشته شده است. پس چرا بعد از آیه «جَزاءً بِما كانُوا يَعْمَلُون‏» آمد و از نعمتهای قبل جدا شد؟ 🍃الف. چه‌بسا این ویژگی جزء ویژگی‌هایی که حاصل عمل (و لذا تجسم عمل) آنان است نباشد: 🌱الف.۱. یعنی چه‌بسا از باب تفضل اضافه خداوند باشد؛ بویژه با توجه به آیه بعد که آنچه می‌شنوند را «سلام» معرفی کرده که می‌تواند مصداق شنیدن سخنی از جانب خداوند باشد که در آیه «سَلامٌ قَوْلًا مِنْ رَبٍّ رَحِيمٍ» (يس/58) بدان اشاره شده است. (مفاتيح الغيب، ج‏29، ص400 ) 🌱الف.۲. چه بسا از این جهت است که در آنجا سخن گفتن کاری اضافه است بر آنچه عمل آنان بوده است؛ یعنی مثلا وقتی چیزی می‌خواهند یا با هم گفتگو می‌کنند اقتضایش این است که سخنی بگویند؛ و از این رو آن وضعیتی که بر سخن گفتن و شنیدن آنان حاکم است امری است به علاوه، و جدای از پاداش عمل آنان. 🌱الف.۳. ... 🍃ب. شاید بدین جهت که آیات قبل در زمره نعمتهایی بود که به چشم می‌آید؛ و این آیه درباره نعمتهایی که نصیب گوش است می خواهد سخن بگوید از این رو بین اینها تفکیک کرد. (مفاتيح الغيب، ج‏29، ص400 ) 🍃ج. شاید بدین جهت که نعمتهای قبل در قبال افعال و اعمال آنان بوده؛ و این نعمت در قبال اذکار آنان است. یعنی ما سه گونه اقدام در دنیا داشته‌ایم: اقدامات عملی و زبانی و قلبی [چنانکه مثلا در امر به معروف از این سه مرحله یاد شده است]؛ آنگاه در آیات قبل پاداشی که به ازای اقدامات عملی (افعال) بود بیان شد؛ در این آیه و آیه بعد پاداشی که در قبال اقدامات زبانی (ذکر و ...)؛ و پاداشی که در برابر اقدامات قلبی انسان انجام می‌شود فوق توصیف است و از این رو بدانها اشاره‌ای نشد. (مفاتيح الغيب، ج‏29، ص400 ) 🍃د. ... @yekaye
دعای روز هیجدهم ماه مبارک رمضان @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
993) 📖 إِلاَّ قیلاً سَلاماً سَلاماً 📖 ترجمه 💢مگر گفتن سلام سلام. سوره واقعه (56) آیه 26 1399/2/23 18 رمضان 1441 @yekaye
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹 سَلاماً ▪️ماده «سلم» در اصل بر صحت و عافیت (معجم المقاييس اللغة، ج‏۳، ص۹۱)، و سلامتی از هرگونه عیب و آفتی (مفردات ألفاظ القرآن، ص۴۲۱) دلالت دارد؛ ▫️به تعبیر دقیق‌تر، معنای محوری آن عبارت است از صحتِ پیکره چیزی و یکپارچگی آن، به نحوی که شکاف و یا نفوذی از غیر در آن نباشد؛ چنانکه «سَلَم» نام درختی است که تنه بلند و محکمش کاملا مثل نی صاف است ؛ و نیز به سنگ سختی که پهن و بزرگ باشد «سَلام» گویند (المعجم الإشتقاقي المؤصل لألفاظ القرآن الكريم، ص1063 ) ▫️ و در واقع این ماده، دلالت دارد بر یک نحوه موافقت شدید در ظاهر و باطن، به صورتی که هیچ خلاف و اختلافی در میان نباشد؛ و به همین جهت است که وقتی فی نفسه ملاحظه شود لازمه‌اش اعتدال و نظم و محفوظ ماندن از نقص و عیب و آفت می‌باشد؛ و همین قید (که در آن حصول وفاق و رفع خلاف در خود چیزی است) مایه تفاوت کلمه «سلامتی» با کلماتی مانند صحت و عافیت می‌باشد. (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏۵، ص۱۸8 ) ▫️ البته برخی برخلاف مرحوم مصطفوی که «سلامت» را نقطه مقابل «خصومت» قرار داده، بر این باورند که نقطه مقابل آن «هلاکت» است و در تفاوت سلامت با صحت توضیح داده‌اند که صحت در مقابل مرض است اما سلامت در مقابل هلاکت؛ و از این روست که وقتی کسی از چیزی که ممکن است به وی آسیب شدید بزند و وی را به هلاکت برساند رهایی می‌یابد می‌گویند از آن به سلامت گذشت و سالم ماند ولی نمی‌گویند از آن به صحت گذشت و صحیح ماند؛ هرچند که استعمال کلمه سلامت بقدری گسترش یافته که برای کسی هم که از عیب و مریضی‌ای رها می‌شود به کاررفته است. (الفروق في اللغة، ص103 ) ▪️«سِلم» (وَ إِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَها، انفال/۶۱؛ فَلا تَهِنُوا وَ تَدْعُوا إِلَى السَّلْمِ وَ أَنْتُمُ الْأَعْلَوْن، محمد/۳۵؛ يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِي السِّلْمِ كَافَّةً، بقره/۲۰۸) مصدر ثلاثی مجرد از این ماده است و به معنای چیزی است که از مسالمت و وفاق و رفع اختلاف حاصل می‌شود (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏5، ص189) و از این رو گفته‌اند که به معنای صلح است. (معجم المقاييس اللغة، ج‏۳، ص۹۱) ▪️ و برخی بر این باورند که «سِلْم» و «سَلَم»‏ هر دو به معنای صلح به کار می‌رود: «أَلْقَوْا إِلَيْكُمُ السَّلَمَ ... يُلْقُوا إِلَيْكُمُ السَّلَمَ» (نساء/90-91) «الَّذينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ ظالِمي‏ أَنْفُسِهِمْ فَأَلْقَوُا السَّلَمَ ما كُنَّا نَعْمَلُ مِنْ سُوءٍ» (نحل/28) «وَ أَلْقَوْا إِلَى اللَّهِ يَوْمَئِذٍ السَّلَم‏» (نحل/۸۷) و گاه «سَلَام» نیز در همین معنا به کار رفته است: «وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقى‏ إِلَيْكُمُ السَّلامَ لَسْتَ مُؤْمِناً» (نساء/۹۴). (مفردات ألفاظ القرآن/۴۲۳) ▫️هرچند شاید بتوان گفت «سَلَم»‏ این تفاوت را با «سِلم» دارد که از موضع برابر نیست؛ بلکه یک نحوه صلحی است که از موضع ضعف باشد و یک نحوه تسلیم بودن در برابر دیگری را دربردارد؛ مثلا: «ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً رَجُلاً فيهِ شُرَكاءُ مُتَشاكِسُونَ وَ رَجُلاً سَلَماً لِرَجُلٍ هَلْ يَسْتَوِيانِ مَثَلاً» (زمر/۲۹) 👇ادامه مطلب👇 @yekaye
فراز دوم بحث از ماده «سلم» ◾️البته کلمات «سلام» و «سلامة» را هم مصدرهای دیگر ثلاثی مجرد این ماده دانسته‌اند که به همان معنای «سِلم» است که این حرف الف که در لفظ اضافه شده معنا را هم اضافه می‌کند و دلالت بر توافق کامل و رفع هرگونه خلافی است (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏5، ص191 ) ▫️بدین ترتیب معنای رایج «سلام» همان سلامت است: «يَهْدي بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَهُ سُبُلَ السَّلامِ» (مائده/۱۶) «قيلَ يا نُوحُ اهْبِطْ بِسَلامٍ مِنَّا وَ بَرَكاتٍ عَلَيْكَ» (هود/48) «ادْخُلُوها بِسَلامٍ آمِنينَ» (حجر/46) و شاید از این جهت که سلامتی حقیقی جز در بهشت حاصل نمی‌شود آنجا را «دارالسلام» خوانده‌اند: «لَهُمْ دارُ السَّلامِ عِنْدَ رَبِّهِمْ» (انعام/127) «وَ اللَّهُ يَدْعُوا إِلى‏ دارِ السَّلامِ» (یونس/25) (مفردات ألفاظ القرآن، ص421 ) ▪️ تعبیر «سلام» که در مقام تحیت در «السَّلَامُ عَلَيْكُمْ» (وَ إِذا جاءَكَ الَّذينَ يُؤْمِنُونَ بِآياتِنا فَقُلْ سَلامٌ عَلَيْكُمْ؛ انعام/۵۴) را نیز به معنای سلامتی دانسته‌اند؛ یعنی سلامتی از جانب خداوند بر شما باد؛ ▫️و نیز گفته شده که چون سلام اسمی از اسماء الله است ( هُوَ اللَّهُ الَّذي لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ السَّلامُ؛ حشر/23) لذا «السَّلَامُ عَلَيْكُمْ» یعنی خداوند فوق شماست (كتاب العين، ج‏7، ص265 )؛ و این احتمال درباره وجه تسمیه بهشت به «دارالسلام» هم مطرح شده است؛ یعنی سرایی که خداوند به طور خاص به خود نسبت داده [شبیه تعبیر «جنتی: بهشت من» (فجر/۳۰)] (مفردات ألفاظ القرآن، ص421) ▪️البته درباره اینکه چرا خود خداوند به این اسم نامیده شده، گفته‌اند از این بابت که هیچ چیزی نمی‌تواند هیچ گونه هرگونه گزند و آسیبی به او برساند و از هر عیب و آفتی که بر خلائق عارض می‌گردد مصون و سالم است. (معجم المقاييس اللغة، ج‏3، ص90) ▪️ و برخی بر این باورند سلامی که ما بر انسانها می‌فرستیم با سخن و دعاست؛ اما سلامی که خداوند بر انسانها می‌فرستد با فعل خویش است (مفردات ألفاظ القرآن، ص۴۲۱ ) و البته منافاتی ندارد که خداوند هم با فعل خویش و هم با قول خویش بر ما سلام بفرستد؛ چنانکه گاه بر قول بودن آن تاکید شده: «سَلامٌ قَوْلاً مِنْ رَبٍّ رَحيمٍ» (یس/58) و گاه ظرفیت هردو معنا را دارد: «ادْخُلُوها بِسَلامٍ ذلِكَ يَوْمُ الْخُلُودِ» (ق/34). ◾️ظاهرا سنت «سلام» گفتن فقط برای ابتدای دیدار نیست؛ ‌بلکه در پایان دیدار و برای خداحافظی هم این سنت رایج است (چنانکه نماز را با سلام ختم می کنیم و بسیاری از سخنرانان هم کلامشان را با تعبیر «واالسلام علیکم و رحمة الله» ختم می‌کنند) چنانکه که حضرت ابراهیم ع وقتی از پدرخوانده‌اش جدا شد چنین گفت: «قالَ سَلامٌ عَلَيْكَ سَأَسْتَغْفِرُ لَكَ رَبِّي إِنَّهُ كانَ بي‏ حَفِيًّا» (47) و ظاهرا برای اعلام ترک گفتگو و مخاصمه هم گاه این تعبیر به کار می‌رود؛ و در آیات «وَ إِذا سَمِعُوا اللَّغْوَ أَعْرَضُوا عَنْهُ وَ قالُوا لَنا أَعْمالُنا وَ لَكُمْ أَعْمالُكُمْ سَلامٌ عَلَيْكُمْ لا نَبْتَغِي الْجاهِلينَ» (قصص/55) و «فَاصْفَحْ عَنْهُمْ وَ قُلْ سَلامٌ» (زخرف/۸۹) نیز این احتمال را داده اند (مجمع البيان، ج‏9، ص90)؛ و در خصوص آیه «وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً» (فرقان/63) هم این احتمال مطرح شد؛ و هم اینکه به معنای طلب سلامتی برای آنان باشد [یعنی در قبال مواجهه بد با ایشان، در حق جاهلان دعا می‌کنند] و هم این احتمال که «سلام» ب معنای سخن محکم و استوار باشد؛ یعنی با سخن متین و موجهی پاسخ جاهلان را می‌دهند. (مفردات ألفاظ القرآن، ص422) 👇ادامه مطلب👇 @yekaye
فراز سوم بحث از ماده «سلم» ◾️این ماده وقتی به باب تفعیل می‌رود ▫️می‌تواند به معنای سلام دادن باشد: «لا تَدْخُلُوا بُيُوتاً غَيْرَ بُيُوتِكُمْ حَتَّى تَسْتَأْنِسُوا وَ تُسَلِّمُوا عَلى‏ أَهْلِه» (نور/۲۷) «فَإِذا دَخَلْتُمْ بُيُوتاً فَسَلِّمُوا عَلى‏ أَنْفُسِكُمْ‏» (نور/61) (مفردات ألفاظ القرآن، ص423 ) و ▫️هم به معنای تسلیم شدن (کاملا خود را در سلم و مدارا و انقیاد در قبال کسی قرار دادن) «ثُمَّ لا يَجِدُوا في‏ أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَيْتَ وَ يُسَلِّمُوا تَسْليماً» (65) «وَ ما زادَهُمْ إِلاَّ إيماناً وَ تَسْليماً» (احزاب/22) ▫️و به نظر می‌رسد در آیه «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْليماً» (56) هر دو معنا به نحو لطیفی با هم لحاظ شده است؛ ▫️و البته در معنای «حفظ کردن و سالم نگه داشتن غیر»: «وَ لَتَنازَعْتُمْ فِي الْأَمْرِ وَ لكِنَّ اللَّهَ سَلَّمَ» (انفال/۴۳) و ▫️ نیز تسلیم کردن چیزی به دیگری: «فَلا جُناحَ عَلَيْكُمْ إِذا سَلَّمْتُمْ ما آتَيْتُمْ بِالْمَعْرُوفِ» (بقره.۲۳۳) هم به کار رفته است؛ که از این معنا اسم مفعول (مُسَلَّم؛ مُسَلَّمَة) نیز شایع است؛ هم به معنای چیزی که سالم مانده است «إِنَّها بَقَرَةٌ لا ذَلُولٌ تُثيرُ الْأَرْضَ وَ لا تَسْقِي الْحَرْثَ مُسَلَّمَةٌ لا شِيَةَ فيه» (بقره/۷۱) و هم به معنای چیزی که به دیگری داده می‌شود: «وَ دِيَةٌ مُسَلَّمَةٌ إِلى‏ أَهْلِهِ« (نساء/۹۲) ▪️وقتی هم که باب افعال برود گفته‌اند اصل آن به معنای «داخل شدن در سِلم» (ادْخُلُوا فِي السِّلْمِ كَافَّةً؛ بقره/۲۰۸) و صلح (و اطمینان دادن به مخاطب که آزاری از من به تو نمی‌رسد) می‌باشد «سَتُدْعَوْنَ إِلى‏ قَوْمٍ أُولي‏ بَأْسٍ شَديدٍ تُقاتِلُونَهُمْ أَوْ يُسْلِمُونَ» (فتح/۱۶) ▫️ اما معنای رایج آن همان تسلیم شدن (کاملا خود را در سلم و مدارا و انقیاد در قبال کسی قرار دادن) است: «فَإِلهُكُمْ إِلهٌ واحِدٌ فَلَهُ أَسْلِمُوا وَ بَشِّرِ الْمُخْبِتينَ» (حج/34) «إِذْ قالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعالَمينَ» (بقره/131) «بَلى‏ مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ فَلَهُ أَجْرُهُ عِنْدَ رَبِّهِ» (بقره/112) «أَ فَغَيْرَ دينِ اللَّهِ يَبْغُونَ وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ كَرْهاً» (آل عمران/۸۳) «لا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ» (بقره/136؛ آل عمران/۸۴) ▫️و تدریجا در خصوص تسلیم شدن در برابر دینی که خداوند فروفرستاده است به کار رفته: «وَ مَنْ أَحْسَنُ ديناً مِمَّنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ» (نساء/۱۲۵)؛ ▫️و ظاهرا به همین مناسبت این دین اسلام نام گرفته است: «إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ‏ الْإِسْلامُ» ‏(آل عمران/19) «وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلامِ ديناً فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ» (آل عمران/۸۵) «وَ رَضيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ ديناً» (مائده/۳) «يَمُنُّونَ عَلَيْكَ أَنْ أَسْلَمُوا قُلْ لا تَمُنُّوا عَلَيَّ إِسْلامَكُمْ» (حجرات/۱۷) و کسانی که از این دین پیروی می‌کنند «مُسْلِم» (مسلمان) خوانده می‌شوند: «ما كانَ إِبْراهيمُ يَهُودِيًّا وَ لا نَصْرانِيًّا وَ لكِنْ كانَ حَنيفاً مُسْلِماً» (آل عمران/۶۷) «مِلَّةَ أَبيكُمْ إِبْراهيمَ هُوَ سَمَّاكُمُ الْمُسْلِمينَ مِنْ قَبْلُ» (حج/۷۸) ◽️و همین امر ظرفیت معنایی این کلمه را به نحوی توسعه داده که در بسیاری از آیات می‌تواند هم معنای تسلیم شدن در برابر خداوند و هم اسلام آوردن را القا کند؛ مثلا: «رُبَما يَوَدُّ الَّذينَ كَفَرُوا لَوْ كانُوا مُسْلِمينَ» (حجر/2) «أَسْلَمْتُ مَعَ سُلَيْمانَ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمينَ» (نمل/44) «وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى‏ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَ هُوَ يُدْعى‏ إِلَى الْإِسْلامِ» (صف/۷) «سَتُدْعَوْنَ إِلى‏ قَوْمٍ أُولي‏ بَأْسٍ شَديدٍ تُقاتِلُونَهُمْ أَوْ يُسْلِمُونَ» (فتح/۱۶). ▪️همین امر موجب گردیده که این کلمه در ادبیات قرآنی دست کم دو مرتبه پیدا کند؛‌ ▫️ یکی مرتبه پایین‌تر از ایمان که اسلام آوردن زبانی است که هنوز ایمان در قلب وارد نشده است: «قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا» (حجرات/14) و ▫️ دیگری در زمره بالاترین مراتب ایمان که حضرت ابراهیم ع به یک معنا مصداق آن بود «إِذْ قالَ لَهُ رَبُّهُ‏ أَسْلِمْ‏ قالَ‏ أَسْلَمْتُ‏ لِرَبِّ الْعالَمِينَ»‏(بقرة/131)؛ بلکه تا آخر عمر آن را از خداوند طلب می‌کرد: «رَبَّنا وَ اجْعَلْنا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِنا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَكَ» (بقره/۱۲۸) و امید داشت آن گونه بمیرد: «تَوَفَّني‏ مُسْلِماً وَ أَلْحِقْني‏ بِالصَّالِحينَ» (یوسف/101)؛ یعنی چنان تلیم خدا بودن که شیطان هیچ راهی در او نیابد و مصداق »مخلصین» قرار گیرد. (مفردات، ص423) 👇ادامه مطلب👇 @yekaye
فراز چهارم و پایانی بحث از ماده «سلم» ▪️با توجه به اینکه در عمده کاربردهای دو کلمه اسلام و تسلیم نوعی تسلیم بودن در برابر غیر مطرح است برخی در تفاوت این دو گفته‌اند که در «اسلام» بیشتر جهت صدور از فاعل و فعل او مد نظر است؛ اما در تسلیم بیشتر جهت وقوع فعل و وابستگی اش به مفعول (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏5، ص190 ) ▪️«سالم» اسم فاعل از معنای ثلاثی مجرد آن است به معنای کسی که در صحت و سلامتی به سر می‌برد: «وَ قَدْ كانُوا يُدْعَوْنَ إِلَى السُّجُودِ وَ هُمْ سالِمُونَ» (قلم/43) (مجمع البيان، ج‏10، ص510) هرچند برخی آن را در این آیه به معنای «مستسلم» (کسی تسلیم و مطیع دیگری است) دانسته‌اند ؛ و موید آن را آیه «رجلا سَالِماً لرجل» (زمر/۳۹) معرفی کرده‌اند؛ (مفردات ألفاظ القرآن، ص423 ) که البته در خصوص این آیه اخیر قرائت «رجلا سَلَماً لرجل» در میان ما رایجتر است.‏ ▪️«سُّلَّم‏» به معنای «نردبان» (فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تَبْتَغِيَ نَفَقاً فِي الْأَرْضِ أَوْ سُلَّماً فِي السَّماء، انعام/۳۵؛ أَمْ لَهُمْ سُلَّمٌ يَسْتَمِعُونَ فيهِ فَلْيَأْتِ مُسْتَمِعُهُمْ بِسُلْطانٍ مُبينٍ، طور/38) را هم چه‌بسا بدین جهت چنین نامیده‌ شده که شخصی که از آن پایین بیاید به سلامت به زمین می‌رسد (معجم المقاييس اللغة، ج‏۳، ص۹۱ ) یا بدین جهت که چیزی است که با آن می‌توان به مکانهای مرتفع رفت و به سلامتی دست یافت و بدین سبب است که در مورد هر چیزی که با آن بتوان به جای رفیعی دست یافت به کار رفته است. (مفردات ألفاظ القرآن، ص۴۲۴ ) و برخی با تذکر دادن به اینکه شبیه چنین کلمه‌ای در زبان عبری هم وجود دارد (سولّام) براین باورند که این به معنای مطلق وسیله‌ای است که برای کاری به کار می‌رود و نردبان تنها یکی از مصادیق آن است. (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏5، ص194 ) ▪️«سلیم» هم صفت مشبهه از سلامت است و «قَلْبٍ سَليمٍ» (شعراء/۸۹؛ صافات/۸۴) قلب و باطنی است که از هر گونه دغل و خیانتی سالم باشد. (مفردات ألفاظ القرآن، ص۴۲۱؛ التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏5، ص193 ) 📿ماده «سلم» و مشتقات آن ۱۴۰ بار در قرآن کریم به کار رفته است. @yekaye
دعای روز نوزدهم ماه مبارک رمضان @yekaye