eitaa logo
یک آیه در روز
1.9هزار دنبال‌کننده
113 عکس
8 ویدیو
24 فایل
به عنوان یک مسلمان، لازم نیست که روزی حداقل در یک آیه قرآن تدبر کنیم؟! http://eitaa.com/joinchat/603193344C313f67a507 سایت www.yekaye.ir نویسنده (حسین سوزنچی) @souzanchi @HSouzanchi گزیده مطالب: @yekAaye توضیح درباره کانال https://eitaa.com/yekaye/917
مشاهده در ایتا
دانلود
دعای روز بیست و هشتم ماه مبارک رمضان @yekaye
996) 📖 و طَلْحٍ مَنْضُودٍ 📖 ترجمه 💢و [درختان] موز خوشه‌خوشه روی هم؛ یا: 💢و درختان ام غیلان [= مغیلان؛ خارشتر] خوشه‌خوشه روی هم؛ سوره واقعه (56) آیه 29 1399/3/2 28 رمضان 1441 @yekaye
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
دعای روز بیست و نهم ماه مبارک رمضان @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹طَلْحٍ ▪️برخی بر این باورند که ماده «طلح» در اصل در دو معنای متفاوت به کار می‌رود ▫️ یکی کلمه «طَلْح» است که نام درختی است که مفرد آن به صورت «طلحة» می‌باشد ؛ و ▫️ دیگری در معنای لاغری و مانند آن است چنانکه به شتری که در اثر طی مسیر طولانی لاغر شده باشد «ناقةٌ طِلْح أسفارٍ» گویند و یا به رده‌ای از میمون‌های لاغر «طِلْح» گویند؛ واین ماده به صورت «طلاح» به عنوان نقطه مقابل «صلاح» به کار می‌رود گویی دلالت بر بدحالی و یک نوع لاغری دارد. (معجم المقاييس اللغة، ج‏3، ص418 ؛ مفردات ألفاظ القرآن، ص522 ). ▪️اما دیگران هردو را به همین معنای اخیر برگردانده‌اند؛ با این توضیح که آن درخت همان درخت معروف به أمّ‌غیلان (عامیانه: مغیلان؛ درخت بزرگى از گونه خارداران كه معمولًا خوراك شتران است و ظاهرا به همین مناسبت در فارسی به «خارشتر» معروف شده است) است که چون تنه و شاخه‌های با اینکه محکم است لاغر است بر آن اطلاق شده (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏7، ص106 ) ▫️و به تعبیر دیگر گفته‌اند معنای محوری این ماده دلالت دارد بر غلظت همراه با امتداد؛ چنانکه این مساله در این درخت (که درختی حجازی است با شاخه‌های بلند و سر به آسمان کشیده و برگهای اندک و ساقه بزرگی که به خاطر کثرت شاخه‌ها و تیغ‌هایش کسی نمی‌تواند بدان دست بزند؛ و البته سایه‌ای خنک و مرطوب دارد) نیز مشاهده می‌شود (المعجم الإشتقاقي المؤصل لألفاظ القرآن الكريم، ص۱۳۴۵) ▪️کلمه «طَلْح» در زبان عربی هم برای اشاره به باقیمانده آب کدری که در حوض می‌ماند اطلاق می‌شود و هم برای اشاره به نام یک درخت (لسان العرب، ج‏2، ص532) ▫️و اهل لغت و تفسیر تقریبا اتفاق نظر دارند که در آیه شریفه برای اشاره به یک درخت است؛ اما درباره اینکه آن درخت چیست اختلاف است. 🔸 خلیل با اینکه ابتدا بیان می‌کند که این همان درخت «ام غیلان» است، اما تذکر داده که در این آیه به معنای درخت موز است (كتاب العين، ج‏3، ص170 ) و بسیاری از اهل لغت آن را در هر دو معنای درخت موز و ام غیلان معرفی کرده‌اند. ▪️امروزه درخت خارشتر در زیر رده درختان اقاقیا رده‌بندی می‌شود و غالبا آنچه به اسم خارشتر یا ام غیلان (که ظاهرا امروزه به آن السنط الصمغي گویند) برگهایش بسیار ریز و خارهایش نمایان‌تر است؛ اما اغلب درختانی که با نام اقاقیا معروفند اگرچه خارهای بزرگ و برگهای کوچکی دارند اما برگهایشان از خارها نمایان‌تر است؛ توضیحاتی که ابن منظور در توضیف «طلح» آورده نیز موید رده‌بندی اینها در یک رده است (لسان العرب، ج‏2، ص532 ) و در دایرة‌المعارف ویکی‌پیدای عربی نیز برای توضیح کلمه «طلح» هم کلمه «السَنْط» (که برای خارشتر و ام مغیلان به کار می‌رود) و هم کلمه «الأَكاسيا أو الأقاقيا» آمده است؛ https://ar.wikipedia.org/wiki/%D8%B7%D9%84%D8%AD ▪️ اما درباره اینکه چرا این کلمه برای اشاره به درخت موز که اساسا خار ندارد وبرگهای بسیار بزرگی دارد و ظاهرا با این درختان بسیار متفاوت است به کار می‌رود توضیحی یافت نشد؛ و مرحوم مصطفوی هم فقط احتمال را داده که به خاطر معنای لاغری‌ای که در این ماده هست و حالت کشیده‌ای که میوه موز دارد شاید این کلمه برای این درخت هم به کار رفته باشد. (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏7، ص106 ) ▫️ اما چیزی که شاید رواج معنای درخت موز را در خصوص این آیه جدی‌تر کرده توصیف آن به «منضود» است که این حالت خوشه‌خوشه روی هم که حتی مانع دیدن ساقه درخت می‌شود مشخصا در درخت موز خیلی نمود دارد. 📿ماده «طلح» تنها همین یکبار در قرآن کریم به کار رفته است. 📖اختلاف قرائت ▪️عموما این کلمه را به صورت «طَلْحٍ» قرائت کرده‌اند؛ ▪️اما بر اساس روایاتی از امیرالمومنین ع و عبدالله بن مسعود و امام صادق ع به صورت «طَلْعٍ» هم قرائت شده است. 📚مجمع البيان، ج‏9، ص330 ؛ البحر المحيط، ج‏10، ص81 ؛ معجم القراءات ج۹، ص299 🔹طَلْعٍ درباره ماده «طلع» هم قبلا بیان شد که این ماده در اصل دلالت بر ظهور و بروز می‌کند و برخی تاکید کرده‌اند ظهوری است که همراه با بالا آمدن و علو است چنانکه «طلوع» خورشید زمانی است که خورشید بالا می‌آید و خود را نمایان می‌سازد؛ و «طَلع» به شکوفه‌های درخت خرما ویا اولین میوه‌های این درخت می‌گویند از این جهت که در بالای درخت واقع شده و بر کل درخت مشرف است: «وَ مِنَ النَّخْلِ مِنْ طَلْعِها قِنْوانٌ دانِيَة» (انعام/۹۹) «نَخْلٍ طَلْعُها هَضِيمٌ»‏(شعراء/۱۴۸) «وَ النَّخْلَ باسِقاتٍ لَها طَلْعٌ نَضيدٌ» (ق/۱۰) و ظاهرا به همین مناسبت در مورد شکوفه‌های درخت جهنمی نیز تعبیر «طلع» به کار برده شده است: «إِنَّها شَجَرَةٌ تَخْرُجُ في‏ أَصْلِ الْجَحيمِ؛ طَلْعُها كَأَنَّهُ رُؤُسُ الشَّياطينِ» (صافات/۶۴-۶۵) 🔖جلسه ۸۵۰ http://yekaye.ir/ale-imran-3-179/ @yekaye
🔹مَنْضُودٍ ▪️درباره ماده «نضد» قبلا بیان شد که در اصل دلالت دارد بر انضمام چیزی به چیز دیگر به نحو کاملا چسبیده و در کنار هم، خواه روی هم باشد یا در کنار هم؛ به تعبیر دیگر، ضمیمه و به هم ملحق کردن بین اجزای یک چیز ویا اشیای مختلف به نحوی که شبیه یک چیز واحد به نظر برسد. «النَّضَد» به تختی گویند که کالاها را روی آن قرار می دهند و احتمالا تعبیر «طلع نضید» [شکوفه‌های به‌هم‌پیوسته یا خوشه‏هاى روى هم چيده] از این کلمه استعاره گرفته شده است ویا «وَ طَلْحٍ مَنْضُودٍ» [موزِ روی هم چیده شده] (واقعة/۲۹) از باب تشبیه به ابر متراکم است. و بر اساس قرائتی از آیه ۲۹ سوره واقعه که به صورت «وَ طَلْعٍ مَنْضُودٍ» قرائت شده معنایش شبیه همین «طلع نضید» خواهد بود. 🔖جلسه ۸۶۹ http://yekaye.ir/hood-11-82/ @yekaye
💐💐💐عید سعید فطر، عید بندگی خدا، بر همه بندگان خدا مبارک باد🌷🌷🌷 @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☀️۱) الف.روایت شده است که شخصی نزد امیرالمومنین ع قرائت کردند: «وَ طَلْحٍ مَنْضُودٍ». ایشان فرمودند: طلح (خار مغیلان) چه شأنی دارد.؟! بلکه همان «طلع» (شکوفه) است همانند آیه‌ای که می‌فرماید «درخت خرمایی که شکوفه‌هایش لطیف است» (شعراء/148). به ایشان عرض شد که آیا [متن مصحف را] تغییرش ندهیم؟! فرمودند: خیر. امروزه نه تغییری داده شود و نه تحریکی شود (تحولی انجام شود). 📚مجمع البيان، ج‏9، ص330 وَ رَوَتِ الْعَامَّةُ عَنْ عَلِيٍّ ع أَنَّهُ قَرَأَ عِنْدَهُ رَجُلٌ وَ طَلْحٍ مَنْضُودٍ فَقَالَ مَا شَأْنُ الطَّلْحِ إِنَّمَا هُوَ وَ طَلْعٍ كَقَوْلِهِ «وَ نَخْلٍ طَلْعُها هَضِيمٌ» فَقِيلَ لَهُ أَ لَا نُغَيِّرُهُ فَقَالَ إِنَّ الْقُرْآنَ لَا يُغَيَّرُ الْيَوْمَ وَ لَا يُحَرِّك [يُحَوَّلُ]. رَوَاهُ عَنْهُ ابْنُهُ الْحَسَنُ ع وَ قَيْسُ بْنُ سَعْدٍ. 🔖این روایت با سندهای متعدد در کتب اهل ست آمده است؛ از جمله در 📚الدر المنثور، ج‏6، ص157 ؛ 📚جامع البيان (طبری)، ج‏27، ص104 ؛ 📚الكشف و البيان (ثعلبی)، ج‏9، ص207 ؛ 📚الجامع لأحكام القرآن (قرطبی)، ج‏18، ص208-209 ☀️ب. یعقوب بن شعیب می‌گوید: نزد امام صادق ع قرائت کردم: «وَ طَلْحٍ مَنْضُودٍ: و موزهای خوشه‌خوشه روی هم» فرمودند: خیر؛ وَ طَلْعٍ مَنْضُودٍ: و شکوفه‌های روی هم» 📚مجمع البيان، ج‏9، ص330 وَ رَوَاهُ أَصْحَابُنَا عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ شُعَيْبٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع وَ طَلْحٍ مَنْضُودٍ. قَالَ لَا وَ طَلْعٍ مَنْضُودٍ. ✅ تبصره برخی از این گونه روایات برداشت تحریف قرآن کرده‌اند؛ و عجیب‌تر اینکه با اینکه سندهای متعدد و اصلی این روایت عمدتا در کتب اهل سنت است اعتقاد به تحریف قرآن را به شیعه نسبت داده‌اند؛ که ان شاء الله در قسمت تدبر درباره اینکه اینهانوعی از اختلاف قرائت بوده توضیحات بیشتری خواهد آمد. @yekaye
☀️۲) روایت شده است که امام صادق ع به صورت «و طلع منضود» قرائت کردند و فرمودند [منضود]‌ یعنی روی هم انباشته شده. 📚تفسير القمي، ج‏2، ص348 وَ قَرَأَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع «وَ طَلْعٍ مَنْضُودٍ» قَالَ بَعْضُهُ إِلَى بَعْضٍ. 📚تبصره: در نسخه کنونی تفسیر قمی (و نیز در نقل و در تفسیر برهان کنونی (ج۵، ص۲۶۰) از تفسیر قمی) عبارت فوق به صورت «و طَلْحٍ مَنْضُودٍ» ثبت شده؛ اما در تمامی نقل‌های دیگری که از تفسیر قمی شده (بحار الأنوار، ج‏8، ص134؛ تفسير نور الثقلين، ج‏5، ص215؛ تفسير كنز الدقائق، ج‏13، ص29) @yekaye
☀️۳) از امیرالمومنین ع روایت شده است که درباره «و طَلْحٍ مَنْضُودٍ» فرمودند: مقصود همان موز است. 📚الدر المنثور، ج‏6، ص157 و أخرج عبد الرزاق و الفريابي و هناد و عبد بن حميد و ابن جرير و ابن مردويه عن على بن أبى طالب رضى الله عنه: في قوله «وَ طَلْحٍ مَنْضُودٍ» قال هو الموز. @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 1️⃣ «وَ طَلْحٍ مَنْضُودٍ» درباره اینکه مقصود از «طلح» چیست دو معنای مشهورش ▪️یکی این است که درختان موزی باشد؛ و ▪️دوم درختان ام غیلان [= مغیلان؛ خارشتر] که ظاهرا گونه‌ای از درخت اقاقیا به حساب می‌آید (توضیح بیشتر در نکات ادبی)؛ به لحاظ لغت کاربرد کلمه این کلمه در زبان عربی بیشتر برای اشاره به دومی است؛ اما از صدر اسلام این آیه را بیشتر بر درخت موز تطبیق کرده‌اند؛ چنانکه هم از حضرت امیر ع (حدیث۳) و هم از ابن عباس و ابوسعید خدری و حسن بصری و قتاده این مطلب که مقصود در حت موز است نقل شده؛ و از ابن زید نقل شده که تسمیه درخت موز به طلح در میان اهل یمن رایج بوده است. (الدر المنثور، ج‏6، ص157 ؛ جامع البيان (طبری)، ج‏27، ص104 ) 〽️چیزی که شاید رواج معنای درخت موز را در خصوص این آیه جدی‌تر کرده توصیف آن به «منضود» است که این حالت خوشه‌خوشه روی هم بودن و انباشته بودن در خصوص میوه موز معروف است؛ و اتفاقا در نقلی از ابن عباس و نیز از مجاهد بر همین مساله تاکید شده است (جامع البيان (طبری)، ج‏27، ص104 ؛ الدر المنثور، ج‏6، ص157 ) و اگر برای اشاره به برگ درخت (و نه میوه‌اش)‌باشد باز این حالت انباشته و متراکم بودن در برگهای درخت موز خیلی واضح است (مفاتيح الغيب، ج‏29، ص405 ) و مرحوم طبرسی نیز بعد از اینکه روایتی از امام صادق ع را نقل کرده در جملاتی که بیشتر به نظر می‌رسد توضیحات خود وی باشد تا ادامه حدیث، توضیح داده که «منضود» یعنی انباشته بودن روی هم میوه‌هایش به نحوی که حتی مانع دیدن ساقه درخت ‌شود (مجمع البيان، ج‏9، ص330 ) که این نیز مشخصا در خصوص درخت موز (هم در مورد میوه‌اش و هم در مورد برگهایش) خیلی نمود دارد؛ 〽️هرچند تمایل اهل لغت (مانند ابوعبید و فراء و زجاج) بیشتر بر این بوده که آن را همان درخت ام غیلان (خارشتر؛ و در مجموع از رده درختان خاردار بزرگ که البته سایه دلپذیر و بوی دل‌انگیزی دارد) معرفی کنند؛ واین قول به معدودی از مفسران صدر اسلام مانند حسن بصری هم نسبت داده شده است (الجامع لأحكام القرآن، ج‏18، ص208 ) و البته به نظر می‌رسد که ذهنیتی که مانع پذیرش ام غیلان به عوان مصداق این کلمه بوده خاردار بودن این درخت است که احساس می‌کرده‌اند تناسبی با بهشتی بودنش ندارد و از این رو برخی از اهل لغت تاکید کرده‌اند که علی‌القاعده گونه بهشتی آن بدون خار خواهد بود؛ و مطلبی که در حدیث5 جلسه قبل گذشت نیز می‌تواند موید این سخن باشد. 🤔البته چنانکه در بحث از آیه قبل هم گذشت تعابیری مانند «سدر مخضود» و «طلح منضود» می‌تواند اشاره به برخی حقایق ماورایی باشد، نه صرف یک درخت مادی؛ چنانکه مرحوم مصطفوی بر این باور است که با توجه به اینکه ماده «طلح» دلالت بر یک حالت خفت و سبکی و لاغری دارد و «نضد» دلالت بر یک حالت تراکم و انبوهی دارد؛ ‌چه‌بسا این تعبیر دلالت دارد که آنان از سویی از بار گناه آسوده و سبکبارند و از سوی دیگر این سبکباری‌شان همراه است با غرق شدن در انبوهی از الطاف الهی که آنان را در حالی سبکبارانه دربرمی‌گیرد (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏7، ص106-107) @yekaye
. 2️⃣ «وَ طَلْحٍ مَنْضُودٍ» کلمه «طلح» در برخی از قرائات نقل شده از امیرالمومنین ع، ابن مسعود و امام صادق ع به صورت «طلع» قرائت شده است. و باید توجه کرد که قرائت «طلع» به معنای نفی قرائت «طلح» نیست؛ و بهترین شاهد بر این مدعا آن است که ▪️اولا هم خود حضرت امیر ع و هم ابن مسعود و هم امام صادق ع که قرائت «طلع» به ایشان نسبت داده شده، قرائت «طلح» هم داشته‌اند (چنانکه هرسه نفر اینها در سند بسیاری از قرائات سبعه، که تک تک حروف و عبارتها را با دقت به نحو استاد و شاگردی از هم می‌گرفته‌اند و به نحو متواتر روایت شده‌اند وجود دارند؛ لااقل قرائت حفص از عاصم به حضرت امیر؛‌و قرائت شعبه از عاصم به ابن مسعود و قرائت حمزه از طریق امام صادق ع بوده است؛ و در تمام قرائات سبعه به صورت «طلح» قرائت شده است) ▪️و ثانیا در روایات دیگری که از این افراد نقل شده آنها در مقام توضیح معنای «طلح منضود» ‌برآمده‌اند مانند حدیث۳. 💠نکته تخصصی درباره و قرآن کریم قبلا در جلسه ۶۶۰ و پیش از آن درباره اختلاف قرائات و مصاحف قرآن کریم توضیحاتی ارائه شد؛ و بیان شد که ▪️قرآن کریم با قرائات مختلفی بر پیامبر اکرم ص نازل شد و تفاوت این قرائات منحصر در اعراب و نقطه نبود؛‌ بلکه در بسیاری از اوقات حروف و کلمات و عبارات این قرائتها متفاوت بود؛ و بدین سان صحابه مصاحف متعددی نوشته بودند؛ ▪️و اقدام مهمی که در زمان عثمان با عنوان معروف است، بیش از اینکه جمع‌آوری باشد بود: متنی آماده شد که تا حدی ظرفیت برخی از قرائات را داشته باشد و همه‌جا توزیع شد؛ سپس با دستور حکومتی، و نابود کردن مصاحفی که مشتمل بر بقیه قرائات باشد آغاز گردید❗️ و مردم ملزم به کنار گذاشتن قرائات متفاوت با این متن شدند‼️ که این موج اعتراضات مهمی را در بلاد اسلامی رقم زد (چنانکه یکی از مهمترین سرفصل‌های اعتراض به عثمان که نهایتا به قتل او منجر شد همین بود)؛ و البته با اهتمام برخی از اصحاب، بویژه عبدالله ابن‌مسعود و پیروانش و نیز در پی قتل عثمان، این پروژه در آن زمان ناموفق ماند؛‌ اما با فشارهای حکومتهای اموی و جریاناتی که رخ داد نهایتا این قرائاتِ غیرمطابق با مصحف عثمانی به عنوان معروف شدند؛ ▪️وبا اقدامات حکومتی ابن‌مجاهد در قرن چهارم (که نه‌تنها بر ترویج فقط این هفت قرائتی که وی پسندیده بود اصرار می‌ورزید و سایر قرائات مطابق با مصحف عثمانی را به عنوان قرائت شاذ معرفی می‌کرد؛‌ بلکه مطلقا اجازه قرائت مخالف مصحف عثمانی را نمی‌داد و حتی بسیاری از بزرگان سرشناس اهل سنت مانند ابن‌شنبوذ را که به قرائت قرآن بر اساس قرائات متفاوت با مصحف عثمانی اهتمام داشتند بشدت مجازات و وادار به نوشتن توبه‌نامه کرد؛ ر.ک: تاریخ بغداد، ج۲، ص۱۰۳ ) حذف اینها بسیار جدی‌تر و رواج آنها در میان طبقات قراء متوقف شد؛ ▫️ولی خوشبختانه بسیاری از آن قرائات در متون حدیثی ویا تفسیری‌ای که بویژه قبل از زمان ابن‌مجاهد نوشته شده بود، باقی مانده بود. 💢متاسفانه بعد از رواج صنعت چاپ و گسترش نسخه‌های واحد قرآن بر اساس قرائت حفص از عاصم در بلاد شرق جهان اسلام توجه به این قرائات مختلف در فضای عمومی جامعه و حتی در بسیاری از فضاهای عمومی اهل علم کم‌رنگ شد؛ و همین زمینه این را مهیا کرد که برخی از شیعه مانند و که با اصل تعدد قرائات و سنت‌های جدی انتقال استاد-شاگردی قرائات ناآشنا بودند بر اساس برداشتی اشتباه از حدیثی در کتاب شریف کافی (که می‌فرمود قرآن بر حرف واحد نازل شده*) گمان کردند تنها یک قرائت توسط پیامبر اکرم ص به مردم عرضه شده؛ و خود این تعدد قرائات سبع و عشر را به مثابه تحریف قرآن قلمداد کردند❗️ و بویژه اشاره به این قرائاتی که تفاوتهای بارزی با مصحف عثمانی داشت در روایات اهل بیت ع را مصداق بارز تذکر اهل بیت ع به تحریف قرآن قلمداد نمودند‼️ 💢غافل از اینکه خود اهل بیت ع، حتی در نمازهای واجبشان خود سوره حمد را هم به قرائت‌های مختلف قرائت می‌کردند (که قرائت «ملک» و «مالک» در آيه ۴ سوره حمد از معروفترین مصادیق آن است) که بخوبی نشان می‌دهد آنها که اینها را نازل شده از جانب خداوند متعال می‌دانستند و حتی یکبار کسی از ایشان نپرسید که کدام قرائت درست است (که بخوبی نشان می‌دهد که اصحاب اهل بیت ع هم همه قرائات را نازل شده از جانب خداوند می دانستند). 👇ادامه مطلب👇 @yekaye
ادامه بحث درباره و قرآن کریم در واقع، روایات مذکور، برخلاف آنچه این اخباریون پنداشتند و دشمنان شیعه در بوق و کرنا کردند، عمدتا از باب تاکید بر حفظ قرائاتی بود که در جریان یکسان‌سازی مصاحف در شرف فراموش شدن قرار گرفته بود؛ ‌ و این امری است که نه فقط توسط اهل بیت ع و جریان شیعه، بلکه توسط بسیاری از بزرگان صحابه و تابعین انجام می‌شد و کتب حدیثی و تفسیری معتبر نزد اهل سنت (از جمله صحیح بخاری و صحیح مسلم) مملو است از این قرائاتی که با مصحف عثمانی موافقت ندارد. 🌀(ترفندی که متاخرین اهل سنت در این موارد می‌زنند این است که اصطلاحی جعل کرده‌اند به نام منسوخ التلاوة؛ و می‌گویند اینها قرائاتی بوده که تلاوتش منسوخ شده است اما حکمش باقی است! بدون اینکه حتی یک مورد نشان دهند که آن تلاوت توسط پیامبر نسخ شده باشد (توضیح در جلسه ۵۶۱-۲)؛ و عجیب‌تر اینکه وقتی شبیه همین قرائات را در احادیث شیعه می‌بینند شیعه را متهم به تحریف قرآن می‌کنند)❗️ البته‌ سخنان آن دسته از اخباریون درباره نسبت تحریف به قرآن توسط عموم علمای شیعه و حتی برخی دیگر از بزرگان اخباری مانند شیخ حر عاملی بشدت مورد انتقاد قرار گرفت، اما هرچه باشد بهانه‌ای به دست دشمنان شیعه داد که وجود این سخنان در کنار آن روایات در کتب شیعه را به عنوان اینکه شیعه معتقد به تحریف قرآن است برجسته کنند؛ در حالی که در اغلب موارد (همانند آیه محل بحث) سندهای متعدد و اصلی این روایت عمدتا در کتب اهل سنت بسیار بیشتر است تا در کتب شیعه. 💢یکی از اموری که موجب دامن زدن به تلقی تحریف از این روایات می‌شده این است که متن برخی از روایات (شبیه حدیث۱.الف) به گونه‌ای است که گویی امام معصوم ع قرائت رایج در مصحف عثمانی را تخطئه می‌کند؛ اما حقیقت این است که این مطلب در بسیاری از نقل‌هایی که در کتب خود اهل سنت هم آمده وجود دارد شبیه همین حدیث محل بحث (یعنی اگر لازمه این روایات تحریف قرآن باشد خود اهل سنت هم به چنین باوری متهم‌اند)؛ و حقیقت این است که مخصوصا در دوره‌های بعد از قرن چهارم که قرائات غیرمطابق با مصحف عثمانی مورد بی‌مهری قرار گرفته بود، تحلیل این گونه احادیث برای خود اهل سنت هم چالش‌آفرین بوده و انسان در آثار آنان نیز با انواع تحلیل‌های عجیب و غریبی مواجه می‌شود که هیچ سازگاری‌ای با متن حدیث ندارد ارائه شده است. (مثلا در خصوص تحلیل همین حدیث محل بحث؛ ر.ک: مفاتیح الغیب (فخر رازی)، ج۲۹، ص۴۰۵ ). 💢اما اگر کسی از وجود تعدد قرائات و تاریخ آن در سه چهار قرن صدر اسلام باخبر باشد و به تفاوت جریان یکسان‌سازی مصاحف، و به تعبیر دقیق تر، ترویج یک مصحف استاندارد (که با اعتراض مهمی از جانب اهل بیت ع مواجه نشد) با حذف سایر قرائات و احراق سایر مصاحف (که مورد اعتراض شدید اهل بیت ع و بسیاری از صحابه واقع شد) توجه کند وجه صدور این روایات را (که هم در کتب شیعه و هم در کتب اهل سنت وجود دارد) بسهولت متوجه می‌شود: 🔺یکبار در فضای عمومی یک مصحف را به صورت استاندارد ترویج می‌کنند که آموزش اولیه قرآن (و به تبع آن عمده آموزش‌ها) بر اساس آن انجام شود، که این لزوما چیز بدی نیست؛ 🔻اما اینکه به این بهانه، برخی قرائت‌های دیگر را که افراد از خود پیامبر اکرم ص شنیده‌اند، حذف، و قرائت آن را ممنوع اعلام شود و مصحف‌هایی که مشتمل بر این قرائات بوده سوزانده واز دسترس همگان خارج شود هیچ توجیهی ندارد مگر مبارزه با برخی از آموزه‌های قرآن❗️ در این فضا بود که اهل بیت ع و بسیاری از صحابه معروف مانند ابن مسعود، عبدالله بن ابی، ابن عباس، و ...، با اینکه خودشان جزء ‌معلمان و سلسله راویان همین قرائت‌های مطابق با مصحف عثمانی بوده‌اند (یعنی عملا به جریان رواج مصحف استاندارد کمک می‌کرده‌اند)، در موقعیت‌هایی بر قرائت برخی از آیات بر اساس قرائات دیگر اصرار می‌ورزیدند تا مردم قرآنِ نازل شده از سوی خداند متعال را در مصحفی که رایج شده و ظرفیت برخی از قرائات را ندارد، منحصر ندانند؛ و این قرائات متفاوت با متن مصحف عثمانی را هم به عنوان وحی نازل شده از جانب خداند متعال قبول کنند؛ هرچند مخاطبی که فقط با یک قرائت انس گرفته، گاه می‌پندارد که پس حتما قرائت متن مصحف رایج نادرست است‌ چنانکه گاهی درصدد برمی‌آمدند که متن مصحف رایج را تغییر دهند؛ که ائمه اطهار علیهم‌السلام با این کار هم بشدت مخالفت می‌کردند. 👇ادامه مطلب👇 @yekaye
💠خلاصه و جمع‌بندی بحث فوق درباره و قرآن کریم بعد از اینکه مصحفی که امیرالمومنین ع جمع کرد - که حاوی همه قرائات بود و اندک حرفی از قرائات نازل شده بر پیامبر ص، از آن فروگذار نشده بود- مورد بی‌اعتنایی واقع شد، اهل بیت علیهم‌السلام فرمودند جز علی ع کسی نمی‌تواند ادعا کند که کل قرآن [یعنی تمام قرائات آن] را جمع کرده است (ر.ک: جلسه 375)؛ و تا زمانی که قائم ما قیام کند کسی آن مصحف جامع را نخواهد دید؛ اما این بدان معنا نبوده که تحریف و دستکاری‌ای در این مصحف رایج رخ داده است؛ ‌ از این رو خودشان غالبا همان قرائت منطبق بر مصحف عثمانی را می‌خواندند و تعلیم می‌دادند و تفسیر می‌کردند؛ 🔺و در حالی که اصرار داشتند همین مصحفی که به طور یکسان در دست همه قرار گرفته‌ به همین صورت باقی بماند و تا زمان قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف هیچ تغییری نکند، 🔺مواظب هم بودند که مبادا بقیه قرائات یکسر به فراموشی سپرده شود و گاه وبی‌گاه به مناسبت‌های مختلف، به برخی از قرائاتی که در این مصحف کنونی وجود ندارد اشاره می‌کردند؛ ‌قرائاتی که بسیاری از آنها نه فقط توسط ایشان، بلکه توسط صحابه دیگری همچون ابن مسعود و ابن عباس و ... نیز تعلیم داده می‌شد و در کتب معتبر نزد اهل سنت هم موارد فراوانی از آنها یافت می‌شود. ✳️ * پی‌نوشت در کتاب شریف کافی (ج2، ص630) حدیثی است که شخصی به امام صادق ع عرض می‌کند که «مردم می‌گویند که قرآن بر سبعة احرف نازل شده است؛ و امام ع پاسخ می‌دهند که دشمنان خدا دروغ می‌گویند، بلکه بر حرفی واحد از نزد خدایی واحد نازل شده است: كَذَبُوا أَعْدَاءُ اللَّهِ وَ لَكِنَّهُ نَزَلَ عَلَى حَرْفٍ وَاحِدٍ مِنْ عِنْدِ الْوَاحِد . 💢اگر کسی با تحولات اجتماعی‌ای که تا زمان امام صادق ع رخ داده بود، آشنا باشد، بین این حدیث و احادیث متعددی که از خود امام صادق ع و بلکه از شخص پیامبر اکرم ص درباره نزول قرآن به سبعة أحرف روایت شده (مثلا در خصال، ج۲، ص۳۵۹ احادیث43 و 44 ) منافاتی نمی‌بیند. در قرون اول و دوم هجری، این تلقی غلطی از حدیث معروف نبویِ «نزل القرآن علی سبعة أحرف» در میان بسیاری از مسلمانان رایج شده بود که مقصود از این حدیث این است که هرجا بیان عبارتی از عبارات قرآن برای شما دشوار بود، می‌توانید مترادف آن را بگویید؛ و این را به پیامبر ص نسبت می‌دادند، و روال برخی از صحابه هم همین بوده است❗️و در مقابل، همه قرائاتی را که با سند متصل به پیامبر می‌رسید «حرف واحد» قلمداد می‌کردند‼️ چنانکه مثلا از سفیان بن عیینة ( در قرن دوم) می پرسند: اختلاف قرائت مدنیین و عراقیین آیا از سبعة أحرف است؟ می گوید: خیر، سبعة أحرف این است که خودت برای کلمه قرآن، مرادف قرائت کنی (فتح الباري لابن حجر ج9، ص30: وَقد أخرج بن أَبِي دَاوُدَ فِي الْمَصَاحِفِ عَنْ أَبِي الطَّاهِرِ بن أبي السَّرْح قَالَ سَأَلت بن عُيَيْنَةَ عَنِ اخْتِلَافِ قِرَاءَةِ الْمَدَنِيِّينَ وَالْعِرَاقِيِّينَ هَلْ هِيَ الْأَحْرُفُ السَّبْعَةُ قَالَ لَا وَإِنَّمَا الْأَحْرُفُ السَّبْعَةُ مِثْلُ هَلُمَّ وَتَعَالَ وَأَقْبِلْ أَيَّ ذَلِكَ قلت أجزأك قَالَ وَقَالَ لي بن وَهْبٍ مِثْلَهُ). ⛔️در چنین فضایی ائمه اطهار با این تلقی غلط از آن روایت نبوی درگیر می‌شوند، و اصرار دارند فقط همان حرف واحد (یعنی فقط مواردی که عینا از خود پیامبر ص نقل شده) قرآن است؛ و با تلاش ائمه ع و همراهی برخی از بزرگان اهل سنت، در قرون سوم و چهارم کم‌کم این فضا اصلاح می‌شود و دیگر کسی به خود اجازه نمی‌داده که با استناد به این روایت، چنان اقدام ناصوابی انجام دهد. 💢در واقع، چون زمینه صدور این روایت از قرن چهارم به بعد منتفی شده بود، بسیاری از افراد در قرون بعدی این روایت را به اشتباه بر انکار قرائات متعدد حمل کردند؛ در حالی که اهل فن می‌دانند که در متواتر بودن ده‌تا ویا دست کم هفت‌تای از قرائات تا شخص پیامبر اکرم ص کوچکترین تردیدی وجود ندارد؛ و تفاوت قرائت ملک و مالک در سوره حمد از واضح‌ترین مصادیق رواج آنهاست. @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
997) 📖 وَ ظِلٍّ مَمْدُودٍ 📖 ترجمه 💢و سایه‌ای کشیده شده [گسترش یافته] سوره واقعه (56) آیه 30 1399/3/7 4 شوال 1441 @yekaye
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹 ظِلٍّ قبلا بیان شد که ▪️ماده «ظلل» در اصل بر سایه افکندن و پوشاندن چیزی توسط چیز دیگر دلالت دارد و نقطه مقابل روشنایی «الضُحّ»» است. ▪️در زبان عربی برای کلمه «سایه» از دو کلمه «ظِلّ» و «فیء» استفاده می‌شود که «فیء» فقط به سایه‌ای که از ظهر تا مغرب پدید می‌آید گفته می‌شود ولی «ظِل» عام تر است و درباره سایه‌ای که در کل روز تشکیل می‌شود و حتی درباره خود شب به کار می‌رود. برخی این عام بودن را این طور توضیح داده‌اند که [در کاربرد حقیقی این واژه] اساساً به هر جایی که نور خورشید نرسد، تعبیر «ظل» را به کار می‌برند، چنانکه تعابیری مانند «ظِلُّ اللّيل: سایه شب» و «ظِلُّ الجنّة: سایه بهشت» رایج است، اما «فیء» تنها در جایی است که نور خورشید از آنجا برچیده شود (مفردات ألفاظ القرآن، ص۵۳۵) و به همین جهت است که فقط به سایه ظهر تا مغرب گفته می شود، چون «فیء» به معنای رجوع است و سایه از ظهر به بعد، سایه ای است که نور خورشید در حال برگشتن و برچیده شدن است. ▪️کلمه «ظِلّ» هم با بار معنایی مثبت (مثلا سایه بهشتی) و هم با بار معنایی منفی (مثلا سایه عذاب) به کار می‌رود و ظاهراً برای کاربردهای استعاری غالبا از کلمه «ظِلّ» (و نه «فیء») استفاده می‌شود چنانکه برای تعابیری مانند زیر سایه کسی بودن (که به معنای تحت حمایت او بودن است) می‌گویند «أظَلّک فلانٌ»؛ و برخی تعابیر سایه در بهشت را (مثلا: إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي ظِلالٍ‏ و عُیونٍ، مرسلات/۴۱؛ أُكُلُها دائِمٌ وَ ظِلُّها، رعد/۳۵؛ هُمْ وَ أَزْواجُهُمْ فِي ظِلالٍ‏ عَلَی الْأَرائِكِ مُتَّكِؤُنَ، يس/۵۶) غالبا به همین معنای تحت عزت و حمایت ویژه خداوند قرار گرفتن دانسته‌اند و البته در تمامی این آیات منافاتی ندارد که معنای سایه ظاهری هم در کار بوده باشد. 🔖جلسه ۷۲۱ http://yekaye.ir/al-fater-35-21/ @yekaye
🔹 مَمْدُودٍ قبلا بیان شد که ▪️ماده «مدد» در اصل دلالت دارد بر کشیده شدن، خواه کشیده شدن خود یک چیز ویا اتصال چیزی به چیز دیگری که بر طولش بیفزاید و به این معنا امتداد یابد (مانند اتصال یک رود به رود دیگر)؛ و به تعبیر دیگر، بسط یافتن در یک یا چند جهت؛ و کم‌کم به معنای هرگونه کمک رساندن چیزی به چیز دیگر به کار رفته است. (أَ تُمِدُّونَنِ بِمالٍ؛ نمل/۳۶) ▪️غالبا این ماده وقتی در باب افعال به کار می‌رود در معنای خوشایند است (وَ أَمْدَدْناهُمْ بِفاكِهَةٍ وَ لَحْمٍ مِمَّا يَشْتَهُونَ‏، طور/۲۲؛ وَ يُمْدِدْكُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِينَ‏، نوح/۱۲؛ يُمْدِدْكُمْ رَبُّكُمْ بِخَمْسَةِ آلافٍ‏؛ آل عمران/۱۲۵) و برای امر ناخوشایند و نامطلوب از فعل ثلاثی مجرد (مَدّ یَمُدُّ) استفاده می‌شود (نَمُدُّ لَهُ مِنَ الْعَذابِ مَدًّا، مريم/۷۹؛ وَ يَمُدُّهُمْ فِي طُغْيانِهِمْ يَعْمَهُونَ‏، بقرة/۱۵؛ وَ إِخْوانُهُمْ يَمُدُّونَهُمْ فِي الغَيِ‏، أعراف/۲۰۲) هرچند این مورد دوم عمومیت ندارد (یعنی گاه از فعل ثلاثی مجرد استفاده می‌شود و ربطی به خوشایندی و کراهت ندارد (وَ الْبَحْرُ يَمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبْحُرٍ؛ لقمان/۲۷). ▪️«ممدود» (وَ ظِلٍّ مَمْدُودٍ؛ واقعه/۳۰) و «مُمَدَّدَة» (في‏ عَمَدٍ مُمَدَّدَةٍ؛ همزه/۹) به ترتیب اسم مفعول از ثلاثی مجرد و باب افعال این ماده می‌باشند، به معنای «کشیده شده» و «چیزی که امتداد زیادی دارد»؛ ▪️ و «مِداد» به معنای آن چیزی است که با آن نوشته می‌شود، که معادل معنای «مرکب» و «دوات» در فارسی است (لَوْ كانَ الْبَحْرُ مِداداً لِكَلِماتِ رَبِّي؛ کهف/۱۰۹‏) و درباره وجه تسمیه آن از ابن‌الانباری نقل شده که بدین جهت به آن «مداد» می‌گویند که به کمک کسی می‌آید که می‌خواهد مطلبی را بنویسد (توجه شود اینکه امروزه به قلم‌هایی که مغز ذغال دارند مداد می‌گویند به خاطر «قلم»ش نیست، بلکه به خاطر این مغز آن است که عملا نوشتن با آن انجام می‌شود در واقع در این مدادهای امروزی، برای اولین بار، مرکب و دوات (که در این مورد، همان ذغال مداد است) در درون قلم قرار گرفت)؛ ▪️و «مدّة» به معنای زمان است، از این جهت که طول می‌کشد. (فَأَتِمُّوا إِلَيْهِمْ عَهْدَهُمْ إِلى‏ مُدَّتِهِمْ؛ توبه/۴) 🔖جلسه 693 http://yekaye.ir/al-kahf-18-109/ @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☀️ ۱) الف. روایت شده است که کسی نزد از حضرت فاطمه س خواستگاری نمی‌کرد مگر اینکه جواب رد می‌شنید؛ تا زمانی که خواست ایشان را به همسری حضرت علی ع درآورد. پس پیامبر ص مخفیانه این مطلب را با حضرت زهرا س درمیان گذاشت و گفتگویی بین پیامبر ص و حضرت زهرا س رد و بدل شد که در فرازی از این گفتگو پیامبر ص فرمود: اى فاطمه! وقتى مرا به معراج بردند ديدم بر سنگ بيت المقدّس نوشته شده: «خدايى غير از خداى يكتا نيست، محمّد رسول خداست، من او را به وسيلۀ وزيرش تأييد و يارى نموده‌ام» به جبرئيل گفتم:وزير من كيست‌؟ گفت:على بن ابى طالب. هنگامى كه به سدرة المنتهى رسيدم ديدم بر آن نوشته شده: «من خداوندى هستم كه غير از او معبودى نيست،محمّد را كه حبيب من است به وسيلۀ وزيرش تأييد و با وزیرش او را نصرت كرده‌ام.» به جبرئيل گفتم: وزير من كيست‌؟ گفت: على بن ابى طالب. و چون از سدرة المنتهى گذشتم و به عرش پروردگار رسيدم ديدم كه بر يكى از قائمه‌هاى عرش نوشته شده: «من خدايى هستم كه غير از او معبودى نيست، محمّد برگزيده و حبيب من است كه او را به وسيلۀ وزيرش تأييد و يارى نموده‌ام.» دوباره به جبرئيل گفتم: وزير من كيست‌؟ گفت: على بن ابى طالب. و وقتى داخل بهشت شدم درخت طوبى را ديدم كه اصل و بنیانش در خانۀ على بود، و در آنجا هيچ قصر و منزلى نبود مگر اينكه در آن شاخه‌اى از اين درخت وجود داشت ... در وسط‍‌ آن [بهشت یا درخت طوبی] است «سايه‌اى گسترش یافته» (واقعه/30) «به پهناى آسمانها و زمين که خداوند آن را براى ايمان آورندگان به خداوند و رسولش آماده كرده است» (حدید/۲۱) به طوری که شخصی سواره مدّت صد سال در آن سايه راه طىّ‌ كند، آن سايه تمام نمى‌شود و این همان قول خداوند است که مى‌فرمايد «و ظل ممدود: و سايه‌اى گسترش یافته» (واقعه/30). 📚تفسير القمي، ج‏2، ص336-337 🔖بقیه‌ این حدیث ان شاء الله ذیل آیه 32 خواهد آمد. ☀️ب. از امام کاظم روایت شده است که اگر کسی حاجتی به درگاه خداوند داشت و می‌خواست که ما را ببیند و جایگاه خویش نزد خداوند را بفهمد پس سه شب غسل کند و به وسیله ما [به درگاه خداوند] مناجات نماید که ما را خواهد دید و به سبب ما مورد مغفرت قرار خواهد گرفت و جایگاهش بر او مخفی نخواهد ماند ... همانا ما را بر عرض پروردگارمان نوشته‌اند: نوشته شده [حضرت] محمد ص برترین پیامبران است و [حضرت] علی ع برترین اوصیاست؛‌و [حضرت] فاطمه س سرور زنان جهانیان است؛ منم خاتم اوصیاء؛ منم طلب کننده آن باب؛ منم صاحب صفین؛ منم انتقام‌گیرنده از اهل بصره؛ منم صاحب کربلاء؛ کسی که ما را دوست بردارد و از دشمنان ما بیزاری بجوید همراه ما خواهید بود در میانی کسانی «در آن سایه‌ گسترش یافته‌ و آبِ ریزان» (واقعه/30-31). 📚الإختصاص، ص90-91 ✅تبصره به کار بردن تعبیر «خاتم الاوصیاء» در روایات ما منحصر به حضرت مهدی ع نیست؛‌بلکه ظاهرا این خاتم بودن نسبت به خاتم النبییین است؛ چنانکه در احادیث متعددی حضرت امیر ع هم خاتم الاوصیاء معرفی شده‌اند. همچنین اینکه حضرت انتقام‌هایی که در زمان ظهور گرفته می‌شود را به خود نسبت داده‌اند چه بسا از باب اقدامات خود امام ع است که عملا همین اقدامات زمینه‌ساز ظهور خواهد بود (پس ایشان هم در اینها همانقدر سهیم‌اند) و چه‌بسا از باب رجعت باشد؛ ویا از باب اینکه همه ائمه اطهار ع نور واحدند. 👇متن احادیث👇 @yekaye