eitaa logo
یک آیه در روز
1.9هزار دنبال‌کننده
114 عکس
8 ویدیو
24 فایل
به عنوان یک مسلمان، لازم نیست که روزی حداقل در یک آیه قرآن تدبر کنیم؟! http://eitaa.com/joinchat/603193344C313f67a507 سایت www.yekaye.ir نویسنده (حسین سوزنچی) @souzanchi @HSouzanchi گزیده مطالب: @yekAaye توضیح درباره کانال https://eitaa.com/yekaye/917
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
997) 📖 وَ ظِلٍّ مَمْدُودٍ 📖 ترجمه 💢و سایه‌ای کشیده شده [گسترش یافته] سوره واقعه (56) آیه 30 1399/3/7 4 شوال 1441 @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹 ظِلٍّ قبلا بیان شد که ▪️ماده «ظلل» در اصل بر سایه افکندن و پوشاندن چیزی توسط چیز دیگر دلالت دارد و نقطه مقابل روشنایی «الضُحّ»» است. ▪️در زبان عربی برای کلمه «سایه» از دو کلمه «ظِلّ» و «فیء» استفاده می‌شود که «فیء» فقط به سایه‌ای که از ظهر تا مغرب پدید می‌آید گفته می‌شود ولی «ظِل» عام تر است و درباره سایه‌ای که در کل روز تشکیل می‌شود و حتی درباره خود شب به کار می‌رود. برخی این عام بودن را این طور توضیح داده‌اند که [در کاربرد حقیقی این واژه] اساساً به هر جایی که نور خورشید نرسد، تعبیر «ظل» را به کار می‌برند، چنانکه تعابیری مانند «ظِلُّ اللّيل: سایه شب» و «ظِلُّ الجنّة: سایه بهشت» رایج است، اما «فیء» تنها در جایی است که نور خورشید از آنجا برچیده شود (مفردات ألفاظ القرآن، ص۵۳۵) و به همین جهت است که فقط به سایه ظهر تا مغرب گفته می شود، چون «فیء» به معنای رجوع است و سایه از ظهر به بعد، سایه ای است که نور خورشید در حال برگشتن و برچیده شدن است. ▪️کلمه «ظِلّ» هم با بار معنایی مثبت (مثلا سایه بهشتی) و هم با بار معنایی منفی (مثلا سایه عذاب) به کار می‌رود و ظاهراً برای کاربردهای استعاری غالبا از کلمه «ظِلّ» (و نه «فیء») استفاده می‌شود چنانکه برای تعابیری مانند زیر سایه کسی بودن (که به معنای تحت حمایت او بودن است) می‌گویند «أظَلّک فلانٌ»؛ و برخی تعابیر سایه در بهشت را (مثلا: إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي ظِلالٍ‏ و عُیونٍ، مرسلات/۴۱؛ أُكُلُها دائِمٌ وَ ظِلُّها، رعد/۳۵؛ هُمْ وَ أَزْواجُهُمْ فِي ظِلالٍ‏ عَلَی الْأَرائِكِ مُتَّكِؤُنَ، يس/۵۶) غالبا به همین معنای تحت عزت و حمایت ویژه خداوند قرار گرفتن دانسته‌اند و البته در تمامی این آیات منافاتی ندارد که معنای سایه ظاهری هم در کار بوده باشد. 🔖جلسه ۷۲۱ http://yekaye.ir/al-fater-35-21/ @yekaye
🔹 مَمْدُودٍ قبلا بیان شد که ▪️ماده «مدد» در اصل دلالت دارد بر کشیده شدن، خواه کشیده شدن خود یک چیز ویا اتصال چیزی به چیز دیگری که بر طولش بیفزاید و به این معنا امتداد یابد (مانند اتصال یک رود به رود دیگر)؛ و به تعبیر دیگر، بسط یافتن در یک یا چند جهت؛ و کم‌کم به معنای هرگونه کمک رساندن چیزی به چیز دیگر به کار رفته است. (أَ تُمِدُّونَنِ بِمالٍ؛ نمل/۳۶) ▪️غالبا این ماده وقتی در باب افعال به کار می‌رود در معنای خوشایند است (وَ أَمْدَدْناهُمْ بِفاكِهَةٍ وَ لَحْمٍ مِمَّا يَشْتَهُونَ‏، طور/۲۲؛ وَ يُمْدِدْكُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِينَ‏، نوح/۱۲؛ يُمْدِدْكُمْ رَبُّكُمْ بِخَمْسَةِ آلافٍ‏؛ آل عمران/۱۲۵) و برای امر ناخوشایند و نامطلوب از فعل ثلاثی مجرد (مَدّ یَمُدُّ) استفاده می‌شود (نَمُدُّ لَهُ مِنَ الْعَذابِ مَدًّا، مريم/۷۹؛ وَ يَمُدُّهُمْ فِي طُغْيانِهِمْ يَعْمَهُونَ‏، بقرة/۱۵؛ وَ إِخْوانُهُمْ يَمُدُّونَهُمْ فِي الغَيِ‏، أعراف/۲۰۲) هرچند این مورد دوم عمومیت ندارد (یعنی گاه از فعل ثلاثی مجرد استفاده می‌شود و ربطی به خوشایندی و کراهت ندارد (وَ الْبَحْرُ يَمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبْحُرٍ؛ لقمان/۲۷). ▪️«ممدود» (وَ ظِلٍّ مَمْدُودٍ؛ واقعه/۳۰) و «مُمَدَّدَة» (في‏ عَمَدٍ مُمَدَّدَةٍ؛ همزه/۹) به ترتیب اسم مفعول از ثلاثی مجرد و باب افعال این ماده می‌باشند، به معنای «کشیده شده» و «چیزی که امتداد زیادی دارد»؛ ▪️ و «مِداد» به معنای آن چیزی است که با آن نوشته می‌شود، که معادل معنای «مرکب» و «دوات» در فارسی است (لَوْ كانَ الْبَحْرُ مِداداً لِكَلِماتِ رَبِّي؛ کهف/۱۰۹‏) و درباره وجه تسمیه آن از ابن‌الانباری نقل شده که بدین جهت به آن «مداد» می‌گویند که به کمک کسی می‌آید که می‌خواهد مطلبی را بنویسد (توجه شود اینکه امروزه به قلم‌هایی که مغز ذغال دارند مداد می‌گویند به خاطر «قلم»ش نیست، بلکه به خاطر این مغز آن است که عملا نوشتن با آن انجام می‌شود در واقع در این مدادهای امروزی، برای اولین بار، مرکب و دوات (که در این مورد، همان ذغال مداد است) در درون قلم قرار گرفت)؛ ▪️و «مدّة» به معنای زمان است، از این جهت که طول می‌کشد. (فَأَتِمُّوا إِلَيْهِمْ عَهْدَهُمْ إِلى‏ مُدَّتِهِمْ؛ توبه/۴) 🔖جلسه 693 http://yekaye.ir/al-kahf-18-109/ @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☀️ ۱) الف. روایت شده است که کسی نزد از حضرت فاطمه س خواستگاری نمی‌کرد مگر اینکه جواب رد می‌شنید؛ تا زمانی که خواست ایشان را به همسری حضرت علی ع درآورد. پس پیامبر ص مخفیانه این مطلب را با حضرت زهرا س درمیان گذاشت و گفتگویی بین پیامبر ص و حضرت زهرا س رد و بدل شد که در فرازی از این گفتگو پیامبر ص فرمود: اى فاطمه! وقتى مرا به معراج بردند ديدم بر سنگ بيت المقدّس نوشته شده: «خدايى غير از خداى يكتا نيست، محمّد رسول خداست، من او را به وسيلۀ وزيرش تأييد و يارى نموده‌ام» به جبرئيل گفتم:وزير من كيست‌؟ گفت:على بن ابى طالب. هنگامى كه به سدرة المنتهى رسيدم ديدم بر آن نوشته شده: «من خداوندى هستم كه غير از او معبودى نيست،محمّد را كه حبيب من است به وسيلۀ وزيرش تأييد و با وزیرش او را نصرت كرده‌ام.» به جبرئيل گفتم: وزير من كيست‌؟ گفت: على بن ابى طالب. و چون از سدرة المنتهى گذشتم و به عرش پروردگار رسيدم ديدم كه بر يكى از قائمه‌هاى عرش نوشته شده: «من خدايى هستم كه غير از او معبودى نيست، محمّد برگزيده و حبيب من است كه او را به وسيلۀ وزيرش تأييد و يارى نموده‌ام.» دوباره به جبرئيل گفتم: وزير من كيست‌؟ گفت: على بن ابى طالب. و وقتى داخل بهشت شدم درخت طوبى را ديدم كه اصل و بنیانش در خانۀ على بود، و در آنجا هيچ قصر و منزلى نبود مگر اينكه در آن شاخه‌اى از اين درخت وجود داشت ... در وسط‍‌ آن [بهشت یا درخت طوبی] است «سايه‌اى گسترش یافته» (واقعه/30) «به پهناى آسمانها و زمين که خداوند آن را براى ايمان آورندگان به خداوند و رسولش آماده كرده است» (حدید/۲۱) به طوری که شخصی سواره مدّت صد سال در آن سايه راه طىّ‌ كند، آن سايه تمام نمى‌شود و این همان قول خداوند است که مى‌فرمايد «و ظل ممدود: و سايه‌اى گسترش یافته» (واقعه/30). 📚تفسير القمي، ج‏2، ص336-337 🔖بقیه‌ این حدیث ان شاء الله ذیل آیه 32 خواهد آمد. ☀️ب. از امام کاظم روایت شده است که اگر کسی حاجتی به درگاه خداوند داشت و می‌خواست که ما را ببیند و جایگاه خویش نزد خداوند را بفهمد پس سه شب غسل کند و به وسیله ما [به درگاه خداوند] مناجات نماید که ما را خواهد دید و به سبب ما مورد مغفرت قرار خواهد گرفت و جایگاهش بر او مخفی نخواهد ماند ... همانا ما را بر عرض پروردگارمان نوشته‌اند: نوشته شده [حضرت] محمد ص برترین پیامبران است و [حضرت] علی ع برترین اوصیاست؛‌و [حضرت] فاطمه س سرور زنان جهانیان است؛ منم خاتم اوصیاء؛ منم طلب کننده آن باب؛ منم صاحب صفین؛ منم انتقام‌گیرنده از اهل بصره؛ منم صاحب کربلاء؛ کسی که ما را دوست بردارد و از دشمنان ما بیزاری بجوید همراه ما خواهید بود در میانی کسانی «در آن سایه‌ گسترش یافته‌ و آبِ ریزان» (واقعه/30-31). 📚الإختصاص، ص90-91 ✅تبصره به کار بردن تعبیر «خاتم الاوصیاء» در روایات ما منحصر به حضرت مهدی ع نیست؛‌بلکه ظاهرا این خاتم بودن نسبت به خاتم النبییین است؛ چنانکه در احادیث متعددی حضرت امیر ع هم خاتم الاوصیاء معرفی شده‌اند. همچنین اینکه حضرت انتقام‌هایی که در زمان ظهور گرفته می‌شود را به خود نسبت داده‌اند چه بسا از باب اقدامات خود امام ع است که عملا همین اقدامات زمینه‌ساز ظهور خواهد بود (پس ایشان هم در اینها همانقدر سهیم‌اند) و چه‌بسا از باب رجعت باشد؛ ویا از باب اینکه همه ائمه اطهار ع نور واحدند. 👇متن احادیث👇 @yekaye
متن احادیث بند۱ ☀️الف. حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ رَفَعَهُ قَالَ: كَانَتْ فَاطِمَةُ ع لَا يَذْكُرُهَا أَحَدٌ لِرَسُولِ اللَّهِ ص إِلَّا أَعْرَضَ عَنْهُ حَتَّى أَيِسَ النَّاسُ مِنْهَا، فَلَمَّا أَرَادَ أَنْ يُزَوِّجَهَا مِنْ عَلِيٍّ أَسَرَّ إِلَيْهَا، فَقَالَتْ ... يَا فَاطِمَةُ! إِنَّهُ لَمَّا أُسْرِيَ بِي إِلَى السَّمَاءِ وَجَدْتُ مَكْتُوباً عَلَى صَخْرَةِ بَيْتِ الْمَقْدِسِ «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ أَيَّدْتُهُ بِوَزِيرِهِ وَ نَصَرْتُهُ بِوَزِيرِهِ». فَقُلْتُ لِجَبْرَئِيلَ وَ مَنْ وَزِيرِي؟ فَقَالَ: عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ. فَلَمَّا انْتَهَيْتُ إِلَى سِدْرَةِ الْمُنْتَهَى وَجَدْتُ مَكْتُوباً عَلَيْهَا «إِنِّي‏ أَنَا اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا أَنَا وَحْدِي مُحَمَّدٌ [حَبِيبِي‏] صَفْوَتِي مِنْ خَلْقِي أَيَّدْتُهُ بِوَزِيرِهِ وَ نَصَرْتُهُ بِوَزِيرِهِ» فَقُلْتُ لِجَبْرَئِيلَ وَ مَنْ وَزِيرِي؟ قَالَ: عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ. فَلَمَّا جَاوَزْتُ سِدْرَةَ الْمُنْتَهَى انْتَهَيْتُ إِلَى عَرْشِ رَبِّ الْعَالَمِينَ فَوَجَدْتُ مَكْتُوباً عَلَى كُلِّ قَائِمَةٍ مِنْ قَوَائِمِ الْعَرْشِ «أَنَا اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا أَنَا مُحَمَّدٌ حَبِيبِي أَيَّدْتُهُ بِوَزِيرِهِ وَ نَصَرْتُهُ بِوَزِيرِهِ». فَلَمَّا دَخَلْتُ الْجَنَّةَ رَأَيْتُ فِي الْجَنَّةِ شَجَرَةَ طُوبَى أَصْلُهَا فِي دَارِ عَلِيٍّ وَ مَا فِي الْجَنَّةِ قَصْرٌ وَ لَا مَنْزِلٌ إِلَّا وَ فِيهَا فَرْعٌ مِنْهَا ... وَسَطَهَا «ظِلٌّ مَمْدُودٌ» «كَعَرْضِ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ أُعِدَّتْ لِلَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ» يَسِيرُ الرَّاكِبُ فِي ذَلِكَ الظِّلِّ مَسِيرَةَ مِائَةِ عَامٍ فَلَا يَقْطَعُهُ وَ ذَلِكَ قَوْلُهُ‏ «وَ ظِلٍّ مَمْدُودٍ» 📚تفسير القمي، ج‏2، ص336-337 ☀️ب. أَبُو الْفَرَجِ عَنْ أَبِي سَعِيدٍ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ رَجُلٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَبَلَةَ عَنْ أَبِي الْمَغْرَاءِ عَنْ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ ع قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ: مَنْ كَانَتْ لَهُ إِلَى اللَّهِ حَاجَةٌ وَ أَرَادَ أَنْ يَرَانَا وَ أَنْ يَعْرِفَ مَوْضِعَهُ مِنَ اللَّهِ فَلْيَغْتَسِلْ ثَلَاثَ لَيَالٍ يُنَاجِي بِنَا فَإِنَّهُ يَرَانَا وَ يُغْفَرُ لَهُ بِنَا وَ لَا يَخْفَى عَلَيْهِ مَوْضِعُهُ ... نَحْنُ مَكْتُوبُونَ عَلَى عَرْشِ رَبِّنَا مَكْتُوبُونَ مُحَمَّدٌ خَيْرُ النَّبِيِّينَ وَ عَلِيٌّ سَيِّدُ الْوَصِيِّينَ وَ فَاطِمَةُ سَيِّدَةُ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ؛ أَنَا خَاتَمُ الْأَوْصِيَاءِ أَنَا طَالِبُ الْبَابِ أَنَا صَاحِبُ الصِّفِّينِ أَنَا الْمُنْتَقِمُ مِنْ أَهْلِ الْبَصْرَةِ أَنَا صَاحِبُ كَرْبَلَاءَ مَنْ أَحَبَّنَا وَ تَبَرَّأَ مِنْ عَدُوِّنَا كَانَ مَعَنَا وَ مِمَّنْ فِي الظِّلِّ الْمَمْدُودِ وَ الْمَاءِ الْمَسْكُوبِ.... 📚الإختصاص، ص90-91 ✅تبصره به کار بردن تعبیر «خاتم الاوصیاء» در روایات ما منحصر به حضرت مهدی ع نیست؛‌بلکه ظاهرا این خاتم بودن نسبت به خاتم النبییین است؛ چنانکه در احادیث متعددی حضرت امیر ع هم خاتم الاوصیاء معرفی شده‌اند. همچنین اینکه حضرت انتقام‌هایی که در زمان ظهور گرفته می‌شود را به خود نسبت داده‌اند چه بسا از باب اقدامات خود امام ع است که عملا همین اقدامات زمینه‌ساز ظهور خواهد بود (پس ایشان هم در اینها همانقدر سهیم‌اند) و چه‌بسا از باب رجعت باشد؛ ویا از باب اینکه همه ائمه اطهار ع نور واحدند. @yekaye
☀️۲) الف. از رسول الله ص روایت شده است که فرمودند: در بهشت درختی است که اگر شخصی سواره به مدت صد سال راه بپیماید آن سایه را قطع نخواهد کرد؛‌ اگر خواستید [این مطلب را در قرآن بیابید] همان سخن خداوند متعال است که: «در سایه‌ای گسترش یافته» [در حالی که محدوده‌ای] به اندازه محل یک تازیانه در بهشت بهتر از دنیا و ما فیهاست؛ و اگر خواستید [این مطلب را در قرآن بیابید] همان سخن خداوند متعال است که: «پس هر كه را از آتش دور دارند و به بهشت درآورند حقّا كه كامياب شده است؛ و اين زندگى دنيا جز كالاى فريب نيست» (آل عمران/185) 📚مجموعة ورام، ج‏1، ص7؛ مجمع البيان، ج‏9، ص330 و ج۲، ص۹۰۳ وَ عَنْهُ ص أَنَّهُ قَالَ فِي الْجَنَّةِ شَجَرَةٌ يَسِيرُ الرَّاكِبُ فِي ظِلِّهَا مِائَةَ سَنَةٍ لَا يَقْطَعُهَا فَاقْرَءُوا إِنْ شِئْتُمْ قَوْلَ اللَّهِ تَعَالَى «وَ ظِلٍّ مَمْدُودٍ» وَ مَوْضِعُ سَوْطٍ فِي الْجَنَّةِ خَيْرٌ مِنَ الدُّنْيَا وَ مَا فِيهَا اقْرَءُوا إِنْ شِئْتُمْ فَمَنْ زُحْزِحَ عَنِ النَّارِ وَ أُدْخِلَ الْجَنَّةَ فَقَدْ فازَ وَ مَا الْحَياةُ الدُّنْيا إِلَّا مَتاعُ الْغُرُور. ☀️ب. و باز از رسول الله ص روایت شده است که فرمودند: درهای آسمان در شب قدر باز می‌شود؛ پس هیچ بنده ای نیست که در آن شب نماز گزارد مگر اینکه خداوند متعال برای او به ازای هر سجده‌ای درختی در بهشت عنایت کند که اگر شخصی سواره به مدت صد سال در سایه‌اش راه بپیماید آن سایه را قطع نخواهد کرد؛ ... 📚إقبال الأعمال، ج‏1، ص186 و وجدت في كتاب كنز اليواقيت تأليف أبي الفضل بن محمد الهروي أخبارا في فضل ليلة القدر ... عَنِ النَّبِيِّ ص أَنَّهُ قَالَ: تُفَتَّحُ أَبْوَابُ السَّمَاءِ [السَّمَاوَاتِ‏] فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ فَمَا مِنْ عَبْدٍ يُصَلِّي فِيهَا إِلَّا كَتَبَ اللَّهُ تَعَالَى لَهُ بِكُلِّ سَجْدَةٍ شَجَرَةً فِي الْجَنَّةِ لَوْ يَسِيرُ الرَّاكِبُ فِي ظِلِّهَا مِائَةَ عَامٍ لَا يَقْطَعُهَا ... 📚 وجود چنین درختی که پیمودن سایه‌اش این اندازه طول می‌کشد در کتب اهل سنت با سندهای متعدد از رسول الله ص روایت شده است؛ مثلا در: الدر المنثور، ج‏6، ص157 ؛ جامع البيان، ج‏27، ص105-106 . ☀️ج. علی بن ابراهیم قمی در ادامه حدیث ۲ جلسه قبل که از امام صادق ع روایت کرده بود می‌گوید: واینکه فرمود «و سایه‌ای گشترش یافته» (واقعه/۳۰) می فرماید سایه‌ای است گسترش یافته در وسط بهشت به پهنای بهشت؛‌و پهنای بهشت همچون پهنه آسمان و زمین است و اگر شخصی سواره به مدت صد سال در آن سایه راه بپیماید آن سایه را قطع نخواهد کرد. 📚تفسير القمي، ج‏2، ص348 وَ قَرَأَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع «وَ طَلْعٍ [طلحٍ] مَنْضُودٍ» قَالَ: بَعْضُهُ إِلَى بَعْضٍ؛ وَ قَوْلُهُ «وَ ظِلٍّ مَمْدُودٍ» قَالَ: ظِلٌّ مَمْدُودٌ وَسَطَ الْجَنَّةِ فِي عَرْضِ الْجَنَّةِ وَ عَرْضُ الْجَنَّةِ كَعَرْضِ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ يَسِيرُ الرَّاكِبُ فِي ذَلِكَ الظِّلِّ مَسِيرَةَ مِائَةِ عَامٍ فَلَا يَقْطَعُه‏. @yekaye
☀️3) از امام صادق ع روایت شده است: کسی که برادر مسلمانش را با سخنی که در حق وی ملاطفت‌آمیز باشد و تنگنایی را از وی بزداید اکرام کند، همواره در سایه گسترش‌یافته خداوند است و رحمت بر اوست مادامی که در آن است. 📚الكافي، ج‏2، ص206 مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ بَكْرِ بْنِ صَالِحٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: مَنْ أَكْرَمَ أَخَاهُ الْمُسْلِمَ بِكَلِمَةٍ يُلْطِفُهُ بِهَا وَ فَرَّجَ عَنْهُ كُرْبَتَهُ لَمْ يَزَلْ فِي ظِلِّ اللَّهِ الْمَمْدُودِ عَلَيْهِ الرَّحْمَةُ مَا كَانَ فِي ذَلِكَ. 📚این حدیث با سندهای متفاوت و تفاوت مختصری در عبارات در ثواب الأعمال، ص149 و الجعفريات (الأشعثيات)، ص194 نیز آمده است. @yekaye
☀️4) از امام صادق ع از قول رسول خدا ص حدیثی بسیار طولانی روایت شده در وصف مراحلی که مومن از قبض روح تا عالم قبر و برزخ و سپس حشر در قیامت و ورود در بهشت و … سپری می‌کند، که فرازهایی از آن قبلا گذشت. امام صادق ع در فرازی از آن می فرمایند: پس چون به در بهشت می‌رسد به او گفته می‌شود جواز عبورت را نشان بده. او می‌گوید:‌این جواز عبورم است؛ که در آن نوشته شده: «بسم الله الرحمن الرحیم؛ این جواز عبوری از جوازهای خداوند عزیز و حکیم است برای فلان بن فلان از جانب پرودرگار عالمیان.» پس منادی‌ای ندا می‌دهد که همه اهل محشر بشنوند: هان! بدانید که فلان بن فلان به سعادتی رسید که هرگز بعد از آن شقاوتی نخواهد بود. پس وی وارد بهشت شود و در آنجا درختی است دارای «سایه‌ای گسترش یافته و آبی ریزان» (واقعه/۳۰-۳۱) و میوه‌هایی آویزان که رضوان نام دارد و از پای آن دو چشمه جاری است که وی به سوی یکی از آنان رهسپار می‌شود و هربار که از آن می‌گذرد در آن غسل می‌کند و در حالی که از آن خارج می‌شود که شادابی نعمت بر او هویداست؛ سپس از دیگری می‌نوشد و دیگر در شکمش هیچ گونه دل‌پیچه و درد و مرضی هرگز باقی نماند و این همان سخن خداوند متعال است که «و پروردگارشان آنان را شرابی طهارت‌بخش نوشانید» (انسان/۲۱) سپس فرشتگان به استقبال او می‌آیند و می‌گویند: خوش آمدی؛ ‌پس همراه وارد شوندگان وارد شو! 📚الإختصاص، ص350 حَدَّثَنَا أَبُو جَعْفَرٍ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى قَالَ حَدَّثَنِي سَعِيدُ بْنُ جَنَاحٍ‏ عَنْ عَوْفِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَزْدِيِّ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص‏: إِذَا أَرَادَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى قَبْضَ رُوحِ الْمُؤْمِنِ ... فَإِذَا انْتَهَى إِلَى بَابِ الْجَنَّةِ؛ قِيلَ لَهُ هَاتِ الْجَوَازَ! قَالَ: هَذَا جَوَازِي؛ مَكْتُوبٌ فِيهِ‏ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏ هَذَا جَوَازٌ جَائِزٌ مِنَ اللَّهِ الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ لِفُلَانِ بْنِ فُلَانٍ مِنْ رَبِّ الْعَالَمِينَ. فَيُنَادِي مُنَادٍ يُسْمِعُ أَهْلَ الْجَمْعِ كُلَّهُمْ: أَلَا إِنَّ فُلَانَ بْنَ فُلَانٍ قَدْ سُعِدَ سَعَادَةً لَا يَشْقَى بَعْدَهَا أَبَداً. قَالَ: فَيَدْخُلُ فَإِذَا هُوَ بِشَجَرَةٍ ذَاتِ‏ ظِلٍّ مَمْدُودٍ وَ ماءٍ مَسْكُوبٍ‏ وَ ثِمَارٍ مهدلة [مُتَهَدِّلَةٍ] تُسَمَّى رِضْوَانَ يَخْرُجُ مِنْ سَاقِهَا عَيْنانِ تَجْرِيانِ‏ فَيَنْطَلِقُ إِلَى إِحْدَاهُمَا وَ كُلَّمَا مَرَّ بِذَلِكَ فَيَغْتَسِلُ مِنْهَا فَيَخْرُجُ وَ عَلَيْهِ نَضْرَةُ النَّعِيمِ ثُمَّ يَشْرَبُ مِنَ الْأُخْرَى فَلَا تَكُنْ فِي بَطْنِهِ مَغَصٌ‏ وَ لَا مَرَضٌ وَ لَا دَاءٌ أَبَداً وَ ذَلِكَ قَوْلُهُ تَعَالَى‏ وَ سَقاهُمْ رَبُّهُمْ شَراباً طَهُوراً ثُمَّ تَسْتَقْبِلُهُ الْمَلَائِكَةُ فَتَقُولُ لَهُ طِبْتَ فَادْخُلْهَا مَعَ الدَّاخِلِينَ‏ ... @yekaye
☀️۵) الف. از امام باقر روایتی طولانی نقل شده که در آن روایت امیرالمومنین ع درباره برخی از آیاتی که در وصف بهشت آمده سوالاتی را از پیامبر اکرم ص می‌پرسند و ایشان توضیح می‌دهند؛ که فرازهایی از آن قبلا گذشت. در فرازی از آن بعد از اینکه پیامبر ص توضیح می‌دهند که چگونه فرشتگان به استقبال تقواپیشگان می‌آیند و چگونه با انواع غذاها و میوه‌ها و شرابهای بهشتی از آنان پذیرایی می‌کنند، آمده است: سپس وی با برادران [دینی]اش خلوت می‌کند و به زیارت همدیگر می‌روند و در بهشت‌هایشان متعنم می گردند؛‌ «در سایه‌ای گسترش یافته» در وضعیتی همانند بین طلوع فجر تا طلوع خورشید. 📚الكافي، ج‏8، ص99 عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْحَاقَ الْمَدَنِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص سُئِلَ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ يَوْمَ نَحْشُرُ الْمُتَّقِينَ‏ إِلَى الرَّحْمنِ‏ وَفْداً فَقَالَ ... قَالَ: ثُمَّ يَتَخَلَّى مَعَ إِخْوَانِهِ وَ يَزُورُ بَعْضُهُمْ بَعْضاً وَ يَتَنَعَّمُونَ فِي جَنَّاتِهِمْ فِي‏ ظِلٍّ مَمْدُودٍ فِي مِثْلِ مَا بَيْنَ طُلُوعِ الْفَجْرِ إِلَى طُلُوعِ الشَّمْس‏... ☀️ب. و روایت شده است که اوقات بهشت همانند پگاه روزهای تابستان است؛ [هوای مطبوعی] که نه گرم است و نه سرد. 📚مجمع البيان، ج‏9، ص330 روي أيضاً أَنَّ أَوْقَاتَ الْجَنَّةِ كَغَدَوَاتِ الصَّيْفِ لَا يَكُونُ فِيهِ حَرٌّ وَ لَا بَرْدٌ. ☀️ج. روایت شده است که امام کاظم ع به طور ناشناس وارد یکی از روستاهای حوالی شام شد که در آنجا عاری بود و راهبی [مسیحی] در آن غار بود که هر سال یک روز می‌آمد و مردم را موعظه می‌کرد. چون راهب وی را دید هیبتی از وی بر دلش افتاد و گفت:‌فلانی! تو اینجا غریبی؟! فرمود: بله. گفت: از مایی یا علیه ما؟ فرمود: از شما نیستم. گفت: از امت مرحومه؟!* فرمود:‌بله؟ گفت: از عالمان آنانی یا از جاهلانشان؟ فرمود:‌از جاهلان نیستم. پرسید:‌چگونه است که [درخت] طوبی [طبق نظر ما مسیحیان] اصل و بنیادش در خانه حضرت مسیح است؛ و [طبق نظر شما مسلمانان] اصل و بنیادش در خانه [حضرت] محمد ص است و در عین حال شاخه‌هایش در همه خانه‌ها؟ فرمود: خورشید هم نورش را به هر مکان و هر جایی می‌رساند در حالی که خودش در آسمان است. گفت:‌چگونه است که در بهشت طعامش هراندازه که بخورند پایان نپذیرد و از آن کم هم نشود؟! فرمود: چراغ در دنیا هم چنین است: از نورش بهره می‌برند ولی با این بهره بردن از نور آن کم نمی‌شود. گفت: آیا در بهشت سایه‌ای گسترش یافته است؟ فرمود: شبیه همان وقت قبل از طلوع آفتاب است که همه اش سایه‌ای گسترش یافته است و خداوند فرمود: آیا ندیدی که پروردگارت چگونه آن سایه را گستراند ... (فرقان/45) * پی‌نوشت: علاوه بر روایات نبوی درباره تسمیه امت اسلام به «امت مرحومه: امتی که مورد رحمت الهی واقع شده» در روایات ما هست که حضرت عیسی ع نیز در جایی امت پیامبر اسلام ص را «امت مرحومه» خوانده است؛ ‌و ظاهرا این در انجیل هم آمده بوده و ظاهرا اشاره است به اینکه عذاب جمعی‌ای که بر امتهای گذشته نازل شد و همه آنان را نابود کرد بر این امت وارد نخواهد شد. 📚مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب)، ج‏4، ص311 دَخَلَ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ ع بَعْضَ قُرَى الشَّامِ مُتَنَكِّراً هَارِباً فَوَقَعَ فِي غَارٍ وَ فِيهِ رَاهِبٌ يَعِظُ فِي كُلِّ سَنَةٍ يَوْماً فَلَمَّا رَآهُ الرَّاهِبُ دَخَلَهُ مِنْهُ هَيْبَةٌ فَقَالَ: يَا هَذَا أَنْتَ غَرِيبٌ؟! قَالَ: نَعَمْ. قَالَ: مِنَّا أَوْ عَلَيْنَا؟! قَالَ: لَسْتُ مِنْكُمْ. قَالَ: أَنْتَ مِنَ الْأُمَّةِ الْمَرْحُومَةِ؟! قَالَ: نَعَمْ. قَالَ: أَ فَمِنْ عُلَمَائِهِمْ أَنْتَ أَمْ مِنْ جُهَّالِهِمْ؟! قَالَ: لَسْتُ مِنْ جُهَّالِهِمْ. فَقَالَ: كَيْفَ طُوبَى أَصْلُهَا فِي دَارِ عِيسَى وَ عِنْدَكُمْ فِي دَارِ مُحَمَّدٍ وَ أَغْصَانُهَا فِي كُلِّ دَارِ؟! فَقَالَ: ع الشَّمْسُ قَدْ وَصَلَ ضَوْؤُهَا إِلَى كُلِّ مَكَانٍ وَ كُلِّ مَوْضِعٍ وَ هِيَ فِي السَّمَاءِ. قَالَ: وَ فِي الْجَنَّةِ لَا يَنْفَدُ طَعَامُهَا وَ إِنْ أَكَلُوا مِنْهُ وَ لَا يَنْقُصُ مِنْهُ شَيْ‏ءٌ؟! قَالَ: السِّرَاجُ فِي الدُّنْيَا يُقْتَبَسُ مِنْهُ وَ لَا يُنْقَصُ مِنْهُ شَيْ‏ءٌ. قَالَ: وَ فِي الْجَنَّةِ ظِلٌّ مَمْدُودٌ؟ فَقَالَ: ع الْوَقْتُ الَّذِي قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ كُلُّهَا ظِلٌّ مَمْدُودٌ قَوْلُهُ «أَ لَمْ تَرَ إِلى‏ رَبِّكَ كَيْفَ مَدَّ الظِّلَ‏ ...» @yekaye
☀️۶) نصر بن قابوس می‌گوید: از امام صادق ع درباره این سخن خداوند عز و جل سوال کردم که می‌فرماید: «و سایه‌ای کشیده شده؛ و آبى ريزان؛ و ميوه‏هايى فراوان؛ كه نه تمام شدنى است و نه [استفاده از آن] ممنوع.» فرمودند: نصر! مطلب آن گونه که مردم سراغش می‌روند نیست: همانا این [حکایتِ] عالِم است و آنچه از وی بیرون می‌آید! 📚بصائر الدرجات، ج‏1، ص505؛ مختصر البصائر، ص184 حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِسْمَاعِيلَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَمْرِو بْنِ سَعِيدٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ نَصْرِ بْنِ قَابُوسَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «وَ ظِلٍّ مَمْدُودٍ وَ ماءٍ مَسْكُوبٍ وَ فاكِهَةٍ كَثِيرَةٍ لا مَقْطُوعَةٍ وَ لا مَمْنُوعَةٍ». قَالَ: يَا نَصْرُ إِنَّهُ [وَ اللَّهِ] لَيْسَ حَيْثُ تَذْهَبُ [ذَهَبَ] النَّاسُ إِنَّمَا هُوَ الْعَالِمُ وَ مَا يَخْرُجُ مِنْهُ. @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 1️⃣ «وَ ظِلٍّ مَمْدُودٍ» در آیات قبل درباره وضعیت اصحاب یمین به حضور آنها در موقعیتی که دو درخت سدر و طلح هستند اشاره شد؛ و اینک سخن از سایه‌ای است که امتدادش کشیده شده و گسترش یافته است. 💢در سایه بودن بهشتیان در آیات دیگری مانند «هُمْ وَ أَزْواجُهُمْ في‏ ظِلالٍ عَلَى الْأَرائِكِ مُتَّكِؤُنَ» (یس/56) و «إِنَّ الْمُتَّقينَ في‏ ظِلالٍ وَ عُيُونٍ» (مرسلات/41) هم مورد تاکید واقع شده است؛ اما درباره اینکه مقصود از این سایه چیست، دیدگاه‌های متنوعی مطرح شده است؛ از جمله: 🍃الف. با توجه به اینکه آیات قبل درباره برخی درختان بهشتی بود این هم سایه‌ی درختان است چنانکه در جای دیگر فرمود: «وَ دانِيَةً عَلَيْهِمْ ظِلالُها وَ ذُلِّلَتْ قُطُوفُها تَذْليلاً» (انسان/14)؛ که یا درختی است اگرچه خیلی گسترده، اما برای برخی از بهشتیان، که می‌تواند متعدد باشد (ظاهر برخی از احادیث؛ مانند احادیث بند۲)؛ ویا درختی است که ظاهرا همه بهشت را دربرگرفته است همچون درخت طوبی (حدیث۱) ویا درخت رضوان (حدیث۴) یا سدرة‌المنتهی. 🍃ب. سایه عرش است (مقاتل، به نقل از كشف الأسرار، ج‏9، ص447 ) 🍃ج. ظهور و تجسم حقیقت علم عالمان است؛ که به اندازه احاطه و خروجیِ علمی‌شان سایه علمشان گسترش یافته است (حدیث۶) 🍃د. چه‌بسا کنایه از در حفظ و امان الهی بودن است؛ چنانکه وقتی می‌گویند فلانی در سایه فلان‌کس است؛ یعنی تحت حمایت اوست؛ بویژه که در بهشت [با توجه به آیاتی همچون:‌ «لا يَرَوْنَ فيها شَمْساً وَ لا زَمْهَريراً» (انسان/13) و «إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ» (تکویر/1)] ظاهرا خورشیدی در کار نیست (كشف الأسرار، ج‏9، ص447 ) 🍃ه. شاید اشاره به همان تعبیر سایه‌هایی از ابر است که شامل یک نحوه تجلی خداوند در عرصه قیامت است که فرمود: «هَلْ يَنْظُرُونَ إِلاَّ أَنْ يَأْتِيَهُمُ اللَّهُ في‏ ظُلَلٍ مِنَ الْغَمامِ وَ الْمَلائِكَةُ وَ قُضِيَ الْأَمْرُ وَ إِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ» (بقره/210) 🍃و. ... 📝تبصره توجه شود که این معانی با هم منافاتی ندارد و کاملا می تواند در طول هم باشد؛ یعنی حتی اگر کسی منکر قاعده امکان استفاده از یک لفظ در چند معنا باشد باز همه این معانی در این آیه می‌تواند صحیح و مد نظر بوده باشد. @yekaye
. 2️⃣ «وَ ظِلٍّ مَمْدُودٍ» ظهور اولیه این عبارت آن است که امتداد مورد نظر، امتداد خود ظل باشد، یعنی همان مضمون «أَ لَمْ تَرَ إِلى‏ رَبِّكَ كَيْفَ مَدَّ الظِّلَّ وَ لَوْ شاءَ لَجَعَلَهُ ساكِناً» (فرقان/۴۵)؛ 🤔هرچند این احتمال کاملا منتفی نیست که امتداد، نه امتداد خود سایه، بلکه امتداد درختانی باشد که در آیات قبل گذشت؛ و آنگاه معنای «و ظل ممدود» یعنی «سایه درختان کشیده» (بر اساس ترجمه‌ی میبدی (قرن۶) از این آیه، در تفسیر کشف‌الاسرار، ج۹، ص۴۳۸)؛ یعنی تاکید کلام بر گستردگی آن درختان (مانند درخت طوبی و سدرةالمنتهی و رضوان که در تدبر۱. بند الف اشاره شد) باشد تا بر گستردگی سایه آن. 💢اما بر اساس اینکه این امتداد را امتداد خود ظل بدانیم باز تحلیل‌های متعددی از ماهیت این امتداد می‌تواند مطرح شود از جمله اینکه این امتداد: 🍃الف. زمانی است؛ ‌ یعنی سایه‌ای دائمی و همواره باقی است، شبیه آنکه در جای دیگر فرمود: «أُكُلُها دائِمٌ وَ ظِلُّها» (رعد/35) (مفاتيح الغيب، ج‏29، ص405 ) چنانکه عرب به هر چیزی که انقطاع پیدا نکند «ممدود» گوید (مجمع البيان، ج‏9، ص330 ؛ الميزان، ج‏19، ص123 ) و این کلمه «ممدود» در تنها مورد دیگر استعمالش در قرآن کریم، یعنی در آیه «وَ جَعَلْتُ لَهُ مالاً مَمْدُوداً» (مدثر/12)، هم ظاهرا به همین معنا به کار رفته است: یعنی مالی که بقدری گسترده و فراوان است که گویی هیچ‌جا قطع نمی‌شود. (مجمع البيان، ج‏10، ص585) 🍃ب. مکانی است؛ که این دست کم دو گونه می‌تواند باشد: 🌱ب.۱. عرصه بسیار وسیعی را در بر گرفته باشد که این بیشتر تناسب دارد با اینکه سایه، سایه درختی باشد که منطقه بسیار عظیمی از بهشت را دربرگرفته باشد (مجمع البيان، ج‏9، ص330 ؛ كشف الأسرار، ج‏9، ص447 ؛ و احادیث بند۲) 🌱ب.۲. این سایه همه بهشت را در برگرفته باشد؛ ‌ خواه سایه درختی باشد مانند درخت طوبی (احادیث بند۱)؛ ‌ یا سایه عرش باشد (مقاتل، به نقل از كشف الأسرار، ج‏9، ص447) ویا سایه‌ای که خداوند به هر نحوی آن را آفریده باشد؛ شبیه وضعیت قبل از طلوع آفتاب که هوا روشن است اما خورشید در آسمان دیده نمی‌شود که نور و حرارتش آزاردهنده باشد (مفاتيح الغيب، ج‏29، ص405 ؛ و نیز احادیث بند۵). 🍃ج. لزوما زمانی و مکانی بودنش مد نظر نیست، بلکه خود انبساط و گسترش یافتنش موضوعیت دارد، چنانکه در جای دیگر درباره زمین هم فرمود «وَ الْأَرْضَ مَدَدْناها وَ أَلْقَيْنا فيها رَواسِي‏» (حجر/19 ؛ ق/۷) (اقتباس از مفاتيح الغيب، ج‏29، ص405 ) و لذا این امتداد می‌تواند هم زمانی باشد و هم مکانی (یعنی همه اقوال فوق را شامل شود)؛‌ در واقع منظور این است که بسط یافته به طوری که نه از بین می‌رود و نه کم و زیاد می‌شود (تفسير كنز الدقائق، ج‏13، ص29 ) و به تعبیر دیگر خود سایه‌‌افکندنش موضوعیت دارد شبیه تعبیری که در جای دیگر فرمود: «وَ نُدْخِلُهُمْ ظِلاًّ ظَليلاً» (نساء/57) @yekaye
. 3️⃣ «في‏ سِدْرٍ مَخْضُودٍ؛ وَ طَلْحٍ مَنْضُودٍ؛ وَ ظِلٍّ مَمْدُودٍ» در بحث از دو آیه قبل (جلسه 995، تدبر۳) درنگی داشتیم در خصوص اینکه چرا از تعبیر «فی» برای بودن در کنار درختان سدر و طلح سخن به میان آمد. اغلب مترجمان در آنجا کلمه «سایه» را در تقدیر گرفته‌اند؛ اما با توجه به اینکه در این آیه کنونی صریحا از سایه سخن به میان آمده، به نظر می‌رسد در آنجا تعبیر «فی» به ظرافت‌های دیگری می‌خواهد اشاره کند که برخی از آنها همانجا اشاره شد. @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
998) 📖 و ماءٍ مَسْكُوبٍ 📖 ترجمه 💢و آبی پیوسته ریزان سوره واقعه (56) آیه 31 1399/3/11 8 شوال 1441 @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹مَسْكُوبٍ ▪️ماده «سکب» در اصل دلالت دارد بر ریختن چیزی؛ چنانکه غالبا در خصوص ریختن آب به کار می‌رود (معجم مقاييس اللغه، ج‏3، ص88 : مفردات ألفاظ القرآن، ص416 ) ▪️برخی گفته‌اند که در مقابل «سفح» که ریختن چیزی است که لازم بودن از ریختن آن حفظ و صیانت شود؛ این ماده دلالت بر صرف ریختن دارد بدون ملاحظه هرگونه حفظ و صیانتی؛ و البته استعمالش بیشتر در خصوص مادیات است و در جایی است که این ریزش پیاپی و مستمر باشد (التحقيق فى كلمات القرآن الكريم، ج‏5، ص192 ) ▪️و برخی هم با توجه به کلماتی مانند «سَکبَه» که به معنای پوسته يا سبوسه‌ى سر كه ريخته مى‌شود؛ و یا «اسکابة» که قطعه چوبى است كه در دهانه مشك می‌نهند و روى آنرا می‌بندند تا چيزى از آن خارج نشود، بر این باورند که اصل این ماده جریان یافتن هر امر مایع یا سستی است در یک مجرای دقیق که به آسانی و با انضباط تا رسیدن به مقرش انجام شود (المعجم الإشتقاقي المؤصل لألفاظ القرآن الكريم، ص۱۰۳۹) ▪️اما به نظر می‌رسد دقیق‌ترین مطلب سخن ابوهلال عسکری باشد که اصل ماده «سکب» را «ریزش پیاپی» معرفی کرده است چنانکه به اسبی هم که یکسر به تاخت می‌رود و از حرکت بازنمی‌ایستد هم «فرس سکب» گویند و تعبیر «وَ ماءٍ مَسْكُوبٍ» (واقعه/56) هم دلالت دارد بر ریزشی که دائمی است و منقطع نمی‌گردد؛‌ ▫️و تفاوتش با کلمانی مانند «صبّ» هم در همین است که ماده «صبب» برای ریختن یک دفعه است؛ اما ماده «سکب» برای ریختن مستمر؛ ‌لذا وقتی می‌خواهند چیزی را در قالب بریزند تعبیر «صب» استفاده می کنند نه «سکب». ▫️وی همچنین تفاوتش را با «سفح» نیز نه در حرمت داشنن یا نداشتن چیزی که ریخته می‌شود؛‌ بلکه در سرعت ریخته شدن می‌داند و علت اینکه به خون ریخته شده هم «دم مسفوح» گفته می‌شود به خاطر این است که خون با شدت و سرعت ازرگهای مقتول بیرون می‌زند و بدین مناسبت به پایین کوه [که غالبا آب در آن محل جمع می‌شود] «سفح الجبل» گویند چرا که سیل به سرعت بدان سو می‌ریزد. (الفروق في اللغة، ص308-309 ) 📿ماده «سکب» همین یکبار در قرآن کریم به کار رفته است. @yekaye
🔹ماءٍ ▪️اینکه اصل کلمه «ماء» از چیست اغلب قریب به اتفاق اهل لغت بر این باورند که اصل این ماده «موه» بوده است که هاء آن به همزه تبدیل شده است؛ به قرینه اینکه تصغیر آن «مُوَيْه»، و جمع آن «مِيَاه» است و نیز به چیزی که به آن منسوب باشد نه‌تنها «مائی» بلکه «ماهی» و «ماوی» و به رنگ آب «موهَة» می‌گویند (كتاب العين، ج۴، ص۱۰۱ و ج‏8، ص422 ؛ معجم مقاييس اللغه، ج‏5، ص286-287 ؛ كتاب الماء، ج‏1، ص30 ؛ المصباح المنير، ج‏2، ص586 ) ▪️هرچند که معدودی از اهل لغت با این تحلیل مخالفند و اصل این کلمه را برگرفته از زبانهای عبری و سریانی می‌دانند (آب در عبری «می» و در سریانی «میا» گفته می‌شود) که این کلمه به صورت «ماء» در زبان عربی تبدیل شده و بر این باورند که همزه آن بوده که در برخی از کلمات به هاء تبدیل شده است و معتقدند آنچه در زبان عربی شایع است تبدیل همزه به هاء است نه بالعکس (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏11، ص221 ) ▫️ که البته این سخن اخیر ایشان موارد نقضی دارد و باید گفت که هرچند ورود اصل این کلمه از زبانهای عبری و سریانی بعید نیست؛ اما در هر صورت در زبان عربی با آن به صورت ماده «موه» معامله کرده‌اند چنانکه نه تنها تصغیر و جمع و صفت منسوب از آن ساخته‌اند بلکه آن را به صورت فعل هم به کار برده‌اند چنانکه برای داخل شدن کشتی در آب تعبیر يقال «مَاهت السّفينةُ؛ تَمُوه و تَمَاه» به کار می‌برند و حتی فعل متعدی از آن هم ساخته‌اند چنانکه «مَوَّهَ» و «أَمْهَى» را برای آب دادن به چیزی یا کسی به کار برده‌اند؛ ویا کلمه «ماویة» را برای آینه (از این جهت که در قدیم از آب به عنوان آینه استفاده می کردند) [و ظاهرا به تبع آن برای «سنگ بلور»] به کار می‌برده‌اند. (معجم مقاييس اللغه، ج‏5، ص286-287 ؛ مفردات ألفاظ القرآن، ص784 ) و علاوه بر این در گویش‌های مختلف عرب این کلمه علاوه بر «ماء» به صورت‌های «ماءة» و «ماة» هم تلفظ می‌شده است (تهذيب اللغة، ج‏15، ص464 ) ▪️در هر صورت اصل این ماده را به معنای هر چیزی که مایع باشد و منحصر در آب خالص نیست (التحقيق، ج‏11، ص220 ) [که آیاتی مانند «أَ لَمْ نَخْلُقْكُمْ مِنْ ماءٍ مَهينٍ» (مرسلات/20) و «خُلِقَ مِنْ ماءٍ دافِقٍ» (طارق/6) که به منی هم ماء اطلاق شده می‌تواند موید این برداشت باشد؛ مگر اینکه این اطلاقات را مجازی بگیریم] ▫️و به تعبیر دیگر معنای محوری این ماده عبارت است از رقت جرم چیزی همراه با صفای آن و نیز سیلان داشتنش (المعجم الإشتقاقي المؤصل لألفاظ القرآن الكريم، ص۲۱۳۱)؛ ▪️ و در قرآن کریم هم از این ماده فقط همین کلمه «ماء» به کار رفته است؛ که اگرچه در اغلب کاربردهایش در خصوص همین آب معمولی‌ای است که می‌شناسیم، 🤔 اما ظاهرا در برخی آیات معانی عمیق‌تری میز مد نظر بوده که گویی این آب متعارف صرفا تجلی‌ای از یک حقیقت ماورایی عظیم می‌باشد؛ ▫️چنانکه در جایی عرش خداوند را بر آب می داند و این مساله را در عرض آفرینش آسمانها و زمین مطرح کرده؛ و فلسفه همه اینها را آزمودن انسانها معرفی نموده است «وَ هُوَ الَّذي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ في‏ سِتَّةِ أَيَّامٍ وَ كانَ عَرْشُهُ عَلَى الْماءِ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً» (هود/۷) ▪️و در عرصه‌های آخرت – چه برای بهشتیان و چه جهنمیان «ماء»ای هست: «مَثَلُ الْجَنَّةِ الَّتي‏ وُعِدَ الْمُتَّقُونَ فيها أَنْهارٌ مِنْ ماءٍ غَيْرِ آسِنٍ ... كَمَنْ هُوَ خالِدٌ فِي النَّارِ وَ سُقُوا ماءً حَميماً فَقَطَّعَ أَمْعاءَهُمْ» (محمد15) یعنی ▫️هم بهشتیان با آبهایی دمخورند همانند این آیه که در وصف جایگاه اصحاب یمین از آبی همواره ریزان سخن می‌گوید: «وَ ماءٍ مَسْكُوبٍ» (واقعه/31) و جهنمیان از بهشتیان از آبی که به آنها داده شده طلب می‌کنند «وَ نادى‏ أَصْحابُ النَّارِ أَصْحابَ الْجَنَّةِ أَنْ أَفيضُوا عَلَيْنا مِنَ الْماءِ أَوْ مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ» (اعراف/۵۰) ▫️و هم در خود جهنم هم آب‌هایی هست که با آن نه‌تنها جهنمیان عذاب می‌شوند (سُقُوا ماءً حَميماً فَقَطَّعَ أَمْعاءَهُمْ) بلکه برای رفع عطش خود نیز از آنها می‌نوشند «مِنْ وَرائِهِ جَهَنَّمُ وَ يُسْقى‏ مِنْ ماءٍ صَديدٍ» (ابراهیم/16) «وَ إِنْ يَسْتَغيثُوا يُغاثُوا بِماءٍ كَالْمُهْلِ يَشْوِي الْوُجُوهَ بِئْسَ الشَّرابُ وَ ساءَتْ مُرْتَفَقاً» (کهف/29) 🤔و اینها نشان می‌دهد که چه بسا آیه‌ای که آفرینش هر چیز زنده‌ای را از «ماء» معرفی کرده: «وَ جَعَلْنا مِنَ الْماءِ كُلَّ شَيْ‏ءٍ حَيٍّ أَ فَلا يُؤْمِنُون»َ (انبیاء/30) اگرچه ممکن است به همین آب ظاهری اشاره‌ای داشته باشد اما چه‌بسا به یک حقیقت دیگر هم اشاره دارد؛ یعنی شاید از جنس همان مائی است که عرش خدا بر آن است؛ یا آن مائی که از مهمترین نعمتها و نقمتهای اخروی است. 📿ماده «موه» و به تعبیر دقیق‌تر کلمه «ماء» جمعا 63 بار در قرآن کریم به کار رفته است. @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا