☀️۵) از امام صادق ع روایت شده است که درباره این سخن خداوند متعال که «و بر آن گناه [خلف وعدهی] عظیم اصرار میورزیدند» فرمودند:
این همان اصرار آنان است بر تبری جستن از ولایت حضرت علی علیه السلام؛ در حالی که رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم از آنها در این زمینه عهد گرفته بود.
📚شرح الأخبار في فضائل الأئمة الأطهار عليهم السلام (ابن حیون/م363) ، ج1، ص245
المفضل، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام، إنه قال: في قول اللّه تعالى: «وَ كانُوا يُصِرُّونَ عَلَى الْحِنْثِ الْعَظِيمِ». قال:
هو إصرارهم على البراءة من ولاية علي عليه السّلام، و قد أخذ رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله عليهم فيها.
@yekaye
یک آیه در روز
1013) 📖 وَ كانُوا یصِرُّونَ عَلَی الْحِنْثِ الْعَظیمِ 📖 ترجمه 💢و بر آن گناه [خلف وعدهی] عظیم اصرا
.
1️⃣ «وَ كانُوا یصِرُّونَ عَلَی الْحِنْثِ الْعَظیمِ»
جهنمی شدن اصحاب شمال بدین جهت بوده که غرق در ناز و نعمت بودند و بر گناه عظیمی اصرار میورزیدند؛یعنی گناه بزرگی را مرتکب شده بودند و حاضر به توبه و بازگشت از کارشان نبودند. اما آن گناه چیست؟
🍃الف. شرک است؛ شرکی که حاضر به توبه کردن از آن نیستند. (حسن و ضحاک و ابنزید؛ به نقل از مجمع البیان، ج9، ص334 ) و موید اینکه شرک باشد این است که اصل اصول دین توحید و نبوت و معاد است؛ در آیه قبل به «مترف» بودن آنان اشاره کرد که مترفین مهمترین منکران نبوت بودهاند [وَ ما أَرْسَلْنا في قَرْيَةٍ مِنْ نَذيرٍ إِلاَّ قالَ مُتْرَفُوها إِنَّا بِما أُرْسِلْتُمْ بِهِ كافِرُونَ، سبأ/34؛ وَ كَذلِكَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ في قَرْيَةٍ مِنْ نَذيرٍ إِلاَّ قالَ مُتْرَفُوها إِنَّا وَجَدْنا آباءَنا عَلى أُمَّةٍ وَ إِنَّا عَلى آثارِهِمْ مُقْتَدُونَ، زخرف/23)] پس ناظر است به انکار نبوت؛ و آیه بعد (وَ كانُوا يَقُولُونَ أَ إِذا مِتْنا وَ كُنَّا تُراباً وَ عِظاماً أَ إِنَّا لَمَبْعُوثُونَ؛ واقعه/47) ناظر است به انکار معاد؛ پس طبیعی است که این آیه هم ناظر به انکار توحید باشد. (مفاتيح الغيب، ج29، ص411 )
🍃ب. علاوه بر بتها را شریک خداوند قرار میدادند انکار قیامت حنث است. (شعبی و اصم؛ به نقل از مجمع البیان، ج9، ص334 ) به دلیل اینکه در قیامت از سوگند خوردن آنان در انکار قیامت سخن گفت «وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمانِهِمْ لا يَبْعَثُ اللَّهُ مَنْ يَمُوتُ» (نحل/۳۸) و «حنث» سوگندشکستن است. (به نقل از الميزان، ج19، ص125 )
🍃ج. مطلق گناهان کبیره است که شخص بر مداومت آن اصرار داشته باشد.
🍃د. انکار ولایت و جانشینی امیرالمومنین ع است از جانب کسانی که میدانستند حق ایشان بوده است. (حدیث۴)
🍃ه. ...
@yekaye
@yekaye
یک آیه در روز
1013) 📖 وَ كانُوا یصِرُّونَ عَلَی الْحِنْثِ الْعَظیمِ 📖 ترجمه 💢و بر آن گناه [خلف وعدهی] عظیم اصرا
.
2️⃣ «وَ كانُوا یصِرُّونَ عَلَی الْحِنْثِ الْعَظیمِ»
گفته شد جهنمی شدن اصحاب شمال بدین جهت بوده که غرق در ناز و نعمت بودند و بر گناه عظیمی اصرار میورزیدند.
چون برای این گناه از کلمه «حنث» استفاده شده معلوم میشود که جنس گناهشان مشتمل بر یک نوع پیمانشکنی بوده است.
با توجه به نسبت وثیقی که بین مبدا و معاد انسان برقرار است کاملا محتمل است که این مطلب ناظر باشد به پیمانی که در عالم ذر از انسانها گرفته شد (الميزان، ج19، ص125 )؛
که تصریح شد که این پیمان برای اتمام حجت در روز قیامت است: «وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَني آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلى أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ قالُوا بَلى شَهِدْنا أَنْ تَقُولُوا يَوْمَ الْقِيامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هذا غافِلين: و آن گاه كه پروردگار تو از بنى آدم، از پشتشان اولادشان را برگرفت و آنها را بر خودشان گواه گرفت كه آيا من پروردگار شما نيستم؟ گفتند: چرا، گواهى داديم. تا مبادا در روز قيامت بگوييد: ما از اين غافل بوديم.» (اعراف/۱۷۲)
🤔اگر چنین باشد در روایات این پیمان مراتبی داشته است: هم بر توحید بوده هم بر نبوت و هم بر امامت؛ و طبیعی است که هم مشرکان، هم مطلق کافران (نه فقط کافران مشرک بلکه کافران از اهل کتاب (تعبیر «الَّذينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ» دست کم ۵ بار در قرآن کریم آمده است: بقره/105؛ حشر/۲و۱۱؛ بینه/۱و۶)، که منکر نبوت حضرت محمد ص بودند)، و هم منکران ولایت (که اصل آن ولایت هم به قبول ولایت الله برمی گردد: اللَّهُ وَلِيُّ الَّذينَ آمَنُوا ... وَ الَّذينَ كَفَرُوا أَوْلِياؤُهُمُ الطَّاغُوتُ) را شامل شود.
@yekaye
یک آیه در روز
1013) 📖 وَ كانُوا یصِرُّونَ عَلَی الْحِنْثِ الْعَظیمِ 📖 ترجمه 💢و بر آن گناه [خلف وعدهی] عظیم اصرا
.
3️⃣ «وَ كانُوا یصِرُّونَ عَلَی الْحِنْثِ الْعَظیمِ»
مهمترین چیزی که جهنمیان را جهنمی میکند این است که انجام گناهان بزرگ برای آنان عادی و رویه شده است؛
و این مضمونی است که با تعابیر متعدد در این آیه در مقام بیان آن است:
▪️اولا خود کلمه «یصرون» و اصرار ورزیدن دلالت بر استمرار و وجود یک رویه دارد؛
▪️ثانیا از تعبیر «کان یفعل» استفاده کرد که دلالت بر استمرار و مداومت دارد؛
▪️ثالثا از کلمه «حنث» استفاده کرد که برای گناهان شدید و غلیظ است؛ برخلاف کلماتی مانند اثم و ذنب و سیئة که برای هرگناهی به کار میروند؛
▪️رابعا با کلمه «عظیم» این شدید و غلیظ بودن گناهانشان را بیشتر مورد تاکید قرار داد.
▪️خامسا کلمه «حنث» را معرفه آورد که بر گناهی کاملا معین دلالت دارد؛نه لزوما هر گناه کبیرهای.
📝تبصره: جدی بودن٫جهنم برای گناهان بسیار جدی
💢برخی از سادهاندیشان میگویند
با توجه به گستره عظیم رحمت الهی و نیز اینکه خلف وعده قبیح است اما خلف وعید (عمل نکردن به تهدید) قبیح نیست جهنمی آن گونه که در آیات آمده نیست؛ بلکه اینها بیشتر برای ترساندن مردم بوده است؛ و خداوند با رحمت عظیمش همه را به بهشت خواهد برد❗️
🤔حتی اگر از این اشکال فلسفی صرف نظر کنیم که تحلیل افعال خدا با حسن وقبحهای اعتباری، اگرچه در میان معتزله رایج بوده، اما مبنای سستی در شناخت افعال خداوند است؛ و حقیقت بهشت و جهنم تجسم اعمال خود انسانهاست نه امری قراردادی و اعتباری (توضیح این مبنا در مقدمه شهید مطهری بر کتاب عدل الهی آمده است)؛
👈 باید گفت که چیزی که موجب بروز این اشکال شده این توهم بوده که شخصی با انجام یک گناه – ولو گناه کبیره- جهنمی شود. در حالی که باید گفت در عین حال که حهنم کاملا جدی است اما این گونه نیست که هرکس با انجام یک گناه بلافاصله جهنمی شود؛ بلکه این آیه بخوبی نشان میدهد که جهنمیان، بویژه آنان که همانند اصحاب شمال در جهنم جاودانهاند چنان در بدیها وزشتیهای بسیار بزرگ غوطهور بوده و بر انجام آنها در دنیا اصرار ورزیدهاند که آن بدی عین وجودشان شده است و هرچقدر هم که بسوزند آن بدی از وجودشان زایل نمیشود.
💢بله، باور به اینکه برخی انسانها بتواند چنان ظلمهای عظیمی انجام دهند که جزای آن عمل عذاب جاودانه باشد (نه عذابی که حتی بعد از میلیونها سال تمام شود) برای اغلب مومنان سادهدل هم که تصوری از چنان ظلمی ندارند همواره بسیار سخت بوده است
از این رو در همان زمان که خداوند در قرآنش بر این مساله تاکید کرد که عدهای صرفا به خاطر آنچه خودشان کسب کردهاند در جهنم جاودانه میشوند: «ثُمَّ قيلَ لِلَّذينَ ظَلَمُوا ذُوقُوا عَذابَ الْخُلْدِ هَلْ تُجْزَوْنَ إِلاَّ بِما كُنْتُمْ تَكْسِبُون» (یونس/52) برخی از مخاطبان پیامبر باور نکردند و با اعجاب تمام که از یک خبر بسیار مهم سوال میکنند پرسیدند آیا واقعا چنین چیزی میشود؟ «وَ يَسْتَنْبِئُونَكَ: أَ حَقٌّ هُوَ؟!» (یونس/53) و خداوند به پیامبرش دستور داد که با قاطعیت بگو بله به پروردگارم سوگند که چنین چیزی رخ خواهد داد و شما هم نمیتوانید جلوی آن را بگیرید: «قُلْ إي وَ رَبِّي إِنَّهُ لَحَقٌّ وَ ما أَنْتُمْ بِمُعْجِزين» (یونس/53)
💢شاید بدین جهت بوده که در جاهای دیگر نیز قرآن کریم از طرفی بر غفاریت خداوند بر کسانی که اصرار بر گناهان عظیم ندارند (هرچند که مرتکب چنان گناهی شده باشند) تاکید میکند: «وَ الَّذينَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَكَرُوا اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَ مَنْ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلاَّ اللَّهُ وَ لَمْ يُصِرُّوا عَلى ما فَعَلُوا وَ هُمْ يَعْلَمُونَ» (آل عمران/135) و از سوی دیگر کسانی را که اهل اصرار بر گناهان بزرگ باشند مهمترین مخالفان انبیاء برمیشمرد و با قاطعیت به آنان وعده عذاب می دهد: «وَ إِنِّي كُلَّما دَعَوْتُهُمْ لِتَغْفِرَ لَهُمْ جَعَلُوا أَصابِعَهُمْ في آذانِهِمْ وَ اسْتَغْشَوْا ثِيابَهُمْ وَ أَصَرُّوا وَ اسْتَكْبَرُوا اسْتِكْباراً» (نوح/7) «يَسْمَعُ آياتِ اللَّهِ تُتْلى عَلَيْهِ ثُمَّ يُصِرُّ مُسْتَكْبِراً كَأَنْ لَمْ يَسْمَعْها فَبَشِّرْهُ بِعَذابٍ أَليمٍ» (جاثیه/8)
@yekaye
📖اختلاف قرائت
🔹أَ إِذا ... أَ إِنَّا / أَ إِذا ... إِنَّا / إِذا ... أَ إِنَّا / إِذا ... إِنَّا
اگرچه به لحاظ معنایی این آیه مشتمل بر یک سوال است اما
▪️در قرائت اهل مکه (ابن کثیر) و بصره (ابوعمرو) و شام (ابن عامر) و برخی قرائات اهل کوفه (عاصم و حمزه) و برخی از قرائات عشر (خلف) این آیه به صورت دو استفهام (أَ إِذا ... أَ إِنَّا) آمده است که تاکید سوال و تعجب سوال کننده را بیشتر نمایان میکند؛
▪️ در قرائت اهل مدینه (نافع) و برخی از اهل کوفه (کسائی) و برخی دیگر از قراء عشره (ابوجعفر) ادات استفهام فقط روی کلمه اول آمده است (أَ إِذا ... إِنَّا)؛
▪️و البته در روایت دیگری (روایت سلمی) از قرائت ابوجعفر ادات همزه فقط روی کلمه دوم آمده است (إِذا ... أَ إِنَّا)؛
▪️ و گفتهاند قرائت شاذی هم بوده که اصلا ادات استفهام بر هیچ کلمهای نیامده است.
🔹توجه شود که به لحاظ نحوی باید جمله «إِذا مِتْنا وَ كُنَّا تُراباً وَ عِظاماً» را متعلق به مفاد برگرفته از عبارت «إِنَّا لَمَبْعُوثُونَ» دانست؛ و فرق اینکه الف استفهام روی کلمه «اذا» بیاید و نیاید تنها در صورتی آشکار میشود که ما تقدم ظرف بر فعل عامل آن را قبول کنیم؛ که اگر این را قبول داشته باشیم، آنگاه وقتی همزه استفهام نیاید جمله «إِذا مِتْنا ...»را مستقیما متعلق به «مبعوثون» گرفت؛اما اگر قبول نداشته باشیم در هر دو صورت، این جمله متعلق به معنایی است که جمله «إِنَّا لَمَبْعُوثُونَ» بر آن دلالت میکند. در هر صورت مفاد آیه این است که «آیا برانگیخته شدن ما، هنگامی که [= در حالی] مردهایم و خاک شدهایم، واقعا رخ میدهد؟!»
📚معجم القراءات ج۹، ص302-303 ؛
📚مجمع البیان، ج9، ص332
📝تبصره
در قرآن کریم 9 آیه هست که بر اساس قرائت حفص از عاصم و بسیاری از قرائنها ظاهر عبارت به صورت دو استفهام پشت سر هم آمده است اما فقط دومی واقعا استفهام است؛ که این موارد در برخی قرائتها به صورت یک استفهام [و در موارد نادری بدون استفهام] آمده است. این آیات عبارتند از:
▪️أَ إِذا كُنَّا تُراباً أَ إِنَّا لَفِي خَلْقٍ جَدِيدٍ (رعد/۵)
▪️وَ قالُوا أَ إِذا كُنَّا عِظاماً وَ رُفاتاً أَ إِنَّا لَمَبْعُوثُونَ خَلْقاً جَديداً (اسراء/49 و 98)
▪️أَ إِذا مِتْنا وَ كُنَّا تُراباً وَ عِظاماً أَ إِنَّا لَمَبْعُوثُونَ (مومنون/82؛ صافات/16؛واقعه/47)
▪️وَ قالَ الَّذينَ كَفَرُوا أَ إِذا كُنَّا تُراباً وَ آباؤُنا أَ إِنَّا لَمُخْرَجُونَ (نمل/67)
▪️وَ قالُوا أَ إِذا ضَلَلْنا فِي الْأَرْضِ أَ إِنَّا لَفي خَلْقٍ جَديدٍ (سجده/10)
▪️أَ إِذا مِتْنا وَ كُنَّا تُراباً وَ عِظاماً أَ إِنَّا لَمَدينُونَ (صافات/53)
▪️البته یک مورد دیگر در قرآن کریم هست که در قرائت اهل بصره و تمام قرائتهای اهل کوفه (غیر از قرائت حفص از عاصم) به صورت دو استفهام آمده اما در قرائت حفص از عاصم (و سایر) به صورت یک استفهام آمده است؛ و البته این مورد در دو آیه پیاپی است؛ نه در یک آیه: «[أ] إِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الْفاحِشَةَ ما سَبَقَكُمْ بِها مِنْ أَحَدٍ مِنَ الْعالَمِين؛ أَ إِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجال» (عنکبوت/28-29)
📚(مجمع البيان، ج6، ص425 )
@yekaye
🔹مِتْنا
قبلا بیان شد که
▪️ماده «موت» را در اصل به معنای از بین رفتن قوت و توانایی چیزی دانسته اند؛ و به لحاظ معنایی «مَوت» درست نقطه مقابل «حیات» است؛ و «ممات» (إِذاً لَأَذَقْناكَ ضِعْفَ الْحَياةِ وَ ضِعْفَ الْمَماتِ؛ اسراء/۷۵) هم مصدر دیگری برای این ماده است که به همین معنای «موت» می باشد.
🔖جلسه ۷۲۲ http://yekaye.ir/al-fater-35-22/
📖اختلاف قرائت
▪️در قرائت اهل مدینه (نافع) و اغلب اهل کوفه (جمزه و کسائی و حفص از عاصم) و برخی قرائات عشر (خلف) و اربعه عشر (اعمش) و غیرمشهور (ابن ذکوان) حرف میم به صورت مکسور (مِتْنا) قرائت شده است؛
▪️اما در قرائت اهل مکه (ابن کثیر) و بصره (ابوعمرو) و شام (ابن عامر) و برخی از اهل کوفه (روایت شعبه از عاصم) و برخی از قرائات عشر (ابوجعفر و یعقوب) و غیرمشهور (عیسی ثقفی) به صورت مضموم
▪️لازم به ذکر است از برخی از قراء اربعه عشر (ابن محیصن) هردو قرائت روایت شده است.
📚معجم القراءات ج۹، ص303
🔹درباره چرایی این اختلاف
▪️برخی گفتهاند چون وزن ثلاثی مجرد آن «مات یموت» (فَعَلَ یَفعُلُ) است وقتی الف در حالت ماضی در التقای ساکنین میافتد باید به صورت مضموم بیاید؛ پس طبق قاعده قیاسی اصل بر «مُتنا» است و «مِتنا» قول شاذ است (مجمع البيان، ج2، ص865 )؛
▪️اما برخی بر این باورند که سخن فوق ادعای مازنی و ابوعلی است ولی دیگرانی هم بودهاند که بر این باورند که این کلمه در حالت ثلاثی مجرد در دو وزن به کار رفته است؛ یکی همان «مات یموت» (فَعَلَ یَفعُلُ) و دیگری «مات یمات» (فَعَلَ یَفعَلُ) شبیه «خاف یخاف»؛ و اساسا در گویش حجازی این حالت دوم رایج است؛ که اگر چنین باشد هر دو حالت طبق قاعده قیاسی صحیح است و هیچکدام قول شاذ نیست (البحر المحيط، ج3، ص406 )
(توجه شود که فقط وقتی مضارع بر وزن یَفعُلُ باشد هنگام سقوط حرف عله، حرف ماقبلش مضموم میشود؛ وگرنه چه بر وزن یَفعَلُ باشد و چه بر وزن یَفعِلُ، هنگام سقوط حرف عله، حرف ماقبل مکسور خواهد شد).
▪️و البته برخی همچون ابن عطیه بر این باورند که اساسا این ماده و نیز ماده «فضل» تنها مادههایی هستند که بر وزن «فَعِلَ یَفعُلُ» (مِتُّ أموت؛ فَضِلَ یَفضُلُ) به کار رفتهاند. (المحرر الوجيز، ج5، ص246 )
@yekaye
🔹تُراباً
قبلا در آیه ۳۷ همین سوره بیان شد که
درباره اینکه اصل ماده «ترب»چیست بین اهل لغت اختلاف است.
▪️برخی اصل این ماده را به دو معنای مستقل برگرداندهاند:
▫️یکی به معنای خاک (تراب) [۱۷ مورد در قرآن کریم] و امور مربوط به آن؛ چنانکه مثلا تعبیر «تَرِبَ الرجل» به معنای آن است که چنان فقیر شد که از شدت فقر به خاک افتاده و زمینگیر و خاکنشین شده است و از همین ماده نقطه مقابلش «أَتْرَبَ الرجل» به معنای ثروتمند شد؛ گویی مال و داراییاش بقدری فراوان است که همچون خاک است؛ و
▫️دیگری در معنای «تساوی دو چیز» است؛ مانند «ترائب» (يَخْرُجُ مِنْ بَيْنِ الصُّلْبِ وَ التَّرائِبِ؛ طارق/۷) است که جمع «تَريبة» به معنای «استخوانهای دنده سینه» است ظاهرا از این جهت که در دو ردیف مساوی هم قرار دارند؛ و نیز مانند «تَرب» (جمع آن: أتراب؛ در وصف زنان بهشتی: وَ عِنْدَهُمْ قاصِراتُ الطَّرْفِ أَتْرابٌ، ص/۵۲؛ فَجَعَلْناهُنَّ أَبْكاراً عُرُباً أَتْراباً، واقعه/۳۷؛ وَ كَواعِبَ أَتْراباً، نبأ/۳۳) که به معنای «دوست و رفیق» ویا «افراد همسن و سال» میباشد.
▪️اما برخی سعی کردهاند که این دو را هم به یک اصل برگردانند؛ هرچند درباره اینکه آن اصل چیست اختلاف کردهاند:
▫️برخی اصل آن را همان تراب به معنای خاک دانستند؛
▫️برخی بر این باورند که معنای محوری این ماده «تراکم و توالی چیزهای ریز (یا نرم)ی است در ظاهر چیزی که بدان چسبیده ویا از آن آویزان است» مانند تراب زمین که بسیار ریز و متراک بر روی زمین است؛
▫️و برخی هم معتقد بودند که اصل این ماده به معنای مسکنت (بیچارگی) و خضوع کامل است؛ و خاک را «تراب» نامیدهاند چون مصداق کاملی برای این معناست چرا که به خاطر شدت افتادگیاش زیر پاها قرار میگیرد.
🔖جلسه ۱۰۰۴ http://yekaye.ir/al-waqiah-56-37/
@yekaye