eitaa logo
یک آیه در روز
1.9هزار دنبال‌کننده
113 عکس
8 ویدیو
24 فایل
به عنوان یک مسلمان، لازم نیست که روزی حداقل در یک آیه قرآن تدبر کنیم؟! http://eitaa.com/joinchat/603193344C313f67a507 سایت www.yekaye.ir نویسنده (حسین سوزنچی) @souzanchi @HSouzanchi گزیده مطالب: @yekAaye توضیح درباره کانال https://eitaa.com/yekaye/917
مشاهده در ایتا
دانلود
فراز دوم بحث از ماده «جمع» ▪️درباره اینکه وقتی این ماده به باب افعال برود چه معنایی دارد، ▫️برخی گفته‌اند وقتی است که بخواهند دو مفعول برایش بیاورند و شاهدش را این آیه آورده‌اند که «وَ أَجْمَعُوا أَنْ يَجْعَلُوهُ في‏ غَيابَتِ الْجُب» (یوسف/۱۵) یعنی عزمشان را جمع کردند که چنین کنند(التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏2، ص108)؛ اما این معنا بعید به نظر می‌رسد چنانکه در آیه دیگر همین را با یک مفعول بیان کرده است: «وَ ما كُنْتَ لَدَيْهِمْ إِذْ أَجْمَعُوا أَمْرَهُمْ وَ هُمْ يَمْكُرُونَ» (یوسف/102) و در آیه «فَتَوَلَّى فِرْعَوْنُ فَجَمَعَ كَيْدَهُ ثُمَّ أَتى»‏ (طه/60) این معنا را در صیغه ثلاثی مجرد آورده است. ▫️اما دیگران توضیح داده‌اند که غالبا در جایی که جمعی باشد که با فکر و تدبیر حاصل شود مانند «فَأَجْمِعُوا أَمْرَكُمْ وَ شُرَكاءَكُمْ‏ ثُمَّ لا يَكُنْ أَمْرُكُمْ عَلَيْكُمْ غُمَّةً ثُمَّ اقْضُوا إِلَيَّ وَ لا تُنْظِرُونِ» (يونس/71) «فَأَجْمِعُوا كَيْدَكُمْ ثُمَّ ائْتُوا صَفًّا وَ قَدْ أَفْلَحَ الْيَوْمَ مَنِ اسْتَعْلى‏» (طه/64) چنانکه به چیزی که با فکر و تدبیر به غنیمت انسان می‌رسد «نهب مُجمَع» گویند؛ ▫️و احتمال دارد تعبیر « إِنَ‏ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ»‏(آل عمران/173) هم به این معنا باشد که آنان آرای خود در تدبیر علیه شما را جمع کرده‌اند [به تعبیر عامیانه فکرهایشان را روی هم ریخته‌اند] هرچند که برخی گفته‌اند ممکن است اینجا به معنای اینکه لشکری علیه شما جمع کرده‌اند نیز باشد. (مفردات ألفاظ القرآن، ص201 ) ▪️درباره وجه تسمیه «جمعه» «إِذا نُودِيَ لِلصَّلاةِ مِنْ يَوْمِ‏ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلى‏ ذِكْرِ اللَّهِ»‏ (جمعة/9) هم برخی گفته‌اند از این باب است که مردم برای نماز همه یکجا جمع می‌شوند (مفردات ألفاظ القرآن، ص202 ) اما با توجه به اینکه این کلمه قبل از اسلام هم رایج بوده این معنا بعید است و در روایات وجه تسمیه آن را ناشی از نسبتی دانسته‌اند که باطن این روز با جمع شدن انسانها در روز قیامت برقرار می‌کند (حدیث۱). ▪️این ماده وقتی در مورد روز قیامت به کار می‌رود «تُنْذِرَ يَوْمَ الْجَمْعِ لا رَيْبَ فيه» (شوری/۷) «يَوْمَ يَجْمَعُكُمْ لِيَوْمِ الْجَمْع» (تغابن/۹) «وَ نُفِخَ فِي الصُّورِ فَجَمَعْناهُمْ جَمْعاً» (کهف/۹۹) ) معنایی بسیار نزدیک به کلمه «حشر» پیدا می‌کند 🔸و در تفاوت این دو گفته‌اند در کلمه «حشر» جمع کردنی است که با سوق دادن همراه باشد؛ و غالبا در مورد بیرون آوردن یک جماعت از جایگاه خود و سوق دادن و برانگیختن آنها برای جنگ و مانند آن به کار می‌رود (مفردات ألفاظ القرآن، ص۲۳۷) اما کلمه «جمع» لزوما چنین معنایی ندارد و صرف کنار هم قرار گرفتن را می‌رساند. (الفروق في اللغة، ص۱۳۶) که البته در برخی آیات که با حرف «إلی» متعدی شده، از نظر برخی همین معنای سوق دادن هم در آن گنجانده شده است: «قُلِ اللَّهُ يُحْييكُمْ ثُمَّ يُميتُكُمْ ثُمَّ يَجْمَعُكُمْ إِلى‏ يَوْمِ الْقِيامَةِ لا رَيْبَ فيهِ» (جاثیه/۲۶)؛ هرچند «إلی» را برخی از مترجمان (مصطفوی، قرشی، بلاغی، ثقفی تهرانی، سراج) به معنای اشاره به پایان شیء در نظر گرفته‌اند و آیه «اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ لَيَجْمَعَنَّكُمْ إِلى‏ يَوْمِ الْقِيامَةِ لا رَيْبَ فيهِ» را چنین ترجمه کرده‌اند «شما را تا روز قیامت جمع می‌کند». ▪️«امر جامع» « وَ إِذا كانُوا مَعَهُ عَلى‏ أَمْرٍ جامِعٍ‏» (نور/62) کاری است که چنان اهمیت دارد که مردم به خاطرش جمع می‌شوند گویی خود آن امر مردم را جمع کرده است. (مفردات ألفاظ القرآن، ص201 ) 👇ادامه مطلب 👇 @yekaye
فراز سوم بحث از ماده «جمع» ▪️از کلماتی که به این ماده نزدیک است می‌توان به کلمات «کل» ، «تألیف» و «مجاورت» می‌توان اشاره کرد؛ 🔸تفاوت «جمع» و «کل» را برخی در این دانسته‌انند که کل احاطه به اجزاء است که گاه برای احاطه بر افراد هم به کار می‌رود؛ اما جمع برای احاطه بر افراد است؛ اما برخی صحیح را این دانسته‌اند که کل در اصل اقتضای احاطه به افراد را دارد و جمع احاطه بر اجزاء را؛‌ چنانکه در جایی که تمام اجزای انسانی را ببینی می‌توانی بگویی کل آن انسان را دیدم ولی نمی‌توانی بگویی جمیع وی را دیدم؛ همچنین افراد اقتضای کل را دارد (هر فردی یک کل است) اما اجزاء اقتضای کل را ندارد یعنی به هریک از اجزاء نمی توانی بگویی بتنهایی یک کل است اما به هریک از افراد می‌توانی بگویی یک کل است. (الفروق في اللغة، ص134-135 ) اما به نظر می‌رسد همان سخن اول صحیح است و این شواهد واقعا مدعای مذکور را اثبات نمی‌کند. 🔸در تفاوت «جمع» و «تالیف» (ماده «ألف») برخی گفته‌اند که «تالیف» دلالت بر چسبیدن دو چیز به هم می‌کند اما «جمع» خیر؛ لذا وقتی افرادی را در یک مجلس جمع می‌کنیم معنایش این نیست که آنان را کاملا به هم بچسبانیم؛ بدین جهت کلمه تالیف را جز برای اجسام به کار نمی‌برند اما جمع را هم برای اجسام به کار می‌برند هم برای اعراض؛ و به همین مناسبت است که تالیف را برای قلوب به نحو مجازی به کار می‌برند «وَ أَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ» (اعراف/۶۳)؛ اما برخی بر این باورند که تألیف و ألفت در اصل برای جایی است که یک نحوه موافقت و همراهی در میان باشد در حالی که در جمع چنین قیدی ضرورت ندارد (الفروق في اللغة، ص137 ) 🔸در تفاوت «جمع» و «مجاورت» (ماده «جور») هم گفته‌اند که مجاورت بین دو چیز است اما جمه و اجتماع بین سه چیز و بیشتر است؛ لذا کسی که سخن عرب را درست بلد است وقتی با یک نفر در جایی باشد نمی‌گوید « اجتمعت مع فلان» مگر اینکه در آنجا کس دیگری هم باشد. (الفروق في اللغة، ص140-141 ) ▪️به کسانی که در یکجا جمع شده باشند «مجموع»، «جمع»، «جمیع» و «جماعت» گویند که البته کلمه «جماعت» در قرآن کریم نیامده است؛ 🔸برخی در تفاوت اینها گفته‌اند اگر صرف کنار هم جمع شدن باشد وزن «مفعول» (متعارف برای ثلاثی مجرد) استفاده می‌شود: «ذلِكَ يَوْمٌ‏ مَجْمُوعٌ‏ لَهُ النَّاسُ»‏ (هود/103) «قُلْ إِنَّ الْأَوَّلینَ وَ الْآخِرینَ لَمَجْمُوعُونَ إِلى‏ ميقاتِ يَوْمٍ مَعْلُومٍ» (واقعه/49-50)، اما وقتی بخواهند بر لزوم و ثبات دلالت کنند از تعبیر «جَميع» و «جمع» استفاده می‌کنند (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏2، ص108)؛ «ما أَغْنى‏ عَنْكُمْ جَمْعُكُمْ» (اعراف/۴۸) «سَيُهْزَمُ الْجَمْعُ وَ يُوَلُّونَ الدُّبُرَ» (قمر/45) «وَ هُوَ عَلى‏ جَمْعِهِمْ إِذا يَشاءُ قَديرٌ» (شوری/29) «مَنْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُ قُوَّةً وَ أَكْثَرُ جَمْعاً» (قصص/78) «ما أَغْنى‏ عَنْكُمْ جَمْعُكُمْ» (اعراف/۴۸) «فَوَسَطْنَ بِهِ جَمْعاً» (عادیات/5) 🔸اما برخی در خصوص کلمه «جمیع» بر این باورند که این کلمه همانند «أجمع» و «أجمعون» برای تاکید به کار می‌رود؛ با این تفاوت که «أجمع» اسم معرفه است برای توصیف معرفه به کار می‌رود «فَسَجَدَ الْمَلائِكَةُ كُلُّهُمْ‏ أَجْمَعُونَ‏» (حجر/30؛ ص/۷۳) «وَ أْتُونِي بِأَهْلِكُمْ‏ أَجْمَعِينَ‏» (يوسف/93) [وَ جُنُودُ إِبْليسَ أَجْمَعُونَ (شعراء/95)؛ «عَلَيْهِمْ لَعْنَةُ اللَّهِ وَ الْمَلائِكَةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعينَ» (بقره/۱۶۱؛ آل عمران/۸۷) «لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعينَ» (هود/119؛ سجده/13) و ...]، و نمی‌توان آن را حال قرار داد؛ اما منصوب بودن «جمیع» را می‌توان از باب حال بودن در نظر گرفت: «اهْبِطُوا مِنْها جَمِيعاً» (بقرة/38)، «فَكِيدُونِي‏ جَمِيعاً» (هود/55) [هُوَ الَّذي خَلَقَ لَكُمْ ما فِي الْأَرْضِ جَميعاً (بقره/۲۹) وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَميعاً (آل عمران/۱۰۳)‌ فَانْفِرُوا ثُباتٍ أَوِ انْفِرُوا جَميعاً (نساء/71) فَإِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَميعاً (نساء/139) و ...] (مفردات ألفاظ القرآن، ص202 ؛ الفروق في اللغة، ص141 ) [و البته «جمیع» به نحو توصیف هم می‌تواند به کار رود: «وَ إِنْ كُلٌّ لَمَّا جَميعٌ لَدَيْنا مُحْضَرُونَ» (یس/32) «فَإِذا هُمْ جَميعٌ لَدَيْنا مُحْضَرُونَ» (یس/53) «أَمْ يَقُولُونَ نَحْنُ جَميعٌ مُنْتَصِرٌ» (قمر/44) «وَ إِنَّا لَجَميعٌ حاذِرُونَ» (شعراء/56)] که البته وجه تاکید در کلمه «أجمع» هم ظاهرا این است که این کلمه با رفتن به صیغه «أفعل» معنای افعل تفضیلی پیدا کرده است و از همین جهت برای تاکید به کار رفته است. (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏2، ص108) 👇ادامه مطلب 👇 @yekaye
فراز چهارم بحث از ماده «جمع» ▪️کلمه «جمع» و «جماعت» به عنوان اسمی برای اشاره به سه نفر به بالا رایج است (الفروق في اللغة، ص136 ) و ظاهرا صرفا بر وجود افرادی که کنار هم جمع شده باشند دلالت دارد اما کلمات مشابهی دارد. در جلسه 980 به مناسبت بحث از کلمه « ثُلَّة» به برخی از کلمات که برای اشاره به «جماعت»ی به کار می‌رود اشاره شد؛ در اینجا می‌افزاییم که در قرآن کریم از این کلمه «جماعت» اصلا استفاده نشده و همان کلمه «جمع» را برای جماعت به کار برده؛ چنانکه گاه آن را به صورت تثنیه درآورده: «يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعانِ» (آل عمران/۱۵۵ و ۱۶۶؛ انفال/۴۱) «فَلَمَّا تَراءَا الْجَمْعانِ قالَ أَصْحابُ مُوسى‏ إِنَّا لَمُدْرَكُونَ» (شعراء/61) و برای هر جماعتی ظاهرا با توجه به ملاحظه خاصی بوده از واژه دیگری استفاده شده است 🔸در اینجا به برخی از رایجترین این کلمات که در قرآن کریم به کار رفته و تفاوتشان با «جماعت» اشاره می‌شود. ▪️«فوج» به جماعتی که تعدادشان خیلی زیاد باشد گویند چنانکه قرآن وقتی فتح حاصل شد و دیگر نه قبیله قبیله بلکه یکدفعه خیل عظیمی وارد دین اسلام شدند تعبیر فرمود «وَ رَأَيْتَ النَّاسَ يَدْخُلُونَ فِي دِينِ اللَّهِ أَفْواجاً» «ثُلَّة» (ماده «ثلل») جماعتی‌اند که در یک امر رانده (مندفع) می‌شوند؛ چنانکه که در خصوص دیواری که پایین‌اش را تخریب می‌کنند تا بتمامه فروبریزد می‌‌گویند «ثللتُ الحائط»؛ ▪️«زمره» (ماده «زمر») جماعتی‌اند که صداهایی از آنها شنیده می‌شود که مفهوم نیست (وَ سيقَ الَّذينَ كَفَرُوا إِلى‏ جَهَنَّمَ زُمَراً ... وَ سيقَ الَّذينَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ زُمَراً؛ زمر/۷۱-۷۳) و اصلش از «زمار» است که صدای شترمرغ ماده است و «زجله» هم بسیار به این معنا نزدیک است؛ و گفته‌اند «زمره» جماعتی هستند که بینشان تفرقه است در برابر «حزب» که بینشان وحدت هست؛ و ▪️«حزب» جماعتی است که در یک کار واحدی با هم همکاری می‌کنند و «حزبِ» یک نفر جماعتی‌اند که او را یاری می‌دهند و بر کاری توانا می‌سازند [«كُلُّ حِزْبٍ بِما لَدَيْهِمْ فَرِحُونَ» (مومنون/۵۳؛ روم/32) «أُولئِكَ حِزْبُ الشَّيْطانِ أَلا إِنَّ حِزْبَ الشَّيْطانِ هُمُ الْخاسِرُونَ» (مجادله/19) که واضح است درباره حزب الله یعنی کسانی که در مسیر دستورات الهی با هم همکاری می‌کنند و تحقق امر تشریعی خداوند را میسر می‌سازند: «أُولئِكَ حِزْبُ اللَّهِ أَلا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» (مجادله/22)] ▪️«عصبة» (ماده «عصب») به جماعت اندکی که البته بیش از ده نفر باشند گویند؛ و برخی گفته‌اند تعدادش بین ۱۰ تا ۴۰ نفر است: «قالُوا لَئِنْ أَكَلَهُ الذِّئْبُ وَ نَحْنُ عُصْبَةٌ» (یوسف/۱۴) ▪️«طائفه» (ماده «طوف») در اصل جماعتی بوده‌اند که پیرامون چیزی گرد می‌آمدند و دور آن می‌گردیدند [و ظاهرا اینکه پیرامون امر واحدی جمع شوند در این ماده موضوعیت دارد: «وَ إِنْ كانَ طائِفَةٌ مِنْكُمْ آمَنُوا بِالَّذي أُرْسِلْتُ بِهِ وَ طائِفَةٌ لَمْ يُؤْمِنُوا» (اعراف/۸۷) «ثُمَّ أَنْزَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ بَعْدِ الْغَمِّ أَمَنَةً نُعاساً يَغْشى‏ طائِفَةً مِنْكُمْ وَ طائِفَةٌ قَدْ أَهَمَّتْهُمْ أَنْفُسُهُمْ» (آل عمران/۱۵۴)] ▪️«فریق» (از ماده «فرق») جماعتی است از یک جماعت بزرگتر؛ که غالبا به آن گروه بزرگتر جماعت و به این گروه که قسمتی از آن است «فریق» گفته می‌شود [وَ إِذْ قالَتْ طائِفَةٌ مِنْهُمْ يا أَهْلَ يَثْرِبَ لا مُقامَ لَكُمْ فَارْجِعُوا وَ يَسْتَأْذِنُ فَريقٌ مِنْهُمُ النَّبِيَّ: احزاب/۱۳] ▪️«فئة» (از ماده «فئی») جماعتی‌اند که از غیرشان جدا شده‌اند [كَمْ مِنْ فِئَةٍ قَليلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثيرَةً بِإِذْنِ اللَّه؛ بقره/۲۱۶] چنانکه تعبیر «فأوت رأسه» به معنای سرش را شکستم می‌باشد؛ و در جنگ گروهی‌اند که جنگجویانی را که به سویشان بازمی‌گردند تقویت می‌کنند و به این مناسبت به هر جماعتی که مانع آسیب دیدن کسی شود و وی را یاری کند «فئة» گفته‌اند: «وَ مَنْ يُوَلِّهِمْ يَوْمَئِذٍ دُبُرَهُ إِلاَّ مُتَحَرِّفاً لِقِتالٍ أَوْ مُتَحَيِّزاً إِلى‏ فِئَة» (انفال/۱۶) ▪️«شیعه» (از ماده «شیع») جماعتی‌اند که به خاطر محبتی که به کسی دارند به سوی وی متمایلند و اصلش خرده چوبهایی است که همراه با هیزمها در آتش می‌ریزند که همراه با آنها شعله‌ور شوند؛ گویی آنها را تابع هیزم اصلی قرار داده‌اند. [فَوَجَدَ فيها رَجُلَيْنِ يَقْتَتِلانِ هذا مِنْ شيعَتِهِ وَ هذا مِنْ عَدُوِّهِ؛ قصص/۱۵] 👇ادامه مطلب 👇 @yekaye
آخرین فراز بحث از ماده «جمع» ▪️«ملأ» بزرگانی‌اند که چشم و دل دیگران را از زیبایی ویا هیبتی که دارند پر می‌کنند؛ و ممکن است جماعتی باشند که به امری قیام می‌کنند و از تعبیر «هو ملیء بالامر» اخذ شده باشد [أَ لَمْ تَرَ إِلَى الْمَلَإِ مِنْ بَني‏ إِسْرائيلَ مِنْ بَعْدِ مُوسى‏ إِذْ قالُوا لِنَبِيٍّ لَهُمُ ابْعَثْ لَنا مَلِكاً نُقاتِلْ في‏ سَبيلِ اللَّهِ، بقره/۲۴۶؛ قالَ الْمَلَأُ مِنْ قَوْمِهِ إِنَّا لَنَراكَ في‏ ضَلالٍ مُبينٍ، اعراف/60؛ قالَ يا مُوسى‏ إِنَّ الْمَلَأَ يَأْتَمِرُونَ بِكَ، قصص/۲۰] ▪️«شرذمة» (از ماده «شرذم») باقیمانده جماعتی است از باقیمانده آنان؛ که کنایه از تعداد خیلی کم می‌باشد: «إِنَّ هؤُلاءِ لَشِرْذِمَةٌ قَليلُونَ» (شعراء/54) (الفروق في اللغة، ص271-275 ) 📿ماده «جمع» و مشتقات آن 128 بار در قرآن کریم به کار رفته است. @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☀️۱) جابر جعفی روایت کرده است که یکبار خدمت امام باقر ع آیه مربوط به نماز جمعه می‌خواند و گفتگویی بین ایشان و امام ع درباره این آیه رد و بدل می‌شود. فرازی از این گفتگو چنین است: امام ع فرمود: جابر! چرا روز جمعه «جمعه» نامیده شد؟ عرض کردم: شما به من خبر دهید؛‌فدایتان شوم. فرمود: آیا می‌خواهی تو را از تاویل اعظم آن باخبر کنم؟ عرض کردم: بله؛ فدایتان شوم. فرمود: جابر! خداوند جمعه را جمعه نامید زیرا خداوند عز و جل در این روز جمع کرد اولین‌ها و بعدی‌ها را و جمیع آنچه از جن و انس آفریده بود را؛ و هر چیزی را که پروردگارمان آفریده بود و آسمانها و زمین‌ها و دریاها و بهشت و دوزخ و هر چیزی که خداوند در [روز] میثاق آفریده بود و از آنان برای ربوبیت خودش و نبوت حضرت محمد ص و ولایت حضرت علی ع میثاقی گرفته بود؛ و در آن روز بود که خداوند به آسمانها و زمین فرمود: «خواه به طاعت يا به اكراه بياييد، آن دو گفتند: مطيعانه آمديم» پس خداوند آن روز را جمعه نامید به خاطر اینکه اولی‌ها و بعدی‌ها را در آن جمع کرد... 📚الإختصاص، ص129 وَ رُوِيَ عَنْ جَابِرٍ الْجُعْفِيِّ قَالَ: كُنْتُ لَيْلَةً مِنْ بَعْضِ اللَّيَالِي عِنْدَ أَبِي جَعْفَرٍ ع‏ ... فَقَال‏: ...يَا جَابِرُ لِمَ سُمِّيَتْ يَوْمُ الْجُمُعَةِ جُمُعَةً؟ قَالَ قُلْتُ تُخْبِرُنِي جَعَلَنِيَ اللَّهُ فِدَاكَ! قَالَ أَ فَلَا أُخْبِرُكَ بِتَأْوِيلِهِ الْأَعْظَمِ؟ قَالَ قُلْتُ بَلَى جَعَلَنِيَ اللَّهُ فِدَاكَ. قَالَ فَقَالَ يَا جَابِرُ سَمَّى اللَّهُ الْجُمُعَةَ جُمُعَةً لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ جَمَعَ فِي ذَلِكَ الْيَوْمِ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ وَ جَمِيعَ مَا خَلَقَ اللَّهُ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ وَ كُلَّ شَيْ‏ءٍ خَلَقَ رَبُّنَا وَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِينَ وَ الْبِحَارَ وَ الْجَنَّةَ وَ النَّارَ وَ كُلَّ شَيْ‏ءٍ خَلَقَ اللَّهُ فِي الْمِيثَاقِ فَأَخَذَ الْمِيثَاقَ مِنْهُمْ لَهُ بِالرُّبُوبِيَّةِ وَ لِمُحَمَّدٍ ص بِالنُّبُوَّةِ وَ لِعَلِيٍّ ع بِالْوَلَايَةِ وَ فِي ذَلِكَ الْيَوْمِ قَالَ اللَّهُ لِلسَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ «ائْتِيا طَوْعاً أَوْ كَرْهاً قالَتا أَتَيْنا طائِعِينَ» فَسَمَّى اللَّهُ ذَلِكَ الْيَوْمَ الْجُمُعَةَ لِجَمْعِهِ فِيهِ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ ... @yekaye
☀️۲) از امام حسن ع روایت طولانی نقل شده است که عده‌ای از یهودیان خدمت رسول الله ص آمدند و عالمترینشان سوالاتی از ایشان پرسید. از جمله آن سوالات این بود که از ایشان در مورد هفت خصلتی سوال کرد که خداوند در میان پیامبران به ایشان و در میان امتها به امت وی عطا فرموده است. پیامبر ص فرمود: خداوند فاتحةالکتاب، و اذان، و نماز جماعت در مسجد و روز جمعه، و نماز بر جنازه‌ها، و سه نماز را با صدای جهر خواندن، و تخفیف به امتم در مریضی و سفر، و شفاعت برای مرتکبان گناهان کبیره از امتم، را به من عطا فرمود. سپس وی توضیح اینها را از حضرت درخواست کرد و حضرت توضیحاتی داد تا بدینجا رسید که: و اما نماز جماعت، پس صفهای امتم در زمین همانند صفهای فرشتگان در آسمان است و یک رکعت نماز جماعت معادل بیست و چهار رکعت نماز است که هر رکعتش نزد خداوند محبوبتر از عبادت چهل ساله است؛ و اما روز جمعه پس همانا خداوند اولین‌ها و بعدی‌ها را در آن روز برای حساب جمع می‌کند؛ پس هیچ مومنی نیست که به سمت جماعت [برگزاری نماز جمعه] گام بردارد مگر اینکه خداوند اوضاع هولناک روز قیامت را بر او تخفیف دهد سپس وی را روانه بهشت سازد.... 📚الخصال، ج‏2، ص355؛ 📚الأمالي( للصدوق)، ص195 حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ مَاجِيلَوَيْهِ عَنْ عَمِّهِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي الْقَاسِمِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِيِّ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ الْبَرْقِيِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَبَلَةَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ جَدِّهِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع فِي حَدِيثٍ طَوِيلٍ قَالَ: جَاءَ نَفَرٌ مِنَ الْيَهُودِ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص فَسَأَلَهُ أَعْلَمُهُمْ عَنْ أَشْيَاءَ فَكَانَ فِيمَا سَأَلَهُ أَخْبِرْنَا عَنْ سَبْعِ خِصَالٍ أَعْطَاكَ اللَّهُ مِنْ بَيْنِ النَّبِيِّينَ وَ أَعْطَى أُمَّتَكَ مِنْ بَيْنِ الْأُمَمِ؟ فَقَالَ النَّبِيُّ أَعْطَانِي اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَاتِحَةَ الْكِتَابِ وَ الْأَذَانَ وَ الْجَمَاعَةَ فِي الْمَسْجِدِ وَ يَوْمَ الْجُمُعَةِ وَ الصَّلَاةَ عَلَى الْجَنَائِزِ وَ الْإِجْهَارَ فِي ثَلَاثِ صَلَوَاتٍ وَ الرُّخْصَةَ لِأُمَّتِي عِنْدَ الْأَمْرَاضِ وَ السَّفَرِ وَ الشَّفَاعَةَ لِأَصْحَابِ الْكَبَائِرِ مِنْ أُمَّتِي. ... وَ أَمَّا الْجَمَاعَةُ فَإِنَّ صُفُوفَ أُمَّتِي فِي الْأَرْضِ كَصُفُوفِ الْمَلَائِكَةِ فِي السَّمَاءِ وَ الرَّكْعَةُ فِي جَمَاعَةٍ أَرْبَعٌ وَ عِشْرُونَ رَكْعَةً كُلُّ رَكْعَةٍ أَحَبُّ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ عِبَادَةِ أَرْبَعِينَ سَنَةً وَ أَمَّا يَوْمُ الْجُمُعَةِ فَإِنَّ اللَّهَ يَجْمَعُ فِيهِ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ لِلْحِسَابِ فَمَا مِنْ مُؤْمِنٍ مَشَى إِلَى الْجَمَاعَةِ إِلَّا خَفَّفَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَيْهِ أَهْوَالَ يَوْمِ الْقِيَامَةِ ثُمَّ يُجَازِيهِ الْجَنَّة [يَأْمُرُ بِهِ إِلَى الْجَنَّة] ... @yekaye
☀️۳) روایت شده است که امام سجاد ع هر جمعه در مسجدالنبی مردم را موعظه و نصیحت می‌کرد و به زهد در دنیا و رغبت در آخرت توصیه می‌فرمود. این توصیه از جدی گرفتن مرگ و سکرات موت شروع می‌شد و در فرازی از آن می فرمود: ... و ای فرزند آدم! بدان که همانا ورای آن، روز قیامت بزرگتر و هولناکتر و دل‏آزارتر است؛ که آن روزی است که مردم برای آن گرد آیند و آن روزی است نمایان که خداوند عز و جل اولین‌ها و بعدی‌ها را در آن گرد آورد؛ آن روزی است که در صور دمیده شود و قبرها زير و رو گردد، آن روز حادثه نزديك است. روزی است كه از وحشت جان به لب رسد، روزی است كه از لغزشی درنگذرند، از احدی فديه‌ای نستانند و از هيچ كس عذری نپذيرند، كسی را رخصت توبه ندهند، هيچ چيز جز پاداش نيكی‌ها و كيفر بدی‌ها در كار نباشد... 📚الكافي، ج‏8، ص73؛ 📚الأمالي( للصدوق)، ص504؛ 📚تحف العقول، ص250 حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى وَ عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ جَمِيعاً عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ غَالِبٍ الْأَسَدِيِّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ سَعِيدِ بْنِ الْمُسَيَّبِ قَالَ: كَانَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ع يَعِظُ النَّاسَ وَ يُزَهِّدُهُمْ فِي الدُّنْيَا وَ يُرَغِّبُهُمْ فِي أَعْمَالِ الْآخِرَةِ بِهَذَا الْكَلَامِ فِي كُلِّ جُمُعَةٍ فِي مَسْجِدِ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ حُفِظَ عَنْهُ وَ كُتِبَ كَانَ يَقُولُ: ... وَ اعْلَمْ يَا ابْنَ آدَمَ أَنَّ مِنْ وَرَاءِ هَذَا أَعْظَمَ وَ أَفْظَعَ وَ أَوْجَعَ لِلْقُلُوبِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ «ذلِكَ يَوْمٌ مَجْمُوعٌ لَهُ النَّاسُ‏ وَ ذلِكَ يَوْمٌ مَشْهُودٌ» يَجْمَعُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِيهِ الْأَوَّلِينَ‏ وَ الْآخِرِينَ‏ ذَلِكَ «يَوْمٌ‏ يُنْفَخُ فِي الصُّورِ» وَ تُبَعْثَرُ فِيهِ الْقُبُورُ وَ ذَلِكَ يَوْمُ الْآزِفَةِ إِذِ الْقُلُوبُ لَدَى الْحَناجِرِ كاظِمِينَ‏ وَ ذَلِكَ يَوْمٌ لَا تُقَالُ فِيهِ عَثْرَةٌ وَ لَا يُؤْخَذُ مِنْ أَحَدٍ فِدْيَةٌ وَ لَا تُقْبَلُ مِنْ أَحَدٍ مَعْذِرَةٌ وَ لَا لِأَحَدٍ فِيهِ مُسْتَقْبَلُ تَوْبَةٍ لَيْسَ إِلَّا الْجَزَاءَ بِالْحَسَنَاتِ وَ الْجَزَاءَ بِالسَّيِّئَات‏ ... @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 1️⃣ «قُلْ إِنَّ الْأَوَّلینَ وَ الْآخِرینَ لَمَجْمُوعُونَ» اصحاب شمال کسانی بودند که برانگیخته شدن خویش را بعید و برانگیخته شدن گذشتگان را بعیدتر می‌شمردند. خداوند به پیامبرش می‌فرماید بگو برانگیخته کردن اولین‌ها و بعدی‌ها برای ما هیچ تفاوتی ندارد و همه شما، هم خودتان و هم آن نسل‌های قبل، را حتما در آن روز جمع خواهیم کرد. (المیزان، ج19، ص۱۲۵) 📝نکته تخصصی : چرایی جمع کردن انسانها در قیامت روز قیامت روزی است که خداوند متعال همه گروه‌ها و افراد را از هم جدا می‌کند:‌ «إِنَّ اللَّهَ يَفْصِلُ بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيامَة» (حج/۱۷) و بلکه آنها را با توجه به هرچیزی که موجب اختلاف بین افراد می‌شد «إِنَّ رَبَّكَ هُوَ يَفْصِلُ بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ فيما كانُوا فيهِ يَخْتَلِفُونَ» (سجده/25) از هم جدا می‌کند تا جایی که هرکسی از نزدیکترین نزدیکان خود هم جدا می‌شود: «لَنْ تَنْفَعَكُمْ أَرْحامُكُمْ وَ لا أَوْلادُكُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ يَفْصِلُ بَيْنَكُمْ» (ممتحنه/۳) تاحدی که روز قیامت را روز جدا شدن (یوم الفصل) نامیده است: «هذا يَوْمُ الْفَصْلِ الَّذي كُنْتُمْ بِهِ تُكَذِّبُونَ (صافات/21)» «لِأَيِّ يَوْمٍ أُجِّلَت‏؛ لِيَوْمِ الْفَصْلِ؛ وَ ما أَدْراكَ ما يَوْمُ الْفَصْلِ» (مرسلات/12-14) و هرکسی بتنهایی باید بیاید و جوابگوی تمامی اعمالش باشد: «وَ لَقَدْ جِئْتُمُونا فُرادى‏ كَما خَلَقْناكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ تَرَكْتُمْ ما خَوَّلْناكُمْ وَراءَ ظُهُورِكُمْ وَ ما نَرى‏ مَعَكُمْ شُفَعاءَكُمُ الَّذينَ زَعَمْتُمْ أَنَّهُمْ فيكُمْ شُرَكاءُ لَقَدْ تَقَطَّعَ بَيْنَكُمْ وَ ضَلَّ عَنْكُمْ ما كُنْتُمْ تَزْعُمُونَ» (انعام/94) «وَ نَرِثُهُ ما يَقُولُ وَ يَأْتينا فَرْداً» (مریم/80) «وَ كُلُّهُمْ آتيهِ يَوْمَ الْقِيامَةِ فَرْداً» (مریم/95) 😳پس اگر اصل بر احضار جداگانه تک تک افراد است چرا همه را جمع می‌کنند؟ (جالب اینجاست که اینکه روز جدایی روزی است که همه را جمع می‌کنند در آیه دیگری تصریح شده: «هذا يَوْمُ الْفَصْلِ جَمَعْناكُمْ وَ الْأَوَّلينَ» (مرسلات/38) و این مضمون که در اینجا بیان می‌شود که همه برای آن میقات جمع می‌شوند «لَمَجْمُوعُونَ إِلی‏ میقاتِ یوْمٍ مَعْلُومٍ» (واقعه/50) در خصوص روز جدایی نیز مورد تاکید قرار گرفته است: «إِنَّ يَوْمَ الْفَصْلِ كانَ ميقاتاً» (نبأ/17) «إِنَّ يَوْمَ الْفَصْلِ ميقاتُهُمْ أَجْمَعين‏» (دخان/40)) 🍃الف. به نظر می‌رسد ارتباطات ما انسانها بقدری شدید است و بقدری در یک شبکه نامتناهی در بقیه انسانها اثر می‌گذاریم و از دیگر انسانها تاثیر می‌پذیریم که زمانی می‌توانند حساب و کتاب هرکسی را رسیدگی کنند که همگان را احضار نمایند. این ارتباطات و تاثیر و تاثرها از کمک کردنها و آزاردادن‌های در حق دیگران آغاز می‌شود و تا مواردی همچون یک سلام و احوال‌پرسی ویا بدگویی و غیبت امتداد می‌یابد و حتی اثرات اعمال ما بر بسیاری از انسانها که آنها را ندیده‌ایم و هیچگاه هم نخواهیم دید قابل ردیابی است؛ از گذشتگان (مانند اینکه کسی کاری کرده ویا سخنی گفته و این اقدام وی از خلال قرون متمادی به ما رسیده و اثری در ما داشته ویا اینکه ما درباره او اظهار نظر ویا موضع‌گیری‌ای می‌کنیم که در نسبت برقرار کردن دیگران با او موثر خواهد بود) تا آیندگان (هر سخن ویا اقدامی که به نحوی بر هرکسی در آینده تاثیر مثبت یا منفی‌ای بگذارد). یعنی به حساب و کتاب هرکس رسیدن چاره‌ای ندارد جز اینکه به حساب و کتاب تمام انسانها رسیده شود؛ پس همه باید احضار و در یکجا جمع باشند تا حسابرسی کاملی برای هرکس انجام شود. 💠ثمره کسی که این حقیقت را جدی بگیرد در تمام اعمال و رفتارش بشدت اهل احتیاط خواهد شد؛ یعنی نه فقط در کارهایی که اثر مستقیم دارد بشدت اهل رعایت حق‌الناس خواهد بود؛‌بلکه دائما مراقب است که مبادا کاری انجام دهد که اثرات غیرآشکار آن عواقب غیرمنتظره‌ای برای وی داشته باشد. 💢خداوند رحمت آیت الله بهجت را؛ می‌فرمودند: «تا می‌توانید گناه نکنید ... اگر احیاناً گاهی مرتکب شدید سعی کنید گناهی که در آن حقّ‌الناس است نباشد ... اگر گناه مرتکب شدید که در آن حقّ‌الناس است سعی کنید در همین دنیا آن را تسویه کنید و برای آخرت نگذارید که آن جا مشکل است.» ؛ https://bahjat.ir/fa/content/10583 👇ادامه مطلب👇 @yekaye
ادامه تدبر۱ 🍃ب. همان گونه که ما هرکس بتنهایی یک «شخص» هستیم و حساب و کتاب مستقلی برای خود داریم مجموعه انسانهایی که با هدف واحد به هم مرتبط می‌شوند یک «امت» را تشکیل می‌دهند که هر امتی هم برای خود حساب و کتاب خاص خودش را دارد «تِلْكَ أُمَّةٌ قَدْ خَلَتْ لَها ما كَسَبَتْ وَ لَكُمْ ما كَسَبْتُمْ وَ لا تُسْئَلُونَ عَمَّا كانُوا يَعْمَلُونَ» (بقره/134 و ۱۴۱) جدای از حساب و کتاب تک تک افرادش: «وَ تَرى‏ كُلَّ أُمَّةٍ جاثِيَةً كُلُّ أُمَّةٍ تُدْعى‏ إِلى‏ كِتابِهَا» (جاثیه/28) و در جهنم هم نه فقط بین افراد: « ثُمَّ يَوْمَ الْقِيامَةِ يَكْفُرُ بَعْضُكُمْ بِبَعْضٍ وَ يَلْعَنُ بَعْضُكُمْ بَعْضاً» (عنکبوت/25) بلکه بین امتها هم نزاع درمی‌گیرد: «كُلَّما دَخَلَتْ أُمَّةٌ لَعَنَتْ أُخْتَها» (اعراف/۳۸). پس در عین حال که هر فردی از آن جهن که فرد است باید برانگیخته شود اتسانها از آن جهت که در امت‌ها هستند هم باید برانگیخته شوند؛ و این دو منافاتی با هم ندارد. 💠تبصره: سخن فوق مبتنی بر این مبناست که هم فرد اصالت دارد هم امت (یا با تسامح: جامعه). این مبنایی است که البته بین بزرگان محل اختلاف است و حقیر قبلا در مقاله‌ای در این باب به تفصیل سخن گفته‌ام. (اصالت فرد، جامعه یا هردو ؛ بررسی تطبیقی آرای استاد مطهری و استاد مصباح یزدی؛ در قبسات، ش۴۲، زمستان ۱۳۸۵) (http://qabasat.iict.ac.ir/article_17431.html) شاید مهمترین چیزی که موجب مخالفت افراد با این مبنا شود این است که نمی‌توانند اصالت داشتن هردو را با هم تصور کنند. برای اینکه چنین تصوری میسر شود در اینجا از یک تشبیه استفاده می‌کنم (و یادآوری می‌شود که تشبیه فقط برای نزدیک شدن ذهن است نه اینکه «مُشَبّه» و «مشبّهٌ به» در تمام خصوصیات برابر باشند): الان در بدن هریک از ما هزاران سلول (به عنوان هزاران موجود زنده مستقل از همدیگر که البته در عین استقلالشان با همدیگر ارتباط هم دارند) زندگی می‌کنند. وقتی از منظر «من» نگاه می‌شود گویی فقط من هستم که کارهایی دارد و آنها انتزاعی‌اند؛ و وقتی از منظر آنها نگاه شود گویی فقط آنها هستند که کارهایی دارند و «من» برای آنها یک موجود انتزاعی است؛ اما هر دوی ما هستیم؛ زندگی می‌کنیم؛ لذت و درد داریم؛‌و گاه می‌شود که «من» بی‌خیال هستم اما برخی از سلول‌های من بشدت در حال جنگ و کشته شدن هستند؛ و گاه من بشدت در حال درد و ناراحتی هستم ویا حتی می‌میرم اما هنوز بسیاری از سلول‌های من (مثلا سلول‌های مو) هنوز متوجه مشکلی نشده‌اند. پس می‌شود هم تک تک افراد اصالت داشته باشند و هم کل؛ و حساب و کتابشان هم (در عین حال که در عرصه‌هایی به هم مرتبط است) در عرصه‌هایی لزوما ربطی به هم نداشته باشد. 🍃ج. مساله قیامت صرفا مساله حساب و کتاب نیست؛ بلکه بروز حقیقت نهایی عالم است در یک مرتبه عالی‌تر، که اقتضای آن مرتبه جمع بین همه امور متفرق و پراکنده است؛ و حساب و کتاب یک ثمره مهم این تجلی حقیقت است؛ ‌نه تنها مبنای تحقق آن. و از آنجا که قرار است این امور متفرق و پراکنده در حقیقت جمعیِ خود در آخرت ظاهر شوند پس گزینه‌ای جز جمع شدن همگان باقی نخواهد بود که سوال شود چرا این گزینه رخ داد نه گزینه‌ای دیگر. 🍃د. ... @yekaye
. 2️⃣ «قُلْ إِنَّ الْأَوَّلینَ وَ الْآخِرینَ ...» با اینکه خداوند می‌توانست مثل آیات قبل خودش مطلب را مستقیما بیان کند چرا فرمود: «بگو» همانا همه اولین‌ها و بعدی‌ها ... 🍃الف. این مطلبی است که همه باید مرتبا به هم تذکر بدهند. هرکس این آیه را که می‌خواند هم خود مطلب را تذکر می‌دهد و هم به مخاطبش می‌گوید: بگو ...؛ پس این مواردی که «قل» آمده برای این است که یک اهتمام همگانی به نشر این مطلب پیدا شود. 🍃ب. این آیات در بحث از اصحاب شمال و جهنمیان است. خداوند اجل و اعظم از آن است که مستقیما خودش آنان را خطاب قرار دهد؛ یا بدین جهت که آنان بقدری منحط و پست هستند که دون مقام مخاطبه هستند: «قالَ اخْسَؤُا فيها وَ لا تُكَلِّمُون‏» (مومنون/۱۰۸)؛ ویا بدین جهت که چنان کورباطن‌اند که حتی در قیامت هم خداوند را در جایگاه پروردگار خود نمی‌بینند چنانکه قرآن کریم در جایی از آنان نقل می‌کند که به جای اینکه خودشان از خدا درخواست تخفیف عذاب کنند نمی‌گویند «پروردگارا!» بلکه خطاب به فرشته مسئول جهنم می‌کنند و باز هم نمی‌گویند «به پروردگارمان بگو»؛ بلکه می‌گویند «به پروردگارت بگو ما را بمیراند و کارمان را یکسره کند: وَ نادَوْا يا مالِكُ لِيَقْضِ عَلَيْنا رَبُّك»‏ (زخرف/۷۷)؛ و یا ... . 🍃ج. اگر توجه کنیم که قول خداوند فعل اوست و خداوند هرکاری را بخواهد با سخنش کن فیکون می‌کند (إِذا قَضى‏ أَمْراً فَإِنَّما يَقُولُ لَهُ كُنْ فَيَكُون‏؛ بقره/۱۱۷ و آل عمران/۴7 و مریم/۳۵ و غافر/68) چه‌بسا اشاره باشد به مقام واسطه فیض بودن پیامبر ص، که واسطه‌گری این فیض هم به نحوی با قول پیامبر ص محقق می‌شود. 🍃د. با توجه به اینکه حقیقت آخرت و چگونگی وقوع آن از غامض‌ترین امور است و پیامبر ص جز برای معدودی از خواص آن را بیان نکرده است؛ ‌شاید می‌خواهد اشاره کند که اصل این مطلب (که اولین و آخرین در آنجا جمع می‌شوند) بقدری آشکار است که عوام و خواص در فهم آن برابرند؛ چنانکه مشاهده می‌شود در موارد متعددی در قرآن کریم مطلبی که بسیار واضح است با تعبیر «قل» شروع می‌کند: «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» (صمد/1) یا «قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ» (كهف/110)؛ یعنی این امر واضح را به همگان ابلاغ کن. (مفاتيح الغيب، ج‏29، ص413 ) 🍃ه. ... @yekaye
. 3️⃣ «قُلْ إِنَّ الْأَوَّلینَ وَ الْآخِرینَ لَمَجْمُوعُونَ» با اینکه براحتی می‌توانست بگوید «نجمعکم یوم القیامة» این مضمون را با تاکیدات فراوان همراه کرد: «إن» + جمله اسمیه + آوردن دو کلمه «الْأَوَّلینَ وَ الْآخِرینَ» به جای کلمه ساده‌ای مانند «کم» یا «الناس» + استفاده از اسم مفعول (به جای فعل) در خبر إن + آوردن لام مزحلقه برای تاکید + آوردن تعبیر «قل» در ابتدای مطلب (با اینکه همه مطالب را پیامبر باید به مردم بگوید؛ توضیح بیشتر در تدبر قبل) و ... . چرا؟ 🍃الف. شاید می‌خواهد نشان دهد اصل معاد و نیز جمع شدن انسانها در روز قیامت و تیز سمت و سوی این جمع شدن برای یک میقات معین (ادامه آیه: لَمَجْمُوعُونَ إِلی‏ میقاتِ یوْمٍ مَعْلُومٍ) بقدری قطعی و واضح است که با قاطعیت تمام بیان شود. 🍃ب. شاید می‌خواهد نشان دهد که چقدر تردید آنان کاری نامعقول بوده است؛ یعنی مطلب بقدری قطعی و غیرقابل انکار است که هر تردیدی در آن از کوری شدید شخص تردیدکننده حکایت می‌کند. ج. ... @yekaye
. 4️⃣ ‌«قُلْ إِنَّ الْأَوَّلینَ وَ الْآخِرینَ لَمَجْمُوعُونَ» با اینکه اصحاب شمال اول خودشان را مطرح کردند بعد آباء اولینشان را «أَ إِنَّا لَمَبْعُوثُونَ؛ أَ وَ آباؤُنَا الْأَوَّلُونَ» (واقعه/47-48) چرا خداوند ابتدا به اولین اشاره کرد بعد به آنها که جزء بعدی‌ها بودند؟ 🍃الف. آنان پدران گذشته خود را بعد آوردند چون آن را بعیدتر می‌شمردند و می خواستند بدین وسیله استبعاد (بعید شمردن) خود را مورد تاکید قرار دهند؛ خداوند با مقدم ساختن آن می‌خواهد نشان دهد اصلا استبعادی ندارد بلکه از همان که برای شما بعیدتر است شروع می‌کنیم. (مفاتيح الغيب، ج‏29، ص413 ) 🍃ب. ... @yekaye
. 5️⃣ «قُلْ إِنَّ الْأَوَّلینَ وَ الْآخِرینَ لَمَجْمُوعُونَ» اصحاب شمال سخنشان انکار بعث و برانگیخته شدن بود: «أَ إِنَّا لَمَبْعُوثُونَ؛ أَ وَ آباؤُنَا الْأَوَّلُونَ» (واقعه/47-48) چرا خداوند نفرمود «إِنَّ الْأَوَّلینَ وَ الْآخِرینَ لَمَبْعُوثُونَ»؛ بلکه فرمود «لَمَجْمُوعُونَ»؟ 🍃الف. با این تعبیر می‌خواهد نشان دهد که نه‌تنها بعث و برانگیختگی‌ای در کار است؛ و این با قدرت خداوند منافاتی ندارد و جای هیچ استبعادی نیست؛ بلکه فوق آن هم در کار است؛ اینکه همه را یکجا جمع می‌کنیم. (مفاتيح الغيب، ج‏29، ص413 ) 🍃ب. اگر به ادامه آیه توجه کنیم (إِلی‏ میقاتِ یوْمٍ مَعْلُومٍ) می‌بینیم که خداوند نه‌تنها می‌خواهد به این جمع شدن (فراتر از برانگیخته شدن) اشاره کند بلکه می‌خواهد به سمت و سویی هم که این جمع شدن دارد توجه دهد؛ و در واقع مطلب را خیلی بیش از انتظار آنها جلو ببرد. در واقع، خداوند دارد نشان می‌دهد که آنان چقدر ذهنشان عقب مانده که در اصل برانگیخته شدن تردید می‌کنند در حالی که مطالب قطعی‌ای که درباره معاد که خداوند انتظار دارد مورد توجه انسانها قرار بگیرد خیلی بیش از اینهاست. 🍃ج. ... @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1017) 📖 إِلی‏ میقاتِ یوْمٍ مَعْلُومٍ 📖 ترجمه [حتما جمع‌شدگان‌اند] به سوی میقات روزی معلوم؛ سوره واقعه (56) آیه 50 1399/4/30 28 ذی‌القعده 1441 @yekaye
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
📖تبصره چنانکه در ابتدای سوره (جلسه ۹۶۷) اشاره شد مرز این آیه و آیه قبل ▪️در نسخه‌های کوفی و مکی و مدنی اول در کلمه «الآخرین» است؛ بدین صورت: «قُلْ إِنَّ الْأَوَّلینَ وَ الْآخِرینَ ؛ لَمَجْمُوعُونَ إِلی‏ میقاتِ یوْمٍ مَعْلُومٍ» ▪️اما در نسخه‌های شامی و مدنی اخیر در «لمجموعون» است؛ بدین صورت: «قُلْ إِنَّ الْأَوَّلینَ وَ الْآخِرینَ لَمَجْمُوعُونَ ؛ إِلی‏ میقاتِ یوْمٍ مَعْلُومٍ». 🔹با اینکه در کل آیات مبنا را نسخه کوفی (که قرآن‌های امروزی بر آن اساس تنظیم شده) قرار داده بودیم؛ اما در این مورد خاص بر اساس نسخه‌های شامی و مدنی اخیر عمل کردیم. @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹میقاتِ درباره اصل ماده «وقت» ▪️غالبا گفته‌اند دلالت دارد بر زمان محدود، که این محدودیت می‌تواند به واسطه هر چیزی باشد: یک فعل یا یک حادثه یا یک جریان و ...؛ و کلمه «وَقْت» مصدری است که بتدریج برای اشاره به این زمان محدود به کار رفته است؛ و در حقیقت مصداق این معنا به جای خود آن معنا استفاده شده است. (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏13، ص169 ). ▫️ویا به تعبیر دیگر ماده «وقت» دلالت دارد بر محدود کردن یک زمان معین دقیق برای انجام شدن چیزی (المعجم الإشتقاقي المؤصل لألفاظ القرآن الكريم، ص۱۷۳۳). ▪️ در واقع عموما معنای زمان را جزء مقوم این ماده دانسته اند فقط ابن فارس در بیان معنای اصلی این ماده گفته که اصل این ماده دلالت دارد بر حد چیزی و غایتش در زمان و غیر آن؛ و بر همین اساس «موقوت»‌ را به معنای «چیز محدود» (ونه لزوما زمان محدود) گرفته است (معجم المقاييس اللغة، ج‏6، ص131 ) که البته شاهدی برای این مدعا ارائه ننموده است. شاید مهمترین شاهد این مدعا کلمه «میقات» باشد که مصدر دیگری از این ماده است (كتاب العين، ج‏۵، ص۱۹۹) و گاه برای مکان به کار می‌رود که توضیحش در ادامه خواهد آمد. ▪️اشاره شد که «وقت» مصدری است که البته برای اشاره به خود همان زمان معین به کار رفته است؛ در واقع «وقت» به یک مقدار معین از زمان (كتاب العين، ج‏۵، ص۱۹۹)، ویا زمان معلوم (معجم المقاييس اللغة، ج‏6، ص131) ویا به تعبیر دیگر نهایت زمانی که برای یک کاری در نظر گرفته شده است گفته می‌شود و بدین جهت است که هواره به نحوی که اندازه‌اش معلوم باشد به کار می‌رود (مفردات ألفاظ القرآن، ص879 ) و از این جهت کاربرد قرآنی در خصوص قیامت یک نحوه ظرافت خاصی را دارد؛ از سویی قیامت را زمان وقت معلوم خوانده‌اند: «إِلى‏ يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ» (حجر/۳۸ ؛ ص/۸۱) و از سوی دیگر تصریح شده که وقت آن را خداوند برای کسی آشکار نکرده است: «يَسْئَلُونَكَ عَنِ السَّاعَةِ أَيَّانَ مُرْساها قُلْ إِنَّما عِلْمُها عِنْدَ رَبِّي لا يُجَلِّيها لِوَقْتِها إِلاَّ هُوَ» (اعراف/۱87) ▪️«میقات» (جمع آن: مواقیت) را برخی مصدری برای این ماده دانسته‌اند (كتاب العين، ج‏۵، ص۱۹۹ ) ▫️ اما برخی بر این باورند که اساسا وزن مفعال از وزن‌هایی است که برای اسم آلت به کار می‌رود (مانند مفتاح) و دلالت دارد بر ابزاری که برای انجام کار از آن کمک گرفته می‌شود و کار در خارج به وسیله آن انجام می شود؛ و البته وسیله‌ که مدلول اسم آلت است لزوما به معنای یک ابزار معین فیزیکی نیست؛ بلکه هر چیزی که برای انجام کاری در خارج به کار می‌آید؛ و کاربرد این وزن در «میقات» هم از این باب است که میقات وسیله‌ای است برای تحقق وقتی معین و زمانی محدود در خارج؛ و چون این صیغه برای مکان‌های احرام هم به کار رفته این اشتباه پیش آمده که این کلمه اسم مکان یا اسم زمان است. (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏13، ص170-171 ). ▫️در هر صورت این کلمه با توجه به کاربردهایش به معنای خود وقت بسیار نزدیک شده است؛ 🔸و در تفاوت وقت و میقات گفته‌اند که «وقت» فقط بر محدوده معین شده‌ای از زمان دلالت می‌کند، اع از اینکه قرار باشد در آن کار خاصی انجام شود یا خیر، اما «میقات» در موردی است که این محدوده زمانی برای انجام کار خاصی معین شده باشد (مجمع البيان، ج‏۴، ص۷۲۸ ؛ الفروق في اللغة، ص۲۶۴ ) که ▫️هم به خود وقتی که برای آن کار قرار داده شده [مثلا: «يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْأَهِلَّةِ قُلْ هِيَ مَواقيتُ لِلنَّاسِ وَ الْحَجِّ» (بقره/۱۸۹) «إِنَّ يَوْمَ الْفَصْلِ كانَ ميقاتاً» (نبأ/17)] ▫️و هم به وعده‌ای که آن وقت برایش قرار داده شده [مثلا: «إِنَّ يَوْمَ الْفَصْلِ ميقاتُهُمْ أَجْمَعينَ» (دخان/40) «وَ واعَدْنا مُوسى‏ ثَلاثينَ لَيْلَةً وَ أَتْمَمْناها بِعَشْرٍ فَتَمَّ ميقاتُ رَبِّهِ أَرْبَعينَ لَيْلَةً» (اعراف/۱۴۲) «وَ لَمَّا جاءَ مُوسى‏ لِميقاتِنا» (اعراف/۱۴۳) «وَ اخْتارَ مُوسى‏ قَوْمَهُ سَبْعينَ رَجُلاً لِميقاتِنا» (اعراف/۱۵۵) «فَجُمِعَ السَّحَرَةُ لِميقاتِ يَوْمٍ مَعْلُومٍ» (شعراء/38) « لَمَجْمُوعُونَ إِلى‏ ميقاتِ يَوْمٍ مَعْلُومٍ» (واقعه/50)] «میقات» گویند ▫️ و البته گاه به مکانی هم که در آنجا وقتی برای کار خاصی اختصاص می‌یابد نیز گفته می‌شود، مانند «میقات حج» (مفردات ألفاظ القرآن، ص۸۷۹ ) 👇ادامه مطلب👇 @yekaye
ادامه توضیح ماده «وقت» ▪️این ماده وقتی به باب تفعیل می‌رود دلالت بر مبالغه می‌کند و توجه اصلی در این باب معطوف به آن وقتی است که قرار داده شده است؛ و در آيه «وَ إِذَا الرُّسُلُ أُقِّتَتْ» (مرسلات/11) در اصل «وُقِّتَتْ» بوده است که برای تسهیل در کلام واو به همزه تبدیل شده است و همین تبدیل معنا را تشدید کرده است (یعنی وقت‌گذاری‌ای که خیلی قاطعانه انجام شده است) (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏13، ص169-170 ) و هر چیزی را که غایت زمانی‌ای برایش قرار داده باشند «موقّت» می‌گویند (كتاب العين، ج‏۵، ص۱۹۹)، که البته این معنای مفعولی در حالت ثلاثی مجرد برای چیزی که وقتش کاملا معین و محدود شده نیز به کار رفته است: «إِنَّ الصَّلاةَ كانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ كِتاباً مَوْقُوتاً» (نساء/۱۰۳) (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏13، ص16 ) 🔸برای دلالت بر «وقت» ‌کلمات دیگری مانند «زمان» ، «ساعت» ، و «إذ» به کار می‌رود؛ در تفاوت اینها گفته‌اند: ▪️«زمان» (ماده «زمن») اوقات پیاپی‌ای است که در جریان است؛ اما «وقت» واحد آن و مقدار کاملا معینی از آن است؛ می توان گفت نسبت وقت با زمان نسبت جزء است با جسم؛ و شادش اینکه می‌گویند زمان کوتاه یا بلند اما نمی‌گویند وقت کوتاه یا بلند. (الفروق في اللغة، ص264 ) ▪️تفاوتش با «ساعت» در این است که «ساعت» وقتی است که از غیرش منقطع باشد اما وقت اسم جنس است؛ لذا می‌گویند «إن الساعة عندي» (= ساعت دستم هست؛ یعنی حواسم به ساعت هست و نمی‌گذارم زمان از دستم بیرون رود) ولی نمی‌گویند «الوقت عندي» (الفروق في اللغة، ص265 ) ▪️درباره نسبت بین «وقت» و «إذ» هم گفته‌اند که تفاوت معنایی ندارند فقط «إذ» همواره به نحو مضاف می‌آید و نیاز به یک مضاف الیه دارد اما وقت مطلق است. (الفروق في اللغة، ص267 ) 📿ماده «وقت» و مشتقات آن ۱۳ بار در قرآن کریم به کار رفته است. @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹یوْمٍ ▪️درباره ماده «یوم» که از آن فقط کلمه «یوم» (جمع آن: «أیام») وجود دارد گفته‌اند اصل معنایش زمان از طلوع آفتاب تا غروب است که گاه برای اشاره به مدت معینی از زمان به کار می‌رود؛ که البته گاه به نحو استعاره‌ای برای اشاره به یک واقعه ناگوار و مصیبت هم به کار می‌رود چنانکه گفته می‌شود:‌ نعم الأخ فلان في اليوم [که ظاهرا در اینجا نیز در اصل اشاره به زمان وقوع آن واقعه است] و یا به روزی که سختی‌ها و مصائب زیاد باشد می‌گویند یوم ذووالایام (كتاب العين، ج‏8، ص433 ؛ معجم المقاييس اللغة، ج‏6، ص159 ؛ مفردات ألفاظ القرآن، ص894 ) ▪️و شاید همین امر (که گاه برای اشاره به مدت معینی از زمان به کار می‌رود) موجب شده است که برخی اصل این ماده را به معنای یک مقدار محدود و معین از زمان (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏14، ص280 ) وبه تعبیر دیگر، یک مقدار متصل و محدود از زمان (المعجم الإشتقاقي المؤصل لألفاظ القرآن الكريم، ص۲۰۱۷ ) ‌بدانند؛ نه لزوما بازه زمانی صبح تا مغرب. ▪️در هر صورت، این مقدار واضح است که یک معنای اصلی آن همین بازه زمانی است؛ و آنگاه 🔸در تفاوت «یوم» با «نهار» (در فارسی هر دو را با تعبیر «روز» ‌یاد می‌کنیم) گفته‌اند که «نهار» اسم برای روشنایی‌ای است که با تابش خورشید همه جا را فرا می‌گیرد نه اسم خود این وقت؛ اما «یوم» اسم این زمانی است که این روشنایی همه‌جا پخش می‌شود؛ ولذا اهل لغت گفته‌اند وقتی گفته شود «سِرْتُ یوماً» گوینده می‌خواهد مقدار زمانی را که پیمودنش طول کشیده بیان کند؛ اما وقتی گفته شود «سرت نهارا» مقصود گوینده مدت زمانی که طول کشیده نیست بلکه مقصودش این است که این پیمودن در روشنایی روز انجام شده است؛ و به همین جهت است که نهار می‌تواند به یوم اضافه شود و مثلا گفته شود «سرت نهار یوم الجمعه» و نیز به همین جهت است که به وقت سحر تا وقتی که آسمان روشن نشده «نهار» گفته نمی‌شود (الفروق في اللغة، ص266 ) ▫️و برخی ضمن قبول این نکته در خصوص «نهار» (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏14، ص280 ) افزوده‌اند که بازه زمانی «یوم» اعم از «نهار» است؛ «نهار» از ابتدای طلوع خورشید تا غروب آن است که دقیقا نقطه مقابل شب (لیل) است؛ ولی «یوم» اعم از این است و گاه به معنای کل شبانه‌روز ویا مطلق یک زمان معین به کار می‌رود (التحقيق فى كلمات القرآن الكريم، ج‏۱۰، ص275 ). 🔸 با توجه به اینکه این کلمه درباره هر گونه وقت محدودی هم به کار می‌رود خوب است اشاره کنیم که: ▫️تفاوتش با «وقت» در این است که (چنانکه در جلسه قبل توضیح داده شد) وقت زمانی است که با یک کار و یا یک حادثه یا جریان محدود شده باشد؛ ▫️و تفاوتش با «حین» در این است که «حین» یک قطعه محدود اما مبهم از زمان است. (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏14، ص281 ) ▪️چنانکه اشاره شد جمع «یوم» أیام است که در اصل ایوام بوده که هرجا واو و یاء با هم باشند و اولی ساکن باشد غالبا به نفع یاء ادغام می‌شود. (كتاب العين، ج‏8، ص433 ) ▪️این کلمه گاهی با «إذ»‌ ترکیب می‌شود و که می‌تواند معرب یا مبنی باشد که اگر مبنی باشد به خاطر اضافه شدن «أذ»‌به آن است (مفردات ألفاظ القرآن، ص894 ) مثلا در آیه «فَذلِكَ يَوْمَئِذٍ يَوْمٌ عَسيرٌ» (مدثر/9) برخی آن را مبنی و در محل رفع دانسته‌اند؛‌ و در قرآن کریم غیر از دو مورد که به صورت مجرور «يَوْمِئِذٍ» ‌آمده (وَ مِنْ خِزْيِ يَوْمِئِذٍ، هود/66؛ لَوْ يَفْتَدي مِنْ عَذابِ يَوْمِئِذٍ بِبَنيهِ، معارج/11) در بقیه موارد (۴۸ مورد) به صورت منصوب «يَوْمَئِذٍ»؛ که اکثریت این موارد نصبش به خاطر ظرف زمان بودنش است. 👇ادامه مطلب👇 @yekaye
ادامه توضیح «یوم» ▪️در کاربردهای قرآنی، این کلمه، ▫️گاهی به معنای همان بازه زمانی طلوع آفتاب تا غروب نقطه مقابل «لیل») آمده است: «سيرُوا فيها لَيالِيَ وَ أَيَّاماً آمِنينَ» (سبأ/۱۸) یا «سَخَّرَها عَلَيْهِمْ سَبْعَ لَيالٍ وَ ثَمانِيَةَ أَيَّامٍ حُسُوماً» (حاقة/۷) ▫️گاهی به معنای کل شبانه روز: «إِذْ تَأْتِيهِمْ حِيتانُهُمْ يَوْمَ سَبْتِهِمْ شُرَّعاً» (اعراف/۱۶۳) «هذِهِ ناقَةٌ لَها شِرْبٌ وَ لَكُمْ شِرْبُ يَوْمٍ مَعْلُومٍ» (شعراء/۱۵۵) ▫️روزی که به نحو خاصی معین شده: «یَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعانِ» (آل عمران/۱۵۵ و 166) «لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوى‏ مِنْ أَوَّلِ يَوْمٍ أَحَقُّ أَنْ تَقُومَ فِيهِ» (توبه/108) «تَسْتَخِفُّونَها يَوْمَ ظَعْنِكُمْ وَ يَوْمَ إِقامَتِكُمْ» (نحل/۸۰) ▫️زمان صدور کلام (امروز) «الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْ دينِكُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتي‏» (مائده/۳) ▫️و از رایجترین کاربردهای این کلمه در قرآن کریم برای اشاره به «روز قیامت» است که علاوه بر تعبیر «يَوْمُ الْقِيامَة» (که ۷۰ بار تکرار شده) تعابیری مانند «الْيَوْمِ الْآخِر» (۲۶ بار) «يَوْمُ الدِّين‏» (۱۳ بار) «يَوْمُ الْفَصْلِ» (۶ بار) «ِيَوْمِ الْحِساب» (۴ بار) «َ يَوْمَ الْجَمْعِ» (۲ بار) و نیز کلمه «یوم» با انواع توضیحات دیگر که معلوم می‌شود مقصود قیامت است (مثلا «يَوْمٌ لا بَيْعٌ فيهِ وَ لا خِلالٌ‏» (ابراهیم/۳۱) «يَوْمَ لا يَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُون‏» (شعراء/۸۸) و ...) به کار رفته است؛ 🔺 و با توجه به برچیده شدن وضعیت خورشید در روز قیامت (وَ جُمِعَ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ، قیامت/۹؛ إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ، تکویر/1) واضح است که مقصود از روز در این آیات بازه زمانی طلوع آفتاب تا غروب آن نمی‌باشد؛ چنانکه آیاتی همچون «يَوْمَ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْض‏» (توبه/۳۶) «الَّذي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ في‏ سِتَّةِ أَيَّامٍ» (اعراف/۵۴؛ یونس/۳؛ هود/۷؛ حدید/۴) که مقدم بر آفرینش خورشید است؛ و نیز آیاتی همچون «إِنَّ يَوْماً عِنْدَ رَبِّكَ كَأَلْفِ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّون‏» (حج/۴۷) و «تَعْرُجُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ إِلَيْهِ في‏ يَوْمٍ كانَ مِقْدارُهُ خَمْسينَ أَلْفَ سَنَة» (معارج/۴) که از روزی هزار ساله ویا پنجاه هزار ساله سخن به میان می‌آورد بخوبی می‌توان فهمید که این تعبیر روز برای روز قیامت اشاره به یک حقیقت ماورای روزهای عادی دنیوی است؛ که اگرچه بر اساس توصیفاتی که از قیامت شده یک نحوه امتدادی دارد، اما امتدادش با امتداد رایج در زمان ما که با مقیاس گردش زمین به دور خود و به دور خورشید سنجیده می‌شود تفاوتهای بنیادینی دارد. 📿ماده «یوم» و ترکیبات آن (یومین؛ یومئذ؛ أیام) جمعا ۴۷۵ بار در قرآن کریم به کار رفته است؛ که جالب اینجاست که کاربردهای این کلمه به صورت مفرد و غیرمتصل به کلمه دیگر (یعنی صرفا به صورت «یوم» و «الیوم»؛ نه «ایام» و «بیوم» «یومکم» و ...) ۳۶۵ بار در قرآن کریم آمده است که معادل روزهای یک سال است. @yekaye