eitaa logo
یک آیه در روز
1.9هزار دنبال‌کننده
114 عکس
8 ویدیو
24 فایل
به عنوان یک مسلمان، لازم نیست که روزی حداقل در یک آیه قرآن تدبر کنیم؟! http://eitaa.com/joinchat/603193344C313f67a507 سایت www.yekaye.ir نویسنده (حسین سوزنچی) @souzanchi @HSouzanchi گزیده مطالب: @yekAaye توضیح درباره کانال https://eitaa.com/yekaye/917
مشاهده در ایتا
دانلود
☀️10) الف. از امام صادق ع روایت شده که رسول الله ص فرمودند: کسی که بمیرد و امام زمانش را نشانسد به مرگ جاهلیت مرده است؛ پس بر شما باد به طاعت؛که همانا شما اصحاب علی ع را دیده‌اید و به امامی اقتدا کرده‌اید که مردم در نشناختنش عذری ندارند؛ ‌همانا کرائم قرآن [= کریم‌های قرآن؛ که مقصود ظاهرا آیات کریم قرآن است] از آن ماست؛‌و ماییم آن جماعتی که خداوند طاعت ما را واجب کرد و انفال و برگزیده پاک اموال* از آن ماست. ✳️* صَفْوُ الْمَال: برگزیده پاک اموال؛ ظاهرا مقصود «خمس» است در مقایسه با «زکات»؛ که اولی سهم اهل بیت است و دومی بر اهل بیت ع حرام است. 📚المحاسن، ج‏1، ص154 عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ عَنْ يَحْيَى الْحَلَبِيِّ عَنْ بَشِيرٍ الدَّهَّانِ قَالَ‏ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: مَنْ مَاتَ وَ هُوَ لَا يَعْرِفُ إِمَامَهُ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً فَعَلَيْكُمْ بِالطَّاعَةِ قَدْ رَأَيْتُمْ أَصْحَابَ عَلِيٍّ وَ أَنْتُمْ تَأْتَمُّونَ بِمَنْ لَا يُعْذَرُ النَّاسُ بِجَهَالَتِهِ لَنَا كَرَائِمُ الْقُرْآنِ وَ نَحْنُ أَقْوَامٌ افْتَرَضَ اللَّهُ طَاعَتَنَا وَ لَنَا الْأَنْفَالُ وَ لَنَا صَفْوُ الْمَال‏. ☀️ب. این روایت با همین سند، از ابتدای سخن خود امام صادق ع در تفسیر عیاشی آمده؛ ‌اما ادامه‌ای هم دارد که در محاسن نیامده بود. حضرت در ادامه و ظاهرا در توضیح اینکه «کرائم القرآن» از آن ماست؛ فرمودند: و نمی‌گویم که من جزء اصحاب غیب هستم [از کسانی هستم که علم غیب دارد] بلکه ما کتاب الله را می‌شناسیم؛‌و کتاب الله همه چیز را در بردارد؛ همانا خداوند به ما تعلیم داد علمی را که به احدی غیر از ما تعلیم نداد؛ و نیز علمی را که به فرشتگانش و پیامبرانش تعلیم داد؛‌پس هرآنچه فرشتگانش و پیامبرانش می‌دانند ما هم می‌دانیم. 📚تفسير العياشي، ج‏1، ص16 و ۴۷؛ المسائل السروية (للمفید)، ص80 عن بشير الدهان قال: سمعت أبا عبد الله ع يقول: إن الله فرض طاعتنا في كتابه فلا يسع الناس جهلا، لنا صفو المال و لنا الأنفال و لنا كرائم القرآن، و لا أقول لكم إنا أصحاب الغيب، و نعلم كتاب الله و كتاب الله يحتمل كل شي‏ء، إن الله أعلمنا علما لا يعلمه أحد غيره، و علما قد أعلمه ملائكته و رسله، فما علمته ملائكته و رسله فنحن نعلمه. @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 1️⃣ «إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَریمٌ» در این آیه می‌فرماید: «قطعا آن بی‌شک قرآنی است کریم». مرجع ضمیرِ «هُ: آن» چیست؟ یعنی چه چیزی «قرآنی کریم» دانسته شده است؟ پاسخ به این سوال در گروی این است که این آیه را جواب قسم بدانیم یا خیر: 🍃الف. اگر این آیه جواب قسم است (الميزان، ج‏19، ص137)؛ آنگاه مرجع ضمیر فوق عبارت است از: 🌱الف.۱. «مطلق آیاتی که بر پیامبر اکرم ص نازل شده است» (مجمع البيان، ج‏9، ص341). ظاهرا این معنا مبتنی بر این تحلیل است که کل آیه 76 (وَ إِنَّهُ لَقَسَمٌ لَوْ تَعْلَمُونَ عَظیمٌ) ‌را جمله معترضه در نظر بگیریم؛ یعنی می‌فرماید «به موقعیتهای نجوم سوگند می‌خورم [یا: ‌آیا به اینها سوگند نخورم] که این آیاتی که بر تو نازل کرده‌ایم قطعا قرآنی است کریم». و این پاسخی است به کفار؛ که آنان این را شعر و سحر ویا کلام خود حضرت محمد ص می‌دانستند و در این آیات سوگند خورده شده که این قرآنی کریم است؛ یعنی متنی است که اولا بر پیامبر خوانده شده (از خودش نیست) و ثانیا کریم (دارای رفعت و علو؛ و نه همچون سحر و شعر ساختگی) است (اقتباس از مفاتيح الغيب، ج‏29، ص428) 🌱الف.۲. «آیات قبلی»؛ که در این صورت می‌تواند: 🌿الف.2.1. خود همین قسم به مواقع نجوم باشد؛ یعنی مراد این باشد که «به موقعیتهای نجوم سوگند می‌خورم که خود همین سوگند قطعا قرآنی است کریم».‌ یا آیات قبل‌تر مثلا: 🌿الف.2.2. «فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظِيمِ» (واقعه/74) یعنی مراد این باشد که «به موقعیتهای نجوم سوگند می‌خورم که همین دستور به تسبیح اسم رب قطعا قرآنی است کریم»؛ 🌿الف.2.3. مجموع آیات 57 تا ۷۳، که در مقام محاجه با منکران و تذکر دادن به قیامت است؛ یعنی این گونه تذکر دادن، قرآنی کریم است؛ 🌿الف2.4. ... 🌱الف.۳. «حقیقت باطنی قرآن» که بر پیامبر نشان داده شده، به قرینه آیات بعد که می‌فرماید «‌في‏ كِتابٍ مَكْنُونٍ؛ لا يَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ؛ تَنْزيلٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمينَ: ‌در کتابی نهان؛ که جز پاک‌شدگان آن را مس نکنند؛ نازل شده‌ای از جانب پروردگار جهانها» (واقعه/78-80)؛ یعنی مراد این باشد که «به موقعیتهای نجوم سوگند می‌خورم که این حقیقت ملکوتی‌ای که به تو نشان دادم که در کتابی نهان است و جز پاکان آن را مس نکنند و از جانب پروردگارت نازل می‌شود قطعا قرآنی است کریم» 🌱الف.۴. ... 🍃ب. اگر این آیه جواب قسم نباشد (همانند آیات «وَ الْفَجْرِ؛ وَ لَيالٍ عَشْرٍ؛ وَ الشَّفْعِ وَ الْوَتْرِ؛ وَ اللَّيْلِ إِذا يَسْرِ؛ هَلْ في‏ ذلِكَ قَسَمٌ لِذي حِجْر» (فجر/۱-۵) ‌که خود سوگندها زمینه تفکر است و جواب قسم محذوف است)؛ آنگاه مرجع ضمیر فوق عبارت است از: 🌱ب.۱. «قسم به مواقع نجوم»؛ بر این اساس که مرجع ضمیرِ «إِنَّهُ» در این آیه همان مرجع ضمیرِ «إِنَّهُ» در آیه قبل باشد؛ یعنی آیه ۷۶ جمله معترضه نباشد (قول ابن عطیه، به نقل از البحر المحيط، ج‏10، ص92 ) در این صورت «آن» همان «قسم به مواقع نجوم» است؛‌ یعنی می‌فرماید «قسم به مواقع نجوم، که این قسم، قسمی عظیم است؛ و این قسم، قرآنی کریم (مطلب قرائت‌شده‌ای کریمانه) است. 🌱ب.۲. «مواقع نجوم»؛ با این توضیح که در دو آیه قبل فرمود: «فَلا أُقْسِمُ بِمَواقِعِ النُّجُومِ؛ وَ إِنَّهُ لَقَسَمٌ لَوْ تَعْلَمُونَ عَظیمٌ؛ اما نه سوگند به موقعیت‌های ستارگان؛ و بی‌تردید آن سوگندی است که – اگر بدانید – عظیم است.» و اکنون «إنه» اشاره به همان چیزی است که بدان قسم خورده شده است (اقتباس از مجمع البيان، ج‏9، ص341 ). ظاهرا این معنا مبتنی بر این تحلیل است که کل آیه 76 (وَ إِنَّهُ لَقَسَمٌ لَوْ تَعْلَمُونَ عَظیمٌ) ‌را جمله معترضه در نظر بگیریم؛ یعنی می‌فرماید «سوگند به مواقع نجوم ... که قطعا آن مواقع نجوم که بدان سوگند خوردم قرآنی است کریم». 🌱ب.۳. خود «نجوم»؛ شبیه تحلیل فوق، با این توضیح که می‌فرماید «سوگند به مواقع نجوم ... که قطعا آن نجومی که در سوگند من ذکر شد قرآنی است کریم». 💠تبصره بر دو تحلیل اخیر ممکن است خرده گرفته شود که در صورتی که «مواقع» یا «نجوم» مد نظر بود باید ضمیر مونث یا جمع می‌آمد؛ در حالی که ضمیر مفرد مذکر آمده است. شاید بتوان چنین پاسخ داد که در این گونه اشاره‌ها و ارجاع‌ها، وقتی امور متکثر به عنوان امری یکپارچه مورد ارجاع و اشاره قرار گیرد بتوان با ضمیر مفرد مذکر بدان اشاره کرد؛‌ یعنی گویی فرموده باشد «هذا الذی اقسمت به»؛‌ چنانکه شبیه این در مورد «شمس»‌ هست که با ضمیر مذکر بدان ارجاع داده شده است: «فَلَمَّا رَأَى الشَّمْسَ بازِغَةً قالَ هذا رَبِّي هذا أَكْبَر» (انعام/۷۸) که در اینجا مقصود «هذا الذی نراه» می باشد. @yekaye
. 2️⃣ «إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَریمٌ» در این آیه قرآن به وصف «کریم» متصف شده است؛ ▪️در نکات ادبی اشاره شد که با توجه به اینکه وصف کریم برای «قرآن» ‌به صورت نکره – نه معرفه- آمده است معلوم می‌شود که در این آیه «قرآن» نه به عنوان اسم خاص، بلکه از این حیث وصف قرآنیت (یعنی مثلا اینکه یک متن خواندنی و خوانده شده بر پیامبرص است) مورد توجه قرار گرفته است. ▪️همچنین اشاره شد که ماده «کرم»، در اصل به معنای «بزرگواری» (شرافت در ذات شخص) و «بزرگ‌منشی» (شرافت در اعمال و رفتار) می‌باشد؛ و کلمه «کریم» در جایی به کار می‌رود که این بزرگواری و بزرگمنشی ظهور و بروز هم داشته باشد. اکنون چرا قرآن کریم خوانده شده است؟ 🍃الف. چون قرآن شأنش این است که با ادله‌ای که انسان را به سعادت رهنمون می‌شود و با تلاوت و عمل به مفاد آن خیر فراوان به انسان عطا کند پس به نحو حقیقت – نه مجاز - «کریم» خوانده شده است. (مجمع البيان، ج‏9، ص340-341 ) 🍃ب. چون نزد خداوند کریم (ارجمند و ارزشمند) بوده و خداوند آن را اکرام کرده و بزرگ شمرده است؛ زیرا کلام اوست (مقاتل، به نقل از مجمع البيان، ج‏9، ص341 ) در واقع خداوندی که قرآن را فروفرستاده، خودش پروردگاری کریم (يا أَيُّهَا الْإِنْسانُ ما غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَريمِ؛ انفطار/6) و بلکه اکرم است (اقْرَأْ وَ رَبُّكَ الْأَكْرَمُ؛ علق/3) که وجه و اسمش هم اهل اکرام است: «وَ يَبْقى‏ وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الْجَلالِ وَ الْإِكْرامِ» (الرحمن/27) «تَبارَكَ اسْمُ رَبِّكَ ذِي الْجَلالِ وَ الْإِكْرامِ» (الرحمن/78) و انسان را به نحو خاص مورد اکرام قرار داد: «وَ لَقَدْ كَرَّمْنا بَني‏ آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّيِّباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلى‏ كَثيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضيلاً» (اسراء/70) تا حدی که او را مسجود فرشتگان نمود و ابلیس را به خاطر همین سجده نکردن بر انسان از درگاه خود راند و شیطان از این اندازه کرامت کردن انسان عصبانی شد: «قالَ أَ رَأَيْتَكَ هذَا الَّذي كَرَّمْتَ عَلَيَّ لَئِنْ أَخَّرْتَنِ إِلى‏ يَوْمِ الْقِيامَةِ لَأَحْتَنِكَنَّ ذُرِّيَّتَهُ إِلاَّ قَليلاً» (اسراء/62). چنین پروردگاری کلامش را از مصدر و عرشی کریم (رَبُّ الْعَرْشِ الْكَريمِ؛ مومنون/116) و توسط فرشته و پیام‌آوری کریم (إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ كَريمٍ؛ حاقه/40؛‌تکویر/۱۹) بلکه در صحیفه‌هایی مکرم و توسط فرشتگانی کریم (في‏ صُحُفٍ مُكَرَّمَةٍ؛ مَّرْفُوعَةٍ مُّطَهَّرَةِ؛ بِأَيْدِى سَفَرَةٍ؛ كِرامٍ بَرَرَةٍ؛ عبس/16) فروفرستاده است. طبیعی است که چنین قرآنی سراسر کریم و مملو از کرامت باشد. 🍃ج. چون کلام رب العزة است پس امری کریم و بزرگمنشانه است زیرا هم محفوظ از هرگونه تغییر و تبدیل است و هم معجزه است و هم مشتمل بر احکام و مواعظ است؛ و هر امر باجلالت و مهمی کریم محسوب می‌شود (به نقل از مجمع البيان، ج‏9، ص341 ). 🍃د. هر کلامی زیاد خوانده و تکراری شود در چشم و گوش مخاطب ارزش خود را از دست می‌دهد؛ لذا توصیف مطلبی که معروفترین ویژگی‌اش «خواندنی بودنش» است به کریم از این بابت است که نشان دهد که با اینکه این یک متنی است که قرار است زیاد خوانده شود اما این خواندن و تلاوت مکرر اصلا موجب تنزل و عادی شدن آن نمی‌شود بلکه همچنان کرامت و ارجمندی‌اش باقی می‌ماند (مفاتيح الغيب، ج‏29، ص429 ). 🍃ه. ... 👇ادامه مطلب👇 @yekaye
📝تکمله‌ای برای تدبر ۲ برخی مفسران چون این تعبیر «کریم» به صورت مطلق و بدون هرگونه قیدی آمده است، این کریم بودن قرآن را ناظر به همه وجوه فوق دانسته و توضیح داده‌اند که قرآن هم نزد خداوند کریم و عزیز است؛ هم خودش به خودی خود کریم و دارای صفات ارجمندانه است؛ و هم از جهت نفعی که به مردم می‌رساند و آنان را به سعادت دنیا و آخرت رهنمون می‌شود کریمانه است. (الميزان، ج‏19، ص137) در واقع، کلمه «کریم»‌ وقتی به صورت مطلق می‌آید جامع صفات مدح است و به چیزی گفته می‌شود که هم اصل و ریشه‌اش بزرگمنشانه و ارجمند باشد (وگرنه می‌گویند «کریم فی نفسه» [= کریم بالفعل]) و هم بروز و تجلیات بالفعل آن چنین باشد (وگرنه می‌گویند «کریم الاصل»؛‌یعنی فقط اصل و اساسش کریمانه است و بالفعل معلوم نیست که چنان باشد) و هم صفت بخشندگی در آن ظهور و بروز داشته باشد (از این رو به حتی به زاهد ویا عالمی که ولو به جهت تنگدستی، اهل بذل و بخشش نباشد، کریم نمی‌گویند)؛ و قرآن اتفاقا هم به لحاظ اصل و ریشه‌اش (که صادر شده از مقام ربوبی است) کریم است؛ هم به لحاظ ظهور و تجلیاتش (از فصاحت و بلاغتش گرفته، که در اوج بزرگی و عظمت است تا معارف و محتویاتش)؛‌ و هم به لحاظ خیررسانی‌اش، چنانکه هم فقیه از آن استفاده می‌کند، هم حکیم، هم ادیب، هم ...؛ و عوام هم که از معارفش بهره چندانی نبرند بقدری الفاظش به آنان استفاده می‌رساند که برحتی متن آن را حفظ می‌شوند (که در غیر قرآن بسیار نادر است که شخصی کتابی را حفظ کند و خود کلماتش را بدون مشابه‌سازی ادا نماید) (مفاتيح الغيب، ج‏29، ص429) @yekaye
. 3️⃣ «إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَریمٌ» در نکات ادبی اشاره شد که کلمه قرآن در این آیه اسم خاص نیست؛ و معنایش «امر خوانده شده» می‌باشد. با توجه به اینکه این سخن در مقابل کافران است و آنان در اینکه این یک متن خواندنی است بحثی نداشتند، بیان اینکه «این قرآن است» چه فایده‌ای دارد؟ 🍃الف. آنچه خبر داده شده این است که «إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَریمٌ» نه صرف اینکه «إِنَّهُ لَقُرْآنٌ»؛ و آنان منکر این بودند که این سخنی کریمانه و متعالی باشد؛‌و از این جهت ردی بر آنان است. (مفاتيح الغيب، ج‏29، ص428 ) 🍃ب. آنان می‌گفتند که این کلام ساخته و پرداخته پیامبر است؛ در حالی که پیامبر ص می‌فرمود که اینها سخن من نیست بلکه من اینها را از فرشته وحی می‌شنوم و بر شما می‌خوانم؛ و فرق است بین انشاء کلام و خواندن کلام؛‌پس همین که بفرماید این یک متن خوانده شده است؛ دلالت دارد که از جانب خود رسول الله نیست و ‌ردی است بر کلام آنها (مفاتيح الغيب، ج‏29، ص429 ) 🍃ج. ... @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
با توجه به اینکه این آیات ناظر به حقیقت قرآن است به نظرم رسید بحث لغوی قدیمی‌ای که درباره کلمات قرآن و کریم قبلا انجام داده بودم و در آیه قبل بدانها اشاره کردم بحثهای ناقصی است و تصمیم گرفتم قبل از اینکه این آیه را وارد شوم آن بحثها را تکمیل کنم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹لقُرْآنٌ ▫️ماده «قرء» بسیار نزدیک است به ماده «قری» [یا «قرو»] - که بر «جمع و اجتماع» دلالت می‌کند، چنانکه کلمه «قریة» به معنای محلی است که عده‌ای از انسانها در آن جمع شده باشند؛ و درباره آن قبلا در جلسه ۱۷۲ http://yekaye.ir/al-baqarah-002-259/ بحث شد -؛ ▪️تا حدی که برخی از اهل لغت، در عین اذعان به تفاوت این دو ماده از این حیث که یکی به حرف عله ختم می‌شود و دیگری به همزه، اما بر این باورند که معنای این دو ماده مساوی است و ماده «قرء» نیز بر «جمع و اجتماع» دلالت دارد؛ و حتی کلمات ناظر به این دو را در یکجا بحث کرده‌اند؛ در همین راستا گفته‌اند که به «ایام حیض» زنان هم «قُرء» گفته می‌شود به خاطر اینکه خون در رحم آنها جمع می‌شود؛ و یا «قرآن» را به خاطر اینکه جامع احکام و قصص است چنین نامیده‌اند (معجم المقاييس اللغة، ج‏5، ص78-80 )؛ ▪️و شاید بتوان راغب اصفهانی را هم موید این موضع دانست؛ زیرا که وی از سویی در بحث از ماده «قری» معنای محوری آن را همین جمع کردن معرفی کرده، و از سوی دیگر در بحث از ماده «قرء» بر این باور است که «قرائت» هم نوعی جمع کردن است از این جهت که عبارت است از اینکه حروف و کلمات را همراه با هم ادا کردن، لذا به عمل کسی که فقط یک حرف را ادا کند، «قرائت» نمی‌گویند؛ وی کاربرد کلمه «قُرء» در خصوص ایام حیض (جمع آن: «قروء») هم بدین جهت دانسته که این کلمه جامع بین طهر و حیضِ پس از آن است؛ در واقع، وی بر این باور است که این کلمه صرفا به معنای «حیض» ویا «طهر» نیست؛ زیرا نه به زن حائضی که خون و نقاسش ادامه داشته باشد «ذات قرء» می‌گویند و نه به زن پاکی که اثری از خون نبیند؛ ‌بلکه اسمی است برای دخول در حیض از حالت پاکی؛ چنانکه در تنها آیه‌ای که این ماده در این معنا به کار رفته، یعنی آیه «وَ الْمُطَلَّقاتُ يَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ ثَلاثَةَ قُرُوءٍ» (بقرة/228) یعنی سه بار داخل شدن از پاکی به حیض؛ و البته به همین جهت که حالت بینابی دارد برای هر دو حالت حیض و طهر به کار می‌رود مثلا اینکه در حدیث است «اقْعُدِي عَنْ الصَّلَاةِ أَيَّامَ أَقْرَائِكِ» یعنی در ایام حیض نماز نخوان (مفردات ألفاظ القرآن، ص668-669 ) ▪️در مقابل برخی از اهل لغت، بر تفاوت ظریفی بین معنای ماده «قرء» با «قری» [و «قرو»] اشاره کرده‌اند مثلا حسن جبل در عین حال که معنای «جمع شدن» را در هر دو مشترک می‌داند اما بر این باور است که معنای محوری «قری» «جمع شدن چیزی است که شأن آن حرکت کردن با جسم در یک مکان معین است» ؛ اما «قرء» را «جمع شدن چیزی (مایع یا متحرک) در باطن یا مکانی تا زمانی که پخش شود ویا از آن مکان خارج شود» دانسته است؛ و قرائت را هم حفظ امر خوانده شده یا جمع کردن آن در دل قلمداد کرده تا حدی که تعبیر «اقراء» در آیه «سَنُقْرِئُكَ فَلا تَنْسى»‏ (اعلی/6) را به معنای جمع و حفظ کردن در دل پیامبر دانسته است [برخلاف اغلب اهل لغت و مفسران که «اقراء» را متعدیِ «قرأ»، و به معنای «خواندن متن و یا شعری بر کسی به قصد تعلیم قرائت آن بر وی» می‌دانند] و و بر این باور است که قرائت (خواندن) کتاب هم در جایی است که چشم علامات را می‌بیند و در دل به معانی آنها پی می‌برد و آن معانی را در دل جمع و احضار می‌کند؛ و بعدا و به همین مناسبت این تلفظ کردن آنچه در دل حفظ شده و القای لفظی آن «قرائت» نامیده شده است. (المعجم الإشتقاقي المؤصل لألفاظ القرآن الكريم، ص۱۷۵۷-۱۷۵۹) ▪️و برخی از اهل لغت، بر تفاوت جدی بین معنای سه ماده «قرء» و «قری» و «قرو» تاکید دارند؛ چنانکه مرحوم مصطفوی بر این باور است که اگرچه «قری» به معنای «جمع شدنی همراه با نوعی تشکل و انتظام» می‌باشد و «قریة» هم از همین ماده است؛ اما دو ماده دیگر با آن متفاوتند: «قرو» را هم به معنای «قصد همراه با اقدام و عمل» دانسته، که البته در قرآن کریم به کار نرفته است (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏9، ص252-253 ) و معنای اصلی ماده «قرء» را متناسب با همان معنای کلمه «قرائت» (فهم و ضبط معانی مکتوب با چشم) دانسته و سعی کرده‌ که معانی‌ای همچون «قُرء» (ایام حیض) را نیز به این معنا برگرداند (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏9، ص219-220 ) و بقدری بر تفاوت این سه ماده اصرار دارد که برای کلماتی مانند «استقراء» بر اساس اینکه ریشه‌اش هریک از این سه ماده باشد، معنای متفاوتی در نظر گرفته ‌است (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏9، ص253) . @yekaye 👇ادامه مطلب👇
ماده «قرء» و کلمات مشابه 🔸از کلماتی که به «قرائت» نزدیک است و اتفاقا در خصوص قرآن هم کاربرد دارد کلمه «تلاوت» است که قبلا در بحث از ماده «تلو» (جلسه ۷۲۹ https://yekaye.ir/al-fater-35-29/) اشاره شد که این ماده در اصل بر «تبعیت کردن» و «پشت سر هم آمدن» دلالت دارد، و به همین مناسبت برخی گفته اند وجه تسمیه قرائت قرآن به تلاوت این است که آیه ای بعد از آیه دیگر خوانده و تفاوت تلاوت و قرائت را در این دانسته‌اند که قرائت بر خواندن یک کلمه هم اطلاق می‌شود اما در مورد تلاوت، چون پیاپی بودن شرط است، حتما باید دو کلمه یا بیشتر در کار باشد (مثلا می‌گویند اسم فلانی را بخوان، اما نمی‌گویند اسم فلانی را تلاوت کن» (الفروق في اللغة، ص18 ). @yekaye 👇ادامه بحث درباره کلمه «قرآن»👇
🔹بحثی درباره کلمه «قرآن» ▪️عموما کلمه «قرآن» را از ماده «قرأ» دانسته‌اند- هرچند که به شافعی نسبت داده شده که وی اصل این کلمه را «قران» (بدون همزه) دانسته که از ماده «قرن» است؛ و برخی در این انتساب مناقشه کرده و این را موضع استاد شافعی در قرائت (به نام اسماعیل بن قسطنطین) دانسته‌اند (ر.ک: المعجم الإشتقاقي المؤصل لألفاظ القرآن الكريم، ص۱۷60) هرچند با توجه به اینکه خود این کلمه در قرائت اهل مکه (ابن کثیر) که از قرائات سبعه متواتر از پیامبر است به صورت «قران» روایت شده است، نمی‌توان این دیدگاه را یکسره کنار گذاشت. البته اساسا برخی از اهل لغت مانند زمخشری بر این باورند که نه‌تنها ماده‌های «قرأ» و «قری» [یا «قرو»] بلکه دو ماده «قرن» و «قرش» نیز همگی در معنای «جمع» مشترکند (الفائق فی غریب الحدیث، ج‏3، ص83 ) هرچند در 31 کتاب لغت معروف از زمان خلیل تاکنون کسی یافت نشد که کلمه اصطلاحی «قرآن» (ولو با تلفظ «قران») را ذیل ماده «قرن» بحث کند . 🔸 اکنون بنا بر اینکه اصل این کلمه از ماده «قرأ» باشد درباره اینکه خود این کلمه به چه معناست: ▪️خلیل آن را به معنای اسم مفعول (مقروء: خوانده شده) دانسته‌ است (كتاب العين، ج‏5، ص205 )؛ ▪️راغب با تاکید بر معنای «جمع شدن» آن را مصدر (مانند رجحان) معرفی کرده و آیات «إِنَّ عَلَيْنا جَمْعَهُ وَ قُرْآنَهُ؛ فَإِذا قَرَأْناهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ‏» (قيامة/17-18) را شاهد بر مدعای خود آورده و پس از اشاره به اینکه این کلمه در خصوص کتاب آسمانی پیامبر اکرم ص به عنوان اسم عَلَم درآمده، شبیه تورات برای حضرت موسی و انجیل برای حضرت عیسی؛ از برخی از اهل نظر نقل کرده که چه‌بسا وجه تسمیه قرآن کریم به این کلمه این باشد که جامع ثمرات همه کتب آسمانی و بلکه جامع همه علوم است؛ چنانکه خداوند خودش آن را «تَفْصِيلَ كُلِّ شَيْ‏ءٍ» (يوسف/111) و «تِبْياناً لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ» (نحل/89) معرفی کرده است. ▪️البته برخی گویی بین این دو قول جمع کرده و گفته‌اند که «قرآن» مصدر است در معنای مفعولی (معادل مقروء: خوانده شده) به کار رفته است، چنانکه در آیه «وَ لَوْ أَنَّ قُرْآناً سُيِّرَتْ بِهِ الْجِبالُ» (رعد/31) ‌ظهور در این معنا دارد؛ و علاوه بر آن می‌تواند خودش اسم باشد برای چیزی که خوانده می‌شود شبیه «قربان» (در فارسی: قربانی) که به چیزی اطلاق می‌گردد که مایه تقرب قرار می‌گیرد. (مفاتيح الغيب، ج‏29، ص428 ) ▪️مرحوم مصطفوی نیز کلمه «قرآن»‌ را مصدر می‌داند اما برخلاف راغب، بر معنای «قرائت» و خواندن تاکید دارد؛ و می‌گوید وجه تسمیه کتاب آسمانی پیامبر اکرم ص به قرآن این است که کتابی است که هم خداوند آن را قرائت کرده: «فَإِذا قَرَأْناهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ‏» (قيامة/18) هم پیامبر: «وَ قُرْآناً فَرَقْناهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَى النَّاسِ عَلى‏ مُكْثٍ» (اسراء/۱۰۶) و هم مردم: «فَاقْرَؤُا ما تَيَسَّرَ مِنَ الْقُرْآن» (مزمل/۲۰) و کتاب دیگری نیست که چنین خصوصیاتی داشته باشد (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏9، ص221 ) ▫️و اگر اشکال شود که این ویژگی برای تمام کتب آسمانی برقرار است، می‌توان پاسخ داد که احتمالا منظور ایشان در خصوص مردم، رواج قرائت قران در توده‌های مردم است (که در کتب آسمانی قبلی چنین رویه‌ای نبوده؛ و صرفا خواندن آن کتابها در میان علمای آن دین رایج بوده؛ از این روست که تحریف آنها ممکن می‌بوده است؛ برخلاف قرآن که از همان ابتدا تمام مردم اهتمام به قرائت روزانه و اصطلاحا ختم قرآن داشتند) ▫️ و در خصوص قرائت توسط خداوند هم شاید پاسخ آن در گروی نکته‌ای باشد که در ادامه توضیح می‌دهند و آن این است که قرآن کریم تنها کتابی است که نه‌تنها تمام معانی آن بلکه تمام الفاظ آن نیز مستقیما از جانب خداوند است (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏9، ص222-224 ) و هیچکس دیگری حتی فرشته وحی در این زمینه دخالتی نداشته؛ ‌برخلاف اغلب وحی‌های آسمانی که صرفا معنا به پیامبر مربوطه القا می‌شده و لفظ آن به زبان قوم مربوطه از جانب خداوند نبوده است (چنانکه در احادیث آمده است که اصل وحی بر همه پیامبران به عربی نازل می‌شد و تنها در گوش نبی به زبان قومش ترجمه می‌شد (علل الشرائع، ج‏1، ص126 ؛ قصص الأنبياء عليهم السلام (للراوندي)، ص278 )؛ و شاید به همین جهت است که قرآن کریم تنها کتاب آسمانی است که خود کتاب معجزه است و مورد تحدی واقع شده است. @yekaye 👇ادامه بحث درباره کلمه «قرآن»👇
ادامه بحث درباره کلمه «قرآن» ▪️با این اوصاف به نظر می‌رسد یکی فلسفه‌های وجه تسمیه این کتاب آسمانی به قرآن گفته‌اند بدین جهت است که تاکید کند که این سخن (حتی الفاظش) از خود پیامبر نیست، بلکه مطلبی است که او می‌خواند (چون فرق است بین انشاء یک سخن، که به خود متکلم منسوب می‌شود؛ و خواندن آن) [قرائت و خواندن تنها در جایی صدق می‌کند که مطلب از قبل آماده و مهیا شده باشد (كتاب العين، ج‏5، ص205 )]؛ ‌هرچند این وجه تسمیه علاوه بر این می‌تواند به خاطر کثرت خواندن شدن این کتاب باشد (مفاتيح الغيب، ج‏29، ص429 )، کثرت خواندنی حتی در نسبت با سایر کتاب‌های آسمانی؛ ‌چرا که هیچ کتاب آسمانی‌ای هم خواندنش برای عموم پیروانش این طور شایع نبوده است؛ و البته احتمالات دیگری هم می‌توان برشمرد. 🔹در مقام جمع‌بندی بین اقوال فوق در خصوص کلمه «قرآن» به نظر می‌رسد که وقتی سراغ کاربردهای قرآن می‌رویم وجهی برای اغلب اقوال فوق وجود دارد؛ در واقع، کلمه «قرآن» در حود قرآن کریم به وجوه مختلف استفاده شده است: 🍃الف. گاهی مشخصا به عنوان اسم علم (اسم خاص) به کار رفته است؛ ‌یعنی همین وحی خاصی که به پیامبر اکرم ص نازل شد و اکنون به صورت یک کتاب در یک مصحف در دست ماست؛ که در این حالت کلمه «قرآن»: 🌱الف.۱. گاه به کل آن اطلاق شده است؛ ‌ مثلا: شَهْرُ رَمَضانَ الَّذي أُنْزِلَ فيهِ الْقُرْآنُ (بقره/185) وَ أُوحِيَ إِلَيَّ هذَا الْقُرْآنُ لِأُنْذِرَكُمْ بِهِ وَ مَنْ بَلَغَ (انعام/19) وَعْداً عَلَيْهِ حَقًّا فِي التَّوْراةِ وَ الْإِنْجيلِ وَ الْقُرْآنِ (توبه/111) ما أَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقى‏ (طه/2) وَ قالَ الرَّسُولُ يا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً (فرقان/30) 🌱الف.۲. گاه به هر قسمتی از آن، اطلاق شده است؛ ‌ مثلا: وَ إِنْ تَسْئَلُوا عَنْها حينَ يُنَزَّلُ الْقُرْآنُ تُبْدَ لَكُمْ عَفَا اللَّهُ عَنْها (مائده/101) وَ إِذا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَ أَنْصِتُوا لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ (اعراف/204) فَإِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطانِ الرَّجيمِ (نحل/98) 🍃ب. گاه از حیث وصف قرآنیت (یعنی مثلا اینکه یک متن خواندنی و خوانده شده بر پیامبرص است) مورد توجه قرار گرفته است؛ که این می‌تواند: 🌱ب.۱. ناظر به همین قرآن باشد، اما نه به عنوان اسم خاص، بلکه حیث وصف قرآنیت آن؛ مثلا: «وَ ما عَلَّمْناهُ الشِّعْرَ وَ ما يَنْبَغي‏ لَهُ إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِكْرٌ وَ قُرْآنٌ مُبينٌ» (یس/69) «إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَريمٌ» (واقعه/77) «بَلْ هُوَ قُرْآنٌ مَجيدٌ» (بروج/ 🌱ب.۲. از جهتِ مشابهت آن با همین قرآن موجود باشد؛ مانند: قالَ الَّذينَ لا يَرْجُونَ لِقاءَنَا ائْتِ بِقُرْآنٍ غَيْرِ هذا أَوْ بَدِّلْهُ (یونس/۱۵) وَ لَوْ جَعَلْناهُ قُرْآناً أَعْجَمِيًّا لَقالُوا لَوْ لا فُصِّلَتْ آياتُهُ ءَ أَعْجَمِيٌّ وَ عَرَبِيٌّ (فصلت/۴۴) 🍃ج. گاه از حیث معنای مصدری این کلمه (خواه در معنای جمع کردن باشد یا خواندن) مورد توجه قرار گرفته است؛ مثلا: إِنَّ عَلَيْنا جَمْعَهُ وَ قُرْآنَهُ؛ فَإِذا قَرَأْناهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ (قیامة/۱۷-18) كِتابٌ فُصِّلَتْ آياتُهُ قُرْآناً عَرَبِيًّا لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ (فصلت/3) 🍃د. گاه از حیث معنای مفعولی این کلمه (امر خوانده شده) مورد توجه قرار گرفته است؛ مثلا: «وَ لَوْ أَنَّ قُرْآناً سُيِّرَتْ بِهِ الْجِبالُ» (رعد/31) 🍃ه. گاه از حیث معنای لغوی آن (همین معانی مصدری یا مفعولی)، به نحوی که دلالتی بر قرآن اصطلاحی نداشته باشد مورد توجه قرار گرفته است؛ مثلا: أَقِمِ الصَّلاةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِلى‏ غَسَقِ اللَّيْلِ وَ قُرْآنَ الْفَجْرِ إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ كانَ مَشْهُوداً (اسراء/78) 🔸لازم به ذکر است که از کلماتی که در معنای اصطلاحی قرآن به کار رفته کلمه «فرقان» است که تفاوت «قرآن» با «فرقان» - با اینکه هر دو از اسمهای این کتاب آسمانی‌اند – را در این دانسته‌اند که «قرآن» ناظر به جمع بودن مطالب در کنار هم است؛ اما «فرقان» ناظر به اینکه بین حق و باطل جدایی می‌افکند. (الفروق في اللغة، ص49 ) 📿 ماده «قرأ» و مشتقات آن ۸۸ بار در قرآن کریم به کار رفته است که از این تعداد ۷۰ بار آن کلمه «قرآن» (اعم از مواردی که در معنای اصطلاحی قرآن بوده یا نبوده) است. @yekaye
. 4️⃣ «إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَریمٌ» 📖 از منظر خود غالبا بهترین معرفی‌ از یک کتاب معرفی‌ای است که توسط نویسنده خود آن کتاب و در خود آن کتاب انجام شود؛ و اگر در خصوص برخی از کتب بتوان گفت که لسان نویسنده آن قاصر و یا تبحر او در زمینه معرفی کم است و دیگری‌ای که کاملا مقصود او را دریافته چه‌بسا بتواند معرفی بهتری از آن کتاب به عمل آورد، قطعا در خصوص قرآن کریم این سخن جایی نخواهد داشت؛ 💢و اگر قرآن کلام خود خداست – که هست – پس معرفی‌ای که در این کتاب از خود شده، عالی‌ترین و دقیق‌ترین معرفی ممکن از قرآن است. آن مقدار که مورد اذعان عموم مفسران است این است که در خود قرآن کریم با چهار اسم «قرآن» ، «کتاب» ، «ذکر» و «فرقان» از قرآن یاد شده و بدین منظور 🔹در گام اول تمامی کاربردهای کلمات «قرآن» و «کتاب» و «فرقان» ، «ذکر» (به اضافه ذکری و تذکرة) و تمام مواردی که ماده «نزل» در قرآن به کار رفته بود گردآوری شد و از آنجا که در این میان آیاتی هست که یکی از این کلمات به کار رفته ولی ظهور اولیه‌اش ناظر به مرتبه لوح محفوظ ویا نامه اعمال انسانها در قیامت است؛ که اینها در تحلیل ابتدایی به عنوان امری متمایز از قرآنی که ما می‌شناسیم کنار گذاشته شد؛ هرچند در پایان بحث به نسبت محتملی که بین اینها و قرآن کریم هست اشاره خواهد شد. همچنین برخی‌جاها سخن از قرآن است اما صرفا اشاره است به اینکه فلان مطلب در قرآن آمده است که این گونه موارد را هم کنار گذاشته‌ایم؛ مثلا: وَ قَدْ نَزَّلَ عَلَيْكُمْ فِي الْكِتابِ أَنْ إِذا سَمِعْتُمْ آياتِ اللَّهِ يُكْفَرُ بِها وَ يُسْتَهْزَأُ بِها فَلا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتَّى يَخُوضُوا في‏ حَديثٍ غَيْرِهِ إِنَّكُمْ إِذاً مِثْلُهُمْ إِنَّ اللَّهَ جامِعُ الْمُنافِقينَ وَ الْكافِرينَ في‏ جَهَنَّمَ جَميعاً (نساء/140) 👇ادامه مطلب👇 @yekaye
فراز دوم از تدبر ۴ : از منظر خود در گام دوم سراغ تمامی آنچه به عنوان اسم یا صفت قرآن نزد مفسران مطرح شده است رفتیم. در دایرة المعارف ویکی فقه در مدخل «نام‌های قرآن» 55 اسم (مشتمل بر۴ اسم فوق) برای قرآن برشمرده شده است که اگرچه اینها به عنوان اسم قرآن معروف نیستند، اما در واقع کلماتی است که در وصف و معرفی قرآن از آنها استفاده شده که از این تعداد 50 مورد آنها که از نظر گردآورندگان بوضوح ناظر به قرآن است به ترتیب حروف الفبا عبارتند از: 1. امر (ذلِكَ أَمْرُ اللَّهِ أَنزَلَهُ إِلَيْكم‏؛طلاق/۵) 2. ایمان (إِنَّنَا سَمِعْنَا مُنَادِيًا يُنَادِى لِلْايمَنِ أَنْ ءَامِنُواْ بِرَبِّكُمْ فآمَنَّا؛ آل‌عمران/۱۹۳) 3. بشری (وَ نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ .... هُدىً وَ رَحْمَةً وَ بُشْرى‏ لِلْمُسْلِمينَ؛ نحل/89) 4. بشیر (كتاب فصلت آياته قرآنا عربيا لقوم يعلمون بشيرا و نذيرا؛ فصلت/۳-4) 5. بصائر (هذا بَصائِرُ لِلنَّاسِ، جاثیه/20) 6. بلاغ (هذا بلاغ للناس؛ ابراهیم/۵۲) 7. بیان (هذا بيان للناس؛ آل‌عمران/۱۳۸) 8. تبیان (وَ نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْ‏ء؛ نحل/۸۹) 9. تذکره (مَا أَنزَلْنَا عَلَيْكَ الْقُرْءَانَ لِتَشْقَى؛ إِلَّا تَذْكِرَةً لِّمَن يخْشىَ‏؛ طه/3) 10. تنزیل (و انه لتنزيل رب العالمين، اسراء/192) 11. حبل الله (و اعتصموا بحبل الله جميعا؛ آل‌عمران/۱۰3) 12. حدیث (فلعلك باخع نفسك على آثارهم ان لم يؤمنوا بهذا الحديث اسفا، كهف/6) 13. حق [الیقین] (إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ كَرِيمٍ ... وَ إِنَّهُ لَحَقُّ الْيَقِينِ؛ حاقه/40-۵۱) 14. حکم (وكذلك انزلناه حكما عربيا؛ رعد/۳۷) 15. حکمت (و اذكرن ما يتلى في بيوتكن من آيات الله والحكمة؛ احزاب/۳۴) 16. حکیم (ذلك نتلوه عليك من الآيات والذكر الحكيم؛ آل‌عمران/۵۸) 17. ذکر (وَ هذا ذِكْرٌ مُبارَكٌ أَنْزَلْناهُ أَ فَأَنْتُمْ لَهُ مُنْكِرُونَ؛ أنبياء/50) 18. ذکری (و جاءك في هذه الحق و موعظة و ذكرى للمؤمنين، هود/۱۲۰) 19. رحمت (وَ نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ وَ هُدىً وَ رَحْمَةً وَ بُشْرى‏ لِلْمُسْلِمينَ؛ نحل/89) 20. روح (و كذلك اوحينا اليك روحا من امرنا؛ شوری/۵۲) 21. شفاء (وَ لَوْ جَعَلْنَاهُ قُرْءَانًا أَعجَمِيًّا لَّقَالُواْ لَوْ لَا فُصِّلَتْ ءَايَاتُهُ ءَ اعجَمِىٌّ وَ عَرَبىٌّ قُلْ هُوَ لِلَّذِينَ ءَامَنُواْ هُدًى وَ شِفَاءٌ وَ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ فىِ ءَاذَانِهِمْ وَقْرٌ وَ هُوَ عَلَيْهِمْ عَمی؛ فصلت/۴۴) 22. صراط مستقیم (حمد/۶) 23. عَجَب (انا سمعنا قرآنا عجبا؛ جن/۱) 24. عدل (و تمت كلمة ربك صدقا و عدلا؛ انعام/۱۱۵) 25. عربی (قرآنا عربيا غير ذي عوج لعلهم يتقون؛ زمر/۲۸) 26. عزیز (و انه لكتاب عزيز؛ فصلت/۸۷) 27. عظیم (ولقد آتيناك سبعا من المثاني والقرآن العظيم؛ حجر ۸۷) 28. علم (وَ لَنْ تَرْضى‏ عَنْكَ الْيَهُودُ وَ لاَ النَّصارى‏ حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدى‏ وَ لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْواءَهُمْ بَعْدَ الَّذي جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ ما لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا نَصيرٍ؛ بقره/120) 29. علیّ (و انه في ام الكتاب لدينا لعلي حكيم؛ زخرف/۴) 30. فرقان (تَبارَكَ الَّذي نَزَّلَ الْفُرْقانَ عَلى‏ عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعالَمينَ نَذيراً؛ فرقان/1) 31. فصل (انه لقول فصل؛ طارق/۱۳) 32. قرآن (أُوحِيَ إِلَيَّ هذَا الْقُرْآنُ لِأُنْذِرَكُمْ بِهِ وَ مَنْ بَلَغَ؛ أنعام/19) 33. [أحسن ال‍]‍‍‍قصص (نحن نقص عليك احسن القصص؛ یوسف/۳) 34. قول (ولقد وصلنا لهم القول؛ قصص/۵۱) 35. قیّم (ولم يجعل له عوجا قيما لينذر باسا شديدا؛ کهف/۱-۲) 36. کتاب (إِنَّا أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الْكِتابَ بِالْحَقِّ؛ زمر/2) 37. کریم (انه لقرآن كريم؛ واقعه/۷۷) 38. کلام الله‏ (و ان احد من المشركين استجارك فاجره حتى يسمع كلام الله؛ توبه/۶) 39. مبارک (هذا ذكر مبارك انزلناه؛ انبیاء/۵۰) 40. مبین (تلك آيات الكتاب المبين؛ یوسف/۱) 41. متشابه (الله نزل احسن الحديث كتابا متشابها؛ زمر/۲۳) 42. مجید (ق والقرآن المجيد؛ ق/۱) 43. موعظه (يا ايها الناس قد جائتكم موعظة من ربكم؛ یونس/۵۷) 44. مهیمن (و انزلنا اليك الكتاب بالحق مصدقا لما بين يديه من الكتاب و مهيمنا عليه؛ مائده/۴۸) 45. نبأ (عم يتسائلون عن النبا العظيم؛ نبأ/۱ و ۲) 46. نذیر (كتاب فصلت آياته قرآنا عربيا لقوم يعلمون بشيرا و نذيرا؛ فصلت/۳-4) 47. نور (فَالَّذِينَ ءَامَنُواْ بِهِ ... وَ اتَّبَعُواْ النُّورَ الَّذِى أُنزِلَ مَعَهُ أُوْلَئكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ؛ اعراف/157) 48. نعمت (و اما بنعمة ربك فحدث؛ ضحی/۱۱) ، نور (و اتبعوا النور الذي انزل معه؛ اعراف/۱۵۷) 49. وحی (انما انذركم بالوحي؛ انبیاء/۴۵) 50. هدی (ذلك الكتاب لاريب فيه هدى للمتقين؛ بقره/۲) 👇ادامه مطلب👇 @yekaye
ادامه فراز دوم و 5 مورد آنها می تواند محل مناقشه باشد که عبارتند از: 51. سراج؛ و 52. منیر (إِنَّا أَرْسَلْنَكَ شَاهِدًا وَ مُبَشِّرًا وَ نَذِيرًا وَ داعِياً إِلَى اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَ سِراجاً مُنيراً؛ احزاب/۴۶) (بنابر اینکه مراد از سراج منیر، قرآن باشد) [درحالی که ظهورش خود پیامبر است؛ البته تعبیر «منیر» درباره کتب آسمانی قبلی آمده است: فَإِنْ كَذَّبُوكَ فَقَدْ كُذِّبَ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِكَ جاؤُ بِالْبَيِّناتِ وَ الزُّبُرِ وَ الْكِتابِ الْمُنيرِ، آل عمران/184؛ وَ إِنْ يُكَذِّبُوكَ فَقَدْ كَذَّبَ الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّناتِ وَ بِالزُّبُرِ وَ بِالْكِتابِ الْمُنيرِ، فاطر/25؛ و تعابیری هست که گویی هرکتاب آسمانی‌ای کتاب منیر است: وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يُجادِلُ فِي اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَ لا هُدىً وَ لا كِتابٍ مُنيرٍ؛ حج/۸ و لقمان/20)] 53. نجوم (فلا اقسم بمواقع النجوم؛ واقعه/۷۵) (بنابر اینکه نجوم به معنای نزول تدریجی قرآن باشد) 54. هادی (سمعنا قرآنا عجبا يهدي الى الرشد فآمنا به؛ جن/۱ و ۲) (در این آیات تعبیر «هادی» به کار برده نشده است و این اسم برگرفته از کلمه یهدی موجود در آیه می‌باشد [و به نظر می‌رسد همان کلمه «هدی» ‌برای این منظور کفایت می‌کرد] 55. عصمت (واعتصموا بحبل الله جميعا ولاتفرقوا؛ آل‌عمران/۱۰۳) (در این آیه تعبیر «عصمت» ذکر نشده است و این اسم برگرفته از کلمه «و اعتصموا» موجود در آیه می‌باشد). @yekaye
فراز سوم از تدبر ۴ : از منظر خود دانشنامه بزرگ اسلامی از فرهنگ نامه علوم قرآن (ج1، ص 826) نقل می‌کند که جمال الدین ابوالفتوح رازی، در مقدمه تفسیر خود ۴۳ نام برای قرآن آورده است و از بدر الدین زرکشی نقل می‌کند که حرالی کتابی در این زمینه نوشته و بیش از نود اسم یا وصف برای قرآن یاد آورشده است. همچنین قاضی ابوالمعالی عزیزی بن عبدالملک نیز ۵۵ نام و عنوان برای قرآن نقل کرده است که ۴۳ نام آن با فهرست ابوالفتوح رازی مشترک است. فیروزآبادی در بصائر ذوی‌التمییز ادعا می‌کند که برای قرآن صد اسم در قرآن کریم آمده و ۹۴ اسم را ذکر می‌کند؛ و سپس در این فرهنگنامه آن عده از اسامی و صفات قرآن را که از کتاب‌های مذکور به دست می‌آید 99 مورد (البته در متن آن ادعا شده که اینها صد اسم است؛ اما کلمه «حبل»‌را دوبار تکرار کرده است؛ یعنی یکبار در شماره 25 و یکبار در شماره ۳۲ آن را آورده است) برمی‌شمرد که همه موارد قبلی در این فهرست آمده؛ و بقیه موارد به ترتیب الفبا به شرح ذیل است: 56. آیات الله (تِلْكَ ءَايَاتُ اللَّهِ نَتْلُوهَا عَلَيْكَ بِالْحَقّ‏؛ بقره/۲۵۲) 57. اَثاره (ائْتُونىِ بِكِتَابٍ مِّن قَبْلِ هَذَا أَوْ أَثَرَةٍ مِّنْ عِلْمٍ إِن كُنتُمْ صَدِقِين؛ احقاف/4) 58. احسن الحدیث: (سوره زمر/23) 59. اِمام (يَوْمَ نَدْعُواْ كُلَّ أُنَاسِ بِإِمَامِهِمْ فَمَنْ أُوتىَ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ فَأُوْلَئكَ يَقْرَءُونَ كِتَابَهُمْ وَ لَا يُظْلَمُونَ فَتِيلا؛ اسراء/71) 60. إنزال (قَدْ جَاءَكُم بُرْهَانٌ مِّن رَّبِّكُمْ وَ أَنزَلْنَا إِلَيْكُمْ نُورًا مُّبِينًا؛ نساء/174) 61. بالغة (وَ لَقَدْ جَاءَهُم مِّنَ الْأَنبَاءِ مَا فِيهِ مُزْدَجَرٌ؛ حِكْمَةُ بَالِغَةٌ فَمَا تُغْنِ النُّذُر؛ قمر/5) 62. برهان (قَدْ جَاءَكُم بُرْهَانٌ مِّن رَّبِّكُمْ وَ أَنزَلْنَا إِلَيْكُمْ نُورًا مُّبِينًا؛ نساء/174) 63. بیّنات (وَ مَا كُنتَ تَتْلُواْ مِن قَبْلِهِ مِن كِتَابٍ وَ لَا تخُطُّهُ بِيَمِينِكَ إِذًا لاَّرْتَابَ الْمُبْطِلُونَ؛ بَلْ هُوَ ءَايَاتُ بَيِّنَاتٌ فىِ صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُواْ الْعِلْمَ وَ مَا يجْحَدُ بِايَاتِنَا إِلَّا الظَّلِمُون؛ عنکبوت/49) 64. بیّنه (أَوْ تَقُولُواْ لَوْ أَنَّا أُنزِلَ عَلَيْنَا الْكِتَابُ لَكُنَّا أَهْدَى‏ مِنهُمْ فَقَدْ جَاءَكُم بَيِّنَةٌ مِّن رَّبِّكُمْ وَ هُدًى وَ رَحْمَةٌ؛ انعام/157) 65. تبصره (أَ فَلَمْ يَنظُرُواْ إِلىَ السَّمَاءِ فَوْقَهُمْ كَيْفَ بَنَيْنَاهَا وَ زَيَّنَّاهَا ... وَ الْأَرْضَ مَدَدْنَاهَا وَ ... تَبْصِرَةً وَ ذِكْرَى‏ لِكلِّ عَبْدٍ مُّنِيب؛ ق/8) 66. تصدیق (وَ مَا كاَنَ هَاذَا الْقُرْءَانُ أَن يُفْترَى‏ مِن دُونِ اللَّهِ وَ لَاكِن تَصْدِيقَ الَّذِى بَينَ يَدَيْهِ وَ تَفْصِيلَ الْكِتَابِ لَا رَيْبَ فِيهِ مِن رَّبِ الْعَالَمِين؛ یونس/37) 67. تفسیر (وَ لَا يَأْتُونَكَ بِمَثَلٍ إِلَّا جِئْنَاكَ بِالْحَقّ‏ وَ أَحْسَنَ تَفْسِيرًا؛ فرقان/33) 68. تفصیل (ما كانَ حَديثاً يُفْتَرى‏ وَ لكِنْ تَصْديقَ الَّذي بَيْنَ يَدَيْهِ وَ تَفْصيلَ كُلِّ شَيْ‏ءٍ وَ هُدىً وَ رَحْمَةً لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ؛ یوسف/111) 69. ثقیل (إِنَّا سَنُلْقِى عَلَيْكَ قَوْلًا ثَقِيلا؛ مزمل/5) 70. حجّة (قُلْ فَلِلّهِ الحُجَّةُ الْبَالِغَةُ فَلَوْ شَاءَ لَهَدَئكُمْ أَجْمَعِين؛ انعام/149) 71. خیر (وَ قِيلَ لِلَّذِينَ اتَّقَوْاْ مَا ذَا أَنزَلَ رَبُّكُمْ قَالُواْ خَيرا؛ نحل/30) 72. رسالة (يَأَيهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ وَ إِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَه؛ مائده/67) 73. صُحُف (في‏ صُحُفٍ مُكَرَّمَةٍ؛ عبس/۱۳) 74. صدق (و تمت كلمة ربك صدقا و عدلا؛ انعام/۱۱۵؛ زمر/33) 75. العروة الوثقی (فَمَن يَكْفُرْ بِالطَّغُوتِ وَ يُؤْمِن بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى‏ لَا انفِصَامَ لَهَا، بقره/256؛ وَ مَن يُسْلِمْ وَجْهَهُ إِلىَ اللَّهِ وَ هُوَ مُحسِنٌ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى‏، لقمان/22) 76. غیب (ذلِكَ مِنْ أَنْباءِ الْغَيْبِ نُوحيهِ إِلَيْكَ، آل عمران/۴۴ و یوسف/۱۰۲؛ وَ يَقُولُونَ لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِنْ رَبِّهِ فَقُلْ إِنَّمَا الْغَيْبُ لِلَّهِ، یونس/۲۰؛ أَمْ عِنْدَهُمُ الْغَيْبُ فَهُمْ يَكْتُبُونَ، طور/41 و ‌قلم/۴۷؛ وَ مَا هُوَ عَلىَ الْغَيْبِ بِضَنِينٍ؛ وَ مَا هُوَ بِقَوْلِ شَيْطَانٍ رَّجِيمٍ؛ تکویر/24-25) 77. فضل (قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَ بِرَحْمَتِهِ فَبِذَالِكَ فَلْيَفْرَحُواْ هُوَ خَيرٌ مِّمَّا يجْمَعُون؛ یونس/58) 👇ادامه مطلب👇 @yekaye
ادامه فراز سوم 78. قسط (وَ إِنْ حَكَمْتَ فَاحْكُم بَيْنهُم بِالْقِسْطِ إِنَّ اللَّهَ يحِبُّ الْمُقْسِطِين؛ مائده/42) 79. قیل (وَ مَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللَّهِ قِيلًا؛ نساء/122) 80. قیّمة (رَسُولٌ مِّنَ اللَّهِ يَتْلُواْ صحُفًا مُّطَهَّرَةً؛ فِيهَا كُتُبٌ قَيِّمَة؛ بینة/3) 81. کلمات الله (وَ لَوْ أَنَّمَا فىِ الْأَرْضِ مِن شَجَرَةٍ أَقْلَامٌ وَ الْبَحْرُ يَمُدُّهُ مِن بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبحُرٍ مَّا نَفِدَتْ كلِمَاتُ اللَّهِ؛ لقمان/27) 82. کلمة الله (وَ تَمَّتْ كلِمَتُ رَبِّكَ صِدْقًا وَ عَدْلًا لَّا مُبَدِّلَ لِكلِمَاتِهِ وَ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيم؛ انعام/115) 83. کوثر (إِنَّا أَعْطَيْنَاكَ الْكَوْثَر؛ کوثر/۱) 84. ماء (وَ أَنزَلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءَ بِقَدَرٍ فَأَسْكَنَّاهُ فىِ الْأَرْضِ وَ إِنَّا عَلىَ‏ ذَهَابِ بِهِ لَقَادِرُون؛ مومنون/18) 85. مبشِّر (الحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِى أَنزَلَ عَلىَ‏ عَبْدِهِ الْكِتَابَ وَ لَمْ يجْعَل لَّهُ عِوَجَا؛ قَيِّمًا لِّيُنذِرَ بَأْسًا شَدِيدًا مِّن لَّدُنْهُ وَ يُبَشِّرَ الْمُؤْمِنِينَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْرًا حَسَنًا؛ کهف/2) 86. متلُوّ (الَّذِينَ ءَاتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَتْلُونَهُ حَقَّ تِلَاوَتِهِ أُوْلَئكَ يُؤْمِنُونَ بِه؛ بقره/121) 87. مثانی (وَ لَقَدْ آتَيْناكَ سَبْعاً مِنَ الْمَثاني‏ وَ الْقُرْآنَ الْعَظيمَ؛ زمر/23) 88. مُثَبِّت (وَ كلّاً نَّقُصُّ عَلَيْكَ مِنْ أَنبَاءِ الرُّسُلِ مَا نُثَبِّتُ بِهِ فُؤَادَك‏؛ هود/۱۲۰) 89. مَثَل (أَ لَمْ تَرَ كَيْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا كلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَ فَرْعُهَا فىِ السَّمَاء؛ ابراهیم/24) 90. محکمة (وَ يَقُولُ الَّذِينَ ءَامَنُواْ لَوْ لَا نُزِّلَتْ سُورَةٌ فَإِذَا أُنزِلَتْ سُورَةٌ مُحْكَمَةٌ وَ ذُكِرَ فِيهَا الْقِتَالُ ...؛ محمد/20) 91. مرتَّل (وَ رَتِّلِ الْقُرْءَانَ تَرْتِيلا؛ مزمل/4) 92. مرفوع (فىِ صحُفٍ مُّكَرَّمَةٍ؛ مَّرْفُوعَةٍ مُّطَهَّرَة؛ عبس/14) 93. مسطور (وَ كِتَابٍ مَّسْطُورٍ؛ فىِ رَقٍّ مَّنشُور؛ طور/2) 94. مصدِّق (وَ هذَا كِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ مُبَارَكٌ مُّصَدِّقُ الَّذِى بَينَ يَدَيْهِ؛ انعام/92) 95. مطهَّر (فىِ صحُفٍ مُّكَرَّمَةٍ؛ مَّرْفُوعَةٍ مُّطَهَّرَة؛ عبس/14) 96. مفصِّل (أَ فَغَيْرَ اللَّهِ أَبْتَغي‏ حَكَماً وَ هُوَ الَّذي أَنْزَلَ إِلَيْكُمُ الْكِتابَ مُفَصَّلاً؛ انعام/114) 97. مقروء (وَ قُرْءَانًا فَرَقْنَاهُ لِتَقْرَأَهُ عَلىَ النَّاسِ عَلىَ‏ مُكْثٍ وَ نَزَّلْنَاهُ تَنزِيلا؛ اسراء/106) 98. مکرَّم (فىِ صحُفٍ مُّكَرَّمَةٍ؛ مَّرْفُوعَةٍ مُّطَهَّرَة؛ عبس/13) 99. منزَّل (وَ قُرْءَانًا فَرَقْنَاهُ لِتَقْرَأَهُ عَلىَ النَّاسِ عَلىَ‏ مُكْثٍ وَ نَزَّلْنَاهُ تَنزِيلا؛ انعام/114) 👇ادامه مطلب👇 @yekaye
فراز چهارم از تدبر ۴ : از منظر خود در هر دو فهرست فوق، متن آیاتی که محل استناد این اقوال واقع شده بود را آوردم (البته شماره برخی از آیاتی که برایش گذاشته بودند واقعا تناسبی نداشت و سعی شد آن کلمه در آیه دیگری که مرتبط باشد بیاید) و اگر به آیات مربوطه توجه شود به نظر می‌رسد در هر دو فهرست موارد متعددی وجود دارد که ▪️الف. تطبیق آن کلمه بر قرآن چندان بر اساس ظهور خود عبارت قابل دفاع به نظر نمی‌رسد مگر اینکه در حدیثی چنین استنادی یافت شود؛ ▫️در فهرست اول، کلمات «ایمان» در آیه «مُنَادِيًا يُنَادِى لِلْايمَنِ»؛ یا «اثاره» در آیه «ائْتُونىِ بِكِتَابٍ مِّن قَبْلِ هَذَا أَوْ أَثَرَةٍ مِّنْ عِلْمٍ» یا «نبأ» در آیه «عم يتسائلون، عن النبا العظيم» (نبأ/۱-۲) یا «نعمت» در آیه «و اما بنعمة ربك فحدث؛ ضحی/۱۱) یا «علم» در آیه «وَ لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْواءَهُمْ بَعْدَ الَّذي جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ» (بقره/120)؛ ▫️و در فهرست دوم کلمات «اثارة» و «امام» و «تفسیر» و «حجة» و «خیر» و «رسالة» و «صحف» و «العروة الوثقی» «غیب» و «فضل» و «قسط» و «کوثر» و «ماء» و «مَثَل») ▪️ب. یک وصف است و تفنن در عبارت رخ داده است و از تعابیری که با یک معنا در قرآن آمده انواع اسامی درست کرده‌اند (مثل اسامی تنزیل و انزال و منزّل؛ یا بشری و بشیر و مبشر؛ یا ذکر و تذکرة و ذکری؛ یا مبین و بینات و بینة؛ یا کلام الله و کلمة الله و کلمات الله؛ یا قول و قیل؛ یا قیّم و قیّمة؛ یا تصدیق و مصدق؛ یا تفصیل و مفصل؛ یا قرآن و مقروء؛ یا بصائر و تبصرة) ▪️ج. یک ترکیب وصفی بوده که از هم جدا شده و به عنوان دو اسم مطرح گردیده است (مثلا قولا ثقیلا یا حکمة بالغة) با این وصف، ابتدا فهرست فوق را یکبار با حذف تکرار اوصاف مشابه و بر اساس آن مواردی که می‌توان آن را به عنوان ظهور قابل دفاع وصفی برای قرآن دانست بازنویسی می‌کنیم؛ و ان شاءالله در گام بعد تمامی آیاتی که چهار اسم اصلی قرآن در آن آمده بود و توضیحی درباره قرآن می‌داد (که در بسیاری از موارد با فهرست فوق تداخل دارد) را در یک نظم منطقی و دسته‌بندی شده که بتواند معرفی نسبتا جامعی از قرآن ارائه دهد ارائه خواهد شد. @yekaye
فراز پنجم از تدبر ۴ : از منظر خود 🔹گام اول: بازنویسی فهرست ویژگی‌های قرآن بر اساس تجمیع و حذف موارد مشکوک فوق: 1. قرآن و مقرو (خواندنی و خوانده شده و جمع شده) و متلو (تلاوت شده) است: (إِنَّ عَلَيْنا جَمْعَهُ وَ قُرْآنَهُ؛ فَإِذا قَرَأْناهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ؛ قيامة/17-18) (الَّذِينَ ءَاتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَتْلُونَهُ حَقَّ تِلَاوَتِهِ أُوْلَئكَ يُؤْمِنُونَ بِه؛ بقره/121) البته قرائتی به زبان عربی (إِنَّا أَنْزَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِيًّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ (يوسف/2) که توصیه شده به ترتیل خوانده شود (وَ رَتِّلِ الْقُرْءَانَ تَرْتِيلا؛ مزمل/4) 2. در واقع، گفتار و قول و کلام و کلمات خداست (ولقد وصلنا لهم القول؛ قصص/۵۱) (و ان احد من المشركين استجارك فاجره حتى يسمع كلام الله؛ توبه/۶) 3. اما قولی وزین و ثقیل (إِنَّا سَنُلْقِى عَلَيْكَ قَوْلًا ثَقِيلا؛ مزمل/5) 4. قولی فصل و فیصله دهنده (انه لقول فصل؛ طارق/۱۳) 5. کتاب است:‌ (نَزَّلَ عَلَيْكَ الْكِتابَ بِالْحَقِّ (آل عمران/۳) 6. کتابی که مسطور است و سطر به سطرش نوشته و آماده شده: (وَ كِتَابٍ مَّسْطُورٍ؛ فىِ رَقٍّ مَّنشُور؛ طور/2) 7. و تمامش وحی است (انما انذركم بالوحي؛ انبیاء/۴۵) 8. و مشتمل است بر آیات الله (تِلْكَ ءَايَاتُ اللَّهِ نَتْلُوهَا عَلَيْكَ بِالْحَقّ‏؛ بقره/۲۵۲) 9. و از جانب خداوند نازل شده (تَنزِيلًا مِّمَّنْ خَلَقَ الْأَرْضَ وَ السَّمَاوَاتِ الْعُلىَ(طه/4) 10. فرقان و جداکننده حق و باطل است: (تَبارَكَ الَّذي نَزَّلَ الْفُرْقانَ عَلى‏ عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعالَمينَ نَذيراً (فرقان/1) 11. انذاردهنده و مایه انذار است (همان) 12. ذکر و مایه تذکر است: (إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ (حجر/9) مَا أَنزَلْنَا عَلَيْكَ الْقُرْءَانَ لِتَشْقَى؛ إِلَّا تَذْكِرَةً لِّمَن يخْشىَ‏(طه/3) 13. و در عین حال، دل را محکم و تثبیت می‌کند (وَ كلّاً نَّقُصُّ عَلَيْكَ مِنْ أَنبَاءِ الرُّسُلِ مَا نُثَبِّتُ بِهِ فُؤَادَك‏؛ هود/۱۲۰) 14. امر خدا بلکه روحی از امر خداست که بر پیامبر وحی و به سوی ما فروفرستاده شده (ذلِكَ أَمْرُ اللَّهِ أَنزَلَهُ إِلَيْكم‏؛ طلاق/۵) (وَ كَذَالِكَ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ رُوحًا مِّنْ أَمْرِنَا مَا كُنتَ تَدْرِى مَا الْكِتَابُ وَ لَا الْايمَانُ وَ لَاكِن جَعَلْنَاهُ نُورًا نهدِى بِهِ مَن نَّشَاءُ مِنْ عِبَادِنَا وَ إِنَّكَ لَتهْدِى إِلىَ‏ صِرَاطٍ مُّسْتَقِيم؛ شوری/۵۲) 15. هُدی و عامل هدایت است (وَ نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ وَ هُدىً وَ رَحْمَةً وَ بُشْرى‏ لِلْمُسْلِمينَ؛ نحل/89) 16. مایه بشارت است (همان) 17. رحمت است (همان) 18. بصائر و بصیرت‌بخش است: (هذا بَصائِرُ لِلنَّاسِ وَ هُدىً وَ رَحْمَةٌ لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ، جاثیه/20) (أَ فَلَمْ يَنظُرُواْ إِلىَ السَّمَاءِ فَوْقَهُمْ كَيْفَ بَنَيْنَاهَا وَ زَيَّنَّاهَا ... وَ الْأَرْضَ مَدَدْنَاهَا وَ ... تَبْصِرَةً وَ ذِكْرَى‏ لِكلِّ عَبْدٍ مُّنِيب؛ ق/8) 19. و تمامش برهان (قَدْ جَاءَكُم بُرْهَانٌ مِّن رَّبِّكُمْ وَ أَنزَلْنَا إِلَيْكُمْ نُورًا مُّبِينًا؛ نساء/174) 20. در عین اینکه کاملا گویا و بلاغ است (هذا بلاغ للناس؛ ابراهیم/۵۲) 21. بیانگر و تبیین کننده و حاوی آیات تبیین‌گر است؛ بیان: (هذا بيان للناس و هدى و موعظة للمتقين؛ آل‌عمران/۱۳۸) ، تبیان (وَ نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْ‏ء؛ نحل/۸۹) ، مبین (تلك آيات الكتاب المبين؛ یوسف/۱) 22. موعظه است (همان) و (يا ايها الناس قد جائتكم موعظة من ربكم؛ یونس/۵۷) 23. در عین اینکه عَجَب است؛ عجیب و تعجب‌برانگیز (انا سمعنا قرآنا عجبا؛ جن/۱) 24. حبل الله است که باید بدان درآویخت (وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَميعاً وَ لا تَفَرَّقُوا؛ آل‌عمران/۱۰3) 25. حدیث (سخنی نو) و بلکه احسن الحدیث است (فَلَعَلَّكَ باخِعٌ نَفْسَكَ عَلى‏ آثارِهِمْ إِنْ لَمْ يُؤْمِنُوا بِهذَا الْحَديثِ أَسَفاً؛ كهف/6؛ اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَديثِ كِتاباً مُتَشابِهاً مَثانِيَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ؛ زمر/۲۳) 26. کتابی است که از سویی یکسره متشابه است و همه اجزایش شبیه و موید هم (همان) 27. که تفصیل یافته و تفصیل هر چیزی است تفصیل (ما كانَ حَديثاً يُفْتَرى‏ وَ لكِنْ تَصْديقَ الَّذي بَيْنَ يَدَيْهِ وَ تَفْصيلَ كُلِّ شَيْ‏ءٍ وَ هُدىً وَ رَحْمَةً لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ؛ یوسف/111) (أَ فَغَيْرَ اللَّهِ أَبْتَغي‏ حَكَماً وَ هُوَ الَّذي أَنْزَلَ إِلَيْكُمُ الْكِتابَ مُفَصَّلاً؛ انعام/114) 👇ادامه مطلب👇 @yekaye
ادامه ویژگی‌های قرآن در گام اول 28. و از سوی دیگر یکسره محکم و قاطع است (وَ يَقُولُ الَّذِينَ ءَامَنُواْ لَوْ لَا نُزِّلَتْ سُورَةٌ فَإِذَا أُنزِلَتْ سُورَةٌ مُحْكَمَةٌ وَ ذُكِرَ فِيهَا الْقِتَالُ ...، محمد/20؛ الر كِتابٌ أُحْكِمَتْ آياتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِنْ لَدُنْ حَكيمٍ خَبيرٍ، هود/1) و در عین حال آیاتش هم محکم است و هم متشابه (هُوَ الَّذِى أَنزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ ءَايَاتٌ محْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَ أُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ؛ آل عکران/۷) 29. این کتاب مثانی است و منعطف شونده بر خود (اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَديثِ كِتاباً مُتَشابِهاً مَثانِيَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ؛ زمر/۲۳) 30. که جلود اهل خشیت را نرم (مقشعر) می‌کند (همان)] 31. حق [الیقین] است (إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ كَرِيمٍ ... وَ إِنَّهُ لَحَقُّ الْيَقِينِ؛ حاقه/40-۵۱) 32. حکم است؛ حکمی عربی (وكذلك انزلناه حكما عربيا؛ رعد/۳۷) 33. سراسر حکمت است و حکیمانه (و اذكرن ما يتلى في بيوتكن من آيات الله والحكمة؛ احزاب/۳۴) (ذلك نتلوه عليك من الآيات والذكر الحكيم؛ آل‌عمران/۵۸) 34. شفاء است (يا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جاءَتْكُمْ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَ شِفاءٌ لِما فِي الصُّدُورِ وَ هُدىً وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنينَ؛ یونس/57) البته اصل این شفا برای مومنان است و کسانی که بدان ایمان نیاورند در گوششان سنگین و مایه کوری آنهاست (وَ لَوْ جَعَلْنَاهُ قُرْءَانًا أَعجَمِيًّا لَّقَالُواْ لَوْ لَا فُصِّلَتْ ءَايَاتُهُ ءَ اعجَمِىٌّ وَ عَرَبىٌّ قُلْ هُوَ لِلَّذِينَ ءَامَنُواْ هُدًى وَ شِفَاءٌ وَ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ فىِ ءَاذَانِهِمْ وَقْرٌ وَ هُوَ عَلَيْهِمْ عَمی؛ فصلت/۴۴) 35. سراسر متصف به صدق و راستی است (و تمت كلمة ربك صدقا و عدلا؛ انعام/۱۱۵) 36. سراسر متصف به عدل است (همان) 37. و مصدق و تصدیق‌کننده کتابهای قبلی هم هست (وَ مَا كاَنَ هذَا الْقُرْءَانُ أَن يُفْترَى‏ مِن دُونِ اللَّهِ وَ لَكِن تَصْدِيقَ الَّذِى بَينَ يَدَيْهِ؛ یونس/37) (وَ هذَا كِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ مُبَارَكٌ مُّصَدِّقُ الَّذِى بَينَ يَدَيْهِ؛ انعام/92) 38. و مهیمن و سایه‌افکن بر همه کتب آسمانی پیشین است (و انزلنا اليك الكتاب بالحق مصدقا لما بين يديه من الكتاب و مهيمنا عليه؛ مائده/۴۸) 39. و سراسر نور است (و اتبعوا النور الذي انزل معه؛ اعراف/۱۵۷) 40. حاوی أحسن القصص است (نحن نقص عليك احسن القصص؛ یوسف/۳) 41. کریم است و بخشنده و ارجمند (انه لقرآن كريم؛ واقعه/۷۷) 42. مبارک است و پربرکت (هذا ذكر مبارك انزلناه؛ انبیاء/۵۰) 43. قیّم است: قیمت‌دار و قوام‌بخش (ولم يجعل له عوجا قيما لينذر باسا شديدا؛ کهف/۱-۲) (رَسُولٌ مِّنَ اللَّهِ يَتْلُواْ صحُفًا مُّطَهَّرَةً؛ فِيهَا كُتُبٌ قَيِّمَة؛ بینة/3) ، 44. عزیز و شکست‌ناپذیر و مغلوب‌نشدنی است که باطل در آن هیچ راهی ندارد (و انه لكتاب عزيز؛ لا يَأْتيهِ الْباطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ؛ فصلت/۸۷-88) 45. علیّ و اعلی و برتر از هر چیزی است (و انه في ام الكتاب لدينا لعلي حكيم؛ زخرف/۴) 46. و عظیم است (ولقد آتيناك سبعا من المثاني والقرآن العظيم؛ حجر ۸۷) 47. و مجید و با مجد و عظمت (ق والقرآن المجيد؛ ق/۱) 48. و در زمره صحیفه‌هایی است (فىِ صحُفٍ مُّكَرَّمَةٍ؛ مَّرْفُوعَةٍ مُّطَهَّرَة؛ عبس/13) 49. که آنها را مکرم داشته‌اند (همان) 50. و رفعت داده‌اند (مَّرْفُوعَةٍ مُّطَهَّرَة؛ عبس/14) 51. و پاک نگه داشته‌اند (همان) @yekaye
فراز ششم از تدبر ۴ : از منظر خود 🔹گام دوم معرفی قرآن کریم بر اساس اسامی فوق و سایر آیات با این لحاظ اگر اسامی قرآن را همین چهار اسم قرآن و فرقان و کتاب و ذکر [ که شامل معنای «ذکری» و «تذکرة» هم بشود] بدانیم و بخواهیم بقیه مواردی که به عنوان صفات و ویژگی‌های قرآن در قالب اسم و وصف مطرح شده است به عنوان راهی برای شناخت قرآن معرفی کنیم در یک نگاه گذرا به این اوصاف می‌توانیم برسیم. برای متن زیر بیش از 300 آيه مستقیما مورد استفاده قرار گرفته که کل بحث در پنج فراز (چیستی قرآن؛ ویژگی‌های قرآن و آورنده اش؛ محتوای قرآن؛ هدف و کارکرد قرآن؛ و نحوه مواجهه با قرآن) تقدیم می‌شود. برای اینکه مطالعه آن آسان شود ابتدا متن بدون ذکر آیاتش تقدیم می‌شود و سپس متن با حداقل آیه یا آیاتی که بر آن عبارت دلالت می‌کند ارائه می‌شود. @yekaye
1️⃣ چیستی قرآن قرآن، سخن خدا (الْقَوْلَ)، آن هم سخنی نو (الْحَديثِ) بلکه بهترین سخن نو (أَحْسَنَ الْحَديثِ)، کتابِ نوشته شده خدا (كِتابٍ مَسْطُور)، امر خدا، بلکه روحی از امر خدا، نور و کلام‏ و کلمات خداوند است به زبان عربی مبین، که از علم خدا بر پیامبرش وحی شده؛ و به تعبیر دیگر، به سوی پیامبرش و در حقیقت به سوی ما و برای ما به حق و بر اساس میزان نازل شده است؛ هم خودش سراسر حق است و هم وحی شدن و نازل شدنش از جانب خداوند حق است هرچند که اکثر مردم این را باور نکنند. متن فوق همراه مستندات قرآن (أُوحِيَ إِلَيَّ هذَا الْقُرْآنُ؛ أنعام/19)، آیات خدا (تِلْكَ ءَايَاتُ اللَّهِ نَتْلُوهَا عَلَيْكَ بِالْحَقّ‏؛ بقره/۲۵۲)، سخن خدا (أَ فَلَمْ يَدَّبَّرُوا الْقَوْلَ أَمْ جاءَهُمْ ما لَمْ يَأْتِ آباءَهُمُ الْأَوَّلينَ؛ مومنون/68)، آن هم سخنی نو (إِنْ لَمْ يُؤْمِنُوا بِهذَا الْحَديثِ أَسَفا، كهف/6) بلکه بهترین سخن نو (اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَديثِ كِتاباً مُتَشابِهاً؛ زمر/۲۳)، کتابِ نوشته شده خدا (وَ كِتابٍ مَسْطُور؛ طور/۲)، امر خدا (ذلِكَ أَمْرُ اللَّهِ أَنزَلَهُ إِلَيْكم‏؛ طلاق/۵)، بلکه روحی از امر خدا (وَ كَذلِكَ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنا‏؛ شوری/۵۲)، و نور (فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذي أَنْزَلْنا؛ طلاق/10) و کلام‏ (وَ إِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِكينَ اسْتَجارَكَ فَأَجِرْهُ حَتَّى يَسْمَعَ كَلامَ اللَّهِ؛ توبه/۶) و کلمات خداوند (وَ تَمَّتْ كلِمَتُ رَبِّكَ صِدْقًا وَ عَدْلًا لَّا مُبَدِّلَ لِكلِمَاتِهِ؛ انعام/115) است به زبان عربی مبین (نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ ... بِلِسَانٍ عَرَبىٍّ مُّبِينٍ؛ شعراء/195)، که از علم خدا (فَاعْلَمُوا أَنَّما أُنْزِلَ بِعِلْمِ اللَّهِ، هود/۱۴؛ لكِنِ اللَّهُ يَشْهَدُ بِما أَنْزَلَ إِلَيْكَ أَنْزَلَهُ بِعِلْمِهِ، نساء/۱۶۶) بر پیامبرش وحی شده (وَ الَّذي أَوْحَيْنا إِلَيْكَ مِنَ الْكِتابِ هُوَ الْحَقُّ، فاطر/31) اتْلُ ما أُوحِيَ إِلَيْكَ مِنَ الْكِتابِ، عنكبوت/45) و به تعبیر دیگر، به سوی پیامبرش (إِنَّا أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الْكِتابَ بِالْحَقِّ؛ زمر/2) و در حقیقت به سوی ما (أَنْزَلْنا إِلَيْكُمْ نُوراً مُبيناً، نساء/174؛ لَقَدْ أَنْزَلْنا إِلَيْكُمْ كِتاباً فيهِ ذِكْرُكُمْ، أنبياء/10؛ هُوَ الَّذي أَنْزَلَ إِلَيْكُمُ الْكِتابَ مُفَصَّلاً، أنعام/114) و برای ما به حق (إِنَّا أَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ لِلنَّاسِ بِالْحَقِّ؛ زمر/41) و بر اساس میزان (اللَّهُ الَّذي أَنْزَلَ الْكِتابَ بِالْحَقِّ وَ الْميزانَ ؛ شوری/۱۷) نازل شده است؛ هم خودش سراسر حق است و هم وحی شدن (وَ الَّذي أَوْحَيْنا إِلَيْكَ مِنَ الْكِتابِ هُوَ الْحَقُّ؛ فاطر/31) و نازل شدنش از جانب خداوند حق است (وَ بِالْحَقِّ أَنْزَلْناهُ وَ بِالْحَقِّ نَزَلَ، إسراء/105؛ ذلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ نَزَّلَ الْكِتابَ بِالْحَقِّ وَ إِنَّ الَّذينَ اخْتَلَفُوا فِي الْكِتابِ لَفي‏ شِقاقٍ بَعيدٍ، بقرة/176) هرچند که اکثر مردم این را باور نکنند (المر تِلْكَ آياتُ الْكِتابِ وَ الَّذي أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ الْحَقُّ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يُؤْمِنُونَ؛ رعد/1)! @yekaye
2️⃣ ویژگی‌های قرآن و آورنده‌اش قرآن، کتابی است مبارک و با مجد (الْمَجيدِ) و عظمت (الْعَظيم) و علو (عَلِيّ) و کریمانه (كَريم) و حکیمانه (الْحَكيمِ) و قوام‌بخش (قَيِّماً) و محکم (مُحْكَمَةٌ، أُحْكِمَتْ) و وزین (ثَقِيل) و کاملا جدی (مَا هُوَ بِالهَزْلِ). در زمره صحیفه‌هایی است که آنها را مکرم داشته‌ و رفعت داده‌ و پاک نگه داشته‌اند؛ و و حقیقت آن در کتابی مکنون و لوحی محفوظ است؛ شاید از همه مهمتر اینکه شکست‌ناپذیر و مغلوب‌نشدنی (عزیز) است که هیچ باطلی از هیچ سو در آن راه نیابد؛ چرا که نازل شده از جانب خداوند حکیم و حمید و شکست‌ناپذیر (عزیز) و رحمان و رحیم و علیمی است که سرّ آسمانها و زمین را می‌داند و خالق زمین و آسمانهای بلندمرتبه و رب العالمین است؛ خداوند کسی نیست که انسان را به حال خود رها کرده باشد بلکه حتما برای او کتاب نازل می‌کند و خودش بر صدق آن شهادت می‌دهد و حفاظت از آن را عهده‌دار می‌شود؛ پس کلماتش تبدل نپذیرد؛ و اگر هم گاه خود خداوند آیه‌ای را به جای آیه دیگری مبدل کند خود پیامبر امکان هیچ دخل و تصرفی در آن ندارد؛ هرچند برخی نابکاران سعی می‌کنند با زبان‌بازی بافته‌های خود را به اسم کتاب آسمانی القا کنند و به دروغ ادعای نزول وحی بر خود نمایند. شاید بتوان همه این ویژگی‌های قرآن را در این یک وصف خلاصه نمود: بی‌همانندی؛‌ چنانکه نه‌تنها همه اوصاف خوب و سزاوار برای یک متن را دارد؛ بلکه هیچ تزلزل و اعوجاج و باطلی در آن راه ندارد و اگر انس و جن جمع شوند نیز نمی‌توانند مثل آن را بیاورند؛ و خودش معجزه است؛ یعنی برای استناد آن به خدا نیازی به هیچ بررسی سندی و تاریخی ندارد و متنش به گونه‌ای است که هرکس می‌تواند مستقیما به آن مراجعه کند و ابعاد اعجازآمیز آن را ببیند و دریابد که خود خداوند بر اینکه این کتاب از جانب اوست شهادت می‌دهد و همین بهترین شاهد است بر اینکه این کتاب صرفا از علم خداوند نشات گرفته و از این رو هر کاری از آن ساخته است به طوری که اگر بر کوه نازل شود آن را از جا می‌کند و شاید به همین جهت است که تعجب جنیان را برانگیخته است! اشاره شد که خود پیامبر امکان هیچ دخل و تصرفی در آن ندارد؛ در واقع، قرآن اصرار دارد که این بتمامه سخن خود خداست و از غیر خدا نیست و پیامبر در تمام الفاظش تابع قرائت خداوند است و اگر به خود او بود هیچگاه نمی‌توانست چنین چیزی بیاورد و قطعا نه شیاطین در آن ذره‌ای تصرف کرده‌ و توان تصرف در آن را دارند و نه به پیامبر توان شاعری داده‌اند که خودش با روحیه شعر و شاعری اینها را سروده باشد و شاعر دانستن پیامبر تهمتی از جانب دشمنان وی بیش نیست و اصلا نزول آیات در اختیار خود پیامبر نیست. اما این بدان معنی نیست که پیامبر صرفا یک ضبط صوت است؛ و نسبت او با حقیقت و معارف قرآن و اجرای آن با دیگران فرقی نمی‌کند؛ خیر؛ بلکه با توجه به اینکه قرآن، علاوه بر نزول تدریجی، با نزول دفعی هم بر قلب وی نازل شده؛ او از همه حقیقت قرآن حتی قبل از نزول لفظ به لفظ آن آگاه بوده تا جایی که چه‌بسا کم مانده بود قبل از اینکه نزول وحی در نزول تدریجی‌اش به پایان برسد به گفتن آن لب بگشاید که خداوند هشدار داد که عجله نکن. او علاوه بر اینکه موظف است قرآن را بر مردم تلاوت کند، وظیفه تعلیم این کتاب و تبیین آنچه نازل شده برعهده اوست؛ بلکه این قرآن با نزولش مسئولیت اجتماعی حکومت و حکم کردن بین مردم را بر دوش پیامبر نهاده؛ که این حَکَم بودن پیامبر هم تابع حَکَم بودن خداوند و این نکته است که خداوند همه چیز را در قرآن تفصیل داده است؛ تا با این نزول قرآن و مراجعه به پیامبر ص، مردم بتوانند به برپایی قسط و عدل قیام نمایند؛ پس اگر کسی به حکم کردن پیامبر در هر مساله‌ای که در آن اختلافی رخ داده اعتراض داشته باشد و حتی در ته دلش راضی نشود در نفاق گرفتار است؛ و پیامبر هم در انجام این وظیفه خود بقدری کوشید که خداوند به او با ملاطفت تذکر می دهد که قرار نیست با نزول قرآن تو را به زحمت و مشقت بیفتی و مهمترین گلایه پیامبر هم این است که قومش قرآن را مهجور گذاشتند. @yekaye 👇متن همراه با آیات محل استناد👈 https://eitaa.com/yekaye/8635
متن ویژگی‌های قرآن و آورنده‌اش همراه با آیات محل استناد (1) قرآن، کتابی است مبارک (وَ هذا كِتابٌ أَنْزَلْناهُ مُبارَكٌ، انعام۹۲ و ۱۵۵؛ وَ هذا ذِكْرٌ مُبارَكٌ أَنْزَلْناهُ أَ فَأَنْتُمْ لَهُ مُنْكِرُونَ، أنبياء/50) و با مجد (ق وَ الْقُرْآنِ الْمَجيدِ، ق/1؛ بَلْ هُوَ قُرْآنٌ مَجيدٌ، بروج/21) و عظمت (وَ لَقَدْ آتَيْناكَ سَبْعاً مِنَ الْمَثاني‏ وَ الْقُرْآنَ الْعَظيم‏؛ حجر ۸۷) و علو (وَ إِنَّهُ في‏ أُمِّ الْكِتابِ لَدَيْنا لَعَلِيٌّ حَكيم‏؛ زخرف/۴) و کریمانه (إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَريم‏؛ واقعه/۷۷) و حکیمانه (وَ الْقُرْآنِ الْحَكيمِ، یس/2؛ تِلْكَ آياتُ الْكِتابِ الْحَكيمِ، لقمان/2؛ يونس/1) و قوام‌بخش (الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذي أَنْزَلَ عَلى‏ عَبْدِهِ الْكِتابَ وَ لَمْ يَجْعَلْ لَهُ عِوَجا قَيِّماً لِيُنْذِرَ بَأْساً شَديداً مِنْ لَدُنْه‏؛ کهف/۱-۲) و محکم (فَإِذَا أُنزِلَتْ سُورَةٌ مُحْكَمَةٌ، محمد/20؛ الر كِتابٌ أُحْكِمَتْ آياتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِنْ لَدُنْ حَكيمٍ خَبيرٍ، هود/1) و وزین (إِنَّا سَنُلْقِى عَلَيْكَ قَوْلًا ثَقِيلا؛ مزمل/5) و کاملا جدی (إِنَّهُ لَقَوْلٌ فَصْلٌ، وَ مَا هُوَ بِالهَزْلِ؛ طارق/13-14). در زمره صحیفه‌هایی است که آنها را مکرم داشته‌ و رفعت داده‌ و پاک نگه داشته‌اند(فىِ صحُفٍ مُّكَرَّمَةٍ؛ مَّرْفُوعَةٍ مُّطَهَّرَة؛ عبس/13-14)؛ و حقیقت آن در کتابی مکنون (في‏ كِتابٍ مَكْنُونٍ؛ واقعة/78) و لوحی محفوظ (بَلْ هُوَ قُرْآنٌ مَجيدٌ؛ في‏ لَوْحٍ مَحْفُوظٍ؛ بروج/21-22) است؛ و شاید از همه مهمتر اینکه شکست‌ناپذیر و مغلوب‌نشدنی (عزیز) است که هیچ باطلی از هیچ سو در آن راه نیابد (وَ إِنَّهُ لَكِتابٌ عَزيزٌ؛ لا يَأْتيهِ الْباطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزيلٌ مِنْ حَكيمٍ حَميدٍ؛ فصلت/41-42) چرا که نازل شده از جانب خداوند حکیم (تَنْزيلُ الْكِتابِ مِنَ اللَّهِ الْعَزيزِ الْحَكيمِ؛ زمر/1 و جاثیه/۲ و احقاف/۲) و حمید (تَنْزيلٌ مِنْ حَكيمٍ حَميدٍ؛ فصلت/42) و شکست‌ناپذیر (عزیز) و رحمان و رحیم (تَنْزيلٌ مِنَ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ، فصلت/2؛ تَنْزيلَ الْعَزيزِ الرَّحيمِ، یس/5) و علیمی (تَنْزيلُ الْكِتابِ مِنَ اللَّهِ الْعَزيزِ الْعَليمِ، غافر/2؛ وَ إِنَّكَ لَتُلَقَّى الْقُرْآنَ مِنْ لَدُنْ حَكيمٍ عَليمٍ، نمل/6) است که سرّ آسمانها و زمین را می‌داند (قُلْ أَنْزَلَهُ الَّذي يَعْلَمُ السِّرَّ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ إِنَّهُ كانَ غَفُوراً رَحيماً؛ فرقان/6) و خالق زمین و آسمانهای بلندمرتبه (تَنْزيلاً مِمَّنْ خَلَقَ الْأَرْضَ وَ السَّماواتِ الْعُلى‏؛ طه/4) و رب العالمین (وَ إِنَّهُ لَتَنْزيلُ رَبِّ الْعالَمينَ، شعراء/192؛ تَنْزيلُ الْكِتابِ لا رَيْبَ فيهِ مِنْ رَبِّ الْعالَمينَ، سجده/2) تَنْزيلٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمينَ، واقعه/80 و حاقه/۴۳) است؛ خداوند کسی نیست که انسان را به حال خود رها کرده باشد (أَ يَحْسَبُ الْإِنْسانُ أَنْ يُتْرَكَ سُدى‏؛ قیامت/۳۶) بلکه حتما برای او کتاب نازل می‌کند (إِنَّ وَلِيِّيَ اللَّهُ الَّذي نَزَّلَ الْكِتابَ وَ هُوَ يَتَوَلَّى الصَّالِحينَ؛ أعراف/196) و خودش بر صدق آن شهادت می‌دهد (لكِنِ اللَّهُ يَشْهَدُ بِما أَنْزَلَ إِلَيْكَ أَنْزَلَهُ بِعِلْمِهِ وَ الْمَلائِكَةُ يَشْهَدُونَ وَ كَفى‏ بِاللَّهِ شَهيداً؛ نساء/166) و حفاظت از آن را عهده‌دار می‌شود (إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ؛ حجر/9) ؛ پس کلماتش تبدل نپذیرد (وَ اتْلُ ما أُوحِيَ إِلَيْكَ مِنْ كِتابِ رَبِّكَ لا مُبَدِّلَ لِكَلِماتِهِ؛ كهف/27)؛ و اگر هم گاه خود خداوند آیه‌ای را به جای آیه دیگری مبدل کند (وَ إِذا بَدَّلْنا آيَةً مَكانَ آيَةٍ وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما يُنَزِّلُ قالُوا إِنَّما أَنْتَ مُفْتَرٍ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْلَمُونَ؛ نحل/101) خود پیامبر امکان هیچ دخل و تصرفی در آن ندارد (وَ إِذا تُتْلى‏ عَلَيْهِمْ آياتُنا بَيِّناتٍ قالَ الَّذينَ لا يَرْجُونَ لِقاءَنَا ائْتِ بِقُرْآنٍ غَيْرِ هذا أَوْ بَدِّلْهُ قُلْ ما يَكُونُ لي‏ أَنْ أُبَدِّلَهُ مِنْ تِلْقاءِ نَفْسي‏ إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ ما يُوحى‏ إِلَيَّ؛ يونس/15)؛ هرچند برخی نابکاران سعی می‌کنند با زبان‌بازی بافته‌های خود را به اسم کتاب آسمانی القا کنند (وَ إِنَّ مِنْهُمْ لَفَريقاً يَلْوُونَ أَلْسِنَتَهُمْ بِالْكِتابِ لِتَحْسَبُوهُ مِنَ الْكِتابِ وَ ما هُوَ مِنَ الْكِتابِ وَ يَقُولُونَ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ ما هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ يَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ؛ آل‏عمران/78) و به دروغ ادعای نزول وحی بر خود نمایند (وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى‏ عَلَى اللَّهِ كَذِباً أَوْ قالَ أُوحِيَ إِلَيَّ وَ لَمْ يُوحَ إِلَيْهِ شَيْ‏ءٌ وَ مَنْ قالَ سَأُنْزِلُ مِثْلَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ؛ أنعام/93). 👇ادامه مطلب👇 @yekaye