ادامه تدبر1️⃣
🍃د. چهبسا معنای ضلالت در این دو آیه متفاوت است؛ در قبلی ناظر به گمراهی در دنیاست که انسان را به تکذیب حق میکشاند؛ اما در این آیه ناظر به سرگردانی در آخرت است که محصول تکذیب حق است؛ در واقع، خطاب در آیه ۵۱ مستقیما به کفار است؛ و کفرپیشگی از ضلالت شروع میشود و به تکذیب منجر میگردد، چنانکه آیه «فَمِنْهُمْ مَنْ هَدَى اللَّهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ حَقَّتْ عَلَيْهِ الضَّلالَةُ فَسيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُكَذِّبينَ» (نحل/36) ظاهرا بر این مطلب دلالت دارد؛
اما این آیه در مقام بیان حال آنان است، نه خطاب به خود آنان؛ و آنگاه چهبسا این ضلالت، نه ضلالت در دنیا، بلکه گم کردن همه پندارهای کذبی بود که در دنیا به عنوان حقیقت برای خود برگزیده بودند؛ به تعبیر دیگر آنان وقتی حق را تکذیب میکردند و دروغ میخواندند، عملا باطلی را حق میپنداشتند و چون باطل هیچ حقیقتی ندارد در قیامت که محل بروز حقایق است آن باطل را گم میکنند و هیچ مابهازایی برای طلب خود پیدا نمیکنند؛
و این حقیقتی است که در آیات متعددی در قرآن کریم بدان اشاره شده است از جمله:
▫️ انْظُرْ كَيْفَ كَذَبُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ وَ ضَلَّ عَنْهُمْ ما كانُوا يَفْتَرُونَ (انعام/24)
▫️و الَّذينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا صُمٌّ وَ بُكْمٌ فِي الظُّلُماتِ مَنْ يَشَأِ اللَّهُ يُضْلِلْهُ وَ مَنْ يَشَأْ يَجْعَلْهُ عَلى صِراطٍ مُسْتَقيمٍ (انعام/39)
▫️فمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى عَلَى اللَّهِ كَذِباً أَوْ كَذَّبَ بِآياتِهِ أُولئِكَ يَنالُهُمْ نَصيبُهُمْ مِنَ الْكِتابِ حَتَّى إِذا جاءَتْهُمْ رُسُلُنا يَتَوَفَّوْنَهُمْ قالُوا أَيْنَ ما كُنْتُمْ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ قالُوا ضَلُّوا عَنَّا وَ شَهِدُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ أَنَّهُمْ كانُوا كافِرينَ (اعراف/37)
▫️أفْتَرى عَلَى اللَّهِ كَذِباً أَمْ بِهِ جِنَّةٌ بَلِ الَّذينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ فِي الْعَذابِ وَ الضَّلالِ الْبَعيدِ (سبأ/8)
🍃ه. ...
@yekaye
✅ اطلاعیه
روز دوشنبه بحثی ناظر به اعجار قرآن در وبیناری در دانشگاه امام صادق ع مطرح کردم که فایل صوتی آن را از اینجا:
https://eitaa.com/souzanchi/944
وپاورپوینت آن را از اینجا:
https://eitaa.com/souzanchi/945
میتوانید دریافت کنید.
@yekaye
🔹نُزُلٌ
درباره ماده «نزل» قبلا در ضمن آیه ۵۶ بیان شد که
▪️به معنای حرکت از بالا به پایین و فرود آمدن، و هبوط و مستقر شدن در محل مورد نظر (حلول) است و تفاوت «نزول» با «هبوط» در این است که هبوط، نزولی است که ادامه دارد؛ به تعبیر دیگر، در «نزول»، اصل حرکت رو به پایین بیشتر مد نظر است؛ اما در «هبوط»، استقراری که بعد از این حرکت انجام میشود، بیشتر مورد توجه است.
▪️همچنین گذشت که کلمه «نُزُل»
▫️میتواند صفت مشبهه از ماده «نزل» (نزول: فرود آمدن) باشد که به معنای آن چیزی است که برای کسی (بویژه: مهمانی) که میخواهد در جایی فرود آید و منزل گزیند، آماده میکنند؛
▫️ویا اسم مکان باشد به معنای منزل و جایگاهی که برای نزول کسی آماده شده (جایی که او بر آن فرود میآید و نازل میشود)؛
▫️و حتی برخی گفتهاند گاه این کلمه میتواند در معنای اسم فاعل (نازل) باشد؛
▫️ و حتی گاه به معنای مصدری «نزول» نیز میباشد.
🔖جلسه ۱۰۲۳ https://yekaye.ir/al-waqiah-56-56/
▪️به نظر میرسد در این آیه فقط دو معنای اول قابل تطبیق است:
▫️اگر «نُزُل» به همان معنای اول (آنچه برای پذیرایی آماده میکنند) باشد، آنگاه یعنی این حمیم طعام و شرابی است که برای آنها در یوم الدین آماده شده است؛ که این نظر اغلب مترجمان و مفسران است (مثلا مجمع البيان، ج9، ص334 ؛ الميزان في تفسير القرآن، ج19، ص140 )
▫️و اگر «نُزُل» را به معنای «منزل» (محل اقامت و نزول) باشد، آنگاه یعنی این حمیم محل نزول و منزلگاه آنان در آن روز است؛ که قلیلی از مترجمان و مفسران این را گفتهاند (مثلا تفسير روشن (مصطفوی)، ج16، ص89 )
📖اختلاف قرائت
▪️در اغلب قراءات معروف به همین صورت «نُزُلٌ» (زاء مضموم) قرائت شده است:
▪️اما در برخی روایت غیرمشهوری (طرق یونس و خالد و مطوعی به روایت عباس) از قرائت اهل بصره (ابوعمرو) به صورت «نُزْلٌ» (زاء ساکن) قرائت شده است (معجم القراءات ج۹، ص321 )؛ که به لحاظ معنایی «نُزْل» را نیز به معنای آنچه برای میهمان آماده میکنند دانستهاند (النهاية، ج5، ص43)
@yekaye
🔹حَمیمٍ
در بحث از آیه ۴۲ همین سوره گذشت که
▪️درباره اینکه ماده «حمم» در اصل بر چه چیزی دلالت دارد و آیا اساسا میتوان معنای مشترکی برای کاربردهای این ماده یافت یا خیر اختلاف است. ابن فارس حداقل پنج اصل متمایز برای این ماده قائل شده است:
▫️الف. سیاهی، که «یحموم» به معنای دود سیاه و غلیظ از همین باب است: وَ ظِلٍّ مِنْ يَحْمُومٍ، واقعه/۴۳؛
▫️ب. حرارت، که به آب جوش «حمیم» گویند: وظاهرا آب جوشی است که در حال جوشیدن باشد: «كَغَلْيِ الْحَميمِ» (دخان/۴۶) و در قرآن کریم چنین حمیمی هم نوشیدنی جهنمیان است: «شَرابٌ مِنْ حَميمٍ» (انعام/۷۰ و یونس/۴) و «لا يَذُوقُونَ فيها بَرْداً وَ لا شَرابا إِلاَّ حَميماً وَ غَسَّاقاً» (نبأ/ ۲۵)؛ و هم وسیلهای برای عذاب جهنمیان: «يُصَبُّ مِنْ فَوْقِ رُؤُسِهِمُ الْحَميمُ» (حج/۱۹) «ثُمَّ إِنَّ لَهُمْ عَلَيْها لَشَوْباً مِنْ حَميمٍ» (صافات/۶۷) «هذا فَلْيَذُوقُوهُ حَميمٌ وَ غَسَّاقٌ» (ص/۵۷) «فِي الْحَميمِ ثُمَّ فِي النَّارِ يُسْجَرُونَ» (غافر/۷۲) «ثُمَّ صُبُّوا فَوْقَ رَأْسِهِ مِنْ عَذابِ الْحَميمِ» (دخان/۴۸) «يَطُوفُونَ بَيْنَها وَ بَيْنَ حَميمٍ آنٍ» (الرحمن/۴۴) «في سَمُومٍ وَ حَميمٍ» (واقعه/۴۲) «فَنُزُلٌ مِنْ حَميمٍ» (واقعه/۹۳)؛ و از برخی آیات معلوم میشود که همان نوشیدنی هم از باب عذاب بوده است نه صرفا رفع عطش: «کَمَنْ هُوَ خالِدٌ فِي النَّارِ وَ سُقُوا ماءً حَميماً فَقَطَّعَ أَمْعاءَهُمْ» (محمد/۱۵) «فَشارِبُونَ عَلَيْهِ مِنَ الْحَميمِ» (واقعه/۵۴) و ظاهرا به مناسبت اینکه استفاده از آب داغ برای شست و شو است که کلمات «حمام» و «استحمام» رایج شده و «حمّی» به معنای «تب» نیز ظاهرا به همین مناسبت است.
▫️ج. نزدیکی و حضور، چنانکه برای پیش آمدن و نزدیک شدن یک حاجت تعبیر «أَحَمَّتِ الحاجةُ» به کار میبرند و تعبیر «أحَمَّ الأمرُ» نیز به معنای نزدیک شدن است [و شاید حمیم به معنای دوست صمیمی و نزدیک هم از همین باب باشد چنانکه در این معنا هم بارها در قرآن کریم به کار رفته است: «وَ لا صَديقٍ حَميمٍ» (شعراء/۱۰۱) «ما لِلظَّالِمينَ مِنْ حَميمٍ وَ لا شَفيعٍ يُطاعُ» (غافر/۱۸) «ادْفَعْ بِالَّتي هِيَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذي بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُ عَداوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَميمٌ» (فصلت/۳۴) «فَلَيْسَ لَهُ الْيَوْمَ هاهُنا حَميمٌ» (حاقه/۳۵) «وَ لا يَسْئَلُ حَميمٌ حَميماً» (معارج/۱۰)
▫️و معنای چهارم و پنجمش که ظاهرا در قرآن به کار نرفته یکی یک نوع صوت است (چنانکه به صدای چریدن اسب حمحمّ گویند؛ و دیگری قصد کردن است.
▪️اما بسیاری از اهل لغت سعی کردهاند با محور قرار دادن معنای حرارت بقیه را هم به این برگردانند.
مثلا حسن جبل معنای محوری این ماده را حرارت و حدتی دانسته است که در اثنای شیء سردی سرایت مییابد به نحوی که همه آن را دربربگیرد.
راغب اصفهانی نیز ظاهرا معنای اصلی و محوری این ماده را همان حرارت شدید دانسته و
مرحوم مصطفوی نیز با تاکید بر اینکه اصل این ماده همان حرارت شدیدی است که به حالت غلیان و جوشش نزدیک باشد وجه تسمیه «حمیم» به معنای دوست را هم چنین توضیح میدهد که بین آنها حرارت و علاقه دوستی بسیار شدید است؛ به تعبیر دیگر «حمیم» بر وزن فعیل دلالت بر ثبوت و شدت حرارت میکند یا حرارت ظاهری مانند آب جوش و یا حرارت معنوی و باطنی مانند دوستی شدید دو نفر با همدیگر.
نکته جالب دیگری که وی تذکر میدهد توجه به اشتقاق کبیر بین سه ماده «حمم» (که بیشتر بر حرارت شدید دلالت دارد) و «حمی» (که بیشتر بر حمایتگری و دوستی دلالت دارد) و «حمأ» (که بیشتر بر رنگ سیاه دلالت دارد) است که میتواند تا حدودی طیف گسترده معنای این ماده که ابن فارس را به چالش انداخته بود توضیح دهد.
▪️لازم به ذکر است که وزن فعیل هم به معنای فاعل و هم به معنای مفعول به کار میرود و در خصوص «حمیم» هر دو معنا میتواند مد نظر باشد یعنی هم به آبی که می جوشاند (حرارتش بر دیگران تاثیر میگذارد) میتواند گفته شود و هم بر آبی که میجوشد و خودش در حال جوشیدن است.
🔖جلسه ۱۰۰۹ http://yekaye.ir/al-waqiah-56-42/
@yekaye
☀️۱) در ذیل آیه 89 حدیثی از امام صادق ع در تفسیر این آیات گذشت که درباره مقربین توضیح می دادند تعبیر «فروح و ریحان» ناظر به قبر است و «جنة نعیم» ناظر به آخرت. در ادامه فرمودند:
«و اما اگر از آن دروغپردازان گمراه بود؛ پس پیشکشی از [= پذیرایی ابتداییای با] آبی جوشان» در قبرش و «چشیدن جهنم» در آخرت.
📚تفسير القمي، ج2، ص350
أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ قَدْ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَبْدِ الْعَزِيزِ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ:
سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ «فَأَمَّا إِنْ كانَ مِنَ الْمُقَرَّبِينَ فَرَوْحٌ وَ رَيْحانٌ» قَالَ: فِي قَبْرِهِ «وَ جَنَّةُ نَعِيمٍ» قَالَ فِي الْآخِرَةِ.
«وَ أَمَّا إِنْ كانَ مِنَ الْمُكَذِّبِينَ الضَّالِّينَ فَنُزُلٌ مِنْ حَمِيمٍ» فِي قَبْرِهِ «وَ تَصْلِيَةُ جَحِيمٍ» فِي الْآخِرَةِ.
@yekaye
☀️۲) در ذیل آیه 89 (جلسه 1056 حدیث۳) روایتی از امیرالمومنین ع گذشت درباره اینکه وقتی فرزند آدم میمیرد چه رخ میدهد و سپس پرداختند به اینکه اگر وی از اولیاء الله باشد چه بر او میگذرد.
در ادامه اش آمده است:
و اگر (ميّت) دشمن پروردگارش باشد، به صورت زشتترين مخلوق خدا از نظر لباس و صورت و بدبوترين آنها به نزد او مىآيد پس به او میگوید [تو کیستی؟ مىگويد من عمل تو هستم] بشارت باد تو را به «پیشکشی از [= پذیرایی ابتداییای با] آبی جوشان و چشیدن جهنم» (واقعه/93-94) و همانا او نيز غسلدهندۀ خود را مىشناسد و به بردارندگان خود سوگند مىدهد كه او را بازدارند و شتاب نكنند. و چون او را وارد قبر نمايند، دو امتحانكننده [دو بازکننده قبر] به قبر او درآيند و كفنهاى او را از روی او كنار زنند و به او گويند: پروردگار تو كيست؟ دين تو چيست؟ و پيامبر تو كيست؟
مىگويد: نمىدانم.
پس آنها گويند: ندانستى و هدايت نيافتى.
آنگاه با عصاى آهنين ضربهاى به جلوى سر او مىزنند كه همۀ آفريدگان مگر جن و انس [كه آن را نمىشنوند] از آن ضربه به وحشت مىافتند.
آنگاه براى او درى به سوى دوزخ مىگشايند، به او گويند: در بدترين حال از تنگى قبر بخواب؛ [جایی که در تنگى] بهسان جايى است كه نيزهها پيرامون او چنان او را تحت فشار قرار میدهند كه مغز سر او از ميان ناخن و گوشتش خارج شود. و خداوند مارها، عقربها و حشرات زمين را بر او مسلّط مىگرداند، او را نيش مىزنند تا روزى كه خداوند او را از قبرش برانگيزاند؛ و او به سبب عذاب و شكنجهاى كه مىبيند، آرزو مىنمايد كه قيامت برپا شود.
جابر [که یکی از افراد در سلسله سند این خبر است] گويد: امام باقر عليه السّلام فرمودند که پيامبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود:
من پيش از نبوّتم چوپانى مىكردم - كه هر پيامبرى چوپانى نموده است - به شتران و گوسفندان نظر مىكردم كه به آرامى مشغول چرا بودند و چيزى در اطراف آنها نبود كه آنها را به حركت وادارد. ناگاه مىترسيدند و رم مىكردند. مىگفتم: اين چيست، و در شگفت بودم. تا اينكه جبرئيل عليه السّلام به من گفت: هنگامى كه كافرى در قبر مورد ضرب قرار مىگيرد هیچ مخلوق نیست مگر اینكه اين صدا را مىشنوند و به وحشت مىافتند به جز جن و انس. [و آن موقع بود که] گفتم: اين [وحشت چارپایان که آن موقع من می دیدم] از زدن كافر است. پس به خداوند پناه می بریم از عذاب قبر.
📚الكافي، ج3، ص232-233؛
📚تفسير القمي، ج1، ص370؛
📚تفسير العياشي، ج2، ص228
👇متن حدیث👇
@yekaye
متن حدیث ۲
☀️علِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَمْرِو بْنِ عُثْمَانَ؛ وَ عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ وَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ؛ جَمِيعاً عَنْ أَبِي جَمِيلَةَ مُفَضَّلِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ عَبْدِ الْأَعْلَی؛ وَ عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَی عَنْ يُونُسَ عَنْ إِبْرَاهِيمَ عَنْ عَبْدِ الْأَعْلَی؛ عَنْ سُوَيْدِ بْنِ غَفَلَةَ قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع ...
قَالَ وَ إِنْ كَانَ لِرَبِّهِ عَدُوّاً فَإِنَّهُ يَأْتِيهِ أَقْبَحَ مَنْ خَلَقَ اللَّهُ زِيّاً وَ رُؤْيَا [رِيَاشاً] وَ أَنْتَنَهُ رِيحاً؛ فَيَقُولُ لَهُ [مَنْ أَنْتَ؟ فَيَقُولُ لَهُ أَنَا عَمَلُكَ] أَبْشِرْ بِ«نُزُلٍ مِنْ حَمِيمٍ وَ تَصْلِيَةِ جَحِيمٍ» وَ إِنَّهُ لَيَعْرِفُ غَاسِلَهُ وَ يُنَاشِدُ حَمَلَتَهُ أَنْ يَحْبِسُوهُ. فَإِذَا أُدْخِلَ الْقَبْرَ أَتَاهُ مُمْتَحِنَا [مفتحيا] الْقَبْرِ. فَأَلْقَيَا عَنْهُ أَكْفَانَهُ ثُمَّ يَقُولَانِ لَهُ: مَنْ رَبُّكَ وَ مَا دِينُكَ وَ مَنْ نَبِيُّكَ؟ فَيَقُولُ لَا أَدْرِي. فَيَقُولَانِ لَا دَرَيْتَ وَ لَا هُدِيتَ. فَيَضْرِبَانِ يَافُوخَهُ بِمِرْزَبَةٍ مَعَهُمَا ضَرْبَةً مَا خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ دَابَّةٍ إِلَّا وَ تُذْعَرُ لَهَا مَا خَلَا الثَّقَلَيْنِ.
ثُمَّ يَفْتَحَانِ لَهُ بَاباً إِلَی النَّارِ؛ ثُمَّ يَقُولَانِ لَهُ: نَمْ بِشَرِّ حَالٍ فِيهِ مِنَ الضَّيْقِ مِثْلُ مَا فِيهِ الْقَنَا مِنَ الزُّجِ حَتَّی إِنَّ دِمَاغَهُ لَيَخْرُجُ مِنْ بَيْنِ ظُفُرِهِ وَ لَحْمِهِ؛ وَ يُسَلِّطُ اللَّهُ عَلَيْهِ حَيَّاتِ الْأَرْضِ وَ عَقَارِبَهَا وَ هَوَامَّهَا فَتَنْهَشُهُ حَتَّی يَبْعَثَهُ اللَّهُ مِنْ قَبْرِهِ وَ إِنَّهُ لَيَتَمَنَّی قِيَامَ السَّاعَةِ فِيمَا هُوَ فِيهِ مِنَ الشَّرِّ.
وَ قَالَ جَابِرٌ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع قَالَ النَّبِيُّ ص:
إِنِّي كُنْتُ أَنْظُرُ إِلَی الْإِبِلِ وَ الْغَنَمِ وَ أَنَا أَرْعَاهَا وَ لَيْسَ مِنْ نَبِيٍّ إِلَّا وَ قَدْ رَعَی الْغَنَمَ وَ كُنْتُ أَنْظُرُ إِلَيْهَا قَبْلَ النُّبُوَّةِ وَ هِيَ مُتَمَكِّنَةٌ فِي الْمَكِينَةِ مَا حَوْلَهَا شَيْءٌ يُهَيِّجُهَا حَتَّی تُذْعَرَ فَتَطِيرُ. فَأَقُولُ مَا هَذَا وَ أَعْجَبُ! حَتَّی حَدَّثَنِي جَبْرَئِيلُ ع: أَنَّ الْكَافِرَ يُضْرَبُ ضَرْبَةً مَا خَلَقَ اللَّهُ شَيْئاً إِلَّا سَمِعَهَا وَ يُذْعَرُ لَهَا إِلَّا الثَّقَلَيْنِ.
فَقُلْتُ ذَلِكَ لِضَرْبَةِ الْكَافِرِ. فَنَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ عَذَابِ الْقَبْرِ.
📚الكافي، ج3، ص232-233؛
📚تفسير القمي، ج1، ص370؛
📚تفسير العياشي، ج2، ص228
@yekaye