📜 ۲) گفتهاند آیه ۶ سوره حجرات در دفاع از ماریهی قبطی (همسر پیامبر ص و مادر ابراهیم فرزند آن حضرت) نازل شده است.
شأن نزول آن این بود که عایشه به پیامبر (صلی الله علیه و آله) گفت: «ابراهیم پسر شما نیست، بلکه پدر او جریح قبطی است که هر روز نزد ماریه میآید»❗️
رسول خدا (صلی الله علیه و آله) خشمگین شد و به امیرالمؤمنین (علیه السلام) دستور داد: «این شمشیر را بردار و اگر چنین بود سر جریح را برایم بیاور».
امیرالمؤمنین (علیه السلام) شمشیر را برداشت و فرمود: «ای رسول خدا (صلی الله علیه و آله)! پدر و مادرم فدایت باد! هرگاه تو مرا برای انجام کاری بفرستی همچون آهن گداختهای هستم که در پشم افتد [کنایه از اینکه در انجامش ذرهای درنگ و تعلل نخواهم کرد]. اکنون چه دستور میدهید؟! آیا در این باره درنگی کنم یا بر همان روال باشم؟»
پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: «ابتدا درنگ و بررسی کن».
امیرالمؤمنین (علیه السلام) به مشربه امّ ابراهیم رفت و از آن جا بالا رفت.
زمانیکه جریح [که ظاهرا از داستان مطلع شده بود] تا ایشان را دید فرار کرد و از نخلی بالا رفت. امیرالمؤمنین (علیه السلام) به او نزدیک شد و فرمود: «پایین بیا»!
جریح گفت: «ای علی (علیه السلام)! آیا در حالی که من اخته هستم میتوانم موجب باردار شدن کسی شوم؟! در این جا کسی نیست»؛ سپس عورتش را عریان کرد و اختهبودنش نمایان شد.
امیرالمؤمنین (علیه السلام) او را به محضر پیامبر (صلی الله علیه و آله) برد. پیامبر (صلی الله علیه و آله) به او فرمود: «ای جریح! جریان چیست»؟
جریح گفت: «ای رسول خدا (صلی الله علیه و آله)! قبطیها چهارپایانشان و مردانی را که با زنانشان مراوده داشته باشند، خواجه میکنند. علاوه بر این قبطیها فقط با همدیگر انس و الفت میگیرند. پدر ماریه مرا فرستاد تا نزد ماریه بیایم و خدمتکار و مونس او باشم».
در این هنگام خداوند آیه: یَا أَیُّهَا الذِینَ آمَنُوا إِن جَاءکُمْ فَاسِقٌ بِنَبَأٍ فَتَبَیَّنُوا را نازل فرمود؛ و پیامبر ص فرمود خدای را شکر که بدیای [=تهمتی] را از ما اهل البیت دور کرد.
📚تفسير القمي، ج2، ص318-319 ؛ مجمع البیان، ج9، ص198-199
✳️ تبصره
این واقعه به عنوان شأن نزول این آیه و با ذکر نام عایشه در کتب حدیثی و تفسیری #شیعه ذیل این آیه (مثلا موارد فوق) و نیز ذیل آیه افک (نور/۱۱) مکرر آمده است؛ اما در کتب #اهل_سنت، اگرچه اصل واقعه در منابع مهمی همچون صحيح مسلم (ج4، ص2139) نقل شده،
اما غالبا مفسران اهل سنت ذیل این آیه بدان نپرداختهاند و در منابع مختلفشان هم اسم عایشه را در این داستان را ذکر نکرده و با تعابیری مانند
«فتكلم بعض المنافقين: بعض منافقین سخنی گفتند» (أنساب الأشراف (للبلاذري م۲۷۹) ج1، ص450) یا
«كَانَ قَدْ تَجَرَّؤُوا عَلَى مَارِيَةَ: عدهای در مورد ماریه جسارتی کردند» (شرح مشكل الآثار (طحاوی) ج12، ص473 ؛ جامع الأحاديث (سیوطی)، ج29، ص318)
صرفا به اصل وقوع چنین سخنی اشاره کردهاند .
جالب اینجاست که در منابع اهل سنت، حتی چنین نقلی نیز وجود دارد که عمربن خطاب برای چنین امری (قتل آن قبطی) بدون اینکه دستوری از جانب پیامبر ص صادر شود به سراغ آن قبطی رفت تا وی را به قتل برساند (المعجم الكبير (للطبراني) ج13 ،ص58)
و بزرگانشان این گونه جمع کردهاند که ابتدا عمر به عنوان اقدامی خودسرانه برای این کار اقدام کرد؛ اما وقتی وی را اخته شده دید رهایش کرد و دنبال کار خودش رفت (یعنی حتی نیامد به پیامبر ص خبر دهد)؛ سپس پیامبر ص خودش به حضرت علی ع دستور داد که این کار را پیگیری کند
(مثلا ر.ک: الإصابة في تمييز الصحابة (ابن حجر)، ج5، ص517-519 ؛ شرح الزرقاني على المواهب اللدنية بالمنح المحمدية، ج4، ص461).
در هر صورت شهرت این واقعه در اهل سنت بقدری بوده که بین خود علمای اهل سنت بحث شده که آیا از این حدیث میتوان نتیجه گرفت که اگر کسی بدون اذن صاحب خانه به خانه وی وارد شود خونش برای صاحب خانه مباح شود و قصاص هم نداشته باشد، یا خیر؟!
(مثلا ر.ک: المعتصر من المختصر من مشكل الآثار (ابوالمحاسن حنفی م۸۰۳) ج2، ص151).
▪️درباره این شأن نزول و جمع آن با شأن نزول قبلی حتما به احادیث شماره ۲ (که در ادامه خواهد آمد) نیز توجه شود.
@yekaye
#حجرات_6
☀️۱) جابر بن عبدالله انصاری روایت کرده است:
رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) ولیدبنعقبه را به بنی ولیعه فرستاد [تا زکات ایشان را بگیرد] و میان ولید و ایشان در جاهلیّت درگیریای بود. چون خبر آمدن ولید را شنیدند به استقبال وی آمدند تا ببیند چه در دل دارد. اما ولید ترسید و نزد پیامبر ص برگشت و گفت: بنیولیعه قصد قتل من کردند و از دادن زکات ابا نمودند.
چون خبر مطالبی که ولید بن عقبه نزد رسول الله گفته بود به گوش بنیولیعه رسید، نزد رسول خدا (صلی الله علیه و آله) آمدند و گفتند: یا رسول الله! ولید دروغ میگوید؛ ولیکن در میان ما در مان جاهلیت درگیریای بود [اگر با عِده و عُده در مقابل وی آمدیم] ترسیدیم که مبادا ما را به خاطر آن آزار دهد.
آن حضرت فرمود: ای بنیولیعه! یا از سرکشی دست برمی دارید یا کسی را در میان شما بفرستم که به منزلهی نفس من است و با دلاوران شما مبارزه کند؛ و او این است که میبینید. سپس دست بر دوش امیرالمؤمنین (علیه السلام) زد. و خداوند درباره این کار ولیدبنعقبه این آیه را نازل کرد که: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ جاءَکُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا أَنْ تُصِیبُوا قَوْماً بِجَهالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلی ما فَعَلْتُمْ نادِمِینَ.
📚تفسير فرات الكوفي، ص427؛
كشف الغمة في معرفة الأئمة، ج1، ص158؛
كشف اليقين في فضائل أميرالمؤمنين ع، ص292
قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ [أَحْمَدُ] بْنُ أَحْمَدَ [بْنِ عَلِيٍ] قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عِمَادٍ الْبَرْبَرِيُّ أَبُو أَحْمَدَ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى وَ لَقَبُ ابْنِهِ [أَبِيهِ] دَاهِرٌ الرَّازِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عَبْدِ الْقُدُّوسِ عَنِ الْأَعْمَشِ عَنْ مُوسَى بْنِ الْمُسَيَّبِ عَنْ سَالِمِ بْنِ [أَبِي] الْجَعْدِ عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِيِّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ:
بَعَثَ رَسُولُ اللَّهِ ص الْوَلِيدَ بْنَ عُقْبَةَ بْنِ أَبِي مُعَيْطٍ إِلَى بَنِي وَلِيعَةَ قَالَ وَ كَانَتْ بَيْنَهُ وَ بَيْنَهُمْ شَحْنَاءُ فِي الْجَاهِلِيَّةِ.
قَالَ فَلَمَّا بَلَغَ إِلَى بَنِي وَلِيعَةَ اسْتَقْبَلُوهُ لِيَنْظُرُوا مَا فِي نَفْسِهِ قَالَ فَخَشِيَ الْقَوْمَ فَرَجَعَ إِلَى النَّبِيِّ ص فَقَالَ [يَا رَسُولَ اللَّهِ] إِنَّ بَنِي وَلِيعَةَ أَرَادُوا قَتْلِي وَ مَنَعُوا لِيَ [إِلَيَ] الصَّدَقَةَ.
فَلَمَّا بَلَغَ بَنِي وَلِيعَةَ الَّذِي قَالَ لَهُمْ الْوَلِيدُ بْنُ عُقْبَةَ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ ص أَتَوْا رَسُولَ اللَّهِ ص فَقَالُوا: يَا رَسُولَ اللَّهِ لَقَدْ كَذَبَ الْوَلِيدُ وَ لَكِنْ [كَانَ] بَيْنَنَا وَ بَيْنَهُ شَحْنَاءُ فِي الْجَاهِلِيَّةِ فَخَشِينَا أَنْ يُعَاقِبَنَا بِالَّذِي بَيْنَنَا وَ بَيْنَهُ.
قَالَ فَقَالَ النَّبِيُّ [رَسُولُ اللَّهِ] لَتَنْتَهُنَّ يَا بَنِي وَلِيعَةَ أَوْ لَأَبْعَثَنَّ إِلَيْكُمْ [لَكُمْ] رَجُلًا عِنْدِي كَنَفْسِي يَقْتُلُ مُقَاتِلِيكُمْ وَ يَسْبِي ذَرَارِيَّكُمْ هُوَ هَذَا حَيْثُ تَرَوْنَ. ثُمَّ ضَرَبَ بِيَدِهِ عَلَى كَتِفِ [أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ] عَلِيِّ [بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع] وَ أَنْزَلَ اللَّهُ فِي الْوَلِيدِ آيَةً «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا أَنْ تُصِيبُوا قَوْماً بِجَهالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلى ما فَعَلْتُمْ نادِمِينَ».
@yekaye
#حجرات_6
☀️۲) در شأن نزول دومی که برای آیه ذکر شد واقعه از تفسیر علی بن ابراهیم نقل شد؛
و اشاره شد که اصل واقعه در کتب اهل سنت هم مکرر ذکر شده است.
علی بن ابراهیم در ذیل آیه «إِنَّ الَّذِينَ جاؤُ بِالْإِفْكِ عُصْبَةٌ مِنْكُمْ» (نور/۱۱) همین مضمون را با سند متصل در گفتگویی بین زراره و امام باقر ع میآورد (تفسير القمي، ج2، ص99-100)؛
و در تفاسیر روایی نیز احادیث فراوانی درباره این واقعه ذیل همان ۱۱ سوره نور آمده است؛ که ان شاء الله بقیه موارد، ذیل همان آیه خواهد آمد.
اما ظاهرا در نسخهای از تفسیر قمی که در دست مرحوم سيد شرف الدين استرآبادى (م ۹۴۰) بوده، این شأن نزول نقل شده از جانب زراره و امام باقر ع با تفصیل بیشتری آمده و در پایانش نکتهای دارد که قابل توجه است؛
و
همچنین حدیث دیگری نیز در تفسیر قمی آمده که به دفع شبههای درباره این شأن نزول دوم اشاره دارد؛
@yekaye
#حجرات_6
👇 که این دو حدیث را در اینجا تقدیم میکنیم:
https://eitaa.com/yekaye/9434
☀️۲) الف. زراره گوید: از امامباقر (علیه السلام) در مورد آیه «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَثَبَّتُوا ...؛ حجرات/۶] پرسیدم؟
حضرت فرمود:
عایشه به پیامبر (صلی الله علیه و آله) گفت: «پسر عموی ماریه بسیار نزد او میآید» و ماریه را به رابطه نامشروع متّهم کرد.
رسول خدا (صلی الله علیه و آله) خشمگین شد و به او فرمود: «اگر راست میگویی، هرگاه آن مرد پیش او رفت به من اطّلاع بده».
عایشه، حجره ماریه را تحت نظر گرفت و زمانیکه پسر عمویش نزد او رفت این امر را به پیامبر (صلی الله علیه و آله) اطّلاع داد. در این هنگام رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) امیرالمؤمنین (علیه السلام) را فرا خواند و به او فرمود: «ای علی (علیه السلام)! این شمشیر را بردار و هرگاه او را دیدی، گردنش را بزن!»
امیرالمؤمنین (علیه السلام) شمشیر را برداشت و فرمود: «ای رسول خدا (صلی الله علیه و آله)! هرگاه مرا برای انجام کاری میفرستی آیا مانند آهن گداختهای که میان پشمی افتاده است، باشم [= بیمعطلی اقدام کنم]، یا مقداری درنگ کنم [و اوضاع را بررسی نمایم]؟
رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود: «نه! درنگ کن».
امیرالمؤمنین (علیه السلام) شمشیر بهدست بهراه افتاد. وقتی به درب خانه رسید، آن را بسته دید. چون آن قبطی، متوجه آمدن حضرت علی (علیه السلام) شد، ترسیده و از دیوار فرار کرد و از نخلی بالا رفت. علی (علیه السلام) نیز [به دنبال او] رفت. چون قبطی شمشیر را در دست حضرت علی (علیه السلام) دید عورتش را آشکار کرد و اختهبودنش نمایان شد. امیرالمؤمنین (علیه السلام) از او روی برگرداند و [نزد رسولخدا (صلی الله علیه و آله)] بازگشت و آنچه دیدهبود به رسول خدا (صلی الله علیه و آله) اطّلاع داد.
با اینخبر چهرهی پیامبر (صلی الله علیه و آله) از شادمانی درخشید و فرمود: «سپاس خدایی که پیوسته ما خاندان را از تهمتی که به ما میزنند حفظ میفرماید». در آن هنگام خداوند این آیه را بر پیامبر (صلی الله علیه و آله) نازل فرمود: یَا أَیُّهَا الذِینَ آمَنُوا إِن جَاءکُمْ فَاسِقٌ بِنَبَأٍ فَتَبَیَّنُوا أَن تُصِیبُوا قَومًا بِجَهَالةٍ فَتُصْبِحُوا عَلی مَا فَعَلتُمْ نَادِمِینَ».
زراره عرضکرد: عامه [= اهلسنّت] معتقدند این آیه دربارهی ولیدبنعقبهبنابیمعیط نازل شده است؛ در آنهنگام که به سوی پیامبر (صلی الله علیه و آله) آمد و به آن حضرت اطّلاع داد که بنیخُزیمه از اسلام برگشتهاند!
امام فرمود: زراره! مگر نمیدانی که هیچ آیهای از قرآن نیست مگر اینکه ظاهری و باطنی دارد؟ آنچه در دست مردم است ظاهر آیه است و آنچه من برایت بیان کردم باطن آن.
📚تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة، ص584-585
✳️ تبصره:
با اینکه در تعبیر امام ع این دو شأن نزول به ظاهر و باطن آیه ارجاع شده، اما با توجه به نقل هر دو واقعه در کتب فریقین ظاهرا این تعبیر باطن، ناظر به معنایی است که اهل سنت غالبا بدان اهتمام نمیورزند؛ نه اینکه معنایی که خلاف ظاهر آیه باشد؛ چنانکه اشاره شد که اهل سنت وقتی این واقعه را نقل میکنند اولا آن را ذیل این آیه بحث نمیکنند و ثانیا و مهمتر اینکه هیچ اشارهای به اینکه شخص عایشه متهم ردیف اصلی این واقعه بوده نمینمایند؛ و ظاهرا همین امور موجب شده که امام ع تعبیر «باطن» را برای این شأن نزول مطرح کند.
ب. عبداللهبنبکیر میگوید:
خدمت امام صادق (علیه السلام) عرض کردم: «فدایت شوم! آیا رسول خدا (صلی الله علیه و آله) دستور داد تا آن قبطی را بکشند، درحالیکه میدانست که بر وی دروغ بستهاند؟ یا اینکه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نمیدانست و خداوند به وسیلهی درنگ کردن امیرالمؤمنین (علیه السلام) کشته شدن را از آن قبطی دفع کرد»؟
فرمود: آری! به خدا سوگند میدانست؛ که اگر دستور کشتن آن قبطی با قصد قطعی از جانب رسول الله (صلی الله علیه و آله) صادر شده بود، قطعاً امیرالمؤمنین (علیه السلام) بدون کشتن وی برنمی گشت. لیکن رسول الله (صلی الله علیه و آله) آن کار را کرد تا آن زن [= عایشه] از گناهش [حسادت با ماریه و تهمت زدن به وی] برگردد. امّا او برنگشت [= توبه نکرد] و کشته شدن یک فرد مسلمان به خاطر دروغ او برایش اهمیّتی نداشت.
📚تفسير القمي، ج2، ص319
@yekaye
#حجرات_6
👇سند و متن احادیث فوق👈
https://eitaa.com/yekaye/9435
سند و متن حدیث۲) الف
و قوله تعالى «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا أَنْ تُصِيبُوا قَوْماً بِجَهالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلى ما فَعَلْتُمْ نادِمِينَ» تأويله مَا ذَكَرَهُ عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ رَحِمَهُ اللَّهُ فِي تَفْسِيرِهِ صُورَةً لَفْظُهُ قَالَ: [عن زراره قال:] سَأَلْتُهُ عَنْ هَذِهِ الْآيَةِ فَقَالَ:
إِنَّ عَائِشَةَ قَالَتْ لِرَسُولِ اللَّهِ ص: إِنَّ مَارِيَةَ يَأْتِيهَا ابْنُ عَمٍّ لَهَا؛ وَ لَطَخَتْهَا بِالْفَاحِشَةِ.
فَغَضِبَ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ قَالَ: إِنْ كُنْتِ صَادِقَةً فَأَعْلِمِينِي إِذَا دَخَلَ إِلَيْهَا.
فَرَصَدْتُهَا فَلَمَّا دَخَلَ عَلَيْهَا ابْنُ عَمِّهَا أَخْبَرْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص؛ فَقَالَتْ: هُوَ الْآنَ عِنْدَهَا.
فَدَعَا رَسُولُ اللَّهِ ص عَلِيّاً ع فَقَالَ: يَا عَلِيُّ خُذِ السَّيْفَ فَإِنْ وَجَدْتَهُ عِنْدَهَا فَاضْرِبْ عُنُقَهُ.
قَالَ فَأَخَذَ عَلِيٌّ ع السَّيْفَ وَ قَالَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ إِذَا بَعَثْتَنِي فِي الْأَمْرِ أَكُونُ كَالسَّفُّودِ الْمَحْمِيِّ فِي الْوَبَرِ أَوْ أَثَّبَّتُ؟
فَقَالَ: لَا بَلْ تَثَّبَّتُ.
قَالَ فَانْطَلَقَ ع وَ مَعَهُ السَّيْفُ. فَلَمَّا انْتَهَى إِلَى الْبَابِ وَجَدَهُ مُغْلَقاً فَأَلْزَمَ عَيْنَهُ نَقْبَ الْبَابِ. فَلَمَّا رَأَى الْقِبْطِيُّ عَيْنَ عَلِيٍّ ع فِي الْبَابِ فَزِعَ وَ خَرَجَ مِنَ الْبَابِ الْآخَرِ؛ فَصَعِدَ نَخْلَةً وَ تَسَوَّرَ عَلَى الْحَائِطَ. فَلَمَّا رَأَى الْقِبْطِيُّ عَلِيّاً ع وَ مَعَهُ السَّيْفُ حَسَرَ عَنْ عَوْرَتِهِ؛ فَإِذَا هُوَ مَجْبُوبٌ.
فَصَدَّ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع بِوَجْهِهِ عَنْهُ ثُمَّ رَجَعَ فَأَخْبَرَ رَسُولَ اللَّهِ ص بِمَا رَأَى.
فَتَهَلَّلَ وَجْهُ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ قَالَ: الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَمْ يَزَلْ يُعَافِينَا أَهْلَ الْبَيْتِ مِنْ سُوءِ مَا يُلَطِّخُونَّا بِهِ. فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَلَيْهِ «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا أَنْ تُصِيبُوا قَوْماً بِجَهالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلى ما فَعَلْتُمْ نادِمِينَ».
فَقَالَ زُرَارَةُ: إِنَّ الْعَامَّةَ يَقُولُونَ نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ فِي الْوَلِيدِ بْنِ عُقْبَةَ بْنِ أَبِي مُعَيْطٍ حِينَ جَاءَ إِلَى النَّبِيِّ ص فَأَخْبَرَهُ عَنْ بَنِي خُزَيْمَةَ أَنَّهُمْ كَفَرُوا بَعْدَ إِسْلَامِهِمْ.
فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع: يَا زُرَارَةُ أَ وَ مَا عَلِمْتَ أَنَّهُ لَيْسَ مِنَ الْقُرْآنِ آيَةٌ إِلَّا وَ لَهَا ظَهْرٌ وَ بَطْنٌ؟ فَهَذَا الَّذِي فِي أَيْدِي النَّاسِ ظَهْرُهَا وَ الَّذِي حَدَّثْتُكَ بِهِ بَطْنُهَا.
📚تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة، ص584-585
@yekaye
سند و متن حدیث ۲) ب
وَ فِي رِوَايَةِ عَبْدِ اللَّهِ [عُبَيْدِ اللَّهِ] بْنِ مُوسَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ رُشَيْدٍ [رَاشِدٍ] عَنْ مَرْوَانَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُكَيْرٍ قَالَ:
قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع: جُعِلْتُ فِدَاكَ! كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص أَمَرَ بِقَتْلِ الْقِبْطِيِّ وَ قَدْ عَلِمَ أَنَّهَا قَدْ كَذَبَتْ عَلَيْه؟ أَوْ لَمْ يَعْلَمْ وَ إِنَّمَا دَفَعَ اللَّهُ عَنِ الْقِبْطِيِّ الْقَتْلَ بِتَثَبُّتِ عَلِيٍّ ع؟
فَقَالَ: بَلَى قَدْ كَانَ وَ اللَّهِ أَعْلَمَ وَ لَوْ كَانَتْ عَزِيمَةً مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ص الْقَتْلُ، مَا رَجَعَ عَلِيٌّ ع حَتَّى يَقْتُلَهُ، وَ لَكِنْ إِنَّمَا فَعَلَ [ذَلِکَ] رَسُولُ اللَّهِ ص لِتَرْجِعَ عَنْ ذَنْبِهَا. فَمَا رَجَعَتْ وَ لَا اشْتَدَّ عَلَيْهَا قَتْلُ رَجُلٍ مُسْلِمٍ بِكَذِبِهَا.
📚تفسير القمي، ج2، ص319
@yekaye
☀️۳) گفتگویی بین امام حسن با معاویه و برخی از اطرافیانش رخ داده که برخی از تابعین (شعبی و ابومخنف و یزید بن ابوحبیب) بر این باور بودهاند که این مشاجره در تاریخ به لحاظ شدت درگیری و قوت کلامی بینظیر است.
داستان از این قرار است که مدتی بعد از صلح امام حسن ع که حکومت معاویه کاملا مستقر شده بود عمرو بن عثمان بن عفان و عمرو عاص و عتبة بن اوبسفیان و ولید بن عقبه و مغیرة بن شعبة که نزد معاویه بودند از وی میخواهند که امام حسن را احضار کند تا وی را ضایع کنند.
معاویه به این کار تن میدهد و وقتی امام ع وارد میشود یک به یک انواع توهینها و تهمتها را روانه ایشان و پدر بزرگوارشان میکنند.
امام ع با متانت کامل گوش میدهند و ابتدا یک دفاع کلی از خود و امیرالمومنین ع میکنند و سپس به تک تک یاوهگوییهای آنان پاسخ میدهند.
به مناسبت این آیه، فراز مربوط به ولید بن عقبه تقدیم میشود:
... سپس ولید گفت: ای بنی هاشم! شما اول کسانی بودید که در پوستین عیبجویی از عثمان افتادید و مردم را علیه او شوراندید تا اینکه به خاطر حرص ورزیدنی که بر حکومت کردن داشتید وی را به قتل رساندید؛ و این کارتان در قطع رحم و به هلاکت کشاندن امت و ریختن خونها به خاطر حرص بر حکومت و در طلب دنیای خبیث برآمدن، و ناشی از محبت دنیا بود در حالی که عثمان دایی شما بود، که چه دایی خوبی برای شما بود! و او داماد شما بود، و چه داماد خوبی برای شما بود! اما شما اول کسانی بودید که بر او حسادت ورزیدید و بر او طعنه زدید و قتل وی را عهدهدار شدید! پس چگونه دیدید آنچه خدا با شما کرد؟!
امام حسن ع وقتی نوبت به پاسخ ولید رسید فرمود:
ای ولیدبنعقبه! به خدا قسم! تو را به خاطر بغضی که از امیرالمومنین ع داری ملامت نمیکنم چرا که وی به خاطر شرابخواری، تو را هشتاد تازیانه شلاق زده و پدرت [= پدر ادعاییات] را در جنگ بدر تکه تکه کرده است!
اما چگونه او را دشنام میدهی حال آنکه خداوند در ده آیه از کتابش او را مؤمن خواند و تو را فاسق نامید؛ و این همان سخن خداوند است که فرمود «آیا کسیکه مؤمن بود همانند کسی است که فاسق بود؟ یکسان نیستند» (سجده/۱۸) و فرمود: «اگر فاسقی برای شما خبری آورد پس بررسی کنید که [مبادا] با عدهای بهنادانی برخورد کنید، آنگاه بر آنچه کردهاید پشیمان شوید» (حجرات/۶).
تو را چه به سخن گفتن از قریش؟! آن هم با آن حسب و نسب آنچنانیای که داری!
اما اینکه ادعا کردی که ما عثمان را کشتیم به خدا سوگند که طلحه و زبیر و عایشه هم نتوانستند چنین سخنی را علیه حضرت علی ع مطرح کنند؛ آن وقت تو چه میگویی؟!
تویی که اگر از مادرت بپرسی به تو خواهد گفت که وی ذکوان [=پدر واقعی ولید] را رها کرد و تو را به عقبة بن أبی معیط چسباند تا بدین ترتیب برای خودش آبرو و جایگاهی دست و پا کند؛ به علاوه همه ننگ و عاری که خداوند برای تو و پدر و مادرت در دنیا مهیا کرده است؛ «و قطعا خداوند ظلمکننده به بندگان نیست» (ق/۲۹). آخر ای ولید! به خدا سوگند تو را به شخصی نسبت دادهاند [کسی را به عنوان پدرت معرفی میکنند] که تولدت قبل از او بوده است؛ آن وقت تو به علی ع دشنام میدهی و او را فرومایه میخوانی؟! تو به جای این کار بهتر است بپردازی به اینکه خودت را به پدر واقعیات منتسب کنی؛ نه به کسی که تو را به او منتسب کردهاند؛ هرچند مادرت به تو گفته است که پدرت خیلی پستتر و خبیثتر از عقبة بوده است.
📚الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسي)، ج1، ص۲۷۱ و 276-277؛
شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد، ج6، ص285-295
@yekaye
👇متن حدیث👈
https://eitaa.com/yekaye/9438
متن حدیث۳ (گفتگوی امام حسن با معاویه و اصحابش)
رُوِيَ عَنِ الشَّعْبِيِّ وَ أَبِي مِخْنَفٍ وَ يَزِيدَ بْنِ أَبِي حَبِيبٍ الْمِصْرِيِ أَنَّهُمْ قَالُوا: لَمْ يَكُنْ فِي الْإِسْلَامِ يَوْمٌ فِي مُشَاجَرَةِ قَوْمٍ اجْتَمَعُوا فِي مَحْفِلٍ أَكْثَرَ ضَجِيجاً وَ لَا أَعْلَى كَلَاماً وَ لَا أَشَدَّ مُبَالَغَةً فِي قَوْلٍ مِنْ يَوْمَ اجْتَمَعَ فِيهِ عِنْدَ مُعَاوِيَةَ بْنِ أَبِي سُفْيَانَ عَمْرُو بْنُ عُثْمَانَ بْنِ عَفَّانَ وَ عَمْرُو بْنُ الْعَاصِ وَ عُتْبَةُ بْنُ أَبِي سُفْيَانَ وَ الْوَلِيدُ بْنُ عُقْبَةَ بْنِ أَبِي مُعَيْطٍ وَ الْمُغِيرَةُ بْنُ أَبِي شُعْبَةَ وَ قَدْ تَوَاطَئُوا عَلَى أَمْرٍ وَاحِدٍ...
ثُمَّ تَكَلَّمَ الْوَلِيدُ بْنُ عُقْبَةَ بْنِ أَبِي مُعَيْطٍ بِنَحْوٍ مِنْ كَلَامِ أَصْحَابِهِ فَقَالَ: يَا مَعْشَرَ بَنِي هَاشِمٍ كُنْتُمْ أَوَّلَ مَنْ دَبَّ بِعَيْبِ عُثْمَانَ وَ جَمَعَ النَّاسَ عَلَيْهِ حَتَّى قَتَلْتُمُوهُ حِرْصاً عَلَى الْمُلْكِ وَ قَطِيعَةً لِلرَّحِمِ وَ اسْتِهْلَاكَ الْأُمَّةِ وَ سَفْكَ دِمَائِهَا حِرْصاً عَلَى الْمُلْكِ وَ طَلَباً لِلدُّنْيَا الْخَبِيثَةِ وَ حُبّاً لَهَا؛ وَ كَانَ عُثْمَانُ خَالَكُمْ فَنِعْمَ الْخَالُ كَانَ لَكُمْ! وَ كَانَ صِهْرُكُمْ فَكَانَ نِعْمَ الصِّهْرُ لَكُمْ! قَدْ كُنْتُمْ أَوَّلَ مَنْ حَسَدَهُ وَ طَعَنَ عَلَيْهِ ثُمَّ وَلِيتُمْ قَتْلَهُ فَكَيْفَ رَأَيْتُمْ صُنْعَ اللَّهِ بِكُمْ؟! ...
فَتَكَلَّمَ أَبُو مُحَمَّدٍ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ ع فَقَالَ: الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي هَدَى أَوَّلَكُمْ بِأَوَّلِنَا وَ آخِرَكُمْ بِآخِرِنَا ...
وَ أَمَّا أَنْتَ يَا وَلِيدَ بْنَ عُقْبَةَ فَوَ اللَّهِ مَا أَلُومُكَ أَنْ تُبْغِضَ عَلِيّاً وَ قَدْ جَلَدَكَ فِي الْخَمْرِ ثَمَانِينَ جَلْدَةً وَ قَتَلَ أَبَاكَ صَبْراً بِيَدِهِ يَوْمَ بَدْرٍ أَمْ كَيْفَ تَسُبُّهُ وَ قَدْ سَمَّاهُ اللَّهُ مُؤْمِناً فِي عَشَرَةِ آيَاتٍ مِنَ الْقُرْآنِ وَ سَمَّاكَ فَاسِقاً وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «أَ فَمَنْ كانَ مُؤْمِناً كَمَنْ كانَ فاسِقاً لا يَسْتَوُونَ» (سجده/۱۸) وَ قَوْلُهُ «إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا أَنْ تُصِيبُوا قَوْماً بِجَهالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلى ما فَعَلْتُمْ نادِمِينَ» (حجرات/۶) وَ مَا أَنْتَ وَ ذِكْرَ قُرَيْشٍ وَ إِنَّمَا أَنْتَ ابْنُ عِلْجٍ مِنْ أَهْلِ صَفُّورِيَةَ اسْمُهُ ذَكْوَانُ.
وَ أَمَّا زَعْمُكَ أَنَّا قَتَلْنَا عُثْمَانَ فَوَ اللَّهِ مَا اسْتَطَاعَ طَلْحَةُ وَ الزُّبَيْرُ وَ عَائِشَةُ أَنْ يَقُولُوا ذَلِكَ لِعَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ فَكَيْفَ تَقُولُهُ أَنْتَ وَ لَوْ سَأَلْتَ أُمَّكَ مَنْ أَبُوكَ إِذْ تَرَكَتْ ذَكْوَانَ فَأَلْصَقَتْكَ بِعُقْبَةَ بْنِ أَبِي مُعَيْطٍ اكْتَسَبَتْ بِذَلِكَ عِنْدَ نَفْسِهَا سَنَاءً وَ رِفْعَةً وَ مَعَ مَا أَعَدَّ اللَّهُ لَكَ وَ لِأَبِيكَ وَ لِأُمِّكِ مِنَ الْعَارِ وَ الْخِزْيِ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ «وَ مَا اللَّهُ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ» ثُمَّ أَنْتَ يَا وَلِيدُ وَ اللَّهِ أَكْبَرُ فِي الْمِيلَادِ مِمَّنْ تُدْعَى لَهُ فَكَيْفَ تَسُبُّ عَلِيّاً وَ لَوِ اشْتَغَلْتَ بِنَفْسِكَ لَتُثْبِتُ نَسَبَكَ إِلَى أَبِيكَ لَا إِلَى مَنْ تُدْعَى لَهُ وَ لَقَدْ قَالَتْ لَكَ أُمُّكَ يَا بُنَيَّ أَبُوكَ وَ اللَّهِ أَلْأَمُ وَ أَخْبَثُ مِنْ عُقْبَة. ...
📚الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسي)، ج1، ص۲۷۱ و 276-277؛
شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد، ج6، ص285-295
@yekaye
☀️۴) زید شحّام میگوید: از امام صادق (علیه السلام) درباره «رفث و فسوق و جدال» [فَلا رَفَثَ وَ لا فُسُوقَ وَ لا جِدالَ فِي الْحَجِّ؛ بقره/۱۹۷] سوال کردم.
فرمودند:
امّا «رفث» همان جماع و آمیزش جنسی است.
و اما «فسوق» همان دروغگویی است، آیا نشنیدهای این سخن خداوند عز و جل را: «ای آن کسانی که ایمان آوردند! اگر فاسقی برای شما خبری آورد پس بررسی کنید که [مبادا] با عدهای بهنادانی برخورد کنید»؛
و «جدال» گفتار کسی است که مرتب میگوید: «نه به خدا قسم» و «آری به خدا سوگند»، و دشنام دادن مردی به دیگری است.
📚معاني الأخبار، ص294
حَدَّثَنَا أَبِي رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ أَبِي جَمِيلَةَ الْمُفَضَّلِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ زَيْدٍ الشَّحَّامِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الرَّفَثِ وَ الْفُسُوقِ وَ الْجِدَالِ؟
قَالَ أَمَّا الرَّفَثُ فَالْجِمَاعُ؛ وَ أَمَّا الْفُسُوقُ فَهُوَ الْكَذِبُ؛ أَ لَا تَسْمَعُ قَوْلَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا أَنْ تُصِيبُوا قَوْماً بِجَهالَةٍ»؛ وَ الْجِدَالُ هُوَ قَوْلُ الرَّجُلِ لَا وَ اللَّهِ، وَ بَلَى وَ اللَّهِ، وَ سِبَابُ الرَّجُلِ الرَّجُلَ.
@yekaye
☀️۵) ربیع، حاجب منصور دوانیقی حکایتی را نقل کرده است از اینکه منصور امام صادق ع را احضار کرد؛ و از ایشان درباره سخنانی که در خصوص جایگاه معنوی ایشان مطرح شده سوال کرد و انتظار داشت امام ع آنها را تکذیب کند؛ اما امام تعابیر عالیتری درباره جایگاه خویش بیان کرد و در ادامه فرمود:
دربارهی خویشاوند و بستگان خود که شایسته رعایت هستند، قبول نکن سخن کسی را که خداوند بهشت را بر او حرام نموده و جایگاه او را آتش قرار داده است؛ زیرا سخنچین، «شاهد زور» (= کسی که بناحق شهادت میدهد) و شریک شیطان است در اختلاف بین مردم؛ که همانا خداوند متعال فرمود: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ جاءَکُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا أَنْ تُصِیبُوا قَوْماً بِجَهالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلی ما فَعَلْتُمْ نادِمِین: ای آن کسانی که ایمان آوردند! اگر فاسقی برای شما خبری آورد پس بررسی کنید که [مبادا] با عدهای بهنادانی برخورد کنید آنگاه بر آنچه کردهاید پشیمان شوید» (حجرات/۶)
📚الأمالی للصدوق، ص۶۱2-613
حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ جَدِّهِ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِيِّ قَالَ حَدَّثَنِي جَعْفَرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ النما [الناونجي] [النَّمَاوِنْجِيُ] عَنْ عَبْدِ الْجَبَّارِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ دَاوُدَ الشَّعِيرِيِّ عَنِ الرَّبِيعِ صَاحِبِ الْمَنْصُورِ قَالَ: بَعَثَ الْمَنْصُورُ إِلَى الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع يَسْتَقْدِمُهُ لِشَيْءٍ بَلَغَهُ عَنْهُ ...
فَقَالَ الصَّادِقُ ع: لَا تَقْبَلْ فِي ذِي رَحِمِكَ وَ أَهْلِ الرِّعَايَةِ مِنْ أَهْلِ بَيْتِكَ قَوْلَ مَنْ حَرَّمَ اللَّهُ عَلَيْهِ الْجَنَّةَ وَ جَعَلَ مَأْوَاهُ النَّارَ فَإِنَّ النَّمَّامَ شَاهِدُ زُورٍ وَ شَرِيكُ إِبْلِيسَ فِي الْإِغْرَاءِ بَيْنَ النَّاسِ فَقَدْ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا أَنْ تُصِيبُوا قَوْماً بِجَهالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلى ما فَعَلْتُمْ نادِمِينَ» ...
@yekaye
☀️۶) از امیرالمؤمنین ع روایت شده که فرمودند:
اى مردم! كسى كه دانست برادرش دينى درست دارد، و در راه راست گام برمىدارد، به گفته مردم در باره او گوش ندهد، كه گاه تيرانداز، تير افكند و تيرها به خطا رود. سخن نيز چنين است، در باره كسى چيزى گويند و آن نه اين است. گفتار باطل تباه است، و خدا شنوا و گواه است. بدانيد! ميان حق و باطل جز چهار انگشت نيست.
از او پرسيدند معنى اين سخن چيست؟
انگشتان خود را جمع کرد و بین گوش و چشمش گذاشت و گفت: باطل آن است كه بگويى شنيدم، و حقّ آن است كه بگويى ديدم.
📚نهجالبلاغه، خطبه ۱۴۱ (ترجمه شهیدی، ص۱۳۷)
و من كلام له ع في النهي عن سماع الغيبة و في الفرق بين الحق و الباطل:
أَيُّهَا النَّاسُ مَنْ عَرَفَ مِنْ أَخِيهِ وَثِيقَةَ دِينٍ وَ سَدَادَ طَرِيقٍ فَلَا يَسْمَعَنَّ فِيهِ أَقَاوِيلَ الرِّجَالِ أَمَا إِنَّهُ قَدْ يَرْمِي الرَّامِي وَ تُخْطِئُ السِّهَامُ وَ يُحِيلُ الْكَلَامُ وَ بَاطِلُ ذَلِكَ يَبُورُ وَ اللَّهُ سَمِيعٌ وَ شَهِيدٌ. أَمَا إِنَّهُ لَيْسَ بَيْنَ الْحَقِّ وَ الْبَاطِلِ إِلَّا أَرْبَعُ أَصَابِعَ!
فَسُئِلَ ع عَنْ مَعْنَى قَوْلِهِ هَذَا.
فَجَمَعَ أَصَابِعَهُ وَ وَضَعَهَا بَيْنَ أُذُنِهِ وَ عَيْنِهِ ثُمَّ قَالَ: الْبَاطِلُ أَنْ تَقُولَ سَمِعْتُ وَ الْحَقُّ أَنْ تَقُولَ رَأَيْتُ.
@yekaye