eitaa logo
یک آیه در روز
1.9هزار دنبال‌کننده
113 عکس
8 ویدیو
24 فایل
به عنوان یک مسلمان، لازم نیست که روزی حداقل در یک آیه قرآن تدبر کنیم؟! http://eitaa.com/joinchat/603193344C313f67a507 سایت www.yekaye.ir نویسنده (حسین سوزنچی) @souzanchi @HSouzanchi گزیده مطالب: @yekAaye توضیح درباره کانال https://eitaa.com/yekaye/917
مشاهده در ایتا
دانلود
☀️۳) گفتگویی بین امام حسن با معاویه و برخی از اطرافیانش رخ داده که برخی از تابعین (شعبی و ابومخنف و یزید بن ابوحبیب) بر این باور بوده‌اند که این مشاجره در تاریخ به لحاظ شدت درگیری و قوت کلامی بی‌نظیر است. داستان از این قرار است که مدتی بعد از صلح امام حسن ع که حکومت معاویه کاملا مستقر شده بود عمرو بن عثمان بن عفان و عمرو عاص و عتبة بن اوبسفیان و ولید بن عقبه و مغیرة بن شعبة که نزد معاویه بودند از وی می‌خواهند که امام حسن را احضار کند تا وی را ضایع کنند. معاویه به این کار تن می‌دهد و وقتی امام ع وارد می‌شود یک به یک انواع توهین‌ها و تهمتها را روانه ایشان و پدر بزرگوارشان می‌کنند. امام ع با متانت کامل گوش می‌دهند و ابتدا یک دفاع کلی از خود و امیرالمومنین ع می‌کنند و سپس به تک تک یاوه‌گویی‌های آنان پاسخ می‌دهند. به مناسبت این آیه، فراز مربوط به ولید بن عقبه تقدیم می‌شود: ... سپس ولید گفت: ای بنی هاشم! شما اول کسانی بودید که در پوستین عیب‌جویی از عثمان افتادید و مردم را علیه او شوراندید تا اینکه به خاطر حرص ورزیدنی که بر حکومت کردن داشتید وی را به قتل رساندید؛ و این کارتان در قطع رحم و به هلاکت کشاندن امت و ریختن خونها به خاطر حرص بر حکومت و در طلب دنیای خبیث برآمدن، و ناشی از محبت دنیا بود در حالی که عثمان دایی شما بود، که چه دایی خوبی برای شما بود! و او داماد شما بود، و چه داماد خوبی برای شما بود! اما شما اول کسانی بودید که بر او حسادت ورزیدید و بر او طعنه زدید و قتل وی را عهده‌دار شدید! پس چگونه دیدید آنچه خدا با شما کرد؟‍! امام حسن ع وقتی نوبت به پاسخ ولید رسید فرمود: ای ولیدبن‌عقبه! به خدا قسم! تو را به خاطر بغضی که از امیرالمومنین ع داری ملامت نمی‌کنم چرا که وی به خاطر شراب‌خواری، تو را هشتاد تازیانه شلاق زده و پدرت [= پدر ادعایی‌ات] را در جنگ بدر تکه تکه کرده است! اما چگونه او را دشنام می‌دهی حال آنکه خداوند در ده آیه از کتابش او را مؤمن خواند و تو را فاسق نامید؛ و این همان سخن خداوند است که فرمود «آیا کسی‌که مؤمن بود همانند کسی است که فاسق بود؟ یکسان نیستند» (سجده/۱۸) و فرمود: «اگر فاسقی برای شما خبری آورد پس بررسی کنید که [مبادا] با عده‌ای به‌نادانی برخورد کنید، آنگاه بر آنچه کرده‌اید پشیمان شوید» (حجرات/۶). تو را چه به سخن گفتن از قریش؟! آن هم با آن حسب و نسب آنچنانی‌ای که داری! اما اینکه ادعا کردی که ما عثمان را کشتیم به خدا سوگند که طلحه و زبیر و عایشه هم نتوانستند چنین سخنی را علیه حضرت علی ع مطرح کنند؛ آن وقت تو چه می‌گویی؟! تویی که اگر از مادرت بپرسی به تو خواهد گفت که وی ذکوان [=پدر واقعی ولید] را رها کرد و تو را به عقبة بن أبی معیط چسباند تا بدین ترتیب برای خودش آبرو و جایگاهی دست و پا کند؛ به علاوه همه ننگ و عاری که خداوند برای تو و پدر و مادرت در دنیا مهیا کرده است؛ «و قطعا خداوند ظلم‌کننده به بندگان نیست» (ق/۲۹). آخر ای ولید! به خدا سوگند تو را به شخصی نسبت داده‌اند [کسی را به عنوان پدرت معرفی می‌کنند] که تولدت قبل از او بوده است؛ آن وقت تو به علی ع دشنام می‌دهی و او را فرومایه می‌خوانی؟! تو به جای این کار بهتر است بپردازی به اینکه خودت را به پدر واقعی‌ات منتسب کنی؛ نه به کسی که تو را به او منتسب کرده‌اند؛ هرچند مادرت به تو گفته است که پدرت خیلی پست‌تر و خبیث‌تر از عقبة بوده است. 📚الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسي)، ج‏1، ص۲۷۱ و 276-277؛ شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد، ج‏6، ص285-295 @yekaye 👇متن حدیث👈 https://eitaa.com/yekaye/9438
متن حدیث۳ (گفتگوی امام حسن با معاویه و اصحابش) رُوِيَ عَنِ الشَّعْبِيِّ وَ أَبِي مِخْنَفٍ‏ وَ يَزِيدَ بْنِ أَبِي حَبِيبٍ الْمِصْرِيِ‏ أَنَّهُمْ قَالُوا: لَمْ يَكُنْ فِي الْإِسْلَامِ يَوْمٌ فِي مُشَاجَرَةِ قَوْمٍ اجْتَمَعُوا فِي مَحْفِلٍ أَكْثَرَ ضَجِيجاً وَ لَا أَعْلَى كَلَاماً وَ لَا أَشَدَّ مُبَالَغَةً فِي قَوْلٍ مِنْ يَوْمَ‏ اجْتَمَعَ فِيهِ عِنْدَ مُعَاوِيَةَ بْنِ أَبِي سُفْيَانَ عَمْرُو بْنُ عُثْمَانَ بْنِ عَفَّانَ وَ عَمْرُو بْنُ الْعَاصِ وَ عُتْبَةُ بْنُ أَبِي سُفْيَانَ وَ الْوَلِيدُ بْنُ عُقْبَةَ بْنِ أَبِي مُعَيْطٍ وَ الْمُغِيرَةُ بْنُ أَبِي شُعْبَةَ وَ قَدْ تَوَاطَئُوا عَلَى أَمْرٍ وَاحِدٍ... ثُمَّ تَكَلَّمَ الْوَلِيدُ بْنُ عُقْبَةَ بْنِ أَبِي مُعَيْطٍ بِنَحْوٍ مِنْ كَلَامِ أَصْحَابِهِ فَقَالَ: يَا مَعْشَرَ بَنِي هَاشِمٍ كُنْتُمْ أَوَّلَ مَنْ دَبَّ بِعَيْبِ عُثْمَانَ وَ جَمَعَ النَّاسَ عَلَيْهِ حَتَّى قَتَلْتُمُوهُ حِرْصاً عَلَى الْمُلْكِ وَ قَطِيعَةً لِلرَّحِمِ وَ اسْتِهْلَاكَ الْأُمَّةِ وَ سَفْكَ دِمَائِهَا حِرْصاً عَلَى الْمُلْكِ وَ طَلَباً لِلدُّنْيَا الْخَبِيثَةِ وَ حُبّاً لَهَا؛ وَ كَانَ عُثْمَانُ خَالَكُمْ فَنِعْمَ الْخَالُ كَانَ لَكُمْ! وَ كَانَ صِهْرُكُمْ فَكَانَ نِعْمَ الصِّهْرُ لَكُمْ! قَدْ كُنْتُمْ أَوَّلَ مَنْ حَسَدَهُ وَ طَعَنَ عَلَيْهِ ثُمَّ وَلِيتُمْ قَتْلَهُ فَكَيْفَ رَأَيْتُمْ صُنْعَ اللَّهِ بِكُمْ؟! ... فَتَكَلَّمَ أَبُو مُحَمَّدٍ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ ع فَقَالَ: الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي هَدَى أَوَّلَكُمْ بِأَوَّلِنَا وَ آخِرَكُمْ بِآخِرِنَا ... وَ أَمَّا أَنْتَ يَا وَلِيدَ بْنَ عُقْبَةَ فَوَ اللَّهِ مَا أَلُومُكَ أَنْ تُبْغِضَ عَلِيّاً وَ قَدْ جَلَدَكَ فِي الْخَمْرِ ثَمَانِينَ جَلْدَةً وَ قَتَلَ أَبَاكَ صَبْراً بِيَدِهِ يَوْمَ بَدْرٍ أَمْ كَيْفَ تَسُبُّهُ وَ قَدْ سَمَّاهُ اللَّهُ مُؤْمِناً فِي عَشَرَةِ آيَاتٍ مِنَ الْقُرْآنِ وَ سَمَّاكَ فَاسِقاً وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «أَ فَمَنْ كانَ مُؤْمِناً كَمَنْ كانَ فاسِقاً لا يَسْتَوُونَ» (سجده/۱۸) وَ قَوْلُهُ «إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا أَنْ تُصِيبُوا قَوْماً بِجَهالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلى‏ ما فَعَلْتُمْ نادِمِينَ» (حجرات/۶) وَ مَا أَنْتَ وَ ذِكْرَ قُرَيْشٍ وَ إِنَّمَا أَنْتَ ابْنُ‏ عِلْجٍ مِنْ أَهْلِ صَفُّورِيَةَ اسْمُهُ ذَكْوَانُ. وَ أَمَّا زَعْمُكَ أَنَّا قَتَلْنَا عُثْمَانَ فَوَ اللَّهِ مَا اسْتَطَاعَ طَلْحَةُ وَ الزُّبَيْرُ وَ عَائِشَةُ أَنْ يَقُولُوا ذَلِكَ لِعَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ فَكَيْفَ تَقُولُهُ أَنْتَ وَ لَوْ سَأَلْتَ أُمَّكَ مَنْ أَبُوكَ إِذْ تَرَكَتْ ذَكْوَانَ فَأَلْصَقَتْكَ بِعُقْبَةَ بْنِ أَبِي مُعَيْطٍ اكْتَسَبَتْ بِذَلِكَ عِنْدَ نَفْسِهَا سَنَاءً وَ رِفْعَةً وَ مَعَ مَا أَعَدَّ اللَّهُ لَكَ وَ لِأَبِيكَ وَ لِأُمِّكِ مِنَ الْعَارِ وَ الْخِزْيِ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ «وَ مَا اللَّهُ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ» ثُمَّ أَنْتَ يَا وَلِيدُ وَ اللَّهِ أَكْبَرُ فِي الْمِيلَادِ مِمَّنْ تُدْعَى لَهُ فَكَيْفَ تَسُبُّ عَلِيّاً وَ لَوِ اشْتَغَلْتَ بِنَفْسِكَ لَتُثْبِتُ نَسَبَكَ إِلَى أَبِيكَ لَا إِلَى مَنْ تُدْعَى لَهُ وَ لَقَدْ قَالَتْ لَكَ أُمُّكَ يَا بُنَيَّ أَبُوكَ وَ اللَّهِ أَلْأَمُ وَ أَخْبَثُ مِنْ عُقْبَة. ... 📚الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسي)، ج‏1، ص۲۷۱ و 276-277؛ شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد، ج‏6، ص285-295 @yekaye
☀️۴) زید شحّام می‌گوید: از امام صادق (علیه السلام) درباره «رفث و فسوق و جدال» [فَلا رَفَثَ وَ لا فُسُوقَ وَ لا جِدالَ فِي الْحَجِّ؛ بقره/۱۹۷] سوال کردم. فرمودند: امّا «رفث» همان جماع و آمیزش جنسی است. و اما «فسوق» همان دروغگویی است، آیا نشنیده‌ای این سخن خداوند عز و جل را: «ای آن کسانی که ایمان آوردند! اگر فاسقی برای شما خبری آورد پس بررسی کنید که [مبادا] با عده‌ای به‌نادانی برخورد کنید»؛ و «جدال» گفتار کسی است که مرتب می‌گوید: «نه به خدا قسم» و «آری به خدا سوگند»، و دشنام دادن مردی به دیگری است. 📚معاني الأخبار، ص294 حَدَّثَنَا أَبِي رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ أَبِي جَمِيلَةَ الْمُفَضَّلِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ زَيْدٍ الشَّحَّامِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الرَّفَثِ وَ الْفُسُوقِ وَ الْجِدَالِ؟ قَالَ أَمَّا الرَّفَثُ فَالْجِمَاعُ؛ وَ أَمَّا الْفُسُوقُ فَهُوَ الْكَذِبُ؛ أَ لَا تَسْمَعُ قَوْلَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا أَنْ تُصِيبُوا قَوْماً بِجَهالَةٍ»؛ وَ الْجِدَالُ هُوَ قَوْلُ الرَّجُلِ لَا وَ اللَّهِ، وَ بَلَى وَ اللَّهِ، وَ سِبَابُ الرَّجُلِ الرَّجُلَ. @yekaye
☀️۵) ربیع، حاجب منصور دوانیقی حکایتی را نقل کرده است از اینکه منصور امام صادق ع را احضار کرد؛ و از ایشان درباره سخنانی که در خصوص جایگاه معنوی ایشان مطرح شده سوال کرد و انتظار داشت امام ع آنها را تکذیب کند؛ اما امام تعابیر عالی‌تری درباره جایگاه خویش بیان کرد و در ادامه فرمود: درباره‌ی خویشاوند و بستگان خود که شایسته رعایت هستند، قبول نکن سخن کسی را که خداوند بهشت را بر او حرام نموده و جایگاه او را آتش قرار داده است؛ زیرا سخن‌چین، «شاهد زور» (= کسی که بناحق شهادت می‌دهد) و شریک شیطان است در اختلاف بین مردم؛ که همانا خداوند متعال فرمود: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ جاءَکُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا أَنْ تُصِیبُوا قَوْماً بِجَهالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلی ما فَعَلْتُمْ نادِمِین: ای آن کسانی که ایمان آوردند! اگر فاسقی برای شما خبری آورد پس بررسی کنید که [مبادا] با عده‌ای به‌نادانی برخورد کنید آنگاه بر آنچه کرده‌اید پشیمان شوید» (حجرات/۶) 📚الأمالی للصدوق، ص۶۱2-613 حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ جَدِّهِ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِيِّ قَالَ حَدَّثَنِي جَعْفَرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ النما [الناونجي‏] [النَّمَاوِنْجِيُ‏] عَنْ عَبْدِ الْجَبَّارِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ دَاوُدَ الشَّعِيرِيِّ عَنِ الرَّبِيعِ صَاحِبِ الْمَنْصُورِ قَالَ: بَعَثَ الْمَنْصُورُ إِلَى الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع يَسْتَقْدِمُهُ لِشَيْ‏ءٍ بَلَغَهُ عَنْهُ ... فَقَالَ الصَّادِقُ ع: لَا تَقْبَلْ فِي ذِي رَحِمِكَ وَ أَهْلِ الرِّعَايَةِ مِنْ أَهْلِ بَيْتِكَ قَوْلَ مَنْ حَرَّمَ اللَّهُ عَلَيْهِ الْجَنَّةَ وَ جَعَلَ مَأْوَاهُ النَّارَ فَإِنَّ النَّمَّامَ شَاهِدُ زُورٍ وَ شَرِيكُ إِبْلِيسَ فِي الْإِغْرَاءِ بَيْنَ النَّاسِ فَقَدْ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا أَنْ تُصِيبُوا قَوْماً بِجَهالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلى‏ ما فَعَلْتُمْ نادِمِينَ» ... @yekaye
☀️۶) از امیرالمؤمنین ع روایت شده که فرمودند: اى مردم! كسى كه دانست برادرش دينى درست دارد، و در راه راست گام برمى‏دارد، به گفته مردم در باره او گوش ندهد، كه گاه تيرانداز، تير افكند و تيرها به خطا رود. سخن نيز چنين است، در باره كسى چيزى گويند و آن نه اين است. گفتار باطل تباه است، و خدا شنوا و گواه است. بدانيد! ميان حق و باطل جز چهار انگشت نيست. از او پرسيدند معنى اين سخن چيست؟ انگشتان خود را جمع کرد و بین گوش و چشمش گذاشت و گفت: باطل آن است كه بگويى شنيدم، و حقّ آن است كه بگويى ديدم. 📚نهج‌البلاغه، خطبه ۱۴۱ (ترجمه شهیدی، ص۱۳۷) و من كلام له ع في النهي عن سماع الغيبة و في الفرق بين الحق و الباطل‏: أَيُّهَا النَّاسُ مَنْ عَرَفَ مِنْ أَخِيهِ وَثِيقَةَ دِينٍ وَ سَدَادَ طَرِيقٍ فَلَا يَسْمَعَنَّ فِيهِ أَقَاوِيلَ الرِّجَالِ أَمَا إِنَّهُ قَدْ يَرْمِي الرَّامِي وَ تُخْطِئُ السِّهَامُ وَ يُحِيلُ الْكَلَامُ وَ بَاطِلُ ذَلِكَ يَبُورُ وَ اللَّهُ سَمِيعٌ وَ شَهِيدٌ. أَمَا إِنَّهُ لَيْسَ بَيْنَ الْحَقِّ وَ الْبَاطِلِ إِلَّا أَرْبَعُ أَصَابِعَ! فَسُئِلَ ع عَنْ مَعْنَى قَوْلِهِ هَذَا. فَجَمَعَ أَصَابِعَهُ وَ وَضَعَهَا بَيْنَ أُذُنِهِ وَ عَيْنِهِ ثُمَّ قَالَ: الْبَاطِلُ أَنْ تَقُولَ سَمِعْتُ وَ الْحَقُّ أَنْ تَقُولَ رَأَيْتُ. @yekaye
☀️۷) از امام صادق ع روایت شده است: کسی که مطلبی را علیه مؤمنی نقل کند که قصدش از آن ضایع کردن و از بین بردن آبروی وی باشد تا وی از چشم مردم بیفتد خداوند او را از ولایت خویش به ولایت شیطان اخراج می‌کند ولی شیطان هم حاضر نیست او را قبول کند! 📚الكافي، ج‏2، ص358؛ المحاسن، ج‏1، ص103؛ الأمالي( للصدوق)، ص486 مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ مُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع: مَنْ رَوَى عَلَى مُؤْمِنٍ رِوَايَةً يُرِيدُ بِهَا شَيْنَهُ وَ هَدْمَ مُرُوءَتِهِ لِيَسْقُطَ مِنْ أَعْيُنِ النَّاسِ أَخْرَجَهُ اللَّهُ مِنْ وَلَايَتِهِ إِلَى وَلَايَةِ الشَّيْطَانِ فَلَا يَقْبَلُهُ الشَّيْطَانُ. @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 1️⃣«یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَینُوا أَنْ تُصیبُوا قَوْماً بِجَهالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلی‏ ما فَعَلْتُمْ نادِمینَ» از دستورالعمل‌های مهم در ارتباطات اجتماعی‌ای که مؤمنان به طور خاص باید رعایت کنند این است که اگر فاسقی خبر مهمی برایشان آورد سریع ترتیب اثر ندهند؛ ‌ بلکه درنگ کنند، و ابعاد مساله را بررسی و آشکار نمایند؛ وگرنه ممکن است به خاطر این تعجیل به جماعتی آسیبی برسانند؛ آسیبی که صرفا ناشی از جهل و بی اطلاعی آنها از ابعاد مختلف مساله بوده است؛ به طوری که وقتی زمان گذشت و ابعاد مختلف واقعیت معلوم شد خودشان بفهمند که اقدامشان اشتباه بوده و از آنچه کرده‌اند پشیمان شوند. @yekaye
. 2️⃣ «یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَینُوا ...» چرا مخاطب را «الذین آمنوا» قرار داد، نه مثلا «الناس»؟ مگر این مساله (تحقیق و بررسی سخن فاسق قبل از اینکه اثری بر آن مترتب کنیم) نباید توصیه‌ای برای همه بشر باشد؟ 🔹الف. این سوره از سور مدنی است (یعنی بعد از شکل‌گیری جامعه دینی نازل شده) و موضوع این سوره ارتباطات اجتماعی در جامعه دینی است. لذا مخاطب اصلی آن افراد این جامعه‌اند؛ هرچند که این ظرفیت را دارد که برای همه جوامع مطرح شود. به تعبیر دیگر، می‌خواهد بگوید «افراد مؤمن باید اهل تحقیق و بررسی باشند، نه افرادی زودباور و سطحی؛ و ایمان با خوش‌باوری سازگار نیست». (تفسیر نور، ج۹، ص۱۷۱) 🔹ب. هشدار به نپذیرفتن سخن از جانب «فاسق» است؛ و فاسق یک کلمه ارزشی است که در نظام ارزشی خاص معنا می‌شود. فسق، دریدن پرده است؛ و ابتدا باید دید که چه چیزی برای چه کسی پرده محترم شمرده می‌شد. مثلا در جامعه دینی، اقدام به عمل لواط، مصداق ارتکاب فسق است؛ اما در بسیاری از جوامع سکولار امروزی که مثلا قانون ازدواج همجنسگرایان تصویب شده، نه‌تنها دو نفری که با همدیگر عمل لواط را انجام می‌دهند فاسق محسوب نمی‌شوند بلکه چه‌بسا انسان مؤمنی که با رواج این عمل در جامعه مخالفت کند به اتهام مخالفت با آزادی، «فاسق» محسوب شود. پس باید جامعه هدف با جهت‌گیری ارزشی (مؤمن یا کافر) مشخص باشد تا معلوم شود چه کسی فاسق است و نباید به سخن وی بدون تحقیق اعتماد کرد. 🔹ج. ... @yekaye
. 3️⃣ «یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَینُوا» [برخلاف آنچه در اهل سنت معروف است که ادعای عدالت همه اصحاب را دارند این آیه بخوبی نشان می‌دهد که] همه اصحاب پیامبر ص عادل نبودند؛ بلکه در میان آنان افراد فاسق و غیرقابل اعتماد هم پیدا می‌شدند (تفسیر نور، ج۹، ص۱۷۱)؛ و این آیه شاهد خوبی است بر جعلی بودن احادیثی که به پیامبر ص نسبت می‌دهد که فرموده باشد که همه اصحاب عادلند و هیچکس حق ندارد هیچیک از آنان را فاسق بشمرد! 📝توضیح تخصصی شأن نزول این آیه را چه ولید بن عقبه بدانیم چه عایشه، مهم این است که طبق مبنای اهل سنت هردوی اینها مصداق صحابه محسوب می‌شوند (و از نظر اهل سنت، هرکس صحابه محسوب شود حتما روایتش مورد اعتماد است)؛ قرآن کریم در مورد این شخصی که آیه در موردش نازل شده تعبیر «فاسق» به کار برده است؛ نتیجه این است که دست کم برخی از افرادی که طبق مبنای اهل سنت صحابه محسوب می‌شوند، طبق این آیه فاسق و غیرقابل اعتماد محسوب می‌شوند؛ و این ضابطه رجالی اهل سنت، از نظر قرآن مخدوش می‌باشد. @yekaye
. 4️⃣ «إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَینُوا أَنْ تُصیبُوا قَوْماً بِجَهالَةٍ» چرا ضرورت درنگ کردن و بررسی را ناظر به دو مولفه «فاسق» (نه هرکس) و «نبأ» (خبری که مهم است؛ نه هر خبری) قرار داد؟ یعنی چرا نگفت اگر «هرکسی» «هرخبری» آورد ابتدا بررسی کن؟ شاید بتوان پذیرفت که اگر «فردی عادی» «خبر کم‌اهمیتی» آورد (که قبول یا رد آن تاثیر جدی در تصمیمات ما نمی‌گذارد) نیازی به بررسی نداشته باشد، اما اگر فاسقی «خبر کم‌اهمیتی» را آورد، نیاز به بررسی ندارد؟ آیا اگر «شخصی عادی» (که به عنوان فاسق شناخته نمی‌شود) با خبر مهمی آمد ‌شایسته نیست بررسی شود؟ 🔹الف. اگر قرار باشد هرکس برای انسان هرخبری بیاورد انسان بخواهد حتما آن را بررسی کند و بلافاصله ترتیب اثر ندهد، عملا در بسیاری از موارد اختلال در نظام زندگی اجتماعی پیش می‌آید و زندگی سامان نمی‌یابد. در واقع، سیره عقلا، ترتیب اثر دادن به اخباری است که به طور عادی دریافت می‌کنند. بله، اگر خبر، خبر مهمی باشد؛ و آورنده‌اش هم قابل اعتماد نباشد نباید عجله نکرد و در مورد آن باید بررسی شود؛ اما جایی که خبر اهمیت زیاد ندارد یا اگر اهمیت دارد آورنده‌اش انسان فاسقی نیست و می‌توان به طور عادی به وی اعتماد کرد، ضرورتی ندارد که حتما درنگ و بررسی انجام شود. در واقع، این آیه در مقام امضای یک سیره عقلایی است؛ برای انسانها میسر نیست که تصمیم‌گیری‌شان را صرفا به آنچه در منظر و مرآی آنهاست منوط سازند؛ بلکه اتفاقا عمده تصمیم‌های ما در زندگی منوط به اموری است که به طور عادی نمی‌توانیم با مشاهده کسب خبر کنیم. یکبار خبری به صورت متواتر به انسان می‌رسد؛ اینها که بحث ندارد و یقین معرفتی ایجاد می‌کند؛ اما تعداد این اخبار هم بسیار کم است و عموم انسانها کارهای زندگی‌شان را بر اساس مطالبی تنظیم می‌کنند که اصطلاحا مبتنی بر خبر واحد است؛ و قرآن کریم هم این سیره عقلایی را امضا کرده است 📚 (الميزان، ج‏18، ص311 ). 🔹ب. اثبات شیء نفی ما عدا نمی‌کند؛ و مساله، تاکید بر اینهاست که: انسانها باید وقتی نبأ (خبر مهم) در کار است و آورنده‌اش هم فاسق است، حتما درنگ کردن و تبیین را جدی بگیرند. یعنی آیه نمی‌فرماید سایر اخبار را بررسی نکن، بلکه می‌گوید چنین خبری را حتما بررسی کن؛ اما آیه ساکت است از بیان ایتکه خبری که قابل اعتماد باشد چه ویژگی‌های دیگری دارد. شاید اینکه برخی بر دلالت این آیه بر حجیت خبر واحد مناقشه دارند (مجمع البيان، ج‏9، ص199 ) ناشی از همین نکته است. 🔹ج. ... @yekaye
. 5️⃣ «إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَینُوا...» آوردن کلمه «فتبینوا» نشان می‌دهد که گاهی فاسق راست می‌گوید و نباید همه جا سخن او را تکذیب کرد! 📚 (تفسیر نور، ج۹، ص۱۷۱). به تعبیر دیگر، 💢«فاسق» بودن صرفا هشداری برای تتبع جدی‌تر سخن وی است؛ نه دلیلی برای تکذیب وی❗️ 📝نکته تخصصی از نکته فوق فهمیده می‌شود که روند نگارش برخی از کتابهایی که با عناوینی همچون «احادیث موضوعه» [= احادیث جعلی] نوشته شده و مواردی را که راوی مجهول بوده به عنوان حدیث جعلی معرفی کرده‌اند! قطعا روند ناروایی است؛ زیرا از مجهول بودن راوی (= نمی‌دانیم فاسق است یا خیر)، فاسق بودن وی؛ و از فسق وی (که حداکثر دلالت بر ضرورت بررسی سخن وی دارد، نه لزوما انکار سخن وی)، کذب سخن وی را نتیجه گرفته‌اند❗️ یعنی حتی اگر «فاسق» و «غیرقابل اعتماد» بودن یک راوی اثبات شود؛ منطقا نمی‌توان نتیجه گرفت که حدیثی که از وی نقل شده حتما جعلی است؛‌بویژه اگر توجه کنیم دروغگوی حرفه‌ای، دروغگویی است که دروغ خود را در میان صدها سخن راست مخفی کند. ❌از همینجا معلوم می‌شود که چرا شیعیان در بحثهای خود گاه به برخی از راویانی که در شیعه غیرمعتبر محسوب می‌شوند استناد می‌کنند؛ و این استناد لزوما دلیل بر اعتبار آن شخص نیست. مثلا بر اساس قاعده «الفضلُ ما شَهِدتْ به الاعداءُ: فضیلت آن است که دشمن بر آن شهادت دهد» یا «اقرار العقلاء علی انفسهم جایز» اگر کسی که فهمیده‌ایم فاسق ویا دروغگو است در مورد دشمن خود فضیلتی را ذکر کرد؛‌ یا در مورد بدی‌ای در حق خویش اقرار نمود، قرینه می‌شود که به احتمال زیاد اینجا دروغ نگفته است. @yekaye
. 6️⃣ «یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَینُوا» فرمود اگر فاسقی خبر مهمی آورد بررسی کنید و سریع نپذیرید. در مورد غیرفاسق چطور؟ قدر متیقن آیه این است که به خبر فردی که «عادل» و « مورد اعتماد» (ثقه) است می‌توان اعتماد کرد؛ اما در مورد فرد مشکوک چطور؟ 📝بحث کاربردی (حجیت ) از بحثهایی که در علم اصول مطرح می‌شود حجیت خبر واحد است؛ و از شواهد بر حجیت مذکور را همین آیه دانسته‌اند؛ یعنی بیان داشته‌اند که این یک سیره عقلایی بوده که اتفاقا مورد امضای شارع هم قرار گرفته است؛ و از این رو به احادیثی که از جانب افراد غیرفاسق (= عادل) نقل می‌شود می‌توان اعتماد کرد و دستورات شریعت را با واسطه آنها گرفت. همین مساله موجب شکل‌گیری علمی به اسم شده است؛ که هدف آن شناسایی افراد معتبر و قابل وثوق و تمایز آنان از افراد غیرقابل اعتماد است. 🤔اما آیا شخص قابل اعتماد (= غیرفاسق)، کسی است که حتما بدانیم «عادل» و «مورد اعتماد» (ثقه) است؛ ‌یا این آیه صرفا از ما می‌خواهد که اگر در مورد فاسق بودن کسی مطمئن بودیم، اعتماد نکنیم؛ وگرنه (یعنی در خصوص افرادی که نمی‌دانیم فاسقند یا خیر) می‌توانیم به خبرشان اعتماد کنیم؟ ظهور اولیه آیه معنای دوم است (تا حدی که برخی از این آیه برداشت کرده‌اند که: «اصل در اسلام، اعتماد به مردم است، اما حساب کسی که فسق او بر همگان روشن شد از افراد عادی جداست؛ تفسیر نور، ج۹، ص۱۷۱)؛ در حالی که مبنای علمای رجال و اصول در اعتبار «خبر واحد» این است که راویان حدیث حتما باید مورد اعتماد باشند؛و از این رو، خبر شخص مجهول (کسی که اطلاع و توثیقی درباره وی ندارند) را اصطلاحا «خبر ضعیف» و غیرقابل اعتماد می‌دانند. از این رو، برخی این آیه را به عنوان دلیلی برای مدعای علمای رجال (که حتما راوی باید معتبر باشد) قابل قبول ندانسته‌اند (مفاد آیه اخص از مدعاست).🤔 اما شاید چیزی که بتواند نشان دهد که این آیه هم بر همان مدعا دلالت دارد این است که درهر دو شأن نزولی که برای آیه ذکر شده، «فسقِ» آن افرادی که خبر را آوردند برای مخاطبان واضح نبوده است؛ و اتفاقا خود آیه را شاهدی دانسته‌اند برای فسق این دو نفر. علاوه بر این، می‌توان چنین پاسخ داد که اگر به کلمه «نبأ» و نیز ادامه آیه (فتصیبوا ...) توجه کنیم می‌بینیم که اتفاقا عقلا در اخباری که مهم باشد و بخواهد مبنای یک تصمیم جدی باشد (که این تصمیم چه‌بسا موجب آسیب دیدن عده‌ای شود) حتما در اعتبار منبع خبر دقت می‌کنند و به صرف اینکه شهرت به دروغگویی نداشته، بسنده نمی‌کنند؛ و چون قرار است از احادیث معصومان ع، به شریعت (احکام تنظیم‌کننده زندگی فردی و اجتماعی) برسیم، پس آنها اخباری مهم در تصمیم‌گیری هستند و باید اعتبار منبع خبر تایید شود. 📝ثمره اجتماعی وجود دو کلمه «نبأ» و «فاسق» در این آیه که در مقام امضای یک سیره عقلایی است بسیار مهم است. یعنی اگر آیه به آن سیره عقلا قید می‌زند (که چه‌بسا تقیید هم نیست؛ بلکه شرح حوزه‌ای است که واقعا سیره عقلا هم آن را شامل نمی‌شود؛ یعنی عقلا در اخبار مهم، قابل اعتماد بودن راوی برایشان مهم است) نشان می‌دهد که در مواردی که قید نخورده به همان سیره می‌توان عمل کرد. 🤔اگر این مساله را جدی بگیریم می‌توان نوع مواجهه سخت‌گیرانه‌ای که در میان متاخران در مواجهه با احادیث رواج یافته، مناقشه کرد؛ سخت‌گیری ای که موجب شده بسیاری از مؤمنان جرات خواندن کتب حدیثی را – از ترس از اینکه مبادا حدیث نادرستی در آنها باشد- نداشته باشند؛ در حالی که اولا بسیاری از این کتب را کسانی گردآوری کرده‌اند که از علمای بزرگ و مسلط به معارف دین بوده‌اند (و طبیعی است که هرجا احساس کنند که انحرافی در کار است و احتمال جعلی بودن بدهند، ذیل آن تذکری می‌دهند) و ثانیا بسیاری از این احادیث ناظر به حکم فقهی شرعی نیستند که نیاز به تخصص فقهی برای استنباط داشته باشد، بلکه ناظر به ابعاد عادی زندگی اند. بله، این سخن نباید بهانه‌ای شود که افراد بدون تخصص لازم و صرفا با دیدن یکی دو حدیث، شخصا دست به صدور فتوا بزنند. 👇ادامه مطلب👈 https://eitaa.com/yekaye/9451
ادامه تدبر ۶ (ثمره اجتماعی بحث ) به تعبیر دیگر، درست است که تاثیر برخی از احادیث در مقام تصمیم‌گیریِ مستند به شرع به نحوی است که قطعا باید آورنده آن مورد اعتماد (ثقه) باشد؛ اما در بسیاری از احادیث (بویژه احادیثی که حاوی نکات اخلاقی ساده برای زندگی است) چنین چیزی ضرورت ندارد؛ و این سبکی که برخی در پیش گرفته‌اند که هر حدیثی که راوی برایشان شناخته شده نیست (راویان «مجهول» و اخبار «مرسل») آن را به عنوان خبر ضعیف کنار می‌گذارند رویه‌ای نیست که لزوما مبتنی بر نگاه قرآنی باشد. ⛔️اگر به کتابهایی که تحت عنوان «گزیده‌ی ...» به خیال خود این گونه احادیث را از منبع اصلی حذف کرده‌اند ویا تحت عنوان «الاحادیث الضعیفه» گردآوری شده و بسیاری از احادیث را زیر سوال می‌برند، نگاهی شود که چه احادیثی به این بهانه‌ها حذف می‌شود بخوبی متوجه ابعاد نادرست این رویکرد افراطی می‌شویم. 📛(از اینها بدتر آن است که به صرف مجهول بودن راوی، حدیث وی را جعلی معرفی می‌کنند؛ که در تدبر ۵ اشاره شد) بر همین اساس، شاید بتوان وجه تاکیدی را که بر آسان‌گیری در «اخبار من بلغ»* وجود دارد فهمید. یعنی اگرچه روال عقلا این است که در تصمیم‌گیری‌هایی که ممکن است به آسیب رساندن به دیگران منجر شود در خصوص منبع خبر سخت‌گیرانه بررسی کنند؛ اما همین عقلا در تصمیم گیریهایی که چنین آثار سویی ندارد چنین سخت‌گیری‌ای ندارند. به تعبیر دیگر، وقتی این همه کتابهای مختلف اندیشمندان غیرمعصوم را براحتی به افراد توصیه می‌کنیم آیا رواست که در توصیه عموم به مطالعه کتب حدیثی این اندازه سخت گیری کنیم؟! بویژه کتب علمای متقدم شیعه، که با توجه به تخصص آنها و حساسیتهایی که در ایشان نسبت به پرهیز از احادیث جعلی وجود داشته (که اگر در مورد حدیثی مشکوک می‌شدند یا آن را نمی‌آوردند یا حتما تذکرش را می‌دادند) علم اجمالی داریم که عمده احادیثی که در آنها هست و گردآورنده هم هشداری در موردش نداده احادیث معتبری است.🤔 📝ثمره تخصصی : خبر یا یا ...؟ اگرچه امروزه نزد برخی از فقهای متاخر، بررسی سند حدیث، اولویت اول در مقام اعتبارسنجی است و با مناقشه در سند، براحتی حدیث را در مقام استنباط کنار می‌گذارند؛ اما بر اساس توضیحات فوق، این رویه قابل مناقشه است. شاهد خوبی بر این مناقشه، وجود اخبار علاجیه* است، که در ابتدا بر اموری همچون مطابقت با کتاب و سنت قطعی، مخالفت با عامه، شهرت، و ... تاکید می‌کنند؛ و بررسیِ وثاقت راوی را جزء مولفه‌های آخر در مقام تصمیم‌گیری می گذارند؛ که نشان می‌دهد که اگرچه بررسی سند در جای خود مهم است، اما نباید تنها محورِ و حتی محور اصلی قبول یا رد احادیث قرار گیرد. ظاهرا از همین روست که بسیاری از بزرگان ضابطه «خبر موثوق الصدور» را جایگزین «خبر ثقه» کرده‌اند؛ و آن طور که نقل شده سبک برخی از بزرگان مثل حضرت آيت الله بهجت از این هم فراتر بوده است؛ یعنی امثال ایشان در بررسی احادیث، تنها در مواردی که محتوا و جهت‌گیری حدیث با محتوا و جهت‌گیری مجموع تعالیم اهل بیت ناسازگار به نظر می‌رسیده بر بررسی رجال آن اصرار می‌ورزیدند. به نظر می‌رسد سیره بسیاری از فقهای بزرگ همچون شیخ انصاری نیز این بوده است؛ شاهد مهمش هم اینکه ایشان ابایی ندارند از اینکه شالوده و فصل‌بندی کتاب مکاسب را با حدیثی آغاز کنند که به لحاظ سندی ضعیف محسوب می‌شود. ✳️*پی نوشت: - اخبار من بلغ، احادیثی است که می‌گویند اگر درباره ثواب عمل خوبی حدیثی از معصومی برای شما گفتند و شما بدان عمل کردید ولو اعتبارش را بررسی نکردید خداوند تفضلا آن ثواب را به شما می‌دهد. - اخبار علاجیه، احادیثی است که خود معصوم توضیح داده اگر احادیث متعارضی از ما به شما رسید چکار کنید. @yekaye
. 7️⃣«إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَینُوا» هم کلمه «فاسق» و هم کلمه «نبأ» را نکره آورد؛ و گفته‌اند همان طور که در جملات خبری نکره در سیاق نفی دلالت بر عموم دارد، در جملات شرطی نیز نکره در سیاق اثبات دلالت بر عموم دارد، پس مقصود هر فاسقی و هر خبر مهمی است 📚مفاتيح الغيب، ج‏28، ص98-99 این امر لازم می‌آورد که ببینیم فاسق - که هنگام شنیدن اخبار مهم از آنها باید درنگ و بررسی کنیم- در منطق قرآن به چه کسانی اطلاق می‌شود: 📝 در قرآن کریم ماده «فسق» ۵۴ بار در قرآن کریم به کار رفته؛ که ۳۷ مورد از آن به صورت «فاسق» (فقط به صورت مذکر؛ اما اعم از مفرد یا جمع، معرفه یا نکره) می باشد. وقتی این موارد را بررسی کنیم معلوم می‌شود که قرآن کریم این کلمه را به طور خاص در نقطه مقابل «مومن» به کار برده است: «أَ فَمَنْ كانَ مُؤْمِناً كَمَنْ كانَ فاسِقاً لا يَسْتَوُونَ» (سجده/18)؛ در عین حال، اگرچه نسبت به خطر «الفسوق بعد الإیمان» (حجرات/۱۱) هشدار داده اما نمی‌توان گفت که «فسوق» دقیقا نقطه مقابل ایمان است؛ چرا که در جایی این کلمه همراه با کفر و عصیان در مقابل ایمان قرار داده شده است: «وَ لكِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإيمانَ وَ زَيَّنَهُ في‏ قُلُوبِكُمْ وَ كَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْيانَ» (حجرات/۷). 💢با این حال، می‌توان گفت تعبیر «فاسق» شامل این موارد می‌شود: 1. کسانی که خدا را فراموش کرده‌اند: «وَ لا تَكُونُوا كَالَّذينَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ أُولئِكَ هُمُ الْفاسِقُونَ» (حشر/19) 2. کافران (و هر کفر ورزیدنی): «ذلِكَ بِأَنَّهُمْ كَفَرُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفاسِقينَ» (توبه/80)، و اساسا کفر ورزیدن ناشی از فاسق بودن است: «وَ لَقَدْ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ آياتٍ بَيِّناتٍ وَ ما يَكْفُرُ بِها إِلاَّ الْفاسِقُونَ» (بقره/99) 3. منافقان: «إِنَّ الْمُنافِقينَ هُمُ الْفاسِقُونَ» (توبه/67)، 4. ظالمان (کسانی که ظلم می‌کنند): «فَأَنْزَلْنا عَلَى الَّذينَ ظَلَمُوا رِجْزاً مِنَ السَّماءِ بِما كانُوا يَفْسُقُونَ» (بقره/59) «وَ أَخَذْنَا الَّذينَ ظَلَمُوا بِعَذابٍ بَئيسٍ بِما كانُوا يَفْسُقُونَ» (اعراف/165) 5. سرکشان و مستکبران (فرعون و قومش): «إِلى‏ فِرْعَوْنَ وَ قَوْمِهِ إِنَّهُمْ كانُوا قَوْماً فاسِقينَ» (نمل/12) «فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطاعُوهُ إِنَّهُمْ كانُوا قَوْماً فاسِقين‏» (زخرف/۵۴) 6. کسانی که بر عهد و میثاق الهی پای‌بند نمی‌مانند: «قالَ أَ أَقْرَرْتُمْ وَ أَخَذْتُمْ عَلى‏ ذلِكُمْ إِصْري قالُوا أَقْرَرْنا قالَ فَاشْهَدُوا وَ أَنَا مَعَكُمْ مِنَ الشَّاهِدين‏؛ فَمَنْ تَوَلَّى بَعْدَ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ الْفاسِقُونَ» (آل عمران/81-82) «وَ ما وَجَدْنا لِأَكْثَرِهِمْ مِنْ عَهْدٍ وَ إِنْ وَجَدْنا أَكْثَرَهُمْ لَفاسِقينَ» (اعراف/102) 7. کسانی که روالشان تخلف از احکام خدا و نپذیرفتن حکم خداست: «مَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِكَ هُمُ الْفاسِقُونَ» (مائده/47) «وَ لا يُضَارَّ كاتِبٌ وَ لا شَهيدٌ وَ إِنْ تَفْعَلُوا فَإِنَّهُ فُسُوقٌ بِكُمْ» (بقره/282) 8. در خصوص مسائل مربوط به عفت: - هم آنان که اهل فحشا‌ئند، مانند قوم لوط: «وَ لُوطاً آتَيْناهُ حُكْماً وَ عِلْماً وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْقَرْيَةِ الَّتي‏ كانَتْ تَعْمَلُ الْخَبائِثَ إِنَّهُمْ كانُوا قَوْمَ سَوْءٍ فاسِقينَ» (انبیاء/74)؛ - هم آنان که به دیگران تهمت فحشاء می‌زنند: «وَ الَّذينَ يَرْمُونَ الْمُحْصَناتِ ثُمَّ لَمْ يَأْتُوا بِأَرْبَعَةِ شُهَداءَ ... أُولئِكَ هُمُ الْفاسِقُونَ« (نور/4) 9. دنیازدگان: - خواه مترفینی که در جبهه مقابل پیامبرانند: «وَ إِذا أَرَدْنا أَنْ نُهْلِكَ قَرْيَةً أَمَرْنا مُتْرَفيها فَفَسَقُوا فيها» (اسراء/۱۶) «وَ قَوْمَ نُوحٍ مِنْ قَبْلُ إِنَّهُمْ كانُوا قَوْماً فاسِقينَ» (ذاریات/46) - خواه آنان که در جامعه‌ دینی‌اند؛ ولی دنیا را بر دین ترجیح می‌دهند: « قُلْ إِنْ كانَ آباؤُكُمْ وَ أَبْناؤُكُمْ وَ إِخْوانُكُمْ وَ أَزْواجُكُمْ وَ عَشيرَتُكُمْ وَ أَمْوالٌ اقْتَرَفْتُمُوها وَ تِجارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسادَها وَ مَساكِنُ تَرْضَوْنَها أَحَبَّ إِلَيْكُمْ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ جِهادٍ في‏ سَبيلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّى يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفاسِقينَ» (توبه/24) و به خاطر دنیایشان پیامبران الهی را تنها می‌گذارند: «قالُوا يا مُوسى‏ إِنَّا لَنْ نَدْخُلَها أَبَداً ما دامُوا فيها فَاذْهَبْ أَنْتَ وَ رَبُّكَ فَقاتِلا إِنَّا هاهُنا قاعِدُون‏؛ قالَ رَبِّ إِنِّي لا أَمْلِكُ إِلاَّ نَفْسي‏ وَ أَخي‏ فَافْرُقْ بَيْنَنا وَ بَيْنَ الْقَوْمِ الْفاسِقينَ» (مائده/24-25) 👇ادامه مطلب👈 https://eitaa.com/yekaye/9453
ادامه تدبر ۷ ( در قرآن کریم) اکنون که بحث فاسق در قرآن مطرح شد خوب است که توجه کنیم که فسق ورزیدن فاسقان، اگر با توبه جبران نشود، چه آثاری دارد: 🔹هیچگاه ایمان نخواهند آورد: «كَذلِكَ حَقَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ عَلَى الَّذينَ فَسَقُوا أَنَّهُمْ لا يُؤْمِنُونَ» (یونس/33) 🔹و هدایت نخواهند شد: «و اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفاسِقينَ» (مائده/108؛ توبه/۲۴ و ۸۰؛ صف/۵)؛ ▫️و بلکه حتی در مواجهه با پیام حق گمراه می‌شوند! «يُضِلُّ بِهِ كَثيراً وَ يَهْدي بِهِ كَثيراً وَ ما يُضِلُّ بِهِ إِلاَّ الْفاسِقينَ» (بقره/2۶) 🔹مورد مغفرت قرار نمی‌گیرند: «سَواءٌ عَلَيْهِمْ أَسْتَغْفَرْتَ لَهُمْ أَمْ لَمْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ لَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفاسِقينَ» (منافقون/۶) ▫️و به هلاکت می‌رسند «فَهَلْ يُهْلَكُ إِلاَّ الْقَوْمُ الْفاسِقُونَ» (احقاف/35) 🔹اعمالشان (از جمله انفاق‌هایشان) ‌قبول نخواهد شد: «قُلْ أَنْفِقُوا طَوْعاً أَوْ كَرْهاً لَنْ يُتَقَبَّلَ مِنْكُمْ إِنَّكُمْ كُنْتُمْ قَوْماً فاسِقينَ» (توبه/53) 🔹اعتبار اجتماعی شان را از دست می‌دهند و قابل اعتماد نیستند: «یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَینُوا أَنْ تُصیبُوا قَوْماً بِجَهالَةٍ» (حجرات/۶) «كَيْفَ وَ إِنْ يَظْهَرُوا عَلَيْكُمْ لا يَرْقُبُوا فيكُمْ إِلاًّ وَ لا ذِمَّةً يُرْضُونَكُمْ بِأَفْواهِهِمْ وَ تَأْبى‏ قُلُوبُهُمْ وَ أَكْثَرُهُمْ فاسِقُونَ» (توبه/8) 🔹و جایگاهشان جهنم است و راه خروجی از آن ندارند: «وَ أَمَّا الَّذينَ فَسَقُوا فَمَأْواهُمُ النَّارُ كُلَّما أَرادُوا أَنْ يَخْرُجُوا مِنْها أُعيدُوا فيها وَ قيلَ لَهُمْ ذُوقُوا عَذابَ النَّارِ الَّذي كُنْتُمْ بِهِ تُكَذِّبُونَ» (سجده/20) @yekaye
. 8️⃣ «یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَینُوا أَنْ تُصیبُوا قَوْماً بِجَهالَةٍ» چرا با اینکه در آیه ۱۲ همین سوره تجسس حرام شمرده شده، در این آیه دستور تحقیق و بررسی آمده است؟ 🔹الف. آن تجسس ناظر به بررسی احوالات خود اشخاص است که ابتدا به ساکن درباره وضعیت افراد تجسس کنیم؛ اما این آیه ناظر است به سخن کسی درباره افرادی دیگر، که درباره آنها اتهامی را مطرح کرده؛ و قبل از اینکه در مورد آن افراد دیگر تصمیمی بگیریم سخن آن اتهام را بررسی کنیم؛ و اینها دو مقام متفاوتند. 🔹ب. آنجا که تجسس حرام است درباره رفتار شخصی مردم است که ربطی به زندگی اجتماعی ندارد؛ ولی آنجا که واجب است موردی است که به جامعه مربوط است و می‌خواهیم بر اساس آن اقدام و عملی انجام دهیم که اگر به خاطر احتترام فرد، تحقیق و بررسی نکنیم ممکن است جامعه در معرض فتنه و آشوب قرار گیرد (تفسیر نور، ج۹، ص۱۶۷). به تعبیر دیگر افشاگری و رسوا کردن افرادی که کارشان سبب فتنه است مانعی ندارد (همان، ص۱۷۱) 🔹ج. ... @yekaye
. 9️⃣ «إِنْ جاءَكُمْ ... فَتَبَینُوا أَنْ تُصیبُوا... بِجَهالَةٍ» اقدام عجولانه و بدون بررسی و تحقیق، نوعی جهالت است. (تفسیر نور، ج۹، ص۱۷۲) ✅تبصره این آیه را می‌توان از شواهدی دانست که نشان می‌دهد کلمه «جهل» و «جهالت» در ادبیات قرآنی لزوما به معنای صرف اشتباه و ندانستن نیست؛ بلکه اقدامی است که پشتوانه عقلی موجهی ندارد؛ زیرا می‌دانیم که ممکن است انسان بررسی و تحقیق انجام دهد اما لزوما به مطلب درست نرسد؛ به تعبیر فنی «مجتهد لزوما مصیب نیست»؛ بلکه می‌شود که شخص مجتهد اشتباه کند. از این رو وقتی هم که در جای دیگر گفته می‌شود توبه افرادی که از روی جهالت مرتکب گناه شده‌اند قبول است (إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَى اللَّهِ لِلَّذينَ يَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهالَةٍ؛ نساء/۱۷) مقصود این نیست که افرادی که از گناه بودن گناه بی‌خبرند؛ بلکه مقصود کسانی است که در هنگام گناه عقلشان مغلوبِ (نفس: شهوت یا غضب) واقع شده است. @yekaye
. 🔟 «إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَینُوا أَنْ تُصیبُوا قَوْماً بِجَهالَةٍ» یکی از اهداف خبرگزاری‌های فاسق، ایجاد فتنه و به هم زدن امنیت اجتماعی است. 📚(تفسیر نور، ج۹، ص۱۷۲) پس اگر کسی خبرچینی کرد تا به دیگران لطمه‌ای بزند، درنگ کنید و تا می‌توانید ترتیب اثر ندهید. 📜حکایت📜 📋گفته‌اند که شخصی نزد حضرت علی ع آمد و سعایت شخص دیگری را کرد. حضرت فرمود: ای فلانی! ما درباره آنچه گفتی بررسی می‌کنیم؛ اگر راستگو بودی که نزد ما خوار می‌شوی (چون غیبت و سعایت از مؤمن کردی)؛ و اگر دروغ گفتی تو را عقوبت می‌کنیم؛ اگر هم می‌خواهی [اصلا بررسی‌ای نکنیم و] از تو درگذریم. گفت: ‌یا امیرالمؤمنین! از من درگذرید! 📋و نقل كرده‏اند كه مردى بر عمر بن عبد العزيز وارد شد، و از مرد ديگرى نزد وى چيزى گفت. عمر به او گفت: اگر مى‏خواهى در باره تو تحقيق مى‏كنيم، اگر دروغگو بودى، پس مشمول اين آيه مباركه هستى: «اگر فاسقى خبرى براى شما آورد ...» (حجرات/۶)؛ و اگر راستگو بودى، مشمول اين آيه هستى: «عيبجوست و براى خبرچينى گام برمى‏دارد» (قلم/۱۱)؛ و اگر هم مايلى تو را مى‏بخشيم. آن مرد گفت: ببخشيد، ديگر هرگز چنين كارى نخواهم كرد. 📚كشف الريبة (شهید ثانی)، ص45-46 @yekaye
. 1️⃣1️⃣ «إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَینُوا أَنْ تُصیبُوا قَوْماً بِجَهالَةٍ» در این آیه از حرف «إن» استفاده کرد؛ نه از حرف «إذا»؛ ‌یعنی فرمود «اگر فاسقی خبر مهمی آورد ...» و نفرمود «هنگامی که فاسقی خبر مهمی آورد...»؟ ➖برخی توضیح داده‌اند که از تفاوتهای حرف «إن» با «إذا» ‌این است که «إذا» در جایی می‌آید که با یک رویه مواجهیم ولی «إن» غالبا در جایی به کار می‌رود که وقوعش را چندان انتظار نداریم؛ مثلا هیچگاه می‌گویند «إذا طلعت الشمس» و نمی‌گویند «إن طلعت الشمس» 📚 (مفاتيح الغيب (فخر رازی)، ج‏28، ص98 ). این نشان می‌دهد که انسان مؤمن از منظر قرآن به لحاظ سواد رسانه‌ای چنان هوشیار است که فاسقان امید چندانی به اینکه او را تحت تاثیر خبر خود قرار دهند ندارند. 📝نکته‌ای در در منطق قرآن کریم در مورد اخباری که در جامعه پخش می‌شود، هم گوینده باید خیلی مراقبت کند هم شنونده: 💢از سویی برای کسانی که با پخش اخبار دروغ در جامعه دغدغه ایجاد می‌کنند کیفری سخت معین فرموده: «لَئِنْ لَمْ يَنْتَهِ الْمُنافِقُونَ وَ الَّذينَ في‏ قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَ الْمُرْجِفُونَ فِي الْمَدينَةِ لَنُغْرِيَنَّكَ بِهِمْ ثُمَّ لا يُجاوِرُونَكَ فيها إِلاَّ قَليلاً؛ مَلْعُونينَ أَيْنَما ثُقِفُوا أُخِذُوا وَ قُتِّلُوا تَقْتيلاً: البته اگر منافقان و كسانى كه در دل‏هايشان مرض است و شايعه‏پراكنان در شهر، [از این کار] دست بر ندارند حتما تو را بر ضدّ آنها برمى‏انگيزيم، آن گاه در اينجا جز اندكى مجاور تو نخواهند بود؛ در حالى كه ملعون [=از جانب خدا و مطرود از سوى مردم] بوده، هر كجا يافت شوند دستگير و با جدیت اعدام شوند» (احزاب/60-61) و 💢 از سوی دیگر، از مؤمنان خواسته که هر خبری را از هرکسی سریع قبول نکنند: «یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَینُوا» (حجرات/۶) و فریاد مرگ بر کسانی که با ساده‌انگاری و غفلت هر دروغها را نشر می‌دهند سر داده: «قُتِلَ الْخَرَّاصُون‏؛ الَّذينَ هُمْ في‏ غَمْرَةٍ ساهُون‏؛ مرگ بر دروغ‌پردازان! همانان كه در ورطه نادانى بى‏خبرند» (ذاریات/۱۰-۱۱) و ضمن انتقاد صریح از کسانی که هر خبری را می‌شنوند و نسنجیده آن را نشر می‌دهند، تاکید می‌فرماید خبر را به اهل استنباط عرضه کنید: «وَ إِذا جاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذاعُوا بِهِ وَ لَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَ إِلى‏ أُولِي الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذينَ يَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ لاَتَّبَعْتُمُ الشَّيْطانَ إِلاَّ قَليلا: و چون خبرى [حاكى‏] از ايمنى يا وحشت به آنان برسد، انتشارش دهند و اگر آن را به پيامبر و اولياى امر خود ارجاع كنند، قطعاً كسانى از آنان كه اهل استنباط کردن‏اند، به حقيقت آن پى مى‏بردند؛ و اگر فضل خدا و رحمتِ او بر شما نبود، مسلّماً جز اندكى، از شيطان پيروى مى‏كردید» (نساء/۸۳). @yekaye
. 2️⃣1️⃣ «یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَینُوا أَنْ تُصیبُوا قَوْماً بِجَهالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلی‏ ما فَعَلْتُمْ نادِمینَ» چرا در این آیه محور نهی از اعتماد به سخن فاسق را پشیمان شدن از این قرار داد که از روی جهالت به قومی آسیب برسانیم؟ یعنی آیا اعتماد به سخن فاسق نمی‌تواند به جهات دیگر موجب پشیمانی شود؟ ‌ به تعبیر دیگر اگر به سخن فاسق اعتماد کردیم و به هیچ قومی آسیب نرسید پشیمان نمی‌شویم؟ 🔹الف. اثبات شیء نفی ما عدا نمی‌کند؛ و این از باب تاکید بر مهمترین ضرر چنین اعتماد ناروایی است. 🔹ب. این آیه را باید در فضای کلی سوره دید. فضای کلی این سوره ناظر به ارتباطات اجتماعی است؛ و طبیعتا در اینجا ضرر این اقدام در ارتباطات اجتماعی مورد توجه قرار می‌گیرد. 🔹ج. اگر توصیه‌ اخلاقی می‌خواهیم داشته باشیم (اینکه سریع به خبر فاسق ترتب اثر ندهیم)، چه خوب است که مهمترین ثمرات عینی و ملموس آن (آِسیب دیدن دیگران؛ پشیمانی خود شخص) را ذکر کنیم تا انگیزه عمل به آن توصیه در وی تقویت شود. 🔹د. این تعبیر عملا می‌تواند شمول داشته باشد: در واقع تعبیر «تصیبوا» یک تعبیر عام از هر اثر نامطلوب می‌تواند باشد (و معلوم است که ترتب اثر به سخن فاسق زمانی بد است که اثر نامطلوب داشته باشد؛ یعنی جایی که بی‌اثر باشد یا اثر مطلوب داشته باشد که بد نیست)؛ و «قوم» هم مقصود بارزترین مصداق کسی است که آسیب دیده؛ یعنی با توجه به تقسیم ارتباطات انسان به ارتباطات چهارگانه (با خدا، با خود، با دیگران، با محیط) گزینه‌های دیگر این است به خدا آسیب برسد؛ به خودتان آسیب برسد؛ شخصی دیگر آسیب برسد؛ ؛ ‌به حیوانات و محیط زیست آسیب برسد؟ مورد اول که اساسا محال است؛ اما در موارد بعدی به دلالت التزامی می‌تواند همه اینها را دربرگیرد. 🔹ه. ... @yekaye
. 3️⃣1️⃣ «فَتَبَینُوا أَنْ تُصیبُوا ... فَتُصْبِحُوا عَلی‏ ما فَعَلْتُمْ نادِمینَ» پایان کار نسنجیده، پشیمانی است. (تفسیر نور، ج۹، ص۱۷۲) ✅تبصره برخی گفته‌اند آوردن این جمله در آخر این آیه وبا حرف «ف» تفریع، دلالت ضمنی بر مدح مؤمنان دارد؛ ‌یعنی شما کسانی نیستید که وقتی کار بدی بکنید بی‌اعتنا بگذرید؛ بلکه وقتی کار بدی انجام دهید و متوجه بد بودنش بشوید بلافاصله پشیمان می‌شوید 📚(مفاتيح الغيب، ج‏28، ص100) @yekaye
. 4️⃣1️⃣ «یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَینُوا أَنْ تُصیبُوا قَوْماً بِجَهالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلی‏ ما فَعَلْتُمْ نادِمینَ» در آیات قبل، ارتباطات انسان با رسول الله ص مورد توجه بود؛ و از انسانها می‌خواست که نسبت به سخنان ایشان خاضع باشند و گوش شنوایی داشته باشند. با توجه به فضایی که به خاطر روابط ایمانی برقرار می‌شود طبیعی است که عمل به این دستور در ارتباطات بین خود مؤمنان نیز طنین‌انداز شود؛ یعنی وقتی آن ادب نسبت به رسول الله ص در جانها جای گرفت؛ این ادب نسبت به سایر مؤمنان هم شیوع پیدا می‌کند: 💢شاید از این رو بلافاصله هشدار می‌دهد که مبادا این روحیه پذیرش کلام در جامعه ایمانی بقدری شیوع پیدا کند که حتی اگر فاسقی هم خبر مهمی آورد بدون درنگ قبول کنید. 📝ثمره مهم در : احترام یا ؟ گوش دادن به دیگران در ارتباطات اجتماعی، بقدری در اسلام موضوعیت دارد که پیامبر اکرم ص چنان خود را ملتزم به گوش سپردن به مخاطبان می‌کرد که هرزه‌پیشگان از باب تمسخر ایشان را «گوش» می‌خواندند؛ و خداوند هم بر سراسر گوش بودن ایشان صحه گذاشت؛ البته گوشی که فقط سخنان خوب در آن باقی می‌ماند: «وَ مِنْهُمُ الَّذينَ يُؤْذُونَ النَّبِيَّ وَ يَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ قُلْ أُذُنُ خَيْرٍ لَكُمْ ...: و برخی از آنان پیامبر را اذیت می‌کنند و می‌گویند: او [سراسر] گوش است. بگو [او] گوشِ [پیام‌های] خوبی برای شماست...» (توبه/۶۱) اما باید توجه داشت که استماع سخن (که مورد تاکید قرآن کریم است: فَبَشِّرْ عِبادِ؛ الَّذينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَه‏؛ زمر/۱۷-۱۸) به معنای باز بودن آغوش انسان برای ارتباطات سالم اجتماعی است؛ نه لزوما پذیرش مفاد سخنی که بیان می‌شود و ترتیب اثر دادن به آن. به تعبیر دیگر، اگرچه در ارتباطات اجتماعی قاعده اولیه این است که «تمام انسانها محترم‌اند» (البته مادام که از انسانیت خارج نشده باشند) و در مقام گفتگو باید احترام همه را رعایت کرد؛ اما این مستلزم آن نیست که بگوییم: «نظر هرکسی محترم است». در همین دو آیه سوره زمر هم اگرچه در مقام استماع، هیچ قیدی برای «القول»‌ نیاورد (یعنی نفرمود فقط سخنان حق را گوش می‌کنند)، اما در مقام عمل، فقط تبعیت از ابعاد نیک آن قول را امضا کرد. در واقع، انسان مؤمن با هر صاحب‌سخنی با روی باز مواجه می‌شود؛ اما نه لزوما با سخن وی. اگر صاحب‌سخنی سخن کاملا باطلی بیان کرد، اگرچه احترام خود وی را - مادام که بی‌احترامی‌ای نکرده - باید حفظ کرد؛ اما آن سخن باطل هیچ احترامی ندارد؛ و گاه لازم می‌شود که با شدیدترین وجه، مفاد آن سخن درهم کوبیده شود: «بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَى الْباطِلِ فَيَدْمَغُهُ فَإِذا هُوَ زاهِقٌ» (انبیاء/۱۸). در آیه محل بحث، دارد تذکر می‌دهد که ⭕️گاه شخص گوینده، آدم خوبی نیست و نباید به سخنش سریع اعتماد کرد؛ اما 📛نه اینکه چون فاسق است حتما تکذیبش کنید؛‌ یا پیش از اینکه لب به سخن باز کند، دهانش را ببندید❗️ بلکه فرمود چون او فاسق است در ترتیب اثر دادن به کلام وی درنگ، و سخنش را بررسی کنید؛ و وقتی توصیه به بررسی کردن می‌شود یعنی اگر بعد از بررسی معلوم شد سخن حقی گفته آنگاه می‌توانید به آن سخن ترتیب اثر دهید. ✅تبصره بحث کتب ضاله یا سخنان فتنه‌انگیزی که واضح است که قصد برهم‌زدن جامعه را دارند، تخصصا از این بحث خارج است؛ از این رو، همین قرآنی که ما را دعوت به شنیدن سخنان دعوت می‌کند، وقتی نوبت به منافقان و اراجیف‌بافان می‌رسد آنها را تهدید می‌کند که اگر از این کارشان دست برندارند تبعید ویا حتی اعدام خواهند شد: «لَئِنْ لَمْ يَنْتَهِ الْمُنافِقُونَ وَ الَّذينَ في‏ قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَ الْمُرْجِفُونَ فِي الْمَدينَةِ لَنُغْرِيَنَّكَ بِهِمْ ثُمَّ لا يُجاوِرُونَكَ فيها إِلاَّ قَليلا؛ مَلْعُونينَ أَيْنَما ثُقِفُوا أُخِذُوا وَ قُتِّلُوا تَقْتيلا: البته اگر منافقان و كسانى كه در دل‏هايشان مرض است و شايعه ‏پراكنان در شهر، [از این کار] دست بر ندارند حتما تو را بر ضدّ آنها برمى ‏انگيزيم، آن گاه در اينجا جز اندكى مجاور تو نخواهند بود؛ در حالى كه ملعون [=از جانب خدا و مطرود از سوى مردم] بوده، هر كجا يافته شوند دستگير و با جدیت اعدام شوند» (احزاب/60-61)؛ که توضیح این مطلب در تدبر۱۱ گذشت. @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا