eitaa logo
یک آیه در روز
1.9هزار دنبال‌کننده
113 عکس
8 ویدیو
24 فایل
به عنوان یک مسلمان، لازم نیست که روزی حداقل در یک آیه قرآن تدبر کنیم؟! http://eitaa.com/joinchat/603193344C313f67a507 سایت www.yekaye.ir نویسنده (حسین سوزنچی) @souzanchi @HSouzanchi گزیده مطالب: @yekAaye توضیح درباره کانال https://eitaa.com/yekaye/917
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹كَرَّهَ قبلا بیان شد که ▪️ماده «کره» را در اصل به معنای نارضایتی و دوست نداشتن، و نقطه مقابل رضایت و محبت دانسته‌اند. اگرچه مرحوم مصطفوی معنای اجبار را در آن پررنگ‌تر دانسته و آن را نقطه مقابل اراده معرفی کرده است، بدین بیان که اراده، خواستن همراه با اختیار و انتخاب است؛ [اما اکراه، انجام کار از روی اجبار و برخلاف میل است]؛ اما دست کم در سه آیه قرآن، ماده «کره» در مقابل ماده «حبب» قرار داده شده است: «عَسی‏ أَنْ تَكْرَهُوا شَیئاً … وَ عَسی‏ أَنْ تُحِبُّوا شَیئاً» (بقره/۲۱۶) ، «لكِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَیكُمُ الْإیمانَ … وَ كَرَّهَ إِلَیكُمُ الْكُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْیانَ» (حجرات/۷) ، «أَ یحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ یأْكُلَ لَحْمَ أَخیهِ مَیتاً فَكَرِهْتُمُوهُ» (حجرات/۱۲) ▪️مصدر فعل «کَرِهَ یَکرَهُ» را «کَره» دانسته‌اند: «لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ كَرْهاً» (آل عمران/۸۳). البته مرحوم طبرسی «کُره» را هم مصدر و تفاوت آنها را صرفا تفاوت در لهجه (لغتان) دانسته‌؛ اما ابن فارس «کُره» ‌را اسم و به معنای «مشقت» دانسته (حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْهاً وَ وَضَعَتْهُ كُرْهاً؛ احقاف/۱۵)؛ و بر این باور است که «کَره» در آنجاست که خود شخص متکلفانه عملی را عهده‌دار شود و آن را با ناخرسندی انجام دهد. یعنی به تعبیر صاحب بن عباد، «کُره» مشقتی است بدون اینکه شخص به خاطر آن به تکلف افتد ولی «کَرة» مشقتی است که شخص را به تکلف می‌اندازد و وی بناچار آن را عهده‌دار می‌شود؛ و به تعبیر راغب، «کَره» مشقتی است که از خارج و به اجبار بر شخص تحمیل می‌شود، اما «کُره» آن است که شخص خود بدان می‌رسد در حالی که می‌توانسته از آن معاف باشد. ▪️این ماده وقتی به باب افعال برود به معنای اجبار کردن و کسی را به کاری که دوست ندارد وادار نمودن است: «وَ ما أَكْرَهْتَنا عَلَیهِ مِنَ السِّحْر» (طه/۷۲) «وَ لا تُكْرِهُوا فَتَیاتِكُمْ عَلَی الْبِغاءِ … وَ مَنْ یكْرِهْهُنَّ فَإِنَّ اللَّهَ مِنْ بَعْدِ إِكْراهِهِنَّ غَفُورٌ رَحیمٌ» (نور/۳۳) «أَ فَأَنْتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّی یكُونُوا مُؤْمِنینَ» (یونس/۹۹) «لا إِكْراهَ فِی الدِّینِ» (بقره/۲۵۶) ▪️بر همین اساس وقتی شخص با امر خارجی بر کاری مجبور شود، با صیغه اسم مفعول از باب افعال (یعنی «مُکرَه») تعبیر می‌شود؛ اما وقتی این کراهت از درون وی برخاسته باشد با صیغه اسم فاعل ثلاثی مجرد (یعنی «کاره») تعبیر می‌شود: «أَ نُلْزِمُكُمُوها وَ أَنْتُمْ لَها كارِهُونَ» (هود/۲۸) «أَكْثَرُهُمْ لِلْحَقِّ كارِهُونَ» (مؤمنون/۷۰) «كَما أَخْرَجَكَ رَبُّكَ مِنْ بَیتِكَ بِالْحَقِّ وَ إِنَّ فَریقاً مِنَ الْمُؤْمِنینَ لَكارِهُونَ» (انفال/۵) ▪️اما چیزی که خود آن چیز مورد کراهت باشد با صیغه اسم مفعول ثلاثی مجرد می‌آید (یعنی «مکروه») «كُلُّ ذلِكَ كانَ سَیئُهُ عِنْدَ رَبِّكَ مَكْرُوهاً» (اسراء/۳۸). ▪️و وقتی به باب تفعیل برود، غالبا با حرف «الی» همراه می‌شود و به معنای چیزی را نزد کسی مکروه و ناخوشایند گرداندن است؛ و نقطه مقابل «حَبَّبَ الیه» می‌باشد: «وَ لكِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَیكُمُ الْإیمانَ … وَ كَرَّهَ إِلَیكُمُ الْكُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْیانَ» (حجرات/۷). 🔖جلسه ۹۴۶ https://yekaye.ir/an-nesa-4-19/ @yekaye
🔹الْكُفْرَ قبلا بیان شد که ماده «کفر» دلالت بر پوشاندن و مخفی کردن می‌کند؛ به کشاورز «کافر» گفته می‌شود چون دانه را در دل خاک مخفی می‌کند و «کفاره» هم کفاره است چون گناه را می‌پوشاند و «تکفیر» هم به معنای اقدامی است که چنان روی گناه را می‌پوشاند که گویی انسان گناهی انجام نداده (در مقابل حبط که در مورد نابود شدن کارهای خوب است) [البته در زبان فارسی، حکم کردن به کفر شخص دیگری را «تکفیر» می‌گوییم که در زبان عربی تعبیر «إکفار» بدین معناست]. و کفر، هم در نقظه مقابل ایمان به کار می‌رود زیرا «حق را می‌پوشاند» و هم در نقطه مقابل «شکر»‌ و به معنای «ناسپاسی» به کار می‌رود زیرا نعمت را می‌پوشاند. در خصوص این مطلب اخیر، راغب اصفهانی توضیح داده که در مورد ناسپاسی نعمت، غالبا تعبیر «کفران» به کار می‌رود، و در مورد انکار خدا و نبوت و شریعت (بی‌دینی) غالبا تعبیر «کُفر» (که فاعل آن، «کافر» است) به کار می‌رود و «کُفُور» (که در آیه حاضر آمده است) در هر دو با هم به کار می‌رود. بر اساس توضیحات ایشان اگر بخواهیم با توجه به این دو معنای ناسپاسی (کفران نعمت) و بی‌دینی، مشتقات این ماده را دسته بندی کنیم باید بگوییم: الف. «کفران» غالبا برای ناسپاسی نعمت به کار می‌رود، و کسی که زیاد کفران نعمت می‌کند، «کَفور» است و«کَفّار» بلیغ‌تر از «کَفور» است، و غالبا برای جمع بستن کسی که کفران نعمت می‌کند از تعبیر «کَفَرَة» استفاده می‌شود. ب. «کُفر» غالبا برای بی‌دینی به کار می‌رود، و کسی که منکر خدا یا نبوت یا شریعت است «کافر» است که جمع آن «کُفّار» است. و توجه شود که اینها معانی پراستعمال است وگرنه چنانکه اشاره شد برای «زارع» و کشاورز هم تعبیر «کافر» به کار می‌رود و لذا «کُفّار» که جمع «کافر» است در آیه ۲۰ سوره حدید، می‌تواند به معنای «زُرّاع» (کشاورزان)‌ باشد و می‌تواند به همان معنای مخالفان اسلام باشد. لازم به ذکر است که اگرچه در فرهنگ دینی غالبا کلمه «کافر» فقط به معنای منکر خدا و نبوت و شریعت به کار می‌رود اما در ادبیات قرآنی در مورد منکر ولایت و امامت الهی هم این تعبیر به کار می‌رود چنانکه کسانی که به جای ولایت الله، ولایت طاغوت را پذیرفته باشند کارشان «کفر» معرفی شده (بقره/۲۵۶) و حتی منافق هم (که ظاهرا مسلمان است و خدا و نبوت و شریعت را قبول دارد) کافر خوانده شده است (نساء/۱۳۷-۱۳۸؛ منافقون/۱-۳). همچنین در حدیثی آمده است که کفر در قرآن به پنج معنا به کار رفته: کفر حجود (انکار)» (که دو قسم می‌شد: انکار از روی ظن و گمان، ویا کاملا آگاهانه در برابر حقیقت ایستادن)، ترک آنچه خدا دستور داده، کفر برائت و کفر نعمت. جلسه ۲۵۰ http://yekaye.ir/al-furqan-025-50/ @yekaye
🔹الْفُسُوقَ درباره ماده «فسق» و کلمه «فسوق» در آیه قبل توضیحات لازم گذشت. خلاصه آن توضیحات این بود که ماده «فسق» در اصل به معنای خروج از حالت اصلی‌ای است که شیء را در معرض ضرر قرار می‌دهد، چنانکه در مورد رُطَبی که از پوستش بیرون آید، و یا موشی که از لانه‌اش بیرون آید، به کار می‌رود؛ و در ادبیات قرآن کریم، «فاسق» نقطه مقابل «مؤمنی که عمل صالح انجام می‌دهد» است؛ اعم از کافر، منافق، و مسلمانی که براحتی گناه می‌کند: «أَمَّا الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ فَلَهُمْ جَنَّاتُ الْمَأْوی‏ نُزُلاً بِما كانُوا یعْمَلُونَ؛ وَ أَمَّا الَّذینَ فَسَقُوا فَمَأْواهُمُ النَّارُ كُلَّما أَرادُوا أَنْ یخْرُجُوا مِنْها أُعیدُوا فیها وَ قیلَ لَهُمْ ذُوقُوا عَذابَ النَّارِ الَّذی كُنْتُمْ بِهِ تُكَذِّبُونَ» (سجده/۲۰) «فسوق» مصدر و به معنای «خروج» و ظاهرا در میانه کفر و عصیان است: «حَبَّبَ إِلَیكُمُ الْإیمانَ وَ زَینَهُ فی‏ قُلُوبِكُمْ وَ كَرَّهَ إِلَیكُمُ الْكُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْیان‏» (حجرات/۷) و درباره معنای آن در آیه «بِئْسَ الِاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِیمان‏» (حجرات/۱۱)، گفته‌اند منظور این است که بدنام‌گذاری‌ای است که به کسی که مؤمن و مسلمان شده، بگویی: ای یهودی! یا ای نصرانی! و یا هر لقب دیگری که او از آن کراهت دارد به او بدهیم [یعنی بعد از ایمان، او را به عنوان شخصی خارج از ایمان، نام دهیم]. جلسه ۱۰۷۱ https://yekaye.ir/al-hujurat-49-06/ @yekaye
🔹الْعِصْیانَ ▪ کلمه «عصیان» از ماده «عصی»‌ است؛ اما اینکه آیا ماده «عصی» ‌با ماده «عصو» (که کلمه «عصا» [وسیله‌ای که به دست می‌گیرند و درراه رفتن بر آن تکیه می‌کنند] برگرفته از آن است) تفاوت دارد یا خیر، بین اهل لغت اختلاف است: ▪ برخی همچون ابن فارس و حسن جبل این دو را یک ماده می‌دانند؛ با این تفاوت که: ▫ ابن فارس این ماده را از موادی می‌داند که بر دو معنای متباین که مقابل هم‌اند دلالت دارد [مانند «قسط» که هم به معنای عدل است و هم به معنای ظلم]؛ یعنی بر این باور است که این ماده بر دو معنای «تجمع» و «فُرقة» (جدایی) دلالت دارد؛ که کلمه «عصا» از معنای اول است و وجه تسمیه‌اش این است که دستی که آن را می‌گیرد یک نحوه اشتمال بر آن پیدا می‌کند؛ و معتقد است به همین ترتیب بوده که به «جماعت»، «عصا» گفته می‌شود (تعبیر «شق عصا المسلمین» در این معنا معروف است) و تعبیر «عصوت الجُرح: زخم را مداوا کردم» هم از این بابت است که در مداوای زخم یک نحوه تلأّم و تجمع در کار است؛ و عصیان و سرکشی معنای دوم آن است که دلالت بر یک نحوه جدا شدن دارد؛ چنانکه به بچه شتر یا گوساله‌ای که دوره شیرخوارگی‌اش تمام شده و دیگر دنبال مادرش نرود «عاصی» گویند (معجم مقاییس اللغه، ج‏4، ص334-335 ) ▫ اما حسن جبل معتقد است معنای محوری این ماده (اعم از اینکه با حرف «و» باشد یا «ی») عبارت است از «امتداد چیزی در صلابت و غلظت به نحوی که خم و منعطف نمی‌شود» که تطبیق این بر «عصا» کاملا واضح است؛ و عصیان و سرکشی هم چون یک نحوه صلابت و انعطاف‌ناپذیری است چنین استفاده شده، و چون این صلابت هم یک نحوه مرتکز شدن در تجمع دارد این ماده در خصوص جماعت و تجمع هم به کار می‌رود و «عصا»‌به معنای جماعت هم بر همین اساس است (المعجم الإشتقاقي المؤصل لألفاظ القرآن الكريم، ص۱۴۷۲). ▪ در مقابل برخی همچون مرحوم مصطفوی بر تفاوت این دو ماده اصرار دارند؛ و اصل را در «عصو» همان کلمه «عصا»، و اصل را در «عصی» همان تبعیت نکردن و سرکشی می‌دانند؛ هرچند که خود مرحوم مصطفوی می‌پذیرد که بین این دو ماده تناسبی هست؛ و این تناسب را این گونه توضیح می دهد که عصا مظهر عصیان و در آن دلالتی است بر ترک اتباع؛ ‌یا در بدن و اعضای بدن (که به خاطر ضعف یا مرض و ... از دستورات حرکتی، درست پیروی نمی‌کند) یا در خارج به خاطر وجود مخالف یا دشمن، که این عصا را برای جبران این عصیان موجود و دفع آن به کار می‌گیرند. وی همچنین اصرار دارد که معانی‌ فرقه و جدایی و مانند اینها ربطی به ماده «عصی» ندارد؛‌بلکه از لوازم بیرونی و مترتب بر معنای اصلی آن (سرکشی) است (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏8، ص158-160 ). ▪ و شاید مطلب صحیح همین سخن اخیر وی باشد؛ یعنی ▫ از سویی حرف عله تغییر بنیادینی در معنا ایجاد نکند و مشتقات دو ماده «عصو» و «عصی» بسیار به هم نزدیک باشند؛ ▫ اما در عین حال واقعا بین «عصا» که در قرآن کریم مکرر آمده: «فَقُلْنَا اضْرِبْ بِعَصاكَ الْحَجَر» (بقره/۶۰)؛ «فَأَلْقى‏ عَصاهُ فَإِذا هِيَ ثُعْبانٌ مُبينٌ» (شعراء/32) «أَنِ اضْرِبْ بِعَصاكَ الْبَحْر» (شعراء/۶۳) «قالَ هِی عَصایَ أَتَوَكَّؤُا عَلَيْها وَ أَهُشُّ بِها عَلى‏ غَنَمی» (طه/18)، و تثنیه آن «عصوان» است و به همین جهت برخی ماده آن را «عصو» دانسته‌اند (مفردات ألفاظ القرآن، ص570 ) ، با «عصیان» که آن هم در قرآن مکرر آمده: «وَ عَصی‏ آدَمُ رَبَّهُ‏» (طه/121)، «وَ مَنْ یعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ» (النساء/14)، «آلْآنَ وَ قَدْ عَصَیتَ قَبْلُ‏» (یونس/91) و ظاهرا از ماده «عصی» هست تفاوت مختصری وجود دارد؛ چنانکه کلمه «عصِيٌّ» (هم «عِصی» و هم «عُصی»؛ معجم مقاییس اللغه، ج‏4، ص334 ) اگر از ماده «عصو» باشد جمع عصاست: «فَأَلْقَوْا حِبالَهُمْ وَ عِصِیهُم» (الشعراء/44) (و آن را بر وزن فعول (همانند أسود برای أسد) دانسته‌اند)؛ اما اگر از ماده «عصی»‌ باشد (به صورت «عَصیّ») هم جمع «عاصی» می‌تواند باشد و هم صیغه مبالغه از عصیان: «إِنَّ الشَّيْطانَ كانَ لِلرَّحْمنِ عَصِيًّا» (مریم/44) (المصباح المنير، ج‏2، ص414 ) هرچند که استفاده از کلمه «عصا» به صورت فعل (در زبان عربی برای استفاده کردنی که شبیه استفاده کردن از عصا باشد (چه برای زدن کسی و چه برای گرفتن کسی) به کار می‌رود؛ مانند «عصیتُ فلانا بالسیف»؛ كتاب العين، ج‏2، ص: 197 ) این دو ماده را بسیار به هم نزدیک کرده است؛ و بعید نیست در برخی کاربردهای این ماده به صورت فعل که عموما به همین معنای سرکشی قلمداد می‌شود، گاه این معنا (مثلا زدن با عصا یا ...) هم اشراب شده باشد. 👇 ادامه مطلب👇
ادامه توضیح کلمه «عصیان» ▪ همچنین تعبیر «ألقی عصاه» که به معنای ایستادن و اطمینان کردن به کار می‌رود (المصباح المنير، ج‏2، ص414) برگرفته شده از اینکه مسافر وقتی به مقصد می‌رسد دیگر عصایش را بر زمین می‌گذارد (معجم مقاییس اللغه، ج‏4، ص335 ) و بعید نیست کاربرد آن در داستان حضرت موسی ع که در پیشگاه خداوند و در مقابل فرعون و ساحران بارها تکرار شده (مثلا: وَ أَلْقِ عَصاكَ فَلَمَّا رَآها تَهْتَزُّ كَأَنَّها جَانٌّ وَلَّى مُدْبِراً (نمل/۱۰)، فَأَلْقى‏ عَصاهُ فَإِذا هِيَ ثُعْبانٌ مُبينٌ (اعراف/107)، فَأَلْقَوْا حِبالَهُمْ وَ عِصِيَّهُمْ وَ قالُوا بِعِزَّةِ فِرْعَوْنَ إِنَّا لَنَحْنُ الْغالِبُونَ (شعراء/44)، وَ أَوْحَيْنا إِلى‏ مُوسى‏ أَنْ أَلْقِ عَصاكَ فَإِذا هِيَ تَلْقَفُ ما يَأْفِكُونَ (اعراف/117)) نیز اشاره تلویحی به این معنا داشته باشد. ▪ در قرآن کریم این ماده عموما به صورت ثلاثی مجرد استفاده شده (عصی یعصی)؛ که فعل متعدی است: «لا يَعْصُونَ اللَّهَ ما أَمَرَهُ» (تحریم/۶)، «وَ لا يَعْصينَكَ في‏ مَعْرُوف» (ممتحنه/۱۲)، «فَعَصى‏ فِرْعَوْنُ الرَّسُولَ» (مزمل/۱۶) هرچند که گاه مفعول آن به قرینه حذف شده: «ذلِكَ بِما عَصَوْا وَ كانُوا يَعْتَدُونَ» (بقره/61؛ آل عمران/۱۱۲؛ مائده/۷۸) گاه مفعول آن با حرف جر لام می‌آید: «وَ لا أَعْصي‏ لَكَ أَمْراً» (کهف/69) که ظاهرا وقتی هم که قرار باشد اسم آن به صورت عامل عمل کند از همین حرف لام برای مفعولش استفاده می‌شود:‌«إِنَّ الشَّيْطانَ كانَ لِلرَّحْمنِ عَصِيًّا» (مریم/44) :▪ عموما مصدر آن را «عصیان» (كَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْيان؛ حجرات/۷) و «معصیة» (يَتَناجَوْنَ بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ مَعْصِيَةِ الرَّسُولِ؛ مجادله/۸) دانسته‌اند و از سیبویه نقل شده که هرگاه مصدر میمی بر وزن «مَفْعِل» [شبیه مکیل] در جایی که معتل اللام است بیاید حرف «ة» در انتهایش می‌آید (شبیه محمیة) وگرنه به خاطر حرف عله ناچار از تخفیف و افتادن حرف عله خواهیم بود (لسان العرب، ج‏15، ص67 )؛ هرچند برخی در عین اذعان به مصدر بودن «معصیة»، بر این باورند که «عصیان» اسم است (المصباح المنير، ج‏2، ص414 )؛که اگر مصدر باشد در آیه باید به «سرکشی کردن» ترجمه شود؛ اما اگر اسم باشد ترجمه به «سرکشی» ‌درست است. 🔸 از کلمات نزدیک به «معصیت»، «ذنب» است؛ در تفاوت این دو گفته‌اند که در «معصیت» تاکید اصلی کلام بر تخطی عامل آن است و اینکه آن کار مورد نهی واقع شده؛ چنانکه غالبا گفته می‌شود «امرته فعصانی»؛ اما در «ذنب» تاکید اصلی بر استحقاق عقوبت و زشتی‌ای است که بر آن کار مترتب می‌شود (الفروق فی اللغة، ص224 ) ماده «عصی» و مشتقات آن ۴۴ بار در قرآن کریم به کار رفته است. @yekaye
🔹الرَّاشِدُونَ قبلا بیان شد که ▪️ماده «رشد» در اصل بر «استقامت در راه» دلالت دارد که به نحوی مشتمل بر معنای «هدایت شدن به سوی خیر و صلاح» می‌باشد. ▪️مصدر این ماده در حالت ثلاثی مجرد ▫️هم به صورت «رُشْد» (مثلا: تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْداً، کهف/۶۶؛ وَ لَقَدْ آتَینا إِبْراهیمَ رُشْدَهُ مِنْ قَبْلُ، ابراهیم/۵۱) و «رَشَاد» (سَبیلَ الرَّشادِ؛ غافر/۲۹ و ۳۸) آمده که از فعل «رَشَدَ یرْشُدُ» می‌باشد (لَعَلَّهُمْ یرْشُدُونَ، بقره/۱۸۶)؛ ▫️و هم به صورت «رَشَد» (فَأُولئِكَ تَحَرَّوْا رَشَداً، جن/۱۴؛ لا أَمْلِكُ لَكُمْ ضَرًّا وَ لا رَشَداً، جن/۲۱) که آن را از فعل «رَشِدَ یرْشَدُ» دانسته‌اند؛ اما اینکه تفاوت این دو در چیست بین اهل لغت اختلاف است: ➖برخی «رُشد» را نقطه مقابل «غیّ»؛ و «رَشَد» را نقطه مقابل «ضلالت» دانسته‌اند؛ ➖برخی احتمال داده‌اند که «رَشَد» اخص از «رُشد» است؛ «رُشد» درباره امور دنیوی و اخروی باشد اما «رَشَد» تنها در امور اخروی باشد؛ ➖برخی هم بر این باورند که «رُشد» دلالت بر وقوع و بهره‌مندی از مطلق معنای رشد می‌کند؛ اما «رَشَد» دلالت بر وضعیتی متحول که شخص در معرض رشد قرار گرفته است؛ و «رشاد» هم دلالت بر استمرار رشد دارد؛ ➖برخی معتقدند که «رُشْد» استقامت در دین است؛ اما «رَشَد» همان صلاح است؛ و نهایتا ➖برخی هم بر این باورند که اینها دو لهجه در میان عرب است و کاملا به جای هم به کار می‌روند. ▪️درباره دو کلمه «راشِد» (أُولئِكَ هُمُ الرَّاشِدُونَ؛ حجرات/۷) و «رَشِید» (إِنَّكَ لَأَنْتَ الْحَلیمُ الرَّشیدُ؛ هود/۸۷) (که هر دو معنای اسم فاعل دارد: کسی که رشد کرده است) برخی گفته‌اند که هر دو بر هر دو مورد فوق اطلاق می‌شود؛ اما برخی بر این باورند که اولی دلالت بر حدوث و عارض شدن رشد دارد، اما دومی دلالت بر ثبوت و استمرار رشد در شخص. 🔸اگرچه معنای «رشد» به «هدایت» بسیار نزدیک است اما تفاوت ظریفی با هم دارند؛ و آن این است که «ارشاد به چیزی» به معنای «راه به سوی آن را نشان دادن» است؛ اما «اهتداء» امکان و زمینه وصول به آن چیز را عملا مهیا نمودن است. 🔖جلسه ۵۹۱ http://yekaye.ir/al-kahf-18-10/ @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📜شأن نزول برخی از کسانی که شأن نزول آيه قبل را در مورد ولید بن عقبه معرفی کرده بودند مدعی‌اند که آن آیه و دو آیه بعدیش‌ در مورد وی نازل شده است (تفسير مقاتل بن سليمان؛ ج4، ص93)؛ و بر این اساس مقصود از این آیات را این گونه توضیح داده‌اند که در آیه قبل می‌فرماید: ای آن کسانی که ایمان آوردید! اگر فاسقی برای شما خبری آورد؛‌یعنی اگر دروغگویی مطلب دروغی را برای شما گفت؛ پس بررسی کنید [یا: درنگ نمایید] که مبادا با عده‌ای به‌نادانی برخورد کنید؛ یعنی در حالی که نسبت به امر ایشان (بنی المصطق) جهالت دارید به آنان آسیبی برسانید؛ آنگاه بر آنچه کرده‌اید پشیمان شوید. یعنی کسانی که به جنگ با بنی‌المصطلق می‌پرداختند. سپس در این آیه می‌فرماید: و بدانید که همانا در میان شماست پیامبر خدا، اگر در بسیاری از آن امور از شما فرمان برد، یعنی از اینکه تشویق می‌کردید به جنگیدن با آنها، قطعا به دردسر می‌افتید؛ یعنی در دینتان به گناه می‌افتید؛ سپس آنان را متذکر به نعمتهایش کرد و فرمود... . و در آیه بعد هم فرمود این ایمانی که محبوب شما قرار داد فضل و نعمتی از جانب خداوند برای شما بود. @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
الف. اعلموا ان فیکم رسول الله
☀️۱) الف. از امام صادق ع روایت شده است که درباره این سخن خداوند که «و بدانید که همانا در میان شماست پیامبر خدا، اگر از شما اطاعت کند...» فرمودند: یعنی حتی اگر چشم برهم زدنی از میان شما غایب شود، در میان شما حجتی از او همواره پابرجاست. 📚اثبات الوصية، ص185 و روي عنه [أبي عبداللّه] عليه السّلام في قول اللّه عز و جل «وَ اعْلَمُوا أَنَّ فِيكُمْ رَسُولَ اللَّهِ لَوْ يُطِيعُكُمْ»: يعني لو يغب عنكم طرفة عين و فيكم الحجّة منه قائمة. @yekaye
☀️ب. كميل بن زياد می‌گوید: اميرالمؤمنين على بن ابى طالب (ع) دست مرا گرفت و به بيابان برد، چون به صحرا رسيد نفس عمیقی كشيد و فرمود: ... بلى زمين تهى نماند از كسى كه حجّت بر پاى خداست، يا ظاهر و مشهور است و يا ترسان و پنهان از ديده‏هاست. تا حجّت‌های خدا باطل نشود و نشانه‏هايش از ميان نرود، و اينان چندند، و كجا جاى دارند؟! به خدا سوگند اندك به شمارند، و نزد خدا بزرگ‏مقدار. خدا حجتها و نشانه‏هاى خود را به آنان نگاه مى‏دارد، تا به همانندهاى خويشش بسپارند و در دلهاى خويشش بكارند. دانش، نور حقيقت بينى را بر آنان تافته و آنان روح يقين را دريافته و آنچه را نازپروردگان دشوار ديده‏اند آسان پذيرفته‏اند؛ و بدانچه نادانان از آن رميده‏اند خو گرفته. و همنشين دنيايند با تن‏ها، و جانهاشان آويزان است در ملأ اعلى. اينان خدا را در زمين او جانشينانند و مردم را به دين او مى‏خوانند. وه كه چه آرزومند ديدار آنانم؟ كميل! اگر خواهى بازگرد. 📚نهج‌البلاغه، حکمت ۱۴۷ (ترجمه شهيدى، ص388)؛ 📚تفسير القمي، ج‏1، ص359؛ 📚الغارات (ط - الحديثة)، ج‏1، ص153؛ 📚الغيبة للنعماني، ص136؛ 📚الخصال، ج‏1، ص187؛ 📚كمال الدين و تمام النعمة، ج‏1، ص291 و ... قَالَ كُمَيْلُ بْنُ زِيَادٍ أَخَذَ بِيَدِي أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ع فَأَخْرَجَنِي إِلَى الْجَبَّانِ فَلَمَّا أَصْحَرَ تَنَفَّسَ الصُّعَدَاءَ ثُمَّ قَالَ يَا كُمَيْلَ بْنَ زِيَاد ... اللَّهُمَّ بَلَى لَا تَخْلُو الْأَرْضُ مِنْ قَائِمٍ لِلَّهِ بِحُجَّةٍ إِمَّا ظَاهِراً مَشْهُوراً وَ إِمَّا خَائِفاً مَغْمُوراً لِئَلَّا تَبْطُلَ حُجَجُ اللَّهِ وَ بَيِّنَاتُهُ. وَ كَمْ ذَا وَ أَيْنَ أُولَئِكَ؟! أُولَئِكَ وَ اللَّهِ الْأَقَلُّونَ عَدَداً وَ الْأَعْظَمُونَ عِنْدَ اللَّهِ قَدْراً؛ يَحْفَظُ اللَّهُ بِهِمْ حُجَجَهُ وَ بَيِّنَاتِهِ حَتَّى يُودِعُوهَا نُظَرَاءَهُمْ وَ يَزْرَعُوهَا فِي قُلُوبِ أَشْبَاهِهِم‏. هَجَمَ بِهِمُ الْعِلْمُ عَلَى حَقِيقَةِ الْبَصِيرَةِ وَ بَاشَرُوا رُوحَ الْيَقِينِ وَ اسْتَلَانُوا مَا اسْتَوْعَرَهُ الْمُتْرَفُونَ وَ أَنِسُوا بِمَا اسْتَوْحَشَ مِنْهُ الْجَاهِلُونَ وَ صَحِبُوا الدُّنْيَا بِأَبْدَانٍ أَرْوَاحُهَا مُعَلَّقَةٌ بِالْمَحَلِّ الْأَعْلَى أُولَئِكَ خُلَفَاءُ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ وَ الدُّعَاةُ إِلَى دِينِهِ. آهِ آهِ شَوْقاً إِلَى رُؤْيَتِهِمْ! انْصَرِفْ يَا كُمَيْلُ إِذَا شِئْتَ. 📝این حدیث در بسیاری از منابع اهل سنت نیز آمده است؛ از جمله: 📚العقد الفريد (ابن عبد ربه أندلسي م۳۲۸)، ج2، ص82؛ 📚 الجليس الصالح الكافي (معافی م۳۹۰)، ص584؛ 📚حلية الأولياء (ابونعیم اصبهانی م۴۳۰) ج1، ص80؛ 📚الفقيه والمتفقه (خطيب بغدادي م۴۶۳) ج1، ص183؛ 📚إحياء علوم الدين (غزالی م۵۰۵) ج1، ص72؛ 📚المجموع اللفيف (أبوجعفر أفطسي م۵۱۵)، ص۳۵؛ 📚التذكرة الحمدونية (أبوالمعالي بغدادي م۵۶۲)، ج۱، ص۶۸؛ 📚تاريخ دمشق (ابن عساكر م۵۷۱) ج14، ص18؛ ج۵۰، ص۲۵۳؛ 📚صفة الصفوة (ابن جوزی، م۵۹۷) ج1، ص123؛ 📚جامع المسائل (ابن تيمية م۷۲۸) ج5، ص53؛ 📚تهذيب الكمال في أسماء الرجال (مزی م۷۴۲) ج24، ص221؛ 📚تذكرة الحفاظ (= طبقات الحفاظ؛ للذهبي م۷۴۸) ج1، ص15؛ 📚كشف الكربة في وصف أهل الغربة، (ابن رجب حنبلي م٧٩٥)، ص۳۲۳؛ و... @yekaye
☀️۳) الف. از امام صادق ع روایت شده است که رسول الله ص فرمودند: هماانا خداوند امتم را برایم در گِل ممثّل [= مجسم] فرمود و اسامی آنان را به من آموخت همان گونه که «به آدم اسماء، همگی‌شان را تعلیم داد» (بقره/۳۰)؛ ‌پس «اصحاب رایات» (= پرچمداران) بر من گذشتند و من برای علی ع و شیعه استغفار کردم ... 📚الكافي، ج‏1، ص443-444؛ 📚بصائر الدرجات، ج‏1، ص83 و ۸۶؛ 📚تفسير فرات الكوفي، ص393؛ 📚الخصال، ج‏2، ص563؛ 📚الأمالي (للمفيد)، ص126؛ 📚الأمالي (للطوسي)، ص649 عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ أَبِي جَمِيلَةَ عَنْ مُحَمَّدٍ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ: إِنَّ اللَّهَ مَثَّلَ لِي‏ أُمَّتِي فِي الطِّينِ وَ عَلَّمَنِي أَسْمَاءَهُمْ كَمَا عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ كُلَّها فَمَرَّ بِي أَصْحَابُ الرَّايَاتِ فَاسْتَغْفَرْتُ لِعَلِيٍّ وَ شِيعَتِهِ ... . ☀️ب. از امام صادق ع از پدرشان از جدشان روایت شده است که رسول الله ص فرمودند: ای علی! هماانا خداوند امتم برایم در گِل ممثّل [= مجسم] شد به طوری که کوچک و بزرگشان را دیدم، در حالی که روح‌هایی بودند پیش از اینکه جسمها آفریده شود؛ و من بر تو و شیعیانت عبور کردم و برایتان استغفار نمودم ... 📚بصائر الدرجات، ج‏1، ص84؛ 📚فضائل الشيعة (صدوق)، ص32 ؛ 📚إرشاد القلوب (للديلمي)، ج‏2، ص293 حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ جَبَلَةَ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: يَا عَلِيُّ لَقَدْ مُثِّلَتْ لِي أُمَّتِي فِي الطِّينِ حَتَّى رَأَيْتُ صَغِيرَهُمْ وَ كَبِيرَهُمْ أَرْوَاحاً قَبْلَ أَنْ يخلق [تُخْلَقَ‏] الْأَجْسَادُ وَ إِنِّي مَرَرْتُ بِكَ وَ بِشِيعَتِكَ فَاسْتَغْفَرْتُ لَكُمْ ... @yekaye
☀️۴) از امام صادق ع روایت شده كه فرمودند: همانا برای خداوند آفريده‌اى از رحمت او وجود دارد كه آنها را از نور و رحمتش و از رحمتش براى رحمتش آفريده است. پس آنها چشم بینای خداوند، گوش شنواى او، زبان او که به اذن او در ميان مخلوقات گویاست، و مورد اعتماد خداوند بر آن‌چه نازل شده – اعم از عذر، هشدار و حجّت - هستند. پس به وسيلۀ آنها، گناهان را نابود و گرفتارى‌ها را دفع مى‌كند و به وسیله آنها رحمت خود را فرود می‌آورد، و با آنان مرده را زنده می‌كند و با آنان زنده را مى‌ميراند و به سویله آنان خلق خود را مورد آزمايش قرار مى‌دهد و به وسيلۀ آنها قضا و دستورات خود را در ميان خلق برقرار مى‌سازد. عرض كردم: فداى شما شوم! آنها چه كسانى‌اند؟ فرمودند:آنها اوصیاء [جانشیان پیامبر ص] مى‌باشند. 📚التوحيد (للصدوق)، ص167؛ 📚بصائر الدرجات، ج‏1، ص62؛ 📚الإمامة و التبصرة من الحيرة (صدوق)، ص132 أَبِي رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَيُّوبَ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ: إِنَّ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ خَلْقاً مِنْ رَحْمَتِهِ خَلَقَهُمْ مِنْ نُورِهِ وَ رَحْمَتِهِ مِنْ رَحْمَتِهِ لِرَحِمْتِهِ فَهُمْ عَيْنُ اللَّهِ النَّاظِرَةُ وَ أُذُنُهُ السَّامِعَةُ وَ لِسَانُهُ النَّاطِقُ فِي خَلْقِهِ بِإِذْنِهِ وَ أُمَنَاؤُهُ عَلَى مَا أَنْزَلَ مِنْ عُذْرٍ أَوْ نُذْرٍ أَوْ حُجَّةٍ فَبِهِمْ يَمْحُو السَّيِّئَاتِ وَ بِهِمْ يَدْفَعُ الضَّيْمَ وَ بِهِمْ يُنْزِلُ الرَّحْمَةَ وَ بِهِمْ يُحْيِي مَيِّتاً وَ بِهِمْ يُمِيتُ حَيّاً وَ بِهِمْ يَبْتَلِي خَلْقَهُ وَ بِهِمْ يَقْضِي فِي خَلْقِهِ قَضِيَّتَهُ. قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ مَنْ هَؤُلَاءِ؟ قَالَ: الْأَوْصِيَاءُ. @yekaye
☀️۵) الف. اسماعیل هاشمی می‌گوید: از عملكرد خانواده‌ام در سبك شمردن دين شكايت به امام صادق عليه السّلام بردم؛ فرمودند: اى اسماعيل! از اين مطلب در خانواده‌ات تعجب نکن! زيرا خداوند تبارك و تعالى براى هر خاندانى حجّتى را قرار داده كه در روز قیامت با او حجت را بر آن خاندان تمام می‌‌کند و به ايشان می‌فرمايد: آيا فلانى را در ميان خود نديديد؟ و آيا رفتار درست او را در ميان خود مشاهده نكرديد؟ آيا نمازش را در ميان خود نديديد؟ آيا دين‌داريش را در ميان خود نديديد؟ پس چرا به او اقتدا نكرديد؟ و او حجّتی باشد علیه آنها در روز قيامت. ☀️ب. معاویه بن عمار می‌گوید: امام صادق ع فرمود: همانا شخصی از شما در محله‌ای زندگی می‌کند تا خداوند عز و جل روز قیامت با وی حجت را بر همسایگان او تمام کند و به آنان گفته شود: آیا فلانی در بین شما نبود؟ آیا سخنش را نشنیدید؟ آیا گریه‌های شبانه‌اش را ندیدید؟ پس وی حجتی علیه آنان باشد. 📚الكافی، ج‏8، ص84 ☀️الف. عَلِی بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَیمَانَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ الْهَاشِمِی عَنْ أَبِیهِ قَالَ: شَكَوْتُ إِلَى أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع مَا أَلْقَى مِنْ أَهْلِ بَیتِی مِنِ‏ اسْتِخْفَافِهِمْ بِالدِّینِ فَقَالَ: یا إِسْمَاعِیلُ! لَا تُنْكِرْ ذَلِكَ مِنْ أَهْلِ بَیتِكَ؛ فَإِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى جَعَلَ لِكُلِّ أَهْلِ بَیتٍ حُجَّةً یحْتَجُّ بِهَا عَلَى أَهْلِ بَیتِهِ فِی الْقِیامَةِ؛ فَیقَالُ لَهُمْ: أَ لَمْ تَرَوْا فُلَاناً فِیكُمْ؟ أَ لَمْ تَرَوْا هَدْیهُ فِیكُمْ؟ أَ لَمْ تَرَوْا صَلَاتَهُ فِیكُمْ؟ أَ لَمْ تَرَوْا دِینَهُ؟ فَهَلَّا اقْتَدَیتُمْ بِهِ؟! فَیكُونُ حُجَّةً عَلَیهِمْ فِی الْقِیامَةِ. ☀️ب. عنه عَنْ أَبِیهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُثَیمٍ النَّخَّاسِ عَنْ مُعَاوِیةَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یقُولُ: إِنَّ الرَّجُلَ مِنْكُمْ لَیكُونُ فِی الْمَحَلَّةِ، فَیحْتَجُّ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ یوْمَ الْقِیامَةِ عَلَى جِیرَانِهِ [بِهِ‏]؛ فَیقَالُ لَهُمْ: أَ لَمْ یكُنْ فُلَانٌ بَینَكُمْ؟ أَ لَمْ تَسْمَعُوا كَلَامَهُ؟ أَ لَمْ تَسْمَعُوا بُكَاءَهُ فِی اللَّیلِ؟ فَیكُونُ حُجَّةَ اللَّهِ عَلَیهِمْ. @yekaye
ب. لو یطیعکم فی کثیر من الأمر لعنتم
☀️۶) سعد بن عبدالله قمی، در تشرفی که خدمت امام حسن عسگری و امام زمان ع داشت، از امام زمان ع سوالاتی می‌پرسد که اصل حکایت آن دیدار در جلسه۴۰۸، حدیث۳ http://yekaye.ir/al-ankaboot-29-11/ و فراز دیگری از آن ذیل تدبر ۵ از جلسه ۴۲۵ https://yekaye.ir/al-ahzab-33-6/ گذشت. در فرازی از این سوال و جواب آمده است: عرض كردم: به من خبر ده اى مولاى من که چرا مردم نمی‌توانند خودشان برای خودشان امام اختیار کنند؟ فرمود: امام مصلح برگزینند، یا امام مفسد؟ گفتم: امام مصلح. فرمود: آیا امكان ندارد كه برگزیدۀ آنها مفسد باشد؛ با توجه به اینکه كسى از درون دیگرى كه صلاح است و یا فساد مطّلع نیست؟ گفتم:آرى امكان دارد. فرمود: علّت همین است و براى تو دلیل دیگرى بیاورم كه عقلت کاملا تسلیم شود: بگو ببینم رسولان الهى كه خداوند متعال آنها را برگزیده و بر آنها كتاب فرو فرستاده و آنها را به وحى و عصمت مؤید ساخته تا پیشوایان امّتها باشند و از آنها بر برگزیدن شایسته‌ترند چگونه‌اند؟ مثل حضرت موسى و حضرت عیسى علیهما السّلام، آیا ممكن است با اینکه عقلشان بیشتر و علمشان كامل‌ترست، وقتی تصمیم به انتخاب بگیرند، انتخابشان بر منافق افتد در حالی که گمان می‌کنند وی مومن است؟ گفتم: خیر. فرمود: این حضرت موسى كلیم الله است كه علی‌رغم وفور عقل و كمال علم و نزول وحى بر او، از اعیان قوم و بزرگان لشكر خود براى میقات پروردگارش هفتاد تن را برگزید، از کسانی که در ایمان و اخلاص آنها هیچ گونه شك و تردیدى نداشت؛ امّا منافقین را برگزیده بود؛ خداوند متعال مى‌فرماید: «وَ اخْتارَ مُوسى‏ قَوْمَهُ سَبْعِینَ رَجُلًا لِمِیقاتِنا: و موسی هفتاد نفر از قومش را برای میقات با ما برگزید» (اعراف/۱۵۵) تا آنجا که فرمود «لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّى نَرَى اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْهُمُ الصَّاعِقَةُ بِظُلْمِهِمْ: هرگز به تو ایمان نخواهیم آورد تا اینکه خداوند را آشکارا به ما نشان دهی؛‌پس به خاطر ظلمشان آنان را صاعقه گرفت» (بقره/۵۵)‌؛ و چون مى‌بینیم كه انتخاب کردن حتی از جانب کسی که خداوند وی را به نبوت برگزیده عملا به جای اینکه به اصلح تعلق بگیرد به افسد تعلق گرفت در حالى كه خودش مى‌پنداشت آن اصلح است، مى‌فهمیم انتخاب کردن سزاوار نیست مگر برای كسى است كه بر آنچه در سینه‌ها و ضمایر افراد است آگاه باشد و تغییر و تحولات باطن افراد در محضر او رخ دهد و اینکه برگزیدن مهاجرین و انصار-جایى كه برگزیدۀ پیامبران به جاى افراد صالح افراد فاسد باشند- هیچ ارزشی ندارد. 📚كمال الدین و تمام النعمة، ج‏2، ص۴۵۴-۴۶۵ (فراز مربوط به بحث در ص461-462)؛ 📚دلائل الإمامة، ص514-515؛ 📚الإحتجاج (للطبرسی)، ج‏2، ص464 @yekaye سند و متن حدیث: https://eitaa.com/yekaye/9494
سند و متن حدیث ۶ ☀️حدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِی بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ حَاتِمٍ النَّوْفَلِی الْمَعْرُوفُ بِالْكِرْمَانِی قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْعَبَّاسِ أَحْمَدُ بْنُ عِیسَى الْوَشَّاءُ الْبَغْدَادِی قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ طَاهِرٍ الْقُمِّی قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ بَحْرِ بْنِ سَهْلٍ الشَّیبَانِی قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مَسْرُورٍ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْقُمِّی قَالَ: كُنْتُ امْرَأً لَهِجاً بِجَمْعِ الْكُتُبِ الْمُشْتَمِلَةِ عَلَى غَوَامِضِ الْعُلُومِ وَ دَقَائِقِهَا ... إِلَى أَنْ بُلِیتُ بِأَشَدِّ النَّوَاصِبِ مُنَازَعَةً وَ أَطْوَلِهِمْ مُخَاصَمَةً ... فَصَدَرْتُ عَنْهُ مُزْوَرّاً قَدِ انْتَفَخَتْ أَحْشَائِی مِنَ الْغَضَبِ وَ تَقَطَّعَ كَبِدِی مِنَ الْكَرْبِ وَ كُنْتُ قَدِ اتَّخَذْتُ طُومَاراً وَ أَثْبَتُّ فِیهِ نَیفاً وَ أَرْبَعِینَ مَسْأَلَةً مِنْ صِعَابِ الْمَسَائِلِ لَمْ أَجِدْ لَهَا مُجِیباً عَلَى‏أَنْ أَسْأَلَ عَنْهَا خَبِیرَ أَهْلِ بَلَدِی أَحْمَدَ بْنَ إِسْحَاقَ صَاحِبَ مَوْلَانَا أَبِی مُحَمَّدٍ ع فَارْتَحَلْتُ خَلْفَهُ وَ قَدْ كَانَ خَرَجَ قَاصِداً نَحْوَ مَوْلَانَا بِسُرَّ مَنْ رَأَى ... فَوَرَدْنَا سُرَّ مَنْ رَأَى فَانْتَهَینَا مِنْهَا إِلَى بَابِ سَیدِنَا فَاسْتَأْذَنَّا فَخَرَجَ عَلَینَا الْإِذْنُ بِالدُّخُولِ عَلَیهِ... فَلَمَّا انْصَرَفَ أَحْمَدُ بْنُ إِسْحَاقَ لِیأْتِیهُ بِالثَّوْبِ نَظَرَ إِلَی مَوْلَانَا أَبُو مُحَمَّدٍ ع فَقَالَ‏: مَا جَاءَ بِكَ یا سَعْدُ؟ فَقُلْتُ: شَوَّقَنِی أَحْمَدُ بْنُ إِسْحَاقَ عَلَى لِقَاءِ مَوْلَانَا. قَالَ: وَ الْمَسَائِلُ الَّتِی أَرَدْتَ أَنْ تَسْأَلَهُ عَنْهَا؟! قُلْتُ: عَلَى حَالِهَا یا مَوْلَای. قَالَ: فَسَلْ قُرَّةَ عَینِی! وَ أَوْمَأَ إِلَى الْغُلَامِ. فَقَالَ لِی الْغُلَامُ: سَلْ عَمَّا بَدَا لَكَ مِنْهَا. فَقُلْتُ لَه‏:... قُلْتُ: فَأَخْبِرْنِی یا مَوْلَای عَنِ الْعِلَّةِ الَّتِی تَمْنَعُ الْقَوْمَ مِنِ اخْتِیارِ إِمَامٍ لِأَنْفُسِهِمْ؟ قَالَ: مُصْلِحٍ أَوْ مُفْسِدٍ؟ قُلْتُ: مُصْلِحٍ. قَالَ: فَهَلْ یجُوزُ أَنْ تَقَعَ خِیرَتُهُمْ عَلَى الْمُفْسِدِ بَعْدَ أَنْ لَا یعْلَمَ أَحَدٌ مَا یخْطُرُ بِبَالِ غَیرِهِ مِنْ صَلَاحٍ أَوْ فَسَادٍ؟ قُلْتُ: بَلَى. قَالَ: فَهِی الْعِلَّةُ وَ أُورِدُهَا لَكَ بِبُرْهَانٍ ینْقَادُ لَهُ عَقْلُك‏؛ أَخْبِرْنِی عَنِ الرُّسُلِ الَّذِینَ اصْطَفَاهُمُ اللَّهُ تَعَالَى وَ أَنْزَلَ عَلَیهِمُ الْكِتَابَ وَ أَیدَهُمْ بِالْوَحْی وَ الْعِصْمَةِ إِذْ هُمْ أَعْلَامُ الْأُمَمِ وَ أَهْدَى إِلَى‏ الِاخْتِیارِ مِنْهُمْ مِثْلُ مُوسَى وَ عِیسَى ع هَلْ یجُوزُ مَعَ وُفُورِ عَقْلِهِمَا وَ كَمَالِ عِلْمِهِمَا إِذَا هَمَّا بِالاخْتِیارِ أَنْ یقَعَ خِیرَتُهُمَا عَلَى الْمُنَافِقِ وَ هُمَا یظُنَّانِ أَنَّهُ مُؤْمِنٌ؟ قُلْتُ: لَا. فَقَالَ: هَذَا مُوسَى كَلِیمُ اللَّهِ مَعَ وُفُورِ عَقْلِهِ وَ كَمَالِ عِلْمِهِ وَ نُزُولِ الْوَحْی عَلَیهِ اخْتَارَ مِنْ أَعْیانِ قَوْمِهِ وَ وُجُوهِ عَسْكَرِهِ لِمِیقَاتِ رَبِّهِ سَبْعِینَ رَجُلًا مِمَّنْ لَا یشُكُّ فِی إِیمَانِهِمْ وَ إِخْلَاصِهِمْ فَوَقَعَتْ خِیرَتُهُ عَلَى الْمُنَافِقِینَ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى «وَ اخْتارَ مُوسى‏ قَوْمَهُ سَبْعِینَ رَجُلًا لِمِیقاتِنا» إِلَى قَوْلِهِ «لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّى نَرَى اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْهُمُ الصَّاعِقَةُ بِظُلْمِهِمْ». فَلَمَّا وَجَدْنَا اخْتِیارَ مَنْ قَدِ اصْطَفَاهُ اللَّهُ لِلنُّبُوَّةِ وَاقِعاً عَلَى الْأَفْسَدِ دُونَ الْأَصْلَحِ وَ هُوَ یظُنُّ أَنَّهُ الْأَصْلَحُ دُونَ الْأَفْسَدِ، عَلِمْنَا أَنْ لَا اخْتِیارَ إِلَّا لِمَنْ یعْلَمُ مَا تُخْفِی الصُّدُورُ وَ مَا تَكِنُّ الضَّمَائِرُ وَ تَتَصَرَّفُ عَلَیهِ السَّرَائِرُ؛ وَ أَنْ لَا خَطَرَ لِاخْتِیارِ الْمُهَاجِرِینَ وَ الْأَنْصَارِ بَعْدَ وُقُوعِ خِیرَةِ الْأَنْبِیاءِ عَلَى ذَوِی الْفَسَادِ لَمَّا أَرَادُوا أَهْلَ الصَّلَاحِ. 📚كمال الدین و تمام النعمة، ج‏2، ص۴۵۴-۴۶۵ (فراز مربوط به بحث در ص461-462)؛ 📚دلائل الإمامة، ص514-515؛ 📚الإحتجاج (للطبرسی)، ج‏2، ص464 @yekaye
☀️۷) الف. قبل از جریان جنگ احد پیامبر اکرم ص منبر رفتند و بعد از حمد و ثنای خداوند فرمودند: مردم! من در رؤیای صادقه‌ای دیدم که گویی در زره‌ای محفوظ هستم؛ ‌و دیدم شمشیرم ذوالفقار یک طرفش شکست، و گاوی را دیدم که ذبح شد و دیدم که قوچ جنگی‌ای را دنبال و شکار کردم. مردم گفتند: تأویلش چیست؟ فرمودند: اما آن زره محفوظ، مدینه است، که در آن بمانید! اما آنکه شمشیرم ذوالفقار یک طرفش شکست، مصیبتی است که با شهادت یکی از نزدیکانم بر من وارد می‌شود؛ و گاوی را دیدم که ذبح شد کشتگانی در اصحابم است؛ و قوچ جنگی‌ای* که را دنبال و شکار کردم، یکی از سران دشمن است که به دست ما کشته می‌شود ان شاء الله. سپس فرمودند: شما هم نظر مشورتی‌تان را بگویید. نظر خود رسول الله بویژه با رویای صادقه‌ای که دیده بودند این بود که در شهر بمانند؛ ابتدا هم عبدالله بن أبَیّ [منافق معروف، که قرار بود حاکم مدینه شود و با ورود پیامبر ص به مدینه عملا موقعیتش را از دست داد] شروع به سخن گفتن کرد و نظر پیامبر ص را تایید کرد و با نشان دادن شواهدی تاریخی از جنگهایشان توضیح داد که موقعیت مدینه طوری است که اگر در شهر بمانند و بجنگند علاوه بر اینکه عملا زنان و کودکان هم به نحوی می‌توانند کمک کنند، احتمال پیروزی‌شان خیلی بیشتر است؛ و پیامبر ص و برخی از بزرگان شهر هم سخنان وی را تایید کردند. اما در ادامه جوانان، بویژه آنان که در جنگ بدر نتوانسته بودند شرکت کنند شروع به سخن کردند و ابراز کردند که آماده شهادت در راه خدا هستند؛ و برخی دیگر از بزرگان همچون حمزه و سعد بن عباده و نعمان بن مالک و مالک بن سنان (پدر ابوسعید خدری) و إیاس بن أوس و أنس بن قتاده نیز با تاکید بر اینکه اگر از شهر بیرون نرویم ممکن است دشمن گمان کند که ترسیده ایم و با بیان جملاتی که از شجاعت و روحیه شهادت‌طلبی آنان حکایت داشت، نظر جوانان را تایید کردند. سپس پیامبر نماز عصر را خواندند و به مردم گفتند که بروند و آماده جهاد شوند و خودشان هم رفتند و لباس رزم پوشیدند. بعد از رفتن پیامبر ص بین مردم بحثی درگرفت: ‌سعد بن معاذ و أسید بن حضیر گفتند: رسول الله ص نظری داد ولی شما با او مخالفت کردید؛ و این کار خوبی نبود در حالی که مقدرات از آسمان نازل می‌شود؛ و بهتر است به ایشان بگویید که ما تابع نظر شما هستیم؛ و برخی همچنان بر نظر خودشان اصرار داشتند و در این بحثها بودند که پیامبر ص در حالی که لباس رزم پوشیده بودند بیرون آمدند. افراد دور رسول الله ص جمع شدند و بویژه آنان که بر خروج از شهر اصرار داشتند از اصرارشان ابراز پشیمانی کردند اما رسول الله ص فرمود: من نظرم را گفتم ولی شما مخالفت کردید؛ و هیچ پیامبری را نسزد که وقتی لباس رزم پوشید آن لباس را از تن بیرون آورد مگر اینکه خداوند به نحوی بین او و دشمنانش حکمی صادر کند ... *پی نوشت: عموم مورخان، طلحة بن أبی طلحه را، که اول نفری بود از دشمنان که هل من مبارز گفت و به دست امیرالمومنین کشته شد، «کبش الکتیبة: قوچ جنگی» قریش معرفی کرده‌اند؛ مثلا مغازی (الواقدی)، ج۱، ص۲۲۵-۲۲۶ 📚مغازي (الواقدي م۲۰۷)، ج1، ص209-214 📚شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد، ج‏14، ص221-226 📚بحار الأنوار، ج‏20، ص123-124 ✅ خداوند فرمود: اگر پیامبر ص از شما فرمان برد به سختی می افتید (حجرات/۷) و این گونه بود که عازم جنگ احد شدند؛ و این ظاهرا تنها جنگی بود که مسلمانان در مرحله‌ای از آن شکست سختی خوردند، عده‌ای موقعیت خود را رها کردند و بسیاری فرار کردند و بسیاری از بزرگانشان همچون حضرت حمزه به شهادت رسیدند و مدینه بعد از این جنگ بشدت داغدار شد. @yekaye متن واقعه👈 https://eitaa.com/yekaye/9496
☀️ متن حدیث۷. الف (گفتگوی پیامبر با اصحاب درباره جنگ احد) ...ظَهَرَ النّبِيّ ص عَلَى الْمِنْبَرِ، فَحَمِدَ اللهَ وَأَثْنَى عَلَيْهِ، ثُمّ قَالَ: أَيّهَا النّاسُ، إنّي رَأَيْت فِي مَنَامِي رُؤْيَا، رَأَيْت كَأَنّي فِي دِرْعٍ حَصِينَةٍ، وَرَأَيْت كَأَنّ سَيْفِي ذَا الْفَقَارِ انْقَصَمَ مِنْ عِنْدِ ظُبَتِهِ، وَرَأَيْت بَقَرًا تُذْبَحُ، وَرَأَيْت كَأَنّي مُرْدِفٌ كَبْشًا. فَقَالَ النّاسُ: يَا رَسُولَ اللهِ، فَمَا أَوّلْتهَا؟ قَالَ: أَمّا الدّرْعُ الْحَصِينَةُ فَالْمَدِينَةُ، فَامْكُثُوا فِيهَا، وَأَمّا انْقِصَامُ سَيْفِي مِنْ عِنْدِ ظُبَتِهِ فَمُصِيبَةٌ فِي نَفْسِي، وَأَمّا الْبَقَرُ الْمُذَبّحُ فَقَتْلَى فِي أَصْحَابِي، وَأَمّا مُرْدِفٌ كَبْشًا، فَكَبْشُ الْكَتِيبَةِ نَقْتُلُهُ إنْ شَاءَ الله... وَقَالَ النّبِيّ ص : أَشِيرُوا عَلَيّ! وَرَأَى رَسُولُ اللهِ ص أَلّا يَخْرُجَ مِنْ الْمَدِينَةِ لِهَذِهِ الرّؤْيَا، فَرَسُولُ اللهِ ص يُحِبّ أَنْ يُوَافَقَ عَلَى مِثْلِ مَا رَأَى وَعَلَى مَا عَبّرَ عَلَيْهِ الرّؤْيَا. فَقَامَ عَبْدُ اللهِ بْنُ أُبَيّ فَقَالَ: يَا رَسُولَ اللهِ، كُنّا نقاتل فى الجاهليّة فيها، ونجعل النّسَاءَ وَالذّرَارِيّ فِي هَذِهِ الصّيَاصِي، وَنَجْعَلُ مَعَهُمْ الْحِجَارَةَ. وَاَللهِ، لَرُبّمَا مَكَثَ الْوِلْدَانُ شَهْرًا يَنْقُلُونَ الْحِجَارَةَ إعْدَادًا لِعَدُوّنَا، وَنَشْبِكُ الْمَدِينَةَ بِالْبُنْيَانِ فَتَكُونُ كَالْحِصْنِ مِنْ كُلّ نَاحِيَةٍ، وَتَرْمِي الْمَرْأَةُ وَالصّبِيّ مِنْ فَوْقِ الصّيَاصِي وَالْآطَامِ، وَنُقَاتِلُ بِأَسْيَافِنَا فِي السّكَكِ... وَكَانَ رَأْيُ رَسُولِ اللهِ ص مَعَ رَأْيِ ابْنِ أُبَيّ، وَكَانَ ذَلِكَ رَأْيَ الْأَكَابِرِ مِنْ أَصْحَابِ رسول الله ص من الْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنْصَارِ. فَقَالَ رَسُولُ اللهِ صَ: امكثوا فِي الْمَدِينَةِ، وَاجْعَلُوا النّسَاءَ وَالذّرَارِيّ فِي الْآطَامِ، فَإِنْ دَخَلُوا عَلَيْنَا قَاتَلْنَاهُمْ فِي الْأَزِقّةِ، فَنَحْنُ أَعْلَمُ بِهَا مِنْهُمْ، وَارْمُوا مِنْ فَوْقِ الصّيَاصِي وَالْآطَامِ... فَقَالَ فِتْيَانٌ أَحْدَاثٌ لَمْ يَشْهَدُوا بَدْرًا، وَطَلَبُوا مِنْ رَسُولِ اللهِ ص الْخُرُوجَ إلَى عَدُوّهِمْ، وَرَغِبُوا فِي الشّهَادَةِ، وَأَحَبّوا لِقَاءَ الْعَدُوّ: اُخْرُجْ بِنَا إلَى عَدُوّنَا! وَقَالَ رِجَالٌ مِنْ أَهْلِ السّنّ وَأَهْلِ النّيّةِ، مِنْهُمْ حَمْزَةُ بْنُ عَبْدِ الْمُطّلِبِ، وَسَعْدُ بْنُ عُبَادَةَ، وَالنّعْمَانُ بْنُ مَالِكِ بْنِ ثَعْلَبَةَ، فِي غَيْرِهِمْ مِنْ الْأَوْسِ وَالْخَزْرَجِ: إنّا نَخْشَى يَا رَسُولَ اللهِ أَنْ يَظُنّ عَدُوّنَا أَنّا كَرِهْنَا الْخُرُوجَ إلَيْهِمْ جُبْنًا عَنْ لِقَائِهِمْ، فَيَكُونُ هَذَا جُرْأَةً مِنْهُمْ عَلَيْنَا، وَقَدْ كنت يوم بدر فى ثلاثمائة رَجُلٍ فَظَفّرَك اللهُ عَلَيْهِمْ، وَنَحْنُ الْيَوْمَ بَشَرٌ كثير، وقد كُنّا نَتَمَنّى هَذَا الْيَوْمَ وَنَدْعُو اللهَ بِهِ، فَقَدْ سَاقَهُ اللهُ إلَيْنَا فِي سَاحَتِنَا. وَرَسُولُ اللهِ ص لِمَا يَرَى مِنْ إلْحَاحِهِمْ كَارِهٌ، وَقَدْ لَبِسُوا السّلَاحَ يَخْطِرُونَ بِسُيُوفِهِمْ، يَتَسَامَوْنَ كَأَنّهُمْ الْفُحُولُ... فَدَخَلَ رَسُولُ اللهِ ص بَيْتَهُ، ... فَجَاءَهُمْ سَعْدُ بْنُ مُعَاذٍ وَأُسَيْدُ بْنُ حُضَيْرٍ فَقَالَا: قُلْتُمْ لِرَسُولِ اللهِ ص مَا قُلْتُمْ، وَاسْتَكْرَهْتُمُوهُ عَلَى الْخُرُوجِ، وَالْأَمْرُ يَنْزِلُ عَلَيْهِ مِنْ السّمَاءِ، فردّوا الأمر إليه، فما أمركم فافعلوه وَمَا رَأَيْتُمْ لَهُ فِيهِ هَوًى أَوْ رَأْيٌ فَأَطِيعُوهُ. فَبَيْنَا الْقَوْمُ عَلَى ذَلِكَ مِنْ الْأَمْرِ، وَبَعْضُ الْقَوْمِ يَقُولُ: الْقَوْلُ مَا قَالَ سَعْدٌ! وَبَعْضُهُمْ عَلَى الْبَصِيرَةِ عَلَى الشّخُوصِ، وَبَعْضُهُمْ لِلْخُرُوجِ كَارِهٌ، إذْ خَرَجَ رَسُولُ اللهِ ص ، قَدْ لَبِسَ لَأْمَتَهُ ... فَلَمّا خَرَجَ رَسُولُ اللهِ ص نَدِمُوا جَمِيعًا عَلَى مَا صَنَعُوا، وَقَالَ الّذِينَ يُلِحّونَ على رسول الله ص: مَا كَانَ لَنَا أَنْ نُلِحّ عَلَى رَسُولِ اللهِ فِي أَمْرٍ يَهْوَى خِلَافَهُ. وَنَدّمَهُمْ أَهْلُ الرّأْيِ الّذِينَ كَانُوا يُشِيرُونَ بِالْمُقَامِ، فَقَالُوا: يَا رَسُولَ اللهِ، مَا كَانَ لَنَا أَنْ نُخَالِفَك فَاصْنَعْ مَا بَدَا لَك. فَقَالَ: قَدْ دَعَوْتُكُمْ إلَى هَذَا الْحَدِيثِ فَأَبَيْتُمْ، وَلَا يَنْبَغِي لِنَبِيّ إذَا لَبِسَ لَأْمَتَهُ أَنْ يضعها حتى يحكم الله بينه وبين أعدائه. وَكَانَتْ الْأَنْبِيَاءُ قَبْلَهُ إذَا لَبِسَ النّبِيّ لَأْمَتَهُ لَمْ يَضَعْهَا حَتّى يَحْكُمَ اللهُ بَيْنَهُ وَبَيْنَ أَعْدَائِهِ. ثُمّ قَالَ رَسُولُ اللهِ ص : اُنْظُرُوا مَا أَمَرْتُكُمْ بِهِ فَاتّبِعُوهُ، امْضُوا عَلَى اسْمِ اللهِ فَلَكُمْ النّصْرُ مَا صَبَرْتُمْ... @yekaye
☀️۷) ب. در منابع اهل سنت نقل شده است که بعد از جنگ احد، وقتی رسول الله ص از تدفین پیکر شهدای احد فارغ شد راهافتادند و به منطقه حره رسیدند؛ آنگاه حضرت در پیش ایستاد و به مسلمانانی که همراهش بودند فرمود به صف بایستید که می‌خواهیم دعایی کنیم؛ جماعت همراه ایشان در دو صف ایستادند؛ و زنان – که تعدادشان ۱۴ نفر بود – صف عقب ایستادند و حضرت چنین دعا کردند: خدایا! حمد یکسره از آن توست؛ خدایا آنچه تو گشایش دهی منقبض‌کننده‌ای برایش نیست؛ آنچه تو عطا فرمایی منع‌کننده‌ای ندارد؛ و آنکه تو گمراه کنی هدایتگری ندارد؛ و آنکه تو هدایت کنی گمراه‌کننده‌ای ندارد؛ و آن را که تو دور کنی نزدیک‌کننده‌ای ندارد؛ و آن را که تو نزدیک کنی، دورکننده‌ای ندارد. خدایا! از تو برکت و رحمت و فضل و عافیتت را درخواست می‌کنم! خدایا! از تو آن نعمت پابرحایی که تغییر نمی‌کند [= از نعمت به نقمت تبدیل نمی‌شود] و هیچ تمامی ندارد می‌خواهم! خدایا! همانا از تو امان می‌خواهم برای آن روز ترسناک؛ و بی‌نیازی برای آن روز گرفتاری؛ خدایا به تو پناه می‌برم از شر آنچه به ما دادی و شر آنچه از ما دریغ داشتی! خدایا ما را در حالی که تسلیم تو هستیم (مسلمان) بمیران! خدایا! ایمان را محبوب ما گردان و آن را در دلهای ما بیارای و کفر و فسوق و عصیان را نزد ما ناپسند گردان و ما را از رشدیافتگان قرار بده! خدایا! این کافران از اهل کتاب که پیامبرت را تکذیب کردند و راه تو را سد می‌کنند عذاب کن و بر آنان خواری و عذابت را نازل فرما! ای خدای حق! آمین. 📚المغازی (الواقدی م۲۰۷) ج1، ص314-۳۱۵؛ 📚مسند أحمد، ج24، ص247 ؛ 📚شرح نهج البلاغة لابن أبی الحدید، ج‏15، ص41؛ 📚الدر المنثور، ج‏6، ص89-90 ... قَالُوا: فَلَمّا فَرَغَ رسول الله صلى الله علیه و [آله و] سلم من دَفْنِ أَصْحَابِهِ دَعَا بِفَرَسِهِ فَرَكِبَهُ، وَخَرَجَ الْمُسْلِمُونَ حَوْلَهُ عَامّتُهُمْ جَرْحَى، وَلَا مِثْلَ لِبَنِی سَلِمَةَ وَبَنِی عَبْدِ الْأَشْهَلِ، وَمَعَهُ أَرْبَعَ عَشْرَةَ امْرَأَةً، فَلَمّا كَانُوا بِأَصْلِ الْحَرّةِ قَالَ: اصْطَفّوا فَنُثْنِی عَلَى اللهِ! فَاصْطَفّ النّاسُ صَفّینِ خَلْفَهُمْ النّسَاءُ، ثُمّ دَعَا فَقَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللَّهُ علیه و [آله و] سلم: اللهُمّ، لَك الْحَمْدُ كُلّهُ! اللهُمّ لَا قَابِضَ لِمَا بَسَطْت، وَلَا مَانِعَ لِمَا أَعْطَیت، وَلَا مُعْطِی لِمَا مَنَعْت، وَلَا هَادِی لِمَنْ أَضَلَلْت، وَلَا مُضِلّ لِمَنْ هَدَیت، وَلَا مُقَرّبَ لِمَا بَاعَدْت، وَلَا مُبَاعِدَ لِمَا قَرّبْت! اللهُمّ إنّی أَسْأَلُك مِنْ بَرَكَتِك وَرَحْمَتِك وَفَضْلِك وَعَافِیتِك! اللهُمّ إنّی أَسْأَلُك النّعِیمَ الْمُقِیمَ الّذِی لَا یحُولُ وَلَا یزُولُ! اللهُمّ إنّی أَسْأَلُك الْأَمْنَ یوْمَ الْخَوْفِ وَالْغِنَاءَ یوْمَ الْفَاقَةِ، عَائِذًا بِك اللهُمّ مِنْ شَرّ مَا أَعْطَیتنَا وَشَرّ مَا مَنَعْت مِنّا! اللهُمّ تَوَفّنَا مُسْلِمِینَ! اللهُمّ حَبّبْ إلَینَا الْإِیمَانَ وَزَینْهُ فِی قُلُوبِنَا، وَكَرّهْ إلَینَا الْكُفْرَ وَالْفُسُوقَ وَالْعِصْیانَ، وَاجْعَلْنَا مِنْ الرّاشِدِینَ! اللهُمّ عَذّبْ كَفَرَةَ أَهْلِ الْكِتَابِ الّذِینَ یكَذّبُونَ رَسُولَك وَیصُدّونَ عَنْ سَبِیلِك! اللهُمّ أَنْزِلْ عَلَیهِمْ رِجْسَك وَعَذَابَك! إلَهَ الْحَقّ! آمِینَ! @yekaye
ج. حبب الیکم الایمان: مراد از ایمان
☀️۹) الف. از امام صادق ع در مورد حب و بغض سوال شد که آیا اینها از ایمان است؟ فرمودند: و آیا ایمان جز حب و بغض است؛ سپس این آیه را تلاوت کردند: «خداوند ایمان را محبوب شما کرد و آن را در دلهایتان بیاراست و کفر و فسوق و عصیان را نزدتان ناپسند نمود؛ آنان‌اند که رشدیافتگان‌اند.» (حجرات/۷) 📚الكافی، ج‏2، ص125؛ 📚المحاسن، ج‏1، ص262 عَلِی بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حَرِیزٍ عَنْ فُضَیلِ بْنِ یسَارٍ قَال: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْحُبِّ وَ الْبُغْضِ أَ مِنَ الْإِیمَانِ هُوَ؟ فَقَالَ: وَ هَلِ الْإِیمَانُ إِلَّا الْحُبُّ وَ الْبُغْضُ؟ ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآیةَ «حَبَّبَ إِلَیكُمُ الْإِیمانَ وَ زَینَهُ فِی قُلُوبِكُمْ وَ كَرَّهَ إِلَیكُمُ الْكُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْیانَ أُولئِكَ هُمُ الرَّاشِدُونَ». ☀️ب. و از امیرالمومنین ع روایت شده است: همانا رضایت و خشم است که مردم را گرد هم می‌آورد؛ پس کسی که به امری راضی شد در آن وارد شده و کسی که از چیزی ناراحت و خشمگین بود از آن خارج شده است. 📚المحاسن، ج‏1، ص262 عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سَلَمَةَ رَفَعَهُ قَالَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ص‏: إِنَّمَا یجْمَعُ النَّاسَ الرِّضَا وَ السَّخَطُ فَمَنْ رَضِی أَمْراً فَقَدْ دَخَلَ فِیهِ وَ مَنْ سَخِطَهُ فَقَدْ خَرَجَ مِنْهُ‏ . @yekaye
☀️۱۰) از برید بن معاویه و ابراهیم احمری روایت شده است که ما بر امام باقر علیه السّلام در خیمه‌شان در منى وارد شدیم؛ و زیاد أسود هم خدمت ایشان بود. امام علیه السّلام نگاهى به زیاد انداخت كه پاهایش از فرط پیاده‌روی زخمی و ریش‌ریش شده بود؛ و با دلسوزی و ناراحتی فرمودند: چرا پاهایت به این حال و روز افتاده است؟ عرض كرد: فدایت شوم؛ من با شتری نحیف این سفر را پیمودم و لذا بیشتر راه را پیاده آمدم؛ و این نبود مگر به خاطر عشق و محبتی که به شما داشتم. سپس زیاد سر به زیر انداخت و گفت: من گاه تنها که هستم شیطان سراغم می‌آید و گناهان و معاصی گذشته را به یادم می‌آورد و ناامید می‌شوم؛ اما سپس به یاد دوستى و دلباختگی‌ام نسبت به شما و اینکه تکیه‌گاهم شمایید می‌افتم، آنگاه امید نجات در من شکوفا می‌شود و آن غم از وجودم رخت برمی‌بندد. امام باقر علیه السّلام فرمود: مگر دین جز دوستى (و دشمنی) است؛ و این سه آیه را تلاوت فرمود: «حَبَّبَ إِلَیكُمُ الْإِیمانَ وَ زَینَهُ فِی قُلُوبِكُمْ: خداوند ایمان را محبوب شما کرد و آن را در دلهایتان بیاراست» (حجرات/۷)، «إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی یحْبِبْكُمُ اللَّهُ: اگر شما چنان‌اید که خدا را دوست می‌دارید پس از من پیروی کنید تا خدا شما را دوست بدارد» (آل عمران/۳۱) و «یحِبُّونَ مَنْ هاجَرَ إِلَیهِمْ: دوست دارند کسی را که به سوی ایشان هجرت می‌کند» (حشر/۹). سپس امام ع ادامه دادند: مردى نزد پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم آمد و عرض كرد: یا رسول اللَّه! نمازگزاران را دوست دارم ولى خودم چندان مقید به نماز نیستم؛ و روزه‌گیران را دوست دارم ولى خودم چندان روزه نمى‏گیرم؛ و صدقه‌دهندگان را دوست دارم اما خودم خیلی صدقه نمی‌دهم. رسول الله صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم به او فرمود: تو با كسانى هستى [= همنشین خواهی شد] كه دوستشان دارى؛ و از آن توست آنچه که به دست آوری [= پاداش و بهره‌ات متناسب با عملی است که انجام دهی]. سپس امام علیه السّلام ادامه داد: چه مى‏جویید و چه مى‏خواهید؟ آیا خوش ندارید که وقتی آن فزع آسمانى در رسد، هر گروهى به پناهگاه خود روى آورند و ما به پیامبر پناه آوریم و شما به ما. 📚این حدیث در سه منبع زیر با اندک تفاوتی در عبارات آمده بود؛ که ترجمه فوق با تلفیقی از هر سه انجام شد. الف. الكافی، ج‏8، ص79-80 ب. تفسیر فرات الكوفی، ص430 ج. المحاسن، ج‏1، ص263 @yekaye سند و متن احادیث👈 https://eitaa.com/yekaye/9499
سند و متن احادیث بند ۱۰ ☀️الف. عَنْهُمْ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیادٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِی بْنِ فَضَّالٍ عَنْ عَلِی بْنِ عُقْبَةَ وَ ثَعْلَبَةَ بْنِ مَیمُونٍ وَ غَالِبِ بْنِ عُثْمَانَ وَ هَارُونَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ بُرَیدِ بْنِ مُعَاوِیةَ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِی جَعْفَرٍ ع فِی فُسْطَاطٍ لَهُ بِمِنًى فَنَظَرَ إِلَى زِیادٍ الْأَسْوَدِ مُنْقَلِعَ الرِّجْلِ [منقطع الرجلین‏]. فَرَثَى لَهُ؛ فَقَالَ لَهُ: مَا لِرِجْلَیكَ هَكَذَا؟ قَالَ: جِئْتُ عَلَى بَكْرٍ لِی نِضْوٍ، فَكُنْتُ أَمْشِی عَنْهُ عَامَّةَ الطَّرِیقِ. فَرَثَى لَهُ وَ قَالَ لَهُ عِنْدَ ذَلِكَ زِیادٌ: إِنِّی أُلِمُّ بِالذُّنُوبِ، حَتَّى إِذَا ظَنَنْتُ أَنِّی قَدْ هَلَكْتُ ذَكَرْتُ حُبَّكُمْ فَرَجَوْتُ النَّجَاةَ وَ تَجَلَّى عَنِّی. فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع: وَ هَلِ الدِّینُ إِلَّا الْحُبُّ؟ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى: «حَبَّبَ إِلَیكُمُ الْإِیمانَ وَ زَینَهُ فِی قُلُوبِكُمْ» وَ قَالَ: «إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی یحْبِبْكُمُ اللَّهُ» وَ قَالَ: «یحِبُّونَ مَنْ هاجَرَ إِلَیهِمْ». إِنَّ رَجُلًا أَتَى النَّبِی ص فَقَالَ یا رَسُولَ اللَّهِ أُحِبُّ الْمُصَلِّینَ وَ لَا أُصَلِّی وَ أُحِبُّ الصَّوَّامِینَ وَ لَا أَصُومُ. فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ: أَنْتَ مَعَ مَنْ أَحْبَبْتَ وَ لَكَ مَا اكْتَسَبْتَ. وَ قَالَ: مَا تَبْغُونَ وَ مَا تُرِیدُونَ؟ أَمَا إِنَّهَا لَوْ كَانَ فَزْعَةٌ مِنَ السَّمَاءِ فَزِعَ كُلُّ قَوْمٍ إِلَى مَأْمَنِهِمْ وَ فَزِعْنَا إِلَى نَبِینَا وَ فَزِعْتُمْ إِلَینَا. 📚 الكافی، ج‏8، ص79-80 ☀️ب. قَالَ حَدَّثَنِی أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِی بْنِ عُمَرَ الزُّهْرِی قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ الْحُسَینِ بْنِ الْمُفَلَّسِ عَنْ زَكَرِیا بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُسْكَانَ وَ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ‏ بُرَیدِ بْنِ مُعَاوِیةَ الْعِجْلِی وَ إِبْرَاهِیمَ الْأَحْمَرِی قَالا: دَخَلْنَا عَلَى أَبِی جَعْفَرٍ ع وَ عِنْدَهُ زِیادٌ الْأَحْلَامُ؛ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ: یا زِیادُ مَا لِی أَرَى رِجْلَیكَ مُتَعَلِّقَینِ؟ قَالَ: جُعِلْتُ لَكَ الْفِدَاءَ؛ جِئْتُ عَلَى نِضْوٍ لِی عَامَّةَ الطَّرِیقِ وَ مَا حَمَلَنِی عَلَى ذَلِكَ إِلَّا حُبِّی لَكُمْ وَ شَوْقِی إِلَیكُمْ. ثُمَّ أَطْرَقَ زِیادٌ مَلِیاً ثُمَّ قَالَ جُعِلْتُ لَكَ الْفِدَاءَ إِنِّی رُبَّمَا خَلَوْتُ فَأَتَانِی الشَّیطَانُ فَیذَكِّرُنِی مَا قَدْ سَلَفَ مِنَ الذُّنُوبِ وَ الْمَعَاصِی فَكَأَنِّی آیسٌ ثُمَّ أَذْكُرُ حُبِّی لَكُمْ وَ انْقِطَاعِی [إِلَیكُمْ‏] وَ كَانَ مُتَّكِئاً لكم. قَالَ یا زِیادُ وَ هَلِ الدِّینُ إِلَّا الْحُبُّ وَ الْبُغْضُ ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآیاتِ الثَّلَاثَ كَأَنَّهَا فِی كَفِّهِ‏ «وَ لكِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَیكُمُ الْإِیمانَ وَ زَینَهُ فِی قُلُوبِكُمْ وَ كَرَّهَ إِلَیكُمُ الْكُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْیانَ أُولئِكَ هُمُ الرَّاشِدُونَ. فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَ نِعْمَةً وَ اللَّهُ عَلِیمٌ حَكِیمٌ»‏ وَ قَالَ‏ «یحِبُّونَ مَنْ هاجَرَ إِلَیهِمْ‏» وَ قَالَ‏ «إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی یحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَ یغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ». أَتَى رَجُلٌ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص فَقَالَ: یا رَسُولَ اللَّهِ إِنِّی أُحِبُّ الصَّوَّامِینَ وَ لَا أَصُومُ وَ أُحِبُّ الْمُصَلِّینَ وَ لَا أُصَلِّی وَ أُحِبُّ الْمُتَصَدِّقِینَ وَ لَا أَتَصَدَّقُ [أَصَّدَّقُ‏]. فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صأَنْتَ مَعَ مَنْ أَحْبَبْتَ وَ لَكَ مَا اكْتَسَبْتَ. أَ مَا تَرْضَوْنَ أَنْ لَوْ كَانَتْ فَزْعَةٌ مِنَ السَّمَاءِ فَزِعَ كُلُّ قَوْمٍ إِلَى مَأْمَنِهِمْ وَ فَزِعْنَا إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص وَ فَزِعْتُمْ إِلَینَا. 📚تفسیر فرات الكوفی، ص430 ☀️ج. عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی نَصْرٍ عَنْ صَفْوَانَ الْجَمَّالِ عَنْ أَبِی عُبَیدَةَ زِیادٍ الْحَذَّاءِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع‏ فِی حَدِیثٍ لَهُ قَالَ: یا زِیادُ وَیحَكَ وَ هَلِ الدِّینُ إِلَّا الْحُبُّ؟ أَ لَا تَرَى إِلَى قَوْلِ اللَّهِ‏ «إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی یحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَ یغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ»‏ أَ وَ لَا تَرَى قَوْلَ اللَّهِ لِمُحَمَّدٍ ص‏ «حَبَّبَ إِلَیكُمُ الْإِیمانَ وَ زَینَهُ فِی قُلُوبِكُمْ‏» وَ قَالَ‏ «یحِبُّونَ مَنْ هاجَرَ إِلَیهِمْ»‏. فَقَالَ: الدِّینُ هُوَ الْحُبُّ وَ الْحُبُّ هُوَ الدِّینُ‏. 📚المحاسن، ج‏1، ص263 @yekaye