🔹عَلیمٌ
درباره این کلمه قبلا در آیه ۱ بحث شد (جلسه 1066 https://yekaye.ir/al-hujurat-49-01/)
@yekaye
🔹حكیمٌ
قبلا بیان شد که
▪️اغلب اهل لغت بر این باورند که ماده «حکم» در اصل بر «منع» کردن دلالت دارد و به «افسار چهارپایان» «حَکَمَة» میگویند چون وی را مهار میکند و مانع حرکت دلخواه او میشود و به همین قیاس «حکمت» منع از جهالت است.
▫️برخی مطلب را این طور توضیح دادهاند که «حِکمت» هم از همین «حَکَمة» اخد شده زیرا که بر صاحب خود افساری میزند و او را از رذایل منع میکند. و
▫️برخی با استناد به همین معنای «حَکَمة» توضیح دادهاند که ماده «حکم» نه هر گونه منعی، بلکه ممانعتی است که نوعی هدف اصلاح و کنترل را تعقیب میکند؛ و شاید بتوان آیه «فَینْسَخُ اللَّهُ ما یلْقِی الشَّیطانُ ثُمَّ یحْكِمُ اللَّهُ آیاتِهِ» (حج/۵۲) را نیز مؤید این مطلب دانست.
▪️«حُکم» به معنای «قضاوت» (وَ إِذا حَكَمْتُمْ بَینَ النَّاسِ أَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ، نساء/۵۸؛ وَ إِنْ حَكَمْتَ فَاحْكُمْ بَینَهُمْ بِالْقِسْطِ، مائده/۴۲؛ وَ أَنِ احْكُمْ بَینَهُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ، مائده/۴۹؛ یحْكُمُ بِهِ ذَوا عَدْلٍ مِنْكُمْ، مائدة/۹۵؛ قالَ رَبِّ احْكُمْ بِالْحَقِّ، انبیاء/۱۱۲؛ إِنَّ رَبَّكَ یقْضی بَینَهُمْ بِحُكْمِهِ، نمل/۷۸؛ وَ داوُدَ وَ سُلَیمانَ إِذْ یحْكُمانِ فِی الْحَرْث، انبیاء/۷۸) نیز چنین نامیده شده چون منع از ظلم است و یا چون وقتی بر کسی حکمی رانده میشود، وی از انجام خلاف آن منع میشود به طوری که اجازه تخطی از آن را ندارد؛ و «حَکَمتُ بین القوم» یعنی بین آنان جدایی افکندم» (و مانع شدم که به همدیگر ظلم کنند: إِنَّا كُلٌّ فیها إِنَّ اللَّهَ قَدْ حَكَمَ بَینَ الْعِبادِ؛ غافر/۴۸).
🔸در تفاوت «حکم» و «قضاء» برخی گفتهاند کاربرد «قضاء» از این جهت است که مسألهای به طور کامل فیصله داده و تمام میشود؛ اما در «حکم» تاکید بر رفع خصومت است که حکم مانعی برای ادامه یافتن خصومت میشود. برخی گفتهاند: در «قضاء» اظهار نظر از جانب قاضی در مورد خاص مد نظر است؛ اما در «حُکم» قطعی بودن این اظهار نظر؛
و ظاهرا به همین مناسبت، تدریجا به هر امری که به نحو قطعی ابراز شود، و حتی به خود این عمل «حکم» اطلاق گردیده: «ذلِكُمْ حُكْمُ اللَّهِ یحْكُمُ بَینَكُمْ» (ممتحنه/۱۰) «إِنِ الْحُكْمُ إِلاَّ لِلَّهِ یقُصُّ الْحَقَّ وَ هُوَ خَیرُ الْفاصِلینَ» (انعام/۵۷) «أَلا لَهُ الْحُكْمُ» (انعام/۶۲) «آتَیناهُمُ الْكِتابَ وَ الْحُكْمَ وَ النُّبُوَّةَ» (انعام/۸۹) «آتَیناهُ الْحُكْمَ صَبِیا» (مریم/۱۲) «آتَیناهُ حُكْماً وَ عِلْماً» (انبیاء/۷۴؛ قصص/۱۴) «ما لَكُمْ كَیفَ تَحْكُمُونَ» (یونس/۳۵؛ صافات/۱۵۴، قلم/۳۶ و ۳۹) «وَ كَذلِكَ أَنْزَلْناهُ حُكْماً عَرَبِیا» (رعد/۱۳)،
تا جایی که برخی گفتهاند «حُکم» کردن آن است که معین شود که چیزی چنین است و چنان نیست، حتی اگر مخاطب به این سخن ملتزم نشود: «أَ فَحُكْمَ الْجاهِلِیةِ یبْغُونَ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُكْماً لِقَوْمٍ یوقِنُونَ»(مائدة/۵۰) ویا گاهی به خود ملتزم شدن به یک مفاد ، حکم کردن اطلاق میشود: «وَ لْیحْكُمْ أَهْلُ الْإِنْجیلِ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فیهِ وَ مَنْ لَمْ یحْكُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِكَ هُمُ الْفاسِقُون» (مائده/۴۷)».
از این روست که اگرچه در وجه تسمیه «حکم» اشاره شد که یک منعی هست و هدفش منع از ظلم بوده؛ اما در مقام استعمال، «حکم کردن» لزوما منع از ظلم نیست و بد حکم کردن هم داریم: «ساءَ ما یحْكُمُونَ» (انعام/۱۳۶؛ نحل/۵۹؛ عنکبوت/۴؛ جاثیه/۲۱)
▪️در خصوص فاعل چنین حکم کردنی دو کلمه «حاکم» ، «حَکَم» رایج است؛ در تفاوت آنها گفتهاند:
▫️«حاکم» (خَیرُ الْحاكِمینَ، اعراف/۸۷ و یونس/۱۰۹ و یوسف/۸۰؛ أَحْكَمُ الْحاكِمینَ، هود/۴۵ و تین/۸) صرفا بر حیثیت صدور حکم دلالت دارد: آن کسی است که حکم از او سر میزند و جمع آن «حکّام» است: «وَ لا تَأْكُلُوا أَمْوالَكُمْ بَینَكُمْ بِالْباطِلِ وَ تُدْلُوا بِها إِلَی الْحُكَّامِ» (بقره/۱۸۸). این حکم ابتدا قضاوت بوده، بعد به کسی که در همه شؤونات زندگی بین مردم حکم میکند اطلاق شده و معنای حاکم سیاسی پیدا کرده است؛ اما همین مفهوم «حکومت» هم ابتدا از همین حکم به معنای قضاوت اخذ شده است؛ اما
▫️«حَکَم» (أَ فَغَیرَ اللَّهِ أَبْتَغِی حَكَماً، أنعام/۱۱۴؛ فَابْعَثُوا حَكَماً مِنْ أَهْلِهِ وَ حَكَماً مِنْ أَهْلِها، نساء/۳۵) به معنای متخصص در حکم است و بلیغتر و ثبوت آن در حکم بیشتر است.
▫️به تعبیر دیگر، «حَکَم» دلالت دارد بر کسی که سزاوار است که داور قرار داده شود؛ اما «حاکم» کسی است که در جایگاهی است که امکان داوری کردن دارد؛ و صفت «حَکَم» بار معنایی مثبتتری دارد، زیرا ممکن است کسی که «حاکم» است به صواب حکم نکند؛ اما کسی که «حَکَم» است اقتضایش این است که به صواب حکم کند.
@yekaye
👇ادامه مطلب👇
ادامه توضیح ماده «حکم»
▪️«حکیم» صفت مشبهه است؛ برخی گفتهاند یعنی آن کسی است که حکم برای او ثابت است؛ اما به نظر میرسد کلمه «حکیم» بیش از اینکه ناظر به «حکم کردن» باشد، ناظر به «حکمت» است؛ و اشاره شد که «حِکمت» از «حَکَمة» (افسار) اخد شده زیرا که بر صاحب خود افساری میزند و او را از رذایل منع میکند؛ اما درباره معنای خود این کلمه گفتهاند «حِکمة» (بر وزن «فِعلة») دلالت بر نوع خاصی از «حُکم» میکند، یعنی آن «حکمی» است که کاملا مستند به علم و عقل باشد؛ در واقع «حُکم» اعم از «حکمت» است: حکم، قضاوت کردن بر اساس چیزی در مورد چیزی است، که گفته شود این چنین است یا چنان نیست؛ اما حکمت آن قضاوت و حکمی است که درست و بجا و بحق بوده باشد؛ و شاید بتوان گفت حکمت از جانب خداوند شناخت اشیاء و ایجاد آنان به غایت احکام و استواری است؛ و از جانب انسان، شناخت موجودات و انجام کارهای خوب: «وَ لَقَدْ آتَینا لُقْمانَ الْحِكْمَةَ» (لقمان/۱۲).
🔸با این بیان معلوم میشود که کلمه «حکیم» به «عالم» بسیار نزدیک است؛ در تفاوت این دو گفتهاند: اولا «حکیم» بر سه وجه به کار میرود؛ که دو وجهش ربطی به «عالم» ندارد: یکی به معنای «محکِم» (شبیه بدیع به معنای مبدع)» (یعنی کسی که کارش را محکم و با احکام انجام میدهد)، و دوم به معنای «مُحکَم» چنانکه تعبیر «فِیها یفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكِیمٍ» را برخی به همین معنا دانستهاند؛ و سوم حکیم به معنای عالم به احکام امور؛ و ثانیا به همین معنای سوم هم اخص از معنای عالم است.
▪️بدین ترتیب، «حکمت» و «حکیم بودن» هم وصف خداوند و اشخاص میتواند بشود (از این جهت که سخن یا کار حکیمانهای انجام میدهند) و هم وصف امور و اشیاء؛ از این جهت که حکیمانه ساخته و پرداخته شدهاند: در قرآن کریم غیر از مواردی که به صورت فعل ویا تعابیری نظیر «احکم الحاکمین» و … از این ماده به کار رفته، دو کلمه «حکیم» و «حکمت» به طور خاص، در نسبت با خدا معنی پیدا میکند:
🔸در قرآن کریم ۲۰ بار تعبیر «حکمت» آمده که یا از دادن صرفاً خود «حکمت» (بقره/۲۶۹؛ اسراء/۳۹؛ لقمان/۱۲) ویا از دادن آن در ردیف الکتاب (بقره/۱۲۹ و ۱۵۱؛ آل عمران/۱۶۴؛ جمعه/۲؛ بقره/۲۳۱؛ آل عمران/۸۱؛ آل عمران/۴۸؛ مائده/۱۱۰؛ نساء/۵۴؛ نساء/۱۱۳؛ آل عمران/۸۱) ویا مُلک (بقره/۲۵۱؛ ص/۲۰) توسط خداوند سخن به میان آمده است و در آیهای از تلاوت «حکمت» در کنار «آیات الله» سخن گفته شده است (وَ اذْكُرْنَ ما یتْلی فی بُیوتِكُنَّ مِنْ آیاتِ اللَّهِ وَ الْحِكْمَةِ؛ احزاب/۳۴) ویا آنچه پیامبری آورده «حکمت» نامیده شده (قَدْ جِئْتُكُمْ بِالْحِكْمَةِ؛ زخرف/۶۳؛ وَ لَقَدْ جاءَهُمْ مِنَ الْأَنْباءِ ما فِیهِ مُزْدَجَرٌ؛ حِكْمَةٌ بالِغَةٌ فَما تُغْنِ النُّذُرُ، قمر/۴-۵) ویا به عنوان روش و وسیلهای برای دعوت مردن به راه خدا معرفی شده است: « ادْعُ إِلی سَبیلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتی هِی أَحْسَن» (نحل/۱۲۵)
🔸و ۹۷ بار وصف «حکیم» آمده است که
۹۱ مورد آن وصف خداوند است، (بدین صورت که ۴۷ بار به صورت «عَزیز حَكیم» (۲۹ بار با «الـ» و ۱۸ بار با تنوین)، ۲۹ بار به صورت «عَلیم حَكیم» (۴ بار با «الـ» و ۲۵ بار با تنوین)، ۷ بار به صورت «حکیم علیم» (۲ بار با «الـ» و ۵ بار با تنوین ) و ۴ بار به صورت «حكیم خبیر» (۳ بار با «الـ» و ۱ بار با تنوین) و ۱ بار «حکیم حمید» و ۱ بار «تواب حکیم» و ۱ بار «علیّ حکیم» و ۱ مورد «واسع حکیم»)، و بقیه موارد، ۱ بار «فیها یفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكیمٍ» (دخان/۴) است که در بالا اشاره شد؛
و ۵ بار آن در وصف قرآن است (الذِّكْرِ الْحَكیمِ، آل عمران/۵۸؛ الر،» (الم، تِلْكَ آیاتُ الْكِتابِ الْحَكیمِ، یونس/۱؛ لقمان/۲؛ وَ الْقُرْآنِ الْحَكیمِ، یس/۲؛ وَ إِنَّهُ فی أُمِّ الْكِتابِ لَدَینا لَعَلِی حَكیمٌ، زخرف/۴)
(که این مورد آخر احتمال دارد که وصف حضرت علی ع باشد که طبق روایت متواتر ثقلین، همپایه قرآن است؛ توضیح بیشتر در: http://www.souzanchi.ir/imam-alis-name-in-holy-quran-2/)
که در این موارد برخی گفتهاند به خاطر اینکه متضمن حکمت است به قرآن حکیم گفته شده؛ و نیز گفتهاند «حکیم» به معنای «مُحکم» است، از بابِ «كِتابٌ أُحْكِمَتْ آیاتُهُ» (هود/۱) و هردو درست است؛ یعنی این کلمه متضمن هردو معنا هست.
🔖جلسه ۹۶۳ https://yekaye.ir/an-nesa-4-35/
@yekaye
در بحث از شأن نزول آیه قبل اشاره شد که برخی از کسانی که شأن نزول آیه ۶ را در مورد ولید بن عقبه معرفی کرده بودند مدعیاند که آن آیه و دو آیه بعدیش در مورد وی نازل شده است
📚 (تفسیر مقاتل بن سلیمان؛ ج4، ص93)
@yekaye
#حجرات_8
☀️1) از جابر بن عبدالله انصاری روایت شده که روزی حضرت علی بن ابیطالب را دیدم و عرض کردم: چگونه صبح کردید، یا امیرالمومنین؟
فرمودند: صبح کردیم در حالی که غرق بیشمار نعمتهای خداوند و فضل او بودیم به علاوه کثیری از آنهایی که به شمارش میآمد، پس نمیدانیم که کدام نعمت را شکر گویم، آیا زیباییای که نشر میدهد؟ یا بدیای که میپوشاند؟!
📚الأمالی (للطوسی)، ص640؛ بحار الأنوار، ج41، ص164
أَخْبَرَنَا جَمَاعَةٌ، عَنْ أَبِی الْمُفَضَّلِ، قَالَ: حَدَّثَنَا غِیاثُ بْنُ مُصْعَبِ بْنِ عَبْدَةَ أَبُو الْعَبَّاسِ الْخُجَنْدِی الرِّیاشِی، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ حَمَّادٍ الشَّاشِی، عَنْ حَاتِمٍ الْأَصَمِّ، عَنْ شَقِیقِ بْنِ إِبْرَاهِیمَ الْبَلْخِی، عَمَّنْ أَخْبَرَهُ مِنْ أَهْلِ الْعِلْمِ، قَالَ:
قَالَ جَابِرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِی: لَقِیتُ عَلِی بْنَ أَبِی طَالِبٍ (عَلَیهِ السَّلَامُ) یوْماً، فَقُلْتُ: كَیفَ أَصْبَحْتَ، یا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ؟
قَالَ: أَصْبَحْنَا وَ بِنَا مِنْ نِعَمِ اللَّهِ وَ فَضْلِهِ مَا لَا نُحْصِیهِ مَعَ كَثِیرِ مَا نُحْصِیهِ، فَمَا نَدْرِی أَی نِعْمَةٍ أَشْكَرُ، أَ جَمِیلُ مَا ینْشَرُ، أَمْ قَبِیحُ مَا یسْتَرُ؟
@yekaye
#حجرات_8
☀️۲) الف. معاویه بن عمار میگوید: از امام صادق ع درخواست کردم که مرا دعایی برای روزی بیاموزد؛ پس دعایی به من تعلیم داد که چیزی در جلب روزی بهتر از آن ندیدم.
فرمود: بگو:
اللَّهُمَّ ارْزُقْنِی مِنْ فَضْلِكَ الْوَاسِعِ الْحَلَالِ الطَّیبِ رِزْقاً وَاسِعاً حَلَالًا طَیباً بَلَاغاً لِلدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ صَبّاً صَبّاً هَنِیئاً مَرِیئاً مِنْ غَیرِ كَدٍّ وَ لَا مَنٍّ مِنْ أَحَدِ خَلْقِكَ إِلَّا سَعَةً مِنْ فَضْلِكَ الْوَاسِعِ فَإِنَّكَ قُلْتَ «وَ سْئَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ» فَمِنْ فَضْلِكَ أَسْأَلُ وَ مِنْ عَطِیتِكَ أَسْأَلُ وَ مِنْ یدِكَ الْمَلْأَى أَسْأَلُ.
ترجمه:
«خدایا! مرا از فضل گستردهی حلالِ طیّبِ خود روزی گسترده حلال طیّبی بده که به کار دنیا و آخرتم برسد؛ فرو ریز، فرو ریز، گوارا و خوشگوار و بىرنج و بدون منّتی از احدى از مخلوقاتت مگر از فضل وسیع خودت، زیرا خود فرمودی: «و از خدا درخواست کنید از فضلِ او» (نساء/۳۱)؛ پس من درخواستم را به محضر فضل تو میآورم و به محضر عطای تو و به محضر دست پُرِ تو.
☀️الكافی، ج2، ص550-551
مُحَمَّدُ بْنُ یحْیى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ وَ الْحُسَینِ بْنِ سَعِیدٍ جَمِیعاً عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ عُرْوَةَ عَنْ أَبِی جَمِیلَةَ عَنْ مُعَاوِیةَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ:
سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع أَنْ یعَلِّمَنِی دُعَاءً لِلرِّزْقِ فَعَلَّمَنِی دُعَاءً مَا رَأَیتُ أَجْلَبَ مِنْهُ لِلرِّزْقِ. قَالَ:
قُلِ: اللَّهُمَّ ارْزُقْنِی مِنْ فَضْلِكَ الْوَاسِعِ الْحَلَالِ الطَّیبِ رِزْقاً وَاسِعاً حَلَالًا طَیباً بَلَاغاً لِلدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ صَبّاً صَبّاً هَنِیئاً مَرِیئاً مِنْ غَیرِ كَدٍّ وَ لَا مَنٍّ مِنْ أَحَدِ خَلْقِكَ إِلَّا سَعَةً مِنْ فَضْلِكَ الْوَاسِعِ فَإِنَّكَ قُلْتَ «وَ سْئَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ» فَمِنْ فَضْلِكَ أَسْأَلُ وَ مِنْ عَطِیتِكَ أَسْأَلُ وَ مِنْ یدِكَ الْمَلْأَى أَسْأَلُ.
☀️ب. و از امام باقر ع روایت شده که پدرم [= امام سجاد ع ] فرمودند:
هنگامی که صبحگاه برای برآورده شدن حاجتت خواستی اقدام کنی، پس بعد از اینکه نماز صبح را بجا آوردی، بعد از تشهد بگو:
اللَّهُمَّ إِنِّی غَدَوْتُ أَلْتَمِسُ مِنْ فَضْلِكَ كَمَا أَمَرْتَنِی، فَارْزُقْنِی مِنْ فَضْلِكَ رِزْقاً حَلَالًا طَیباً، وَ أَعْطِنِی فِیمَا تَرْزُقُنِی الْعَافِیةَ.
ترجمه:
«خدایا! صبح کردم در حالی که از فضل تو درخواست دارم چنانکه به من دستور دادی، پس تو هم از فضل خودت روزی حلال طیّبی روزیم فرما و در میان آنچه روزیم میدهی عافیت هم عطا نما.»
و این را سه بار میگویی.
📚قرب الإسناد، ص3؛ الكافی، ج3، ص475-476
مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْیرِی، عَنْ أَبِیهِ، عَنْ هَارُونَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ قَالَ: وَ حَدَّثَنِی جَعْفَرٌ قَالَ:
قَالَ وَالِدِی رَضِی اللَّهُ عَنْهُ: إِذَا غَدَوْتَ فِی حَاجَتِكَ بَعْدَ أَنْ تُصَلِّی الْغَدَاةَ بَعْدَ التَّشَهُّدِ، فَقُلْ:
اللَّهُمَّ إِنِّی غَدَوْتُ أَلْتَمِسُ مِنْ فَضْلِكَ كَمَا أَمَرْتَنِی، فَارْزُقْنِی مِنْ فَضْلِكَ رِزْقاً حَلَالًا طَیباً، وَ أَعْطِنِی فِیمَا تَرْزُقُنِی الْعَافِیةَ.
تَقُولُ ذَلِكَ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ.
@yekaye
#حجرات_8
یک آیه در روز
۱۰۷۳) 📖 فَضْلاً مِنَ اللَّهِ وَ نِعْمَةً وَ اللَّهُ عَلیمٌ حَكیمٌ 📖 ترجمه 💢[به خاطر] تفضلی است از
.
1️⃣ «وَ لكِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَیكُمُ ... فَضْلاً مِنَ اللَّهِ وَ نِعْمَةً»
از [تفضلات خداوند و] نعمتهاى بزرگ الهى، علاقه به ایمان و بیزارى از كفر، فسق و عصیان است. (تفسیر نور، ج9، ص175) و نیز رشدیافتن اهل رشد.
📝نکته تفسیری
چنانکه در نکات ادبی اشاره شد معروفترین تحلیل عبارت «فَضْلاً مِنَ اللَّهِ وَ نِعْمَةً» این است که مفعول له (= مفعول لأجله) باشد؛ یعنی تعلیل و بیان علت باشد نسبت به آنچه در آیه قبل بیان شد؛ آنگاه:
➖میتواند تعلیل برای فعل خداوند باشد؛ یعنی اینکه خداوند ایمان را محبوب شما و زینت دلهایتان، و کفر و فسوق و عصیان را ناپسندتان قرار داد، به خاطر تفضلی است که او به شما دارد و نیز نعمتی است از جانب او؛ و
➖میتواند تعلیل برای «راشدون» باشد؛ یعنی اینکه آن عده به رشد رسیدند به خاطر تفضلی است که او به آنها دارد و نیز نعمتی است از جانب او.
📚مجمع البیان، ج9، ص198
💢ثمره مهم این معنا آن است که تذکر بدهد که اگر ایمان محبوب شماست یا اینکه به رشد رسیدید مغرور نشوید و این را در اصل، تفضل و نعمتی از جانب خداوند ببینید، نه صرفا محصول اراده و تلاش خودتان. چنانکه در جای دیگر به صراحت فرمود که فقط به فضل و رحمت خدا دلخوش باشید نه به عمل خودتان: « قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَ بِرَحْمَتِهِ فَبِذلِكَ فَلْيَفْرَحُوا هُوَ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُون» (یونس/۵۸) که اگر به عمل خودتان باشد هیچکدام شما تا ابد پاک نخواهد شد: «وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ ما زَكی مِنْكُمْ مِنْ أَحَدٍ أَبَداً وَ لكِنَّ اللَّهَ يُزَكِّي مَنْ يَشاء» (نور/۲۱).
🤔مناقشه تفسیری
برخی اشکال کردهاند که مفعول له باید تناسب با فاعل داشته باشد، پس این نمیتواند مفعول له برای «راشدون» باشد؛ زیرا رشد فعل آن افراد است نه فعل خداوند؛ و پاسخ دادهاند که از سیاق آیه قبل واضح است که رشد مذکور در حقیقت تجلی و خروجی همان دوست داشتن و تزیین ایمان در قلب و کراهت داشتن از کفر و فسوق و عصیان بوده است که به خدا نسبت داده شده؛ در واقع چون این رشد، نتیجه آن فعل خداست پس باز فعل خداست و میتواند مصداق فضل و نعمت خداوند شمرده شود.
📚البحر المحیط، ج9، ص515
@yekaye
#حجرات_8
یک آیه در روز
۱۰۷۳) 📖 فَضْلاً مِنَ اللَّهِ وَ نِعْمَةً وَ اللَّهُ عَلیمٌ حَكیمٌ 📖 ترجمه 💢[به خاطر] تفضلی است از
.
2️⃣ «فَضْلاً مِنَ اللَّهِ وَ نِعْمَةً وَ اللَّهُ عَلیمٌ حَكیمٌ»
«نعمت» با «فضل» چه تفاوتی دارد که بعد از تعبیر «فضل من الله»، «نعمة» را هم آورد؟
🔹الف. شاید فضل صرفا به اینکه آن تفضل و عطیهای از جانب خداوند است اشاره دارد که به ازای آن هیچ انتظاری از ما نمیرود؛ اما نعمت اشاره به عطیهای است که ما در قبال آن وظیفهای داریم که باید قدرشناس این نعمت باشید و حق آن را ادا کنید؛ و در این خصوص مورد بازخواست واقع میشوید که با این نعمت چه کردید: «ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ یوْمَئِذٍ عَنِ النَّعیمِ» (تکاثر/8) (این معنا بویژه با روایاتی که ایمان را ائمه اطهار ع و کفر و فسوق و عصیان را به دشمنان ایشان تطبیق میداد بسیار مناسبت دارد).
🔹ب. علامه طباطبایی با ارائه شواهد متعدد قرآنی مدعی میشوند که هرجا نعمت در قرآن به صورت مطلق آمده مقصود ولایت الهی است
📚المیزان، ج4، ص62 ؛ ج۵، ص۱۸۱ و ...
بر این اساس، چهبسا اینجا آوردن کلمه نعمت بعد از فضل، از باب عطف تفسیری باشد؛ یعنی اینکه خداوند ایمان را محبوب شما و کفر و فسوق و عصیان را ناپسندتان قرار داد تفضلی از جنب خداوند و همان قرار دادن شما تحت ولایت خویش است.
🔹ج. شاید فضل اشاره به تفضل ویژه و نعمت اشاره به عطیه عام باشد و این فراز اشاره به دو فراز اصلی آیه قبل باشد: یعنی اینکه رسول الله ص در میان شما و در دسترس شماست تفضلی است که ویژه شما انجام شده (چرا که واقعا شما برتریای نسبت به انسانهای سایر زمانها نداشتهاید)، اما اینکه خداوند ایمان را محبوب شما و کفر و فسوق و عصیان را ناپسندتان قرار داده نعمتی است که هم به شما داده و هم به دیگران میدهد.
🔹د. در ماده «فضل» بار معنایی «زیاده بودن» نهفته است و در ماده «نعم» بار معنایی تنعم و خوشایند بودن؛ شاید میخواهد اشاره کند که این محبوبیت ایمان و زینت آن در دل، و ناپسند داشتن کفر و فسوق و عصیان،
هم یک زیادتی برای شما حاصل میکند (به تعبیر فلاسفه: بهره وجودی بیشتری به شما میدهد و شما را در افق وجودی عالیتری قرار میدهد؛ و از این رو به درکی از عالم میرسید که دیگران از آن بیبهرهاند)
و هم مایه تنعم و خوشی معنوی عمیقی برای شما میشود.
🔹ه. ...
📝#نعمت و #فضل در قرآن کریم و نسبت بین این دو
دو ماده «فضل» و «نعم» اگرچه بتنهایی بارها در قرآن کریم به کار رفتهاند، اما جمعا در ۶ آیه (که متن دوتای آنها کاملا یکی است) در کنار هم ذکر شدهاند:
۱ و ۲. «یا بَنی إِسْرائیلَ اذْكُرُوا نِعْمَتِی الَّتی أَنْعَمْتُ عَلَیكُمْ وَ أَنِّی فَضَّلْتُكُمْ عَلَى الْعالَمینَ» (بقره/47 و ۱۲۲)
۳. «یسْتَبْشِرُونَ بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ وَ أَنَّ اللَّهَ لا یضیعُ أَجْرَ الْمُؤْمِنینَ» (آل عمران/171)
۴. «فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ یمْسَسْهُمْ سُوءٌ وَ اتَّبَعُوا رِضْوانَ اللَّهِ وَ اللَّهُ ذُو فَضْلٍ عَظیمٍ» (آل عمران/174)
۵. «وَ اللَّهُ فَضَّلَ بَعْضَكُمْ عَلى بَعْضٍ فِی الرِّزْقِ فَمَا الَّذینَ فُضِّلُوا بِرَادِّی رِزْقِهِمْ عَلى ما مَلَكَتْ أَیمانُهُمْ فَهُمْ فیهِ سَواءٌ أَ فَبِنِعْمَةِ اللَّهِ یجْحَدُونَ» (نحل/71)
۶. «فَضْلاً مِنَ اللَّهِ وَ نِعْمَةً وَ اللَّهُ عَلیمٌ حَكیمٌ» (حجرات/۸)
▫️مورد ۵ به نحوی است که به نظر میرسد نعمت دقیقاً همان فضل مورد نظر است؛
▫️موارد ۱ و ۲ ظرفیت این را دارد که یکی قلمداد شوند یا متفاوت؛ و
▫️در سه مورد دیگر، ظهور اولیه تفاوت این دو است؛
▪️جالب اینجاست که در موارد ۴ و ۵ از تعبیر «نعمة من الله و فضل» استفاده شده؛ برخلاف آیه کنونی که «فضل من الله و نعمة» استفاده شده است.
🤔شاید وجه تفاوت این دو تعبیر این باشد که این دو آیه اخیر ناظر به زندگی پس از مرگ است (و در آنجا اول با تنعمی از جانب خداوند مواجه میشود و سپس تفضلات بعدی به آنان میرسد)، اما آیه محل بحث مربوط به دنیاست که در آن ابتدا ما مشمول تفضلات الهی واقع شدهایم که ایمان در دلمان محبوب و زینت میشود و از کفر و فسوق و عصیان بیزار میشویم و بعدا از برخورداری از اینها متنعم میشویم.
@yekaye
#حجرات_8
یک آیه در روز
۱۰۷۳) 📖 فَضْلاً مِنَ اللَّهِ وَ نِعْمَةً وَ اللَّهُ عَلیمٌ حَكیمٌ 📖 ترجمه 💢[به خاطر] تفضلی است از
.
3️⃣ «فَضْلاً مِنَ اللَّهِ وَ نِعْمَةً وَ اللَّهُ عَلیمٌ حَكیمٌ»
وجه اشاره به علیم و حکیم بودن خداوند در پایان این آیه چیست؟
🔹الف. فضل خداوند [و نعمت دادنهای او]، بر اساس علم و حكمت اوست، نه بدون ملاك و گزافه. (تفسیر نور، ج9، ص175)
🔹ب. اینکه خداوند محبت ایمان و بیزاری از کفر و ... را به عنوان تفضلی از جانب خود به شما داد، بر اساس علم و حكمت او بود. یعنی به جای اینکه روی درخواستهای خود اصرار بورزید، باور کنید کاری که خداوند برای شما انجام میدهد بهتر است زیرا او بر اساس علم و حکمت عمل میکند؛ و از این رو، بیش از هرچیز به تفضل خدا دل ببندید. به تعبیر دیگر، این آیه همراستاست با آیه «قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَ بِرَحْمَتِهِ فَبِذلِكَ فَلْيَفْرَحُوا هُوَ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُون: بگو به فضل خداوند و به رحمت او تنها به این باید دل خوش دارند؛ که آن بهتر است از آنچه جمع میکنند» (یونس/۵۸) و نیز شاهدی است بر قبول مفاد «الخیر فی ما وقع».
(توجه شود که در کلام معصومین ع حدیثی با عبارت «الخیر فی ما وقع» یافت نشد؛ اما این مضمونی است که به اجمال در آیات [مثلا: إِنَّ الَّذینَ جاؤُ بِالْإِفْكِ عُصْبَةٌ مِنْكُمْ لا تَحْسَبُوهُ شَرًّا لَكُمْ بَلْ هُوَ خَیرٌ لَكُمْ؛ نور/۱۱] و احادیث [ مثلا: وَ لَعَلَّ الَّذِی أَبْطَأَ عَنِّی هُوَ خَیرٌ لِی لِعِلْمِكَ بِعَاقِبَةِ الْأُمُور؛ تهذیب الأحكام، ج3، ص89؛ و نیز دعای افتتاح ماه رمضان، مصباح المتهجد، ج2، ص579] مورد تایید قرار گرفته است.)
🔹ج. آن رشدی که به رشدیافتگان داد و تفضلی از جانب او بود، بر اساس علم و حکمتی بود که شما از آن آگاه نیستید. پس به جای اینکه به آنان حسادت بورزید و بخواهید مقام آنان به جای آنان به شما داده شود، از خداوند تفضلی نسبت به خودتان را که متناسب با علم و حکمت خود اوست تقاضا کنید؛ که از این جهت مضمون آیه شبیه میشود به مضمون آیه «وَ لا تَتَمَنَّوْا ما فَضَّلَ اللَّهُ بِهِ بَعْضَكُمْ عَلى بَعْضٍ ... وَ سْئَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّ اللَّهَ كانَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَليما: و آنچه خداوند بدان برخی از شما را بر برخی دیگر برتری داد را تمنا کنید ... و از خداوند تفضل او را بخواهید که همانا خداوند به هر چیزی داناست» (نساء/۳۲).
🔹د. ...
@yekaye
#حجرات_8