eitaa logo
یک آیه در روز
2هزار دنبال‌کننده
115 عکس
10 ویدیو
24 فایل
به عنوان یک مسلمان، لازم نیست که روزی حداقل در یک آیه قرآن تدبر کنیم؟! http://eitaa.com/joinchat/603193344C313f67a507 سایت www.yekaye.ir نویسنده (حسین سوزنچی) @souzanchi @HSouzanchi گزیده مطالب: @yekAaye توضیح درباره کانال https://eitaa.com/yekaye/917
مشاهده در ایتا
دانلود
☀️۱۹) هند بن عمرو می‌گوید: از عمار شنیدم که می‌گفت: رسول الله ص به من دستور داد که همراه با علی ع با ناکثین و قاسطین و مارقین بجنگم. 📚الكنى والأسماء (للدولابي، م۳۱۰)، ج1، ص360 حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ عَفَّانَ قَالَ:، ثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَطِيَّةَ قَالَ:، ثَنَا أَبُو الْأَرْقَمِ، عَنْ أَبِي الْجَارُودِ، عَنْ أَبِي الرَّبِيعِ الْكِنْدِيِّ، عَنْ هِنْدَ بْنِ عَمْرٍو قَالَ: سَمِعْتُ عَمَّارًا يَقُولُ: «أَمَرَنِي رَسُولُ اللهِ ص أَنْ أُقَاتِلَ مَعَ عَلِيٍّ ‌الْنَاكِثِينَ وَالْقَاسِطِينَ ‌وَالْمَارِقِينَ.» ✅تذکر: کشته شدن عمار در مبارزه با قاسطین شاخصی برای شناسایی حق و باطل شد و در خصوص این مطلب در قسمت احادیث خاص جنگ صفین احادیث متعددی خواهد آمد (شماره ۲۹ به بعد) @yekaye
🔹ب.۲. احادیث خاص جنگ‌های جمل و صفین و نهروان در منابع اهل سنت تا اینجا به برخی از احادیث نبوی‌ای که در کتب اهل سنت به صورت کلی به این سه جنگ امیرالمومنین ع اشاره کرده بود ارائه شد. اما جالب این است که در هریک از این سه جنگ، حداقل یک واقعه وجود دارد که در خود منابع اهل سنت حدیثی نبوی درباره وقوع آن واقعه آمده است که همه آنها تاییدی بر حقانیت امیرالمومنین ع در این جنگها، و باطل و منحرف بودن دشمنان ایشان است. با توجه به اینکه ذکر تمامی آن احادیث خارج از مجال این بحث است در اینجا نیز تنها برخی از احادیثی که در کتب اهل سنت آمده و بزرگان اهل سنت بر اساس مبانی خود بر صحیح بودن آن تاکید کرده‌اند اشاره می‌شود: ◾️۱) ▪️الف. پارس کردن سگهای حوأب بر عایشه جستجوی خود عبارت در نرم‌افزار الشامله (نسخه رجب ۱۴۴۳ که مشتمل بر 8073 کتاب از ۳۰۴۹ مولف است) ۲۵۹ جواب می‌آورد. البته احادیثی که بر این معنا دلالت دارد بسیار بیش از این است؛ چنانکه در ادامه مواردی را خواهید دید که لزوما این ترکیب در آنها به کار نرفته؛ اما بوضوح درباره این واقعه است: @yekaye
۲۱) نعیم بن حماد (متوفی ۲۲۸) این واقعه را از چندین نفر از صحابه بدین صورت روایت کرده است: ☀️الف. ‌عایشه و ابراهیم تیمی جداگانه روایت کرده‌اند که: پیامبر ص خطاب به همسرانش فرمود: کدام از شماست که سگان حوأب بر او پارس خواهند کرد؟!» پس چون عایشه [در مسیر جنگ جمل] از منطقه حوأب می‌گذشت سگان بر او پارس کردند. وی پرسید اینجا کجاست؟ گفتند برکه حوأب است. گفت: من باید برگردم. به وی گفتند: ای ام المومنین! تو آمده‌ای بین دو گروه از مردم صلح برقرار کنی! [و وی را از برگشتن منصرف کردند!] 📚الفتن لنعيم بن حماد، ج1، ص83 حَدَّثَنَا يَزِيدُ بْنُ هَارُونَ، عَنِ ابْنِ أَبِي خَالِدٍ، عَنْ قَيْسِ بْنِ أَبِي حَازِمٍ، عَنْ عَائِشَةَ، رَضِيَ اللَّهُ عَنْهَا، عَنِ النَّبِيِّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، وَالْعَوَّامُ، عَنْ إِبْرَاهِيمَ التَّيْمِيِّ، عَنِ النَّبِيِّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، أَنَّهُ قَالَ لِأَزْوَاجِهِ: «أَيَّتُكُنَّ الَّتِي تَنْبَحُهَا ‌كِلَابُ ‌الْحَوْأَبِ؟» فَلَمَّا مَرَّتْ عَائِشَةُ نَبَحَتِ الْكِلَابُ، فَسَأَلَتْ عَنْهُ فَقِيلَ لَهَا: هَذَا مَاءُ الْحَوْأَبِ، قَالَتْ: مَا أَظُنُّنِي إِلَّا رَاجِعَةً. قِيلَ لَهَا: يَا أُمَّ الْمُؤْمِنِينَ، إِنَّمَا تُصْلِحِينَ بَيْنَ النَّاسِ. ☀️ب. از طاووس یمانی روایت شده است که: رسول الله ص خطاب به زنانش فرمود: «کدام از شماست که سگان فلان برکه بر او پارس خواهند کرد؟! مبادا آن شخص تو باشی ای حمیراء!» یعنی عایشه. 📚الفتن لنعيم بن حماد، ج1، ص84 حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّزَّاقِ، عَنْ مَعْمَرٍ، عَنِ ابْنِ طَاوُسٍ، عَنْ أَبِيهِ، أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَالَ لِنِسَائِهِ: «أَيَّتُكُنَّ الَّتِي تَنْبَحُهَا كِلَابُ مَاءِ كَذَا وَكَذَا، إِيَّاكِ يَا حُمَيْرَاءُ» يَعْنِي عَائِشَةَ. ✅سیوطی این حدیث را از همین‌جا نقل می‌کند و تاکید می‌کند که سندش صحیح است؛ ر.ک: جمع الجوامع المعروف بـ «الجامع الكبير»، ج23، ص728 ☀️ج. از ابن مسعود و حذیفه روایت شده است که در جایی نشسته بودند. زنی سوار بر شتر از مقابل آنان گذشت در حالی که مرتکب خطایی شده بود. یکی از آنان به دیگری گفت: آیا این همان است [که رسول الله ص فرموده بود]؟ دیگری گفت: خیر. همانا آن که چنین بود درباره‌اش علامت واضحی هست؛ و مقصودش عایشه بود. 📚الفتن لنعيم بن حماد، ج1، ص84 حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّزَّاقِ، عَنِ ابْنِ عُيَيْنَةَ، عَنْ عَمَّارٍ الدُّهْنِيِّ، عَنْ أَبِي الْهُذَيْلِ: أَنَّ ابْنَ مَسْعُودٍ، وَحُذَيْفَةَ، كَانَا جَالِسَيْنِ، وَمُرَّ بِامْرَأَةٍ عَلَى جَمَلٍ قَدْ أَحْدَثَتْ حَدَثًا. فَقَالَ أَحَدُهُمَا لِصَاحِبِهِ: لَهِيَ هِيَ؟ فَقَالَ الْآخَرُ: «لَا، إِنَّ حَوْلَ تِلْكَ بَارِقَةً» يَعْنُونَ عَائِشَةَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهَا. @yekaye
۲۲) در بسیاری از کتب معتبر اهل سنت واقعه فوق به شرح زیر از قول قیس بن حازم روایت شده و بزرگان حدیث‌شناس اهل سنت بر صحیح بودن سند این واقعه تاکید کرده‌اند. ☀️الف. واقعه به نقل حاکم نیشابوری چنین است: قیس بن حازم روایت کرده است: وقتی عایشه در مسیرش به سرزمین بنی‌عامر رسید سگانی بر او پارس کردند. او گفت: نام این برکه چیست؟ گفتند: حوأب. گفت: من باید برگردم. زبیر گفت؛ الان نه! تو جلو بیفت تا مردم تو را ببینند و خداوند بین مردم [به واسطه تو] صلح برقرار کند! گفت: من باید برگردم؛ ‌زیرا از رسول الله ص شنیدم که می‌فرمود: یکی از شما چه روز و حالی خواهد داشت هنگامی که سگان حوأب بر او پارس کنند؟ 📚المستدرك على الصحيحين (للحاكم)، ج3، ص129؛ ح4613 حَدَّثَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ الْحَافِظُ، ثنا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ الْوَهَّابِ الْعَبْدِيُّ، ثنا يَعْلَى بْنُ عُبَيْدٍ، ثنا إِسْمَاعِيلُ بْنُ أَبِي خَالِدٍ، عَنْ قَيْسِ بْنِ أَبِي حَازِمٍ، قَالَ: لَمَّا بَلَغَتْ عَائِشَةُ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهَا بَعْضَ دِيَارِ بَنِي عَامِرٍ نَبَحَتْ عَلَيْهَا الْكِلَابُ، فَقَالَتْ: أَيُّ مَاءٍ هَذَا؟ قَالُوا: الْحَوْأَبُ. قَالَتْ: مَا أَظُنُّنِي إِلَّا رَاجِعَةً. فَقَالَ الزُّبَيْرُ: لَا بَعْدُ، تَقَدَّمِي وَيَرَاكِ النَّاسُ، وَيُصْلِحُ اللَّهُ ذَاتَ بَيْنِهِمْ. قَالَتْ: مَا أَظُنُّنِي إِلَّا رَاجِعَةً سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَقُولُ: «كَيْفَ بِإِحْدَاكُنَّ إِذْ نَبَحَتْهَا ‌كِلَابُ ‌الْحَوْأَبِ». ✅این واقعه بدین صورت در منابع زیر نیز آمده است: 📚 مسند إسحاق بن راهويه (م۲۳۸)، ج3، ص891، ح1569 📚مسند أحمد، ج40، ص299، ح24254 ؛ و ج41، ص197، ح24654 (شعیب أرنؤوط که از سخت‌گیرترین علمای حدیث‌شناس معاصر در میان اهل سنت است در ذیل این دو حدیث تاکید کرده است که این دو هردو به لحاظ سندی صحیح می‌باشند) 📚 مسند أبي يعلى، ج8، ص282، ح4868 (بر اساس نسخه تحقیق حسين أسد؛ که وی که حدیث‌شناس است تاکید کرده که اسناد این حدیث صحیح است ) 📚 صحيح ابن حبان، ج6، ص41 📚دلائل النبوة للبيهقي، ج6، ص410 (وی این روایت را با دو سند مختلف آورده است ) ☀️ب. بلاذری همین واقعه را نقل می‌کند و ادامه می‌دهد: عایشه وقتی متوجه شد آنجا منطقه حوأب است انا لله و انا الیه راجعون گفت و با قاطعیت تصمیم گرفت برگردد. اما عبدالله بن زبیر نزد او آمد و گفت: دروغ می‌گوید کسی که گمان می‌کند اینجا برکه حوأب است؛ و پنجاه نفر از قبیله بنی‌عامر آورد که شهادت دادند و سوگند خوردند که عبدالله بن زبیر راست می‌گوید! 📚أنساب الأشراف للبلاذري، ج2، ص224 وَسَارَ طَلْحَةُ وَالزُّبَيْرُ وَعَائِشَةُ فِيمَنِ اجْتَمَعَ إِلَيْهِمْ مِنَ النَّاسِ فَخَرَجُوا فِي ثَلاثَةِ آلافٍ، مِنْهُمْ مِنْ أهل المدينة ومكة تسعمائة. وَسَمِعَتْ عَائِشَةُ فِي طَرِيقِهَا نُبَاحَ كِلابٍ فَقَالَتْ: مَا يُقَالُ لِهَذَا الْمَاءِ الَّذِي نَحْنُ بِهِ؟ قَالُوا: الْحَوْأَبُ. فَقَالَتْ: إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ راجعون ردّوني رُدُّونِي فَإِنِّي سَمِعْتُ رَسُول اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَقُولُ: وَعِنْدَهُ نِسَاؤُهُ: «أَيَّتُكُنَّ يَنْبَحُهَا كِلابُ الْحَوْأَبِ» وَعَزَمَتْ عَلَى الرُّجُوعِ. فَأَتَاهَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ الزُّبَيْرِ فَقَالَ: كَذَبَ مَنْ زَعَمَ أَنَّ هَذَا الْمَاءَ الْحَوْأَبُ. وَجَاءَ بِخَمْسِينَ مِنْ بَنِي عَامِرٍ فَشَهِدُوا وَحَلَفُوا عَلَى صِدْقِ عَبْدِ الله. @yekaye
☀️۲۳) الف. ابن ابی شیبه (م۲۳۵) ابتدا همین واقعه را از قول اسماعیل بن قیس ذکر می‌کند، با این تفاوت مختصر که بیان می‌کند که کسانی که می‌خواستند وی را منصرف کنند طلحه و زبیر بودند 📚(مصنف ابن أبي شيبة، ج7، ص536، ح37771 ) ☀️ب. سپس روایت دیگری از همین اسماعیل نقل می‌کند که عایشه در هنگام احتضار می‌گفت: مرا در کنار زنان پیامبر دفن کنید زیرا من بعد از وی مرتکب خطای بدی شدم. 📚مصنف ابن أبي شيبة، ج7، ص536، ح3777۲ ☀️ج. برای اینکه مقصود از این جمله وی بهتر معلوم شود خوب است به این نقلی که ابن عبد ربه اندلسی (م۳۲۸) از ابن شیبه دارد (و اکنون در متن مصنف ابن ابی شیبه موجود نیست) توجه شود: وی از ابن ابی شیبه نقل می‌کند که أم أوفی عبادیه بعد از واقعه جمل بر عایشه وارد شد و پرسید: ای ام المومنین! چه می‌گویی درباره زنی که پسر خردسال خود را به قتل برساند؟ عایشه گفت: جهنم بر او واجب می‌شود. گفت: چه می‌گویی در مورد زنی که بیست هزار تن از پسران بزرگسالش را در یکجا به قتل برساند. عایشه: این دشمن خدا را از اینجا دور کنید! و عایشه در زمان حکومت معاویه از دنیا رفت در حالی که حدود ۷۰ سال داشت و به او گفتند: آیا تو را در کنار رسول الله ص دفن کنیم؟ گفت: خیر؛‌من بعد از او مرتکب خطای بدی شدم؛ پس مرا در کنار خواهرانم در بقیع دفن کنید. و مقصودش این سخن رسول ص به او بود که به او گفته بود: ای حمیراء! گویی می‌بینم که سگان حوأب بر تو پارس می‌کنند؛ و تو با علی ع به جنگ برمی‌خیزی در حالی که تو ظالم هستی. 📚العقد الفريد، ج5، ص79 ☀️د. ذهبی نیز بعد از اینکه این سخنان عایشه قبل از وفاتش را نقل می‌کند و تاکید می‌کند که اینها دلالت بر ندامت کلی وی در این مساله داشت 📚سير أعلام النبلاء، ج2، ص193 روایت دیگری از ابن ابی عتیق می‌آورد که: عایشه به اطرافیانش گفته بود: ‌هرگاه از جایی می‌گذشتیم که ابن عمر آنجا بود به من اطلاع دهید. یکبار به وی گفت: ابن عمر آنجاست. عایشه به او گفت: ای ابوعبدالرحمن، چرا سراغم نیامدی که مرا از رفتن در این مسیر (جنگ جمل) نهی کنی؟! گفت: دیدم مردی بر تو غلبه کرده بود [و تو کاملا تابع او شده بودی]؛ و منظورش ابن زبیر بود. 📚سير أعلام النبلاء، ج2، ص193 و ج۳، ص۲۱۱؛ 📚تاريخ الإسلام، ج4، ص246 ؛ و ج۵، ص۴۵۷ ✅این گفتگوی وی با ابن عمر در آثار زیر هم نقل شده است: 📚الأسامي والكنى (أبو أحمد الحاكم)، ج4، ص144 ؛ 📚الاستيعاب في معرفة الأصحاب، ج3، ص910 ؛ 📚تاريخ دمشق لابن عساكر، ج31، ص110 @yekaye سند و متن روایات فوق: https://eitaa.com/yekaye/9647
سند و متن روایات بند ۲۳) ☀️الف. أَبُو أُسَامَةَ، قَالَ حَدَّثَنَا إِسْمَاعِيلُ، عَنْ قَيْسٍ، قَالَ: لَمَّا بَلَغَتْ عَائِشَةُ بَعْضَ مِيَاهِ بَنِي عَامِرٍ لَيْلًا نَبَحَتِ الْكِلَابُ عَلَيْهَا ، فَقَالَتْ: أَيُّ مَاءٍ هَذَا؟ قَالُوا: مَاءُ الْحَوْأَبِ ، فَوَقَفَتْ فَقَالَتْ: مَا أَظُنُّنِي إِلَّا رَاجِعَةً ، فَقَالَ لَهَا طَلْحَةُ ، وَالزُّبَيْرُ: مَهْلًا رَحِمَكَ اللَّهُ ، بَلْ تَقْدُمِينَ فَيَرَاكَ الْمُسْلِمُونَ فَيُصْلِحُ اللَّهُ ذَاتَ بَيْنِهِمْ ، قَالَتْ: مَا أَظُنُّنِي إِلَّا رَاجِعَةً ، إِنِّي سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَالَ لَنَا ذَاتَ يَوْمٍ: كَيْفَ بِإِحْدَاكُنَّ تَنْبَحُ عَلَيْهَا ‌كِلَابُ ‌الْحَوْأَبِ. 📚(مصنف ابن أبي شيبة، ج7، ص536، ح37771 ) ☀️ب. أَبُو أُسَامَةَ، قَالَ: حَدَّثَنَا إِسْمَاعِيلُ، عَنْ قَيْسٍ، قَالَ: قَالَتْ عَائِشَةُ لَمَّا حَضَرَتْهَا الْوَفَاةُ: ادْفِنُونِي مَعَ أَزْوَاجِ النَّبِيِّ عَلَيْهِ السَّلَامُ فَإِنِّي كُنْتُ أَحْدَثْتُ بَعْدَهُ حَدَثًا. 📚مصنف ابن أبي شيبة، ج7، ص536، ح37772 ☀️ج. أبو بكر بن أبي شيبة قال ... قال: ودخلت أمّ أوفى العبادية على ‌عائشة بعد وقعة الجمل فقالت لها: يا أم المؤمنين، ما تقولين في امرأة قتلت ابنا لها صغيرا؟ قالت: وجبت لها النار! قالت: فما تقولين في امرأة قتلت من أولادها الاكابر عشرين ألفا في صعيد واحد؟ قالت: خذوا بيد عدوّة الله! وماتت ‌عائشة في أيام معاوية وقد قاربت السبعين؛ وقيل لها: تدفنين مع رسول الله صلّى الله عليه وسلم؟ قالت: لا، إني ‌أحدثت ‌بعده حدثا، فادفنوني مع إخوتي بالبقيع. وقد كان النبي صلّى الله عليه وسلم قال لها: يا حميراء، كأني بك ينبحك كلاب الحوأب، تقاتلين عليا وأنت له ظالمة. 📚العقد الفريد، ج5، ص79 ☀️د. إِسْمَاعِيْلُ بنُ أَبِي خَالِدٍ: عَنْ قَيْسٍ، قَالَ: قَالَتْ ‌عَائِشَةُ - وَكَانَتْ تُحَدِّثُ نَفْسَهَا أَنْ تُدْفَنَ فِي بَيْتِهَا - فَقَالَتْ: إِنِّي أَحْدَثْتُ بَعْدَ رَسُوْلِ اللهِ -صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ- حَدَثاً، ادْفِنُوْنِي مَعَ أَزْوَاجِهِ. فَدُفِنَتْ بِالبَقِيْعِ - رَضِيَ اللهُ عَنْهَا. قُلْتُ: تَعْنِي بِالحَدَثِ: مَسِيْرَهَا يَوْمَ الجَمَلِ، فَإِنَّهَا نَدِمَتْ نَدَامَةً كُلِّيَّةً. 📚سير أعلام النبلاء، ج2، ص193 رَوَى إِسْمَاعِيْلُ بنُ عُلَيَّةَ، عَنْ أَبِي سُفْيَانَ بنِ العَلَاءِ المَازِنِيِّ، عَنِ ابْنِ أَبِي عَتِيْقٍ، قَالَ: قَالَتْ ‌عَائِشَةُ: إِذَا مَرَّ ابْنُ عُمَرَ، فَأَرُوْنِيْهِ. فَلَمَّا مَرَّ بِهَا، قِيْلَ لَهَا: هَذَا ابْنُ عُمَرَ. فَقَالَتْ: يَا أَبَا عَبْدِ الرَّحْمَنِ، مَا ‌مَنَعَكَ ‌أَنْ ‌تَنْهَانِي ‌عَنْ ‌مَسِيْرِي؟ قَالَ: رَأَيْتُ رَجُلاً قَدْ غَلَبَ عَلَيْكِ. يَعْنِي: ابْنَ الزُّبَيْرِ. 📚سير أعلام النبلاء، ج2، ص193 و ج۳، ص۲۱۱؛ 📚تاريخ الإسلام، ج4، ص246 ؛ و ج۵، ص۴۵۷ أیضا 📚الأسامي والكنى (أبو أحمد الحاكم)، ج4، ص144 ؛ 📚الاستيعاب في معرفة الأصحاب، ج3، ص910 ؛ 📚تاريخ دمشق لابن عساكر، ج31، ص110 @yekaye
- بیهقی نیز بعد از اینکه با دو سند مختلف همان واقعه خبردار شدن عایشه از پارس سگان حوأب را نقل می‌کند که آدرس سخن وی در شماره ۲۲ گذشت، چند روایت زیر را هم می‌آورد: ☀️۲۴) از ام سلمه روایت می‌کند که رسول الله ص یکبار از خروجِ (= شورش مسلحانه‌ی) برخی از همسرانش که همان ام‌المومنین‌ها هستند سخن گفت. عایشه خندید. رسول الله ص فرمود: ای حمیراء! مبادا او تو باشی؛‌ سپس به علی ع روی کرد و فرمود: اگر کار او به تو افتاد و تو بر او مسلط شدی، با او مدارا کن! 📚دلائل النبوة (للبيهقي)، ج6، ص411 أَخْبَرَنَا أَبُو عَبْدِ اللهِ الْحَافِظُ، حَدَّثَنَا أَبُو بَكْرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللهِ الْجُنَيْدُ، حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ نَصْرٍ، حَدَّثَنَا أَبُو نُعَيْمٍ الْفَضْلُ بْنُ دُكَيْنٍ، حَدَّثَنَا عَبْدُ الْجَبَّارِ بْنُ الْوَرْدِ، عَنْ عَمَّارٍ الدُّهْنِيِّ، عَنْ سَالِمِ بْنِ أَبِي الْجَعْدِ، عَنْ أُمِّ سَلَمَةَ قَالَتْ: ذكر النبي صلى الله عَلَيْهِ وَسَلَّمَ خُرُوجَ بَعْضِ نِسَائِهِ أُمَّهَاتِ الْمُؤْمِنِينَ؛ فَضَحِكَتْ عَائِشَةُ. فَقَالَ ص: انْظُرِي يَا حُمَيْرَاءُ أَنْ لَا تَكُونِي أَنْتَ! ثُمَّ الْتَفَتَ إِلَى عَلِيٍّ فَقَالَ: يَا عَلِيُّ وُلِّيتَ مِنْ أَمْرِهَا شَيْئًا فَارْفُقْ بِهَا. @yekaye
☀️۲۵) حذیفه قبل از خروج عایشه از دنیا رفته است؛ و ابوالطفیل و عمرو بن ضلیع از قول او نقل کرده‌اند که حدیثی درباره شورش مسلحانه یکی از زنان رسول الله ص نقل می‌کرد. ابوالطفیل می‌گوید: من و عمرو یکبار سراغ حذیفه رفتیم؛ او به ما گفت: اگر به شما بگویم که با مادرتان در سپاهی مسلحانه خواهید جنگید و او با شمشیر شما را می‌زند می‌دانم که باور نخواهید کرد! 📚دلائل النبوة (للبيهقي)، ج6، ص411 قُلْتُ: وَحُذَيْفَةُ بْنُ الْيَمَانِ تُوُفِّيَ قَبْلَ مَسِيرِهَا. وَكَانَ قَدْ أَخْبَرَنَا الطُّفَيْلُ وَعَمْرُو بْنُ ضَلِيعٍ بِمَسِيرِ إِحْدَى أُمَّهَاتِ الْمُؤْمِنِينَ فِي كَتِيبَةٍ وَلَا يَقُولُهُ إِلَّا عَنْ سَمَاعٍ. أَخْبَرَنَاهُ عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ عَبْدَانَ، أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ عُبَيْدٍ، حَدَّثَنَا هِشَامُ بْنُ عَلِيٍّ، حَدَّثَنَا عَبْدُ اللهِ بْنُ رَجَاءٍ، أَخْبَرَنَا هَمَّامُ بْنُ يَحْيَى، حَدَّثَنَا قَتَادَةُ، عَنْ أَبِي الطُّفَيْلِ، قَالَ: انْطَلَقْتُ أَنَا وَعَمْرٌو إِلَى حُذَيْفَةَ فَذَكَرَ الْحَدِيثَ؛ وَقَالَ فِيهِ: لَوْ حَدَّثْتُكُمْ أَنَّ أُمَّ أَحَدِكُمْ تَغْزُوهُ فِي كَتِيبَةٍ تَضْرِبُهُ بِالسَّيْفِ مَا صَدَّقْتُمُونِي. رَوَاهُ أَيْضًا أَبُو الزَّاهِرِيَّةِ عَنْ حُذَيْفَةَ. @yekaye
☀️۲۶) الف. قیس بن حازم از عایشه نقل کرده است که می‌گفت: دلم می‌خواست عزادار ده تا پسر مثل پسران حارث بن هشام می‌شدم اما مسیری که [برای رفتن به جنگ جمل] رفتم را نمی‌رفتم. ☀️ب. و از عروه روایت کرده که عایشه [بعد از این واقعه] می‌گفت: دلم می‌خواست مرده بودم و کاملا به فراموشی سپرده می‌شدم. 📚دلائل النبوة (للبيهقي)، ج6، ص411-412 ☀️الف. أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللهِ الْحَافِظُ، أَخْبَرَنَا الْحَسَنُ بْنُ يَعْقُوبَ الْعَدْلُ، حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ الْوَهَّابِ الْعَبْدِيُّ، حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ عَوْنٍ، أَخْبَرَنَا إِسْمَاعِيلُ ابْنُ أَبِي خَالِدٍ، عَنْ قَيْسِ بْنِ أَبِي حَازِمٍ، عَنْ عَائِشَةَ، قَالَتْ: وَدِدْتُ أني ثكلت عَشَرَةً مِثْلَ وَلَدِ الْحَارِثِ بْنِ هِشَامٍ وَأَنِّي لَمْ أَسِرْ مَسِيرِيَ الَّذِي سِرْتُ. ☀️ب. أَخْبَرَنَا أَبُو طَاهِرٍ الْفَقِيهُ، أَخْبَرَنَا أَبُو بَكْرٍ الْقَطَّانُ، حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ يُوسُفَ، حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ يُوسُفَ، قَالَ: ذَكَرَ سُفْيَانُ، عَنْ هِشَامِ بْنِ عُرْوَةَ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ عَائِشَةَ، قَالَتْ: لوددت إذا مِتُّ وَكُنْتُ نَسْيًا مَنْسِيًّا. ☀️ج. این ابراز ناراحتی عایشه در بسیاری از منابع اهل سنت با سندهای مختلف از عایشه روایت شده است؛ و اگر به نقلی که ابن ابی شیبه و بلاذری به سند دیگری از او آورده‌اند توجه کنیم منظور وی بهتر معلوم می‌شود: عایشه می‌گفت: اینکه مرا از پیمودن مسیر بصره [که به جنگ جمل منتهی شد] بازمی‌ماندم برایم دوست‌داشتنی‌تر بود از اینکه از رسول الله ص ده پسر همچون پسران حارث بن هشام می‌داشتم. 📚مصنف ابن أبي شيبة، ج7، ص542، ح37811؛ 📚أنساب الأشراف (للبلاذري م۲۷۹)، ج10، ص183 ؛ 📚الأخبار الطوال (دینوری، م۲۸۲) ص147 يَعْلَى بْنُ عُبَيْدٍ، قَالَ: أَخْبَرَنَا إِسْمَاعِيلُ بْنُ أَبِي خَالِدٍ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ عَمْرٍو الثَّقَفِيِّ، قَالَ: قَالَتْ ‌عَائِشَةُ: لَأَنْ أَكُونَ جَلَسْتُ [حبست] عَنْ مَسِيرِي كَانَ أَحَبَّ إِلَيَّ مِنْ أَنْ يَكُونَ لِي عَشَرَةٌ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ‌مِثْلُ ‌وَلَدِ ‌الْحَارِثِ ‌بْنِ ‌هِشَامٍ. @yekaye
☀️۲۷) از عایشه روایت شده است که: روال رسول الله ص این بود که یک روز در سال تمام همسران وی از صبح تا شب نزد وی جمع می‌شدند. یکبار که در چنین موقعیتی همه جمع بودیم رسول الله ص فرمود: آن کسی از شما زودتر به من ملحق می‌شود که دستی بلندتر از بقیه دارد. ما دستهایمان را اندازه گرفتیم که ببینیم دست چه کسی بلندتر است و سوده دستش از همه بلندتر بود. اما وقتی زینب [به عنوان اولین همسر پیامبر پس از وی] از دنیا رفت فهمیدیم مقصود ایشان بلندتر بودن دست، بلند بودن در کار خیر و صدقه بود؛ و زینب عادت داشت که نخ می‌ریسید و خرج جنگهای رسول الله ص می‌کرد که با آن لباس‌هایشان را می‌دوختند و از آن در جنگهایشان استفاده می‌کردند. و در همان روز بود که فرمود: چگونه خواهد بود حال و روز یکی از شما وقتی که سگان حوأب براو پارس کنند. 📚المعجم الأوسط (للطبراني)، ج6، ص233 حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ، نا يَزِيدُ بْنُ مَوْهَبٍ، ثَنَا يَحْيَى بْنُ زَكَرِيَّا بْنِ أَبِي زَائِدَةَ، عَنْ مُجَالِدٍ، عَنِ الشَّعْبِيِّ، عَنْ مَسْرُوقٍ، عَنْ عَائِشَةَ، قَالَتْ: كَانَ يَوْمٌ مِنَ السَّنَةِ تَجَمَّعَ فِيهِ نِسَاءُ النَّبِيِّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ عِنْدَهُ يَوْمًا إِلَى اللَّيْلِ. قَالَتْ: وَفِي ذَلِكَ الْيَوْمِ قَالَ: «أَسْرَعُكُنَّ لُحُوقًا أَطْوَلُكُنَّ يَدًا» . قَالَتْ: فَجَعَلْنَا نَتَذَارَعُ بَيْنَنَا أَيُّنَا أَطْوَلُ يَدَيْنِ، قَالَتْ: فَكَانَتْ سَوْدَةُ أَطْوَلُهُنَّ يَدًا، فَلَمَّا تُوُفِّيَتْ زَيْنَبُ عَلِمْنَا أَنَّهَا كَانَتْ أَطْوَلَهُنَّ يَدًا فِي الْخَيْرِ وَالصَّدَقَةِ، قَالَتْ: وَكَانَتْ زَيْنَبُ تَغْزِلُ الْغَزْلَ، وَتُعْطِيهِ سَرَايَا النَّبِيَّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَخِيطُونَ بِهِ، وَيَسْتَعِينُونُ بِهِ فِي مَغَازِيهِمْ. قَالَتْ: وَفِي ذَلِكَ الْيَوْمِ قَالَ: «كَيْفَ بِإِحْدَاكُنَّ تَنْبَحُ عَلَيْهَا ‌كِلَابُ ‌الْحَوْأَبِ. @yekaye
☀️۲۸) ابن اثیر این واقعه را از زبان صاحب شتری که جنگ جمل بر محور آن شتر بود چنین روایت کرده است: عُرَنِي روایت کرده است: من سوار بر شترم در مسیری بودم که سواره‌ای سراغم آمدو گفت: شترت را می‌فروشی؟ گفتم: بله. گفت: چند؟ گفتم: هزار درهم. گفت: تو دیوانه‌ای؟ گفتم: چرا؟ این شتری است که با آن کسی را دنبال نکردم مگر اینکه به او رسیدم؛ و کسی مرا دنبال نکرد مگر اینکه وی را جا گذاشتم. گفت: می‌دانی این را برای چه کسی می‌خواهیم؟ برای ام المومنین عایشه! گفتم: پس بدون پول آن را بردار. گفت: نه همراه ما به کاروان بیا و آنجا شتری همراه با پولت به تو می‌دهیم. همراه او رفتم؛ یک شتر مَهره‌ای* همراه با چهارصد یا ششصد درهم به من دادند و گفتند: ای برادر عُرَنِيه‌ای! آیا می‌توانی راهنمای مسیر ما باشی؟! گفتم: من از بهترین راهنماها هستم. گفتند: پس راه بیفت. پس با آنها به راه افتادم و از هیچ وادی‌ای نمی‌گذشتیم مگر اینکه درباره‌اش از من می‌پرسیدند؛ تا اینکه در حوأب اطراق کردیم که آنجا یک برکه است و سگان بر ما پارس کردند. گفتند: این چه برکه‌ای است؟ گفتم: این برکه حوأب است. بناگاه عایشه با صدای بلند شیون سر داد که انا لله و انا الیه راجعون؛ همانا آن منم! خودم از رسول الله ص شنیدم در حالی که همه همسرانش نزد او بودند که فرمود: نمی‌دانم کدامتان است که سگان حوأب بر او پارس خواهند کرد؟! پس به بازوی شتر زد و آن را خواباند و گفت: مرا برگردانید؛‌به خدا سوگند من آن کسی هستم که به برکه حوأب مربوط می‌شود. پس یک شبانه روز آنجا زمین‌گیر شدند و عبدالله بن زبیر مرتب به او می‌گفت: دروغ گفتند؛ اما او زیر بار نمی‌رفت و می‌گفت: نجاتم دهید! نجاتم دهید!. * نَاقَةً مَهْرِيَّةً؛ یعنی شتر ماده‌ای منسوب به شهر مهره یا قبلیه مهرة بن حیدان. به نقل از لغت‌نامه دهخدا. 📚الكامل في التاريخ، ج2، ص573 قَالَ الْعُرَنِيُّ: بَيْنَمَا أَنَا أَسِيرُ عَلَى جَمَلٍ إِذْ عَرَضَ لِي رَاكِبٌ فَقَالَ: أَتَبِيعُ جَمَلَكَ؟ قُلْتُ: نَعَمْ. قَالَ: بِكَمْ؟ قُلْتُ: بِأَلْفِ دِرْهَمٍ. قَالَ: أَمْجَنُونٌ أَنْتَ؟ قُلْتُ: وَلِمَ؟ وَاللَّهِ مَا طَلَبْتُ عَلَيْهِ أَحَدًا إِلَّا أَدْرَكْتُهُ، وَلَا طَلَبَنِي وَأَنَا عَلَيْهِ أَحَدٌ إِلَّا فُتُّهُ. قَالَ: لَوْ تَعْلَمُ لِمَنْ نُرِيدُهُ! إِنَّمَا نُرِيدُهُ لِأُمِّ الْمُؤْمِنِينَ عَائِشَةَ! فَقُلْتُ: خُذْهُ بِغَيْرِ ثَمَنٍ. قَالَ: بَلْ تَرْجِعُ مَعَنَا إِلَى الرَّحْلِ فَنُعْطِيكَ نَاقَةً وَدَرَاهِمَ. قَالَ: فَرَجَعْتُ مَعَهُ فَأَعْطَوْنِي نَاقَةً مَهْرِيَّةً وَأَرْبَعَمِائَةِ دِرْهَمٍ أَوْ سِتَّمِائَةٍ، وَقَالُوا لِي: يَا أَخَا عُرَيْنَةَ هَلْ لَكَ دِلَالَةٌ بِالطَّرِيقِ؟ قُلْتُ: أَنَا مِنْ أَدِلِّ النَّاسِ. قَالُوا: فَسِرْ مَعَنَا. فَسِرْتُ مَعَهُمْ فَلَا أَمُرُّ عَلَى وَادٍ إِلَّا سَأَلُونِي عَنْهُ، حَتَّى طَرَقْنَا الْحَوْأَبَ، وَهُوَ مَاءٌ، فَنَبَحَتْنَا كِلَابُهُ، فَقَالُوا: أَيُّ مَاءٍ هَذَا؟ فَقُلْتُ: هَذَا مَاءُ الْحَوْأَبِ. فَصَرَخَتْ عَائِشَةُ بِأَعْلَى صَوْتِهَا وَقَالَتْ: إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ، إِنِّي لَهِيَهْ، سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ - صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ - يَقُولُ وَعِنْدَهُ نِسَاؤُهُ: «لَيْتَ شِعْرِي أَيَّتُكُنَّ تَنْبَحُهَا كِلَابُ الْحَوْأَبِ!» ثُمَّ ضَرَبَتْ عَضُدَ بَعِيرِهَا فَأَنَاخَتْهُ وَقَالَتْ: رُدُّونِي، أَنَا وَاللَّهِ صَاحِبَةُ مَاءِ الْحَوْأَبِ. فَأَنَاخُوا حَوْلَهَا يَوْمًا وَلَيْلَةً، فَقَالَ لَهَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ الزُّبَيْرِ: إِنَّهُ كَذِبَ، وَلَمْ يَزَلْ بِهَا وَهِيَ تَمْتَنِعُ؛ فَقَالَ لَهَا: النَّجَاءَ النَّجَاءَ! @yekaye
✅تکمله: با توجه به اینکه واقعه پارس کردن سگان حوأب بر عایشه در مسیر جنگ جمل، مایه طعنی بر عایشه است، برخی از بزرگان اهل سنت از قدیم و جدید سعی کرده‌اند در اسناد این واقعه مناقشه کنند؛ اما البانی، یکی از حدیث‌شناسان معاصر و معروف در میان اهل سنت، کتابی دارد به نام «سلسلة الأحاديث الصحيحة وشيء من فقهها وفوائدها». وی در این کتاب حدود ۱۰ صفحه (ج1، ص846-855) درباره اعتبار حدیث نبوی «أيتكن تنبح عليها ‌كلاب ‌الحوأب: کدام یک از شما زنان است که سگان حوأب بر او پارس می‌کنند» بحث کرده و بعد از اینکه سخنان برخی از بزرگترین حدیث‌شناسان اهل سنت (ابن حبان، حاکم، ذهبی، ابن کثیر و ابن حجر) در صحیح بودن اسناد این حدیث را نقل می‌کند با استدلالهای متعدد رجالی اشکالات کسانی را که خواسته‌اند این حدیث را ضعیف بشمرند با قاطعیت پاسخ می‌دهد و از اینکه مناقشات آنها چقدر ضعیف است ابراز تعجب می‌کند. @yekaye