یک آیه در روز
🔹۱) درباره هر سه جنگ ☀️۵۴) الف. حضرت علی ع در خطبهای که در نهجالبلاغه نیز آمده فرمودند: امّا بعد
🔹۲) جنگ جمل
☀️۶۴) در روایتی ابو بصیر از امام صادق علیه السّلام تفسیر و تأویل برخی از آیات را جویا میشود؛ از جمله میگوید:
گفتم: این آیه: «و اگر دو طایفه از مؤمنان به قتال پرداختند پس بین آن دو آشتی افکنید؛ پس اگر یکی از آن دو بر دیگری تجاوز کرد، با آن که تجاوز میکند بجنگید، تا به امر خدا برگردد؛ پس اگر بازگشت، بین آن دو به عدل آشتی دهید» (حجرات/۹)؟
فرمود: تأویل این آیه در روز بصره [جنگ جمل] بود و اهل این آیه آنها بودند، و آنان بودند كه بر امیر مؤمنان شوریدند، و همان جا بود كه جنگ و كشتار آنها بر امیر مؤمنان واجب شد تا به فرمان خدا بازگردند، و اگر باز نمیگشتند بر اساس آنچه خدا نازل فرموده بود بر آن حضرت واجب بود كه شمشیر از آنها برندارد تا بازگردند و از موضع خود دست بردارند، چه، آنها با میل و بدون اكراه بیعت كرده بودند، و آنها همان گروه متجاوزی بودند كه خدا فرموده بود. پس بر امیر مؤمنان علیه السّلام واجب بود كه پس از پیروزی با آنها به عدالت رفتار كند، چنان كه رسول خدا با مردم مكّه به عدالت رفتار كرد و بر آنها منّت نهاد و از آنها درگذشت. همچنین امیر المؤمنین علیه السّلام پس از پیروزی بر مردم بصره با آنها به عدالت رفتار كرد چونان پیامبر اكرم صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم با مردم مكّه، بیكم و كاست.
عرض كردم: مقصود از این آیه: «وَ الْمُؤْتَفِكَةَ أَهْوی: آن [شهرهای] واژگونشده را فروافکند» (نجم/۵۳) چیست؟
فرمود: آنها همان مردم بصرهاند که واژگون شد.
عرض كردم: و آیه «وَ الْمُؤْتَفِكاتِ أَتَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیناتِ: و آن شهرهای واژگونشده، كه رسولانشان دلايل روشنی بر آنها آورد» (توبه/۷۰)؟
فرمود: آنها قوم لوط بودند؛ «ائْتَفَكَتْ عَلَیهِمُ» یعنی بر سرشان واژگون شد.
📚الكافی، ج8، ص180
عَلِی بْنُ مُحَمَّدٍ، عَنْ عَلِی بْنِ الْعَبَّاسِ، عَنْ عَلِی بْنِ الْحُسَینِ [الحسن] عَنْ عَلِی بْنِ أَبِی حَمْزَةَ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ ع فِی قَوْلِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ...
قُلْتُ: «وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَینَهُما فَإِنْ بَغَتْ إِحْداهُما عَلَی الْأُخْری فَقاتِلُوا الَّتِی تَبْغِی حَتَّی تَفِیءَ إِلی أَمْرِ اللهِ فَإِنْ فاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَینَهُما بِالْعَدْلِ»؟
قَالَ: الْفِئَتَانِ إِنَّمَا جَاءَ تَأْوِیلُ هَذِهِ الْآیةِ یوْمَ الْبَصْرَةِ وَ هُمْ أَهْلُ هَذِهِ الْآیةِ، وَ هُمُ الَّذِینَ بَغَوْا عَلَی أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع فَكَانَ الْوَاجِبَ عَلَیهِ قِتَالُهُمْ وَ قَتْلُهُمْ حَتَّی یفِیئُوا إِلَی أَمْرِ اللهِ، وَ لَوْ لَمْ یفِیئُوا لَكَانَ الْوَاجِبَ عَلَیهِ فِیمَا أَنْزَلَ اللهُ أَنْ لَا یرْفَعَ السَّیفَ عَنْهُمْ حَتَّی یفِیئُوا وَ یرْجِعُوا عَنْ رَأْیهِمْ لِأَنَّهُمْ بَایعُوا طَائِعِینَ غَیرَ كَارِهِینَ، وَ هِی الْفِئَةُ الْبَاغِیةُ كَمَا قَالَ اللهُ تَعَالَی فَكَانَ الْوَاجِبَ عَلَی أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع أَنْ یعْدِلَ فِیهِمْ حَیثُ كَانَ ظَفِرَ بِهِمْ كَمَا عَدَلَ رَسُولُ اللهِ ص فِی أَهْلِ مَكَّةَ إِنَّمَا مَنَّ عَلَیهِمْ وَ عَفَا وَ كَذَلِكَ صَنَعَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع بِأَهْلِ الْبَصْرَةِ حَیثُ ظَفِرَ بِهِمْ مِثْلَ مَا صَنَعَ النَّبِی ص بِأَهْلِ مَكَّةَ حَذْوَ النَّعْلِ بِالنَّعْلِ.
قَالَ قُلْتُ: قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ «وَ الْمُؤْتَفِكَةَ أَهْوی»؟
قَالَ: هُمْ أَهْلُ الْبَصْرَةِ هِی الْمُؤْتَفِكَةُ.
قُلْتُ: «وَ الْمُؤْتَفِكاتِ أَتَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیناتِ»؟
قَالَ: أُولَئِكَ قَوْمُ لُوطٍ ائْتَفَكَتْ عَلَیهِمُ انْقَلَبَتْ عَلَیهِمْ.
@yekaye
☀️۶۵) از امام صادق عليه السّلام روایت شده كه فرمودند:
سيره و روش حضرت علی عليه السّلام در مورد اهل بصره (در جنگ جمل) برای شيعيانش از آنچه خورشيد بر آن تابيده سودمندتر و بهتر بود؛ آن حضرت میدانست كه آن قوم بعدا به حکومت خواهند رسید؛ و اگر آنان را اسير میكرد، قطعا آنان نیز [بعدا] شیعیان را به اسارت میگرفتند.
گفتم: پس در مورد قائم عليه السّلام برايم بازگو كن كه آيا او نيز همين روش را در پيش خواهد گرفت؟
فرمود: نه، همانا حضرت علی عليه السّلام چون از به حکومت رسیدن آنان آگاه بود، بر آنان منّت نهاد؛ ولی قائم برخلاف اين شيوه عمل میكند، چون آنان دیگر حکومتی نخواهند داشت.
📚الكافی، ج5، ص33؛
📚المحاسن، ج۲، ص۳۲۰
عَلِی بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ مَرَّارٍ عَنْ یونُسَ عَنْ أَبِی بَكْرٍ الْحَضْرَمِی قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللهِ ع یقُولُ:
لَسِیرَةُ عَلِی ع فِی أَهْلِ الْبَصْرَةِ كَانَتْ خَیراً لِشِیعَتِهِ مِمَّا طَلَعَتْ عَلَیهِ الشَّمْسُ. إِنَّهُ عَلِمَ أَنَّ لِلْقَوْمِ دَوْلَةً فَلَوْ سَبَاهُمْ لَسُبِیتْ شِیعَتُهُ.
قُلْتُ: فَأَخْبِرْنِی عَنِ الْقَائِمِ ع یسِیرُ بِسِیرَتِهِ؟
قَالَ: لَا، إِنَّ عَلِیاً ص سَارَ فِیهِمْ بِالْمَنِّ لِلْعِلْمِ مِنْ دَوْلَتِهِمْ؛ وَ إِنَّ الْقَائِمَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ یسِیرُ فِیهِمْ بِخِلَافِ تِلْكَ السِّیرَةِ لِأَنَّهُ لَا دَوْلَةَ لَهُمْ.
@yekaye
☀️۶۶) الف. ابوحمزه ثمالی روایت کرده است که به امام سجاد ع عرض کردم:
حضرت علی عليه السّلام در مورد اهل قبله مسلمانان [در جنگ جمل] به خلاف سیره رسول خدا صلّی اللّه عليه و اله كه در مورد مشركان رفتار كرده بود، عمل كرد؟!
آن حضرت خشمگين شد. آنگاه نشست و فرمود: به خدا سوگند! در مورد آنان به سیره رسول خدا صلّی اللّه عليه و اله در جريان فتح مكّه سیر کرد. به راستی كه حضرت علی عليه السّلام به مالك اشتر - كه در جنگ بصره (جمل) فرماندۀ خط مقدم سپاه بود - نوشت: به افرادی كه به طرف سپاه حمله نمیكنند، حمله نكند، فراريان را نكشد، مبادرت به كشتن مجروح نكند و هركس در خانهاش را بست در امان است.
[وقتی پیک نامه را به مالک دارد] مالك نامه را گرفت و پيش از آنكه آن را بخواند آن را پيش روی خود جلوی زين اسبش قرار داد. سپس گفت: بجنگید!
با اين اقدام، سپاه شروع به كشتن افراد دشمن كردند تا آنها را به كوچههای بصره وارد كرد، آنگاه نامه را باز كرد و آن را خواند، سپس دستور داد كه يك نفر آن نوشته را با صدای بلند برای سپاهيان بخواند.
📚الكافی، ج5، ص33؛
📚تهذيب الأحكام، ج6، ص155
الْحُسَینُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْأَشْعَرِی عَنْ مُعَلَّی بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِی حَمْزَةَ الثُّمَالِی قَالَ:
قُلْتُ لِعَلِی بْنِ الْحُسَینِ صإِنَّ عَلِیاً ع سَارَ فِی أَهْلِ الْقِبْلَةِ بِخِلَافِ سِیرَةِ رَسُولِ اللهِ ص فِی أَهْلِ الشِّرْكِ؟!
قَالَ: فَغَضِبَ؛ ثُمَّ جَلَسَ؛ ثُمَّ قَالَ: سَارَ وَ اللهِ فِیهِمْ بِسِیرَةِ رَسُولِ اللهِ ص یوْمَ الْفَتْحِ. إِنَّ عَلِیاً ع كَتَبَ إِلَی مَالِكٍ وَ هُوَ عَلَی مُقَدِّمَتِهِ یوْمَ الْبَصْرَةِ بِأَنْ لَا یطْعُنَ فِی غَیرِ مُقْبِلٍ وَ لَا یقْتُلَ مُدْبِراً وَ لَا یجِیزَ عَلَی جَرِیحٍ وَ مَنْ أَغْلَقَ بَابَهُ فَهُوَ آمِنٌ. فَأَخَذَ الْكِتَابَ فَوَضَعَهُ بَینَ یدَیهِ عَلَی الْقَرَبُوسِ مِنْ قَبْلِ أَنْ یقْرَأَهُ. ثُمَّ قَالَ: اقْتُلُوا! فَقَتَلَهُمْ حَتَّی أَدْخَلَهُمْ سِكَكَ الْبَصْرَةِ. ثُمَّ فَتَحَ الْكِتَابَ فَقَرَأَهُ ثُمَّ أَمَرَ مُنَادِیاً فَنَادَی بِمَا فِی الْكِتَابِ.
💢البته درباره تفاوت دو سیره حضرت امیر ع، توضیح دیگری از اهل بیت ع رسیده است که در حدیثی از امام هادی ع قبلا در حدیث شماره ۶۳ گذشت).
ظاهرا آن توضیح مبنای اصلی پاسخ است؛ و این حدیث هم ذیل همان توضیح باید فهم شود؛
و شاهد بر این ادعا هم آن است که در کتب حدیثی معتبر ما شبیه آن پاسخ امام هادی ع توسط برخی از شاگردان مکتب اهل بیت سالها قبل از امام هادی ع داده شده است؛
چنانکه در گفتگوی عبدالله بن شریک و ابان بن تغلب (هردو از شاگردان امام صادق ع) این را مشاهده میکنیم:
☀️ب. عبدالله بن شریک میگوید: [داشتم برای برخی از شیعیان تعریف می کردم که:] پدرم میگفت: هنگامی که دشمنان در جنگ جمل متواری شند امیرالمومنین ع فرمود: فراریان را دنبال نکنید و بر مجروحان پورش نبرید و کسی که در خانهاش رفت و در خانه را بست در امان است؛ اما در جنگ صفین چه کسی که رو کرده بود (در حال حمله بود) و چه کسی که پشت کرده بود (در حال فرار بود) را به قتل میرساند و حمله کردن بر مجروح را هم جایز میشمرد.
پس ابان بن تغلب به عبدالله بن شریک گفت: اینها که دو سیره مختلف شد!
وی پاسخ داد: همانا در خصوص اهل جمل طلحه و زبیر کشته شده بودند؛ اما در این یکی معاویه خودش برپا ایستاده بود و رهبریشان را عهدهدار بود.
📚الكافي، ج5، ص33؛
📚تهذيب الأحكام، ج6، ص156؛
📚مناقب آل أبي طالب ع (لابن شهرآشوب)، ج1، ص274
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَمْرِو بْنِ عُثْمَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُذَافِرٍ عَنْ عُقْبَةَ بْنِ بَشِيرٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ شَرِيكٍ عَنْ أَبِيهِ قَالَ:
لَمَّا هُزِمَ النَّاسُ يَوْمَ الْجَمَلِ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع لَا تَتْبَعُوا مُوَلِّياً وَ لَا تُجِيزُوا عَلَى جَرِيحٍ وَ مَنْ أَغْلَقَ بَابَهُ فَهُوَ آمِنٌ فَلَمَّا كَانَ يَوْمُ صِفِّينَ قَتَلَ الْمُقْبِلَ وَ الْمُدْبِرَ وَ أَجَازَ عَلَى جَرِيحٍ!
فَقَالَ أَبَانُ بْنُ تَغْلِبَ لِعَبْدِ اللَّهِ بْنِ شَرِيكٍ: هَذِهِ سِيرَتَانِ مُخْتَلِفَتَانِ!
فَقَالَ: إِنَّ أَهْلَ الْجَمَلِ قُتِلَ طَلْحَةُ وَ الزُّبَيْرُ وَ إِنَّ مُعَاوِيَةَ كَانَ قَائِماً بِعَيْنِهِ وَ كَانَ قَائِدَهُمْ.
@yekaye
یک آیه در روز
🔹۲) جنگ جمل ☀️۶۴) در روایتی ابو بصیر از امام صادق علیه السّلام تفسیر و تأویل برخی از آیات را جویا
🔹۳) جنگ صفین
احادیث درباره جنگ صفین نیز بقدری فراوان است که مورخ شیعی قرن دوم، نصر بن مزاحم (م۲۱۲) کتاب مفصلی با نام «وقعة الصفین» تالیف کرده است.
در اینجا فقط دو روایت از نهجالبلاغه که ناظر به ابتدا و انتهای این واقعه است، به همراه روایتی از تفسیر فرات کوفی که ناظر به بحبوحه این واقعه است (و فرازی از آن در نهجالبلاغه نیز آمده است)، تقدیم میشود:
☀️۶۷) و از سخنان آن حضرت است هنگامی که اصحاب مىگفتند چرا در رخصت دادن جنگ با شاميان درنگ مىكند؟
امّا گفته شما كه اين همه درنگ به خاطر ناخوش داشتن مرگ است. به خدا، پروا ندارم كه من به آستانه مرگ در آيم يا مرگ به سر وقت من آيد.
امّا گفته شما كه در جنگ با شاميان دو دل ماندهام، به خدا كه يك روز جنگ را واپس نيفكندهام، جز كه اميد داشتم گروهى به سوى من آيند، و به راه حقّ گرايند، و به نور هدايت من راه پيمايند. اين مرا خوشتر است تا شاميان را بكشم و گمراه باشند، هر چند خود گردن گيرنده گناه باشند.
📚نهج البلاغة، خطبه55
و من كلام له ع و قد استبطأ أصحابه إذنه لهم في القتال بصفين
أَمَّا قَوْلُكُمْ أَ كُلَّ ذَلِكَ كَرَاهِيَةَ الْمَوْتِ فَوَاللَّهِ مَا أُبَالِي دَخَلْتُ إِلَى الْمَوْتِ أَوْ خَرَجَ الْمَوْتُ إِلَيَّ؛
وَ أَمَّا قَوْلُكُمْ شَكّاً فِي أَهْلِ الشَّامِ فَوَاللَّهِ مَا دَفَعْتُ الْحَرْبَ يَوْماً إِلَّا وَ أَنَا أَطْمَعُ أَنْ تَلْحَقَ بِي طَائِفَةٌ فَتَهْتَدِيَ بِي وَ تَعْشُوَ إِلَى ضَوْئِي وَ ذَلِكَ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ أَنْ أَقْتُلَهَا عَلَى ضَلَالِهَا وَ إِنْ كَانَتْ تَبُوءُ بِآثَامِهَا.
@yekaye
☀️۶۸) مردی از خوارج از ابن عباس درباره علی بن ابیطالب علیه السلام پرسید. او از وی روی برگرداند ولی او باز سوال کرد.
ابن عباس گفت:
به خدا سوگند امیرالمؤمنین علی (ع) مانند ماه درخشان و شیر خروشان و رودخانه جوشان و بهار گلافشان بود؛ همچون ماه از حیث نور و شکوهش، و همچون شیر از حیث شجاعت و قدم برداشتنش، و همچون رود فرات از حیث جود و سخاوتش، و همچون بهار از حیث سرسبزی و بخشندگیاش. زنان ناتوانند که بعد از پیامبر ص کسی همچو علی ع بزایند.
به خدا سوگند من مانند او انسانی [جنگجویی] نه شنیدهام و نه دیدهام.
او را در جنگ صفین دیدم که عمامهای سفید بر سر داشت؛ و گویی چشمانش همچون چراغی بود و بر جماعتی ایستاده بود و آنها را تشویق و ترغیب میکرد تا اینکه به من رسید، در حالی که من در میان جمعی از مسلمانان بودم،
پس فرمود:
«گروه مسلمانان! ترس از پروردگار را شعار داريد، و صدا فرو آرید و برون را پوشيده به آرامش و وقار، [و در ميدان كارزار دندانها را سخت برهم بفشاريد، كه شمشيرها را باز میدارد از رسيدن به كاسه سر]، و ساز جنگ را آماده سازيد، هر چه بهتر و نيكوتر، و پيش از بركشيدن شمشير آن را در نيام بجنبانيد. از گوشه چشم بنگريد، و ضربت را از چپ و راست رانيد و با تيزی شمشير ضربه بزنيد، و با ياری گرفتن از گامهای خويش ضربت تيغ را كاریتر كنيد.
و بدانيد كه شما در پیش چشم خدایید و پسر عموی رسول وی با شما همراه. پس پياپی بستيزيد و شرم كنيد از آنكه بگريزيد، كه گريز برای بازماندگان مايه ننگ است و ملامت، و آتشی است برای روز قيامت. خود را خرّم و سرخوش داريد، و به آسانی از جان دست بشویید و سبكبال به سوی مرگ گام برداريد. لشكر انبوهِ فراهم، و خيمههای طناب افكنده درهم را هدف حمله خود سازيد. به قلب آن حمله بريد و از كارش بيندازيد كه شيطان – که لعنت خدا بر او باد - در چين و شكن آن خانه گرفته و در ورای آن پناه جسته و پاهای خود را در آن گسترانده است، دستی گذاشته برای حمله و ستيز، و پايی در پس برای گريز. پس استوار باشيد و پايدار، تا عمود حقّ برای شما آشکار گردد و پديدار، كه «شما برتريد و خدا با شماست، و از پاداش كردارتان نخواهد كاست» (محمد/۳۵).»
پس معاویه آمد با گاردی تا بن دندان مسلح، که حدود ده هزار نفر بودند، لشکری غرق در آهن که از آنان جز چشمانی در کلاهخود دیده نمیشد. مردم به لرزه افتادند.
حضرت فرمود:
«چه شده؟ به چه خیره شدهاید؟ از چه درشگفت آمدید؟! اینان جثههایی هستند که دلهایشان [از ترس] به پرواز درآمده و آن را با تزیینهای دروغین مخفی کردهاند، ملخهایی که باد صبا آنان را میپراکند، جماعتی که شیطان دستشان را بسته و گمراهی جانشان را دربرگرفته و عرعرِ اهل بدعت گوششان را کر نموده، و سستیِ باطل و سراب تکاثر در آنان جاری است؛ به طوری که اگر شمشیرهای اهل حق به آن برسد، همچون افتادن پروانه در آتش، فروافتند. حال که چنین است، پس زانوها صاف کنید، ساعدها بچسبانید، تیرها در کمانها گذارید و نیزهها را در پهلوها زنید و استوار باشید، که منم استوارِ «حم» [= حامیم] (زخرف/۱) و آنان یاری نخواهند شد.»
پس آنان حملهور شدند حملهای قدرتمندانه؛ و آنان را از جای برکندند و از موضعشان بیرون راندند و غبار برخاست و صداها فروکش کرد و جز چکاوک آهن و زمزمه پهلوانان صدایی به گوش نمیرسید؛ و جز سری که به زمین میافتاد و دستی که از تن جدا میشد، چیزی دیده نمیشد.
و من در این حال بودم که امیرالمؤمنین (علیه السلام) از گوشهای که گرد و غبارش در حال فروکشکردن بود، پدیدار شد درحالیکه لختههایی [از خون] از آرنجهایش فرو میریخت و خون از شمشیرش میچکید و همچون کمان، خَم شده بود و این آیه را تلاوت میفرمود:
«و اگر دو طایفه از مؤمنان به قتال پرداختند پس بین آن دو آشتی افکنید؛ پس اگر یکی از آن دو بر دیگری تجاوز کرد، با آن که تجاوز میکند بجنگید، تا به امر خدا برگردد» (حجرات/۹).
و من نبردی سختتر از آنروز ندیدم.
📚تفسیر فرات الكوفی، ص431-432
📚فراز اول سخنان حضرت امیر ع در نهجالباغه، خطبه۶۶ نیز آمده است.
@yekaye
سند و متن حدیث:
https://eitaa.com/yekaye/9747
☀️سند و متن حدیث ۶۸ (حکایت ابن عباس از جنگ صفین و سخنان امیرالمومنین ع)
قَالَ حَدَّثَنِی إِبْرَاهِیمُ بْنُ بُنَانٍ الْخَثْعَمِی قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ یحْیی بْنِ مُنَمِّسٍ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِی بْنُ أَحْمَدَ بْنِ الْقَاسِمِ الْبَاهِلِی عَنْ ضَرَارِ بْنِ الْأَزْوَرِ:
أَنَّ رَجُلًا مِنَ الْخَوَارِجِ سَأَلَ ابْنَ عَبَّاسٍ رَضِی اللهُ عَنْهُ عَنْ [أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ] عَلِی بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع.
فَأَعْرَضَ عَنْهُ.
ثُمَّ سَأَلَه.
فَقَالَ:
لَكَانَ وَ اللهِ عَلِی أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ یشْبِهُ الْقَمَرَ الزَّاهِرَ وَ الْأَسَدَ الْخَادِرَ وَ الْفُرَاتَ الزَّاخِرَ وَ الرَّبِیعَ الْبَاكِرَ فَأَشْبَهَ مِنَ الْقَمَرِ ضَوْءَهُ وَ بَهَاءَهُ وَ مِنَ الْأَسَدِ شَجَاعَتَهُ وَ مَضَاءَهُ وَ مِنَ الْفُرَاتِ جُودَهُ وَ سَخَاءَهُ وَ مِنَ الرَّبِیعِ خِصْبَهُ وَ حِبَاهُ. عَقِمَ النِّسَاءُ أَنْ یأْتِینَ بِمِثْلِ عَلِی [أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ] بَعْدَ النَّبِی [رَسُولِ اللهِ ص]. تَاللهِ مَا سَمِعْتُ وَ لَا رَأَیتُ إِنْسَاناً [مُحَارِباً] مِثْلَهُ وَ قَدْ رَأَیتُهُ یوْمَ صِفِّینَ وَ عَلَیهِ عِمَامَةٌ بَیضَاءُ وَ كَأَنَّ عَینَیهِ سِرَاجَانِ وَ هُوَ یتَوَقَّفُ عَلَی شِرْذِمَةٍ [شرذمة] یحُضُّهُمْ وَ یحُثُّهُمْ إِلَی أَنِ انْتَهَی إِلَیّ، وَ أَنَا فِی كَنَفٍ مِنَ الْمُسْلِمِینَ، فَقَالَ:
مَعَاشِرَ الْمُسْلِمِینَ اسْتَشْعِرُوا الْخَشْیةَ وَ عَنُّوا الْأَصْوَاتَ وَ تَجَلْبَبُوا بِالسَّكِینَةِ [وَ عَضُّوا عَلَی النَّوَاجِذِ فَإِنَّهُ أَنْبَی لِلسُّيُوفِ عَنِ الْهَامِ] و أَكْمِلُوا اللَّأْمَةَ وَ أَقْلِقُوا السُّیوفَ فِی الْغِمْدِ قَبْلَ السَّلَّةِ وَ الْحَظُوا الشَّزْرَ وَ اطْعُنُوا الْخَزْرَ [الْحَظُوا الْخَزْرَ وَ اطْعُنُوا الشَّزْرَ] وَ نَافِحُوا بِالظُّبَی وَ صِلُوا السُّیوفَ بِالْخُطَا وَ الرِّمَاحَ بِالنِّبَالِ فَإِنَّكُمْ بِعَینِ اللهِ [وَ] مَعَ ابْنِ عَمِّ نَبِیكُمْ عَاوِدُوا الْكَرَّ وَ اسْتَحْیوا مِنَ الْفَرِّ فَإِنَّهُ عَارٌ بَاقٍ فِی الْأَعْقَابِ وَ نَارٌ یوْمَ الْحِسَابِ فَطِیبُوا عَنْ أَنْفُسِكُمْ نَفْساً [أنفسا] وَ اطْوُوا عَنِ الْحَیاةِ كَشْحاً وَ امْشُوا إِلَی الْمَوْتِ مَشْیاً [سُجُحاً] وَ عَلَیكُمْ بِهَذَا السَّوَادِ الْأَعْظَمِ وَ الرِّوَاقِ الْمُطْنِبِ فَاضْرِبُوا ثَبَجَهُ فَإِنَّ الشَّیطَانَ عَلَیهِ لَعْنَةُ اللهِ رَاكِدٌ [كَامِنٌ] فِی كَسْرِهِ نَافِجٌ حِضْنَیهِ [حِضْنَهُ] وَ مُفْتَرِشٌ ذِرَاعَیهِ قَدْ قَدَّمَ لِلْوَثْبَةِ یداً وَ أَخَّرَ لِلنُّكُوصِ رِجْلًا فَصَمْداً [فَصَبْراً] حَتَّی یتَجَلَّی لَكُمْ عَمُودُ [عُمُدُ] الْحَقِّ «وَ أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ وَ اللهُ مَعَكُمْ وَ لَنْ یتِرَكُمْ أَعْمالَكُمْ».
قَالَ:
وَ أَقْبَلَ مُعَاوِیةُ فِی الْكَتِیبَةِ الشَّهْبَاءِ وَ هِی زُهَاءُ عَشْرَةِ آلَافِ بجیش [جَیشٍ] شَاكِینَ فِی الْحَدِیدِ لَا یرَی مِنْهُمْ إِلَّا الْحَدَقُ تَحْتَ الْمَغَافِرِ [فَاقْشَعَرَّ لَهَا النَّاسُ]
[فَقَالَ ع مَا لَكُمْ] تَنْظُرُونَ بِمَا [مِمَّا] تَعْجَبُونَ؟ إِنَّمَا هِی جُثَثٌ مَاثِلَةٌ فِیهَا قُلُوبٌ طَائِرَةٌ مُزَخْرَفَةٌ بِتَمْوِیهِ الْخَاسِرِینَ وَ رِجْلُ جَرَادٍ زَفَّتْ بِهِ رِیحُ صَبَا وَ لَفِیفٌ سَدَاهُ الشَّیطَانُ وَ لَحْمَتُهُ الضَّلَالَةُ وَ صَرَخَ بِهِمْ نَاعِقُ الْبِدْعَةِ وَ فِیهِمْ خَوَرُ الْبَاطِلِ وَ ضَحْضَحَةُ الْمُكَاثِرِ فَلَوْ قَدْ مَسَّتْهَا سُیوفُ أَهْلِ الْحَقِّ لَتَهافَتَتْ تَهَافُتَ الْفَرَاشِ فِی النَّارِ أَلَا فَسَوُّوا بَینَ الرُّكَبِ وَ عَضُّوا عَلَی النَّوَاجِذِ وَ اضْرِبُوا الْقَوَانِصَ [القوابض] بِالصَّوَارِمِ وَ اشْرَعُوا الرِّمَاحَ فِی الْجَوَانِحِ وَ شُدُّوا فَإِنِّی شَادٌّ حم لَا ینْصَرُونَ.
فَحَمَلُوا حَمْلَةَ ذِی یدٍ [لِبَدٍ] فَأَزَالُوهُمْ [عَنْ أَمَاكِنِهِمْ [مَصَافِّهِمْ] وَ دَفَعُوهُمْ] عَنْ أَمَاكِنِهِمْ وَ رَفَعُوهُمْ عَنْ مَرَاكِزِهِمْ [مَرَاكِبِهِمْ] وَ ارْتَفَعَ الرَّهَجُ وَ خَمَدَتِ الْأَصْوَاتُ فَلَا یسْمَعُ [تُسْمَعُ] إِلَّا صَلْصَلَةُ الْحَدِیدِ وَ غَمْغَمَةُ الْأَبْطَالِ وَ لَا یرَی إِلَّا رَأْسٌ نَادِرٌ أَوْ یدٌ طَائِحَةٌ وَ أَنَا كَذَلِكَ إِذْ أَقْبَلَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع مِنْ مَوْضِعٍ یرِیدُ یتَحَالُّ [یتحاك] الْغُبَارُ وَ ینْقُصُ [ینْفِذُ] الْعَلَقَ عَنْ ذِرَاعَیهِ سَیفُهُ یقْطُرُ الدِّمَاءَ وَ قَدْ انْحَنَی كَقَوْسٍ نَازِعٍ وَ هُوَ یتْلُو هَذِهِ الْآیةَ
«وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَینَهُما فَإِنْ بَغَتْ إِحْداهُما عَلَی الْأُخْری فَقاتِلُوا الَّتِی تَبْغِی حَتَّی تَفِیءَ إِلی أَمْرِ اللهِ»
قَالَ فَمَا رَأَیتُ قِتَالًا أَشَدَّ مِنْ ذَلِكَ الْیوْمِ...
@yekaye
☀️۶۹) امیرالمومنین در جنگ صفین زمانی که به مردم دستور صلح داد خطبهای خواندند و گذشتهها را یادآوری کردند:
ما- در ميدان كارزار- با رسول خدا بوديم. پدران، پسران، برادران و عموهاى خويش را مىكشتيم؛ و اين بر ما نمىافزود جز ايمان و تسلیم، وماندن بر راه راست، و شکیبایی در سختيها، و جدیت هرچه بیشتر در جهاد با دشمن. گاه تنى از ما و تنى از سپاه دشمن به يكديگر مىجَستند، و چون دو گاو نر سر و تن هم را مىخستند. هر يك مىخواست جام مرگ را به کام دیگری بریزد، و از شربت مرگ سيرابش نمايد. گاه نصرت از آن ما بود، و گاه دشمن گوى پيروزى را مىربود.
چون خداوند- ما را آزمود- و صدق ما را مشاهدت فرمود، دشمن ما را خوار ساخت، و رايت پيروزى ما را برافراخت. چندان كه اسلام به هر شهر و ديار رسيد، و حكومت آن در آفاق پايدار گرديد. به جانم سوگند، كه اگر رفتار ما همانند شما بود، نه ستون دين بر جا بود و نه درخت ايمان شاداب و خوشنما. سوگند به خدا، كه از اين پس خون خواهيد خورد و پشيمانى خواهيد برد.
📚نهج البلاغة، خطبه56 (اقتباس از ترجمه شهیدی، ص46)
و من كلام له ع يصف أصحاب رسول الله و ذلك يوم صفين حين أمر الناس بالصلح
وَ لَقَدْ كُنَّا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ ص نَقْتُلُ آبَاءَنَا وَ أَبْنَاءَنَا وَ إِخْوَانَنَا وَ أَعْمَامَنَا مَا يَزِيدُنَا ذَلِكَ إِلَّا إِيمَاناً وَ تَسْلِيماً وَ مُضِيّاً عَلَى اللَّقَمِ وَ صَبْراً عَلَى مَضَضِ الْأَلَمِ وَ جِدّاً فِي جِهَادِ الْعَدُوِّ وَ لَقَدْ كَانَ الرَّجُلُ مِنَّا وَ الآْخَرُ مِنْ عَدُوِّنَا يَتَصَاوَلَانِ تَصَاوُلَ الْفَحْلَيْنِ يَتَخَالَسَانِ أَنْفُسَهُمَا أَيُّهُمَا يَسْقِي صَاحِبَهُ كَأْسَ الْمَنُونِ فَمَرَّةً لَنَا مِنْ عَدُوِّنَا وَ مَرَّةً لِعَدُوِّنَا مِنَّا فَلَمَّا رَأَى اللَّهُ صِدْقَنَا أَنْزَلَ بِعَدُوِّنَا الْكَبْتَ وَ أَنْزَلَ عَلَيْنَا النَّصْرَ حَتَّى اسْتَقَرَّ الْإِسْلَامُ مُلْقِياً جِرَانَهُ وَ مُتَبَوِّئاً [مُبَوِّياً] أَوْطَانَهُ وَ لَعَمْرِي لَوْ كُنَّا نَأْتِي مَا أَتَيْتُمْ مَا قَامَ لِلدِّينِ عَمُودٌ وَ لَا اخْضَرَّ لِلْإِيمَانِ عُودٌ وَ ايْمُ اللَّهِ لَتَحْتَلِبُنَّهَا دَماً وَ لَتُتْبِعُنَّهَا نَدَماً.
@yekaye
🔹۴) جنگ نهروان
احادیث مربوط به جنگ نهروان نیز فراوان است. در اینجا صرفا برخی از احادیثی که از امیرالمومنین ع در نهج البلاغه آمده و ناظر به مراحل شکلگیری، احتجاجات اصلی و خود جنگ و پس از آن است اشاره میشود.
☀️۷۰) هنگامی که خوراج به جریان حکمیت خرده مىگرفتند امیرالمومنین ع به اردوى آنان رفت و فرمود:
«همه شما در صفّین با ما بودید؟»
گفتند: بعضى از ما بودند و بعضى نبودند.
فرمود: «پس جدا شوید، آنان كه در صفین بودهاند دستهاى؛ و آنان كه نبودهاند دسته دیگر؛ تا با هر دسته چنانكه در خور آن است سخن گویم».
و مردم را آواز داد كه: «سخن مگویید و به گفته من گوش دهید. و با دل خود به من روآرید. پس از آن كس كه گواهى خواهم، چنانكه داند، در آن باب سخن گوید.»
سپس امام (ع) سخنانى دراز، بدانها فرمود كه از آن جمله است:
آیا هنگامى كه از روى حیلت و رنگ، و فریب و نیرنگ، قرآنها را برافراشتند، نگفتید: «برادران ما و همدینان مایند؛ از ما، گذشت از خطا طلبیدند، و به كتاب خدا گراییدند. راى، از آنان پذیرفتن است و بدانها رهایى بخشیدن»؟
به شما گفتم، این كارى است كه آشكار آن پذیرفتن داورى قرآن است، و نهان آن دشمنى با خدا و ایمان. آغاز آن مهربانى است، و پایان آن پشیمانى. به كار خود پردازید، و در راه خویش پیش بتازید. در كار جهاد دندان بفشارید، و به هر بانگ كننده گوش مدارید، كه اگر پاسخش دهند، با گمراهى یار است و اگر او را واگذارند خوار و بىمقدار است.
تا چنان شد كه شد، و شما بودید که بدان اصرار داشتید. به خدا، اگر من از آن سرباز مىزدم، انجامش تكلیفى واجب نبود، و خدا گناه آن را بر من باز نمىنمود. به خدا، اگر آن را قبول مىنمودم، باز هم سزاوار پیروى بودم، چه، قرآن با من است، از آن هنگام كه یار آن گشتم، از آن جدا نبودم.
همانا، با رسول خدا (ص) بودیم، و جنگ با پدران، و فرزندان و برادران، و خویشاوندانمان پیش رویمان بود، اما مصیبتها و سختىها نیفزود جز بر ایمانمان، و رفتنمان در راه حقّ، و گردن نهادن به فرمان، و شكیبائى بر درد جراحتهاى سوزان. لیكن امروز پیكار ما با برادران مسلمانى است كه در اسلامشان دودلى و اعوجاج و شبهه و تأویل راه یافته است. پس اگر راهی را امید داشته باشیم كه خدا بدان پریشانى ما را به جمعیت كشاند، و ما را بدانچه در آن یك سخنیم نزدیك گرداند، بدان رو آریم و جز آن را دست بداریم.
📚نهج البلاغة، خطبه 122 (اقتباس از ترجمه شهیدى، ص120-121)
و من كلام له ع قاله للخوارج و قد خرج إلى معسكرهم و هم مقیمون على إنكار الحكومة فقال ع
أَ كُلُّكُمْ شَهِدَ مَعَنَا صِفِّینَ؟
فَقَالُوا: مِنَّا مَنْ شَهِدَ وَ مِنَّا مَنْ لَمْ یشْهَدْ.
قَالَ: فَامْتَازُوا فِرْقَتَینِ فَلْیكُنْ مَنْ شَهِدَ صِفِّینَ فِرْقَةً وَ مَنْ لَمْ یشْهَدْهَا فِرْقَةً حَتَّى أُكَلِّمَ كُلًّا مِنْكُمْ بِكَلَامِهِ.
وَ نَادَى النَّاسَ فَقَالَ: أَمْسِكُوا عَنِ الْكَلَامِ وَ أَنْصِتُوا لِقَوْلِی وَ أَقْبِلُوا بِأَفْئِدَتِكُمْ إِلَی فَمَنْ نَشَدْنَاهُ شَهَادَةً فَلْیقُلْ بِعِلْمِهِ فِیهَا.
ثُمَّ كَلَّمَهُمْ ع بِكَلَامٍ طَوِیلٍ مِنْ جُمْلَتِهِ أَنْ قَالَ ع:
أَ لَمْ تَقُولُوا عِنْدَ رَفْعِهِمُ الْمَصَاحِفَ حِیلَةً وَ غِیلَةً وَ مَكْراً وَ خَدِیعَةً: إِخْوَانُنَا وَ أَهْلُ دَعْوَتِنَا اسْتَقَالُونَا وَ اسْتَرَاحُوا إِلَى كِتَابِ اللَّهِ سُبْحَانَهُ فَالرَّأْی الْقَبُولُ مِنْهُمْ وَ التَّنْفِیسُ عَنْهُمْ.
فَقُلْتُ لَكُمْ: هَذَا أَمْرٌ ظَاهِرُهُ إِیمَانٌ وَ بَاطِنُهُ عُدْوَانٌ وَ أَوَّلُهُ رَحْمَةٌ وَ آخِرُهُ نَدَامَةٌ فَأَقِیمُوا عَلَى شَأْنِكُمْ وَ الْزَمُوا طَرِیقَتَكُمْ وَ عَضُّوا عَلَى الْجِهَادِ بَنَوَاجِذِكُمْ وَ لَا تَلْتَفِتُوا إِلَى نَاعِقٍ نَعَقَ إِنْ أُجِیبَ أَضَلَّ وَ إِنْ تُرِكَ ذَلَّ.
وَ قَدْ كَانَتْ هَذِهِ الْفَعْلَةُ وَ قَدْ رَأَیتُكُمْ أَعْطَیتُمُوهَا وَ اللَّهِ لَئِنْ أَبَیتُهَا مَا وَجَبَتْ عَلَی فَرِیضَتُهَا وَ لَا حَمَّلَنِی اللَّهُ ذَنْبَهَا؛ وَ وَ اللَّهِ إِنْ جِئْتُهَا إِنِّی لَلْمُحِقُّ الَّذِی یتَّبَعُ وَ إِنَّ الْكِتَابَ لَمَعِی مَا فَارَقْتُهُ مُذْ صَحِبْتُهُ.
فَلَقَدْ كُنَّا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ إِنَّ الْقَتْلَ لَیدُورُ عَلَى الْآباءِ وَ الْأَبْنَاءِ وَ الْإِخْوَانِ وَ الْقَرَابَاتِ فَمَا نَزْدَادُ عَلَى كُلِّ مُصِیبَةٍ وَ شِدَّةٍ إِلَّا إِیمَاناً وَ مُضِیاً عَلَى الْحَقِّ وَ تَسْلِیماً لِلْأَمْرِ وَ صَبْراً عَلَى مَضَضِ الْجِرَاحِ. وَ لَكِنَّا إِنَّمَا أَصْبَحْنَا نُقَاتِلُ إِخْوَانَنَا فِی الْإِسْلَامِ عَلَى مَا دَخَلَ فِیهِ مِنَ الزَّیغِ وَ الِاعْوِجَاجِ وَ الشُّبْهَةِ وَ التَّأْوِیلِ؛ فَإِذَا طَمِعْنَا فِی خَصْلَةٍ یلُمُّ اللَّهُ بِهَا شَعَثَنَا وَ نَتَدَانَى بِهَا إِلَى الْبَقِیةِ فِیمَا بَینَنَا، رَغِبْنَا فِیهَا وَ أَمْسَكْنَا عَمَّا سِوَاهَا.
@yekaye
☀️۷۱) و از سخنان آن حضرت است هنگامی که خوارج حَکَم قرار دادن مردان را انکار کردند:
در جریان حکمیت، ما مردمان را به داورى نگماردیم، بلكه قرآن را داور قرار دادیم. این قرآن، خطْنوشتهای است میان دو جلد هشته. زبان ندارد تا به سخن آید، ناچار آن را ترجمانى باید، و ترجمانش آن مردانند- كه معنى آن دانند-. چون این مردم ما را خواندند تا قرآن را میان خویش داور گردانیم، ما گروهى نبودیم كه از كتاب خدا روى برگردانیم. همانا، خداى سبحان گفته است: «اگر در چیزى خصومت كردید، آن را به خدا و رسول بازگردانید» (نساء/۵۹). پس بازگرداندن آن به خدا این است كه كتاب او را به داورى بپذیریم، و بازگرداندن به رسول این است كه سنّت او را بگیریم. پس اگر از روى راستى به كتاب خدا داورى كنند، ما از دیگر مردمان بدان سزاوارتریم، و اگر به سنّت رسول (ص) گردن نهند، ما بدان اولىتریم.
امّا سخن شما كه، چرا میان خود و آنان، براى داورى، مدّت نهادى؟
من این كار را كردم تا نادان خطاى خود را آشكارا بداند و دانا بر عقیدت خویش استوار ماند. و این كه شاید در این مدّت كه آتش زیر خاکستر است، به عنایت خداوند كار امر این امّت به صلاح آید، و ناچار نشود با شتاب جستجوى حقّ را واگذارد و از آغاز به گمراهى گردن در آرد.
همانا، برترین مردم نزد خدا كسى است كه عمل به حق را بیشتر دوست داشته باشد هر چند از قدر او بكاهد، و او را بیازارد. و آن را بر باطل ترجیح دهد هرچند که باطل بدو سود رساند، و بر او بیفزاید.
چنین سرگردان به كجا مىروید و [این حرفها را] از کجا آوردید؟ آماده رفتن به سوى مردمى باشید كه در شناخت حقّ حیرانند، و آن را نمىبینند؛ و فریبخوردهی ستماند، و از آن دست نمىشویند. از كتاب خدا گریزان، از راه راست رویگردان.
شما نه چون حلقهاى استوارید كه بتوان بدان در آویخت و بر جاى ماند، نه یارانى نیرومند كه چنگ بدانان زد، و رخت به سایهشان توان كشاند. بد هیزمی هستید برای آتش كارزار! تفو بر شما! از شما فراوان آزار دیدم، چه وقتی که ندایتان دادم یا به نجوایتان خواندم. نه به هنگام ندا آزادگان راستینید، نه در نجوا برادرانی قابل اعتماد.
📚نهج البلاغة، خطبه 125 (اقتباس از ترجمه شهیدى، ص123- 124)
و من كلام له ع فی التحكیم و ذلك بعد سماعه لأمر الحكمین
إِنَّا لَمْ نُحَكِّمِ الرِّجَالَ وَ إِنَّمَا حَكَّمْنَا الْقُرْآنَ هَذَا الْقُرْآنُ إِنَّمَا هُوَ خَطٌّ مَسْطُورٌ بَینَ الدَّفَّتَینِ لَا ینْطِقُ بِلِسَانٍ وَ لَا بُدَّ لَهُ مِنْ تَرْجُمَانٍ وَ إِنَّمَا ینْطِقُ عَنْهُ الرِّجَالُ. وَ لَمَّا دَعَانَا الْقَوْمُ إلَى أَنْ نُحَكِّمَ بَینَنَا الْقُرْآنَ لَمْ نَكُنِ الْفَرِیقَ الْمُتَوَلِّی عَنْ كِتَابِ اللَّهِ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى وَ قَدْ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى عَزَّ مِنْ قَائِلٍ [سُبْحَانَهُ] «فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فِی شَیءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ». فَرَدُّهُ إِلَى اللَّهِ أَنْ نَحْكُمَ بِكِتَابِهِ، وَ رَدُّهُ إِلَى الرَّسُولِ أَنْ نَأْخُذَ بِسُنَّتِهِ. فَإِذَا حُكِمَ بِالصِّدْقِ فِی كِتَابِ اللَّهِ فَنَحْنُ أَحَقُّ النَّاسِ بِهِ وَ إِنْ حُكِمَ بِسُنَّةِ رَسُولِ اللَّهِ ص فَنَحْنُ أَحَقُّ النَّاسِ وَ أَوْلَاهُمْ بِهَا.
وَ أَمَّا قَوْلُكُمْ لِمَ جَعَلْتَ بَینَكَ وَ بَینَهُمْ أَجَلًا فِی التَّحْكِیمِ؟
فَإِنَّمَا فَعَلْتُ ذَلِكَ لِیتَبَینَ الْجَاهِلُ وَ یتَثَبَّتَ الْعَالِمُ وَ لَعَلَّ اللَّهَ أَنْ یصْلِحَ فِی هَذِهِ الْهُدْنَةِ أَمْرَ هَذِهِ الْأُمَّةِ وَ لَا تُؤْخَذَ بِأَكْظَامِهَا فَتَعْجَلَ عَنْ تَبَینِ الْحَقِّ وَ تَنْقَادَ لِأَوَّلِ الْغَی.
إِنَّ أَفْضَلَ النَّاسِ عِنْدَ اللَّهِ مَنْ كَانَ الْعَمَلُ بِالْحَقِّ أَحَبَّ إِلَیهِ وَ إِنْ نَقَصَهُ وَ كَرَثَهُ مِنَ الْبَاطِلِ وَ إِنْ جَرَّ إِلَیهِ [فَائِدَةً] وَ زَادَهُ.
فَأَینَ یتَاهُ بِكُمْ وَ مِنْ أَینَ أُتِیتُمْ؟ اسْتَعِدُّوا لِلْمَسِیرِ إِلَى قَوْمٍ حَیارَى عَنِ الْحَقِّ لَا یبْصِرُونَهُ وَ مُوزَعِینَ بِالْجَوْرِ لَا یعْدِلُونَ عَنْهُ [بِهِ]؛ جُفَاةٍ عَنِ الْكِتَابِ نُكُبٍ عَنِ الطَّرِیقِ، مَا أَنْتُمْ بِوَثِیقَةٍ یعْلَقُ بِهَا وَ لَا زَوَافِر عِزٍّ یعْتَصَمُ إِلَیهَا. لَبِئْسَ حُشاشُ نَارِ الْحَرْبِ أَنْتُمْ؛ أُفٍّ لَكُمْ! لَقَدْ لَقِیتُ مِنْكُمْ بَرْحاً یوْماً أُنَادِیكُمْ وَ یوْماً أُنَاجِیكُمْ؛ فَلَا أَحْرَارُ صِدْقٍ عِنْدَ النِّدَاءِ وَ لَا إِخْوَانُ ثِقَةٍ عِنْدَ النَّجَاء.
@yekaye
☀️۷۲) از سخنان امیرالمومنین ع وقتی که جمله «لا حکم الا الله» را از خوارج شنید:
سخنى است حقّ كه بدان باطلى را خواهند. آرى حكم، جز از آن خدا نیست، لیكن اینان گویند فرمانروایى را، جز خدا روا نیست، حالى كه مردم را حاكمى باید، نیكو كردار یا تبهكار؛ تا در حكومت او مومن كار خویش كند، و كافر بهره خود برد و خداوند مهلت را به سر رساند* در سایه حكومت او مال دیوانى را فراهم آورند و با دشمنان پیكار كنند، و راهها را ایمن سازند، و به نیروى او حقّ ناتوان را از توانا بستانند، تا نیكوكردار راحت باشد، و از گزند تبه كار راحت شوند.
*و [طبق نقل دیگری] فرمود:
امّا در حكومت نیکوکار، پرهیزگار در آن كار خود كند، و اما در حكومت تبهکار، بدكردار بهره خویش برد تا آن گاه که اجلش سر رسد و مرگش در رسد.
📚نهج البلاغة، خطبه 40
و من كلام له ع [للخوارج] فی الخوارج لما سمع قولهم «لا حكم إلا لله»
قَالَ ع: كَلِمَةُ حَقٍّ یرَادُ بِهَا بَاطِلٌ نَعَمْ إِنَّهُ لَا حُكْمَ إِلَّا لِلَّهِ وَ لَكِنَّ هَؤُلَاءِ یقُولُونَ لَا إِمْرَةَ إِلَّا لِلَّهِ وَ إِنَّهُ لَا بُدَّ لِلنَّاسِ مِنْ أَمِیرٍ بَرٍّ أَوْ فَاجِرٍ یعْمَلُ فِی إِمْرَتِهِ الْمُؤْمِنُ وَ یسْتَمْتِعُ فِیهَا الْكَافِرُ وَ یبَلِّغُ اللَّهُ فِیهَا الْأَجَلَ وَ یجْمَعُ بِهِ الْفَیءُ وَ یقَاتَلُ بِهِ الْعَدُوُّ وَ تَأْمَنُ بِهِ السُّبُلُ وَ یؤْخَذُ بِهِ لِلضَّعِیفِ مِنَ الْقَوِی حَتَّى یسْتَرِیحَ بَرٌّ وَ یسْتَرَاحَ مِنْ فَاجِرٍ.
وَ قَالَ: أَمَّا الْإِمْرَةُ الْبَرَّةُ فَیعْمَلُ فِیهَا التَّقِی وَ أَمَّا الْإِمْرَةُ الْفَاجِرَةُ فَیتَمَتَّعُ فِیهَا الشَّقِی إِلَى أَنْ تَنْقَطِعَ مُدَّتُهُ وَ تُدْرِكَهُ مَنِیتُه.
@yekaye
☀️۷۳) الف. و از سخنان امیرالمومنین ع درباره خوارج، وقتی که فریاد لاحکم الا لله سردادند و از ایشان خواستند که اعتراف کند به خاطر قبول حکمیت کافر شده و توبه کند:
سنگ بلا بر سرتان ببارد، چنان كه نشانى از شما باقى نگذارد. پس از ایمانم به خدا و جهادم در رکاب رسول الله (ص) بر كفر خود شهادت دهم؟! پس «در این صورت قطعا گمراه باشم، و از زمره هدایتشدگان نباشم» (انعام/۵۶). پس بدراهی را در پیشگرفتید و به بد گذشتهاید بازگشتید. همانا كه پس از من همگیتان خوارید و طعمه شمشیر برنده مردم ستمكار، كه این رفتار را سنّت شمارند- و شما را از میان بردارند-.
📚نهج البلاغة، خطبه 58 (ترجمه: اقتباس از ترجمه سید جعفر شهیدى)
☀️ب. از سخنان امیرالمومنین ع که شبهه خوارج را دفع میکند و چرایی نقض حکم حکمین را بیان میدارد:
پس اگر به گمان خود جز این نپذیرید كه من خطا كردم، و گمراه گشتم، پس چرا همه امّت محمّد (ص) را به گمراهى من گمراه مىپندارید، و خطاى مرا به حساب آنان مىگذارید و به خاطر گناهانى كه من كردهام ایشان را كافر مىشمارید؟ شمشیرهاتان بر دوشتان گذاشته، بجا و نابجا فرود مىآرید، و گناهكار را با بیگناه مىآمیزید و یكىشان مىانگارید. در حالی که میدانید كه رسول خدا (ص) زناكار محصن را سنگسار كرد، سپس بر او نماز گزارد، و ارثش را به كسانش داد؛ و قاتل را كشت و میراثش را به كسانش واگذارد. دست دزد را برید و زناكار نامحصن را تازیانه نواخت ولی سهم بخش هر دو را از بیتالمال به آنان پرداخت، و اجازه ازدواج با زنان مسلمان را از آنان دریغ نداشت. رسول خدا (ص) گناهانشان را بىكیفر نگذاشت، و حكم خدا را در باره ایشان برپا داشت، ولی سهمى را كه در مسلمانى داشتند از آنان باز نگرفت، و نامشان را از تومار مسلمانان بیرون نكرد.
پس شما بدترین مردمید و آلت دست شیطان، که با شما تیرش را پرتاب کند و حیرتآفرینی را به ثمر رساند. و به زودى دو دسته درباره من تباه شود: دوستى كه كار را به افراط كشاند، و محبّت او را به راه غیر حق براند، و کسی که در بغض افراط ورزد، و بغضش او را به راهى كه حق نیست در آرد. حالِ آن دسته در باره من نیكوست، كه راه میانه را پوید و از افراط و تفریط دورى جوید. همراه آنان روید، و با خیل جماعت همداستان شوید، كه دست خدا همراه جماعت است؛ و از تفرقه بپرهیزید كه موجب آفت است. آن كه از جمع مسلمانان جدا افتد، بهره شیطان است، چنانكه گوسفند چون از گلّه دور ماند نصیب گرگ بیابان است.
آگاه باشید، هر كه مردم را بدین شعار بخواند او را بكشید، هرچند زیر عمامه من باشد. همانا دو داور گمارده شدند تا آنچه را قرآن زنده كرد، زنده گردانند، و آنچه را مرده خوانده بمیرانند. زنده داشتن قرآن گرد آمدن پیرامون آن است، و میراندن آن جدا گردیدن از آن. اگر قرآن ما را به سوى آنان كشاند، پیرو آنانیم، و اگر آنان را به سوى ما براند پیروى ما باید کنند.
پس اى ناكسان! نه شرّى را بنیاد نهادم، و نه شما را در كارتان فریب دادم، و نه آن را چنانكه نیست به شما نشان دادم. رأى مهتران شما بر آن شد، كه دو مرد بگزینند- تا به داورى بنشینند-. از آن دو پیمان گرفتیم كه از حكم قرآن برون نشوند، و از آنچه گوید، به دیگر سو نروند. امّا آن دو گمراه گردیدند، و حق را واگذاردند، حالى كه آن را مىدیدند. میلشان به دور شدن از راه حق بود و بدان راه رفتند. شرط ما با آنان در حکمیت که حكم به عدالت رانند، و حق را از نظر دور ندارند، پیش از آن بود كه آن دو به راه خطا روند و حكمى چنان ناصواب دهند.
📚نهج البلاغة، خطبه 127 (ترجمه: اقتباس از ترجمه سید جعفر شهیدى)
@yekaye
متن احادیث:
https://eitaa.com/yekaye/9753
متن احادیث شماره ۷۳ (سخنان حضرت امیر درباره خوارج)
☀️الف. أَصَابَكُمْ حَاصِبٌ وَ لَا بَقِی مِنْكُمْ آثِرٌ [آبِرٌ؛ آبز] ! أَ بَعْدَ إِیمَانِی بِاللَّهِ وَ جِهَادِی مَعَ رَسُولِ اللَّهِ ص أَشْهَدُ عَلَى نَفْسِی بِالْكُفْرِ لَ«قَدْ ضَلَلْتُ إِذاً وَ ما أَنَا مِنَ الْمُهْتَدِینَ» فَأُوبُوا شَرَّ مَآبٍ وَ ارْجِعُوا عَلَى أَثَرِ الْأَعْقَابِ أَمَا إِنَّكُمْ سَتَلْقَوْنَ بَعْدِی ذُلًّا شَامِلًا وَ سَیفاً قَاطِعاً وَ أَثَرَةً یتَّخِذُهَا الظَّالِمُونَ فِیكُمْ سُنَّةً.
[قال الشریف قوله ع و لا بقی منكم آبر یروى على ثلاثة أوجه أحدها أن یكون كما ذكرناه آبر بالراء من قولهم للذی یأبر النخل أی یصلحه. و یروى آثر و هو الذی یأثر الحدیث و یرویه أی یحكیه و هو أصح الوجوه عندی كأنه ع قال لا بقی منكم مخبر. و یروى آبز بالزای المعجمة و هو الواثب و الهالك أیضا یقال له آبز]
📚نهج البلاغة، خطبه 58
☀️ب. و من كلام له ع و فیه یبین بعض أحكام الدین و یكشف للخوارج الشبهة و ینقض حكم الحكمین
فَإِنْ أَبَیتُمْ إِلَّا أَنْ تَزْعُمُوا أَنِّی أَخْطَأْتُ وَ ضَلَلْتُ فَلِمَ تُضَلِّلُونَ عَامَّةَ أُمَّةِ مُحَمَّدٍ ص بِضَلَالِی وَ تَأْخُذُونَهُمْ بِخَطَئِی وَ تُكَفِّرُونَهُمْ بِذُنُوبِی سُیوفُكُمْ عَلَى عَوَاتِقِكُمْ تَضَعُونَهَا مَوَاضِعَ الْبُرْءِ وَ السُّقْمِ وَ تَخْلِطُونَ مَنْ أَذْنَبَ به من لَمْ یذْنِبْ وَ قَدْ عَلِمْتُمْ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص رَجَمَ الزَّانِی الْمُحْصَنَ ثُمَّ صَلَّى عَلَیهِ ثُمَّ وَرَّثَهُ أَهْلَهُ وَ قَتَلَ الْقَاتِلَ وَ وَرَّثَ مِیرَاثَهُ أَهْلَهُ وَ قَطَعَ [یدَ] السَّارِقَ وَ جَلَدَ الزَّانِی غَیرَ الْمُحْصَنِ ثُمَّ قَسَمَ عَلَیهِمَا مِنَ الْفَیءِ وَ نَكَحَا الْمُسْلِمَاتِ فَأَخَذَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ ص بِذُنُوبِهِمْ وَ أَقَامَ حَقَّ اللَّهِ فِیهِمْ وَ لَمْ یمْنَعْهُمْ سَهْمَهُمْ مِنَ الْإِسْلَامِ وَ لَمْ یخْرِجْ أَسْمَاءَهُمْ مِنْ بَینِ أَهْلِهِ.
ثُمَّ أَنْتُمْ شِرَارُ النَّاسِ وَ مَنْ رَمَى بِهِ الشَّیطَانُ مَرَامِیهُ وَ ضَرَبَ بِهِ تِیهَهُ وَ سَیهْلِكُ فِی صِنْفَانِ مُحِبٌّ مُفْرِطٌ یذْهَبُ بِهِ الْحُبُّ إِلَى غَیرِ الْحَقِّ وَ مُبْغِضٌ مُفْرِطٌ یذْهَبُ بِهِ الْبُغْضُ إِلَى غَیرِ الْحَقِّ وَ خَیرُ النَّاسِ فِی حَالًا النَّمَطُ الْأَوْسَطُ فَالْزَمُوهُ وَ الْزَمُوا السَّوَادَ الْأَعْظَمَ فَإِنَّ یدَ اللَّهِ [عَلَى] مَعَ الْجَمَاعَةِ وَ إِیاكُمْ وَ الْفُرْقَةَ فَإِنَّ الشَّاذَّ مِنَ النَّاسِ لِلشَّیطَانِ كَمَا أَنَّ الشَّاذَّ مِنَ الْغَنَمِ لِلذِّئْبِ.
أَلَا مَنْ دَعَا إِلَى هَذَا الشِّعَارِ فَاقْتُلُوهُ وَ لَوْ كَانَ تَحْتَ عِمَامَتِی هَذِهِ. فَإِنَّمَا حُكِّمَ الْحَكَمَانِ لِیحْییا مَا أَحْیا الْقُرْآنُ وَ یمِیتَا مَا أَمَاتَ الْقُرْآنُ؛ وَ إِحْیاؤُهُ الِاجْتِمَاعُ عَلَیهِ وَ إِمَاتَتُهُ الِافْتِرَاقُ عَنْهُ فَإِنْ جَرَّنَا الْقُرْآنُ إِلَیهِمْ اتَّبَعْنَاهُمْ وَ إِنْ جَرَّهُمْ إِلَینَا اتَّبَعُونَا.
فَلَمْ آتِ - لَا أَبَا لَكُمْ - بُجْراً وَ لَا خَتَلْتُكُمْ عَنْ أَمْرِكُمْ وَ لَا لَبَّسْتُهُ عَلَیكُمْ إِنَّمَا اجْتَمَعَ رَأْی مَلَئِكُمْ عَلَى اخْتِیارِ رَجُلَینِ أَخَذْنَا عَلَیهِمَا أَلَّا یتَعَدَّیا الْقُرْآنَ فَتَاهَا عَنْهُ وَ تَرَكَا الْحَقَّ وَ هُمَا یبْصِرَانِهِ وَ كَانَ الْجَوْرُ هَوَاهُمَا فَمَضَیا عَلَیهِ وَ قَدْ سَبَقَ اسْتِثْنَاؤُنَا عَلَیهِمَا فِی الْحُكُومَةِ بِالْعَدْلِ وَ الصَّمْدِ لِلْحَقِّ سُوءَ رَأْیهِمَا وَ جَوْرَ حُكْمِهِمَا.
📚نهج البلاغة، خطبه 127
@yekaye