eitaa logo
یک آیه در روز
1.9هزار دنبال‌کننده
113 عکس
8 ویدیو
24 فایل
به عنوان یک مسلمان، لازم نیست که روزی حداقل در یک آیه قرآن تدبر کنیم؟! http://eitaa.com/joinchat/603193344C313f67a507 سایت www.yekaye.ir نویسنده (حسین سوزنچی) @souzanchi @HSouzanchi گزیده مطالب: @yekAaye توضیح درباره کانال https://eitaa.com/yekaye/917
مشاهده در ایتا
دانلود
. 2️⃣1️⃣ «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذینَ ... أُولئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ» قرآن کریم بعد از اینکه توضیح داد که مومنان واقعی چه کسانی‌اند؛ آنان را با این وصف که «فقط آنان‌اند که راستگویان‌اند» توصیف فرمود. این جمله، اگرچه - چنانکه در تدبر قبل گذشت- دلالت بر حصر دارد؛ اما دلالت غیرمستقیم مهم دیگری نیز دارد درباره جایگاه صداقت. 📝نکته تخصصی : جایگاه در منظومه این آیه به طور غیرمستقیم اعتبار و ارزش راستگویی و صداقت را در اوج ارزش های دینی قرار می‌دهد؛‌ زیرا وقتی می‌خواهد «مؤمن» واقعی را بستاید او را با وصف اینکه آنان‌اند که واقعا راستگویند، می‌ستاید. یعنی صداقت سنجه‌ای است که ارزشمندترین ویژگی انسان دیندار (که همان «ایمان» است) با آن توصیف می‌شود. 🔺شبیه این نکته قبلا در آیه «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُم‏» (حجرات/۱۳) بیان شد (در جلسه ۱۰۷۸ تدبر۱۲ https://yekaye.ir/al-hujurat-49-13/) و گفتیم که این آیه در عین اینکه بیان می‌کند که باارزشترین انسانها اهل تقوا هستند، در همان حال به خاطر اینکه از تعبیر «کرامت» برای دلالت بر «باارزش‌ترین» استفاده کرد عملا نشان می‌دهد که «کرامت» انسان مهمترین ویژگی بنیادین انسان است؛ چرا که تقوا (که این‌چنین مدح شده) ثمره‌اش این است که «کرامت» انسان را به اوج خود می‌رساند. پس آنچه اولا و بالذات ارزشمند است «کرامت» داشتن است؛ که تقوا چون این کرامت داشتن را تقویت می‌کند چنین ارزشمند شده است.) 💢در آیه محل بحث هم «مؤمن» مهمترین وصف انسان دیندار است؛ اما همین «مؤمنان» وقتی کاملا خالص و واقعی می‌شوند عنوان «صادق» و راستگو بر آنان حمل می‌شود؛ از این رو می‌توان نتیجه گرفت که «صداقت» است که حتی ایمان را هم ایمان می‌کند؛ و از این رو می‌توان گفت، صداقت بنیادی‌ترین اصل برای مومن بودن است. چیزی که می‌تواند موید این برداشت باشد این است که بالاترین درجه انسان‌ها (البته بعد از نبوت که یک ویژگی بسیار خاص و محدود به افراد معینی است و اکتسابی نیست) «صدیق» بودن معرفی شده است: «الَّذينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقينَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحين‏» (نساء/۶۹). @yekaye
. 3️⃣1️⃣ «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذینَ ... أُولئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ» حصری که در عبارت پایانی این آيه آمده، نه فقط «مومنان» واقعی را نشان می‌دهد، بلکه عملا «صادقان» واقعی را هم معلوم می‌کند. وقتی می‌گوییم «تنها این مومنان‌اند که واقعا صادقان محسوب می‌شوند» نشان می‌دهد که «صادق» واقعی‌ای هم غیر از مومنان نداریم؛ ‌یعنی اگر کسی ایمان ندارد حقیقتا صداقت هم ندارد؛ ‌ولو در ظاهر انسان راستگویی به نظر برسد. 📝نکته تخصصی : انحصار در این ادعا که صداقت تنها و تنها از آنِ مومنان حقیقی است، ادعایی است که در بدو نظر ممکن است عجیب به نظر برسد زیرا بسیاری از ما افرادی را می‌شناسیم که در معنی دقیق کلمه نیستند اما آدمهای راستگویی هستند. توجیه این چیست؟ 🌴الف. باید بین دو امر تفکیک کرد: عمل «راست گفتن» و خصلت «راستگویی». اگرچه در نگاه نخست به نظر می‌رسد که این دو با هم تلازم دارند و ویژگی «راستگویی» مربوط به انسانی است که همواره فعل راست گفتن از او سرمی‌زند؛ اما این تحلیل ناشی از بی‌توجهی به پیچیدگی‌های زندگی انسان و تصمیمات اوست؛ که اگر عمیق بنگریم خواهیم دید تلازم قطعی بین «فعل» راست گفتن و «خصلت» ‌راستگویی در انسان وجود ندارد؛‌ یعنی گاه می‌شود که خصلت واقعی کسی «دروغگویی» است، یعنی وی حقیقتا یک انسان دروغگوست، اما در مطالبی که تاکنون ابراز کرده همواره راست گفته است؛ و از آن سو کسی بهره‌مند از خصلت «راستگویی» باشد اما بارها و بارها دروغ بگوید! مطلب را با دو مثال از دوسر طیف توضیح می‌دهم: (۱) دروغگویی که همواره راست می‌گوید: اگر جمله کاملا بدیهی «اولین دروغ هرکس، اولین دروغ اوست» را در کنار این جمله بگذاریم که «الف اولین دروغش را در ۴۰ سالگی گفت» براحتی می‌توانیم بفهمیم که چگونه ممکن است خصلت «دروغگویی» با فعل همواره راست گفتن همراه شود. در واقع، دروغگوی حرفه‌ای کسی نیست که زیاد دروغ بگوید (زیرا در این صورت همانند چوپان دروغگو می‌شود که کسی به دروغ وی وقعی نمی‌نهد)؛ ‌بلکه دروغگوی حرفه‌ای کسی است که همواره راست بگوید تا بتواند اعتماد مخاطب را به خود جلب کند تا در وقت مقتضی دروغش را بگوید. کسی که ۴۰ سال دروغ نمی‌گوید تا در زمان مناسب بتواند دروغ مورد نظرش را بگوید خصلت درونی او دروغگویی است هرچند که تمام جملات او در این ۴۰ سال راست باشد. (۲) راستگویی که غالبا دروغ می‌گوید: همه می‌دانیم که هر انسانی که خصلت راستگویی داشته باشد ممکن است در شرایطی قرار بگیرد که مجبور شود برای اینکه حق برتر و مهمتری را حفظ کند دروغ بگوید. مثلا اگر ظالمی درصدد کشتن انسان بیگناهی است و این شخص راستگو می‌داند آن بیگناه کجا مخفی شده است؛ اگر برای اینکه شر آن ظالم را کم کند بگوید «نمی‌دانم وی کجا مخفی شده» سخنش دروغ است، اما همگان می‌فهمند که با این سخن ذره‌ای از خصلت راستگویی از وجود او کم نشده است. اکنون در نظر بگیرید که این انسان راستگو (فرض کنید که یک پیامبر باشد که می‌دانیم معصوم است) در موقعیتی قرار بگیرد که برای حفظ جان خویش و دیگران دائما مجبور به تقیه شود (همانند شیعه‌ای که در میان داعشیان گرفتار آمده باشد). وی بارها و بارها سخن غیرمطابق با واقع بیان می‌کند اما هرگز متصف به دروغگویی نخواهد شد. با این مقدمه، یکبار دیگر ادعای نخست را مرور کنیم: اگر باطن امور آشکار شود درخواهیم یافت که تنها و تنها مومنان حقیقی راستگویند یعنی تنها آنان برخوردار از خصلت راستگویی هستند؛ و هرکس که حقیقتا و در عمق وجود خویش ایمان ندارد حقیقتا و در عمق وجود خویش فاقد خصلت راستگویی است؛‌ولو که بارها و بارها راست بگوید و امر حتی بر خودش مشتبه شود. به تعبیر دیگر، همان طور که ممکن است ایمان در دل قلبی نفوذ نکرده باشد اما وی وحتی دیگران وی را مومن بدانند، کاملا محتمل است که کسی در عمق وجود خویش فاقد خصلت راستگویی باشد ولو خود و دیگران وی را راستگو بدانند. 🌴ب. همان طور که خصلت ایمان یک امر درونی است و بر اساس ظاهر نمی‌توان قضاوت قطعی کرد خصلت راستگویی هم طبق بیان فوق یک خصلت درونی است و درباره‌اش بر اساس ظاهر نمی‌توان قضاوت قطعی کرد. پس اینکه ما در مورد برخی افراد گمان می‌کنیم که مومن نیستند اما راستگو هستند دو احتمال وجود دارد: یکی مطلبی که در بند الف گذشت یعنی چه‌بسا آنان واقعا راستگو نیستند اما ما چون بر اساس ظواهر حکم می‌کنیم آنان را راستگو می‌پنداریم؛ و احتمال دوم اینکه چه‌بسا آنان واقعا مومن هستند اما چون ما بر اساس ظواهر حکم می‌کنیم آنان را غیرمومن می‌پنداریم. 🌴ج. ... @yekaye 👇ادامه مطلب👇 📝