.
3️⃣ در آیات اول سوره حجرات، تقدم بر رسول الله ص و بویژه صدای خود را بر صدای رسول الله ص بلند کردن را بشدت مذمت کرد، و فروکاستن از صدای خویش در محضر پیامبر ص را ستود و از پشت دیوار صدا کردن (بدون رفتن در محضر رسول الله ص اظهارنظر کردن) را کاری خلاف عقل دانست.
در همانجا توضیح دادیم که به نظر میرسد اینها تعابیری برای نحوه مواجهه ما با دین الهی است که پیامبر ص باید آن را به ما تعلیم دهد و ما در برابر آن مستمع باشیم، نه اینکه کاری کنیم که سخن پیامبر ص نادیده گرفته شود ویا تحت الشعاع سخن ما قرار گیرد (به طور خاص به تدبر ۵ از آیه ۴ و تدبر۳ از آیه ۵ توجه شود).
در آیات پایانی از ناصواب بودن ادعای ایمان برخی افراد و منت گذاشتن آنان به خاطر اسلام آوردنشان سخن گفت و اینکه کسی بخواهد به خداوند دینش را تعلیم دهد مذمت کرد.
بعید نیست این مذمت پایانی، بیانی از همان تذکر ابتدایی باشد؛ یعنی بسیاری از افراد که در ظاهر اسلام را قبول میکنند، این قبول کردنشان صرفا مبتنی بر منفعتطلبی ویا هوای نفس (=دلخواههای شخصی) است؛ نه مبتنی بر یک باور عمیق؛ از این رو، هرجا آموزههای دین با سلیقه و دلخواهشان ناهماهنگ باشد نهتنها بدان تن نمی دهند بلکه میکوشند با انواع توجیهات سخن پیامبر ص را تحت الشعاع قرار دهند و اگر لازم باشد خودشان دین را به خدا یاد دهند!!!
و با این وصف، آیات مبانی این سوره نیز همگی لوازم اجتماعی این ترجیح دادن نظر خود بر پیامبر ص است؛ یعنی این سوره میخواهد بفرماید کسانی که دینداریشان سلیقهای و مبتنی بر هوای نفس و رسیدن به دلخواههاست و از این رو صدای خود را بر پیامبر ص بلند میکنند تا تعالیم دین تحت الشعاع نظرات و دلخواههای خودشان قرار گیرد، همان کسانیاند که:
▫️به خبر فاسق (وقتی مطابق با دلخواه هایشان هست) ترتیب اثر میدهند و علیه افرادی که خوششان نمیآید هر خبری را نشر میدهند،
▫️اگر لازم شد به جنگ و نزاع با سایر مسلمانان میپردازند، و تا زور به میان نیاید، از تعدی کردن به دیگران باکی ندارند؛
▫️اگر از کسی خوششان نیاید ویا گاهی صرفا بخاطر تفریح و خنداندن دیگران، براحتی آن شخص را مسخره میکنند، از او عیبجویی میکنند و برایش لقب میگذارند؛
▫️به جای اینکه در دلشان محبت و خوشگمانی به مومنان باشد به همه بدگماناند، در کار دیگران تجسس میکنند و وقتی بدیای یافتند براحتی غیبت میکنند؛
▫️تنوع جوامع و خردهفرهنگها را نه از زاویه تعارف، بلکه از زاویه تفاخر مینگرند و معیار برتری را وابستگیهای قومی و قبیلهای میدانند، نه تقوا؛
▫️و با اینکه ایمان در دلشان وارد نشده ادعای ایمان میکنند و به خاطر همین اسلام آوردن نیمبندشان هم بر پیامبر ص و خدا منت میگذارند.
💢ریشه همه اینها این است که اسلام آوردنشان ظاهری است و واقعا ایمان در دلشان وارد نشده، و بیش از آنکه درصدد باشند که با کمک اسلام و پیروی از تعالیم آن به رستگاری حقیقی برسند، دنبال یک دین تفننیاند که دلخواههایشان را تامین کند.
📝نکته #جامعهشناختی: تحلیلی از گسترش #معنویت_منهای_دین
در جهان امروز شاهد گسترش معنویت منهای شریعت الهی هستیم؛ یعنی انسان در ایران و جهان افراد متعددی میبیند که ادعا میکنند معنویتی برای عالم قبول دارند و حتی به یک معنا خدا را هم قبول دارند، اما خدایی که قبول دارند فاقد ربوبیت تشریعی است؛ یعنی خدایی است که انسان را به حال خود رها کرده و فقط گاهی اوقات یک حال معنوی به او میدهد؛ اما هیچ برنامهای برای سعادت انسان ندارد و هیچ شریعتی نفرستاده است!
حقیقت این است که این معنویت منهای شریعت الهی، پدیده جدیدی نیست؛ بلکه همان بتپرستی قدیمی است که در چهره جدیدی بروز کرده❗️
و در سوره حجرات دارد ظهور و نمادهای این بتپرستی را در درون جامعه دینی شرح میدهد.
بتپرستان هم این گونه نبود که منکر خدا باشند؛ بلکه وجود یک خالق برای جهان و برخی پدیدههای مادی و حتی خودشان را قبول داشتند (عنكبوت/61 و ۶۳ ؛ لقمان/25 ؛ زمر/38 ؛ زخرف/87 )، اما قبول نداشتند خداوند تدبیرگر عالم است و برای آنها توسط انسانی برنامه سعادت فرستاده است: «وَ ما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ إِذْ قالُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ عَلى بَشَرٍ مِنْ شَيْء» (انعام/۹۱).
در حالی که اگر خدا واقعا خدای مهربان است امکان ندارد نسبت به سرنوشت انسان بیاعتنا باشد؛ و البته طبیعی است که پیمودن راه کمال با پیروی محض از دلخواهها شدنی نیست؛ و کسی که میخواهد راه کمال را بپیماید باید قبول کند که در بسیاری از شرایط خلاف دلخواه خود اقدام کند؛
از این روست که قبول شریعت مبتنی بر یک نگاه عاقبتاندیشانه است؛ و رواج معنویتهای منهای دین، نهتنها به معنای بازگشت دوباره انسان غربزده به دین نیست، بلکه تداوم و تلاش برای تثبیت همان نگاه دینستیزانه و دینگریزانهای است که با رنسانس شروع شد.
@yekaye
#حجرات