🔹وَ اتَّبَعُوا رِضْوانَ اللَّهِ
جمله «اتبعوا ...» را عموما عطف به جمله «انقلبوا» گرفتهاند
ولی چنانکه برخی تذکر دادهاند آن را می توان حال نیز قلمداد کرد.
📚(التبیان فی اعراب القران، ص92)
@Yekaye
🔹رضْوانَ
▪️اگرچه افعال ماضی و مضارع این ماده به صورت «رضی یرضی» می باشد اما عموم اهل لغت ماده اصلی این کلمه را «رضو» - و نه «رضی» - دانستهاند به قرینه کلمه «رضوان»
📚(کتاب العین، ج7، ص57)
و در هر صورت، این ماده نقطه مقابل «سخط» (خشم گرفتن و ناراحت شدن) است.
📚(معجم المقاييس اللغة، ج2، ص402)
و از این جهت شاید بتوان آن را معادل خشنودی دانست
ب▪️رخی توضیح داده اند که «فرح» به معنای مطلق سرور و خشنودی است؛ اما «رضایت» به معنای موافقت میل است با آنچه جریان می یابد و شخص با آن مواجه می شود.
📚(التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج4، ص152)
که این هم در مورد خداوند نسبت به بنده مصداق دارد (که معنایش این است که بنده را در حالتی ببیند که همواره به اوامر الهی عمل می کند) و هم در مورد بنده نسبت به خداوند (که آنچه خداوند برایش مقدر کرده را ناخوش ندارد): «رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ» (مائده/119؛ توبه/100؛ مجادله/29)
▪️متعلقِ فعل «رضی»
▫️گاهی مستقیما به صورت مفعول میآید: «رَضُوا ما آتاهُمُ اللَّهُ» (توبه/59) «فَلَنُوَلِّيَنَّكَ قِبْلَةً تَرْضاها» (بقره/144) «وَ مَساكِنُ تَرْضَوْنَها» (توبه/24) «وَ أَنْ أَعْمَلَ صالِحاً تَرْضاهُ» (نمل/19؛ حقاف/15) که در این گونه موارد مطلق تحقق رضایت مورد نظر است
▫️گاهی با حرف «ب» میآید: «أَ رَضِيتُمْ بِالْحَياةِ الدُّنْيا» (توبه/38) «إِنَّكُمْ رَضِيتُمْ بِالْقُعُودِ أَوَّلَ مَرَّةٍ» (توبه/83) «رَضُوا بِأَنْ يَكُونُوا مَعَ الْخَوالِفِ» (توبه/87 و 93) که دلالت بر تاکید و شدت تمایل و تعلق دارد؛
▫️گاهی با حرف «عن» میآید: «رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ» (مائده/119؛ توبه/100؛ مجادله/29) «لَقَدْ رَضِيَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ» (فتح/18) «وَ لَنْ تَرْضى عَنْكَ الْيَهُودُ وَ لاَ النَّصارى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ» (بقره/120)، که دلالت بر رضایت از همه کارها و آثار شخص دارد و نه فقط در کار خاصی؛
▫️و گاهی متعلَقِ آن اصلا بیان نمیشود: «وَ لَسَوْفَ يُعْطيكَ رَبُّكَ فَتَرْضى» (ضحی/5) «فَإِنْ أُعْطُوا مِنْها رَضُوا» (توبه/58) «إِلَّا ابْتِغاءَ وَجْهِ رَبِّهِ الْأَعْلى وَ لَسَوْفَ يَرْضى» (لیل/20-21) که دلالت بر مطلق تحقق رضایت دارد بدون اینکه خصوصیت خاصی در متعلق آن مورد لحاظ باشد.
📚(التحقيق، ج4، ص153)
▪️«رضوان» مصدر در صیغه فعلان است که دلالت بر رضایت کثیر دارد و از آنجا که برترین رضایت، رضایت خداوند متعال است، در قرآن کریم، این کلمه همواره [در 13 موردی که به کار رفته] فقط در مورد رضایت الهی است: «أَ فَمَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَ اللَّهِ كَمَنْ باءَ بِسَخَطٍ مِنَ اللَّه» (آل عمران/162) « وَ اتَّبَعُوا رِضْوانَ اللَّه» (آل عمران/174) «ما كَتَبْناها عَلَيْهِمْ إِلاَّ ابْتِغاءَ رِضْوانِ اللَّه» (حدید/27) «يُبَشِّرُهُمْ رَبُّهُمْ بِرَحْمَةٍ مِنْهُ وَ رِضْوانٍ» (توبه/21) «أَسَّسَ بُنْيانَهُ عَلى تَقْوى مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوانٍ» (توبه/109) «رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ» (آل عمران/15 و «توبه/72) « وَ مَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوان» (حدید/20) «يَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنْ رَبِّهِمْ وَ رِضْواناً» (مائده/2) «يَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنَ اللَّهِ وَ رِضْواناً» (فتح/29 و حشر/8) «يَهْدي بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَهُ سُبُلَ السَّلامِ» (مائده/16) «ذلِكَ بِأَنَّهُمُ اتَّبَعُوا ما أَسْخَطَ اللَّهَ وَ كَرِهُوا رِضْوانَهُ» (محمد/28)
📚(مفردات ألفاظ القرآن، ص356؛ التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج4، ص153)
«
▪️مرضاة» هم مصدر میمی است که حرف «ة» به آن اضافه شده و دلالت بر رضایت دائمی دارد: «ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ» (بقره/247 و 265؛ نساء/114) «تَبْتَغي مَرْضاتَ أَزْواجِكَ» (تحریم/1)
📚 (التحقيق، ج4، ص153)
▪️اسم فاعل این کلمه «راضی» است: «لِسَعْيِها راضِيَةٌ» (غاشیه/9)
▫️و اسم مفعول آن «مَرضیّ»: «وَ كانَ عِنْدَ رَبِّهِ مَرْضِيًّا» (مریم/55)؛
که این دو کلمه در آیه «ارْجِعي إِلى رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً» (فجر/28) جمع شده است؛
و در آیه «فَهُوَ فِي عِيشَةٍ راضِيَةٍ» (حاقه/21؛ قارعه/7) نیز قلب زیبایی رخ داده است؛ این تعبیر یعنی زندگیای رضایتبخش، یعنی معیشتی که کاملا موافق و منطبق بر حال و دلخواه شخص است؛ و اینکه به جای اینکه بگوید «فهو راضی عن العیش» فرموده «فهو فی عیشة راضیة» که این دلالت بر نهایت توافق این زندگی با دلخواه شخص دارد.
📚(التحقيق، ج4، ص153)
▪️تعبیر «رَضیّ» (بر وزن فعیل) هم در معنای فاعلی به کار رفته و البته صفت مشبهه است؛ یعنی رضایتی که کاملا ثابت و راسخ در قلب باشد: « وَ اجْعَلْهُ رَبِّ رَضِيًّا» (مریم/6)
📚(التحقيق، ج4، ص153)
@Yekaye
👇ادامه👇
👇ادامه توضیحات درباره ماده «رضی»👇
▪️وقتی این ماده به باب افعال می رود (ارضاء) متعدی می شود و به معنای راضی کردن دیگری است: «يُرْضُونَكُمْ بِأَفْواهِهِمْ» (توبه/8) «يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ لَكُمْ لِيُرْضُوكُمْ وَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَحَقُّ أَنْ يُرْضُوهُ» (توبه/62)
▫️و وقتی به باب افتعال می رود (ارتضاء) به معنای اختیار کردن از روی رضایت است: «إِلَّا مَنِ ارْتَضى مِنْ رَسُولٍ» (جن/27) «وَ لا يَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضى» (انبیاء/28) «لَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دينَهُمُ الَّذِي ارْتَضى لَهُم» (نور/55)
📚(التحقيق، ج4، ص153)
▫️ و وقتی هم به باب تفاعل می رود (تراضی) به معنای رضایت طرفینی است، چنانکه در آیه «إِذا تَراضَوْا بَيْنَهُمْ بِالْمَعْرُوفِ» (بقرة/232) یعنی هریک از طرف مقابل خود راضی باشد و نسبت به طرف مقابل خویش ابراز رضایت کند.
📚(مفردات ألفاظ القرآن، ص356) [همچنین: «فَإِنْ أَرادا فِصالاً عَنْ تَراضٍ مِنْهُما» (بقره/233) یا «تَكُونَ تِجارَةً عَنْ تَراضٍ مِنْكُم» (نساء/29) ً وَ لا جُناحَ عَلَيْكُمْ فيما تَراضَيْتُمْ بِهِ مِنْ بَعْدِ الْفَريضَة]» (نساء/24)]
▪️ضمنا کلمه «رِضا» وقتی با الف مقصوره خوانده و نوشته شود (رِضی) مصدر ثلاثی مجرد است؛ اما وقتی با الف ممدوده نوشته و خوانده شود (رضاء) مصدر باب مفاعله است
📚(التهذیب، ج14، ص64)
📿ماده «رضو» و مشتقات آن جمعا 73 بار در قرآن کریم به کار رفته است.
📖اختلاف قرائت
▪️در عموم قرائات به صورت «رِضوان» قرائت شده است؛
▪️ولی در قرائت شعبه از عاصم به صورت «رُضوان» قرائت شده است:
▫️«رضوان» مصدر است؛ و قرائت «رِضوان» آن را در ردیف مصدرهایی مانند «حرمان» می گذارد، و قرائت «رُضوان» شبیه مصدرهایی مانند «رجحان» و «کفران».
📚مجمع البيان، ج2، ص712 ؛ البحر المحيط، ج3، ص56
@Yekaye
☀️6) از امام صادق ع روایت شده است:
صفت رضایت آن است که از آنچه خوشایند و ناخوشایند است راضی باشد؛ و رضایت پرتوی نور معرفت است؛ و راضی از همه آنچه دلخواه خویش است فانی گردیده؛ و راضی حقیقی کسی است که مورد رضایت واقع شده باشد؛ و «رضا» اسمی است که همه معانی عبودیت را در خود جمع کرده و تفسیر رضایت، شادیِ دل است؛
و از پدرم امام محمد باقر ع شنیدم که میفرمود: تعلق خاطرِ دل به آنچه موجود است، شرک است؛ و تعلقش بدانچه مفقود است و موجود نیست، کفر است؛ و ایندو، دو بال از سنت رضایتمندی است [یعنی انسان برای اینکه به رضا برسد نه باید دل به آنچه موجود است ببندد، و نه دل در گروی چیزی بگذارد که نیست]
و در عجبم از کسی که مدعی عبودیت در پیشگاه خداوند است چگونه با او در آنچه مقدر فرموده نزاع میکند [= اینکه شخص چیزی بخواهد که خدا مقدر نفرموده و بدانچه خدا مقدر کرده راضی نباشد، گویی با خداوند در مقدراتش نزاع کرده] حاشا که عارفان صاحب مقام رضا چنین کنند.
📚مصباح الشريعة، ص182
قَالَ الصَّادِقُ ع:
صِفَةُ الرِّضَا أَنْ يَرْضَى الْمَحْبُوبَ وَ الْمَكْرُوهَ وَ الرِّضَا شُعَاعُ نُورِ الْمَعْرِفَةِ وَ الرَّاضِي فَانٍ عَنْ جَمِيعِ اخْتِيَارِهِ وَ الرَّاضِي حَقِيقَةً هُوَ الْمَرْضِيُّ عَنْهُ وَ الرِّضَا اسْمٌ يَجْتَمِعُ فِيهِ مَعَانِي الْعُبُودِيَّةِ وَ تَفْسِيرُ الرِّضَا سُرُورُ الْقَلْبِ سَمِعْتُ أَبِي مُحَمَّداً الْبَاقِرَ ع يَقُولُ تَعَلُّقُ الْقَلْبِ بِالْمَوْجُودِ شِرْكٌ وَ بِالْمَفْقُودِ كُفْرٌ وَ هُمَا جَنَاحَانِ مِنْ سُنَّةِ الرِّضَا وَ أَعْجَبُ مِمَّنْ يَدَّعِي الْعُبُودِيَّةَ لِلَّهِ كَيْفَ يُنَازِعُهُ فِي مَقْدُورَاتِهِ حَاشَا الرَّاضِينَ الْعَارِفِينَ عَنْ ذَلِك.
@Yekaye
◾️سالروز شهادت حضرت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و شهادت امام حسن مجتبی علیهالسلام تسلیت باد
@Yekaye
یک آیه در روز
845) 📖 فانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ وَ اتَّبَعُوا رِضْوانَ
.
1⃣ «فَزادَهُمْ إيماناً وَ قالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكيلُ؛ فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ ...»
در آیه قبل معلوم شد که مومنان واقعی کسانیاند که وقتی آنان را از جمع شدن دشمنان علیه آنها میترسانند، نهتنها نمیترسند، بلکه ایمانشان زیادتر میشود! چرا که خدا را کافی میدانند و تنها بر او توکل میکنند.
در این آیه توضیح میدهد که این کافی دانستن و توکل آنها، صرفا یک دلخوشی ذهنی و تلقینی نبوده است؛ بلکه چنین مومنانی نهتنها مغلوب نمیشوند بلکه با دستانی پر، سرشار از نعمت و فضل خداوند و بدون اینکه اندک گزندی از دشمن بدانان رسیده باشد برمیگردند.
در واقع، مضمون این دو آیه همان مضمون آیاتی است که نشان میدهد که اگر کسی بر خدا توکل کند خداوند کارش را به نحو احسن به ثمر میرساند: «وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِه» (طلاق/۳)
📚(الميزان، ج4، ص64)
@Yekaye
یک آیه در روز
845) 📖 فانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ وَ اتَّبَعُوا رِضْوانَ
.
2⃣ «فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ ....»
حركت در مسير انجام وظيفه، همراه با توكّل به خدا، سبب تبديل مشكلات به آسانى مى شود.
📚 (تفسير نور، ج1، ص654)
@Yekaye
یک آیه در روز
845) 📖 فانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ وَ اتَّبَعُوا رِضْوانَ
.
3⃣ «فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ»
آنکه از دشمن نترسید و بر خدا توکل کرد هم به «نعمتی» از خدا رسید و هم به «فضلی».
فرق این دو چیست؟ و چرا نفرمود «نعمة و فضل من الله»؟
🔖 (نکاتی در بحث از آیه 171، جلسه842، تدبر4 مطرح شد http://yekaye.ir/ale-imran-3-171/)
علاوه بر آنها این موارد هم قابل ذکر است:
🍃الف. نعمت به ازای عملشان است؛ و فضل، اضافهای است که خداوند از رحمت خود بدانها میدهد: یعنی چهبسا میخواهد بیان کند که ایستادگی، از هرکسی که سر بزند، مومن باشد یا غیرمومن، یک ثمرهای حتما برایش دارد (نعمت)؛ اما اگر کسی که ایستادگی میکند مومن باشد، علاوه بر ثمره طبیعیِ ایستادگی، به رحمت اضافهای هم از جانب خداوند دسترسی پیدا میکند. (فضل)
🍃ب. مقصود از نعمت ثابتقدم ماندن آنان در ایمان و اطاعت از خداست؛ و مقصود از فضل، آن سود و غنایمی که به دست آوردند.
📚(زجاج، به نقل از مجمع البیان، ج2، ص889)
🍃ج. ...
@Yekaye
یک آیه در روز
845) 📖 فانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ وَ اتَّبَعُوا رِضْوانَ
.
4⃣ «فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ»
درباره چرایی نکره آوردن دو کلمه نعمت و فضل در بحث از آیه 171، جلسه842، تدبر3 نکاتی مطرح شد که مجددا تکرار نمیکنیم:
http://yekaye.ir/ale-imran-3-171/.
@Yekaye
یک آیه در روز
845) 📖 فانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ وَ اتَّبَعُوا رِضْوانَ
.
5⃣ «فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ»
ثمره توکل مومنان و نترسیدنشان از دشمن سه چیز شد:
🔹مواجه شدن با نعمتی از جانب خدا؛ و
🔹 چیزی اضافه بر آن نعمت؛ و
🔹 نرسیدن گزندی.
یعنی هم خوبیها به تمامه به آنها رسید و هم بدیای به آنان نرسید. یعنی همه چیز کاملا بر وفق مراد تمام شد.
@Yekaye
یک آیه در روز
845) 📖 فانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ وَ اتَّبَعُوا رِضْوانَ
.
6⃣ «الَّذينَ قالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزادَهُمْ إيماناً وَ قالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكيلُ؛ فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ»
چه بسيار كسانى كه در راه خدا، به استقبال خطر رفته و سالم برگشتهاند.
📚 (تفسير نور، ج1، ص654)
در واقع،
اگر مومنان در راه خداوند در برابر دشمنان دین ایستادگی کنند و از کثرت دشمن نترسند، دشمن هیچ آسیبی بدانها نمیتواند وارد کند.
🌐تطبیق بر روز🌐
امروزه در شرایط سخت تحریم اقتصادی بسر میبریم.
با این حال، برخی افراد، همانند رهبر عزیز انقلاب، که قرآن را باور دارند، دائما نغمه امید سر میدهند❗️
بسیاری از افراد، از این اطمینان خاطر ایشان در تعجبند و برخی هم اینها را ظاهرسازی قلمداد میکنند و خود با دیدن اجتماع دشمنان علیه ما، ساز ناامیدی کوک میکنند و از ضرورت تسلیم سخن میگویند‼️
🤔مساله شاید فقط در یک نکته است:
کسی که قرآن را باور داشته باشد و از آنچه در تاریخ اسلام گذشته مطلع باشد میداند که استقامت در برابر سختیها حتما به پیروزی و غلبه بر دشمن خواهد انجامید.
اینان که خداوند در این آیه از آنان یاد کرده، واقعا بر خدا توکل نموده و در برابر دشمن ایستادگی کردند و واقعا گزندی بدانان نرسید؛
💢آیا اگر ما چنین باشیم، جای تردید است که گزندی به ما نخواهد رسید؟
@Yekaye
یک آیه در روز
845) 📖 فانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ وَ اتَّبَعُوا رِضْوانَ
.
7⃣ «قالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكيلُ؛ فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ وَ اتَّبَعُوا رِضْوانَ اللَّهِ»
غالبا این عبارت «و خشنودی خداوند را پیروی کردند» را اشاره به آن دانستهاند که آنان به دستور پیامبر ص عمل کردند و علیرغم اینکه عدهای آنان را میترساندند و میخواستند منصرفشان کننند، به دنبال دشمن رهسپار شدند.
📚(مجمع البیان، ج2، ص889)
با این توضیح،
علی القاعده باید این عبارت بعد از جمله «نعم الوکیل» و قبل از «فانقلبوا» میآمد
(یعنی آنان گفتند خدا برای ما کافی است و از رضایت خدا پیروی کردند، پس به نعمت و فضل خدا دست یافتند).
چرا آن را بعد آورده است؟
🍃الف. این جمله در مقام ستایش و سپاس از کار آنهاست
📚(المیزان، ج4، ص65)؛
یعنی پس از اینکه میگوید خداوند به وعدهاش در مورد آنان وفا کرد و به آنان گزندی نرسید، ادامه میدهد: و آفرین بر آنان که از خشنودی خدا پیروی کردند و به فضل عظیم رسیدند.
🍃ب. این جمله چهبسا در مقام تعلیل جملات قبل است؛یعنی علت اینکه آنان به نعمت و فضل خدا رسیدند و گزندی به آنان نرسید این بود که از خشنودی و رضایت خداوند پیروی کردند.
🍃ج. شاید اشاره است به «مقام رضوان» که از همه نعمتهای بهشتی برتر است
(وَعَدَ اللَّهُ الْمُؤْمِنينَ وَ الْمُؤْمِناتِ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدينَ فيها وَ مَساكِنَ طَيِّبَةً في جَنَّاتِ عَدْنٍ وَ رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ أَكْبَر؛ توبه/72)
یعنی دارد تفضل اضافهای را برمیشمرد و میفرماید آنان هم به نعمت و فضل خدا رسیدند، هم گزندی به آنان نرسید؛ و هم اینکه دنبال مقام رضوان خدا بودند و با عبارت بعدی (که خداوند صاحب فضلی عظیم است) میخواهد بفهماند که علاوه بر آن نعمت و فضل اولیه، به این فضل عظیم هم رسیدند.
🍃د. ...
@Yekaye
یک آیه در روز
845) 📖 فانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ وَ اتَّبَعُوا رِضْوانَ
.
8⃣ «فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ وَ اتَّبَعُوا رِضْوانَ اللَّهِ»
کسی که دنبال رضایت خداوند باشد، هرچقدر هم مسیرش با سختیهای ظاهری توام باشد و همگان او را از عاقبت کارش بترسانند، حتما به فضل و نعمت خدا میرسد و هیچ گزندی به او نخواهد رسید.
🔖 حدیث6 https://eitaa.com/yekaye/3378
@Yekaye
یک آیه در روز
845) 📖 فانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ وَ اتَّبَعُوا رِضْوانَ
.
9⃣ « الَّذينَ قالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزادَهُمْ إيماناً وَ قالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكيلُ؛ فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ وَ اتَّبَعُوا رِضْوانَ اللَّهِ وَ اللَّهُ ذُو فَضْلٍ عَظيمٍ»
به نظر میرسد عبارت «وَ اللَّهُ ذُو فَضْلٍ عَظيمٍ: خداوند دارای تفضلی عظیم است» دلیلی باشد برای تک تک اقداماتی و حالاتی که در این دو آیه درباره این مومنان گذشت:
🔹چرا وقتی مردم به آنها گفتند: همانا مردم علیه شما گرد آمدهاند؛ پس، از آنان بترسید؛ آنان نترسیدند؟
🔸چون میدانستند که خداوند دارای تفضلی عظیم است و هرقدر هم دشمن بزرگ باشد در مقابل فضل خدا کاری از پیش نمیبرد.
🔹چرا به لحاظ ایمان فزونی یافتند؟
🔸چون میدانستند که خداوند دارای تفضلی عظیم است و اگر آنان در سختی بیافتند خداوند نه معادل آن، بلکه چند برابر آن آنان را یاری میرساند و به آنان پاداش میدهد.
🔹چرا گفتند: خدا ما را بس است و چه نیکو کارگزاری است؟
🔸چون میدانستند که خداوند دارای تفضلی عظیم است و برای انجام هر کاری بتنهایی کافی است.
🔹چرا به نعمتی از خداوند و فضلی [ از جانب او] بازگشتند؟
🔸چون خداوند دارای تفضلی عظیم است و وقتی کسی بر او تکیه کند بیش از آنچه او انجام داده به او برمیگرداند.
🔹چرا هیچ گزندی بدیشان نرسید؟
🔸چون خداوند دارای تفضلی عظیم است و هرکه را بخواهد حفظ کند بتمامه میتواند حفظ کند.
🔹چرا آنان خشنودی خداوند را پیروی کردند؟
🔸چون میدانستند که خداوند دارای تفضلی عظیم است و اگر کسی رضایت خدا را به دست آورد، خداوند با تفضلی عظیم برایش جبران میکند.
@Yekaye
یک آیه در روز
845) 📖 فانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ وَ اتَّبَعُوا رِضْوانَ
.
🔟 «الَّذِينَ قالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزادَهُمْ إِيماناً وَ قالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ؛ فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ وَ اتَّبَعُوا رِضْوانَ اللَّهِ وَ اللَّهُ ذُو فَضْلٍ عَظيمٍ»
📜حکایت📜
سید بن طاووس میگوید حکایتی را ابن باقلانی (عالِم علم نحو) از سید موید الدین عبدالملک نقل کرده است که وی گفته است:
من مریض بودم و بناگاه دیدم امیرالمومنین در کنارم حاضر شد و گویی از هوا فرود آمد.
خواستم از او تقاضا کنم دعایی برای مریضیام بکند؛ اما به جای آن تقاضای شفا کردم.
حضرت دستی بر بازوی راستم کشید و فرمود:
سه بار این [آیات] را تکرار کن تا خداوند به واسطه آنها تو را حفظ کند. بگو:
أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ الَّذِينَ قالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزادَهُمْ إِيماناً وَ قالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ: به خداوند پناه میبرم از شیطان رانده شده؛ «کسانی که مردم به آنها گفتند: همانا مردم علیه شما گرد آمدهاند؛ پس، از آنان بترسید! پس، به لحاظ ایمان فزونی یافتند و گفتند: خدا ما را بس است و چه نیکو کارگزاری است.» (آل عمران/173)
أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ: به خداوند پناه میبرم از شیطان رانده شده؛ و كار خود را به خدا مىسپارم، که همانا خداوند به [حال] بندگان بيناست.» (غافر/44)
أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ ما يَفْتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ مِنْ رَحْمَةٍ فَلا مُمْسِكَ لَها وَ ما يُمْسِكْ فَلا مُرْسِلَ لَهُ مِنْ بَعْدِهِ وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ: به خداوند پناه میبرم از شیطان رانده شده؛ هر رحمتى را كه خداوند براى مردم بگشايد هرگز آن را بازدارندهاى نيست، و هر چه را بازدارد هرگز آن را پس از او گشايندهاى نباشد، و اوست شکستناپذیر حكيم. (فاطر/2)
هنگامی که آیه اول را گفتی، خداوند متعال فرمود « فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ: پس به نعمتی از خداوند و فضلی [ از جانب او] بازگشتند، در حالی که هیچ گزندی بدیشان نرسیده بود» (آل عمران/174)
و هنگامی که گفتی «كار خود را به خدا مىسپارم ...» خداوند متعال فرمود: « فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا وَ حاقَ بِآلِ فِرْعَوْنَ سُوءُ الْعَذابِ: پس خداوند او را از آسيب مکرهاى آنها نگه داشت و عذابى سخت فرعونيان را فرا گرفت.» (غافر/45)
و هنگامی که گفتی «هر رحمتى را كه خداوند بگشايد ...» این ایمان تام و تمام است.
و امیرالمومنین این گونه تفسیر کرد.
📚مهج الدعوات، (سید بن طاوس) ص97
@Yekaye
846) 📖 إِنَّما ذلِكُمُ الشَّيْطانُ يُخَوِّفُ أَوْلِياءَهُ فَلا تَخافُوهُمْ وَ خافُونِ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنينَ 📖
💢ترجمه
جز این نیست که آن شیطان است که پیروانش را میترساند؛ پس، از آنان نترسید و از من بترسید اگر که مومن بودهاید.
سوره آلعمران (3) آیه 175
1397/8/18
جمعه 1 ربیع الاول 1440
@Yekaye
🔹يخَوِّفُ تَخافُوهُمْ خافُونِ
▪️ماده «خوف» در اصل دلالت بر ترس و بیم (فزع) دارد.
📚(معجم المقاييس اللغة، ج2، ص230)
به تعبیر دیگر،
▫️«خوف» عبارت است از اینکه شخص به خاطر یک نشانه محتمل ویا قطعی ، انتظار مواجهه با یک امر ناخوشایند را داشته باشد؛ همان گونه که امید و طمع، عبارت است از اینکه به خاطر یک نشانه محتمل ویا قطعی، شخص انتظار رسیدن به یک امر خوشایند را داشته باشد؛ و نقطه مقابل خوف، «امن» است
📚(مفردات ألفاظ القرآن، ص303)
و آیاتی نظیر «وَ إِذا جاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْف» (نساء/83) ، «لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً» (نور/55) ، «لا تَخَفْ إِنَّكَ مِنَ الْآمِنينَ» (قصص/31) ، «آمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ» (قریش/4) ، شاهدی است بر اینکه «خوف» در مقابل «امن» است
📚(التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج3، ص145)
▪️از شواهدی که نشان میدهد که کلمه ترس همواره با یک نوع شناخت همراه است [ولو ممکن است شناخت ناصواب باشد] عبارت «وَ إِنْ خِفْتُمْ شِقاقَ بَيْنِهِما ...» (اگر از جدایی و اختلاف زن و شوهر میترسید، ...؛ نساء/35) است که حتی گفته شده که «خفتم» در اینجا به معنای «عرفتم: دانستید» می باشد؛ یعنی اگر به خاطر اطلاع از حال و روز آنها می ترسید که چنین شود ...»
📚 (مفردات ألفاظ القرآن، ص303)
▪️ماده «خوف» در حالت عادی متعدی است (ترسیدن همواره، ترس از چیزی است)
▫️خواه این مفعول ذکر شود (وَ إِنْ خِفْتُمْ شِقاقَ بَيْنِهِما، نساء/35؛ إِنِّي أَخافُ اللَّهَ، مائده/28؛ وَ اللَّاتِي تَخافُونَ نُشُوزَهُنَ، نساء/34)
▫️یا در تقدیر باشد (فَإِنْ خِفْتُمْ فَرِجالًا أَوْ رُكْباناً، بقره/239؛ لا تَخَفْ إِنَّكَ أَنْتَ الْأَعْلى، طه/68؛ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ، بقره/38)
که این حذف مفعول، یا برای دلالت بر اطلاق است [یعنی میخواهد هر امر ترسآوری را شامل شود] و یا اگر امر خاصی مورد نظر بوده، واضح است و اقتضای کلام حذف آن بوده است.
📚(التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج3، ص146)
▪️این ماده وقتی به باب تفعیل میرود، به دو مفعول متعدی میشود («تخویف» یعنی ترساندن کسی از کسی [یا از چیزی]) «ذلِكَ يُخَوِّفُ اللَّهُ بِهِ عِبادَهُ» (زمر/16)
که مقصود از ترساندن از خدا، تاکید بر خویشتنداری و حفظ خود از عذاب خداوند
📚(مفردات ألفاظ القرآن، ص303)
ویا به تعبیر دیگر، ترساندن از این است که خداوند بخواهد به اقتضای عدالتش با ما رفتار کند و ما را به خاطر گناهانمان مواخذه نماید.
📚(مطهری، ده گفتار، گفتار «تقوی»)
و در اینجا نیز ممکن است دو مفعول در کلام ذکر شود و ممکن است یکی (إِنَّما ذلِكُمُ الشَّيْطانُ يُخَوِّفُ أَوْلِياءَهُ؛ آل عمران/175) یا هر دو (وَ ما نُرْسِلُ بِالْآياتِ إِلاَّ تَخْويفاً؛ اسراء/59) در تقدیر باشد.
📚(التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج3، ص146)
▪️و وقتی به باب «تفعّل» می رود (أَوْ يَأْخُذَهُمْ عَلى تَخَوُّفٍ؛ نمل/47)
▫️برخی گفتهاند به اقتضای این باب، دلالت بر مطاوعه و پذیرش خوف (استقرار حالت ترس در درون شخص) میکند
📚(التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج3، ص146)
▫️ولی بسیاری از اهل لغت تاکید کردهاند که «تخوّف» در زبان عربی به صورت متعدی و به معنای «کاستن و نقص وارد کردن بر کسی که مایه ترس او شود» به کار میرود
📚(معجم المقاييس اللغة، ج2، ص230)
▫️و برخی هم آن را به معنای «ظهور خوف در شخص» دانستهاند
📚(مفردات ألفاظ القرآن، ص303).
▪️«خیفة» بر وزن «فعلة» دلالت بر «حالت» میکند؛
و مقصود از آن، حالت و وضعیتی است که ترس بر شخص مستولی شده است: «فَأَوْجَسَ فِي نَفْسِهِ خِيفَةً مُوسى؛ قُلْنا لا تَخَفْ»([طه/67)
و گاه این کلمه در همان معنای مصدری (به معنای «خوف: ترس) به کار میرود «وَ الْمَلائِكَةُ مِنْ خِيفَتِهِ» (رعد/13) «تَخافُونَهُمْ كَخِيفَتِكُمْ أَنْفُسَكُمْ» (روم/28)
و در این گونه موارد هم
برخی تذکر دادهاند که وجه استعمال «خیفة» به جای «خوف» این است که خداوند میخواهد اشاره کند که این ترس، به صورت یک حالتی درآمده که از آنان جدا نمیشود.
📚(مفردات ألفاظ القرآن، ص303)
ویا اینکه به نوع حاصی از ترس اشاره میکند (چرا که وزن فعله، دلالت بر نوع خاص بودن دارد)
📚(التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج3، ص146)
📿ماده «خوف» و مشتقات آن جمعا 124 بار در قرآن کریم به کار رفته است.
@Yekaye
👇ادامه مطلب👇
🔶تفاوت ماده «خوف» و مواد مشابه در زبان عربی
▪️ماده «خوف» در زبان عربی با موادی مانند «خشی» (خشیت) ، «حذر» ، «رهب» (رهبت) ، «فزع» ، «هلع» (هلوع)، «وحش» (وحشت) ، «هول» ، و «نذر» (انذار) نزدیک است
اما تفاوت ظریفی بین اینها هست:
🔸در مورد تفاوتش با «خشیت» در بحث از آیه قبل نیز اشاره شد که برخی «خشیت» را خوفی دانستهاند که همراه با نوعی تعظیم نسبت به امر مورد نظر باشد،
📚(مفردات ألفاظ القرآن، ص۲۸۳)
▫️اما دیگران با توجه به برخی از کاربردهای قرآنی این واژه مانند «فَخَشِينا أَنْ يُرْهِقَهُما طُغْياناً وَ كُفْراً» (کهف/۸۰) «تَخْشَوْنَ كَسادَها» (توبه/۲۴) «ذلِكَ لِمَنْ خَشِيَ الْعَنَتَ منکم» (نساء/۲۵) «خَشْيَةَ إِمْلاقٍ» (اسراء/۳۱) و «خَشْيَةَ الْإِنْفاق» (اسراء/۱۰۰) با این تحلیل مخالفت کرده، و گفتهاند که معنای این ماده «مراقبت و محافظت کردنی است که همراه با خوف باشد» و به لحاظ معنایی به ماده «خشع» نزدیک است (خاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِنْ خَشْيَةِ اللَّه؛ حشر/۲۱)
📚 (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج۳، ص۶۴-۶۵)
🔖جلسه 728 http://yekaye.ir/al-fater-35-28/
🔸در تفاوتش با «حذر» گفتهاند که اگرچه در هر دو انتظار رسیدن امر ناخوشایند در کار است، اما در «حذر» اینکه شخص برای در امان ماندن از امر ناخوشایند تدبیری بیندیشد و خود را حفظ و دفع خطر کند لحاظ شده، اما خوف لزوما چنین نیست.
📚(الفروق في اللغة، ص235-236؛ التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج3، ص145)
🔸در تفاوتش با «رهبت» گفتهاند «رهبت« خوفی است که ادامهدار و مستمر باشد؛ و از این روست که به «راهب» راهب گویند.
📚 (الفروق في اللغة، ص236؛ التحقيق، ج3، ص145)
و از علی بن عیسی نقل شده که وی بر این باور است که «خوف» در جایی است که نسبت به ضرر یا خطر محتمل علم قطعی در کار نباشد، ولی «رهبت» در ▫️جایی است که علم قطعی به خطر و ضرر پیش رو در کار باشد.
📚(الفروق في اللغة، ص236)
🔸در تفاوتش با «فزع» گفتهاند که «فزع» امر ترسناکی است که ناگهانی سر برسد و انسان یکدفعه با آن مواجه شود
📚(الفروق في اللغة، ص236؛ التحقيق، ج3، ص145)
🔸در تفاوتش با «هلع» (إِنَّ الْإِنْسانَ خُلِقَ هَلُوعاً؛ معارج/19)
▫️برخی گفتهاند که «هلع» از مراتب «جزع» (إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً؛ معارج/20) و «فزع» است
📚(التحقيق، ج3، ص145)
▫️اما برخی آن را وضعیتی بدتر از «جزع» دانستهاند؛ یعنی آن کمطاقتیای که موجب میشود انسان در شرایط سختی جزع و فزع کند و در شرایط راحتی، دچار غرور و تکبر گردد، چنانکه قرآن کریم میفرماید «إِنَّ الْإِنْسانَ خُلِقَ هَلُوعاً؛ إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً؛ وَ إِذا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعاً» (معارج/19-21)
📚(الفروق في اللغة، ص237)
🔸در تفاوتش با «هول» (= هراس) گفتهاند که «هول» ترسیدن از چیزی است که شخص نداند که آن امر ترسناکی چگونه ممکن است بلایی بر سر وی بیاورد، چنانکه میگویند «هول و هراس شب» یا «هول و هراس دریا».
📚(الفروق في اللغة، ص238)
🔸در تفاوتش با «وجل» گفتهاند که در کلمه «وجل» یک اضطراب و تشویش و عدم اطمینان مورد تاکید است؛ و فعل «وجل» لازم است در حالی که فعل مربوط به ماده «خوف» متعدی است.
📚(الفروق في اللغة، ص238)
🔸در تفاوتش با «وحش» (وحشت) گفتهاند که «وحشت» در مقابل «انس» است در حالی که «خوف» در مقابل «امن» است
📚(التحقيق، ج3، ص145)
در واقع، «وحشت» نه هر گونه ترسی، بلکه ترسی است که ناشی از نامانوس بودن و احساس غریبی و تنهایی کردن است.
🔸در تفاوتش با «نذر» (انذار) هم قبلا بیان شد که عموما «انذار» را اخص از «ترساندن» (تخویف) دانستهاند؛
▫️ برخی گفتهاند ترساندنی است از طریق سخن انجام میشود
📚(التحقيق، ج۱۲، ص۷۵)؛
▫️وبرخی توضیح دادهاند که ترساندنی است که موضع ترس، و چرایی ترسناک بودن را برای مخاطب آشکار میکند و ناشی از نوعی احسان و خیرخواهی از جانب انذاردهنده است و هرچه آن امری که سزاوار ترسیدن است عظیمتر باشد، این احسان بیشتر است.
📚(الفروق في اللغة، ص۲۳۷)
🔖جلسه 723 http://yekaye.ir/al-fater-35-23/
@Yekaye
📖اختلاف قرائت
🔹يخَوِّفُ أَوْلِياءَهُ
▪️این عبارت در قرائات مشهور به همین صورت «يُخَوِّفُ أَوْلِياءَهُ» قرائت شده است؛ اما:
▪️در قرائت ابن مسعود، ابن عباس، عکرمه و عطاء به صورت «يُخَوِّفُکُم أَوْلِياءَهُ: شما را از اولیای خود میترساند» است؛
▪️در روایت ابیّ بن کعب و نخعی، به صورت «يُخَوِّفُکُم بِأَوْلِياءِهِ» قرائت شده که به لجاظ معنایی شبیه حالت فوق است
و این «ب» را میتوان باء زائده دانست که «اولیاء» در همان نقش معنایی مفعول دوم باشد؛ و میتوان باءسببیت دانست که معنایش چیزی بوده شبیه اینکه «یخوفکم الشر باولیائه: شما را به وسیله اولیای خود از گزندهایی که قرار است به شما برسد میترساند»
▪️و در روایت سمین از همین دو نفر، به صورت «يُخَوِّفُ بِأَوْلِياءِهِ» (شبیه روایت مشهور، که فقط حرف «ب» اضافه دارد) روایت شده است.
▪️و در روایت ابوعمرو دانی و نخعی از ابنعباس به صورت «يُخَوِّفُکُم أَوْلِياءُهُ: اولیای شیطان هستند که شما را میترسانند» نیز روایت شده است.
📚(البحر المحيط، ج3، ص440 ؛ معجم القرائات، ج1، ص625)
@Yekaye