eitaa logo
یک آیه در روز
1.9هزار دنبال‌کننده
113 عکس
8 ویدیو
24 فایل
به عنوان یک مسلمان، لازم نیست که روزی حداقل در یک آیه قرآن تدبر کنیم؟! http://eitaa.com/joinchat/603193344C313f67a507 سایت www.yekaye.ir نویسنده (حسین سوزنچی) @souzanchi @HSouzanchi گزیده مطالب: @yekAaye توضیح درباره کانال https://eitaa.com/yekaye/917
مشاهده در ایتا
دانلود
867) 📖 قالَ لَوْ أَنَّ لي بِكُمْ قُوَّةً أَوْ آوي إِلى رُكْنٍ شَديدٍ 📖 💢ترجمه گفت: کاشکی مرا به شما نیرویی بود یا اینکه به پایگاهی استوار پناه ببرم! سوره هود (11) آیه 80 1397/10/16 29 ربیع‌الثانی 1440 @Yekaye
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
@Yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹آوي قبلا بیان شد که: ▪️ماده «أوی» را در جایی جمع شدن یا به چیزی منضم شدن دانسته‌اند و «مأوی» به مکانی گفته می‌شود که در آن گرد می‌آید و مستقر می‌شوند و در فارسی معادل کلمات قرارگاه و پناهگاه می‌باشد. (فَإِنَّ الْجَحيمَ هِيَ الْمَأْوى … فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِيَ الْمَأْوى؛ نازعات/۳۹و۴۱) البته ابن‌فارس بر این باور است که این ماده در معنای دومی هم به کار رفته و دلالت بر «شفقت و مهربانی ورزیدن» هم دارد؛ اما مرحوم مصطفوی، که اصل معنای این ماده را «قصد کردن جایی به نیت استقرار و سکونت و استراحت در آن» معرفی کرده، معانی‌ای مانند جمع شدن، منضم شدن و شفقت ورزیدن را از لازمه‌های این معنا می‌داند. 🔖جلسه 540 http://yekaye.ir/al-ahzab-33-51/ @Yekaye
🔹لَوْ أَنَّ لي بِكُمْ قُوَّةً أَوْ آوي إِلى ... با توجه به معنای حرف «أو» سه گونه ارتباط بین جمله «أَنَّ لي بِكُمْ قُوَّةً» و جمله «أوی ...» مطرح شده است: 🔸معروفترین تحلیل این است که «أو» به معنای «یا» و برای عطف باشد؛ در این صورت، ▫️می تواند عطف جمله فعلیه به فعلیه باشد؛ یعنی در جمله اول، فعلی در تقدیر باشد؛ مثلا: : لو ثبت أن لي بكم قوة، أو آوى ... ▫️ویا بر مبنای سیبویه می‌تواند عطف جمله فعلیه باشد به کل شرط و جزای شرط؛ یعنی لَوْ أَنَّ لي بِكُمْ قُوَّةً فافعل کذا، أَوْ آوي إِلى ... 🔸اما ابوالبقاء این احتمال را هم داده که «أو» به معنای «یا» ولی جمله دوم جمله مستأنفه (کاملا مستقل و بدون ارتباط معنایی با جمله اول) باشد 🔸و بر مبنای علمای نحو کوفی، «أو» می تواند به معنای «بل» باشد؛ یعنی اولش آرزویی می‌کند که ای کاش به شما قوتی داشتم؛ بعد از آن آرزو منصرف می‌شود و می‌گوید بلکه به تکیه‌گاهی محکمتر، یعنی خداوند متعال تکیه می‌کنم. 📚(البحر المحيط، ج6، ص188) @Yekaye
🔹رُكْنٍ درباره اینکه اصل ماده «رکن» بر چه چیزی دلالت می‌کند بین اهل لغت اختلاف است. 🔸در واقع، کلمه «رُکن» در دو معنا بسیار شیوع دارد: یکی رُکنِ ساختمان، به معنای اساس و پایه‌ای که ساختمان به آن استوار است؛ و دیگری «رکنا الجبل: دو رکن کوه» که به دو طرف کوه گفته می‌شود. 📚(مجمع البيان، ج5، ص278) ▪️بدین ترتیب، برخی اصل معنای آن را «قوت» می‌دانند و رکن چیزی را به معنای آن سمتِ قویِ شیء می‌دانند؛ و فلانی به «رُکن شدید»ی پناه می‌برد [آوي إِلى رُكْنٍ شَديدٍ؛ هود/80]، یعنی به چیزی که به او عزت می‌دهد و او را از گزند دیگران حفظ می‌کند؛ و «رَکَنَ الی» به معنای تکیه کردن و اعتماد کردن بر چیزی می‌باشد 📚(معجم المقاييس اللغة، ج2، ص430) ▪️اما برخی اصل معنای آن را «متمایل شدن به چیزی همراه با آرام گرفتن نزد آن چیز» می‌دانند و بر این باورند که «رُکنِ» هر چیزی، آن قسمت از آن چیز است که شیء به آن سکون می‌یابد [فَتَوَلَّى بِرُكْنِهِ وَ قالَ ساحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ؛ ذاریات/39] و کاربرد آن برای «قدرت» و «قوت» از باب لازمه شیء و کاربردی استعاری است. 📚(مفردات ألفاظ القرآن، ص۳۶۵؛ التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج4، ص223) ▪️برخی بین این دو سخن چنین جمع کرده‌اند که «رکون» یعنی اعتماد و تکیه کردن به چیزی که ناشی از نوعی محبت و تمایل بدان چیز باشد 📚(مجمع البيان، ج،5، ص۳۰۵؛ المیزان، ج۱۱، ص۵۰) چنانکه در موارد کاربرد این ماده به صورت فعل در قرآن، این نکته کاملا درست است: «وَ لا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذينَ ظَلَمُوا» (هود/113) «وَ لَوْ لا أَنْ ثَبَّتْناكَ لَقَدْ كِدْتَ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئاً قَليلاً» (اسراء/74) ▫️و شاهد بر این مدعا هم آن است که در تفاوت رکون و سکون گفته‌اند که رکون به چیزی، سکون و آرام گرفتنی بدان چیز است که با محبت بدان و ساکت شدن در پیشگاه آن همراه باشد و نقطه مقابل آن «نفور» (نفرت) از آن چیز است؛ اما سکون در مقابل حرکت است و در غیر این معنا به صورت مجازی به کار می‌رود. 📚(الفروق في اللغة، ص306) 📿ماده «رکن» همین 4 مورد در قرآن کریم به کار رفته است. @Yekaye
🔹شَديدٍ ▪️درباره ماده «شدد» ▫️برخی گفته‌اند که این ماده در اصل بر «قوتی در چیزی» دلالت دارد. 📚(معجم المقاييس اللغة، ج3، ص179). ▫️اما دیگران بر تفاوت معنای «قوت» و «شدت» تاکید کرده و گفته‌اند که «شدت» در اصل دلالت بر مبالغه در وصف چیزی دارد و لذا از قبیل قدرت نیست؛ 📚 (الفروق في اللغة، ص100) ▫️ و برخی این را که «شدت»، وصفِ «قدرت» قرار می‌گیرد (عَلَّمَهُ شَدِيدُ الْقُوى، نجم/5؛ وَ كانُوا أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً، روم/9) شاهدی آورده‌اند بر تفاوت معنایی این دو؛ و موید دیگرش هم این است که شدت در مقابل «رخوت» (سستی) است؛ در حالی که «قوت» در مقابل «ضعف» است؛ از این رو، گفته‌اند که اساساً «شدت» یک مفهوم مستقل نیست؛ بلکه بر درجه قوی عالی از هر مرتبه‌ای دلالت دارد و در هر موضوعی به حَسَبِ خودش است 📚(التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج6، ص27) ▫️اما دیگران برای این کلمه معنای مستقل قبول دارند؛ و گفته‌اند «شدة» جمع شدن و گردهم‌آمدنی است که تفکیک و جدایی آن دشوار باشد؛ یا منقبض و بسته شدنی است که باز کردنش دشوار باشد 📚(مجمع البيان، ج5، ص278). در واقع، ▫️به نظر می‌رسد اصل این ماده از کلمه «شَدّ» به معنای «محکم گره زدن و بستن» (العقد القويّ) شروع شده باشد؛ و فعل «شَدَّ» به معنای محکم بستن می‌باشد: «وَ شَدَدْنا أَسْرَهُمْ» (إنسان/28) «حَتَّى إِذا أَثْخَنْتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثاقَ»(محمد/4) و بتدریج شدت علاوه بر گره زدن، در مورد بدن (كانُوا أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً؛ فاطر/44)، قدرت نفسانی (عَلَّمَهُ شَدِيدُ الْقُوى؛ نجم/5)، و عذاب (فَأَلْقِياهُ فِي الْعَذابِ الشَّدِيدِ؛ ق/26) هم به کار رفته است. 📚 (مفردات ألفاظ القرآن، ص447) ▪️«شَدِيد» و «مُتَشَدِّد» به معنای بخيل به کار رفته است «وَ إِنَّهُ لِحُبِّ الْخَيْرِ لَشَدِيدٌ» 📚(معجم المقاييس اللغة، ج3، ص179). درباره چرایی این وجه تسمیه، برخی توضیح داده‌اند که وزن «فعیل» می تواند هم به معنای مفعول باشد و هم به معنای فاعل. شدید به معنای «مفعول« یعنی گویی او را بسته و در زنجیر کرده‌اند که نمی‌تواند پول خرج کند؛ و «شدید» به معنای فاعل گویی سر کیسه‌اش را محکم بسته است و کیسه پولش را هیچگاه باز نمی‌کند. 📚(مفردات ألفاظ القرآن، ص447) ▪️«شَدَّ» و «اشْتَدَّ» به معنای سرعت گرفتن هم به کار می‌رود؛ که ممکن است برگرفته از تعبیر «شدّ حزامه للعدو: کمربندش را برای رفتن به سراغ دشمن محکم بست» باشد ویا از تعبیر «باد شدت گرفت»: «اشْتَدَّتْ بِهِ الرِّيحُ» (إبراهيم/18). 📚(مفردات ألفاظ القرآن، ص447) ▪️جمع «شدید»، «أشدّاء» [وَ الَّذينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ؛ فتح/29] و «شِداد» است 📚(لسان العرب، ج3، ص233)؛ و تعبیر «شداد» در مورد چیزهایی به کار رفته که چنان محکم و قوی است که چیزی در او اثر نمی‌گذارد، خواه به این معنا که کارش را بی‌ملاحظه انجام می‌دهد و تحت تاثیر عواطف قرار نمی‌گیرد: «عَلَيْها مَلائِكَةٌ غِلاظٌ شِدادٌ لا يَعْصُونَ اللَّهَ ما أَمَرَهُم» (تحریم/6) ویا از این باب که نفوذناپذیر است و گذر زمان اثری در او ندارد: «وَ بَنَيْنا فَوْقَكُمْ سَبْعاً شِداداً» (نبأ12) «ثُمَّ يَأْتي مِنْ بَعْدِ ذلِكَ سَبْعٌ شِدادٌ يَأْكُلْنَ ما قَدَّمْتُمْ لَهُنَّ» (یوسف/48) 📚 (الطراز الأول، ج6، ص8) 📿ماده «شدد» و مشتقات آن 102 بار در قرآن کریم به کار رفته است. @Yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☀️1) در بحث از آیه قبل روایتی از امام صادق ع گذشت 🔖حدیث2 https://eitaa.com/yekaye/4029 در ادامه‌اش فرمودند: سپس [آن مردمی که درب خانه لوط جمع شده بودند] درب را شکستند و وارد شدند و گفتند: «لوط! آیا ما تو را از [پناه دادن به] جهانیان منع نکرده بودیم؟» (حجر/70) یعنی از همگی مردمان؛ اما لوط که در مقابل در، و جلوی میهمانانش ایستاده بود، گفت: به خدا سوگند که مادامی که توانی برای مبارزه داشته باشم میهمانانم را تسلیم شما نخواهم کرد، مگر اینکه جانم از دست برود یا اینکه توانی نداشته باشم؛ و این مقصود از آن چیزی است که خداوند نقل کرد: «کاشکی مرا به شما نیرویی بود یا اینکه به پایگاهی استوار پناه ببرم!» پس برخی از آنان پیش آمدند و سیلی بر صورتش زدند و محاسنش را گرفتند و او را از جلوی در کنا زدند؛ اینجا بود که لوط فرمود: «کاشکی مرا به شما نیرویی بود یا اینکه به پایگاهی استوار پناه ببرم!» پس لوط سرش را به سوی آسمان بلند کرد و گفت: خدایا! حق مرا از این قومم بگیر و آنان را فراوان لعنت کن. جبرئیل به اسرافیل گفت: این هم چهارمین شهادت وی. 📚تحفة الإخوان، ص48 (نسخه خطی، به نقل از البرهان في تفسير القرآن، ج4، ص319) ثم كسروا الباب و دخلوا، فقالوا: يا لوط أَ وَ لَمْ نَنْهَكَ عَنِ الْعالَمِينَ ؟، يعني عن الناس أجمعين- قال- فوقف لوط على الباب دون أضيافه، و قال: و الله لا اسلم أضيافي إليكم و في عرق يضرب دون أن تذهب نفسي، أو لا أقدر على شيء، و ذلك معنى قوله تعالى: لَوْ أَنَّ لِي بِكُمْ قُوَّةً أَوْ آوِي إِلى رُكْنٍ شَدِيدٍ ، فتقدم بعضهم إليه، فلطم وجهه، و أخذ بلحيته، و دفعه عن الباب، فعند ذلك قال لوط: لَوْ أَنَّ لِي بِكُمْ قُوَّةً أَوْ آوِي إِلى رُكْنٍ شَدِيدٍ- قال- فرفع لوط (عليه السلام) رأسه إلى السماء، و قال: إلهي خذ لي من قومي حقي، و العنهم لعنا كثيرا، فقال جبرئيل لإسرافيل: هذه الرابعة. ✅بقیه روایت ان شاء الله در بحث از آیات بعد خواهد آمد. @Yekaye
☀️ 2) در بحث از آیه 80 سوره اعراف 🔖جلسه 851، حدیث1 http://yekaye.ir/al-aaraf-7-080/ روایتی طولانی گذشت که پایانش چنین بود: امام باقر ع فرمود: خداوند لوط را رحمت کند! نمی دانست چه کسانی با او در خانه‌اش هستند و نمی‌دانست که او یاری شده است، آن زمانی که می‌فرمود «کاشکی مرا به شما نیرویی بود یا اینکه به پایگاهی استوار پناه ببرم!» (هود/80)؛ چه پایگاهی استوارتر از جبرئیل، که با او در خانه‌اش بود؟! 📚المحاسن، ج1، ص111؛ الكافي، ج5، ص546؛ ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص266 عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ قَالَ أَخْبَرَنِي زَكَرِيَّا بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَمْرٍو عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: كَانَ قَوْمُ لُوطٍ مِنْ أَفْضَلِ قَوْمٍ خَلَقَهُمُ اللَّهُ ... قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع: رَحِمَ اللَّهُ لُوطاً لَمْ يَدْرِ مَنْ مَعَهُ فِي الْحُجْرَةِ وَ لَمْ يَعْلَمْ أَنَّهُ مَنْصُورٌ حِينَ يَقُولُ «لَوْ أَنَّ لِي بِكُمْ قُوَّةً أَوْ آوِي إِلى رُكْنٍ شَدِيدٍ» أَيُّ رُكْنٍ أَشَدُّ مِنْ جَبْرَئِيلَ مَعَهُ فِي الْحُجْرَة ... @Yekaye
☀️3) از پیامبر اکرم ص روایت شده است که می‌فرمود: خداوند برادرم لوط را رحمت کند؛ او بود که به پایگاهی استوار پناه می‌برد و آن همان یاری جستن از خداوند متعال است. 📚مجمع البيان، ج5، ص280 روي عن النبي ص أنه قال: رحم الله أخي لوطا كان يأوي إلى ركن شديد و هو معونة الله تعالی. @Yekaye
☀️4) الف. از امام صادق ع روایت شده است: خداوند بعد از لوط هیچ پیامبری را مبعوث نکرد مگر در عزتی نسبت به قوم خود. 📚تفسير القمي، ج1، ص335 أَخْبَرَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَا بَعَثَ اللَّهُ نَبِيّاً بَعْدَ لُوطٍ إِلَّا فِي عِزٍّ مِنْ قَوْمِهِ. ☀️ب. این مضمون عیناً از پیامبر اکرم ص روایت شده است، با این تفاوت که به جای «عزّة» تعبیر «ذِروة» را آورده، که به معنای «قله» و اوج هر چیزی می‌باشد: 📚المجازات النبوية (سید رضی)، ص370 قَوْلُهُ عَلَيْهِ الصَّلَاةُ وَ السَّلَامُ وَ قَدْ ذَكَرَ لُوطاً عَلَيْهِ السَّلَامُ وَ قَوْلَهُ لِقَوْمِهِ: لَوْ أَنَّ لِي بِكُمْ قُوَّةً أَوْ آوِي إِلى رُكْنٍ شَدِيدٍ»، قَالَ عَلَيْهِ الصَّلَاةُ وَ السَّلَامُ: «فَمَا بَعَثَ اللَّهُ بَعْدَهُ نَبِيّاً إِلَّا فِي ذِرْوَةِ قَوْمِهِ» ☀️ج. در منابع اهل سنت، شبیه این مضمون، از امیرالمومنین ع آمده که در آنجا به جای «عزت»، تعبیر «ثروت» آمده است؛ البته با توضیحی اضافه. روایت این است که: امیرالمومنین ع خطبه‌ای خواندند و در آن فرمودند: [ثمره‌رسانیِ] عشیره (قوم و خویشِ) انسان برای انسان، بهتر است از خود انسان برای عشیره‌اش؛ چرا که اگر او دست از یاری و همراهی با آنان بردارد، فقط یک دست کنار رفته؛ اما اگر آنان دست بردارند، دستهای فراوانی کنار رفته، به علاوه دوستی‌ی آنان و محافظت و نصرتی که برای وی دارد؛ تا جایی که گاه شخصی به خاطر شخص دیگر خشمگین می‌شود در حالی که جزپیوند خویشاوندی، چیزی از اقدام او نمی‌داند [ظاهرا مقصود این است که نمی‌داند چه کاری انجام داده که الان وی در مقام وفاع از او وارد شده؛ فقط می‌داند که با او قوم و خویش است، و فقط به این جهت برای او دلسوزی می‌کند] ؛ سپس این آیه را تلاوت فرمود: «کاشکی مرا به شما نیرویی بود یا اینکه به پایگاهی استوار پناه ببرم!» (هود/80) و حضرت علی ع افزودند: «پایگاه استوار» همان عشیره است؛ و حضرت لوط ع عشیره‌ای [در میان آن قوم] نداشت؛ و به کسی که جز او خدایی نیست سوگند که خداوند بعد از لوط پیامبری را نفرستاد مگر در ثروتی از قوم خود. 📚الدر المنثور، ج3، ص343 و أخرج أبو الشيخ عن على رضى الله عنه انه خطب فقال: عشيرة الرجل للرجل خير من الرجل لعشيرته انه ان كف يده عنهم كف يدا واحدة و كفوا عنه أيديا كثيرة مع مودتهم و حفاظتهم و نصرتهم حتى لربما غضب الرجل للرجل و ما يعرفه الا بحسبه و ساتلو عليكم بذلك آيات من كتاب الله تعالى فتلا هذه الآية «لَوْ أَنَّ لِي بِكُمْ قُوَّةً أَوْ آوِي إِلى رُكْنٍ شَدِيد»ٍ قال على رضى الله عنه و الركن الشديد العشير فلم يكن للوط عليه السلام عشيرة فو الذي لا اله غيره ما بعث الله نبيا بعد لوط الا في ثروة من قومه. @Yekaye
☀️5) دعایی از امام زمان ع روایت شده که به دعای «عبرات» معروف است. در فرازی از این دعا، بعد از سوگند دادن خداوند به حق چهارده معصوم علیهم‌السلام آمده است: خدایا، مرا پایگاهی نیست استوارتر از تو، تا «به پایگاهی استوار پناه ببرم!» (هود/80)؛ و سخنی نیست محکمتر از دعای به درگاه تو، تا با آن سخن محکم بر تو چیره شوم؛ و شفاعتگری نیست آبرومندتر از اینان، تا شفاعتگری صمیمی را نزد تو آورم؛ و من به تو پناه می‌آورم و برآورده شدن حاجتم را به تو واگذار و از تو درخواست می‌کنم همان گونه که امر کردی، پس دعایم را مستجاب فرما همان گونه که وعده دادی؛ پس پروردگارا! آیا چاره‌ای ماند جز اینکه جوابم دهی و بر گریه و زاری‌ام رحم آوری؛ ای خدایی که خدایی جز او نیست؛ ای کسی که مضطر را هنگامی که دعایت کند جواب می‌دهی» (نمل/62) ... 📚البلد الأمين، ص336 عَظِيمٌ مَرْوِيٌّ عَنِ الْقَائِمِ ع يُدْعَى بِهِ فِي الْمُهِمَّاتِ الْعِظَامِ وَ يُسَمَّى دُعَاءَ الْعَبَرَاتِ وَ هُوَ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ يَا رَاحِمَ الْعَبَرَاتِ ... إِلَهِي لَا رُكْنَ لِي أَشَدَّ مِنْكَ فَـ«آوِي إِلى رُكْنٍ شَدِيدٍ» وَ لَا قَوْلَ لِي أَسَدَّ مِنْ دُعَائِكَ فَأَسْتَظْهِرُكَ بِقَوْلٍ سَدِيدٍ وَ لَا شَفِيعَ لِي إِلَيْكَ أَوْجَهَ مِنْ هَؤُلَاءِ فَآتِيكَ بِشَفِيعٍ وَدِيدٍ وَ قَدْ أَوَيْتُ إِلَيْكَ وَ عَوَّلْتُ فِي قَضَاءِ حَوَائِجِي عَلَيْكَ وَ دَعَوْتُكَ كَمَا أَمَرْتَ فَاسْتَجِبْ لِي كَمَا وَعَدْتَ فَهَلْ بَقِيَ يَا رَبِّ غَيْرُ أَنْ تُجِيبَ وَ تَرْحَمَ مِنِّي الْبُكَاءَ وَ النَّحِيبَ يَا مَنْ لَا إِلَهَ سِوَاهُ يَا «مَنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاه» ... @Yekaye
☀️6) الف. از امام صادق ع درباره آیه «کاشکی مرا به شما نیرویی بود یا اینکه به پایگاهی استوار پناه ببرم!» (هود/80) روایت شده است که فرمودند: آن نیرو، امام قائم ع است؛ و آن پایگاه استوار همان سیصد و سیزده نفر هستند. 📚تفسير القمي، ج1، ص336؛ تفسير العياشي، ج2، ص157 حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ [مُسْلِمٍ] عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ مُوسَى بْنِ سَعْدَانَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ صَالِحٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ فِي قَوْلِهِ «قُوَّةً» [«لَوْ أَنَّ لِي بِكُمْ قُوَّةً أَوْ آوِي إِلى رُكْنٍ شَدِيدٍ»] قَالَ: الْقُوَّةُ الْقَائِمُ ع وَ الرُّكْنُ الشَّدِيدُ ثَلَاثُمِائَةٍ وَ ثَلَاثَةَ عَشَر. ☀️ب. همچنین در نقلی دیگر از ایشان روایت شده است: حضرت لوط وقتی که می‌گفت «کاشکی مرا به شما نیرویی بود یا اینکه به پایگاهی استوار پناه ببرم!» (هود/80) جز نیروی قائم ع را آرزو نداشت و جز به یاد استواری اصحاب وی نبود؛ و همانا هر یک از آنان را قوت چهل مرد داده می‌شود؛ و همانا دل او استوارتر است از قطعه‌های آهن؛ به طوری که اگر بر کوه‌ آهن بگذرند آن را خواهد شکافت و مادامی که خداوند عز و جل رضایت ندهد، دست از شمشیرهایشان برنمی‌دارند. 📚كمال الدين و تمام النعمة، ج2، ص: 673 حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَسْرُورٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَامِرٍ عَنْ عَمِّهِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَامِرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنِ ابْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع: مَا كَانَ قَوْلُ لُوطٍ ع لِقَوْلِهِ لَوْ أَنَّ لِي بِكُمْ قُوَّةً أَوْ آوِي إِلى رُكْنٍ شَدِيدٍ إِلَّا تَمَنِّياً لِقُوَّةِ الْقَائِمِ ع وَ لَا ذَكَرَ إِلَّا شِدَّةَ أَصْحَابِهِ وَ إِنَّ الرَّجُلَ مِنْهُمْ لَيُعْطَى قُوَّةَ أَرْبَعِينَ رَجُلًا وَ إِنَّ قَلْبَهُ لَأَشَدُّ مِنْ زُبَرِ الْحَدِيدِ وَ لَوْ مَرُّوا بِجِبَالِ الْحَدِيدِ لَقَلَعُوهَا وَ لَا يَكُفُّونَ سُيُوفَهُمْ حَتَّى يَرْضَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ. @Yekaye
☀️7) روایت شده است که به امیرالمومنین ع خبر رسید که مردم پشت سر او سخن حرف می‌زنند و می‌گویند چه شد که علی ع با ابوبکر و عکر و عثمان جنگ نکرد آن گونه که به جنگ با طلحه و زبیر و عایشه اقدام نمود؟ و مردم جمع شده‌اند. پس حضرت در حالی که عبایی بر دوش انداخته بود بیرون آمد و بر منبر بالا رفت و حمد و ثتای خدا گفت و یادی از پیامبر ص کرد و صلواتی فرستاد و فرمود: ای جماعت مسلمین! به من خبر رسیده که عده‌ای گفته‌اند چه شد که علی ع با ابوبکر و عکر و عثمان جنگ نکرد آن گونه که به جنگ با طلحه و زبیر و عایشه اقدام نمود؟ من فردی ناتوان نبوده‌ام؛ ولیکن هفت تن از پیامبران را اسوه خود قرار دادم: 🔺اولین آنان حضرت نوح بود آنجا که خداوند متعال از او خبر داد که «همانا من مغلوب واقع شدم، پس مرا یاری فرما» (قمر/10) اگر گفتید مغلوب واقع نشد، با تکذیب قرآن، کافر گردیده‌اید؛ و اگر گفتید او هم مغلوب واقع شد، عذر علی ع پذیرفتنی‌تر است؛ 🔺دوم حضرت ابراهیم ع است که خداوند از او این سخنش به قومش را خبر داد که «و از شما و آنچه از غیر خدا می‌پرستید دوری می‌جویم» (مریم/48)؛ اگر گفتید بی‌هیچ ناراحتی از قومش عزلت پیشه کرد، قرآن را تکذیب کرده‌اید؛ و اگر گفتید او ناراحتی‌ای از آنان دید که از آنان دوری گزید، عذر علی ع پذیرفتنی‌تر است؛ 🔺سومین آنان حضرت لوط بود آنجا که خداوند متعال از او خبر داد که «کاشکی مرا به شما نیرویی بود یا اینکه به پایگاهی استوار پناه ببرم!» (هود/80) اگر گفتید او نیرو و قوتی داشت، قرآن را تکذیب کرده‌اید؛ و اگر گفتید بدانان قوتی نداشت، عذر علی ع پذیرفتنی‌تر است؛ 🔺چهارم حضرت یوسف ع است هنگامی که گفت: «پروردگارا ! زندان برایم دوست‌داشتنی‌تر است از آنچه مرا بدان می‌خوانند» (یوسف/33) و اگر گفتید او را به چیزی نخواندند که خدا را به خشم می‌آوَرَد، کافر شده‌اید؛ و اگر گفتید او را به چیزی خواندند که خدا را به خشم می‌آورد، عذر علی ع پذیرفتنی‌تر است؛ 🔺پنجم حضرت موسی بن عمران ع، هنگامی که خداوند از او خبر داد «پس، از دست شما فرار کردم هنگامی که از شما ترسیدم؛ و سپس خداوند حُکمی به من عطا نمود و مرا از فرستاده‌شدگان گرداند» (شعراء/21) اگر گفتید او بدون اینکه ترسی از آنان داشته باشد فرار کرد قرآن را تکذیب کرده‌اید و اگر گفتید که او به خاطر ترس بر جان خویش فرار کرد، عذر علی ع پذیرفتنی‌تر است؛ 🔺ششم برادرش هارون بود چنانکه خداوند متعال از او خبر داد که «ای پسر مادرم! همانا این قوم مرا ضعیف داشتند و می‌خواستند مرا به قتل برسانند؛ پس با من دشمنان را سرزنش مکن» (اعراف/150) پس اگر گفتید که نزدیک نبود که او را به قتل برسانند قرآن را تکذیب کرده‌اید و اگر گفتید که نزدیک بود به قتل برسانندش، پس عذر علی ع پذیرفتنی‌تر است. 🔺هفتم پسرعمویم حضرت محمد ص آنگاه که از کافران به غار گریخت؛ پس اگر گفتید که از ترس جان خویش نبود که به غار گریخت دروغ گفته‌اید؛ و اگر گفتید که از ترس بر خویش بود که گریخت، پس عذر وصیّ او پذیرفتنی‌تر است. مردم! من از زمانی که مادرم مرا به دنیا آورد همواره مظلوم بودم؛ حتی برادرم عقیل چنین بود که وقتی دچار چشم درد می‌شد [و می خواستند دوا در چشم او بریزند] می‌گفت: نمی‌گذارم در چشمم دوا بریزید مگر اینکه ابتدا در چشم علی بریزید؛ و در چشم من دوا می‌ریختند بدون اینکه مشکلی داشته باشم! 📚الفضائل (لابن شاذان القمي)، ص129-130؛ 📚الطرائف (سید بن طاووس)، ج2، ص426؛ 📚الدر النظيم في مناقب الأئمة اللهاميم، (یوسف شامی) ،ص315 ؛ 📚نهج الحق (علامه حلی)، ص328 ✅توجه: 🔸الف. آن طور که در📚 الإحتجاج (للطبرسي)، ج1، ص190 آمده است، ظاهرا این واقعه بعد از جنگ نهروان بوده و بعد از اینکه خبر به امیرالمومنین ع می‌رسد ایشان ابتدا سربسته می‌گویند که من همواره مظلوم بودم و از حقم چشم‌پوشی کرده‌ام و اشعث بن قیس می‌گوید چرا دست به شمشیر نبردی که حقت را بگیری؛ و حضرت این مطالب را بیان می‌کنند. 🔸ب. این حدیث با سند متصل و با اندک تفاوتی در تعابیر در فضائل أمير المؤمنين ع (ابن عقده کوفی، م332) ، ص65-66؛ ترجمه إثبات الوصية (مسعودی، م346) ص260-261؛ و علل الشرائع (صدوق)، ج1، ص149 آمده است با این تفاوت که در آن نقل، فقط شش پیامبر ذکر شده و حضرت نوح ذکر نشده است. و همین نقل بدون سند در 📚مناقب آل أبي طالب ع (لابن شهرآشوب)، ج1، ص270-271 نیز آمده است. @Yekaye 👇متن حدیث👇
متن حدیث قَالَ أَبُو هَاشِمِ بْنُ أَبِي عَلِيٍّ إِنَّ الرِّوَايَاتِ صَحَّتْ أَنَّهُ لَمَّا بَلَغَ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ ع أَنَّ النَّاسَ تَحَدَّثُوا فِيهِ وَ قَالُوا مَا بَالُهُ لَمْ يُنَازِعْ أَبَا بَكْرٍ وَ عُمَرَ وَ عُثْمَانَ كَمَا نَازَعَ طَلْحَةَ وَ الزُّبَيْرَ وَ عَائِشَةَ وَ اجْتَمَعَ النَّاسُ قَالَ فَخَرَجَ ع مُرْتَدِياً بِرِدَاءٍ فَرَقِيَ الْمِنْبَرَ فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَيْهِ وَ ذَكَرَ النَّبِيَّ ص وَ صَلَّى عَلَيْهِ وَ قَالَ: يَا مَعَاشِرَ الْمُسْلِمِينَ قَدْ بَلَغَنِي أَنَّ قَوْماً قَالُوا مَا بَالُهُ لَمْ يُنَازِعْ أَبَا بَكْرٍ وَ عُمَرَ وَ عُثْمَانَ كَمَا نَازَعَ طَلْحَةَ وَ الزُّبَيْرَ وَ عَائِشَةَ فَمَا كُنْتُ بِعَاجِزٍ وَ لَكِنْ لِي فِي سَبْعَةٍ مِنَ الْأَنْبِيَاءِ أُسْوَةٌ: أَوَّلُهُمْ نُوحٌ ع حَيْثُ قَالَ تَعَالَى فِيَّ مُخْبِراً عَنْهُ «أَنِّي مَغْلُوبٌ فَانْتَصِرْ» فَإِنْ قُلْتُمْ إِنَّهُ مَا كَانَ مَغْلُوباً فَقَدْ كَفَرْتُمْ بِتَكْذِيبِ الْقُرْآنِ وَ إِنْ قُلْتُمْ إِنَّهُ كَانَ مَغْلُوباً فَعَلِيٌّ أَعْذَرُ. الثَّانِي إِبْرَاهِيمُ ع حَيْثُ أَخْبَرَ اللَّهُ تَعَالَى عَنْهُ فِي قَوْلِهِ لِقَوْمِهِ «وَ أَعْتَزِلُكُمْ وَ ما تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ» فَإِنْ قُلْتُمْ إِنَّهُ اعْتَزَلَهُ مِنْ غَيْرِ مَكْرُوهٍ فَقَدْ كَذَّبْتُمُ الْقُرْآنَ وَ إِنْ قُلْتُمْ رَأَى الْمَكْرُوهَ فَاعْتَزَلَهُمْ فَعَلِيٌّ أَعْذَرُ. وَ الثَّالِثُ لُوطٌ حَيْثُ أَخْبَرَ اللَّهُ تَعَالَى عَنْهُ فِي قَوْلِهِ لِقَوْمِهِ «لَوْ أَنَّ لِي بِكُمْ قُوَّةً أَوْ آوِي إِلى رُكْنٍ شَدِيدٍ» فَإِنْ قُلْتُمْ كَانَ لَهُ قُوَّةٌ فَقَدْ كَذَّبْتُمُ الْقُرْآنَ وَ إِنْ قُلْتُمْ إِنَّهُ لَمْ يَكُنْ لَهُ بِهِمْ قُوَّةٌ فَعَلِيٌّ أَعْذَرُ. وَ الرَّابِعُ يُوسُفُ ع حَيْثُ قَالَ «رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَيَّ مِمَّا يَدْعُونَنِي إِلَيْهِ» فَإِنْ قُلْتُمْ إِنَّهُ مَا دُعِيَ لِمَكْرُوهٍ يُسْخِطُ اللَّهَ فَقَدْ كَفَرْتُمْ وَ إِنْ قُلْتُمْ إِنَّهُ دُعِيَ إِلَى مَا يُسْخِطُ اللَّهَ تَعَالَى فَعَلِيٌّ أَعْذَرُ. وَ الْخَامِسُ مُوسَى بْنُ عِمْرَانَ ع حَيْثُ أَخْبَرَ اللَّهُ تَعَالَى عَنْهُ «فَفَرَرْتُ مِنْكُمْ لَمَّا خِفْتُكُمْ فَوَهَبَ لِي رَبِّي حُكْماً وَ جَعَلَنِي مِنَ الْمُرْسَلِينَ» فَإِنْ قُلْتُمْ إِنَّهُ فَرَّ مِنْهُمْ مِنْ غَيْرِ خَوْفٍ فَقَدْ كَذَّبْتُمُ الْقُرْآنَ وَ إِنْ قُلْتُمْ إِنَّهُ فَرَّ خَوْفاً عَلَى نَفْسِهِ فَعَلِيٌّ أَعْذَرُ. وَ السَّادِسُ أَخُوهُ هَارُونُ حَيْثُ أَخْبَرَ اللَّهُ تَعَالَى عَنْهُ «يَا ابْنَ أُمَّ إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِي وَ كادُوا يَقْتُلُونَنِي فَلا تُشْمِتْ بِيَ الْأَعْداءَ» فَإِنْ قُلْتُمْ مَا كَادُوا يَقْتُلُونَهُ فَقَدْ كَذَّبْتُمُ الْقُرْآنَ وَ إِنْ قُلْتُمْ كَادُوا يَقْتُلُونَهُ فَعَلِيٌّ أَعْذَرُ. السَّابِعُ ابْنُ عَمِّي مُحَمَّدٌ ص حَيْثُ هَرَبَ مِنَ الْكُفَّارِ إِلَى الْغَارِ فَإِنْ قُلْتُمْ إِنَّهُ مَا هَرَبَ مِنْ خَوْفٍ عَلَى نَفْسِهِ فَقَدْ كَذَبْتُمْ وَ إِنْ قُلْتُمْ هَرَبَ مِنْ خَوْفٍ عَلَى نَفْسِهِ فَالْوَصِيُّ أَعْذَرُ. [أَيُّهَا] النَّاس مَا زِلْتُ مَظْلُوماً مُذْ وَلَدَتْنِي أُمِّي حَتَّى إِنَّ أَخِي عَقِيلًا كَانَ إِذَا رَمِدَتْ عَيْنُهُ يَقُولُ لَا تَذُرُّوا عَيْنِي حَتَّى تَذُرُّوا عَيْنَ عَلِيٍّ فَيَذُرُّونِّي مَا بِي مِنْ رَمَدٍ. 📚الفضائل (لابن شاذان القمي)، ص129-130؛ 📚الطرائف (سید بن طاووس)، ج2، ص426؛ 📚الدر النظيم في مناقب الأئمة اللهاميم، (یوسف شامی) ،ص315 ؛ 📚نهج الحق (علامه حلی)، ص328 ✅توجه: 🔸الف. آن طور که در📚 الإحتجاج (للطبرسي)، ج1، ص190 آمده است، ظاهرا این واقعه بعد از جنگ نهروان بوده و بعد از اینکه خبر به امیرالمومنین ع می‌رسد ایشان ابتدا سربسته می‌گویند که من همواره مظلوم بودم و از حقم چشم‌پوشی کرده‌ام و اشعث بن قیس می‌گوید چرا دست به شمشیر نبردی که حقت را بگیری؛ و حضرت این مطالب را بیان می‌کنند. 🔸ب. این حدیث با سند متصل و با اندک تفاوتی در تعابیر در فضائل أمير المؤمنين ع (ابن عقده کوفی، م332) ، ص65-66؛ ترجمه إثبات الوصية (مسعودی، م346) ص260-261؛ و علل الشرائع (صدوق)، ج1، ص149 آمده است با این تفاوت که در آن نقل، فقط شش پیامبر ذکر شده و حضرت نوح ذکر نشده است. و همین نقل بدون سند در 📚مناقب آل أبي طالب ع (لابن شهرآشوب)، ج1، ص270-271 نیز آمده است. @Yekaye
☀️ 8) امیرالمومنین ع در فرازی از یکی از نامه‌هایی که در پاسخ به معاویه نوشت، فرموده است: ... اما اینکه پنداشته‌ای من نسبت به خلفا حسادت کرده، و بر آنها ستم کرده‌ام، و مرا برای بیعت با آنان می بردند آن گونه که شتر بینی ‌مهارکرده را حرکت می‌دهند؛ به خدا سوگند که می‌خواستی مذمت کنی اما مدح کردی؛ و بر مومن حرجی نیست که مظلوم باشد اگر که در دینش شک نکرده و در یقینش به تردید نیفتاده باشد؛ چنانکه حضرت نوح ع فرمود «پروردگارا ! من مغلوب واقع شدم، پس یاریم کن» (مریم/48) و حضرت لوط ع فرمود «کاشکی مرا به شما نیرویی بود یا اینکه به پایگاهی استوار پناه ببرم!» (هود/80) ... 📚تقريب المعارف (ابوالصلاح الحلبی، م447)، ص: 238 جَوَابُهُ عَلَيْهِ السَّلَامُ لِمُعَاوِيَةَ: زَعَمْتَ لِكُلِّ الْخُلَفَاءِ حَسَدْتَ وَ عَلَى كُلِّهِمْ بَغَيْتَ، وَ إِنِّي كُنْتُ أُقَادُ إِلَى بِيعَتِهُمْ كَمَا يُقَادُ الْجَمَلُ الْمَخْشُوشُ، أَمَا وَ اللَّهِ لَقَدْ أَرَدْتَ أَنْ تَذُمَّ فَمَدَحْتَ، وَ مَا عَلَى الْمُؤْمِنِ أَنْ يَكُونَ مَظْلُوماً إِذَا لَمْ يَكُنْ شَاكّاً فِي دِينِهِ وَ لَا مُرْتَاباً فِي يَقِينِهِ، وَ لَقَدْ قَالَ نُوحٌ: رَبِّ إِنِّي مَغْلُوبٌ فَانْتَصِرْ»، وَ قَالَ لُوطٌ: «لَوْ أَنَّ لِي بِكُمْ قُوَّةً أَوْ آوِي إِلى رُكْنٍ شَدِيد». ✅متن کاملتری از این نامه در 📚نهج البلاغة (نامه28؛ و نیز در 📚الإحتجاج (للطبرسي)، ج1، ص178 و ...) آمده است؛ البته استشهاد به این آیه در روایت نهج‌البلاغه نیست. @Yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 1⃣ «قالَ لَوْ أَنَّ لي بِكُمْ قُوَّةً أَوْ آوي إِلى رُكْنٍ شَديدٍ» گاه امتحانات خداوند و هجوم دشمنان و غلیه انسان‌های بی‌شرم بر مقدرات جامعه بقدری شدید دشوار است که پیامبر خدا آرزو می‌کند که ای کاش در برابر شما قوتی داشتم ویا دست کم تکیه‌گاهی داشتم که بدان تکیه می‌کردم. 💠نکته تخصصی در بحث از آیات قبل، 🔖بویژه در ضمن آیه 74، جلسه 861، تدبر1 http://yekaye.ir/hood-11-74/ اشاره شد که خداوند تحمل ناراحتی مومن را ندارد و گاه نظامات عالَم را به خاطر یک مومن تغییر می‌دهد. 🔸اکنون اضافه می‌کنیم که معنای این سخن اصلا آن نیست که بلافاصله چنین می‌کند. اتفاقا، مومن برای اینکه ایمانش ورزیده شود در معرض امتحانات عظیم قرار می‌گیرد؛ امتحاناتی که آه از نهاد یک پیامبر خدا هم بلند می‌کند. بله، خداوند قطعاً مومن را به حال خود رها نمی‌کند، اما برای رشد او، گاه او را در فشارهایی قرار می‌دهد که باورکردنی نیست. (کافی است توجه کنیم که عرصه بر حضرت لوط ع چه مقدار باید تنگ آمده باشد که حاضر شود خودش ازدواج دخترانش را به چنین انسانهای بی‌شرم و حیایی پیشنهاد دهد❗️) @Yekaye
. 2⃣ «قالَ لَوْ أَنَّ لي بِكُمْ قُوَّةً» داشتن قدرت و امكانات و افراد، خواسته ابتدايى هر پيامبر و مصلحى در اجراى فريضه امر به معروف و نهى از منكر است. و اگر قدرت، حكومت، تشكيلات و قواى مسلّحه نباشد، حتّى انبيا نيز در جلوگيرى بسيارى از منكرات فلج هستند. 📚(تفسير نور، ج5، ص363) به تعبیر دیگر، وقتی انسان در برابر افراد لاابالی و در موقعیت‌های عینی اصلاح جامعه قرار می‌گیرد و با مشکلات مواجه می‌شود می‌فهمد که صرفاً با نصیحت و راهنمایی کردن، وضع جامعه به صلاح نمی‌آید و باید درصدد کسب قدرت بود؛ چرا که همواره عده‌ای منفعت‌طلب در جامعه هستند که جز زبان زور نمی‌فهمند. 💠نکته تخصصی این گونه نیست که همواره باشد. قدرت، در انسان بی‌تقواست که فسادآور است. امیرالمومنین ع نمونه بارز ❗️ بود. مظلومیت او آن مقدار که در دوره حکومتش متجلی است شاید در دوره‌های دیگر این اندازه متجلی نباشد. البته تقوایی که بتواند قدرت را مهار کند، تقوای عظیمی است؛ سخن بر سر این بود که کسب قدرت و قدرتمند شدن، این گونه نیست که حتما و در همه شرایط فسادآور باشد. @Yekaye
. 3⃣ «قالَ لَوْ أَنَّ لي بِكُمْ قُوَّةً» چرا فرمود «بکم» (مرا به شما نیرویی بود) و نفرمود «علیکم» (مرا بر شما نیرویی بود)؟ 🍃الف. این اشاره است به تعبیر آیه 78 که فرمود «أَ لَيْسَ مِنْكُمْ رَجُلٌ رَشيدٌ». یعنی ای کاش به سبب خود شما و اینکه مرد رشیدی در میان شما می‌بود که مرا یاری می‌کرد، قوتی داشتم که شما را دفع کنم. 📚(المیزان، ج10، ص341) 🍃ب. حرف باء، بای سببیت نیست، بلکه ترکیب «بکم» متعلق به کلمه محذوفی است که آن محذوف حال (یا صفت مقدم بر موصوف) برای «قوة» است 📚(الجدول في إعراب القرآن، ج12، ص324) [مثلا «قوّةً تحیط بکم أو تتَفَرَّق بکم» که غالبا حرف باء به لحاظ معنایی باء‌زائده محسوب می‌شود که صرفاً نقش متعدی کننده فعل لازم را دارد] یعنی ای کاش قوتی که به شما احاطه کند یا شما را متفرق کند داشتم. 🍃ج. چه‌بسا همان «ب« سببیت باشد اما خطابش به میهمانانش باشد، نه به قوم لوط. یعنی ای کاش به واسطه و کمک شما میهمانان قدرتی برای ایستادن در مقابل قوم بیشرم خود داستم. [این قول را علامه نقل می‌کند اما آن را خیلی دور از سیاق آیه می‌داند، چرا که برگشت خطاب از قوم به دیگران هیچ شاهد لفظی ندارد] 📚(المیزان، ج10، ص341) 🍃د. ... @Yekaye
. 4⃣ «قالَ لَوْ أَنَّ لي بِكُمْ قُوَّةً أَوْ آوي ...» اگر مى توانيم، جلوى فساد را بگيريم، و گرنه خود را از محيط فاسد دور كنيم. 📚(تفسير نور، ج5، ص363) @Yekaye
. 5⃣ «قالَ لَوْ أَنَّ لي بِكُمْ قُوَّةً أَوْ آوي ...» گاهى انسان در ميان قوم خودش نيز غريب است. 📚(تفسير نور، ج5، ص363) @Yekaye
. 6⃣ «قالَ لَوْ أَنَّ لي بِكُمْ قُوَّةً أَوْ آوي إِلى رُكْنٍ شَديدٍ» کسی که قدرت بر انجام کاری ندارد و دیگران هم یاریش نمی‌کنند، حرجی بر او نیست. 📜حکایت جابر جعفی گفتگویی که بین خودش و امام باقر ع درباره امامت پس از پیامبر رخ داده ذکر می‌کند که امام اسامی تمامی امامان را می‌شمرد. در اواخر این گفتگو جابر می‌گوید: امام نفس عمیقی کشید و فرمود: این امت حرمت خدا را رعایت نکردند؛ چرا که حق پیامبرشان را رعایت نکردند. اما به خدا سوگند اگر حق را به اهلش وامی‌گذاشتند در مورد خداوند متعال دو نفر هم با هم اختلاف نمی کردند: سپس این شعر را خواندند: همانا یهویان به خاطر محبت پیامبرشان؛ از امور هلاک کننده‌ روزگار ایمن شدند؛ ولی مومنان به حب آل محمد ص، در سراسر گیتی به آتش کشیده می‌شوند! گفتم: سرورم! آیا این امر از آنِ شما نیست؟ فرمود:‌بله! گفتم: پس چرا از حقتان و دعوت به خویش فرونشسته‌اید در حالی که خداوند متعال می‌فرماید «در راه خداوند آن گونه که سزاوار است جهاد کنید که او شما را برگزید» ‌(حج/78) فرمود: چرا امیرالمومنین ع آنجایی که یاوری نیافت از گرفتن حقش بازایستاد؟ آیا نشنیده‌ای که خداوند در داستان حضرت لوط ع می‌فرماید « کاشکی مرا به شما نیرویی بود یا اینکه به پایگاهی استوار پناه ببرم!» (هود/80) و از حضرت نوح ع حکایت کرده که گفت: «همانا من مغلوب واقع شدم، پس مرا یاری فرما» (قمر/10) و در حکایت حضرت موسی ع سخن او را نقل کرد که «پروردگارا ! من جز اختیار خودم و برادرم را ندارم؛ پس بین من و این قوم فاسق جدایی بینداز!» (مائده/25). اگر پیامبر چنین باشد، عذر وصی که پذیرفتنی‌تر است. جابر! حکایت امام همانند کعبه است: کعبه سراغ کسی نمی‌رود بلکه دیگران‌اند که باید نزد کعبه بیایند. 📚كفاية الأثر في النص على الأئمة الإثني عشر، ص246-248 حَدَّثَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ جَعْفَرِ [بْنِ] الْحَسَنِ الْعَلَوِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو نَصْرٍ أَحْمَدُ بْنُ عَبْدِ الْمُنْعِمِ الصَّيْدَاوِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَمْرُو بْنُ شِمْرٍ الْجُعْفِيُّ عَنْ جَابِرِ بْنِ يَزِيدَ الْجُعْفِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الْبَاقِرِ ع قَالَ: ... ثُمَّ تَنَفَّسَ ع وَ قَالَ لَا دَعَا [رَعَى] اللَّهُ هَذِهِ الْأُمَّةَ فَإِنَّهَا لَمْ تَرْعَ حَقَّ نَبِيِّهَا أَمَا وَ اللَّهِ لَوْ تَرَكُوا الْحَقَّ عَلَى أَهْلِهِ لَمَا اخْتَلَفَ فِي اللَّهِ تَعَالَى اثْنَانِ ثُمَّ أَنْشَأَ ع يَقُولُ: إِنَّ الْيَهُودَ لِحُبِّهِمْ لِنَبِيِّهِمْ / أَمِنُوا بَوَائِقَ حَادِثَاتِ الْأَزْمَانِ وَ الْمُؤْمِنُونَ لِحُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ / يَرْمُونَ فِي الْآفَاقِ بِالنِّيرَانِ قُلْتُ يَا سَيِّدِي أَ لَيْسَ هَذَا الْأَمْرُ لَكُمْ؟ قَالَ نَعَمْ. قُلْتُ فَلِمَ قَعَدْتُمْ عَنْ حَقِّكُمْ وَ دَعْوَاكُمْ وَ قَدْ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى «وَ جاهِدُوا فِي اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ هُوَ اجْتَباكُمْ» قَالَ: فَمَا بَالُ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع قَعَدَ عَنْ حَقِّهِ حَيْثُ لَمْ يَجِدْ نَاصِراً؟ أَ وَ لَمْ تَسْمَعِ اللَّهَ تَعَالَى يَقُولُ فِي قِصَّةِ لُوطٍ قالَ «لَوْ أَنَّ لِي بِكُمْ قُوَّةً أَوْ آوِي إِلى رُكْنٍ شَدِيدٍ» وَ يَقُولُ فِي حِكَايَةٍ عَنْ نُوحٍ «فَدَعا رَبَّهُ أَنِّي مَغْلُوبٌ فَانْتَصِرْ» وَ يَقُولُ فِي قِصَّةِ مُوسَى «رَبِّ إِنِّي لا أَمْلِكُ إِلَّا نَفْسِي وَ أَخِي فَافْرُقْ بَيْنَنا وَ بَيْنَ الْقَوْمِ الْفاسِقِينَ» فَإِذَا كَانَ النَّبِيُّ هَكَذَا فَالْوَصِيُّ أَعْذَرُ! يَا جَابِرُ مَثَلُ الْإِمَامِ مَثَلُ الْكَعْبَةِ إِذْ يُؤْتَى وَ لَا يَأْتِي. @Yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا