eitaa logo
یک آیه در روز
1.9هزار دنبال‌کننده
113 عکس
8 ویدیو
24 فایل
به عنوان یک مسلمان، لازم نیست که روزی حداقل در یک آیه قرآن تدبر کنیم؟! http://eitaa.com/joinchat/603193344C313f67a507 سایت www.yekaye.ir نویسنده (حسین سوزنچی) @souzanchi @HSouzanchi گزیده مطالب: @yekAaye توضیح درباره کانال https://eitaa.com/yekaye/917
مشاهده در ایتا
دانلود
☀️ 2) در بحث از آیه 80 سوره اعراف 🔖جلسه 851، حدیث1 http://yekaye.ir/al-aaraf-7-080/ روایتی طولانی گذشت که پایانش چنین بود: امام باقر ع فرمود: خداوند لوط را رحمت کند! نمی دانست چه کسانی با او در خانه‌اش هستند و نمی‌دانست که او یاری شده است، آن زمانی که می‌فرمود «کاشکی مرا به شما نیرویی بود یا اینکه به پایگاهی استوار پناه ببرم!» (هود/80)؛ چه پایگاهی استوارتر از جبرئیل، که با او در خانه‌اش بود؟! 📚المحاسن، ج1، ص111؛ الكافي، ج5، ص546؛ ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص266 عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ قَالَ أَخْبَرَنِي زَكَرِيَّا بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَمْرٍو عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: كَانَ قَوْمُ لُوطٍ مِنْ أَفْضَلِ قَوْمٍ خَلَقَهُمُ اللَّهُ ... قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع: رَحِمَ اللَّهُ لُوطاً لَمْ يَدْرِ مَنْ مَعَهُ فِي الْحُجْرَةِ وَ لَمْ يَعْلَمْ أَنَّهُ مَنْصُورٌ حِينَ يَقُولُ «لَوْ أَنَّ لِي بِكُمْ قُوَّةً أَوْ آوِي إِلى رُكْنٍ شَدِيدٍ» أَيُّ رُكْنٍ أَشَدُّ مِنْ جَبْرَئِيلَ مَعَهُ فِي الْحُجْرَة ... @Yekaye
☀️3) از پیامبر اکرم ص روایت شده است که می‌فرمود: خداوند برادرم لوط را رحمت کند؛ او بود که به پایگاهی استوار پناه می‌برد و آن همان یاری جستن از خداوند متعال است. 📚مجمع البيان، ج5، ص280 روي عن النبي ص أنه قال: رحم الله أخي لوطا كان يأوي إلى ركن شديد و هو معونة الله تعالی. @Yekaye
☀️4) الف. از امام صادق ع روایت شده است: خداوند بعد از لوط هیچ پیامبری را مبعوث نکرد مگر در عزتی نسبت به قوم خود. 📚تفسير القمي، ج1، ص335 أَخْبَرَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَا بَعَثَ اللَّهُ نَبِيّاً بَعْدَ لُوطٍ إِلَّا فِي عِزٍّ مِنْ قَوْمِهِ. ☀️ب. این مضمون عیناً از پیامبر اکرم ص روایت شده است، با این تفاوت که به جای «عزّة» تعبیر «ذِروة» را آورده، که به معنای «قله» و اوج هر چیزی می‌باشد: 📚المجازات النبوية (سید رضی)، ص370 قَوْلُهُ عَلَيْهِ الصَّلَاةُ وَ السَّلَامُ وَ قَدْ ذَكَرَ لُوطاً عَلَيْهِ السَّلَامُ وَ قَوْلَهُ لِقَوْمِهِ: لَوْ أَنَّ لِي بِكُمْ قُوَّةً أَوْ آوِي إِلى رُكْنٍ شَدِيدٍ»، قَالَ عَلَيْهِ الصَّلَاةُ وَ السَّلَامُ: «فَمَا بَعَثَ اللَّهُ بَعْدَهُ نَبِيّاً إِلَّا فِي ذِرْوَةِ قَوْمِهِ» ☀️ج. در منابع اهل سنت، شبیه این مضمون، از امیرالمومنین ع آمده که در آنجا به جای «عزت»، تعبیر «ثروت» آمده است؛ البته با توضیحی اضافه. روایت این است که: امیرالمومنین ع خطبه‌ای خواندند و در آن فرمودند: [ثمره‌رسانیِ] عشیره (قوم و خویشِ) انسان برای انسان، بهتر است از خود انسان برای عشیره‌اش؛ چرا که اگر او دست از یاری و همراهی با آنان بردارد، فقط یک دست کنار رفته؛ اما اگر آنان دست بردارند، دستهای فراوانی کنار رفته، به علاوه دوستی‌ی آنان و محافظت و نصرتی که برای وی دارد؛ تا جایی که گاه شخصی به خاطر شخص دیگر خشمگین می‌شود در حالی که جزپیوند خویشاوندی، چیزی از اقدام او نمی‌داند [ظاهرا مقصود این است که نمی‌داند چه کاری انجام داده که الان وی در مقام وفاع از او وارد شده؛ فقط می‌داند که با او قوم و خویش است، و فقط به این جهت برای او دلسوزی می‌کند] ؛ سپس این آیه را تلاوت فرمود: «کاشکی مرا به شما نیرویی بود یا اینکه به پایگاهی استوار پناه ببرم!» (هود/80) و حضرت علی ع افزودند: «پایگاه استوار» همان عشیره است؛ و حضرت لوط ع عشیره‌ای [در میان آن قوم] نداشت؛ و به کسی که جز او خدایی نیست سوگند که خداوند بعد از لوط پیامبری را نفرستاد مگر در ثروتی از قوم خود. 📚الدر المنثور، ج3، ص343 و أخرج أبو الشيخ عن على رضى الله عنه انه خطب فقال: عشيرة الرجل للرجل خير من الرجل لعشيرته انه ان كف يده عنهم كف يدا واحدة و كفوا عنه أيديا كثيرة مع مودتهم و حفاظتهم و نصرتهم حتى لربما غضب الرجل للرجل و ما يعرفه الا بحسبه و ساتلو عليكم بذلك آيات من كتاب الله تعالى فتلا هذه الآية «لَوْ أَنَّ لِي بِكُمْ قُوَّةً أَوْ آوِي إِلى رُكْنٍ شَدِيد»ٍ قال على رضى الله عنه و الركن الشديد العشير فلم يكن للوط عليه السلام عشيرة فو الذي لا اله غيره ما بعث الله نبيا بعد لوط الا في ثروة من قومه. @Yekaye
☀️5) دعایی از امام زمان ع روایت شده که به دعای «عبرات» معروف است. در فرازی از این دعا، بعد از سوگند دادن خداوند به حق چهارده معصوم علیهم‌السلام آمده است: خدایا، مرا پایگاهی نیست استوارتر از تو، تا «به پایگاهی استوار پناه ببرم!» (هود/80)؛ و سخنی نیست محکمتر از دعای به درگاه تو، تا با آن سخن محکم بر تو چیره شوم؛ و شفاعتگری نیست آبرومندتر از اینان، تا شفاعتگری صمیمی را نزد تو آورم؛ و من به تو پناه می‌آورم و برآورده شدن حاجتم را به تو واگذار و از تو درخواست می‌کنم همان گونه که امر کردی، پس دعایم را مستجاب فرما همان گونه که وعده دادی؛ پس پروردگارا! آیا چاره‌ای ماند جز اینکه جوابم دهی و بر گریه و زاری‌ام رحم آوری؛ ای خدایی که خدایی جز او نیست؛ ای کسی که مضطر را هنگامی که دعایت کند جواب می‌دهی» (نمل/62) ... 📚البلد الأمين، ص336 عَظِيمٌ مَرْوِيٌّ عَنِ الْقَائِمِ ع يُدْعَى بِهِ فِي الْمُهِمَّاتِ الْعِظَامِ وَ يُسَمَّى دُعَاءَ الْعَبَرَاتِ وَ هُوَ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ يَا رَاحِمَ الْعَبَرَاتِ ... إِلَهِي لَا رُكْنَ لِي أَشَدَّ مِنْكَ فَـ«آوِي إِلى رُكْنٍ شَدِيدٍ» وَ لَا قَوْلَ لِي أَسَدَّ مِنْ دُعَائِكَ فَأَسْتَظْهِرُكَ بِقَوْلٍ سَدِيدٍ وَ لَا شَفِيعَ لِي إِلَيْكَ أَوْجَهَ مِنْ هَؤُلَاءِ فَآتِيكَ بِشَفِيعٍ وَدِيدٍ وَ قَدْ أَوَيْتُ إِلَيْكَ وَ عَوَّلْتُ فِي قَضَاءِ حَوَائِجِي عَلَيْكَ وَ دَعَوْتُكَ كَمَا أَمَرْتَ فَاسْتَجِبْ لِي كَمَا وَعَدْتَ فَهَلْ بَقِيَ يَا رَبِّ غَيْرُ أَنْ تُجِيبَ وَ تَرْحَمَ مِنِّي الْبُكَاءَ وَ النَّحِيبَ يَا مَنْ لَا إِلَهَ سِوَاهُ يَا «مَنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاه» ... @Yekaye
☀️6) الف. از امام صادق ع درباره آیه «کاشکی مرا به شما نیرویی بود یا اینکه به پایگاهی استوار پناه ببرم!» (هود/80) روایت شده است که فرمودند: آن نیرو، امام قائم ع است؛ و آن پایگاه استوار همان سیصد و سیزده نفر هستند. 📚تفسير القمي، ج1، ص336؛ تفسير العياشي، ج2، ص157 حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ [مُسْلِمٍ] عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ مُوسَى بْنِ سَعْدَانَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ صَالِحٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ فِي قَوْلِهِ «قُوَّةً» [«لَوْ أَنَّ لِي بِكُمْ قُوَّةً أَوْ آوِي إِلى رُكْنٍ شَدِيدٍ»] قَالَ: الْقُوَّةُ الْقَائِمُ ع وَ الرُّكْنُ الشَّدِيدُ ثَلَاثُمِائَةٍ وَ ثَلَاثَةَ عَشَر. ☀️ب. همچنین در نقلی دیگر از ایشان روایت شده است: حضرت لوط وقتی که می‌گفت «کاشکی مرا به شما نیرویی بود یا اینکه به پایگاهی استوار پناه ببرم!» (هود/80) جز نیروی قائم ع را آرزو نداشت و جز به یاد استواری اصحاب وی نبود؛ و همانا هر یک از آنان را قوت چهل مرد داده می‌شود؛ و همانا دل او استوارتر است از قطعه‌های آهن؛ به طوری که اگر بر کوه‌ آهن بگذرند آن را خواهد شکافت و مادامی که خداوند عز و جل رضایت ندهد، دست از شمشیرهایشان برنمی‌دارند. 📚كمال الدين و تمام النعمة، ج2، ص: 673 حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَسْرُورٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَامِرٍ عَنْ عَمِّهِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَامِرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنِ ابْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع: مَا كَانَ قَوْلُ لُوطٍ ع لِقَوْلِهِ لَوْ أَنَّ لِي بِكُمْ قُوَّةً أَوْ آوِي إِلى رُكْنٍ شَدِيدٍ إِلَّا تَمَنِّياً لِقُوَّةِ الْقَائِمِ ع وَ لَا ذَكَرَ إِلَّا شِدَّةَ أَصْحَابِهِ وَ إِنَّ الرَّجُلَ مِنْهُمْ لَيُعْطَى قُوَّةَ أَرْبَعِينَ رَجُلًا وَ إِنَّ قَلْبَهُ لَأَشَدُّ مِنْ زُبَرِ الْحَدِيدِ وَ لَوْ مَرُّوا بِجِبَالِ الْحَدِيدِ لَقَلَعُوهَا وَ لَا يَكُفُّونَ سُيُوفَهُمْ حَتَّى يَرْضَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ. @Yekaye
☀️7) روایت شده است که به امیرالمومنین ع خبر رسید که مردم پشت سر او سخن حرف می‌زنند و می‌گویند چه شد که علی ع با ابوبکر و عکر و عثمان جنگ نکرد آن گونه که به جنگ با طلحه و زبیر و عایشه اقدام نمود؟ و مردم جمع شده‌اند. پس حضرت در حالی که عبایی بر دوش انداخته بود بیرون آمد و بر منبر بالا رفت و حمد و ثتای خدا گفت و یادی از پیامبر ص کرد و صلواتی فرستاد و فرمود: ای جماعت مسلمین! به من خبر رسیده که عده‌ای گفته‌اند چه شد که علی ع با ابوبکر و عکر و عثمان جنگ نکرد آن گونه که به جنگ با طلحه و زبیر و عایشه اقدام نمود؟ من فردی ناتوان نبوده‌ام؛ ولیکن هفت تن از پیامبران را اسوه خود قرار دادم: 🔺اولین آنان حضرت نوح بود آنجا که خداوند متعال از او خبر داد که «همانا من مغلوب واقع شدم، پس مرا یاری فرما» (قمر/10) اگر گفتید مغلوب واقع نشد، با تکذیب قرآن، کافر گردیده‌اید؛ و اگر گفتید او هم مغلوب واقع شد، عذر علی ع پذیرفتنی‌تر است؛ 🔺دوم حضرت ابراهیم ع است که خداوند از او این سخنش به قومش را خبر داد که «و از شما و آنچه از غیر خدا می‌پرستید دوری می‌جویم» (مریم/48)؛ اگر گفتید بی‌هیچ ناراحتی از قومش عزلت پیشه کرد، قرآن را تکذیب کرده‌اید؛ و اگر گفتید او ناراحتی‌ای از آنان دید که از آنان دوری گزید، عذر علی ع پذیرفتنی‌تر است؛ 🔺سومین آنان حضرت لوط بود آنجا که خداوند متعال از او خبر داد که «کاشکی مرا به شما نیرویی بود یا اینکه به پایگاهی استوار پناه ببرم!» (هود/80) اگر گفتید او نیرو و قوتی داشت، قرآن را تکذیب کرده‌اید؛ و اگر گفتید بدانان قوتی نداشت، عذر علی ع پذیرفتنی‌تر است؛ 🔺چهارم حضرت یوسف ع است هنگامی که گفت: «پروردگارا ! زندان برایم دوست‌داشتنی‌تر است از آنچه مرا بدان می‌خوانند» (یوسف/33) و اگر گفتید او را به چیزی نخواندند که خدا را به خشم می‌آوَرَد، کافر شده‌اید؛ و اگر گفتید او را به چیزی خواندند که خدا را به خشم می‌آورد، عذر علی ع پذیرفتنی‌تر است؛ 🔺پنجم حضرت موسی بن عمران ع، هنگامی که خداوند از او خبر داد «پس، از دست شما فرار کردم هنگامی که از شما ترسیدم؛ و سپس خداوند حُکمی به من عطا نمود و مرا از فرستاده‌شدگان گرداند» (شعراء/21) اگر گفتید او بدون اینکه ترسی از آنان داشته باشد فرار کرد قرآن را تکذیب کرده‌اید و اگر گفتید که او به خاطر ترس بر جان خویش فرار کرد، عذر علی ع پذیرفتنی‌تر است؛ 🔺ششم برادرش هارون بود چنانکه خداوند متعال از او خبر داد که «ای پسر مادرم! همانا این قوم مرا ضعیف داشتند و می‌خواستند مرا به قتل برسانند؛ پس با من دشمنان را سرزنش مکن» (اعراف/150) پس اگر گفتید که نزدیک نبود که او را به قتل برسانند قرآن را تکذیب کرده‌اید و اگر گفتید که نزدیک بود به قتل برسانندش، پس عذر علی ع پذیرفتنی‌تر است. 🔺هفتم پسرعمویم حضرت محمد ص آنگاه که از کافران به غار گریخت؛ پس اگر گفتید که از ترس جان خویش نبود که به غار گریخت دروغ گفته‌اید؛ و اگر گفتید که از ترس بر خویش بود که گریخت، پس عذر وصیّ او پذیرفتنی‌تر است. مردم! من از زمانی که مادرم مرا به دنیا آورد همواره مظلوم بودم؛ حتی برادرم عقیل چنین بود که وقتی دچار چشم درد می‌شد [و می خواستند دوا در چشم او بریزند] می‌گفت: نمی‌گذارم در چشمم دوا بریزید مگر اینکه ابتدا در چشم علی بریزید؛ و در چشم من دوا می‌ریختند بدون اینکه مشکلی داشته باشم! 📚الفضائل (لابن شاذان القمي)، ص129-130؛ 📚الطرائف (سید بن طاووس)، ج2، ص426؛ 📚الدر النظيم في مناقب الأئمة اللهاميم، (یوسف شامی) ،ص315 ؛ 📚نهج الحق (علامه حلی)، ص328 ✅توجه: 🔸الف. آن طور که در📚 الإحتجاج (للطبرسي)، ج1، ص190 آمده است، ظاهرا این واقعه بعد از جنگ نهروان بوده و بعد از اینکه خبر به امیرالمومنین ع می‌رسد ایشان ابتدا سربسته می‌گویند که من همواره مظلوم بودم و از حقم چشم‌پوشی کرده‌ام و اشعث بن قیس می‌گوید چرا دست به شمشیر نبردی که حقت را بگیری؛ و حضرت این مطالب را بیان می‌کنند. 🔸ب. این حدیث با سند متصل و با اندک تفاوتی در تعابیر در فضائل أمير المؤمنين ع (ابن عقده کوفی، م332) ، ص65-66؛ ترجمه إثبات الوصية (مسعودی، م346) ص260-261؛ و علل الشرائع (صدوق)، ج1، ص149 آمده است با این تفاوت که در آن نقل، فقط شش پیامبر ذکر شده و حضرت نوح ذکر نشده است. و همین نقل بدون سند در 📚مناقب آل أبي طالب ع (لابن شهرآشوب)، ج1، ص270-271 نیز آمده است. @Yekaye 👇متن حدیث👇
متن حدیث قَالَ أَبُو هَاشِمِ بْنُ أَبِي عَلِيٍّ إِنَّ الرِّوَايَاتِ صَحَّتْ أَنَّهُ لَمَّا بَلَغَ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ ع أَنَّ النَّاسَ تَحَدَّثُوا فِيهِ وَ قَالُوا مَا بَالُهُ لَمْ يُنَازِعْ أَبَا بَكْرٍ وَ عُمَرَ وَ عُثْمَانَ كَمَا نَازَعَ طَلْحَةَ وَ الزُّبَيْرَ وَ عَائِشَةَ وَ اجْتَمَعَ النَّاسُ قَالَ فَخَرَجَ ع مُرْتَدِياً بِرِدَاءٍ فَرَقِيَ الْمِنْبَرَ فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَيْهِ وَ ذَكَرَ النَّبِيَّ ص وَ صَلَّى عَلَيْهِ وَ قَالَ: يَا مَعَاشِرَ الْمُسْلِمِينَ قَدْ بَلَغَنِي أَنَّ قَوْماً قَالُوا مَا بَالُهُ لَمْ يُنَازِعْ أَبَا بَكْرٍ وَ عُمَرَ وَ عُثْمَانَ كَمَا نَازَعَ طَلْحَةَ وَ الزُّبَيْرَ وَ عَائِشَةَ فَمَا كُنْتُ بِعَاجِزٍ وَ لَكِنْ لِي فِي سَبْعَةٍ مِنَ الْأَنْبِيَاءِ أُسْوَةٌ: أَوَّلُهُمْ نُوحٌ ع حَيْثُ قَالَ تَعَالَى فِيَّ مُخْبِراً عَنْهُ «أَنِّي مَغْلُوبٌ فَانْتَصِرْ» فَإِنْ قُلْتُمْ إِنَّهُ مَا كَانَ مَغْلُوباً فَقَدْ كَفَرْتُمْ بِتَكْذِيبِ الْقُرْآنِ وَ إِنْ قُلْتُمْ إِنَّهُ كَانَ مَغْلُوباً فَعَلِيٌّ أَعْذَرُ. الثَّانِي إِبْرَاهِيمُ ع حَيْثُ أَخْبَرَ اللَّهُ تَعَالَى عَنْهُ فِي قَوْلِهِ لِقَوْمِهِ «وَ أَعْتَزِلُكُمْ وَ ما تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ» فَإِنْ قُلْتُمْ إِنَّهُ اعْتَزَلَهُ مِنْ غَيْرِ مَكْرُوهٍ فَقَدْ كَذَّبْتُمُ الْقُرْآنَ وَ إِنْ قُلْتُمْ رَأَى الْمَكْرُوهَ فَاعْتَزَلَهُمْ فَعَلِيٌّ أَعْذَرُ. وَ الثَّالِثُ لُوطٌ حَيْثُ أَخْبَرَ اللَّهُ تَعَالَى عَنْهُ فِي قَوْلِهِ لِقَوْمِهِ «لَوْ أَنَّ لِي بِكُمْ قُوَّةً أَوْ آوِي إِلى رُكْنٍ شَدِيدٍ» فَإِنْ قُلْتُمْ كَانَ لَهُ قُوَّةٌ فَقَدْ كَذَّبْتُمُ الْقُرْآنَ وَ إِنْ قُلْتُمْ إِنَّهُ لَمْ يَكُنْ لَهُ بِهِمْ قُوَّةٌ فَعَلِيٌّ أَعْذَرُ. وَ الرَّابِعُ يُوسُفُ ع حَيْثُ قَالَ «رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَيَّ مِمَّا يَدْعُونَنِي إِلَيْهِ» فَإِنْ قُلْتُمْ إِنَّهُ مَا دُعِيَ لِمَكْرُوهٍ يُسْخِطُ اللَّهَ فَقَدْ كَفَرْتُمْ وَ إِنْ قُلْتُمْ إِنَّهُ دُعِيَ إِلَى مَا يُسْخِطُ اللَّهَ تَعَالَى فَعَلِيٌّ أَعْذَرُ. وَ الْخَامِسُ مُوسَى بْنُ عِمْرَانَ ع حَيْثُ أَخْبَرَ اللَّهُ تَعَالَى عَنْهُ «فَفَرَرْتُ مِنْكُمْ لَمَّا خِفْتُكُمْ فَوَهَبَ لِي رَبِّي حُكْماً وَ جَعَلَنِي مِنَ الْمُرْسَلِينَ» فَإِنْ قُلْتُمْ إِنَّهُ فَرَّ مِنْهُمْ مِنْ غَيْرِ خَوْفٍ فَقَدْ كَذَّبْتُمُ الْقُرْآنَ وَ إِنْ قُلْتُمْ إِنَّهُ فَرَّ خَوْفاً عَلَى نَفْسِهِ فَعَلِيٌّ أَعْذَرُ. وَ السَّادِسُ أَخُوهُ هَارُونُ حَيْثُ أَخْبَرَ اللَّهُ تَعَالَى عَنْهُ «يَا ابْنَ أُمَّ إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِي وَ كادُوا يَقْتُلُونَنِي فَلا تُشْمِتْ بِيَ الْأَعْداءَ» فَإِنْ قُلْتُمْ مَا كَادُوا يَقْتُلُونَهُ فَقَدْ كَذَّبْتُمُ الْقُرْآنَ وَ إِنْ قُلْتُمْ كَادُوا يَقْتُلُونَهُ فَعَلِيٌّ أَعْذَرُ. السَّابِعُ ابْنُ عَمِّي مُحَمَّدٌ ص حَيْثُ هَرَبَ مِنَ الْكُفَّارِ إِلَى الْغَارِ فَإِنْ قُلْتُمْ إِنَّهُ مَا هَرَبَ مِنْ خَوْفٍ عَلَى نَفْسِهِ فَقَدْ كَذَبْتُمْ وَ إِنْ قُلْتُمْ هَرَبَ مِنْ خَوْفٍ عَلَى نَفْسِهِ فَالْوَصِيُّ أَعْذَرُ. [أَيُّهَا] النَّاس مَا زِلْتُ مَظْلُوماً مُذْ وَلَدَتْنِي أُمِّي حَتَّى إِنَّ أَخِي عَقِيلًا كَانَ إِذَا رَمِدَتْ عَيْنُهُ يَقُولُ لَا تَذُرُّوا عَيْنِي حَتَّى تَذُرُّوا عَيْنَ عَلِيٍّ فَيَذُرُّونِّي مَا بِي مِنْ رَمَدٍ. 📚الفضائل (لابن شاذان القمي)، ص129-130؛ 📚الطرائف (سید بن طاووس)، ج2، ص426؛ 📚الدر النظيم في مناقب الأئمة اللهاميم، (یوسف شامی) ،ص315 ؛ 📚نهج الحق (علامه حلی)، ص328 ✅توجه: 🔸الف. آن طور که در📚 الإحتجاج (للطبرسي)، ج1، ص190 آمده است، ظاهرا این واقعه بعد از جنگ نهروان بوده و بعد از اینکه خبر به امیرالمومنین ع می‌رسد ایشان ابتدا سربسته می‌گویند که من همواره مظلوم بودم و از حقم چشم‌پوشی کرده‌ام و اشعث بن قیس می‌گوید چرا دست به شمشیر نبردی که حقت را بگیری؛ و حضرت این مطالب را بیان می‌کنند. 🔸ب. این حدیث با سند متصل و با اندک تفاوتی در تعابیر در فضائل أمير المؤمنين ع (ابن عقده کوفی، م332) ، ص65-66؛ ترجمه إثبات الوصية (مسعودی، م346) ص260-261؛ و علل الشرائع (صدوق)، ج1، ص149 آمده است با این تفاوت که در آن نقل، فقط شش پیامبر ذکر شده و حضرت نوح ذکر نشده است. و همین نقل بدون سند در 📚مناقب آل أبي طالب ع (لابن شهرآشوب)، ج1، ص270-271 نیز آمده است. @Yekaye
☀️ 8) امیرالمومنین ع در فرازی از یکی از نامه‌هایی که در پاسخ به معاویه نوشت، فرموده است: ... اما اینکه پنداشته‌ای من نسبت به خلفا حسادت کرده، و بر آنها ستم کرده‌ام، و مرا برای بیعت با آنان می بردند آن گونه که شتر بینی ‌مهارکرده را حرکت می‌دهند؛ به خدا سوگند که می‌خواستی مذمت کنی اما مدح کردی؛ و بر مومن حرجی نیست که مظلوم باشد اگر که در دینش شک نکرده و در یقینش به تردید نیفتاده باشد؛ چنانکه حضرت نوح ع فرمود «پروردگارا ! من مغلوب واقع شدم، پس یاریم کن» (مریم/48) و حضرت لوط ع فرمود «کاشکی مرا به شما نیرویی بود یا اینکه به پایگاهی استوار پناه ببرم!» (هود/80) ... 📚تقريب المعارف (ابوالصلاح الحلبی، م447)، ص: 238 جَوَابُهُ عَلَيْهِ السَّلَامُ لِمُعَاوِيَةَ: زَعَمْتَ لِكُلِّ الْخُلَفَاءِ حَسَدْتَ وَ عَلَى كُلِّهِمْ بَغَيْتَ، وَ إِنِّي كُنْتُ أُقَادُ إِلَى بِيعَتِهُمْ كَمَا يُقَادُ الْجَمَلُ الْمَخْشُوشُ، أَمَا وَ اللَّهِ لَقَدْ أَرَدْتَ أَنْ تَذُمَّ فَمَدَحْتَ، وَ مَا عَلَى الْمُؤْمِنِ أَنْ يَكُونَ مَظْلُوماً إِذَا لَمْ يَكُنْ شَاكّاً فِي دِينِهِ وَ لَا مُرْتَاباً فِي يَقِينِهِ، وَ لَقَدْ قَالَ نُوحٌ: رَبِّ إِنِّي مَغْلُوبٌ فَانْتَصِرْ»، وَ قَالَ لُوطٌ: «لَوْ أَنَّ لِي بِكُمْ قُوَّةً أَوْ آوِي إِلى رُكْنٍ شَدِيد». ✅متن کاملتری از این نامه در 📚نهج البلاغة (نامه28؛ و نیز در 📚الإحتجاج (للطبرسي)، ج1، ص178 و ...) آمده است؛ البته استشهاد به این آیه در روایت نهج‌البلاغه نیست. @Yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 1⃣ «قالَ لَوْ أَنَّ لي بِكُمْ قُوَّةً أَوْ آوي إِلى رُكْنٍ شَديدٍ» گاه امتحانات خداوند و هجوم دشمنان و غلیه انسان‌های بی‌شرم بر مقدرات جامعه بقدری شدید دشوار است که پیامبر خدا آرزو می‌کند که ای کاش در برابر شما قوتی داشتم ویا دست کم تکیه‌گاهی داشتم که بدان تکیه می‌کردم. 💠نکته تخصصی در بحث از آیات قبل، 🔖بویژه در ضمن آیه 74، جلسه 861، تدبر1 http://yekaye.ir/hood-11-74/ اشاره شد که خداوند تحمل ناراحتی مومن را ندارد و گاه نظامات عالَم را به خاطر یک مومن تغییر می‌دهد. 🔸اکنون اضافه می‌کنیم که معنای این سخن اصلا آن نیست که بلافاصله چنین می‌کند. اتفاقا، مومن برای اینکه ایمانش ورزیده شود در معرض امتحانات عظیم قرار می‌گیرد؛ امتحاناتی که آه از نهاد یک پیامبر خدا هم بلند می‌کند. بله، خداوند قطعاً مومن را به حال خود رها نمی‌کند، اما برای رشد او، گاه او را در فشارهایی قرار می‌دهد که باورکردنی نیست. (کافی است توجه کنیم که عرصه بر حضرت لوط ع چه مقدار باید تنگ آمده باشد که حاضر شود خودش ازدواج دخترانش را به چنین انسانهای بی‌شرم و حیایی پیشنهاد دهد❗️) @Yekaye
. 2⃣ «قالَ لَوْ أَنَّ لي بِكُمْ قُوَّةً» داشتن قدرت و امكانات و افراد، خواسته ابتدايى هر پيامبر و مصلحى در اجراى فريضه امر به معروف و نهى از منكر است. و اگر قدرت، حكومت، تشكيلات و قواى مسلّحه نباشد، حتّى انبيا نيز در جلوگيرى بسيارى از منكرات فلج هستند. 📚(تفسير نور، ج5، ص363) به تعبیر دیگر، وقتی انسان در برابر افراد لاابالی و در موقعیت‌های عینی اصلاح جامعه قرار می‌گیرد و با مشکلات مواجه می‌شود می‌فهمد که صرفاً با نصیحت و راهنمایی کردن، وضع جامعه به صلاح نمی‌آید و باید درصدد کسب قدرت بود؛ چرا که همواره عده‌ای منفعت‌طلب در جامعه هستند که جز زبان زور نمی‌فهمند. 💠نکته تخصصی این گونه نیست که همواره باشد. قدرت، در انسان بی‌تقواست که فسادآور است. امیرالمومنین ع نمونه بارز ❗️ بود. مظلومیت او آن مقدار که در دوره حکومتش متجلی است شاید در دوره‌های دیگر این اندازه متجلی نباشد. البته تقوایی که بتواند قدرت را مهار کند، تقوای عظیمی است؛ سخن بر سر این بود که کسب قدرت و قدرتمند شدن، این گونه نیست که حتما و در همه شرایط فسادآور باشد. @Yekaye
. 3⃣ «قالَ لَوْ أَنَّ لي بِكُمْ قُوَّةً» چرا فرمود «بکم» (مرا به شما نیرویی بود) و نفرمود «علیکم» (مرا بر شما نیرویی بود)؟ 🍃الف. این اشاره است به تعبیر آیه 78 که فرمود «أَ لَيْسَ مِنْكُمْ رَجُلٌ رَشيدٌ». یعنی ای کاش به سبب خود شما و اینکه مرد رشیدی در میان شما می‌بود که مرا یاری می‌کرد، قوتی داشتم که شما را دفع کنم. 📚(المیزان، ج10، ص341) 🍃ب. حرف باء، بای سببیت نیست، بلکه ترکیب «بکم» متعلق به کلمه محذوفی است که آن محذوف حال (یا صفت مقدم بر موصوف) برای «قوة» است 📚(الجدول في إعراب القرآن، ج12، ص324) [مثلا «قوّةً تحیط بکم أو تتَفَرَّق بکم» که غالبا حرف باء به لحاظ معنایی باء‌زائده محسوب می‌شود که صرفاً نقش متعدی کننده فعل لازم را دارد] یعنی ای کاش قوتی که به شما احاطه کند یا شما را متفرق کند داشتم. 🍃ج. چه‌بسا همان «ب« سببیت باشد اما خطابش به میهمانانش باشد، نه به قوم لوط. یعنی ای کاش به واسطه و کمک شما میهمانان قدرتی برای ایستادن در مقابل قوم بیشرم خود داستم. [این قول را علامه نقل می‌کند اما آن را خیلی دور از سیاق آیه می‌داند، چرا که برگشت خطاب از قوم به دیگران هیچ شاهد لفظی ندارد] 📚(المیزان، ج10، ص341) 🍃د. ... @Yekaye
. 4⃣ «قالَ لَوْ أَنَّ لي بِكُمْ قُوَّةً أَوْ آوي ...» اگر مى توانيم، جلوى فساد را بگيريم، و گرنه خود را از محيط فاسد دور كنيم. 📚(تفسير نور، ج5، ص363) @Yekaye
. 5⃣ «قالَ لَوْ أَنَّ لي بِكُمْ قُوَّةً أَوْ آوي ...» گاهى انسان در ميان قوم خودش نيز غريب است. 📚(تفسير نور، ج5، ص363) @Yekaye
. 6⃣ «قالَ لَوْ أَنَّ لي بِكُمْ قُوَّةً أَوْ آوي إِلى رُكْنٍ شَديدٍ» کسی که قدرت بر انجام کاری ندارد و دیگران هم یاریش نمی‌کنند، حرجی بر او نیست. 📜حکایت جابر جعفی گفتگویی که بین خودش و امام باقر ع درباره امامت پس از پیامبر رخ داده ذکر می‌کند که امام اسامی تمامی امامان را می‌شمرد. در اواخر این گفتگو جابر می‌گوید: امام نفس عمیقی کشید و فرمود: این امت حرمت خدا را رعایت نکردند؛ چرا که حق پیامبرشان را رعایت نکردند. اما به خدا سوگند اگر حق را به اهلش وامی‌گذاشتند در مورد خداوند متعال دو نفر هم با هم اختلاف نمی کردند: سپس این شعر را خواندند: همانا یهویان به خاطر محبت پیامبرشان؛ از امور هلاک کننده‌ روزگار ایمن شدند؛ ولی مومنان به حب آل محمد ص، در سراسر گیتی به آتش کشیده می‌شوند! گفتم: سرورم! آیا این امر از آنِ شما نیست؟ فرمود:‌بله! گفتم: پس چرا از حقتان و دعوت به خویش فرونشسته‌اید در حالی که خداوند متعال می‌فرماید «در راه خداوند آن گونه که سزاوار است جهاد کنید که او شما را برگزید» ‌(حج/78) فرمود: چرا امیرالمومنین ع آنجایی که یاوری نیافت از گرفتن حقش بازایستاد؟ آیا نشنیده‌ای که خداوند در داستان حضرت لوط ع می‌فرماید « کاشکی مرا به شما نیرویی بود یا اینکه به پایگاهی استوار پناه ببرم!» (هود/80) و از حضرت نوح ع حکایت کرده که گفت: «همانا من مغلوب واقع شدم، پس مرا یاری فرما» (قمر/10) و در حکایت حضرت موسی ع سخن او را نقل کرد که «پروردگارا ! من جز اختیار خودم و برادرم را ندارم؛ پس بین من و این قوم فاسق جدایی بینداز!» (مائده/25). اگر پیامبر چنین باشد، عذر وصی که پذیرفتنی‌تر است. جابر! حکایت امام همانند کعبه است: کعبه سراغ کسی نمی‌رود بلکه دیگران‌اند که باید نزد کعبه بیایند. 📚كفاية الأثر في النص على الأئمة الإثني عشر، ص246-248 حَدَّثَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ جَعْفَرِ [بْنِ] الْحَسَنِ الْعَلَوِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو نَصْرٍ أَحْمَدُ بْنُ عَبْدِ الْمُنْعِمِ الصَّيْدَاوِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَمْرُو بْنُ شِمْرٍ الْجُعْفِيُّ عَنْ جَابِرِ بْنِ يَزِيدَ الْجُعْفِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الْبَاقِرِ ع قَالَ: ... ثُمَّ تَنَفَّسَ ع وَ قَالَ لَا دَعَا [رَعَى] اللَّهُ هَذِهِ الْأُمَّةَ فَإِنَّهَا لَمْ تَرْعَ حَقَّ نَبِيِّهَا أَمَا وَ اللَّهِ لَوْ تَرَكُوا الْحَقَّ عَلَى أَهْلِهِ لَمَا اخْتَلَفَ فِي اللَّهِ تَعَالَى اثْنَانِ ثُمَّ أَنْشَأَ ع يَقُولُ: إِنَّ الْيَهُودَ لِحُبِّهِمْ لِنَبِيِّهِمْ / أَمِنُوا بَوَائِقَ حَادِثَاتِ الْأَزْمَانِ وَ الْمُؤْمِنُونَ لِحُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ / يَرْمُونَ فِي الْآفَاقِ بِالنِّيرَانِ قُلْتُ يَا سَيِّدِي أَ لَيْسَ هَذَا الْأَمْرُ لَكُمْ؟ قَالَ نَعَمْ. قُلْتُ فَلِمَ قَعَدْتُمْ عَنْ حَقِّكُمْ وَ دَعْوَاكُمْ وَ قَدْ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى «وَ جاهِدُوا فِي اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ هُوَ اجْتَباكُمْ» قَالَ: فَمَا بَالُ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع قَعَدَ عَنْ حَقِّهِ حَيْثُ لَمْ يَجِدْ نَاصِراً؟ أَ وَ لَمْ تَسْمَعِ اللَّهَ تَعَالَى يَقُولُ فِي قِصَّةِ لُوطٍ قالَ «لَوْ أَنَّ لِي بِكُمْ قُوَّةً أَوْ آوِي إِلى رُكْنٍ شَدِيدٍ» وَ يَقُولُ فِي حِكَايَةٍ عَنْ نُوحٍ «فَدَعا رَبَّهُ أَنِّي مَغْلُوبٌ فَانْتَصِرْ» وَ يَقُولُ فِي قِصَّةِ مُوسَى «رَبِّ إِنِّي لا أَمْلِكُ إِلَّا نَفْسِي وَ أَخِي فَافْرُقْ بَيْنَنا وَ بَيْنَ الْقَوْمِ الْفاسِقِينَ» فَإِذَا كَانَ النَّبِيُّ هَكَذَا فَالْوَصِيُّ أَعْذَرُ! يَا جَابِرُ مَثَلُ الْإِمَامِ مَثَلُ الْكَعْبَةِ إِذْ يُؤْتَى وَ لَا يَأْتِي. @Yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
868) 📖 قالُوا يا لُوطُ إِنَّا رُسُلُ رَبِّكَ لَنْ يَصِلُوا إِلَيْكَ فَأَسْرِ بِأَهْلِكَ بِقِطْعٍ مِنَ اللَّيْلِ وَ لا يَلْتَفِتْ مِنْكُمْ أَحَدٌ إِلاَّ امْرَأَتَكَ إِنَّهُ مُصيبُها ما أَصابَهُمْ إِنَّ مَوْعِدَهُمُ الصُّبْحُ أَ لَيْسَ الصُّبْحُ بِقَريبٍ 📖 💢ترجمه گفتند: ای لوط! همانا ما فرستادگان پروردگار توییم؛ هرگز به تو دست نمی‌یابند؛ پس به پاره‌ای [ظلمتی] از شب [گذشته]، با خانواده‌ات کوچ کن، و از شما هیچکس روی برنگرداند، جز زنت؛ بی‌شک به او می‌رسد آنچه بدانان رسید؛ بدرستی که وعده‌گاه آنان صبح است؛ آیا مگر صبح نزدیک نیست؟ سوره هود (11) آیه 81 1397/10/19 2 جمادی‌الاولی 1440 @Yekaye
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
@Yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☀️۱) در بحث از آیه 78 روایتی از یکی از دو امام باقر ع یا صادق ع گذشت (حدیث5). در ادامه اش فرمودند: لوط «گفت: کاشکی مرا به شما نیرویی بود یا اینکه به پایگاهی استوار پناه ببرم!» در حالی که جبرئیل به او نگاه می کرد و [آهسته] گفت: کاش می دانست چه نیرویی برایش هست! سپس او را خواند و وی نزد او آمد؛ پس آنان در را گشودند و وارد شدند؛ جبرئیل به آنان با دستش اشاره ای کرد و کور برگشتند در حالی که با دستشان دیوار را لمس می کردند و هم سوگند می شدند که اگر صبح شود هیچیک از خاندان لوط را زنده نگذاریم! وقتی جبرئیل گفت «همانا ما فرستادگان پروردگار توییم» لوط گفت: جبرئیل عجله کن! او گفت: باشد! گفت: جبرئیل عجله کن! گفت: «بدرستی که وعده‌گاه آنان صبح است؛ آیا مگر صبح نزدیک نیست؟» سپس گفت: لوط! تو و فرزندانت بیرون روید تا به موقعیت چنین و چنان برسید! لوط گفت: جبرئیل این الاغ های ما ضعیفند! [ظاهرا کنایه از اینکه نمی توانند تا قبل از صبح ما را بدانجا برسانند] گفت: کوچ کنید و از اینجا بیرون روید. پس او کوچ کرد تا اینکه وقت سحر که شد جبرئیل بر آن شهر فرود آمد و جناحش را زیر آن گذاشت و آن را زیر و رو کرد و دیوارهای شهر را با سنگهایی از سجّیل منضود [سنگْ گِلِ پخته شده و نُضج گرفته] مورد اصابت قرار داد؛ و زن لوط آن صدای مهیب را شنید و بدین سبب هلاک شد! 📚علل الشرائع، ج2، ص552؛ تفسير العياشي، ج2، ص156 أَبِي رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ أَبَانٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ وَ غَيْرِهِ عَنْ أَحَدِهِمَا قَالَ: ... فَقَالَ «لَوْ أَنَّ لِي بِكُمْ قُوَّةً أَوْ آوِي إِلى رُكْنٍ شَدِيدٍ» قَالَ وَ جَبْرَئِيلُ يَنْظُرُ إِلَيْهِمْ فَقَالَ لَوْ يَعْلَمُ أَيُّ قُوَّةٍ لَهُ ثُمَّ دَعَاهُ فَأَتَاهُ فَفَتَحُوا الْبَابَ وَ دَخَلُوا فَأَشَارَ إِلَيْهِمْ جَبْرَئِيلُ بِيَدِهِ فَرَجَعُوا عُمْيَاناً يَلْتَمِسُونَ الْجِدَارَ بِأَيْدِيهِمْ يُعَاهِدُونَ اللَّهَ لَئِنْ أَصْبَحْنَا لَا نَسْتَبْقِي أَحَداً مِنْ آلِ لُوطٍ قَالَ [فـ]لَمَّا قَالَ جَبْرَئِيلُ إِنَّا رُسُلُ رَبِّكَ قَالَ لَهُ لُوطٌ يَا جَبْرَئِيلُ عَجِّلْ قَالَ نَعَمْ [ثمَّ] قَالَ يَا جَبْرَئِيلُ عَجِّلْ قَالَ «إِنَّ مَوْعِدَهُمُ الصُّبْحُ أَ لَيْسَ الصُّبْحُ بِقَرِيبٍ» ثُمَّ قَالَ جَبْرَئِيلُ يَا لُوطُ اخْرُجْ مِنْهَا أَنْتَ وَ وُلْدُكَ حَتَّى تَبْلُغَ مَوْضِعَ كَذَا وَ كَذَا قَالَ يَا جَبْرَئِيلُ إِنَّ حُمُرِي [حمراتي حمرات] ضِعَافٌ قَالَ ارْتَحِلْ فَاخْرُجْ مِنْهَا فَارْتَحَلَ حَتَّى إِذَا كَانَ السَّحَرُ نَزَلَ إِلَيْهَا جَبْرَئِيلُ فَأَدْخَلَ جَنَاحَهُ تَحْتَهَا حَتَّى إِذَا اسْتَعْلَتْ [استقلت] قَلَبَهَا عَلَيْهِمْ وَ رَمَى [جبرئيل] جُدْرَانَ الْمَدِينَةِ بِحِجَارَةٍ مِنْ سِجِّيلٍ وَ سَمِعَتِ امْرَأَةُ لُوطٍ الْهَدَّةَ فَهَلَكَتْ مِنْهَا. @Yekaye
☀️2) در بحث از آیه قبل روایتی از امام صادق ع گذشت (حدیث1). در ادامه‌اش فرمودند: سپس جبرئیل گفت: «ای لوط! همانا ما فرستادگان پروردگار توییم؛ هرگز به تو دست نمی‌یابند» پس بر تو بشارت باد و اندوهگین مباش! پس آن قوم به او هجوم آوردند در حالی که می گفتند: «آیا مگر تو را از جهانیان منع نکرده بودیم؟» یعنی از اینکه به میهمانی پناه بدهی! پس جمال و خوش چهره بودنِ آن جماعت چشمشان را خیره کرد و خواستند به سراغ آنان بروند؛ اما خداوند چشمانشان را محو کرد و یکباره کورهایی شدند که چیزی نمی دیدند و صورتشان به رنگ کلاغ، سیاه شد. در حالی که که دور خود می چرخیدند و به در و دیوار می خوردند و این همان سخن خداوند است که فرمود «پس قصد میهمانان او کردند پس چشمانشان را محو کردیم پس بچشید عذاب من و هشدارها را» (قمر/۳۷) و در این موقع عده دیگری آنها را صدا زدند که شما که به مرادتان رسیدید بیرون بیایید که نوبت ماست! تا ما هم داخل شویم و به دلخواهمان برسیم! آنان فریاد زد: ای مردم! لوط عده ای ساحر آورده که چشمان ما را جادو کردند. وارد شوید و دست ما را بگیریدو آنان وارد شدند و اینان را بیرون بردند و گفتند: لوط! وقتی صبح شد سراغت می آییم و نشانت می دهیم که چه چیزی دلت می خواهد! لوط چیزی نگفت و آنان رفتند. لوط گفتند: به چه کاری فرستاده شده اید؟ گفتند: برای هلاک کردن این قوم! گفت: چه موقع؟ جبرئیل گفت «بدرستی که وعده‌گاه آنان صبح است؛ آیا مگر صبح نزدیک نیست؟» و جبرئیل گفت «پس به پاره‌ای از شب، با خانواده‌ات کوچ کن» یعنی آخر شب «و از شما هیچکس التفاتی نکند، جز زنت» که نامش قواب بود«بی‌شک به او می‌رسد آنچه بدانان رسید» پس لوط فرزندان و خانواده و وسایلش را جمع کرد و جبرئیل آنان را از شهر بیرون برد و سپس جبرئیل گفت: لوط! «اینان صبحدم که شود پشت شان از زمین کنده می شود» زنش گفت: لوط: از خانه ات کجا داری که بروی؟ لوط وی را به هلاکت قوم و اینکه آنان فرستادگان الهی اند خبر داد. او گفت: پروردگارت توانایی آن را ندارد که مردمان این هفت شهر عظیم را هلاک کند. اما هنوز سخنش تمام نشده بود که سنگی از سنگهای سجیل آمد و بر سرش خورد و او را هلاک کرد. 📚تحفة الإخوان، ص48 (نسخه خطی، به نقل از البرهان في تفسير القرآن، ج4، ص319) ثم قال جبرئيل: يا لُوطُ إِنَّا رُسُلُ رَبِّكَ لَنْ يَصِلُوا إِلَيْكَ فأبشر، و لا تحزن علينا. فهجم القوم عليه، و هم يقولون: أَ وَ لَمْ نَنْهَكَ عَنِ الْعالَمِينَ، أي لا تؤوي ضيفا، فرأوا جمال القوم و حسن وجوههم، فبادروا نحوهم، فطمس الله على أعينهم، و إذا هم عمي لا يبصرون، و صارت وجوههم كالقار، و هم يدورون و وجوههم تضرب الحيطان، فذلك قوله تعالى: وَ لَقَدْ راوَدُوهُ عَنْ ضَيْفِهِ فَطَمَسْنا أَعْيُنَهُمْ فَذُوقُوا عَذابِي وَ نُذُرِ - قال و إذا نفر آخرون قد لحقوا بهم، و نادوهم: إن كنتم قضيتم شهوتكم منهم، فاخرجوا حتى ندخل و نقضي شهوتنا منهم. فصاحوا: يا قوم، إن لوطا أتى بقوم سحرة، لقد سحروا أعيننا، فادخلوا إلينا و خذوا بأيدينا. فدخلوا و أخرجوهم، و قالوا: يا لوط، إذا أصبح الصبح نأتيك و نريك ما تحب؛ فسكت عنهم لوط حتى خرجوا. ثم قال لوط (عليه السلام) للملائكة: بماذا أرسلتم؟ فأخبروه بهلاك قومه، فقال: متى ذلك؟ فقال جبرئيل (عليه السلام): إِنَّ مَوْعِدَهُمُ الصُّبْحُ أَ لَيْسَ الصُّبْحُ بِقَرِيبٍ . فقال جبرئيل (عليه السلام): اخرج الآن- يا لوط- «فَأَسْرِ بِأَهْلِكَ بِقِطْعٍ مِنَ اللَّيْلِ» ، يعني في آخر الليل «وَ لا يَلْتَفِتْ مِنْكُمْ أَحَدٌ إِلَّا امْرَأَتَكَ» قواب «إِنَّهُ مُصِيبُها ما أَصابَهُمْ من العذاب». قال: «فجمع لوط (عليه السلام) بناته و أهله و مواشيه و أمتعته، فأخرجهم جبرئيل (عليه السلام) من المدينة، ثم قال جبرئيل (عليه السلام): يا لوط قد قضى ربك أن دابر هؤلاء مقطوع مصبحين. فقالت له امرأته: إلى أين تخرج- يا لوط- من دورك؟ فأخبرها أن هؤلاء رسل ربي، جاءوا لهلاك المدن. فقالت: يا لوط، و ما لربك من القدرة حتى يقدر على هلاك هؤلاء المدائن السبع؟! فما استتمت كلامها حتى أتاها حجر من حجارة السجيل، فوقع على رأسها فأهلكها ». @Yekaye
☀️3) در جلسه 863 (حدیث1) روایتی از امام باقر ع گذشت. 🔖https://eitaa.com/yekaye/3938 در فرازی از ادامه آن روایت آمده است: جبرئیل گفت: ای لوط «پس با خانواده‌ات کوچ کن» به اندازه‌ای که از امروز هفت شب و روز بگذرد «به پاره‌ای [ظلمتی] از شب [گذشته]، و از شما هیچکس التفاتی نکند، جز زنت؛ بی‌شک به او می‌رسد آنچه بدانان رسید» و از امشب «به آنجایی که به شما دستور داده شده بروید» (حجر/65). 📚علل الشرائع، ج2، ص550؛ تفسير العياشي، ج2، ص246؛ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ الْمُتَوَكِّلِ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيُّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ ع كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص يَتَعَوَّذُ مِنَ الْبُخْل ... قالَ ... «فَأَسْرِ بِأَهْلِكَ» يَا لُوطُ إِذَا مَضَى لَكَ مِنْ يَوْمِكَ هَذَا سَبْعَةُ أَيَّامٍ وَ لَيَالِيهَا [بلياليها] «بِقِطْعٍ مِنَ اللَّيْلِ» إِذَا مَضَى نِصْفُ اللَّيْلِ «وَ لا يَلْتَفِتْ مِنْكُمْ أَحَدٌ إِلَّا امْرَأَتَكَ إِنَّهُ مُصِيبُها ما أَصابَهُمْ» وَ امْضُوا مِنْ تِلْكَ اللَّيْلَةِ «حَيْثُ تُؤْمَرُون». @Yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💐 فرخنده میلاد پیام رسان کربلا حضرت زینب کبری سلام الله علیها بر دوستداران اهل بیت و دلسوختگان عالم مبارک باد🌹 🔹فأَسْرِ ▪️فعل «أسرِ» از ماده «سری» است، که این ماده در اصل بر تلفیقی از دو معنای «سیر» (حرکت کردن) و «سرّ» (مخفی) دلالت دارد؛ و در واقع معنایش سیر و حرکتی است که بدون اعلام و آشکار شدن، و به صورت سرّی و مخفیانه باشد؛ خواه سیر مادی باشد: «فَأَسْرِ بِأَهْلِكَ بِقِطْعٍ مِنَ اللَّيْلِ» (هود/81؛ حجر/65) [یا: وَ لَقَدْ أَوْحَيْنا إِلى مُوسى أَنْ أَسْرِ بِعِبادی؛ طه/77] یا معنوی و فراتر از روال مادی «سُبْحانَ الَّذي أَسْرى بِعَبْدِهِ لَيْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَی» (اسراء/1) 📚(التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج5، ص115) ▪️به همین مناسبت غالبا کلمه «سُرَى» را به معنای سیر شبانه دانسته‌اند که هم به صورت ثلاثی مجرد «سَرَى» و هم به صورت ثلاثی مزید «أَسْرَى» به کار می‌رود؛ هرچند احتمال اینکه کلمه «أسری» در آیه «سُبْحانَ الَّذِي أَسْرى بِعَبْدِهِ» از ماده «سرو» (نه از «سری») باشد (یعنی از سَرَاة» که به معنای «زمین گسترده» است) گرفته شده باشد، که در این صورت، مقصود از این تعبیر بردن پیامبر ص در عرصه گسترده‌ای از زمین می‌باشد. 📚(مفردات ألفاظ القرآن، ص408) ▫️و در آیه «وَ اللَّيْلِ إِذا يَسْرِ» (فجر/4) نیز در اصل «یسری» بوده است به معنای «سوگند به شب هنگامی که می‌گذرد» 📚(المصباح المنير، ج2، ص275) ▫️و این آیه می‌تواند موید نظر مرحوم مصطفوی باشد که کاربرد این ماده در معنای «سیر شبانه» را لازمه این معنا می‌داند؛ و اصل معنا را همان سیر مخفیانه معرفی می کند. 📚(التحقيق، ج5، ص116) ▪️«سَریّ» را به معنای رودی که جریان دارد دانسته اند «قَدْ جَعَلَ رَبُّكِ تَحْتَكِ سَرِيًّا» (مريم/24) و البته در مورد این کلمه نیز این احتمال که از ماده «سرو» باشد، مطرح شده، که در این صورت، از کلمه «سَرو» به معنای رفعت گرفته شده و مقصود در آیه مذکور این می‌شود که «پایین خویش [شخصیت] رفیعی را دید، که اشاره است که حضرت عیسی ع و رفعتی که داشت. 📚(مفردات ألفاظ القرآن، ص409) ▫️ و برخی معنای رود را در این مورد بشدت انکار کرده و برگرفته شدن این کلمه از ماده «سرو» به معنای رفعت را ترجیح داده‌اند؛ و افزوده‌اند که اگر اصرار شود که از ماده «سری» است؛ اشاره دارد به شخصیتی که سیری معنوی خواهد داشت. 📚(التحقيق، ج5، ص116) ▪️برای حرکت کردن، کلماتی مانند «سير» ، «سلوك» ، «سیلان» ، «جري» و «مرور» هم استفاده می‌شود و در تفاوت اینها گفته‌اند: 🔸«سير» برای مطلق حرکت کردن (و البته عموما حرکت مادی) استفاده می‌شود؛ 🔸«سلوك» به معنای سیر و حرکت در خط معین است؛ 🔸«سیلان» حرکت و جریان یافتن در مایع است؛ 🔸«جري» حرکت منظم دقیق در طول مکان است؛ 🔸«مرور» حرکتی است که در آن عبور از چیزی مد نظر باشد؛ 🔸و«سری» هم چنانکه بیان شد سیری است که مخفیانه و سرّی باشد. 📚(التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج5، ص116) 📿در صورتی که دو کلمه «سَریّ» و «أسری» -که در بالا اشاره شد - را هم از ماده «سری» بدانیم، این ماده جمعاً 8 مورد در قرآن کریم به کار رفته است. 📖اختلاف قرائت ▪️همزه «اسر» در قرائت اهل مکه (ابن کثیر) و مدینه (نافع) و ابوجعفر (از قراء عشره) و ابن محیصن (از قراء اربعه عشر) به صورت همزه وصل (فَاسْرِ) قرائت شده است، که در این صورت، فعل امر ثلاثی مجرد (سری) خواهد بود؛ ▪️اما در قرائت اهل کوفه (عاصم و حمزه و کسائی) و بصره (ابوعمرو) و شام (ابن عامر) و یعقوب و خلف (از قراء عشره) و نیز در قرائات ابن مسعود و ابیّ بن کعب به صورت همزه قطع (فَأَسْرِ) قرائت شده است، که در این صورت، فعل امر ثلاثی مزید (أسری) است. 🔹و از نظر ابوعبید به لحاظ معنای «سری» و «أسری» تفاوتی ندارد و هر دو به معنای حرکت در شب است ؛ اما از نظر لیث، «أسری» برای حرکت در اول شب به کار می‌رود و «سری» برای حرکت در آخر شب. ▪️البته در یکی از قرائات غیرمشهور (الیمانی) به صورت «فَسِر» قرائت شده، که در این صورت، فعل امر از «سیر» می باشد. 📚مجمع البيان، ج‏5، ص276 ؛ البحر المحيط، ج‏6، ص189-191 ؛ معجم القراءات، ج4، ص114-115 @Yekaye
🔹بقِطْعٍ ▪️ماده «قطع» در اصل بر بریده شدن و جدایی چیزی از چیز دیگر دلالت دارد. 📚(معجم المقاييس اللغة، ج5، ص101) ▫️با تاکید بر این که بین آنها اتصال و ارتباطی بوده باشد. 📚(التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج9، ص293) ▪️در قرآن کریم این ماده 🔸 هم برای بریدن‌های مادی به کار رفته است؛ مانند «قطع اعضاء»: «وَ السَّارِقُ وَ السَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُما» مائدة/38) ویا «وَ سُقُوا ماءً حَمِيماً فَقَطَّعَ أَمْعاءَهُمْ» (محمد/15) [ویا «ثُمَّ لَقَطَعْنا مِنْهُ الْوَتينَ» (حاقه/46)]؛ و یا بریدن پیراهن «فَالَّذِينَ كَفَرُوا قُطِّعَتْ لَهُمْ ثِيابٌ مِنْ نارٍ» (حج/19) [که اینجا بریدن پیراهن کنایه از آماده کردن لباس است، کاری که خیاط انجام می‌دهد] [ویا قطع درختان: ما قَطَعْتُمْ مِنْ لينَةٍ أَوْ تَرَكْتُمُوها؛ حشر/5)] 🔸و هم در قطع کردن روابط غیرمادی؛ مانند قطع رحم (بریدن پیوند خویشاوندی) که در اینجا «قطع» را به معنای «هجران» (دوری گزیدن) و خودداری از نیکی کردن دانسته‌اند: «وَ تُقَطِّعُوا أَرْحامَكُمْ» (محمد/22»، «وَ يَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ» (بقرة/27 و رعد/25). 📚(مفردات ألفاظ القرآن، ص678) ▪️این کلمه متعدی است، از این رو، وقتی به باب تفعیل می‌رود ظاهرا برای تاکید و شدت بریدن است: «قُطِّعَتْ بِهِ الْأَرْضُ» (رعد/31) ، «قَطَّعْنَ أَيْدِيَهُنَّ» (یوسف/31 و 50) ، «وَ قَطَّعْناهُمُ اثْنَتَيْ عَشْرَةَ أَسْباطاً أُمَماً» (اعراف/160) ، «وَ قَطَّعْناهُمْ فِي الْأَرْضِ أُمَماً مِنْهُمُ الصَّالِحُونَ وَ مِنْهُمْ دُونَ ذلِک» (اعراف/168) ، «لَأُقَطِّعَنَّ أَيْدِيَكُمْ وَ أَرْجُلَكُمْ مِنْ خِلافٍ» (أعراف/124 و شعراء/49) ، «أَنْ يُقَتَّلُوا أَوْ يُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَيْديهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلاف» (مائده/33) ▪️تعبیر «قَطْعُ الطَّريقِ» به دو معنا به کار می‌رود: ▫️یکی پیمودن راه [وَ لا يَقْطَعُونَ وادِيا؛ توبه/121] ؛ و ▫️دیگری به معنای «راهزنی» و حمله به مسافران و تصاحب دارایی‌های آنان «أَ إِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجالَ وَ تَقْطَعُونَ السَّبِيلَ»(عنكبوت/29) و وجه تسمیه‌اش به «قطع طریق» این است که مایه بریده شدن پای مردم از عبور در آن راه می‌شود؛ گویی راه را بریده است. 📚(مفردات ألفاظ القرآن، ص678) ▪️تعبیر «قطع» در آیه «فَلْيَمْدُدْ بِسَبَبٍ إِلَى السَّماءِ ثُمَّ لْيَقْطَعْ فَلْيَنْظُرْ هَلْ يُذْهِبَنَّ كَيْدُهُ ما يَغيظُ» (حج/15) ▫️هم می‌تواند به معنای «بریدن طناب» باشد تا سقوط کند؛ ▫️و نیز گفته شده که به معنای «با خفه کردن اجل [مهلت عمر] خود را قطع کند. 📚(مفردات ألفاظ القرآن، ص678) و در واقع، منظور آنان «قطع شدن نَفَس» (یعنی خودش را حلق‌آویز و خفه کند) بوده است 📚(ابن‌عباس، کلبی و مقاتل، به نقل از التفسیر الکبیر (فخر رازی)، ج۲۳، ص۲۱۰). ▪️«قطعِ» پشتِ انسان، به معنای نابود کردن نوع بشر است؛ و اگر در مورد فرد یا گروهی به کار رفته، یعنی نابود و هلاک کردن آنان: «فَقُطِعَ دابِرُ الْقَوْمِ الَّذِينَ ظَلَمُوا» (أنعام/45» یا «و أَنَّ دابِرَ هؤُلاءِ مَقْطُوعٌ مُصْبِحِينَ»(حجر/66) ▫️و ظاهرا از همین باب است تعبیر «لِيَقْطَعَ طَرَفاً مِنَ الَّذينَ كَفَرُوا» (آل عمران/127) که یعنی «به هلاکت رساند جماعتی از آنان را» 📚 (مفردات ألفاظ القرآن، ص678) ▪️«قطعِ» یک امر، به معنای فیصله دادن آن و قطعی کردن مطلب می باشد؛ گویی بین امور و اشیاء مختلف جدایی می‌افکند؛ و از همین تعبیر، کلمه «قاطع بودن» ساخته شده است: «ما كُنْتُ قاطِعَةً أَمْراً» (نمل/32) 📚 (مفردات ألفاظ القرآن، ص678؛ التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج9، ص295) ▪️تعبیر «قِطْعٌ من اللیل» به معنای قطعه‌ای از شب می باشد: «فَأَسْرِ بِأَهْلِكَ بِقِطْعٍ مِنَ اللَّيْلِ» (هود/81 و حجر/65) 📚 (مفردات ألفاظ القرآن، ص678) ▫️و برخی آن را به معنای قطعه بزرگی از شب؛ دانسته و احتمال اینکه به معنای «نیمه شب»‌باشد را نیز منتفی ندانسته اند از این باب که گویی شب را دو نیمه می‌کند. 📚(مجمع البيان، ج5، ص278) ▫️و در هر صورت، جمعِ آن «قِطَع» می‌شود: «كَأَنَّما أُغْشِيَتْ وُجُوهُهُمْ قِطَعاً مِنَ اللَّيْلِ مُظْلِما» (یونس/27). اما برخی اساساً تعبیر «قِطَع» (و مفرد آن: «قِطْعٌ») را با توجه به عبارت امیرالمومنین ع «فِتَنٌ كَقِطَعِ اللَّيْلِ الْمُظْلِم» 📚(نهج‌البلاغه، خطبه102) به معنای «ظلمات» (جمع ظلمت) دانسته‌اند 📚(شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد، ج7، ص103) @Yekaye 👇ادامه مطلب👇