eitaa logo
یک آیه در روز
2هزار دنبال‌کننده
115 عکس
10 ویدیو
24 فایل
به عنوان یک مسلمان، لازم نیست که روزی حداقل در یک آیه قرآن تدبر کنیم؟! http://eitaa.com/joinchat/603193344C313f67a507 سایت www.yekaye.ir نویسنده (حسین سوزنچی) @souzanchi @HSouzanchi گزیده مطالب: @yekAaye توضیح درباره کانال https://eitaa.com/yekaye/917
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹فَلْيَسْتَعْفِفْ ▪️درباره ماده «عفف» برخی گفته‌اند که بر دو معنای اصلی دلالت دارد: ▫️یکی خودداری کردن از کار زشت و ناشایست؛ و ▫️دیگری دلالت بر مقدار کم از چیزی دارد، چنانکه «عُفَّة» به اندک شیری که در پستان باقی مانده گویند (معجم المقاييس اللغة، ج4، ص3) ▪️ البته دیگران بر این باورند که این معنای دوم هم به همان معنای اول برمی گردد و «عُفَّة» به معنای «ما یُعَفّ» است، گویی آنچه از شیر در پستان مانده، چیزی است که پستان از دوشیده شدنش ممانعت و خودداری می‌کند (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج8، ص180) در واقع، ▪️ عفت حصول حالتی در نفس است که مانع از غلبه شهوت بر آدمی می‌شود ▪️«مُتَعَفِّف» که با تمرین و سخت‌گیری بر خود به این حالت دست یافته است: «يَحْسَبُهُمُ الْجاهِلُ أَغْنِياءَ مِنَ التَّعَفُّفِ» (بقره/273) و ▪️ استعفاف هم طلب عفت کردن است: «وَ مَنْ كانَ غَنِيًّا فَلْيَسْتَعْفِفْ»(نساء/6) «وَ لْيَسْتَعْفِفِ الَّذِينَ لا يَجِدُونَ نِكاحاً» (نور/33) (مفردات ألفاظ القرآن، ص573) 🔸به لحاظ معنایی کلمه «عفت» ‌به «تقوی» بسیار نزدیک است با این تفاوت که عفت خودداری نفس است از دلخواه‌ها و تمایلات خویش و بیشتر ناظر به درون نفس است؛ اما تقوی حفظ نفس است از عصیان و مخالفت و بیشتر ناظر به امور خارج از نفس می‌باشد؛ (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج8، ص180) 📿ماده «عفف» و مشتقات آن 4 بار در قرآن کریم به کار رفته است. @yekaye
🔹فَقيراً قبلا بیان شد که ▪️اصل ماده «فقر» را به معنای گشودگی و شکافی که در چیزی پدید آید دانسته، و «فقار» (ستون فقرات؛ مفردِ آن: فقارة) را هم از همین باب معرفی کرده‌اند، و اغلب اهل لغت گفته‌اند وجه تسمیه شخص نیازمند و محتاج، به «فقیر»، این است که گویی ستوان فقراتش (پشتش) در برابر نیازها و احتیاجات شکسته است. کسانی که این گونه فقر را به ستون فقرات برمی‌گردانند؛ «فاقرة» (تَظُنُّ أَنْ يُفْعَلَ بِها فاقِرَةٌ؛ قیامت/۲۵) را هم به معنای وضعیتی که ستوان فقرات آدمی را درهم بشکند (کمرشکن) دانسته‌اند. ▪️البته مرحوم مصطفوی بر این باور است که اصل ماده فقر به معنای ضعفی است که موجب احتیاج شود؛ درست نقطه مقابل «غنی» که قوتی است که احتیاج را مرتفع می‌سازد؛ و «فاقره» هم از همین معنا گرفته شده و به معنای «آنچه موجب فقر و نیاز می‌شود» است و بر این باور است که «فقارة» (ستوان فقرات) کلمه‌ای است که از زبان سریانی وارد شده است (یعنی اصل آن ربطی به فقر ندارد) هرچند که چون استخوانهای آن ضعیف است می‌تواند نسبتی هم با معنای «فقر» پیدا کرده باشد. 🔖جلسه ۳۸۳ http://yekaye.ir/al-qiyamah-75-25/ @yekaye
🔹فَأَشْهِدُوا عَلَيْهِمْ قبلا بیان شد که ▪️اصل ماده «شهد» دلالت دارد بر حضور و آگاهی (علم) و آگاه کردن (اعلام). به تعبیر دیگر، «شهادت» حضوری است که همراه با مشاهده (اعم از مشاهده با چشم یا با شهود قلبی) باشد. برخی افزوده‌اند که جایی که هم که استدلال و تفکر به نحو قطعی به مطلبی برشد، کلمه «شهادت» را می‌توان به کار برد و شاهد بر این مدعا هم آیه «شَهِدَ شاهِدٌ مِنْ أَهْلِها إِنْ كانَ قَميصُهُ قُدَّ مِنْ قُبُلٍ فَصَدَقَت …» (یوسف/۲۶-۲۷) است. ▪️با این توضیحات معلوم می‌شود که در شهادت دو عنصر «علم» و «حضور» با هم شرط است؛ لذا «شهادت» هم از «علم» اخص است و منحصر به مواردی است که علم به معلوم بدون هیچ واسطه‌ای حاصل شده باشد، و هم از «حضور» اخص است و جایی که حضور همراه با غفلت و بی‌توجهی باشد، شهادت صدق نمی‌کند ▫️ اصطلاح «شهادت» هم در جایی که واقعه رخ می‌دهد و شخص حاضر است و به واقعه توجه می‌کند به کار می‌رود (اصطلاحا: تحمل شهادت) و هم در جایی که از شخص تقاضا می‌شود واقعه‌ای را که در آن حاضر بوده، در مقابل دیگران گواهی دهد (اصطلاحا: ادای شهادت). 🔖جلسه ۳۰۴ http://yekaye.ir/al-maaarij-70-33/ @yekaye
🔹حَسيباً قبلا بیان شد ▪️برخی بر این باورند که ماده «حسب»، در اصل در چند معنای اصلی به کار رفته؛ که دو کاربرد مهم قرآنی‌اش یکی «عدّ» به معنای «حساب کردن» و «شمردن» (إِنَّما يُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَيْرِ حِسابٍ؛ زمر/۱۰) بود و دومی «کفایت کردن» (حَسْبُنَا اللَّهُ؛ آل عمران/۱۷۳). ▪️برخی معنای شمردن و حساب کردن را معنای اصلی قرار داده و خواسته‌اند بقیه معانی را هم به نحوی بدان برگردانند و برخی همه این معانی را بدین ترتیب جمع کرده‌اند که اصل این ماده را اشراف به قصد اطلاع و خبردار شدن (در فارسی: رسیدگی) دانسته‌اند و گفته‌اند شمارش مقدمه این رسیدگی است و کفایت کردن هم لازمه این اطلاع یافتن و اشراف پیدا کردن است. ▪️همچنین اشاره شد که «حَسَبُ» آن چیزی است که از انسان حساب می‌شود [تعبیر «حَسَب و نَسَب» در فارسی هم رایج است] و به این جهت که آباء و اجداد شخص که مایه شرف اوست و از او شمرده می‌شود گفته می‌شود و برخی گفته‌اند وجه تسمیه‌اش این است که با آباء و اجداد و سابقه یک نفر می‌توان بر حال و روز او تاحدودی اشراف پیدا کرد و ▪️«حسیب» هم به معنای کسی که حَسَب و نَسَب بلندمرتیه‌ای داشته باشد به کار می‌رود و هم به معنای «محاسبه‌گر»؛ که ظاهرا در آیه «وَ كَفى بِاللَّهِ حَسِيباً» (نساء/6) معنای دوم مد نظر است و بویژه در این معنا شاید شاهد خوبی باشد بر مدعای کسانی که دو معنای «حساب و کتاب کردن» با «کفایت کردن» را ذیل معنای «رسیدگی کردن» جمع می‌کنند؛ بویژه اگر تعابیری مانند «حَسْبُنَا اللَّهُ» (آل عمران/173) یعنی خدا ما را کفایت می‌کند و «حَسْبُهُمْ جَهَنَّمُ» یعنی جهنم برای آنها کافی است (مجادلة/8) را کنار آیه «ما عَلَيْكَ مِنْ حِسابِهِمْ مِنْ شَيْءٍ وَ ما مِنْ حِسابِكَ عَلَيْهِمْ مِنْ شَيْءٍ» (أنعام/ 52) و آیه «وَ ما عِلْمِي بِما كانُوا يَعْمَلُونَ؛ إِنْ حِسابُهُمْ إِلَّا عَلى رَبِّي»(شعراء/112- 113) بگذاریم؛ زیرا حسیب، کسی است که با شمارش و حساب و کتاب به امور افراد رسیدگی می‌کند. 🔖جلسه ۸۴۰ http://yekaye.ir/ale-imran-3-169/ @yekaye
💐💐💐عید سعید فطر، عید بندگی خدا، بر همه بندگان خدا مبارک باد🌷🌷🌷 @yekaye
یک آیه در روز
931) 📖 وَ ابْتَلُوا الْيَتامی حَتَّی إِذا بَلَغُوا النِّكاحَ فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً فَادْ
🔹 برای آیه 6 سوره نساء، دو شأن نزول ذکر شده: 🔺 رفاعه از دنیا رفت و پسرش ثابت، صغیر بود؛ عموی ثابت [= برادر رفاعه] نزد پیامبر ص آمد و گفت: برادرزاده یتیم من الان تحت تکفل من است؛ چه اندازه از مالش را می‌توانم خرج کنم و چه موقعی آن را به وی بدهم؟ و این آیه نازل شد. 📚أسباب نزول القرآن (الواحدي)، ص147 ؛ البحر المحيط، ج3، ص518 🔺 برخی هم گفته‌اند مساله این بوده که شخصی بوده به نام أوس بن ثابت یا أوس بن سوید که می‌میرد و همسری به نام أم کجه و سه دختر از او می‌ماند. اما دوتاپسرعمویش، و طبق نقلی دیگر، عموی بچه‌هایش به نام ثعلبه) تمام مال او را برمی‌دارند و به زن و دختران وی چیزی نمی‌دهند؛ چون در جاهلیت رسم این بوده که به زنان و دختران و نیز به پسران صغیر چیزی از ارث نمی داده‌اند. أم کجه شکایت آن دو را به پیامبر اکرم ص می‌برد؛ حضرت آن دو را احضار می‌کند؛ آنها می‌گویند: نه ما نمی‌دهیم؛ فرزندش نه اسب سوار می‌شود و نه باری برمی‌دارد و نه به دشمن درگیر می‌شود! پیامبر ص فرمود: فعلا برگردید تا ببینم خدا چه دستوری می‌دهد؛ و این آیه نازل شد. 📚البحر المحيط، ج3، ص518 @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☀️1) ظاهرا* از امام باقر ع در تفسیر آیه «و یتیمان را بیازمایید، تا زمانی که به حد ازدواج برسند، سپس اگر از آنان رشدی دیدید پس اموالشان را به ایشان برگردانید، و آن را به گزاف و عجله اینکه [مبادا] بزرگ شوند نخورید» روایت شده است: کسی که در دستش مال یتیمان است برایش جایز نیست که آن را به او بدهد تا اینکه به حد ازدواج برسد و محتلم شود؛ وقتی محتلم شد [= به بلوغ رسید] و حدود الهی و انجام واجبات بر او واجب شد و اهل به هدر دادن و نیز شرابخوار و زناکار نبود، پس هنگامی از آنان رشدی دیده شد اموالش به او برگردانده می‌شود، و بر آن شاهد گرفته می‌شود؛ و اگر به طوری است که نمی‌دانند که به بلوغ رسیده یا نه، از زیر بغلش و یا روییدن موهای عانه وضعیتش معلوم می‌شود. وقتی که چنین بود به بلوغ رسیده است و مالش به او برگردانده می‌شود اگر که رشدیافته باشد و جایز نیست که مالش از او دریغ شود و بهانه‌تراشی شود که او هنز بزرگ نشده است؛ و اینکه فرمود «آن را به گزاف و عجله اینکه [مبادا] بزرگ شوند نخورید» پس اگر مال یتیم در دست اوست و خودش بی‌نیاز است برایش حلال نیست که از مال یتیم بخورد؛ و اگر فقیری است که خود را وقف [تجارت و نگهداریِ] مال وی کرده است جایز است که مطابق عرف [= به طور متعارف] بخورد.» 📚تفسير القمي، ج1، ص131 قَوْلُهُ تَعَالَى «وَ ابْتَلُوا الْيَتامى حَتَّى إِذا بَلَغُوا النِّكاحَ فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً فَادْفَعُوا إِلَيْهِمْ أَمْوالَهُمْ وَ لا تَأْكُلُوها إِسْرافاً وَ بِداراً أَنْ يَكْبَرُوا» قَالَ: مَنْ كَانَ فِي يَدِهِ مَالُ [بَعْضِ] الْيَتَامَى فَلَا يَجُوزُ لَهُ أَنْ يُعْطِيَهُ [يُؤْتِيَهُ] حَتَّى يَبْلُغَ النِّكَاحَ [وَ يَحْتَلِمَ] فَإِذَا احْتَلَمَ [وَ] وَجَبَ عَلَيْهِ الْحُدُودُ وَ إِقَامَةُ الْفَرَائِضِ وَ لَا يَكُونُ مُضَيِّعاً وَ لَا شَارِبَ خَمْرٍ وَ لَا زَانِياً فَإِذَا آنَسَ مِنْهُ الرُّشْدَ دَفَعَ إِلَيْهِ الْمَالَ وَ أَشْهَدَ عَلَيْهِ وَ إِنْ كَانُوا لَا يَعْلَمُونَ أَنَّهُ قَدْ بَلَغَ فَإِنَّهُ يُمْتَحَنُ بِرِيحِ إِبْطِهِ أَوْ نَبْتِ عَانَتِهِ فَإِذَا كَانَ ذَلِكَ فَقَدْ بَلَغَ فَيَدْفَعُ إِلَيْهِ مَالَهُ إِذَا كَانَ رَشِيداً وَ لَا يَجُوزُ أَنْ يَحْبِسَ عَنْهُ مَالَهُ وَ یعلل [يَعْتَلَّ عَلَيْهِ] أَنَّهُ لَمْ يَكْبَرْ [بَعْدُ] وَ قَوْلُهُ «وَ لا تَأْكُلُوها إِسْرافاً وَ بِداراً أَنْ يَكْبَرُوا» فَإِنْ كَانَ فِي يَدِهِ مَالُ يَتِيمٍ وَ هُوَ غَنِيٌّ فَلَا يَحِلُّ لَهُ أَنْ يَأْكُلَ مِنْ مَالِ الْيَتِيمِ وَ مَنْ كَانَ فَقِيراً فَقَدْ حَبَسَ نَفْسَهُ عَلَى مَالِهِ فَلَهُ أَنْ يَأْكُلَ بِالْمَعْرُوف. ✳️* توجه: علی بن ابراهیم در تفسیر خود- چنانکه مشاهده می‌کنید- این مطلب را با «و أما قوله تعالی ... قال» شروع کرده است. دیگران هنگام ذکر این مطلب از تفسیر قمی، غالباً آن را ادامه روایت تفسیری امام باقر ع قلمداد کرده‌اند که در آیه قبل، حدیث1 گذشت (مثلا: مرحوم فیض در تفسير الصافي، ج1، ص423 و مرحوم مجلسی در بحار الأنوار، ج100، ص163-164 و مرحوم العروسی الحویزی در تفسير نور الثقلين، ج1، ص444؛ و مرحوم قمی مشهدی در تفسير كنز الدقائق، ج3، ص332)؛ اما مرحوم بحرانی (در البرهان في تفسير القرآن، ج2، ص24) آن را به عنوان خود قمی ذکر کرده، (که البته مواجهه بحرانی با تفسیر قمی به گونه‌ای است که ظاهرا مرحوم قمی تمام مطالبش را از اهل بیت نقل کرده است و تفسیرش تفسیر امام صادق ع می‌باشد؛ البرهان، ج1، ص73). اما موضع‌گیری محدث نوری در اینجا عجیب است. وی ابتدا با عبارت کما هو الظاهر، فرازی از این مطلب را از تفسیر قمی نقل، و آن را از امام صادق ع برمی‌شمرد (مستدرك الوسائل، ج14، ص124-125) ؛ سپس بلافاصله و به نحوی که گویی حدیث دومی را نقل می‌کند، و بدون اینکه اسم تفسیر قمی را بیاورد، اما با عبارات تفسیر قمی (وَ عَنْ أَبِي الْجَارُودِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع) فرازی از آن را به عنوان روایت امام باقر ع بیان می‌کند (همان، ص125) و در جای دیگر عبارتش به گونه‌ای است که گویی آن را صرفاً به مرحوم قمی نسبت می‌دهد (عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ فِي تَفْسِيرِ قَوْلِهِ تَعَالَى «وَ ابْتَلُوا الْيَتامى» الْآيَةَ قَالَ قَالَ مَن کان ...؛ همان، ج13، ص428). @yekaye
✅ زمان پایان یتیمی و آغاز رشد ☀️2) الف. عبدالله بن سنان می‌گوید: به امام صادق ع عرض کردم: چه زمانی مال نوجوان به او داده می‌شود؟! فرمود: هنگامی که به بلوغ برسد و رشدی از او دیده شود و سفیه و ضعیف نباشد. گفتم: برخی از آنها به 15 سالگی و 16 سالگی می‌رسند و هنوز بالغ نشده‌اند. فرمود: هنگامی که به سیزده سالگی برسد امرش مجاز می‌گردد مگر اینکه سفیه یا ضعیف باشد. گفتم: سفیه و ضعیف چیست؟ فرمود: سفیه آدم شرابخوار است و ضعیف کسی است که به ازای دو تا فقط یکی می‌گیرد و دو تا می‌دهد [حساب و کتاب بلد نیست و سرش کلاه می‌رود.] 📚تفسير العياشي، ج1، ص155 عَنْ [عَبْدِ اللَّهِ] بْنِ سِنَانٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع مَتَى يُدْفَعُ إِلَى الْغُلَامِ مَالُهُ؟ قَالَ إِذَا بَلَغَ وَ أُونِسَ مِنْهُ رُشْدٌ وَ لَمْ يَكُنْ سَفِيهاً وَ لَا ضَعِيفاً. قَالَ قُلْتُ: فَإِنَّ مِنْهُمْ مَنْ يَبْلُغُ خَمْسَ عَشْرَةَ سَنَةً وَ سِتَّ عَشْرَةَ سَنَةً وَ لَمْ يَبْلُغْ. قَالَ إِذَا بَلَغَ ثَلَاثَ عَشْرَةَ سَنَةً جَازَ أَمْرُهُ إِلَّا أَنْ يَكُونَ سَفِيهاً أَوْ ضَعِيفاً. قَالَ قُلْتُ: وَ مَا السَّفِيهُ و الضَّعِيفُ؟ قَالَ السَّفِيهُ الشَّارِبُ الْخَمْرَ وَ الضَّعِيفُ الَّذِي يَأْخُذُ وَاحِداً بِاثْنَيْنِ. ☀️ب. از امام صادق ع درباره این سخن خداوند متعال که می‌فرماید «اگر از آنان رشدی دیدید پس اموالشان را به ایشان برگردانید» سوال شد که آن رشدی که از او دیده می‌شود، چیست؟ فرمودند: اینکه مالش را حفظ کند. 📚تفسير العياشي، ج1، ص221 عن يونس بن يعقوب قال قلت لأبي عبد الله ع قول الله «فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً فَادْفَعُوا إِلَيْهِمْ أَمْوالَهُمْ» أَيُّ شَيْءٍ الرُّشْدُ الَّذِي يُؤْنَسُ مِنْهُ؟ قَالَ: حِفْظُ مَالِهِ. ▪️شبیه این مضمون در من لا يحضره الفقيه، ج4، ص222 از امام صادق ع و در مجمع البيان، ج3، ص16 از امام باقر ع روایت شده است. ☀️ج. ابوبصیر می‌گوید: از امام صادق ع درباره یتیمی سوال کردم که قرآن می‌خواند و عقلش هم مشکلی ندارد؛ و مالی از او در دست مردی است؛ و آن مرد می‌خواهد با آن مال کار کند تا این یتیم به سن بلوغ برسد و مالش را به او بدهد. فرمودند: حتی اگر به سن بلوغ برسد و عقلی نداشته باشد هرگز چیزی به او داده نشود. 📚من لا يحضره الفقيه، ج4، ص220-221 وَ رَوَى ابْنُ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مُثَنَّى بْنِ رَاشِدٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ يَتِيمٍ قَدْ قَرَأَ الْقُرْآنَ وَ لَيْسَ بِعَقْلِهِ بَأْسٌ وَ لَهُ مَالٌ عَلَى يَدَيْ رَجُلٍ فَأَرَادَ الَّذِي عِنْدَهُ الْمَالُ أَنْ يَعْمَلَ بِهِ حَتَّى يَحْتَلِمَ وَ يَدْفَعَ إِلَيْهِ مَالَهُ. قَالَ ع: وَ إِنِ احْتَلَمَ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ عَقْلٌ لَمْ يُدْفَعْ إِلَيْهِ شَيْءٌ أَبَداً. @yekaye
☀️3) از امام صادق ع در تفسیر این آیه روایت شده است: هنگامی که دیدید آنان [= یتیمان] آل محمد ص را دوست دارند، درجه آنان را رفعت بدهید. 📚من لا يحضره الفقيه، ج4، ص222؛ تفسير العياشي، ج1، ص221 وَ فِي رِوَايَةِ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِيرَةِ عَمَّنْ ذَكَرَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ قَالَ فِي تَفْسِيرِ هَذِهِ الْآيَةِ إِذَا رَأَيْتُمُوهُمْ يُحِبُّونَ آلَ مُحَمَّدٍ ع فَارْفَعُوهُمْ دَرَجَةً. @yekaye
✅ب. در هم آمیختن با مال یتیم روایات متعددی است که درباره آمیخته شدن مال یتیم با مال ولیّ یتیم بحث کرده که عمده آنها را می‌توان ناظر به عبارت «يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْيَتامى قُلْ إِصْلاحٌ لَهُمْ خَيْرٌ وَ إِنْ تُخالِطُوهُمْ فَإِخْوانُكُمْ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ الْمُفْسِدَ مِنَ الْمُصْلِح» (بقره/220) دانست. فقط از باب نمونه، به یک روایت اشاره می‌شود: ☀️4) علی بن مغیره می‌گوید: من دختر برادرم یتیم و تحت تکفل من است. گاهی برایش هدیه‌ای می‌آورند و من هم از آن می‌خورم و بعدا از مال خودم برای او چیزی می‌خرم که او می‌خورد و می‌گویم: پروردگارا ! این به جای آن. فرمود: مشکلی نیست. 📚الكافي، ج5، ص129 مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ ذُبْيَانَ بْنِ حَكِيمٍ الْأَوْدِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْمُغِيرَةِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّ لِيَ ابْنَةَ أَخٍ يَتِيمَةً فَرُبَّمَا أُهْدِيَ لَهَا الشَّيْءُ فَآكُلُ مِنْهُ ثُمَّ أُطْعِمُهَا بَعْدَ ذَلِكَ الشَّيْءَ مِنْ مَالِي. فَأَقُولُ يَا رَبِّ هَذَا بِهَذَا. فَقَالَ ع لَا بَأْسَ. @yekaye