یک آیه در روز
971) 📖 إذا رُجَّتِ الْأَرْضُ رَجًّا 📖 ترجمه 💢وقتی که زمین لرزانده شود، چه لرزاندنی؛ سوره واقعه (5
.
1️⃣ 1) «إِذا رُجَّتِ الْأَرْضُ رَجًّا»
درباره مقصود از این لرزاندن، همگان گفتهاند که اشاره به زلزله قیامت است که خداوند آن را عظیم شمرده است: «إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَيْءٌ عَظِيمٌ» (حج/1)؛ و اینجا نیز با افزودن مفعول مطلق «رَجّاً» بر این عظمت تاکید کرد. (الميزان، ج19، ص116)؛
آنگاه این زلزله شدید میتواند:
🍃الف. ناظر باشد به میراندن هر موجود زندهای که روی زمین است (ابن عباس و قتادة و مجاهد، به نقل از مجمع البيان، ج9، ص324) در واقع، بیان میکند که زمین چنان به جنبش درخواهد آمد که هرآنچه از کوهها و ساختمانها رویش هست را منهدم و [هر جنبندهای روی زمین را] نیست و نابود میکند. (تفسير كنز الدقائق، ج13، ص13)
🍃ب. چهبسا این تعبیر «رجّ» همان تعبیری باشد که برای غربال کردن هم به کار میرود؛ که در این صورت، مقصود آن تکانهای شدیدی است که مردگان را از درون زمین بیرون میاندازد (به نقل از مجمع البيان، ج9، ص324 ) که در این صورت مضمونش نزدیک میشود به آیاتی شبیه «إِذا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزالَها؛ وَ أَخْرَجَتِ الْأَرْضُ أَثْقالَها» (زلزال/1-2)
🍃ج. شاید علاوه بر این، ناظر باشد به تحول عظیمی که در زمین و زمینهی وجودی انسانهای عالَم رخ میدهد که وارد مرحله جدیدی از عالَم میشوند. چیزی که چهبسا موید این معنا باشد این است که در قیامت، همه موجودات، نه فقط موجودات حاضر در دنیا، بلکه فرشتگان و ملکوتیان هم میمیرند؛ یعنی حتی کسانی که در عالم برزخ هم بسر میبرند میمیرند؛ و علیالقاعده مرگ در برزخ، با مرگ زمینی عادی و متعارفی که ما میشناسیم متفاوت است، زیرا همه برزخیان قبلا این مرگ را از سر گذراندهاند، و اکنون به حیات برزخی زندهاند، نه به حیات دنیوی.
🍃 د. ...
@yekaye
یک آیه در روز
971) 📖 إذا رُجَّتِ الْأَرْضُ رَجًّا 📖 ترجمه 💢وقتی که زمین لرزانده شود، چه لرزاندنی؛ سوره واقعه (5
.
2️⃣ «إِذا رُجَّتِ الْأَرْضُ رَجًّا»
اولین نکتهای که برای بیان وقتی که واقعه قیامت واقع شود، اشاره کرد، این است که آن هنگام زمین لرزانده شود، چه لرزاندنی. آیا این لرزش، صرفاً یک زمین لرزه است، که فقط در مقیاس وسیعتر رخ داده است؟! اگرچه برای این واقعه از تعبیر «زلزله» هم استفاده شده، اما قرآن کریم از تعابیر بسیار مختلف دیگری نیز برای این تغییر بهره برده است مانند «رجف» و «دکّ» و «شقّ» و ...؛ و در این آیه هم از تعبیر «رجّ» استفاده کرده که چنانکه در نکات ادبی گذشت، لرزش و اضطراب شدیدی است که غالبا در خصوص اجسام غیرجامد استفاده میشود.
تعبیر «ثَقُلَتْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» (اعراف/187 ) بصراحت از سنگین بودن این واقعه بر آسمانها و زمین سخن میگوید و شاید بتوان گفت تعبیر «يَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَيْرَ الْأَرْضِ وَ السَّماواتُ وَ بَرَزُوا لِلَّهِ الْواحِدِ الْقَهَّار: روزی که این زمین غیر زمین شود و نیز آسمانها، و برای خداوند واحد قهار آشکار شوند» (ابراهیم/48) به نحوی در مقام بیان همه آیاتی است که درباره تحولات زمین در هنگام قیامت سخن گفتهاند: یعنی آن تغییری که رخ میدهد صرفاً واقعهای در زمین نیست؛ بلکه واقعه بقدری عظیم است که دیگر زمین این زمین نخواهد بود.
📝#زمین_در_قرآن
شاید اگر بدانیم زمین کنونی ما در قرآن کریم چگونه توصیف شده است، فهم بهتری از این واقعه به دست آوریم. در قرآن کریم 461 بار کلمه «أرض»به کار رفته، که از آن میان، در بیش از 200 آیه وصفی را برای زمین بیان کرده است:
[متن زیر، بر اساس بیش از 200 آیه قرآن تنظیم شده است، که چون آوردن همه آنها خواندن متن را دشوار میکرد، همه آیات را در پاورقی قرار دادم و برای اینکه ببینید هر عبارت از عبارات زیر، بر اساس چه آیهای نوشته شده است، به آدرس زیر مراجعه کنید]
http://yekaye.ir/al-waqiah-56-4/
▪️همه این زمین [و آسمانها] و هرچه در آن است، از آن خداوند است و به خدا برمی گردد . تدبیر خداوند از آسمان به زمین میآید و زمین و آسمان به امر خدا برپاست .
این زمین غیب و ملکوتی دارد که البته بر خداوند مخفی نیست ؛ کلیدش دست اوست و بدین سان این زمین صرفا یک موجود مرده نیست، بلکه خداوند با باراندن باران و جوشاندن و جاری کردن چشمهها در آن و رویاندن گیاهان در آن، [آب هم در آن جاری میشود و هم در محلهایی ثابت و مستقر میگردد و این امکان رویش گیاهان را فراهم میآورد ] آن را زنده کرد ؛ و این حیات هم صرفا یک امر استعاری نیست؛ چرا که به تصریح قرآن کریم، هم خود زمین و هم هرچه در آن است، تسبیحگوی اویند ؛ و حتی زمین بر برخی از افراد میگرید و شاید با توجه به همین باطن و ملکوتش است که کاستن از زمین معنای خاصی پیدا میکند و باب برکات را نهتنها از آسمان، بلکه از زمین هم میتوان باز کرد.
▪️زمین اگرچه نتوانست بار امانت الهی را بردارد ؛ اما از روی طوع و رغبت تسلیم خداوند متعال بوده است (و هر چه در آن هست نیز با رغبت یا به اجبار، تسلیم و مطیع خداوندند و در پیشگاه وی سر به سجده میسایند )؛ لذا مخاطب دستورات خداوند قرار می گیرد و گوش به فرمان اوست و منافقان حتی در زمین هم یاور و پشتیبان ندارند.
▪️خداوند بارها انسان را به سیر و سیاحت در زمین دعوت کرد ، تا قلبها به تعقل درآیند و گوشها شنوا شوند بویژه برای عبرت گرفتن از گذشتگان و فهم ضعف خویش ویا برای پی بردن به چگونگی آغاز آفرینش آن، و اینکه چگونه آخرت ایجاد خواهد شد . در آفرینش آن [و نیز در آنچه در آن هست] آیاتی برای اهل تعقل ، اولوالالباب ، متقین ، اهل ایمان ، عالمان و اهل یقین است؛ اگر کسی در آن بیندیشد، به هدفمندی آن پی میبرد ؛ چرا که اساساً زمین به حق آفریده شده است. آن مقدار که درباره خلقتش گفته شده این است که آسمانها و زمین ابتدا درهم بودند و سپس جدا شدند و اوست که همچنان آنها را از زوال نگه داشته است . خداوند آسمانها و زمین در شش روز (و خود زمین در دو روز ) آفریده شده (و البته روز به معنای روز اصطلاحی نیست، چنانکه گاه از «روزی که خداوند آسمانها و زمین را آفرید نیز سخن گفته شده)؛ و پردازش و سامان دادن هفت آسمان بعد از آفرینش زمین بوده (که البته مقصود آفرینش آنها نیست و چهبسا با هم آفریده شده باشند )؛ و استوای بر عرش نیز بعد از آفرینش آسمانها و زمین بوده است.
(البته مقصود از این بعدیت علیالقاعده بعدیت زمانی نیست، بویژه که جای دیگر این طور تعبیر کرد که آن موقع عرش او بر آب بود ).
@yekaye
👇ادامه مطلب👇
ادامه متن «زمین در قرآن»
▪️خداوند انسان را از زمین رویاند و وی را، هم از زمین و هم در زمین آفرید و اگرچه زمین را برای همه موجودات زنده [جنبندگان] قرار داد ؛ اما تاکید کرد که همه آنچه را در زمین است با همه رنگهای مختلفشان ، برای انسان آفریدم و مسخر انسان قرار دادم (و با اینکه آفرینش آسمانها و زمین بزرگتر از آفرینش مردمان است ، اما نه تنها آنچه در زمین است، بلکه هرآنچه در آسمانها هست نیز مسخر انسان کرد )؛ به طوری که می توان گفت خداوند زمین را برای انسان گستراند و شکافهایی هم در آن زد [هرچند این شکافها دلیل نمیشود که هر انسانی بتواند در درون آن نفوذ کند ، و البته با قرآن میتوان این زمین را شکافت ] و آن را بساط و مهد و فراش و مایه قرار انسان قرار داد؛ و در ضمن این گستراندنش، در آن کوههایی افکند و مسیرهایی که در بین آنها راه خود را بیابند .
به تعبیر دیگر،
خداوند انسان را در زمین خلیفه قرار داد، اما معنای این خلافت این نیست که بالفعل برتر است و هر کاری میتواند بکند، او حتی نمی داند در کجای این زمین میمیرد پس حتی هم فساد کردن در زمین برای انسان ممکن است و هم هر گناه دیگری (مانند یا خوشی بناحق ؛ ویا تکبر بناحق ؛ هرچند زمین را طوری قرار داده که شخص بفهمد جای تکبر نیست و لذا مومن واقعی غیرمتکبرانه بر زمین راه میرود )؛ و شاید بدین جهت است که فرشتگان، که موجوداتی زمینی نیستند ، دائما برای اهل زمین استغفار میکنند
خداوند متعال در زمین از هر چیزی رویاند ، چنانکه ثمراتی که روزی انسان است، از آن بیرون میآید. در واقع، خداوند زمین را رام انسان کرد انسان را در زمین مکنت داد و معایش وی را در آن قرار داد و اگرچه انسان حق دارد از آنچه حلال و طیب در زمین مییابد بهرهمند شود اما در مجموع استقرار و بهرهوری انسان در زمین محدود است و جاودانه شدن در زمین ، معنایش جهنمی شدن است هرچند که این امر منافاتی ندارد که قسمتهایی از این زمین مقدس و مبارک باشد.
▪️انسان وقتی احساس سنگینی کند و در زمین لنگر اندازد در راه خدا حرکت نمیکند و شیاطین در زمین است که افراد را گیج و سرگردان میکنند و روششان این است که آنچه در زمین است برای انسان زینت میدهند (البته خداوند خودش ظرفیت زینت پذیری را در زمین قرار داده برای امتحان انسانها ) و از این رو، پیروی از اکثر ساکنان زمین گمراهی میآورد.
▪️با این حال زمین این اندازه گسترده هست که کسی بهانهای برای تحت تاثیر جبر محیط بودن نداشته باشد هرچند این گستردگی در مقایسه با قیامت بقدری کوچک است که اگر کفار تمام آن را هم بدهند که از عذاب خداوند نجات یابند کافی نیست ؛ و این کوچکی چهبسا به عظمت انسان برمیگردد: روح انسان چنان عظمتی دارد که همین زمین با همه گستردگی اش هم در سختیها بر انسان تنگ میآید و کل آنچه در زمین است حتی نمیتواند بین مومنان در همین دنیا الفت جدی ایجاد کند و در عوض، گستره بهشت نه فقط به اندازه زمین، بلکه به گستره کل آسمانها و زمین است.
▪️مکانیسم مکنت دادن خداوند به انسان در زمین هم پیچیدگیهای خاص خود را دارد ؛ و اگرچه خداوند مکنت نهایی زمین را از آن متقین میداند اما مکنتهایی که گاه و بیگاه در زمین برای افراد حاصل میشود دلیل بر حقانیت آنها نیست و مکنت در زمین برای مومنان هم غالبا برای آزمایش آنهاست .
اما در قیامت چه بر سر زمین میآید: با نفخه صور هرکه در زمین و آسمانهاست دچار صعقه [= بیهوشی] میشود ؛ نهتنها آسمانها در هم پیچیده میشود، بلکه زمین هم یکسره در قبضه قدرت خداوند قرار میگیرد ؛ زمین به تکانهای شدید (زلزله، رجف، رجّ، دکّ) میافتد ، کوههایی که میخهای زمین بودند، اکنون چون پشم حلاجی شده، سست و بیبنیاد میشوند ، به راه میافتند، گویی سراب بودهاند و زین پس، زمین را آشکارا میبینی ، چرا که اینک به نور پروردگارت – که خودش نور آسمانها و زمین است - روشن شده است ؛ و همان طور که ابتدای آفرینش زمین بر گسترده شدن و شکاف آن تاکید کرد دوباره بحث از گستراندن و شکاف زمین است: زمین از روی مردگان شکاف برمیدارد ؛ امتداد مییابد و با اذن پروردگارش داشتههای خود را که همچون باری بر وی سنگینی میکرده، بیرون میریزد و نهایتا مومنان وعده صدق خداوند را میبینند و زمین را چنان ارث میبرند که هرجایی از بهشت بخواند جای میگیرند.
✅یادآوری میشود
متن فوق، بر اساس بیش از 200 آیه قرآن تنظیم شده است، که چون آوردن همه آنها خواندن متن را دشوار میکرد، همه آیات را در پاورقی قرار دادم و برای اینکه ببینید هر عبارت از عبارات زیر، بر اساس چه آیهای نوشته شده است، به آدرس زیر مراجعه کنید:
http://yekaye.ir/al-waqiah-56-4/
@yekaye
🔹بسَّتِ / بَسًّا
▪️درباره ماده «بسس»
▫️برخی بر این باورند که در اصل برای دو معنای متفاوت به کار رفته است؛
یکی سوق دادن و چیزی را به حرکت واداشتن،
و دیگری ریزه ریزه کردن (آرد کردن) و درهمآمیختن؛
و در مورد این آیه گفتهاند که هر دو معنا محتمل است: هم به معنای راندن کوههاست [که از این جهت مضمون آن، شبیه آیات «وَ سُيِّرَتِ الْجِبالُ فَكانَتْ سَراباً» (نبأ/20) و «وَ إِذَا الْجِبالُ سُيِّرَت» (تکویر/3) میشود] و هم به معنای خرد و ریزه ریزه کردن کوههاست [که آیه بعد «فَكانَتْ هَباءً مُنْبَثًّا» توضیح آن میشود]
📚 (معجم المقاييس اللغة، ج1، ص181)
▫️ اما اغلب اهل لغت تلفیقی از این معنا را در این ماده دخیل دانستهاند، چنانکه اصل این ماده را
شکستن و تکهتکه کردن [= آرد کردن] (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج1، ص268)؛
ویا خرد و نرم کردن چیزی، آن گونه که گندم و نان را با آب نرم میکنند؛ و یا پخش و پلا کردن دانستهاند، چنانکه «انْبَسَّتِ الحيّات» به معنای آن است که مارها متفرق شدند (مفردات ألفاظ القرآن، ص122)
در همین راستا برخی توضیح دادهاند که اصل این ماده عبارت بوده است از اینکه یک ماده خشک ریزه ریزه [شبیه آرد] را با آمیختن مایعی در آن نرم و روان کنند که مناسب بلعیدن شود (المعجم الإشتقاقي المؤصل لألفاظ القرآن الكريم، ص116)
و به زبان سادهتر، اصل کاربرد آن در تلیت کردن بوده است (مجمع البيان، ج9، ص323 )
🔶ماده «بسس» به ماده «بثث» بسیار نزدیک است، در تقاوت این دو گفتهاند که «بثّ» صرف پراکندن است، اما در ماده «بسّ» علاوه بر پراکندن، مفهوم خرد و ریز کردن هم نهفته است
(اقتباس از: التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج1، ص268 )
📿ماده «بس» در قرآن کریم تنها همین دوبار و فقط در همین آیه آمده است.
@yekaye
هدایت شده از حسین سوزنچی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
💢نترسید و نترسیم و نترسانیم
▪️مؤمن اگرچه به خاطر عدم رعایت #بهداشت، جان خود را در معرض هلاکت قرار نمیدهد،
اما چون #مرگ را جدی گرفته، #از_مرگ_نمیترسد؛
پس میتواند بدترین #تهدید را هم به #فرصت بدل سازد.
📝#حاج_قاسم_سليمانى
من با تجربه این را میگویم که میزان فرصتی که در بحرانها وجود دارد در خود فرصتها نیست. اما شرط آن، این است که:
#نترسید؛
و #نترسیم؛
و #نترسانیم.
.
🔹 الْجِبالُ
قبلا بیان شد که
▪️کاربرد ماده «جبل» در دو معنای اصلی بسیار شایع است،
یکی در معنای «کوه» و
دیگری در معنای طبیعت و فطرتی که موجودات بر آن سرشته شدهاند؛
با این حال، اغلب اهل لغت ریشه واحدی برای این دو معنا در نظر گرفتهاند.
🔸برخی معنای دوم را اصل قرار داده، و گفتهاند اصل این ماده به معنای طبع است؛ و کوه را به خاطر اینکه طبعیتش بر ثصبات است «جَبَل» نامیدهاند؛
🔸اما اغلب معنای اول (جَبَل به معنای «کوه»، که جمع آن «أَجْبَال» و «جِبَال» است و البته فقط دومی در قرآن به کار رفته) را اصل دانستهاند،
▪️خواه به طور مستقیم، یعنی گفتهاند معنای اصلی این ماده «کوه» است و به تبع معنای «کوه» این کلمه به طور مجازی برای هرجایی که ثبات دارد و تزلزلی در آن نیست، استعمال شده، و از همین باب در خصوص طبیعتی که در چیزی قرار داده شده که براحتی نمیتوان تغییرش داد، تعبیر «جِبِلّة» به کار رفته (وَ اتَّقُوا الَّذِي خَلَقَكُمْ وَ الْجِبِلَّةَ الْأَوَّلِينَ؛ شعراء/۱۸۴)؛ و کار برد آن در خصوص جماعت عظیم و کثیر (وَ لَقَدْ أَضَلَّ مِنْكُمْ جِبِلًّا كَثِيراً؛ یس/۶۲) هم از باب تشبیه عظمت و کثرت آنان به کوه است؛
▪️و خواه به طور غیرمستقیم، مثلا
▫️برخی اصل آن را «جمع شدن چیزی در رفعت و علوّ» دانستهاند که تطبیق آن بر کوه واضح است؛ و شاهد دیگر اینکه «امرأةٌ جَبْلة» به زنی گویند که خلق و خوی تندی دارد؛ و «جَبَل» یا «جِبِل» یا «جُبُل» (که البته چهبسا «جُبُل»، جمعِ «جِبِل» باشد) هم به معنای جماعت عظیم و کثیر است؛
▫️ویا اصل این ماده را در معنای «فطری و عظیم بودن» دانستهاند که نمونه بارز چنین چیزی در طبیعت، کوه است و برای هر چیزی که در طبیعتش عظمتی یافت شود به کار رفته است؛
▫️ویا بر این باورند که معنای محوری این ماده «تجمع عظیمی است که هم در بینشان شدید به هم متصل باشند و هم هیات غلاظ و شدادی داشته باشد؛ تطبیق این معنا بر «جبال» [= کوه] که واضح است، در خصوص «جِبِلّ» (وَ اتَّقُوا الَّذِي خَلَقَكُمْ وَ الْجِبِلَّةَ الْأَوَّلِينَ، شعراء/۱۸۴) هم توضیح داده که این کلمه به معنای جماعت عظیم و فشردهای از مردمان است با ملاحظه اختلاف هیاتهای آنها؛ و همین معنای تجمع درونی شیء است که «جِبِلّة» (وَ اتَّقُوا الَّذِي خَلَقَكُمْ وَ الْجِبِلَّةَ الْأَوَّلِينَ، شعراء/۱۸۴) را به معنای طبیعت شیء رایج ساخته است.
▪️در هر صورت، بحثی نیست که «جِبِلّ» (که این کلمه در زبان عربی به صورتهای مختلف دیگری هم تلفظ شده، از جمله: جُبُلّ، جُبْل، جَبْل، و …؛ مفردات ألفاظ القرآن، ص۱۸۶) به معنای «مردمان فراوان و زیاد» است؛ و در تفاوت کلمه «جبلة» و «ناس: مردم» گفتهاند که «جبلة» جماعتی از مردماند که عظمت و سیاهی لشکری داشته باشند؛ و در این کلمه نوعی غلظت و عظمت لحاظ شده است.
🔖جلسه 811 http://yekaye.ir/ya-seen-36-62/
📖 اختلاف قراءات
🔹بُسَّت الْجِبال
▪️در اغلب قراءات به همین صورت فعل مجهول و نایب فاعل (بُسَّتِ الْجِبالُ) قرائت شده است؛
▪️اما در یکی از قرائات غیرمشهور (زید بن علی) به صورت فعل معلوم و مفعول (بَسَّتِ الْجِبالَ) قرائت شده است.
📚معجم القراءات ج۹، ص290
@yekaye