eitaa logo
یک آیه در روز
1.9هزار دنبال‌کننده
113 عکس
8 ویدیو
24 فایل
به عنوان یک مسلمان، لازم نیست که روزی حداقل در یک آیه قرآن تدبر کنیم؟! http://eitaa.com/joinchat/603193344C313f67a507 سایت www.yekaye.ir نویسنده (حسین سوزنچی) @souzanchi @HSouzanchi گزیده مطالب: @yekAaye توضیح درباره کانال https://eitaa.com/yekaye/917
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹الْحُجُراتِ قبلا بیان شد که ▪️ماده «حجر» در کلمات متعددی مانند «حَجَر» (به معنای سنگ) (اضْرِبْ بِعَصاكَ الْحَجَر؛ بقره/۶۰)، (که جمع آن «أحجار» و «حجارة» می‌باشد: فَأَمْطِرْ عَلَینا حِجارَةً مِنَ السَّماء؛ انفال/۳۲) ، «حِجر»‌ به معنای عقل (قَسَمٌ لِذی حِجْرٍ؛ فجر/۵) و به معنای منع و ممنوع (هذِهِ أَنْعامٌ وَ حَرْثٌ حِجْرٌ لا یطْعَمُها إِلاَّ مَنْ نَشاءُ؛ انعام/۱۳۸)به کار رفته است، و حتی در «حجر» کسی بودن نیز به معنای تحت حمایت وی بودن (رَبائِبُكُمُ اللاَّتی‏ فی‏ حُجُورِكُمْ؛ نساء/۲۳) می‌باشد و این تنوع کاربردها یافتن معنای اصلی آن را دشوار نموده است. ▪️برخی معنای اصلی آن را منع کردن و احاطه بر چیزی دانسته‌اند؛ و به تعبیر دیگر، حفظ کردن چیزی با محدود کردن آن؛ و عقل را هم بدین جهت «حِجر» گفته‌اند که انسان را از انجام آنچه سزاوار نیست و قبیح است بازمی‌دارد؛ تحجیر هم سنگ‌چین کردنی است که برای محدود و معلوم کرده محدوده ممانعت از ورود دیگران می‌باشد. بدین تریتب، «حِجر» به معنای چیزی که ممنوع شده به کار رفته «هذِهِ أَنْعامٌ وَ حَرْثٌ حِجْرٌ لا یطْعَمُها إِلاَّ مَنْ نَشاءُ» (انعام/۱۳۸) و ظاهرا «محجور» هم از همین تعبیر تحجیر گرفته شده است و حجرا محجورا یعنی منع و محدود کردنی که هیچ راه مفری باقی نمی‌گذارد: «وَ جَعَلَ بَینَهُما بَرْزَخاً وَ حِجْراً مَحْجُوراً»‌ (فرقان/۵۳). ▪️«حُجْرَة» - بر وزن «فُعلة» به معنای مفعول- قطعه‌ای از زمین است که با سنگهایی که حالت دیوار داشته محدود و محصور شده، و به تبع آن، کم‌کم به هرجایی که حالت اتاق‌مانند داشته و با دیواری محصور شود (از جمله هودجی که روی شتر می‌گذاشتند) اطلاق گردیده است، که جمع آن به صورت «حُجَر» (همانند غُرَف) جمعی است که برای ۳ تا ۱۰ عدد به کار می‌رود و کلمه «حجرات» («يُنادُونَكَ مِنْ وَراءِ الْحُجُرات» حجرات/4) جمع الجمع است، که وقتی کلمات جمع این‌چنینی با «ات» مجددا جمع بسته می‌شوند بهتر است حرف دومشان را مضموم خواند (حُجُرات؛ غُرُفات)؛ ‌هرچند از باب ثقیل بودن دو ضمه پیاپی می‌توان آن را مفتوح ویا ساکن (حُجَرات، حُجْرات) نیز تلفظ می‌کنند. 🔖جلسه ۸۷۶ http://yekaye.ir/al-fajr-89-05/ 📖اختلاف قرائت ▪️در اغلب قراءات رایج این کلمه با ضمه روی جیم قرائت شده است (الْحُجُراتِ)؛ ▪️اما در یکی از قرائات عشر (ابوجعفر) و برخی قرائات غیرمشهور (شیبة، أبی بن كعب، عائشة، أبوعبدالرحمن السلمی، مجاهد، أبوالعالیة، و ابن یعمر) به صورت جیم مفتوح (الحُجَرَات) قرائت شده است؛ ▪️و در برخی قرائات غیرمشهور (أبورزین، سعید بن المسیب و ابن أبی‌عبلة) با حالت سکون هم قرائت شده است (الحُجْرَات). چنانکه بیان شد، ظاهرا اینها سه گویش برای یک کلمه هستند و تفاوت واضحی ندارند؛ ▪️هرچند به ابوجعفر (یکی از قراء عشر)‌ قرائت این کلمه به صورت «الحَجَرَات» نیز نسبت داده شده است که توجیهی به لحاظ لغوی برای آن یافت نشد. 📚مجمع البیان، ج‏9، ص194 ؛ معجم القراءات ج ۹ ، ص77-78 @yekaye
📖اختلاف قرائت 🔹أَكْثَرُهُمْ لا یعْقِلُونَ در قرائت و مصحف ابن‌مسعود در این آیه کلمه «بنوتمیم» را [بعد از کلمه «أکثرهم»] اضافه دارد 📚(معجم القراءات ج ۹ ، ص78)؛ ▪️اما در نقلی که از امام صادق ع در کتاب القرآءات (سیاری) (ص۱۴۱) و نیز از ابن‌عباس آمده، کلمه «بنو تمیم» قبل از «أکثرهم» آمده است؛ البته در نقل ابن‌عباس به صورت «من بنى تميم» آمده و از وی نقل شده که این در قرائت اول بوده است 📚 (الدر المنثور، ج‏6، ص87 ) @yekaye
🔹لا یعْقِلُونَ ▪️درباره ماده «عقل» راغب اصفهانی بر این باور است که اصل این ماده بر «امساک» و بازداشتن و ممانعت دلالت دارد، چنانکه به پای‌بند شتر «عقال» گویند، یا وقتی خانمی موهایش را روی سرش می‌بندد از تعبیر «عَقَلَتِ المرأة شعرها» استفاده می‌کنند، یا برای نگه داشتن و حفظ زبان از سخنان ناروا، تعبیر «عقل لسانه» به کار برده می‌شود؛ یا به دژ و حصن «مَعقَل» گویند؛ و عقل (به معنای قوه تشخیص) هم چون انسان را از کارهای بد بازمی‌دارد چنین نامیده شده است 📚 (مفردات ألفاظ القرآن، ص578-579 ) ▪️ اما چنانکه عسگری تذکر داده‌ شاید بتوان گفت دلالت این ماده بیشتر بر معنای «حبس» و «حصر» است تا «منع»؛ که این معنا نه‌تنها مصادیق فوق را توضیح می‌دهد بلکه وجه ترجیحش این است که ▫️هم تبیین می‌کند که چرا این ماده در مورد خداوند به کار نمی‌رود (زیرا در این معنا عاقل کسی است که معلوماتش در حصر اوست که از او فرار نکند و معقول هم آن علمی است که انسان آن را حصر کرده و در اختیار دارد؛ ‌یعنی عقل برای علمی به کار می‌رود که با نوعی حصر و حبس و محدودیت همراه است و به این معنا (چه «عاقل» و چه «معقول») در مورد خداوند معنی ندارد؛ در حالی که اگر صرفا به معنای منع و حفظ بود کاربردش در مورد خداوند صحیح می‌بود [چنانکه از اسماء الله هم «مانع» است و هم «حافظ»؛‌ر.ک: دعای جوشن کبیر]؛ ▫️و هم کاربرد آن در خصوص انسان در بهشت توجیه پیدا می‌کند (زیرا که دیگر کار زشتی وجود ندارد که عقل بخواهد ما را از آن بازدارد)؛ و وقتی هم می‌گویند بچه عاقل شد یعنی به حدی از درک معارف رسید که وی را از حد وحصر بچگی بیرون می‌آورد؛ ▫️و از همه مهمتر این را توجیه می‌کند که نه فقط به قوه ادراک‌کننده، بلکه به خود معارف (از این جهت که توسط قوه ادراکی انسان محصور و محدود شده‌اند) هم عقل اطلاق می‌شود 📚(الفروق فی اللغة، ص75-76 ) و این نکته اخیر مطلبی است که مورد تاکید راغب نیز هست؛ چنانکه وی اساسا بحث از این ماده را با دو کاربرد آن در خصوص قوه عاقله و علمی که محصول این قوه است آغاز می‌کند و شواهد متعددی از کاربرد دومی می‌آورد و حتی بر این باور است که هرجا در قرآن شاهد مذمت کفار به خاطر نداشتن عقل هستیم، این معنای دوم مد نظر است؛ 📚(مفردات ألفاظ القرآن، ص577-578 ) و این معنای «حبس» معنایی است که امثال ابن‌فارس و حسن جبل نیز با آن همراهی کرده‌اند: ▪️ابن‌فارس پس از اینکه به تنوع کلمات ساخته شده از این ماده اشاره می‌کند بیان می‌دارد که عمده این کلمات دلالت دارد بر محبوس شدن در چیزی یا چیزی که شبیه به حبس است؛ مانند خود عقل که حبس کننده انسان از سخن و فعل مذموم است 📚(معجم مقاییس اللغه، ج‏4، ص69 )؛ ▪️یا حسن جبل اصل این ماده را برای قرار گرفتن در دل یک حصار محبوس‌کننده‌ای به نحوی که نگذارد چیزی از آن بیرون رود یا ضایع شود» معرفی کرده است 📚(المعجم الإشتقاقي المؤصل لألفاظ القرآن الكريم، ص۱۵۰۲) ▪️البته مرحوم مصطفوی اصل این ماده را تشخیص صلاح و فساد در جریان زندگی مادی و معنوی و سپس نگهداری خویشتن و حبس کردن نفس بر آن دانسته؛ و امساک و تدبر و حسن فهم و ادراک و منزجر شدن و ... را از لوازم آن دانسته و سعی کرده کلماتی مانند عقال شتر و ... را نیز با همین معنا توجیه کند که توجیهاتی خالی از تکلف نیست 📚(التحقیق فی كلمات القرآن الكریم، ج‏8، ص196 ) @yekaye 👇ادامه مطلب👇
ادامه توضیح ماده «عقل» 🔸کلمه عقل به کلماتی مانند «علم» و «أرب» و «لبّ» و «نهی» و «حجی» و «ذهن» نزدیک است؛ ▪️در تفاوت آن با «علم» چنانکه اشاره شد معلوم می‌شود که «عِلم» به معنای هرگونه ادراک و شناخت است؛ اما «عقل» [در جایی که برای اطلاق بر خود ادراکات به کار می‌رود] گفته‌اند آن علم بدیهی‌ای است که انسان را از ارتکاب زشتی‌ها باز می‌دارد؛ و با توجه به اینکه در اهل بهشت هم عقل هست و در آنجا میل به زشتی‌ها و منعی از زشتی‌ها در کار نیست شاید بهتر باشد عقل را ناظر به همان معلومات بدیهی در نزد انسان بدانیم بویژه که نقطه مقابل عقل را حُمق دانسته‌اند و احمق صرفا نادان نیست بلکه کسی است که از معلومات واضح خود استفاده نمی‌کند (الفروق فی اللغة، ص۷۵-۷۶)؛ ▪️«أرب» (التَّابِعينَ غَيْرِ أُولِي الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجال؛ نساء/۳۱) دلالت بر وفور عقل دارد (الفروق فی اللغة، ص۷۶ )؛ ▪️«لبّ» (از ماده «لبب» که در قرآن کریم تعبیر «أُولِي الْأَلْباب» مکرر به کار رفته است) نیز در جایی به کار می‌رود که کسی صفاتی که بدان موصوف است را خالص گرداند [= به محض و خلوص مطلب دست یابد] در حالی که عقل بر حصر معلومات دلالت دارد؛ و چون برای خداوند معنای محض و غیرمحض (خالص و ناخالص) فرض ندارد خداوند به «لب» [صاحب لب بودن] توصیف نمی‌شود (الفروق فی اللغة، ص۷۶). ▪️«نُهَی» (لَآياتٍ لِأُولِي النُّهى‏؛ طه/54 و ۱۲۸) نیز نهایت معرفتی است که کسی که بدان موصوف می‌شود را می‌توان گفت که به نهایت مطلب در موضوع مربوطه دست یافته است؛‌چنانکه به برکه (غدیر) «نهی» گفته می‌شود چون سیل بدان نهایت می‌یابد (الفروق فی اللغة، ص77 ) ▪️کلمه «حجی» هم دلالت بر ثبات عقل دارد و کلمه «ذهن» هم نقطه مقابل سوء فهم است و دلالت دارد بر وجود حفظ [حافظه]‌ای در انسان که آنچه را فراگرفته در خود نگه دارد (الفروق فی اللغة، ص۷۷ )؛ و البته این دو کلمه اخیر در قرآن کریم به کار نرفته‌اند. 📿ماده «عقل» ۴۹بار در قرآن کریم (در همین معنای درک کردن و پی بردن) به کار رفته است؛ که غیر از یک مورد که به صورت فعل ماضی و ظاهرا در معنای مذموم (یا لااقل ابزاری خنثی که از آن سوءاستفاده شده) به کار رفته (ثُمَّ يُحَرِّفُونَهُ مِنْ بَعْدِ ما عَقَلُوه؛ بقره/۷۵)، تمامی این کاربردهای دیگرش به صورت فعل مضارع و در معنای ممدوح (که داشتنش خوب؛ و نداشتنش مذموم است) بوده است. @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📜شأن نزول آیه ۴ سوره حجرات ۱) احمد بن عبید الله مخلدى با اسناد از زید بن ارقم روایت مى‏كند كه عده‏اى به سراغ پیغمبر (ص) آمدند و حضرت در حجره بود. بانگ مى‏زدند یا محمد! یا محمد! این آیه نازل شد. 📚أسباب نزول القرآن (الواحدی)، ص404؛ الدر المنثور، ج‏6، ص86 أخبرنا أحمد بن عبید اللَّه المَخْلَدِی، قال: أخبرنا أبو محمد عبد اللَّه بن محمد بن زیاد الدّقّاق، قال: حدَّثنا محمد بن إسحاق بن خزیمة، قال: حدَّثنا محمد بن یحیى العتكی، قال: حدَّثنا المعتمر بن سلیمان، قال: حدَّثنا داود الطفاوی قال: حدَّثنا أبو مسلم البَجَلِی، قال: سمعت زید بن أَرْقَم یقول: أتى ناس النبی صلى اللَّه علیه و [آله و] سلم، فجعلوا ینادونه و هو فی الحجرة یا محمد یا محمد، فأنزل اللَّه تعالى: إِنَّ الَّذِینَ ینادُونَكَ مِنْ وَراءِ الْحُجُراتِ أَكْثَرُهُمْ لا یعْقِلُونَ. @yekaye
📜شأن نزول آیه ۴ سوره حجرات ۲) نقل شده است که این آیه درباره عده‏اى از افراد بنى تمیم نازل شد كه به رهبری عطارد بن حاجب بن زراره و اقرع بن حابس و زبرقان بن بدر و عمرو بن أهتم و قیس بن عاصم به عنوان هیأتى نزد پیغمبر (ص) اعزام شده بودند. وقتی وارد مسجد شدند پیغمبر (ص) را از بیرون حجره‌هاش صدا مى‏زدند: «یا محمد بیرون بیا» و پیامبر از این برخورد اذیت شد و بیرون آمد. گفتند ماآمده‌ایم که با شما مفاخره کنیم: پس بگذار شاعر و خطیب ما سخن بگوید: فرمود: اجازه دادم. عطارد بن حاجب بلند شد و گفت: «ستایش خداوندی راست كه ما را پادشاهانی قرار داده که مورد تفضل او هستیم و اموال فراوانى به ما عطا فرموده كه با آن کارهای خوب انجام دهیم. و ما را عزیزترین اهل مشرق و دارای بیشترین عِدّه و عُدّه قرار داد؛ پس چه کسی در میان مردم همانند ماست؟! پس هرکه می‌خواهد با ما مفاخره کند همچون عده و عده ما آماده کند و اگر می‌خواستیم سخن را ادامه می‌دادیم لیکن از پرگویی حیا می‌کنیم. سپس نشست و پیامبر ص به ثابت بن قیس بن شماس فرمود: بلند شو و جوابش را بده. ثابت به پا خاست و گفت: سپاس خداوندی راست که آسمانها و زمين را آفريد، چه آفریدنی، و در آنها فرمان خود را جارى ساخت، و دانش او بر كرسى قدرتش احاطه دارد، هيچ چیزی در عالم نيست مگر از فضل او. و از فضل اوست كه ما را پادشاهانی قرار داد و از بهترين خلایقش پيامبرى برگزيد كه نَسَبش از همه گراميتر و گفتارش راست‏تر و حَسَبش برتر است. پس بر او كتابى نازل فرمود و او را بر خلایقش امين ساخت و ااو برگزيده خدا است بر همه جهانيان. سپس مردم را به ايمان به خدا فرا خواند، و مهاجرين از قومش و بستگانش كه شريفترين و خوش‌روترین مردم بودند به او ايمان آوردند؛ و اولين گروه مردم كه وقتی رسول الله ص دعوتشان کرد دعوت او را پذيرفتند و اجابت کردند ما بوديم، ما انصار رسول الله (ص) و پاسداران اویيم؛ با مردم مبارزه کردیم تا ايمان آوردند؛ پس هر كس به خدا و رسولش ايمان آورد مال و جانش در امان شد، و هر كس پيمان‏شكنى كرد، هميشه در راه خدا با او جهاد مي‌كنيم، و كشتنش براى ما ساده است، اين سخنان را ميگويم و از درگاه خداوند براى مردان و زنان با ايمان آمرزش ميخواهيم، و السلام عليكم. سپس زبرقان بن بدر برخاست و اشعارى سرود؛ و حسان بن ثابت هم [با اشعاری] پاسخ او را داد پس از آنكه حسان از گفتارش فارغ شد، اقرع گفت: اين مرد هم خطیبش از خطیب ما تواناتر بود، و هم شاعرش از شاعر ما هنرمندتر، و صداى آنان بر صداى ما تفوق داشت، پس از اتمام برنامه پيامبر خدا (ص) هدایای خوبی به آنان داد، و همگى اسلام آوردند. 📚مجمع البیان، ج‏9، ص194-195 @yekaye 👇سند و متن روایت👈 https://eitaa.com/yekaye/9346
متن شأن نزول (۲) (مربوط به آيه ۴ سوره حجرات) نزل قوله «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَرْفَعُوا أَصْواتَكُمْ» إلى قوله «غَفُورٌ رَحِیمٌ» فِی وَفْدِ تَمِیمٍ وَ هُمْ عُطَارِدُ بْنُ حَاجِبِ بْنِ زُرَارَةَ فِی أَشْرَافٍ مِنْ بَنِی تَمِیمٍ مِنْهُمُ الْأَقْرَعُ بْنُ حَابِسٍ وَ الزِّبْرِقَانُ بْنُ بَدْرٍ وَ عَمْرُو بْنُ الْأَهْتَمِ وَ قَیسُ بْنُ عَاصِمٍ فِی وَفْدٍ عَظِیمٍ فَلَمَّا دَخَلُوا الْمَسْجِدَ نَادَوْا رَسُولَ اللَّهِ ص مِنْ وَرَاءِ الْحُجُرَاتِ: أَنِ اخْرُجْ إِلَینَا یا مُحَمَّدُ. فَآذَى ذَلِكَ رَسُولَ اللَّهِ ص فَخَرَجَ إِلَیهِمْ. فَقَالُوا جِئْنَاكَ لِنُفَاخِرُكَ فَأْذَنْ لِشَاعِرِنَا وَ خَطِیبِنَا. قَالَ أَذِنْتُ. فَقَامَ عُطَارِدُ بْنُ حَاجِبٍ وَ قَالَ: الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنَا مُلُوكاً الَّذِی لَهُ الْفَضْلُ عَلَینَا وَ الَّذِی وَهَبَ علَینَا أَمْوَالًا عِظَاماً نَفْعَلُ بِهَا الْمَعْرُوفَ وَ جَعَلَنَا أَعَزَّ أَهْلِ الْمَشْرِقِ وَ أَكْثَرَ عَدَداً وَ عُدَّةً فَمَنْ مِثْلُنَا فِی النَّاسِ فَمَنْ فَاخَرَنَا فَلْیعُدَّ مِثْلَ مَا عَدَدْنَا وَ لَوْ شِئْنَا لَأَكْثَرْنَا مِنَ الْكَلَامِ وَ لَكِنَّا نَسْتَحْیی مِنَ الْإِكْثَارِ. ثُمَّ جَلَسَ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لِثَابِتِ بْنِ قَیسِ بْنِ شَمَّاسٍ: قُمْ فَأَجِبْهُ. فَقَامَ فَقَالَ: الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ خَلْقَةً وَ قَضَى فِیهِن أَمْرَهُ وَ وَسِعَ كُرْسِیهُ عِلْمهُ وَ لَمْ یكُنْ شَی‏ءٌ قَطُّ إِلَّا مِنْ فَضْلِهِ. ثُمَّ كَانَ مِنْ فَضْلِهِ أَنْ جَعَلَنَا مُلُوكاً وَ اصْطَفَى مِنْ خَیرِ خَلْقِهِ رَسُولًا أَكْرَمَهُم نَسَباً وَ أَصْدَقَهُم حَدِیثاً وَ أَفْضَلَهُم حَسَباً فَأَنْزَلَ عَلَیهِ كِتَاباً وَ ائْتَمَنَهُ عَلَى خَلْقِهِ فَكَانَ خِیرَةَ اللَّهِ عَلَى الْعَالَمِینَ. ثُمَّ دَعَا النَّاسَ إِلَى الْإِیمَانِ بِاللَّهِ فَآمَنَ بِهِ الْمُهَاجِرُونَ مِنْ قَوْمِهِ وَ ذَوِی رَحِمِهِ أَكْرَمُ النَّاسِ أَحْسَاباً وَ أَحْسَنُهُمْ وُجُوهاً فَكَانَ أَوَّلَ الْخَلْقِ إِجَابَةً وَ اسْتَجَابَ لِلَّهِ حِینَ دَعَاهُ رَسُولُ اللَّهِ ص نَحْنُ فَنَحْنُ أَنْصَارُ رَسُولِ اللَّهِ وَ رِدْؤُهُ نُقَاتِلُ النَّاسَ حَتَّى یؤْمِنُوا فَمَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ مَنَعَ مَالَهُ وَ دَمَهُ وَ مَنْ نَكَثَ جَاهَدْنَاهُ فِی اللَّهِ أَبَداً وَ كَانَ قَتْلُهُ عَلَینَا یسِیراً. أَقُولُ هَذَا وَ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ وَ السَّلَامُ عَلَیكُمْ. ثُمَّ قَامَ الزِّبْرِقَانُ بْنُ بَدْرٍ ینْشِدُ وَ أَجَابَهُ حَسَّانُ بْنُ ثَابِتٍ. فَلَمَّا فَرَغَ حَسَّانُ مِنْ قَوْلِهِ قَالَ الْأَقْرَعُ إِنَّ هَذَا الرَّجُلَ خَطِیبُهُ أَخْطَبُ مِنْ خَطِیبِنَا وَ شَاعِرُهُ أَشْعَرُ مِنْ شَاعِرِنَا وَ أَصْوَاتُهُمْ أَعْلَى مِنْ أَصْوَاتِنَا فَلَمَّا فَرَغُوا أَجَازَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ ص فَأَحْسَنَ جَوَائِزَهُمْ وَ أَسْلَمُوا. عَنِ ابْنِ إِسْحَاقَ. 📚مجمع البیان، ج‏9، ص194-195 @yekaye
📜شأن نزول آیه ۴ سوره حجرات ۳) واحدی واقعه فوق را با طول و تفصیل بیشتری در أسباب نزول القرآن (ص404-40۶ ) نقل کرده است ؛ در نقل وی و نیز در سایر نقلهایی که در کتب اهل سنت آمده ابتدای سخنان آنان این مطلب نیز نقل شده است که: 🔹الف. این افراد (در برخی تصریح شده: «أقرع بن حابس») در همان ابتدای ورودشان و وقتی حضرت را از بیرون حجره‌ها صدا زدند، گفتند: همانا حمد و سپاس ما زینت، و بدگویی ما مایه شرم و بی‌آبرویی است. حضرت پاسخ دادند: اینکه گفتی فقط سزاوار خداوند است؛ و اینجا بود که این آیه نازل شد که «همانا کسانی که تو را از پشت حجره‌ها ندا می‌دهند اکثرشان نمی‌اندیشند.» 📚الدر المنثور، ج‏6، ص86 أخرج أحمد و ابن جرير و ابو القاسم البغوي و ابن مردويه و الطبراني بسند صحيح من طريق أبى سلمة بن عبد الرحمن عن الأقرع بن حابس انه أتى النبي صلى الله عليه و [آله و] سلم فقال: يا محمد اخرج إلينا. فلم يجبه. فقال يا محمد ان حمدي زين و ان ذمي شين. فقال ذاك الله. فانزل الله «إِنَّ الَّذِينَ يُنادُونَكَ مِنْ وَراءِ الْحُجُرات...» 🔹ب. و در یکی از این نقل‌ها حضرت افزود: دروغ گفتید، بلکه مدح خدا زینت است و بدگویی‌ خدا مایه شرم و بی‌آبرویی است. 📚الدر المنثور، ج‏6، ص87 و أخرج ابن اسحق و ابن مردويه عن ابن عباس رضى الله عنهما قال قدم وفد بنى تميم وهم سبعون رجلا أو ثمانون رجلا منهم الزبرقان بن بدر و عطارد بن معبد و قيس بن عاصم و قيس بن الحارث و عمرو بن أهتم المدينة على رسول الله صلى الله عليه و [آله و] سلم فانطلق معهم عيينة بن حصن بن بدر الفزاري و كان يكون في كل سدة حتى أتوا منزل رسول الله صلى الله عليه و [آله و] سلم فنادوه من وراء الحجرات بصوت جاف: يا محمد اخرج إلينا يا محمد اخرج إلينا يا محمد اخرج إلينا. فخرج إليهم رسول الله صلى الله عليه و [آله و] سلم. فقالوا يا محمد ان مدحنا زين و ان شتمنا شين. نحن أكرم العرب. فقال رسول الله صلى الله عليه و [آله و] سلم: كذبتم بل مدحة الله الزين و شتمه الشين ... 🔹🔹ج. و این پاسخ رسول الله ص در جای دیگر چنین به تفصیل نقل شده است: شاعر بنی‌تمیم گفت: همانا حمد و سپاس من زینت، و بدگویی من مایه شرم و بی‌آبرویی است. رسول الله ص فرمود: دروغ گفتی! بلکه این خداوند عز و جل است که خدایی جز او نیست؛ زیرا که هیچ زینتی نیست مگر در مدح خداوند و هیچ شرم و بی‌آبرویی‌ای نیست مگر در ذم او؛ واقعا اگر مردم تو را مدح کنند و تو نزد خداوند مذموم باشی چه خیری برای تو دارد؟ و اگر تو نزد خداوند ستوده و در زمره پیامبران مقرب باشی و مردم مذمتت گویند چه بدی و ضرری برای تو دارد؟ 📚مجموعة ورام، ج‏1، ص192 قَالَ شَاعِرُ بَنِي تَمِيمٍ: فَإِنَّ مَدْحِي زَيْنٌ وَ إِنَّ ذَمِّي شَيْنٌ. فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صكَذَبْتَ ذَاكَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ إِذْ لَا زَيْنَ إِلَّا فِي مَدْحِ اللَّهِ وَ لَا شَيْنَ إِلَّا فِي ذَمِّهِ فَأَيُّ خَيْرٍ لَكَ فِي مَدْحِ النَّاسِ وَ أَنْتَ عِنْدَ اللَّهِ مَذْمُومٌ وَ مِنْ أَهْلِ النَّارِ وَ أَيُّ شَرٍّ لَكَ فِي ذَمِّ النَّاسِ وَ أَنْتَ عِنْدَ اللَّهِ مَحْمُودٌ فِي زُمْرَةِ النَّبِيِّينَ الْمُقَرَّبِين. @yekaye
📜شأن نزول آیه ۴ سوره حجرات ۴) همچنین از ابن‌عباس روایت شده است که شأن نزول این آیات آن است که: مردمی از بنی‌عنبر (یکی از تیره‌های قبیله بین‌تمیم) بودند که فرزندانشان آسیبی دیده بود و برای گرفتن فدیه و غرامت به مدینه آمدند و وارد مسجد شدند و عجله داشتند که هرچه زودتر پیامبر ص نزدشان بیاید؛‌ پس مرتب می‌گفتند: ای محمد! بیرون بیا! 📚مجمع البیان، ج‏9، ص195 وَ قِیلَ إِنَّهُمْ نَاسٌ مِنْ بَنِی الْعَنْبَرِ كَانَ النَّبِی ص أَصَابَ مِنْ ذَرَارِیهِمْ فَأَقْبَلُوا فِی فِدَائِهِمْ فَقَدِمُوا الْمَدِینَةَ وَ دَخَلُوا الْمَسْجِدَ وَ عَجَّلُوا أَنْ یخْرُجَ إِلَیهِمُ النَّبِی ص فَجَعَلُوا یقُولُونَ یا مُحَمَّدُ اخْرُجْ إِلَینَا؛ عَنْ أَبِی حَمْزَةَ الثُّمَالِی عَنْ عِكْرِمَةَ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ. @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
در این آیه اقدام بی‌ادبانه‌ای از عده‌ای ذکر شد و بیان شد که اکثر آنان اهل عقل نیستند. در باب این نسبت وثیق بین ادب با عقل روایات فراوانی آمده است؛ که در ادامه مواردی تقدیم می‌شود:
☀️۱) از رسول الله ص روایت شده است: ادب زینت عقل است. 📚📚جامع الأخبار(للشعيري)، ص123 قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: الْأَدَبِ زِينَةُ الْعَقْل‏ @yekaye
☀️۲) از امام صادق ع روایت شده است: برعهده عاقل است که علم را طلب کند و نیز ادب را، که آن را جز با این، قِوامی نیست. 📚الكافي، ج‏1، ص29 عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ عَبْدِ اللَّهِ الْبَزَّازِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ حَمَّادٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي حَدِيثٍ طَوِيلٍ: ... وَجَبَ عَلَى الْعَاقِلِ طَلَبُ الْعِلْمِ وَ الْأَدَبِ الَّذِي لَا قِوَامَ لَهُ إِلَّا بِهِ. @yekaye
۳) از امیرالمومنین ع روایت شده است که فرمودند: ☀️الف. کسی که ادب ندارد، عقل ندارد. 📚عيون الحكم و المواعظ (لليثي)، ص539 (ح9975)؛ غرر الحكم و درر الكلم، ص783 لَا عَقْلَ‏ لِمَنْ لَا أَدَبَ‏ لَهُ. ☀️ب. دین و ادب [و عدل] نتیجه عقل‌اند. 📚عيون الحكم و المواعظ (لليثي)، ص26 (ح303)؛ غرر الحكم و درر الكلم، ص816 الدِّينُ وَ الْأَدَبُ‏ [وَ الْعَدْلُ] نَتِيجَةُ الْعَقْلِ‏. ☀️ج. ادب در انسان درختی است که ریشه‌اش عقل است. 📚عيون الحكم و المواعظ (لليثي)، ص60 (ح1527) الْأَدَبُ‏ فِي الْإِنْسَانِ شَجَرَةٌ أَصْلُهَا الْعَقْلُ‏. ☀️د. ادب صورت عقل است؛ پس عقلت را هرگونه که می‌خواهی نیکو و زیبا کن. 📚كنز الفوائد، ج‏1، ص199 الْأَدَبُ صُورَةُ الْعَقْلِ؛ فَحَسِّنْ عَقْلَكَ كَيْفَ شِئْتَ. @yekaye
☀️۴) از امام باقر ع و جداگانه از امام صادق ع روایت شده است که فرمودند: همانا شیعه ما کسی است که صدایش از گوش خودش تجاوز نکند... 📚الكافي، ج‏2، ص238 عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ عَنْ مِهْزَمٍ وَ بَعْضُ أَصْحَابِنَا عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْحَاقَ الْكَاهِلِيِّ وَ أَبُو عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيُّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْكُوفِيِّ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ عَامِرٍ عَنْ رَبِيعِ بْنِ مُحَمَّدٍ جَمِيعاً عَنْ مِهْزَمٍ الْأَسَدِيِّ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع: يَا مِهْزَمُ شِيعَتُنَا مَنْ لَا يَعْدُو [یعلو] صَوْتُهُ سَمْعَه‏ ... 📚صفات الشيعة، ص14 أَبِي رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنِي سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ عِيسَى عَنْ عَمْرِو بْنِ أَبِي الْمِقْدَامِ عَنْ أَبِيهِ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع لِجَابِرٍ: يَا جَابِرُ إِنَّمَا شِيعَةُ عَلِيٍّ ع مَنْ لَا يَعْدُو صَوْتُهُ سَمْعَه‏ ... 📚صفات الشيعة، ص18 أَبِي رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنِي سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ صِفْ لِي شِيعَتَكَ! قَالَ ع: شِيعَتُنَا مَنْ لَا يَعْدُو صَوْتُهُ سَمْعَه‏ ... @yekaye
☀️۵) ابوهاشم جعفری می‌گوید: نزد امام رضا ع بودیم و سخن از عقل و ادب بود. ایشان فرمودند: ابوهاشم! عقل خلعتی از جانب خداوند است؛ و ادب حاصل زحمت؛ پس کسی که برای به دست آوردن ادب خود را به تکلف و زحمت اندازد بر آن دست می‌یابد؛ و کسی که برای عقل خود را به تکلف و زحمت اندازد جز جهالت [اش] افزوده نشود. 📚الكافي، ج‏1، ص23-24 عَلِيٌّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي هَاشِمٍ الْجَعْفَرِيِّ قَالَ: كُنَّا عِنْدَ الرِّضَا ع‏ فَتَذَاكَرْنَا الْعَقْلَ وَ الْأَدَب. فَقَالَ: يَا أَبَاهَاشِمٍ الْعَقْلُ حِبَاءٌ مِنَ اللَّهِ وَ الْأَدَبُ كُلْفَةٌ فَمَنْ تَكَلَّفَ الْأَدَبَ قَدَرَ عَلَيْهِ وَ مَنْ تَكَلَّفَ الْعَقْلَ لَمْ يَزْدَدْ بِذَلِكَ إِلَّا جَهْلًا. @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 1️⃣ «إِنَّ الَّذینَ ینادُونَكَ مِنْ وَراءِ الْحُجُراتِ أَكْثَرُهُمْ لا یعْقِلُونَ» می‌دانیم که پیامبر اکرم ص همسران متعددی داشتند و هریک را حجره‌ای [=اتاقی، خانه کوچکی] در کنار مسجد بود ، و پیامبر هرشب نزد یکی از آنان بسر می‌برد؛ و در واقع تمام این حجره‌ها منزل پیامبر ص حساب می‌شد؛ و برخی از مفسران این احتمال را هم مطرح کره‌اند که این تعبیر «الحجرات» (که به معنای «حجره‌های زنان» بوده) کنایه از خلوت کردن ایشان با همسرانشان بوده است 📚(تفسير كنز الدقائق، ج‏12، ص324 ) چنانکه در شأن نزول اشاره شد، این آیه درباره گروهی از بنی‌تمیم بود که وقتی به مدینه رسیدند و به مسجد مدینه سراغ پیامبر ص رفتند، پیامبر ص آنجا نبود؛ و با اینکه رسم ادب اقتضا می‌کند که وقتی شخصی با همسرش خلوت کرده (بویژه اگر وی پیامبر خدا باشد)، صبر کنند تا وی خودش تشریف بیاورد، از همانجا با صدای بلند فریاد زدند: «یا محمد؛ یا محمد» تا ایشان هرچه سریعتر از حجره‌اش بیرون، و نزد آنان بیاید. بر اساس همین نکته، اغلب مفسران وجه بی‌عقل خوانده شدن آنان در پی این کارشان را این دانسته‌اند که اساسا ادب و رعایت کردن ادب، ویژگی‌ای خاص انسان و به خاطر عاقل بودن اوست؛ و کسی که ادب را رعایت نمی‌کند همچون حیوانات است که عقل، و در نتیجه، ادب ندارند 📚(مثلا: مجمع البیان، ج‏9، ص197 ؛ المیزان ج۱۸، ص۳۱۰) @yekaye
. 2️⃣ «إِنَّ الَّذینَ ینادُونَكَ مِنْ وَراءِ الْحُجُراتِ» چرا نفرمود «يُنادُونَكَ وَراءِ الْحُجُراتِ» و حرف «من» را هم آورد: 🔹الف. حرف «من» من ابتدائیه است که دلالت بر جهت ندادهنده می‌کند؛ آوردن آن دلالت می‌کند که مخاطب ندا داخل حجره بوده چرا که جهت ندادهنده و مخاطب ندا با هم تفاوت دارد 📚(تفسير كنز الدقائق، ج‏12، ص324 ) 🔹ب. ... @yekaye
. 3️⃣ «إِنَّ الَّذینَ ینادُونَكَ مِنْ وَراءِ الْحُجُراتِ أَكْثَرُهُمْ لا یعْقِلُونَ» اگر ندا دادن پیامبر ص از پشت حجره‌ها کار ناروایی است، چرا همه آنان را یکجا مذمت نکرد و فرمود «أَكْثَرُهُمْ» لا یعْقِلُونَ؟ 🔹الف. گاهی تعبیر «اکثر» برای همگان به کار می‌رود؛ و بویژه کسانی که اهل احتیاط هستند، برای اینکه مبادا برخی از افرادی که مرتکب کاری شده‌اند عذری داشته باشند، در مقام مذمت کردن یک کار در خصوص همگان، تعبیر «اکثر کسانی که چنین می‌کنند» را به کار می‌برند. با اینکه می‌دانیم خداوند از همه چیز دقیقا آگاه است و چنین احتیاطی از جانب او معنایی ندارد، شاید خداوند با این تعبیر خواسته این عادت نیکو را مورد تاکید قرار دهد و بدان تشویق کند 📚(مفاتيح الغيب، ج‏28، ص96 ). 🔹ب. چنانکه در شأن نزول اشاره شد، این آیه در وصف بنی‌تمیم نازل شد؛ و بویژه در برخی از قرائات دیدیم به کلمه «بنی تمیم» تصریح شده است. و می‌دانیم که طبیعی است که برخی از افراد در آن قبیله بوده باشند که واقعا مشمول این حکم واقع نشده باشند (یعنی اگر در برابر این کار جماعت سکوت کرده‌اند لزوما سکوتشان به معنای رضایت نباشد که این عمل در پرونده آنان هم ثبت شود)؛ پس با این تعبیر، دارد نشان می‌دهد که تنها عده‌ای از آنان، و نه همه آنان، مشمول این مذمتند. 📜نکته تاریخی: درباره بنو تمیم چنانکه در شأن نزول اشاره شد، این مطلب که آیه فوق در وصف بنوتمیم بوده است در نقل‌های متعددی ذکر شده، و این بقدری مشهور بوده که گاه بین شخصی از بنوتمیم و شخصی از قبیله‌ای دیگر درگیری می‌شد، و مخالفان بنی‌تمیم سابقه‌شان در این واقعه را به عنوان مذمت آنان گوشزد می‌کردند (مثلا برای دو حکایت در این زمینه، ر.ک: الدر المنثور، ج‏6، ص86-87 ؛ و الفصول المختارة، ص92-96) در همین راستا حدیثی نیز منسوب به پیامبر ص در منابع اهل سنت آمده است که وقتی از ایشان در مورد این آیه سوال می‌شود می‌فرمایند: این در مورد افراد بی‌نزاکتی از بنی‌تمیم بود؛ و اگر نبود که آنان شدیدترین جنگ و مبارزه را با دجال اعور [اعور= کسی که چشمش چپ است] خواهند داشت به پیشگاه خداوند دعا می‌کردم که آنان را هلاک کند 📚 (الدر المنثور، ج‏6، ص87 ) در اینجا مناسب است اشاره شود که قبیله بنی‌تمیم از قبایل مهم در تاریخ اسلام بوده‌اند که هم افراد شاخص بسیار خوب و هم افراد شاخص بسیار بدی از آنان برخاسته‌اند: بعد از شهادت پیامبر اسلام ص، مالک بن نویره، از سران بنی‌تمیم، در اعتراض به جانشینی ابوبکر، از دادن زکات سرباز زد، که او و بسیاری از افراد قبلیه‌‌اش را به اتهام ارتداد [!] کشتند. از آن سو، در میان آنها سجاح پیدا شد که ادعای پیامبری کرد. آنان که اغلب ساکن بصره بودند، در جنگ جمل عمدتا در لشکر مقابل امیرالمومنین ع قرار گرفتند؛ اما پس از جنگ جمل وقتی عبدالله بن عباس، استاندار بصره با آنها به تندی برخورد کرد، امیرالمومنین علی علیه السلام نامه تندی به او نوشت و او را از بدرفتاری با این قبیله نهی کرد و نوشت که: بنی‌تمیم همانها هستند که انسان فرهیخته‌ای از آنان از دنیا نرفت مگر اینکه فرهیخته دیگری به جایش برخاست؛ در نبرد و مبارزه، چه در جاهلیت وچه در اسلام، کسی بر آنها سبقت نگرفت، آنها با ما خویشاوندی ویژه دارند که اگر ما این پیوند را برقرار کنیم نزد خدا مأجوریم، و اگر بگسلیم گناه کرده و مسئولیم (نهج البلاغه، نامه18). در جریان عاشورا برخی از آنان همراه عمرسعد شدند و برخی از اصحاب خاص امام حسین ع و بزرگان این قیام خونین گردیدند. در قیام مختار به سپاه او پیوستند و به فرماندهی ابراهیم بن مالک اشتر با بنی‌امیه جنگیدند و در تمام جنبش‌های شیعیان علیه بنی‌امیه شرکت داشته و تا دوره عباسیان بیشتر ساکنان عرب در خراسان و عده‌ای از داعیان بنی‌عباس در خراسان از بنی‌تمیم بودند. (مدخل «بنی‌تمیم» در دانشنامه اسلامی) @yekaye
4️⃣ «إِنَّ الَّذِينَ يُنادُونَكَ مِنْ وَراءِ الْحُجُراتِ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْقِلُونَ» چون در این آیه سخنی از حجره‌های پیامبر ص به میان آمده مناسب دیدیم که اشاره‌ای درباره این حجره‌ها داده شود. 📜نکته تاریخی: درباره حجره‌های پیامبر ▪️اولین حجره‌ای که پیامبر اکرم ص برای زنانشان ساخته شد حجره سوده بود (اولین همسر پیامبر ص بعد از حضرت خدیجه، که به مدت سه سال تنها همسر ایشان بود) که همزمان با بنای مسجد النبی ساخته شد. پس از آن، پیامبر اکرم ص با هر زنی که ازدواج می‌کرد، برای او خانه‌ای در کنار مسجد النبی می‌ساخت و او را در آن ساکن می‌کرد تا زمانی که تعداد این حجره‌ها به نُه باب رسید (وفاء الوفاء بأخبار دار المصطفى، ج2، ص۵۲). ▪️اگرچه از برخی نقلها چنین به نظر می‌رسد که تنها حجره‌ای که هنگام بنای مسجدالنبی ساخته شد همان حجره سوده باشد و تا زمانی که حجره بعدی (یعنی حجره عایشه) ساخته شد به حجره دیگری نیاز نشد (وفاء الوفاء بأخبار دار المصطفى، ج2، ص53 )؛ اما ظاهرا این نقلها صرفا ناظر به حجره‌هایی باشد که پیامبر برای همسرانش آماده ساخته و از ظاهر برخی از اخبار چنین برمی‌آید که ظاهرا ایشان حجره اختصاصی‌ای هم داشته‌اند که حضرت زهرا تا پیش از ازدواجشان با امیرالمومنین ع، در آن حجره در کنار پیامبر ص زندگی می‌کرده‌اند و بعد از ازدواجشان هم آن حجره اختصاصی پیامبر ص باقی بوده، و مدتی بعد از ازدواج حضرت فاطمه س با حضرت علی ع، حجره‌ای برای این دو بزرگوار چسبیده به همین حجره اختصاصی پیامبر ص بنا شد (بشارة المصطفى لشيعة المرتضى، ص137 ؛ وفاء الوفاء بأخبار دار المصطفى، ج2، ص214) که درب این دو حجره کاملا کنار هم قرار داشت (الكافي، ج‏4، ص556). مطلبی که می‌تواند موید وجود این حجره اختصاصی باشد این است که در روایات متعدد مجموع حجره‌های پیامبر ص در کنار مسجد – بدون احتساب حجره امیرالمومنین ع و حضرت زهرا س – ۹ عدد معرفی شده، در عین حال، ظهور برخی از روایات این است که صفیه (یکی از همسران پیامبر) در این حجره‌های کنار مسجد زندگی نمی کرده بلکه در حجره‌ای در سرای اسامة بن زید بوده است (وفاء الوفاء بأخبار دار المصطفى، ج2، ص53). ▪️نقل شده که عرض هر حجره (یعنی سمتی که در حجره قرار داشت)، شش یا هفت ذرع بود و طول درون آن ده ذرع بود و ستون‌های آن به هشت یا هفت عدد می‌رسید (الدر المنثور، ج‏6، ص87)؛ و به لحاظ مصالح ساختمانی، برخی از این خانه‌ها با خشت و بعضی از شاخه نخل بود که با گل اندود شده بود. ارتفاع آنها نسبتا کم بود چنانکه از حسن بَصْری نقل شده: من در نوجوانی در زمان خلافت عثمان داخل حجره‌هایِ پیامبر صلی الله علیه و آله شدم و سقف حجره‌ها را می‌توانستم با دستم لمس کنم. (الطبقات الكبير، ج1، ص429-430 ؛ الدر المنثور، ج‏6، ص87) ▪️این حجره‌ها همه در یک سمت مسجد بود؛ یعنی در سمت قبله تا باب النبی در سمت شرق (رو به جانب شام) و هیچیک در سمت غرب مسجد نبود (وفاء الوفاء بأخبار دار المصطفى، ج2، ص52) و درهایشان (همانند دربهای خانه‌های بسیاری از مهاجران و انصار) به مسجد باز می‌شد، تا زمانی که دستور آمد که تمام دربهایی که به مسجد باز می‌شود باید بسته شود غیر از درب خانه امیرالمومنین ع [= خانه حضرت زهرا س] (مسند أحمد، ج3، ص331-333 (ت أحمد شاكر) ؛ شرح مشكل الآثار، ج9، ص187-188 ؛ المسترشد في إمامة علي بن أبي‌طالب ع، ص303؛ عمدة عيون صحاح الأخبار في مناقب إمام الأبرار، ص176). ▪️درباره درب ورودی آنها دو گونه روایت آمده است: طبق برخی نقلها بر در این خانه‌ها درهایی از پرده‌هایِ مویی آویخته بودند که اندازه آن را سه ذرع در یک ذراع و یک وجب بود (الطبقات الكبير، ج1، ص429). اما در برخی دیگر از نقل‌ها درباره درب برخی از حجره‌های مذکور (مثلا حجره عایشه) نقل شده که آن دری یک لنگه و از چوب عرعر یا ساج بوده است (وفاء الوفاء بأخبار دار المصطفى، ج2، ص52 ). همچنین نقل شده که بین حجره عایشه و حجره حضرت زهرا پنجره‌ای بوده که پیامبر ص وقتی در خانه عایشه بوده و از آنجا می‌خواسته بیرون برود از آن پنجره احوال حضرت زهرا س و فرزندانشان را جویا می‌شده؛ اما چون عایشه گاه از آنجا به خانه حضرت زهرا سرک می‌کشیده، حضرت زهرا س درخواست می‌کند که آن را مسدود کنند و پیامبر هم چنین می‌کند (وفاء الوفاء بأخبار دار المصطفى، ج2، ص57) 📛این حجره‌ها سالها برقرار بود تا اینکه به دستور ولید بن عبدالملک (و طبق برخی نقلها در زمان عمر بن عبدالعزیز) ویران و به مسجد ملحق گردید و بسیاری از تابعین می‌گریستند که چرا این اثری از آثار رسول الله ص بود که می‌توانست به همگان نشان دهد که زندگی برترین پیامبری که آن اندازه سریع دینش در جهان رشد کرد چقدر ساده بوده است (الطبقات الكبير، ج1، ص429) @yekaye
. 5️⃣ «إِنَّ الَّذِينَ يُنادُونَكَ مِنْ وَراءِ الْحُجُراتِ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْقِلُونَ» با توجه به دو آیه قبل، معلوم می‌شود که سه گونه وضعیت در برقراری ارتباط با پیامبر ص مد نظر قرار گرفته شده است: ➖ارتباطی که با بلند کردن صدا در محضر پیامبر ص همراه است؛ که منجر به حبط عمل می‌شود؛ ➖ارتباطی که با فروکاستن صدا در نزد پیامبر ص همراه است؛ که نشانگر سربلندی در امتحان الهی از قلب است و منجر به مغفرت و اجر عظیم خواهد شد؛ ➖ارتباطی که با صدا بلند کردن از بیرون حجره‌ها همراه است، که حکایت از بی‌عقلی دارد! در واقع، دو آیه اول، نسبت انسان با (و وظیفه او در قبال) پیامبر ص را در محضر پیامبر ص شرح می‌دهد؛ و این آیه (و آیه بعد) نسبت انسان با (و وظیفه او در قبال) پیامبر ص را در زمانی که در محضر پیامبر ص نیست شرح می‌دهد. 🤔اگر فقط مساله ادب ظاهری باشد شاید انسان فرقی بین اینکه در محضر پیامبر ص بلند سخن بگوید با اینکه از بیرون حجره‌ها با صدای بلند ایشان را خطاب کند نبیند، و بلکه دومی را بی‌ادبانه‌تر قلمداد کند؛ اما مقایسه این چند آیه با همدیگر، نشان می‌دهد که وضعیت کسی که در محضر ایشان است (چه در جهت مثبت و چه در جهت منفی) بسیار شدیدتر از کسی است که در محضر نیست. خطا از جانب کسی که در محضر است به ضایعه عظیمی به نام حبط عمل می‌انجامد؛ اما دومی صرفا کاری نابخردانه کرده، که چنانکه در آیه بعد بیان می‌شود، هنوز راه مغفرت برایش باز است. 💢این نشان می‌دهد که اگرچه مساله رعایت ادب در ارتباطات اجتماعی، بویژه در برابر پیام‌آور دین خدا بسیار مهم است؛ اما مساله را نباید فقط به همین محدود کرد؛ بلکه ظاهرا امری بسیار فراتر از یک بی‌ادبی در رفتارهای اجتماعی که با مقیاسهای عرفی سنجیده می‌شود در کار است؛ که ان‌شاء الله ذیل آیه بعد در این باره بیشتر توضیح داده خواهد شد. @yekaye
. 6️⃣ «إِنَّ الَّذینَ ینادُونَكَ مِنْ وَراءِ الْحُجُراتِ أَكْثَرُهُمْ لایعْقِلُونَ» پیامبر ص اگرچه از حیث زیست‌ دنیوی، همچون بقیه انسانها در مقطع خاصی زندگی کرده و سپس از دنیا رفته است، اما از آن جهت که پیام‌آور الهی است و از طریق قرآن کریم و اهل بیتش ع همچنان وظیفه رساندن پیام الهی به انسانها را انجام می‌دهد زنده است؛ و همان گونه که انسانها وقتی او به لحاظ بیولوژیکی زنده است ممکن است از ورای حجره‌ها (که وی دیده نمی‌شود) او را ندا دهند، از این حیث که پیام الهی را آورده نیز ممکن است وی را از جایی که او و پیامش دیده نمی‌شود مخاطب قرار دهند. یعنی چه‌بسا این آیه اشاره داشته باشد به اینکه همان طور که به لحاظ فیزیکی نباید از جایی که پیامبر ص را نمی‌بینید او را مخاطب قرار دهید و این کار در اغلب موارد نشانه بی‌عقلی است؛ به همین ترتیب، مادام که پیام او را نشنیده و بررسی نکرده‌اید نباید در قبال دین خدا موضعی بگیرید؛ که این کار هم خلاف عقل‌ورزی است. 💢به نظر می‌رسد مخاطب امروزین این آیه (یعنی در زمانه‌ای که شخص رسول الله ص با بدن جسمانی در میان ما نیست و فقط پیام او در میان ما هست) کسانی‌اند که امروزه به اسم روشنفکری بدون بررسی فقیهانه مواضع شریعت، از جانب خود اظهارنظرهایی مبتنی بر آرای شخصی خویش می‌کنند. بیهوده نیست که شهید مطهری در نقطه مقابل جمود خشکه‌مقدسان، این‌ گونه موضع‌گیریهایی را «جهالت» (اسلام و نیازهای زمان، ج۱، ص۵۰) و افرادی را که با ادعای روشنفکری چنین موضع‌گیری‌هایی می کنند «جاهل» می‌خواند (اسلام و نیازهای زمان، ج۱، ص۱۸۲). @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا