یک آیه در روز
۱۰۷۰) 📖 و لَوْ أَنَّهُمْ صَبَرُوا حَتَّى تَخْرُجَ إِلَیهِمْ لَكانَ خَیراً لَهُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ
.
6️⃣ «وَ لَوْ أَنَّهُمْ صَبَرُوا حَتَّی تَخْرُجَ إِلَیهِمْ لَكانَ خَیراً لَهُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحیمٌ»
اگر مقام معنوی و جایگاه تکوینی حضرت محمد ص و اهل بیت ایشان را درک کنیم
- که خداوند صریحا فرمود که پیامبر ص و اهل بیت ایشان شاهد تمامی اعمال امت (وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُون؛ توبه/۱۰۵)، و بلکه شاهد بر همه امتها (وَ يَوْمَ نَبْعَثُ في كُلِّ أُمَّةٍ شَهيداً عَلَيْهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ جِئْنا بِكَ شَهيداً عَلى هؤُلاءِ؛ نحل/۸۹) هستند-
آنگاه این مساله را که ایشان ما را به حال خود واگذار نکرده و به حال و روز ما توجه دارند
(إِنَّا غَيْرُ مُهْمِلِينَ لِمُرَاعَاتِكُمْ وَ لَا نَاسِينَ لِذِكْرِكُمْ وَ لَوْ لَا ذَلِكَ لَنَزَلَ بِكُمُ اللَّأْوَاءُ وَ اصْطَلَمَكُمُ الْأَعْدَاءُ: قطعا ما مراعات شما را مهمل نگذاشته و یاد شما را به فراموشی نسپردهایم؛ که اگر غیر از این بود شدتها بر شما نازل میشد و دشمنان شما را مستأصل میکردند؛ الإحتجاج (للطبرسي)، ج2، ص498)
برایمان جدی میشود.
💢کسی که این شناخت را از پیامبر ص (و امام زمان خود) داشته باشد
به جای اینکه عجله کند و از جانب خود دست به اقدامی بزند؛
ویا حتی دنبال این باشد که هرچه سریعتر پیامبر ص را ببیند و سوالش را از ایشان بپرسد؛
صبر میکند که خود پیامبر ص بر ایشان خارج شود و حتی خود ایشان شروع به بیان مطلب کنند؛
و این حتما برایش بهتر خواهد بود؛
و در میان اصحاب پیامبر ص بودند کسانی که به این درک رسیده بودند:
📜حکایت
براء بن عاذب (از اصحاب رسول الله ص و از راویان حدیث غدیر، که بعد از شهادت ایشان، از بیعت با ابوبکر خودداری کرد، و بعدها از یاران وفادار امام علی ع شد و در هر سه جنگ در رکاب ایشان بود) گفته است:
من میخواستم درباره آن امر [ظاهرا امر حکومت و جانشینی پیامبر ص] از رسول الله ص سوال کنم؛ اما سالها از هیبت ایشان این را به تاخیر انداختم؛ در حالی که هر روز ایشان را میدیدم.
📚الفقيه والمتفقه (الخطيب البغدادي م۴۶۳) ج2، ص196 ؛
📚الشفا بتعريف حقوق المصطفى (قاضی عیاض یحصبی م۵۴۴)، ج2، ص40؛
📚بحار الأنوار، ج17، ص5
@yekaye
#حجرات_32
☀️۱۰) عبدالله بن فضل هاشمی گوید: شنیدم که امام صادق ع فرمود: همانا صاحب این امر غیبتی دارد که گریزی از آن نیست، در آن هر باطلپیشهای به تردید میافتد.
گفتم: فدایت شوم؛ چرا؟
فرمود: به خاطر امری که به ما اذن ندادهاند که بر شما آشکارش کنیم!
گفتم: چه حکمتی در غیبت او هست؟
فرمود: همان حکمتی که در غیبتهای حجتهای پیشین خداوند متعال بوده است؛ همانا حکمت آن آشکار نمیشود مگر بعد از ظهورش، همان گونه که حکمت آن کارهایی که خضر انجام داد – از سوراخ کردن کشتی و کشتن آن پسرک و برپا داشتن آن دیوار – برای حضرت موسی ع آشکار نشد مگر در زمان جدایی آن دو از هم. ابن فضل! همانا این امر، امری از امر خداوند متعال، و سرّی از سرّ خداوند، و غیبی از غیب خداست؛ و هنگامی که دانستیم که خداوند عز و جل حکیم است تصدیق میکنیم که کارهایش تماماً بر اساس حکمت است هرچند که وجه آن بر ما ناآشکار باشد.
📚كمال الدين و تمام النعمة، ج2، ص482؛
📚علل الشرائع، ج1، ص246؛
📚الخرائج و الجرائح، ج2، ص956؛
📚الإحتجاج (للطبرسي)، ج2، ص376؛
📚منتخب الأنوار المضيئة في ذكر القائم الحجة عليه السلام، ص81
حَدَّثَنَا عَبْدُ الْوَاحِدِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عُبْدُوسٍ الْعَطَّارُ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنِيعَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ قُتَيْبَةَ النَّيْسَابُورِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا حَمْدَانُ بْنُ سُلَيْمَانَ النَّيْسَابُورِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي أَحْمَدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْمَدَائِنِيُّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْفَضْلِ الْهَاشِمِيِّ قَالَ:
سَمِعْتُ الصَّادِقَ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ ع يَقُولُ: إِنَّ لِصَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ غَيْبَةً لَا بُدَّ مِنْهَا يَرْتَابُ فِيهَا كُلُّ مُبْطِلٍ.
فَقُلْتُ: وَ لِمَ جُعِلْتُ فِدَاكَ؟
قَالَ: لِأَمْرٍ لَمْ يُؤْذَنْ لَنَا فِي كَشْفِهِ لَكُمْ.
قُلْتُ: فَمَا وَجْهُ الْحِكْمَةِ فِي غَيْبَتِهِ؟
قَالَ: وَجْهُ الْحِكْمَةِ فِي غَيْبَتِهِ وَجْهُ الْحِكْمَةِ فِي غَيْبَاتِ مَنْ تَقَدَّمَهُ مِنْ حُجَجِ اللَّهِ تَعَالَى ذِكْرُهُ. إِنَّ وَجْهَ الْحِكْمَةِ فِي ذَلِكَ لَا يَنْكَشِفُ إِلَّا بَعْدَ ظُهُورِهِ كَمَا لَمْ يَنْكَشِفْ وَجْهُ الْحِكْمَةِ فِيمَا أَتَاهُ الْخَضِرُ ع مِنْ خَرْقِ السَّفِينَةِ وَ قَتْلِ الْغُلَامِ وَ إِقَامَةِ الْجِدَارِ لِمُوسَى ع إِلَى وَقْتِ افْتِرَاقِهِمَا. يَا ابْنَ الْفَضْلِ إِنَّ هَذَا الْأَمْرَ أَمْرٌ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ تَعَالَى وَ سِرٌّ مِنْ سِرِّ اللَّهِ وَ غَيْبٌ مِنْ غَيْبِ اللَّهِ ؛ وَ مَتَى عَلِمْنَا أَنَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ حَكِيمٌ صَدَّقْنَا بِأَنَّ أَفْعَالَهُ كُلَّهَا حِكْمَةٌ وَ إِنْ كَانَ وَجْهُهَا غَيْرَ مُنْكَشِفٍ.
@yekaye
☀️۱۱) از امام صادق ع از پدرانشان روایتی نقل شده است که رسول الله ص وصایای مفصلی به امیرالمومنین ع فرمودند. در فرازی از آن آمده است:
ای علی! بدان که اعجابآورترین مردمان به لحاظ ایمان و عظیمترین مردمان به لحاظ یقین، کسانیاند در آخر الزمان که به پیامبر ص نرسیدند و و حجن [=امام]شان هم [خود را] از آنان پوشیده داشته است؛ پس بر اساس سیاههای روی سفیدیای* ایمان آوردند.
✳️*پینوشت:
ظاهرا مقصود از «سَوَادٍ عَلَى بَيَاضٍ» نوشتههای روی کاغذ است.
📚كمال الدين و تمام النعمة، ج1، ص288؛
📚من لا يحضره الفقيه، ج4، ص366
حَدَّثَنَا أَبُو الْحَسَنِ مُحَمَّدُ [بْنُ] عَلِيِّ بْنِ الشَّاهِ الْفَقِيهُ الْمَرْوَرُوذِيُّ بِمَرْوَرُوذَ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو حَامِدٍ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو يَزِيدَ أَحْمَدُ بْنُ خَالِدٍ الْخَالِدِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ صَالِحٍ التَّمِيمِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ حَاتِمٍ الْقَطَّانُ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عَمْرٍو عَنِ الْإِمَامِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع فِي حَدِيثٍ طَوِيلٍ فِي وَصِيَّةِ النَّبِيِّ ص يَذْكُرُ فِيهَا أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ لَهُ:
يَا عَلِيُّ وَ اعْلَمْ أَنَّ أَعْجَبَ النَّاسِ إِيمَاناً وَ أَعْظَمَهُمْ يَقِيناً قَوْمٌ يَكُونُونَ فِي آخِرِ الزَّمَانِ لَمْ يَلْحَقُوا النَّبِيَّ وَ حَجَبَتْهُمُ الْحُجَّةُ فَآمَنُوا بِسَوَادٍ عَلَى بَيَاضٍ.
@yekaye
یک آیه در روز
۱۰۷۰) 📖 و لَوْ أَنَّهُمْ صَبَرُوا حَتَّى تَخْرُجَ إِلَیهِمْ لَكانَ خَیراً لَهُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ
.
7️⃣«وَ لَوْ أَنَّهُمْ صَبَرُوا حَتَّی تَخْرُجَ إِلَیهِمْ لَكانَ خَیراً لَهُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحیمٌ»
از ابتدای تاریخ بشر، جز مقاطع بسیار محدودی (همچون دوره حکومت ذوالقرنین و معدودی از پیامبران بنیاسرائیل مانند داوود و سلیمان، و دوره بسیار محدود حکومت رسول الله ص در مدینه)، همواره آنچه مشاهده میشده غلبه قدرت اهل باطل و ضلالت اکثریت مردم بوده است.
حتی در همین دورهها نیز اگر نیک بنگریم معلوم نیست که بتوان براحتی از غلبه قدرت اهل حق و هدایت اکثر مردم سخن گفت؛
زیرا
نهتنها این بزرگواران – غیر از ذوالقرنین- در همان زمان خویش هم در محدوده بسیار مختصری از کل کره زمین چنین قدرتی داشتند،
بلکه همگی در همان محدوده حکومت خود نیز با انحرافات و ضلالتهای فراوانی مواجه بودند؛
بارزترینش دوره خود رسول الله ص است که به محض اینکه سر بر بالین خاک نهاد آن انحرافات عظیم رقم خورد؛ که این نشان میدهد حق در متن جامعه آن طور که باید و شاید غالب نشده بود.
📛این مساله گاه شبهه مهمی را در ذهن بسیاری از افراد رقم میزند که:
اگر واقعا دین الهی و پیامبران حقاند، چرا غالبا نه تنها غلبه ظاهری از آنِ آنان نیست؛ بلکه اغلب مردم در زمان آنها از آنها بیخبرند و از هدایت آنها ظاهرا بیبهره میمانند؟!
شاید از بهترین تقریرهای این شبهه، همان باشد که فرعون در برابر حضرت موسی ع گفت:
وقتی حضرت موسی ع پروردگار را با این ویژگی معرفی کرد که او کسی است که هر موجودی را آفرید و سپس هدایت کرد: «قالَ رَبُّنَا الَّذي أَعْطى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى» (طه/5۰) بلافاصله فرعون اشکال کرد که: پس تکلیف نسلهای گذشته چه میشود: «قالَ فَما بالُ الْقُرُونِ الْأُولى» (طه/۵۱)؟
یعنی چگونه ادعا میکنی که خدا بنا بر هدایت انسانها و برقراری عدالت و ... دارد در حالی که دیدهایم بسیاری از نسلهای گذشته از هدایت محروم بودهاند: آمدند و چند صباحی مشرکانه و در میان ظلمها زیستند و رفتند و خبری هم نشد.
حضرت موسی ع پاسخ را به علم الهی به همه امور برمیگرداند؛ گویی می خواهد بگوید این مسالهای نیست که پاسخش بدین سادگی قابل فهم باشد؛ و اگر خدا خداست چیزی را فروگذار نکرده است؛
و به نظر میرسد این آیه سوره حجرات را هم اگر در افق کلان انتظار (که از بنیادهای معارف شیعی است) ببینیم، پاسخی به همین شبهه است در عمیقترین لایههای معرفتی.
📝تحلیل عقیدتی: جایگاه #انتظار در #تاریخ_بشریت
ابتدا باید مقدمهای قرآنی را در ذهن حاضر نمود که:
نظام آفرینش برپا شده و انسان در دنیا آمده است تا اساسا انسان امتحان شود (هود/۷) تا نشان دهد که برتر از اغلب مخلوقات (اسراء/۷۰) و سزاوار مقام خلیفةاللهی (بقره/۳۰) است. از این رو، خداوند همگان را هر ساله در فتنهها و آزمایشهای سخت میافکند (توبه/۱۲۶) و هرلحظه که هرکس ادعای ایمان کند به انواع فتنهها و بلاها آزمایش میشود (عنکبوت/۲)، و البته به محض استقامت ورزیدن و قبولی در هر امتحانی، فتنه و امتحان دیگری در پیش خواهد داشت (جن/۱۶-۱۷)، ولذا بسیار اندکند کسانی که در این امتحانات به خلوص کامل برسند و از همه این امتحانات سربلند بیرون آیند و به مقام مخلَصین – که شیطان هیچ راهی برای اغوای آنان ندارد (ص/۸۲-۸۳) - نائل شوند.
از این رو، بسیاری از مردم افق زندگی را در راحت زیستن- یا کسانی که دغدغهمندترند: حصول عدالت اقتصادی و اجتماعی و ظلم نشدن- میبینند، و برای آن تلاش میکنند؛
آنان میخواهند وضعیت آرمانی مورد نظر خویش را در متن جامعه محقق سازند، در حالی که آرمانهایی همچون #عدالت و #آزادی_اجتماعی هم تنها با تحقق آن افق والای انسانی (#آزادی_معنوی) قابل وصول است؛
لذا حتی اگر آرمانشان به لحاظ ذهنی درست هم باشد، مقدمات کار مهیا نیست، زیرا هنوز بر نفس خویش غلبه نکردهاند:
بسیاری از اینان وقتی قدرت در اختیار ظالمان است با جدیت و فداکاری با ظالمان میجنگند؛
اما همین که آن ظالمان سرنگون شدند، کمکم قدرت، اینان را شبیه قبلیها میکند:
حتی وقتی عثمان را به خاطر ظلمهایی که روا داشته کنار میزنند، از علی ع هم انتظار دارند دست آنان در عرصه اعمال قدرت باز بگذارد❗️
🤔 و این جامعهای که آماده نیست، عملا حکومت علی ع را هم چند صباحی بیشتر تحمل نخواهد کرد؛ جنگها بر او تحمیل میکنند و نهایتا از یاریش دست میکشند؛ تا معاویه بیاید و دوباره حسرت روزگار علی ع را بخورند.
مساله یک چیز است:
انسانی که به فکر جهاد اکبر نیست یا در آن ناکام مانده، اگر در جهاد اصغر هم بر ظالمان پیروز شود، عملا تغییر خاصی در نظام اجتماعی رخ نخواهد داد؛ و ظلم در لباسی دیگر همچنان غلبه خواهد داشت. از این روست که مکرر به صبر و انتظار دعوت شدهایم.
👇ادامه مطلب👈
https://eitaa.com/yekaye/9405
ادامه تدبر 7️⃣ (جایگاه #انتظار در #تاریخ_بشریت)
بله، درست است که انتظار، آماده شدن است، نه دست روی دست گذاشتن و کاری نکردن؛
اما آمادگیای که اساسا در پیوند برقرار کردن با فرستاده مخلَص (خالصشده) خدا (= امام معصوم ع که حکومت حق تنها با او ویا به اذن اوست) معنی دارد؛
از این رو، انتظار پیشدستی کردن هم نیست؛
منتظر با جهاد اکبر خود را آماده ظهور کرده و همواره دست به شمشیر است؛ اما شمشیرش در نیام است و میداند که کاری که امام باید انجام دهد را فقط او میتواند انجام دهد.
و این مساله است که از ابتدای تاریخ تا امروز هنوز برای انسانها حل نشده است:
افراد یا دست روی دست میگذارند و عملا با ظالم همکاری میکنند،
یا در حالی که شرایطش (بویژه جهاد اکبر و اتصال به امام ع) را مهیا نکردهاند میخواهند خودشان ریشه ظلم را برکنند.
اینجاست که ائمه اطهار ع شیعیان خود را از همراهی با کسانی که میخواستند چنان قیامی علیه ظلم رقم بزنند برحذر میداشتند؛
میگفتند درست است که اینان علیه ظلم قیام کرده و سختیها را به جان میخرند،
اما ما میدانیم که هوای نفس در کارشان است (حدیث۵) و اگر واقعا کارشان درست بود بر ما سبقت نمیجستند (حدیث۶)؛
یعنی همین که ما اقدام نکردهایم بدانید که موقعیت قیام مهیا نشده است؛
و حتی در مورد کسانی که بعد از اشاره به قیامشان، تایید میکنند که کشتگانشان شهیدند، میفرمایند ما اگر باشیم باز خودمان را برای صاحب این امر نگه میداریم (حدیث۷).
این گونه بود که ایشان شیعیان را از هرگونه عجله کردن پیش از ظهور برحذر میداشتند؛ علائم قطعی ظهور را معرفی میکردند، تا کسی آن قیام اصلی را با نسخههای بدل اشتباه نگیرد (حدیث۸ و۹) و جانش را بیهوده هدر ندهد (حدیث۴).
به تعبیر دیگر، پاسخ آن #شبهه_فرعون شاید این است:
مردم به هر اندازه آماده شوند همان قدر هم هدایت میشوند؛
مردمان در زمان ۱۲۴۰۰۰ پیامبر بسیار ادعا کردند اما هیچگاه آن طور که باید و شاید آماده نشدند؛ و لذا اگرچه همواره مردم را به اطاعت پیامبران (قبول حکومت ایشان) فراخواند؛ و اگرچه در مقاطعی هم معدودی از پیامبران حکومت را به دست گرفتند، اما همان هم دیری نپایید که از دست رفت.
نهایتا خداوند برترین مخلوق خود، پیامبر خاتم ص را هم فرستاد تا حجت را بر همگان تمام کند؛
اما باز نشان دادند که آماده نیستند؛ همه دلشان میخواهد امور دست خودشان باشد نه دست امام حق؛ و لذا با شهادت ایشان، باز همان آش و همان کاسه.
اگر غیر امامی به نام زید هم قیام کرد و ائمه ع - علیرغم اینکه وی را برحذر میداشتند، اما - شخصیت وی را تخطئه نکردند، به خاطر این است که این اندازه بر نفس خویش غلبه کرده بود که اگر به حکومت برسد آن را یکسر به امام ع واگذارد و خودش کاملا کنار بکشد؛ اما حتی در اینجا هم، صرف نظر از اینکه هیچیک از یارانشان را به شرکت جستن در رکاب زید تشویق نکردند (حدیث۴)، گفتند کو کسی که همچو زید باشد؟! (حدیث۵)
💢این گونه است که انسانها چون عجله دارند، نمیتوانند حقیقت غیبت را درک کنند (حدیث۱۰)؛
و چون حقیقت غیبت را درک نمیکنند نمیفهمند که «اگر صبر کنند تا تو بر آنان بیرون آیی برایشان بهتر است» (حجرات/۵)،
بلکه عجله میکنند که خودشان عدالت را علیرغم نواقص معنوی خویش و آن هم در حد فهم خود محقق کنند؛
و این گونه است که تحقق عدالت همواره فدای قدرتطلبیها یا کجفهمیهای مدعیانش میشود.
💢در چنین شرایطی اینکه کسی که پیامبر و امامش را ندیده، بتواند با سیاههای بر روی صفحهای سفید، ایمانش را نگه دارد بسیار عجیب و ستودنی است. (حدیث۱۱)
✅تبصره
این سخنان به هیچ عنوان به معنای شانه خالی کردن از وظایف و مسئولیتهای اجتماعی نیست.
کسی که به بهانه جهاد اکبر در انجام وظیفه اجتماعیاش سستی بورزد، در این جهاد از همان ابتدا شکست خورده است. اگر مسلمانی صبح کند و به امور مسلمانان اهتمام نداشته باشد مسلمان نیست؛ اگر صدای مظلومی را بشنود و بتواند یاریش کند و کاری نکند دین ندارد.
قطعا در اسلام سیاستورزی جزیی از دیانت است؛
اما سخن این است که مواظب باشیم که مبادا شعار #سیاست_ما_عین_دیانت_ماست سر دهیم اما در حقیقت #دیانت_ما_عین_سیاست_ما_باشد❗️و در حالی که خود را نساختهایم ویا عدالت را آن گونه که باید و شاید نمیشناسیم، وارد میدان قدرت شویم و عدالت را آن طور که فهم ناقصمان اقتضا میکند پیگیری کنیم؛ که خروجیاش آن نیست که قرار بود باشد.
💢همه سخن این است که قدر و اندازه خود را بدانیم:
اگر واقعا خود را برای کاری نساختهایم، به بهانه احساس تکلیف، وارد آن نشویم؛
و آنجا که باید صبر کنیم تا او خروج نماید، نخواهیم که پیشدستی کنیم!
@yekaye
#حجرات_5
یک آیه در روز
۱۰۷۰) 📖 و لَوْ أَنَّهُمْ صَبَرُوا حَتَّى تَخْرُجَ إِلَیهِمْ لَكانَ خَیراً لَهُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ
.
8️⃣ «وَ لَوْ أَنَّهُمْ صَبَرُوا حَتَّی تَخْرُجَ إِلَیهِمْ لَكانَ خَیراً لَهُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحیمٌ»
هدف از آوردن تعبیر «و الله غفور رحیم» چیست؟ (این تعبیر ناظر به چه مطلبی است)؟
🔹الف. ناظر به صبری است که در همین آیه ذکر شد؛ یعنی اگر صبر داشته باشید مشمول مغفرت و رحمت خدا واقع میشوید
📚الميزان، ج18، ص311 ؛ مفاتيح الغيب، ج28، ص97
🔹ب. میتواند ناظر به عبارت «اکثرهم لا یعقلون» در آیه قبل باشد؛ یعنی آن بیادبیای که از آنان سر زد نه کاری عامدانه و مغرضانه، بلکه ناشی از قصود و نفهمی آنان بود و خداوند در این گونه موارد با غفاریت و رحمتش از آنان میگذرد
📚الميزان، ج18، ص311 ؛ مفاتيح الغيب، ج28، ص97
🔹ج. چهبسا برای تشویق پیامبر ص است که این بیادبی را بر آنان ببخشد؛ یعنی آن جمله «اکثرهم لا یعقلون» نوعی عذرتراشی برای آنان است و در مجموع میفرماید: ای پیامبر! آنان کمعقلی کردند و چون خدا غفور و رحیم است، تو هم بر آنان ببخش.
📚مفاتيح الغيب، ج28، ص97
به تعبیر دیگر دارد آموزش می دهد که
در برابر افراد بیادب، از باب رحمت، گذشت و مهربانی وارد شویم و آنان را مأیوس نکنیم. خداوند ضمن سرزنش کسانی که پیامبر را با فریاد صدا میزدند، مغفرت و رحمت خود را مطرح میکند تا یکسره مأیوس نشوند و فرصت تغییر رفتار داشته باشند
📚تفسیر نور، ج۹، ص۱۶۶
🔹د. خدا می داند که ما اهل عجله هستیم و گاه نمیتوانیم صبر کنیم (ر.ک: تدبر۷)؛
اما اشکال ندارد؛ اگر گاهی عجله کردیم و انتظار نکشیدیم، و بعدا فهمیدیم که عجله کرده بودیم، توبه کنیم که خداوند غفور و رحیم است.
🔹ه. ...
@yekaye
#حجرات_5
یک آیه در روز
۱۰۷۰) 📖 و لَوْ أَنَّهُمْ صَبَرُوا حَتَّى تَخْرُجَ إِلَیهِمْ لَكانَ خَیراً لَهُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ
.
9️⃣ «وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ»
چرا غفور را مقدم بر رحیم آورد؟
🔹الف. چهبسا میخواهد نشان دهد تا از گناه پاک نشویم نمیتوانیم رحمت خداوند را دریافت کنیم (اقتباس از مفاتيح الغيب، ج28، ص97 )؛
بویژه که اینجا سخن از رحمت «رحیم»ی است؛ یعنی رحمتی که خاص مومنان است (كانَ بِالْمُؤْمِنينَ رَحيماً؛ احزاب/43)؛ یعنی آن مغفرت آنان را ابتدا در زمره مومنان قرار میدهد و سپس این رحمت شامل حال آنان میشود.
🔹ب. ...
✅تکمله
در قرآن کریم حدود ۹۰ بار تعبیر «رحمت» و «مغفرت» در کنار هم آمده است. غیر از ۶ مورد، در همه این موارد مغفرت مقدم بر رحمت ذکر شده است؛ که:
💢در ۲ مورد از این ۶ مورد، اگرچه ابتدا رحمت آمده، اما در مقام توصیف خداوند، باز مغفرت مقدم شمرده شده است:
▪️قُلْ يا عِبادِيَ الَّذينَ أَسْرَفُوا عَلی أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَميعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحيمُ (زمر/53)
▪️يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ آمِنُوا بِرَسُولِهِ يُؤْتِكُمْ كِفْلَيْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ وَ يَجْعَلْ لَكُمْ نُوراً تَمْشُونَ بِهِ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحيمٌ (حدید/28)
💢و در ۳ مورد فقط در متن آیه است که رحمت مقدم آمده:
▪️فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَليظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَی اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلينَ (آل عمران/159)
▪️قالُوا لَئِنْ لَمْ يَرْحَمْنا رَبُّنا وَ يَغْفِرْ لَنا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخاسِرينَ (اعراف/149)
▪️الَّذينَ يَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَ مَنْ حَوْلَهُ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَ يَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذينَ آمَنُوا رَبَّنا وَسِعْتَ كُلَّ شَيْءٍ رَحْمَةً وَ عِلْماً فَاغْفِرْ لِلَّذينَ تابُوا وَ اتَّبَعُوا سَبيلَكَ وَ قِهِمْ عَذابَ الْجَحيمِ (غافر/7)
💢و تنها ۱ مورد هست که در مقام توصیف خداوند رحمت بر مغفرت مقدم آمده است:
▪️يَعْلَمُ ما يَلِجُ فِي الْأَرْضِ وَ ما يَخْرُجُ مِنْها وَ ما يَنْزِلُ مِنَ السَّماءِ وَ ما يَعْرُجُ فيها وَ هُوَ الرَّحيمُ الْغَفُورُ (سبأ/2)
@yekaye
#حجرات_5
چنانکه بارها مشاهده کرده اید بر بسیاری از آیات قرائتهای متعددی تقدیم شده است.
احتمالا برای برخی از مخاطبان این قرائتها محل سوال واقع شده باشد.
چند روز پیش در نشستی به تفصیل درباره تعدد قرائات توضیح دادم که قبل از ورود به بحث درباره آیه بعد در ادامه فایلهای مربوط به آن نشست برای علاقمندان تقدیم میشود
هدایت شده از حسین سوزنچی
۱. ارائه.mp3
27.1M
📼فایل صوتی نشست علمی
▫️تعدد قرائات، منشأ الهی یا خطای انسانی؟
قسمت اول (ارائه اصل مدعا: تبیین دیدگاه سازگاری تعدد قرائات با نزول قرآن بر حرف واحد)
تذکر: متاسفانه چون به علت ضیق وقت، مطالب با سرعت زیاد و غالبا از حافظه بیان میشد اشتباهاتی رخ داده است؛ مشخصا:
- به جای ابوالعباس مهدوی (متوفی ۴۳۰) گفته شد ابوالفضل مهدوی
-به جای تعبیر «فی ان علیا مولی المومنین» که در تفسیر ابن مردویه آمده، گفته شد «فی ان علیا امیرالمومنین»
- در حدیث مربوط به امام زمان که تعبیر «کتاب جدید» آمده است، گفته شد «قرآن جدید»
- «ابوحیان اندلسی» یکبار گفته شد «ابوحیان توحیدی»
در جلسه مکرر به فایل مکتوبی اشاره شد که در اختیار حضار قرار گرفته بود، این فایل در ادامه تقدیم میشود؛ تا در صورتی که خواستید هریک از این مستندات ارائه شده را در جایی نقل کنید مستندات را به صورت دقیق و خالی از سهو اللسانهای مذکور در اختیار داشته باشید.
@souzanchi
هدایت شده از حسین سوزنچی
۲. پرسش و پاسخ.mp3
41.92M
📼فایل صوتی نشست علمی (۲)
▫️تعدد قرائات، منشأ الهی یا خطای انسانی؟
قسمت دوم (پرسش و پاسخ)
پس از بیان برخی از پرسشها از جانب مجری، ابتدا دکتر مستفید که مخالف این نظریه و معتقد به وحدت قرائت نازل شده از جانب پیامبر ص بود حدود نیم ساعت به بیان موضع خویش پرداخت؛ سپس مجری در حدود ده دقیقه جمعبندی کرد و ادامه جلسه در قالب گفتگوهای ده دقیقهای ادامه یافت
در جلسه مکرر به فایل مکتوبی اشاره شد که در اختیار حضار قرار گرفته بود، این فایل در ادامه تقدیم میشود.
@souzanchi
هدایت شده از حسین سوزنچی
تعدد قراءات، عاملی مهم برای صیانت قرآن کریم از تحریف.pdf
3.26M
متن ضمیمه که نسبتا با عجله برای نشست علمی «تعدد قرائات، منشأ الهی یا خطای انسانی؟» (۹ رمضان المبارک ۱۴۴۳) آماده شده، برگرفته از بحثها (و نیز تلفیقی از یادداشتهایی) است که یکی از اساتید حوزه علمیه قم در حدود ۶ سال ارائه فرمودهاند؛ و نه حاوی همه بحثها و نه حاوی همه یادداشتهای مربوطه است و نه هنوز در یک انسجام کامل نگارش شده است؛ بلکه یک ساختار اولیهای تنظیم شد که آن بحثها و یادداشتها تا حد امکان در آن قرار داده شود و البته هم به لحاظ مواد (و هم تاحدود کمتری به لحاظ صورت و ساختار کلی) همچنان در حال تکمیل میباشد؛ و نحوه عبارتپردازی و حتی ارتباط بحثها در بسیاری از موارد باید بازبینی شود و مستندات بحث در بسیاری از موارد باید تکمیل گردد. از این رو، فعلا قابل استناد نیست؛ بلکه صرفا از این جهت که سیر بحثها و شواهد مهمی که ارائه میشود در اختیارتان باشد در اختیار شما قرار میگیرد. خواهشمند است این متن را بدون این مقدمه در اختیار کسی قرار ندهید
@souzanchi
۱۰۷۱) 📖 یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَینُوا أَنْ تُصیبُوا قَوْماً بِجَهالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلی ما فَعَلْتُمْ نادِمینَ 📖
ترجمه
💢ای آن کسانی که ایمان آوردند! اگر فاسقی برای شما خبر [قابل توجهی] آورد پس بررسی کنید [یا: درنگ نمایید] که [مبادا] با عدهای بهنادانی برخورد کنید [= به آنان آسیب برسانید] آنگاه بر آنچه کردهاید پشیمان شوید.
سوره حجرات (۴۹)، آیه۶
۱۴۰۱/۱/۲۷
۱۴ رمضان المبارک ۱۴۴۳
@yekaye
#حجرات_6
🔹فاسِقٌ
قبلا بیان شد که
▪️ماده «فسق» در اصل به معنای خروج از حالت اصلیای است که شیء را در معرض ضرر قرار میدهد، چنانکه در مورد رُطَبی که از پوستش بیرون آید، و یا موشی که از لانهاش بیرون آید، به کار میرود.
▪️کلمه «فاسق» عُرفاً به کسی میگویند که اگرچه دین خدا را پذیرفته، اما مرتکب گناه میشود، و اگر هم در مورد کافر به کار رود از باب این است که از احکام فطرت و عقل خارج شده است؛
و از بسیاری از بزرگان اهل لغت مانند ابنالاعرابی یا ابوعبید نقل شده که: این کلمه با اینکه جزء کلمات فصیح است اما در شعر جاهلی یافت نشده و بعد از استعمال قرآن در میان عرب فراوان استفاده شده است؛
و شاید بر این اساس است که برخی اساسا معنای اصلی ماده «فسق» را «خروج از اطاعت خدا» و یا «خروج از احکام شریعت» دانستهاند.
▪️در قرآن کریم، علاوه بر اینکه بارها منافق (مثلا: إِنَّ الْمُنافِقینَ هُمُ الْفاسِقُونَ؛ توبه/۶۷) و گاه مرتکبان گناهان بزرگ (مثلا: نَجَّیناهُ مِنَ الْقَرْیةِ الَّتی كانَتْ تَعْمَلُ الْخَبائِثَ إِنَّهُمْ كانُوا قَوْمَ سَوْءٍ فاسِقینَ؛ انبیاء/۷۴) را «فاسق» خوانده،
اما مکرر «فاسق» را نقطه مقابل «مؤمن» قرار داده است: (مِنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَ أَكْثَرُهُمُ الْفاسِقُونَ، آلعمران/۱۱۰؛ أَ فَمَنْ كانَ مُؤْمِناً كَمَنْ كانَ فاسِقاً لا یسْتَوُونَ، سجده/۱۸؛ فَآتَینَا الَّذینَ آمَنُوا مِنْهُمْ أَجْرَهُمْ وَ كَثیرٌ مِنْهُمْ فاسِقُونَ، حدید/۲۷)،
گویی انسان مسلمان، با گناه کردن و خروجش از دستور خدا، از ایمان خارج میشود؛ چنانکه فسق ورزیدن منجر به این میشود که شخص هیچگاه ایمان نیاورد: «كَذلِكَ حَقَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ عَلَی الَّذینَ فَسَقُوا أَنَّهُمْ لا یؤْمِنُونَ» (یونس/۳۳).
▪️شاید در جمعبندی بتوان گفت در ادبیات قرآن کریم، «فاسق» نقطه مقابل «مؤمنی که عمل صالح انجام میدهد» است؛ اعم از کافر، منافق، و مسلمانی که براحتی گناه میکند: «أَمَّا الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ فَلَهُمْ جَنَّاتُ الْمَأْوی نُزُلاً بِما كانُوا یعْمَلُونَ؛ وَ أَمَّا الَّذینَ فَسَقُوا فَمَأْواهُمُ النَّارُ كُلَّما أَرادُوا أَنْ یخْرُجُوا مِنْها أُعیدُوا فیها وَ قیلَ لَهُمْ ذُوقُوا عَذابَ النَّارِ الَّذی كُنْتُمْ بِهِ تُكَذِّبُونَ» (سجده/۲۰)
▪️«فسوق» مصدر و به معنای «خروج» و ظاهرا در میانه کفر و عصیان است: «حَبَّبَ إِلَیكُمُ الْإیمانَ وَ زَینَهُ فی قُلُوبِكُمْ وَ كَرَّهَ إِلَیكُمُ الْكُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْیان» (حجرات/۷) و درباره معنای آن در آیه «بِئْسَ الِاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِیمانِ» (حجرات/۱۱)، گفتهاند منظور این است که بدنامگذاریای است که به کسی که مؤمن و مسلمان شده، بگویی: ای یهودی! یا ای نصرانی! و یا هر لقب دیگری که او از آن کراهت دارد به او بدهیم [یعنی بعد از ایمان، او را به عنوان شخصی خارج از ایمان، نام دهیم].
🔖جلسه ۶۳۱ https://yekaye.ir/al-kahf-18-50/
@yekaye
🔹فَتَبَینُوا
قبلا بیان شد که
▪️ماده «بین» – و به تبع آن، کلمه «بِین» که در زبان فارسی هم رایج است- از کلماتی است که اصطلاحا از اضداد است؛ یعنی هم به معنای «فصل» (فاصله و جدایی) به کار میرود و هم به معنای «وصل» (اتصال و به هم رسیدن).
«بیان» به معنی آشکار کردن است و به کلام از این جهت بیان میگویند که آشکارکننده مافیالضمیر است و با توجه به ریشه کلمه، برخی گفتهاند بیان به معنای آشکار کردن بعد از ابهام و اجمال است و به کلام از این جهت بیان میگویند که در آن انسان باید با جدا کردن کلمات و سپس اتصال برقرار کردن بین آنها مراد مبهم خود را آشکار کند. و «بیِّنه» [= دلیل] هم از همین ریشه و به معنای چیزی است که دلالت کاملا آشکار داشته باشد.
🔖جلسه ۱۱۴ http://yekaye.ir/ash-shuara-026-195/
📖اختلاف قرائت
▪️این کلمه را (که هم در اینجا و هم در آیه ۹۴ سوره نساء آمده است) اگرچه اغلب قراء به صورت به صورت «فَتَبَيَّنُوا» قرائت کردهاند؛
▪️اما در قرائت برخی از اهل کوفه (حمزه و کسائی) و برخی از قرائات عشر (خلف) و اربعة عشر (حسن و اعمش) و برخی قرائات غیرمشهور (ابن مسعود، ابن وثاب، طلحه و عیسی) و نیز از امام باقر ع به صورت «فَتَثَبَّتُوا» قرائت شده است؛ به معنای «درنگ نمایید».
📚مجمع البيان، ج3، ص144 ؛ ، ج9، ص198-199 ؛ معجم القراءات ج 9 ، ص79
@yekaye
درباره تعدد قراءات و وحیانی بودن همه اینها به بحثی که اخیرا بارگذاری شد مراجعه کنید:
https://eitaa.com/yekaye/9411
با توجه به اینکه در این اختلاف قرائت کلمه اساسا عوض شده، مناسب دیدیم که در ادامه کلمه «فَتَثَبَّتُوا» را هم بحث کنیم:
🔹فَتَثَبَّتُوا
اشاره شد که در برخی از قرائات این آیه و آیه ۹۴ سوره نساء این کلمه به صورت «فَتَثَبَّتُوا» قرائت شده است که در این صورت از ماده «ثبت» است؛
▪️با توجه به اینکه «ثبات» نقطه مقابل زوال است (مفردات ألفاظ القرآن، ص171 ) غالبا گفتهاند که ماده «ثبت» دلالت دارد بر دوام و استقرار و باقی ماندن چیزی (معجم المقاييس اللغة، ج1، ص399 ؛ التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج2، ص5 ).
▪️هرچند برخی دقت بیشتری به خرج داده و گفتهاند معنای محوری این ماده عبارت است از ارتباط چیزی (که غالبا اقتضا و امکان جابجا شدن دارد) با چیزی که همراه آن ویا قائم بدان است یک نحوه ارتباط متین و بدون تزلزل داشته باشد؛ چنانکه وقتی کجاوه بر پشت شتر محکم بسته میشود تعبیر به «ثِبات» میکنند؛ و ثبوت در یک مکان به معنای رسوخ حقیقی است: «كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِي السَّماءِ» (ابراهیم/24) یا برای کسی را در جایی بستن و نگهداشتن (حبس کردن) تعبیر «تثبیت» به کار میرود: «وَ إِذْ يَمْكُرُ بِكَ الَّذينَ كَفَرُوا لِيُثْبِتُوكَ أَوْ يَقْتُلُوكَ أَوْ يُخْرِجُوک» (انفال/۳۰) (المعجم الإشتقاقي المؤصل لألفاظ القرآن الكريم، ص۲۲۹)
▪️فعل این ماده در حالت ثلاثی مجرد (ثَبَتَ یَثبُتُ ثبوت)، لازم است: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِذا لَقيتُمْ فِئَةً فَاثْبُتُوا» (انفال/۴۵)، «ْ فَتَزِلَّ قَدَمٌ بَعْدَ ثُبُوتِها» (نحل/۹۴)؛
و با رفتن به ابواب افعال و تفعیل متعدی میشود که:
▪️در باب تفعیل (تثبیت) توجه اصلی معطوف به جهت وقوع (مفعول به) است: «ثَبِّتْ أَقْدامَنا» (بقره/۲۵۰؛ آل عمران/۱۴۷)، «وَ يُثَبِّتَ بِهِ الْأَقْدامَ» (انفال/11)، «وَ يُثَبِّتْ أَقْدامَكُمْ» (محمد/7)، «وَ لَوْ لا أَنْ ثَبَّتْناكَ لَقَدْ كِدْتَ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئاً قَليلاً» (اسراء/74)، «إِذْ يُوحي رَبُّكَ إِلَى الْمَلائِكَةِ أَنِّي مَعَكُمْ فَثَبِّتُوا الَّذينَ آمَنُوا» (انفال/۱۲)، «وَ مَثَلُ الَّذينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ تَثْبيتاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ» (بقره/265) «وَ لَوْ أَنَّهُمْ فَعَلُوا ما يُوعَظُونَ بِهِ لَكانَ خَيْراً لَهُمْ وَ أَشَدَّ تَثْبيتاً» (نساء/66)، «كَذلِكَ لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤادَكَ وَ رَتَّلْناهُ تَرْتيلاً» (فرقان/32)، «نَزَّلَهُ رُوحُ الْقُدُسِ مِنْ رَبِّكَ بِالْحَقِّ لِيُثَبِّتَ الَّذينَ آمَنُوا» (نحل/۱۰۲)، «وَ كُلاًّ نَقُصُّ عَلَيْكَ مِنْ أَنْباءِ الرُّسُلِ ما نُثَبِّتُ بِهِ فُؤادَ» (هود/۱۲۰)؛
▪️اما در باب افعال توجه اصلی به جهت صدور فعل از فاعل است: «يَمْحُوا اللَّهُ ما يَشاءُ وَ يُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْكِتابِ» (رعد/39)، «وَ إِذْ يَمْكُرُ بِكَ الَّذينَ كَفَرُوا لِيُثْبِتُوكَ أَوْ يَقْتُلُوكَ أَوْ يُخْرِجُوكَ» (انفال/۳۰) (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج2، ص6 ؛ المصباح المنير، ج2، ص80 )
🔸ماده «ثبت» به ماده «رسخ» بسیار نزدیک است در تفاوت ثبات و رسوخ گفتهاند که رسوخ کمال ثبات است؛ شاهدش هم این است که بر چیزی که روی زمین مستقر شده باشد «ثابت» میگویند هرچند خیلی بدانجا تعلق و اتصال شدید نداشته باشد؛ اما راسخ چیزی است که ثباتش خیلی قوی و باقی باشد از این رو برای استقرار یک دیوار تعبیر «ثابت» به کار میرود اما در مورد کوه تعبیر «راسخ» استفاده میشود (الفروق في اللغة، ص۲۹۶-297 )
🔸همچنین در تفاوت «کائن» و «ثابت» گفتهاند که ماده «کون» دلالت بر وجود دارد؛ اما ماده «ثبت» لزوما دلالت بر وجود ندارد چنانکه مثلا میگویند فلانی «ثابت النسب» است؛ یعنی نسبش معروف است ولو که خود وی هم اکنون موجود نیست (الفروق في اللغة، ص111 )
📿ماده «ثبت» بر اساس قرائت عاصم ۱۸ بار در قرآن کریم به کار رفته است.
▪️البته بر اساس قراءات دیگر این ماده در آیات دیگری نیز به کار رفته است؛ به طور خاص، برخی دیگر از قراءات سبع و عشر ؛ آیات ۹۴ سوره نساء و ۶ سوره حجرات را با کلمه «فَتَثَبَّتُوا» (به جای «فَتَبَيَّنُوا» در سایر قرائتها) قرائت کردهاند؛ یعنی بدین صورت:
«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِذا ضَرَبْتُمْ في سَبيلِ اللَّهِ فَتَثَبَّتُوا وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقى إِلَيْكُمُ السَّلامَ لَسْتَ مُؤْمِناً تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَياةِ الدُّنْيا فَعِنْدَ اللَّهِ مَغانِمُ كَثيرَةٌ كَذلِكَ كُنْتُمْ مِنْ قَبْلُ فَمَنَّ اللَّهُ عَلَيْكُمْ فَتَثَبَّتُوا إِنَّ اللَّهَ كانَ بِما تَعْمَلُونَ خَبيراً» (نساء/94)
«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَثَبَّتُوا أَنْ تُصيبُوا قَوْماً بِجَهالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلى ما فَعَلْتُمْ نادِمينَ» (حجرات/۶)
که در همه این موارد به معنای «بایستید و درنگ کنید و سریع دست به اقدام نبرید» میباشد
📚(مجمع البيان في تفسير القرآن، ج3، ص13)
@yekaye
🔹أنْ تُصیبُوا
قبلا بیان شد که درباره ماده «صوب»
▪️برخی همچون ابن فارس بر این باورند که در اصل دلالت دارد بر «نازل شدن چیزی و در جای خود مستقر شدنِ آن»؛ و سخن و عمل «صواب» (قالَ صَواباً؛ نبأ/۳۸) را هم از این بابت چنین گفتهاند که در جای درست خود قرار گرفته است؛ و بدین جهت است که «صواب» نقطه مقابل «خطأ» میباشد. شاهد مهم این معنا هم کلمه «صَوْب» است که به معنای نزول باران میباشد و از آن کلمه «صَیب» (كَصَیبٍ مِنَ السَّماءِ؛ بقره/۱۹) به معنای ابر بارانزا گرفته شده است؛ و برای هر امری هم که در جای خود مستقر میگردد، تعبیر «صاب» و «أصاب» به کار میرود.
◾️اما دیگران مدار معنای این ماده را «درست» در مقابل خطا قرار دادهاند؛
▪️ مرحوم مصطفوی چنین توضیح داده که «صواب» در مقابل «خطا» است و به معنای جریان یافتن امری بر وفق طبیعت و حق میباشد همان گونه که خطا انحراف و خروج از جریان حق و صحیح است؛ با این اضافه که در ماده «صوب» حدوث ( و نه استمرار) لحاظ شده است. و
▪️ راغب هم بر این باور است که معنای اصلی همین صواب و درست بودن است؛ آنگاه گاهی به اعتبار خود شیء مد نظر است و آن در جایی است که چیزی خودش خوب و پسندیده باشد، مانند اینکه بگویند «عدل صواب است»؛ و گاهی به اعتبار اینکه شخصی قصدی داشته و به حسب رسیدن او به مقصودش مورد توجه قرار گرفته که میگویند «أصاب کذا» یعنی بدانچه میخواست رسید؛ چنانکه تعبیر «أصاب السهم» در جایی است که تیر بهدرستی به هدف برخورد کند. «صَوب» در معنای «نزول باران» هم بارانی که به مقدار نیاز باریده است، و از باب همان «اصاب السهم» است و «صیّب» هم به همین جهت ابر بارانزا نام گرفته است.
▪️«مصیبة» هم به نحو کنایی از مفهوم «اصاب السهم» اقتباس شده، گویی چیزی است که به سمت انسانها پرتاب میشود و به هدف میخورد؛ و تدریجا درباره هر بلایی که به انسان میرسد به کار رفته است «أَ وَ لَمَّا أَصابَتْكُمْ مُصِیبَةٌ قَدْ أَصَبْتُمْ مِثْلَیها» (آل عمران/۱۶۵)، «فَكَیفَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصِیبَةٌ» (نساء/۶۲)، «وَ ما أَصابَكُمْ مِنْ مُصِیبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَیدِیكُمْ» (شوری/۳۰).
▪️البته فعل «أصاب» هم در مورد خیر به کار میرود و هم در مورد شر: «إِنْ تُصِبْكَ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَ إِنْ تُصِبْكَ مُصِیبَةٌ» (توبة/۵۰) ، «وَ لَئِنْ أَصابَكُمْ فَضْلٌ مِنَ اللَّهِ» (نساء/۷۳) ، «فَیصِیبُ بِهِ مَنْ یشاءُ وَ یصْرِفُهُ عَنْ مَنْ یشاءُ» (نور/۴۳)؛ و گفته شده اصابت خوبی از باب کلمه «صَوب» (نزول باران) است؛ و اصابت بدی از باب تعبیر «اصاب السهم» میباشد.
▪️این ماده در حالت ثلاثی مجرد (صَابَ یصُوبُ صَوْباً) به معنای جریان یافتن بر مدار صحت و حق است؛
▪️ اما وقتی به باب افعال (أَصَابَ یصِیبُ إِصَابَةً) میرود، نظر اصلی به فاعل است و حیثیت صدور فعل مد نظر است: «وَ ما أَصابَكُمْ یوْمَ الْتَقَی الْجَمْعانِ» (آل عمران/۱۶۶) [إِنَّهُ مُصیبُها ما أَصابَهُمْ؛ هود/۸۱] و
▪️وقتی به باب تفعیل (صَوَّبَ یصَوِّبُ تَصْوِیباً) میرود جهت وقوع و تعلق امر مورد توجه قرار گرفته است.
🔸کلمات «صواب» و «اصابت» به کلمات «مستقیم» و «استقامت» نزدیک است؛ با این توضیح که:
▪️در تفاوت «مستقیم» و «صواب» گفتهاند: «مستقیم» آن چیزی است که بر مدار سنتهای رایج باشد، خواه آن سنت خوب باشد یا بد؛ اما «صواب» فقط در جایی است که بر مدار حسن و صدق عمل شود؛ از این رو امر مستقیم قبیح معنیدار است اما صواب قبیح نداریم.
▪️در تفاوت «استقامة» و «اصابة» هم گفتهاند در اصابت به هدف رسیدن شرط است، اما استقامت به معنای در مسیر ماندن است و لزوما به هدف رسیدن شرط آن نیست.
جلسه ۸۶۸
https://yekaye.ir/hood-11-81/
@yekaye
🔹قَوْماً
قبلا بیان شد که
▪️ماده «قوم» در زبان عربی در دو معنای اصلی به کار رفته است:
یکی به معنای «جماعتی از مردم» [قوم و قبیله] و
دیگری به معنای برخاستن (انتصاب) و عزم و تصمیم.
▫️برخی اصل این ماده را در معنای نقطه مقابل نسشتن (قعود)، یعنی برخاستن و به کاری اقدام کردن (فعلیة العمل)، دانسته و توضیح دادهاند که معنای اول آن از زبان سریانی وارد عربی شده است.
◾️از این ماده مشتقات قرآنی فراوانی به کار رفته است:
▪️«قیام» مصدر ثلاثی مجرد از این ماده است که انحای مختلفی دارد: یا «قیام به چیزی» است یا «قیام بر چیزی» و یا قیام به معنای «عزم به کاری» ویا به معنای اسم برای «چیزی که امور دیگر بدان تکیه میزنند»؛
▪️«قیامة» (قیامت) که به معنای برپایی آن ساعت خاص است (وَ یوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ؛ روم/۱۲)، از «قیام» به اضافه «ة» (که علامت «دفعه» است) درست شده، یعنی آنجایی است که انسان یکدفعه قیام میکند؛
▪️«مَقام» به معنای مکانی است که شخص در آن جا میایستد، معادل کلمه «جایگاه» (لا مَقامَ لَكُمْ فَارْجِعُوا، أحزاب/۱۳؛ إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی مَقامٍ أَمِینٍ، دخان/۵۱)، که به «جایگاه» از آن جهت که در آن میایستند «مقام»؛ و از آن جهت که در آن مینشینند «مَقعد» (فی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلیكٍ مُقْتَدِر؛ قمر/۵۵) گفته میشود.
▪️«إِقامَة» در یک مکان هم به معنای ثابت ماندن در آنجاست، (عَذابٌ مُقِیمٌ؛ هود/۳۹) و بر همین اساس «اقامة یک چیز» به معنای حق آن را به طور کامل ادا کردن میباشد «قُلْ یا أَهْلَ الْكِتابِ لَسْتُمْ عَلی شَیءٍ حَتَّی تُقِیمُوا التَّوْراةَ وَ الْإِنْجِیلَ» (مائده/۶۸) و «مُقَامَة» (الَّذِی أَحَلَّنا دارَ الْمُقامَةِ مِنْ فَضْلِهِ؛ فاطر/۳۵) هم به همان معنای «اقامت» است.
▪️تعبیر «قامَ الرَّجلُ المَرْأَةَ» یا «قامَ علیها» را گفتهاند کاربردی مجازی است که در جایی به کار میرود که مرد متکفل شؤون زن شود و به انجام امور وی اقدام کند؛ که چنین مردی را «قوّام» آن زن گویند» (الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَی النِّساءِ؛ نساء/۳۴).
بدین ترتیب، کلمه «قوّام»، با توجه به معنای مبالغهای که در این صیغه هست، به معنای کسی است که برای کاری ویا انجام امور کس دیگری با جدیت قیام میکند؛ که اگر با حرف «بـ» بیاید به معنای «متصدی کاری شدن» است: قام بأمر الخلافة، یعنی امر خلافت را به دست گرفت» (در قرآن کریم هم میفرماید: «كُونُوا قَوَّامینَ بِالْقِسْطِ شُهَداءَ لِلَّهِ» (نساء/۱۳۵) و وقتی با «علی» بیاید آن حالت تسلط و اختیار در دست گرفتن را میفهماند.
در واقع، سه کلمه «قیّم» و «قیّوم» و «قوّام» همگی از قیام گرفته شده و دلالت بر مبالغه و تکثیر دارد: «قوام» که توضیح داده شد؛ «قَیّم» صفت است، به معنای کسی که دیگری به او تکیه داده و پابرجا گردیده و قوام کارش به اوست؛ مانند «ذلِكَ الدِّینُ الْقَیمُ» (یوسف/۴۰) یا «فِیها كُتُبٌ قَیمَةٌ» (بینة/۳)؛ و «قیّوم» هم صیغه مبالغه در همین معنا میباشد (اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الْحَی الْقَیوم؛ بقره/۲۱۴).
🔖جلسه ۳۶۶ http://yekaye.ir/al-qiyamah-75-1/
@yekaye