eitaa logo
یک آیه در روز
1.9هزار دنبال‌کننده
113 عکس
8 ویدیو
24 فایل
به عنوان یک مسلمان، لازم نیست که روزی حداقل در یک آیه قرآن تدبر کنیم؟! http://eitaa.com/joinchat/603193344C313f67a507 سایت www.yekaye.ir نویسنده (حسین سوزنچی) @souzanchi @HSouzanchi گزیده مطالب: @yekAaye توضیح درباره کانال https://eitaa.com/yekaye/917
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹نعْمَةً ▪️قبلا بیان شد که معنای محوری ماده «نعم» نرمی و رقت در چیزی و خالی بودن آن از خشونت و غلظت است؛ و ظاهرا با توجه به کلمه «نعمت» بوده که بسیاری توضیح داده‌اند که اصل این ماده دلالت دارد بر برخورداری از رفاه (ترفّه) و خوشایند بودن معیشت (طیب العیش) و «بر وفق مراد بودن» امور؛ اما در واقع، نعمت را هم به همین جهت نعمت گفته‌اند که وضعیتی است که با نرمی و لطافت، همراه؛ و از سختی و غلظت، به دور است. ➖از این ماده مشتقات فراوانی ساخته شده است: ▪️«نَعْمَة» (با فتحه ن) مصدر است به معنای متنعم بودن، در ناز و نعمت به سر بردن: «أُولِی النَّعْمَةِ» (مزمل/۱۱) «وَ نَعْمَةٍ كانُوا فِیها فاكِهِینَ‏» (دخان/۲۷). برخی ویژگی اصلی آن (و تفاوتش با «نِعمة») را در این دانسته‌اند که «نَعمت» دلالت بر وضعیت مطلوب در حال دارد (آنچه نتیجه حصول نعمتهای مختلف در وضعیت فعلی است؛ و دلالت بر مبالغه و فراوانی دارد)؛ اما «نِعمت» (با کسره ن) بر وزن «فِعلة» دلالت بر «نوع» دارد و منظور نوع خاصی از نعمت است که در مصادیق مختلف نعمت می‌تواند به کار رود: «وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللَّهِ لا تُحْصُوها» (نحل/۱۸) یا «و اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَینَ قُلُوبِكُمْ‏» (آل‌عمران/۱۰۳) یا «لَوْ لا أَنْ تَدارَكَهُ نِعْمَةٌ مِنْ رَبِّهِ لَنُبِذَ بِالْعَراءِ» (قلم/۴۹). کلمه «نِعمت» دو گونه جمع بسته می‌شود: یکی به صورت «نِعَم» که اصطلاحا جمع كثرت است و در مورد افراد کثیر به کار می‌رود: «وَ أَسْبَغَ عَلَیكُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَةً وَ باطِنَةً» (لقمان/۲۰)؛ و دیگری به صورت «أنْعُم» که جمع قلت است و غالبا در مورد کمتر از ده‌تا به کار می‌رود «فَكَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللَّهِ» (نحل/۱۱۲). ▪️«نَعِیم» را برخی صفت مشبهه دانسته‌اند که دلالت بر ثبات و همیشگی بودن نعمت دارد؛ و برخی آن را صیغه مبالغه دانسته و به معنای «نعمت فراوان» معرفی کرده‌اند «جَنَّاتُ النَّعِیمِ‏» (قلم/۳۴). ▪️«نَعْمَاء» اسم مفرد است (نه جمع، یا صفت یا مصدر) در مقابل «ضَرَّاء» که دلالت بر نعمت گسترده می‌کند «وَ لَئِنْ أَذَقْناهُ نَعْماءَ بَعْدَ ضَرَّاءَ مَسَّتْهُ‏» (هود/۱۰). ▪️«ناعم» به کسی گویند که مورد إنعام قرار گرفتنش واضح و آشکار شده باشد «وُجُوهٌ یوْمَئِذٍ ناعِمَةٌ» (غاشیة/۸) ▪️«نَعَم» را برخی به معنای شتر دانسته‌اند، از این جهت که برخورداری از آن برای عرب نعمت بزرگی بوده؛ و گفته‌اند که جمع آن را که «أنعام» است، درباره چهارپایان اهلی (مشخصا شتر و گاو و گوسفند) به کار می‌برند: «وَ مِنَ الْأَنْعامِ حَمُولَةً وَ فَرْشاً» (أنعام/۱۴۲)، و تاکید کرده‌اند زمانی این برای چارپایان اهلی به کار می‌رود که حتما در میانشان شتر وجود داشته باشد. اما به نظر می‌رسد که اگرچه احتمالا اصل این کلمه را ابتدا برای «شتر» استفاده کرده باشند، اما تدریجا حتی مفرد آن (نَعَم) را برای مطلق چارپایان اهلی به کار برده باشند چنانکه اغلب، آیه «مِثْلُ ما قَتَلَ مِنَ النَّعَمِ» (مائده/۹۵) را مختص شتر ندانسته، بلکه شامل حال همه بهائم دانسته‌اند. ▪️«نِعْمَ» كلمه‌ای است که برای «مدح» کردن به کار می‌رود و در مقابل «بِئْسَ» می‌باشد و گویی می‌خواهد بیان کند که نعمتی شامل حال شخص شده است. «نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ» (ص/۴۴)، «فَنِعْمَ أَجْرُ الْعامِلِینَ‏» زمر/۷۴). برخی توضیح داده‌اند که در اصل، فعل (بر وزن «نَعِمَ») بوده است که به خاطر سهولت در تلفظ به این صورت درآمده و با این تغییر معنای انشایی به خود گرفته است (به معنای: چه خوب است…)؛ و «نِعِمَّا» همین تعبیر «نِعْمَ» است به اضافه «ما»؛ که به خاطر این تقارن دو میم، مجددا تخفیف دیگری برای تلفظ در آن صورت گرفته است «إِنْ تُبْدُوا الصَّدَقاتِ فَنِعِمَّا هِی» (بقره/۲۷۱) ▪️«نَعَمْ» هم کلمه‌ای است که برای جواب مثبت دادن به یک سوال به کار می‌رود (نقطه مقابل «لا») که در فارسی از معادل‌ «آری» استفاده می‌کنیم. 🔖جلسه ۴۵۸ http://yekaye.ir/al-qalam-68-34/ @yekaye
🔹فَضْلاً مِنَ اللَّهِ وَ نِعْمَةً به لحاظ نحوی، «فضلا» را می‌توان: ➖ مفعول لاجله دانست (التبیان فی إعراب القرآن، ص353؛ ابوالبقاء، به نقل البحر المحیط، ج‏9، ص515 ) که در اینکه تعلیل برای محبوب شدن ایمان و ... باشد یا برای راشدون محل اختلاف است و ان شاء الله در تدبرها اشاره خواهد شد)؛ آنگاه یعنی این ایمانی که محبوب شما شد و ... به خاطر تفضلی از جانب خداوند است؛ یا اینکه رشدیافته‌اند تفضلی از جانب خداوند است؛ ➖ یا مفعول مطلقی که از جنس فعل خودش نیامده است؛ چرا که آن محبوب کردن و رشددادن خودش تفضلی از جانب خداوند است (التبیان فی إعراب القرآن، ص353؛ ابن عطیه، به نقل البحر المحیط، ج‏9، ص515) ➖ یا مفعول عادی (مفعول به) است (التبیان فی إعراب القرآن، ص353 ) که در این صورت مفعول برای فعل محذوف است مثلا: «تبتغون فضلا ...» (إعراب القرآن و بیانه، ج‏9، ص263 )؛ ➖ و به نظر می‌رسد کسانی هم که گفته‌اند حال است و کسی همچون ابوحیان وجهی برای آن نیافته (حوفی، به نقل البحر المحیط، ج‏9، ص515 ) وجهش همین باشد که خود فضلا را مفعول برای فعل محذوفی همچون «تبتغون» دانسته؛ و این جمله را حال قلمداد کرده باشند. @yekaye
🔹عَلیمٌ درباره این کلمه قبلا در آیه ۱ بحث شد (جلسه 1066 https://yekaye.ir/al-hujurat-49-01/) @yekaye
🔹حكیمٌ قبلا بیان شد که ▪️اغلب اهل لغت بر این باورند که ماده «حکم» در اصل بر «منع» کردن دلالت دارد و به «افسار چهارپایان» «حَکَمَة» می‌گویند چون وی را مهار می‌کند و مانع حرکت دلخواه او می‌شود و به همین قیاس «حکمت» منع از جهالت است. ▫️برخی مطلب را این طور توضیح داده‌اند که «حِکمت» هم از همین «حَکَمة» اخد شده زیرا که بر صاحب خود افساری می‌زند و او را از رذایل منع می‌کند. و ▫️برخی با استناد به همین معنای «حَکَمة» توضیح داده‌اند که ماده «حکم» نه هر گونه منعی، بلکه ممانعتی است که نوعی هدف اصلاح و کنترل را تعقیب می‌کند؛ و شاید بتوان آیه «فَینْسَخُ اللَّهُ ما یلْقِی الشَّیطانُ ثُمَّ یحْكِمُ اللَّهُ آیاتِهِ» ‏(حج/۵۲) را نیز مؤید این مطلب دانست. ▪️«حُکم» به معنای «قضاوت» (وَ إِذا حَكَمْتُمْ بَینَ النَّاسِ أَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ، نساء/۵۸؛ وَ إِنْ حَكَمْتَ فَاحْكُمْ بَینَهُمْ بِالْقِسْطِ، مائده/۴۲؛ وَ أَنِ احْكُمْ بَینَهُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ، مائده/۴۹؛ یحْكُمُ بِهِ ذَوا عَدْلٍ مِنْكُمْ‏، مائدة/۹۵؛ قالَ رَبِّ احْكُمْ بِالْحَقِّ، انبیاء/۱۱۲؛ إِنَّ رَبَّكَ یقْضی‏ بَینَهُمْ بِحُكْمِهِ، نمل/۷۸؛ وَ داوُدَ وَ سُلَیمانَ إِذْ یحْكُمانِ فِی الْحَرْث‏، انبیاء/۷۸) نیز چنین نامیده شده چون منع از ظلم است و یا چون وقتی بر کسی حکمی رانده می‌شود، وی از انجام خلاف آن منع می‌شود به طوری که اجازه تخطی از آن را ندارد؛ و «حَکَمتُ بین القوم» یعنی بین آنان جدایی افکندم» (و مانع شدم که به همدیگر ظلم کنند: إِنَّا كُلٌّ فیها إِنَّ اللَّهَ قَدْ حَكَمَ بَینَ الْعِبادِ؛ غافر/۴۸). 🔸در تفاوت «حکم» و «قضاء»‌ برخی گفته‌اند کاربرد «قضاء» از این جهت است که مسأله‌ای به طور کامل فیصله داده و تمام می‌شود؛ اما در «حکم» تاکید بر رفع خصومت است که حکم مانعی برای ادامه یافتن خصومت می‌شود. برخی گفته‌اند: در «قضاء» اظهار نظر از جانب قاضی در مورد خاص مد نظر است؛ اما در «حُکم» قطعی بودن این اظهار نظر؛ و ظاهرا به همین مناسبت، تدریجا به هر امری که به نحو قطعی ابراز شود، و حتی به خود این عمل «حکم» اطلاق گردیده: «ذلِكُمْ حُكْمُ اللَّهِ یحْكُمُ بَینَكُمْ» (ممتحنه/۱۰) «إِنِ الْحُكْمُ إِلاَّ لِلَّهِ یقُصُّ الْحَقَّ وَ هُوَ خَیرُ الْفاصِلینَ» (انعام/۵۷) «أَلا لَهُ الْحُكْمُ» (انعام/۶۲) «آتَیناهُمُ الْكِتابَ وَ الْحُكْمَ وَ النُّبُوَّةَ» (انعام/۸۹) «آتَیناهُ الْحُكْمَ صَبِیا» (مریم/۱۲) «آتَیناهُ حُكْماً وَ عِلْماً» (انبیاء/۷۴؛ قصص/۱۴) «ما لَكُمْ كَیفَ تَحْكُمُونَ» (یونس/۳۵؛ صافات/۱۵۴، قلم/۳۶ و ۳۹) «وَ كَذلِكَ أَنْزَلْناهُ حُكْماً عَرَبِیا» (رعد/۱۳)، تا جایی که برخی گفته‌اند «حُکم» کردن آن است که معین شود که چیزی چنین است و چنان نیست، حتی اگر مخاطب به این سخن ملتزم نشود: «أَ فَحُكْمَ الْجاهِلِیةِ یبْغُونَ‏ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُكْماً لِقَوْمٍ یوقِنُونَ»‏(مائدة/۵۰) ویا گاهی به خود ملتزم شدن به یک مفاد ، حکم کردن اطلاق می‌شود: «وَ لْیحْكُمْ أَهْلُ الْإِنْجیلِ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فیهِ وَ مَنْ لَمْ یحْكُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِكَ هُمُ الْفاسِقُون‏» (مائده/۴۷)». از این روست که اگرچه در وجه تسمیه «حکم» اشاره شد که یک منعی هست و هدفش منع از ظلم بوده؛ اما در مقام استعمال، «حکم کردن» لزوما منع از ظلم نیست و بد حکم کردن هم داریم: «ساءَ ما یحْكُمُونَ» (انعام/۱۳۶؛ نحل/۵۹؛ عنکبوت/۴؛ جاثیه/۲۱) ▪️در خصوص فاعل چنین حکم کردنی دو کلمه «حاکم» ، «حَکَم» رایج است؛ در تفاوت آنها گفته‌اند: ▫️«حاکم» (خَیرُ الْحاكِمینَ، اعراف/۸۷ و یونس/۱۰۹ و یوسف/۸۰؛ أَحْكَمُ الْحاكِمینَ، هود/۴۵ و تین/۸) صرفا بر حیثیت صدور حکم دلالت دارد: آن کسی است که حکم از او سر می‌زند و جمع آن «حکّام» است: «وَ لا تَأْكُلُوا أَمْوالَكُمْ بَینَكُمْ بِالْباطِلِ وَ تُدْلُوا بِها إِلَی الْحُكَّامِ» (بقره/۱۸۸). این حکم ابتدا قضاوت بوده، بعد به کسی که در همه شؤونات زندگی بین مردم حکم می‌کند اطلاق شده و معنای حاکم سیاسی پیدا کرده است؛ اما همین مفهوم «حکومت» هم ابتدا از همین حکم به معنای قضاوت اخذ شده است؛ اما ▫️«حَکَم» (أَ فَغَیرَ اللَّهِ أَبْتَغِی حَكَماً، أنعام/۱۱۴؛ فَابْعَثُوا حَكَماً مِنْ أَهْلِهِ وَ حَكَماً مِنْ أَهْلِها، نساء/۳۵) به معنای متخصص در حکم است و بلیغ‌تر و ثبوت آن در حکم بیشتر است. ▫️به تعبیر دیگر، «حَکَم» دلالت دارد بر کسی که سزاوار است که داور قرار داده شود؛ اما «حاکم» کسی است که در جایگاهی است که امکان داوری کردن دارد؛ و صفت «حَکَم» بار معنایی مثبت‌تری دارد، زیرا ممکن است کسی که «حاکم» است به صواب حکم نکند؛ اما کسی که «حَکَم» است اقتضایش این است که به صواب حکم کند. @yekaye 👇ادامه مطلب👇
ادامه توضیح ماده «حکم» ▪️«حکیم» صفت مشبهه است؛ برخی گفته‌اند یعنی آن کسی است که حکم برای او ثابت است؛ اما به نظر می‌رسد کلمه «حکیم» بیش از اینکه ناظر به «حکم کردن» باشد، ناظر به «حکمت» است؛ و اشاره شد که «حِکمت» از «حَکَمة» (افسار) اخد شده زیرا که بر صاحب خود افساری می‌زند و او را از رذایل منع می‌کند؛ اما درباره معنای خود این کلمه گفته‌اند «حِکمة» (بر وزن «فِعلة») دلالت بر نوع خاصی از «حُکم» می‌کند، یعنی آن «حکمی» است که کاملا مستند به علم و عقل باشد؛ در واقع «حُکم» اعم از «حکمت» است: حکم، قضاوت کردن بر اساس چیزی در مورد چیزی است، که گفته شود این چنین است یا چنان نیست؛ اما حکمت آن قضاوت و حکمی است که درست و بجا و بحق بوده باشد؛ و شاید بتوان گفت حکمت از جانب خداوند شناخت اشیاء و ایجاد آنان به غایت احکام و استواری است؛ و از جانب انسان، ‌شناخت موجودات و انجام کارهای خوب: «وَ لَقَدْ آتَینا لُقْمانَ الْحِكْمَةَ» (لقمان/۱۲). 🔸با این بیان معلوم می‌شود که کلمه «حکیم» به «عالم» بسیار نزدیک است؛ در تفاوت این دو گفته‌اند: اولا «حکیم» بر سه وجه به کار می‌رود؛ که دو وجهش ربطی به «عالم» ندارد: یکی به معنای «محکِم» (شبیه بدیع به معنای مبدع)» (یعنی کسی که کارش را محکم و با احکام انجام می‌دهد)، و دوم به معنای «مُحکَم» چنانکه تعبیر «فِیها یفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكِیمٍ» را برخی به همین معنا دانسته‌اند؛ و سوم حکیم به معنای عالم به احکام امور؛ و ثانیا به همین معنای سوم هم اخص از معنای عالم است. ▪️بدین ترتیب، «حکمت» و «حکیم بودن» هم وصف خداوند و اشخاص می‌تواند بشود (از این جهت که سخن یا کار حکیمانه‌ای انجام می‌دهند) و هم وصف امور و اشیاء؛ از این جهت که حکیمانه ساخته و پرداخته شده‌اند: در قرآن کریم غیر از مواردی که به صورت فعل ویا تعابیری نظیر «احکم الحاکمین» و … از این ماده به کار رفته، دو کلمه «حکیم» و «حکمت» به طور خاص، در نسبت با خدا معنی پیدا می‌کند: 🔸در قرآن کریم ۲۰ بار تعبیر «حکمت» آمده که یا از دادن صرفاً خود «حکمت» (بقره/۲۶۹؛ اسراء/۳۹؛ لقمان/۱۲) ویا از دادن آن در ردیف الکتاب (بقره/۱۲۹ و ۱۵۱؛ آل عمران/۱۶۴؛ جمعه/۲؛ بقره/۲۳۱؛ آل عمران/۸۱؛ آل عمران/۴۸؛ مائده/۱۱۰؛ نساء/۵۴؛ نساء/۱۱۳؛ آل عمران/۸۱) ویا مُلک (بقره/۲۵۱؛ ص/۲۰) توسط خداوند سخن به میان آمده است و در آیه‌ای از تلاوت «حکمت» در کنار «آیات الله» سخن گفته شده است (وَ اذْكُرْنَ ما یتْلی‏ فی‏ بُیوتِكُنَّ مِنْ آیاتِ اللَّهِ وَ الْحِكْمَةِ؛ احزاب/۳۴) ویا آنچه پیامبری آورده «حکمت» نامیده شده (قَدْ جِئْتُكُمْ بِالْحِكْمَةِ؛ زخرف/۶۳؛ وَ لَقَدْ جاءَهُمْ مِنَ الْأَنْباءِ ما فِیهِ مُزْدَجَرٌ؛ حِكْمَةٌ بالِغَةٌ فَما تُغْنِ النُّذُرُ، قمر/۴-۵) ویا به عنوان روش و وسیله‌ای برای دعوت مردن به راه خدا معرفی شده است: « ادْعُ إِلی‏ سَبیلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتی‏ هِی أَحْسَن» (نحل/۱۲۵) 🔸و ۹۷ بار وصف «حکیم» آمده است که ۹۱ مورد آن وصف خداوند است، (بدین صورت که ۴۷ بار به صورت «عَزیز حَكیم»‏ (۲۹ بار با «الـ» و ۱۸ بار با تنوین)، ۲۹ بار به صورت «عَلیم حَكیم‏» (۴ بار با «الـ» و ۲۵ بار با تنوین)، ۷ بار به صورت «حکیم علیم» (۲ بار با «الـ» و ۵ بار با تنوین ) و ۴ بار به صورت «حكیم خبیر» (۳ بار با «الـ» و ۱ بار با تنوین) و ۱ بار «حکیم حمید» و ۱ بار «تواب حکیم» و ۱ بار «علیّ حکیم» و ۱ مورد «واسع حکیم»)، و بقیه موارد، ۱ بار «فیها یفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكیمٍ» (دخان/۴) است که در بالا اشاره شد؛ و ۵ بار آن در وصف قرآن است (الذِّكْرِ الْحَكیمِ، آل عمران/۵۸؛ الر،» (الم، تِلْكَ آیاتُ الْكِتابِ الْحَكیمِ، یونس/۱؛ لقمان/۲؛ وَ الْقُرْآنِ الْحَكیمِ، یس/۲؛ وَ إِنَّهُ فی‏ أُمِّ الْكِتابِ لَدَینا لَعَلِی حَكیمٌ، زخرف/۴) (که این مورد آخر احتمال دارد که وصف حضرت علی ع باشد که طبق روایت متواتر ثقلین، هم‌پایه قرآن است؛ توضیح بیشتر در: http://www.souzanchi.ir/imam-alis-name-in-holy-quran-2/) که در این موارد برخی گفته‌اند به خاطر اینکه متضمن حکمت است به قرآن حکیم گفته شده؛ و نیز گفته‌اند «حکیم» به معنای «مُحکم» است، از بابِ «كِتابٌ أُحْكِمَتْ آیاتُهُ» (هود/۱) و هردو درست است؛ یعنی این کلمه متضمن هردو معنا هست. 🔖جلسه ۹۶۳ https://yekaye.ir/an-nesa-4-35/ @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
در بحث از شأن نزول آیه قبل اشاره شد که برخی از کسانی که شأن نزول آیه ۶ را در مورد ولید بن عقبه معرفی کرده بودند مدعی‌اند که آن آیه و دو آیه بعدیش‌ در مورد وی نازل شده است 📚 (تفسیر مقاتل بن سلیمان؛ ج4، ص93) @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☀️1) از جابر بن عبدالله انصاری روایت شده که روزی حضرت علی بن ابی‌طالب را دیدم و عرض کردم: چگونه صبح کردید، یا امیرالمومنین؟ فرمودند: صبح کردیم در حالی که غرق بی‌شمار نعمتهای خداوند و فضل او بودیم به علاوه کثیری از آنهایی که به شمارش می‌آمد، پس نمی‌دانیم که کدام نعمت را شکر گویم، آیا زیبایی‌ای که نشر می‌دهد؟ ‌یا بدی‌ای که می‌پوشاند؟! 📚الأمالی (للطوسی)، ص640؛ بحار الأنوار، ج‏41، ص164 أَخْبَرَنَا جَمَاعَةٌ، عَنْ أَبِی الْمُفَضَّلِ، قَالَ: حَدَّثَنَا غِیاثُ بْنُ مُصْعَبِ بْنِ عَبْدَةَ أَبُو الْعَبَّاسِ الْخُجَنْدِی الرِّیاشِی، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ حَمَّادٍ الشَّاشِی، عَنْ حَاتِمٍ الْأَصَمِّ، عَنْ شَقِیقِ بْنِ إِبْرَاهِیمَ الْبَلْخِی، عَمَّنْ أَخْبَرَهُ مِنْ أَهْلِ الْعِلْمِ، قَالَ: قَالَ جَابِرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِی: لَقِیتُ عَلِی بْنَ أَبِی طَالِبٍ (عَلَیهِ السَّلَامُ) یوْماً، فَقُلْتُ: كَیفَ أَصْبَحْتَ، یا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ؟ قَالَ: أَصْبَحْنَا وَ بِنَا مِنْ نِعَمِ اللَّهِ وَ فَضْلِهِ مَا لَا نُحْصِیهِ مَعَ كَثِیرِ مَا نُحْصِیهِ، فَمَا نَدْرِی أَی نِعْمَةٍ أَشْكَرُ، أَ جَمِیلُ مَا ینْشَرُ، أَمْ قَبِیحُ مَا یسْتَرُ؟ @yekaye
☀️۲) الف. معاویه بن عمار می‌گوید: از امام صادق ع درخواست کردم که مرا دعایی برای روزی بیاموزد؛ پس دعایی به من تعلیم داد که چیزی در جلب روزی بهتر از آن ندیدم. فرمود: بگو: اللَّهُمَّ ارْزُقْنِی مِنْ فَضْلِكَ الْوَاسِعِ الْحَلَالِ الطَّیبِ رِزْقاً وَاسِعاً حَلَالًا طَیباً بَلَاغاً لِلدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ صَبّاً صَبّاً هَنِیئاً مَرِیئاً مِنْ غَیرِ كَدٍّ وَ لَا مَنٍّ مِنْ أَحَدِ خَلْقِكَ إِلَّا سَعَةً مِنْ فَضْلِكَ الْوَاسِعِ فَإِنَّكَ قُلْتَ «وَ سْئَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ» فَمِنْ فَضْلِكَ أَسْأَلُ وَ مِنْ عَطِیتِكَ أَسْأَلُ وَ مِنْ یدِكَ الْمَلْأَى أَسْأَلُ. ترجمه: «خدایا! مرا از فضل گسترده‌ی حلالِ طیّبِ خود روزی گسترده حلال طیّبی بده که به کار دنیا و آخرتم برسد؛ فرو ریز، فرو ریز، گوارا و خوش‌گوار و بى‌رنج و بدون منّتی از احدى از مخلوقاتت مگر از فضل وسیع خودت، زیرا خود فرمودی: «و از خدا درخواست کنید از فضلِ‌ او» (نساء/۳۱)؛ پس من درخواستم را به محضر فضل تو می‌آورم و به محضر عطای تو و به محضر دست پُرِ تو. ☀️الكافی، ج‏2، ص550-551 مُحَمَّدُ بْنُ یحْیى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ وَ الْحُسَینِ بْنِ سَعِیدٍ جَمِیعاً عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ عُرْوَةَ عَنْ أَبِی جَمِیلَةَ عَنْ مُعَاوِیةَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع أَنْ یعَلِّمَنِی دُعَاءً لِلرِّزْقِ فَعَلَّمَنِی دُعَاءً مَا رَأَیتُ أَجْلَبَ مِنْهُ لِلرِّزْقِ. قَالَ: قُلِ: اللَّهُمَّ ارْزُقْنِی مِنْ فَضْلِكَ الْوَاسِعِ الْحَلَالِ الطَّیبِ رِزْقاً وَاسِعاً حَلَالًا طَیباً بَلَاغاً لِلدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ صَبّاً صَبّاً هَنِیئاً مَرِیئاً مِنْ غَیرِ كَدٍّ وَ لَا مَنٍّ مِنْ أَحَدِ خَلْقِكَ إِلَّا سَعَةً مِنْ فَضْلِكَ الْوَاسِعِ فَإِنَّكَ قُلْتَ «وَ سْئَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ» فَمِنْ فَضْلِكَ أَسْأَلُ وَ مِنْ عَطِیتِكَ أَسْأَلُ وَ مِنْ یدِكَ الْمَلْأَى أَسْأَلُ. ☀️ب. و از امام باقر ع روایت شده که پدرم [= امام سجاد ع ] فرمودند: هنگامی که صبحگاه برای برآورده شدن حاجتت خواستی اقدام کنی، پس بعد از اینکه نماز صبح را بجا آوردی، بعد از تشهد بگو: اللَّهُمَّ إِنِّی غَدَوْتُ أَلْتَمِسُ مِنْ فَضْلِكَ كَمَا أَمَرْتَنِی، فَارْزُقْنِی مِنْ فَضْلِكَ رِزْقاً حَلَالًا طَیباً، وَ أَعْطِنِی فِیمَا تَرْزُقُنِی الْعَافِیةَ. ترجمه: «خدایا! صبح کردم در حالی که از فضل تو درخواست دارم چنانکه به من دستور دادی، پس تو هم از فضل خودت روزی حلال طیّبی روزیم فرما و در میان آنچه روزیم می‌دهی عافیت هم عطا نما.» و این را سه بار می‌گویی. 📚قرب الإسناد، ص3؛ الكافی، ج‏3، ص475-476 مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْیرِی، عَنْ أَبِیهِ، عَنْ هَارُونَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ قَالَ: وَ حَدَّثَنِی جَعْفَرٌ قَالَ: قَالَ وَالِدِی رَضِی اللَّهُ عَنْهُ: إِذَا غَدَوْتَ فِی حَاجَتِكَ بَعْدَ أَنْ تُصَلِّی الْغَدَاةَ بَعْدَ التَّشَهُّدِ، فَقُلْ: اللَّهُمَّ إِنِّی غَدَوْتُ أَلْتَمِسُ مِنْ فَضْلِكَ كَمَا أَمَرْتَنِی، فَارْزُقْنِی مِنْ فَضْلِكَ رِزْقاً حَلَالًا طَیباً، وَ أَعْطِنِی فِیمَا تَرْزُقُنِی الْعَافِیةَ. تَقُولُ ذَلِكَ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ. @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 1️⃣ «وَ لكِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَیكُمُ ... فَضْلاً مِنَ اللَّهِ وَ نِعْمَةً» از [تفضلات خداوند و] نعمت‏هاى بزرگ الهى، علاقه به ایمان و بیزارى از كفر، فسق و عصیان است. (تفسیر نور، ج‏9، ص175) و نیز رشدیافتن اهل رشد. 📝نکته تفسیری چنانکه در نکات ادبی اشاره شد معروفترین تحلیل عبارت «فَضْلاً مِنَ اللَّهِ وَ نِعْمَةً» این است که مفعول له (= مفعول لأجله) باشد؛ یعنی تعلیل و بیان علت باشد نسبت به آنچه در آیه قبل بیان شد؛ آنگاه: ➖می‌تواند تعلیل برای فعل خداوند باشد؛ یعنی اینکه خداوند ایمان را محبوب شما و زینت دلهایتان، و کفر و فسوق و عصیان را ناپسندتان قرار داد، به خاطر تفضلی است که او به شما دارد و نیز نعمتی است از جانب او؛ و ➖می‌تواند تعلیل برای «راشدون» باشد؛ یعنی اینکه آن عده به رشد رسیدند به خاطر تفضلی است که او به آنها دارد و نیز نعمتی است از جانب او. 📚مجمع البیان، ج‏9، ص198 💢ثمره مهم این معنا آن است که تذکر بدهد که اگر ایمان محبوب شماست یا اینکه به رشد رسیدید مغرور نشوید و این را در اصل، تفضل و نعمتی از جانب خداوند ببینید، نه صرفا محصول اراده و تلاش خودتان. چنانکه در جای دیگر به صراحت فرمود که فقط به فضل و رحمت خدا دلخوش باشید نه به عمل خودتان: « قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَ بِرَحْمَتِهِ فَبِذلِكَ فَلْيَفْرَحُوا هُوَ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُون‏» (یونس/۵۸) که اگر به عمل خودتان باشد هیچکدام شما تا ابد پاک نخواهد شد: «وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ ما زَكی‏ مِنْكُمْ مِنْ أَحَدٍ أَبَداً وَ لكِنَّ اللَّهَ يُزَكِّي مَنْ يَشاء» (نور/۲۱). 🤔مناقشه تفسیری برخی اشکال کرده‌اند که مفعول له باید تناسب با فاعل داشته باشد، پس این نمی‌تواند مفعول له برای «راشدون» باشد؛ ‌زیرا رشد فعل آن افراد است نه فعل خداوند؛ و پاسخ داده‌اند که از سیاق آیه قبل واضح است که رشد مذکور در حقیقت تجلی و خروجی همان دوست داشتن و تزیین ایمان در قلب و کراهت داشتن از کفر و فسوق و عصیان بوده است که به خدا نسبت داده شده؛ در واقع چون این رشد، نتیجه آن فعل خداست پس باز فعل خداست و می‌تواند مصداق فضل و نعمت خداوند شمرده شود. 📚البحر المحیط، ج‏9، ص515 @yekaye
. 2️⃣ «فَضْلاً مِنَ اللَّهِ وَ نِعْمَةً وَ اللَّهُ عَلیمٌ حَكیمٌ» «نعمت» با «فضل» چه تفاوتی دارد که بعد از تعبیر «فضل من الله»، «نعمة» را هم آورد؟ 🔹الف. شاید فضل صرفا به اینکه آن تفضل و عطیه‌ای از جانب خداوند است اشاره دارد که به ازای آن هیچ انتظاری از ما نمی‌رود؛ اما نعمت اشاره به عطیه‌ای است که ما در قبال آن وظیفه‌ای داریم که باید قدرشناس این نعمت باشید و حق آن را ادا کنید؛ و در این خصوص مورد بازخواست واقع می‌شوید که با این نعمت چه کردید: «ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ یوْمَئِذٍ عَنِ النَّعیمِ» (تکاثر/8) (این معنا بویژه با روایاتی که ایمان را ائمه اطهار ع و کفر و فسوق و عصیان را به دشمنان ایشان تطبیق می‌داد بسیار مناسبت دارد). 🔹ب. علامه طباطبایی با ارائه شواهد متعدد قرآنی مدعی می‌شوند که هرجا نعمت در قرآن به صورت مطلق آمده مقصود ولایت الهی است 📚المیزان، ج‏4، ص62 ؛ ج۵، ص۱۸۱ و ... بر این اساس، چه‌بسا اینجا آوردن کلمه نعمت بعد از فضل، از باب عطف تفسیری باشد؛ یعنی اینکه خداوند ایمان را محبوب شما و کفر و فسوق و عصیان را ناپسندتان قرار داد تفضلی از جنب خداوند و همان قرار دادن شما تحت ولایت خویش است. 🔹ج. شاید فضل اشاره به تفضل ویژه و نعمت اشاره به عطیه عام باشد و این فراز اشاره به دو فراز اصلی آیه قبل باشد: یعنی اینکه رسول الله ص در میان شما و در دسترس شماست تفضلی است که ویژه شما انجام شده (چرا که واقعا شما برتری‌ای نسبت به انسانهای سایر زمانها نداشته‌اید)، اما اینکه خداوند ایمان را محبوب شما و کفر و فسوق و عصیان را ناپسندتان قرار داده نعمتی است که هم به شما داده و هم به دیگران می‌دهد. 🔹د. در ماده «فضل» بار معنایی «زیاده بودن» نهفته است و در ماده «نعم» بار معنایی تنعم و خوشایند بودن؛ شاید می‌خواهد اشاره کند که این محبوبیت ایمان و زینت آن در دل، و ناپسند داشتن کفر و فسوق و عصیان، هم یک زیادتی برای شما حاصل می‌کند (به تعبیر فلاسفه: بهره وجودی بیشتری به شما می‌دهد و شما را در افق وجودی عالی‌تری قرار می‌دهد؛ و از این رو به درکی از عالم می‌رسید که دیگران از آن بی‌بهره‌اند) و هم مایه تنعم و خوشی معنوی عمیقی برای شما می‌شود. 🔹ه. ... 📝 و در قرآن کریم و نسبت بین این دو دو ماده «فضل» و «نعم» اگرچه بتنهایی بارها در قرآن کریم به کار رفته‌اند، اما جمعا در ۶ آیه (که متن دوتای آنها کاملا یکی است) در کنار هم ذکر شده‌اند: ۱ و ۲. «یا بَنی‏ إِسْرائیلَ اذْكُرُوا نِعْمَتِی الَّتی‏ أَنْعَمْتُ عَلَیكُمْ وَ أَنِّی فَضَّلْتُكُمْ عَلَى الْعالَمینَ» (بقره/47 و ۱۲۲) ۳. «یسْتَبْشِرُونَ بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ وَ أَنَّ اللَّهَ لا یضیعُ أَجْرَ الْمُؤْمِنینَ» (آل عمران/171) ۴. «فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ یمْسَسْهُمْ سُوءٌ وَ اتَّبَعُوا رِضْوانَ اللَّهِ وَ اللَّهُ ذُو فَضْلٍ عَظیمٍ» (آل عمران/174) ۵. «وَ اللَّهُ فَضَّلَ بَعْضَكُمْ عَلى‏ بَعْضٍ فِی الرِّزْقِ فَمَا الَّذینَ فُضِّلُوا بِرَادِّی رِزْقِهِمْ عَلى‏ ما مَلَكَتْ أَیمانُهُمْ فَهُمْ فیهِ سَواءٌ أَ فَبِنِعْمَةِ اللَّهِ یجْحَدُونَ» (نحل/71) ۶. «فَضْلاً مِنَ اللَّهِ وَ نِعْمَةً وَ اللَّهُ عَلیمٌ حَكیمٌ» (حجرات/۸) ▫️مورد ۵ به نحوی است که به نظر می‌رسد نعمت دقیقاً همان فضل مورد نظر است؛ ▫️موارد ۱ و ۲ ظرفیت این را دارد که یکی قلمداد شوند یا متفاوت؛ و ▫️در سه مورد دیگر، ظهور اولیه تفاوت این دو است؛ ▪️جالب اینجاست که در موارد ۴ و ۵ از تعبیر «نعمة من الله و فضل» استفاده شده؛ برخلاف آیه کنونی که «فضل من الله و نعمة» استفاده شده است. 🤔شاید وجه تفاوت این دو تعبیر این باشد که این دو آیه اخیر ناظر به زندگی پس از مرگ است (و در آنجا اول با تنعمی از جانب خداوند مواجه می‌شود و سپس تفضلات بعدی به آنان می‌رسد)، اما آیه محل بحث مربوط به دنیاست که در آن ابتدا ما مشمول تفضلات الهی واقع شده‌ایم که ایمان در دلمان محبوب و زینت می‌شود و از کفر و فسوق و عصیان بیزار می‌شویم و بعدا از برخورداری از اینها متنعم می‌شویم. @yekaye
. 3️⃣ «فَضْلاً مِنَ اللَّهِ وَ نِعْمَةً وَ اللَّهُ عَلیمٌ حَكیمٌ» وجه اشاره به علیم و حکیم بودن خداوند در پایان این آیه چیست؟ 🔹الف. فضل خداوند [و نعمت دادن‌های او]، بر اساس علم و حكمت اوست، نه بدون ملاك و گزافه. (تفسیر نور، ج‏9، ص175) 🔹ب. اینکه خداوند محبت ایمان و بیزاری از کفر و ... را به عنوان تفضلی از جانب خود به شما داد، بر اساس علم و حكمت او بود. یعنی به جای اینکه روی درخواست‌های خود اصرار بورزید، باور کنید کاری که خداوند برای شما انجام می‌دهد بهتر است زیرا او بر اساس علم و حکمت عمل می‌کند؛‌ و از این رو، بیش از هرچیز به تفضل خدا دل ببندید. به تعبیر دیگر، این آیه هم‌راستاست با آیه «قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَ بِرَحْمَتِهِ فَبِذلِكَ فَلْيَفْرَحُوا هُوَ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُون: بگو به فضل خداوند و به رحمت او تنها به این باید دل خوش دارند؛ که آن بهتر است از آنچه جمع می‌کنند‏» (یونس/۵۸) و نیز شاهدی است بر قبول مفاد «الخیر فی ما وقع». (توجه شود که در کلام معصومین ع حدیثی با عبارت «الخیر فی ما وقع» یافت نشد؛ اما این مضمونی است که به اجمال در آیات [مثلا: إِنَّ الَّذینَ جاؤُ بِالْإِفْكِ عُصْبَةٌ مِنْكُمْ لا تَحْسَبُوهُ شَرًّا لَكُمْ بَلْ هُوَ خَیرٌ لَكُمْ؛ نور/۱۱] و احادیث [ مثلا: وَ لَعَلَّ الَّذِی أَبْطَأَ عَنِّی هُوَ خَیرٌ لِی لِعِلْمِكَ بِعَاقِبَةِ الْأُمُور؛ تهذیب الأحكام، ج‏3، ص89؛ و نیز دعای افتتاح ماه رمضان، مصباح المتهجد، ج‏2، ص579] مورد تایید قرار گرفته است.) 🔹ج. آن رشدی که به رشدیافتگان داد و تفضلی از جانب او بود، بر اساس علم و حکمتی بود که شما از آن آگاه نیستید. پس به جای اینکه به آنان حسادت بورزید و بخواهید مقام آنان به جای آنان به شما داده شود، از خداوند تفضلی نسبت به خودتان را که متناسب با علم و حکمت خود اوست تقاضا کنید؛ که از این جهت مضمون آیه شبیه می‌شود به مضمون آیه «وَ لا تَتَمَنَّوْا ما فَضَّلَ اللَّهُ بِهِ بَعْضَكُمْ عَلى‏ بَعْضٍ ... وَ سْئَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّ اللَّهَ كانَ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ عَليما: و آنچه خداوند بدان برخی از شما را بر برخی دیگر برتری داد را تمنا کنید ... و از خداوند تفضل او را بخواهید که همانا خداوند به هر چیزی داناست» (نساء/۳۲). 🔹د. ... @yekaye
. 4️⃣ «وَ اللَّهُ عَلیمٌ حَكیمٌ» خداوند به همه چیز آگاه است و اگر کاری انجام می‌دهد بر اساس حکمت است. 📝ترکیب دو کلمه «علیم» و «حکیم» در قرآن کریم حضور هر دو ماده «علم» و «حکم» در یک آیه، در ۷۱ مورد در قرآن کریم مشاهده می‌شود؛ که حدودی نیمی از اینها (۳۶ بار) مواردی است که دو کلمه «علیم» و «حکیم» پشت سر هم آمده‌اند، که ۲۹ بار علیم، و ۵ بار حکیم مقدم شده است؛ بدین صورت: ▫️۱۵ بار به صورت «علیمٌ حکیمٌ»؛ ▫️۱۰ بار به صورت «علیماً حکیماً»؛ ▫️۴ بار «العلیمُ الحکیمُ»؛ ▫️۴ بار «حکیمٌ علیمٌ»؛ ▫️۱ بار «حکیمٍ علیمٍ» و ▫️ ۲ بار «الحکیمُ العلیمُ» این موارد را می‌توانید در اینجا (یا در سایت که آدرسش در انتهای پیام آمده) ببینید: https://eitaa.com/yekaye/9589 این ترکیب: ▫️۳۰ بار به صورت نکره و ۶ بار به صورت معرفه آمده است. ▫️ ۲۵ بار مرفوع و ۱۰ بار منصوب و ۱بار مجرور آمده است؛ و تمام موارد منصوب، اولا نکره و ثانیا علیم مقدم شده است (تمام مواردی که منصوب است مواردی است که خبر کان بوده و همواره به صورت «علیما حکیما» می‌باشد). ▪️تمامی این ۳۶ مورد صریحا (به صورت نص) ناظر به خداوند است (فقط ۱ مورد با اینکه ظهور در خداوند دارد اما ظرفیت این را دارد که ناظر به غیر خداوند (مثلا فرشته وحی) باشد: وَ إِنَّكَ لَتُلَقَّى الْقُرْآنَ مِنْ لَدُنْ حَكیمٍ‏ عَلیمٍ‏؛ نمل/6). این مورد تنها موردی است که این ترکیب به عنوان اسم و برای اشاره به خود خداوند به کار رفته است (بقیه موارد همگی به عنوان وصف و در مقام توصیف و معرفی خداوند می‌باشد). ▪️غیر از همین مورد اخیر (که تنها موردی است که این ترکیب به صورت مجرور آمده) تمامی موارد دیگر در جایگاه خبر قرار دارند (خبر برای مبتدا یا خبر إن یا خبر کان)؛ و مبتدای آنها (یا اسم إن یا اسم کان) همواره خداوند است؛ که از این ۳۵ مورد، برای اشاره به خداوند که مبتدا بوده است: ▫️۲۴ مورد تعبیر «الله» به کار رفته است؛ ▫️۳ مورد تعبیر «ربک» (موارد ۹ و۳۰ و ۳۱)؛ ▫️۱ مورد ضمیر مخاطب (تعبیر «انک انت» در ۲۶)؛ و ▫️۷ مورد ضمیر غایب؛ که: ▫️۲ موردش تعبیر «هو» است (موارد ۲۹ [به الله برمی‌گردد] و ۳۵)؛ ▫️۲ موردش تعبیر «إنه» است (مورد ۳۲؛ و ۳۳ [به «ربک» برمی‌گردد])؛ و ▫️۳ مورد تعبیر «إنه هو» (مورد ۲۷ [به الله برمی‌گردد] و ۲۸ [به «ربی» برمی‌گردد] و ۳۶ [به ربک برمی‌گردد]). (شماره موارد بر اساس فهرستی است که در https://eitaa.com/yekaye/9589 آمده است) که اگر بر اساس این مواردی که مرجع ضمیر معلوم است بخواهیم دسته‌بندی فوق را بیان کنیم باید گفت: ▫️۲۶ مورد «الله» است؛ ▫️۶ مورد «رب» است ( ۵ موردش «ربک» و ۱ مورد «ربی»)؛ ▫️۱ مورد ضمیر مخاطب و ▫️۲ مورد هم ضمیر غایب. ▪️۶ موردی که به صورت معرفه آمده، همگی دلالت بر حصر دارد؛ یعنی فقط خداوند است که علیم و حکیم است. 🤔اکنون چند سوال مطرح است: 🔹الف. با اینکه اغلب موارد نکره است، آن ۶ مورد چه اقتضایی دارد که به صورت معرفه (و با دلالت بر حصر) آمده است؟ 🔹ب. تفاوت مواردی که علیم بر حکیم مقدم شده با جایی که حکیم بر علیم مقدم شده چیست؟ 🔹ج. مواردی که با فعل ناقص کان آمده چه اقتضای خاصی دارد؟ 🔹د. مواردی که این ترکیب ناظر به کلمه «الله» آمده چه تفاوتی دارند با مواردی که ناظر به «رب» ویا با ضمیر مخاطب یا غایب آمده است؟ 🔖در صورتی که در خصوص هریک از سوالات فوق پاسخی داشتید، لطفا آن را در قسمت دیدگاه پایین صفحه (https://yekaye.ir/al-hujurat-49-08/) بنویسید؛ تا در اختیار دیگران هم قرار گیرد. @yekaye
موارد کاربرد دو کلمه «علیم» و «حکیم» با هم در قرآن کریم (مربوط به تدبر۴) 🔹علیمٌ حکیمٌ🔹 1.یریدُ اللَّهُ لِیبَینَ لَكُمْ وَ یهْدِیكُمْ سُنَنَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَ یتُوبَ عَلَیكُمْ وَ اللَّهُ عَلیمٌ‏ حَكیمٌ‏ (نساء/26) 2.وَ إِنْ یریدُوا خِیانَتَكَ فَقَدْ خانُوا اللَّهَ مِنْ قَبْلُ فَأَمْكَنَ مِنْهُمْ وَ اللَّهُ عَلیمٌ‏ حَكیمٌ‏ (انفال/71) 3.وَ یذْهِبْ غَیظَ قُلُوبِهِمْ وَ یتُوبُ اللَّهُ عَلى‏ مَنْ یشاءُ وَ اللَّهُ عَلیمٌ‏ حَكیمٌ‏ (توبه/15) 4.یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ فَلا یقْرَبُوا الْمَسْجِدَ الْحَرامَ بَعْدَ عامِهِمْ هذا وَ إِنْ خِفْتُمْ عَیلَةً فَسَوْفَ یغْنیكُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ إِنْ شاءَ إِنَّ اللَّهَ عَلیمٌ‏ حَكیمٌ‏ (توبه/28) 5.إِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ وَ الْمَساكینِ وَ الْعامِلینَ عَلَیها وَ الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَ فِی الرِّقابِ وَ الْغارِمینَ وَ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ وَ ابْنِ السَّبیلِ فَریضَةً مِنَ اللَّهِ وَ اللَّهُ عَلیمٌ‏ حَكیمٌ‏ (توبه/60) 6.الْأَعْرابُ أَشَدُّ كُفْراً وَ نِفاقاً وَ أَجْدَرُ أَلاَّ یعْلَمُوا حُدُودَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ عَلى‏ رَسُولِهِ وَ اللَّهُ عَلیمٌ‏ حَكیمٌ‏ (توبه/97) 7.وَ آخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ إِمَّا یعَذِّبُهُمْ وَ إِمَّا یتُوبُ عَلَیهِمْ وَ اللَّهُ عَلیمٌ‏ حَكیمٌ‏ (توبه/106) 8.لا یزالُ بُنْیانُهُمُ الَّذی بَنَوْا ریبَةً فی‏ قُلُوبِهِمْ إِلاَّ أَنْ تَقَطَّعَ قُلُوبُهُمْ وَ اللَّهُ عَلیمٌ‏ حَكیمٌ‏ (توبه/110) 9.وَ كَذلِكَ یجْتَبیكَ رَبُّكَ وَ یعَلِّمُكَ مِنْ تَأْویلِ الْأَحادیثِ وَ یتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَیكَ وَ عَلى‏ آلِ یعْقُوبَ كَما أَتَمَّها عَلى‏ أَبَوَیكَ مِنْ قَبْلُ إِبْراهیمَ وَ إِسْحاقَ إِنَّ رَبَّكَ عَلیمٌ‏ حَكیمٌ‏ (یوسف/6) 10.وَ یبَینُ اللَّهُ لَكُمُ الْآیاتِ وَ اللَّهُ عَلیمٌ‏ حَكیمٌ‏ (نور/18) 11.یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا لِیسْتَأْذِنْكُمُ الَّذینَ مَلَكَتْ أَیمانُكُمْ وَ الَّذینَ لَمْ یبْلُغُوا الْحُلُمَ مِنْكُمْ ثَلاثَ مَرَّاتٍ مِنْ قَبْلِ صَلاةِ الْفَجْرِ وَ حینَ تَضَعُونَ ثِیابَكُمْ مِنَ الظَّهیرَةِ وَ مِنْ بَعْدِ صَلاةِ الْعِشاءِ ثَلاثُ عَوْراتٍ لَكُمْ لَیسَ عَلَیكُمْ وَ لا عَلَیهِمْ جُناحٌ بَعْدَهُنَّ طَوَّافُونَ عَلَیكُمْ بَعْضُكُمْ عَلى‏ بَعْضٍ كَذلِكَ یبَینُ اللَّهُ لَكُمُ الْآیاتِ وَ اللَّهُ عَلیمٌ‏ حَكیمٌ‏ (نور/58) 12.وَ إِذا بَلَغَ الْأَطْفالُ مِنْكُمُ الْحُلُمَ فَلْیسْتَأْذِنُوا كَمَا اسْتَأْذَنَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ كَذلِكَ یبَینُ اللَّهُ لَكُمْ آیاتِهِ وَ اللَّهُ عَلیمٌ‏ حَكیمٌ‏ (نور/59) 13.وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَ لا نَبِی إِلاَّ إِذا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّیطانُ فی‏ أُمْنِیتِهِ فَینْسَخُ اللَّهُ ما یلْقِی الشَّیطانُ ثُمَّ یحْكِمُ اللَّهُ آیاتِهِ وَ اللَّهُ عَلیمٌ‏ حَكیمٌ‏ (حج/52) 14.فَضْلاً مِنَ اللَّهِ وَ نِعْمَةً وَ اللَّهُ عَلیمٌ‏ حَكیمٌ‏ (حجرات/8) 15.یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا إِذا جاءَكُمُ الْمُؤْمِناتُ مُهاجِراتٍ فَامْتَحِنُوهُنَّ اللَّهُ أَعْلَمُ بِإیمانِهِنَّ فَإِنْ عَلِمْتُمُوهُنَّ مُؤْمِناتٍ فَلا تَرْجِعُوهُنَّ إِلَى الْكُفَّارِ لا هُنَّ حِلٌّ لَهُمْ وَ لا هُمْ یحِلُّونَ لَهُنَّ وَ آتُوهُمْ ما أَنْفَقُوا وَ لا جُناحَ عَلَیكُمْ أَنْ تَنْكِحُوهُنَّ إِذا آتَیتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ وَ لا تُمْسِكُوا بِعِصَمِ الْكَوافِرِ وَ سْئَلُوا ما أَنْفَقْتُمْ وَ لْیسْئَلُوا ما أَنْفَقُوا ذلِكُمْ حُكْمُ اللَّهِ یحْكُمُ بَینَكُمْ وَ اللَّهُ عَلیمٌ‏ حَكیمٌ‏ (ممتحنه/10) 🔹علیماً حکیماً🔹 16.يُوصيكُمُ اللَّهُ في‏ أَوْلادِكُمْ لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ فَإِنْ كُنَّ نِساءً فَوْقَ اثْنَتَيْنِ فَلَهُنَّ ثُلُثا ما تَرَكَ وَ إِنْ كانَتْ واحِدَةً فَلَهَا النِّصْفُ وَ لِأَبَوَيْهِ لِكُلِّ واحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ مِمَّا تَرَكَ إِنْ كانَ لَهُ وَلَدٌ فَإِنْ لَمْ يَكُنْ لَهُ وَلَدٌ وَ وَرِثَهُ أَبَواهُ فَلِأُمِّهِ الثُّلُثُ فَإِنْ كانَ لَهُ إِخْوَةٌ فَلِأُمِّهِ السُّدُسُ مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصي‏ بِها أَوْ دَيْنٍ آباؤُكُمْ وَ أَبْناؤُكُمْ لا تَدْرُونَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ لَكُمْ نَفْعاً فَريضَةً مِنَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ كانَ عَليماً حَكيماً (نساء/11) 17.إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَى اللَّهِ لِلَّذينَ يَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهالَةٍ ثُمَّ يَتُوبُونَ مِنْ قَريبٍ فَأُولئِكَ يَتُوبُ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَ كانَ اللَّهُ عَليماً حَكيماً (نساء/17) @yekaye 👇بقیه موارد👇
بقیه موارد کاربرد دو کلمه «علیم» و «حکیم» با هم در قرآن کریم (مربوط به تدبر۴) 18.وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ النِّساءِ إِلاَّ ما مَلَكَتْ أَيْمانُكُمْ كِتابَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ أُحِلَّ لَكُمْ ما وَراءَ ذلِكُمْ أَنْ تَبْتَغُوا بِأَمْوالِكُمْ مُحْصِنينَ غَيْرَ مُسافِحينَ فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَريضَةً وَ لا جُناحَ عَلَيْكُمْ فيما تَراضَيْتُمْ بِهِ مِنْ بَعْدِ الْفَريضَةِ إِنَّ اللَّهَ كانَ عَليماً حَكيماً (نساء/24) 19.وَ ما كانَ لِمُؤْمِنٍ أَنْ يَقْتُلَ مُؤْمِناً إِلاَّ خَطَأً وَ مَنْ قَتَلَ مُؤْمِناً خَطَأً فَتَحْريرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ وَ دِيَةٌ مُسَلَّمَةٌ إِلى‏ أَهْلِهِ إِلاَّ أَنْ يَصَّدَّقُوا فَإِنْ كانَ مِنْ قَوْمٍ عَدُوٍّ لَكُمْ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَتَحْريرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ وَ إِنْ كانَ مِنْ قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَهُمْ ميثاقٌ فَدِيَةٌ مُسَلَّمَةٌ إِلى‏ أَهْلِهِ وَ تَحْريرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ فَمَنْ لَمْ يَجِدْ فَصِيامُ شَهْرَيْنِ مُتَتابِعَيْنِ تَوْبَةً مِنَ اللَّهِ وَ كانَ اللَّهُ عَليماً حَكيماً (نساء/92) 20.وَ لا تَهِنُوا فِي ابْتِغاءِ الْقَوْمِ إِنْ تَكُونُوا تَأْلَمُونَ فَإِنَّهُمْ يَأْلَمُونَ كَما تَأْلَمُونَ وَ تَرْجُونَ مِنَ اللَّهِ ما لا يَرْجُونَ وَ كانَ اللَّهُ عَليماً حَكيماً (نساء/104) 21.وَ مَنْ يَكْسِبْ إِثْماً فَإِنَّما يَكْسِبُهُ عَلى‏ نَفْسِهِ وَ كانَ اللَّهُ عَليماً حَكيماً (نساء/111) 22.يا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جاءَكُمُ الرَّسُولُ بِالْحَقِّ مِنْ رَبِّكُمْ فَآمِنُوا خَيْراً لَكُمْ وَ إِنْ تَكْفُرُوا فَإِنَّ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ كانَ اللَّهُ عَليماً حَكيماً (نساء/170) 23.يا أَيُّهَا النَّبِيُّ اتَّقِ اللَّهَ وَ لا تُطِعِ الْكافِرينَ وَ الْمُنافِقينَ إِنَّ اللَّهَ كانَ عَليماً حَكيماً (احزاب/1) 24.هُوَ الَّذي أَنْزَلَ السَّكينَةَ في‏ قُلُوبِ الْمُؤْمِنينَ لِيَزْدادُوا إيماناً مَعَ إيمانِهِمْ وَ لِلَّهِ جُنُودُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ كانَ اللَّهُ عَليماً حَكيماً (فتح/4) 25.وَ ما تَشاؤُنَ إِلاَّ أَنْ يَشاءَ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ كانَ عَليماً حَكيماً (انسان/30) 🔹العلیم الحکیم🔹 26.قالُوا سُبْحانَكَ لا عِلْمَ لَنا إِلاَّ ما عَلَّمْتَنا إِنَّكَ أَنْتَ الْعَلیمُ‏ الْحَكیمُ‏ (بقره/32) 27.قالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ أَنْفُسُكُمْ أَمْراً فَصَبْرٌ جَمیلٌ عَسَى اللَّهُ أَنْ یأْتِینی‏ بِهِمْ جَمیعاً إِنَّهُ هُوَ الْعَلیمُ‏ الْحَكیمُ‏ (یوسف/83) 28.وَ رَفَعَ أَبَوَیهِ عَلَى الْعَرْشِ وَ خَرُّوا لَهُ سُجَّداً وَ قالَ یا أَبَتِ هذا تَأْویلُ رُءْیای مِنْ قَبْلُ قَدْ جَعَلَها رَبِّی حَقًّا وَ قَدْ أَحْسَنَ بی‏ إِذْ أَخْرَجَنی‏ مِنَ السِّجْنِ وَ جاءَ بِكُمْ مِنَ الْبَدْوِ مِنْ بَعْدِ أَنْ نَزَغَ الشَّیطانُ بَینی‏ وَ بَینَ إِخْوَتی‏ إِنَّ رَبِّی لَطیفٌ لِما یشاءُ إِنَّهُ هُوَ الْعَلیمُ‏ الْحَكیمُ‏ (یوسف/100) 29.قَدْ فَرَضَ اللَّهُ لَكُمْ تَحِلَّةَ أَیمانِكُمْ وَ اللَّهُ مَوْلاكُمْ وَ هُوَ الْعَلیمُ‏ الْحَكیمُ‏ (تحریم/2) 🔹حکیمٌ علیمٌ🔹 30.وَ تِلْكَ حُجَّتُنا آتَیناها إِبْراهیمَ عَلى‏ قَوْمِهِ نَرْفَعُ دَرَجاتٍ مَنْ نَشاءُ إِنَّ رَبَّكَ حَكیمٌ‏ عَلیمٌ‏ (انعام/83) 31.وَ یوْمَ یحْشُرُهُمْ جَمیعاً یا مَعْشَرَ الْجِنِّ قَدِ اسْتَكْثَرْتُمْ مِنَ الْإِنْسِ وَ قالَ أَوْلِیاؤُهُمْ مِنَ الْإِنْسِ رَبَّنَا اسْتَمْتَعَ بَعْضُنا بِبَعْضٍ وَ بَلَغْنا أَجَلَنَا الَّذی أَجَّلْتَ لَنا قالَ النَّارُ مَثْواكُمْ خالِدینَ فیها إِلاَّ ما شاءَ اللَّهُ إِنَّ رَبَّكَ حَكیمٌ‏ عَلیمٌ‏ (انعام/128) 32.وَ قالُوا ما فی‏ بُطُونِ هذِهِ الْأَنْعامِ خالِصَةٌ لِذُكُورِنا وَ مُحَرَّمٌ عَلى‏ أَزْواجِنا وَ إِنْ یكُنْ مَیتَةً فَهُمْ فیهِ شُرَكاءُ سَیجْزیهِمْ وَصْفَهُمْ إِنَّهُ حَكیمٌ‏ عَلیمٌ‏ (انعام/139) 33.وَ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ یحْشُرُهُمْ إِنَّهُ حَكیمٌ‏ عَلیمٌ‏ (حجر/25) 🔹حکیمٍ علیمٍ🔹 34.وَ إِنَّكَ لَتُلَقَّى الْقُرْآنَ مِنْ لَدُنْ حَكیمٍ‏ عَلیمٍ‏ (نمل/6) 🔹الحکیمُ العلیمُ🔹 35.وَ هُوَ الَّذی فِی السَّماءِ إِلهٌ وَ فِی الْأَرْضِ إِلهٌ وَ هُوَ الْحَكیمُ‏ الْعَلیمُ‏ (زخرف/84) 36.قالُوا كَذلِكَ قالَ رَبُّكِ إِنَّهُ هُوَ الْحَكیمُ‏ الْعَلیمُ‏ (ذاریات/30) @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۱۰۷۴) 📖 وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَینَهُما فَإِنْ بَغَتْ إِحْداهُما عَلَی الْأُخْری‏ فَقاتِلُوا الَّتی‏ تَبْغی‏ حَتَّی تَفی‏ءَ إِلی‏ أَمْرِ اللَّهِ فَإِنْ فاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَینَهُما بِالْعَدْلِ وَ أَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ یحِبُّ الْمُقْسِطینَ 📖 ترجمه 💢 و اگر دو طایفه از مؤمنان به قتال پرداختند پس بین آن دو آشتی افکنید؛ پس اگر یکی از آن دو بر دیگری تجاوز کرد، با آن که تجاوز می‌کند بجنگید، تا به امر خدا برگردد؛ پس اگر بازگشت، بین آن دو به عدل آشتی دهید، و دادگری بورزید که همانا خداوند اهل قِسط را دوست دارد. سوره حجرات (۴۹)، آیه ۹ ۱۴۰۱/۳/۱۸ ۸ ذی‌القعده ۱۴۴۳ @yekaye
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹طائِفَتانِ قبلا بیان شد که درباره ماده «طوف» ▪️ابن‌فارس بر این باور است که در اصل دلالت می‌کند بر دَوَران چیز به دور چیز دیگر و به آن پیچیدن، و «طوفان» (اعراف/۱۳۳؛ عنکبوت/۱۴) هم از همین ماده است به معنای آنچه دور اشیا می‌چرخد و آنها را با آب می‌پوشاند. ▫️اما حسن جبل معتقد است که اصل این ماده دلالت دارد بر پوشاندن چیزی (با غلظت یا قوت) به نحوی که حدود آن چیز را دربربگیرد؛ چنانکه طوفان آبی است که هر مکانی را می‌پوشاند (فَأَرْسَلْنا عَلَیهِمُ الطُّوفانَ وَ الْجَرادَ وَ الْقُمَّلَ وَ الضَّفادِعَ وَ الدَّمَ، اعراف/۱۳۳؛ وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا نُوحاً إِلی‏ قَوْمِهِ … فَأَخَذَهُمُ الطُّوفانُ وَ هُمْ ظالِمُونَ، عنکبوت/۱۴) ویا «طَوف» به معنای دسته‌ای از نی ویا چوب است که محکم به هم بسته می‌شود و روی آب قرار می‌گیرد تا بر آن سوار شوند، و «طواف» دربرگرفتن اطراف چیزی است که دور آن گردیده می‌شود؛ ▫️چنانکه راغب هم گفته «طوفان» به هر حادثه‌ای که انسان را احاطه کند گفته می‌شود و به خاطر کاربرد این واژه در مورد طوفان نوح بوده که به طور خاص، در مورد آب عظیمی که به عنوان بلا انسان را دربرگیرد رایج شده است. ▪️البته کاربرد این ماده به صورت فعل ثلاثی مجرد درقرآن کریم بیشتر نظر کسانی که آن را به معنای دوران چیزی به دور چیز دیگر می‌دانسته‌اند تقویت می‌کند؛ چنانکه در خصوص بهشتیان: «وَ یطُوفُ عَلَیهِمْ غِلْمانٌ لَهُمْ» (طور/۲۴) «یطُوفُ عَلَیهِمْ وِلْدانٌ مُخَلَّدُونَ» (واقعه/۱۷؛ انسان/۱۹) «یطافُ عَلَیهِمْ بِكَأْسٍ مِنْ مَعینٍ» (صافات/۴۵) «یطافُ عَلَیهِمْ بِصِحافٍ مِنْ ذَهَبٍ وَ أَكْوابٍ» (زخرف/۷۱) «وَ یطافُ عَلَیهِمْ بِآنِیةٍ مِنْ فِضَّةٍ وَ أَكْوابٍ كانَتْ قَواریرَا» (انسان/۱۵) و حتی در مورد جهنمیان آمده است: «یطُوفُونَ بَینَها وَ بَینَ حَمیمٍ آنٍ» (الرحمن/۴۴) (در غیر این موارد، فقط یک مورد به صورت فعل ثلاثی مجرد آمده: «فَطافَ عَلَیها طائِفٌ مِنْ رَبِّكَ وَ هُمْ نائِمُونَ» (قلم/۱۹) که در ادامه در مورد آن بحث می‌شود) ▪️این ماده وقتی به صورت فعل در مورد طواف خانه خدا» (و سعی صفا و مروه] به کار رفته، در باب تفعل استعمال شده است: «وَ لْیطَّوَّفُوا بِالْبَیتِ الْعَتیقِ» (حج/۲۹) «إِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَیتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلا جُناحَ عَلَیهِ أَنْ یطَّوَّفَ بِهِما» (بقره/۱۵۸) که این صیغه دلالت بر تکلف و اصرار به متصف شدن به وصف مربوطه (طواف) دارد و ظاهرا می‌خواهد اشاره کند به اوج جدیت و اخلاص آنان در طواف. ▪️«طائف» به معنی کسی است که دور چیز دیگری می‌گردد و نه تنها به کسانی که دور خانه خدا طواف می‌کنند: «أَنْ طَهِّرا بَیتِی لِلطَّائِفِینَ‏» (بقرة/۱۲۵)، بلکه به جنیانی که دور قلب انسان می‌گردند تا او را وسوسه کنند: «إِنَّ الَّذینَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّیطانِ تَذَكَّرُوا» (اعراف/۲۰۱) یا بلایی که دورادور نعمتی را فرامی‌گیرد: «فَطافَ عَلَیها طائِفٌ مِنْ رَبِّكَ» (قلم/۱۹) یا ‌به نگهبان خانه که غالبا دور خانه می‌گردد نیز گفته می‌شود. ▪️«طوّاف» (نور/۵۸) هم صیغه مبالغه «طائف» است و در آیه «لِیسْتَأْذِنْكُمُ الَّذینَ مَلَكَتْ أَیمانُكُمْ وَ الَّذینَ لَمْ یبْلُغُوا الْحُلُمَ مِنْكُمْ ثَلاثَ مَرَّاتٍ … لَیسَ عَلَیكُمْ وَ لا عَلَیهِمْ جُناحٌ بَعْدَهُنَّ طَوَّافُونَ عَلَیكُمْ بَعْضُكُمْ عَلی‏ بَعْض» (نور/۵۸) ظاهرا به معنای کثرت ارتباط بین افراد است که گویی دائما دور هم می‌گردند. ▪️«طائفه» به جماعتی از مردم گفته می‌شود از این جهت که دور یک نفر یا یک چیز گرد آمده‌اند؛ و برخی گفته‌اند در اصل افرادی بودند که دائما در سفر در حال گردش بوده‌اند، اما تدریجا به هر جماعتی گفته شده، و کم‌کم حتی بر دو نفر و بر یک نفر هم اطلاق گردیده است؛ چنانکه آیات «وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَینَهُما» (حجرات/۹) یا «فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِیَتَفَقَّهوا فِی الدّین» (توبه/۱۲۲) را در جایی که بین دو نفر نزاع شود یا حتی یک نفر برای تفقه در دین اقدام کند جاری دانسته‌اند. 🔖جلسه ۴۸۵ http://yekaye.ir/al-qalam-68-19/ @yekaye
🔹اقْتَتَلُوا / فَقاتِلُوا قبلا بیان شد که ▪️ماده «قتل» در اصل بر میراندن (إماته) دلالت دارد و در فارسی معادل «کُشتن» است. ▪️این ماده، به ماده «موت» (مرگ) بسیار نزدیک است؛ یعنی در هردو جدا شدن روح از بدن مد نظر است؛ اما با هم تفاوتی هم دارند: «أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ» ‏(آل عمران/۱۴۴) و در تفاوت این دو گفته‌اند وقتی به عمل عامل توجه شود، «قتل» گفته می‌شود و وقتی خود زوال حیات مد نظر است «موت» گویند؛ و یا اینکه قتل به عملی گویند که با آن موت حاصل می‌شود، اما موت به وضعیتی که حاصل شده گویند. برخی هم گفته‌اند موت صرفِ زوال حیات است، اما قتل، زایل کردن بنیه حیوانیِ موجود زنده است و حتما باید فعل انسان باشد؛ از این جهت حتی به کار کسی که دیگری را زندانی کند و مانع دسترسی او به غذا و … شود تا او بمیرد هم تعبیر «قتل» به کار می‌برند. ▪️این ماده در حالت عادی ثلاثی مجرد متعدی است: «وَ قَتَلَ داوُدُ جالُوتَ» (بقره/۲۵۱) و مصدر آن «قتل» است (الْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ، بقره/۱۹۱). ▪️وقتی به باب مفاعله (مقاتله، قتال) می‌رود (یسْئَلُونَكَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرامِ قِتالٍ فیهِ قُلْ قِتالٌ فیهِ كَبیر، بقره/۲۱۷؛ وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّی لا تَكُونَ فِتْنَةٌ، بقرة/۱۹۳؛ وَ لَئِنْ قُوتِلُوا، حشر/۱۲؛ قاتِلُوا الَّذِینَ یلُونَكُمْ‏، توبة/۱۲۳؛ وَ مَنْ یقاتِلْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَیقْتَلْ‏» (النساء/۷۴) به معنای پیکار و جنگیدن است، یا از این باب که جنگیدن، زمینه قتل دیگران را فراهم می‌کند، ویا از این جهت که به اقتضای این صیغه که دلالت بر استمرار دارد، جنگیدن موجب قتل مستمر می‌شود. در این باب، گاه معنای «کشتن» و به قتل رساندن غلبه دارد: «قاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّی یؤْفَكُون» (توبه/۳۰ و منافقون/۴) و گاه اصل جنگیدن و مبارزه مسلحانه: «قیلَ لَهُمْ تَعالَوْا قاتِلُوا فی‏ سَبیلِ اللَّهِ أَوِ ادْفَعُوا قالُوا لَوْ نَعْلَمُ قِتالاً لاَتَّبَعْناكُمْ» (آل عمران/۱۶۷) یا «إِذْ قالُوا لِنَبِی لَهُمُ ابْعَثْ لَنا مَلِكاً نُقاتِلْ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ قالَ هَلْ عَسَیتُمْ إِنْ كُتِبَ عَلَیكُمُ الْقِتالُ أَلاَّ تُقاتِلُوا قالُوا وَ ما لَنا أَلاَّ نُقاتِلَ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ وَ قَدْ أُخْرِجْنا مِنْ دِیارِنا وَ أَبْنائِنا فَلَمَّا كُتِبَ عَلَیهِمُ الْقِتالُ تَوَلَّوْا إِلاَّ قَلیلاً مِنْهُم» (بقره/۲۴۶) «حَصِرَتْ صُدُورُهُمْ أَنْ یقاتِلُوكُمْ أَوْ یقاتِلُوا قَوْمَهُم» (نساء/۹۰). 🔸بدین بیان، «قتال» با «جهاد» نزدیک است؛ تفاوتش ان این است که در «قتال» بر کشتن و به قتل رساندن تاکید می‌شود؛ اما «جهاد» از ماده «جهد» به معنای «مشقت و طاقت» است و «جِهاد» و «مُجاهده» به معنای به کار بستن تمام توان و تلاش خود برای دفع کردن دشمن می‌باشد. ▪️این ماده وقتی به باب تفعیل می‌رود (مَلْعُونینَ أَینَما ثُقِفُوا أُخِذُوا وَ قُتِّلُوا تَقْتیلاً، احزاب/۶۱؛ إِنَّما جَزاءُ الَّذینَ یحارِبُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ یسْعَوْنَ فِی الْأَرْضِ فَساداً أَنْ یقَتَّلُوا أَوْ یصَلَّبُوا، مائده/۳۳) دلالت بر کثرت و شدت در قتل دارد؛ و در این ماده به نحو استعاری برای عشق (کُشته عشق) به کار می‌رود. ▪️وقتی به باب افعال می‌رود به معنای کسی را در معرض قتل قرار دادن می‌باشد. ▪️و وقتی به باب افتعال می‌رود اغلب گفته‌اند که در مورد عشق و نیز در جایی که مدعی کشته شدن توسط جن باشند به کار می‌رود، هر چند در قرآن کریم به همان معنای مقاتله به کار رفته است «وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَینَهُما» (حجرات/۹)» (و نیز: وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ مَا اقْتَتَلَ الَّذینَ مِنْ بَعْدِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُمُ الْبَیناتَ … وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ مَا اقْتَتَلُوا، بقره/۲۵۳؛ فَوَجَدَ فیها رَجُلَینِ یقْتَتِلان، قصص/۱۵). ▪️به شخصی که به قتل رسیده «قتیل» می‌گویند که جمع آن به صورت «قتلی» (كُتِبَ عَلَیكُمُ الْقِصاصُ فِی الْقَتْلی‏، بقره/۱۷۸) می‌باشد؛ و کسی که دیگری را می‌کُشد «قاتل» است که جمع آن «قَتَلة» می‌باشد. 🔖جلسه ۹۱۸ http://yekaye.ir/ale-imran-3-195/ 📖اختلاف قرائت ▪️در عموم قرائات مشهور این کلمه به صورت جمع (اقْتَتَلُوا) قرائت شده است؛ که بر اساس معنای «طائفتین» بوده است؛ نه لفظ آن؛ ▪️اما در برخی از قرائات غیرمشهور (أبوالمتوكل الناجی و أبوالجون و ابن أبی‌عبلة) هماهنگ با لفظ «طائفتین» به صورت تثنیه مونث (اقْتَتَلتا) قرائت شده است؛ ▪️و در برخی از قرائات غیرمهشور دیگر (ابن مسعود و أبی بن كعب و زید بن علی و عبید بن عمیر و أبوعمران الجونی) تثنیه مذکر (اقْتَتَلا) قرائت شده است ظاهرا بدین مناسبت که «طائفتین» به معنای «فریقین» است. 📚معجم القراءات، ج۹، ص80-81 ؛ زاد المسیر فی علم التفسیر (ابن جوزی)، ج‏4، ص147 @yekaye
🔹فأَصْلِحُوا قبلا بیان شد که ▪️ماده «صلح» در اصل دلالت دارد بر آن چیزی که از فساد سالم مانده باشد؛ و در واقع، «صلاح» نقطه مقابل «فساد» می‌باشد، چنانکه این تقابل در بسیاری از آیات قرآن مد نظر قرار گرفته است؛ مثلا: «الَّذِینَ یفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ وَ لا یصْلِحُونَ‏» (شعراء/۱۵۲) «وَ أَصْلِحْ وَ لا تَتَّبِعْ سَبِیلَ الْمُفْسِدِینَ‏» (اعراف/۱۴۲) «إِنَّ اللَّهَ لا یصْلِحُ عَمَلَ الْمُفْسِدِینَ‏» (یونس/۸۱) «وَ لا تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاحِها» (شعراء/۵۶) «وَ اللَّهُ یعْلَمُ الْمُفْسِدَ مِنَ الْمُصْلِح‏» (بقره/۲۲۰) و البته راغب مدعی است که اگرچه غالبا «صلاح» در مقابل «فساد» است؛ اما گاه در مقابل «سیئة» هم به کار می‌رود: «خَلَطُوا عَمَلًا صالِحاً وَ آخَرَ سَیئاً» (توبه/۱۰۲) و مرحوم مصطفوی هم بر این باور است که نسبت «صلاح» و «فساد» نسبت نقیضین است؛ یعنی با تحقق فساد، صلاح منتفی است؛ و بالعکس؛ اما «صلاح» و «سیئه» ضد همدیگرند؛ یعنی اگرچه با هم جمع نمی‌شوند؛ اما رفع هر دو ممکن است (یعنی ممکن است عملی نه مصداق عمل صالح باشد و نه عمل سیئه). ▪️در واقع، «صلاح» را یک نحوه استقامت ناشی از حکمت، دانسته‌اند؛ خواه همراه با نفع باشد یا ضرر؛ البته کاربرد کلمه «صلاح» در جایی که ضرری در کار باشد (مثلا می‌گویند این بیماری به صلاح تو بوده است) مخصوص به مواردی است که نهایتا نفعی برای شخص داشته باشد؛ همچنین گفته شده که «صلاح» تغییر حالت به وضعیتی است که آن وضعیت استقامت داشته باشد و «صالح» کسی است که حال خود را به چنین وضعی تغییر می‌دهد و لذاست که در مورد خود خداوند تعبیر «صالح» به کار نمی‌رود. 🔸«صلاح»، تاحدودی به مفاهیم «صحت» (سلامتی) و «خیر» (خوبی) نزدیک است؛ ▫️تفاوتش با «صحت» این است که صلاح را غالبا در مورد ذات (انسان صالح) و فعل (عمل صالح) به کار می‌برند؛ اما «صحت» را غالبا در مورد جسم؛ و ▫️ تفاوت «صلاح» با «خیر» در این است که خیر بیشتر دلالت بر حُسن و سرور دارد (البته جایی که سرور باشد اما کار نیکویی محسوب نشود، «خیر» گفته نمی‌شود) لذا مثلا ممکن است در مورد «بیماری» تعبیر اینکه «صلاحش در این است» به کار رود، اما اینکه بیماری «خیر» است به کار نمی‌رود؛ مگر به صورت «افعل تفضیل» و در مقام مقایسه (که مثلا بگویند الان بیماری برای او بهتر (=خیر) از سلامتی است) که اینجا در همان معنای «صلاح» به کار رفته است. ▪️این ماده وقتی در معنای ثلاثی مجرد به کار می‌رود، در سه وزن «صَلَحَ یصْلُحُ» «صَلُحَ یصْلُحُ» و «صَلَحَ یصْلَحُ» به کار می‌رود که مصدر آن «صلاح» است:‌ «جَنَّاتُ عَدْنٍ یدْخُلُونَها وَ مَنْ صَلَحَ مِنْ آبائِهِمْ وَ أَزْواجِهِمْ وَ ذُرِّیاتِهِمْ» (رعد/۲۳) و «صُلح» اسم مصدر از همین ماده، و به معنای زدودن نفرت و دشمنی بین دو نفر (یا دو گروه) است. در واقع، دو کاربرد برای این فعل شایع است: ▫️ یکی به معنای کار صالح انجام دادن، و ▫️دیگری به معنای صلح کردن و با مسالمت با دیگری زندگی کردن؛ هرچند اسم فاعل آن (صالح) تنها در معنای اول رایج است؛ البته هم به عنوان وصف عمل «الْعَمَلُ الصَّالِحُ یرْفَعُه» (فاطر/۱۰) ، «كُتِبَ لَهُمْ بِهِ عَمَلٌ صالِحٌ» (توبه/۱۲۰) (بقدری این کاربرد رایج است که در بسیاری از موارد موصوف این کلمه حذف می‌شود و با تعابیری همچون «عَمِلُوا الصَّالِحات» (۵۲ بار) «قَدْ عَمِلَ الصَّالِحاتِ» (طه/۷۵) «یعْمَلْ مِنَ الصَّالِحات» (طه/۱۱۲؛ انبیاء/۹۴) «الَّذینَ یعْمَلُونَ الصَّالِحات» (اسراء/۹؛ کهف/۲) به کار می‌رود) و «وَ الْباقِیاتُ الصَّالِحاتُ خَیرٌ عِنْدَ رَبِّكَ ثَواباً» (کهف/۴۶؛ مریم/۷۶)؛ و هم به عنوان وصف انسان ویا گروهی از انسانها: «إِنَّهُ فِی الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحینَ» (بقره/۱۳۰) ، «الَّذینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیهِمْ مِنَ النَّبِیینَ وَ الصِّدِّیقینَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحینَ» (نساء/۶۹) ، «وَ قَطَّعْناهُمْ فِی الْأَرْضِ أُمَماً مِنْهُمُ الصَّالِحُونَ» (اعراف/۱۶۸) ، «أَنَّ الْأَرْضَ یرِثُها عِبادِی الصَّالِحُونَ» (انبیاء/۱۰۵) و «وَ أَنَّا مِنَّا الصَّالِحُونَ وَ مِنَّا دُونَ ذلِكَ» جن/(۱۱) که البته «صالح» نام یکی از پیامبران هم می‌باشد: «قالُوا یا صالِحُ ائْتِنا بِما تَعِدُنا إِنْ كُنْتَ مِنَ الْمُرْسَلینَ» (اعراف/۷۷) ، «قالُوا یا صالِحُ قَدْ كُنْتَ فینا مَرْجُوًّا قَبْلَ هذا» (هود/۶۲) ، «ما أَصابَ قَوْمَ نُوحٍ أَوْ قَوْمَ هُودٍ أَوْ قَوْمَ صالِحٍ» (هود/۸۹) @yekaye 👇ادامه مطلب👇
ادامه ماده «صلح» ▪️و وقتی به باب افعال می‌رود، همین دو کاربرد را به صورت متعدی خواهد داشت: یعنی هم به معنای اصلاح امور است در مقابل افساد: «یسْئَلُونَكَ عَنِ الْیتامی‏ قُلْ إِصْلاحٌ لَهُمْ خَیرٌ» (بقره/۲۲۰) «وَ لا تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاحِها» (اعراف/۵۶ و ۸۵) «كَفَّرَ عَنْهُمْ سَیئاتِهِمْ وَ أَصْلَحَ بالَهُمْ» (محمد/۲)؛ و هم به معنای صلح برقرار کردن بین دو نفر: «وَ إِنِ امْرَأَةٌ خافَتْ مِنْ بَعْلِها نُشُوزاً أَوْ إِعْراضاً فَلا جُناحَ عَلَیهِما أَنْ یصْلِحا بَینَهُما صُلْحاً وَ الصُّلْحُ خَیرٌ» (نساء/۱۲۸) یا دو گروه: «وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَینَهُما … فَإِنْ فاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَینَهُما بِالْعَدْلِ … إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَینَ أَخَوَیكُمْ» (حجرات/۹-۱۰)، «وَ تُصْلِحُوا بَینَ النَّاس» (بقره/۲۲۴۵)، «فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَصْلِحُوا ذاتَ بَینِكُمْ» (انفال/۱) و البته در بسیاری از موارد می‌تواند هر دو مد نظر باشد؛ مثلا: «فَابْعَثُوا حَكَماً مِنْ أَهْلِهِ وَ حَكَماً مِنْ أَهْلِها إِنْ یریدا إِصْلاحاً یوَفِّقِ اللَّهُ بَینَهُما» (نساء/۳۵)؛ ▪️و اسم فاعل آن «مُصلِح» می‌باشد در مقابل «مفسد»: «وَ إِذا قیلَ لَهُمْ لا تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ قالُوا إِنَّما نَحْنُ مُصْلِحُونَ» (بقره/۱۱)، «وَ اللَّهُ یعْلَمُ الْمُفْسِدَ مِنَ الْمُصْلِحِ» (بقره/۲۲۰)، «إِنَّا لا نُضیعُ أَجْرَ الْمُصْلِحینَ» (اعراف/۱۷۰). جلسه ۴۰۶ http://yekaye.ir/al-ankaboot-29-9/ 📖اختلاف قرائت در قرائت ابن مسعود به جای «فَأَصْلِحُوا بَینَهُما» به صورت «فَخُذُوا بَینَهُم» قرائت شده است (در هر دو موردی که در این آیه آمده چنین است؛ که مورد دوم را هم بعدا بیان می‌شود) 📚معجم القراءات، ج۹، ص8۱ @yekaye